PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستانی بسيار عجیب ولی واقعی از رابطه يك زن با جن ها



مهدی قلندری
۱۳۸۸-۰۸-۱۴, ۰۳:۲۸ بعد از ظهر
داستانی بسيار عجیب ولی واقعی

http://iranian.fi/uploads/posts/2009-11/1257152073_3.jpg

زن جوان وقتی پس از ماهها آزار واذیت توسط جن ها ناچارشد تن به خواسته های آنها بدهدو با چشمانی اشکبار در دادگاه کرج حاضر شد. این زن و شوهر جوان پس از چند سال زندگی برای اینکه زن جوان از شکنجه ها و آزار واذیت جن ها نجات یابد طلاق گرفت . 21 تیر ماه سال 1383 زن وشوهر جوانی در شعبه 17 دادگاه خانواده کرج حاضر شدند و درخواست شان را برای طلاق توافقی به قاضی اکبر طالبی اعلام کردند . شوهر 33 ساله این زن به قاضی گفت : من وهمسرم از اول زندگی مان تا حالا با هم هیچ مشکلی نداشتیم ولی حالا با وجود داشتن دو دختر 10 و2 ساله به خاطر مشکلاتی که همسرم به آن مبتلا شده است ناچار شده ایم که از هم جدا شویم. مرد در ادامه حرفهایش گفت : هر شب جن ها به سراغ زنم می آیند و او را به شدت آزار واذیت می کنند من دیگر نمی توانم زنم را در این شرایط ببینم . زن جوان به قاضی گفت : 13 ساله بودم که در یک محضر در کرج مرا به عقد همسرم که 9 سال از من بزرگتر بود در اوردند . درست یک هفته بعد از عقدمان بود که خواب های عجیبی را دیدم .در عالم کودکی بودم و معنای خواب ها را نمی فهمیدم ولی اولین خوابم را هرگز فراموش نمی کنم . آن شب در عالم رویا دیدم که چهار گربه سیاه و یک گربه سفید در خانه مان آمده اند. گربه های سیاه مرا به شدت کتک می زدند ولی گربه سفید طرفداری مرا می کرد و از آنان خواست که کاری به من نداشته باشند از خواب که بیدار شدم متوجه خراش ها و زخمهایی روی بدنم شدم که به آرامی از ان خون بیرون می زد .
دیگر ترس مرا برداشته بود حتی روزها وقتی جلوی آینه می رفتم گربه ها را درچشمانم می دیدم . از آن شب به بعد جنگ وجدال های من با چند گربه ادامه پیدا کرد . ( جنها در عالم انسانها و در کوچه و بازار ، معمولا به شکل گربه سانان ظاهر میشوند . البته به هر شکل دیگری هم که بخواهند،متوانند ظاهر بشوند ) در این مورد ابتدا با هیچ کس حرفی نزدم وتنها خانواده من و خانواده او جای زخمها را می دیدند دوران عقد 9 ماه طول کشید چون این شکنجه ها ادامه داشت خانواده ام مرا نزد یک دعانویس در ماهدشت کرج بردند او در کاسه آبی دعا خواند و بعد کاسه را کنار گذاشت به آینه نگاه کردم گربه ها را دیدم آن مرد دعانویس دست وپای گربه ها را با زنجیر بسته بود بعد از آن به من گفت باید چله نشینی کنی وتا چهل روز از چیزهایی که از حیوانات تولید شده استفاده نکنی تا چند روز غذا رشته پلو و عدس پلو می خوردم و این مساله و دستوراتی را که او داده بود رعایت کردم اما روزهای بعد پدر شوهرم که خسته شده بود اجازه نداد که این کار را ادامه بدهم . بعد از جشن عروسی ما، آن گربه ها رفتند .جای دیگر یک گربه سیاه با دوغول بیابانی که پشت سر او حالت بادی گارد داشتند سراغم آمدند .
غولها مرا می گرفتند و گربه سیاه مرا می زد . من با این گربه 5 سال جنگیدم تا اینکه یکی از بستگانم ما را راهنمایی کرد تا مشهد نزد دعانویسی برویم. دعانویس مشهدی از ما زعفران - نبات -پارچه و کوزه آب ندیده خواست. او به کوزه چاقو می زد زمانیکه ما از خانه او خارج می شدیم ناگهان کوزه را پشت سرم شکاند و من ترسیدم .او گفت جن ها را از بین برده است . همان شب گربه بزرگ سیاه در حالیکه چوبی در دست داشت به همراه 13 گربه کوچک سراغم آمدند و مرا به شدت کتک زدند حال یک گربه تبدیل به 14 گربه شده بود .باز بستگان مرا راهنمایی کردند سراغ دعانویس های دیگری برویم. در قزوین پیر مردی با ریش های بلند. در چالوس پیر مردی .در روستای خاتون لر. در تهران و.... حتی 40 هزارتومن پول دادیم و دعا نویسی از اطراف اراک به منزلمان آوردیم و 250 هزار تومن از ما دستمزد خواست اما او که رفت همان شب باز من کتک خوردم.
در این 12 سال 10-15 میلیون تومن خرج کردیم اما فایده ای نداشت. حتی در بیمارستان نزد چند روانپزشک رفتیم ولی کاری از دستشان بر نیامد. چاقو قیچی سنجاق هرچه بالا سرم گذاشتم نتیجه نداشت. حتی دعا گرفتم. جن ها کیف دعا را برداشتند و چند روز بعد کیف خالی را در گردن دخترم انداختند . گربه سیاه به اندازه یک میز تلویزیون بود او روی دو پا راه می رفت بینی بزرگ قرمز و گوشهای تیز و چشمان براقی داشت و مثل آدم حرف می زد اما گربه های کوچک چهار پا بودند و جیغ می کشیدند.از زندگی با شوهرم راضی بودم و همدیگر را بسیار دوست داشتیم . اما جن ها از من می خواستند که از همسرم جداشوم .اوایل فقط شب ها آنها را می دیدم اما کم کم روزها هم وارد زندگی ام می شدند . گربه بزرگ مرا بسیار دوست داشت وبا من حرف می زد به من می گفت از شوهرت طلاق بگیر او شیطان وبد دهن است به تو خیانت می کند . شبها که شوهرم می خوابید آنها مرا بالای سر شوهرم می بردند به من می گفتند اگر با ما باشی و از همسرت جدا شوی ارباب ما میشوی اما اگر جدا نشوی کتک خوردنها ادامه دارد . آنها دو راه پیش پایم گذاشتند به من گفتند نزد دعانویس نرو فایده ای ندارد فقط یا از همسرت جدا شو و یا با ما بیا . آنها شب ها مرا بیرون می بردند وقتی با آنها بودم پشتم قرص بود و از تاریکی نمی ترسیدم چون از من حمایت می کردند . آنها مرا به عروسی هایشان می بردند فضای عروسی هایشان سالنی تمیز شفاف و مرتب بود در عروسی هایشان همه نوع میوه بود در عروسی ها گربه بزرگ یک سر میز می نشست ومن سر دیگر میز و پذیرایی آنچنانی از میهمانان می شد آنها به من طلا و جواهرات می دادند .
در حالیکه ساز ودهل نمی زدند اما صدای آن به گوش می رسید در میهمانی ها همه چیز می خوردم و خوش می گذشت اما وقتی پای حرف می رسید آنها مرا به شدت کتک می زدند فضایی که مرا در آن کتک می زدند با فضای عروسی شان زمین تا اسمان فرق داشت . محله ای قدیمی مثل ارگ بم با اتاق های کوچک در فضایی مه آلود و کثیف که معلوم نبود کجاست در آن فضا فقط گربه بزرگ روی صندلی می نشست و گربه های کوچک همه روی زمین روی کول هم سوار بودند بیشتر ساعاتی که مرا کتک می زدند 3 صبح بودحدود 2 ساعت مرا می زدند اما این دو ساعت برای شوهرم شاید 20 ثانیه می گذشت او با صدای ناله های من بیدار می شد و می دید از زخم ها خون بیرون می زند . زخمها رابا بتادین ضد عفونی می کردم وقتی گربه بزرگ مرا می زدجای زخمها عمیق بود اما تعداد زخمها کمتر بود . گاهی که او نمی زد وبه گربه های کوچک دستور می داد آنها خراشهای زیادی به شکل 7 را روی تنم وارد می کردند حتی صورت مرا با این خراشها شطرنجی می کردند حتی گاهی شبها مرا تا صبح می زدند . شبهایی که قرار بود کتک بخورم کسل می شدم و می فهمیدم می خواهند مرا بزنند. آن ها سه سال مدام به من می گفتند باید از شوهرت طلاق بگیری . در حالیکه دختر بزرگم 7 ساله بود من دوباره باردار شدم . آن ها بقدری عصبانی بودن که مرا تا حد بیهوشی کتک زدند.در 9 ماه بارداری بارها آنها به من حمله می کردند تا بچه را از شکمم بیرون بکشند واو را از بین ببرند شبها همسرم بالای سرم می نشست تا آنها مرا کتک نزنند اما او فقط پنجه هایی که به بدنم کشیده می شد را می دید وکاری نمی توانست بکند .
زمانی که منزل مادرم می آمدم جن ها با من کاری نداشتند و سراغم نمی آمدند اما به محض آنکه پا در خانه شوهرم میگذاشتم آنها اذیت وآزار را شروع می کردند . یک شب پدر شوهرم گفت تا صبح با قمه بالای سرت می نشینم و هر چند وقت قمه را از بالای سرت رد میکنم تا آنها کشته شوند. نزدیکیهای صبح پدر شوهرم چند لحظه چرت زد که با صدای فریاد من بیدار شد ودید بدن من به شدت زخمی و خون آلود است . پدر شوهرم سر این قضیه 4 ماه مارا به همراه اثاثیه مان به منزل خودش برد اما شب که خوابیده بود آنها سراغش آمده و گفته بودند عروست کجاست و او گفته بود در ان اتاق با دخترم خوابیده است. صبح که از خواب بیدار شدم دیدیم صورتم خون آلود است . دیگر کمتر کسی به منزل ما رفت وآمد داشت . یکبار برادرم آمد به منزلمان و دید دخترم مشقهایش را می نویسد ومن حمام هستم اما صدایی از حمام نمی آید بعد از 20 دقیقه که در را باز کرد می بیند من در حمام زیر دوش غرق در خونم .یکبار به دستشوئی رفته بودم و تا 3 ساعت بیرون نیامدم. خواهرانم که نگران بودند در را بازکرده و دیدند تمام بدنم چنگ خورده و جای خراش است .
گربه بزرگ دوپا علاقه زیادی به من داشت او فقط فردای من را به من می گفت او در مورد من بسیار تعصب داشت و اگر کسی به من توهین می کرد او می گفت تو چیزی نگو تلافی اش را سرش در می آورم . همیشه همه می گفتند آه و نفرین تو می گیرد . من کاره ای نبودم فقط حمایت و تعصب جن ها بود بیشتر اوقات می فهمیدم بیرون چه اتفاقی می افتد حتی خیلی وقتها که قرار بود جایی دعوایی شود من خودم را قبل از آن میرساندم تا جلوی دعوا را بگیرم . همه به من میگفتند اگر از آنها جواهرات بخواهی برایت می آورند .یکبار از آنها خواستم آنها یک انگشتر بزرگ مروارید که حدود 30 نگین اطراف آن بود برایم اوردند اما گفتند تا یک هفته به کسی نگو و بعد آشکارا دستت کن اما شوهرم آنرا در جیبش گذاشت وبه همه نشان داد .جن ها آمدند آنرا بردندوبه من گفتند لیاقت نداری .
دیگر کم کم نیرویی مرا به خارج از خانه هدایت می کرد و بی هوا بیرون از منزل می رفتم اما نمی دانستم کجا بروم . این اواخر به مدت سه ماه زنی جوان و بسیار زیبا با موهای بلند و طلایی رنگ در حالیکه چکمه ای تا روی زانوهایش می پوشید از اوپن آشپزخانه وارد منزلمان می شد .دختر کوچکم او را دیده و ترسیده بود. روی چکمه هایش از پونز پوشیده شده بود او روزها به خانه ما می امد و بسیار کم حرف می زد و زیبایی و قدرت این زن حیرت اور بود او بدون انکه چیزی بگویم ذهن مرا می خواند و کارها را انجام می داد حتی دکور منزل را تغییر می داد و لباسهای او مانند لباسهای من بود اگر من در منزل روسری به سر داشتم اوهم روسری به سر داشت. او در منزل همه کارها را می کرد اما وارد آشپزخانه نمی شد و چیزی نمی خورد .یکبار برای من گوشت قربانی آورد . تا اینکه همسرم به خانه برگشت و از تغییر دکوراسیون اتاق خواب ناراحت شد و آن را مانند اولش کرد.
زن چکمه پوش دیگر سراغم نیامد ولی گربه بزرگ گفت همسرت تاوان کارش را می دهد و همسرم به زندان افتاد. این روزهای آخر سه زن ویک مرد به سراغم آمدند و در اتاق پرستاری مرا اذیت می کردند یکی از زن ها شبیه من بود آزار آنها که تمام می شد گربه ها می آمدند . از شوهرم خواستم که از هم جدا شویم دیگر توان مبارزه با آنها را نداشتم روز ها در حین جمع وجور کردن خانه ناگهان بویی حس کردم بویی عجیب بود می فهمیدم الان سراغم می آیند و مرا به قلعه می برند و کتک می زنند. ناگهان بیهوش می شدم گاهی تا 48 ساعت منگ بودم راه میرفتم و غذای زیادی می خوردم اما خودم چیزی نمی فهمیدم. صبح روز بعد زوجین در دادگاه حضور یافتند روی صورت زن جوان زخم عمیق سه چنگال با فاصله ای بیشتر از دست انسان وجود داشت و صورت و دست های زن خون آلود بود .
در 10 مرداد حکم طلاق صادر شد. زن جوان گفت جن ها دیشب آمدند ولی دیگر مرا نمی زدند آنها خوشحال بودند و گفتند اقدام خوبی کردی آن را ادامه بده این زن جوان گفت : رای طلاق را دوماه بالای کمد گذاشتم و اجرا نکردیم آن ها شب سراغ من آمدند ومرا وحشتناک کتک زدند طوریکه روی بدنم خط ونشان کشیدند. با همسرم قرار گذاشتیم ساعت 19 عصر روز بعد برای اجرای حکم طلاق به دفترخانه برویم و حضانت دو دختر م به همسرم سپرده شد . ساعت 17 آنروز قبل از مراجعه به محضر همسرم مرا نزد دعانویسی برد. مرد دعانویس به همسرم گفت : اگر زنت را طلاق بدهی جن ها او را می برند و از ما 10 روز مهلت خواست تا جن ها را مهار کند. خانواده ام گفتند تو که 12 سال صبر کردی این 10 روز را هم صبر کن اما در این ده روز کتک ها شدیدتر بود طوری که جای زخمها گوشت اضافه می آورد حتی سقف دهانم را زخم کرده بودند و موهای سرم را کنده بودند . چند بار مرا که کتک می زدند دختر کوچکم برای طرفداری به سمت من دوید اما آنها دخترم را زدند. پس از اجرای حکم طلاق جن ها خوشحال بودند بعد از آن چند بار به منزل همسرم رفتم تا کارهایش را انجام دهم و خانه اش را مرتب کنم اما جن ها با عصبانیت سراغم آمدند و دندان قروچه می کردند . بعد از طلاق که به خانه پدرم به همراه دو دخترم برگشتم دیگر آنها سراغم نمی آیند ومرا نمی زنند. تا چند وقت احساس دلتنگی به آنها دارم اگر بخواهم می توانم آنها را ببینم.

Yakuza6236
۱۳۸۸-۰۸-۱۴, ۰۸:۳۵ بعد از ظهر
دروغه ... .

shahi
۱۳۸۸-۰۸-۱۴, ۰۸:۵۸ بعد از ظهر
من به این چیزا اعتقاد دارم و از این چیزا هم زیاد دیدم

مهدی قلندری
۱۳۸۸-۰۸-۱۴, ۰۹:۰۵ بعد از ظهر
من خودم به شخصه برام ثابت شده چون چند وقت پیش برای یکی از آشنایان نزدیک خودم که جن زده شده بود و می تونم بگم که کارش به تیمارستان کشیده بود همش از ساعت 10 شب به بعد حالت روانی می گرفت و چهره اش خیلی وحشتناک می شد و خودزنی می کرد اتفاق افتاد نزدیک 20 روز اینطوری بود و نه دکتر و نه روانپزشک نمی تونستند کاری کنند تا اینکه یکی که بهش می گفتند دکتر جن رو آوردند و با احضار گردن جن نمی دونم یه روش به خصوصی داشت تونست اون رو از شرش راحت کنه
واقعا وحشتناک بود:ناراحت:

Yakuza6236
۱۳۸۸-۰۸-۱۵, ۱۰:۰۰ قبل از ظهر
خدا در قران گفته که به جن ها اجازه نمی ده به انسان آسیب برسونند . چه طوره که حرفهای شما از قرآن راست تره ؟! جن از انرژی ، انرژی هم تو عکس نمی افته پس این عکس هم دروغه

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۸-۱۵, ۱۰:۱۱ قبل از ظهر
خدا در قران گفته که به جن ها اجازه نمی ده به انسان آسیب برسونند . چه طوره که حرفهای شما از قرآن راست تره ؟! جن از انرژی ، انرژی هم تو عکس نمی افته پس این عکس هم دروغه

عکس تزئینیه یاکوزا جان :چشمک:

imanfitness
۱۳۸۸-۰۸-۱۵, ۱۰:۳۲ قبل از ظهر
بچها من یه زمانی‌ در مورد اینا خیلی‌ تحقیق کردم و حاصل مطالعاتم به این جا کشید که اولا جنزدگی میتونه بوجود بیاد که از گفتن علتش معذورم.دوما هیچ وقت در مورد این چیزهای متافیزیکی کنکاش نکنید که براتون گرون تموم می‌شه.اگه شما ظرفیت دیدن اونها رو داشته باشید حتما اونا رو خواهید دید؛یه چیز دیگه جنیان از *** آتش هستند و می‌تونن خودشونو به هر شکلی‌ در بیارن حتی آدم.یه چیز دیگه:در مورد اون چیزی که ندیدید هیچ وقت قضاوت نکنید.چیزهای زیادی در این دنیا وجود داره که ما ازش بیخبریم.اگه سوالی داشتین در خدمتم.

mahmoud
۱۳۸۸-۰۸-۱۵, ۱۲:۱۵ بعد از ظهر
من یه بار یه جن دیدم خانوم بود:پوزخند:

Yakuza6236
۱۳۸۸-۰۸-۱۵, ۱۲:۳۸ بعد از ظهر
عکس تزئینیه یاکوزا جان :چشمک:


میدونم ، ماجرای این عکس رو میگم ، که می گفتن طرف رفته غار این عکسرو انداخته ! بعد هم مرده ! یکی میگفت تو دوبی ، یکی می گفت تو عربستان و ... والا ما هر خبر گذاری رفتیم خبری از اون نشنیدیم !

در این مورد نمیخوام بحث کنم ، چون هر بار که وارد یکی از این بحث ها شدم و تحقیق کردم جز هیچ هیچی بدست نیومد . پارسال رفته بودم مشهد تا واسه مغازه *** بیارم ، یکی از این جنگیرا رفیقم رو تهدید کرده بود که فلان خونه ای که شما اجاره کردین جن داره اگه به من پول بدین میبرمش بیرون وگرنه شب میاد پدرتون رو در میاره ! رفیق ساده من هم اینو اورده بود خونه ، من اومدم از موضوع که با خبر شدم یارو رو با کتک انداختم بیرون هی گفت بیچاره میشین ، جنها میان سراغتون ، بعد من گفتم ********* خودت و جنهات ، اونم گفت : وای بر تو به اونا توهین کردی امشب پدرت رو در می آرن . بعد یه ذره دیگه کتک خورد و تهدیدش کردم که به پلیس میگم .هیچ شبی به اون راحتی نخوابیدم ،(البته رفیقم اصلا نتونست بخوابه چون باورش کرده بود ) فرداش هم جنی نیومد ، پس فراش هم نیومد .... الانم هنوز جنها نیومدن حالم رو بگیرن . هیچ وقت هم نمی آن.

از این بحث ها خوشم نمی آد .

*f*
۱۳۸۸-۰۸-۱۵, ۱۲:۴۶ بعد از ظهر
من یه بار یه جن دیدم خانوم بود:پوزخند:

سلام ميرسوندي بهش:پوزخند:

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۸-۱۵, ۰۱:۰۹ بعد از ظهر
بله یاکوزا جان اون عکس یه مدت همه رو گذاشته بود سرکار
تیتر اول همه مجلات و روزنامه های بدرد نخور شده بود

*f*
۱۳۸۸-۰۸-۱۵, ۰۱:۲۳ بعد از ظهر
من هنوز جن نديدم خوشبختانه گوش جن ها كر ........من هر وقت يه چيزي اينجوري بگم بد ميشه واسم :نمیبینم:

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۸-۱۵, ۰۲:۳۳ بعد از ظهر
حدودا 2 سال پیش بود صبح از خواب پا شدم دیدم پتوم نیست!!!
تو عالم خواب و بیداری گفتم لابد شب نکشیدم روم!!!
همچین که خواب از سرم پرید یادم اومد که شب پتومو کشیدم روم اما نبود......همه جای خونه رو گشتم نبود.......خلاصه بیخیال شدم چون داشت دیرم میشد و به سرویس نمیرسیدم
رفتم تو آشپزخونه دیدم پتوم اونجاست :نمیبینم:موهای تنم سیخ شد ...چون توی مراجعه های قبلی به آشپزخونه پتویی در کار نبود!!!
فرار کردم و رفتم سر کار
عصر که اومدم تعریف کردم هیشکی باورش نشد چون پتوم سر جای خودش بوده وقتی همه بیدار شده بودند :لبخند:

مهدی قلندری
۱۳۸۸-۰۸-۱۵, ۰۵:۰۹ بعد از ظهر
دوستان این واقعیت داره جن وجود داره و هست منتها بعضیها که قدرت اراده و توانایی غلبه بر غیب رو دارند می تونند اونها رو احضار کنند و باهاشون صحبت کنند و حتی از اونها خواسته ای داشته باشند من خودم به عینه برام واضع شده . در قران به وجود جن صحبت شده و همونطور که می دونید وجود دارد اونها یه عالم دیگه دارند مانند ما که عالم دیگه ای داریم
پس خودمون رو گول نزنیم که اعتقاد ندارم و .....
به هر حال هر کس عقیده ای دارده و نظرش محترمه
خود دانید من داستان رو جایی دیدم گفتم که بزارم شاید جای بحث داشته باشه :متفکر:

gaara
۱۳۸۸-۰۸-۱۵, ۰۵:۲۸ بعد از ظهر
سلام دوستان
من نظره خواستی درباريه مطلبی که اين دوستمون نوشته ندارم ولی چند روز پيش يک فيلم ديدم که به علاقه مندان به اين جور مطالب پيشنهاد ميکنم ببينن
Paranormal Activity
http://thepiratebay.org/torrent/5131788/Paranormal_Activity_DVDSCR_XVID-IMAGiNE

mohsen sat
۱۳۸۸-۰۸-۱۶, ۰۹:۱۳ قبل از ظهر
عکس ساختگیست....در واقع عکس یه عروسکه که تو یه سایت خارجی مراحل درست کردن اونو از اول تا این چیزی که ما میبینیم رو آورده بود که واسه یه فیلم ترسناک طراحی شده...ما ایرانیها ماشالله اینقدر خرافاتییم و ذهن تخیلی داریم که هر چیزی رو به شکل جن و پری و غول و دیو میبینیم و صدالبته اینقدر زبان انگلیسیمون خوبه که حاضر نیستیم در مورد این چیزها تحقیق کنیم...اگر ازم بخواید اون سایت رو معرفی کنم باید بگم این قضیه مال 3 سال پیشه نه دیگه یادم هست و نه وقتشو دارم در موردش سرچ کنم....به نظر من خوبه یه کم در مورد این چیزها به صورت عقلانی فکر کنیم نه از روی احساس و ساخت قصه و مثل ......شما خودتون میگین جن و جن یعنی چیز فرو پیچیده و مخفی(جنین آدمیزاد هم یعنی اون چیزی که ما نمیتونیم ببینیم و به این خاطر به جنین معروف شده)وقتی چیزی هم مخفیه چجوری ازش عکس گرفته شده؟؟؟!!!؟اونم عکسی با وضوح و پیکسل بالا که مستقیم داره تو لنز دوربین رو میبینه!!!به خدا مسخره نیست...تو قرنی که آمریکائیها تو مریخ به فکر ساختن هتل 5ستاره اند ما هنوز داریم دنبال این شر و ورا میگردیم

mohsen sat
۱۳۸۸-۰۸-۱۶, ۰۹:۱۸ قبل از ظهر
من یه بار یه جن دیدم خانوم بود:پوزخند:
من یه شیطون میشناسم دختره ...خیلیم شیطونه....***شم از آتیش نیست ولی ببینیش آتیش میگیری ...از شما هم اینجوریه؟؟!؟!:سوت:

*f*
۱۳۸۸-۰۸-۱۶, ۱۲:۰۰ بعد از ظهر
پس من چرا جن نديدم :متفکر: يه بارم رفتيم مسافرت بعد خونوادمم خواستن برن يه جای ديگه منم باهاشون نرفتم تو خونه موندم چند روزی تنهايی اونجا هم همه ميگن جن داره بعضي وقتا هم جن هاش درهارو باز ميكنن خيلي كاراي ديگه هم ميكنن .... يه شب از اون شبا برق رفت منم هيچ چيز دم دستم آماده نزاشته بودم جز موبايل ولی من هيچ جنی رو نديدم يه بار بعداز ظهرم بود كه صداي ناله از راه پله ها اومد رفتم نگاه كنم كسي هست ديدم هيچ كس نيست بعد بدو در رفتم :پوزخند: ميگمها يه بارم تجربه بد نيس:صلح::نمیبینم:

آرش
۱۳۸۸-۰۸-۱۶, ۰۲:۱۸ بعد از ظهر
جن زدگی وجود نداره ! هر کی رو دیدین که حالاتی بهش دست میده و قبل 5 دقیقه به حالت عادی باز میگرده صرع داره . اگه بالای 5 دقیقه بود تومور مغزی داره.

دلیل صرع هم :
1. ضربه به شکم مادر و آسیب جنین
2.تنگ بودن استخوان لگن مادر
3. استفاده از قاشقک هنگام زایمان .

imanfitness
۱۳۸۸-۰۸-۱۶, ۰۳:۴۵ بعد از ظهر
آرش جان جن زدگی نشانه هاش بسیار به بیماری صرع شباهت داره چون مکانیسم عملکردشون روی سیستم عصبی یه جور هستش.

mohsen sat
۱۳۸۸-۰۸-۱۷, ۰۷:۲۴ قبل از ظهر
جن زدگی وجود نداره ! هر کی رو دیدین که حالاتی بهش دست میده و قبل 5 دقیقه به حالت عادی باز میگرده صرع داره . اگه بالای 5 دقیقه بود تومور مغزی داره.

دلیل صرع هم :
1. ضربه به شکم مادر و آسیب جنین
2.تنگ بودن استخوان لگن مادر
3. استفاده از قاشقک هنگام زایمان .
دقیقاً همینه

imanfitness
۱۳۸۸-۰۸-۱۷, ۱۱:۱۱ قبل از ظهر
پدیده ی exorcism یه چیز اثبات شده هست اگه نمی دونید بدونید که تو یه کشوری مثل امریکا کسانی هستن که کارشون جن گیری هست.درسته ما توی یه کشور جهان سوم زندگی می کنیم ولی قرار نیست به خاطر این همش بگیم خرافاته!همین exorcism رو سرچ کنین تا متوجه شین.

exploit
۱۳۸۸-۰۸-۱۷, ۱۲:۴۷ بعد از ظهر
جن گيري وجود داره , و بيشتر در اديان مسيحيت ديده ميشه,چون بهش اعتقاد دارند(به هر چيزي اعتقاد داشته باشي به سرت مياد) برخي از كشيش ها براي افراد جن زده با نام عيسي مسيح جن گيري ميكنن , جن گيري تو خود كتاب انجيل اومده , خود عيسي مسيح هم براي افراد جن گيري ميكرده , اما اين كار در دين اسلام كمتر ديده ميشه

mohsen sat
۱۳۸۸-۰۸-۱۹, ۰۱:۱۷ بعد از ظهر
پدیده ی exorcism یه چیز اثبات شده هست اگه نمی دونید بدونید که تو یه کشوری مثل امریکا کسانی هستن که کارشون جن گیری هست.درسته ما توی یه کشور جهان سوم زندگی می کنیم ولی قرار نیست به خاطر این همش بگیم خرافاته!همین exorcism رو سرچ کنین تا متوجه شین.
من وجود جن رو انکار نکردم.....فقط گفتم قابل دیدن نیستن
در ضمن ما چند نوع موجود داریم که شما فقط جن رو میتونید نام ببرید...موجوداتی چون پری،ملک و ملکه و .... . خلاصه بگم بحث رو هم همینجا ببندم :قابل دیدن نیستن نه بخاطر اینکه ما راهشو بلد نیستیم...فقط به این خاطر که ما در بعد سومیم اونا در بعد چهارم
یه پیشنهاد هم دارم واسه شیفتگان علم متافیزیک!!!!!که تو ایران کم نیستن و همشونم دوست دارن جن ببینن(انگار مثلاً سیرکه که دوست دارن ببینن!!!!) پیش هر نوع استادی که رفتین و ادعا کرد استاد عامله و جن در تسخیر داره واسه امتحان کردنش بهش بگین به جنت بگو واسم فلان طلا با فلان مشخصات که الان تو فلان جای خونم پنهانه رو الساعه واسم بیار اگر آورد دیگه طرف رو ول نکنید که استاد عامله و اگرم به توجیه و تفسیر و پرت گویی افتاد بزنید تو گوشش که دروغگوست و شارلاتانه (الان متاسفانه 100%کسانی که ادعای عاملیت دارن دروغگو و حقه بازن اونم از اون حقه بازایی که فقط یه چیزاییی شنیدن و اصلاً هم در موردش هیچ مطالعه ای نکردن و فقط میخوان جیب شما و منو خالی کنن)