PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بیا تو بگو الان چه حسی داری.........



صفحه ها : 1 2 3 4 5 [6] 7 8 9

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۱۴, ۱۰:۰۹ بعد از ظهر
ستاره تو باید اول بزاری،بعد 10 دقیقه میام عکست باشه(نباشه یه هفته اخراجی:پوزخند:)یا به طور خصوصی یا به طور پابلیک بفرست!!
عاطفه خانم شما هم دومین قربانی هستی!

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۱۴, ۱۰:۱۰ بعد از ظهر
تو چه ساده ای دختر:پوزخند:

:منتظر:

hamidbarca
۱۳۸۹-۱۲-۱۴, ۱۰:۱۷ بعد از ظهر
این که گفتی یعنی چه ؟ :پوزخند:

فکرکنم منظورت یا با حمید بارسا بود یا محمد رضا ! مگه نه ؟
چی؟عکس یا اسپم؟اسپم که خود جماعت نسوان داره میده من میگم نمیخواد دخترها عکس بذارن.اگه هم منظورت عکسه که من گذاشتم تمام قد

:منتظر:
الان چی کار کنم؟:متفکر:

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۱۴, ۱۰:۱۷ بعد از ظهر
ستاره تو باید اول بزاری،بعد 10 دقیقه میام عکست باشه(نباشه یه هفته اخراجی:پوزخند:)یا به طور خصوصی یا به طور پابلیک بفرست!!
عاطفه خانم شما هم دومین قربانی هستی!

من میخواستم الان عکس بذارم نمیدونم یهو چی شد همش پاک شد . :ناراحت:

اقا چیکار کنیم حالا ؟!

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۱۴, ۱۰:۲۲ بعد از ظهر
چی؟عکس یا اسپم؟اسپم که خود جماعت نسوان داره میده من میگم نمیخواد دخترها عکس بذارن.اگه هم منظورت عکسه که من گذاشتم تمام قد

الان چی کار کنم؟:متفکر:

خوشم اومد از این حرفت .

جدی ، بدون شوخی این بود مردونگی . :لبخند:

hamidbarca
۱۳۸۹-۱۲-۱۴, ۱۰:۲۶ بعد از ظهر
خوشم اومد از این حرفت .

جدی ، بدون شوخی این بود مردونگی . :لبخند:
چه عجب من یه چیزی گفتم مورد قبول واقع شد:پوزخند:
بابا من اصلا بچه محل فردین و ناصر ملک مطیعی هستم:پوزخند:

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۱۴, ۱۰:۳۳ بعد از ظهر
چه عجب من یه چیزی گفتم مورد قبول واقع شد:پوزخند:
بابا من اصلا بچه محل فردین و ناصر ملک مطیعی هستم:پوزخند:

نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه ؟ :تشویق:
ولی مطمئن باشید شما همیشه مورد تایید دوستان بودید و این حرفا :لبخند:

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۱۴, ۱۰:۵۳ بعد از ظهر
این ستاره کجا موند؟
عاطفه؟

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۱۴, ۱۱:۱۰ بعد از ظهر
چی بود ؟ اصلا متوجه نشدم ؟

این ستاره کجا موند؟
عاطفه؟

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۱۴, ۱۱:۱۸ بعد از ظهر
هیچی ، بیخیال

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۱۴, ۱۱:۲۸ بعد از ظهر
چشم .

Yakuza6236
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۱۲:۰۸ قبل از ظهر
یه روز کثیف و تکرار دیگه شروع شد ... اینم حس من ! اظهارات زیبای اخیر فرمانده ی سپاه (فکر کنم اسمش سالاره ) شنیدین ؟! نه ! خوش به حالتون ! سعی کنید نشنوین !

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۸:۲۳ قبل از ظهر
بگو چی گفته یاکو
سالار؟؟ مگه بستنیه؟؟ :بامزه:

*f*
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۱:۲۰ بعد از ظهر
واقعا اينجا اومدم دلم گرفت فقط چند ساعت نبودم ممدرضا تو كه مدير بودي اينجا فقط چند صفحه اسپم شده تاپيكاي ديگه باز شده اونم بدون مشورت... تو صندلي داغم شده اسپم خونه ... ميدونم تقريبا همتون دل خوشي ازم ندارين ولي لااقل يه ذره احترام ميزاشتين ! من تا حالا به هيچكي توهين نكردم حتي با كسايي كه قوانين رو رعايت نكردن مودبانه حرف زدم

hamidbarca
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۵:۰۴ بعد از ظهر
واقعا اينجا اومدم دلم گرفت فقط چند ساعت نبودم ممدرضا تو كه مدير بودي اينجا فقط چند صفحه اسپم شده تاپيكاي ديگه باز شده اونم بدون مشورت... تو صندلي داغم شده اسپم خونه ... ميدونم تقريبا همتون دل خوشي ازم ندارين ولي لااقل يه ذره احترام ميزاشتين ! من تا حالا به هيچكي توهين نكردم حتي با كسايي كه قوانين رو رعايت نكردن مودبانه حرف زدم
شرمنده قصد دخالت ندارم چون شما خودت مدیری و باید تصمیم بگیری بخشت رو چطور اداره کنی ولی به نظرم تاپیک هایی مثل اینجا مشکلی نباشه اگه به قول شما بچه ها اسپم بدن چون اینجا یه جوری حیاط پشتی سایت حساب میشه بذار بچه ها خوش باشن:پوزخند:تاپیک حس و حاله تو اون موقع خوب ملت حس اسپم دادن داشتن.قسمتهای مهم مثل تمرین و مکمل و ... که یه نفر تازه وارد میاد با اونجاها کار داره باید خیلی منظم باشه ولی اینجا بچه های قدیمی میان.خلاصه فقط نظر من بود و اختیار دست شماست:گل رز:

eiman
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۶:۴۲ بعد از ظهر
واقعا اينجا اومدم دلم گرفت فقط چند ساعت نبودم ممدرضا تو كه مدير بودي اينجا فقط چند صفحه اسپم شده تاپيكاي ديگه باز شده اونم بدون مشورت... تو صندلي داغم شده اسپم خونه ... ميدونم تقريبا همتون دل خوشي ازم ندارين ولي لااقل يه ذره احترام ميزاشتين ! من تا حالا به هيچكي توهين نكردم حتي با كسايي كه قوانين رو رعايت نكردن مودبانه حرف زدم
با حرف حمید کاملا موافقم یک چت باکس بزنید دست از این اسپم بازیها بردارید اگر هم تایکت بی مورد باز شد شما قفلش کن اگر مفید بود بزار ادامه بدند اینکه کار خلافی نیست

faezeh
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۶:۴۲ بعد از ظهر
به نظرم تاپیک هایی مثل اینجا مشکلی نباشه اگه به قول شما بچه ها اسپم بدن چون اینجا یه جوری حیاط پشتی سایت حساب میشه بذار بچه ها خوش باشن:پوزخند:تاپیک حس و حاله تو اون موقع خوب ملت حس اسپم دادن داشتن.قسمتهای مهم مثل تمرین و مکمل و ... که یه نفر تازه وارد میاد با اونجاها کار داره باید خیلی منظم باشه ولی اینجا بچه های قدیمی میان.خلاصه فقط نظر من بود و اختیار دست شماست:گل رز:

منم با آقا حمید موافقم :صلح:

اینجا که اجازه این حرفارو نمیدین چت باکسم درست نمیکنین :سوت: هیچکی مارو دووست نداره :پوزخند::نمیبینم:

*f*
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۶:۵۷ بعد از ظهر
خودم تصميم داشتم اين كارو بكنم و يا اسم تاپيك رو تغيير بدم يا يه تاپيك ديگه برا اينكار بزنيم ولي مي خواستم اول با مديراي ديگه در ميون بزارم و به فكر انتخاب كاربر نمونه هم بودم از ماه آينده و خيلي چيزاي ديگه ... باشه هرچي شما ميخوايين من ديگه مدير نيستم از امشب چون كسي ازم خوشش نمياد بهرحال ببخشيد ..... راحت باشين

eiman
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۷:۰۰ بعد از ظهر
خودم تصميم داشتم اين كارو بكنم و يا اسم تاپيك رو تغيير بدم يا يه تاپيك ديگه برا اينكار بزنيم ولي مي خواستم اول با مديراي ديگه در ميون بزارم و به فكر انتخاب كاربر نمونه هم بودم از ماه آينده و خيلي چيزاي ديگه ... باشه هرچي شما ميخوايين من ديگه مدير نيستم از امشب چون كسي ازم خوشش نمياد بهرحال ببخشيد ..... راحت باشين
عزیز دل ادم باید انتقاد پذیر باشه مگه کسی بهت حرف نامربوط زده گه قهر میکنی اینجه همه بچه های سایت با هم دوست و واقعا صمیمی هستند شما این جو رو هیچ کجای دیگه نخواهی دید پس همه میتونند در مورد یکدیگر نظر بدند شما هم اینقدر خشک نباش کسی باهات مشکلی نداره.:گل رز:

hamidbarca
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۸:۳۱ بعد از ظهر
خودم تصميم داشتم اين كارو بكنم و يا اسم تاپيك رو تغيير بدم يا يه تاپيك ديگه برا اينكار بزنيم ولي مي خواستم اول با مديراي ديگه در ميون بزارم و به فكر انتخاب كاربر نمونه هم بودم از ماه آينده و خيلي چيزاي ديگه ... باشه هرچي شما ميخوايين من ديگه مدير نيستم از امشب چون كسي ازم خوشش نمياد بهرحال ببخشيد ..... راحت باشين
چی شد؟کسی که حرف بدی نزد.بابا دست به دست هم سایت خویش کنیم آباد:پوزخند:

پرند
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۸:۳۳ بعد از ظهر
ليلي جونم خودت ميدوني كه من هميشه و تحت هر شرايطي تو رو خيلي دوست دارم،ولي خانومي كمي خشن شدي!! هرچند بهت حق ميدم و منتظر روزهاي خوش گذشته ميمونم،زياد سخت نگير:بوس:
خواهشاً قوي باش و زود جا رو خالي نكن،خانوما قصد دارن كرسي هاي بيشتري كسب كنن:جشن:

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۸:۳۷ بعد از ظهر
من میگم نمیخواد دخترها عکس بذارن
شما گل گفتی...


ستاره تو باید اول بزاری،بعد 10 دقیقه میام عکست باشه(نباشه یه هفته اخراجی:پوزخند:)یا به طور خصوصی یا به طور پابلیک بفرست!!
ترجیح میدم اخراج بشم! :سوت: :پوزخند:


خودم تصميم داشتم اين كارو بكنم و يا اسم تاپيك رو تغيير بدم يا يه تاپيك ديگه برا اينكار بزنيم ولي مي خواستم اول با مديراي ديگه در ميون بزارم و به فكر انتخاب كاربر نمونه هم بودم از ماه آينده و خيلي چيزاي ديگه ... باشه هرچي شما ميخوايين من ديگه مدير نيستم از امشب چون كسي ازم خوشش نمياد بهرحال ببخشيد ..... راحت باشين
لیلی جون من با نظر بچه ها موافقم... اما این نظرات دلیل نمیشه که شما ناراحت بشی و قهر کنی گلم...
من خودم تو کارام به اولین چیزی که عمل میکنم نظمه! اینکه سایت بیشتر از این سروسامون بگیره، هیچ کس مخالف نیست... اما این قضیه اسپم یکم همرو داره اذیت میکنه... یه فکری بابت این قضیه بشه خیلی خوبه... اما به نظرم چت روم جالب نیست. چرا؟ چون مثلا من می خوام در مورد فلان حرف تو یه تاپیک خاص یه چیزی بگم. خب توی همون جا بگم بهتر نیست؟؟ فکر نمیکنم اینطوری تاپیک از هدفش دور بشه...!!
یه پیشنهاد میدم:
هرکسی بیاد نظرشو بگه که برای اسپم ها چیکار کنیم؟؟؟ البته اینجا نه!! توی تاپیک "پیشنهادات"
.
.
.
.
.
از وقتی چاق شدم، اصلا سایزم دستم نیست... کلا سایزم قاطی پاطی هم شده!!!!! نمیدونم چی بخرم!! هرچی پرو میکنم یجاش مشکل داره! کلافه ام... وقت ندارم خیلی بگردم برا لباس...
همه مانتوهام هم بهم تنگ شده!! مانتو دلخواهم (هم از لحاظ مدل، هم سایز!!!!) رو هم پبدا نمیکنم!! آخر دادم خیاط چند تا مانتو برام بدوزه!!

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۹:۰۵ بعد از ظهر
خودم کردم که لعنت بر خودم باد
من هی به این پرند گیر دادم و گفتم ( اسپم زیاد داری میدی )
نمیشه تا یکی حرف زد بگی اسپم نده و هی بهش گوشزد کنی و این ( اسپم ) رو بکنی چماق و بالا سرش نگه داری
تیم مدیریتی موظف هستش که قوانین سایت نادیده گرفته نشه و بحث های مشکل ساز و ....ایجاد نشه
با توجه به نظر اکثریت و اینکه این تاپیک کلا مال همین حرفا هستش
هیچ ایرادی نداره که بحث کنید و تک تک بیاید و نظر بدین
حمید حرف قشنگی زد
باید مواظب موضوعات مهم و کلیدی سایت باشیم تا اونجا نظم بیشتری برقرار باشه
البته نه به این معنا که بیخیال جاهای دیگه باشیم و ارزشی نداشته باشه.....نه
اما اون تاپیک صندلی داغ جدید رو حذف میکنم.....یه موضوع اضافه و خارج از خط مشی سایت هستش
علی آقا از خلاقیت شما هم سپاسگذارم....اما موضوع مذکور موازی با همین صندلی داغ بود و نواوری درش نبود
این تاپیک طبق روال گذشته به کار خودش ادامه میده
موفق باشید

پرند
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۹:۰۶ بعد از ظهر
بعد از اينكه توي صندلي داغ شنيدم محمد رضا رفته عكس گذاشته رفتم و ديدم يه دوربينه كه كمي هم ممد رضا داره،يه ربع سرمو اينوري اونوري كردم اما اصلاً معلوم نبود! راستش نفهميدم داشته ميشسته عكس انداخته يا داشته عكس مينداخته نشسته،بابا معما،چيستان،چهار جوابي!!
قبول نيست:پوزخند:

hamidbarca
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۹:۲۳ بعد از ظهر
به نظرم اسم این تاپیک رو عوض کنیم بذاریم هر چه دل تنگت میخواد بگه.دیگه هر کی هر چی دلش خواست بگه اسپم هم حساب نمیشه.

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۹:۳۹ بعد از ظهر
امروز شنیدم یکی از همسایه های کوچه پشتی مون، دخترش فوت شده... :ناراحت:
دختره 20 ساله ش بود... سرطان داشت! :ناراحت:
انقد دلم گرفت.................... :ناراحت:
کی نوبت ماست؟؟ :ناراحت:

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۰۹:۵۵ بعد از ظهر
مگه شمام خدای نکرده سرطان داری؟
مرگه دیگه.....عجله نکن به همه میرسه

ali_p
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۱۱:۲۱ بعد از ظهر
اما اون تاپیک صندلی داغ جدید رو حذف میکنم.....یه موضوع اضافه و خارج از خط مشی سایت هستش
علی آقا از خلاقیت شما هم سپاسگذارم....اما موضوع مذکور موازی با همین صندلی داغ بود و نواوری درش نبود
این تاپیک طبق روال گذشته به کار خودش ادامه میده
موفق باشید
افشین جان هر جور شما صلاح میدونی.فقط چون بعضیا قبلا رو صندلی سایت نشسته بودن یا بعضیا هم دوست دارن فقط وقتی حوصلشو دارن روی صندلی بشینن اونو ایجاد کردم.
اینکه همه تو یه زمان مشخص بیان یه سری سوال رو جواب بدن و بعد در موردش بحث بشه و عقیده ها یه جا جمع باشه خیلی جالب هست و میتونه نتیجه هم داشته باشه.تاپیک باحالی میشد
به نظرم هم تفاوت زیادی با صندلی داغ الان داشت. کاش میذاشتید بقیه هم نظرشون رو بدن بعد پاکش میکردید.در هر صورت شما مدیر هستی و هرچی شما بگید مخالفتی نمیتونم کنم.ممنون.یا حق

ShaHiN.mY.LoVE
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۱۱:۲۸ بعد از ظهر
امروز رفتم باشگاه
البته کار نکردم . با دستگاها ور رفتم . یکم گرمم کردم .
الان حس خیلی خوبی دارم ...
======================
در رابطه با اسپم ، اینجور تاپیک ها واسه اسپم بازیه دیگه . خوشه اصلا اسپم دادن :پوزخند: (الان سر و کله یه صورتی پیدا میشه ) :سوت:

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۱۱:۲۹ بعد از ظهر
قابل برگشت هستش علی جان
نمیخواستم روی کار باشه فعلا
به نظر من اون موضوع عجولانه ایجاد شده بود.....میشه شاخه های بیشتری رو بهش داد و پربار تر و مفیدتر ایجادش کنیم
شب خوبی داشته باشید دوستان :گل رز:

ali_p
۱۳۸۹-۱۲-۱۵, ۱۱:۵۸ بعد از ظهر
خوب من هم شروعش رو اعلام کردم واسه وقتی که نظر بچه ها توش دخیل شدن و نظراتشونو بگن.مشکلی نداره افشین جان چون میدونم کارت درسته بحثی نیست عزیز.خودت بهتر میدونی.موفق باشی

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۱۶, ۰۸:۵۱ قبل از ظهر
مگه شمام خدای نکرده سرطان داری؟ خدا نکنه...
مرگه دیگه.....عجله نکن به همه میرسه
عجله ای ندارم... :سوت: یه زمانی از مرگ نمی ترسیدم چون خودمو به خدا خیلی نزدیک میدیدم... اما الان خیلی می ترسم!! چون الان خــــــیـــــلــــــی ازش دور شدم! احساس آرامش واقعی که قبلا داشتم رو ندارم........ (البته هرکس یه اعتقاداتی داره... :لبخند:)


در رابطه با اسپم ، اینجور تاپیک ها واسه اسپم بازیه دیگه . خوشه اصلا اسپم دادن :پوزخند: (الان سر و کله یه صورتی پیدا میشه ) :سوت:
مــــــــــــــــــوافــــــــــــــــقــــــــــــــــم...

Ahoora
۱۳۸۹-۱۲-۱۶, ۰۸:۵۷ قبل از ظهر
الان احساس ازین قشنگتر نمیشه که هوا بهاری شده و حال و روز قشنگی به آدم دست داده:قلب:

دياكو
۱۳۸۹-۱۲-۱۶, ۰۹:۴۴ قبل از ظهر
سلام منم احساس خوبي دارم بعد از 4ماه ميخام باشگامو شروع كنم و براي تعطيلات عيدو خزر شهر بدنو بسازيم راستي ستاره جان لينك اين ساعت و برام ميفرستي ممنون

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۱۶, ۱۲:۳۳ بعد از ظهر
حس اینکه کاربرای سایت به مدیران سایت بی احترامی میکنن.:بیفایده:

eiman
۱۳۸۹-۱۲-۱۶, ۱۲:۵۱ بعد از ظهر
دیروز بر اثر سهل انگاری عضله کمرم تیر میکشید که من فکر میکردم مهره هست خوشبختانه مشکل حادی نبود و امروز به ایتم زیر بغل پرداختم حال خوبی دارم تا دو روز نیستم امیدوارم دیگه تو سایت دلخوری و قهر و ناراحتی نبینم والا میام سابقم رو به رخ خاطی میکشما....!!!!!!!!

پرند
۱۳۸۹-۱۲-۱۶, ۰۱:۴۰ بعد از ظهر
حس اینکه کاربرای سایت به مدیران سایت بی احترامی میکنن.:بیفایده:


بدون ذكر منبع و سند اعتراض وارد نيست...
ارادتمند شما يه كاربر رنگي
..............:بوس:

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۱۶, ۰۱:۴۹ بعد از ظهر
بدون ذكر منبع و سند اعتراض وارد نيست...
ارادتمند شما يه كاربر رنگي
..............:بوس:


اینکه صورتی های سایت مدام تذکر میدن که اسپم ندید، نکته ی جالب اسپمه!! ...!!


(الان سر و کله یه صورتی پیدا میشه ) :سوت:
ناراحت نشدم ولی.....

پرند
۱۳۸۹-۱۲-۱۶, ۰۲:۰۴ بعد از ظهر
اوه ماي فيوريت!!(اي ستاره جلب!!)
اعتراض وارده...
من عذر مي خوام
:متفکر:
ميگما همچين بگي نگي مديران بنفشن!! ارغواني...

Ahoora
۱۳۸۹-۱۲-۱۶, ۰۳:۰۱ بعد از ظهر
از تمرین اومدم احساس خستگی میکنم:پوزخند:

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۱۶, ۰۶:۲۴ بعد از ظهر
هیچ جای اسپم نکته ی جالبی نداره که بخوایم در موردش بحث و تبادل نظر کنیم ! [/SIZE]

اینکه صورتی های سایت مدام تذکر میدن که اسپم ندید، نکته ی جالب اسپمه!! و جای بحث داره! که باید بابت اسپم ها یه فکرری بشه...!!



حس اینکه کاربرای سایت به مدیران سایت بی احترامی میکنن.:بیفایده:




ناراحت نشدم ولی.....
محمدرضا اصلا متوجه ناراحتی ت نشدم!!!!!!!
پس کامل شرح میدم که اگه سوء تفاهمی بوده حل بشه...!
مدیرای عزیزمون مدام به اعضا تذکر میدادن که اسپم ندید! بعد قرار بر این شد که در مورد اسپم ها یه فکری کنیم که این تذکرا کمتر بشه. حسین اومد گفت اسپم نکته جالبی نداره که بخواد در موردش بحث بشه!! اما من بهش یاداوری کردم که قراره مشکلات اسپم رو حل کنیم!!
حالا نمیدونم کجای حرفم ناراحت کننده بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر هم باعث ناراحتی ت شدم معذرت میخوام!! منظور خاصی نداشتم...
جالب هم هست که وقتی دیدم نوشتی کاربرا بی احترامی میکنن، دنبال یه حرفی میگشتم ببینم کی چی گفته که ناراحت شدی!! بعد در کمال تعجب دیدم این خودمم که ناراحتت کردم!!

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۱۶, ۰۷:۰۰ بعد از ظهر
سلام
نه ستاره همونطور که گفتم ناراحت نشدم،ولی صورت خوشی هم نداره که تو هر تاپیک به این موضوع اشاره بشه.من به کسی اشاره نکردم که حالا بخوام از اون طرف ناراحت بشم.:گل رز:فقط خواستم اشاره کنم به موضوع که بعد ها ناراحتی پیش نیاد،در مورد اسپم هم با مدیران و ارشدان سایت تصمیمی میگیریم.و اگه نظری داشتین با پیام خصوصی در ارتباط باشین.
مرسی:چشمک:

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۱۶, ۱۰:۰۸ بعد از ظهر
سلام
نه ستاره همونطور که گفتم ناراحت نشدم،ولی صورت خوشی هم نداره که تو هر تاپیک به این موضوع اشاره بشه.من به کسی اشاره نکردم که حالا بخوام از اون طرف ناراحت بشم.:گل رز:فقط خواستم اشاره کنم به موضوع که بعد ها ناراحتی پیش نیاد،در مورد اسپم هم با مدیران و ارشدان سایت تصمیمی میگیریم.و اگه نظری داشتین با پیام خصوصی در ارتباط باشین.
مرسی:چشمک:
من دیگه نظر خاصی ندارم!!
از این به بعد هم مثل یک کاربر معمولی (مشکی) رفتار میکنم!! :لبخند:
اسپم های منم مربوط به همین تاپیک هست و صندلی داغ... که دیگه غیر از هدف تاپیک، حرف دیگه ای نمیزنم...!!
.
.
.
.
الانم برای اینکه پستم اسپم حساب نشه، حسمو بیان میکنم...!
.
.
.
.
انقد دوس دارم بر اثر یه بیماری بمیرم!!! اونم تو جوونی... اونم تو مجردی...! (مث همین دختره که گفتم بر اثر سرطان فوت شده) خلـــــم... نه؟
فهمیدین حسم چیه؟!!!!
خل بودن!!!! :پوزخند: :پوزخند:

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۱۶, ۱۰:۴۳ بعد از ظهر
حس من : وقتی میام تالار یهو الرژی میگیرم که میبینم بحث سر اسپمه:ناراحت:

بچه ها خیلی داره وقت الکی سر این چیزا تلف میشه بخدا .
بجایی که تا اینجاییم با هم راحت باشیم و لحظه های خوبی بگذرونیم همش داره الکی میره و دلخوری توش پیش میاد .

گاهی سخت گیری زیاد تالار مثه سخت گیری توی خونه ها زننده میشه . (خودتون تصورشو کنید. لطفا برای 1روز)
نذارید احترام ها الکی از بین بره .
مدیرای خوب تالار ، نزارید همه راحت در مورد هم هر نظری بدیم .

به امید اینکه اینجا از حرف دلمون بگیم نه اسپم و فلان و فلان .

دوست دار همیشگیتون . عاطی
(الان فکر کنید من نامه نوشتم):لبخند:

ShaHiN.mY.LoVE
۱۳۸۹-۱۲-۱۶, ۱۰:۵۳ بعد از ظهر
حس منم امروز خوبه اگه محمد رضا از دستمون ناراحت نباشه :گل رز:

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۱۷, ۰۵:۳۴ بعد از ظهر
نه داداش ناراحت نيستم از دستت:قلب: بيخيال بچه نشو:پوزخند:
شما ميخواين اين ناراحتي رو به زور بندازين رو دوش ما:خنده:
========
من امروز خستم از ساعت 8 صبح سرپام(اين ور اونور رفتم) تا الان اومدم كافي نت تا به سايت سر بزنم دلم تنگ شده بود برا بچه ها:گریه:

*f*
۱۳۸۹-۱۲-۱۷, ۰۸:۳۹ بعد از ظهر
خداحافظ

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۱۷, ۰۸:۵۸ بعد از ظهر
امضا:

در این شهر صدای پای مردمی است که همچنان که تورا می بوسند طناب دار تورا می بافند

خداحافظ


چرا جو سایت انقد قاطی پاطی شده؟؟؟ :متفکر:
.
.
.
لیلی جون ما از اون مردما که گفتی نیستیما... ناراحتی همه جا پیش میاد... بیخیال... بیا خوش باشیم خانوم گلی... :گل رز:
.
.
.
.
.
.
خداروشکر مشکل ناراحتی منو محمدرضا هم خصوصی حل شد :لبخند:

ali_p
۱۳۸۹-۱۲-۱۷, ۰۹:۰۲ بعد از ظهر
خداحافظ

چی شد؟؟؟؟؟کجا لیلی خانوم؟؟؟:ناراحت:

yah
۱۳۸۹-۱۲-۱۷, ۰۹:۱۷ بعد از ظهر
خداحافظ
لیلی خانم به نظر من شما هم دیگه دارین زیاده روی میکنین یعنی این قدر از بچه های سایت دلخور شدین که میخواین برین؟؟نا سلامتی شما مدیری سایتین مدیر که جا نمیزنه اگر میبینی تاپیکی یا بحثی اسپمه یا خوبه حذفش کن شما مدیری و حتما به این کار دسترسی داری همون طور که تو سایتای دیگه هم همین طوره من بعضی سایت ها رو دیدم یه قسمت دارن به اسم سطل اشغال موضوعات به درد نخوری که کاربرا ایجاد کردن مدیرا میبرن اونجا بعد از چند روزم کلا پاک میشن.خلاصه اگر بمونی به فعالیتت ادامه بدی کمک خوبی به سایت میکنی با توجه به اینکه خانما دقیق هستن مطمینا یه مدیر خانم هم میتونه با دقت موضوعاتو بررسی کنه

پرند
۱۳۸۹-۱۲-۱۷, ۰۹:۲۷ بعد از ظهر
يه ياروئه گردنش بو ميداده پرسيدن چرا گفت بس كه هر كي مي..ه ميندازه گردن ما!!:پوزخند:
از بس كه آمپول ب كمپلكس ب دوازده و پني سيلين زدم هر دو طرف درد ميكنه:بامزه:
بدترين ماه تو تاريخ ورزشم همين ماه بود...
فردا اگه خدا بخواد روز از نو روزي از نو
خداكنه باشگاه ضدحال نزنه و زيادي تعطيلش نكنه...
من عيد ميد دوست ندارم،آخه وقتي پول نيست،دل خوش نيست،هيچي نيست،عيد چيه؟

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۱۷, ۱۰:۰۶ بعد از ظهر
برای ما که فرقی نداره :سوت:
امروز همش بیکاری بود . خیلی روز خوبی بود . :سوت:

امیدوارم بارسا ببره :قلب:

ali_p
۱۳۸۹-۱۲-۱۷, ۱۰:۴۴ بعد از ظهر
يه ياروئه گردنش بو ميداده پرسيدن چرا گفت بس كه هر كي مي..ه ميندازه گردن ما!!:پوزخند:
از بس كه آمپول ب كمپلكس ب دوازده و پني سيلين زدم هر دو طرف درد ميكنه:بامزه:
بدترين ماه تو تاريخ ورزشم همين ماه بود...
فردا اگه خدا بخواد روز از نو روزي از نو
خداكنه باشگاه ضدحال نزنه و زيادي تعطيلش نكنه...
من عيد ميد دوست ندارم،آخه وقتي پول نيست،دل خوش نيست،هيچي نيست،عيد چيه؟
راست میگی والا.بعضی وقتا عید میشه ماتم.خصوصا اگه از همون اول نسبت بهش بد فکر کنی.شاید فقط دیدن دوستان قدیمی لذت بخش باشه.دوست ندارم به بد بودن عید امسال فکر کنم.باشگاهم ایشالا باز هست.دوست دارم به این فکر کنم که خوش میگذرههههه.با هر وضعی.یه جاییم پیدا میکنیم میریم بدنسازی.حتما کسانی هستند که از بودن باهاشون خوشحال میشیم.خدا هم کریمهه.امید داشته باش به کلی آرزوی قشنگ
اگه باشگاه ها همه ببندن که اعصااب آدم به هم میریزه شدیددددددد

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۱۸, ۰۹:۵۳ قبل از ظهر
منم از عید و مخصوصا دیدو بازدیدش خوشم نمیاد...
اما هرجوری فکرتو بسازی همونجوری میشه...........!
پس مثبت فکر میکنیم... و اتفاقای مثبت هم پیش بینی میکنیم که بیفته :لبخند:

زندگی زیباست ای زیباپسند... زیبا اندیشان به زیبایی رسند...
.
.
.
با خودتون هم همیشه تکرار کنید:


همه چی آرومه
همه چی آرومه

همه چی آرومه

همه چی آرومه
همه چی آرومه
همه چی آرومه
همه چی آرومه

m1982
۱۳۸۹-۱۲-۱۸, ۱۰:۱۹ قبل از ظهر
من هم ديد و بازديد عيد رو دوست ندارم
اما چيزي كه دوست دارم اينه كه عيدآغازگر فصل بهاره
بهار تولد دوباره زمين و جون درختا و سرسبزي زمين



حافظ



صبا به تهنيت پير مي فروش آمد



كه موسم طرب و عيش و ناز و نوش آمد



هوا مسيح نفس گشت و باد نافه گشاي



درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد



تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار



كه غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمد



به گوش هوش نيوش از من و به عشرت كوش



كه اين سخن سحر از هاتفم به گوش آمد



زفكر تفرقه باز آن تاشوي مجموع



به حكم آنكه جو شد اهرمن، سروش آمد



ز مرغ صبح ندانم كه سوسن آزاد



چه گوش كرد كه باده زبان خموش آمد



چه جاي صحبت نامحرم است مجلس انس



سر پياله بپوشان كه خرقه پوش آمد



زخانقاه به ميخانه مي رود حافظ



مگر زمستي زهد ريا به هوش امد

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۱۸, ۱۱:۱۴ قبل از ظهر
چقد شما مایوسید :جشن:
اصلا به بچه های تالار نمیاد اینقدر خسته باشن و بد مهمون . :منتظر:

من که دلم لک زده برم دیدن خواهرم . بیشتر از 2ماه میشه که ندیدمش . :قلب: تازه خودش یه ور . خواهر زادم یه ور دیگه . :رویای:
در نتیجه : من که داشتم لحظه شماری میکردم واسه رسیدن عید و این که برم خونشون .

ولی خدا کنه مهمون خونمون نیاد :سوت: که هی بخوایم پاشیم و بشینیم :پوزخند:

Ahoora
۱۳۸۹-۱۲-۱۸, ۱۲:۳۳ بعد از ظهر
دندون درد گرفتم خفن آخه اینم شد حس:بیفایده:

m1982
۱۳۸۹-۱۲-۱۸, ۰۱:۳۷ بعد از ظهر
باز چهارشنبه شد :گریه:
دو روز نيستم حس دل تنگي دارم كي شنبه مي شه بيام سري به انجمن بزنم :منتظر::منتظر::منتظر::منتظر::منتظر::منتظر::منتظر::منتظر::منتظر::منتظر::منتظر::منتظر::منتظر:

hesam.
۱۳۸۹-۱۲-۱۸, ۰۶:۰۸ بعد از ظهر
امروز رفتیم تمرین.خدا نصیب گرگ بیابون نکنه چنین فردی رو:بامزه: امروز آیتم پا داشتم با پشت بازو ،یه نفر هم همین برنامه رو داشت اسمشو گذاشتم آقای فس فس از بسکه رفت رو مخم بهش گفتم داداش زود بزن ما هم بزنیم سرد شدیم توی تخم چشام نگام کرد گفت : چیه برنامتو یک ساعت تموم می کنی بیا مثل من کار کن باید 2 ساعت توی باشگاه باشی:منتظر:
یه موضوع باحال:چشمک:
امروز سایت مجمع تشخیص ... رو هک کردن قبلش زدن رفسنجانی در گذشت بعد اعلام کردن هک شده :خنده:
متن خبرش اینه رئیس دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی در واکنش به خبر قرار گرفته در سایت دبیرخانه خبرگان مبنی بر درگذشت آی ت الله ه اش م ی ضمن بیان اینکه شخصا این خبر را دیده و آیت الله ها شمی رف سن جان ی نیز پس از اطلاع از آن تنها خندیدند گفت : از آنجا که مسئولیت دبیرخانه مجلس خبرگان با آیت الله یزدی است و فرزند ایشان مجید یزدی مسئولیت سایت خبرگان رهبری را بر عهده دارد با ایشان تماس گرفتیم و به ما اعلام کرد که سایت هک شده است و ما در حال خارج کردن آن هستیم.
کلی خندیدم به وض ع این م م ل ک ت...
ویرایش شد.
محمدرضا

پرند
۱۳۸۹-۱۲-۱۸, ۰۸:۴۰ بعد از ظهر
گفتن كه مادر بزرگم تصميم گرفته به عنوان عيدي يك ربع سكه بهم بده....
اين يعني اينكه سالي كه نكوست از بهارش پيداست...
از اونجايي كه من پول دوست دارم ولي پول منو دوست نداره و امسال خبرش اومده كه مي خواد بياد! پس نتيجه ميگيرم كه سال خوبيست!!:پوزخند:

hamidbarca
۱۳۸۹-۱۲-۱۸, ۰۹:۰۱ بعد از ظهر
جاتون خالی عصر یه خراب کاری کردم که تا همین الان که اومدم خونه دارم از مامانم فحش میخورم:خنده:
عصر قبل باشگاه گفتم برم با نون بربری و پنیر یه ته بندی بکنم رفتم میبینم وای مامانم داره خونه تکونی میکنه تو آشپز خونه اصلا نمیشه رفت.میگم من پنیر میخوام میگه بیا یدونه گذاشتم بیرون.من هم که بنده شکم:پوزخند:میگم نه از این نمیخوام لیقوان میخوام.خلاصه به زور خودمو رسوندم به یخچال یه کوچولو بازش کردم ولی جا خیلی تنگ بود همه ظرف پنیر ریخت تو یخچال:خنده:از شانس گند تو همه چی هم رفت یعنی نصف مواد یخچال خراب شد رفت:پوزخند:خدا نصیب نکنه این مادرم من هم آشپزخونه براش حکم بچه اش رو داره خلاصه دهنم آسفالت شد:خنده:

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۱۸, ۱۰:۴۰ بعد از ظهر
اقا جای همتون خالی .
امروز روز بوشهر بود و کنار ساحل جشن بود و ما هم که ایرانجل :پوزخند: هر چی برگزار میشه شرکت میکنیم .
وسط مراسم بود که یهو یه بارونی زد ، بارون نگو . همین جوری میومد و همه هم تو محوطه باز بودن خب خیس خیس شدن . :نمیبینم: هی الکی تو هم شدن . اونایی هم که جلو بودن و صندلی داشتن بلند شدن و صندلی هاشون گرفتن رو سرشون:پوزخند: و من هم که خدا رو شکر با خودم چتر داشتم رو سر خودم و مهمونم گرفتم :خجالت:(دختر خوبیما) بقیه هم که دیگه هیچی حالشون اساسی گرفته شد

خیلی باحال بود .
مراسمی بود برا خودشا


الانم که دارم این پستو میدم که بارونی داره میزنه شدید و محکم میخوره به شیشه .

خدا کنه چند تا رعدم بزنه دلمون الکی بترکه :سوت:

Yakuza6236
۱۳۸۹-۱۲-۱۸, ۱۱:۱۴ بعد از ظهر
امروز من و یکی از بچه ها تو راه خونه بودیم که یهو یکی از رفقا اس ام اس داد ! گوشی رو دراوردم و رفتم که مسیج رو بخونم : سلام یاکوزا مهسا جونت رو الان تو مترو ترمینال جنوب دیدم ! اونجا چی کار میکنه ؟! (عین متن مسیج بود ! گویا سمنان نیست ! دختره ی تنبل همش در حال پیچوندن کلاسا بود ! فقط آزمایشگاه رو نمیپیچوند ، اما از این که تو ترمینال جنوب دیدنش مطمئن شدم حرفها در مورد درست بود ! واقعا پایین شهریه ! اما خدایی قیافه و تیپش به جردنی ها میخورد )
آقا این اس ام اس رو که خوندیم یاد قدیما افتادیم ! (منظورم همین ترم پیشه !!! )
الان دلم گرفته ! به مناسبت این حال و روزی که دارم ( نه بابا منظورم عشق و عاشقی نیست !امروز تو باشگاه روی شکم یه ذره سنگین کار کردم ! عضلاتش گرفته !!! :پوزخند:) میخوام براتون قسمتی از ترانه ی یه آهنگ قدیمی رو بزارم :
Is there anybody gone to listen to my storyAll about the girl who came to stay?
She’s the kind of girl you want so much
It makes you sorry;
Still, you don’t regret a single day.
Ah girl! girl! ... .
این آهنگ بیتلز بود ! یه روزی تو اتحاد جماهیر شوروی (ورژن قدیمی و ملایم ج.ا.ا) گوش دادن به آهنگای بیتلز ها جرم بود !!! تر خدا این اهنگ چی داره که جرم محسوب میشد گوش دادنش ؟!

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۲-۱۹, ۰۱:۵۴ بعد از ظهر
امضاء داشول خان رو که دیدم خیلی حالم گرفته شد ، یه تلنگری بود به اوضاع و احوالم
هرچند وقت یکبار که به خودم میام حالم گرفته میشه

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۱۹, ۰۳:۰۳ بعد از ظهر
دوستانی که تا به حال تاریخ تولدشونو برای من ارسال نکردن، توجه کنید!!
**.برای شرکت در تاپیک "تبریک به مناسبت تولد اعضا"، تاریخ تولدتون رو به صورت "پیغام خصوصی" برای من ارسال کنید!.**
با تشکر --- ستاره

.
.
.
.
.
دیشب مجددا خاله بانو شدیم... :لبخند:
و در ذوق فراوان به سر می بریم... :جشن:
یه موش موشی به جمع مون اضافه شد... :قلب:

پرند
۱۳۸۹-۱۲-۱۹, ۰۹:۱۲ بعد از ظهر
امضاء داشول خان رو که دیدم خیلی حالم گرفته شد ، یه تلنگری بود به اوضاع و احوالم
هرچند وقت یکبار که به خودم میام حالم گرفته میشه
مجبوري به خودت بياي؟ خب مرد حسابي به خودت نيا،امضاء مردمم مورد دار نكن!!



دوستانی که تا به حال تاریخ تولدشونو برای من ارسال نکردن، توجه کنید!!

**.برای شرکت در تاپیک "تبریک به مناسبت تولد اعضا"، تاریخ تولدتون رو به صورت "پیغام خصوصی" برای من ارسال کنید!.**
با تشکر --- ستاره

.
.
.
.
.
دیشب مجددا خاله بانو شدیم... :لبخند:
و در ذوق فراوان به سر می بریم... :جشن:
یه موش موشی به جمع مون اضافه شد... :قلب:
قدم نو رسيده مبارك،قسمت خودت بشه كه نورسيده بشي!! بيايم تولدتو تبريك بگيم...

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۱۹, ۱۰:۴۱ بعد از ظهر
دوستانی که تا به حال تاریخ تولدشونو برای من ارسال نکردن، توجه کنید!!
**.برای شرکت در تاپیک "تبریک به مناسبت تولد اعضا"، تاریخ تولدتون رو به صورت "پیغام خصوصی" برای من ارسال کنید!.**
با تشکر --- ستاره

.
.
.
.
.
دیشب مجددا خاله بانو شدیم... :لبخند:
و در ذوق فراوان به سر می بریم... :جشن:
یه موش موشی به جمع مون اضافه شد... :قلب:

به به به سلامتی . تبریکات ستاره جان . الان نصفه ذوقتو میتونم درک کنم اینقدر خوشه (محض اطلاع دوستانی که خواهر زاده و برادر زاده ندارن) من که یکی بیشتر ندارم اونم خدا بعد 5سال بهمون داد . و ماهی یکبار بیشتر نمیبینمش . ولی اینقدر خوشه . بخصوص وقتی اسمتو یاد میگیرن . ذوق مرگ میشی .

ali_p
۱۳۸۹-۱۲-۱۹, ۱۰:۴۳ بعد از ظهر
ستاره جان تبریک.آی میگی عاطفه خانوم.تو خونه دلم واسه برادرزادم از همه بیشتر تنگ شده.از همینجا :بوس::قلب:

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۱۹, ۱۰:۵۳ بعد از ظهر
نمیدونم چرا دیگه نمیتونم از شکلک های تالار استفاده کنم حس من : "سوت زدن" (چون شکلکت نمیاد مینویسم شما تصور کنید) "پوزخند" تازه اومدم سوت و پزخند رو رنگش تغییر بدم . این کارو هم نمیتونم . تالار هنگیده کلن . "منتظر"

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۱۹, ۱۱:۱۷ بعد از ظهر
نمیدونم چرا دیگه نمیتونم از شکلک های تالار استفاده کنم حس من : "سوت زدن" (چون شکلکت نمیاد مینویسم شما تصور کنید) "پوزخند" تازه اومدم سوت و پزخند رو رنگش تغییر بدم . این کارو هم نمیتونم . تالار هنگیده کلن . "منتظر"
عاطفه جان مشكل از مرورگرت هستش منم اين مشكل رو داشتم و خود به خود درست شد نفهميدم از كجا بود:پوزخند:
---------
و اما حس:منتظر:
خستم ...
سيستمم دست دوستم هستش 3 روزه برده كار داشت باهاش دادم بهش خدا ميدونه كي بياره،الان ساعت 12:10دقيقه شب هستش و من خونه خواهرم هستم:پوزخند:اين تنها راهي بود كه بيام پيشتون:جشن:گرسنم شد رفتم طرف يخچال يكم نون +كره + مربا خوردم خواهر زادم اومده ميگه دائي جون چرا صبحونه ميخوري:خنده:(با چهره تعجب دخترانه:پوزخند:)
حالا بايد زير بارون برگردم خونه:سوت:
ما رفتيم:چشمک:

پرند
۱۳۸۹-۱۲-۱۹, ۱۱:۲۴ بعد از ظهر
خب بهش مي گفتي : چون صبحونه رو بايد چرب خورد!!

Mehdi kw
۱۳۸۹-۱۲-۲۰, ۰۳:۳۰ بعد از ظهر
واقعیتش نمیدونم

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۲۱, ۰۱:۰۱ بعد از ظهر
جواب اقا محمد : اول ممنون و اره خود به خود امروز درست شده .
بیچاره بچه . خواسته غیر مستقیم بگه دائی جان خونه ما ...:نمیبینم: خونه خودتون هم غذا گیر میاد فک کنم :سوت:

حس من : امروز چون هوا خیلی خوبه منم کلی انرژی مثبت دارم . :جشن:
بیرون یه بارونی داره میاد و میخوره به شیشه . :لبخند:
خدا کنه تا اخر عید هوا خوب باشه . بعد مهمونای نوروزی بگن عجب شهریه بوشهرا :صلح:

leopard
۱۳۸۹-۱۲-۲۱, ۰۵:۰۹ بعد از ظهر
الان حالم وحشتناک گرفته :ناراحت: خواستم برم باشگاه سرگیجه شدیدی گرفتم نتونستم برم:گریه:

hesam.
۱۳۸۹-۱۲-۲۱, ۰۵:۲۶ بعد از ظهر
امروز توی باشگاه یه پسره بود 120 کیلو وزن داشت روی میز پرس داشتم ساعد کار میکردم سرم پایین بود یهو یه ور وزنه های هالتر رو درورد و میدونیت چی شد دیگه.از بالا چپه شد پایین شانس باهام یار بود که به کلم نخورد هالتر:بیفایده:با خودم گفتم کاش یه خورده مغز داشت این توپله:جشن:

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۱, ۰۶:۲۸ بعد از ظهر
دوستانی که تا به حال تاریخ تولدشونو برای من ارسال نکردن، توجه کنید!!
**.برای شرکت در تاپیک "تبریک به مناسبت تولد اعضا"، تاریخ تولدتون رو به صورت "پیغام خصوصی" برای من ارسال کنید!.**
با تشکر --- ستاره
.
.
.
.
.
این خیلی وحشتناکه که من هنوز اتاقمو به قول معروف خونه تکونی نکردم...!! هنوز وسیله ها و لباسام وسط اتاق ریخته!!!!!! :سوت:
البته تنبلی نکردما!! وقت نکردم هنوز... :گریه:
به نظرتون من چیجوری دارم تو این اتاق زندگی میکنم؟؟ :پوزخند:
خب زیاد مسخره م نکنین!! فعلا کوچ کردم یه اتاق دیگه... :صلح:
.
.
.
.
از بچه هایی که خاله شدنمو تبریک گفتن ممنونم... :قلب:
ایشالا نوبت شما... خاله بشید... عمه بشید... دایی بشید... عمو بشید...

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۲۱, ۰۷:۱۹ بعد از ظهر
خب بهش مي گفتي : چون صبحونه رو بايد چرب خورد!!



بیچاره بچه . خواسته غیر مستقیم بگه دائی جان خونه ما ...:نمیبینم: خونه خودتون هم غذا گیر میاد فک کنم :سوت:

همونطور كه گفتم شب بودش ، و فكر ميكرد فقط اونارو صبحونه ميخورن:خنده:اومد گفت چرا صبحونه ميخوري!

پرند
۱۳۸۹-۱۲-۲۱, ۰۹:۴۷ بعد از ظهر
در ساعت ده دقيقه بامداد آدم صبحونه ميخوره ديگه!!:بامزه:
يك لحظه فكر كردم وارد سايت دانستنيهاي بدنسازي (http://bodybuildingir.blogsky.com/)شدم! البته بدون ذكر منبع!!

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۱, ۱۰:۵۰ بعد از ظهر
آخی چه بارون نازی داره میاد... :لبخند:
دلم لک زده برا شبای آمل... شبای دانشجویی...
شبایی که میرفتم تنهایی تو حیاط و زیر بارون قدم میزدم و خیس خیس میشدم...
یادش که میفتم یه حس خاصی بهم دست میده...
.
.
تو خونه خودمون تا حالا شبا تو حیاط نرفتم زیر بارون قدم بزنم... خب میگن دختره خل شده :پوزخند:
اما آمل فرصت خوبی بود برای تنهایی... دیگه کسی بهت گیر نمیداد که خل شدی... :سوت:
.
.
.
دلم میخواد اون شبا دوباره تکرار بشه... با ارشد :عبادت:

Yakuza6236
۱۳۸۹-۱۲-۲۲, ۱۰:۴۰ بعد از ظهر
یه صفحه هست به اسم سگ بزنه به این زندگی (تو ف ی س ب و ک )
هر کسی این صفحه رو لایک کرده بهش حق میدم !

ali_p
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۰۹:۳۷ قبل از ظهر
امروز میخوام برم خونهههههههههههههههههههههه.دلم کلی تنگیدههههههههههه.خیلی خوشحالم
به خاطر یه استاد ........ یه هفته الکی اینجا بودیم.اینجاییم ذلمون واسه اونا تنگ میشه
خونمونیم دلمون واسه دانشگاه دلیلشم فقط یه چیزه:
هیچ جا بهت خوش نمیگذره دوس داری ازشون فرار کنی.
هر کدوم یه مشکل و خوبی داره.

Yakuza6236
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۰۵:۲۴ بعد از ظهر
سایت بدنساز ... ناراضیم ازت !

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۰۵:۳۳ بعد از ظهر
سایت بدنساز ... ناراضیم ازت !
چرا حسين جان؟

eiman
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۰۵:۴۳ بعد از ظهر
امروز بعد از گذشت تقریبا دو ماه از حادثه رخ داده اینجانب یک اب خوش از گلو دادم پایین بلخره طرف از خر شیطون پیاده شد و یک رضایت نامه قاطع گرفتم ازش و خلاص ایم سومین رضایت نامه بود و 250 تومان هم پیاده شدم تا دوماه باید بریم تو کف مکمل

yah
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۰۶:۱۰ بعد از ظهر
افسردگی گرفتم خفن هوا هم چندین روزه گرفتست اینم به تشدید این موضوع کمک کرده.حوصله هیچ کاریو ندارم بیشتر اوقات خوابم بعضی اوقات به این فکر میکنم که اصلا برای چی زنده ایم؟؟این همه جون میکنی کار میکنی درس میخونی اخرش که چی بشه؟؟؟کاشکی میخوابیدم دیگه از خواب بیدار نمیشدم:گریه:هر روزم شده تکرار روز قبل بدون هیچ تغییر و تحولی .یه دوتا شعرم میذارم که قشنگ حال منو توصیف میکنه
زنــــــدگــــــی چــون قــفــســیــســت... قــفــســی تــنــگ پــر از تـــنـــهـــایـــــــی... و چـــه خـــوب اســـت لــحــظــه غــفــلــت آن زنـــــدانــبــان، بــعــد آن هــــم پــــــــرواز...!!!
***********************************************************
تولد!! روزی که هیچگاه نفهمیدم برای چی باید خوشحال باشم!!!
پدر آن شب اگر خوش خلوتی پیدا نمی کردی
تو ای مادر اگر شوخ چشمی ها نمی کردی
تو هم ای آتش شهوت شرر بر پا نمی کردی
کنون من هم به دنیا بی نشان بودم

پدر آن شب جنایت کرده ای شاید نمی دانی
به دنیایم هدایت کرده ای شاید نمی دانی
از این بایت خیانت کرده ای شاید نمی دانی
*********************

hamidbarca
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۰۶:۳۸ بعد از ظهر
ولی من از یه نظر حس خوبی دارم:پوزخند:مامانم رفته برای عید پرده های اتاقامون رو عوض کرد.دستش درد نکنه برای من یه پرده تیره گرفته که لامصب نور از توش عمرا رد بشه:خنده:همش انگار شبه.بعد کلی وقت یه خواب مشتی و یه تیکه رفته آخه من تو روز میخوابم همش نور و سر و صدای ملت نمیذاره بخوابم:پوزخند:
ولی امروز میخواستم برم باشگاه مامانم گفت میری بیرون ترقه میخوری نذاشت برم.دیگه بدنسازی رفت تا بعد از عید:گریه:عید خیلی حال گیریه اگه باز این سربازی کوفتی رو رفته بودم میشد یه مسافرت درست و درمون خارجی رفت و یه روحیه ای گرفت:پوزخند: ولی الان باید بتمرگم تو خونه:گریه:عید نمیدونم تا حالا بندرعباس رفتید یا نه ولی شلوغ ترین شهر ایران تو عید هست.من هم از شانس گندم بابام کارش اونجان بعد چون خونه داره همه اهل منزل خودمون و هر چی دوست و آشنای دور و نزدیک هست عید میخوان برن اونجا:خنده: ولی من اصلا دوست ندارم برم برای همین با داداشم تا اخر عید تنها تو خونه:سوت:

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۰۷:۰۲ بعد از ظهر
دراز کشیده بودم، یهو خواهرزاده م اومدم با پاش محکم کوبید تو فکم!!!!! :بیفایده:
حس و حالم معلومه دیگه... :ناراحت:

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۰۷:۴۰ بعد از ظهر
الان باید مثل دائی و عموهای تالار یه پس گردنی نثارش کنی :نمیبینم:
شوخی کردما . مگه ادم دلش میاد .

الان خیلی ناراحت بودم ولی نمیدونم چرا پست ستاره رو خوندم یهو خندم گرفت . و کمی حالم عوض شد :لبخند:

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۰۷:۴۵ بعد از ظهر
الان باید مثل دائی و عموهای تالار یه پس گردنی نثارش کنی :نمیبینم:
شوخی کردما . مگه ادم دلش میاد .

الان خیلی ناراحت بودم ولی نمیدونم چرا پست ستاره رو خوندم یهو خندم گرفت . و کمی حالم عوض شد :لبخند:

فک ما که اومد پایین... :پوزخند:
اما اگه موجب خنده ی یه نفر شده و حالشو عوض کرده، بسیار خرسندیم... :سوت:

پرند
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۰۷:۵۳ بعد از ظهر
لطفاً منم به ليست خنديده ها اضافه كن!!
خواهر زاده فقط خواهر زاده خودم بگي بمير ميميره،ولي گاهي اخمم ميكنه و درو همچي بگي نگي ميكوبه صداش كني ببخشيدو دوبار گفته!!:بوس:

دوسه روزيه رفتم تو نخ ازمابهترون، ديشب از ترس تا صبح نخوابيدم!! حالا نه كه برم تو كار احضار و از اين چرندياتا،نه.. يكي دو تا جريان شنيدم كمي سرچ كردم ..دم به خودم!!
خداييش نميدونستم انقدر ريقوام!! دوستم ميگه بدونن ترسيدي خفتت ميكنن:ناراحت:

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۰۸:۰۷ بعد از ظهر
لطفاً منم به ليست خنديده ها اضافه كن!!
خواهر زاده فقط خواهر زاده خودم بگي بمير ميميره،ولي گاهي اخمم ميكنه و درو همچي بگي نگي ميكوبه صداش كني ببخشيدو دوبار گفته!!:بوس:

ببخشید؟؟
خواهرزاده منو هرکاری کنی، ببخشید نمیگه!! :بیفایده: انقد قده!! مث خودمه :سوت:



دوسه روزيه رفتم تو نخ ازمابهترون، ديشب از ترس تا صبح نخوابيدم!! حالا نه كه برم تو كار احضار و از اين چرندياتا،نه.. يكي دو تا جريان شنيدم كمي سرچ كردم ..دم به خودم!!
خداييش نميدونستم انقدر ريقوام!! دوستم ميگه بدونن ترسيدي خفتت ميكنن:ناراحت:

کیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :نمیدونم::ناخن:

amir26
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۰۸:۲۶ بعد از ظهر
دراز کشیده بودم، یهو خواهرزاده م اومدم با پاش محکم کوبید تو فکم!!!!! :بیفایده:
حس و حالم معلومه دیگه... :ناراحت:

:خنده: درک میکنم!منم یه خواهر زاده دارم که یه بار موقعی که خواب بودم با یه ملاقه کوبید تو فرق سرم :نمیبینم:

امروز خوندن کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین تموم کردم.به نظرم کتابیه که هر کسی باید بخونه.عالی بود:تشویق:

Ahoora
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۰۸:۵۴ بعد از ظهر
هوا بس ناجوانمردانه سرد است الان حال میده یه بستنی بزنی به بدن:پوزخند:

Yakuza6236
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۱۰:۵۵ بعد از ظهر
چرا حسين جان؟
دلایل خیلی زیاده ...
=====================

سردگی گرفتم خفن هوا هم چندین روزه گرفتست اینم به تشدید این موضوع کمک کرده.حوصله هیچ کاریو ندارم بیشتر اوقات خوابم بعضی اوقات به این فکر میکنم که اصلا برای چی زنده ایم؟؟این همه جون میکنی کار میکنی درس میخونی اخرش که چی بشه؟؟؟کاشکی میخوابیدم دیگه از خواب بیدار نمیشدمhttp://forum.bodybuilder.images/smilies/20.gifهر روزم شده تکرار روز قبل بدون هیچ تغییر و تحولی .یه دوتا شعرم میذارم که قشنگ حال منو توصیف میکنه
زنــــــدگــــــی چــون قــفــســیــســت... قــفــســی تــنــگ پــر از تـــنـــهـــایـــــــی... و چـــه خـــوب اســـت لــحــظــه غــفــلــت آن زنـــــدانــبــان، بــعــد آن هــــم پــــــــرواز...!!!
***********************************************************
تولد!! روزی که هیچگاه نفهمیدم برای چی باید خوشحال باشم!!!
پدر آن شب اگر خوش خلوتی پیدا نمی کردی
تو ای مادر اگر شوخ چشمی ها نمی کردی
تو هم ای آتش شهوت شرر بر پا نمی کردی
کنون من هم به دنیا بی نشان بودم

پدر آن شب جنایت کرده ای شاید نمی دانی
به دنیایم هدایت کرده ای شاید نمی دانی
از این بایت خیانت کرده ای شاید نمی دانی
اینا همش حرفای دل منه !
==================================
من موتور رو از دست دادم ... واقعا دارم دیوونه میشم ! بدون موتور از سال جدید نمیتونم باشگام رو تغییر بدم ! از طرفی نمیتونم دوباره برم همین باشگاه ! هیچ کسی هم کمک ما نکرد ! گویا تو این سایت به این بزرگی دو تا موتور سوار پیدا نمیشه ! که منو راهنمایی کنه !؟ حداقل یکی بگه شهرداری مسخره ی منطقه ی مسخره ی 18 کجاست !؟ یه افسره میگفت بزرگاه خلیج ! یه افسره دیگه میگفت بلوار خلیج ! یکی دیگه میگفت شهید بهرامی ! به خدا اینا هر کدومشون کیلومترها با هم فاصله دارن ! آخه اینم مملکته ما داریم !؟ اونقدر که پلیس برای مال و جان و ناموس آدم خطرناکه قاتلهای سریالی خطرناک نیستند !
==================================
خسته شدم از این زندگی ماروپله ای ! از وقتی دنیا اومدم دو تا قدم تا پایان ماجرا فاصله داشتم ! اما همیشه تاس به جای اینکه 2 بیاره 1 میاورد ! در نتیجه توسط مار خونه ی یکی مونده به اخر خورده میشدم و می رفتم اول کار ! همیشه آدمهای پولدار و ثروتمند و با کلاس و با آبرو و اصیل بودن که سر ما رو کلاه گذاشتن ! دزدهای سرگردنه در کت و شلوار و کروات و با لقب دکتر ! مردک اگه معاملش بشه چند صد میلیارد میبره اما به تو خیانت میکنه که مبادا تو چند میلیون ببری ! با خودش میگه من الان 100 میلیارد میگیرم ! اگه فلانی رو بندازم زمین 100 میلیارد و 50 میلیون گیرم میاد !!!

sajjad 1368
۱۳۸۹-۱۲-۲۳, ۱۱:۴۵ بعد از ظهر
یاکوزا داداش تو دیگه چرا اینطو ری میگی؟من پس چی بگم بعد یکسال تمرین بدنمو رسونده بودم به نودکیلو بهترین بدن عمرمو داشتم تو دانشگاه دخترو پسر بهم میگفتن چقدر هیکلت خوب شده.اما ناگهان از 10آبان ماه امسال تا اول بهمن چیزی در حدود سه ماه دچار یه بیماری شدم که وزنم شد 65 کیلو .نزدیک 500هزار تومن خرج دوا دکتر کردم.پولی که برای دوره رفتن کنار گذاشته بودم.تواین سه ماه مثل میت تو خونه بودم دانشگاه نرفتم از کلاسام موندم امتحانارو با بدبختی رفتم سر جلسه امتحان.از همه بدتر دختری که بهم قول ازدواج داده بود وقتی منو تو اون وضع بد دید گفت دیگه دوست ندارم بهت فکر کنم.و همه دوستای دانشگام از پسرو دختر نامردها همشون ازم دوری کردنو تنهام گذاشتم.تا اینکه خداروشکر اول بهمن خوب شدم.بعداز سه ماه باز دوباره ورزشو شروع کردم وزنم شده 80 کیلو.اما متاسفانه دیگه پول مکمل خریدن ندارم.اما قسم خوردم که تا 15فروردین بدن خودمو زیباش کنم.و با تمام دوستای نامرد دخترو پسر دانشگام قطع رابطه کردم البته چندبار اومدن منت کشی اما گور پدرشون. راستی قسم خوردم ازاین به بعد حتی شده به زور هم بخندم و شاد باشم و همه ی مشکلاتمو دایورت کردم روی ت............م .بی خیال دنیا .عشق حال کن انقدر هم الکی فکر نکن داش.مثل من شاد و بیخیال باشید دوستای گلم.

m1982
۱۳۸۹-۱۲-۲۴, ۰۷:۲۵ قبل از ظهر
حداقل یکی بگه شهرداری مسخره ی منطقه ی مسخره ی 18 کجاست !؟ یه افسره میگفت بزرگاه خلیج ! یه افسره دیگه میگفت بلوار خلیج ! یکی دیگه میگفت شهید بهرامی ! به خدا اینا هر کدومشون کیلومترها با هم فاصله دارن !

منطقه 18 : ابتداي جاده ساوه- جنب پمپ بنزين- سه راه شهرك وليعصر

yah
۱۳۸۹-۱۲-۲۴, ۱۰:۵۸ قبل از ظهر
یاکوزا داداش تو دیگه چرا اینطو ری میگی؟من پس چی بگم بعد یکسال تمرین بدنمو رسونده بودم به نودکیلو بهترین بدن عمرمو داشتم تو دانشگاه دخترو پسر بهم میگفتن چقدر هیکلت خوب شده.اما ناگهان از 10آبان ماه امسال تا اول بهمن چیزی در حدود سه ماه دچار یه بیماری شدم که وزنم شد 65 کیلو .نزدیک 500هزار تومن خرج دوا دکتر کردم.پولی که برای دوره رفتن کنار گذاشته بودم.تواین سه ماه مثل میت تو خونه بودم دانشگاه نرفتم از کلاسام موندم امتحانارو با بدبختی رفتم سر جلسه امتحان.از همه بدتر دختری که بهم قول ازدواج داده بود وقتی منو تو اون وضع بد دید گفت دیگه دوست ندارم بهت فکر کنم.و همه دوستای دانشگام از پسرو دختر نامردها همشون ازم دوری کردنو تنهام گذاشتم.تا اینکه خداروشکر اول بهمن خوب شدم.بعداز سه ماه باز دوباره ورزشو شروع کردم وزنم شده 80 کیلو.اما متاسفانه دیگه پول مکمل خریدن ندارم.اما قسم خوردم که تا 15فروردین بدن خودمو زیباش کنم.و با تمام دوستای نامرد دخترو پسر دانشگام قطع رابطه کردم البته چندبار اومدن منت کشی اما گور پدرشون. راستی قسم خوردم ازاین به بعد حتی شده به زور هم بخندم و شاد باشم و همه ی مشکلاتمو دایورت کردم روی ت............م .بی خیال دنیا .عشق حال کن انقدر هم الکی فکر نکن داش.مثل من شاد و بیخیال باشید دوستای گلم.
شاید این بیماری یه فرصتی بوده تا دوروبریاتو بهتر بشناسی کسی که بخاطر تیپ و هیکل و قیافه یا مال و منالت بخواد باهت دوست شه یا ازدواج کنه اسمش که دوست و رفیق نمیشه دوست .به نظر من ادم تنها باشه بهتر ازین هست که همچین دوستایی داشته باشه.راستی میتونم بدونم مریضیت چی بوده؟؟
**********

فکر کنم منو یاکوزا کلا کپی پیست هم دیگه هستیم خصوصیات اخلاقیمون به شدت شبیه همدیگست دانشگاه جفتمونم که رجایی بوده فقط امیدوارم یاکوزا اشتباه منو نکنه و از دانشگاه انصراف نده که مثل من روزی صد بار افسوس بخوره.بعض اوقات وقتی از لویزان رد میشم گریم میگره یاد روزای دانشگا میفتم روزی که میخواستم انصراف بدم بنده خدا مدیر گروهمون چقدر سعی کرد منو پشیمون کنه گفت بعدا پشیمون میشی ولی اون موقع کلم باد داشت و عین خیالم نبود بعدا میخوام چی کار کنم.

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۴, ۱۱:۰۳ قبل از ظهر
امروز با اینکه کلی کار داشتم و سرم شلوغ بود، مرخصی گرفتم که برم آمل، دنبال ادامه ی کارای فارغ التحصیلیم...
اما جاده هراز بسته بود و مجبور شدم برگردم!! اه.................................................
.
.
.
.
دوستای گلم هر کسی اینجاست، مطمئنا کلی مشکل داره...
خیلی از ماها حتی بزور یه لبخند میزنیم...
اما مهم اینه که کنار هم باشیم و دردودل کنیم و........
مهم تر از همه سعی کنیم همیشه بخندیم و شاد باشیم... حتی سعی کنیم با کوچکترین اتفاقی که شاید برای دیگران اصلا خنده دار نباشه، بخندیم...
پس همیشه به روی غم ها میخندیم............................................... حتی اگه بزور!!!!!!

losa
۱۳۸۹-۱۲-۲۴, ۱۱:۳۷ قبل از ظهر
من خیلی ناراحت هستم چون که سر کارم نمیتونم عید جای برم:ناراحت:

آخه عید باید سفر کرد آخ جون چه حالی دار ه همیشه خوشحا ل باشید خوش بگذره براتون :متفکر:

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۲۴, ۱۱:۴۳ قبل از ظهر
امروز با اینکه کلی کار داشتم و سرم شلوغ بود، مرخصی گرفتم که برم آمل، دنبال ادامه ی کارای فارغ التحصیلیم...
اما جاده هراز بسته بود و مجبور شدم برگردم!! اه.................................................
.
.
.
.
دوستای گلم هر کسی اینجاست، مطمئنا کلی مشکل داره...
خیلی از ماها حتی بزور یه لبخند میزنیم...
اما مهم اینه که کنار هم باشیم و دردودل کنیم و........
مهم تر از همه سعی کنیم همیشه بخندیم و شاد باشیم... حتی سعی کنیم با کوچکترین اتفاقی که شاید برای دیگران اصلا خنده دار نباشه، بخندیم...
پس همیشه به روی غم ها میخندیم............................................... حتی اگه بزور!!!!!!

خوشمان امد . :صلح:

ولی خدائی این چیزا(سختی و مثلا غم ها) هم نباشه زندگی بی مزستا . :چشمک:

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۴, ۱۲:۰۶ بعد از ظهر
آخه عید باید سفر کرد

من عاشق سفرم... :جشن:
اما تو عید مسافرت رو بدم میاد...
آدم تو رانندگی واقعا اذیت میشه از بس شلوغه!! همه که مث آدم رانندگی نمیکنن........... :بیفایده:
منکه ترجیح میدم عید توی خونه بمونم و استراحت کنم...
و اگه خدا خواست، و حس و حالشو داشتم، کمی درس بخونم برا کنکور!! (کاری که هیچ عیدی نکردم! :پوزخند:)

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۲-۲۴, ۰۲:۱۵ بعد از ظهر
من از 2 هفته پیش استرس امروز رو داشتم
اخه امروز یه جورایی تکلیف تا چند سال بعدم مشخص میشد
خدارو شکر....راضی کننده بود
اونایی که برنامه تمرین و ... درخواست کرده بودن و جواب نگرفته بودن تا اخرشب تحویل میگیرن
پیروز و سربلند باشید

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۲۴, ۰۵:۳۱ بعد از ظهر
من از 2 هفته پیش استرس امروز رو داشتم
اخه امروز یه جورایی تکلیف تا چند سال بعدم مشخص میشد
خدارو شکر....راضی کننده بود
اونایی که برنامه تمرین و ... درخواست کرده بودن و جواب نگرفته بودن تا اخرشب تحویل میگیرن
پیروز و سربلند باشید

ما رو باش . اولشو که خوندم چه فکرایی کردم :پوزخند: اخه نوشته تکلیف چند سال بعد زندگیم، انگار ...:نمیبینم::سوت:

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۲-۲۴, ۰۵:۳۸ بعد از ظهر
خب زندگی که به ازدواج خلاصه نمیشه عاطفه!!
من شغلم از هر چیزی برام مهمتره

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۲۴, ۰۵:۵۱ بعد از ظهر
خب زندگی که به ازدواج خلاصه نمیشه عاطفه!!
من شغلم از هر چیزی برام مهمتره

اره . میگم که خودمم خندم گرفت . گفتم افشین و بیاد این حرفا این جا بزنه . :سوت:

شما کارتون بیسته . منم تو زندگی کارم از همه چیز برام مهم تره . :صلح:

پرند
۱۳۸۹-۱۲-۲۴, ۰۶:۳۳ بعد از ظهر
تازگيا ياد گرفتم با ملت چطور حرف بزنم!! خودم كيف مي كنم وقتي يكي حق به جانب شروع به داد و بيداد كردن مي كنه و كم نميارم و منم صدامو ميندازم ته گلوم!!! دوستم ميگفت فلوني اينجا تهران نيست كه با ببخشيد و سوء تفاهم شده و ... ملت رضايت بدن،اگه داد زدن و گفتي ببخشيد ميگن آهان خودشه،پوستتو مي كنن،پدرم درومد تا ياد گرفتم با زيردست مثل زيردست! رفتار كنم و داد بزنم!!
توي اين دو سه روزه كلي كيفور شدم از اينكه ميبينم بعد از اينكه مثل خودشون باهاشون حرف ميزني ،سريع ميان ميگن ببخشيد من از جاي ديگه اعصابم خراب بود!!

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۴, ۱۰:۱۰ بعد از ظهر
در كوچه باد می‌آید
این ابتدای ویرانیست..............................................................:بی تفاوت:

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۲-۲۴, ۱۰:۲۳ بعد از ظهر
در كوچه باد می‌آید
این ابتدای ویرانیست..............................................................:بی تفاوت:

این حس الانت بود؟؟
لیلی رفته....نگفت کجا میره و کی برمیگرده
جاش خالیه
*****************************
برعکسه...من سرم شلوغ بود همه بودن و دور هم بودید
حالا که کارم تموم شده و فارغ از هر استرس و دلواپسی اومدم هیشکی نیست!!!
*****************************
سوختن غصه هایتان امشب آرزوی من است
خوش بگذره به همه 4 شنبه سوری:گل رز:

Yakuza6236
۱۳۸۹-۱۲-۲۴, ۱۱:۰۱ بعد از ظهر
یاکوزا داداش تو دیگه چرا اینطو ری میگی؟من پس چی بگم بعد یکسال تمرین بدنمو رسونده بودم به نودکیلو بهترین بدن عمرمو داشتم تو دانشگاه دخترو پسر بهم میگفتن چقدر هیکلت خوب شده.اما ناگهان از 10آبان ماه امسال تا اول بهمن چیزی در حدود سه ماه دچار یه بیماری شدم که وزنم شد 65 کیلو :نمیبینم:.نزدیک 500هزار تومن خرج دوا دکتر کردم.پولی که برای دوره رفتن کنار گذاشته بودم.تواین سه ماه مثل میت تو خونه بودم دانشگاه نرفتم از کلاسام موندم امتحانارو با بدبختی رفتم سر جلسه امتحان.از همه بدتر دختری که بهم قول ازدواج داده بود وقتی منو تو اون وضع بد دید گفت دیگه دوست ندارم بهت فکر کنم.و همه دوستای دانشگام از پسرو دختر نامردها همشون ازم دوری کردنو تنهام گذاشتم.:ناراحت:تا اینکه خداروشکر اول بهمن خوب شدم.بعداز سه ماه باز دوباره ورزشو شروع کردم وزنم شده 80 کیلو.اما متاسفانه دیگه پول مکمل خریدن ندارم.اما قسم خوردم که تا 15فروردین بدن خودمو زیباش کنم.و با تمام دوستای نامرد دخترو پسر دانشگام قطع رابطه کردم البته چندبار اومدن منت کشی اما گور پدرشون. راستی قسم خوردم ازاین به بعد حتی شده به زور هم بخندم و شاد باشم و همه ی مشکلاتمو دایورت کردم روی ت............م .بی خیال دنیا .عشق حال کن انقدر هم الکی فکر نکن داش.مثل من شاد و بیخیال باشید دوستای گلم.
:نمیبینم: خیلی سخته که ببینی در عرض 3 ماه زخمات یه عمر آدم از بین بره !
این اتفاق تنها جنبه ی خوبی که داشت این بود که اون دختره و رفیقات رو شناختی ! همین !

.به نظر من ادم تنها باشه بهتر ازین هست که همچین دوستایی داشته باشه
صد درصد موافقم ! دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلاخیزد !

فکر کنم منو یاکوزا کلا کپی پیست هم دیگه هستیم خصوصیات اخلاقیمون به شدت شبیه همدیگست دانشگاه جفتمونم که رجایی بوده
آره خدایی !
=======================

ولی خدائی این چیزا(سختی و مثلا غم ها) هم نباشه زندگی بی مزستا .
من بی مزه بودن رو به تلخ بودن ترجیح میدم !

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۲۵, ۰۹:۴۲ قبل از ظهر
من بی مزه بودن رو به تلخ بودن ترجیح میدم !

ولی نه تا این حد . خیلی داری سخت میگیری .
اخه این جوریا هم نیست . تو چشماتو بستی و ادمای بد بخت رو نمیبینی .
نگو میبینم که کسی باورش نمیشه .
---------------------------------
بذار بگم بد بختی چیه : خاله من ، فقط 23 سال داره . فقط . 20سالگی ازدواج کرد . 22سالگی بچه دار شد . الان فقط 23 داره .
میدونی 23 سالگی ادم چقد ارزو داره؟! نمیدونی اقا حسین .
خاله من سرطان استخون گرفت .
میدونی از کجای پاشو تا کجا قطع کردن ؟! اینم باز نمیدونی .
تمام پاشو تا رون پاشو . . . اومدن مچو پاشو نهادم که بتونه بشینه .
اینا همش حکمت خداست . نمیدونی ؟! نمیخوای باور کنی .
اخه تو کجای بد بختی رو دیدی یاکوزا ؟!
تو داری تو خوشبختی غرق میشی نه بد بختی .
زندگیت جریان داره و قدرشو نمیدونی .
تو چشم گریون ادما رو ندیدی یاکوزا . چشم بچه ای که بخاطر تغییر مادرش متعجبه ندیدی . تو خیلی چیزا رو ندیدی .
================================================================================
اخه چرا همه ادمای این تالار از بدبختی حرف میزنم .
اخه شما چه میدونید بد بختی چیه ؟
چه میدونید ذلت چیه ؟
باور کنید آه خودتونه که دارید می سوزید .
===============================================================================
بلبل را ببين که حتی در قفس هم می‌خواند.
پروانه را ببين که حتی با وجود کوتاهی عمر، از پرواز دست نمی‌کشد.
طاووس را ببين که زشتی پاهايش، افسرده‌اش نساخته.
زرافه را ببين که هرگز گردن‌کشی نمی‌کند.
کرم را ببين که بی‌دست و پا بودنش، او را از حرکت باز نداشته.
جغد را ببين که شب‌ها چگونه به مراقبه مشغول است.
عقاب را ببين که چگونه چشمانش را به هدفش دوخته است.
سگ را ببين که تو نجس می‌خوانيَش اما او به تو وفادار مانده.
گوسفند را ببين که چگونه قربانی خوشی‌ها و ناخوشی‌های توست.
زنبور را ببين که چگونه از گل شهد برمی‌آورد و از دشمن دمار.

و پرندگان را ببين که چگونه به هنگام آشاميدن، نظری نيز به آسمان دارند.

در اخر اگه لحن بدی داشتم . معذرت میخوام:ناراحت: . منو ببخشید . بعضی سطرها خیلی حالمو گرفت .
یا علی .

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۲۵, ۱۲:۴۸ بعد از ظهر
سرما خوردم ؛حس و حال ندارم كل بدنم درد ميكنه انگار تو ترك هستم:پوزخند:صدام در نمياد از همه بدتر 3 كيلو كم كردم كه خيلي ضايس.
---------------------
منم با حرفاي عاطفه موافقم ،چون خودم يه زماني از اين فكرا ميكردم و خلاصه ناشكري....يه بار تو يه مجلسي كه دلم گرفته بود يه پير مرد حدودا 75-80ساله هم بود از هر لحاظ كامل بود و ....وقتي كه اين حرفاي منو شنيد ديدم چشش پر اشك شد معذرت خواهي كردم ازش كه ناراحتش كردم....نشست پيش من يه حرفايي بهم زد كه فهميدم بهترين شرايط زندگي دارم نه بدبختي...
بعضي وقتا كه دلم ميگيره ميخوام چرت و پرت بگم اون حرفا يادم ميوفته .
به خاطر هر لحظه كه نفستون مياد شكر كنيد نه كفر...

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۲۵, ۱۲:۵۱ بعد از ظهر
چی؟عکس یا اسپم؟اسپم که خود جماعت نسوان داره میده من میگم نمیخواد دخترها عکس بذارن.اگه هم منظورت عکسه که من گذاشتم تمام قد

الان چی کار کنم؟:متفکر:

بعضی دوستان گفته بودن عکس نهادن تمام قد .
بعد رفتیم چک کردیم دیدیم عکساشون اصلا باز نمیشه . قضیه چیه ؟

Yakuza6236
۱۳۸۹-۱۲-۲۵, ۰۱:۰۷ بعد از ظهر
ولی نه تا این حد . خیلی داری سخت میگیری .
اخه این جوریا هم نیست . تو چشماتو بستی و ادمای بد بخت رو نمیبینی .
نگو میبینم که کسی باورش نمیشه .
---------------------------------
بذار بگم بد بختی چیه : خاله من ، فقط 23 سال داره . فقط . 20سالگی ازدواج کرد . 22سالگی بچه دار شد . الان فقط 23 داره .
میدونی 23 سالگی ادم چقد ارزو داره؟! نمیدونی اقا حسین .
خاله من سرطان استخون گرفت .
میدونی از کجای پاشو تا کجا قطع کردن ؟! اینم باز نمیدونی .
تمام پاشو تا رون پاشو . . . اومدن مچو پاشو نهادم که بتونه بشینه .
اینا همش حکمت خداست . نمیدونی ؟! نمیخوای باور کنی .
اخه تو کجای بد بختی رو دیدی یاکوزا ؟!
تو داری تو خوشبختی غرق میشی نه بد بختی .
زندگیت جریان داره و قدرشو نمیدونی .
تو چشم گریون ادما رو ندیدی یاکوزا . چشم بچه ای که بخاطر تغییر مادرش متعجبه ندیدی . تو خیلی چیزا رو ندیدی .


اخه تو کجای بد بختی رو دیدی یاکوزا ؟!
تو داری تو خوشبختی غرق میشی نه بد بختی .
زندگیت جریان داره و قدرشو نمیدونی .

یه بار به یه یکی گفتم چقدر تو ایران زندگی کردن مزخرفه برگشت مردم سومالی و حبشه رو برام مثال زد ! اگه بخوایم اینطوری قضاوت کنیم بله همیشه یه نفر هست که از تو بدبخت تر باشه اما دلیل نمیشه چون خاله تو 23 سالشه و سرطان داره پس بدبخته و من به زور 20 سالم میشه و سرطان ندارم خوشبخت باشم .
یه جوری حرف میزنی انگار ده ها ساله منو میشناسی ! تو که اینقدره منو نفهم فرض کردی و هی میگی تو نمی دونی تو نمیدونی ! تو میدونی من وضع زندگیم چه طوره ! فکر کردی میام اینجا و فقط از موتورم حرف میزنم تنها مشکلم موتوره ! بر چه اساسی میگی من تو خوشبختی دارم غرق میشم !!! تو که حتی قیافه من رو ندیدی بر چه اساسی چنین قضاوتی در مورد من میکنی ؟! همون سرطانی که خالت گرفته رو من بگیرم باید تو خونه بشینم تا بمیرم ! پول ندارم بدم به قصاب تا پاهام رو ببره چه برسه برم دکتر !
اینجا جوابت رو نمیدم چون حوصله درگیری ندارم !
اما اگه تو یه دنیای واقعی (نه یه فضای مجازی مثل این فروم ) کسی چنین حرفایی بهم بزنه و هی منو با لحن تمسخر امیزش نفهم بخونه و غیر مستقیم بخواد بهم بگه تو یه جوجه ای که هنوز از تخم در نیومده بهش حالی میکردم دنیا دست کیه !

hamidbarca
۱۳۸۹-۱۲-۲۵, ۰۱:۰۹ بعد از ظهر
بعضی دوستان گفته بودن عکس نهادن تمام قد .
بعد رفتیم چک کردیم دیدیم عکساشون اصلا باز نمیشه . قضیه چیه ؟
قضیه خاصی نیست:پوزخند:خوب حتما مدت زیادی گذشته و عکسها از روی آپلود سنتر مربوطه پاک شدن

atefe
۱۳۸۹-۱۲-۲۵, ۰۱:۱۵ بعد از ظهر
نه اقا حسین . خدا نکنه منظور من این چیزا باشه . زبونم لال روزی که بخوام شما رو نفهم فرض کنم .

من نگفتم بیا و فقط اونا رو ببین . اشتباه برداشت کردید . ولی اره میگم چه اشکال داره بد بخت تر از خودمون هم ببینیم .

من قیافه تو رو ندیدم ولی تو هم قیافه منو ندیدی ؟ مگه نه ؟ از کجا میدونی که من زشت تر از تو نباشم . اصلا از کجا میدونی من سالمم ؟
باور کن ما خیلی چیزا رو داریم و ازش خبر نداریم .
میدونم اگه دستت میومد منو اخراج میکردی .
برام نه این تالار مهمه و نه چیزای دیگه . میخوای برو بگو اقا افشین یا محمد رضا بیان اخراجم کنن .

فقط میگم بیا فکر کنی میتونی به اون چیزی که ذهنته برسی . باور کن بهش میرسی .

بچه ها من ادعای چیز فهمیم نمیشه . بخدا شاید از همتون خنگ تر باشم .
من اهل شعار هم نیستم .
فقط میگم اگه بخوایم بهش میرسیم . لازمه بخوایم .

یا علی .

Yakuza6236
۱۳۸۹-۱۲-۲۵, ۰۱:۲۸ بعد از ظهر
میدونم اگه دستت میومد منو اخراج میکردی .
برام نه این تالار مهمه و نه چیزای دیگه . میخوای برو بگو اقا افشین یا محمد رضا بیان اخراجم کنن .
من یه عضو معمولی ام مثل همه ی عضوهای دیگه ... !



فقط میگم بیا فکر کنی میتونی به اون چیزی که ذهنته برسی . باور کن بهش میرسی .
این شعار نیست !؟!؟

yah
۱۳۸۹-۱۲-۲۵, ۰۱:۳۶ بعد از ظهر
مشکلات هرکسیو باید با خودش مقایسه کرد یکیو میبینی زیر بار سخت ترین مشکلاتم نمیشکنه ولی یکیم طاقت نمیاره.بعضی اوقات مشکلات روحی و فکری بد تر ازمشکلات جسمیو حرکتی ادمو خورد و داغون میکنه.نمیدونم این چه فرهنگیه که تا میبینیم یکی از نظر جسمی ظاهرا مشکلی نداره وقتی طرف از روزگار گله میکنه سریع یه ادمی که شرایط زندگی بدتری ازونو داره یا معلولیتی داره رو نشون میدیم و میگیم اگه جای این بودی چی کار میکردی ؟؟اخه ما از کجا میدونیم زندگی اون طرف چه طوریه ؟شاید اون فرد ظاهرا سالم ارزو کنه یه نقصی داشت تا اینطوری حداقل تکلیفش با خودش روشن باشه.وقتی یه نقصی داری میگی دیگه چاره ای ندارم و باید با این شرایط کنار بیام. ولی وقتی سالم باشیو نتونی شرایط زندگیتو بهتر کنی این به نظر من درد بزرگتریه.مگه ما زاده شدیم برای درد و رنج کشیدن؟؟و هرکس غصه ها و غم هاش کمتر باشه یعنی خوشبخت تره؟؟

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۵, ۰۲:۳۹ بعد از ظهر
در كوچه باد می‌آید
این ابتدای ویرانیست..............................................................:بی تفاوت:


این حس الانت بود؟؟
آره حسم بودم... حسم ایرادی داشت آقای کسایی؟ :متفکر:
حس اینکه داری می بینی باد میاد و کاری نمی تونی بکنی...! فقط باید منتظر ویرانی باشی...
گاهی یه قطعه شعر یا متن موزون، حس آدمو راحت تر منتقل میکنه...
.
.
.
من با بعضی حرفای عاطفه موافقم... و با بعضی از حرفای حسین...
اما به نظر من هم به چی بستگی به دید ما آدما داره...
یه نفر با نقص عضوش یا حالا هر مشکلی، احساس بدی از زندگیش نداره...
اما در مقابل هستن آدمایی که نقص عضو ندارن و به ظاهر مشکلی هم ندارن و همیشه می نالن...
.
همین خود من...
شاید یکی منو ببینه به حالم غبطه هم بخوره... (خیلیا علنا گفتن)
اما منم مشکلات و غمای خودمو دارم... که شاید گاهی ارزو کنم که جای همونایی باشم که میخوان جای من باشن!!!!!!
.
.
بیاید با خودمون تکرار کنیم:
من می تونم همه چی رو تغییر بدم... اونجوری که میخوام...
این شعار نیست حسین آقا...
توی علم روانشناسی اسم "قانون جذب" رو شنیدی؟؟ :لبخند:
.
.
همیشه از جملات مثبت استفاده کنید و مدام اونا رو با خودتون تکرار کنید...
این کار شاید همون لحظه مشکل شما رو حل نکنه.... اما می تونه حس شما رو نسبت به مشکلات تون تغییر بده... و کاری میکنه که بهتر بتونید با مشکلات کنار بیاید و حل شون کنید......
.
.
.

همیشه شاد و خنده رو باشید
دوستای گلم
:گل رز::قلب::گل رز:

dashul_khan
۱۳۸۹-۱۲-۲۶, ۱۲:۱۲ قبل از ظهر
امروز یه چیزایی دیدم و شنیدم که به جای ناراحت شدن، فقط از الفاظ بسیار بسیار رکیک با صدای بلند برای خودم،خانواده،دنیا و همه استفاده کردم!


اصلا نمیدونم اینو بگم یا نه !

امروز عصر پای پی سی بودم که آبجیم اومد خونه ! بعد از 5 دقیقه دیدم دارن با نن چون یه سری پچ پچ میکنن و اینا رفتم بیرون گفتم چی شده که گفت:

دیروز عصر با شوهرشو دوتا خواهر شوهراشو مادر شوهرش از مرکز استان برمیگشتن به شهرمون!!!
بین شهر ما و مرکز استان یه شهر هست که وجه شباهت بسیاری به جنگل آمازون داره ! و ماشالله الا ماشالله مردمانش بسی وحشی به سر میبرند!
آقا اینا تو راه بودن ( تو همون جنگل امازون) که یک سری اراضل اوباش جو گیر شده بودن و راه رو بسته بودن و میزدن و میرقصیدن و اینا...
از شانس ماشین اینا هم اولین ماشین بوده و پشتشون هم پر از ماشین این شاه دوماد ما یه چندتا بوق میزنه که این لاشخورا راهو باز کنن کثافتا معلوم نمیست مست بودن چشون بوده میان طرف ماشین کل شیشه های ماشینو خورد میکنن واین بد بخت رو میکشن بیرون و بزن بزن !!! یه 20 30 نفری هم بودن همشیره بنده و اقوام مربوطه که میرن جداشون کنن این حرومیا دست رو زن های مردمم بلند میکنن... به جان خودم آدم به این بی ناموسی ندیدم...

تا پلیس میاد واینا در میرن بعد از 10 دقیقه که اینا کلانتری بودن دوتاشونو میگیرن و میارن ... فعلا که زندانن!

فقط میخوام ببینمشون ! همین ! ! !


شما باشید چیکار میکنید خداوکیلی؟؟؟

ShaHiN.mY.LoVE
۱۳۸۹-۱۲-۲۶, ۱۲:۱۳ قبل از ظهر
با نظر yah موافقم ولی بعضی از آدما فقط ناله میدن . من ندارم ، من بدشانسم ، ...
جای این حرفها یکم به خودتون نگاه کنید نه به اطرافیانتون که چرا اون نداده من ندارم ، چرا اون نکرده من بدشانسم
طرف سالم و عاقل نشسته تو خونه میگه من ندارم . از آسمون که دارایی نمیاد . باید زحمت کشید
به نظر من باید مثال یه آدم موفقتر رو زد نه مثال یه آدم بدبخت تر رو . همین چند شب پیش مصاحبه یکی از بزرگترین دکترای قلب دنیا رو خوندم که طرف
بچه بوده چوپونی میکرده . با هزار خون دل دفتر و مدادش جور میشده حالا شده بهترین دکتر دنیا
الکی همه چیو به شناس و بدبختی نچسبونیم . بعضی از معضلات ریشه در بی عرضگی داره ...

در جواب داشول خان عزیز :
اینا رو باید تو یه کوچه بن بست گیر آورد و ... ( باقیشو خودت بگیر :چشمک: )

=====================================

راستی ابراهیم تاتلیس هم نفسای آخرشه . صداش خوب بود . روحش شاد

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۲-۲۶, ۰۷:۵۴ قبل از ظهر
داشول جان مقداریش رو قانون برات جبران میکنه
اما قبیله ای برخورد نکن
از من میشنوی پیگیر پروندت باش و نامه ای بلند و بالا برای یکی از مقامات شهرستان بزن
مثل امام جمعه و یا فرماندار و ....
اینطوری قوه قضایی نمیتونه شل بگیره کار رو
حالا شاید خیلی ها فکر کنن مثلا امام جمعه چه ربطی به این چیزا داره!!!
اما مطمئن باش دستور از اینا داشته باشی مادر یارو رو...

dashul_khan
۱۳۸۹-۱۲-۲۶, ۰۹:۳۲ قبل از ظهر
نه قبیله ای که نه ! اما خب فقط فکر میکنم اگه ببینمشون چیزی نذارم براشون البته سعی میکنم اینجوری نباشه!
قضیه مقامات رو هم اگه شد حتما انجام میدم،چون میدونم پیگیری میشه و البته یه رفیق دارم که با برادران عزیز اطلاعات و نیرو انتظامی روابط بسیار بسیار صمیمانه ای داره و فکر میکنم که خودش هم باشه ! ( البته رو نمیکنه) در حجدی که دیشب گفت بهم اگه تو بازداشتگاه کلانتری بودن میتونستم ببرمت دقیق پیششون هرکاری بخوای هم میتونی باشون بکنی!!! ( الله و اعلم )


انشالله برای هیشکی پیش نیاد هیشوخت !

Yakuza6236
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۱۰:۰۹ قبل از ظهر
درآمد کل سال 1389 : 3هزار تومن !!! خرج امسال : 33 میلیون و 240 هزار تومن !!! ضرر حاصل از پایین اومدن غیر عادی قیمت زمین (تا آقایون مافیا ازمون بگیرنش، ندادیم تا ماتحت مبارکشون بسوزه !) 28 میلیون تومن ! طلب بانک : 38 میلیون تومن !
مبلغی که قرار بود از معامله ی اخیر به دستمون بیاد اما مورد خیانت اطرافیان قرار گیرفتیم : 3 میلیارد و 500 میلیون تومن !
گفتم همین طوری یه آمار درستی بدم که دوستان نگن یاکو یا خانوداش بی عرضن !!! نشسته تو خونه و هی میگه ما پول نداریم ! گفتم اینا رو بنویسم ببینم اون روانشناسهایی که میان و قانون مسخره ی جاذبه تعریف میکنن یا کسایی که خیلی عرضه دارن میتونن از پس این همه قرض بربیان ؟! میخوام ببینم اوناییی که همش حرف از خنده و خوشبختی و میزنن تحملش رو دارن که ببینن که یه ایده ی فوق العاده + کلی زحمت و تلاش + 3 و نیم میلیارد تومن پول توسط خانم رییس که خیلی بهش اعتماد داشتند هاپولی میشه ! طرف حرف از انسانیت و کمک های مالیش به سازمان یونیسف و فائو و هزار تا کوفت و زهرمار دیگه میکنه ! عکسش رو تو روزنامه های ایرانی و خارجی میندازن به عنوان بانو صنعت فلان بعدش میاد از زیردستش دزدی میکنه ! مدارک رو جوری تنظیم میکنه که انگار هیچ معامله ای انجام نشده ! بعدا فهمیدیم معامله که انجام شده هیچ ! پولی که در این معامله ردوبدل شده چندین برابر هم بوده !
خیلی چیزای دیگه هست !؟ که اصلا حوصله ندارم بگم !خیلی چیزای بدتر ! خیلی قرضهای بیشتر که دوست ندارم بگم اما اینا درمقابلش هیچی نیست !!! خیلی ضررهای بیشتر !
میخوام بگم هر کی رو باید با خودش مقایسه کرد ! به قول بابام : من که به موقع با فلان سفیر و فلان وزیر خارجی و فلان میلیاردر میگشتم الان نمیتونم برم سراغ هر کاری ! ما در عین بی درآمدی سعی میکنیم مثل قدیم زندگی کنیم ! همسایه بالایی های ما کلا سه ساله اومدن تهران ! شوهره با کلی آدم فروشی شد رییس ! چیزی که تو خونشون زیاده پوله اما خیلی بخوان غذای اشرافی بخورن : لوبیا پلو با گوشت !
از وقتی دولت جدید(هم 9 هم 10 ) اومده همه ی تجارت افتاده دست آشغالای س*پ*ه* و آقازاده ها ! بحث عرضه داشتن و عرضه نداشتن نیست !
یادمه یه آخونده داشت زر زیادی میزد میگفت اگه جوونای امروز بیکارن به خاطر اینه که همش میخوان پشت میز باشن ! مثل مولات علی یه بیل بگیر دستت ... گفتم آخه مرد حسابی جوونی که دکترای ادبیات یا فوق لیسانس ریاضی محض داره به بیل زنی ؟! (یه سمینار بود تو دانشگاه!)
=============================================================
بگذریم ! دیگه نمیخوام در این مورد بحث کنم !
فریمی که 2 سال پیش آلمانیش رو 30 تومن خریدم دو روز پیش 45 تومن چینیش رو خریدم !
شیشه ای دو سال پیش 16 تومن دادم ، امسال 42 تومن پول دادم تازه ناراضی ام ! یه ساعت عینک رو میزنم چشام درد میگیره !
حالا تا کی قراره مردم این وضعیت رو قبول کنن و بگن اشکالی نداره ! خدا رو شکر از ما بدبخت تر هم هست نمیدونم !
=============================================================
امروز یه کم حالم بهتره ! شاید به پروژم برسم ! یه هفتست اصلا حوصلش رو ندارم ... اما امروز شروع میکنم .
اگه حالم خوبتر شد به احتمال زیاد از اول نوروز شروع میکنم به نوشتن برای سایت .

راستی کسایی که با جون دو مشکل داشتند یا به خاطر حجم بالاش نتونستن دانلودش کنن اگه پلتفورم جاوا رو دارن (میتونن فایلبهای jar رو اجرا کنن ) یه پیغام بدن من براشون یه برنامه کم حجمتر و عالی بفرستم .

yah
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۰۱:۰۵ بعد از ظهر
از وقتی هوا افتابی شده حالم خیلی بهتر شده!!!فکر کنم بیماری روانی چیزی دارم یه روز الکی خوشحالم یه روزم از ناراحتی دلم میخواد بشینم یه گوشه گریه کنم .یادمه یه زمانی زده بودم تو نخ همین قانون جذب و کتابای انتونی رابینزو و فیلم موفقیت و ازین جور شرو ورا یه مدت حالم بهتر شد ولی بعدش فهمیدم همه این چیزا شرو وره یا میخوان ملت و با این چیزا سر کیسه کنن یا میخوان یه مرام و مسلک و ایین جدید و با این چیزا بدن به خورد ملت.متاسفانه بیشترین قشریم که میرن دنبال این مزخرفات خانما هستن .کلا زندگی ما هم همینه دیگه چی کارش میشه کرد فقط خدا کنه ازینی که هست بدتر نشه و روزی نیاد که حسرت حتی همین روزا رو بخوریم.بسلامتی قطعنامه هم بر ضد لیبی تصویب شد به احتمال زیاد حمله نظامی همین روزا به لیبی شروع میشه قذافی یه دیوانه تمام عیاره ممکنه اگر به کشورش حمله بشه حتی سلاح اتمی هم اگر داشته باشه استفاده کنه خیلی دوست دارم بدونم اخر عاقبت لیبی چی میشه.

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۰۱:۱۷ بعد از ظهر
از وقتی هوا افتابی شده حالم خیلی بهتر شده!!!فکر کنم بیماری روانی چیزی دارم یه روز الکی خوشحالم یه روزم از ناراحتی دلم میخواد بشینم یه گوشه گریه کنم .یادمه یه زمانی زده بودم تو نخ همین قانون جذب و کتابای انتونی رابینزو و فیلم موفقیت و ازین جور شرو ورا یه مدت حالم بهتر شد ولی بعدش فهمیدم همه این چیزا شرو وره یا میخوان ملت و با این چیزا سر کیسه کنن یا میخوان یه مرام و مسلک و ایین جدید و با این چیزا بدن به خورد ملت.متاسفانه بیشترین قشریم که میرن دنبال این مزخرفات خانما هستن ..
دلم نمی خواد دعوا راه بیفته یا دلخوری پیش بیاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پس در اوج ادب جوابتو میدم:
من خودم بارها و بارها تو اوج عصبانیت و قاطی بودن با مطالب روانشناسی آروم شدم... و کاری که میخواستم بکنم رو نکردم...!
من با قسمت روانی مغزم کنار اومدم... شما که کنار نیمدی، قرار نیست بقیه رو محکوم کنی!!
این چیزا رو کسی به خورد من نداده... خودم تجربه کردم و دیدم خوبه استفاده میکنم!!
حالا یکی باهاش مشکل داشته، قرار نیست بیاد و خانوما رو بکوبه!! :منتظر::بیفایده::منتظر::بیفایده::منتظر::بیفایده::منتظر:
.
.
.
.
.
.
جدیدا چرا انقد به خانومای سایت توهین میشه؟؟
بعضیا چرا فکر میکنن ار خانوما بالاترن و حق توهین دارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! (منظور من فقط همین پست بالایی نیست!!)
نکنه مدیرای سایت هم همین نظرو دارن؟؟!!!!!!!!!!!! :متفکر:

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۰۱:۳۱ بعد از ظهر
با سلام هر دو کاربر محترم لطفا احترام متقابل رو رعایت کنید.جناب yah (http://forum.bodybuilder.ir/member.php?10966-yah) هر کسی هر نظری داره برا خودش لطفا در انجمن از این پست ها ندید تا به کسی بی احترامی نشه
و در صورت ارسال مجدد اخطار دریافت میکنید.

ali_p
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۰۱:۵۸ بعد از ظهر
بعد چند روز دوباره اومدم سایت دلم واسه همتون تنگ شده بود دوستون دارم اعضای سایت

yah
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۰۲:۵۰ بعد از ظهر
من تو پستم از کسی اسم بردم؟؟؟نمیدونم این چه عادتیه بعضی مردای ایرانی دارن تا میبینن یه خانمی یه چیزی میگه سریع میخوان ازش طرفداری کنن اقای ممد رضا و خانم ستاره من تو پستم از کسی اسم بردم؟؟ و مثلا گفتم عقاید خانمه ستاره مزخرفه ؟؟من کلی گفتم اینم یه چیز ثابت شدست که خانما بیشتر به این جور مسایل اعتقاد دارن بیشترین مشتریه کتابای روانشناسی و انتونی رابینزم خانما هستن من خودم یه مدت تو کتاب فروشی کار میکردم اینو با صراحت میگم حالا هر جور میخواین برداشت کنین برام مهم نیست.من تو پست قبلیم از کسی اسم نیاوردم و هنوزم میگم که این مسایل روانشناسی و قانون جذب مزخرفه و اگر به نظرتون الان با این جملم به کسی توهین شد دوست داری اخراجم هم کن برام اهمیتی نداره و فکر نمکینم اگر دارم میگم قانون جذب مزخرفه به کسی توهین کرده باشم؟؟؟

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۰۳:۱۸ بعد از ظهر
من تو پستم از کسی اسم بردم؟؟؟نمیدونم این چه عادتیه بعضی مردای ایرانی دارن تا میبینن یه خانمی یه چیزی میگه سریع میخوان ازش طرفداری کنن اقای ممد رضا و خانم ستاره من تو پستم از کسی اسم بردم؟؟ و مثلا گفتم عقاید خانمه ستاره مزخرفه ؟؟من کلی گفتم اینم یه چیز ثابت شدست که خانما بیشتر به این جور مسایل اعتقاد دارن بیشترین مشتریه کتابای روانشناسی و انتونی رابینزم خانما هستن من خودم یه مدت تو کتاب فروشی کار میکردم اینو با صراحت میگم حالا هر جور میخواین برداشت کنین برام مهم نیست.من تو پست قبلیم از کسی اسم نیاوردم و هنوزم میگم که این مسایل روانشناسی و قانون جذب مزخرفه و اگر به نظرتون الان با این جملم به کسی توهین شد دوست داری اخراجم هم کن برام اهمیتی نداره و فکر نمکینم اگر دارم میگم قانون جذب مزخرفه به کسی توهین کرده باشم؟؟؟
اولا من به عنوان مدیر سایت وظیفه دارم بررسی کنم نه به عنوان...
شما تو پستت گفتی {بیشترین قشریم که میرن دنبال این مزخرفات خانما هستن}این جمله بنظرت توهین به ج ن س مخالف نی؟حالاما میگیم موردی نداره ولی برای یه خانم یکم سخته با این جمله کنار بیاد.در ضمن ما مدیر نشدیم که تا کسی میگه بالای چشت ابرو هست اخراجش کنیم!

پرند
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۰۵:۴۹ بعد از ظهر
شايد علتش اينه كه خانوم ها كلاً مطالعه شون بيشتره:پوزخند:
خيلي دلم گرفت واسه خاله‌ت عاطي جون...
اشك توي چشمم جمع شد،خدا كنه زجر نكشه،خدا كنه هممون عاقبت به خير بشيم :آغوش"
مادر بزرگ منم متاستاز شده بود،اين آخريا با هم بوديم،روحيه توي اين بيماري حرف اولو ميزنه،خدا كنه انقدر قوي باشه و اطرافيان انقدر باهوش و قوي كه روحيه اش هر روز بهتر و بهتر بشه...
مطمئنم تو ميتوني كمكش كني...

yah
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۰۸:۰۳ بعد از ظهر
کسی از دوستان اطلاع داره هزینه تماس با خارج از کشور به صورت مستقیم و باگرفتن کد اون کشور چقدره>؟؟البته در حد یکی دو دقیقه از یکی پرسیدم گفت هر تماس حداقل ده الی 15 هزار تومن هزینه داره؟؟بعضی اوقات مامانم به داداشم که اونره زنگ میزنه البته در حد یکی دو دقیقه این داداش ما هم ماجرایی داره مفصل که اگر یه روز حوصلشو داشتم مفصل تعریف میکنم دکتری فیزیک گرفت تو جشنواره خوارزمی رتبه برتر پژوهشهای بنیادی شد همه زندگیشو گذاشت باسه درس ولی اخرش مجبور شد بره اونور خواستین پی ام بیدن اسمشو میدم تو اینترنت یه سرچ کنین تا فکر نکنین میخوام سیاه نمایی کنم.

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۰۸:۱۱ بعد از ظهر
یاکوزا پستت رو من حذف کردم و یه تخلف هم توی نام کاربریت به ثبت رسید
دلیلش رو هم ضمیمه اخطار کردم

yah
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۰۸:۲۲ بعد از ظهر
اقا این بحث داره به جاهای باریک میکشه بهتره دیگه بی خیال موضوع بشیم اینطوری پیش بره کدورت بین بچه ها پیش میاد و ممکنه بعضی از اعضا سایت رو ترک کنن.اقا اصلا همه چی رو فراموش کنید .حیفه این جوه صمیمیه بین اعضاست که بخواد بخاطر این جور مسایل به کدورت کشیده بشه.اصلا هر کسی به روش خودش بره سراغ مشکلات هر کی دوست داره بره با مدیتیشن و یو گا و قانون جذب به مشکلاتش رسیدگی کنه هرکیم خواست مثل من و یاکوزا با مشکلاتش برخورد کنه.خلاصه من چون احساس میکنم من باعث شدم این بحث شروع شه الان ناراحتم که باعث شدم بین اعضا داره اختلاف میفته

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۰۸:۳۰ بعد از ظهر
نه آقا چه اختلافی؟؟
من خودمم قبلا اخطار گرفتم
هرکسی مسئول حرف خودشه و باید عواقبش رو هم درنظر بگیره...اگه شما باعث بی نظمی یا هر تخلفی بشین خب شما اخطار میگیرین
یا اگه محمد رضا هم که مدیر هستش بخواد قانون رو نادیده بگیره من خودم برخورد میکنم
و به طبع اگه منم پامو کج بذارم اول شما کاربران عزیز شاکی میشید و مدیر کل هم گریبانم رو خیلی راحت میگیره

پرند
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۱۰:۰۹ بعد از ظهر
واسه اولين بار اعتراف مي كنم كه خوشحال نيستم:ناراحت:
من عيد دوست ندارم.فردا ميرم خونمون و تا يه مدتي نميام...
مواظب خودتون باشين تا من برگردم خودم مواظبتون باشم:جشن:

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۱۰:۲۰ بعد از ظهر
بالاخره بخت اتاق منم باز شد. الان میخوام شروع کنم تمیزش کنم! :پوزخند:
فکر کنم تا صبح بیدار باشم... :تشویق:

پرند
۱۳۸۹-۱۲-۲۷, ۱۰:۳۵ بعد از ظهر
شايد برم يه پازل بزرگ گنده بگيرم واسه تا آخر سيزده،عاشق اين پازلاييم كه وقتي ميخواي بچيني رسماً از همه چيزو همه جا تعطيل ميشي:احمقانه‌:
شايد واسه همينه كه هميشه از نصب كفپوش خوشم ميومده با اين تفاوت كه هميشه بچه ها همۀ كاراشو انجام ميدادنو من فقط واسه اينكه خوشم ميومد ميرفتمو كمكشون مي كردم،اما اينبار نصاب اصليمون نبود و خودم همه مسووليتشو بعهده گرفتم نتيجه اينكه از بس پا مرغي راه رفتم زانو و 4سر و همسترينگ و نزديك كننده و سريني و... ندااااارم
انگشتام،شست و كناريش از راست بقدري ورم كرده كه ميترسم نگاش كنم،6 تا از ناخنام شكسته،انگشت اشاره با چكش آهني تركيده!! و ناخن انگشت كوچيكه از وسط شكسته...
آخي من چقدر گناه دارم:ناراحت::گریه::ناراحت:

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۸, ۰۲:۳۶ قبل از ظهر
دیگه حوصله نداشتم بقیه اتاقمو جمع کنم... نشستم پا نت!! بقیه ش باز موند! :پوزخند:
یکی نیست بگه دختر بلند شو بخواب!! عجبا!!... :منتظر:
.
.
.
.
هر سال اسفند که می رسید بوی عید میومد... :لبخند:
اما امسال من تازه چند روز مونده به عید، بوشو حس کردم!! :متفکر:
شاید بخاطر این بوده که سرم تا همین دیروز خیلی شلوغ بوده!
.
.
اما عید هم ذوق و شوق خاص خودشو داره ها...
من فقط از دیدو بازدیدش خوشم نمیاد... وگرنه عاشق عیدم... یه حس خاصی توش داره... آدمو به وجد میاره... نمیدونم چرا!! :جشن:

m1982
۱۳۸۹-۱۲-۲۸, ۰۱:۰۶ بعد از ظهر
دلم گرفته آخه امروز مي رم مسافرت دلم برا سايت و بچه هاي سايت تنگ مي شه


:آغوش"پيشاپيش فرا رسیدن نوروز باستانی، یادآورشکوه ایران و یگانه یادگارجمشید جم :آغوش"


:بوس:بر همه اعضاي پاک پندار، راست گفتار و نیک کردارسايت bodybuilder.ir خجسته باد.:بوس:


اميدوارم امسال سالي باشد براي موفقيت بچه هاي ايران


:چشمک:ان شا الله امسال سال خوشحالي و شادكامي باشد مخصوصا براي ستاره خانم :تشویق:

تعطيلات خوش بگذره


ديدار ما 14 فروردين دوستدار شما مرتضي
:بای::بای::بای::بای::بای::بای::بای::بای::بای::بای::بای::بای::بای:

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۲۸, ۰۱:۱۱ بعد از ظهر
داش مرتضی برو خوش بگذره سال خوبی داشته باشی
منتظرتیم،سوغاتی یادت نره:پوزخند:
یا علی:گل رز:

eiman
۱۳۸۹-۱۲-۲۸, ۰۶:۰۲ بعد از ظهر
حس خوبی نیست امروز اخرین روز باشگاه بود ادم دلش برای باشگاه و جوش تنگ میشه البته من راحت میتونم تمرین کنم تو خونه.حدود 7 هفته ای برنامه سنگین داشتم حالا موقعه سبک کار کردنه که تو خونه جون میده.
منم پیشاپیش عید نوروز را به همه تبریک میگم و امیدوارم سال نود سال خبرهای خوش باشه:گل رز:

dashul_khan
۱۳۸۹-۱۲-۲۸, ۱۰:۴۷ بعد از ظهر
احساس درد شدیدی را در زانوی محترم راستم دارم! نمیدانم کی تشریفشون رو میبرند از زانوی بنده !!!
------------------------------
استخر بودم،فکر کنم یه خورده حال کردم...!
------------------------------------------
دوستان من یه مدت شاید نباشم (مسافرت و اینا) واسه همین سال نو رو پیش پیش میتبریکم وامیدوارم سال خوب و سرشار از موفقیت و بدون هیچگونه درد سر و مشکلی باشه واسه همه عزیزان.

همگی چش مایین

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۲-۲۹, ۱۲:۲۳ قبل از ظهر
امروز چون روز آخر بود گفتیم یه تمرین وحشتناک پا بکنیم که چند روز بیفتیم خونه!!!
اما بازم حال نداد و الان مچ پام بخاطر پرس پای سنگینی که زدم درد میکنه
ما امشب 10 ست 10 تایی جلو پا و پشت پا رو سوپرست زدیم
4 ست 5 تایی هم پرس پا سنگین زدم
اخرش هم با پشت پا هالتر و ساق تمومش کردیم
اما الان پشیمونم چرا اسکوات نزدیم.....با برنامه کار نکنه ادم حراکت دلخواهش رو میزنه!!
همه که رفتن مسافرت....سایت هم به صورت عادی برام باز نمیشد
از تبریک پیش پیش خوشم نمیاد....دوسدارم روزش برسه و تبریک بگم :لبخند:

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۲-۲۹, ۱۲:۵۴ قبل از ظهر
خیلی خستم تازه از فوتسال اومدم خیلی ژنتیک بدی دارم یکم که فعالیت میکنم زحمت 1ماه میره:سوت:پاهام درد میکنه یکی از بچه ها شرمندم کرد!

yah
۱۳۸۹-۱۲-۲۹, ۰۱:۱۵ بعد از ظهر
این اخرین پستیه که توی سایت میذارم مدتی که اینجا بودم خوش گذشت امیدوارم موفق باشید.من فعالیتم توی سایت فقط به خاطر این بود که تا حدودی مشغول بشم و کمی از فکر و خیال بیام بیرون ولی الان به دلایلی تصمیم گرفتم دیگه ادامه ندم و کلا دیگه تو هیچ سایت ایرانی من پست نخواهم داد.روزگار به کامتون .خداحافظتون باشه و امیدوارم سایتتون روند رو به رشد خودش رو ادامه بده.خدا شاهده این تصمیم ربطی به بحثایی که توی این تاپیک شد نداره و حتی ربطی به رفتن یاکوزا(حسین)هم که توی پروفایلش اعلام کرده نداره کلا من تو زندگیم همه تصمیمام یکباره بود اینم یکی ازون تصمیماست.اگرم کسی احساس کرده بهش بی احترامی کردم ازش معذرت میخوام به خصوص خانم ستاره و اقای ممد رضا.
خدانگهدار

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۹, ۰۲:۰۲ بعد از ظهر
سوتی آخرین روز سال 89 را رو می کنیم... :خجالت:
امروز می خواستیم به بیرون برویم، شلوار منزل را در آوردیم که شلوار بیرون را بر تن کنیم...
آنقدر حواسمان پرت بود که دوباره شلوار منزل را بر تن کردیم...
و قصد خروج از منزل را داشتیم که حس کردیم، چیزی غیر عادی است................................... :خنده:
.
.
.
همتونو دوس دارم... (حتی جناب یاکو یا yah که چندان آدمای گرمی نبودن...)
و سال خوبی رو براتون آرزو میکنم...

eiman
۱۳۸۹-۱۲-۲۹, ۰۷:۵۰ بعد از ظهر
من از سال جدید دل خوشی ندارم چون روز اول سال باید سر کار باشم لعنت به این قانون اداره کار که فقط برای کارفرماها داره وضع میشه

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۹, ۰۷:۵۳ بعد از ظهر
من از سال جدید دل خوشی ندارم چون روز اول سال باید سر کار باشم لعنت به این قانون اداره کار که فقط برای کارفرماها داره وضع میشه

منکه از خدام بود روز اول سرکار باشم... :پوزخند:
حداقل دیدوبازدید صورت نمیگرفت! :سوت:

eiman
۱۳۸۹-۱۲-۲۹, ۰۸:۰۳ بعد از ظهر
منکه از خدام بود روز اول سرکار باشم... :پوزخند:
حداقل دیدوبازدید صورت نمیگرفت! :سوت:
دید و بازدید که dvdشده برنامش رو ریختند نمیشه زیرش دررفت

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۲-۲۹, ۰۹:۲۰ بعد از ظهر
اوه
تازه متوجه شدم یاکوزا بخاطر اینکه نزاشتم بی نظمی کنه و باند بازی راه بندازه رفت
البته دوست ایشون هم که به گفته خودشون کپی برابر اصل هم بودن هم رفت
هرجا هستن موفق و موید باشن
قانون نوشته شده تا اجرا و رعایت بشه
اما یاکوزا فکر میکرد چون دیگه مسئولیت و سمتی نداره از 7 دولت آزاده
اما متاسفانه قوانین برای همه یکسان هستن
و بارها مدیر کل این نکته رو گوشزد کردن که ابتدا باید مدیران رعایت کنند
********************************************
درهر صورت کم کم داریم 89 رو میذاریمش کنار
با همه خوبیها و بدیاش تموم داره میشه
منتظر 90 میشینیم و براش تصمیم میگیریم

3tare
۱۳۸۹-۱۲-۲۹, ۱۰:۴۳ بعد از ظهر
بچه ها فردا که اول فروردینه، تولد دوتا از بچه های سایته...
گفتم اینجا هم اطلاع رسانی کنم که یادتون نره اونطرف دعوتین... :چشمک:
بدون کادو کسی رو راه نمیدیم ها... :پوزخند:
.
.
.
حدود سه ساعت به تحویل سال مونده... :لبخند:
آرزو میکنم همه به خواسته ها و آرزوهاشون برسن... :قلب:

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۰۳, ۱۱:۵۳ قبل از ظهر
سایت چه خلوت شده ها...
بروبچه ها یا مث مرتضی رفتن مسافرت، یا مث علی و پرند رفتن خونه هاشون...
همه در حال و صفا به سر میبرن... خوش به حالشون... :سوت:
.
.
.
به شدت دلم می خواد ارشد قبول بشم... آخه یکی از اهدافم استادی دانشگاهه...
باید شروع کنم بخونم دیگه... آخر اردیبهشت کنکوره. اما حسش نمیاد!
زور می زنیم!!! چون هدف داریم... :لبخند:

Mohammad.Reza
۱۳۹۰-۰۱-۰۳, ۱۲:۰۷ بعد از ظهر
ستاره من همیشه هستم:پوزخند:فقط سرم داره گیج میره صبحونه اجیل خوردم:سوت:با یه خبر بد هم سال جدید رو شروع کردم خدا بخیر کنه

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۰۳, ۱۲:۱۳ بعد از ظهر
ستاره من همیشه هستم:پوزخند:فقط سرم داره گیج میره صبحونه اجیل خوردم:سوت:
با یه خبر بد هم سال جدید رو شروع کردم خدا بخیر کنه
ایشالا که به خیر می گذره... :لبخند:
شروع دهه 90 هست! این 10 سال می تونه بهترین سال های عمرمون باشه... پس آرزو میکنیم که باشه :لبخند:

m1982
۱۳۹۰-۰۱-۰۳, ۰۶:۰۹ بعد از ظهر
سلام من اومدم امروز وقت کردم یه سری به کافی نت بیام
راستی عید تون مبارک من الان اهوازم هوا خیلی گرمه تا 6 فروردین اینجام و بعدش میرم اردبیل چه شود از گرما به سرما
دوستون دارم مخلصم تا بعد

faezeh
۱۳۹۰-۰۱-۰۳, ۰۷:۳۵ بعد از ظهر
آقا مرتضی خوش بحالت!!!:صلح: خوش بگذره بهتون:گل رز:
منکه عیدم باید بشینم بدرسم :پوزخند: الان خیلی خسته ام!!:بیفایده:
یه نفرم برای بار چندم تو نت قالم گذاشت رفت دیگه برنگشت :پوزخند: دارم براش:منتظر:مگه اینکه دوباره نبینمت:چشمک:
این آواتار محمد رضا خان خودشه؟ یا نیما شاهرخ شاهیه؟:متفکر:

shahi
۱۳۹۰-۰۱-۰۳, ۰۸:۱۹ بعد از ظهر
همش دوست دارم عید تمام بشه این عید کوفتم شده .
هیچی مثل 2 راهی نیست بدتر از اونکه نمی دونی کدومشو بری............حس بدیه:گریه::گریه::گریه::گریه::گریه:

Mohammad.Reza
۱۳۹۰-۰۱-۰۳, ۰۹:۱۸ بعد از ظهر
آقا مرتضی خوش بحالت!!!:صلح: خوش بگذره بهتون:گل رز:
منکه عیدم باید بشینم بدرسم :پوزخند: الان خیلی خسته ام!!:بیفایده:
یه نفرم برای بار چندم تو نت قالم گذاشت رفت دیگه برنگشت :پوزخند: دارم براش:منتظر:مگه اینکه دوباره نبینمت:چشمک:
این آواتار محمد رضا خان خودشه؟ یا نیما شاهرخ شاهیه؟:متفکر:
خودمم:پوزخند:

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۴, ۱۰:۳۵ قبل از ظهر
سلام
منم از مسافرت برگشتم
کلی دلم برا بچه ها تنگ شده بود

فقط تونستم تو تاپیک تولد برم و تبریگ بگم . اخه ما هنوز برنشگته مهمون داریم .

فعلا تبریک عید میگم بهتون و میرم . اگه بتونم باز میام . :چشمک:

میدونم دلتون خیلی تنگ شده بود .:نمیبینم: ولی باز میام .

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۴, ۱۰:۳۹ قبل از ظهر
خودمم:پوزخند:

اقا محمد رضا با همه اره . با ما هم اره ؟ :سوت:

Senior Manager
۱۳۹۰-۰۱-۰۴, ۱۰:۴۵ قبل از ظهر
سلام عاطفه خانوم
سال نو مبارک.....خوش اومدی
مسافرت خوش گذشت؟؟ کجا رفتی؟؟
.
.
.
.
آقا اومدم برم یخورده کراتین بخورم با آب، دیدم آقام ( بابام ) نشسته آب گریپ فروت و پرتقال میگیره!! :کف کرده:
خلاصه کمکش کردم تا زود تموم بشه....یه کراتین پر و پیمون با آبمیوه تازه زدم...چه حالی میده :شصتمثبت:

Mohammad.Reza
۱۳۹۰-۰۱-۰۴, ۱۱:۵۷ قبل از ظهر
اقا نوش جونت عضله بشه...:صلح:
منکه تا مدتی نمیتونم مکمل بخورم شایدم کلا:ناراحت:

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۴, ۰۳:۱۸ بعد از ظهر
سلام عاطفه خانوم
سال نو مبارک.....خوش اومدی
مسافرت خوش گذشت؟؟ کجا رفتی؟؟
.
.
.
.
آقا اومدم برم یخورده کراتین بخورم با آب، دیدم آقام ( بابام ) نشسته آب گریپ فروت و پرتقال میگیره!! :کف کرده:
خلاصه کمکش کردم تا زود تموم بشه....یه کراتین پر و پیمون با آبمیوه تازه زدم...چه حالی میده :شصتمثبت:
سلام
سال نو شما هم مبارک
ایشاله امسال یه سال خیلی خوب داشته باشی و به 4تا مهم ترین ارزوهات برسی .
ما که جای خاصی نرفتیم . طرفای عسلویه بود رفتیم . 4/5تا عروسی دبش دعوت بودیم و حاضری زدیم و برگشتیم .
.
.
.
وای گفتی تابستون و اب میوه طبیعی خنک و پریخ چه حالی که نمیده

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۰۵, ۰۱:۱۹ بعد از ظهر
خب خدارو شکر انگار آقا مرتضی با هواپیا به سلامت به مقصد رسیده... ایشالا که به همین سلامتی هم به مبدا برسه...
عاطفه جون خوش اومدی... حواست به صندلی داغ هم باشه... صندلی منتظرنته... دیدی؟؟ :سوت: هر وقت وقتت آزاد تر شد بگو بشونیمت! :پوزخند:
.
.
دلم لک زده برا عروسی رفتن... البته فرداشب عروسی یکی از همکلاسی های دوره دبیرستانم (6 سالی میشه از هم بی خبریم) دعوت شدم! اما چون فردا باید برم سرکار و تا غروب درگیرم، نمی تونم برم!
تو این دو هفته تعطیلی، همین فردا رو که باید برم سرکار، عروسی هم دعوت شدم! :گریه:

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۵, ۰۲:۱۵ بعد از ظهر
سلام . ممنون ستاره جون .
کسی بهم نگفته بود که منو برا صندلی داغ انتخاب کردن که . الان از تو میشنوم . من که از خدامه :پوزخند: ولی زوده که . نه ؟
ولی من فعلن که هستم .

وای ستاره چرا عروسی . من از اول عید تا الان 4تا حنابندون و 2تا عروسی رفتم . الان فقط دلم میخواد بگردم . حالا هر جا که باشه .
.
.
.
.
امروز بعد کلی اصرار دامادمون رفت جت اسکی اورد و رفتیم دریا و کلی بهمون حال داد .
نمیدونید چه حالی نمیده وقتی از جت اسکی پرت میشی تو اب :نمیبینم:
خیس خیس شدیم و کلی افتاب خوریدم .

جای همتون خالی . :صلح:
.
.
.
.
.
.
خدا کنه این عید به خوبی و خوشی بگذره .
یا خدا .:لبخند:

Mohammad.Reza
۱۳۹۰-۰۱-۰۵, ۰۲:۲۷ بعد از ظهر
ایول، عاطفه جای مارو هم خالی کن ، خیلی دوره و الا برا همین یه مورد میومدم ،برونزه هم میشدیم:پوزخند:اخ کجایی دریا......

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۵, ۰۲:۵۴ بعد از ظهر
اره . خدایی جای همتون شدید خالی بود .
هر وقت اومدید مهمون ما جت اسکی :چشمک: (چون میدونم نمیاید خیلی تعارف میکنم)
در کل ما از خدامونه تو یچیز بچه های تالار رو مهمون کنیم .

منتظریم . :صلح:

Ahoora
۱۳۹۰-۰۱-۰۵, ۰۳:۵۰ بعد از ظهر
سر درد بدی دارم احساس خوبی نیست :ناراحت:

دوستان ظاهرا گوگل دوباره تو یه نظرسنجی میخواد اسم خلیج فارس رو تغییر بده:منتظر: هرکس هرجا که میتونه این لینک رو بزاره تا همه به خلیج فارس رای بدهند همینطور خودتون!


http://www.persianorarabiangulf.com

یا حق...

Senior Manager
۱۳۹۰-۰۱-۰۵, ۰۴:۵۱ بعد از ظهر
اره . خدایی جای همتون شدید خالی بود .
هر وقت اومدید مهمون ما جت اسکی :چشمک: (چون میدونم نمیاید خیلی تعارف میکنم)
در کل ما از خدامونه تو یچیز بچه های تالار رو مهمون کنیم .

منتظریم . :صلح:

عاطی خانوم شما به زور دومادتون رو راضی کردین تا بیاره برای خودتون :پوزخند:
حالا میخوای برای ما بیاره مثلا؟ :بیفایده:
من رفیقام بیکارن....سرشون درد میکنه برا این چیزا
بلند میشیم میایم ها...:صلح:

این گوگل هم....ما رو :خنده:...رای دادم... پرچم فارس ( پارس ) بالا بود
از فردا یکم شلوغ میشه دوباره خیابونا...
کاش همیشه خلوت بود

Ahoora
۱۳۹۰-۰۱-۰۵, ۰۵:۲۶ بعد از ظهر
آقا افشین نه اینقدر هم خلوت انگار خاک مرده پاشیدن تو خیابون ها من مشتری ندارم اصلا :پوزخند:

Senior Manager
۱۳۹۰-۰۱-۰۵, ۰۵:۵۹ بعد از ظهر
شغلت چیه دوست عزیز؟ اگه لبس فروشی ادرس بده بیایم
اگه کاسب باشی دیگه خودت میدونی که فقط برج 1 رو میتونی پول بگیری
برج 2 و 3 که جهنم کاسبیه

Ahoora
۱۳۹۰-۰۱-۰۵, ۰۷:۰۴ بعد از ظهر
نه لباس نیست ی سوپر مارکت :نمیبینم:اون هم دلیل اینکه اومدم تو این کار بیشتر به خاطر پرورش اندام در کل چیزی خواستید در خدمتیم

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۵, ۰۷:۵۹ بعد از ظهر
عاطی خانوم شما به زور دومادتون رو راضی کردین تا بیاره برای خودتون :پوزخند:
حالا میخوای برای ما بیاره مثلا؟ :بیفایده:
من رفیقام بیکارن....سرشون درد میکنه برا این چیزا
بلند میشیم میایم ها...:صلح:

اگه بدونه از طرف من سفارش شدید میاره . :چشمک: هوای رفیقای من رو داره . :صلح:
من گفتم شما . نه که رفیقاتونم بردارید با خوتون بیاریدا :نمیبینم::خجالت:
.
.
.
خدا کنه گوگل این کارو نکنه .
.
.
.
بوشهر که خیلی شلوغ شده . اومدن لب ساحل هم چادر زدن . من نمیدونم چرا شهرداری یه قسمت جدا برا مسافرا نمیزنه . دیگه کسی نمیتونه لب ساحل بره قدم بزنه . :منتظر:

Mohammad.Reza
۱۳۹۰-۰۱-۰۶, ۱۱:۵۳ قبل از ظهر
مثلا اومدم کراتین بخورم گفتم هر چه بادا باد،تا درشو باز کردم یه تار مو نرم و لطیف به چش دیده شد:نمیبینم:همونطوری بردم ریختم دستشوئی ! مثلا یارو گفته بود اصله خیالت راحت برو مصرف کن حالم بهم خورد، تو شهر ما ج ن س تقلبی بیشتر از شهر های مرزی پیدا میشه !

*f*
۱۳۹۰-۰۱-۰۶, ۰۷:۰۵ بعد از ظهر
مثلا اومدم کراتین بخورم گفتم هر چه بادا باد،تا درشو باز کردم یه تار مو نرم و لطیف به چش دیده شد:نمیبینم:همونطوری بردم ریختم دستشوئی ! مثلا یارو گفته بود اصله خیالت راحت برو مصرف کن حالم بهم خورد، تو شهر ما ج ن س تقلبی بیشتر از شهر های مرزی پیدا میشه !


خب لااقل ميريختي سطل آشغال چرا زحمت دادي ......... چقدر بده عين اينكه تو غذات ببيني مو افتاده ديگه ميخواي بالا بياري :پوزخند: من يكي كه غذا درست كنم 100 بار دستمو ميشورم ولي بعضيارو ديدم يه بارم نميشورن ! :نمیبینم:


______________________

يه چند روزي سفر بودم اي زياد خوش نگذشت جشن تولدم هيچ كس برام نگرفت :ناراحت:اصلا يادشون رفته بود تولدمه تا چندروز بعدش كه من گفتم و مامانم يادش افتاد و يه دستگاه بخارپز كه تازه گرفته بودو به جا كادو تولدم بهم داد :لبخند: ............ دلم تنگيده بود تصميم گرفتم برگردم اينجا

Senior Manager
۱۳۹۰-۰۱-۰۶, ۰۷:۴۹ بعد از ظهر
یعنی از اون روزی که ممد رو شناختم تا الانش قسم خورده که فقط مکمل تقلبی بخره :خنده:
بابا جان خب میبینی اینطوریه نخر....حداقل سفارش بده حجت بفرسته برات
خوش اومدی لیلی
حالا با اون بخار پزت یه شام ردیف درست کن بچه های بدنساز بیان بخورن :چشمک:

Mohammad.Reza
۱۳۹۰-۰۱-۰۶, ۰۸:۳۹ بعد از ظهر
یعنی از اون روزی که ممد رو شناختم تا الانش قسم خورده که فقط مکمل تقلبی بخره :خنده:
بابا جان خب میبینی اینطوریه نخر....حداقل سفارش بده حجت بفرسته برات
خوش اومدی لیلی
حالا با اون بخار پزت یه شام ردیف درست کن بچه های بدنساز بیان بخورن :چشمک:
رو پیشونی من نوشته بابا،هر ج ن س تقلبی زده میشه من باید تست کنم !:پوزخند:به حجت بگم یه کراتین از اون سر ایران بفرسته این سر،نمیشه که!

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۶, ۰۹:۳۱ بعد از ظهر
خب لااقل ميريختي سطل آشغال چرا زحمت دادي ......... چقدر بده عين اينكه تو غذات ببيني مو افتاده ديگه ميخواي بالا بياري :پوزخند: من يكي كه غذا درست كنم 100 بار دستمو ميشورم ولي بعضيارو ديدم يه بارم نميشورن ! :نمیبینم:


______________________

يه چند روزي سفر بودم اي زياد خوش نگذشت جشن تولدم هيچ كس برام نگرفت :ناراحت:اصلا يادشون رفته بود تولدمه تا چندروز بعدش كه من گفتم و مامانم يادش افتاد و يه دستگاه بخارپز كه تازه گرفته بودو به جا كادو تولدم بهم داد :لبخند: ............ دلم تنگيده بود تصميم گرفتم برگردم اينجا

وای من مو ببینم درجا اق زدم و رفتم ... .
ولی ی خواهر دارم اینقدر دلش پاکه . میگی بی خیال . بدش میاد از حساسیت اضافی و این چیزا . خوش بحال خودش ...
.
.
.
کار خوبی کردی برگشتی .
خدائی دلمون تنگیده بود .
:صلح:

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۱-۰۶, ۱۰:۰۹ بعد از ظهر
شما ها چقدر تیش تیش هستید:خنده:بابا موئه از سر یه بنده خدایی افتاده دیگه.از ته بگیر بندازش دور بعد هم خودتو بزن به اون راه که یعنی ندیدی و تا اخرشو برو بالا:پوزخند:

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۶, ۱۰:۲۲ بعد از ظهر
شما ها چقدر تیش تیش هستید:خنده:بابا موئه از سر یه بنده خدایی افتاده دیگه.از ته بگیر بندازش دور بعد هم خودتو بزن به اون راه که یعنی ندیدی و تا اخرشو برو بالا:پوزخند:

حالا خودت بد تری ها . کسی نفهمه میگه راست :سوت:
.
.
.
جالبه بدونی اون روزی جائی مهمون بودیم . شام بود و مهمونی سنگین .
چشمتون روز بد نبینه . خورشت گوشت داشتن و بدبختا کلی کلاس نهاده بودن که گوشتش تازست و گرم و این حرفا .
ما قاشق زدیم تو کاسه دیدیم به به چه گوشت باحالیه .
اقا گوشت رو اوردیم بالا دیدم روش و دورش یه مو هست . لامسب یه نمه هم بلند بود .
یه نمه حالم بد شد ولی چون خیلی گشنم بود و زشت بود پا میشدم تا ته خورشت رو خوردم و اصلا به رو خودم نیوردم . :کف کرده:

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۰۶, ۱۰:۵۷ بعد از ظهر
يه چند روزي سفر بودم اي زياد خوش نگذشت جشن تولدم هيچ كس برام نگرفت :ناراحت:اصلا يادشون رفته بود تولدمه تا چندروز بعدش كه من گفتم و مامانم يادش افتاد و يه دستگاه بخارپز كه تازه گرفته بودو به جا كادو تولدم بهم داد :لبخند: ............ دلم تنگيده بود تصميم گرفتم برگردم اينجا [/CENTER]

ما که برات تولد گرفتیم لیلی جون :جشن: :گل رز:
خیلی خوشحالم که برگشتی... :قلب:
نبینم غم تو آبجی جونی... :001_wub:
امضاتم عوض کن، دلمون گرفت بابا!!

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۱-۰۶, ۱۱:۱۳ بعد از ظهر
حالا خودت بد تری ها . کسی نفهمه میگه راست :سوت:
.
.
.
جالبه بدونی اون روزی جائی مهمون بودیم . شام بود و مهمونی سنگین .
چشمتون روز بد نبینه . خورشت گوشت داشتن و بدبختا کلی کلاس نهاده بودن که گوشتش تازست و گرم و این حرفا .
ما قاشق زدیم تو کاسه دیدیم به به چه گوشت باحالیه .
اقا گوشت رو اوردیم بالا دیدم روش و دورش یه مو هست . لامسب یه نمه هم بلند بود .
یه نمه حالم بد شد ولی چون خیلی گشنم بود و زشت بود پا میشدم تا ته خورشت رو خوردم و اصلا به رو خودم نیوردم . :کف کرده:
خدایی من به مو تو غذایی حساسیت ندارم فوقش یکم از دور غذا رو میریزم دور نه همشو:پوزخند:

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۶, ۱۱:۱۵ بعد از ظهر
حس الان من : الان دندونام خیلی درد میکنه .:ناراحت: قرار بود امروز برم دندون پزشکی . رفتم . بعد دکتر گفت برو فردا صبح ساعت 8بیا :صلح: وای . نمیدونید اینقدر دلم خوش شد . مثل بچه ها جلدی برگشتم خونه . :پوزخند:

تو دنیا هیچی منو بیشتر از دندون پزشک نمی تونه بترسونه . همیشه وقتی پام میرسه به مطبشون بدنم میلرزه . نمیدونم چرا ؟!:ناراحت:

دعا کنید فردا زیاد اذیت نشم . اخه قرار 2تا دندونامو بکشه .

از همین الان میشم سفکل بی دندون . بعد وقتی بخوام اینجوری بخندم :پوزخند: دوتاش جای خالی داره و ضایست و شما میگید عاطی نخندا :ناراحت:
---------------------------------------------------------------
خواهر بزرگم اومده داره پستامو میخونه . میگه : عاطی اینا چیه میگید ادم خندش میگیره . :پوزخند:
میگه چرت تر از این حرف نبود ؟!
بازم داره توهین میکنه . :سوت:
میگم ": نه . نیست . :چشمک:

*f*
۱۳۹۰-۰۱-۰۷, ۰۲:۴۸ بعد از ظهر
ممنون ستاره جان و عاطفه جان ..... آقاي كسايي شما هم بده اعيالت واست غذا درست كنه رستوران كه باز نكرديم :سوت: ...... بخارپزو امتحان كردم زياد جالب نبود واشه رژيمي ها فقط خوبه ....... اين چندروزه حسابي ذرت مكزيكي خوردم جاي همتون خالي:گل رز:

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۰۸, ۰۲:۴۵ بعد از ظهر
دیدی ظهر میشه مامانه به بچه ش میگه بگیر بخواب؟
نمی خوابه...
مامانه میگه خب بیا منم می خوابم تو هم کنار من بخواب
بازم بچه میگه نه
بعد مامانه میگه خب نخواب. من خودم میخوابم
ایندفعه بچه نه خودش میخوابه، نه میذاره مامانه بخوابه...
.
الان دقیقا حس اون مامانه رو دارم :بی تفاوت:
.
.
.
شاید هیچکسی نفهمیده باشه منظورم چیه! :چشمک:

پرند
۱۳۹۰-۰۱-۰۸, ۰۷:۰۰ بعد از ظهر
سلام...
رفتم تبريز و اروميه...
خيلي چيزا رو ميدونستم ولي خودمو ميزدم به اون راه،اما چون ميدونم و ميفهمم احساس خريت ميكنم از اينكه خودمو ميزنم به اون راه...
وقتي كه وقت دارم كه فكر كنم از شنا خلاف جهت آب حالت تهوع بهم دست ميده،كرال پشت توي آب گه گرفته بدون عينك و دماغ گير...
:لبخند:

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۸, ۱۱:۰۴ بعد از ظهر
به به . سلام پرند جون . خوبی ؟ کم پیدایی بانو ؟

امروز روز خوبی بود . خیلی هم خوب ولی یه دنیا خستم .

ولی خدار و هزار بار شکر .

کلی اتفاق خوب افتاد امروز .

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۱-۰۸, ۱۱:۱۰ بعد از ظهر
من ضد حال خوردم:ناراحت:گفتم مامانم میره مسافرت دیگه خونه مجردی و ...:پوزخند:ولی بابام زارتی از بندر اومده نشسته تو خونه خیال رفتنم نداره:گریه:

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۰۸, ۱۱:۲۷ بعد از ظهر
امشب برای شام یه سری مهمون ویژه داشتیم... من و مامانم و بابام از صبح فقط داریم میدویم! :احمقانه‌:
.
.
ساعت ده شب اومدن و یازده رفتن!! :confused1:
.
.
انقد حرصمون گرفت!! :خشم:
.
.
ولی اینجور مهمونا هر چی دیرتر بیان و هرچه زودتر برن بهتره!! :005:

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۱-۰۸, ۱۱:۳۰ بعد از ظهر
اگه خوشت نیومده پس چرا از صبح دارید میدوید دنبال کارها؟:خنده:

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۰۸, ۱۱:۴۴ بعد از ظهر
اگه خوشت نیومده پس چرا از صبح دارید میدوید دنبال کارها؟:خنده:
حالا ما چه خوشمون بیاد، چه نیاد!!........... بالاخره مهمونن دیگه!!................................
بعدشم مهمونایی که هر ده سال شاید بیان خونتون! اونم براش شام... شما براشون تدارک خاصی نمی بینید؟!! :متفکر:

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۲:۰۷ قبل از ظهر
آهان از اون لحاظ:پوزخند:آخه گفتی 1 ساعت موندن فکر کردم امر خیر در میونه:پوزخند:

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۲:۱۶ قبل از ظهر
آهان از اون لحاظ:پوزخند:آخه گفتی 1 ساعت موندن فکر کردم امر خیر در میونه:پوزخند:
حمید ذهنتم منحرفه ها ؟ :سوت: (نکه اصلا این گزینه به ذهن ما خطور نکرد:پوزخند:)

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۲:۲۰ قبل از ظهر
کلهم اجمعین منحرفید ها :پوزخند:
آخه کدوم خواستگار از شام میاد؟؟ :سوت:
ما همینجوریش به زور راه میدیم... وای به حال اینکه بخوان از شام بیان :خنده:

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۲:۲۰ قبل از ظهر
حمید ذهنتم منحرفه ها ؟ :سوت: (نکه اصلا این گزینه به ذهن ما خطور نکرد:پوزخند:)
آخه مهمونی که یک ساعت میمونه و کلی هم براش زحمت بکشی از صبح خوب میشه خواستگار دیگه:پوزخند:
آره شما دخترها که اصلا ذهنتون به اون طرفها نمیره:خنده:

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۲:۲۲ قبل از ظهر
کلهم اجمعین منحرفید ها :پوزخند:
آخه کدوم خواستگار از شام میاد؟؟ :سوت:
ما همینجوریش به زور راه میدیم... وای به حال اینکه بخوان از شام بیان :خنده:
چه میدونم گفتم شاید مثل جوکه با زیر شلواری اومده:پوزخند:

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۲:۲۵ قبل از ظهر
چه حمید امروز دلش خوشه ها . :متفکر:

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۲:۲۶ قبل از ظهر
چه حمید امروز دلش خوشه ها . :متفکر:
تکذیب میکنم:پوزخند:

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۲:۳۴ قبل از ظهر
آخه مهمونی که یک ساعت میمونه و کلی هم براش زحمت بکشی از صبح خوب میشه خواستگار دیگه:پوزخند:

یه شب قرار بود خواستگار بیاد... قرار ساعت ده شب بود
ما هم از صبح با بروبچز رفته بودیم باغ
خلاصه حسابی بازی کردیمو خودمونو کثیف کردیم
این وسط هی مامانم حرص میخورد دختر انقد خودتو کثیف نکن! :پوزخند:
خلاصه که ساعت نه رسیدیم خونه و چپیدم تو حموم! :سوت:
بعدم شدم مث دسته گل :بامزه:
حالا شما بگو از صبح برا خواستگار باید تدارک دید
یه ساعته همه چی حل شد :صلح:

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۲:۳۵ قبل از ظهر
تکذیب میکنم:پوزخند:
نه بابا ؟

پس این چیلت مال چیه این همه بازه ؟ :متفکر:

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۲:۳۸ قبل از ظهر
یه شب قرار بود خواستگار بیاد... قرار ساعت ده شب بود
ما هم از صبح با بروبچز رفته بودیم باغ
خلاصه حسابی بازی کردیمو خودمونو کثیف کردیم
این وسط هی مامانم حرص میخورد دختر انقد خودتو کثیف نکن! :پوزخند:
خلاصه که ساعت نه رسیدیم خونه و چپیدم تو حموم! :سوت:
بعدم شدم مث دسته گل :بامزه:
حالا شما بگو از صبح برا خواستگار باید تدارک دید
یه ساعته همه چی حل شد :صلح:
بابام جان سنت کمه هنوز بذار به وقتش:سوت:

نه بابا ؟

پس این چیلت مال چیه این همه بازه ؟ :متفکر:
کو؟ بستس خانم جان:خنده:(ای وای باز شد)

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۲:۳۹ قبل از ظهر
یه شب قرار بود خواستگار بیاد... قرار ساعت ده شب بود
ما هم از صبح با بروبچز رفته بودیم باغ
خلاصه حسابی بازی کردیمو خودمونو کثیف کردیم
این وسط هی مامانم حرص میخورد دختر انقد خودتو کثیف نکن! :پوزخند:
خلاصه که ساعت نه رسیدیم خونه و چپیدم تو حموم! :سوت:
بعدم شدم مث دسته گل :بامزه:
حالا شما بگو از صبح برا خواستگار باید تدارک دید
یه ساعته همه چی حل شد :صلح:
ایول ستاره
حالشونو گرفتیا
.
.
.
میگم چرا عیدی این همه هوا گرم شده ؟

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۲:۴۸ قبل از ظهر
بابام جان سنت کمه هنوز بذار به وقتش:سوت:
والا تو فامیل ما به نوبت زنبیل گذاشته بودیم... چند نفر بعد منم زنبیلشون پر شد رفتن... ما هم فکر شما رو کردیم که موندیم هنوز...!!!!! :سوت:

ایول ستاره
حالشونو گرفتیا
خواهش میکنم... وظیفه ست... :صلح:

میگم چرا عیدی این همه هوا گرم شده ؟
والا یکی دو روز پیش من میخواستم برم سرکار، به هوای اینکه هوا خوبه لباس معمولی پوشیدم.
آقا ما یخ زدیم تا اومدیم خونه!
اما از امروز باز هوا رو به گرمی داره میره

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۲:۵۰ قبل از ظهر
والا تو فامیل ما به نوبت زنبیل گذاشته بودیم... چند نفر بعد منم زنبیلشون پر شد رفتن... ما هم فکر شما رو کردیم که موندیم هنوز...!!!!! :سوت:
خدا خیرت بده چه آدم فداکاری:پوزخند:

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۰۱:۰۰ قبل از ظهر
این باعث میشه افرادی مثل حمید بارسا به زندگی امیدوار شن .

حالا حمید جان اینقدر ضایع دلخوشی نکن لطفا . :سوت:

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۰۱:۰۵ قبل از ظهر
دوستان یه پرش موفق داشته باشید به صندلی داغ
حرفای خواهرانه زدم براتون :چشمک:

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۰۱:۰۸ قبل از ظهر
:صلح:

پرند
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۱:۱۲ قبل از ظهر
یه شب قرار بود خواستگار بیاد... قرار ساعت ده شب بود
ما هم از صبح با بروبچز رفته بودیم باغ
خلاصه حسابی بازی کردیمو خودمونو کثیف کردیم
این وسط هی مامانم حرص میخورد دختر انقد خودتو کثیف نکن! :پوزخند:
خلاصه که ساعت نه رسیدیم خونه و چپیدم تو حموم! :سوت:
بعدم شدم مث دسته گل :بامزه:
حالا شما بگو از صبح برا خواستگار باید تدارک دید
یه ساعته همه چی حل شد :صلح:
نپسنديدي يا نپسنديدن،دسته گل كه هنوز ور دل مايي؟

هيچ برنامه اي واسه بعد از تعطيلات ندارم،ممكنه ديگه نرم سركار،انگار خسته شدم!!
اما بعدش چي؟ نميتونم بي كار بمونم...
ستي تو چيكاره اي؟ شركت كام؟
من برم دنبال چه كاري؟

*f*
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۰۲:۰۸ بعد از ظهر
خوش اومدي پرند ... :گل رز:
زن داداشم صبح اومد برام پنير كيبي آورد زرشك ميخواستم بهش حقيقتي رو بگم گفتم بيخيال

Ahoora
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۰۶:۲۳ بعد از ظهر
ببین رفیق برای این کارها اشتباهی اومدی اینجا برو سایت ها و فروم های زیادی وجود دارند که ازین چیزها بگی!

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۰۶:۲۵ بعد از ظهر
ببین رفیق برای این کارها اشتباهی اومدی اینجا برو سایت ها و فروم های زیادی وجود دارند که ازین چیزها بگی!
من هم یه چیزی گفتم پشیمون شدم پاکش کردم.دیدم ارزش نداره جو سایت برای اینجور ادمها خراب بشه.

eiman
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۰۶:۵۳ بعد از ظهر
حس خوبی ندارم یکی از مهره هام اسیب دیده کمرم را نمیتونم راست نگه دارم کلی اعصابم بهم ریخته امروز هرکاری کردم نتونستم نوبت دکتر بگیرم خدا کنه تا فردا بهتر بشم والا دیونه میشم

Ahoora
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۰۶:۵۵ بعد از ظهر
آره دیدم چی زدی همون حقش بود :پوزخند: ولی خب یه سری ها همینجوری هستند هرجا میرند فکر میکنند چت روم و .. رفتند
خب از موضوع تاپیک درو نشیم احساس میکنم بعضی وقتها باید خونسرد بود احساس سبکی میکنم عجب مشتری بود :متفکر::منتظر::پوزخند:

*f*
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۰۷:۱۴ بعد از ظهر
خودش يه حر.م زاده بود طرف ..
بحث هاي عمومي سايت داره زياد ميشه كه اصلا خوشايند نيست چون فروم بدنسازي هست بايد يه فكري بشه

_____________
حس زياد خوبي ندارم از مهمون خوشم نمياد

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۰۸:۲۹ بعد از ظهر
بهترین کار اینه که تاپیک های بخش عمومی تو قسمت اخرین پستها نیان

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۰۹:۰۲ بعد از ظهر
بهترین کار اینه که تاپیک های بخش عمومی تو قسمت اخرین پستها نیان

اصلا ایده جالبی نیست .
چون واقعا تالار داره با این بحث ها میچرخه .


فک میکنم بچه ها اصلا تو فروم های دیگه ای عضو نیستن وگرنه این منوال تو همه تالارا داره دنبال میشه .
جز تالار های علمی .

امیدوارم دوستان 5/6تا تالار سر بزنن تا دستشون بیاد .

:چشمک:

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۰:۰۶ بعد از ظهر
من به شخصه تو فرومی عضوم که تارخ عضویتم 2005 هست این از این:چشمک:(در مورد اینترنت کل نداز که عمرا:پوزخند:)
من خودم هم مخالفم چون واقعا دیگه هیچ فرومی فقط تو تخصص خودش پست نمیزن و همه فرومها بخش عمومیشون پر بازدیدتره ولی گفتم شاید از نظر کلاس کاری مدیرها دوست نداشته باشن برای همین گفتم

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۰:۲۴ بعد از ظهر
حرف اقا حمید کاملا درسته و مورد قبول .

ولی به قول خودت و همین جوری که بهتر میدونی همه سایتا این جور شده .
دقیقا مشکلی که ما تو سایت شاهین بوشهر داریم هم همینه .
ولی باید تحمل کرد و بزاریم بقیه از این فضا استفاده کنن .

شاید این سایت تفریح و دل خوشی یه نفر باشه . چرا ما ازش بگیریم .

در کل بی خـــــیِــــــــــــــــــــال:چشمک:

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۰۹, ۱۱:۰۲ بعد از ظهر
نپسنديدي يا نپسنديدن،دسته گل كه هنوز ور دل مايي؟
کسی زنبیل مونو پر نکرد!! :پوزخند:
ولی فکر کنم با این هجوم قوم مغلول، تا چند ماه آینده (اگه ارشد قبول نشم) میفرستنم خونه بخت!! :نمیبینم:


هيچ برنامه اي واسه بعد از تعطيلات ندارم،ممكنه ديگه نرم سركار،انگار خسته شدم!!
اما بعدش چي؟ نميتونم بي كار بمونم...
ستي تو چيكاره اي؟ شركت كام؟
من برم دنبال چه كاري؟
منکه سرکار میرم تا سرگرم باشمو خودمو انقد خسته کنم که فرصتی نباشه به اتفاقای اطرافم فکر کنم...
این بهترین ایده ست... :صلح:
اما پرند جون اگه خسته شدی، یه مدت استراحت کن... بعد دوباره شروع کن... با یه انرژی تووووووووپ... :لبخند:
.
.
.
.
.
با شادی وشنگولی اومدم سایت...
اما تو پیام خصوصی دیدم یکی از بچه ها از دستم عصبانی و ناراحته... :ناراحت:
البته سوءتفاهم بود...
اما خیلی حالم گرفته شد :ناراحت:
الان دپرس شدم :ناراحت::ناراحت::ناراحت:

*f*
۱۳۹۰-۰۱-۱۰, ۰۲:۰۹ بعد از ظهر
نه تالارهاي ديگه هم سر زدم قبلا هم تو يكي دوتا مدير بودم ولي ديگه اينجوري نبود ........ حتي فروم هاي كه واسه تفريحو اين چيزا بودن راحت بدون اطلاع به كاربر هر چيزه تكراري يا اضافي رو حذف ميكردن يا پست هايي كه فقط يه شكلك توش بود به نظرتون واسه يه شكلك لازمه يه پست زده بشه ؟ اينجوري بي احتراميه يا اينكه به كاربر لااقل گفته بشه بعد موضوعي حذف بشه ؟ منم فقط واسه اين گفتم كه بعضي ها سواستفاده نكنن و مثله اون حرفارو بگن كه اينجا كه يه فروم بدنسازيه يا از اين حرفها بزنن ........ من كه از اون موقع مدير نيستم فقط به عنوان يه كاربر معمولي اينارو گفتم و واسه كلاس گذاشتنو اين چيزا هم حرفي نزدم فقط واسه پيشرفت اينجا بود

Ahoora
۱۳۹۰-۰۱-۱۰, ۰۶:۰۶ بعد از ظهر
خیلی خوشحالم چون استقلال برنده شد:جشن:

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۱-۱۰, ۰۶:۱۶ بعد از ظهر
چی بود بابا من که داشت خوابم میبرد.بذار سه هفته دیگه الکلاسیکو هست اونوقت یه فوتبال واقعی ببینید:چشمک:

Ahoora
۱۳۹۰-۰۱-۱۰, ۰۷:۰۴ بعد از ظهر
آره خدایی بازی الکلاسیکو یه چیز دیگست به امید برد پرگل دوباره بارسا

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۱۰, ۰۹:۵۳ بعد از ظهر
برد و باخت ابی و قرمز دیگه مهم نیست .
این تیما باید خودشون و جمع کنن و برن .
حیف پول برق تلویزیون که بره برا این تیما .
.
.
.
امروز دلم هوای رفتن دریا رو داشت ولی پایه نداشتم .

خدا کنه فردا روز خوبی باشه .

پرند
۱۳۹۰-۰۱-۱۰, ۱۰:۳۱ بعد از ظهر
اگه بودم باهات ميومدم...
فردا ميرم استخر،ديروزم رفتم،استخر 4 تومني شده 6 تومن،در عرض همين چند روز،اي ول داره
رفتيم يه استخر 3500 تومني،توش همه چيز بود،آب شور بود!!

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۱۰, ۱۰:۳۹ بعد از ظهر
بعضیا لیاقت هیچی رو ندارن... :ناراحت:

پرند
۱۳۹۰-۰۱-۱۰, ۱۰:۴۶ بعد از ظهر
كي چي بهت گفته ستي جونم عكسشو بده واست پاره كنم:بوس:

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۱۰, ۱۰:۵۱ بعد از ظهر
اگه بودم باهات ميومدم...
فردا ميرم استخر،ديروزم رفتم،استخر 4 تومني شده 6 تومن،در عرض همين چند روز،اي ول داره
رفتيم يه استخر 3500 تومني،توش همه چيز بود،آب شور بود!!

به پرند جون میگن پایه . ولی حیف که نبودی . اینقدر اینجا هوا خوشه و الان غروب کیف میده ساحلی باشی .
استخرا که خدائی دارن الکی میرن جلو .
.
.
.
.
ستاره نبینم غمتو .
چی شده ؟
کسی چیزی گفته ؟

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۱۰, ۱۰:۵۸ بعد از ظهر
كي چي بهت گفته ستي جونم عكسشو بده واست پاره كنم:بوس:

ستاره نبینم غمتو .
چی شده ؟
کسی چیزی گفته ؟
برای اینکه بفهمی یکی لیاقت نداره، حتما نباید چیزی گفته باشه!! تابلوئه لیاقت نداره دیگه!! :پوزخند:
پرند عزیزم بابت عکس هم، خودم دم دست ترم... اگه عکسی یافت شد :متفکر:، خودم زحمتشو میکشم... :سوت:

پرند
۱۳۹۰-۰۱-۱۰, ۱۱:۰۶ بعد از ظهر
چه زحمتي گلم لطف مي كني،از اونجايي كه عادت ندارم وقتي عصبانيم تخريب كنم لذا همون عكسو پاره كنم بيتره!!
حالا چرا ملتو سركار ميذاري،حالام كه نصفيشو گفتي لطفاًبقيه‌شم بگو كه دارم از فضولي ميميره!!!

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۱۰, ۱۱:۲۷ بعد از ظهر
چه زحمتي گلم لطف مي كني،از اونجايي كه عادت ندارم وقتي عصبانيم تخريب كنم لذا همون عكسو پاره كنم بيتره!!
حالا چرا ملتو سركار ميذاري،حالام كه نصفيشو گفتي لطفاًبقيه‌شم بگو كه دارم از فضولي ميميره!!!
بیا تو بگو الان چه حسی داری... فقط حس!! نگفتن قضیه رو، رو کن که!! :پوزخند:

پرند
۱۳۹۰-۰۱-۱۱, ۱۱:۴۶ قبل از ظهر
اي بابا!!! نخواستيم،همين شماهايين كه نميذاره استعداد هاي درخشان آدمي شكوفا بشه،خسيس!!
آقا يكي بياد مشكلشو بگه كه من براش حل كنم،نياز به زر زدن دارم... شديد:ناراحت:

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۱۱, ۱۲:۲۶ بعد از ظهر
اي بابا!!! نخواستيم،همين شماهايين كه نميذاره استعداد هاي درخشان آدمي شكوفا بشه،خسيس!!
آقا يكي بياد مشكلشو بگه كه من براش حل كنم،نياز به زر زدن دارم... شديد:ناراحت:


پرندجون بیا این مشکل ما رو حل کن... خب حل کردنی نیست گل من...!! :سوت:
.
.
دکتر: سوال ............... من: جواب
دکتر: تعجب شدید
دکتر: سوال ............... من: جواب
دکتر: جدی؟ وااااااااااااااای
دکتر: سوال ............... من: جواب
دکتر: آخ آخ... چه بد...!
دکتر: سوال ............... من: جواب
دکتر: تعجب شدید
من: دکتر چیشده؟
دکتر: یه حدسایی میزنم اما تا جواب آزمایشا رو نبینم نمیتونم چیزی بگم!!
توضیح بیشتری نمیدم! چون واضحه دکتره چقدر بی شعور و کودن بود...
زودتر این تعطیلات لعنتی تموم بشه برم پیش دکتر خودم...! اه............

اعصابم داغونه...


اعصابم داغونه...


اعصابم داغونه...

پرند
۱۳۹۰-۰۱-۱۱, ۱۲:۳۸ بعد از ظهر
اي جوووونم با اين مشكلت ستي جون...
خودمم عين خودتم،اعصاب مصاب تعطيله،انگيزه نيز هم!!
بد ركبي خوردم اما مثل يابو سر جام ميخكوب شدم،پنج سال رو ريختم توي جوب آب...
ميگيري كه،تو ميدوني چرا من تو مسائل مالي انقدر منگل عمل مي كنم؟
شب عيدي 50 تومن گرفتم،چند روزيه فهميدم بيمم 15 روزه رد شده،مثل الاغ كار كردم واسه هيچي،سرمايه و سواد درست حسابي ندارم،عرضه خونه نشيني هم ندارم...
گيج شدم!!

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۱۱, ۰۱:۴۰ بعد از ظهر
جناب علیرضا خان حیف که اینجا باید مودب بود...
کاسه کوزه تو جمع کن برو زود... اینجا کسی برای حرفت تره هم خورد نمیکنه...

Senior Manager
۱۳۹۰-۰۱-۱۱, ۰۱:۵۲ بعد از ظهر
ستاره خانم شما به کاربری که میاد و ....خوری میکنه میگی جناب؟؟
کاربری که در بدو ورود میاد و حرف یامفت میزنه غریبه نیست

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۱۱, ۰۱:۵۴ بعد از ظهر
ستاره خانم شما به کاربری که میاد و ....خوری میکنه میگی جناب؟؟
کاربری که در بدو ورود میاد و حرف یامفت میزنه غریبه نیست
خواستم ادب رو رعایت کنم... وگرنه خودش میدونست چه صفاتی باید نصیبش میشد!!
منم بخوام مث اون چرندیات ببافم که سهل بود.................

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۱۲, ۱۱:۳۸ قبل از ظهر
دیشب یه خواب خیلی بد دیدم! :نمیبینم:
خواب دیدم عشقمو جلوی چشمم تیکه تیکه کردن! اول سرشو جدا کردن، بعدم کمرشو از پاهاش جدا کردن...!!
بعد رفتیم برا مراسم کفن و دفن... :سوت:
من زیاد گریه نمیکردم! :متفکر:
یه کوچولو تو شوک بودم که زودی حل شد... بعدشم یکمی گریه کردم! (که مردم نگن دختره چرا گریه نمیکنه:پوزخند:)
بعدشم مراسم تموم شد!!...
.
.
.
فکر کنم دیشب زیادی بیدار موندم، خوابای اجغ وجغ دیدم... :خنده:
.
.
من الان تو شوکم ها...! ناسلامتی عزادارم... :پوزخند:
حالا کی تعبیر خواب بلده؟؟ :چشمک:

پرند
۱۳۹۰-۰۱-۱۲, ۱۱:۳۹ قبل از ظهر
قراره بريم استخر،يه پايه از خودم خسيس تر به پستم خورده،بنابراين ميرويم به همان استخر كفيث ايخ:مریض:
... تو اين شهر كه نه آدرساشو بلدم نه زبونشون حاليمه:گریه:

Senior Manager
۱۳۹۰-۰۱-۱۲, ۱۱:۵۶ قبل از ظهر
دیشب یه خواب خیلی بد دیدم! :نمیبینم:
خواب دیدم عشقمو جلوی چشمم تیکه تیکه کردن! اول سرشو جدا کردن، بعدم کمرشو از پاهاش جدا کردن...!!
بعد رفتیم برا مراسم کفن و دفن... :سوت:
من زیاد گریه نمیکردم! :متفکر:
یه کوچولو تو شوک بودم که زودی حل شد... بعدشم یکمی گریه کردم! (که مردم نگن دختره چرا گریه نمیکنه:پوزخند:)
بعدشم مراسم تموم شد!!...
.
.
.
فکر کنم دیشب زیادی بیدار موندم، خوابای اجغ وجغ دیدم... :خنده:
.
.
من الان تو شوکم ها...! ناسلامتی عزادارم... :پوزخند:
حالا کی تعبیر خواب بلده؟؟ :چشمک:

احتمالا توی عید فیلمای اره saw رو نگاه کردین :بامزه:
*********************************
پرند ازین استخراس که همه جاش لیزه و زرد رنگه!!:نمیبینم:

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۱۲, ۱۱:۵۹ قبل از ظهر
احتمالا توی عید فیلمای اره saw رو نگاه کردین :بامزه:
خیـــــر... پریشب که اخراجی ها3 رو دیدم. دیشب هم سنپترزبورگ رو دیدم! که مقداری هم خندیدم!! :پوزخند:
.
.
اقا ما گفتیم خوابو تعبیر کنید... نگفتیم قبل خوابو تعبیر کنید... :سوت:

پرند
۱۳۹۰-۰۱-۱۲, ۱۲:۰۹ بعد از ظهر
خب طبيعيه ديگه با اون خوابي كه تو ديدي نميشه بجز به قبلش فكر كرد،يه درام جنايي عشقي،يه تراژدي در حد هملت،آه ه ه اي اتلــــو ، اي هلن آه

افشين جون اوني كه تو ميگي جوب دم در خونتونه،اما اين استخره كفشو ميشه ديد اما توي آبم كه نگاه ميكني خيلي چيزاي ديگه اي هم ميبيني:ناراحت:

*f*
۱۳۹۰-۰۱-۱۲, ۱۲:۳۳ بعد از ظهر
ديشب خواب ديدم سره كلاسم معلممون ميگفت بايد يه انشا بنويسين به هر نفر يه موضوع ميگفت نوبت من رسيد رو دفترم موضوع رو نوشت فكر كردم نوشت پدر بعد ديدم يه چيزه ديگه نوشت گفتم نه من بايد از پدر بنويسم توروخدا بزارين بنويسم هرچي اصرار كردم گفت نه منم گفتم حاضرم اخراجم كنيد ولي من موضوع ديگه اي نمي نويسم .......

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۱۲, ۰۲:۵۲ بعد از ظهر
ديشب خواب ديدم سره كلاسم معلممون ميگفت بايد يه انشا بنويسين به هر نفر يه موضوع ميگفت نوبت من رسيد رو دفترم موضوع رو نوشت فكر كردم نوشت پدر بعد ديدم يه چيزه ديگه نوشت گفتم نه من بايد از پدر بنويسم توروخدا بزارين بنويسم هرچي اصرار كردم گفت نه منم گفتم حاضرم اخراجم كنيد ولي من موضوع ديگه اي نمي نويسم .......

عزیزدلم خوابو ول کن... منم ولش کردم!! :سوت: میخوام تو واقعیت عملیش کنم!! :خنده: تو هم همین کارو بکن...
انشاتو اینجا بنویس ما میخونیم... :قلب:

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۱۲, ۰۵:۴۰ بعد از ظهر
امروز صبح رفتیم دریا .
هوا ملس بود :لبخند:. یه بادی می یومد . موجا هم محکم میخوردن به صخره هایی که ساختن . و دریا پر جت اسکی سوارا و قایق رونا شده بود .
دلت میخواست ساعت ها بشینی کنارش .
تا ساعت 9/10 بود موندیم . دیدیم افتاب داره میاد بالا برگشتیم خونه .
اینقدر خوش بود . جای همتون خالی .
مهمونای نوروزی هم هنوز بودن و اغلب گیر بستن باراشون بودن .

تاحالا یادم نمیاد صبح زود رفته باشم دریا و این همه بچسبه . :صلح:

3tare
۱۳۹۰-۰۱-۱۲, ۰۵:۴۸ بعد از ظهر
امروز صبح رفتیم دریا .
هوا ملس بود :لبخند:. یه بادی می یومد . موجا هم محکم میخوردن به صخره هایی که ساختن . و دریا پر جت اسکی سوارا و قایق رونا شده بود .
دلت میخواست ساعت ها بشینی کنارش .
تا ساعت 9/10 بود موندیم . دیدیم افتاب داره میاد بالا برگشتیم خونه .
اینقدر خوش بود . جای همتون خالی .
مهمونای نوروزی هم هنوز بودن و اغلب گیر بستن باراشون بودن .
تاحالا یادم نمیاد صبح زود رفته باشم دریا و این همه بچسبه . :صلح:
خوش به حالت وردل دریایی... (حسرت)
ای کاش منم تو شهری زندگی میکردم که دریا داشت...
آمل بودیم، نزدیکترین دریا، محمودآباد بود که نیم ساعتی باهامون فاصله داشت... وقت گیر می آوردیم با دوستم میرفتیم کنار دریا و ساعت ها بهش زل میزدیم...
آخ که چه کیفی داشت...
خوش به حالت..........................................

atefe
۱۳۹۰-۰۱-۱۲, ۰۵:۵۴ بعد از ظهر
خدایی منم همیشه شکر میکنم که دریا داریم .
اینقدر خوشه . :لبخند:

ولی خدا نکنه تابستون ما نصیب کسی بشه :گریه::نمیبینم:

Mohammad.Reza
۱۳۹۰-۰۱-۱۲, ۰۷:۳۳ بعد از ظهر
خدائی خوش بحالتون من که خیلی خوشم میاد از دریا
-------------------------------------------------
امروز پا کار کردم خیلی حال داد بهم طوری که اصلا نمیتونم رو پام وایسم .
راستی فردا جائی میرین؟

*f*
۱۳۹۰-۰۱-۱۲, ۰۸:۰۳ بعد از ظهر
عزیزدلم خوابو ول کن... منم ولش کردم!! :سوت: میخوام تو واقعیت عملیش کنم!! :خنده: تو هم همین کارو بکن...
انشاتو اینجا بنویس ما میخونیم... :قلب:

من با اين خوابا زندگي ميكنم تو واقعيت چيرو عملی كنم ؟ من نميتونم حضرت عيسي باشم ....
نميخوام يعني نميتونم بنويسم انشاي يه ديوونه از نظرتون خوندن نداره

eiman
۱۳۹۰-۰۱-۱۲, ۰۹:۰۷ بعد از ظهر
متاسفانه مصدومیتم جدی هست و چند هفته ای نمیتونم به تمریناتم ادامه بدم خدا کنه با چند هفته حل بشه دارم دیونه میشم یک هفته دست به وزنه نزدم حالا میفهم بچه هایی که مصدوم میشن چه حالی دارند.