PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مطالب خنده دار ، جالب و عجیب



صفحه ها : 1 [2] 3 4 5

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۰-۰۳, ۱۰:۴۴ قبل از ظهر
داستان واقعي جوان دانشجويي كه با مادر همكلاسي خود ازدواج كرده است
به گزارش پايگاه اطلاع رساني پليس، روزي كه دانشگاه قبول شدم فكر مي كردم تمام مشكلات زندگي ا م حل شده است و خيلي خوشحال از شهرستان راهي مشهد شدم تا در دانشگاه درس بخوانم . من كه با ورود به شهري بزرگ احساس غربت مي كردم در همان روز هاي اول ترم، با يكي از هم كلاسيهايم صميمي شدم وكم كم دوستي ما باعث شد تا پا به خانه آنها بگذارم كه اي كاش پاهايم قلم مي شدند و هيچ وقت به آن جا نمي رفتم!پسر جوان در حالي كه اشك مي ريخت به كارشناس اجتماعي كلانتري ميدان جهاد مشهد گفت: « پيام» چهار خواهر و برادر دارد و چند سال قبل پدرش را از دست داده بود .من از همان لحظه اول كه وارد منزل آنها شدم متوجه رفتار عجيب و غريب و محبت بي حدو اندازه مادر وي شدم اما فكر نمي كردم در چه تله اي افتاده باشم! چون مادر دوستم از نظر سني جاي مادر خودم بود. مدتي گذشت و وابستگي خانواده پيام به من خيلي زياد شد تا جايي كه اگر يك روز به خانه شان نمي رفتم مادرش تماس مي گرفت و حالم را مي پرسيد.او بالاخره يك روز با مكر و حيله مرا كه پسري 22 ساله هستم را در حلقه هوس هاي شيطاني گرفتار كرد و گفت : مي توانيم با هم از دواج موقت كنيم !با شنيدن اين حرف از زني كه مادر دوستم بود ناراحت شدم مي خواستم گوشي را قطع كنم كه او مرا خام كرد و با وعده و وعيد سرم را كلاه گذاشت . چند ماه از اين ازدواج موقت گذشت و او كه با محبت هاي خودش مرا گول زده بود گفت بايد با هم ازدواج دائم كنيم . ديگر نمي فهميدم چكار مي كنم و چه بلايي قرار است به سرم بيايد لذا دست زني كه 21 سال از من بزرگتر است را گرفتم و با هم به محضر رفتيم و او را با مهريه 1000 سكه طلا به عقددائم خودم درآوردم.اما چشمتان روز بد نبيند چون از فرداي آن روز مشكلات من شروع شد و همسرم سر ناسازگاري گذاشت . از طرفي مادر و پدرم از شهرستان مدام تماس مي گرفتند و مي گفتند دختر يكي از اقوام را مي خواهيم به عقد تو در بياوريم زودتر بيا و شناسنامه ات را هم بياور.الان من و همسرم با هم درگير هستيم و جالب اين جاست كه دوستم پيام نيز كه حالا پسر خوانده ام شده است نسبت به اين ماجرا و اختلافات ما هيچ گونه حساسيت و عكس العملي نشان نمي دهد . شايد باور نكنيد من دو سه بار از دست اين زن كتك مفصلي خورده ام . او شناسنامه ام را گرفته است و مي گويد با پدر و مادرت تماس بگير تا بيايند و عروس شان را ببينند و مهريه ام را نيز با خود بياورند چون بايد مرا طلاق بدهي!تازه مي فهمم اين حيله براي نقد كردن مهريه اي سنگيني است كه طوق آن را بگردن نهاده ام. امروز به كلانتري آمده ام تا راهنمايي بگيرم ضمن اين كه از آبرويم خيلي مي ترسم و نمي دانم جواب پدر و مادرم كه اين قدر برايم زحمت كشيده اند و با هزار اميد و آرزو مرا به دانشگاه فرستاده اند را چه بدهم و چه طور توي چشمان شان نگاه كنم. در ارتباط با اين پرونده نظر عليرضا حميدي فر، كارشناس ارشد روان شناسي را جويا شديم وي معتقد است در بروزاين مشكل، پسر دانشجو به خاطر ضعف درقدرت « نه» گفتن، ناآگاهي از مهارت هاي اجتماعي و بين فردي و تشخيص موقعيت ها، عقده هاي ناگشوده دوران نوجواني و عدم گذار موفقيت آميز از بحران هاي دوران نوجواني كه پيش نياز موفقيت در دوران جواني( همسر گزيني) مي باشد و همسر وي نيز به دلايلي مانند جبران شكست ها و ناكامي هاي قبلي كه باعث ترغيب وي به ازدواج شده است نقش دارند . وي توصيه كرد افراد و به ويژه جوانان بايستي مولفه هاي مهارت ابراز وجود كه برخي از آنها عبارتست از جلوگيري از پايمال شدن حقوق خود و رد تقاضا هاي نامعقول ديگران، برخورد درست و موثر با واقعيت ها، حفظ اعتماد به نفس و انتخاب آزادانه، مواضع خود را بياموزند وآنها را در زندگي به كار بندند تا شاهد اين گونه موارد نباشيم!

12:01

eshaghgh
۱۳۸۸-۱۰-۱۰, ۰۹:۴۶ قبل از ظهر
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که یک پاکت به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته: «پدر». ...با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند: پدر عزیزم ! با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم می دونستم که تو اون رو نخواهی پذیرفت به خاطر خالکوبی هاش ، لباسهای تنگش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره. اما فقط احساسات نیست، پدر. اون حامله است. ما یک رؤیای مشترک داریم. اون چشمان من رو به روی حقیقت باز کرد که هرویین واقعاً به کسی صدمه نمی زنه. در ضمن، دعا می کنیم که علم بتونه درمانی برا ایدز پیدا کنه. نگران نباش پدر، من 17 سالمه، می تونم از خودم مراقبت کنم.
با عشق،
پسرت
-----
پاورقی : پدر، هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست، من بالا هستم تو خونه. فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که تو دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه. دوسِت دارم هروقت برای اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزنی

eshaghgh
۱۳۸۸-۱۰-۱۰, ۰۹:۵۵ قبل از ظهر
یک مرد روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت: خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد!
افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می آمدند. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر کنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: تو جهنم را دیدی!
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن که دهان مرد را آب انداخت!
افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند. مرد روحانی گفت: نمی فهمم!
خداوند جواب داد: ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند!

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۱-۰۴, ۰۶:۰۹ قبل از ظهر
بلافاصله بعد از اینکه زن پیتر از زیر دوش حمام بیرون اومد پیتر وارد حمام شد... همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد... زن پیتر یه حوله دور خودش پیچید و رفت تا در رو باز کنه... همسایه شون -رابرت- پشت در ایستاده بود... تا رابرت زن پیتر رو دید گفت: همین الان 1000 دلار بهت میدم اگه اون حوله رو بندازی زمین!... بعد از چند لحظه تفکر، زن پیتر حوله رو میندازه و 1000 دلار رو می گیره... زن (http://www.takmahfel.com/)دوباره حوله رو دور خودش پیچید و به حمام برگشت... پیتر پرسید: کی بود زنگ زد؟ زن جواب داد: رابرت همسایه مون بود... پیتر گفت: خوبه... چیزی در مورد 1000 دلاری که به من بدهکار بود نگفت؟!
نتیجه اخلاقی: اگه شما اطلاعات حساس مشترک با کسی دارید که به اعتبار و آبرو مربوط میشه، همیشه باید در وضعیتی باشید که بتونید از اتفاقات قابل اجتناب جلوگیری کنید

eshaghgh
۱۳۸۸-۱۱-۰۶, ۰۹:۰۲ قبل از ظهر
مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.
به محض شروع حرکت قطار پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد: "پدر نگاه کن درختها حرکت می کنند" مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد. کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک بچه 5 ساله رفتار می کرد، متعجب شده بودند.. (http://forum.isatice.com/-t3713.html). (http://forum.isatice.com/-t3713.html). (http://forum.isatice.com/-t3713.html)
ناگهان پسر دوباره فریاد زد: " پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند." زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می کردند. باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد:" پدر نگاه کن باران می بارد،‌ آب روی من چکید.. (http://forum.isatice.com/-t3713.html)
زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: "‌چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی کنید؟!". (http://forum.isatice.com/-t3713.html)
مرد مسن گفت: " ما همین الان از بیمارستان بر می گردیم.. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می تواند ببیند!"

eshaghgh
۱۳۸۸-۱۱-۰۶, ۰۹:۱۶ قبل از ظهر
ژانویه 12, 2010 — Beni شرکت بریتیش تله کام یا همان BT لیستی از احمقانه ترین سوالاتی را که کاربران کامپیوتری یا اینترنتی این شرکت ارتباطی از مشاوران آنها پرسیده‌اند منتشر کرد. به نوشته پایگاه اینترنتی روزنامه مترو برخی از این سوالات آنقدر خنده دار است که حتی خود سوال کنندگان پس از فهمیدن اشتباه خود به احمقانه بودن آن اعتراف کرده‌اند. لیست احمقانه ترین سوالات IT که از مشاوران شرکت BT انگلستان پرسیده شده به شرح زیر است:

http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/16321.jpg
………………..
مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
مشتری : Netscape
مرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست.
مشتری : اوه، ببخشید… Internet Explorer
………………..
مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه!
………………..
یک مشتری نمی‌تونه به اینترنت وصل بشه…
مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد.
مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
مشتری : پنج تا ستاره.



………………..
مشتری : من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم…
مرکز : آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
مشتری : نه.
………………..
مرکز : روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن.
مشتری : سمت چپ شما یا سمت چپ من؟
………………..
مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد 7 هست.
مشتری : اون 7 هم با حروف بزرگه؟
………………..
مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو می‌نویسم.
مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟
………………..
مشتری : سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟
مشتری : آره ولی اون واقعاً گیر کرده
مرکز : این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می‌کنم…
مشتری : نه… صبر کن… من هنوز نذاشتمش تو درایو… هنوز روی میزمه.. ببخشید…
………………..
کاربر: کامپیوتر می گوید هر کلیدی را (any keys) فشار دهید اما من می‌توانم دکمه any را روی کیبوردم پیدا کنم.
………………..
کاربر: من نمی‌توانم کانال‌های تلویزیون را با مانیتورم عوض کنم.
………………..
کاربر: من با یک نفر در اینترنت آشنا شدم می‌توانید شماره تلفن او را برای من پیدا کنید.
………………..
کاربر: اینترنت من کار نمی‌کند؟
مشاور: مودم را وصل کرده‌اید، همه سیم‌های کامپیوتر را چک کرده‌اید؟
کاربر: نه الان فقط مانیتور جلوی من است هنوز کامپیوتر و مودم را از جعبه در نیاورده‌ام!
………………..
کاربر: پسر 14 ساله من برای کامپیوتر رمز گذاشته و حالا من نمی توانم وارد آن شوم.
مشاور: رمز آن را فراموش کرده؟
کاربر: نه آن را به من نمی‌گوید چون با من لَج کرده!
………………..
مشاور: لطفا روی My Computer ،کلیک کنید.
کاربر: من فقط کامپیوتر خودم را دارم کامپیوتر شما پیش من نیست.
………………..
مشاور: مشکل شما به خاطر نرم افزار اسپای ویری است که روی دستگاه‌تان نصب شده(اسپای در انگلیسی به معنی جاسوس است)
کاربر: اسپای!؟ ببینم یعنی او می تواند از داخل مانیتور وقتی لباس عوض می‌کنم من را ببیند؟
……………….. کاربر: ماوس پد من سیم ندارد!
مشاور: من فکر کنم متوجه منظور شما نشدم. ماوس پد شما قرار نیست سیمی داشته باشد.
کاربر: پس چگونه می تواند ماوس را پیدا کند؟ یعنی وایرلس است؟
………………..
مرکز مشاوره: چه نوع کامپیوتری دارید؟
مشتری: یک کامپیوتر سفید…
………………..
مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
مشتری : سلام… من نمی تونم پرینت کنم.
مرکز : میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و…
مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!
………………..
مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنم میگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اماکامپیوتر هنوز میگه نمی‌تونه پیداش کنه…
………………..
مرکز : الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
مشتری : یه خرس Teddy که دوستم از سوپرمارکت برام خریده!
………………..
مرکز : الآن F8 رو بزنین.
مشتری : کار نمی کنه.
مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟
مشتری : من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته…
………………..
مشتری : کیبورد من دیگه کار نمی‌کنه.
مرکز : مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟
مشتری : نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم.
مرکز : کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید.
مشتری : باشه.
مرکز : کیبورد با شما اومد؟
مشتری : بله
مرکز : این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه‌ای اونجا نیست؟
مشتری : چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه… اون یکی کار می کنه!
………………..

مرکز : مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می‌تونم کمکتون کنم؟
مشتری : عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟
مرکز : آآه..؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
مشتری : من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می‌کنید؟

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۱-۰۷, ۱۲:۱۶ بعد از ظهر
i (http://www.cloob.com/name/ava_zandi/%D8%A2%D9%88%D8%A7+%D8%B2%D9%86%D8%AF%DB%8C)


:•:•:تفریحگاه:•:•: اگه تنهایی بخون
7 بهمن 88 - 10:10

( 1 راي ، 5 امتیاز )



امتياز :

اگه تنهایی بخوان!! (http://www.roozeshadi.com/%C3%98%C2%A7%C3%9A%C2%AF%C3%99-%C3%99%C3%98%C2%AA%C3%99%C3%98%C2%A7%C3%9B%C3%9B-%C3%98%C2%A8%C3%98%C2%AE%C3%99%C3%98%C2%A7%C3%99-%C3%99%C3%98%C2%A7-%C3%99%C3%99%C3%9B%C3%98%C2%B4%C3%99-%C3%9B%C3%9A%C2%A9%C3%9B-%C3%98%C2%B1%C3%99-%C3%98%C2%AF%C3%98%C2%A7%C3%98%C2%B1%C3%9B%C3%99/)


Loading ...


زانوهامو بغل کرده بودمو نشته بودم کنار دیوار


دیدم یه سایه افتاد روم


سرم رو آوردم بالا


نگاه کرد تو چشمام، از خجالت آب شدم


تمام صورتم عرق شرمندگی پر کرد


گفت:تنهایی


گفتم:آره


گفت:دوستات کوشن؟


گفتم: همشون گذاشتن رفتن


گفتی: تو که می گفتی بهترین هستن!


گفتم:اشتباه کردم


گفتی: منو واسه اونا تنها گذاشتی


گفتم:نه


گفتی:اگه نه،پس چرا یاد من نبودی؟


گفتم:بودم


گفتی:اگه بودی،پس چرا اسمم رو نبردی ؟


گفتم:بردم، همین الان بردم


گفتی:آره،الان که تنهایی،وقت سختی


گفتم:…..(گر گرفتم از شرم-حرفی واسه جواب نداشتم)


-سرمو اینداختم پایین-گفتم:آره


گفتم:تو رفاقتت کم آوردم،منو بخش


گفتی:ببخشم؟


گفتم:اینقدر ناراحتی که نمی بخشی منو؟ حق داری


گفتی:نه! ازت ناراحت نبودم! چیو باید می بخشیدم؟


تو عزیز ترینی واسم،تو تنهام گذاشتی اما تنهات نذاشته بودمو نمی ذارم


گفتم:فقط شرمندتم


گفتی:حالا چرا تنها نشستی؟


گفتم:آخه تنهام


گفتی:پس من چی رفیق؟


من که گفتم فقط کافیه صدا بزنی منو تا بیام پیشت


من که گفتم داری منو به خاطر کسایی تنها می ذاری که تنهات می ذارن


اما هر موقع تنها شدی غصه نخور،فقط کافیه صدا بزنی منو


من همیشه دوست دارم،حتی اگه منو تنها بزاری،


همیشه مواظبت بودم،تو با اونا خوش بودی،منو فراموش کردی تو این خوشی


اما من مواظبت بودم،آخه رفیقتم،دوست دارم


دیگه طاقت نیاوردم،بغض کردمو خودمو اینداختم بغلت،زار زدم،گفتم غلط کردم


گفتم شرمنده ام،گفتم دوست دارم،گفتم دستمو رها نکن که تو خودم گم بشم


گفتم دوست دارم…


گفتم: داد می زنم تو بهترین رفیقیییییییییییییییی


بغلت کردم گفتم:تو بن بست رفیقی


یک کلام،خدا (http://www.roozeshadi.com/) تو بهترینی

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۱-۱۱, ۱۲:۱۲ بعد از ظهر
حتماً یه سری به این لینک بزنید:

http://www.cloob.com/profile/memoirs/one/username/harier/memid/1064209/redirectkey/d290c12aa7db9f1d6370fcea99c78a6517b08daa

مصطفی خانی
۱۳۸۸-۱۱-۱۹, ۱۲:۲۶ بعد از ظهر
24 ساعت زندگی یک دختر دانشجو

من خودم هم دانشجو هستم (البته پسر)


البته دختران از ساعت 12 بلند میشن ولی این دانشجوی هستش دیگه !!!

۵ صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب…..

۶ صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .

۷صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت ۱۲ ظهر کلاس داره!!

۸ صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم ۱۸ کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش ولوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…

۹صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی بر روی صورت (جهت آرایش)

۱۰ صبح: عملیات زیرسازی و صافکاری و نقاشی همچنان با جدیت ادامه دارد .

۱۱ صبح: عملیات آرایش و نقاشی و لنز کاری و فیشیل و فوشول باموفقیت به پایان می رسد و پس از اینکه دختر خودش رو به مدت نیم ساعت از زوایای مختلف در آیینه بررسی کرد و مامان جون ۱۹ تا عکس از زوایای مختلف ازش گرفت، به امید خدا به سمت دانشگاه میره .

۱۲ ظهر: کلاس شروع شده و دختره وارد کلاس میشه تا یه جای خوب براخودش بگیره . ( جای خوب تعابیر مختلفی داره . مثلا صندلی بغل دستی پولدارترین پسر دانشگاه - صندلی فیس تو فیس با استاد: در صورتی که استادکم سن و سال و مجرد باشد و … )

۱ظهر: وسط کلاس موبایل دختر می زنگه ودختر با عجله از کلاس خارج میشه تا جواب منیژه جون رو بده. و منیژه جونبعد از ۱/۵ ساعت که قضیه خاستگاری دیشبش رو + قضیه شکست عشقی دوستمشترکشون رو براش تعریف کرد گوشی رو قطع می کنه. اما دیگه کلاس تموم شده .

۲ ظهر: کلاس تموم شده و دختر مجبوره از یکی از پسرای کلاس جزوهبگیره. توجه داشته باشین دختر نباید از دخترا جزوه بگیره. آخه جزوه دختراکامل نیست!!

۳ ظهر: دختر همچنان در جستجوی کیس مناسب جهت دریافت جزوه!!

۴عصر: دختر نا امید در حرکت به سمت خانه.

۵ عصر: یکدفعه ماشین همون پسر پولداره که جزوه هاشم خیلی کامله جلوی پای دختره ترمز می کنه و ازش می خواد که برسونتش.
۶ عصر: دختر به همراه شاهزاده رویاهاش در کافی شاپ گل زنبق میز دوم. به صرف سیرابی گلاسه.

۷ عصر: دختر دیگه باید بره خونه و پسر تا دم خونه می رسونتش.

۸ غروب: دختر در حال پیاده شدناونو از ماشین اون پسره: راستیببخشید جزوه تون کامله؟؟؟ امروز انقدر از عشق سخن گفتی مجالی برای تبادلجزوه نموند. و جزوه رو از پسر می گیره.

۹ شب: دختر در حال چیدن میز شام در خانه سه تا ظرف چینی گل سرخی جهیزیه مامانش رو میشکونه (از عواقب عاشقی)

۱۰شب: دختر در حال تفکر به اینکه ماه عسل با اون پسره کجا برن ؟؟!!؟!؟!؟!؟!

۲شب: دختر داره خواب میبینه رفته ماه عسل.

۵ صبح: دختره بیدار میشه و میبینه اون پسره پیامداده که: براینامزدم کلی از تو تعریف کردم. خیلی دوست داره امروز با من بیاد دانشگاهببینتت!!


و امروز دختر باید کمی زودتر به دانشگاه برود. شاید جای مناسب تری در کلاس نصیبش شد!



تشکر یادتون نره

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۱-۱۹, ۰۱:۵۴ بعد از ظهر
24 ساعت زندگی یک دختر دانشجو

من خودم هم دانشجو هستم (البته پسر)


البته دختران از ساعت 12 بلند میشن ولی این دانشجوی هستش دیگه !!!

۵ صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب…..

۶ صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .

۷صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت ۱۲ ظهر کلاس داره!!

۸ صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم ۱۸ کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش ولوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…

۹صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی بر روی صورت (جهت آرایش)

۱۰ صبح: عملیات زیرسازی و صافکاری و نقاشی همچنان با جدیت ادامه دارد .

۱۱ صبح: عملیات آرایش و نقاشی و لنز کاری و فیشیل و فوشول باموفقیت به پایان می رسد و پس از اینکه دختر خودش رو به مدت نیم ساعت از زوایای مختلف در آیینه بررسی کرد و مامان جون ۱۹ تا عکس از زوایای مختلف ازش گرفت، به امید خدا به سمت دانشگاه میره .

۱۲ ظهر: کلاس شروع شده و دختره وارد کلاس میشه تا یه جای خوب براخودش بگیره . ( جای خوب تعابیر مختلفی داره . مثلا صندلی بغل دستی پولدارترین پسر دانشگاه - صندلی فیس تو فیس با استاد: در صورتی که استادکم سن و سال و مجرد باشد و … )

۱ظهر: وسط کلاس موبایل دختر می زنگه ودختر با عجله از کلاس خارج میشه تا جواب منیژه جون رو بده. و منیژه جونبعد از ۱/۵ ساعت که قضیه خاستگاری دیشبش رو + قضیه شکست عشقی دوستمشترکشون رو براش تعریف کرد گوشی رو قطع می کنه. اما دیگه کلاس تموم شده .

۲ ظهر: کلاس تموم شده و دختر مجبوره از یکی از پسرای کلاس جزوهبگیره. توجه داشته باشین دختر نباید از دخترا جزوه بگیره. آخه جزوه دختراکامل نیست!!

۳ ظهر: دختر همچنان در جستجوی کیس مناسب جهت دریافت جزوه!!

۴عصر: دختر نا امید در حرکت به سمت خانه.

۵ عصر: یکدفعه ماشین همون پسر پولداره که جزوه هاشم خیلی کامله جلوی پای دختره ترمز می کنه و ازش می خواد که برسونتش.
۶ عصر: دختر به همراه شاهزاده رویاهاش در کافی شاپ گل زنبق میز دوم. به صرف سیرابی گلاسه.

۷ عصر: دختر دیگه باید بره خونه و پسر تا دم خونه می رسونتش.

۸ غروب: دختر در حال پیاده شدناونو از ماشین اون پسره: راستیببخشید جزوه تون کامله؟؟؟ امروز انقدر از عشق سخن گفتی مجالی برای تبادلجزوه نموند. و جزوه رو از پسر می گیره.

۹ شب: دختر در حال چیدن میز شام در خانه سه تا ظرف چینی گل سرخی جهیزیه مامانش رو میشکونه (از عواقب عاشقی)

۱۰شب: دختر در حال تفکر به اینکه ماه عسل با اون پسره کجا برن ؟؟!!؟!؟!؟!؟!

۲شب: دختر داره خواب میبینه رفته ماه عسل.

۵ صبح: دختره بیدار میشه و میبینه اون پسره پیامداده که: براینامزدم کلی از تو تعریف کردم. خیلی دوست داره امروز با من بیاد دانشگاهببینتت!!


و امروز دختر باید کمی زودتر به دانشگاه برود. شاید جای مناسب تری در کلاس نصیبش شد!



تشکر یادتون نره



با سلام خدمت دوست خوبم MONARO
لطف کن برای اینکه نظم فروم به هم نریزه مطالبتو در جای خودش مطرح کن به طور مثال برای این مطلب زیبا باید از فروم:

http://www.bodybuilder.ir/forum/showthread.php?862-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%AE%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%8C-%D8%AC%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D9%88-%D8%B9%D8%AC%DB%8C%D8%A8&p=19307
استفاده کنی
ممنون از دقتی که می کنی

مصطفی خانی
۱۳۸۸-۱۱-۱۹, ۰۲:۲۴ بعد از ظهر
حتماً یه سری به این لینک بزنید:

http://www.cloob.com/profile/memoirs/one/username/harier/memid/1064209/redirectkey/d290c12aa7db9f1d6370fcea99c78a6517b08daa

چرا این سایت اصلاً سر و ته نداره هیچی به هیچی نمی خوره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۱-۱۹, ۰۲:۵۲ بعد از ظهر
چرا این سایت اصلاً سر و ته نداره هیچی به هیچی نمی خوره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من قبل از اینکه این لینک رو بززارم یادم رفت که بهتون بگم تول باید توی سایت عضو بشید
اول در سایتwww.cloob.com عوش بشید هم یک سایت سرگرمیه هم یک سایته خبر رسانی بعدش لینک باز میشه

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۱-۲۵, ۰۱:۰۲ بعد از ظهر
دروغهای مادرم !!!



"فرزندم برنج بخور، من گرسنه نیستم." و این اوّلین دروغی بود که به من گفت.
زمان گذشت و قدری بزرگتر شدم. مادرم کارهای منزل را تمام می‎کرد و بعد برای صید ماهی به نهر کوچکی که در کنار منزلمان بود می‏رفت. مادرم دوست داشت من ماهی بخورم تا رشد و نموّ خوبی داشته باشم. یک دفعه توانست به فضل خداوند دو ماهی صید کند. به سرعت به خانه بازگشت و غذا را آماده کرد و دو ماهی را جلوی من گذاشت. شروع به خوردن ماهی کردم و اوّلی را تدریجاً خوردم.
مادرم ذرّات گوشتی را که به استخوان و تیغ ماهی چسبیده بود جدا می‎کرد و می‎خورد؛ دلم شاد بود که او هم مشغول خوردن است. ماهی دوم را جلوی او گذاشتم تا میل کند. امّا آن را فوراً به من برگرداند و گفت:
"بخور فرزندم؛ این ماهی را هم بخور؛ مگر نمی‎دانی که من ماهی دوست ندارم؟" و این دروغ دومی بود که مادرم به من گفت.
قدری بزرگتر شدم و ناچار باید به مدرسه می‎رفتم و آه در بساط نداشتیم که وسایل درس و مدرسه بخریم. مادرم به بازار رفت و با لباس‎فروشی به توافق رسید که قدری لباس بگیرد و به در منازل مراجعه کرده به خانم‎ها بفروشد و در ازاء آن مبلغی دستمزد بگیرد.
شبی از شب‎های زمستان، باران می‏بارید. مادرم دیر کرده بود و من در منزل منتظرش بودم. از منزل خارج شدم و در خیابان‎های مجاور به جستجو پرداختم و دیدم اجناس را روی دست دارد و به در منازل مراجعه می‎کند. ندا در دادم که، "مادر بیا به منزل برگردیم؛ دیروقت است و هوا سرد. بقیه کارها را بگذار برای فردا صبح." لبخندی زد و گفت:
"پسرم، خسته نیستم." و این دفعه سومی بود که مادرم به من دروغ گفت.
به روز آخر سال رسیدیم و مدرسه به اتمام می‎رسید. اصرار کردم که مادرم با من بیاید. من وارد مدرسه شدم و او بیرون، زیر آفتاب سوزان، منتظرم ایستاد. موقعی که زنگ خورد و امتحان به پایان رسید، از مدرسه خارج شدم.
مرا در آغوش گرفت و بشارت توفیق از سوی خداوند تعالی داد. در دستش لیوانی شربت دیدم که خریده بود من موقع خروج بنوشم. از بس تشنه بودم لاجرعه سر کشیدم تا سیراب شدم. مادرم مرا در بغل گرفته بود و "نوش جان، گوارای وجود" می‏گفت. نگاهم به صورتش افتاد دیدم سخت عرق کرده؛ فوراً لیوان شربت را به سویش گرفتم و گفتم، "مادر بنوش." گفت:
"پسرم، تو بنوش، من تشنه نیستم." و این چهارمین دروغی بود که مادرم به من گفت.
بعد از درگذشت پدرم، تأمین معاش به عهده مادرم بود؛ بیوه‎زنی که تمامی مسئولیت منزل بر شانهء او قرار گرفت. می‏بایستی تمامی نیازها را برآورده کند. زندگی سخت دشوار شد و ما اکثراً گرسنه بودیم. عموی من مرد خوبی بود و منزلش نزدیک منزل ما. غذای بخور و نمیری برایمان می‏فرستاد. وقتی مشاهده کرد که وضعیت ما روز به روز بدتر می‏شود، به مادرم نصیحت کرد که با مردی ازدواج کند که بتواند به ما رسیدگی نماید، چه که مادرم هنوز جوان بود. امّا مادرم زیر بار ازدواج نرفت و گفت:
"من نیازی به محبّت کسی ندارم..." و این پنجمین دروغ او بود.
درس من تمام شد و از مدرسه فارغ‎التّحصیل شدم. بر این باور بودم که حالا وقت آن است که مادرم استراحت کند و مسئولیت منزل و تأمین معاش را به من واگذار نماید. سلامتش هم به خطر افتاده بود و دیگر نمی‏توانست به در منازل مراجعه کند. پس صبح زود سبزی‎های مختلف می‏خرید و فرشی در خیابان می‏انداخت و می‏فروخت. وقتی به او گفتم که این کار را ترک کند که دیگر وظیفهء من بداند که تأمین معاش کنم. قبول نکرد و گفت:
"پسرم مالت را از بهر خویش نگه دار؛ من به اندازهء کافی درآمد دارم." و این ششمین دروغی بود که به من گفت.
درسم را تمام کردم و وکیل شدم. ارتقاء رتبه یافتم. یک شرکت آلمانی مرا به خدمت گرفت. وضعیتم بهتر شد و به معاونت رئیس رسیدم. احساس کردم خوشبختی به من روی کرده است. در رؤیاهایم آغازی جدید را می‏دیدم و زندگی بدیعی که سراسر خوشبختی بود. به سفرها می‏رفتم. با مادرم تماس گرفتم و دعوتش کردم که بیاید و با من زندگی کند. امّا او که نمی‏خواست مرا در تنگنا قرار دهد گفت:
"فرزندم، من به خوش‏گذرانی و زندگی راحت عادت ندارم."
و این هفتمین دروغی بود که مادرم به من گفت.
مادرم پیر شد و به سالخوردگی رسید. به بیماری سرطان ملعون دچار شد و لازم بود کسی از او مراقبت کند و در کنارش باشد. امّا چطور می‏توانستم نزد او بروم که بین من و مادر عزیزم شهری فاصله بود. همه چیز را رها کردم و به دیدارش شتافتم. دیدم بر بستر بیماری افتاده است. وقتی رقّت حالم را دید، تبسّمی بر لب آورد. درون دل و جگرم آتشی بود که همهء اعضاء درون را می‏سوزاند. سخت لاغر و ضعیف شده بود. این آن مادری نبود که من می‎‏شناختم. اشک از چشمم روان شد. امّا مادرم در مقام دلداری من بر آمد و گفت:
"گریه نکن، پسرم. من اصلاً دردی احساس نمی‎کنم." و این هشتمین دروغی بود که مادرم به من گفت.
وقتی این سخن را بر زبان راند، دیدگانش را بر هم نهاد و دیگر هرگز برنگشود. جسمش از درد و رنج این جهان رهایی یافت.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۰۱, ۰۵:۴۱ قبل از ظهر
نجس ترین چیز دنیا


روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و می خواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست. برای همین کار وزیرش را مامور میکند که برود و این نجس ترین نجس ترینها را پیدا کند و در صورتی که آنرا پیدا کند و یا هر کسی که بداند تمام تخت و تاجش را به او بدهد.
وزیر هم عازم سفر می شود و پس از یکسال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که با توجه به حرفها و صحبتهای مردم باید پاسخ همین مدفوع آدمیزاد اشرف باشد.
عازم دیار خود می شود در نزدیکی های شهر چوپانی را می بیند و به خود می گوید بگذار از او هم سؤال کنم شاید جواب تازه ای داشت بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید من جواب را می دانم اما یک شرط دارد و وزیر نشنیده شرط را می پذیرد چوپان هم می گوید تو باید مدفوع خودت را بخوری وزیر آنچنان عصبانی می شود که می خواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او می گوید تو می توانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده ای غلط است تو این کار را بکن اگر جواب قانع کننده ای نشنیدی من را بکش.
خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول می کند و آن کار را انجام می دهد سپس چوپان به او می گوید: " کثیف ترین و نجس ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می کردی نجس ترین است بخوری" !!!!

منبع: پرشین بلژیک (http://www.persian.be/)

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۰۱, ۰۱:۴۶ بعد از ظهر
یک روز یه استاد تو به شاگرداش رو بعد از کلاس تو سالن اجتماعات جمع میکنه و ازشون می خواد همشون چشماشونو ببندن و به چیزی که استاد میگه گوش کنن وسعی کنن خودشونو تو اون شرایط احساس کنن
بعد ازشون می خواد که احساس کنن فقط 24 ساعت از عمرشون باقی مونده و همشون تا فردا همین ساعت می تونن زنده بمونن ، برای همین از ر کدوم می خواد که مهمترین کاری که می تونسته تو این ساغات باقی مونده عمرش انجام بده رو به بقیه بگه :
از دانشجوی اول میپرسه :
میگه من سریع می رفتم خونه وپدر ومادرمو می دیدم چون درسام خیلی سنگینه و 7 ماهی میشه که نتونستم بهشون سر بزنم
از دومی می پرسه
میگه :
من با یکی از دوستای قدیم برا یه مساله خیلی کوچیک خیلی وقته که قهریم ، حتما می رمواز دلش در میارم وباهش آشتی می کنم
از سومی می پرسه
میگه :
من به چند نفر بدهکارم ، حتما می رم وبدهی هامو بهشون میدم
چهارمی میگه :
من چند سالی هست که می خوام یه دل سیر عبادت کنم وبا خدام خلوت کنم حتما این کارو می کنم
بعدی میگه
من عاشق یه دخترم ولی تا امروز روم نشده بهش بگم حتما می رم وبهش میگم
بعدی میگه
من تا امروز از روی غرور به نامزدم گل ندادم و از روی محبت نبوسیدمش این روز می رم واین کارو میکنم
و.....
.
.
.
خلاصه هر کدوم یه چیزی میگن در آخر استاد که تمام حرفهای شاگرداش رو با دقت گوش کرده بود به تک تک دانشجوهاش نگاه میکنه ، یه آهی میکشه ومیگه :
عزیزان من همه این خواسته هاتون خوب وعالیه ولی چرا همتون برای انجام این کارها منتظر مرگید ....

نغمه
۱۳۸۸-۱۲-۰۱, ۰۶:۵۰ بعد از ظهر
مرسی قشنگ بودن

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۰۲, ۱۲:۳۹ بعد از ظهر
كراك(Crack) و راه های شناخت
این افیون مخرب چیست؟
كراك (Crack) ماده ایست محرك كه از تصفیه كوكائین به دست میاد و به اشكال مختلف مصرف میشود اما کراکی که در ایران وجود دارد از مشتقات هروئین است! البته در صورتی که بصورت علمی تولید شود! كراك ماده‌ای بی‌بوست، و مصرف آن خیلی راحت تر از تریاك و یا هروئین است.

http://markazcd.persiangig.com/jadid/2qth3dw.jpg

ثرات مخرب مصرف كراك :
اعتیاد به كراك باعث از بین رفتن درد، استرس، اضطراب و احساس سرخوشى و همینطور تحرك زیاد میشود؛ افرادی كه به این ماده اعتیاد پیدا میكنند بعد از مدتی اثرات كراك در آنها همچنین اثرات دیگری كه مصرف بلند مدت این ماده بجا میگذارد اینهاست:
از بین رفتن اشتها، كاهش شدید وزن، شكنندگى پوست، پیرى زودرس، افزایش فشار خون و ترشح هیستامین كه باعث خارش در فرد میشه، كراك شدیدا باعث خواب آلودگی یا به قول معروف "چرت" میشود؛ مصرف این ماده اگر بصورت كوتاه مدت ولی مداوم باشد اثرات مخرب جبران ناپذیری روی بدن فرد مصرف كننده میگذارد مثل : عفونت اعضای داخلی بدن، پوسیدگی دندانها، سرطان حنجره و ریه و نابودی كبد.
بطور كلی تمام اجزائیكه تحت تاثیر مستقیم كراك هستند ذره ذره نابود شده و می پوسند ؛ در بعضی افراد معتاد به كراك، عفونت به حدی است كه اجزای بدنشان از هم جدا می شود و گوشت بدن دچار عفونت می گردد و به قول معروف "كرم" میزند؛ حتما شنیده اید بعضی از معتادین به كراك وقتی میمیرند آنها را غسل نمیدهند چون هنگام شستشو اجزای بدنشان از هم جدا میشود ؛ نمیدانم این مساله تا چه حد درست است اما شنیده ام مصرف چهار روز كراك باعث مى‌شود كه تاثیراتش به مدت چند سال در بدن باقى بماند و موجب اختلالات حركتی و تضعیف حس بینایى و لامسه بشود.

http://markazcd.persiangig.com/jadid/igw4ep.jpg

اثرات كوتاه مدت مصرف کراک :
معمولا بعد از مصرف كراك، احساس افزایش انرژی و سرخوشی زیاد به انسان دست میدهد، ضربان قلب بالا میرود، درجه حرارت بدن زیاد میشود، فشار خون افزایش پیدا میكند، همینطور رنگ پریدگی، كاهش شدید اشتها و لرزش به خصوص در دست ها بوجود میاید، اما این ماده تاثیر خیلی بدی روی چشمها دارد تا جائیكه در بعضی موارد به انحراف مردمك یا "لوچی كاذب" منجر میشود.

اثرات دراز مدت مصرف کراک :
كاهش شدید وزن بدن، یبوست، بی خوابی شبانه، ضعف ***ی، رنگ پریدگی، تعریق شدید، سردرد، لرزش دست ها، پریدن عضلات، آب ریزش دائمی بینی، اضطراب و بیقراری شدید، گیجی، رفتار تهاجمی، افسردگی و حتی تمایل به خودكشی از اثرات بلند مدت مصرف این ماده است.

http://markazcd.persiangig.com/jadid/9jd8cm.jpg

تاثیر مصرف كراك روی فرد :
توجه داشته باشید كه مصرف حتی یک بار کراک اعتیاد آور است!
کراک بر خلاف هروئین، تریاک، حشیش و� بدون بو می باشد و مصرف آن خیلی ساده است و به وسایل زیادی نیاز ندارد و در طی چند دقیقه قابل مصرف است! بنابر این جاسازی آن خیلی ساده است و پیدا كردن آن برای خانواده‌ها چندان راحت نیست؛ چیزی شبیه یه تکه گچ از دیوار کنده ‌شده كه توجه هیچکس را بخود جلب نمی‌كند!

نشانه های فرد معتاد به کراک :
بعد از تمام شدن آثار نشئگی اثرات زیر ظاهر میشود :
نگرانی و بیقراری شدید برای تهیه دوباره كراك، سر درد وافسردگی شدید، از بین رفتن شدید انرژی بدنی و بی اشتهایی، داشتن حس نفرت نسبت به خود

عوارض اجتماعی مصرف کراک :
معمولا افراد معتاد (به هر نوع ماده مخدر)، مواد را از راههای خلاف تهیه میكنند اما دراین مورد (مصرف كراك) فرد به دلیل توهمات زیاد و حالت هذیانی، حتی دست به كارهایی مثل دزدی و گدایی میزند و بكلی گذشته اش را فراموش میكند در حالی كه ممكن است فردی بسیار آبرومند و متشخص بوده باشد !!!

1:08 AM

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۰۲, ۱۲:۴۳ بعد از ظهر
دلایل عجیب و خنده دار انگلیسی ها برای نرفتن سره کار

کفش‌هایم سرقت شده است. دندان‌های مصنوعی‌ام گم شده است. این‌ها بهانه‌هایی هستند که انگلیسی‌ها برای نرفتن به محل کار خود و ماندن در خانه آورده‌اند.
یکی از کانال‌های تلویزیون انگلیس نظر‌سنجی از 5 هزار کارگر انگلیسی انجام داده که نتیجه آن نشان می‌دهد: از ابتدای سال نومیلادی، از میان هر 7 نفر، 1 نفر به بهانه اینکه بیمار بوده، به محل کارخود نرفته است.
بسیاری از افراد شرکت‌کننده در نظرسنجی اعتراف کردند: به خاطر اینکه تمایلی برای رفتن به محل کار خود نداشتند، بهانه‌های واهی آوردند. آنها می‌گفتند: به دلیل اینکه در بالکن خانه‌شان حبس شده بودند، یا سعی داشتند لباس‌شوئی را تعمیر کنند، یا اینکه دندان‌های مصنوعی خود را گم کرده‌اند، سرکار نرفتند. حتی یکی از کارمندان ادعا کرده که راننده اتوبوس کفش‌هایش را سرقت کرده بود.
سخنگوی کانال تلویزیونی انگلیس، از اقداماتی که برخی از کارمندان انجام می‌دهند تا سرکار نروند، ابراز تعجب کرد و گفت: تقریباً تمامی افراد شرکت کننده در این نظرسنجی ادعا ‌کرده بودند که بیمار هستند تا سرکار نروند. آنها گفته‌اند: میگرن داشتند و یا اینکه دچار مسمومیت غذایی شده بودند.
این نظرسنجی در چارچوب تبلیغات یک کانال تلویزیونی برای دعوت کردن کارمندان به ماندن در خانه و تماشای برنامه‌های آن انجام شده است.

Senior Manager
۱۳۸۸-۱۲-۰۲, ۰۵:۱۴ بعد از ظهر
حالم ازین عکسای کراکیها بهم خورد :نمیبینم:
از طرفی آدم دلش میسوزه چون یه روزی اون جوون برا خودش برو بیایی داشته
اما از طرفی هم میگم خدا بهش عقل داده

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۰۳, ۰۵:۲۸ قبل از ظهر
ماده مخدر شیشه و تخریب های آن در باره شیشه و تخریبهای آن بسیار شنیده ایم در تلوزیون ، رادیو، از زبان عامه مردم و… اغلب شنیده ها هم شبیه یکدیگر میباشند بطور مثال میگویند اگر شیشه مصرف کنی بعد از چند ماه دیوونه میشی، اعتیاد به شیشه از هر ماده مخدر دیگری بد تره و… و خیلی توصیفات دیگر از این دست ولی آیا تمام واقعیت همین است. اجازه بدهید جور دیگری به قضیه بنگریم جوانی را در نظر بگیرید که برای اولین بار در یک میهمانی شبانه یا هر مکان دیگری شیشه مصرف میکند احساسی که او پیدا میکند با آنچه گفته شد بسیار متفاوت است ،بسیار پر انرژی میشود ،سطح هوشیاری بسیار بالایی پیدا میکند ، میتواند تا صبح بیدار بماند بدون اینکه کوچکترین احساسی از خستگی داشته باشد، تمرکز بسیار بالائی پیدا میکند، میتواند ساعتها مطالعه کند بدون اینکه کوچکترین پاراگرافی را فراموش کند و… و این اثرات میتواند برای او حتی پس از بارها مصرف تکرار شود ،حال به نظر شما چگونه میتوان به او فهماند که تمام این مسائل کاذب و یا شاید زود گذر است و یا اینکه عوارض حاصل از مصرف شیشه یا همان اثرات ثانویه در دراز مدت آنچنان شدید میشود که تمام این به ظاهر فوائد را در خود محو خواهد کرد.
من گمان میکنم باید با او صادق بود ، جوان امروز با هوش است و هیچ مطلبی را تا صحت و سقم آن به او ثابت نشود ،نمی پذیرد ممکن است در ظاهر شبه تائیدی برای دلخوشی به ما نشان دهد اما در درون او جریان به گونه ای دیگر است یا ما را نادان تصور میکند و یا فکر میکند ما او را نادان تصور کرده ایم و در هر دو صورت یک نتیجه حاصل خواهد شد ، او دیگر هرگز به ما اعتماد نخواهد کرد.
در اینجا سعی کرده ام با دید واقع بینانه تری به شیشه بپردازیم ، در ایران غالبا شیشه را جزئی از مواد روان گردان به حساب می آورند و اثرات آن را با موادی از قبیل lsd و دیگر توهم زا ها مقایسه میکنند در صورتی که این مطلب بطور مطلق صحیح نمی باشد و در فاز اولیه شیشه تنها یک محرک بسیار قوی است که اثرات آن شامل رفع خستگی ، احساس شادابی و سرخوشی و موارد ذکر شده قبل و بسیاری موارد دیگر می باشد که در مراحل بعدی مصرف تبدیل به یک توهم زای بسیار شدید میشود (آنچنان شدید که وصف آن نا ممکن به نظر میرسد )
اغلب مصرف کنندگان این ماده در ماه های اول مصرف اثرات توهم زائی بسیار کمی راتجربه کرده اند و فاز غالب آنها لذت بردن بسیار زیاد ، تجربه داشتن سطح بسیار بالای انرژی ، خلاقیت فراوان ذهنی و... بوده است که این فرایند ها تا مدت محدودی هم برایشان قابل کنترل بوده (البته تا زمانی که عنان اختیار فرد کاملا در دست شیشه قرار نگرفته ) ولی پس از گذشت مدت زمانی از مصرف تمامی این مسائل از کنترل فرد مصرف کننده خارج میشود تا جائی که نه تنها کنترل این مسائل بلکه کنترل کوچکترین مسائل حیاتی هم از اختیار او خارج میشوند و فرد مصرف کننده احساس میکند که دیگر بدون مصرف شیشه قادر به انجام هیچ فعالیتی نمیباشد یا بهتر بگویم انجام هیچ فعالیتی بدون مصرف شیشه برای او لذت بخش نیست.
در این مرحله است که فشار های روانی بسیار شدیدی به شخص وارد میشود،از این پس دیگر سپری کردن هر ثانیه ای از زندگی بدون مصرف شیشه برای او کابوسی بزرگ خواهد بود ، بدون مصرف حتی نمیخواهد حرف بزند، نمی خواهد راه برود ، نمی خواهد بخوابد و حتی شاید نمیخواهد زنده بماند پس ناچار مصرف میکند و هر چه زمان میگذرد تحمل او در برابر مواد بیشتر میشود و ناچار مجبور به مصرف بیشر میشود و هر چه مصرف بیشتر میشود اثرات ثانویه نیز واضح تر خود را نمایان میسازند ، فرد فوق العاده بد بین میشود سوء ظن جنون آمیز به سراغش می آید و از کاه کوه می سازد به راحتی از کوره به در می رود و در تمام مدت احساس می کند که از سوی منبعی ناشناس کنترل می شود و این امر تمامی رفتارهایش را تحت تاثیر قرار میدهد ، کم کم به موجودی کاملا دو قطبی تبدیل می شود،لحظه ای بسیار مهربان ، منطقی و آرام می باشد و آنی دیگر خشونت به معنای واقعی در او موج میزند. در اغلب مسائل خود را صاحب نظر میداند ، و به اظهار نظر می پردازد ، آن هم اظهار نظر های قطعی، ممکن است صبح در مورد مسئله ای نظری کاملا مثبت داشته باشد و آن را در حد یقین پذیرفته باشد ولی بعد از ظهر همان روز با شدت هر چه بیشتر آن را رد کند و نظری کاملا متناقض ارائه دهدو این دسته از تجربه ها فراوان خواهد بود که بسیاری از آنها یا قابل بیان نیستند و یا از حوصله بحث خارج اند .
آنچه تا اینجا گفته شد تنها بخش کوچکی از اثرات مصرف این مخدر ناشناخته ( علی الخصوص در ایران ) میباشد و این مقوله نیازمند بحث مفصل تری مخصوصا در قسمت درمان می باشد.

منبع: رضا محبي از گروه كنگره 60
تاریخ: 28 تیر 87

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۰۴, ۰۵:۴۸ قبل از ظهر
وقت اضافه برای خدا

· چقدر خنده داره که یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست. ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره! · چقدر خنده داره که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!
· چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت می گذره!
· چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
· چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی مراسم دعا و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم!
· چقدر خنده داره که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه !
· چقدر خنده داره که سعی می کنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین صف نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم!
· چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
· چقدر خنده داره که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما سخنان قران رو به سختی باور می کنیم!
· چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به بهشت برن!
· چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنیم به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا می گیره اما وقتی سخن و پیام الهی رو می شنویم دو برابر در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر می کنیم!
· خنده داره اینطور نیست؟
· دارید می خندید ؟
· دارید فکر می کنید؟
· این حرفا رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشید که او خدای دوست داشتنی ست.
· آیا این خنده دار نیست که وقتی می خواهید این حرفا را به بقیه بزنید خیلی ها را از لیست خود پاک می کنید؟ به خاطر اینکه مطمئنید که اونا به هیچ چیز اعتقاد ندارند.
· این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنید دیگران اعتقادشون از ما ضعیف تره

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۰۴, ۰۹:۲۹ قبل از ظهر
30عادت جالب مانکن ها و غذای روزانه آنها...

30عادت جالب مانکن ها و غذای روزانه آنها
30عادت مانکن ها

آنها عادت های رفتاری خاصی دارند که باعث می شود هر روز کالری زیادی مصرف کنند
خیلی ها تصور می کنند برای تناسب اندام باید کار خاصی انجام بدهند و ورزش های سخت و طاقت فرسا را تحمل کنند و قیدغذاهای لذیذ را برای همیشه بزنند. ولی بد نیست بدانید که خیلی از مانکن ها شاید کمتر از افراد چاق ورزش می کنند و بیشتر از آنها غذا بخورند؛ منتها آنها عادت های رفتاری خاصی دارند که باعث می شود هرروزبه طورطبیعی، کالری زیادی مصرف کنند. می پرسید چه عادت هایی؟ مثلاً 30 عادت زیر. شما هم می توانید از همین 30 عادت شروع کنید.
1-صبح که از خواب بیدار می شوید سعی کنید از دستان تان برای بلند شدن کمک نگیرید، بلکه با پای صاف به جلو خم شوید و کمی به عضلات پا و ستون مهره ای تان کشش دهید و به آرامی دراز بکشید تا به عضلات شکمی تان فشار وارد آید. دو بار این کار را تکرار کنید. با همین کار 10 کالری می سوزانید.
2- برای صبحانه سعی کنید از شیر کم چرب و غلات کامل مانند جوی دو سرو گندم سبوس دار استفاده کنید. با این کار حدود 100 کالری کمتر به بدن شما می رسد.
3-اضافه کردن کمی پروتئین به صبحانه یا به میان وعده صبح تان موجب می شود هنگام ناهار یا در طی روز کمتر غذا مصرف کنید. افزودن یک تخم مرغ سفت یا پنیر موزارلای نیم چرب به وعده غذایی صبح یا میان وعده، موجب رسیدن به این هدف می شود. این کار 200 کالری صرفه جویی در پی دارد.
4-سعی کنید برای برخی کارها مانند مسواک زدن از روش ایستادن متناوب روی یکی از پاها به مدت 30 ثانیه استفاده کنید. این کار موجب تقویت عضلات ستون مهره ای و خم کننده ها و چهار سر ران می شود. این کار 10 کالری می سوزاند.
5-درهنگام مصرف چای می توان از کشش گروهی عضلات پا و انقباض گروه دیگر از عضلات همان پابه مدت چند ثانیه استفاده کرد. این کار 10 کالری می سوزاند.
6-در حالی که باید 10 هزار قدم بردارید تا 500 کیلوکالری بسوزانید، می توانید به جای پنیر پر چرب از پنیرکم چرب در وعده لبنیات روزانه خود روی نان تست یا نان سبوس دار استفاده کنید. با این کار 300 کالری کمتر به بدن می رسد.
7-از بودن در ترافیک تا رسیدن به محل کار بهره ببرید. هر بار که پای تان را روی پدال ترمز فشار می دهید، پشت خود را به پشتی صندلی تان فشار دهید. در طول مسیر 10 تا 15 بار این کار را تکرار کنید. با این کار 10 کالری می سوزانید.
8-سعی کنید از لباس های راحت به ویژه در فصل تابستان استفاده کنید. این کار باعث می شود کالری بیشتری مصرف کنید چون ثابت شده است که درچنین حالتی، بیشتر تمایل به راه رفتن خواهید داشت.با این کار 25 کالری بیشتر می سوزانید.
9-حرکت اسکات را در محل کارتان فراموش نکنید. بدون کمک دستان تان روی پاهای تان بنشینید. البته سعی کنید وزن تان روی پاشنه تان باشد. 15 تا 20 مرتبه در طی ساعات کاری تان، این حرکت را تکرار کنید. 15 کالری می سوزانید.
10-نوع مایع مصرفی تان را تغییر دهید. اگر نوشیدنی های پرکالری مثل آب میوه زیاد مصرف می کنید، سعی کنید بیشتر از آب یا مایعات کم شیرین استفاده کنید. در مجموع 300 کالری کمتر به بدن می رسد.
11- هر وقت که می خواهید با تلفن صحبت کنید، بایستید یا قدم بزنید. افراد سنگین وزن روزانه به طورمتوسط 2/5 ساعت بیشتر از افراد لاغر می نشینند. با این کار 50 کالری بیشتر می سوزانید.
12-در هنگام ناهار به جای نان سفید یا نان گندم بدون سبوس از نان پیتا (نوعی نان لبنانی با سبوس کامل) البته یک عدد از اندازه کوچک آن استفاده کنید. 70 کالری کمتر به بدن تان می رسد.
13-به جای ایمیل زدن به همکارتان در اتاقی یا طبقه ای دیگر سعی کنید پیام تان را دستی تحویل او دهید و حتی برای گرفتن کپی از اسناد و مدارک تان به طبقات دیگر مراجعه کنید. با این کار حدود 100 کالری می سوزانید.
14-گاهی اوقات در محل کار، دست از کار بکشید و یکی دو دقیقه کف دست تان را در سطح شانه های تان به دیوار تکیه دهید و طوری با دیوار زاویه بسازید که وزن بدن تان روی انگشتان پای تان وارد آید و در همین حالت به تعداد 10 نوبت شنا بروید. با این کارعضلات سینه و سه سر بازو یا پشت بازو تقویت خواهد شد. با این کار 10 کالری می سوزانید.
15-تحقیقات نشان می دهد که مصرف روزانه دو یا سه عدد سیب موجب کاهش وزن می شود. حتماً روزانه دو عدد سیب بیشتر یا دو عدد شیرینی کمتر مصرف کنید تا 100 کالری بیشتر بسوزانید.
16-در پیاده روی یا خرید سعی کنید از کیف یا کوله پشتی با بار حدود 2/5 تا 5 کیلوگرم مثل یک بسته شکر یا قند استفاده کنید تا در یک ساعت حدود 20 کالری بیشتر بسوزانید.
17-به جای شیرقهوه یا شیرینی و شکلات و پنیر پرچرب، از کیک و بیسکویت کم کالری، هویج، کشمش و مانند اینها استفاده کنید تا حدود 340 کالری کمتر به بدن برسد.
18-اگر روی صندلی در محل کارتان می نشینید، می توانید از انواع ورزش های قدرتی و انقباضی استفاده کنید تا در مجموع، حدود 20 کالری بسوزانید. در دو نوع 10 تایی، این ورزش ها را تکرارکنید.
19-درهنگام بنزین زدن می توانید روی پاشنه پای خود بالا و پایین بروید. برای یک باک 60 یا 70 لیتری که از حالت کاملاً خالی، پرشود، 50 حرکت بالا و پایین انجام می گیرد و 10 کالری می سوزانید.
20-هنگامی که در صف تاکسی خطی یا اتوبوس ایستاده اید، می توانید دستان خود را از پشت به هم قلاب کنید و قفسه سینه خود را باز کنید. این کار هم انرژی زاست و هم سیستم اعصاب شما را فعال می کند. 10 تا 20 ثانیه در این حالت بمانید و به آرامی نفس بکشید و دم را طولانی تر کنید. 5 کالری می سوزانید.
21-هنگامی که از پله ها بالا و پایین می روید، سرپله آخر بایستید و نوک پنجه پای خود را روی لبه پله بگذارید و در حالی که نرده پله ها را گرفته اید، پا را از پنجه به سمت پایین خم کنید. پاشنه پا نباید به زمین برخورد کند. برای هر پا 8 تا 12 تکرار کافی است تا حدود 10 کالری بسوزانید.
22-به جای سالادی با سس پرچرب، می توانید از سوپ رقیق استفاده کنید تا علاوه بر احساس پری شکم، در هنگام وعده اصلی غذا کمتر بخورید. حدود 100 کالری کمتر به بدن تان می رسانید.
23-در هنگام صرف شام، همان طور که روی صندلی و پشت میز نشسته اید، پاهای خود را خم و راست و عضلات خود را منقبض کنید. اگر برای هر پا پنج بار تکرار کنید و چند ثانیه نگه دارید، حدود 10 کالری می سوزانید.
24-اگر می خواهید ماکارونی میل کنید، سعی کنید از ماکارونی سبوس دار استفاده کنید تا به جای حدود 60 گرم، از 45 گرم ازآن مصرف کنید. با این کار حدود 50 کالری کمتر به بدن می رسد.
25-حدود 2 دقیقه بالا و پایین رفتن از پله ها به مدت 5روز در هفته معادل 20 دقیقه پیاده روی است و در یک هفته، حدود 100 تا 140 کالری می سوزانید.
26-وسوسه غذا خوردن را با مصرف میوه خاموش کنید و مصرف میوه های تازه برای خاموش کردن وسوسه خوردن غذاهای پرچرب و سنگین، موجب کاهش 175 کالری مصرفی روزانه می شود.
27-هنگام غروب که با خانواده خود نشسته اید، پاهای خود را صاف نگه دارید و دو دست خود را به هم قلاب کنید و بالای سر ببرید و ستون مهره ای خود را به طرف بالا به حالت کشش درآورید و هم زمان نفس عمیق بکشید و 20 ثانیه آن را نگه دارید. سعی کنید بازدم را طولانی تر از دم کنید. هر بار 5 کالری می سوزانید.
28-همیشه کنترل تلویزیون و ضبط صوت را دورتر از خود بگذارید و هر بار که پیام بازرگانی پخش می شود، بلند شوید، آن را بردارید و صدای آن را قطع کنید و تا زمانی که ادامه برنامه مورد علاقه تان مجدداً پخش شود، می توانید از ورزش تقویت عضلات شکم (درازنشست) استفاده کنید. با این کار، 24 کالری می سوزانید.
29-قبل از اینکه خمیده شوید، باید این ورزش را انجام دهید. روی زمین دراز بکشید و پای تان را روی لبه تخت یا صندلی بگذارید و ناحیه لگن خود را از زمین بلند کنید. با این کار علاوه بر تقویت ستون مهره ای و پشت ران، در صورت تکرار 10 تا12 مرتبه و 5 ثانیه توقف، حدود 10 کالری می سوزانید.
30-هنگام سفارش پیتزا، پنیرآن را نصف در نظر بگیرید یا بدون پنیر سفارش دهید و به جای آن از پنیر پارمیزان استفاده کنید. 100 کالری کمتر به شما می رسد.
منبع:روزنامه سلامت شماره 228 /س
ترجمه:دکتر هومن خلیقی
غذای روزانه مانکن ها
مانكن ها در روز فقط یك سیب می خورند!

موسسین نمایش سالانه فشن درجه یک اسپانیا ، پنج نفر از 69 مدل فشن را به دلیل لاغری بسیار زیاد آنها، برای ظاهر شدن درنمایش امسال نپذیرفتند. این تصمیم براساس قانون جلوگیری از نمایش مدل های زنی که کسری وزن دارند، انجام شد.
این نمایش سالانه، معروف به پاسارلا سیبلز، تصمیم گرفت تا به زنانی که نسبت وزن به قد آنها زیر هجده است، اجازه شرکت در نمایش فشن را ندهد.
دکتر سوزان مونرئو که به همراه دو پزشک دیگر مسول ارزیابی مدلها بود، گفت که یکی از مدل هایی که رد شده است، تنها به نسبت 16 رسیده بود، تقریبا 1.75 متر قد با وزنی کمتر از 110 پوند(تقریبا 49 کیلوگرم). او گفت این نسبت، نشان دهنده لاغری بسیار زیاد است.
لئونر پرز پیتا، مدیر و کارگردان این نمایش گفت، سه نفر از این پنج مدل اسپانیایی نبودند. این پنج مدل از نمایش فشن نیویورک آمده بودند و دو نفر از آنها قبل از آنکه برای ارزیابی به مادرید پرواز کنند، در بیست و پنج نمایش فشن شرکت کرده بودند. او گفت هدف نمایش فشن مادرید، انتقال و رساندن پیام" سلامتی و زیبایی" است. پرز پیتا افزود:« در اینجا پانصد نفر این مدل ها را خواهند دید، اما از طریق تلویزیون حدود شش میلیون نفر آنها را می بینند، و یک دختر جوان ممکن است فکر کند که این لاغر بودن بی اندازه مشخصه و تعریفی از زیبایی است، و درنتیجه از آن تقلید کند.»
راکول برل، مدلی که در این ارزیابی پذیرفته شده بود، با ضوابطی که اعمال شده بود موافق بود. او گفت:«مدل های بینهایت لاغر برای جامعه مناسب نیستند و با واقعیت مطابت ندارند.» او همچنین اضافه کرد که مدل هایی را می شناسد که هنگامی که مشغول به کار هستند، در روز تنها یک سیب می خورند!

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۰۵, ۰۸:۴۶ قبل از ظهر
50 مزیت مرد بودن !



۱- اسم هر جک و جونوری رو روی شما نمیگذارند از قبیل آهو ،غزال ، پروانه ، شاپرک
و موارد دیگر که اینجا جاش نیست !


2- در عروسی میتونید لباسی رو که بارها به تن کردید رو دوباره بپوشید


3- میتونید هر صد سال یه بار هم موهاتون رو شونه نکنید و بعد بگید مد روزه


4- از ترس اینکه کسی سن شما رو بفهمه شناسنامتون رو قایم نمیکنید


5- مطمئنا استهلاک فک شما به مراتب کمتر است


6- مدل لباس دختر شمسی خانم چشمهاتون رو داخل دهانتون سرنگون نمیکنه


7-در موقع استرس هیچوقت ناخنهای خود را نمیجوید


8-هفته ای دو بار شکست عشقی نمیخورید!


9-لازم نیست از 18 سالگی موهای سرتون رو رنگ کنید چون موهای جوگندمی خیلی هم به شما میآد


10- فقط شما میتونید برید استادیوم


11- خودتون پنچری ماشینتونو میگیرید


12-لازم نیست با قرار دادن انواع جکهای هیدرولیک و غیر هیدرولیک در پاشنه کفش قدتون رو افزایش بدید


13- میتونید تمام روز بادوستانتون برید کوه و وقتی برمیگردید خونه برای خانمتون تعریف کنید که چه روز پرکاری داشتید


14- موقع خواستگاری به هیچ وجه نگران بر هم خوردن تعادل سینی چای نیستید


15- از دیدن کله پاچه دچار تشنج نمیشید


16- هیچ کس از اینکه دست پخت افتضاحی دارید به شما ایراد نمیگیره


17- فقط شمایید که لذت تماشا کردن فوتبال یوونتوس- بارسلونا را با گزارش عادل فردوسی پور درک میکنید


18- فقط شمایید که میتونید لذت تکچرخ زدن با موتوررو تجربه کنید


19- میتونید با خط ریشتون بیش از 41000 اثر هنری خلق کنید


20- به طلا و جواهرات دیگران در حالی که دارید از حسادت منفجر میشید نگاه نمیکنید


21- تو عروسی ها لازم نیست چند تن زنجیر از خودتون آویزون کنید که تازه دیگران ازتون بپرسند بدلییییییه ؟


22- سر سفره عقد لازم نیست برید گل بچینید و گلاب بیارید و نون بگیرید و اینا…


23- در حالی که خواهرتون باید بمونه خونه و آشپزی یاد بگیره شما میرید بیرون و گل کوچیک بازی میکنید


24- لازم نیست آدرس تمام مزون ها، پاساژها ،بوتیک ها و مراکز لاغری شهرتون رو حفظ باشید


25- اگه تو خیابون تویوتا کمری جلوی پاتون نگه نداشت به راحتی سوار یه پیکان میشید


26- لازم نیست همیشه جای جورابهای همسرتون رو حفظ باشید


27- فقط شما میتونید سه ساعت تمام برنامه نود رو با دوستاتون تفسیر کنید


28- لازم نیست روزی چهار بار مثل آمپول ب کمپلکس سریالهای بی سر و ته وطنی رو تماشا کنید


29- لازم نیست سالی یه بار زاویه دماغتون رو نسبت به افق تغییر بدید


30- میتونید حتی تا محل کارتون رو هم با دوچرخه طی کنید و کسی اونجوری به شما نگاه نکنه


31- میتونید راحت رو صندلی های جلوی اتوبوس بشینید و در عقب دود نخورید



32- میتونید با شلوارک و رکابی راحت تا سر کوچه برید


33- خیالتون راحته که هرگز یک خواهر شوهر (و ایضا جاری) که مدام رو اعصابتون رزم آیش برقرار کنه ندارید


34- لباسهاتون ظرف 48 ساعت دلتون رو نمیزنه


35- در زیر گرمای نابود کننده تابستون خیلی راحت با یه آستین کوتاه میایید بیرون


36- نیازی ندارید هر روز که از خواب پا میشید تا ساعت 6 بعدازظهر رو جلوی آیینه با خودتون ور برید


37- نیازی نیست سه چهارم عمرتون رو توی کلاسهای آشپزی ،خیاطی،
گلدوزی، آموزش فال شیرموز و تقویت اعتماد به نفس در 3/0 ثانیه بگذرانید


38- نیازی نیست داخل کیفتون به تعداد رنگهای یک
Lcd لنز چشم داشته باشید(رنگهای Lcd معمولا بالای 16 میلیون میباشد)


39- اگه به انواع فنون حرکات موزون آشنا نبودید هیچ اشکالی نداره


40- فقط شما میفهمید که یک 206 اسپرت خفن چقدر زیباست


41- بدون اینکه کسی بهتون چیزی بگه میتونید ساعتها پلی استیشن بازی کنید


42- با دیدن سوسک و موش و امثالهم اجدادتون از گور در نمیایند و جلوتون رژه نمیروند


43- فرق Cd رو با بشقاب میوه خوری متوجه میشید


44- با یک سرماخوردگی سه ماه در Ccu بیمارستان بستری نخواهید شد


45- میتونید یه جوک بامزه تعریف کنید بدون اینکه خودتون قبل از همه دو ساعت تمام بهش بخندید


46- روی در هیچ مغازه ای ننوشته اند که از پذیرفتن آقایانی که شئونات اسلامی را
رعایت نکنند معذوریم(بس که محجوب هستند آخه)


47- داشتن ریش پروفسوری از ویژگی های بسیار ممتاز است که مخصوص شما آقایان میباشد


48- فقط شما میتونید کت و شلوار بپوشید و کروات بزنید و کلی خوشتیپ بشید


49- بیش از 60 درصد رشته های مهندسی رو شما به خودتون اختصاص دادید (دیگه از این با کلاس تر؟)


50- و در نهایت اینکه میتونید تو خیابون از هر کس که دلتون خواست بپرسید ساعت چنده؟!


(این یکی دیگه ته ویژگی بود)

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۰۵, ۰۸:۵۳ قبل از ظهر
فتوای جنجالی بوسه دختران و پسران



فتوای جدید یک متفکر اسلامی به نام "جمال البنا" از کشور مصر در خصوص حلال بودن بوسه بین دختران و پسران جوان" در اماکن عمومی بحث و جدال گسترده ای را در بین مجامع علمی و دینی مصر ایجاد کرده است.یکی از بزرگان دانشگاه الازهر و رئیس سابق بخش فتوای این دانشگاه بوده است به شدت به البنا اعتراض کرده و گفت: این گفتار سبب نشر فحشا و مسائلی کنترل ناپذیری خواهد شد... .
به گزارش العربیه؛ "البنا" درباره جواز حلیت بوسه بین دختران و پسران جوان در شبکه ماهواره ای الساعه با بیان این دلیل فتوا داد که، (بوسه بین دختران و پسرانی که با یکدیگر ازدواج نکرده اند) از سستی بشر است. در اسلام این مسئله ضمن "اشتباهات" وارد شده است. این اشتباهات، گناهان کوچکی هستند که با کارهای نیک از بین می روند.
وی همچنین به با اشاره به فتوای خود به العربیه گفت: به ما واجب است که نسبت به واقعیتی امکان تجاهل به ان در این عصر فعلی نیست شناخت پیدا کنیم. در واقعیت این عصر کنونی، بسیاری از دختران پسران جوان توانایی ازدواج را ندارند. این درحالی است که آنان در شرایطی هستند که بسیاری از عوامل خارجی که باعث تحریک غریزه ***ی می شود بر ایشان سایه گسترانده است. غریزه ***ی ای که خداوند در انسان بنا نهاده است.
وی مدعی شد: ما نباید این مشکل را دست کم بگیریم و کوچک بدانیم. فلا یکلف الله نفسا إلا وسعها، و این فتوا به معنای دعوت به فساد نیست. البنا همچنین بالا رفتن سن ازدواج، زیاد شدن مشکلات آن و بیکاری را از مسائلی عنوان کرد که باعث این گناهان کوچک مثل بوسه زدن است، می شود.
برخی از علمای الازهر البنا را متهم به انتشار فحشا از طریق این فتوا کرده و خواستار برگشت وی از این نظر شده اند. جمال قطب که یکی از بزرگان دانشگاه الازهر و رئیس سابق بخش فتوای این دانشگاه بوده است به شدت به البنا اعتراض کرده و گفت: این گفتار سبب نشر فحشا و مسائلی کنترل ناپذیری خواهد شد.
گفتنی است صدور فتاوی جنجال برانگیز از سوی مرکز الازهر که عمدتا با قصد سازگاری بین دین و دنیای جدید صورت می گیرد، اخیرا افزایش خاصی پیدا کرده است، بطور مثال اخیرا دکتر عزت عطیه استاد و رئیس بخش حدیث در دانشگاه الازهر گفته بود که برای جلوگیری از خلوت یک زن و یک مرد نامحرم در محل کار، "زن می تواند به همکار مرد خود شیر بدهد تا آنها باهم محرم شوند.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۰۵, ۱۰:۱۸ قبل از ظهر
http://gconnect.in/gc/wp-content/uploads/2009/03/kate5.jpg (http://persiafun.ir/)



Katie Kirkpatrick دختر 21 ساله ای كه با سرطان دست و پنجه نرم میكرد. برای بهترین روز زندگیش سرطان را جواب كرد.


http://bolstablog.files.wordpress.com/2009/04/katie-kirkpatrick-nick-sleeping-in-hospital.jpg (http://persiafun.ir/)



با وجود درد و توقف عملكرد ارگانهای بدن كتی به همراه دریافت مقادیر زیادی مورفین برای كاهش درد، كتی تمام جزئیات عروسی را انجام میدهد. لباس كتی چند بار تغییر سایز داده چون وی در این مدت بر اثر بیماری به شدت كاهش وزن داشته است.



http://bolstablog.files.wordpress.com/2009/04/katie-kirkpatrick-putting-on-earring.jpg (http://persiafun.ir/)



یكی از وسایل غیر معمول عروس در این عروسی، مخزن اكسیژنی بود كه كتی مجبور بود در تمام مدت آنرا با خود حمل كند. طرف دیگر عكس والدین نیك نامزد 23 ساله كتی هستند كه پسرشان را در ازدواج با معشوقه دوران دبیرستانش همراهی میكنند.





http://bolstablog.files.wordpress.com/2009/04/katie-kirkpatrick-in-wedding-dress-sitting-with-nick.jpg (http://persiafun.ir/)



طرف دیگر عكس والدین نیك نامزد 23 ساله كتی هستند كه پسرشان را در ازدواج با معشوقه دوران دبیرستانش همراهی میكنند.





http://bolstablog.files.wordpress.com/2009/04/katie-kirkpatrick-in-wheelchair-being-serenaded.jpg (http://persiafun.ir/)



كتی در روی صندلی چرخ دار و كپسول اكسیژن به ترانه دوستانش گوش میدهد.



http://bolstablog.files.wordpress.com/2009/04/katie-kirkpatrick-resting-at-reception.jpg (http://persiafun.ir/)



كتی (Katie) با نامزد 23 ساله خود (Nick) در حالی ازدواج كرد كه خود و دوستانش میدانستند زمان زیادی زنده نخواهد ماند اما همه تلاش كردند تا در روزهای پایانی عمر كتی خاطره ای خوش برای وی به جا بگذارند. این تصویر ساعاتی قبل از عروسی و در حالی كه نیك منتظر اتمام مداوای روزانه كتی است در 11 ژانویه 2005 گرفته شده است.



http://www.persianv.com/khabar/katie-2dkirkpatrick-2dgodwi.jpg (http://persiafun.ir/)



كتی 5 روز بعد از ازدواج فوت كرد. مشاهده این دختر رنجور به همراه لبخندی كه در صورت دارد ما را به فكر میبرد. مهم نیست این لبخند چقدر به طول می انجامد .... مهم اینست كه سخت نگیریم

Mohammad.Reza
۱۳۸۸-۱۲-۰۶, ۰۸:۲۷ بعد از ظهر
خدایا شکرت

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۰۸, ۱۱:۱۴ قبل از ظهر
http://www.tebyan-hamedan.ir/asadabad/2dtnmm8.jpg


نزدیک ترین نقطه به خدا هیچ جای دوری نیست .

نزدیک ترین نقطه به خدانزدیک ترین لحظه به اوست


وقتی حضورش را درست توی قلبت حس میکنی،آنقدر نزدیک که نفست از شوق التهاب بند می

آید.آنقدر هیجان انگیزکه با هیجان هیچ تجربه ای قابل مقایسه نیست.تجربه ای که باید طعمش را

چشید . اغلب درست همان لحظه که گمان می کنی در برهوت تنها ماندی، درست همان جا که دلت

سخت می خواهد او با تو حرف بزند،همان لحظه كه آرزو داری دستان پر مهرش را بر سرت بکشد،

همان لحظه نورانی که ازشوق این معجزه دلت می خواهد تاآخردنیا از ته دل وبا کل وجودت اشک

شوق بریزی وتا آخرین لحظه وجودت بباری . نزدیک ترین لحظه به خدا می توانددر دل تاریک ترین شب

عمرناخواسته تو ویا در اوج بزرگ ترین شادی دلخواسته تو رخ دهد ,می تواند درست همین حالا باشد

و زیباترین وقتی که می تواند پیش بیایدهمان دمی است که برایش هیچ بهانه ای نداری. جایی که

دلت برای او تنگ است . زیبا ترین لحظه ی عمر و هیجان انگیز ترین دم حیات همان لحظه باشکوهی

است که با چشم با خودت خدا را می بینی.درست همان لحظه که می بینی او همه عظمت بیکرانش

در قلب کوچک تو جا شده است. همان لحظه که گام گذاشتن او را در دلت حس، و نورانی و متعالی

شدن حست را درک می کنی. آن لحظه که می بینی آنقدر این قلب حقیر ارزشمند شده است که خدا

با همه عظمت بیکرانش آن را لایق شمرده و بر گزیده. و تو هنوز متعجب و مبهوتی که این افتخار و

سعادت آسمانی چگونه و ازچه رو از آن تو شده است و این را همیشه به یاد داشته باشید...بودن را

باور کن و تا زمانی که زنده هستی با عشق زندگی کن.لازمه عشق یک ارتباط عارفانه است پس به

نیت قربت آماده شو،وضو بگیر و با تن پوشی از دعا و نیایش .در محلی آرام ،دلبستگی دنیوی را قطع

کن و به هیچ چیز جز او نیندیش شماره بگیر و از ته قلب صدایش کن و او را به بزرگی و یکتا بودن یاد

کن. می خواهی آسمان دلت آبی وخورشید،روشنگر زندگی ات باشد.میخواهی زبان گلها را بدانی و

راز خلقت را دریابی پس به اوتوکل کن،دست هایت را بالا ببر،وجودت را سرشار از عشق و تمنا کن و

به او بگو دوستش داری و فقط او را می ستایی، از او کمک می جویی،بخواه که راه راست را به تو

نشان دهد، خودت را گم کن بگذار هیچ نقشی از تو بر زمین نماند بال هایت را باز کن به سوی معبود

حقیقی پرواز کن. از او بخواه گاهی مواقع اختیار را از دست تو گرفته و به جایت تصمیم بگیرد،وقتی او

را به بزرگی یاد کردی و در برابرش سر بر سجده نهادی ، وقتی صدای ناله هایت به عرش کبریا رفت و

قلبت تپید ، قطرات اشک در چشمان زیبایت حلقه زد و گرمی اش را بر گونه هایت حس کردی،آن

هنگام که در گفتن ایاک نعبد و ایاک نستعین، دلت شکست و صدایت لرزید،بدان که گوشی را برداشته

است و بشارت می دهد بنده به من بگو چه می خواهی تادعایت را اجابت نمایم. در این لحظه فرشته

ها ناظر این همه شکوه و عظمت هستند بدان که اگر به صلاح تو باشد همه چیز به تو عنایت میکند.

دوست من دعا کن همیشه با تو در تماس باشد و اگر روزی یادت رفت زنگ بزنی ،تو را بیدار کند و

عبادت را در تو بپروراند. هر لحظه منتظر باش تا تو را در مسیر زندگی هدایت کند.تنها سعی کن برای

چند لحظه به جز او همه چیز را فراموش کنی ....

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۰۸, ۱۲:۱۴ بعد از ظهر
افزایش آمار خودکشی در جهان، امروزه یکی از معضلات جوامع جهانی است.خصوصا جوامع توسعه یافته و در حال توسعه،جوامعی که با دادن رفاه و تکنولوژی و... مواهبی چون آرامش،هویت و نوع دوستی را از انسان درمانده این قرن گرفته است.
به همین جهت این مقاله را برای پست جدید"زندگی اجتماعی" در نظر گرفتم،امیدوارم طولانی بودن آن برای شما عزیزان ملال آور نشده باشد.
منتظر شنیدن نظرات شما،دوستان با محبت هستم.

http://shaadi.persiangig.com/image/khodkoshi678.jpg

"خودکشی"

خود کشی مرگی است که عمدتا به دست خود شخص حاصل شود.به عبارتی خود کشی عمل آگاهانه نابود سازی به دست خود است،که در بهترین مفهوم آن را یک ناراحتی چند بعدی در انسان ناتوان یا نیازمندی می توان دانست که حذف خود را برای حل مسئله بهترین راه حل تصور می کند.اریک فروم در کتاب خود به نام"جامعه سالم"میگوید:بدون شک میزان خود کشی در یک جامعه معرف سطح کلی بهداشت روانی در آن جامعه است(دیکسترا1985).خود کشی با بیماریهای روانی و جسمی متعددی ارتباط دارد.اما بیشترین ارتباط را با افسردگی دارد.افسردگی پیش درآمد اکثر خود کشی هاست.80 درصد بیماران د خودکشی گرا به طور معنا داری افسرده می باشند.بیماران مبتلا به افسردگی هذیانی دارای بالاترین میزان خطر خودکشی هستند،خودکشی با سوءمصرف الکل و اسکیزوفرنی نیز رابطه دارد.افراد قاتل و دیگر کش نیز به مقدار زیادی در معرض خطر خود کشی هستندهفت بیماری سلسله اعصاب مرکزی موجب بالا رفتن خطر خودکشی می گردد:صرع،اسکلروز مولتیپل،صدمات جمجمه،حوادث عروقی مغز،کره هانتینگتن،دمانس و سندرم نقص ایمنی اکتسابیAIDS)).دو اختلال گوارشی همراه با خطر بالای خودکشی عبارتند از:زخم پپتیک و سیروز کبدی.سرطان نیز با خطر بالای خود کشی همراه است.از عوامل مربوط به بیماری و سهم آن در خودکشی و نیز اقدام به خودکشی،بی حرکتی ناشی از بیماری در کسانی است که از نظر شغلی و تفریحی تحرک برای آنها حاوز اهمیت بوده است.تغییرات منفی قیافه بخصوص در زنها و درد مزمن مفاوم نیز از این نظر مهم شناخته شده اند.

شغل به طور کلی محافظی در برابر خودکشی است.هرچه وضعیت اجتماعی شخص بالاتر باشد خطر خودکشی بالاتر است،اما نزول وضعیت اجتماعی نیز خطر را بالا می برد(کاپلان 1994)افراد حرفه ای ومتخصص که احساس مطرح شدن می کنند نسبت به افراد غیر حرفه ای از خطر کمتری برخوردار هستند.در میان حرفه ای ها بیشترین میزان خودکشی در میان افراد پلیس،موسیقیدان ها،آژانس های بیمه،وکلا، دندان پزشکان و پزشکان(به خصوص چشم پزشکان،متخصصین بیهوشی و روان پزشکان)دیده می شود.سه احتلال شایع روانی در بین پزشکانی که خودکشی می کنند عبارتند از:افسردگی،وابستگی دارویی و الکلیسم.همچنین خودکشی بین افراد بیکار شایع تر از افراد شاغل است .احساس شکست در نقش خود یکی از فاکتور های اساسی می باشد.(اسلامی نسب بجنوردی 1371،کاپلان 1994).میزان خودکشی در زنان و مردان در بین افرادی بیشتر است که طلاق گفته و بیوه شده اند.همچنین خطر خودکشی در افراد مجرد بیشتر از افراد متاهل است(روزنهام و سلیگمن 2001).اما در تحقیقات داخل کشور نشان داده شده که افراد متاهل بیشتر از افراد مجرد و کسانی که متارکه نموده و یا همسرشان فوت کرده خودکشی کرده اند(رنجبر 1367، اسلامی نسب بجنوردی 1371)



متخصصان خودکشی انگیزه هایی را برای این پدیده مشخص کرده اند.در اولین بررسی نوین خودکشی،امیل دورکیم،جامعه شناس فرانسوی سه انگیزه برای خودکشی متمایز کرد.او این انگیزه ها را هنجار گسستی،خودخواهانه و نوع دوستانه نامید.خودکشی هنجار گسستی بوسیله گسستگی ویرانگر در ربطه فرد با جامعه اش ایجاد می شود نظیراز دست دادن شغل،رکود اقتصادی و حتی ثروت ناگهانی.در این نوع خودکشی فرد دچار بلاتکلیفی است و قاعده این نیست که بر رفتارش حاکم باشد.خودکشی خودخواهانه زمانی روی می دهد که فرد پیوند های بسیار اندکی با دیگر همنوعانش دارد.به عبارتی خودکشی خودخواهانه آنهاییست که شخص رابطه ای قوی با هیچ گروه اجتماعی ندارد و بالاخره خودکشی دیگر خواهانه یا نوع دوستانه به خاطر جامعه صورت میگیرد،فرد زندگی خود را میگیرد برای اینکه به جامعه خود منفعت برساند.خودکشی راهبان بودایی که در اعتراض به بی عدالتی های جنگ ویتنام خودشان را سوزاندند،یادآوری افرادی هستند که مرتکب خودکشی نوع دوستانه شدند(روزنهام و سلیگمن2001).متفکران جدید دو نوع انگیزش جدید را هم برای خودکشی در نظر گرفته اند:پایان و دستکاری.آنهایی که آرزوی پایان دارند صرفا از زندگی دست کشیده اند،پریشانی هیجانی آنها غیر فابل تحمل است و راه دیگری نمی بینند.آنها پایان مشکلاتشان را در مرگ می بینند.این نوع اقدامات خودکشی افسردگی و نا امیدی بیشتری را در بر دارند از اقدامات خودکشی دیگر مهلک تر هستند.انگیزش دیگر برای خودکشی میل به دستکاری کردن دیگری از راه اقدام به خودکشی است.برخی افراد سعی دارند با مردن، دنیایی را که باقی می ماند دستکاری کنند.برای اینکه حرف آخر را در یک مشاجره زده باشند،برای اینکه از دلباخته ای طرد کننده انتقام بگیرند و برای اینکه زندگی شحصی دیگری را به نابودی بکشند.آنچه بیشتر در این نوع خودکشی متداول است این است که فرد در نظر دارد زنده بماند،اما با جدی نشان دادن مشکل خود از کسانی که برای او اهمیت دارند تقاضای کمک می کند.این نوع خودکشی ها فریاد های آشکاری برای کمک هستند.

در پایان باید یه یکسری واقعیت ها در مورد خودکشی توجه شود:http://shaadi.persiangig.com/image/khodkoshiiii%20222.jpg

- از هر ده نفری که خود را کشته اند،هشت نفرآنها در مورد مقاصد خودهشدارهای صریح داده اند.

- اغلب افرادی که مرتکب خودکشی می شوند درباره زندگی کردن یا مردن تردید دارند.آنها اغلب بامرگ قمار میکنندو نجات دادن خود را به دیگری وامی گذارند.

- معمولا افرادی که آرزو دارند خودشان را بکشند فقط برای مدت محدودی خودکشی گرا هستند.آرزوهای مربوط به خودکشی اغلب با افسردگی پیوند دارند و افسردگی نیز با گذشت زمان معمولا از بین می رود.

- اغلب خودکشی ها زمانی روی میدهند که فرد هنوز افسرده است،تقریبا سه ماه بعد از شروع "بهبودی".در همین زمان است که فرد دسترسی بهتری به سلاح ها داشته و انرژی بیشتری برای به اجرا درآوردن برنامه های خودکشی دارد،نه در زمانی که او در بیمارستان یا در اوج افسردگی است(اشنایدمن1976،روزنهام و سیلگمن2001)

- فکر کردن در مورد خودکشی نادر نیست.در بین افراد غیر بالینی فکر خودکشی 40 تا 80 درصد می باشد.بعنی این درصد از افراد درباره ارتکاب خودکشی حداقل یکبار در زندگی شان فکر کرده اند(دیوسیون و نیل2001).

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۰۹, ۰۴:۵۲ قبل از ظهر
تست کج فکری
با دقت سوال ها را بخوانید و جواب دهید بهد با جواب های پایین صفحه مقایسه کنید آیا درست حدس زدید؟
1- آن چیست که آخرش س است و خوردنی است ؟
2-آن چیست که زن ها باز میکنن و مردها در آن میگذارند ؟
3-آن چیست که دو حرفی است.آخرش س است و کردنی است ؟
4-آنان چیستند که در هنگام خاص 1 ی به داخل میرود و دو تا بیرون میمانند ؟
5-آن چیست که دراز است و تف میکند؟
6-آن چیست که قبل استفاده کوچک . هنگام استفاده بزرگ میشود و پس از استفاده ازآن آب میچکد؟
7- کدام عضو بدن تا 16 برابر بزرگ میشود ؟
و حالا جواب ها : متن زیر را هایلایت کنید
1- حرس واقعا چی فکر کردید؟
2- حساب بانکی فکر کردید....؟
3- چی؟ .. ؟ نه حس واقعا که!!!!
4- مدیر و معاونان هنگامی که زنگ تفریح میخورد !!!!
5- با عرض پوزش علی دایی!!!!
6-فکر کردید ...؟؟؟؟ نه چتر !!!!!
7- مردمک چشم فک کردی . . . چه خبره ؟ ؟
حالا جواب های خود را با جواب های اصلی مقایسه کنید
چه شد خودتان فهمیدید در چه اوضایی هستید ؟

Mohsen
۱۳۸۸-۱۲-۰۹, ۰۷:۰۷ بعد از ظهر
قبل از ازدواج:
مرد: ديگه نمي تونم منتظر بمونم
زن: مي خواي از پيشت برم؟
مرد: فکرشم نکن
زن: منو دوست داري؟
مرد: البته
زن: تا حالا به من دروغ گفتي؟
مرد: نه، چرا اين سوال رو مي پرسي؟
زن: منو مسافرت مي بري؟
مرد: مرتب
زن: منو کتک مي زني؟
مرد: به هيچ وجه
زن: مي تونم بهت اعتماد کنم؟
بعد از ازدواج: همين متن رو از پايين به بالا بخونيد

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۰, ۰۶:۱۸ قبل از ظهر
جام جم آنلاین: اسكار ریگلی یك پسر دو ساله كه ضریب هوشی برابر با انیشتن و استفان هاوكینگ را داراست به یكی از كوچكترین افراد پذیرفته شده در بنیاد منسا تبدیل شد.

http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1388/07/19/100919698382.jpg

وی در حالی در آزمون هوش مؤسسه استنفورد به این امتیاز دست پیدا كرده است كه تستهای این مؤسسه امكان سنجش هوش بیش از 160 را نداشته‌اند.
جو ، پدر اسكار یك متخصص 29 ساله آی تی است و می‌گوید كه اسكار اخیراً با مادرش در مورد چرخه تولید مثل پنگوئن‌ها صحبت كرده است. ما می‌دانستیم كه كودكمان یك چیز متفاوت نسبت به سایرین دارد. من به وضوح آن روزی را می‌بینیم كه وی برگردد و به من بگوید تو یك سبك مغز هستی.
به نوشته دیلی تلگراف ، هانا 26 ساله مادر این كودك می‌گوید كه او دامنه لغات بسیار گسترده‌ای دارد و قادر به ساخت جملات پیچیده است.
جان استیونج ، مدیر اجرایی مؤسسه منسا (افراد دارای ضریب هوشی بالا) پذیرفتن اسكار در این مؤسسه را با دو سال و 5 ماه و 11 روز سن تأیید كرده است.
پیش از این كوچكترین عضو منسا ، الیز تان رابرتس از لندن است كه با ضریب هوشی برابر 156 در سن 2 سال و 4 ماه و 14 روز پذیرفته شده بود.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۰, ۰۶:۲۰ قبل از ظهر
http://www.takpardis.com/images/topics/phpnuke.gif (http://www.takpardis.com/article-topic-3.html) http://www.takpardis.com/upload/images/4q0y0quxzkqjei2fntbx.jpg
خبرانلاين- منجم تونسی که مرگ خانم دیانا و مایکل جکسون را پیش بینی کرده بود، مرگ غیر عادی باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا را در سال 2010 پیش بینی کرد.
به گزارش شبکه خبر به نقل از روزنامه وطن چاپ آمریکا، حسن الشارنی، همچنین در پیش بینی های خود درباره ایران با اشاره به اینکه هیچ حمله نظامی در سال 2010 ضد ایران انجام نمی شود، گفت: این کشور در پیشرفت برنامه های صلح آمیز هسته ای خود موفق می شود.
منجم تونسی درباره وقایع سال 2010 در کشورهای عربی پیش بینی کرد: حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر به مشکلات جسمی زیادی دچار شود و یکی از شخصیت های سیاسی بزرگ شمال آفریقا نیز فوت کند.
الشارنی پیش بینی کرد، جونی هالیدای خواننده و بازیگر مشهور فرانسوی در سال 2010 بمیردو در جام جهانی فوتبال که در آفریقا برگزاری می شود، یک تیم اروپایی پیروز شود.


منجم تونسی همچنین درباره حوادث طبیعی سال 2010 پیش بینی کرد: زلزله های قوی ، باران های سیل آسیا و طوفان های غیر عادی در مناطق مختلف جهان اتفاق بیافتد.
در خصوص ایتالیا وی پیش بینی کرد، در سال 2010 با پایان عمر سیاسی برلوسکونی، حزب چپگرای این کشور به قدرت برسد و انتخابات پارلمانی بی سابقه ای در این کشور برگزار شود.
شارنی با پیش بینی مرگ مشکوک یاسر عرفات شهرت جهانی کسب کرده بو

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۰, ۰۶:۲۱ قبل از ظهر
تخم مرغ تقلبی چینی هم آمد! روش ساخت تخم مرغ تقلبی چینی! (+عکس)

http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/48322.JPG
این تصاویر مشخص است كه پوسته، سفیده، زرده و رنگ تخم مرغ با مواد پلاستیكی و ژلاتینی به صورت دروغین ساخته شده تا مشتری را دچار اشتباه و سودجویی مدل چینی كند...
چندی پیش یكی از سایت‌های ژاپنی تصاویر جالبی از ساخت یك تخم مرغ تقلبی چینی منتشر كرد.



در این تصاویر مشخص است كه پوسته، سفیده، زرده و رنگ تخم مرغ با مواد پلاستیكی و ژلاتینی به صورت دروغین ساخته شده تا مشتری را دچار اشتباه و سودجویی مدل چینی كند.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-6/tokhmemorghfada.jpg01.jpg



http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-6/tokhmemorghfada.jpg03.jpg



http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-6/tokhmemorghfada.jpg05.jpg



http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-6/tokhmemorghfada.jpg06.jpg



http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-6/tokhmemorghfada.jpg07.jpg



http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-6/tokhmemorghfada.jpg



از این پس مواظب تخم مرغ های تقلبی چینی هم باشید

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۰, ۱۱:۴۰ قبل از ظهر
تلاش پسركی 12 ساله برای نجات مادرش از تن فروشی

چگونه بغض فروخورده اش را فریاد خواهد زد؟ و كی؟ «امین» را می گویم. پسر ١٢ ساله ای كه برایم از خصوصی ترین راز دردناك زندگیش گفت.

غالبا"این منم كه بدنبال خبر و ماجرا می روم ولی گاهی هم خبر و ماجرا به سراغم می آید! مثل این ماجرا كه با یك s.m.s اشتباهی به سراغم آمد!

ده دوازده روز قبل پیامكی روی تلفن همراهم گرفتم كه «فوری با من تماس بگیر! مهمه!» شماره آشنا نبود اما بهتر دیدم تماس بگیرم.پسركی جواب داد و قبل از هر چیز حرفهایش را قطار كرد.گفت:«من امین پسر سیمین هستم. (اسامی را تغییر داده ام). این s.m.s رو برای همه اسمهایی كه توی موبایل مامانم بود فرستادم تا به همه مشتریاش بگم تو رو خدا دیگه بهش زنگ نزنید.»

راستش فكر كردم شاید مادرش،فروشنده یكی از مغازه های محل باشد! اما یادم نمی آمد شماره ام را به فروشنده ای داده باشم.پرسیدم:« مادر شما چی میفروشن پسرم؟»كمی مكث كرد.بعد با خجالت و آرام گفت: «تنش رو!» اول شوك شدم.اما زود مسلط شدم و كمی آرامش كردم و بهش اطمینان دادم مادرش را نمی شناسم و شماره را اشتباه گرفته است.اما از چیزی كه پسرك درباره مادرش گفته بود،هنوز بهت زده بودم.«تنش رو می فروشه»! باقی حرفهایش را دیگر نمی شنیدم. اما دست آخر چیزی گفت كه یقین كردم باید او را ببینم!

امین یك پسر «ایرانی» است.ایرانی. این را حتی برای «یك لحظه» هم فراموش نكنید.هنوز نمی دانم این پسر، چرا اینقدر زود بمن اطمینان كرد؟ گرچه اطمینانش بیجا نبود و من واقعا" به قصد كمك به دیدنش رفتم. و اگرچه بعد از حدود ٩ روز،هنوز هیچ كمكی نتوانسته ام به او و خانواده اش بكنم.با اجازه خودش، ماجرا و اسامی را با مختصری «ویرایش و پوشش» نقل می كنم تا نه اسمها و نه مكانها،هویت او را فاش نكند.پس امین یك اسم مستعار است برای پسری كه مرا «امین» خود و امانتدار رازهایش دانست.پسری كه بعدا"دلیل اعتمادش را گفت:«صدای شما، یه طوری بود كه بهتون اعتماد كردم.با اینكه چندتا مرد دیگه ای كه بهم زنگ زدن،فحش دادن و داغ كردن، اما شما عصبانی نشدین و آرومم كردین.همون موقع حس كردم نیاز دارم با یك بزرگتر حرف بزنم!یكی كه مثل پدر واقعی باشه.بزرگ باشه نه اینكن هیكلش گنده شده باشه!» حس كردم پسرك باید خیلی رنج كشیده باشد كه اینطور پخته و بزرگتر از سنش بنظر می آید. امین حدود ٢ ماه پیش فهمید مادرش، شروع به «تن فروشی» كرده است! مادرش كه «یك تنه» سرپرستی او و خواهر كوچكترش را برعهده دارد و زن جوانی است كه امین می گوید «زنی معصوم مثل یك فرشته» است.اما اگر شما جزو جمعیت پانزده میلیونی فقیر این مملكت نیستید، لابد اینجا و آنجا «شنیده اید» كه در این سرزمین، «خط فقر» به چنان جایی رسیده كه فرشته های بسیاری به تن فروشی مجبور شده اند! امین از روز اولی كه مادرش بالاخره مجبور شد خودفروشی كند و به خانه دو پسر پولدار و نشئه رفت،خاطره سیاهی دارد.می گوید «خاطره سیاه»! و این تركیبی نیست كه یك بچه ١٢ ساله به كار ببرد، حتی اگر مثل او «باهوش و معدل عالی» باشد! اما غم، همیشه مادر شعر است.اندوه،مادر سخنانی است كه گاه به شعر شبیه اند! و گاه خود شعرند..

امین گفت آن روز مادرش دیگر ناچار بود، زیرا «هیچ هیچ هیچ راهی برای سیر كردن من و خواهر ٨ ساله ام سراغ نداشت»!

مادر بیچاره و مستأصل،پیش از رفتن به خیابان و شروع فحشاء، حتی نماز هم خوانده بود و این طنز سیاه روزگار ماست. او كلی با خدایش حرف زده و نجوا كرده بود! شاید از خدا اجازه خواسته تا این گناه ناگزیر را انجام دهد! یا شاید پیشاپیش استغفار و توبه كرده! كسی نمی داند! شاید هم خدایش را سرزنش می كرده است!كاش می شد فهمید او با خدا چه ها گفته است؟ در شبی كه قصد كرده برای نجات فرزندانش از زردی و گرسنگی، به آن عمل تن دهد.این سئوال بزرگ همیشه در ذهن من هست كه او با خدا چه ها گفته است؟

بعد به قول امین با دلزدگی و اشكی كه تمام مدت از بچه هایش پنهان می كرد،كمی به خودش رسید و خانه و خواهر كوچكتر را به امین سپرد و رفت! امین مطمئن شده بود مادرش تصمیم سخت و مهمی گرفته است.چون در آخرین نگاه،بالاخره خیسی چشمان مادر بیچاره را دید.

چند ساعتی گذشت. خواهرش خوابید ولی امین با نگرانی،چشم براه ماند: « حدود ١٢ شب مامانم كلید انداخت و اومد تو! ظاهرش خیلی كوفته و خسته تر از وقتای دیگه ای بود كه برای پیدا كردن كار یا پول یا خریدن *** قرضی بیرون می رفت و معمولا" سرخورده و خسته برمی گشت. مانتوش بوی سیگار می داد.مادرم هیچوقت سیگار نمی كشه.با اینكه نا نداشت،ولی مستقیم رفت حمام. رفتم روسری و مانتوشو بو كردم. مطمئن شدم لباسهاش بوی مرد میدن.از لای كیفش یه دسته اسكناس دیدم! با اینحال یكهو شرم كرده.از اینكه درباره مامان خوبم چنین فكر بدی كرده ام، خجالت كشیدم.گفتم شاید توی تاكسی،بوی سیگار گرفته باشد!گفتم شاید پولها را قرض كرده باشد! اما یكهو از داخل حمام،صدای تركیدن یك چیز وحشتناك بلند شد. بغض مامان تركید و های های گریه اش بلند شد...»
دو جوان كه در آن شب، فقط به اندازه اجاره ٢ماه خانه خانواده امین، گراس و مشروب و مخدرمصرف كرده بودند،طبیعتا" آنقدرها جوانمرد نبودند كه از یك «مادر مستأصل» بگذرند و او را بدون آزار و با اندكی كمك و امیدبخشی از این كار پرهیز دهند.

امین از آن شب كه مادر را مجاب كرد با او صادق باشد و همه چیز را از او شنید،دنیای متفاوتی را پیش روی خود دید. بقول خودش این اتفاق،یك شبه پیرش كرد.او دیگر نه تمركز درس خواندن دارد و نه دلزدگی و بدبینی،چیزی از شادابی یك نوجوان دوازده ساله برای او باقی گذاشته است.امین آینده ای بهتر از این برای خواهر كوچكش نمی بیند كه روزی،به زودی، او نیز به تن فروشی ناگزیر شود.

چند بار؟ چند بار كبودی آزار مردان غریبه را روی بازوها و پای مادرش دیده باشد،كافی است؟ چند بار دیوانه شدن و به خروش آمدن مادرش را دیده باشد، كافی است تا چنان تصمیمی بگیرد؟ امین كلیه خود را به معرض فروش گذاشته است.اما می گوید تا می بینند بچه ام،پا پس می كشند و گواهی از بزرگترهایم می خواهند:«نه! اینطور نمی شه!»امین می خواهد بداند آیا می تواند كار بزرگتری بكند؟ كاری كه مادر فرشته خو و خواهركش را، برای همیشه از این منجلاب نجات بدهد؟

او واقعا" دارد تحقیق و بررسی می كند كه آیا می تواند اعضای بدنش را تك به تك پیش فروش كند؟ و آیا می تواند به كسی اطمینان كند كه امانتدارانه، بعد از مرگش، اعضایش را تك به تك به بیماران بفروشد و پولشان را بگیرد و با امانت داری به مادر و خواهرش بدهد؟و اینكه چگونه مرگی، كمترین آسیبی به اعضای قابل فروشش خواهد رساند؟ تصادف؟ سم؟ سیم برق؟

شاید برای یافتن آن فرد امانتدار، او حاضر شد راز بزرگش را بمن بگوید.منی كه كشش درك انجام چنین كاری را از یك پسربچه نداشتم تا آنكه از نزدیك دیدم.و وقتی دیدم، آرزو كردم كه ای كاش روزگار از شرم این واقعه، به آخر می رسید.
از او خواسته ام فرصت بدهد شاید فكری كنم.شاید راهی باشد.از وقتی كه با حرفه ام آشناتر شده،اصرار دارد خودم این مسئولیت را قبول كنم و «وكیل بدن» او شوم! خودش این عبارت را خلق كرده. «وكیل بدن»! ذهن این پسر دوست داشتنی، سرشار از تركیبهای تازه و كلمات بدیع و زیباست.

در شروع،سئوالم این بود كه امین ١٢ ساله كی و چطور بغضش را فریاد خواهد زد؟ و حال می پرسم وقتی بغض او و امثال او تركید،این جامعه ما چگونه جامعه ای خواهد شد؟و چه چیزی از آتش خشم فریاد او در امان می ماند؟ذهنم بیش از گذشته درگیر این نوع «بدن فروشی» شده و كار این پسر را، یك فداكاری «پیامبرانه» می دانم كه پیام بزرگی برای همه ما و شما دارد.این روزها دایم دارم به راهها فكر می كنم.آیا راهی هست؟

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۰, ۱۲:۱۳ بعد از ظهر
پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش

راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند

در زندان بود . پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :

پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی

خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست

داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل

می شد . من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی .

دوستدار تو پدر

پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد :

پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام .

4 صبح فردا 12 نفر از مأموران fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه

را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند . پیرمرد بهت زده نامه دیگری به

پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟ پسرش پاسخ داد

:

پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم

برایت انجام بدهم .

در دنیا هیچ بن بستی نیست. یا راهی‌ خواهم یافت، یا راهی‌ خواهم ساخت

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۱, ۰۹:۳۸ قبل از ظهر
آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت وگویی به شرح زیر صورت گرفت:


بچه شتر: مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است. آیا می تونم ازت بپرسم؟


شتر مادر: حتما عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟

بچه شتر: چرا ما کوهان داریم؟شتر مادر: خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمی شود بتوانیم دوام بیاوریم.

بچه شتر: چرا پاهای ما دراز و کف و پای ما گرد است؟

شتر مادر: پسرم. قاعدتا برای راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن داشتن این نوع دست و پا ضروری است.



بچه شتر: چرا مژه های بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقت ها مژه ها جلوی دید من را می گیرد.
شتر مادر: پسرم این مژه های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشم ها ما را در مقابل باد و شن های بیابان محافظت می کنند.
بچه شتر: فهمیدم. پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم. پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژه هایمان هم برای محافظت چشمهایمان در برابر باد و شن های بیابان است… .
بچه شتر: فقط یک سوال دیگر دارم… ..
شتر مادر: بپرس عزیزم.
بچه شتر: پس ما در این باغ وحش چه غلطی می کنیم؟
نتیجه گیری: مهارت ها، علوم، توانایی ها و تجارب فقط زمانی مثمرالثمر است که شما در جایگاه واقعی و درست خود باشید… پس همیشه از خود بپرسید الان شما در کجا قرار دارید؟

Senior Manager
۱۳۸۸-۱۲-۱۱, ۰۴:۵۳ بعد از ظهر
شاید بتوان گفت "چلوکباب " در کنار "آبگوشت" معروفترین غذای ایرانی باشد که از شهرتی جهانی نیز برخوردار است. یک محقق جامعه شناس معتقد است که غذاهای ملی و بومی اقوام و ملل مختلف و روش و منش طبع و همچنین خوردن آنها، خود از جهتی بازگو و شاخصه سیره و شیوه اندیشه و سنن و آداب فرهنگی و اجتماعی آن ملت ها محسوب می شوند.فی المثل رواج تهیه و استفاده از غذاهای دریایی در شهرهای ساحلی (نسبت به دیگر مناطق) و اساسا گستردگی حرفه ماهیگیری در این مکان ها خود شاخصی برای فرهنگ مردم آن دیارها به شمار می آید یا بهره گیری از گوشت شکار و گیاهان خوراکی در نواحی جنگلی براساس شغل هایی متناسب و یا قرار داشتن برنج به عنوان غذای اصلی سرزمین هایی که اقتصادش متکی به محصولات شالیزارها می باشد (مانند شمال ایران) و همانطورکه ذکر گردید این غذاهای بومی و ملی به نوعی بازتاب بافت حرفه ای و اقتصادی و در نهایت فرهنگی آن جوامع به حساب می آیند.
غرض از این مقدمه چینی نه فقط ارتباط دادن "چلو کباب" به فرهنگ بومی و ملی ایرانی است بلکه مطرح نمودن ترکیب شغلی غالب بر جامعه 200 سال قبل ایران است که این غذای لذیذ و خوشمزه در آن محیط بوجود آمد. محیطی که در مجموع بر دامداری و کشاورزی استوار بود و طبعا در تلفیقی منطقی مابین محصولات آن به خوراکی رسید که از رایج ترین کشت و کار یعنی گندم و برنج و معمول ترین دامپروری در ایران یعنی گوسفند داری و گاوداری حاصل می گردید و با سهل الوصول ترین نوع پخت آنها که عبارت بود از دم کردن برنج و پختن گوشت برروی آتش مستقیم که حاصلش همان کباب خودمان می شود. اگرچه از دیر باز شاید از دوران انسان نخستین باب ترین غذای بشر بوده است اما نوع طبخ این گوشت که شامل انتخاب قسمت مناسب دام اهلی که از مراتع و علوفه جات تغذیه می نماید و پروردن آن گوشت به شیوه های خاص و پختنش بر روی آتش ذغال عمل آمده و آمیختنش با چاشنی های گوناگون(مانند سماق و پیاز و...) و مواد مختلف به اضافه ترکیب با برنج که در دنیا بی سابقه می نمود (فی المثل در ژاپن و ویتنام علیرغم رواج پخت برنج به هیچوجه آن را با گوشت کباب شده صرف نمی کنند و غالبا آن را با گیاهان خوراکی و یا درنهایت با گوشت آب پز می آمیزند ) مجموعه ای پدید آورد که قطعا از ابتکار و ابداع هوشمندانه بانی آن بر می آمد و تنها و تنها با ذائقه ایرانی سازگار بود و از جهتی هم بازتاب دیدگاه و تفکر تغذیه ای نشات گرفته از بافت حرفه و فرهنگ جامعه محسوب می شد.
اما بانی مبتکر و با درایت این غذای ملی ایرانی که اینک آوازه جهانی یافته ، چه کسی بود؟ حتما دوستانی که در تهران بوده اند و خصوصا گذرشان به بازار تهران افتاده ، حداقل نام "چلو کبابی نایب " به گوششان خورده است. بنا به روایت برخی مورخان معاصر به ویژه "جعفر شهری " تاریخ نویس و تهران شناس معتبر ، پخت کباب ایرانی به همان شیوه ای که ذکر شد و همراه نان از زمان ناصرالدین شاه قاجار و در دربار او و از دوران رضا خان همراه برنج و تحت عنوان "چلو کباب " در میان عوام رایج شد و باعث و بانی آن شخصی بود به نام " غلامحسین خان نایب "( و البته پدرش).
جهت اطلاع کاملتر و بی واسطه تر با بانیان "چلو کباب " در یک اتفاق و برخورد تصادفی در شعبه روبروی خیابان زعفرانیه "چلوکباب نایب" با علی خان نایب ، فرزند غلامحسین خان نایب معروف ، مبدع "چلو کباب " ملاقات کردم . پیرمردی حدود 80 ساله و خوش مشرب که به گفته پسرش ، 27 سال رییس صنف چلو کبابی ها بوده و 26 – 25 سال هم در خارج از کشور به سر برده و به ایرانی های مقیم خارج این غذای ملی را ارائه می داده است.
خودش می گوید:" پدر بزرگم از دوستان دوران نوجوانی ناصرالدین شاه بود که همراهش و در دوران ولایتعهدی اش در تبریز زندگی می کرد و در همانجا به اتفاق 6 تن دیگر از رفقایش کباب پختن را در دربار قاجار شروع می کنند که ناصرالدین میرزای جوان همواره علاقمند بوده که نحوه طبخ کباب را توسط آنها ببیند."
اما جناب علی خان نایب به خاطر نمی آورد چگونه پدر بزرگش به راز و رمز پختن "چلو کباب" رسید .
او ادامه می دهد " پس از به تخت نشستن ناصرالدین میرزا در تهران ، وی آن 7 نفر رفقایش از جمله پدر بزرگ من که البته هنوز لقب نایب نداشته است را به دربار خود می آورد و همچنان با آنها رفاقت می کند و البته همچنان کباب پختن هم به همان شیوه تبریز در دربار و توسط رفیقان شاه قاجار رواج داشته است تا اینکه امیر کبیر به خاطر حفظ پرستیژ دربار در نگاه مهمانان خارجی ، ناصرالدین شاه را وا می دارد تا آن 7 نفر را از نزد خود براند.
اما پدر بزرگ من برای اینکه از دوست قدیمیش دور نشود در نزدیکی کاخ گلستان و داخل بازار ، دکانی باز می کند و همان شغل کبابی اش را برای عوام ادامه می دهد و این برای اولین بار بوده است که کباب پزی و کباب خوری میان مردم رواج می یابد."
دکانی که علی خان نایب نام می برد همان "چلو کباب نایب بازار " است که هنوز دائر می باشد . اما "چلو کباب " از زمان غلامحسین خان نایب یعنی پدر علی خان تهیه و طبخ می شود و از زمانی که او در همان دکان و پس از مرگ پدرش مشغول کار می شود به مردم ارائه می گردد.
علی خان نایب می گوید :" کم کم انواع و اقسام چلو کباب توسط پدرم باب شد از نوع سلطانی و کوبیده گرفته تا چلوکباب برگ و همه آنها به بهترین نحو طبخ می گردید به نحوی که خیلی سریع آوازه چلوکباب نایب در سراسر ایران پیچید و هرکس به تهران می آمد یکی از واجباتی که خود را ملزم به انجامش می کرد ، رفتن به چلوکبابی نایب بود. "
با موفقیت "چلوکبابی نایب " و به تقلید از آن ، مغازه های دیگری به تهیه و طبخ و عرضه چلو کباب اقدام کردند که از معروفترین شان می توان به "چلوکباب شمشیری" اشاره کرد که هنوز در گوشه سبزه میدان تهران دائر است.
علی خان نایب می گوید : " شمشیری هم داماد خانواده ما بود و در واقع با دختر عمویم ازدواج کرده بود و به نوعی شریک پدرم محسوب می گردید."
می پرسم اسم و عنوان "نایب" از کجا بر پدر شما نهاده شد؟
پاسخ می دهد:" پدرم در زمانی که محمد علی شاه مجلس را به توپ بست و جنبش مشروطیت را سرکوب نمود ، در زمره مشروطه خواهان و آزادی طلبان بود و در همان دسته ای که سر راس شان قرار داشت و در مبارزات هدایتشان می کرد ، به او لقب نایب داده بودند. و این لقب بر وی ماند و زمانی که قرار شد برای افراد شناسنامه صادر شود همان نایب نام فامیلی ما شد."
عکسی از غلامحسین خان نایب با کراوات بر دیوار " چلوکبابی نایب" قرار دارد . سوال می کنم آیا پدرتان کراوات می زد ؟ می گوید:" نه هرگز کراوات نمی زد . تنها یک بار در عمرش این کار را کرد آنهم زمانی که به دربار رضا خان احضار شده بود و مجبور شد کراوات بزند که این عکس را در همانجا از او گرفتند!"
"چلو کباب نایب" اینک علاوه بر بازار تهران شعبه هایی در خیابان آبان جنوبی ، ولی عصر مقابل خیابان زعفرانیه و همچنین در خارج کشور در پاریس و سانفرانسیسکو و بعضی دیگر شهرهای اروپایی و آمریکایی دارد و به عرضه انواع و اقسام چلو کباب مشغول می باشد. بد نیست که برای چشیدن طعم واقعی چلوکباب ایرانی سری به "چلو کبابی نایب " بزنید ،البته اگر تا کنون نرفته اید!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوستان، این نایب کباب لقمه های بینظیری داره که هر روز براش صف میکشن
گشنم شد:کف کرده::پوزخند:

kanelair
۱۳۸۸-۱۲-۱۱, ۰۶:۲۱ بعد از ظهر
سلام خدمت عمو افشین گل عجب پستی شیطونه میگه بزنیم به سفره عمو افشین در مورده لقمه نایبم ایشالا یه روز به اتفاق میریم مهمونه شما.:پوزخند:
ولی نایب حرف نداره چه از قبل از انقلاب چه الان.

Senior Manager
۱۳۸۸-۱۲-۱۱, ۰۶:۲۸ بعد از ظهر
یا علی مدد
اتفاقا چلو کباب تنهایی اصلا مزه نمیده
دور هم بادوستان باشیم یه حال دیگه ای داره

Senior Manager
۱۳۸۸-۱۲-۱۱, ۰۶:۵۹ بعد از ظهر
بعضی کلمه ها هستند که بی شک شما هم شنیدید ولی اصولا ساختن این کلمات و ترکیب آنها اشتباه بوده...این کلمات معانی متناقض دارند و با هم جور نمی شوند.

مثال ۱:

جبهه مشارکت:

جبهه به معنی موضع برای نبرد و جنگ است و ترکیب آن با مشارکت سنخیت ندارد.

مثال ۲ :

دانشگاه علمی کاربردی

ترکیب بسیار مسخره و مضحکی است ! مگر شما دانشگاه غیر علمی هم سراغ دارید؟؟؟؟ یا دانشی که کاربردی نباشد؟؟ مثل اینکه بگوئیم قرمزی که خیلی قرمزه یا دوچرخهء دوچرخ یا خودروی فرمان دار

مثال ۳ :

موزه هنر های معاصر

آقا ...خانم ...موزه به جایی می گویند که آثار و اشیا قدیمی یا باستانی که متعلق به زمان حال نباشد در آن نگهداری و نمایش داده می شود. اگر هنر معاصر را به نمایش بگذاریم می شود نمایشگاه نه موزه !

Senior Manager
۱۳۸۸-۱۲-۱۱, ۰۷:۰۶ بعد از ظهر
*یهو نگاه میکنی میبینی خانواده ات که ۳ نفر بیشتر نیستن ؛ ۴ یا ۵ خط موبایل دارن

* واسه همکارت ایمیل میفرستی در حالی که میز بغل دستی تو نشسته

*رابطه ات با اقوام و دوستانی که آدرس ایمیل ندارن رو به وخامت میره و تو به سختی میتونی باهاشون ارتباط داشته باشی

* شما ماشینتون رو جلوی خونه تون پارک میکنین ..بعدش موبایلتون رو در میارین و به خونه زنگ میزنین که بیان کمک و چیزایی که خریدین رو از ماشین پیاده کنن .

* هر آگهی تلویزیونی یه آدرس اینترنتی هم زیرش داره

* وقتی خونه رو بدون همراه داشتن موبایلتون ترک میکنین باعث میشه استرس تمام وجودتون رو بگیره و دوباره با عجله برگردین خونه تا ورش دارین در حالی که قبلا بدون موبایل ۲۰-۳۰ سال از عمرتون رو گذروندین و بدون هیچ مشکلی

* صبحها قبل از خوردن چایی و قهوه تون تا بلند میشین اولین کاری که میکنین سر زدن به اینترنت هست

* شما الان در حالی که این متن رو میخونین سرتون رو تکون میدین و لبخند میزنین …

* و این قدر سرگرم خوندن این متن بودین که حتی توجه نکردین که این لیست مورده سیزده را نداشت ..

* شما دوباره برگشتین تا چک کنین که سیزده مورد داشته یا نه؟

* و من مطمئنم که اگه شما دوباره چک کنید حتما سیزده مورد رو پیدا میکنین …این مال اینه که شما بهش توجه نکردین

* شما دوباره بر میگردین و میشمارین ولی باز هم مورد سیزده رو پیدا نمیکنین .. البته که من با شما شوخی کردم و این نشون میده که شما به خودتون هم اعتماد نمیکنین و هرچی بقیه بگن باور میکنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: وبلاگ ایران طنز

Senior Manager
۱۳۸۸-۱۲-۱۱, ۰۷:۱۷ بعد از ظهر
شرلوك هولمز كارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردي و شب هم چادري زدند و زير آن خوابيدند.
نيمه هاي شب هلمز بيدار شد و آسمان را نگريست.!! بعد واتسون را بيدار كرد و گفت: نگاهي به آن بالا بينداز و به من بگو چه ميبینی؟
واتسون گفت:
ميليونها ستاره مي بينم .
هلمز گفت:
چه نتيجه ميگيري؟
واتسون گفت :
از لحاظ روحاني نتيجه مي گيرم كه خداوند بزرگ است و ماچقدر در اين دنيا حقيريم ..از لحاظ ستاره شناسي: نتيجه مي گيريم كه زهره در برج مشتري است، پس بايد اوايل تابستان باشد

از لحاظ فيزيكي،نتيجه ميگيريم كه مريخ در موازات قطب است، پس ساعت بايد حدود سه نيمه شب باشد.!
شرلوك هولمز قدري فكر كرد و گفت:
واتسون تو احمقي بيش نيستي.

نتيجه اول و مهمي كه بايد بگيري اينست كه چادر ما را دزديده اند............!

Senior Manager
۱۳۸۸-۱۲-۱۱, ۰۷:۲۲ بعد از ظهر
چشم‌هايتان را باز مي‌كنيد. متوجه مي‌شويد در بيمارستان هستيد. پاها و دست‌هايتان را بررسي مي‌كنيد. خوشحال مي‌شويد كه بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستيد. دكمه زنگ كنار تخت را فشار مي‌دهيد. چند ثانيه بعد پرستار وارد اتاق مي‌شود و سلام مي‌كند. به او مي‌گوييد، گوشي موبايل‌تان را مي‌خواهيد. از اين‌كه به خاطر يك تصادف كوچك در بيمارستان بستري شده‌ايد و از كارهايتان عقب مانده‌ايد، عصباني هستيد. پرستار، موبايل را مي‌آورد. دكمه آن را مي‌زنيد، اما روشن نمي‌شود. مطمئن مي‌شويد باتري‌اش شارژ ندارد. دكمه زنگ را فشار مي‌دهيد. پرستار مي‌آيد.

«ببخشيد! من موبايلم شارژ نداره. مي‌شه لطفا يه شارژر براش بياريد»؟

«متاسفم. شارژر اين مدل گوشي رو نداريم».

«يعني بين همكاراتون كسي شارژر فيش كوچك نوكيا نداره»؟

«از 10سال پيش، ديگه توليد نمي‌شه. شركت‌هاي سازنده موبايل براي يك فيش شارژر جديد به توافق رسيدن كه در همه گوشي‌ها مشتركه».

«10سال چيه؟ من اين گوشي رو هفته پيش خريدم».

«شما گوشي‌تون رو يك هفته پيش از تصادف خريدين؛ قبل از اين‌كه به كما بريد».

«كما»؟!

باورتان نمي‌شود كه در اسفند1387 به كما رفته‌ايد و تيرماه 1412 به هوش آمده‌ايد. مطمئن هستيد كه نه مي‌توانيد به محل كارتان بازگرديد و نه خانه‌اي برايتان باقي مانده است. چون قسط آن را هر ماه مي‌پرداختيد و بعد از گذشت اين همه سال، حتما بوسيله بانك مصادره شده است. از پرستار خواهش مي‌كنيد تا زودتر مرخص‌تان كند.

«از نظر من شما شرايط لازم براي درك حقيقت رو ندارين».

«چي شده؟ چرا؟ من كه سالمم»!

«شما سالم هستيد، ولي بقيه نيستن».

«چه اتفاقي افتاده»؟

«چيزي نشده! ولي بيرون از اين‌جا، هيچكس منتظرتون نيست».

چشم‌هايتان را مي‌بنديد. نمي‌توانيد تصور كنيد كه همه را از دست داده‌ايد. حتي خودتان هم پير شده‌ايد. اما جرأت نمي‌كنيد خودتان را در آينه ببينيد.

«خيلي پير شدم»؟

«مهم اينه كه سالمي. مدتي طول مي‌كشه تا دوره‌هاي فيزيوتراپي رو انجام بدي»..

از پرستار مي‌خواهيد تا به شما كمك كند كه شناخت بهتري از جامعه جديد پيدا كنيد.

«اون بيرون چه تغييرايي كرده»؟

«منظورت چه چيزاييه»؟

«هنوز توي خيابونا ترافيك هست»؟

«نه ديگه. از وقتي طرح ترافيك جديد رو اجرا كردن، مردم ماشين بيرون نميارن».

«طرح جديد چيه»؟

«اگر راننده‌اي وارد محدوده ممنوعه بشه، خودش رو هم با ماشينش مي‌برن پاركينگ و تا گلستان سعدي رو از حفظ نشه، آزاد نمي‌شه».

«ميدون آزادي هنوز هست»؟

«هست، ولي روش روكش كشيدن».

«روكش چيه»؟

«نماي سنگش خراب شده بود، سراميك كردند».

«برج ميلاد هنوز هست»؟

«نه! كج شد، افتاد»!

«چرا؟ اون رو كه محكم ساخته بودن».

«محكم بود، ولي نتونست در مقابل ارباس a380 مقاومت كنه».

«چي؟!.... هواپيما خورد بهش»؟

«اوهوم»!

«چه‌طور اين اتفاق افتاد»؟

«هواپيماش نقص فني داشت، رفت خورد وسط رستوران‌گردان برج».

«اين‌كه هواپيماي خوبي بود. مگه مي‌شه اين‌جوري بشه»؟

«هواپيماش چيني بود. ***** كاربراتورش خراب شده بود، بنزين به موتورها نرسيد، اون اتفاق افتاد».

«چند نفر كشته شدن»؟

«كشته نداد».

«مگه مي‌شه؟ توي رستوران گردان كسي نبود»؟

«نه! رستوران 4سال پيش تعطيل شد»..

«چرا»؟

«آشپزخونه‌اش بهداشتي نبود».

«چي مي‌گي؟!... مگه مي‌شه آخه»؟

«اين اواخر يه پيمانكار جديد رستوران گردان رو گرفت، زد توي كار فلافل و هات‌داگ....».

«الان وضعيت تورم چه‌جوريه»؟

«خودت چي حدس مي‌زني»؟

«حتما الان بستني قيفي، 14هزار تومنه».

«نه ديگه خيلي اغراق كردي. 12هزار تومنه».

«پرايد چنده»؟

«پرايدهاي قديمي يا پرايد قشقايي»؟

«اين ديگه چيه»؟

«بعد از پرايد مينياتور و ماسوله، پرايد قشقايي را با ايده‌اي از نيسان قشقايي ساختن».

«همين جديده، چنده»؟

«70ميليون تومن».

«پس ماكسيما چنده»؟

«اگه سالمش گيرت بياد، حدود 2 يا 2 و نيم....».

«يعني ماكيسما اسقاطي شده؟ پس چرا هنوز پرايد هست»؟

«آزادراه تهران به شمال هم هنوز تكميل نشده».

«تونل توحيد چه‌طور»؟

«تا قبل از اين‌كه شهردار بازنشسته بشه، تمومش كردن».

«شهردار بازنشسته شد»؟

«آره».

«ولي تونل كه قرار بود قبل از سال1390 افتتاح بشه».

«قحطي سيمان كه پيش اومد، همه طرح‌ها خوابيد».

«چندتا خط مترو اضافه شده»؟

«هيچي! شهردار كه رفت، همه‌جا رو منوريل كشيدن. مترو رو هم تغيير كاربري دادن».

«يعني چي»؟

«از تونل‌هاش براي انبار خودروهاي اسقاطي استفاده كردن».

«اتوبوس‌هاي brt هنوز هست»؟

«نه! منحلش كردن، به جاش درشكه آوردن. از همونايي كه شرلوك هلمز سوار مي‌شد».

«توي نقش‌جهان اصفهان ديده بودم از اونا...»

«نقش‌جهان رو هم خراب كردن».

«كي خراب كرد»؟

«يه نفر پيدا شد، سند دستش بود، گفت از نوادگان شاه‌عباسه، يونسكو هم نتونست حرفي بزنه».

«خليج‌فارس چه‌طور؟»

«اون هم الان فقط توي نقشه‌هاي خودمون، فارسه. توي نقشه گوگل هم نوشته خليج صورتي».

«خليج صورتي چيه»؟

«بعضي‌ها به نشنال‌جئوگرافيك پول مي‌دادن تا بنويسه خليج عربي، ايران هم فشار مياورد و مدرك رو مي‌كرد. آخرش گوگل لج كرد، اسمش رو گذاشت خليج صورتي...»

«ايران اعتراضي نكرد»؟

«چرا! گوگل رو ***** كردن».

«ممنونم. بايد كلي با خودم كلنجار برم تا همين چيزا رو هم هضم كنم».

«يه چيز ديگه رو هم هضم كن، لطفا»!

«چيو»؟

«اين‌كه همه اين چيزها رو خالي بستم».

«يعني چي»؟

«با دوست من نامزد شدی، بعد ولش کردی. اون هم خودش را توی آینده دید، اما خیلی زود خرابش کردی. حالا نوبت ما بود تا تو را اذیت کنیم. حقیقت اینه که يك ساعت پيش تصادف كردي، علت بيهوشي‌ات هم خستگي ناشي از كار بود. چيزيت نيست. هزينه بيمارستان را به صندوق بده، برو دنبال زندگي‌ات»!

«شما جنايتكاريد! من الان مي‌رم با رييس بيمارستان صحبت مي‌كنم».

«اين ماجرا، ايده شخص رييس بيمارستان بود».

«ازش شكايت مي‌كنم»!

«نمي‌توني. چون دوست صمیمی پدر نامزد جدیدته».

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۲, ۰۷:۳۳ قبل از ظهر
تفاوتهای جالب روانشناسی زنان و مردان
آیا می دانید تفاوت های بسیار زیاد و جالبی در عملکرد روان شناسی زنان و مردان وجود دارد؟ اما در چه تفکراتی؟
۱- نـه تـنـها سـاخـتـار مغز زنان و مردان با یکدیگر متفاوت می باشد، بلکه مـردان و زنان از مغزشان بطـرز مــتفاوتی استفاده میکنند. در مغز زنان اتصالات و ارتباطات بیشتری بین دو نیمکره چپ و راست وجود داشـته کـه بـه آنــها این توانایی را می دهد تا از مهارت گفتاری بهتری نسبت به مردان برخوردار باشند.
از طرف دیگر در مردان ارتبـاط کمتری بین دو نیمکره مغزشان وجود داشته و به آنها این قابلیت را میدهد تا دارای مهارت بیشتری در استدلالهای انتزاعی و هوش دیداری-فضایی باشند.
2- بیشتر عادات مردان و زنان را می توان توسط نقش آنها در روند تکامل توضیح داد. بـا وجود آنکه شرایط زندگی تغییر کرده باز هم زنان و مردان تمایل دارند از برنامه بیولوژیکی خـود پیـروی کننـد. مـردان قـادر هستـند تــا مسیر حرکت خود را بخاطر بسپارند. زیـرا در گذشته مردان می بـایـست شـکـار خـود را ردیـابـی کـرده و آن را گـرفتــه و بـه خـانــه باز میگرداندند در حالی که زنان دارای دید محیطی بهتری میباشند که بـه آنـها کمک میـکند اتفاقات پیرامون مـنـزل خـود را زیـر نـظـر گـرفـتـه و خـطـر در حـال نـزدیـک شدن به خانه را شنـاسایی کنند. مـغز مــردان برای شکار کردن برنامه ریزی شده که حـوزه دید محدود و بـاریـک آنـها را توجـیـه مـی کند امـا مـغـز زنـان قـادر اسـت دامـنـه اطـلاعات وسیـعتری را رمزگشایی کند.

۳- مـردان صداهای گوشخراش، دست دادن محکم و رنگ قرمز را ترجیح میدهند. مـردان در حل مسائل فنی بهتر می باشند. زنان دارای گوش تیزتری میباشند و هنـگام صحبت کردن از واژه های بیشتری استفاده می کنند و در تکمـیل و اتـمام وظـایف بطور مستقل بهتر از مردان می باشند.

۴- هنگامی که مردان وارد اطاق می شوند بدنبال راه خروج میگردند، خـطـر احـتمالی را برآورد کرده و راههای گریز را می سنجد. در حالیکه زنان به چهره میهمانان توجه میکنند تا پـی ببرند که میـهمانـان چه کسانی بوده و چه احساسی دارند. مردان قادر میباشند تا اطلاعات را طبقه بندی کرده و در مغزشان ذخیره کنند. زنـان تمایل دارند تا اطلاعات را بارها و بارها در مغزشان مرور کنند. هنگامی که زنان مشکلاتشان را بـا مـردان در میان می گذارند دنبال راه حل نمیگردند آنها تنها نیاز دارند تا فردی به حرفهایشان گوش دهد.

تفاوتهای روانشناسی:
۱- مردان موقعیتها و اوضاع را بطور کلی درک میکنند و تفکر کلی و جـامع دارند در حالی که زنان موضعی می اندیشند و بروی جزئیات و نکات ظریف تمرکز می کنند.
۲- مردان سازنده و خلاق می باشند. آنـهـا ریسک پذیـر بـوده و بـدنبال تجربه های جدید می باشند در حالی که زنان با ارزشترین اطلاعات را برگزیده و آن را به نسل بـعد انتقال می دهند.
۳- مردان در تفکرات و اعمالشان استقلال دارند در حالی که زنـان تـمـایل دارند از عقاید پیشنهادی دیگران پیروی کنند.
۴- ارزیابی زنان از خودشان در سطح پایینتری از مردان می بـاشد. زنـان تـمایل دارند از خودشان انتقاد کنند در حالی که مردان بیشتر از عملکرد خودشان رضایت دارند.

۵- مردان و زنان دارای معیارهای متفاتی برای رضایتمندی در زندگی می باشند. مردان برای شغل مناسب و موفقیت در کارها و زنان به خانواده و فرزندان ارزش قائل میباشند.

۶- مردان نیاز مبرمی دارند تـا بـه اهـدافشـان جـامـه عـمـل بـپـوشانـند اما زنان رابطه با دیگران را در درجه نخست اهمیت قرار می دهند.

۷- مردان دو برابر زنان بیمار می شوند البته زنان نیـز بـیشتر بـه سـلامتـی خود اهمیت میدهند.

۸- زنان درد و کار یکنواخت را بهتر از مردان تحمل می کنند.

۹- بر خلاف تصور عام مردان بیـشتر از زنـان حـرف زده و بیشـتر سـخنــان دیگران را قطع میکنند.

۱۰- مردان و زنان دارای حس حسادت یکسان بوده اما مردان بهتر میتـوانند این حس را پنهان سازند

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۲, ۰۷:۴۱ قبل از ظهر
تماسهای تلفنی یک دانشجو در طول یک ترم !!!
---ترم اول(ترم جو گیریدگی)
---الو سلام مامانی.منم هوشنگ.وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه.وای خدا خوابگاه رو بگو.وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن - و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده – تنم مور مور میشه..راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه.دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشه! لامسب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!! پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!
---
---ترم 2(ترم عاشق شدگی)
---آه ای مریم.ای عشق من.همه زندگی من.می خواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.میخواهمت با تمام وجود عزیزم.همه پول و سرمایه من متعلق به توست.بدون تو این دنیا رو نمی خوام.کی میشه این درس من تموم شه تا بیام بات ازدواج کنم...امروز یک ساعت پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس میدرخشیدی تماشا می کردم...
---
---ترم 3(ترم افسردگی)
---الو مامان سلام.مریم منو ول کرد و گذاشت رفت! مامان جون افسرده شدم اولین عشقم بود دارم میمیرم از غصه ..ای خدا بیا منو بکش راحتم کن.مامان من این زندگی رو نمی خوام.....
---
---ترم 4(ترم زرنگ شدگی)
---الو سلام مهشید جون خوبی عزیزم؟منم پژمان! کجایی نفس؟ نیستی؟دلم تنگ شده واست گنجشک کوچولوی من.بیا ببینمت قربونت برم...مهشید جون من پشت خطی دارم ..مامانمه.بعداً بت زنگ میزنم.......
---الو به به سلام چطوری ندا جون؟آره بابا داشتم با مامانم صحبت می کردم.. پیرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوی من حالت خوبه؟ به خدا منم دلم یه ذره شده واست.باشه عزیزم فردا ساعت 11 پارک پشت دانشکده دارو....
---
---ترم5 (ترم مشروطه گی)
---الو سلام استاد! قربون بچه ات دارم مشروط میشم.2 نمره بم بده.به خدا دی شب بابابم سکته کرد . مرد. مامانم هم از غصه افتاد پاش شکست الان تو آی سی یو بستریه. منم ضربه روحی خوردم دچار فراموشی شدم اصلاً شما رو هم یادم نمیاد ....قول میدم جبران کنم....
---
---ترم 6(ترم ولخرجیدگی)
---الو مامان من خونه می خوام ! راستی اون 50 تومنی که 3 روز پیش فرستادی تموم شد.دوباره بفرست.خرج پروژه ام شد!!!
---
---ترم7 (ترم پاتوقیده گی)
---سلام داش مصی! حاجی دمت گرم امشب بساز ما رو . از اون پنیر شیرازیای ردیف بیار که مهمون دارم. 3 صوت هم آیس بیار می خوایم فضا پیمایی کنیم.نوکرتم.آقایی
---
---ترم8 (ترم فارغ التحصیلگی)
---الو سلام خانم . واسه این آگهی که توی روزنامه دادید تماس گرفتم . فرموده بودید آبدارچی با مدرک لیسانس و روابط عمومی بالا....

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۲, ۰۹:۱۷ قبل از ظهر
آیا میدانستید ؟ !

http://persian-star.org/1388/12/03/34345.jpg
آیا میدانستید که شش چپ، اندکی از شش راست کوچکتر است تا فضای کافی برای قرارگیری قلب فراهم آید ؟

آیا میدانستید که CD در سال ۱۹۸۰ توسط سونی و فیلیپس اختراع شد ؟

آیا میدانستید که سهم امریکا از بازار موسیقی جهان ۳۱.۳ درصد است ؟

آیا میدانستید که اولین استفاده از دستگاه فکس در سال ۱۸۴۳ انجام شد ؟

آیا میدانستید که 55 درصد از سوانح هوایی در زمان نشستن هواپیما و 30 درصد در هنگام برخاستن هواپیما رخ میدهد ؟

آیا میدانستید که در تایوان بشقاب های گندمی درست میشود و افراد بعد از خوردن غذا بشقاب هایشان را هم می خورند ؟

آیا میدانستید که گوش و بینی در تمام طول عمر انسان در حال رشد می باشند و بزرگتر می شوند ؟

آیا میدانستید که بزرگترین دریای دنیا دریای مدیترانه است و عمیق ترین نقطه آن به ۴۳۳۰ متر میرسد ؟

آیا میدانستید که فقط پشه ماده نیش می زند و از پروتئین خون مکیده شده جهت تخم گذاری استفاده می کند ؟

آیا میدانستید که به طور متوسط شما روزی ۵۰۰۰ کلمه صحبت میکنید که ۸۰% آنرا با خودتان صحبت میکنید ؟

آیا میدانستید که اثر سیب در بیدار نگهداشتن افراد در شب بیشتر از قهوه و کافئین است ؟

آیا میدانستید که مقاومت موش صحرایی در برابر بی آبی بیشتر از شتر است ؟

آیا میدانستید که جمعیت میمونهای هند بالغ بر ۵۰ میلیون است ؟

آیا میدانستید که 350 هزار نوع کفشدوزک در جهان وجود دارد ؟

آیا میدانستید که نوشابه های زرد رنگ، زیانبارتر از نوشابه های سیاه رنگ هستند ؟

آیا میدانستید که اگر شما اعداد ۱ تا ۱۰۰ را یکی یکی با هم جمع کنید (۱+۲+۳+۴+۵ و الی آخر) جواب شما ۵۰۵۰ خواهد بود ؟

آیا میدانستید که رشد کودک در بهار بیشتر است ؟

آیا میدانستید که حس بویایی مورچه با حس بویایی سگ برابری می کند ؟

آیا میدانستید که هر تکه کاغذ را بیش از 9 بار نمی توان تا کرد ؟

آیا میدانستید که وقتی عطسه می کنید قلب شما به اندازه یک میلیونیم ثانیه می ایستد ؟

آیا میدانستید که تنها غذایی که فاسد نمی شود عسل است ؟

آیا میدانستید که حلزون می تواند سه سال بخوابد ؟

آیا میدانستید که شانس شبیه بودن دو اثر انگشت ۱ به ۶۴ میلیارد است ؟

آیا میدانستید که تا زمانی که غذا با بزاق مخلوط نشود، مزه اش احساس نمی گردد ؟

آیا میدانستید که قدرت بینایی جغد هشتاد و دو برابر انسان است ؟

آیا میدانستید که لایه ی اوزون فقط به اندازه دو سکه ی روی هم ضخامت دارد ؟

آیا میدانستید که قرنیه ی چشم انسان خون ندارد ؟

آیا میدانستید که قلب انسان میتواند خون را ۱۰ متر به بیرون پرتاب کند ؟

آیا میدانستید که زبان قویترین ماهیچه در بدن است ؟

آیا میدانستید که روز تولد شما حداقل با ۹ میلیون نفر دیگر یکی است ؟

آیا میدانستید که زنان تقریبا ۲ برابر مردان چشمک میزنند ؟

آیا میدانستید که مورچه ها بعد از مرگ در اثر سم پاشی به پهلوی راست میافتند ؟

آیا میدانستید که گربه ماهی بیش از ۲۷۰۰۰ عضو چشایی دارد ؟

آیا میدانستید که صندلی الکتریکی را یک دندانپزشک اختراع کرد ؟

آیا میدانستید که خوک ها به دلیل فیزیک بدنی قادر به دیدن آسمان نیستند ؟

آیا میدانستید که در زیمبابوه از هر ۵ نفر یکی مبتلا به بیماری ایدز است ؟

آیا میدانستید که تقریبا ۶۵ درصد وزن انسان را اکسیزن تشکیل میدهد ؟

آیا میدانستید که هر ۱۳ دقیقه یک کتاب جدید در امریکا منتشر میشود ؟

آیا میدانستید که زکریای رازی به غیر از الکل کاشف گوگرد هم هست ؟

آیا میدانستید که رکورد ضربه زدن به توپ پیگ پنگ در مدت زمان ۶۰ ثانیه ۱۷۳ ضربه است ؟

آیا میدانستید که مهمترین عامل افزایش طول عمر داشتن تناسب اندام به همراه وزنی مناسب است ؟

آیا میدانستید که رشد تعداد ماشینها در جهان سه برابر رشد جمعیت انسانهاست ؟

آیا میدانستید که مار می تواند تا نیم ساعت بعد از قطع شدن سرش نیش بزند ؟

آیا میدانستید که در هر ثانیه ۵۰۰۰ بیلیون بیلیون الکترون به صفحه TV برخورد میکند تا تصویر را ایجاد کند ؟

آیا میدانستید که اگر مادران در زمان بارداری سیب به خصوص سبز استفاده کنند نوزادانشان زیبا میشوند ؟

آیا میدانستید که مادران باردار از انگور و جوانه گندم و امگا۳ استفاده کنند بچه های آنها تیز هوش میشوند ؟

آیا میدانستید که یك كوه آتشفشان قادر است ذرات ریز و گردوغبار را تا ارتفاع 50 كیلومتری به فضای اطراف پرتاب كند ؟

آیا میدانستید که تعداد سلولهای گیرنده بویایی در سگهای معمولی، یک میلیارد و در سگهای شکاری، ۴ میلیارد عدد است ؟

آیا میدانستید که سالانه ۴ هزار نفر غیر سیگاری در اثر همنشینی با افراد سیگاری به سرطان ریه مبتلا شده و جان می سپارند ؟

آیا میدانستید که از جمعیت ۶ میلیاردی جهان 1.5 میلیارد نفر از آب اشامیدنی محرومند و 1.6 میلیارد نفر به برق دسترسی ندارند ؟

آیا میدانستید که انسان به طور طبیعی از چهار سالگی به بعد را در حافظه دارد. خاطرات قبل از چهار سالگی از حافظه پاک می‌شود ؟

آیا میدانستید که یک فرد عادی در ظرف 24 ساعت 22000 بار تنفس می کند و 12000 لیتر هوا استنشاق می کند که 2400 لیتر آن اکسیژن است ؟

آیا میدانستید که زنبور برای تهیه 1 کیلو عسل باید 150 هزار بار شهد حمل کند، روی 10 میلیون گل بنشیند و مسافت معادل 7 بار دور زمین را طی کند ؟

آیا میدانستید که اگر می‌خواهید از آرواره یک تمساح جان سالم به در ببرید، باید انگشت‌هایتان را در چشمانش فرو کنید تا فورا به ‌شما اجازه فرار بدهد ؟

آیا میدانستید که اگر برای رفع سوزش دهان توسط فلفل، آب بخورید بی فایده است. چون فلفل نوعی روغن پایه است و با آب ترکیب نمی شود. برای رفع این سوزش باید نان بخورید ؟

آیا میدانستید که یکی از شگفتی‌های ریاضی این است‌ که وقتی عدد (111111111) (یعنی یک عدد 9 رقمی از عدد 1) را در خودش ضرب كنی، جواب (12345678987654321) خواهد شد ؟!


آیا میدانستید که Google به چه معنی است ؟

http://persian-star.org/1388/12/03/google.jpg
عبارت google از کلمه Googol گرفته شده است. Googol هم اسم مستعار یک عدد است که توسط "میلتون سیروتا" نامگذاری شده که به نوعی با اعداد ریاضی ارتباط دارد. عدد مذکور "ده به توان صد" است (به بزرگی این عدد دقت کنید) انتخاب گوگل جنبه شعاری دارد. به این مفهوم که گوگل قصد دارد تا سرویسها و خدمات و اهداف خود را به تمام جهان گسترش دهد که به عدد "ده به توان ده به توان صد" گوگل پلکس (Googolplex) میگویند. و به عدد "ده به توان ده به توان ده به توان صد "گوگل دوپلکس (Googolduplex) می گویند.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۵, ۰۴:۵۸ قبل از ظهر
ده سوء تعبیر از موفقیت!!



1- بعضی از مردم به خاطر گذشته‌شان، تحصیلاتشان و... موفق نیستند.
هیچ كس نمی‌تواند موفق باشد مگر بخواهد و سپس برای بدست آوردنش بكوشد.

2- افراد موفق اشتباه نمی‌كنند.
آن‌ها هم مثل ما اشتباه می‌كنند فقط اشتباهشان را تكرار نمی‌كنند.

3- برای موفق شدن باید 60 (70، 80، 90 و...) ساعت در هفته كار كرد.
موفقیت به «زیاد» انجام دادن كاری ربط ندارد، بلكه بیشتر به «درست» انجام دادن آن ربط دارد.

4- فقط اگر قواعد خاصی را اجرا كنیم موفق می‌شویم.
چه كسی قواعد را به وجود می‌آورد؟ موقعیت‌ها متفاوتند. گاهی لازم است از قواعد خاصی پیروی كنیم و گاهی نیز باید قواعد ساخته خودمان را بكار بندیم.

5- اگر كمك بگیریم، این دیگر موفقیت نیست.
موفقیت به ندرت در تنهایی رخ می‌دهد. آن‌هایی را كه به موفق شدن تو كمك می‌كنند، شناسایی كن. تعدادشان كم نیست.

6- باید خیلی شانس بیاوریم تا موفق شویم.
بله، كمی باید شانس آورد اما بیشتر به كار سخت، دانش و جدیت احتیاج است.

7- فقط اگر زیاد پول درآوریم موفقیم.
پول یكی از نتایج موفقیت است، اما ضامن آن نیست.

8- باید همه بدانند كه ما موفق هستیم.
شاید با بدست آوردن پول و شهرت بیشتر، افراد بیشتری از كارتان باخبر شوند. اما، حتی اگر شما تنها كسی باشید كه از این موضوع باخبرید، هنوز آدم موفقی هستید.

9- موفقیت، یك هدف است.
موفقیت بعد از رسیدن به اهداف بدست می‌آید. وقتی می‌گویی «می‌خواهم آدم موفقی شوم» از شما سوال می‌كنند: «در چه چیزی؟»

10- به محض این‌كه موفق شویم، گرفتاری‌ها هم تمام می‌شوند.
شاید فرد موفقی باشی، اما خدا كه نیستی. پستی و بلندی‌ها در پیش‌اند. از موفقیت امروزت لذت ببر، فردا روز دیگری است.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۵, ۱۰:۴۶ قبل از ظهر
کاریکلماتور

۱ـ گل را می توان لگدمال کرداما قانون با پول ،پایمال می شود . ۲ـ آنهایی که بلند فکر می کنند هیچ وقت کوتاه نمی آیند .
۳ـ اونهایی که شما را آدم حساب نمی کنند ، ریاضی بلد نیستند .
۴ـ برای آب خنک خوردن احتیاجی به زندان رفتن نیست ،فقط در یخچال را باز کنید .
۵ـ در کوچه رویاها قرار داشتیم ،اما خیالش بد قولی کرد.
۶ـ گاهی بجای کشت ، کشاورز و بجای روزنامه ، روزنامه نگار درو می شود .
۷ـ برای گفتن دروغ های شاخدار ، فن بیان را آموخت .
۸ـ گلوله مهربان فقط اجسام بی جان را هدف قرار می دهد .
۹ـ قبل از عاشق شدن حتما به تاریخ انقضاء دقت کنید .
۱۰ـ اینها حرف بی حساب من است ، حرف حساب شما چیست .
۱۱ـ اصلاح طلبان سر الگوی مصرف را اصلاح نمی کنند .
۱۲ـ اگر در حال تولید دردسر هستید ، به فکر مهر استاندارد آن هم باشید .
۱۳ـ بعضی ها برده عواطف خویش هستند و بعضی برده سنت های خود.
۱۴ـ بی طرف ها از کدام طرف بی طرف هستند .
۱۵ـ خیابان یک طرفه و دو طرفه داریم ولی خیابان بی طرف خیر .
۱۶ـ عینک چشم چران را در جلدش محبوس کردم .
۱۷ـ برای تعین ارزش ها به " ارز" ش نگاه می کنند .
۱۸ـ برای آنکه آینده اش را خراب کنند حالش را گرفتند .
۱۹ـ بعضی ها درخور هستند و عده ای در بخور بخور .
۲۰ـ گل خشخاش گواهی عدم اعتیاد گرفت .
۲۱ـ بعضی ها گوشی دستشان است ولی باز هم کر هستند .
۲۲ـ تا فرصتی می یافت به فرصت های از دست رفته اش فکر می کرد .
۲۳ـ دلتان بزرگ باشد ،بزرگ کردن شکم که کاری ندارد .

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۵, ۱۰:۴۹ قبل از ظهر
کلیدهای شادی





http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/51534.jpg


خودتان را بشناسید. چه دوست دارید؟ تنها یک‌بار فرصت زندگی به هر کس داده می‌شود؛ آن‌هم یک‌روز، یک‌روز کم‌می‌شود، پس آن‌چه را دوست‌دارید، بخورید، بپوشید و بنوشید.

- آرامش داشته باشید و نخ احساس‌تان را به‌دست کسی ندهید.

- فضای اطراف خود را خوشایندکنید. عکس‌های زیبا و رؤیاهای‌تان را به اطراف اتاق‌تان بچسبانید.

- خودتان را بشناسید. چه دوست دارید؟ تنها یک‌بار فرصت زندگی به هر کس داده می‌شود؛ آن‌هم یک‌روز، یک‌روز کم‌می‌شود، پس آن‌چه را دوست‌دارید، بخورید، بپوشید و بنوشید.
- از بودن خود لذت ببرید و خودتان را دوست بدارید؛ تا کسی خودش را دوست نداشته باشد، امکان ندارد دیگران را دوست بدارد.
- به خود احترام بگذارید؛ امکان ندارد شما لباس نامرتب داشته باشید و احساس شادابی و نشاط کنید.
- بدانید چه‌کاری می‌خواهید انجام دهید؛ امروز چه‌کاری؟ فردا چه‌کاری؟
- ضعیف‌‌ترین و قوی‌ترین حلقه‌ی ارتباط خود را مشخص‌کنید؛ ضعیف‌ها را نگه‌دارید، مبادا پاره شود! قوی‌ترین ارتباط را قوی‌تر کنید.

- شادی، حالتی از فکر است؛ پس مواظب فکرتان باشید و آن را سطل زباله‌ی دیگران نکنید.


- همیشه لبخند بزنید چون با لبخند، جذاب‌تر می‌شوید.

- باقدرت، با زندگی بازی کنید؛ وقتی بزرگ می‌شوید، مسائل را کوچک می‌بینید، بنابراین روح‌تان را بزرگ‌‌کنید.

- ایمان‌تان را قوی‌کنید چراکه به پیشرفت‌تان کمک می‌کند. ایمان به خدا، زیربنای یک زندگی شادمانه است.
- موهبت‌های خود را بشمارید. به‌صدای قلب‌تان گوش دهید؛ خون کثیف وارد و خون تمیز خارج می‌شود، بسیار عالی‌ست.
- در هر شرایطی، خبرهای خوب وجود دارد؛ آن‌ها را بیابید! در گذشته کیمیاگران، فلزات پست را به طلا تبدیل‌می‌کردند. شما نیز در ورای هر اتفاق بد و ناهنجاری، می‌‌توانید فایده‌ی پنهانی را دریابید.

- اگر کاری را انجام می‌دهید، با شادی انجام دهید و از آن لذت ببرید.
- همیشه به‌دنبال راهی برای شادی باشید و فکر و اندیشه‌ی خود را به‌سمت یافتن شادی هدایت‌کنید.
- سعی‌کنید ارتباط مثبت را بیش‌تر کنید.
- همه‌ی موارد زندگی را اولویت‌بندی کنید، حتی مهمانی‌ها را.
- دیگران را در تصمیمات خود شریک کنید اما اجازه ندهید نظرشان را به شما تحمیل‌کنند.
- مراقب رابطه‌ی خود با دوستان و اطرافیان باشید؛ یکی از دلایل کم‌شدن شادی و خنده، همین است.
- اجازه ندهید دیگران روزتان را خراب کنند. خودتان هم روز دیگران را خراب نکنید. پیش‌نیاز این مسأله، فقط آن است که دست از زودرنجی بردارید.
- همیشه از دیگران، خوبی بگویید.
- روی کلمه‌ی «توقع» برای همیشه، یک خط قرمز بکشید و از دیگران انتظار نداشته باشید.
- بخشش داشته باشید؛ ببخشید تا احساس آزادی و سبکی کنید.
- به‌ازای هرچه می‌گیرید، فکری برای جبران و پس‌دادن کنید تا محبوب بمانید.
- برکت باشید؛ خیرخواهان همیشه برکت و رحمت‌اند.
- همیشه به‌یاد خدا باشید.
- ذهنیت تنبیه را از خود دور کنید و تشویق را سرلوحه‌ی کارهای‌تان قراردهید.
- خوش‌بین باشید زیرا خوش‌بین‌ها چندبرابر بدبین‌ها عمر می‌کنند.
- مثبت فکر کنید. همیشه فکر مثبت، انرژی‌دهنده است و فکر منفی، انرژی‌گیرنده.
- هرگز اجازه ندهید فکر منفی به‌سراغ‌تان بیاید. فکر منفی را زود تحویل کاغذ دهید و پاره کنید.
- بین خواسته‌ها و امکانات‌تان، تعادل ایجادکنید. مهم‌ترین راه سعادت و شادی، همین است.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۶, ۰۷:۱۰ قبل از ظهر
10 تن از معروفترین جاسوس های زن تاریخ


تن از معروفترین جاسوس های زن تاریخ


http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/7/6/118686_401.jpg

1ـ ماتا هاری

محل تولد: هلند

تابعیت: هلندی آلمانی

جاسوس آلمان ها در خاک فرانسه

مارگارت گرترود رزله ملقب به ماتا هاری به عنوان یک زن مطلقه وارد خاک فرانسه شد و در آنجا حرفه ی رقاصی را پیش
گرفت.
در زمان جنگ جهانی اول با رقاصی و روسپیگری اطلاعات مهم نظامی را از افسران فرانسوی می گرفت و آنها را برای آلمان می فرستاد. در سال 1917 فرانسه متوجه کارهای ماتاهاری شد و او را به جرم جاسوسی اعدام کرد.


http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/7/6/118687_321.jpg

2ـ نانسی ویک

محل تولد: نیوزیلند

همکاری با کشورهای فرانسه، انگلیس، آمریکا و استرالیا

در زمان شروع جنگ جهانی دوم نانسی ویک در فرانسه خبرنگار بود.
او داوطلبانه به خدمت نیروی مقاومت فرانسه درآمد و شبکه جاسوسی بسیار گسترده و کارآمدی را تشکیل داد.
به قدری در کار خود ماهر بود که نیروی پلیس مخفی نازی (گشتاپو) دو میلیون دلار برای سر او جایزه گذاشتند.
پس از جنگ، پنج کشور فرانسه، انگلیس، آمریکا و استرالیا و نیوزیلند به خاطر خدمات شایان ویک از او تقدیر به عمل آوردند.


http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/7/6/118688_387.jpg

3ـ کریستیا شاربک

محل تولد: لهستان

ملیت: انگلیسی

او مدت 6 سال برای انگلیس در کشورهای فرانسه ،مجارستان و مصر جاسوسی کرد.
شهرت خود را زمانی کسب کرد که توانست جان دو جاسوس انگلیسی دیگر را که اسیر نیروی پلیس مخفی نازی بودند و قرار بود اعدام شوند، نجات دهد.
او در سال 1952 به دست نامزد خود کشته شد.


http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/7/6/118689_355.jpg

4ـ ویرجینا هال

محل تولد: آمریکا

همکاری با کشورهای آمریکا، انگلیس و فرانسه

ویرجینیا هال به عنوان عضو سازمان جاسوسی انگلیس ماموریت های بسیاری را برای نیروهای مقاومت فرانسه انجام داد و توانست اطلاعات نظامی مهمی از آلمانی ها در اختیار نیروی مقاومت فرانسه قرار دهد.

http://www.nezamabad.com/userfiles/image/TAZEHA2/Violette%20Szabo.jpg

5ـ وایولت سزابو

محل تولد فرانسه

همکاری با کشورهای انگلیس و فرانسه

وایولت سزابو نیز عضو سازمان جاسوسی انگلیس بود و در طول جنگ جهانی دوم با خرابکاری و جمع آوری اطلاعات از آلمانی ها در خاک فرانسه، خدمات ارزنده ای را به انگلیس و فرانسه داشت.
او در سن 23 سالگی در سال 1945 توسط نیروهای آلمانی دستگیر و اعدام شد.


http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/7/6/118691_904.jpg

6ـ لونا کوهن

محل تولد: آمریکا

همکاری با شوروی

لونا کوهن به همراه همسرش در انگلیس شبکه جاسوسی گسترده ای را تشکیل دادند و اطلاعات مهم نیروی دریایی انگلیس را برای شوروی مخابره می کردند.


http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/7/6/118695_101.jpg

7ـ الیزابت بنتلی

محل تولد: آمریکا

همکاری با شوروی

در طول جنگ جهانی دوم الیزابت بنتلی یکی از معروف ترین جاسوس های شوروی در آمریکا بود و ماموریت های بسیاری برای این کشور انجام داد.


8ـ شاهزاده استفانی جولیانا فون هوهنلوهه

محل تولد: اتریش

همکاری با آمریکا و آلمان

استفانی جولیانا یکی از دوستان نزدیک آدولف هیتلر بود و برای نازی ها جاسوسی می کرد. او با استفاده از زیبایی خود به راحتی توانست در میان دولتمردان انگلیسی نفوذ کند و اطلاعات ارزشمندی در اختیار نازی ها قرار دهد.


9ـ بریتا تات

محل تولد: دانمارک

همکاری با دانمارک

بریتا تات در سال 1442 قبل از جنگ میان دانمارک و سوئد با یکی از شاهزادگان سوئدی ازدواج کرد. در هنگام جنگ دانمارک از او به عنوان جاسوس خود استفاده کرد و توانست اطلاعات نظامی ارزشمندی از طریق او بدست بیاورد. بریتا تات توطئه ی قتل شارلز هشتم را طرحی کرد اما ناکام ماند. پس از آن سارلز هشتم او را به جرم خیانت اعدام کرد.


http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/7/6/118693_921.jpg

10ـ ملیتا نورود

محل تولد انگلیس

همکاری با شوروی

ملیتا نورود در سال 1940 به عنوان جاسوس شوروی در انگلیس فعالیت می کرد. او در طول جنگ سرد توانست اطلاعات ملی بسیار مهم انگلیس را در اختیار شوروی قرار دهد.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۶, ۱۰:۵۴ قبل از ظهر
یك پژوهش جدید در دانشگاه آكسفورد نشان داد: انگلیسی‌ها در دوران ماقبل تاریخ «آدمخوار» بوده‌اند.
شواهد علمی كه این واقعیت را ثابت می‌كند، بر اساس بقایای انسانی یافت شده در یك غار ماقبل تاریخ در جنوب غرب این كشور به دست آمده اند.
این فسیل‌های كشف شده نشان می‌دهد كه انگلیسی‌های اولیه آدمخوار بوده‌اند.
این پژوهش از سوی دانشمند‌انی انجام گرفته كه یك استخوان دست انسان متعلق به 9 هزار سال پیش را كه در درون یك غار ماقبل تاریخ كشف كرده‌اند، مورد آزمایش قرار دادند.
این آزمایش‌ها نشان می‌دهد، گوشت دست از روی استخوان آن جدا شده و یا سلاخی دست بلافاصله پس از مرگ صورت گرفته است.
دكتر ریك شولتینگ ــ محقق دانشگاه آكسفورد ــ می‌گوید: روی استخوان علائمی از بریدگی‌های عمدی وجود دارد و به نظر می‌رسد، استخوان عمدا دو تكه شده است.
این شواهد احتمال وجود گروه‌های آدمخوار در این منطقه را افزایش می‌دهد.
وی افزود: تمام علامت‌های روی استخوان در نقاط مشابهی گذاشته شده كه برای جدا كردن اتصالات ماهیچه‌ها از استخوان زمانی كه هنوز گوشت تازه بوده‌اند، اعمال شده است.
با این حال برخی محققان معتقدند شاید این علایم مربوط به نوعی آداب كفن و دفن بوده و بنابراین باید تحقیقات بیشتری در این زمینه صورت گیرد.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۶, ۱۰:۵۵ قبل از ظهر
معرفی بزرگترین پل‌های معلق دنیا ساخت پل همواره یكی از هنرهای برجسته در صنعت راهسازی بوده و در طول تاریخ پل‌های زیادی توسط اقوام مختلف ساخته شده است اما با پیشرفت علم ساخت پل‌ها نیز دچار تحول شده به گونه‌ای كه بزرگی دهانه و یا طولانی بودن برخی از آنان باعث شگفتی است.
به گزارش ایرنا به نقل از ماهنامه بین‌المللی راه و ساختمان، پل آكاشی كایكیوبه طول كلی سه هزار و‪۹۱۱‬متر كه در پنجم آوریل ‪۱۹۹۸‬در كوبه ژاپن افتتاح شد به عنوان بلندترین دهانه پل جهان شاخته شده است.این پل دارای سه دهانه است كه دهانه اصلی ان هزار و ‪ ۹۹۱‬متر و دهانه دیگر ‪ ۹۶۰‬متر است.
جالب است بدانید دهانه اصلی پل در ابتدا هزار و ‪ ۹۹۰‬متر بود كه پس از زلزله ‪ ۱۹۹۵‬كوبه یك متر افزایش پیدا كرده است.
طرح اصلی پل آكاشی در ابتدا براساس خطوط راه آهن و جاده عبوری وسایل نقلیه بود اما در سال ‪۱۹۸۶‬كه ساخت آن آغاز شد تنها به منظور عبور وسایل نقلیه در شش خط عبوری پایه ریزی شد و در زیر پل عبور كشتی‌ها نیز پیش بینی شده است.

*** پل ‪ Great Belt Fixed Link‬دومین پل با دهانه بزرگ دنیا پلی است كه در ‪ ۱۴‬ژوئن ‪۱۹۹۸‬در دانمارك افتتاح شد. دهانه اصلی پل هزار و ‪ ۶۲۴‬متر است و به عنوان بزرگترین پروژه در دانمارك شناخته می‌شود.
كل پروژه شامل دو پل است كه در دو طرف یك جزیره قرار گرفته است . پل معلقی كه این ركورد را دارد پل شرقی است.
ساخت این پل از سال ‪ ۱۹۹۱‬تا ‪۱۹۹۸‬انجام گرفته و به طور كلی شش هزار و ‪۷۹۰‬ متر طول دارد . دو پایه اصلی پل به ارتفاع ‪ ۲۵۴‬متر بلندترین سازه در دانمارك محسوب می‌شود.

*** پل معلق رونیاك یا ‪ Nan Cha‬سومین پل دهانه بزرگ دنیا و بزرگترین پل چین است . این پل نیز از دو پل بزرگ تشكیل شده كه بر روی رودخانه یانگ تسه نصب شده است و قسمتی از بزرگراه پكن شانگهای است.دهانه اصلی پل جنوبی هزار و ‪ ۴۹۰‬متر است كه در سال ‪ ۲۰۰۵‬افتتاح شد. دكل‌های پل به ارتفاع ‪ ۲۱۵‬متر است و دارای شش خط عبوری برای وسایل نقلیه است و از هر دو طرف پل یك مسیر باریك برای عبور عابران پیاده تعبیه شده است.

*** گرچه پل معروف هامبر در انگلستان ( ما بین هامبر و یورك شایر) چهارمین پل با دهانه بزرگ محسوب می‌شود اما تا ژوئن ‪ ۱۹۹۸‬و به مدت ‪ ۱۷‬سال عنوان اول را در كارنامه خود داشت.
دهانه اصلی این پل كه در ‪ ۱۷‬جولای ‪ ۱۹۸۱‬افتتاح شد هزار و ‪ ۴۱۰‬متر است كه در آن زمان یك ركورد محسوب می‌شد، طول كلی این پل دو هزار و ‪ ۲۲۰‬متر است و به طور متوسط هفته‌ای ‪ ۱۲۰‬هزار وسیله نقلیه از روی آن عبور می‌كند.

*** آخرین پل بزرگ معلق دنیا در هنگ كنگ واقع شده و دارای دو عرشه است كه هر دوی آنها برای عبور خودروها و راه آهن است كه در نوع خود بزرگترین پل معلق دنیا به حساب می‌آید.
دهانه اصلی این پل هزار و ‪ ۳۷۷‬متر است . این دهانه ، بزرگترین دهانه ای است كه راه آهن از آن عبور می‌كند . عرض عرشه ‪ ۴۱‬متر است كه دران عرشه بالایی دارای سه خط عبوری برای خودروها و دو خط راه آهن ( در هر طرف) است و عرشه پایینی در صورت ازدیاد ترافیك خصوصا در روزهایی كه باد شدید می وزد مورد استفاده قرار می‌گیرد .

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۷, ۰۱:۰۴ بعد از ظهر
زنی که برهنه به خیابان‌ها آمد تا مردم راحت باشند!! (+عکس)




http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/56788.jpg
بالاخره شوهرش یه شرط گذاشت، گفت اگر بر هنه دور تا دور شهر بگردی من ... همسر دوک کاونتری انگلیس زنی خیلی محبوب و محترم بود.وقتی ظلم شوهر و مالیات سنگینی که باعث بدبختی مردم شده بود،را مشاهده کرد، اصرار زیادی کرد به شوهرش که مالیات رو کم کنه ولی شوهرش از این کار سرباز می‌زد.
http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-10/zzzzzzzzzz5dd.jpg

بالاخره شوهرش یه شرط گذاشت، گفت اگر بر هنه دور تا دور شهر بگردی من مالیات رو کم می کنم. گودیوا قبول می‌کنه.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-10/zzzz2f5sng.jpg

خبرش در شهر می‌پیچد، گودیوا سوار یک اسب در حالی که همه‌ی پوشش بدنش موهای ریخته شده روی سینه‌اش بود در شهر چرخید، ولی مردم شهر به احترامش اون روز، هیچکدوم از خانه بیرون نیامدند و تمام درها و پنجره‌ها رو هم بستند.

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-10/zzzzz2f5re.jpg

در تاریخ انگلیس و کاونتری بانو گودیوا به عنوان یک زن نجیب و شریف جایگاه بالایی داره و مجسمه اش در کاونتری ساخته شده است.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۷, ۰۱:۰۶ بعد از ظهر
10اختراع که به غلط به نام دیگران رقم خورده





10اختراع که به غلط به نام دیگران رقم خورده
- سیستم عامل های امروزی و GUI


ابداع کنندۀ واقعی : کمپانی Xerox PARC
آنچه در باورهاست : مایکروسافت برای اولین بار این سیستم را ابداع نموده است

GUI مخفف Graphical user interface به معنی صفحه کار در کامپیوتر است که شکلها و آیکونها به جای نوشته‏ها در خدمت کاربر هستند. بسیاری از مردم این اختراع را ساختۀ مایکروسافت می‏دانند در حالیکه چنین نیست. این خود داستانی بلند دارد اما چکیدۀ آن بدیت ترتیب است : شرکت Xerox برای اولین بار کامپیوترهای Alto Personal را با عطف به ساختۀ Doug Engelbart ابداع نمود سپس Apple این ابداع را پیچیده تر نموده و در انواع پیشرفته تر ارائه نمود به طوری که اولین مدل آن در سال ۱۹۸۴ با نام Macintosh به بازار عرضه نمود. در این اثنا، مایکروسافت اولین نشخه از ویندوز را در سال ۱۹۸۵ ارائه نمود که به پیچیدگی مکینتاش نبود و همچنین به عنوان یک سیستم عامل منحصر عمل نکرده و نیاز به سیستم عامل MS-DOS داشت.

۲ - اتومبیل


ابداع کنندۀ واقعی : کارل بنز
آنچه در باورهاست : برای اولین بار هانری فورد دست به اختراع اتومبیل زده است

اگرچه سرشناسترین مهندسین آلمانی از جمله دایملر، میباخ و مارکوس همزمان بر روی پروژۀ اتومبیل مشغول به کار بودند، نهایتا کارل بنز این اختراع را نمایان نمود. وی برای اولین بار اتومبیل چهارچرخ که توسط بنزین قدرت می‏گرفت را در سال ۱۸۸۵ در آلمان، تحت لیسانس کمپانی بنز که دو سال قبل تر ثبت شده بود، رونمایی کرد. این اتومبیل که از لحاظ طراحی کاملا بی عیب و نقص بود و از روی مدلهای دیگر مهندسین الگو برداری نشده بود توانست نظر اکثریت را جلب نماید. اولین نمونه از محصول طراحی شدۀ کارل بنز در سال ۱۸۸۸ به فروش رفت.

۳ - تصویربرداری با اشعۀ ایکس


ابداع کنندۀ واقعی : ویلهلم کنراد رونتگن
آنچه در باورهاست : ادیسون مخترع اشعۀ ایکس است

در حالیکه این حقیقت دارد که ادیسون اولین دستگاه عکسبرداری استاندارد مخصوص پزشکی را به جهان عرضه نموده، اما این اولین نمونه از دستگاه تصویربرداری با اشعۀ ایکس نبوده است. در ۲۲ دسامبر ۱۸۹۵ استاد آلمانی فیزیک، ویلهلم رونتگن، تصویری از دست همسر خود را بر روی برگه مخصوص چاپ اشعه ایکس مشاهده نمود. دست همسر وی، اولین تصویری است که از بدن انسان توسط دستگاه اشعه ایکس گرفته شده است. این اختراع چنان مهم بود که آنرا اشعۀ رونتگن نیز می‏نامند.

۴ - تصاویر متحرک

مخترع واقعی : لوئیس لا پرینس
باور غلط : توماس ادیسون مبدع آن بوده است

اولین قطعه از تصاویر متحرک (فیلم بالا) توسط مخترع فرانسوی لوئیس لا پرینس در حالت ۱۲ فریم در ثانیه، در منزل جوزف و سارا وایتلی در وست یورکشیر انگلیس در ۱۴ اکتبر ۱۸۸۸ گرفته شده است. در این فیلم پسر لوئیس و چند نفر از نزدیکان وی وجود دارند که هر کدام پس از چندی به طور مشکوکی به قتل رسیدند. اولین مجموعه تصاویر متحرک ادیسون در سال ۱۸۸۹ ظاهر گردید (با نام Monkeyshines)

5 - تلسکوپ


مخترع واقعی : هانس لیپرشی (Hans Lippershey)
آنچه در باورهاست : گالیله کسی است که تلسکوپ را اختراع نموده است

قدیمی ترین تلسکوپ در سال ۱۶۰۸ به نام هانس لیپرشی اختراع شده است. در این بین بسیاری دیگر از جمله زاخاریس جانسن و جاکوب متیوس مدعی بودند که آنها اولین کسانی هستند که تلسکوپ را اختراع نموده اند. تلسکوپ اختراع این سه نفر شامل یک عدسی محدب و یک عدسی مقعر چشمی بوده است. گالیله نیز در همان سال از روی این طراحیها، تلسکوپ خود را ساخت.

۶ - صدای ضبط شده

مخترع واقعی : ادوارد لئون اسکات
باور غلط : توماس ادیسون مبدع آن بوده است

توماس ادیسون در سال ۱۸۷۷ پنداشت که اختراع وی مبنی بر تلگراف صوتی ضبط شده (بوسیله فونوگراف) اولین مورد از صدای ضبط شده می‏باشد که به همت وی ساخته شده است، لذا آنرا در همان سال با نام فونوگراف (وسیله ای برای ضبط و پخش صداها) رونمایی نمود. اما دقیقا ۱۷ سال قبل از آن در سال ۱۸۶۰ ادوارد لئون اسکات، دستگاه فون اتوگراف را اختراع کرده بود. این دستگاه می‏توانست صداها را ضبط کرده اما هنگام پخش با مشکلاتی مواجه بود و دقیقا آنچه را که پخش شده بود، ارائه نمی‏داد.

۷ - لامپ روشنایی


مخترع واقعی : هامفری دیوی
آنچه در باورهاست : توماس ادیسون مخترع لامپ است

در سال ۱۸۰۲ آقای هامفری دیوی، اولین باتری قوی جهان را در رویال انستیتوی بریتانیا عرضه نمود. همچنین در آن سال وی اولین لامپ روشنایی را که توسط نواری از پلاتینیوم ساخته شده بود رونمایی کرد. اختراع وی چنان روشنایی نداشت که به کار اید و در حد همان اختراع باقی ماند. اما ۷۵ سال پس از آن توماس ادیسون تلاشهایی را در این زمینه انجام داد که نهایتا در سال ۱۸۷۹ اولین لامپ روشنایی به بازار عرضه شد.

۸ - رادیو


مخترع واقعی : نیکلا تسلا
آنچه در باورهاست : گوگلیلمو مارکنی مخترع رادیو است

مارکنی در سال ۱۸۹۵وسیله ای (رادیو) را در لندن معرفی نمود که آنرا اختراع خود می‏دانست در حالیکه این اختراع که همان رادیوی ۴ موج بود، قبلا توسط نیکلا تسلا و همکارانش ساخته شده بود. در آن سال تسلا ادعا نمود که توانسته است دستگاهی را که امواج را از مسافتهای دور دریافت می‏کند بسازد؛ اما هیچ گواهی مبنی بر ادعایش وجود نداشت. تسلا ادعا داشت "کار بر روی دستگاه دریافت امواج بیسیم در سال ۱۸۹۳ شروع شد اما من ۲ سال به تحقیق بر روی مدلهای مشابه و وسایل مانند این گذراندم..."

۹- هواپیما


مخترع واقعی : ریچارد پیرس
باور همگانی : برادران رایت هواپیما را ساخته‏اند

همه برادران رایت را به عنوان اولین سازندگان هواپیما می‏شناسند اما نه ماه پیش از اولین پرواز برادران رایت، در سال ۱۹۰۳ در کیتی هاوک، مخترع نیوزلندی، ریچارد پیرس قدمی مشابه را در این زمینه برداشته بود اما اختراع او نواقصی داشت از جمله عدم توانایی بال (به دلیل داشتن یک بال) و مواردی دیگر که این موارد منجر به این شد تا اولین هواپیمای قادر به پرواز واقعی توسط برادران رایت رونمایی شود.

۱۰ - اینترنت


مخترع واقعی : پدران واقعی اینترنت، کسانیکه شبکه ARPANET را ساختند (وینتون سرف، لورنس رابرتس، لئونارد کلین راک، رابرت کان)
باور غلط : مخترع اینترنت ال گور بوده است

البته ال گور خود می‏گوید : من اینترنت را اختراع نکردم اما حین خدمت در کنگره امریکا، ایدۀ آن به ذهنم خطور کرد.
وینتون سرف متولد ۱۹۴۳، دانشمند علوم کامپیوتری است که وی را پدر اینترنت نیز لقب داده‏اند. وی به همراه دوستان خود که اسامی آنها در بالا آمد، اولین زنجیره‏های ARPANET را رقم زدند و بدین ترتیب اینترنت ابداع شد.( اینترنت شبکه ای غیرمتمرکزبه نام ARPANET بود که در واقع برای ایمن شدن و سهولت ارتباط بین گروهها در صورت حملۀ هسته ای توسط وزارت دفاع امریکا بوجود آمد.)

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۸, ۰۴:۲۶ قبل از ظهر
درختی که میوه اش به شکل اندام یک دختر است!

«nareepol» اسم درختی عجیبه که در تایلند قرار داره!
کلمه naree یهنی دختر یا زن و کلمه pol یعنی گیاه یا درخت....این درخت به خاطر اینکه ثمره اش کاملا به اندام زنان شبیه است مورد توجه اکثر گردشگران تایلندی قرار گرفته!
و به اسم«درخت دختران» نام گرفته. اهالی روستایی که این درخت در اون قرار گرفته این میوه رو عجیب نمیدونن و معتقدن که دلیل شکل این میوه برمیگرده به قصه ای که بینشون متداوله از دختری که در نقطه ای که درخت رشد کرده مظلومانه به قتل رسیده. و بعدها بیگناهی دختر ثابت شده. و معتقدن که درخت به بیگناهی اون دختر شهادت داده............
میتونید این درخت رو در یکی از روستاهای تایلند در بخش «petchaboon» که حدود ??? متر از بانکوک فاصله داره ببینید. و همچنین صدور این درخت و میوه اش به خارج از تایلند ممنوعه!!







http://www.indiastudychannel.com/pictures/gallery/jothimurthi__strange.jpg

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۸, ۰۴:۵۷ قبل از ظهر
شاهکار راننده ای در رانندگی ! و اینهم ابتکار ظریفی از راننده ای که با اتومبیلش قصد داشت موانع فلزی کنار خیابان را پاکسازی کند ولی متاسفانه این روش هم با پایانی نافرجام روبرو شد. از آنجا که خطای دید و عدم تشخیص همزمان مغز اجتناب ناپذیر است، بنظر شما دلیل این مسئله اختلال در دید راننده بوده یا اختلال در مغز ؟! http://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/10.gifhttp://l.yimg.com/us.yimg.com/i/mesg/emoticons7/4.gif
http://persian-star.org/1388/8/18/4in1/tasadof01.jpg (http://www.persian-star.org/)


http://persian-star.org/1388/8/18/4in1/tasadof02.jpg (http://www.persian-star.org/)


http://persian-star.org/1388/8/18/4in1/tasadof03.jpg (http://www.persian-star.org/)


http://persian-star.org/1388/8/18/4in1/tasadof04.jpg (http://www.persian-star.org/)


http://persian-star.org/1388/8/18/4in1/tasadof05.jpg (http://www.persian-star.org/)

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۸, ۰۵:۰۴ قبل از ظهر
یه داستان غم انگیز
بعد از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم...ما همدیگرو

به حد مرگ دوست داشتیم...

سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود...اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به

وضوح حس می کردیم...

می دونستیم بچه دار نمی شیم...ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از

ماست...اولاش نمی خواستیم بدونیم...با خودمون می گفتیم...عشقمون واسه یه

زندگی رویایی کافیه...بچه می خوایم چی کار؟...در واقع خودمونو گول می زدیم...

هم من هم اون...هر دومون عاشق بچه بودیم...

تا اینکه یه روز

علی نشست رو به رومو

گفت...اگه مشکل از من باشه ...تو چی کار می کنی؟...فکر نکردم تا شک کنه که

دوسش ندارم...خیلی سریع بهش گفتم...من حاضرم به خاطر

تو رو همه چی خط سیاه بکشم...علی که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس

راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد...

گفتم:تو چی؟گفت:من؟

گفتم:آره...اگه مشکل از من باشه...تو چی کار می کنی؟

برگشت...زل زد به چشام...گفت:تو به عشق من شک داری؟...فرصت جواب ندادو

گفت:من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم...

با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون

هنوزم منو دوس داره...

گفتم:پس فردا می ریم آزمایشگاه...

گفت:موافقم...فردا می ریم...

و رفتیم...نمی دونم چرا اما دلم مث سیر و سرکه می جوشید...اگه واقعا عیب از من

بود چی؟...سر

خودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت

فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم...

طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه...هم من هم اون...هر دو آزمایش دادیم...بهمون

گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره...

یه هفته واسمون قد صد سال طول کشید...اضطرابو می شد خیلی اسون تو چهره

هردومون دید...با

این حال به همدیگه اطمینان می دادیم

که جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیس...

بالاخره اون روز رسید...علی مث همیشه رفت سر کار و من خودم باید جواب ازمایشو

می گرفتم...دستام مث بید می لرزید...داخل ازمایشگاه شدم...

علی که اومد خسته بود...اما کنجکاو...ازم پرسید جوابو گرفتی؟

که منم زدم زیر گریه...فهمید که مشکل از منه...اما نمی دونم که تغییر چهره اش از

ناراحتی بود...یا از

خوشحالی...روزا می گذشتن و علی روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر می

شد...تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود...بهش

گفتم:علی...تو

چته؟چرا این جوری می کنی...؟

اونم عقده شو خالی کرد گفت:من بچه دوس دارم مهناز...مگه گناهم چیه؟...من

نمی تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم...

دهنم خشک شده بود...چشام پراشک...گفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منو

دوس داری...گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی...پس چی شد؟

گفت:آره گفتم...اما اشتباه کردم...الان می بینم نمی تونم...نمی کشم...

نخواستم بحثو ادامه بدم...پی یه جای خلوت می گشتم تا یه دل سیر گریه کنم...و

اتاقو انتخاب کردم...

من و علی دیگه با هم حرفی نزدیم...تا اینکه علی احضاریه اورد برام و گفت می خوام

طلاقت بدم...یا زن بگیرم...نمی تونم خرج دو نفرو با هم بدم...بنابراین از فردا تو واسه

خودت...منم واسه خودم...

دلم شکست...نمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش

کرده بودم...حالا به همه چی پا زده...

دیگه طاقت نیاوردم لباسامو پوشیدمو ساکمم بستم...برگه جواب ازمایش هنوز توی

جیب مانتوام بود...

درش اوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتم...احضاریه

رو برداشتم و از خونه زدم بیرون...

توی نامه نوشت بودم:

علی جان...سلام...

امیدوارم پای حرفت واساده باشی و منو طلاق بدی...چون اگه این کارو نکنی خودم

ازت جدا می شم...

می دونی که می تونم...دادگاه این حقو به من می ده که از مردی که بچه دار نمی

شه جدا شم...وقتی جواب ازمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه...باور کن اون قدر

برام بی اهمیت بود که حاضر

بودم برگه رو همون جاپاره کنم...

اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه...

برای خودم متاسفم...این که یه عمر مو...بهترین لحظات عمرمو پای چه ادمی هدر

دادم...یه ادم دورنگ...یه ادم دروغگو...

توی دادگاه منتظرتم...امضا...مهناز

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۸, ۰۸:۴۲ قبل از ظهر
فرض کنید دارید توی خیابون رانندگی میکنید.یه دفعه چشمتون میفته به یه ماشین خوشگل پراید(البته همتون میدونید که پراید 2 زار نمی ارزه اما چون معمولاً بهترین وسیله انتقال هلو های سطح شهر می باشد بنا براین ما بش میگیم ماشین خوشگل) خوب حالا یه کم اون قوه تخیل رو بیشتر به کار بندازید و فکر کنید که توی اون ماشین دو تا هلوی رسیده وآبدار نشستند و دارن غش غش می گن و می خندن!اگه یه کم دیگه هم فکر کنید می فهمید که در اون لحظه شما آرزو مکنید که کاشکی یکی از این هلو ها بغل شما باشه.باز هم فرض میکنیم شما پشت فرمان یک پیکان سبز رنگ مدل 45 هستید به آینه اش هم یک عدد cd آویزوونه و پشت شیشه عقب هم نوشتند "لطفاً مرا بشویید" خوب عکس العمل شما چیه در اون حالت؟ مسلمه دیگه به طرز عجیبی به شانس خودتون لعنت می فرستید, اما خوب نگران نباشید من راهی بتون یاد میدم که حتی با یه پیکان قراضه هم بتونی مخ جیگرترین دخترای تهران و یا ایران رو بزنید. ادامه مطلب را بخوانید... در مرحله اول چند تا نکته رو به خاطر بسپارید: 1- اولاً هر جا که دیدید تعدادی دختر دارن از خنده غش و ضعف میرن بدونید که کارشون فقط برای تظاهر و جلب توجهه چون:بر عکس ما پسرا , هیچ دختری نیست که برای یه دختر دیگه اونقد جذاب و شیرین سخن باشه که طرفشو به غش و ضعف بندازه .در ضمن ما پسرا چون خیلی شورشو در اوردیم دیگه حتی بابا ننه هم رو هم مسخره میکنیم و می خندیم اما دخترا این جوری نیستن و هیچ وقت هیچ دختری نتونسته یه دختر دیگه رو از ته دل بخندونه! آخرین دختری که تونست یه دختر دیگه رو بخندونه وقتی بود که پدربزرگ پدر جد من رفت واسه زنش هوو اورد و چون این دو تا خیلی از هم بدشون میومد وقتی که یکیشون مرد اون یکی از ته دل خندید! پس نتیجه میگیریم که خنده دخترا یعنی اینکه خواهش میکنم,استدعا دارم یکی بیاد مخ من رو بکوبه باش آبگوشت درست کنه! 2- وقتی که توی یه ماشین تنها دو تا دختر بودند مطمئن باشید یکیشون پشت فرمونه چون اگر نباشه خوب ماشین راه نمیفته دیگه iq ! خوب دخترا راننده های خوبی نیستند و موقع رانندگی 80 درصد حواسشون به رانندگیه که یه وقت اشتباه نکنن.(الان میگید پس 20 درصد بقیه کجاست؟باید عرض کنم که معمولاً دخترا فقط از 80 درصد حواسشون استفاده میکنن و به عبارت دیگه همه حواسشون رو هم که جمع کنن میشه 80 درصد و اون 20 درصد باقی مونده رو هم خدا بشون نداده تا بعداً راحت گول بخورن و عاشق شن و این طوری نسل بشر منقرض نشه!وگر نه خدا وکیلی اگه یه دختر 100 درصد حواسش جمع باشه اونوقت کی میاد زن من و تو و باباتو عموتو .... شه؟!؟!؟!) خوب پس باید حواستون رو متمرکز کنید رو اون یکی دختره و روی مخ اون کار کنید که نتیجه بهتری بگیرید. 3- تا یه ماشین دیدید که توش دو تا دختر هستند سریع نرید کنارش و بخواید شماره بدید به دو دلیل:الف:این روش قدیمی شده و در ضمن اگه هم دختری بود که شماره بگیره چون ماشین شما پیکان مدل جوادیسمه پس از شما شماره نمیگیرن! . ب:ممکنه تصادف کنید چون در اون حالت ماشین های دیگه ای هم هستند که همزمان با شما اون ماشین خوشگل رو دیدن و چون اونها هم به روش قدیمی عمل میکنن پس سریع میخوان خودشونو برسونن بهش و اولین کسی باشن که شماره میدن و از اونجایی که تجربه نشون داده وقتی یه پسر یه دختر خوشگل میبینه دیگه مخش از کار میفته پس اگر شما هم در اون زمان با ماشینتون اونجا باشید پس احتمال تصادف زیاده! بنابراین و با توجه به دو مورد فوق نتیجه میگیریم که وقتی یه ماشین با دو تا جیگر زنده دیدید باید سریعاً از محل دور شید و فاصله رو زیاد کنید 4- مهمترین اصل در زدن مخ یه دختر آرامشه.البته میدونم که ضربان قلب چه بخوای و چه نخوای میره رو 1000 اما باید جوری رفتار کنید که طرف نفهمه شما استرس دارید.حتی الامکان می تونید واسه اینکه نشون بدید چقدر آرامش دارید در حال حرکت در ماشین رو باز کنید و بپرید بیرون و این نشان دهنده اوج آرامش و ابله بودن شماست! 5- خیلی وقتا اتفاق میفته که وقتی یه ماشین رو به عنوان سوژه در نظر میگیرید در همین حال یه ماشین دیگه هم پیدا میشه و شما میمونید که از این دو تا ماشین کدومشون رو انتخاب کنید.راستش این مشکلیه که تا حالا خودمم هم راه حلی واسش پیدا نکردم ولی خوب شما میتونید در این مواقع خیالتون رو یه کم راحت کنید از این بابت که من نویسنده هم سردرگم میشم چه برسه به تو! 6- هیچ وقت وقتی که یه ماشین خوشگل دیدید سعی نکنید که عملیات محیرالعقول انجام بدید و چه میدونم سرعتو زیاد کنید و لایی بکشید واینا....چون واقعاً لایی کشیدن یک پیکان سبز رنگ از بین چند تا پژو و پراید و ماکسیما صحنه چندان خوشایندی نیست و اولین فکری که در این حالت به ذهن بیننده خطور میکنه اینه که احتمالاً راننده پیکان از ده اومده! 7- یه نکته خیلی خیلی مهم رو به خاطر بسپارید و اون اینکه مطمئن شید که اون دو نفری که توی ماشین پراید نشستند و یکی از یکی خوشگل ترند مادر و فرزند نباشند .به هر حال امروزه با پیشرفت علوم و فنون بعضی وقتا مادره از دختره جوون تر میشه پس حتماً حواستون جمع باشه! 8- سعی کنید وقتی یه ماشین خوشگل دیدید صدای ضبط ماشینو زیاد نکنید که کل خیابون برگردن ماشین شما رو نگاه کنند چون دیگه اینکه آدم آهنگ تکنو بذاره و صداشو زیاد کنه واقعاً خز و خیل شده و در ضمن این جوری ممکنه دافیه هم بپره به هر حال اونا دخترن دیگه مثل ما پسرا که نیستن, کارشون حساب و کتاب نداره.... 9- و ....! خوب حالا که مراحل بالا رو با دقت بشون توجه کردید میرسیم به مرحله اصلی یعنی زدن مخ اون خانوم خوشگلا با توجه به اینکه اونا پراید یا 206 یا چه میدونم یه ماشین درست و حسابی دارن و شما یه پیکان سبز رنگ و یا فوق فوقش یه پیکان بنفش متالیک که روی داشبوردش از این سگا هست که کلشون تکون میخوره! به نظر شما این کار شدنیه یا نه؟اگر من بگم آره باور میکنید؟درسته این کار شدنیه اما خیلی سخته! بابا جان ما توی زانتیا که میشینیم به زحمت میریم مخ یه دختره رو که عقب وانت نشسته میزنیم اونوقت تو با یه پیکان سبز رنگ میخوای مخ یه دختر جیگر بالا شهری رو بزنی؟برو بابا برو روتو کم کن! خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه....

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۸, ۰۸:۴۵ قبل از ظهر
با رعایت این ده راهکار و با توّجه به ندای درونی خود قادرید تا اندوخته ی مالی خود را افزایش دهید.


http://www.mardoman.net/files/articles//56469642.jpg

1-بدانید چه می خواهید
از آنچه که می خواهید مطمئن شوید و آگاه شوید، خیلی از ما حتّی خودمان هم نمی دانیم دقیقاً در زندگی به دنبال چه هستیم! مقدار پولی را که دوست دارید داشته باشید، تعیین کنید، برای مثال، دوست دارید، 100 میلیون ریال پول داشته باشید، با این روش زودتر به هدف خود می رسید تا اینکه فقط بگویید من دوست دارم بیشتر پول در بیاورم.

2- به ندای درونی خود گوش دهید

هر آنچه که از ندای درونی خود می شنوید، به آن توجّه و عمل کنید. متأسفانه بیشتر ما به این مسائل اعتقادی نداریم و شاید همین حالا با خود بگویید: "من که اصلاً به این چیزها اعتقادی ندارم و نمی توانم حتّی این الهامات را از وجودم درک کنم!"، امّا حقیقت این است که این الهامات و نیروی درونی وجود دارندً و البته اگر خودتان بخواهید، شما را به طرف آنچه که می خواهید هدایت میکند.

3- مبلغی منطقی و صریح را در ذهن خود پرورش دهید

ابتدا از مبالغ کم و منطقی شروع کنید، برای مثال، 100 میلیون ریال، هدفتان بر این باشد که در مرحله اوّل تمام تلاش خود را برای کسب این مبلغ متمرکز کنید و بعد به مبالغ بیشتر فکر کنید.

4- اگر خیلی در درجه اوّل به پولدار شدن اهمیّتی نمی دهید، دیگر اهداف ایده آل خود را مثل، تفریح، امنیت و آزادی و ...فکر کنید، در ذهن خود فرض کنید که به همه ی آنها رسیده اید و از این حس لذّت ببرید، این خود انگیزه ای می شود تا برای رسیدن به آنها به پول نیز فکر کنید و برسید.

5- از پیروی و تعقیب دنیوی دست بردارید

شما همواره با نیروی درونی خود به خداوند متعال وصل هستید، لحظاتی را در خلوت خود سعی به ارتباط با خداوند بپردازید، از وی راهنمایی بخواهید و تقاضا کنید تا شما را در مسیر صحیح و سرشار از موفقیت، قرار دهد، طوری که بتوانید در آسایش و آرامش برای خود و اطرافیانتان مفید باشید، مطمئن باشید که جواب می گیرید.

6- عمل کنید

اینکه فقط فکر کنید و خیال کنید، کافی نیست، عمل کنید! خیلی از افراد با این که از وضعیت کنونی خود راضی نیستند و می دانند در صورت اقدام به راهی بهتر به آنچه می خواهند می رسند، امّا جرأت گامی برتر را ندارند. بنابراین شجاع باشید و عمل کنید. ترس خود مانع موفقیت است.

رالف والدو چنین می گوید: "توصیه من به جوانان این است که برای موفقیت، به آنچه که صحیح است امّا از رسیدن به آن می ترسید یا ناامید هستید، عمل کنید"، سوزان جفرز نیز معتقد است:"باید از مانع ترس عبور کنید، تا کامیاب شوید"، با تصمیمی جدّی و اوّلین گام شما برای موفّقیت، تمامی دنیا شروع به همکاری با شما می کنند و به میل شما راه می آیند.

7- مراحل کار را در ذهن و با کلام خود زیر لب مرور کنید

بطور مثال، سوالی را در مورد کسب مبلغی از مسیری خاصّ از خود بپرسید، و با خود گفتگو کنید، "اگر از این راه موفّق نشدم، تمام مسیر قبل را از ذهن خود پاک کرده و از راهی بهتر و موثر تر وارد می شوم تا بالاخره پولدار شوم"

8-از موانع نترسید

دریا همیشه آرام نیست، زندگی هم مثل دریاست، گاهی مجبورید با دریایی موّاج و طوفانی دست و پا بزنید تا بر موانع پیروز شوید. بیشتر ما به محض شکست یا سختی، ناامید شده و از ادامه راه می ترسیم، با سرزنش و افسردگی نه تنها کاری پیش نمی برید، بلکه اوضاع شما از قبل هم بدتر می شود، همانطور که کارل ساگن می گوید:"بهتر است عوض اینکه چرا تاریک است و غر بزنید، حتّی با یک شمع کمی آنجا را روشن کنید"، یا به قول ما ایرانی ها، "ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است".

9- روابط و ذهن خود را خانه تکانی کنید!

نه تنها در خانه، بلکه در محیط کار، اجتماع و ...روابط خود را در جهت مثبت اصلاح کنید. مطمئناً هیچ کس بدون کمک و همیاری دیگران، نمی تواند به اهداف خود برسد، امّا اگر قرار باشد این ازدحام روابط بی فایده و پر سر و صدا همراه با میلیون ها انرژی منفی باشد و باعث عدم تمرکز یا تحلیل روحیه تان شوند، بهتر است حذف شوند.

10- به علائق خود توجّه کنید

هر کسی به چیزهایی در ذهن خود و بطور ذاتی علاقه دارد، اگر هر گام یا عمل یا هدفی را طبق آنچه که علاقه دارید و به آن عشق می ورزید، آغاز کنید، می بینید که چطور سریع تر و آسان تر به هدف خود می رسید. در واقع این خود درونی ماست که جسم ما را به طرف آن چه که لذّت می بریم و عشق می ورزیم، سوق می دهد.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۸, ۰۹:۵۵ قبل از ظهر
پولدارترین ایرانی کیست؟


اثشبولتن نیوز: دانستن لیست "ترین ها" همواره از جمله مطالبی بوده است که علاقمندان زیادی برای خود دارد و یکی از این لیست ها، لیست پولدارترین افراد است که همواره در حال تغییر و تحول است. مجله فوربس که هرساله لیست پولدارترین افراد دنیا منتشر می کند، امسال در یک اقدام جالب، با معادل سازی ارزش دارایی افراد در مقاطع زمانی مختلف تا کنون، برای اولین بار لیستی را منتشر کرده است که در آن 200 نفر که در طول تاریخ بیشترین ثروت را داشته اند معرفی شده اند. اولین نفر در این لیست که به عنوان پولدارترین فرد در تاریخ معرفی شده، چنگیز خان با 417 میلیارد دارایی است. نکته جالبی که در این لیست به چشم می خورد، وجود تنها یک ایرانی در این لیست 200 نفره است، که در این رده بندی جایگاه 193 را به خود اختصاص داده است. بر خلاف تصور اکثر ایرانیان در مورد پولدارترین فرد ایرانی! این عنوان به پیر امیدیار، مدیر سایت ebay اختصاص دارد. امیدیار در سال 1967 در کشور فرانسه- پاریس به دنیا آمد. پدر او ایرانی و مادرش فرانسویست. وی در 6سالگی به همراه خانواده خود به امریکا می رود و در کالج نافتز در رشته علوم رایانه تحصیل میکند. امیدیار در سال 1995 سایت ebay را تنها از روی سرگرمی راهاندازی می کند ولی پس از گذشت اندکی این سایت به یکی از بزرگترین و پردرآمد ترین سایت های اینترنتی تبدیل می شود. Ebay به عنوان اولین سایت حراجی اینترنتی لقب گرفته است. این سایت در حال حاضر تعداد 6000 کارمند دارد و در سال 2005 میلادی معادل 441 میلیون دلار سود داشته است. ebay در حال حاضر 144 میلیون عضو دارد و روزانه میلیون ها معامله بصورت مجازی در آن صورت می گیرد. امیدیار در لیست ثروتمندان حال حاضر دنیا در رتبه 17 قرار دارد و ثروت او حدود 8 میلیارد دلار برآورد شده است.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۸, ۰۹:۵۶ قبل از ظهر
متن سنگ نوشته قبر افراد مشهور

متن سنگ قبر پروین اعتصامی
آنکه خاک سیه اش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است


متن سنگ قبر فروغ فرخزاد
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
واز نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی برای من م
ای مهربان چراغ بیارو یک دریچه
که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم


متن سنگ قبر کوروش کبیر
ای انسان هر که باشی واز هر جا که بیایی
میدانم خواهی آمد
من کوروشم که برای پارسی ها این دولت وسیع را بنا نهادم
بدین مشتی خاک که تن مرا پوشانده رشک مبر


متن سنگ قبر فریدون مشیری
سفر تن را تا خاک تماشا کردی
سفر جان را از خاک به افلاک ببین
گر مرا می جویی
سبزه ها را دریاب با درختان بنشین


متن سنگ قبر بابک بیات
سکوت سرشار از ناگفته هاست


متن سنگ قبر خسرو شکیبایی
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
عشق پیدا شدوآتش به همه عالم زد


متن سنگ قبر حافظ
بر سر تربت ما چون گذری همتی خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود


متن سنگ قبر شاپور
قلبم پر جمعیت ترین شهر دنیاست......


متن سنگ قبر سهراب سپهری
به سراغ من اگر می آیید
نرم وآهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من


متن سنگ قبر منوچهر نوذری
زحق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی
چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی


متن سنگ قبر وینستون چرچیل
من برای ملاقات با خالقم آماده ام
اما اینکه خالقم برای عذاب دردناک ملاقات با من آماده باشد چیز دیگریست


متن سنگ قبر اسکندر مقدونی
اکنون گور او را بس است
آنکه جهان اورا کافی نبود


متن سنگ قبر نیوتن
ظبیعت وقوانین طبیعت در تاریکی نهان بود
خدا گفت بگذار تا نیوتن بیاید.....
وهمه روشن شد


متن سنگ قبر لودولف کولن(ریاضی دان)
3.141562353589793238462633862279088


متن سنگ قبر فرانک سیناترا(بازیگر و خواننده)
بهترین ها هنوز در راهند....
انسانهای بزرگ واقعا" بزرگند


متن سنگ قبر ویرجینیا وولف(نویسنده)
در برابرت خود را پر میکنم از فرار نکردن
ای مرگ

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۸, ۰۹:۵۹ قبل از ظهر
هفت نظریه درباره ی پایان جهان!


بر اساس شواهد علمی موجود و مدارک تاریخی قدیمی نظریه هایی که به احتمال نابودی جهان تا سال 2012 پرداخته است مورد بررسی قرار گرفته است.
بسیاری از دانشمندان با توجه به شرایط کنونی زمین و بحرانهای موجود بسیار نگران حیات بشر بوده و به مطالعه بر روی حقایقی می پردازند که می تواند روزی منجر به اتمام حیات بر روی سیاره آبی شود. به اعتقاد برخی نظریه ها پایان یافتن جهان که در تقویم باستانی اقوام مایان تاریخ آن سال 2012 ذکر شده است می تواند به دلایل مختلفی به واقعیت تبدیل شود. نشریه تلگراف نیز با توجه به این نظریه ها و مدارک به بررسی برخی از این دلایل و میزان احتمال تحقق آنها تا سه سال آینده پرداخته است.
حمله بیگانگان فضایی: این پدیده در ابتدا به موضوع بسیاری از آثار هنری علمی تخیلی تبدیل شد اما به تدریج محققان دریافتند که نگرانی از حمله بیگانگان به زمین رو به افزایش است. تعداد موارد مشاهده یوفوها افزایش پیدا کرده و نشانه ها و مدارک زیادی از مشاهده این پدیده های غریب ارائه شده است. از جمله این شواهد تلاش دولتهای مختلف در سرتاسر جهان برای کنترل یوفوها طی 50 سال گذشته است. اما با وجود تمامی این شواهد و مدارک که بسیاری آنها را خیالی و زاده توهم شاهدان می دانند، احتمال وقوع حمله بیگانگان به زمین تا سال 2012 تنها 0.1 از 10 تخمین زده شده است.
برخورد با زمین: هزاران انجمن اینترنتی و سایتهای مختلف اعلام کرده اند زمانی در اوایل قرن 21 میلادی سیاره ای ناشناخته با زمین برخورد کرده و یا از فاصله ای بسیار نزدیک از کنار آن عبور خواهد کرد و در نتیجه تمدن را نابود کرده و یا خسارات و دگرگونی های عظیم و جبران ناپذیری را بر روی زمین به جا خواهد گذاشت. این سیاره با نام خیالی "نیبیرو" سیاره ای در منظومه خورشیدی فرض شده است که در مداری نامنظم در حرکت بوده و هر سه هزار و 700 سال یکبار به قسمتهای داخلی منظومه خورشیدی راه پیدا می کند. شواهد بسیار کمی برای اثبات این نظریه ارائه شده است که از آن جمله می توان به معرفی 10 سیاره توسط ناسا در سال 2005 اشاره کرد که در خارج از منظومه خورشیدی به سر می برند و شاید تا سال 2012 به قسمتهای داخلی منظومه خورشیدی وارد شده و از نزدیکی زمین عبور کنند. با این همه احتمال وقوع این برخورد 0.2 از 10 تخمین زده شده است.
بحران خورشیدی: این بحران یکی از معدود سناریوهایی است که با انتهای تقویم مایانها در ارتباط است و می تواند پایه علمی داشته باشد. در این سناریو که احتمال وقوع آن 0.3 از 10 برآورد شده است، تابشهای شدید خورشیدی و یا انفجارهای گازی در دسامبر 2012 می تواند زمین را در خود غرق کرده و نوع بشر را به همراه اکو سیستم زمین نابود سازد. تا کنون شواهدی مبنی بر وقوع چنین پدیده ای در سال 2012 ارائه نشده اما ارتباطاتی میان دوره های 11 ساله خورشیدی و چرخه زمانی تقویم مایانها یافته شده است. با این حال با وجود اینکه شعله های خورشیدی می تواند برای برخی از تجهیزات، ماهواره ها و فضانوردان مشکلاتی را ایجاد کند اما از قدرتی که بتواند زمین را حداقل تا سال 2012 ویران سازد برخوردار نخواهد بود. تنها خطر جدی که از سوی خورشید زمین را تهدید می کند، اتمام انرژی خورشید و بلعیده شدن زمین توسط این ستاره عظیم است که آن نیز تا پنج بیلیون سال آینده ممکن خواهد بود.
تغییر قطبهای مغناطیسی: بسیاری معتقدند قطبهای مغناطیسی زمین در سالهایی نه چندان دور تغییر خواهند کرد و بر الگوی چرخش مداری زمین تاثیر گذاشته و فاجعه ای بزرگ را به وجود خواهد آورد. این افراد مدارکی از تغییر قطبی زمین در گذشته ارائه کرده و معتقدند این تغییرات را می توان با مطالعه نقاط خورشیدی و تئوری میدانهای مغناطیسی مشاهده کرد. در عین حال برخی معتقدند مایانها و مصریان باستان نیز از وقوع چنین پدیده ای در آینده آگاه بوده اند اما این راز امروزه توسط دولتها مخفی باقی مانده است. محققان دانشگاه پرینستون و تولوس در فرانسه با بررسی مدارک مختلف دریافته اند که سیاره زمین در حدود 800 میلیون سال پیش دورانی را برای متعادل سازی قطبهای خود پشت سر گذاشته است. تغییر زاویه 50 درجه ای در قطب شمال طی 20 میلیون سال از جمله شواهدی است که محققان به آن دست یافته اند و بر همین اساس معتقدند امکان وقوع چنین پدیده ای وجود دارد اما طی یک میلیون سال آینده و درصد احتمال وقوع آن یک از 10 خواهد بود.
ابرآتشفشان: انفجار ابر آتشفشانی یکی از عظیم ترین انفجارهایی خواهد بود که در تاریخ بشر دیده شده و در اثر افزایش میزان ماگما در هسته زمین و عدم وجود راه فرار از این منطقه از زمین به وجود خواهد آمد. نتیجه چنین انفجاری پراکنده شدن میزان زیادی از گازهای سمی در اتمسفر زمین و پوشانده شدن قسمتهای زیادی از خشکی ها توسط ماگماها خواهد بود. تصاویری که توسط ماهواره ها طی سالهای گذشته به ثبت رسیده است نشانه هایی از تغییر را در سنگهای مذاب زیر زمینی نمایش می دهد که می تواند درصد احتمال این انفجار را یک از 10 ساخته و مدارک علمی را برای اثبات این نظریه ارائه دهد.
نقطه اوج نفتی: کاهش ذخایر نفتی جهانی قطعا واقعیتی است که می تواند به فروپاشی سرمایه گذاری و اقتصاد جهانی منجر شود. اما نظریه نقطه اوج نفتی درباره موضوع افزایش تقاضا در برابر میزان تولید بحث می کند بر اساس این نظریه زمانی فرا خواهد رسید که تقاضای این منبع انرژی از میزان تولید آن پیشی خواهد گرفت. به گزارش مهر، برخی معتقدند این پدیده در حال حاضر آغاز شده است اما برخی دیگر آغاز آن را سال 2012 اعلام کرده اند. با این همه و با وجود تلاش برای تولید منابع جایگزین انرژی احتمال وقوع این پدیده 4 از 10 محاسبه شده است.
نابودی نسل زنبورها: 36 درصد از کندوهای زنبور در ایالات متحده در زمستان 2008 به دلیل اختلالی به نام اختلال نابودی کلونی زنبورها از بین رفتند. این اختلال که طی آن تمامی زنبورهای کارگر یک کندو به صورت ناگهانی می میرند و تنها زنبور ملکه به جا می ماند در چندین کشور اروپایی از جمله فرانسه، بلژیک، ایتالیا، پرتغال و اسپانیا رواج یافته است. تا کنون دلایلی مانند آفتها، تغییرات شدید جوی و امواج تلفن همراه عوامل بروز این اختلال اعلام شده اند اما تاثیر هیچ یک از آنها تا کنون به اثبات نرسیده است و از آنجایی که تا کنون درمانی موثر نیز برای کنترل این اپیدمی ارائه نشده است، پیش بینی می شود نظریه انقراض زنبورها به زودی به واقعیتی تلخ تبدیل شود.با توجه به این حقیقت که پرورش بسیاری از محصولات کشاورزی از جمله سویا، پنبه، دانه های روغنی مانند بادام، انگور، سیب و گلهای آفتابگردان نیازمند حضور زنبورها بوده و فعالیتهای این حشرات کوچک بر روی تولید 30 درصد از غذای جهان تاثیری مستقیم به جا می گذارد، بالاترین احتمال نابودی حیات در اثر پدیده ای طبیعی به این نظریه ارائه شده و 7 از 10 تخمین زده شده است

Senior Manager
۱۳۸۸-۱۲-۱۸, ۰۷:۳۴ بعد از ظهر
» مردان برای خرید یک کالا به قیمت یک دلار، 2دلار می پردازند و البته به آن کالا نیاز دارند..

اما زنان برای خرید یک کالا به قیمت 2دلار، 1دلار می پردازند و البته به آن کالا نیاز ندارند.

» همه زنان نگران آینده هستند، البته تا زمانی که ازدواج نکرده اند..

اما هیچ مردی نسبت به آینده نگرانی ندارد، مگر زمانی که ازدواج می کند.

» مرد موفق کسی است که مازاد بر آن چه همسرش خرج می کند، درآمد داشته باشد..

اما زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند.

» برای شاد بودن در کنار یک مرد، باید او را عمیقا درک کنی و کمی هم دوستش داشته باشی..

اما برای شاد بودن در کنار یک زن، باید او را عمیقا دوست داشته باشی، اما اصلا در صدد فهم او برنیایی.

» مردان متاهل نسبت به مردان مجرد بیشتر عمر می کنند و البته به همان نسبت هم آرزوی مرگ می کنند.

» وقتی زنی با مردی ازدواج می کند توقع دارد که او تغییر کند، اما تغییر نمی کند..
درحالیكه وقتی مردی با زنی ازدواج می کند توقع دارد که او تغییر نکند، اما تغییر می کند.

Senior Manager
۱۳۸۸-۱۲-۱۸, ۰۷:۳۷ بعد از ظهر
مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:"عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم"
ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن
ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار !
زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد
هفته بعد مرد به خانه آمد ، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب ومرتب بود
همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه ؟
مرد گفت :"بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا،چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون لباس راحتی هایی که گفته بودم برایم نگذاشتی ؟"
جواب زن خیلی جالب بود
زن جواب داد : لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم !!!!

Senior Manager
۱۳۸۸-۱۲-۱۸, ۰۷:۳۹ بعد از ظهر
مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید:

"ببخشید آقا ؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"

مرد روی زمین : "بله، شما در ارتفاع حدودا ً ۶ متری در طول جغرافیایی "۱٨'۲۴ﹾ۸۷ و عرض جغرافیایی "۴۱'۲۱ﹾ۳۷ هستید."

مرد بالن سوار : " شما باید مهندس (http://www.bia2net.ir/) باشید."

مرد روی زمین : "بله، از کجا فهمیدید؟؟"

مرد بالن سوار : " چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"

مرد روی زمین : " شما باید مدیر (http://www.bia2net.ir/) باشید. "

مرد بالن سوار : " بله، از کجا فهمیدید؟؟؟"

مرد روی زمین : " چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا میخواهید بروید. قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند.
واقعیت این است که شما هنوز در موقعیت قبلی هستید ؛ هر چند ممکن است من در بیان موقعیت شما چند میلیمتر خطا داشته باشم!"

Senior Manager
۱۳۸۸-۱۲-۱۸, ۰۷:۴۱ بعد از ظهر
- پسر اولی: پسر بازم امسال خل نشی و یه شبه كل حقوق یه ماهت رو براش خرج كنی‌ها!!! از من یاد بگیر! هر سال یه هفته قبل از ولنتاین باهاش قهر میكنم كه خرج رو دستم نیفته! دو روز بعد از ولنتاین هم دوباره بهش زنگ میزنم و باهاش آشتی میكنم!!!
- پسر دومی: آخه نمیشه كه ! حداقل یه دسته گل باید براش بخرم و شام ببرمش بیرون! اگه امسال گردنبند براش نخرم كه تا دو سال باهام حرف نمیزنه! گردنبند بدون گوشواره هم كه خوبیت نداره!
- دختـر اولی: ای بخشكی شانس!! ولنتاین رسید و من هنوز هیچكی رو پیدا نكردم كه خرش كنم تا برام كادو بخره!! امسال خوردم به پیسی!!
- دختـر دومی: نگران نباش بابا! ماشالا خر زیاده! از من یاد بگیر! هر سال دو تا دو تا كادو میگیرم!! بهت قول میدم یه خورده زرنگ بازی در بیاری تو هم امسال مثل من دو تا كادو میگیری!
دو روز بعد از ولنتاین:
- پسر دومی: راست میگفتی ها! عجب خریتی كردم!
- دختـر دومی: دیدی راست میگفتم! خر زیاده!!!

Senior Manager
۱۳۸۸-۱۲-۱۸, ۰۷:۴۵ بعد از ظهر
مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از كنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را كشت. اما مرد نفهمید كه دیگر این دنیا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌كشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.
پیاده‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند. در یك پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند كه به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود كه آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازه‌بان كرد: «روز به خیر، اینجا كجاست كه اینقدر قشنگ است؟»
دروازه‌بان: «روز به خیر، اینجا بهشت است.»
- «چه خوب كه به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم.»
دروازه‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: «می‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می‌خواهد بنوشید.»
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان: واقعأ متأسفم. ورود حیوانات به بهشت ممنوع است.

مرد خیلی ناامید شد؛ چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. از نگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اینكه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود كه به یك جاده خاكی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد. مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز كشیده بود و صورتش را با كلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.
مسافر گفت: روز به خیر
مرد با سرش جواب داد.
- ما خیلی تشنه‌ایم، من، اسبم و سگم.
مرد به جایی اشاره كرد و گفت: میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر كه می‌خواهید بنوشید.
مرد، اسب و سگ، به كنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند.

مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتید، می‌توانید برگردید.
مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نیست، دوزخ است.
مسافر حیران ماند: باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نكنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود!
- كاملأ برعكس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌كنند. چون تمام آنهایی كه حاضرند بهترین دوستانشان را ترك كنند، همانجا می‌مانند...

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۹, ۰۴:۱۹ قبل از ظهر
حکایت عرفانی کودک و دیدار فامیل خدا

کودکی با پاهای برهنه بر روی برفها ایستاده بود
وبه ویترین فروشگاهی نگاه می کرد
زنی در حال عبور او را دید .
او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید
و گفت: مواظب خودت باش
کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟
زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از
بنده های خدا هستم
کودک گفت:می دانستم با او نسبت دارید چون من از خدا خواسته بودم یکی نفر بفرسته اگه خودش نمی رسه یکی از فامیل اشو بفرسته
” خدا یک جوری با هر بنده اش لطف داره که انگار همین یک بنده را داره “

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۹, ۰۴:۲۸ قبل از ظهر
عکس های دیدنی از ایمن ترین ماشین دنیا ، : ماشین اوباما (http://www.persianv.com/view/083812.php)
http://www.persianv.com/uc/out.php/i6385_rlyfizoulntpansjm2a.jpg

http://www.persianv.com/khabar/423486_orig.jpg

جزئیات ماشین اوباما
برخی منابع خبری جهان از انتشار جزئیات فناوریهای به کار رفته در خودروی شخصی رئیس جمهور جدید آمریکا خبر داند. به گزارش خبرگزاری مهر، این خودرو یک لیموزین فوق مدرن است که به لطف استفاده از طیف گسترده ای از فناوریهای روز دنیا به یکی از امنیتی ترین خودروهای جهان تبدیل شده است.
درب این خودرو 20 سانتمیتر قطر داشته و به جهت استفاده از آلیاژهای فلزی بسیار سنگین وزنی معادل درب کابین هواپیمای بوئینگ 747 دارد.
شیشه های این خودروی به گونه ای در آن جاسازی شده اند که تنها اوباما می تواند با فشردن دکمه مخصوص آنها را پایین و بالا ببرد.
در این خودرو به جز لپ تاپ و فناوری Wi-Fi از تلفن ماهواره ای و خط ارتباطی مستقیم با معاون رئیس جمهور و پنتاگون نیز استفاده شده است.
به گزارش مهر، باک این خودرو نیز با استفاده از پوشش فومی بسیار مستحکمی پوشیده شده است تا درصورت برخورد بسیار شدید خودرو با موانع نیز منفجر نشود.
نکته جالب در این خودرو، شیشه درب قسمت راننده است. این شیشه تنها 5/7 سانتیمتر پایین می آید تا راننده بتواند با عوامل امنیتی صحبت کرده و یا فیشهای مخصوص عبور را از داخل خودرو پرداخت کند.
شاسی خودرو نیز ترکیبی از فلزات فولاد، تیتانیوم، آلومینیوم و سرامیک است که استحکام قابل توجهی به کل آن داده است.
بر اساس گزارش Digg.com، در استفاده از تایرها نیز دقت خیره کننده ای شده است. این تایرها تقریبا هیچ گاه پنچر نمی شوند و به جهت استفاده از لایه فلزی در زیر لایه های رویی، حتی در صورت تکه تکه شدن تایر نیز خودرو می تواند با سرعت بالایی از محل حادثه فرار کند.
در داخل بدنه خودرو، اسلحه ویژه ای مجهز به فناوری مادون قرمز قرار دارد. همچنین چندین واحد خونی از اوباما نیز در این بدنه جاسازی شده است تا در مواقع لزوم از آن برای حفظ جان رئیس جمهور در جریان تصادفات استفاده شود.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۹, ۰۴:۳۳ قبل از ظهر
http://img.tebyan.net/big/1386/06/65219126238014110221512574241002141946196.jpg


داستان " به رنگ عشق "
از زندگی خسته شده بود.... شقیقه هاش تیر می کشید .. بی تفاوت به دیوار سفید خیره شده بود... چقدر خسته بود... از نگاهش پیدا بود. تنها او میدانست چقدر دوستش داشت؟
جواب این سوال را نمی دانست اما کسی در درونش فریاد میزد یک دنیا اما دنیا به چشمش کوچک بود...به اندازه ی تمام ثانیه هایی که با یاد او ، فکر او ، صدای او ، زندگی کرده بود...
اما باز هم کم بود، چون همه ی آنها به نظرش به کوتاهی یک رویای شیرین بی بازگشت بود.... هر اندازه که بود ، مطمئن بود که دیگر بدون او حتی نفس هم برایش سنگین خواهد بود و می دانست دیگر بی او زندگی چیزی کم دارد به رنگ عشق !
نگاهش به جعبه ی کوچکی بود که روی میز بود. دستش را دراز کرد جعبه را برداشت. نفسش داشت بند می آمد. یاد یک هفته پیش افتاد که با چه شوق و ذوقی رفت و خریدش تا بدهدش یادگاری .یادگاری که با آن عشق را جاودان سازد... چه قدر زیبا بود ... درخشش نگینش توجه همه را به خود جلب میکرد. چه قدر با خودش تمرین کرد. شب از هیجان خوابش نبرد. آخه فردا باهاش قرار داشت . صبح زود بلند شد . یک دوش گرفت. کت شلواری را که می دانست خیلی دوست دارد پوشید. حسابی خوش تیپ کرد. جعبه را گذاشت تو جیبش. اما طاقت نیاورد باز کرد و بار دیگر نگاهش کرد. چه قدر زیبا بود اما میدانست این زیبایی در برار آن عزیز که دلش را سال ها بود دزدیده بود هیچ است.
سر ساعت رسید. از تاخیر داشتن متنفر بود. چند دقیقه بعد او آمد. کمی آشفته بود. با خودش گفت حتما برای رسیدن به من عجله کرده است. سر میز همیشگی شان نشستند. کمی صحبت کردند. کم حرف بود. بیشتر دوست داشت که بشنود. از همه چیز برایش گفت. داشت کم کم حرفاش را جمع و جور می کرد. از اضطراب تو جیبش با جعبه بازی می کرد. تا خواست حرف دلش را بزنه ... وسط حرفش پرید گفت .... یک چیزی را می خواستم بهت بگم. من دارم میرم. تا آخر هفته ی دیگه... دیگه هیچی نشنید .. انگار که مرد.. قلبش دیگه نمی زد.. صداش در نمی آمد.گلوش خشک شده بود....تا اینکه به سختی گفت؟ چی ؟؟؟ یک بار دیگه بگو... بغض کرد
گفت: من دارم میرم. مجبورم. بابا برام بلیت گرفته. خودم هم نمی دونستم.. اصلا باورم نمیشه.فقط یک خواهش دارم این یک هفته ی آخر را باهم خوش باشیم و بذار با یک دنیا خاطرات قشنگ این داستان تموم شه...نمی خواست هیچی بشنوه. حاضر بود بقیه عمرش را بده و زمان در چند دقیقه قبل ثابت بمونه. اما حیف نمی شد.. از سر میز بلند شد. نای راه رفتن نداشت. انگار همه ی دنیا روی دوشش بود. گفت بعدا بهت زنگ میزنم. صدایی راشنید که میگفت: تو را خدا آروم باش.. مواظب خودت باش... نفهمید چه طوری خودش را رساند خونه . رفت تو اتاقش . خودش را انداخت رو تخت. و تنها صدای یک احساس خیس بود که سکوت تنهاییش را می شکست. نفهمید چند ساعت گذشته بود. برایش مهم نبود. موبایلش را نگاه کرد 10 تا اس ام اس با 3 تا میسکال! می دانست که از نگرانی دارد می میرد. بهش زنگ زد. سعی کرد بروز ندهد اما نشد تا صدایش را شنید که گفت بله بفرمایید بغضش ترکید....گوشی را قطع کرد . چند دقیقه بعد دوباره زنگ زد.. با خودش عهد بسته بود که آخرین خواسته اش را با جون دل انجام بدهد. و این یک هفته را با هم خوش باشند. هر روز به جاهایی سر میزدند که با هم رفته بودند. جاهایی که با هم خاطره داشتند. شب ها هم تا سپیده با تلفن حرف می زدند. به یاد تمام شب هایی که با هم تا صبح از عشق گفته بودند.
ثانیه برایشان عزیز بود. قیمتش قدر تمام عشقی بود که بهم تقدیم کرده بودند. اما این ثانیه ی عزیز خیلی بی رحم و بی تفاوت به زمین و زمان در گذر بود و یک هفته به سرعت یک نیم نگاه عاشقانه گذشت ... روز آخر شد ... لحظه ی آخر فرا رسید ... وقت گفتن خداحافظی ... نمی خواست از دستش بدهد . نمی خواست بذارد برود... نمیخواست ...... اما ............
نگاهش کرد. آخرین نگاه. چقدر دوستش داشت ... گفت مواظب خودت باش..
گفت: تو هم همین طور. سخت نگیر این نیز بگذرد.
گفت: بی تو نمی گذره!!! اشک تو چشامانش حلقه زده بود اما نمی خواست اشکهایش را ببیند! بوسیدش.. چقدر گرمایش را دوست داشت . اما حیف که آخرین بوسه بود... برای آخرین بار نگاهش کرد. سرش را به زیر انداخت و رفت بی خداحافظی.. صدایی را می شنید که می گفت: خداحافظ...
نگاهش به ساعت افتاد. هنوز نرفته بود . با اینکه همین چند ساعت پیش او را دیده بود اما دلش تنگ شده بود.. خیلی تنگ.
صدای موبایل او را از عالم رویا به واقعیت بازگرداند . گوشی را برداشت. صدای آشنایی بود: من پروازم را از دست دادم. نمیرم. می ای دنبالم؟
این بار هم چیزی نمی شنید . صدا گفت: صدام میاد؟ میگم نمی رم. پیشت می مونم .دوست دارم. می ای دنبالم؟
به خودش اومد: اره . همین الان اومدم.
گوشی را قطع کرد. چه قدر خوشحال بود. زندگی با عشق و دیگر هیچ. چشمش به جعبه ی روی میز افتاد هنوز هم درخشش زیبا بود.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۹, ۰۴:۳۵ قبل از ظهر
http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/BMZ14/shahid_gomnam02.jpg

شبهای جمعه که میشه دلا بهونه میگیره***هر کی میاد سره یه قبر ازش نشونه میگیره
یکی سره قبر پدر یکی کنار مادرش***یکی کنار خواهر و یکی پیش برادرش
اما یه مادر، غمگین و آروم *** میاد کنار شهید گمنام
یه جعبه خرما برای فاتحه خونی میاره***آروم میاد میشینه و سر روی سنگش میذاره
میگه تو جای بچه امی گوش بده به حرفای من***از بس که اینجا اومدم درد اومده پاهای من
آخر نگفتی،کسی رو داری *** یا که مثه من بی کس و کاری
مگه تو مادر نداری برای تو گریه کنه***غروب پنج شنبه بیاد به قبر تو تکیه کنه
غصه نخور من مادرت منم همیشه یاورت***نمیذارم تنها باشی مدام میام بالا سرت
از تو چه پنهون یه بچه دارم *** چند سال از اون خبر ندارم
آخ که دلم برات بگه از پسرم یه خاطره***لحظه جبهه رفتنش،ساعتی که میخواست بره
از اون لباس خاکی و از اون کلام آخرش***هر قدمی میرفت جلو نگا میکرد پشت سرش
دیگه نیومد،رفت ناپدید شد *** چشمام به دربه خونه سفید شد
دیگه از اون روز تا حالا منتظره زنگ درم***بس که دلم شور میزنه نصف شب از خواب میپرم
کاشکی بود و نگا میکرد یزید سرش رفت بالا دار***سزای اعمالشو دید،لکه ننگ روزگار
من مطمئنم الان اگر بود *** سرگرم شادی از این خبر بود
اون شبی که نشون میداد صدام چشاشو بسته بود***رفتم تو فکر روزی که دل ما رو شکسته بود
روزای که میخندید و خونه ها رو خراب میکرد***روزای که با توپ و تانک دل ما رو کباب میکرد
روزای که مثه یه گرگ ما رو تو غم سهیم میکرد***روی گلا پا می گذاشت بچه ها رو یتیم میکرد
روزای که نمک میریخت رو زخم داغ پدرا***داغ برادر میگذاشت رو جیگر برادرا
الحمدالله دعام اثر کرد *** سوی جهنم عزم سفر کرد...
بسه دیگه خسته شدی دوباره خیلی حرف زدم***با این که قول داده بودم اما بازم گریه شدم
خدا نگهدار پسرم فعلا ازت جدا میشم***شاید مسافرم بیاد زشته که خونه نباشم
با صد امید و آرزو مادر مفقودالاثر***بلند شد از کنار قبر شاید براش بیاد خبر
چند ساله مادر کارش همینه *** خبر نداره بچه اش همینه...

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۹, ۰۴:۴۰ قبل از ظهر
این کودک چینی که یادتون هست
همونیه که پدرش زنجیرش می کرد که به خیابون نره!

http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/11/15/126142_994.jpg


خوب می دونید الان کجاست

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

ماه پیش عکسی از این کودک چینی در حالی که پدرش او را به صندوق پستی در پکن زنجیر کرده بود تا به کار دست فروشی اش بپردازد ، در رسانه ها منتشر شد. این عکس آن قدر تاثر برانگیز و تاثیر گذار بود که دولت چین دست به کار شد و حالا یک مهد کودک مسئولیت نگهداری او را برعهده گرفته است. آن عکس قطعا سرنوشت آینده این کودک چینی را تغییر داده است.

http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/12/16/127793_984.jpg

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۹, ۰۴:۵۴ قبل از ظهر
7‌ ‌اشتباه باور نكردنی درباره خواب‌
1 - خواب؛ هر چه بیشتر، بهتر: كاش همین‌طور بود! ولی مطالعات نشان می‌دهد احتمال مرگ زودرس در آنهایی كه بیش از8 ‌ساعت در شبانه‌روز می‌خوابند،بیشتر است. ‌

2 - خوش به حال فلانی، هنوز سرش به بالش نرسیده،خوابش می‌برد! ‌اتفاقا این نشان می‌‌دهد كه فلانی‌،خواب خوبی ندارد.این كه آدم هنوز سرش به بالش نرسیده خوابش ‌ببرد، یكی از نشانه‌های خواب‌آلودگی است كه باید تحت بررسی قرار بگیرد.مدت زمانی كه طول می‌كشد ‌تا خوابمان ببرد،نباید كمتر از 5 دقیقه یا بیشتر از30 دقیقه باشد.پزشكان،مقادیر كمتر و بیشتر از ‌این محدوده را غیرطبیعی می‌دانند.‌ 3 - چقدر كم می‌خوابی! همه آدم‌ها حداقل به 8 ساعت خواب شبانه احتیاج دارند! ‌هیچ عدد قطعی و واحدی وجود ندارد كه بشود روی آن قسم خورد.میزان نیاز به خواب در افراد مختلف، ‌متفاوت است.به خودتان رجوع كنید، اگر حس می‌كنید كه هر روز بعدازظهر خسته و خواب‌آلود ‌می‌شوید، بدانید كه احتمالا الگوی خواب‌تان غلط است.‌

4 - چقدر زیاد می‌خوابی، نخبه‌ها فقط روزی 3،‌ 4 ساعت می‌خوابند! ‌شاید مارگارت تاچر و بیل كلینتون و چند نفر از مشاهیر هالیوودی جزء نخستین كسانی باشند كه رسانه‌های ‌غربی،درباره كم‌ خوابیدن آنها زیاد حرف زدند.اما واقعیت این است كه از نظر پزشكان، این قبیل افراد ‌معمولا عملكرد بهتری نسبت به سایرین ندارند. كم‌خوابی،سلامت شما را تهدید می‌‌كند و ‌تمركزتان را پایین می‌آورد. كم‌خوابی حتی می‌تواند بیمارتان كند و به سیستم ایمنی‌ شما آسیب ‌بزند.

‌5- من خوابم خوب است؛ فقط شب‌ها چند بار از خواب می‌پرم! ‌به چنین خوابی نمی‌گویند خواب خوب. خوابی خوب است كه تداوم مناسبی داشته باشد.بیدار شدن مكرر ‌در حین خواب از علائم شایع اختلال خواب است و بیشتر آنهایی كه شب‌ها بیش از یك بار از ‌خواب می‌پرند، به نوعی اختلال خواب دچارند.

6- كم‌‌خوابی فقط یك چاره دارد؛ قرص خواب! ‌‌ تاثیر داروهای خواب‌آور، كوتاه‌ مدت است و كم‌كم بدن به دارو عادت می‌كند و دیرتر به آن جواب می‌دهد. از ‌طرفی،اگر بدن به دارو عادت ‌كند؛ قطع آن اوضاع را بدتر می‌كند. پس برای درمان قطعی، فقط باید به پزشك ‌مراجعه كرد تا علت اصلی بی‌‌خوابی شناخته و درمان شود.
‌7- كم‌‌خوابی از آن دردهایی است كه چاره ندارد‌ و باید با آن ساخت! ‌اما توصیه‌های دیگری هم هست كه می‌تواند اوضاع خواب‌تان را رو به ‌راه كند: ‌پرهیز از نوشیدن چای،قهوه، نوشابه وخوردن شكلات در ساعات نزدیك به خواب. خودداری از مصرف غذاهای سنگین و كشیدن سیگار در ساعات نزدیك به خواب.‌رعایت نظم خواب؛ خوابیدن در یك ساعت ثابت، اختصاص دادن اتاق خواب به خوابیدن و اجتناب از كارهای ‌دیگری مثل تماشای تلویزیون و كار در آن اتاق ‌‌و بالاخره این كه اگر بیش از نیم ساعت در رختخواب ماندید و خوابتان نبرد و احساس خواب‌آلودگی هم ‌نكردید، باید از اتاق خواب خارج شوید وتا وقتی احساس خواب‌آلودگی نكرده‌اید،به رختخواب برنگردید.‌

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۹, ۰۷:۳۷ قبل از ظهر
بیه تو ... شبیه زندگی - داستان عاشقانه




http://up.iranblog.com/2/1255976338.jpg




مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند. آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند زن جوان: یواش تر برو, من می ترسم مرد جوان: نه, اینجوری خیلی بهتره زن جوان: خواهش میکنم, من خیلی می ترسم مرد جوان: خوب, اما اول باید بگی که دوستم داری زن جوان: دوستت دارم, حالا میشه یواش تر برونی مرد جوان: منو محکم بگیر زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری
آخه نمیتونم راحت برونم. اذیتم میکنه همه چیز سیاه شدروز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با یک خودرو حادثه آفرید در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد, یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بودپس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت
و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند
دمی می آید و بازدمی میرود
اما زندگی غیر از این است
و ارزش آن در لحظاتی تجلی می آبد
که نفس آدمی را می برد

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۹, ۱۰:۰۴ قبل از ظهر
http://static.cloob.com//public/images/smiles/23.gif عشق یعنی http://static.cloob.com//public/images/smiles/23.gif

عشق یعنی ... نتونی صبر کنی تا کسی شما رو به هم معرفی کنه
عشق یعنی ... همون سلام اول.
عشق یعنی ... چیزی مثل تنفس در هوای پاک کوهستان.
عشق یعنی ... یک موهبت طبیعی که باید اونو پرورش داد.
عشق یعنی ... به هزار زبون بهش بگی دوستت دارم .
عشق یعنی ... انفجار احساسات.
عشق یعنی ... وقتی دلت می ره نتونی جلوشو بگیری.
عشق یعنی ... جذب شخصیتش بشی.
عشق یعنی ... وقتی تو از اون بخوای که مرد زندگیت بشه.
عشق یعنی ... ترو ببخشه و یه فرست دیگه بهت بده.
عشق یعنی ... وقتی من و تو ما می شیم
عشق یعنی ... حاصل جمع دو انسان
عشق یعنی ... کسی رو داشته باشی که مواظب هیکلت باشه
عشق یعنی ... مایه قوت قلب
عشق یعنی ... شادی و نشاط
عشق یعنی ... کسی که دلتو می بره
عشق یعنی ... جواهر قیمتی خودتو به دست بیاری.
عشق یعنی ... غذا رو شریکی خوردن.
عشق یعنی ... توی ذهنت خودتو با اون مجسم کنی.
عشق یعنی ... وقتی توی انتخابت شک نداری.
عشق یعنی ... فرار کردن به دنیای خصوصی خودتون.
عشق یعنی ... هر روز به بهونه ای جشن گرفتن.
عشق یعنی ... در موفقیت هم شریک بودن.
عشق یعنی ... خاطرات خوشی را که با هم داشتین بشماری تا خوابت ببره.
عشق یعنی ... عکس عشقت یه جایی جلوی شماته.
عشق یعنی ... بوی عطرش از خاطرت نره.
عشق یعنی ... از خودت بپرسی چرا دم به ساعت بهت زنگ نمی زنه.
عشق یعنی ... وحشتی از بودن با اون نداری.
عشق یعنی ... خوبی هاشوهم درکنار بدی هاش ببینی.
عشق یعنی ... یه عالمه حرفو با یه اشاره گفتن.
عشق یعنی ... یه کیک خونگی برای روز تولدش.
عشق یعنی ... تمام توجهت به اون باشه.
عشق یعنی ... کسی رو داشته باشی که ازت محافظت کنه.
عشق یعنی ... هلش بدی توی مسیر درست.
عشق یعنی ... گرفتن یه پرستار برای بچه .
عشق یعنی ... یادت نره که هر کسی باید بتونه عقیدشو بگه.
عشق یعنی ...توی پرداخت صورت حساب کمکش کنی.
عشق یعنی ... یه قرار ملاقات خیلی مهم.
عشق یعنی ... با هم تاب خوردن.
عشق یعنی ... چیزی که کمک می کنه تا دل شکسته رو دوباره درمون کنی.
عشق یعنی ... با هم ارتباط قلبی داشتن.
عشق یعنی ... با هم موسیقی رمانتیک گوش دادن.
عشق یعنی ... یکی همیشه با یه کادو و هدیه کوچولو بیاد.
عشق یعنی ... بعضی وقتا بی حوصله شدن.
عشق یعنی ... روی هم اسمای قشنگ گذاشتن.
عشق یعنی ... چیزی که شما رو ثروتمندترین آدمای روی زمین می کنه.
عشق یعنی ... اولین کسی که زنگ میزنه ببینه تو رسیدی خونه یا نه.
عشق یعنی ... از اینترنت بیرون اومدن وکامپیوتر رو خاموش کردن و با هم به گشت و گذار رفتن.
عشق یعنی ... وقتی نشونه ها امید بخشن.
عشق یعنی ... شمع ومهتاب وستاره ها.
عشق یعنی ... وقتی دل پادشاهی می کنه.
عشق یعنی ... وقتی اطمینان پیدا میکنی که اون مرد دلخواهته.
عشق یعنی ... وقتی مردی به دختر دلخواهش برمی خوره.
عشق یعنی ... کم کردن فاصله ها.
عشق یعنی ... کلید یه رابطه محکم
عشق یعنی ... دو تایی سوار یه ماشین قوی توی پستی و بلندی ها.
عشق یعنی ...همیشه برای زنگ زدن به هم وقت پیدا کنید.
عشق یعنی ... برای تولدش درست همون چیزی رو که دوست داره بهش هدیه بدی.
عشق یعنی ... دلت بخواد هدیه ای به اون بدی که مثل یه گنج نگهش داره.
عشق یعنی ... به اون نشون بدی که واقعا درکش می کنی.
عشق یعنی ... وقتی با هم مشکل پیدا می کنید به حرفای هم خوب گوش کنید.
عشق یعنی ...وقتی باهاش قرار داری حسابی به خودت برسی.
عشق یعنی ... مثل توی قصه ها رمانتیک بودن.
عشق یعنی ... براش یه نامهء رمانتیک بفرستی.
عشق یعنی ... بعضی وقتا دل همدیگه رو شکستن.
عشق یعنی ... احساس کنی که همهء دور و برت روعشق گرفته.
عشق یعنی ... چیزی که از کلمات قویتره.
عشق یعنی ... روی دریای خوشبختی شناور بودن.
عشق یعنی ... بعضی وقتا جز ماه غمزده همدمی نداشته باشی.
عشق یعنی ... جادوش کنی.
عشق یعنی ... کسی رو داشته باشی که لحظات قشنگ زندگیت رو باهاش شریک بشی.
عشق یعنی ... وقتی توی دنیا هیچ چیز جز خودتون دو تا اهمیت نداره.
عشق یعنی ...دو چهره خندون.
عشق یعنی ... یه بازی که تمومی نداره.
عشق یعنی ... چیزی مثل برنده شدن توی بازی.
عشق یعنی ... وقتی شب مهتاب برات شعر می خونه.
عشق یعنی ... احساس کنی پاهات رو زمین بند نیست.
عشق یعنی ... به جای اینکه بره ها رو بشماری آنقدر به اون فکر کنی تا خوابت ببره.
عشق یعنی ... حرفشو باور کنی.
عشق یعنی ... تو گوش هم زمزمه کردن.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۹, ۱۰:۰۶ قبل از ظهر
عکس دیدنی : یک ایرانی عجیب الخلقه http://www.persianv.com/uc/out.php/i5694_2z50fpx.jpg

آقاى سیاه خان که گاه سیاه خان بوشهرى نامیده مى شود، از انسان هاى عجیب در دنیا است که تا به حال در جهان همانند و مشابهى با شرایط جسمى او پیدا نشده است.
در استان فارس - ۵۰ کیلومترى جنوب شیراز به نام زرقان در روستایى به نام لپوئى خانواده اى کشاورز زندگى مى کرد. فرزند سوم آنها ۱۲۹۱ شمسى (۱۹۱۲ میلادى) با زایمان طبیعى به دنیا آمد. دو فرزند قبلى خانواده مشکلى نداشتند و رشد طفل سوم نیز تا ۶ سالگى به نظر خانواده طبیعى بود. اما این بچه از ۶ سالگى به بعد به طور ناگهانى و سریع دچار رشد بدنى شد به طورى که در ۹ سالگى ۲۰ ساله به نظر مى رسید. در این زمان خانواده کودک عجیب به دلیل فقر شدید خانوادگى و غیر عادى بودن وضع طفل و مشکل بودن نگهدارى و تغذیه او به ناچار از روستاى لپوئى به شیراز تغییر مکان دادند. آنها در شیراز چند سال در محلى در نزدیکى دروازه اصفهان به طرف فلکه ولیعصر کنونى در محله اى به نام درشکه خانه که روزها و شبها محل توقف درشکه ها بود، زندگى مى کردند. روزها در کنار خیابان و پیاده رو، کنار جوى آب و زیر سایه درختان و ساختمان ها او را روى تکه پارچه اى مى نشاندند و مردم و رهگذران به صورت سیرک یا نمایش به دیدن هیکل و قیافه وحشتناک او مى آمدند و گاه بعضى تماشاچیان به او کمک هاى مادى مختصرى به صورت صدقه مى کردند. بعضى از بچه ها به او سنگ مى زدند و فریاد او بلند مى شد ولى امکان و توان برخاستن و دفاع یا تلافى نداشت. گاه بچه هاى کوچک و زن ها از مشاهده چهره و هیکل عجیب و ترسناک او از وحشت جیغ زده و گریه مى کردند. شهرت این غول عجیب الخلقه و کریه به تدریج به شهرستان هاى دیگر فارس رسید و از نقاط دوردست به دیدن این به قول بعضى در آن زمان «انسان جن زده» مى آمدند. خانواده وى براى درمان او از داروهاى گیاهى مختلف، بخورها، ادعیه، جادو، اوراد رفع جن و شربت هاى طلسم شکن استفاده مى کردند. به تدریج عده اى افراد زرنگ و فرصت طلب با موافقت خانواده وى به صورت اکیپ دور او را گرفته و ابتدا از هر تماشاچى پول مى گرفتند و بعد اجازه نزدیک شدن و مشاهده این فرد غول مانند را مى دادند و بدینوسیله ممر معاشى براى خانواده و دیگران بود. در سال ۱۳۰۱ شمسى آقاى دکتر قربان، بنیانگذار و اولین رئیس دانشکده پزشکى شیراز سیاه خان را مى بیند و از آن پس مرتب به دیدن او مى رود و علاوه بر کمکهاى مالى مکرر برایش دارو و غذا مى برد. گاه با درشکه و با زحمت او را به دانشگاه پزشکى مى آوردند و دکتر قربان به علت مشکلات پیاده و سوار کردن سیاه خان، خود در داخل درشکه او را معاینه و درمان هاى لازم را تجویز مى کرد. به دستور دکتر قربان به علت مشکل بودن زندگى در کوچه و منزل وى را در بیمارستان سعدى شیراز متعلق به دانشکده پزشکى بسترى مى کنند. سیاه خان تا پایان زندگى اش در بیمارستان به سر مى برد. این هیولاى خوفناک با قدى به طول ۲۵۹ سانتى متر و هیکلى با وزن ۲۵۰ کیلوگرم به زندگى پررنج خود ادامه داد. دکتر قربان به علت نادر بودن این فرد در جهان و شرایط بسیار عجیب او خیلى به او علاقه مند شده بود و در آن زمان به پزشکان و دانشجویان مى گفت «سیاه خان در عالم پزشکى گوهر شب چراغى است» وزن جمجمه او که ۷‎/۵ کیلوگرم بود، تحمل این سر بزرگ و ترسناک را روى گردن سیاه خان مشکل مى کرد. به علت وزن فوق سنگین بدن و طول زیاد قد و ناهنجارى شدید مهره ها و گردن و کمر قادر به سرپا ایستادن نبود و براى این کار احتیاج به کمک حداقل ۴-۳ نفر قوى هیکل داشت. همه مهره ها به همدیگر جوش خورده و یک ستون یک پارچه شده بودند لذا ستون مهره ها قادر به حرکت و چرخش به اطراف و یا خم شدن به هیچ سویى نبود. رشد عضلانى و اندام نرم به نسبت اسکلت استخوانى عجیب الخلقه ضعیف تر بود، لذا کلاً به نسبت لاغر به نظر مى رسید و اگر وزن اندام نرم او به تناسب قد او بود، مسلماً وزن کلى بدنش به مراتب زیادتر از ۲۵۰ کیلوگرم مى بود. چهره او با برجستگى هاى عجیب استخوانى و فیگور خارق العاده خود حتى براى افراد بزرگسال نیز ترسناک و دلهره آور بود. پیشانى او با رشد شدید و ضخیم استخوانى به طرف جلو به صورت دیواره متراکم افقى پیش آمده و سپس رشد خود را با همان ضخامت به طرف پایین و جلو ادامه داده و یک دیواره سخت ستبر استخوانى جلو چشمهاى او را از جلو و اطراف تا روى لب بالا پوشانده بود. طورى که از طرف جلو قادر به دیدن فضا و منظره جلو خود نبود و فقط قادر به دیدن جلو انگشتان پاى خود روى زمین بود. میدان دید او به علت وجود این دیواره کلفت استخوانى در جلو و پایین و دو طرف پیشانى در دو طرف چپ و راست نیز از بین رفته و قادر به دیدن محیط اطراف و پهلوهاى چپ و راست نبود. فک پایین به صورت تیغه کلفت استخوانى به طرف پایین و جلو پیشرفت کرده و چندین سانتى متر رو به جلو آمده است. استخوان پشت سر او نیز به طرف عقب و اطراف رشد و پیشروى کرده و با جوش خوردن به مهره هاى بالاى گردن دیواره سخت سایه بان مانند استخوانى به روى گردن و کمى در اطراف روى شانه ها به وجود آورده بود. کتف ها و شانه ها مشابه دو تا باله پهن استخوانى ضخیم ماهى از چپ و راست و کمى هم به جلو پیشرفتگى پیدا کرده بود. کف پاها کاملاً صاف و به علت کف بسیار پهن و دراز پاها موقع راه رفتن تلپ تلپ کف پا به زمین کوفته مى شد. حالات و اخلاق و روحیات او شبیه بچه ها بود. فردى عقب مانده و کم هوش بود. گاه حالات شدید امیال ***ى بدون کنترل و خجالت داشت. اشتهاى او به غذا در حد ۴-۳ نفر انسان سالم پراشتها بود. قواره هیکل او خیلى عجیب و وحشتناک بود. به علت عمل استخوان سازى شدید در ستون مهره ها کلیه مهره ها از بالا تا پایین به صورت یک چوب خشک و یک تکه استخوان سخت در آمده بود و به هیچ وجه امکان حرکت ستون مهره ها به اطراف و چرخش یا خمیده شدن مهره به جهت هاى مختلف وجود نداشت این ستون یک پارچه مهره ها از بالا به طور کامل به گردن و جمجمه به طور فیکس جوش خورده بود و موجب شده بود گردن و سر و چهره هیچگونه حرکت و تکان و خمیدگى و چرخش را به هیچ طرفى نداشته باشد و در واقع تمام بدن به جز دستها و پاها به صورت یک قطعه استخوانى یک پارچه جوش خورده درآید درست شبیه رباط آهنى. دیواره جمجمه از تمام اطراف رو به داخل محفظه جمجمه و نیز رو به فضاى بیرون شدیداً رشد کرده و ضخیم شده بود و به علت این رشد جمجمه به طرف محفظه داخلى خود و کم شدن پیشرونده فضاى داخلى جمجمه نتیجتاً مغز و محتویات داخل جمجمه از همه طرف تحت فشار شدید و دائمى دیواره فولادین قرار گرفته و موجب بروز مشکلاتى مثل عقب ماندگى، بیمارى هاى روانى و عصبى، تحریکات شدید طغیان دار ***ى، بى حوصلگى، عصبانیت، گریه و اشتهاى سیرى ناپذیر به غذا شده بود. سیاه خان سالها از بیمارى مقاربتى و جلدى و ریوى رنج مى برد. در موارد عصبانیت مثل بچه هاى کوچک گریه مى کرد، فریاد مى کشید، ناسزا مى گفت و گاه صداى گریه او نازک و بچه گانه مى شد. حجم جمجمه وى ۱۴۷۰ سانتى متر مکعب بود. طول دست او ۱۱۷ سانتى متر و طول پاى او ۱۲۵ سانتى متر بود. به علت حجیم و سنگین بودن جمجمه و گردن و سنگین بودن هیکل او و فشار دائم این وزن زیاد روى ستون فقرات ستون مهره ها در ناحیه سینه و پشت به طرف عقب و کمى به سمت راست قوز برداشته بود. اگر این قوز وجود نداشت، قد کامل او بیش از ۲۵۹ سانتى متر فعلى مى بود.
این غول عجیب الخلقه و هیولاى روى زمین به علت ذات الریه و سپسیس فوت مى کند. دکتر قربان نه تنها به این غول که در دنیا مشابه نداشت در دوره حیاتش علاقه شدیدى داشت بلکه بعد از مرگ او نیز او را دوست داشت و تأکید مى کرد اسکلت کامل استخوانى او را به صورت سالم و یکپارچه براى مشاهده، مطالعه و پژوهش پزشکان و دانشجویان درمحلى در اختیار آنان قرار دهد ولى جو فرهنگ مردم در آن زمان به ویژه جامعه روستایى و اعتقادات و باورهاى آنان مانعى بزرگ براى دخالت و تغییرات و یا تصاحب جسد سیاه خان مى شد. لذا دکتر قربان با ترفند مدبرانه و تحت عنوان تقبل مراسم دفن او و تعهد کلیه هزینه وتشریفات حمل و نقل و غسل و کفن او از طرف دانشکده پزشکى و حتى براى آرامش فامیل او تا حدى بزرگداشت و احترام مرحوم ، جسد او را براى چندسال در محلى مخفى و ناشناخته که حتى خیلى از پرسنل در دانشکده و اطرافیان دکتر قربان و هیچیک از خانواده مرحوم سیاه خان اطلاع نداشتند، نگهدارى کرده و بعد از عودت فامیل او به روستاى خود و پس از اینکه آبها از آسیاب ریخته شد و تا حدودى خاطره او به فراموشى سپرده شد، و دیگر پیگیرى و ادعایى وجود نداشت، بعداز چندسال جسد او را بیرون آورده و به بخش آناتومى دانشکده پزشکى (در محلى محفوظ و محرمانه) برد و طى عملیات پزشکى و بهداشتى و ضدعفونى کلیه نسوج نرم بیرون و اندرون بدن را حذف و پاک و خارج کرده و اسکلت استخوانى یک پارچه وسالم و کامل او را پس از پروسس هاى علمى آماده کرده و در یک اتاقک شیشه اى محفوظ و محکم و بدون دسترس لمس به آن در معرض مشاهده همگانى در سالن ورودى دانشکده پزشکى شیراز در بالاى پله هاى ورودى قرار داد. هم اکنون هیولاى غول آساى وحشتناک دراین محل در جلو چشم همه بازدیدکنندگان و پژوهشگران با احترام سرپا ایستاده است و همه افراد مى توانند با او ملاقات کنند و از عجایب خلقت خدا بازدید کنند. او دیگر درد و رنجى ندارد و راحت و محکم با چهره کریه و ترسناک خود با قامت راست ایستاده است.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۹, ۱۰:۰۸ قبل از ظهر
عکسهای کوتاه قدترین انسان دنیا به همراه کامبیز دیرباز! (http://www.persianv.com/view/081855.php)
http://www.persianv.com/khabar/kam2.jpg
وقتی می‌فهمیم کوچک‌ترین انسان بالغ دنیا 58 سانتی‌متر قد دارد و الان در ایران کسی را داریم که در همین حدود است، ناخودآگاه به وجد می‌آییم. تصور اینکه نام او شاید به زودی در کتاب گینس ثبت شود و ایران یک نماینده دیگر در گینس داشته باشد، به قدر کافی برای ما هیجان‌انگیز است. به هر حال ما با یک پدیده عجیب روبه‌رو شدیم؛ با حسین پرکاس که تا الان کسی او را نمی‌شناخت و به زودی یکی از سرشناس‌ترین آدم‌های ایران می‌شود.
حسین پرکاس،کوچکترین انسان دنیا
http://www.persianv.com/khabar/kam3.jpg
«حسین پرکاس»، تمام مردم مرودشت او را به این نام می‌شناختند، اما نام واقعی او محمد حسن است. این نامی است که در شناسنامه او نوشته شده. نکته جالب دیگر اینکه او 44 سال دارد، اما به خاطر اینکه شناسنامه او را دیر گرفتند، در شناسنامه او قید شد که در شهریور ماه سال 49. در مرودشت به دنیا آمده و 44سال گذشته را در همسایگی تخت جمشید زندگی کرده. او در این مدت در مرودشت سرشناس بود، اما با وجود این، شهرت او هیچ وقت از استان فارس فراتر نرفت. این عجیب‌ترین اتفاقی است که هیچ توجیهی نمی‌توان برای آن داشت. گویا دوستان حسین در سال‌های گذشته تلاش زیادی داشتند تا او را به مردم بشناسانند اما اتفاقات مانع از شناساندن حسین به مردم ایران شد. او گمنام ماند تا اینکه یک روز همراه با دوستانش به دفتر مجله آمد، ساعاتی را میهمان ما بود و البته این آشنایی کوتاه باعث شد او با تک تک بچه‌های تحریریه دوست و رفیق شود.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۹, ۱۰:۲۰ قبل از ظهر
اگه دو تا مرد طالب یه زن باشن توی مملکتهای مختلف چی به سر این سه نفر م


توی ژاپن: جوان اولی از عشق جوان دومی نسبت به دختر محبوبش متاثر میشه و
خودکشی می کنه جوان دومی هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگین میشه که
خودکشی می کنه بعدش برای دختر ژاپنی هم چاره ای جز خودکشی نیست

توی اسپانیا: مرد اولی توی دوئل ، مرد دومی رو از پای در میاره و با زن محبوبش به
آمریکای جنوبی فرار می کنن

توی انگلستان: دو تا عاشق با کمال خونسردی حل قضیه رو به یه شرط بندی توی
مسابقه ء اسب سواری موکول می کنن اسب هر کدوم برنده شد ، معشوق مال
اون میشه

توی فرانسه: خیلی کم کار به جاهای باریک می کشه دو تا مرد با همدیگه توافق می
کنن که خانم مدتی مال اولی و مدتی مال دومی باشه

توی استرالیا: دو تا مرد بر سر ازدواج با معشوق مشترک سالها مشاجره می کنن
این مشاجره اونقدر طول می کشه تا یکی از طرفین پیر بشه و بمیره ، یا از یه مرضی
بمیره اونوقت اونکه زنده مونده با خیال راحت به مقصودش می رسه

توی قفقاز: جوان اولی دختر محبوب رو بر می داره و فرار می کنه دومی هم دختر رو
از چنگ

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۱۹, ۱۰:۲۳ قبل از ظهر
اسلحه خطرناک هیتلر فاش شد! +عکس


http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/56903.jpg
این بمب مخفی که هیتلر آن را به صورت مخفی روی کاغد آورده و نام بادبان به آن داده است، 1000 کیلوگرم وزن دارد و قرار بود پس از تولید روی لندن پایتخت انگلیس انداخته شود...
به گزارش تابناک، ‌اسلحه مخفی و نیمه کاره هیتلر، دیکتاتور آلمان 64 سال بعد فاش شد. چنانچه هیتلر این سلاح را به تولید می‌رساند، لندن پایتخت انگلستان با خاک یکسان می‌شد.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-10/51695_883.jpg
به گزارش شفا نیوز، این بمب مخفی که هیتلر آن را به صورت مخفی روی کاغد آورده و نام بادبان به آن داده است 1000 کیلوگرم وزن دارد و قرار بود بعد از تولید روی لندن پایتخت انگلیس انداخته شود.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-10/51696_858.jpg
این بمب که روی یک هلیکوپتر سوار می‌شود بعد از پرتاب با سرعت 1125 کیلومتر به مقصد نزدیک می‌شود و خلبان نیز می‌تواند با چتر، جان خود را نجات دهد.
مهندسان نازی در نظر داشتند با تولید این بمب بخش بزرگی از لندن را نابود کنند. قرار است نقشه‌های این بمب نیمه کاره در همان شهر لندن به مزایده گذاشته شود.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-10/51698_544.jpg
هنوز مشخص نشده است که مهندسان نازی در چه تاریخی روی این بمب کار می‌کرده‌اند اما این نقشه‌ها بعد از ورود متفقین به برلین در سال 1945، از قصر محل اقامت هیتلر پیدا شده است.

Senior Manager
۱۳۸۸-۱۲-۱۹, ۰۷:۲۸ بعد از ظهر
سالها پیش در کشور آلمان زن و شوهری زندگی می کردند که آنها هیچ گاه صاحب فرزندی نمی شدند. یک روز که برای تفریح به اتفاق هم از شهر خارج شده و به جنگل رفته بودند ببر کوچکی در جنگل نظر آنها را به خود جلب کرد.

مرد معتقد بود که نباید به آن بچه ببر نزدیک شد. نظر او این بود که ببر مادر جایی در همان حوالی فرزندش را زیر نظر دارد. پس اگر احساس خطر می کرد به هر دوی آنها حمله می کرد و صدمه می زد. اما زن انگار هیچ یک از جملات همسرش را نمی شنید! خیلی سریع به سمت ببر رفت و بچه ببر را زیر پالتوی خود به آغوش کشید و سپس دست همسرش را گرفت و گفت :

عجله کن! ما باید همین الآن سوار اتومبیل مان شویم و از اینجا برویم.

آنها به آپارتمان خود بازگشتند و به این ترتیب ببر کوچک عضوی از اعضای این خانواده ی کوچک شد و آن دو با یک دنیا عشق و علاقه به ببر رسیدگی می کردند.

سالها از پی هم گذشت و ببر کوچک در سایه ی مراقبت و محبت های آن زن و شوهر حالا تبدیل به ببر بالغی شده بود که با آن خانواده بسیار مانوس بود.

در گذر ایام مرد درگذشت و مدت زمان کوتاهی پس از این اتفاق دعوتنامه ی کاری برای یک ماموریت شش ماهه در مجارستان به دست آن خانم رسید.

زن با همه دلبستگی بی اندازه ای که به ببری داشت که مانند فرزند خود با او مانوس شده بود ناچار شده بود شش ماه کشور را ترک کند و از دلبستگی اش دور شود.

پس تصمیم گرفت، ببر را برای این مدت به باغ وحش بسپارد. در این مورد با مسوولان باغ وحش صحبت کرد و با تقبل کل هزینه های شش ماهه ببر را با یک دنیا دلتنگی به باغ وحش سپرد و کارتی از مسوولان باغ وحش دریافت کرد تا هر زمان که مایل بود بدون ممانعت و بدون اخذ بلیت به دیدار ببرش بیاید.

دوری از ببر برایش بسیار دشوار بود. روزهای آخر قبل از مسافرت مرتب به دیدار ببرش می رفت و ساعت ها کنارش می ماند و از دلتنگی اش با ببر حرف می زد. سرانجام زمان سفر فرا رسید و زن با یک دنیا غم دوری با ببرش وداع کرد.

بعد از شش ماه که ماموریت به پایان رسید وقتی زن بی تاب و بی قرار به سرعت خودش را به باغ وحش رساند در حالی که از شوق دیدن ببرش فریاد می زد:

عزیزم، عشق من، من بر گشتم، این شش ماه دلم برایت یک ذره شده بود، چقدر دوریت سخت بود، اما حالا من برگشتم ... و در حین ابراز این جملات مهر آمیز به سرعت در قفس را گشود و آغوشش را باز کرد و ببر را با یک دنیا عشق و محبت و احساس در آغوش کشید.

ناگهان صدای فریادهای نگهبان قفس فضا را پر کرد:

نه بیا بیرون، بیا بیرون! این ببر تو نیست. ببر تو بعد از اینکه اینجا رو ترک کردی بعد از شش روز از غصه دق کرد و مرد. این یک ببر وحشی گرسنه است.

اما دیگر برای هر تذکری دیر شده بود. ببر وحشی با همه عظمت و خوی درندگی میان آغوش پر محبت زن مثل یک بچه گربه رام و آرام بود!

اگرچه ببر مفهوم کلمات مهر آمیزی را که زن به زبان آلمانی ادا کرده بود نمی فهمید اما محبت و عشق چیزی نبود که برای درکش نیاز به دانستن زبان و رسم و رسوم خاصی باشد. چرا که عشق آنقدر عمیق است که در مرز کلمات محدود نمیشود و احساس آنقدر متعالی است که از تفاوت نوع و ج ن س فراتر می رود.

ماجرای فوق را به خاطر بسپار و بدان سر سخت ترین قفل ها با کلید عشق و محبت گشودنی است. پس، معجزه ی عشق را امتحان کن!

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۰۴:۲۱ قبل از ظهر
تصاویر دیدنی: زیباترین باغ دنیا
باغ بوتچارت، باغی كه در جزیره ونكور كانادا و در فاصله ۲۱ كیلومتری از شهر ویكتوریا واقع شده و سال تأسیس آن به ۱۹۰۴ میلادی می‌رسد، یك باغ كاملاً رؤیایی با حدود ۲۰ هكتار وسعت است كه حقیقتاً شاهكار معماری سبز می‌توان نامیدش.

به گزارش «نواندیش»، باغ بوچارت ـ كه به افتخار رابرت بوچارت و همسرش جین به این نام موسوم شده است ـ یكی از چشم‌نواز‌ترین و سحرانگیز‌ترین و پرجاذبه‌ترین سازه‌های بشری در ستایش طبیعت است.


http://www.persianv.com/uc/out.php/i6814_50017536.jpg
http://www.persianv.com/uc/out.php/i6813_50016426.jpg
http://www.persianv.com/uc/out.php/i6812_50015974.jpg
http://www.persianv.com/uc/out.php/i6811_50014490.jpg
http://www.persianv.com/uc/out.php/i6810_50013214.jpg

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۰۴:۳۴ قبل از ظهر
هوالله

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2005/04/123131_orig.jpg

اینکه یک نفر چهار سال تمام روی تخت بیمارستان بستری باشد و شب و روز را فقط از قاب پنجره اتاقش توی بیمارستان ببیند ، دخترش را از بدو تولد تا اکنون که پنج ساله است ، هیچگاه در آغوش نگرفته باشد ، تنها جرعه‌ای است از جام بلایی که این مقرب بزم الهی سرکشیده است. مگر نه اینکه هرکه در این بزم مقرب تر است، جام بلا بیشترش می دهند.

فرهاد نیک بخش جانباز و آزاده دوران دفاع مقدس ، تنها پسر خانواده ، از شانزده سالگی بعنوان بسیجی به جبهه رفت و یکسال و نیم بعد به اسارت نیروهای بعثی درآمد . هفت سال در اسارت دشمن بود و اندکی پس از آزادی به اسارت بستر درآمد . تولد دخترش همزمان بود با اوج وخامت وضعیت جسمی‌اش. این پنج سال آخر ، هر روز حالش بدتر از روز قبل شد . چهار سال گذشته را پیوسته در بیمارستان بستری بود و این دو سال آخر سهم او از دنیا فقط و فقط نفسی بود که آنهم به زور دستگاه‌ها و داروهای مختلف می‌کشید . تا سرانجام جمعه شب گذشته هنگام اذان مغرب تکبیر شهادت سرداد .اولین مسئله‌ای که شنیدیم این بود : یک جانباز چهار سال است پیوسته در بیمارستان بستری است . چهار سال به دور از خانه و زندگی ، خانواده و زن و فرزند . و بعد هرچه شنیدیم بیشتر بر حیرتمان افزود و دلمان را فشرد.

چند روز قبل در بخش I.C.U بیمارستان ساسان به ملاقاتش رفتیم. پاره‌ای پوست و استخوان بر روی تخت با چشمانی که به دورها می‌نگریست. جسمی نیمه‌جان که دستگاه‌های مختلف بخش I.C.U بر او چنگ انداخته بودند تا بلکه چند صباحی بیشتر او را در این دنیای خاکی نگه دارند .

کیست این شیر خفته در بستر رنج و تعب ؟ بالای تختش روی دیوار تابلوی کوچکی نصب شده است ؛ فرهاد نیک بخش

یکی از پرستاران برای سرکشی وارد می‌شود . از او درباره فرهاد می‌پرسیم . می‌گوید : مدت زیادی است که در این بیمارستان بستری است ، ولی از یکم فروردین به این بخش آورده شده است . آتروفی مغزی است . هیچ تحرکی ندارد و سخنی نمی‌گوید . بعبارت دیگر فقط نفس می‌کشد . با اینکه زمان طولانی نیست که او را دیده‌ام ولی ارادت ویژه‌ای نسبت به او دارم.

می‌پرسم چرا ؟ جواب می‌دهد : خودم هم نمی‌دانم . ولی هرچه هست به نظرم انسان بزرگی می‌آید . ما چه میدانیم اینها چه کشیده‌اند . چه سختی‌هایی را در دوران اسارت تحمل کرده اند . فقط الان داریم عوارض آن سختی‌ها را می‌بینیم. اینها خیلی عزیز هستند.

چشمان پرستار خیس اشک می‌شود . برای ما هم جای تعجب دارد . خب آنها با توجه به وضعیت حرفه‌ایشان روزانه با موارد متعددی از این دست سروکار دارند و طبیعتا تحملشان خیلی بیشتر است . اصلا لازمه کارشان است که احساسات خود را کنترل کنند . و همین ما را به تعجب وا می‌دارد وقتی که او را می‌بینیم کنار فرهاد ایستاده است و گریه می‌کند .

می‌گوید : شما به ظاهر و جسم نحیفش نگاه نکنید ، بسیار صبور و مقاوم است . نمی‌دانید الآن چه درد و رنجی را تحمل می‌کند . تمام بدنش زخم است . مشکل تنفسی دارد . مدت زیادی است که درد می‌کشد . شما اگر زخم‌هایش را ببینید و دردی را که می‌کشد متوجه بشوید ، نمی‌توانید باورکنید یک انسان اینقدر تحمل داشته باشد . درد را حس می‌کند ، اما نمی‌تواند با ما ارتباط برقرار کند . یقینا خیلی آزار می‌بیند . آدمی با این وضعیت خیلی باید از درون قوی باشد و الا زود از پا درمی‌آید .

یکی از همرزمان فرهاد می‌گوید : الانش را نبینید . او زمان جنگ شیرمردی بوده است . هفت سال اسیر نیروهای بعث عراق بود . حتی بعضی‌ها می‌گویند مشکلات جسمی اش بخاطر این است که آنجا آزمایش شیمیایی روی اینها انجام داده اند. الان چند سال است که هوشیاری اش را از دست داده است و بی تحرک روی تخت بیمارستان افتاده است.

گفتنی است فرهاد نیک بخش که شب گذشته در بیمارستان ساسان به شهادت رسید ، جانباز 35 درصد بود.

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2005/04/123129_orig.jpg

اللهم عجل لولیک الفرج بفدای مولای غریبمون یامولاعلی ادرکنا بظهورالحجـه

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۰۴:۳۷ قبل از ظهر
اس ام اس برای تبریک سال 1389

http://sl.glitter-graphics.net/pub/645/645906hmoluktu9a.gif



اس ام اس برای تبریک سال 1389







-این بار می خواهم هفت سین عید را با یاد تو بچینم

سبزه را با یاد روی سبزه ات

سمنو به یاد شیرینی لبخندت

سایه دانه به رنگ چشم هایت

سرکه با یاد ترشی مهربانیت

سیب با یاد تردیه گونه هایت

سکه با یاد درخشش قلبت

سیر با یاد تندی کلامت

با همه خوبی ها و بدی هایت … دوستت دارم

-با ارزوی 12 ماه شادی 52 هفته خنده 365 روز سلامتی 8760ساعت عشق 525600دقیقه برکت 315300ثانیه دوستی سال نو پیشاپیش مبارک
.
.
.
.

لحظه ای که سال تحویل میشه … تنها لحظه ایه که بی منت به من لبخند میزنی … کاش هر ثانیه برای من سال تحویل باشه تا لبخند همیشه مهمون لبای سرخت بمونه… سال نو مبارک گلم

باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه آمد آن روز بارانی گفت که آمد روز عید گفت هر لحظه تنها مانده در این شب رویایی گفت که شاید دل عید شده اسیر باز بهار آمد در این خانه ی تنهای ما همه گفتیم عید آمد بوی بهار آمد(ببخشید که کمی گیج شدیم منظور همان عید شما مبارک است)

آسمان را می خواهم برای عبور ، جاده باریکست …..
.
.
.
ماه را می خواهم برای نور ، راه تاریکست ……
.
.
.
تورو می خواهم برای نظافت ، عید نزدیکست …..

این اس ام اس رو تا 10 روز دیگه نخون
.
.
.
.
.
نرو پایین
.
.
.
.
هی عمو !!!
.
.
.
.
بیخیال شو
.
.
.
.
.
یادت باشه اولین کسی که سال نو رو بهت تبریک گفت من بودم

چهارشنبه سوری نزدیکه.یه وقت نری از رو آتیش بپری.آخه تجربه ثابت کرده اگه جیگر بره رو آتیش کباب میشه.

به علت نبودن چرت و پرت از هم اکنون سال نو را به شما تبریک عرض مینماییم..
.
.
.
.
.
.
از طرف انجمن بیکاران اس ام اس باز ایران

-small;">نرم نرمک می رسد اینک بهار، خوش بحال روزگار، خوش بحال چشمه ها و دشت ها، خوش بحال دانه ها و سبزه ها، خوش بحال غنچه های نیمه باز

-small;">خواستم برات سبزه عید بفرستم…
گفتم شاید طاقت نیاری و تا عید بخوریش…

-small;">این بار می خواهم هفت سین عید را با یاد تو بچینم
سبزه را با یاد روی سبزه ات
سمنو به یاد شیرینی لبخندت
سایه دانه به رنگ چشم هایت
سرکه با یاد ترشی مهربانیت
سیب با یاد تردیه گونه هایت
سکه با یاد درخشش قلبت
سیر با یاد تندی کلامت
با همه خوبی ها و بدی هایت … دوستت دارم

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۰۴:۴۴ قبل از ظهر
كارایی كه پسرای ایرونی عمراً نتونن انجام ندن http://static.cloob.com//public/images/smiles/4.gif

http://www.beytoote.com/images/stories/fun/pesar.jpg

ـ با داشتن هیکلی ضایع تی شرت تنگ نپوشن!!!

ـ از کلاس پنجم دبستان سه تیغه نکنن و after shave نزنن!!!!

ـ جلوی مدرسه دخترانه نایستن و سیگار چاق نکنن!!!!!!!

ـ با دیدن یک فروند دختر جو زده نشده و تیکه جواتی بار نکنن!!!!!

ـ پس از ورود به دبیرستان سیگاری نشده !!!!!

ـ در مقابل دختر ها احساس بامزه بودن نکنن و شعر نگن!!!!

ـ ادعای با معرفتی و با مرامی وخلاف سنگین نکنن!!!!!

ـ کت وشلوار صورتی با پیراهن زرد نپوشن و کروات قهوه ای نزنن!!

ـ در آن واحدبا N تا دختر رفیق نباشن و به هر N تاشون قول ازدواج ندن!!!!!!!

ـ احساس خوش تیپی نکنن و خود را دختر کش ندونن!!!!!!

و از همه مهمتر : پس از خوندن این مطالب جنبه خود را نشون نداده و مرام و با حالی خود را اثبات نکنن!!!!!!!

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۰۵:۰۵ قبل از ظهر
عکس های جالب : محل خوشگذرانی روسای جمهور کجاست؟...

http://www.persianv.com/sargarmi/khabar/39130_613.jpg

با توجه به فشار ناشی از رکود اقتصادی و نگرانی ناشی از آنفولانزای خوکی همه ما –حتی روسای جمهورمان- مستحق تعطیلات هستیم. در این تابستان هم روسای‌‌جمهور، نخست‌وزیران و حتی پاپ به مکان‌های موردعلاقه اشان سفر کرده‌اند، تعدادی از این اشخاص ترجیح داده‌اند از این زمان برای گذراندن اوقات کنار خانواده‌شان بهره‌ ببرند و البته اشخاصی نیز ترجیح می‌دهند به خوشگذرانی بپردازند.
به گزارش سرویس بین‌الملل «فردا» و به نقل از هفته نامه "نیوزویک" در حالی که بعضی از آنها ترجیح می دهند بی سر و صدا تعطیلات را بگذرانند، نخست وزیر روسیه رسماً یک عکاس استخدام کرده است تا تصاویرش را ثبت کند.

نخست وزیر ولادیمیر پوتین
http://www.persianv.com/uc/out.php/i7658_39131859.jpg
سیبری
مورد اول باید به پوتین اشاره کرد که مکان مورد علاقه‌اش سیبری است و تعطیلات خود را آنجا سپری می‌کند. ما در مورد کسی صحبت می‌کنیم که در طول سفرش در منطقه دورافتاده تووا در سیبری ظاهر شد. عکاس ویژه‌ای که استخدام کرده‌بود هفته گذشته عکس‌های او را درحال اسب‌سواری، شنای پروانه و شکستن هیزم منتشر کرد. با فعالیت‌های جسورانه در تعطیلات،‌ پوتین 56 ساله خودش را به عنوان سمبل استعداد و توانایی به تصویر کشیده‌است.
در گذشته،‌ وی پیش از این نیز تصاویر نظیر این را به عنوان مثال با پخش ویدئویی آموزشی جودو (در حال پرتاب حریفان قوی هیکل بر روی تشک)،‌ کمک خلبانی یک جت جنگنده و شکار ببر سیبری، منتشر کرده‌بود. اما زیر این ژست‌های خشن, هوش و خیرخواهی دیده‌ می‌شود و تصاویر جدید منتشر شده نیز گواه این مدعاست. در یکی از این تصویرها, او متفکرانه روی شاخه درختی نشسته و در عکس دیگر نیز او در حال بخشیدن ساعت خود به یک پسربچه محلی است.

باراک اوباما
http://www.persianv.com/uc/out.php/i7662_39126908.jpg
مارتا وینیارد
گویا پوتین تنها کسی نیست که این کار را انجام می‌دهد. عکاسها اوباما را در دسامبر 2008 در سواحل هاوایی شکار کردند. اما گرفتن چنین عکسهایی در این تابستان سخت‌تر خواهد بود. خانه روستایی مارتا وینیارد که اوباما آن را تا پایان ماه آگوست اجاره کرده‌بود دارای ساحل اختصاصی،‌ باغ میوه و گل است. با توجه به مساحت 28 جریبی زمین که شامل زمین بسکتبال، زمین گلف و استخر شنا است, اوباما می تواند به خوبی از تعطیلات خود لذت ببرد. اجاره هفتگی این زمین 20 میلیون دلاری, بین 30 تا 50 هزار دلار است.
البته اوباما در جزیره "ایست کاست" تنها نخواهد بود. شنیده ها حاکیست که ازدواج چلسی کلینتون در آنجا برگزار خواهد شد. و به این معناست که خانواده رئیس جمهور اسبق هم آنجا خواهند بود.

عبدالله گل

http://www.persianv.com/uc/out.php/i7661_39127377.jpg
آناتولی مرکزی
در حالی ‌که اوباما در وینیارد تفریح می‌کند، رئیس‌جمهور ترکیه چند روزی را در ماه گذشته با پدر و مادر خود در شهر کیسری که در مرکز آناتولی قرار دارد سپری کرد. در طول 4 روزی که آنجا بود, او او از هم نشینی با خانواده و دوستان قدیمی‌اش لذت برد. او همچنین کمی از زمان خود را به باغبانی سپری می‌کرد. و برای انکه مادرش مربا درست کند، زردآلو ‌چید. در مقابل چشمان نگران محافظانش از دیوار بالا رفت تا دستش به درخت بادام برسد. به همراه همسرش, به کوهنوردی می‌رفت و اسب‌سواری می‌کرد. اما بر خلاف ولادیمیر پوتین, او با لباس پوشیده‌ این کارها را انجام داده بود.
طی تابستان، گل درگیر ارائه یک راه‌حل در مورد آشتی با کردها بود و از استان‌های جنوب‌شرقی کشورش دیدن کرد. اما در اواخر این ماه او توجهش را به ساحل غربی ترکیه معطوف کرد جایی که او قصد دارد تعطیلات دیگری را به همراه فرزندانش که از 17 تا 25 سال سن دارند، سپری کند. او می‌خواهد برای دیدن سواحل مدیترانه‌ای ترکیه که سنت خانوادگی آنهاست، یک قایق تفریحی اجاره کند. او چند روزی را در قایق تفریحی سپری خواهدکرد. و برای توقف و شنا یک ساحل دنج را برگزیده ‌است. این یک استراتژی است که خودش را از نگاه رسانه‌ها دور نگه دارند. در طول این سفر او ساعتها شنا خواهد کرد و با استفاده از کتاب الکترونیکی, به مطالعه خواهد پرداخت.

نیکولا سارکوزی

http://www.persianv.com/uc/out.php/i7660_39128786.jpg
فرنچ ریویرا
بر اساس مطالعاتی که در ماه مارس انجام شده‌است، 51 درصد شهروندان فرانسوی از نظر مالی توانایی رفتن به تعطیلات تابستانی را ندارند. مسلماً سارکوزی جزو اقلیت‌هایی است که می‌تواند به مسافرت برود و در این بخش باید از همسرش کارلا برونی قدردانی کند زیرا در طول این تعطیلات این زوج اوقات خود را در ویلای خانوادگی برونی در جنوب شرقی فرانسه سپری خواهند کرد. سه هفته در کنار دریا بودن و بهره بردن از طلوع آفتاب ممکن است دقیقاً همانی باشد که سارکوزی بعد از اینکه در سکته ای که اخیراً در حین پیاده‌روی کرده بود، به آن نیاز داشته باشد.
سارکوزی در حالی ساحل صخره‌ای فرنچ ریویرا را برای تعطیلات تابستان برگزیده است که ‌در گذشته مکان‌هایی خارج از فرانسه را برای تعطیلات انتخاب می‌کرد. در آگوست 2007 ، املاکی در نیوهمشایر را انتخاب کرده بود و هر روز صبح کنار دریاچه وینیپساکی پیاده‌روی می کرد. بعد از ظهرها را هم به شنا اختصاص داده بود. او همچنین توسط دوستش جورج بوش به صرف هات‌‌داگ و همبرگر در املاک خانوادگی بوش دعوت شد. احتمال داده می شود که تصمیم سارکوزی برای ماندن در داخل فرانسه به خاطر تاثیر مباحثات داخلی در مورد اینکه چه کسی هزینه سفر آمریکا را پرداخت کرده است،‌ بوده باشد.
شاید هم علت این باشد که او قسم خورده است که بعد از مواجه شدن با دو عکاس آمریکایی و فریادزدن سر آنها دیگر به آمریکا نرود.

گوردون براون
فایف, اسکاتلند
نخست وزیر انگلیس گوردون براون مانند نیکلا سارکوزی هنگامی که از سفر آمریکا به خانه بازگشت, مورد انتقاد قرار گرفت.
او به عنوان وزیر خزانه‌داری انگلیس عادت داشت که تعطیلاتش را در ماساچوست سپری کند(حتی برای ماه عسل هم در سال 2000 به آنجا رفت). تفریحات مورد علاقه او نیز مطالعه و بازی تنیس در خانه‌ای اجاره‌ای در کیپ‌کد بوده است. اما به منظور ترویج سفر در داخل انگلیس، اخیرا مناطقی محلی را برای گذران تعطیلات انتخاب می‌کند. در این تابستان براون قسمتی از تعطیلات یک ماه‌اش را در بخش روستایی "لیک دیستریکت" به همراه کودکانش خواهد گذراند. در حالی که تابستان گذشته او با یک مربی بدن‌سازی به صورت خصوصی کار می‌کرد تا بتواند به تناسب اندام برسد, این بار, تمرکز خود را بر بازسازی تصویر عمومی از طریق خودش گذاشته است. بر اساس اظهارات دستیارش، نخست‌وزیر برای رسیدن به این هدف،‌ در طول این تعطیلات مقداری از زمان خود را به فعالیت‌های بشردوستانه اختصاص داد. و برای حدود یک هفته در پروژه‌های اجتماعی داوطلب شد. علت دقیق اینکه چگونه براون به جامعه برگشت دقیقا مشخص نیست، اما شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه ممکن است او در یک کارگاه هنری ویژه نوجوانان شرکت کند. در نظر بگیرید که نخست‌وزیر 12 ماه دورانی پراسترس داشته‌‌است و تعدادی از روزنامه‌ها او را به خاطر فراموش کردن کارهای دواطلبی و گذراندن تعطیلات خوب تشویق کرده‌اند.

سیلویو برلوسکنی

خوشگذرانی در ساردینیا و عذاب کشیدن در لاکوئیلا
اگر شما تصور می‌کنید که ژست پوتین برای یک سیاست‌مدار نامناسب است، نگاهی به همتای ایتالیای‌اش بکنید. در ماه می، برلوسکونی با شرکت در جشن‌تولد یک مانکن،‌ خشم همسرش را برانگیخت و کار تا آنجایی پیش رفت که او از سیلویو درخواست طلاق کند. اما این فقط آغاز ماجرا بود. در تمام طول تابستان، نخست‌وزیر 72 ساله ایتالیا مهمانی‌های مفصلی در ویلای خود در ساردینیا برگزار می‌کرد این ویلای مجهز به آمفی‌تئاتر، آبشار و یک آتشفشان مصنوعی است. یک روزنامه اسپانیایی به صورت مخفی از مهمان‌های برلوسکونی، عکسهای جنجال برانگیزی به چاپ رساند. در ادامه اظهارات برلوسکونی در مورد سوء‌استفاده از یک جت نظامی برای مهمانانش، آتش این رسوایی را شعله‌ورتر کرد. به نظر می‌رسد نخست‌وزیر از کاهش محبوبیت خود در افکار عمومی آگاه شده و باقی‌مانده تعطیلات خود را در مکانی دور از ساردینیا در لاکوئیلا سپری می‌کند.

پاپ بندیکت شانزدهم

http://www.persianv.com/uc/out.php/i7659_39130613.jpg
آلپ ایتالیا
شخصیت دیگری نیز تعطیلات خود را در ایتالیا می‌گذراند اما نه به همان طریقی که برلوسکونی سپری کرده‌است، و آن پاپ بندیکت شانزدهم است. پاپ 82 ساله 16 روز از تعطیلات خود را در دامنه‌های ایتالیایی آلپ، "لس کامبس" استراحت کرد.
اوقات خود را صرف دعا و استراحت می‌کند او در کلبه‌ای با نمای کوهستانی که پاپ‌های قبلی در آن مستقر می‌شدند ساکن شده‌است. اما تعطیلات، روی زشت خود را هنگامی که پاپ در اتاق خواب تاریک خود به دنبال کلید برق زمین خورد و مچ دستش شکست، نشان داد. صبح روز بعد وی تحت جراحی قرار گرفت و دست راستش از بازو در گچ قرار گرفت. به خاطر این جراحت او اوقات سختی را برای کار بر روی دومین کتاب خود با عنوان "عیسی ناصری" می‌گذراند و بیشتر از ضبط صوت به جای قلم استفاده می‌کند. پس از تعطیلات در شمال ایتالیا پاپ به مقر خود در قلعه گاندولفو نزدیک رم سفر کرد. او حتی در حالی که دستش شکسته مراقب وظایف خودش است، او روزهای یکشنبه از پنجره کاخش به زائران خود دست‌تکان می‌دهد.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۰۵:۱۰ قبل از ظهر
عاقبت هوسرانی و سوار کردن ۲زن خیابانی توسط دیپلمات خارجی در تهران!!


به دنبال اقدام دیپلمات (http://patogh98.com/) زیمبابوه‌ای در سوار نمودن و آوردن دو زن خیابانی به منزل، این افراد با بیهوش نمودن وی لوازم منزل را به سرقت برده و گریختند.
آقای براتیون دیپلمات سفارت زیمبابوه در تهران چندی پیش هنگام تردد در تهران دو نفر خانم را از یکی از خیابانهای شمال تهران سوار نموده و سپس این افراد را به منزل آورده و به نگهبان اعلام می‌نماید که اینها میهمانان من هستند.
در همین حال وی پس از خوردن شام (http://patogh98.com/) و نوشیدنی به خوابی عمیق فرو می‌رود و هنگامی که پس از چند ساعت از خواب بیدار می‌شود متوجه سرقت اموال منزلش و ناپدید شدن میهمانان می‌‌گردد

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۰۵:۱۲ قبل از ظهر
عجیبترین مناطق ورزشی
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/12/11/L00900372635.jpg (http://www.persian-star.org/)

عجیب ترین اماكن ورزشی !

به گفته همگان ورزش برای سلامتی انسان بسیار مفید بوده و حتی ضروری است. بنابر این باید در هر زمان و مكانی برای ورزش كردن استفاده كرد. پس بازی فوتبال روی یك زمین شناور، تنیس روی بام یك آسمان خراش و یا دوی ماراتن در فضا كاملا امكان پذیر است. هم اكنون گزارشی از عجیب ترین اماكن برای ورزش كردن را در زیر از نظر خواهید گذراند :

در سنگاپور مقامات مساله كمبود جا برای احداث یك استادیوم فوتبال را به خوبی حل كردند. آنها یك زمین فوتبال را روی یك پلات فورم شناور كاملا فولادی ساختند. طول زمین 110 متر و عرض آن 83 متر بوده و می تواند 1070 تن وزن معادل وزن 9000 نفر را تحمل كند. جایگاه تماشاگران ظرفیت 30 هزار نفر را دارد. این استادیوم فوتبال شناور در سال 2012 تكمیل می شود.

http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/12/11/L00900372635.jpg (http://www.persian-star.org/)
http://www.persian-star.net/template/line/x4a.gif
دلیلی ندارد ماموریت فضایی مانع ورزش كردن یك فضانورد شود. سونیتا ویلیامز فضانورد آمریكایی كاملا از این مساله آگاه بود. او در روز 16 آوریل 2007 از فاصله دور یا به عبارت بهتر از ایستگاه فضایی بین المللی در مسابقه مشهور دوی ماراتن بوستون شركت كرد. سونیتا روی یك تردمیل مسافت 42 كیلومتر و 195 متر را در زمان 4 ساعت و 24 دقیقه پیمود و به گفته برگزاركنندگان دوی ماراتن بوستون به مقام چهارده هزارم دست یافت.
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/12/11/L00900372665.jpg (http://www.persian-star.org/)
http://www.persian-star.net/template/line/x4a.gif
در ماه اوت سال 2001 به ابتكار باشگاه آندیانو بولیویانو یك گروه از راهنمایان بولیویایی سلسله جبال آند مرتفع ترین مسابقه فوتبال تاریخ را برگزار كردند. 22 بازیكن و داور مسابقه در قله آتش فشان ساخاما به ارتفاع بیش از 6500 متر دیداری در دو وقت 20 دقیقه ای را برگزار كردند. جالب اینكه آنها برای صعود به قله ساخاما 3 روز وقت صرف كرده بودند.
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/12/11/L00900372719.jpg (http://www.persian-star.org/)
http://www.persian-star.net/template/line/x4a.gif
در سال 2005 راجر فدرر و آندره آغاسی در محل باند فرود هلی كوپتر برج العرب دبی در ارتفاع 321 متری مرتفع ترین دیدار تنیس تاریخ را به نمایش گذاشتند.
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/12/11/L00900372741.jpg (http://www.persian-star.org/)
http://www.persian-star.net/template/line/x4a.gif
بازی گلف روی برف! چرا كه نه؟ هر سال در ناحیه مژو در فرانسه اسنو گلف كاپ این مسابقه را برگزار می كند. فیلیپ گیلهم در 7 دسامبر 2008 در آلپ شمالی در ارتفاع 4705 متری به بازی گلف پرداخت.
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/12/11/L00900372772.jpg (http://www.persian-star.org/)
http://www.persian-star.net/template/line/x4a.gif
در 4 ژانویه 2009 رافائل نادال و راجر فدرر روی سطح یك لنج در خلیج دوحه در آب های خلیج فارس یك دیدار تنیس را برگزار كردند. علی رغم اینكه ابعاد زمین مسابقه كوچكتر از استاندارد بود با این حال دو تنیسور برتر جهان از این تجربه لذت بردند.
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/12/11/L00900372800.jpg (http://www.persian-star.org/)
http://www.persian-star.net/template/line/x4a.gif
دوچرخه سواری كراس در شیب های تند و تیز كوه های راكی در ایالت یوتا در آمریكا می تواند بسیار پر هیجان باشد.
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/12/11/L00900372825.jpg (http://www.persian-star.org/)
http://www.persian-star.net/template/line/x4a.gif
دبی، بیابان و آفتاب سوزانش و پیست اسكی اش! "اسكی دبی" بزرگترین پیست اسكی سرپوشیده جهان در قلب بیابان است كه در نوامبر 2005 افتتاح شد.
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/12/11/L00900372856.jpg (http://www.persian-star.org/)

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۰۸:۰۰ قبل از ظهر
فرق عروسی رفتن پسرها و دخترها .. !

عروسی رفتن دخترها:

دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار " پرو" لباس داره... اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!! ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!! بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه...اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و...که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه...

حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه...مثلا ممکنه " شینیون" کنه یا مدل دار سشوار بکشه...! البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بکنه... یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم! ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی(اینا دستور غذا نیستا!!)

گرفته تا لیمو ترش ( این لیمو ترش واقعا معجزه می کنه، به یه بار امتحانش می ارزه!) خوب، روز موعود فرا می رسه! ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه( انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم،...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون...( البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره...که تا ساعت 11 در حمام تشریف داره!) بعد از ناهار...! لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعد از ظهر... توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی هم ژورنال آرایشگر بنده خدا داره رو می گرده ....آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!! ساعت 3 می رسه خونه... بعد شروع میکنه به آرایش کردن...!

بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره( که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری از چهره ی زیباش می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!

ساعت 8 عروسی شروع می شه...یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!! عروسی رفتن پسرها:

اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمیکنه!!

روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه... خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!

ساعت 6 بعد از ظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله...عروسی دعوتیم..!

بعد از خبر دار شدن انگار که برق گرفته باشنش...! می پره تو حموم...

توی حموم از هولش، صورتشم با تیغ می بره...!!( بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)

ریش هاش زده نزده( نصف بیشترو تو صورتش جا می زاره!!)از حموم می یاد بیرون...

ساعت 6:30 بعد از ظهره...هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه، رسمی باشهیا اسپرت...!

تازه یادش می افته که پیرهنشو که الان خیلی به اون شلوارش می یاد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!

کلی فحش و بد و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیرهنشو تو کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و شلوارشو چرا از علم غیبشون استفاده نکرد که بدونن که نیاز به دوختن داره...!

خلاصه...بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه(البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و بردار هم دستبرد می زنه!!) ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله ی زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیر تر از این به عروسی نمی رسه!!

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۰۸:۰۵ قبل از ظهر
طنز- شرایط ازدواج دختران برای پسران در استانهای مختلف
در شهر خرم آباد از استان لرستان:شرایط عبارتند از:

*داشتن باشگاه بدنسازی

*داشتن حداقل یك مقام نائب قهرمانی در مسابقات قویترین مردان ایران

*داشتن عكس یادگاری و امضا از فرامرز خود نگار و محراب فاطمی

*بازگرداندن كمك های مردمی مفقود شده در زلزله بم به مسئولان ذیربط!!!

*نكته:در صورتی كه عضلات شكم شش طبقه باشند امتیاز ویژه محسوب خواهد شد!(5 امتیاز)





2-شهر تبریز از استان آذربایجان شرقی.شرایط عبارتند از:

*تلفظ حرف ق

*ادای كلمات قلقلك و قوز بالای قوز بدون كوچكترین اشتباه!

*دانستن جواب مسئله 2x2 از لحاظ مختلف

*بلد بودن جك های متعدد درباره بچه های تهران

*داشتن مدال لیاقت و شجاعت از اداره فرهنگ و هنر تبریز جهت بستن بمب به كمر و منفجر كردن كامیون حامل جك های صادراتی تبریز به استان های همجوار.



3-شهر زاهدان از استان سیستان و بلوچستان.شرایط عبارتند از:

*توانایی قورت دادن سه كیلو تریاك

*توانایی عبور 20 كیلو محموله مواد مخدر از جلوی مأموران مرزبانی

*داشتن مزرعه خشخاش

*آشنایی دیرینه با عبدالقمر خان قاچاقچی پاكستانی

*دارای رفت و آمد خانوادگی با جمشید هاشم پور!



4-شهر رشت از استان گیلان.شرایط عبارتند از:

*داشتن رو حیه مهمان نوازی!

*داشتن روحیه مهمان نوازی!

*داشتن روحیه مهمان نوازی!

*.......



5-شهر قزوین از استان قزوین.شرایط عبارتند از:

*نداشتن چشم طمع به برادر همسر!

*توانایی خم شدن و استقامت در وسط شهر قزوین!

*[...] و [...]



6-شهر اصفهان از استان اصفهان.شرایط عبارتند از:

*خوردن موز به صورت دو بار در هفته!

*دست و دلباز بودن

*داشتن حداقل سه بار سابقه دعوت دوستان به شام یا نهار و یا یكبار برگزاری مهمانی فامیلی

*ننازیدن به سی و سه پل و سایر ابنیه تاریخی!

*راستگویی و صداقت!!!



7-شهر های سنندج و كرمانشاه از استان های كردستان و كرمانشاه.شرایط عبارتند از:

*توانایی پوشیدن شلوار استرج و تنگ به مدت 24 ساعت

*نداشتن سیبیل

*تعهد به خاك ایران و نداشتن ادعای استقلال طلبی!

*نداشتن سابقه دعوا و قلدری

*نبریدن سر نویسنده این مطلب!!!



8-شهر آبادان از استان خوزستان.شرایط عبارتند از:

*كوتاه كردن پشت مو و استفاده از عینك آفتابی فقط در صورت لزوم و زیر آفتاب!

*پوشیدن پیراهن و شلوار سفید

*نداشتن هیچ گونه ادعا نسبت به همنشینی با راكی-رامبو-جكی چان-بروسلی و بیل كلینتون

*نداشتن هیچ گونه ادعای مالكیت نسبت به برج ایفل "برج پیزا-مجسمه آزادی و برج میلاد!

*داشتن روحیه راستگویی و حقیقت طلبی(یعنی زیاد لاف نیاد)



9-شهر یزد از استان یزد.شرایط عبارتند از:

*توانایی زیستن در آب و هوای خوش.

*آشنایی با اشیائی چون چمن-سبزه-قناری و سایر موجودات زنده ساكن مناطق خوش آب وهوا

*نداشتن روحیه آب زیر كاه و رندی

*ادای حرف های خ و ق بدون تشدید



10-شهر تهران از استان تهران.شرایط عبارتند از:

*داشتن تنها دو دوست دختر

*آشنا نبودن با معنی و مفهوم كلمات دودره-تلكه-تیغیدن و ....

*داشتن روحیه جوانمردی

*مرد بودن!

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۰۸:۱۲ قبل از ظهر
احمقانه ترین قوانین جهان
. جویدن آدامس در سنگاپور ممنوع است.

2. تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای 15 برای تقلب به زندان فرستاده می شوند.

4. مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال 79 در عراق ممنوع بود.

5. در ایسلند زمانی داشتن سگ خانگی ممنوع بود.

6. در آریزونای آمریکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است.

7. در تایلند همه سینما رو مجبورند هنگام پخش سرود ملی قبل از شروع فیلم قیام کنند.

8. در دانمارک روشن کردن ماشین قبل از چک کردن اینکه بچه ای زیر آن خوابیده است یا نه، ممنوع است.

9. در تایلند انداختن آدامس جویده شده تان 500 دلار جریمه دارد و قبل از خارج شدن ازخانه حتما باید لباس زیر پوشیده باشید.

10. در سال 1888 در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف می کرد تا زمان رد شدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور

پیوسته به صدا درآورند.

11. در قرن 16 و 17 میلادی نوشیدن قهوه در ترکیه ممنوع بود و اگر کسی در حین خوردن قهوه دستگیر می شدن، به اعدام محکوم می شد.

12. در فنلاند زمانی پخش کارتون دونالد داک به علت شلوار نپوشیدن شخصیت اصلی پخش سریال ممنوع بود.

13. تا سال 1984، بلژیکی ها مجبور بودند نام فرزندشان را از یک لیست 1500 نفری در روزهای ناپلئون بطور رندوم انتخاب کنند.

14. در برمه دسترسی به اینترنت غیر قانونی است. اگر فردی با اتهام داشتن مودم دستگیر شود، به زندان محکوم می شود.

15. اتریش اولین کشوری بود که مجازات مرگ را در سال 1787 حذف کرد.

16. صد ها سال پیش هر فردی که قصد داشت از کشور خارج شود، به سرعت اعدام می شد.

17. در طول جنگ جهانی اول هر سربازی که به هم*** بازی متهم می شد، اعدام می شد.

18. در زمان حکومت طالبان در افعانستان، پوشیدن جوراب سفید برای زنان به علت تحریک آمیز بودن آن برای مردان ممنوع بود. در ضمن ماموران پلیس دستور

داشتند پنجره خانه ها را با رنگ سیاه بپوشانند تا زنان حاضر در خانه ها دیده نشوند.

19. در 24 ایالت آمریکا ضعف ***ی عامل اصلی طلاق است.

20. در ایالت میسوری بخش سنت لوئیس، هنوز هم نجات دادن زنان با لباس خواب، برای ماموران آتش نشانی ممنوع است.

21. در انگلستان، سر لاشه هر نهنگی که پیدا شود متعلق به پادشاه است و دم آن متعلق به ملکه.

22. در فرانسه صدا زدن خوک با نام ناپلئون ممنوع است.

23. در ویکتوریای استرالیا پوشیدن شلوارک های صورتی تحریک آمیز در غروب های شنبه ممنوع است.

24. در ویکتوریای استرالیا، تنها متخصصان برق اجازه تعویض لامپ برق را دارند.

25. در انگلستان چسباندن برعکس تمبر حاوی عکس ملکه، نشانگر خیانت و پیمان شکنی با سلطنت است.

26. در ورمونت، زنان تنها با اجازه کتبی همسرانشان حق استفاده از دندان مصنوعی را دارند.

27. در واشنگتون، وانمود کردن به داشتن خانواده پولدار ممنوع است.

28. در منطقه کنورسویل ویسکانسین آمریکا، مردان در هنگام اوج لذت ****** (ارگاسم) همسرانشان حق تیراندازی ندارند.

29. در اوهایو آمریکا, ماهیگیری در زمان مستی ممنوع است.

30. در اندونزی مجازات ******, مرگ است.

31. در بخش اروکای ایالت نوادا، بوسیدن زنان توسط مردان سبیلو ممنوع است.

32. در میامی آمریکا، تقلید کردن رفتار جانواران ممنوع است.

33. در لوای آمریکا، بوسیدن بیش از 5 دقیقه مجاز نیست.

34. زمانی در کشور سوئیس، محکم بستن در خودرو جرم به حساب می آمد.

35. در روآتای ایتالیا، عبور افراد غیر مسیحی از 20 متری کلیسا ممنوع است. اما عبور بزرگراهی از فاصله 15 متری کلیسای آن منطقه موجب دردسر پلیس

شده بود، زیرا امکان توقف خودرو ها در آن منطقه بزرگران برای چک کردن مسیحی بودن یا نبودن شان وجود نداشت.

36. در سوئیس داشتن یک پناهگاه برای شهروند الزامی است.

37. در بحرین پزشکان حق ندارند در هنگام معاینه به آلت تناسلی زنان مستقیم نگاه کنند، اما اجازه دارند تصویر آنرا در اینه ببینند.

38. در لینوئیس آمریکا دادن سیگار روشن به حیوانات ممنوع است.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۰۸:۱۳ قبل از ظهر
مردمان هوس‌رانی که به سنگ تبدیل شدند!! (+عکس)


http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/30300.jpg
اینکه شهر پمپی از صفحه زمین با چنین بلایی محو شد، بی هدف و اتفاقی نبوده است. اسناد تاریخی نشان می‌دهد که این مرکز هرزگی و فساد به آنچنان فحشایی محشور بود که حتی ...
حادثه آنقدر ناگهانی روی داد که همه چیز در شهر به همان حالت که در اثنای زندگی روزمره بود دست نخورده ماند و امروز دقیقا به همان گونه که دو هزار سال پیش بودند باقی است. گویی زمان منجمد شده است. همان طور که خدا می‌گوید در سنت الهی تغییر وجود ندارد «مشرکان با نهایت تأكید به خدا سوگند خوردند كه اگر پیامبرى انذاركننده به سراغشان آید، هدایت یافته‏ترین امّتها خواهند بود امّا چون پیامبرى براى آنان آمد، جز فرار و فاصله‏گرفتن از (حق) چیزى بر آنها نیفزود اینها همه بخاطر استكبار در زمین و نیرنگهاى بدشان بود امّا این نیرنگها تنها دامان صاحبانش را مى‏گیرد آیا آنها چیزى جز سنّت پیشینیان و (عذابهاى دردناك آنان) را انتظار دارند؟! هرگز براى سنّت خدا تبدیل نخواهى یافت، و هرگز براى سنّت الهى تغییرى نمى‏یابى»(سوره فاطر 42-43)
شهر پمپی که نمایشی از انحطاط و سقوط اخلاقی امپراطوری روم بود به سر انجامی همانند قوم لوط دچار گردید. این شهر نیز به وسیله انفجارهای آتشفشانی کوه «وزوو» نابود شد آتشفشان وزوو سمبل کشور ایتالیا و قبل از آن نشانه شهر ناپل است. کوه آتشفشانی وزوو اگرچه طی دو هزار سال گذشته آرام بوده است اما نام آن را کوه اخطار گذارده اند. چنین نامی به دلیل فجایع و حوادثی بوده است که در تاریخ از این کوه به ثبت رسیده است. فاجعه ای که برای «سدوم و عمورا» روی داد شباهت زیادی به حوادث تخریب گر شهر پمپی داشته است. در سمت راست وزوو شهر ناپل و سمت شرق آن شهر پمپی قرار دارد. مذاب وخاکستر ناشی از فوران آتشفشانی که دو هزار سال پیش روی داد حیات را از این شهر برچید. حادثه آنقدر ناگهانی روی داد که همه چیز در شهر به همان حالت که در اثنای زندگی روزمره بود دست نخورده ماند و امروز دقیقا به همان گونه که دو هزار سال پیش بودند باقی است. گویی زمان منجمد شده است.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-1/225876.jpg


اینکه شهر پمپی از صفحه زمین با چنین بلایی محو شد، بی هدف و اتفاقی نبوده است. اسناد تاریخی نشان می‌دهد که این مرکز هرزگی و فساد به آنچنان فحشایی محشور بود که حتی ***** خانه‌ها هم چنین شهرتی نداشته‌اند. مردان به شکل کاملا عریان بر در ***** خانه‌ها می‌ایستادند.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-1/2d5is3a.jpg

شهر پمپی در روز ۱۹ اوت سال ۷۹ میلادی در پی فعالیت آتشفشانی کوه وزوو که ۲۸ ساعت ادامه داشت به زیر ۶ متر کوهی از مواد مذاب و خاکستر آتشفشانی رفت. از ۲۰هزار نفر جمعیت پمپی دو هزار نفر ناپدید شدند و مابقی آرام آرام مذاب و به تلی از مجسمه‌های سنگی تبدیل شدند.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-1/1znwldida.jpg

مذاب کوه وزوو به آنی تمامی شهر را از نقشه منطقه جاروب کرد. جالب ترین جنبه این حادثه آن است که هیچ کس نتوانسته است در مقابل فوران آتشفشان وحشتناک وزوو بگریزد. یک خانواده در حال صرف غذا در یک لحظه تبدیل به سنگ شده اند. زوجهای بسیاری پیدا شدند که در حین انجام اعمال شنیع بوده‌اند. صورت برخی از اجساد انسانهای سنگ شده که از داخل زمین کشف شده اند همچنان سالم و صحیح باقی مانده است صورت آنها حالت گیج و منگ دارد.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-1/wh1sglda.jpg

مجهول ترین جنبه این حادثه در اینجاست که چگونه هزاران انسان بی آنکه چیزی بشنوند و یا ببینند منتظر می‌مانند تا مرگ آنها را دریابد. این بعد حادثه نشان می‌دهد که نابودی و محو شهر پمپی دقیقا مشابه همان حوادث ویرانگری است که در قرآن به آنها اشاره شده، زیرا قرآن زمانی که این حوادث را بازگو می‌کند به «نابودی ناگهانی» اشاره دارد. به عنوان مثال در سوره (یس) چنین توصیفی است : همه سکنه شهر به یک لحظه هلاک شدند. این وضعیت در آیه 29این سوره چنین می‌آید : « (بلكه) فقط یك صیحه آسمانى بود، ناگهان همگى خاموش شدند!» ؛ آیه 31 سوره قمر وقتی تخریب و نابودی قوم ثمود را بازگو می کند مجدادا به نابودی آنی اشاره می‌کند «ما فقط یك صیحه [صاعقه عظیم‏] بر آنها فرستادیم و بدنبال آن همگى بصورت گیاه خشكى درآمدند».


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-1/2447jozd.jpg

مرگ مردم پمپی در یک لحظه رخ داد، همان گونه که در آیات بالا نقل شد. فاجعه هرچه بود،همه چیز به همان حالت اولیه و بدون تغییر باقیمانده است. در سال ۱۹۹۱نیمی از این شهر از زیر خاکستر بیرون کشیده شد ولی هنوز هم دو پنجم این شهر سوخته در زیر زمین است. هر ساله جمعیت زیادی از موزه طبیعی پمپی دیدن می‌کنند و این شهر به یکی از جاذبه‌های گردشگری ایتالیا تبدیل شده است اما متاسفانه جایی از دیده عبرت در این نگاه‌ها یافت نمی‌شود.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۰۸:۱۶ قبل از ظهر
غمگین‌ترین سگ جهان! (+عکس، اگر انسان حساسی هستید، نبینید!)


http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/43970.jpg
قیافه سگ که از نوع سگ های کوتوله بود، بسیار غمگین بود و...
یکی از روزنامه های محلی ایالت کالیفرنیا اعلام کرد غمگین ترین سگ جهان سرانجام دوستانی پیدا کرده است، «کریس مایکل»- عکاسی که از این سگ تصویربرداری کرده است- در مصاحبه یی با یکی از روزنامه های محلی ایالت کالیفرنیا بیان کرد؛ اواسط هفته گذشته در یکی از کافه های سان فرانسیسکو نشسته و مشغول نوشیدن قهوه بودم که به طور کاملاً اتفاقی چشمم به یک سگ با چهره یی کاملاً در هم و غمگین افتاد. به همین دلیل فرصت را مغتنم شمرده و چندین عکس از او گرفتم. این مرد جوان در ادامه خاطرنشان کرد.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-5/294773593_aa7992b0d7.jpg

این سگ که «آقای نیومن» نام دارد، با سوئیت شرتی به رنگ بنفش و خاکستری در پیاده رو مقابل کافه و در کنار یک تیر چراغ برق نشسته و منتظر صاحبش بود. قیافه سگ که از نوع سگ های کوتوله بود، بسیار غمگین بود و من لقب «غمگین ترین سگ دنیا» را به او دادم. این مرد جوان عکس های این سگ را در یکی از وب سایت های اینترنتی منتشر کرده و پس از آن افراد زیادی به وب سایت مراجعه کردند تا با این سگ که غمگین ترین سگ دنیاست و صاحبش، دوست شوند. این سگ تنها و غمگین هم اکنون بیش از 200 دوست دارد.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-5/the-saddest-dog-in-the-w730610-1.jpg

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۰۸:۱۹ قبل از ظهر
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/18817.jpg
ژاپنی‌ها با همین فکرهای بکری که در نگاه اول برای ما عجیب و غریب به نظر می‌رسند. چه کسی فکر می‌کرد شکل نامنظم و عجیب و غریب امواج صدا...
ژاپنی‌ها با همین فکرهای بکری که در نگاه اول برای ما عجیب و غریب به نظر می‌رسند.
چه کسی فکر می‌کرد شکل نامنظم و عجیب و غریب امواج صدا در نرم‌افزارهای ویرایش صوت، دست‌مایه‌ای برای ساختن انگشتر شود!


http://www.seemorgh.com/images/iContent/Bell2ws.jpg

یک هنرمند ژاپنی به نام «ساکوراکو شیمزو»، با استفاده از شکل امواج صوتی در نرم‌افزارهای ویرایش صوت، جواهرسازی می‌کند. او بعد از بردن صدا به نرم‌افزار ویرایش‌کننده، با کمک لیزر، شکل آنها را روی یک قطعه نقره، حک می‌کند و با آنها انگشتر، گردن‌بند، سنجاق‌ سینه و گوشواره می‌سازد.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/Installatis.jpg

جالب است که با کمک کامپیوتر می‌توان به این جواهرات گوش داد و فهمید که چه چیزی روی آنها حک شده است

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۰۸:۲۳ قبل از ظهر
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/50812.jpg
آیا مایلید به افکار کسی که کنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجهه شده باشیم می توانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت کردنشان نیز بشناسیم اما...
آیا مایلید به افکار کسی که کنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجهه شده باشیم می توانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت کردنشان نیز بشناسیم اما این شناخت در مواجهه حضوری با دانستن بسیاری از حالات اثبات شده در علم روانشناسی بهترین شناخت را نسبت به دیگران برایمان به ارمغان می اورد. اکنون با توجه به نکات ارائه شده میتوانید از روی هر یک از حالات زیر افکار آنها را بخوانید:

خوددار
اگر شخصی دستهایش را پشت کمر خود قفل کند این امر نشان میدهد که وی خود را بشدت کنترل کرده است . دراین حالت او سعی دارد خشم یا احساس نا امیدی را از خود دور کند. این فرد در واقع نشان میدهد که از اعتماد به نفس بسیار بالایی برخوردار است و میتواند در حالات مختلف بر خشم یا ناامیدی خود غلبه کند . در این حالت بهتر است با این فرد به آرامی ارتباط برقرار کرد

تدافعی
اگر انگشتان دستها به بازو گره خورده باشد این حالت نشان دهنده حالت تدافعی در برابر حمله غیر منتظره و ناگهانی یا بی میلی برای تغییر چهره شخص است. اگر انگشتها مشت شده باشند حالت بی میلی شدیدتر است در این حالت بهتر است با ارامش با شخص مورد بحث برخورد شود تا کم کم از حالت تدافعی خود خارج شده و ارتباطی زیبا را شروع کند

متفکر
گره کردن دستها به دسته های صندلی نشان میدهد که شخص سعی دارد احساس خود را مهار کند اما قفل کردن قوزک پاها به یکدیگر حالت تدافعی است این حالت شاید بیشتر در مسافران مظطرب هواپیما به هنگام پرواز و فرود دیده شود.
بسیاری از افراد این حالت را به نوعی رسیدن به تصمیمی بزرگ میدانند اما روانشناسان بالینی میگویند که حتی اظطراب نیز نشانه تفکر فرد است

دقیق
وقتی شخص انگشت سبابه خود را روی صورت و بقیه دستش را بصورت گره کرده در پایین صورتش قرار میدهد یعنی که فرد مورد نظر بسیار دقیق است. این حالت نشان میدهد که شخص با دقت زیاد به صحبت های شما گوش میدهد و یک یک کلمات شما را می سنجد و در عین حال در چهره او حالت انتقادی نیز به چشم میخورد اما این انتقاد جنبه دوستانه دارد و شاید بیشتر به منظور برقرار یک ارتباط بین دو نفر است

دودلی
انگشتهای گره شده زیر چانه و نگاه خیره نشان دهنده حالت تردید و دو دلی است . او به صحبت های شما و صحت گفته هایتان تردید میکند . در این حالت ممکن است آرنج روی میز قرار گرفته باشد به گفته برخی از روان شناسان نگاه خیره همیشه نشانه دو دلی است چرا که ثابت قدم و محکم بودن نگاه انسان را نیز مصمم و با اراده می سازد. شاید چون از نگاه شما تردید و دودلی آشکار است دیگران برای قدم جلو گذاشتن و دوست شدن با شما ترید دارند

بی گناه
دستهایی که روی سینه قرار گرفته باشند بهترین نمونه برای حالت بی گناهی و درستکاری است. این حالت به عقیده اکثر روانشناسان اثر باقیمانده ای از شکل سوگند خوردن است که در آن دست را روی قلب قرار میدهند. حالت تواضعی که در این عمل وجوددارد میتواند به شما بگوید که این فرد به رغم آنکه خود به بی گناهیش اذعان دارد ولی نمیداند چگونه آنرا به اثبات برساند و در عین حال بسیار مایل است تا دوست صمیمی برای بیان آنچه در قلبش میگذرد داشته باشد

مطمئن
دستهایی که به کمر زده میشود در مردها نشان دهنده آن است که فرد به آنچه میگوید اعتقاد و اعتماد کامل دارد. خانمها هنگامی که دست خود را به کمر میزنند نشان میدهند که به آنچه میگویند اطمینان دارند. اما در هر دو مورد این حالت به ما میگوید که فرد به هر حال احساس اطمینانی در گفته ها و رفتار خود دارد که میتواند به سادگی این شرایط را به دیگری نیز منتقل کند

مرموز
دستهای مشت شده در زیر چانه نشان میدهد که شخص نظریاتش را پنهان میکند و به شما اجازه می دهد تا صحبت خود را تمام کنید. آنگاه زمانیکه حرفهای شما پایان یافت در کمال آرامش به شما و نظریات شما حمله میکند. شگرد جالبی است. شخص ابتدا اطمینان شما را جلب میکند و سپس در نهایت آرامش به شما میگوید که شما و نظریاتتان را قبول ندارد

ظاهر ساز
در این حالت شخص آرام بنظر میرسد اما این آرامش پیش از توفان است این حالتی است که بیشتر روسا بخود میگیرند تا خود ر ا بگونه ای به زیر دستان نزدیک کنند و در عین حال جاذبه و جذابیت آنها نیز کم نشود. ظاهرسازی معمولا از آن دسته حالتهایی است که در بیشتر افراد دیده میشود ولی نوع آنها با یکدیگر متفاوت است . اما به هر حال حالت خوبی از یک فرد برای شروع یک ارتباط محسوب نمیشود

مالکیت
قرار دادن پاها روی هر چیز (روی صندلی- میز-سکو و (...شانه حالت مالکیت است. در یک میز گرد تنها رئیس اجازه دارد چنین حالتی داشته باشد و از این طریق آرامش خود را نشان دهد. روان شناسان این حالت را حالت مالکیت میدانند که در نهایت به عقیده فرد مورد نظر به موفقیت وی در کارها منجر خواهد شد

اعتماد به نفس
تکیه زدن به صندلی درحالتیکه دستها پشت سر قفل شده نشان دهنده اعتماد به نفس قوی است . اگر شخصی در این حالت صحبت میکند به گفته های خود اعتماددارد و اگر به صحبت های شما گوش میدهد به خود زحمت ندهید ا و خود همه ماجرا را میداند

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۱۱:۲۵ قبل از ظهر
پیشنهاد بیمارستان به یک زن چاق: از MRI مخصوص فیل استفاده کن!!
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/21594.jpg
یک زن که داری تومور بزرگی در نخاع بود به علت وزن و حجم زیاد در دستگاه ام آر آی جا نشد و... یک زن امریکایی که داری تومور بزرگی در نخاع بود به علت وزن و حجم زیاد در دستگاه ام آر آی جا نشد و پزشکان بیمارستان وی را راهنمایی کردند که می‌تواند از دستگاه باغ وحش کانزاس استفاده کند. مسوول دستگاه ام آرآی بیمارستان کانزاس به او گفت، دستگاه نمی‌تواند وزن وی را تحمل کند و وقتی که وی درمانده شده بود یکی از دستیاران پزشکی به او گفت فکر می‌کند راه حلی برای این موضوع دارد و وی می‌تواند از دستگاه موجود در باغ وحش استفاده کند. کارولین گفت؛ من می‌دانم وزن زیادی دارم و بزرگ‌تر از حد معمول هستم اما نه دیگر به بزرگی فیل، این موضوع همچنین باعث عصبانیت شدید شوهر این خانم شده است.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۲, ۱۱:۳۳ قبل از ظهر
شاد بودن معجزه نمی خواهدفقطبا شادی سر دعوا نداشته باشید!
http://persian-star.org/1388/12/17/Happy.jpg


در دنیایی زندگی می‏کنیم که مملو از نامرادی ها، فقر، خشونت، استرس، رقابت و انواع گوناگونی از غصه و ناراحتی است. این مسائل نگران کننده محیط اطراف ما را در برگرفته‏اند. پس بدیهی است که بخشی از تفکر روزمره ما به این مسائل و مشکلات معطوف شود. اما عقیده منطقی بر این است که رهایی از این شرایط تنها در دست خود انسان‏هاست. در حقیقت این خود انسان‏ها هستند که می‏توانند خود را درگیر مشکلات غمبار زندگی کرده و در عین حال محیط شاد و با طراوتی برای خود ایجاد کنند.

:: تغییر نگرش

این نخستین گام و در عین حال مهمترین بخش از فرآیند شاد کردن محیط زندگی است. بر اساس این استراتژی فرد باید به این نتیجه برسد که از لحاظ روحی و روانی نیز باید خود را آماده پذیرفتن شرایط محیطی جدیدی کند. زمانی که شخص درگیر مسائل مختلف زندگی است و دوست دارد که پذیرای شادی و نشاط باشد، به نوعی درگیر "تغییر" خواهد شد پس آمادگی برای این تغییر شرایط بسیار مهم است. بنابراین پیش از به خواب رفتن، ذهن خود را برای فردایی تازه و گام برداشتن به سوی از بین بردن تک‏ تک موانع در این فرآیند آماده کنید. در این صورت فردا که از خواب برمی‏خیزید بسیار سبک‏تر و با روحیه‏تر خواهید بود.

:: یک لبخند بزرگ به زندگی

یک لبخند بزرگ می‏تواند بهترین نشانه برای یک تفکر و روحیه شاد باشد. این کار نه تنها موجب می‏شود که احساس بهتری داشته باشید، بلکه آهنگ بهتر و شاد‏تری برای ادامه روز و انجام سایر فعالیت‏های روزمره ایجاد می‏کنید. در حقیقت با همین تک لبخند بزرگ می‏توانید به زندگی خود آهنگ دلنشینی ببخشید. از آن گذشته با این کار توجه و علاقه شمار بیشتری از مردم را به سوی خود جلب می‏کنید، افرادی که خود عمدتاً درگیر مسائل زندگی هستند و به دنبال فرار از این شرایط سراغ افرادی نظیر شما را می‏گیرند.

:: مراقب تنبلی فکرتان باشید

این یک خواسته طبیعی برای هر انسانی است که می‏خواهد شادی را در زندگی تجربه کند. سعی کنید همیشه خود را در تیررس دیدگان افراد زیادی ترسیم کنید که حالات و رفتار شما را به صورت لحظه به لحظه دنبال می‏کنند. همیشه از ذهنتان کار بکشید. حتی اگر فرد پیر و بازنشسته‏ای شده‏اید، خود را سرگرم کنید تا همواره بر شمار سلول‏های مغزی‏تان افزوده شود. شطرنج بازی کنید. از انجام بازی‏های ویدئویی لذت ببرید، جدول حل کنید و با فکر کردن و پیدا کردن پاسخی مناسب برای معماهای مختلف، شرایط را برای شاد شدن یا حفظ شادی در زندگی مهیا کنید.

:: نسبت به آنچه دارید شکر گزار باشید

همیشه به آینده و دستیابی به موقعیت‏های برتر در زندگی فکر کنید اما در عین حال از زمان حال و شرایط فعلی خود غافل نشوید. اینگونه با خود فکر کنید که در گذشته به داشتن شرایط فعلی خود غبطه می‏خورید و روزی دوست داشتید که به اینجا برسید. پس اکنون که این شرایط را به دست آورده‏اید، به نوعی در زندگی خود شاد هستید. پس نباید شکرگزاری را فراموش کنید. در این صورت است که از هم اکنون می‏توانید به فردایی بهتر و دستیابی به موقعیت‏های کاری و درآمدزایی مناسب‏تر فکر کنید.

:: و امید به خوش شانس بودن را فراموش نکنید

حتی اگر در بدترین مخمصه‏ها نیز گیر کرده‏اید، اگر فردا باید بدهی سنگینی را پرداخت کنید اما پول کافی ندارید و اگر رویای بزرگی در ذهن دارید اما توانایی دستیابی به آن را ندارید، امیدتان را از دست ندهید. شانس برای آن دسته از افرادی بیشتر پیش می‏آید که امید خود را همواره حفظ می‏کنند.

http://persian-star.org/template/line/n13a.gif

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۳, ۰۴:۲۹ قبل از ظهر
پیرترین انسان جهان با تجربه سه قرن زندگی!!(( عکس و مطلب ))

http://www.seemorgh.com/Entertainment/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=22393&t=y&w=300&h=200&type=1

زنی که در سه قرن زندگی کرده و مسن ترین فرد زنده بر روی زمین لقب گرفته هم اکنون در ازبکستان زندگی می‌کند.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/423969_orig.jpg


خانم "طوطی یوسف اوا" هم اکنون پیرترین زن جهان است که در اول ژوئن سال 1880 در شهری کوچک در ازبکستان بدنیا آمده است.

وی که با نوه‌ها و نبیره‌ها و دیگر بستگان خود زندگی می‌کند هم اکنون 129 سال دارد و در شرایط عمومی خوبی به سر می‌برد.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/423971_orig.jpg


یوسف اوا که هم اکنون در شهر کوچک "دورد گول" (چهار دریاچه) در ازبکستان زندگی می‌کند، می‌گوید: من برای شنیدن و دیدن مشکل دارم اما احساس سلامتی خوبی دارم

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۳, ۰۴:۳۴ قبل از ظهر
عما جالب آلبرت انیشتین (( حتمأ ببین ))





طراح این معما آلبرت انیشتین بوده و به گفتهً خودشفقط %2 از مردم دنیا می توانند این معما را حل کنند . هیچگونه کلک و حقه ای در اینمعما وجود ندارد و فقط منطق محض می تواند شما را به جواب برساند. ..



http://www.ssqq.com/archive/images/einstein%20five%20houses.jpg





(1) در خیابانی 5 خانه در 5 رنگ متفاوت وجود دارد.

(2) در هر یکاز این خانه ها یک نفر با ملیتی متفاوت از دیگران زندگی می کند. (3) این 5 صاحبخانه هر کدام نوشیدنی متفاوت می نوشند ، سیگار متفاوت می کشند ، و حیوان خانگیمتفاوت نگهداری می کنند.






سوال : کدامیک از آنها در خانه، ماهی نگه میدارد؟




راهنمایی:

۱) مرد انگلیسی در خانه قرمز زندگی می کند.



۲) مرد سوئدی، یک سگ دارد..



۳) مرد دانمارکی چای می نوشد.



۴) خانه سبز رنگ در سمت چپ خانه سفید قرار دارد.



۵) صاحبخانه خانه سبز، قهوه می نوشد.



۶) شخصی که سیگار Pall Mall می کشد پرنده پرورش می دهد.



۷) صاحب خانه زرد، سیگار Dunhill می کشد.



۸) مردی که در خانه وسطی زندگی میکند، شیر می نوشد.



۹) مرد نروژی، در اولین خانه زندگی می کند.



۱۰) مردی که سیگار Blends می کشد در کنار مردی که گربه نگه می دارد زندگی می کند.



۱۱) مردی که اسب نگهداری می کند، کنار مردی که سیگار Dunhill می کشد زندگی می کند.



۱۲) مردی که سیگار Blue Master می کشد، آبجو می نوشد.



۱۳) مرد آلمانی سیگار Prince می کشد.



۱۴) مرد نروژی کنار خانه آبی زندگی می کند.



۱۵) مردی که سیگار Blends می کشد همسایه ای دارد که آب می نوشد

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۳, ۰۴:۴۱ قبل از ظهر
مردی که هم‌زمان با 86زن در ارتباط است و 190 فرزند دارد!! (+عکس)

http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/57294.jpg
بسیاری از زنان این مرد از بچه‌های او نیز جوان‌تر می‌باشند...

محمد بلو ابوبکر یک پیرمرد 80ساله است که رکود دارا بودن زن را شکسته است. این پیرمرد 86زن دارد و با آنها زندگی می‌‌کند!!



http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-11/masaba.jpg



http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-11/MoBellodswives.jpg



حاصل این همه ازدواج 190فرزند می‌باشد.



http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-11/OIDO_P1_jpg_full_380.jpg



http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-11/15487mjhfj.jpg



بسیاری از زنان این مرد از بچه‌های او نیز جوان‌تر می‌باشند. تمام زنان این مرد نیجریه‌ای از دست او شکایت کرده‌اند و خواستار بازداشت او شده‌اند.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۳, ۰۴:۴۵ قبل از ظهر
بنزی از طلا با قیمتی سرسام‌آور!!(+عکس)

تعداد بازدید: 4051http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/22247.jpg
قیمت یک بنز C63 معمولی 82.000 دلار آمریکایی می‌باشد اما قیمت این بنز طلایی حدود...
قیمت یک بنز C63 معمولی 82.000 دلار آمریکایی می‌باشد اما قیمت این بنز طلایی حدود 8.5 میلیون دلار برآورد شده است.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/004bffbd.jpg

بنزی که در زیر مشاهده می‌کنید مدلش C63 می‌باشد. این بنز زیبا و البته قیمتی به سفارش یکی از ثروتمندان دبی در آلمان ساخته شده است. بر روی شیشه‌های این بنز لعابی از رنگ طلا پاشیده شده است که زیبایی منحصر به فرد و خاصی به آن داده است.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/002bbbbbbbbbf.jpg



http://www.seemorgh.com/images/iContent/001bbbb.jpg



http://www.seemorgh.com/images/iContent/010bffbf.jpg

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۳, ۰۴:۴۸ قبل از ظهر
آگهی فروش خانه 10.000.000.000 در تهران!!


http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/15126.jpg
همه جزئیات مورد نیاز در آگهی فروش دیده می‌شود...


http://www.seemorgh.com/images/iContent/sargarmi/%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3/dal33.jpg

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۴, ۰۴:۱۵ قبل از ظهر
پیرزن 69ساله، پیرترین دی.جی جهان!!! (+عکس)

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-11/Ruth-Flowers-Mammy-Rock2.jpg
او که هم اکنون لقب «مادر راک» را دارا می‌باشد کارهای جالبی انجام می‌دهد. او لباس‌های ورزشی و اسپرت به تن می‌کند و همواره خود را همراه مد روز پیش می‌برد...
روت فلاورز پیرزنی است که دست به کاری زده است که کمتر کسی آن را انجام می‌دهد. این زن 69ساله به عنوان پیرترین دی‌جی جهان شناخته می‌شود.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-11/Ruth-Flowers-Mammy-Rock2.jpg

او که هم اکنون لقب «مادر راک» را دارا می‌باشد کارهای جالبی انجام می‌دهد. او لباس‌های ورزشی و اسپرت به تن می‌کند و همواره خود را همراه مد روز پیش می‌برد.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-11/Ruth-Flowers-Mammy-Rock.jpg

روت ملیتی انگلیسی دارد اما هم اکنون در کلوب‌های فرانسه توانسته طرفداران زیاد بدست آورد.
ماجرای دی.جی شدن این خانم به جشن تولد نوه‌اش مربوط می‌شود. 4سال پیش یعنی زمانی که او 65سال داشت به جشن تولد نوه‌اش در یک کلوب شبانه در لندن برگزار شد رفت و در آنجا به موسیقی علاقمند شد. او با نوه‌اش صحبت کرد و گفت که می‌خواهد به یک دی.جی تبدیل شود.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-11/zzz54zzbird_fishing_02.jpg



http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-11/Ruth-Flowers-Mammy-Rock4.jpg

او می‌گوید مدتی طول کشید تا نوه‌اش را متقاعد کند اما سرانجام اصول اولیه موسیقی را آموخت و هم اکنون به یک دی.جی حرفه‌ای تبدیل شده است. او می‌خواهد در یک خانه سالمندان کنسرتی را برگزار کند!!

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۴, ۰۴:۲۲ قبل از ظهر
عاقبت نداشتن ایمیل!


[/URL]

[URL="http://goonagoon.nasseh.ir/index.php"] (http://goonagoon.nasseh.ir/index.php)

(http://goonagoon.nasseh.ir/index.php)
بیکاری برای سمت آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره با اون مصاحبه کرد و تمیز کردن زمینش رو به عنوان نمونه کار دید و گفت: «شما استخدام شدین،آدرس ایمیلتون رو بدین تا فرمهای مربوطه رو واسه تون بفرستم تا پر کنین و همینطورتاریخی که باید کار رو شروع کنین..
مرد جواب داد: «اما من کامپیوتر ندارم، ایمیل هم ندارم!»
رئیس هیئت مدیره گفت : «متأسفم. اگه ایمیل ندارین، یعنی شما وجودخارجی ندارین. و کسی که وجود خارجی نداره، شغل هم نمیتونه داشته باشه.»

مرد در کمال نومیدی اونجارو ترک کرد. نمیدونست با تنها 10 دلاری که در جیبش داشت چه کار کنه. تصمیم گرفت به سوپرمارکتی بره و یک صندوق 10 کیلویی گوجه فرنگی بخره. بعدخونه به خونه گشت و گوجه فرنگیها رو فروخت. در کمتر از دو ساعت، تونست سرمایه اش رو دو برابر کنه. این عمل رو سه بار تکرار کرد و با 60 دلار به خونه برگشت. مرد فهمید میتونه به این طریق زندگیش رو بگذرونه، و شروع کرد به این که هر روز زودتر بره ودیرتر برگرده خونه. در نتیجه پولش هر روز دو یا سه برابر میشد. به زودی یه گاری خرید، بعد یه کامیون، و به زودی ناوگان خودش رو در خط ترانزیت (پخش محصولات) داشت ...

پنج سال بعد، مرد دیگه یکی از بزرگترین خرده فروشان امریکا بود. شروع کرد تا برای آینده ی خانواده اش برنامه ربزی کنه، و تصمیم گرفت بیمه ی عمر بگیره. به یه نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی رو انتخاب کرد. وقتی صحبت شون به نتیجه رسید،نماینده بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید. مرد جواب داد: «من ایمیل ندارم.»

نماینده بیمه با کنجکاوی پرسید: «شما ایمیل ندارین، ولی با این حال تونستین یک امپراتوری در شغل خودتون به وجود بیارین. میتونین فکر کنین به کجاها میرسیدین اگه یه ایمیل هم داشتین؟» مرد برای مدتی فکر کرد و گفت:

آره! احتمالاً میشدم یه آبدارچی در شرکت مایکروسافت!

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۴, ۰۴:۳۲ قبل از ظهر
تأثیر ساعتهای مختلف خواب شب بر سلامتی بدن






http://goonagoon.nasseh.ir/images/hypno_sleep.jpg
داشتن عادات غذایی صحیح و توجه به زمان خوابیدن و استراحت برای حفظ سلامت بدن مهم است تا بتواند مواد مغذی را جذب و مواد زائد را دفع کند.
برای سالم زیستن، باید خواب راحت و آرامی داشته باشیم. به موارد زیر دقت کنید تا اهمیت خوابیدن برای شما روشن گردد:
ساعت 9 تا 11 شب: زمانی است برای از بین بردن مواد سمی و غیر ضروری که این عملیات توسط آنتی اکسیدان ها انجام می شود. در این ساعت بهتر است بدن در حال آرامش باشد. در غیر این صورت اثر منفی بر روی سلامتی خود گذاشته اید.
ساعت 11 تا 1 شب: عملیات از بین بردن مواد سمی در کبد ادامه دارد و شما باید در خواب عمیق باشید.
ساعت 1 تا 3 نیمه شب: عملیات سم زدایی در کیسه صفرا ، در طی یک خواب عمیق به طور مناسب انجام می شود.
ساعت 3 تا 5 صبح: عملیات از بین بردن مواد سمی در ریه اتفاق می افتد. بعضی مواقع دیده شده که افراد در این زمان، سرفه شدید یا عطسه می کنند.
ساعت 5 تا 7 صبح: این عملیات در روده بزرگ صورت می گیرد، لذا می توانید آن را دفع کنید.
ساعت 7 تا 9 صبح: جذب مواد مغذی صورت می گیرد، پس بهتر است صبحانه بخورید. افرادی که بیمار می باشند، بهتر است صبحانه را در ساعت 6 و 30 دقیقه میل کنند.
کسانی که می خواهند تناسب اندام داشته باشند، بهترین ساعت صرف صبحانه برای آنها، ساعت 7 و 30 دقیقه می باشد و کسانی که اصلا صبحانه نمی خورند، بهتر است عادت خود را تغییر دهند و در ساعت 9 تا 10 صبح صبحانه بخورند.
دیر خوابیدن و دیر بلند شدن از خواب، باعث می شود مواد سمی از بدن دفع نشوند.
از نصفه های شب تا ساعت 4 صبح، مغز استخوان عملیات خون سازی را انجام می دهد.
در ایام تعطیل، بسیاری افراد تا دیر وقت بیدار می مانند و بعد از اتمام تعطیلات، با خستگی به سر کار می روند، چون اعمال بدنشان دچار سردرگمی شده است و نمی داند چه باید انجام دهد.
پس همیشه، زود بخوابید و خواب آرامی داشته باشید.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۴, ۰۴:۳۵ قبل از ظهر
برنامه روزانه مردم دنیا


[/URL]

[URL="http://goonagoon.nasseh.ir/index.php"] (http://goonagoon.nasseh.ir/index.php)

(http://goonagoon.nasseh.ir/index.php)
مردم مختلف دنیا اوقات خود را چگونه می گذرانند :
امریکا : 8 ساعت کار ، 8 ساعت استراحت ، 2 ساعت ماندن در ترافیک ، 2 ساعت تفریح ناسالم ، 2 ساعت تماشای تلویزیون ، 2 ساعت کار با اینترنت

فرانسه : 8 ساعت کار ، 6 ساعت استراحت ، 2 ساعت قدم زدن در خیابان ، 4 ساعت کتاب خواندن ، 2 ساعت حرف زدن علیه تلویزیون ، 2 ساعت خندیدن

ایتالیا : 4 ساعت کار ، 8 ساعت خواب ، 4 ساعت غذا خوردن ، 6 ساعت حرف زدن ، 2 ساعت خیابان گردی

آلمان : 8 ساعت کار ، 8 ساعت خواب ، 2 ساعت اضافه کار ، 2 ساعت تماشای مسابقات تلویزِیونی ، 2 ساعت مطالعه ، 2 ساعت فکر کردن به خودکشی

کوبا : 8 ساعت کار ، 8 ساعت تفریح ، 4 ساعت خواب ، 4 ساعت گوش کردن به سخنرانی کاسترو

عربستان سعودی : 8 ساعت تفریح همراه با کار ، 6 ساعت تفریح همراه با خرید در خیابان ، 10 ساعت خواب

مصر : 4 ساعت کار ، 8 ساعت خواب ، 8 ساعت کشیدن قلیان ، 2 ساعت گوش کردن به ام کلثوم ، 2 ساعت حرف زدن در مورد گذشته

هندوستان : 8 ساعت جستجوی کار ، 6 ساعت خواب ، 6 ساعت تماشای فیلم ، 2 ساعت جستجو برای محل خواب ، 2 ساعت برای رد شدن از خیابان

پاکستان : 4 ساعت کار غیر مجاز ، 8 ساعت خواب در حین کودتا ، 8 ساعت اعتراض علیه کودتا ، 4 ساعت فرا ر از دست پلیس

ایران : 8 ساعت خواب ، 8 ساعت استراحت ، 2 ساعت حرکت در ترافیک ، 1 ساعت کار ،3 ساعت بحث در مورد گذران اوقات فراغت ، 2 ساعت بحث در مورد فلسفه و سیاست

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۴, ۰۴:۳۶ قبل از ظهر
پنج حقیقت جالب درباره عدد "پی"

عدد مشهور 3.14 یا همان عدد "پی" در پیچیده ترین حالت عددی خواهد بود که تا کنون دو هزار و 700 بیلیون رقم اعشار برای آن محاسبه شده است اما نشریه نیوساینتیست پنج وجه دیگر این عدد را نیز به مناسبت روز عدد پی آشکار کرده است.

ریاضیدانان هر سال در 14 مارچ روز عدد پی را گرامی می دارند. روزی که به احترام محاسبه اولین اعشار عدد مشهور 3.14 نامگذاری شده است. شاید همه بدانند که عدد پی نسبت محیط دایره به قطر آن را تعیین می کند اما حقایق ناآشناتری درباره این پدیده ریاضی نیز وجود دارد که در ادامه به پنج مورد از آنها اشاره خواهد شد.

عدد پی در آسمان

شاید ستاره های آسمان الهام بخش یونانیان باستان بوده اند اما یونانیان هرگز از این نقاط درخشان برای محاسبه عدد پی استفاده نکرده اند. رابرت ماتیوز از دانشگاه استون به منظور انجام این محاسبه اطلاعات نجومی و اخترشناسی را با نظریه اعداد ترکیب کرد. وی از این حقیقت که برای هر مجموعه بزرگ از اعداد اتفاقی احتمال اینکه هر دو عدد با یکدیگر هیچ وجه مشترکی نداشته باشند، عدد 6 تقسیم بر عدد پی به توان دو خواهد بود، استفاده کرد. ماتیوز فاصله فضایی میان 100 نمونه از درخشانترین ستاره های آسمان را محاسبه کرده و آنها را به یک میلیون جفت از اعداد تصادفی تبدیل کرد که در حدود 61 درصد از آنها هیچ وجه اشتراکی با یکدیگر نداشتند. با این مطالعات ماتیوز توانست مقدار عدد پی را تا 3.12772 محاسبه کند که 99.6 درصد صحیح است.



عدد "پی" مانند رودخانه ها به زمین باز می گردد

عدد پی بر روی زمین نیز فعالیتهایی را به عهده دارد. این عدد می تواند مسیر رودخانه های پیچ در پیچی مانند آمازون را محاسبه کند. میزان پیچ و خم یک رود به واسطه انحراف آن از مسیر مستقیم تا منبع آب رود شرح داده می شود و عدد پی نشان می دهد یک رودخانه متوسط دارای انحراف مسیری در حدود 3.14 است.

"پی" تنها عددی است که الهام بخش ادبیات بوده است

"الکس بلوز" روزنامه نگار در کتاب جدید خود با نام "ماجراجوییهای الکس در سرزمین اعداد" شرح می دهد چگونه عدد پی توانسته است الهام بخش شکلی از نگارش خلاقانه به نام Pilish شود. با استفاده از این شیوه اشعاری نگاشته می شوند که تعداد حروف واژه های متوالی در آن با کمک عدد پی تعیین می شوند. یکی از مشهورترین اشعاری که به این سبک سروده شده است Cadaeic Cadenza نام دارد که توسط "مایک کیث" نوشته شده است. وی در عین حال کتابی 10 هزار کلمه ای را نیز با کمک این تکنیک نگاشته است.

عدد "پی" در اتاق منزل شما

جدیدترین محاسبات مقدار عدد پی را تا دو هزار و 700 بیلیون رقم تعیین کرده اند که آخرین آن سال گذشته توسط "فابریس بلارد" انجام گرفته است. وی برای محاسبه این ارقام از رایانه استفاده کرده است اما می توان با کمک چند سوزن و برگه ای کاغذ خط دار نیز این عدد را به راحتی محاسبه کرد. سوزنها را بر روی کاغذ بیاندازید و میزان درصد سقوط سوزنها بر روی یک خط مستقیم را محاسبه کنید. با کمی دقت پاسخ به دست آمده باید طول سوزن تقسیم بر فاصله میان خطوط باشد که در عدد دو تقسیم بر عدد پی ضرب شده باشد. این فرمول پس از ارائه آن توسط "کامت دو بوفون" ریاضیدان فرانسوی در سال 1733 به "مسئله سوزن بوفون" شهرت یافته است. این نظریه در سال 1901 برای اولین بار مورد آزمایش "ماریو لازارینی" قرار گرفت و وی برای محاسبه عدد در حدود سه هزار و 408 سوزن را بر روی کاغذ ریخت تا بتواند مقدار عدد پی را تا 3.1415929 به دست آورد.

اطلاعات بانکی شما در عدد "پی" دیده می شوند

عدد پی عددی بی قاعده است و می تواند برای همیشه امتداد داشته باشد، این به آن معنی است که احتمال یافتن هر نوع عددی در آن وجود خواهد داشت. تاریخ تولد، شماره تلفن و یا حتی جزئیات شماره حسابهای بانکی افراد می توانند خود را در لشگر اعداد و ارقام عدد پی پنهان کرده باشند. در عین حال با استفاده از کدهایی که اعداد را به حروف تبدیل می کند، حتی می توان آثار کامل شکسپیر و یا هر کتاب دیگری که تا کنون نوشته شده است را در میان ارقام عدد پی مشاهده کرد.

Senior Manager
۱۳۸۸-۱۲-۲۴, ۱۱:۰۵ قبل از ظهر
معمای انیشتین


آیا شما در زمره دو درصد افراد باهوش در دنیا هستید؟


پس مساله زیر را حل کنید و دریابید در میانه افراده باهوش جهان قرار دارید یا خیر! هیچگونه
کلک و حقه ای در این مساله وجود ندارد، و تنها منطق محض می تواند شما را به جواب برساند.


(موفق باشید)


۱) در خیابانی، پنج خانه در پنج رنگ متفاوت وجود دارد.
۲)در هر یک از این خانه ها یک نفر با ملیتی متفاوت از دیگران زندگی می کند.
۳)این پنج صاحبخانه هر کدام نوشیدنی متفاوت می نوشند، سیگار متفاوت می کشند و حیوان خانگی متفاوت نگهداری می کنند. (http://maadweb.com/archives/1035) سئوال: کدامیک از آنها در خانه، ماهی نگه می دارد؟
راهنمایی:
۱) مرد انگلیسی در خانه قرمز زندگی می کند.
۲) مرد سوئدی، یک سگ دارد.
۳) مرد دانمارکی چای می نوشد.
۴) خانه سبز رنگ در سمت چپ خانه سفید قرار دارد.
۵) صاحبخانه خانه سبز، قهوه می نوشد.
۶) شخصی که سیگار Pall Mall می کشد پرنده پرورش می دهد.
۷) صاحب خانه زرد، سیگار Dunhill می کشد.
۸) مردی که در خانه وسطی زندگی میکند، شیر می نوشد.
۹)مرد نروژی، در اولین خانه زندگی می کند.
۱۰) مردی که سیگار Blends می کشد در کنار مردی که گربه نگه می دارد زندگی می کند.
۱۱) مردی که اسب نگهداری می کند، کنار مردی که سیگار Dunhill می کشد زندگی می کند.
۱۲) مردی که سیگار Blue Master می کشد، آب میوه می نوشد.
۱۳) مرد آلمانی سیگار Prince می کشد.
۱۴) مرد نروژی کنار خانه آبی زندگی می کند.
۱۵) مردی که سیگار Blends می کشد همسایه ای دارد که آب می نوشد.


آلبرت انیشتین این معما را در قرن نوزدهم میلادی نوشت، به گفته وی ۹۸% از مردم جهان نمی توانند این معما را حل کنند! شماچطور؟؟؟
من مطمئن هستم که شما می توانید. امتحان کنید
منتظر نظرات و جواب شما هستم

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۴, ۱۱:۱۵ قبل از ظهر
زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر روانشناس میره ... دکتر می پرسه : چه اتفاقی افتاده؟ خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم عصبانی و ناراحت میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه و عصبانیتش رو سر من خالی می کنه !!! دکتر گفت: خب دوای دردت پیش منه : هر وقت شوهرت عصبانی و ناراحت اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن. و این کار رو ادامه بده. دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت !!! خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود. هر بار شوهرم عصبانی و ناراحت اومد خونه، من شروع کردم به قرقره کردن چای و شوهرم دیگه به من کاری نداشت!!! دکتر گفت: میبینی؟! اگه جلوی زبونت رو بگیری خیلی چیزا خود به خود حل میشن

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۴, ۱۱:۱۷ قبل از ظهر
خرین کلمات یک الکتریسین: خوب حالا روشنش کن...
آخرین کلمات یک انسان عصر حجر: فکر میکنی توی این غار چیه؟
آخرین کلمات یک بندباز: نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره...
آخرین کلمات یک بیمار: مطمئنید که این آمپول بیخطره؟
آخرین کلمات یک پزشک : راستش تشخیص اولیه‌ام صحیح نبود. بیماریتون لاعلاجه...
آخرین کلمات یک پلیس: شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره...
آخرین کلمات یک پیشخدمت رستوران: باب میلتون بود؟
آخرین کلمات یک جلاد: ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد...
آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون: این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست...
آخرین کلمات یک چترباز: پس چترم کو؟
آخرین کلمات یک خبرنگار: بله، سیل داره به طرفمون میاد...
آخرین کلمات یک خلبان: ببینم چرخها باز شدند یا نه؟
آخرین کلمات یک خون‌آشام: نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع میکنه!
آخرین کلمات یک داور فوتبال: نخیر آفساید نبود!
آخرین کلمات یک دربان: مگه از روی نعش من رد بشی...
آخرین کلمات یک دوچرخه‌سوار: نخیر تقدم با منه!
آخرین کلمات یک دیوانه: من یه پرنده‌ام!
آخرین کلمات یک سرنشین اتوموبیل: برو سمت راست راه بازه...
آخرین کلمات یک شکارچی: مامانت کجاست کوچولو؟.
آخرین کلمات یک غواص: نه این طرفها کوسه وجود نداره...
آخرین کلمات یک فضانورد: برای یک ربع دیگه هوا دارم...
آخرین کلمات یک قصاب: اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم...
آخرین کلمات یک قهرمان: کمک نمیخوام، همه‌اش سه نفرند...
آخرین کلمات یک قهرمان اتوموبیلرانی : پس مکانیکه میدونه که با ...
آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی: قضیه روشنه، قاتل شما هستید!
آخرین کلمات یک کامپیوتر: هارددیسک پاک شده است...
آخرین کلمات یک کوهنورد: سر طناب رو محکم بگیری ها...
آخرین کلمات یک گروگان: من که میدونم تو عرضهء شلیک کردن نداری...
آخرین کلمات یک گیتاریست: یه خرده ولوم بده...
آخرین کلمات یک مادر: بالأخره سی‌دی‌هات رو مرتب کردم...
آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه: این آزمایش کاملاً بیخطره...
آخرین کلمات یک متخصص خنثی کردن بمب : این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه...
آخرین کلمات یک متخصص کامپیوتر: معلومه که ازش بک‌آپ گرفتم!
آخرین کلمات یک معلم رانندگی: نگه دار! چراغ قرمزه!
آخرین کلمات یک ملوان: من چه میدونستم که باید شنا بلد باشم؟
آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی: من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم...
آخرین کلمات یک نارنجک‌انداز : گفتی تا چند بشمرم؟

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۴, ۱۱:۲۳ قبل از ظهر
http://www.persianv.com/khabar/52353_443.jpg
کوچک‌ترین نوزاد جهان که در بخش مراقبت‌های ویژه یک بیمارستان چین قرار دارد، برای ادامه زندگی مبارزه می‌کند.
این نوزاد شگفت‌انگیز که در24 فوریه و در بیمارستان کودکان «انشی» ایالت هوبی به دنیا آمد هنگام تولد فقط 670 گرم وزن داشت و پزشکان امید چندانی به زنده ماندنش نداشتند.
یکی از پرستاران می‌گوید: وقتی این نوزاد به دنیا آمد از یک قوطی کنسرو سبک‌تر بود و در جیب جا می‌شد. نوزاد چشم بادامی هم‌اکنون در دستگاه ویژه نوزادان زودرس و مراقبت‌های گروه پزشکی قرار دارد و برای ادامه زندگی می‌جنگد.

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۴, ۱۱:۳۴ قبل از ظهر
۱۰ اشتباه رایج خانمها در بدنسازی و تغذیه


http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/56420.jpg
در این مطلب به یکسری باورهای نادرست و اشتباهاتی که خانمها هنگام کار با وزنه مرتکب می شوند اشاره می کنم .
هنوز هم بین خیلی از مردان بدنساز روشهای غیر اصولی تمرینی دیده میشود ( که شاید متداول ترین آنها انجام تمرینات هوازی طولانی قبل از کار باوزنه باشد ) بنابراین عجیب نیست که اشتباهات بیشتری در باشگاههای فیتنس و بدنسازی خانمها وجود داشته باشد


در این مطلب به یکسری باورهای نادرست و اشتباهاتی که خانمها هنگام کار با وزنه مرتکب می شوند اشاره می کنم .

۱) به باشگاه آمدم تا وزن کم کنم
کاهش وزن کلماتی است که خیلی زیاد از طرف خانمها روی آن تاکید می شود منکر این واقعیت نیستم که درصد عمده ای از کسانی که پا به باشگاه می گذارندمشکل اضافه وزن دارند و به دلایل زیادی ( که مهمترین آن بالابردن سطح سلامت عمومی بدن است)‌ علاقه دارند تا از شر چربی های اضافه خلاص شوند اما توجه داشته باشید هنگامی که صحبت از بدنسازی می شود منظور ما کاهش چربی است نه وزن - کاهش وزن الزاما کاهش چربی بدن نیست .

هنگامی که همزمان با تمرینات هوازی بدنسازی می کنید عضله سازی می کنید و درصد چربی بدنتان کم می شود که نتیجه آن فرم گرفتن بدنتان است ولی ممکن است وزنتان ثابت بماند یا حتی بیشتر هم بشود بنابراین با عدد روی ترازو قضاوت نکنید بلکه درصد چربی بدنتان را اندازه بگیرید و از آئینه یا دوربین عکاسی کمک بگیرید .


۲) حدود یک کیلو وزن اضافه کردم !
همانطورکه ذکر شد عدد روی ترازو چندان معیار مهم ( و البته دقیقی ) نیست به جای ترازو بیشتر توجه تان به آئینه باشد عوامل زیادی از جمله زمانی که خودتان را وزن می کنید ( صبح با معده خالی یا بعد ار ناهار ) و همچنین مقدار آب بدن می تواند در این حد در وزن شماتفاوت ایجاد کند .


۳) من رژیم دارم !
رژیم از نظر خیلی از خانمها به معنی محرومیت از یکسری مواد غذائی ( در راس آنها کربو هیدرات ) در یک مدت زمان مشخص و تا یک تاریخ خاص است . رژیمهائی اینچنینی معمولا فرد را از یکسری غذاهای مورد علاقه منع می کند و اغلب گرسنگی شدید -خستگی و کلافگی عارض فرد می شود و به محض رسیدن تاریخ مشخص اتمام رژیم ( مثلا تاریخ عروسی و یا موارد مشابه ) فرد دچار برگشت وزن و اغلب وزن بیشتر از قبل می شود ( که البته این قضیه برمی گردد به افت متابولیسم فرد و همچنین حسرت خوردن غذاهای مورد علاقه اش در دوران رژیم که معمولا برای چند روز به یک ماه و سال می کشد )


دو راه برای اجتناب از این نوع رژیم ها ( که اصطلاحا به کاهش وزن یویوئی معروفند )‌ وجود دارد
الف) جایگزین کردن عادات سالم غذائی در تمام طول زندگی


ب) انجام مرتب ورزشهای هوازی و بدنسازی عادات سالم غذائی به معنی وعده های غذائی کوچک - مقوی – متنوع و متعدد در طول روز

تغذیه سالم و ورزش باید جزو اهداف تان برای کل زندگی باشد نه یک دوره ۴ و شش هفته ای
جالب اینکه مطابق تحقیق پژوهشگران کسانی که از روش رژیم های شدید و کاهش وزن سریع پیروی می کنند بیشتر از کسانی که اضافه وزن دارند ولی این وزن را ثابت نگه داشته اند در معرض امراض قلبی و سایر عوارض چاقی قرار دارند .

۴) اگر باهام کار داشتی روی تردمیل دارم می دوم .
ورزش هوازی یکی از راههای چربی سوزی است نه تنها راه آن خیلی خانمها به باشگاه می آیند تا فقط مقداری هوازی کار کنند حقیقت این است که چربی سوزی در برنامه تمرین با وزنه – رژیم کم کالری و هوازی خیلی بیشتر و بهتر از تمرینات کاردیو ( هوازی ) و رژیم است .


۵) من باید قرصهای چربی سوز مصرف کنم .
اول باید بپرسم آیا کلمه یوهمبی را تا حالا شنیده اید ؟ در مورد عوارض افدرا چه می دانید ؟ آِیا می دانید چه قدر در روز تحمل مصرف کافئین را دارید ؟
اگر جواب درستی برای پاسخ سوالات بالا ندارید پس بهتر است مکلهای چربی سوز را با احتیاط مصرف کنید .ضمنا به خاطر داشته باشید چربی سوزها حکم ابزار کمکی برای برنامه تمرین و رژیم غذائی تان هستند و به تنهائی تاثیر چندانی ندارند .

۶) من سالاد می خورم .
سالاد می تواند منبع خیلی عالی از مواد غذائی کم کالری و سرشار از فیبر و ویتامین ها باشد که حاوی مقدار کمی چربی . کربو هیدرات است ولی دقت کنید نوشتم می تواند باشد به این دلیل که بعضی ها به سالاد انواع سسهای چرب – پنیر پیتزا و سایر مواد پرکالری اضافه می کنندکه حاوی کالری زیادی خواهد شد . برای تهیه سالاد از سبزیجات پرگ پهن نظیر کاهو –بروکلی – کلم – فلفل دلمه ای به همراه منابع پروتئینی از جمله گردو - لوبیا – پنیر کم چرب و ... استفاده کنید


۷) من معمولا صبحانه نمی خورم .
کاملا اثبات شده که کسانی که یک صبحانه کامل و ترکیب شده از کربو هیدراتها – پروتئین و چربی های سالم مصرف می کنند خیلی کمتر از کسانی که این وعده را حذف می کنند دچار اضافه وزن می شوند .
گرچه شما کالری های یک وعده را حذف کرده اید اما در طول روز جبران آنرا ولی از منابع غذائی ناسالم خواهید کرد یک صبحانه کامل مانع پرخوری شما در طول روز می شود ضمنا بعد از یک شب کامل محرومیت بدن از مواد غذائی ( و کم شدن متابولیسم بدن ) صبحانه سیستم متابولیسم بدن را مجدد فعال می کند . بنابراین اگر به دنبال کاهش چربی های بدن خود هستید حداکثر تا ۴۵ دقیقه بعد از بیدار شدن از خواب صبحانه بخورید .


۸) برای لاغری شکم باید دراز نشست کار کنم .
در ورزش لاغری موضعی امکان پذیر نیست ( البته در سایر روشها هم همین تئوری صادق است ) تنها راه حل کاهش چربی های بدن (‌کل بدن) سوزاندن کالری بیشتر از آنچه مصرف کرده اید . با تمرین روی یک ناحیه خاص از بدن فقط عضلات آن قسمت را تقویت می کنید از یک نفر با عضلات شکم شش تکه بپرسید به شما خواهد گفت تمرینات هوازی و رژیم تنها راه حل نمایان کردن این عضلات است.


۹) وزنه کار نمی کنم چون عضلاتم حجیم خواهد شد .
تعدادی خیلی کمی از خانمها هستند که با دستگاههای بدنسازی و وزنه ها تمرین کنند و اکثرا بر این باور هستند که وزنه ها موجب مردانه شدن فیزیک بدنی آنها خواهد شد . دلیلش هم از آنجا نشات می گیرد که مردان در یک دوره تمرین با وزنه می توانند حجم عضلانی قابل توجه ای کسب کنند و خانمها از این نگرانند که آنها هم به همین شکل رشد عضلانی داشته باشند . اما به دلیل تفاوت هورمونی مردان با زنان ( ترشح خیلی کم هورمونهای عضله ساز مردانه در زنان) و نوع تمرین با وزنه درخانمها که معمولا ۴۰ تا پنجاه درصد رکورد است جای نگرانی نیست .


۱۰) این کم چرب است پس هر مقداری که دوست داشته باشم می توانم بخورم .
توجه کنید که واژه کم چرب حتما به معنی کم کالری نیست . برچسب مواد غذائی را بادقت بخوانید بعضی مواد غذائی شامل مقادیر زیادی شکر و کالری هستند و اهداف لاغری بر مبنای مقدار کالری دریافتی روزانه شما تنظیم میشود میتوانید ۱۰۰ کالری از یک غذای پرچرب بخورید یا اینکه از یک ماده غذائی کم چرب ۵۰۰ کالری وارد بدن خودتان کنی

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۴, ۱۱:۳۵ قبل از ظهر
چگونه مطمئن باشم که این وزنی که من از رژیم از دست می دهم چربی است؟


http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/56351.jpg
چگونه باید بفهمیم وزنی را که از دست می دهیم واقعا چربی است نه آب، آیا بعد از رژیم من دوباره به وزن اول خود برمی گردم؟
سوال:
چگونه باید بفهمیم وزنی را که از دست می دهیم واقعا چربی است نه آب، آیا بعد از رژیم من دوباره به وزن اول خود برمی گردم؟


پاسخ:
وزن کم کردن میزانی است که همیشه چیزی را که می بینید به نظر نمی رسد. اولین وزنی را که شما از دست می دهید معمولا به خوبی پایین می آید، چون آن چیزی که کم می کنید واقعی نیست. آن بیشتر شبیه از دست دادن آب است تا از دست دادن چربی و معولا دائمی نخواهد بود.اگر بدنتان از کالری های موثر بی بهره بماند آن باید به موجودی بدنتان برای به دست آوردن انرژی استناد کند. یک راه آن این است که از هیدروکربن ها و گلیکوژن ها مصرف کنید. زمانی که از گلیکوژن استفاده می کنید آب قست های شیمیایی خود را از دست می دهد و باعث از کارافتادگی آن می شود. درنتیجه استفاده از هیدروکربن ها در رژیم باعث می شود تا درصد زیادی از آب های بدن که در ابتدا رژیم از بدن خارج می شود کاهش یابد.
با مصرف گلیکوژن انرزی در بدن ذخیره می شود و توانایی بازگرداندن انرژی را در زمانی که به آن نیاز دارید به بدنتان می دهد. بنابراین هر رژیم که در آن در مدت یک هفته 10 پوند(هر پوند حدود نیم کیلوگرم است) یا در 3 هفته 20 پوند کم می کنید این هشدار را می دهد که دوباره به هفته ی اول برگردید.
بنابراین اگر شما تلاش می کنید تا با کم خوری وزن کم کنید، چگونه می توانید بگویید که با کم کردن چربی های ذخیره شده در راه سلامتی قرار دهید؟

اولین راهنمایی شما این است که تغییر چه مقیاس هایی باعث کاهش وزن شما می شود. اگر شما بیشتر از 2 پوند در یک هفته از دست دهید، این احتمال وجود دارد که بیش از 60 درصد آن چیزی که کم کردید آب است و بیشتر به بافت های ماهیچه ای مربوط می شود. شما باید آب میوه مصرف کنید تا برخی از مواد آبگونه ای که بدن نیاز دارد به حالت طبیعی بر گردد. اگر آب ماهیچه ها در اثر وزن کم کردن کاهش یابد باعث می شود که ماهیچه ها شل شود و اگر ماهیچه ها بیش از آب خود را از دست دهند به تدریج بدن هیچ وزنی را کم نمی کند و ممکن است باعث افزایش وزن حتی بیشتر از ابتدای کار می شود.

اگر شما 3500 کالری در یک دوره یک هفته ای از رژیم غذایی خود کم کنید یا اگر به طور کلی در 8 یا 9 دوره ی شما 3500 کالری اضافه تر بسوزانید، در تئوری ، شما 1 پوند از چربی ها خود را می سوزانید و در واقع برای سوزاندن یک پوند چربی مصرف کردن 3500کالری انرژی لازم است اما چربی با یک سرعت خاص سوزانده می شود. شما می توانید با ورزش کردن به این عمل سرعت ببخشید و زمان کوتاه تری را برای آن صرف کنید. بنابراین اگر شما تلاش کنید تا 1500 یا 2000 کالری در یک روز را از بین ببرید، بدنتان تلاش بیشتری برای دستیابی به منبع انرژی می کند.
وسوسه نتیجه ای به جز شکست در رژیم ندارد و باعث تغییر در سبک زندگی می شود و وزن کم کردن را کند تر کند. برای گرفتن نتیجه ی بهتر باید ورزش را با رژیم خود ترکیب کنید.
بلند کردن وزنه به بافت های ماهیچه ای کمک خواهد کرد تا در مدت رژیم تحلیل نرود. مطالعات نشان می دهد مفدار کالری که در 3 هفته از رژیم و برنامه ی ورزش کاهش پیدا می کند باعث کاهش 90% از چربی ها می شود، بنابراین شما لاغر خواهید شد و ماهیچه های محکم و استواری خواهید داشت.
همیشه ورزش را با رژیم خود همراه کنید

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۶, ۰۴:۰۰ قبل از ظهر
..:: عصبانیت و عشق ::..



مرد درحال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر 4 ساله اش تکه سنگی برداشته و بر وری ماشین خط می اندازد.

مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شد.

در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد.

وقتی کودک پدرخود را دید با چشمانی آکنده از درد از او پرسید : پدر انگشتان من کی دوباره رشد می کنند؟

مرد بسیار عاجز و ناتوان شده بود و نمی توانست سخنی بگوید ، به سمت ماشین خود بازگشت و شروع کرد به لگد مال کردن ماشین.

و با این عمل کل ماشین را از بین برد و ناگهان چشمش به خراشیدگی که کودک ایجاد کرده بود خورد که نوشته بود:

( دوستت دارم پدر ! )

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۶, ۰۵:۵۶ قبل از ظهر
همیشه اونطورکه ما فکر میکنیم نیست/داستان زیبا و طنز و واقعی




یک روز توی پیاده رو به طرف میدان تجریش می رفتم...
از دور دیدم یک کارت پخش کن خیلی با کلاس ، کاغذهای رنگی قشنگی دستشه ولی به هر کسی نمیده!
خانم ها رو که کلا تحویل نمی گرفت و در مورد آقایون هم خیلی گزینشی رفتار می کرد و معلوم بود فقط به کسانی کاغذ رو می داد
که مشخصات خاصی از نظر خودش داشته باشند ، اهل حروم کردن تبلیغات نبود...
احساس کردم فکر می کنه هر کسی لیاقت داشتن این تبلیغات تمام رنگی گرون قیمت رو نداره ،لابد فقط به آدمهای باکلاس و شیک پوش و
با شخصیت میده! از کنجکاوی قلبم داشت می اومد توی دهنم...!!!
خدایا ، نظر این تبلیغاتچی خوش تیپ و با کلاس راجع به من چی خواهد بود؟! آیا منو تائید می کنه ؟!!
کفشهامو با پشت شلوارم پاک کردم تا مختصر گرد و خاکی که روش نشسته بود پاک بشه و کفشم برق بزنه!
شکم مبارک رو دادم تو و در عین حال سعی کردم خودم رو بی تفاوت نشون بدم!
دل تو دلم نبود. یعنی منو می پسنده ؟ یعنی به من هم از این کاغذهای خوشگل میده...؟!
همین طور که سعی می کردم با بی تفاوتی از کنارش رد بشم با لبخند نگاهی بهم کرد و یک کاغذ رنگی به طرفم گرفت و گفت :

" آقای محترم! بفرمایید ! "

قند تو دلم آب شد! با لبخندی ظاهری و بدون دستپاچگی یا حالتی که بهش نشون بده گفتم : ا ِ ، آهان ، خب چرا من ؟

من که حواسم جای دیگه بود و به شما توجهی نداشتم! خیلی خوب ، باشه ، می گیرمش ولی الآن وقت خوندنش رو ندارم!" کاغذ

روگرفتم ...

چند قدم اونورتر پیچیدم توی قنادی و اونقدر هول بودم که داشتم با سر می رفتم توی کیک تولدی که دست یک آقای میانسال بود! وایسادم

وبا ولع تمام به کاغذ نگاه کردم ، نوشته بود :

به پایین صفحه مراجعه کنید!!

.



.



.



.



.



.



.

.



.



.



.



.



.



.



.



.



.



.



.





.





.




دیگر نگران طاسی سر خود نباشید، پیوند مو با جدیدترین متد روز اروپا و امریکا !!!

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۶, ۰۶:۰۱ قبل از ظهر
ست بسیار جالب خودشناسی



http://tehrankids.com/uploads/posts/2010-01/thumbs/1262795374_icon.jpg


به سوالات زیر با دقت و صادقانه پاسخ بدهید و در پایان تعبیر پاسخ هایتان را مشاهده بفرمائید.

۱- دریا را با کدام یک از ویژگی های زیر تشریح می‌کنید؟
آبی تیره، شفاف، سبز، گل‌آلود

۲- کدام یک از اشکال زیر را دوست دارید؟
دایره، مربع یا مثلث

۳- فرض کنید در راهرویی راه می‌روید. دو در می‌بینید. یکی در ۵ قدمی سمت چپ تان و دیگری در انتهای راهرو. هر دو در باز هستند. کلیدی روی زمین درست جلوی شما افتاده است. آیا آن را بر می‌دارید؟

۴- رنگهای روبرو را به ترتیب اولویتی که برایتان دارند بگویید . قرمز، آبی، سبز، سیاه و سفید

۵- دوست دارید در کدام قسمت کوه باشید؟

۶- در ذهنتان اسب چه رنگی است؟
قهوه‌ای، سیاه یا سفید

۷- توفانی در راه است. کدامیک را انتخاب می‌کنید: یک اسب یا یک خانه؟


تحلیل پاسخ ها: ۱- آبی تیره : شخصیت پیچیده
سبز: آسان گیر و بی‌خیال
شفاف: به سادگی قابل درک
گل‌آلود: آشفته و سردرگم

۲- دایره : سعی می‌کنید طوری رفتار کنید که خوشایند همه باشد.
مربع: خودرأی و خود محور
مثلث: یک دنده و لجباز
(اندازه اشکال با خودخواهی و منیت شما ارتباط مستقیم دارد)

۳- بله : شما آدم فرصت طلبی هستید
نه: آدم فرصت‌طلبی نیستید.

۴- این سئوال، اولویت‌های شما در زندگی را مشخص می‌کند.
آبی: دوستان/ روابط
سبز: شغل و حرفه
قرمز: شهوت و دلبستگی
سیاه: مرگ
سفید: ازدواج

۵- میزان ارتفاعی که انتخاب می‌کنید رابطه مستقیم با میزان جاه طلبی شما دارد .

۶- قهوه‌ایی: فروتن و خاکی
سیاه: غیرقابل پیش‌بینی، سرکش، هیجان‌انگیز
سفید: برتر، مغرور، تاثیرگذار

۷- این سئوال، اولویت‌های شما به هنگام مشکلات را تعیین می‌کند.
اسب: همسر
خانه: فرز

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۲-۲۶, ۰۶:۰۵ قبل از ظهر
انواع (بله) دختر خانومها هنگام خطبه عقد
عروس عادی : بله
عروس كمی لوس: بع....له!
عروس با كلاس: اوكی!
عروس خارج رفته: یس!
عروس سنتی:آره!
عروس خجالتی:اوهوم!
عروس متكبر: سرش تكون میده!
عروس وحشت زده:ها
عروس بی حوصله:خوب!
عروس دستپاچه : باشه باشه (اكثریت)

navid_a
۱۳۸۹-۰۱-۰۸, ۰۱:۲۴ بعد از ظهر
آورده اند که کفن دزدی در بستر مرگ افتاده بود،پسر خویش را فراخواند، پسر به نزد پدر رفت گفت: ای پدر امرت چیست؟ پدر گفت: پسرم من تمام عمر به کفن دزدی مشغول بودم و همواره نفرین خلقی بدنبالم بود اکنون که در بستر مرگم و فرشتهء مرگ را نزدیک حس می کنم بار این نفرین بیش از پیش بردوشم سنگینی می کند. از تو میخواهم بعد از مرگم چنان کنی که خلایق مرا دعا کنند و از خدای یکتا مغفرت مرا خواهند. ‫پسر گفت ای پدر چنان کنم که می خواهی و از این پس مرد و زن را به دعایت مشغول سازم. ‫پدر همان دم جان به جان آفرین تسلیم کرد. ‫از فردا پسر شغل پدر پیشه کرد با این تفاوت که کفن از مردگان خلایق می دزدید و چوبی به ماتحت آن مردگان فرو می نمود و از آن پس خلایق می گفتند خدا کفن دزد اول را بیامرزد که فقط می دزدید و چنین بر مردگان ما روا نمی داشت !

navid_a
۱۳۸۹-۰۱-۰۸, ۰۱:۲۵ بعد از ظهر
روزی روزگاری پیرزن فقیری توی زباله‌ها دنبال چیزی برای خوردن می‌گشت که چشمش به یک چراغ قدیمی افتاد. آن را برداشت و رویش دست کشید. می‌خواست ببیند اگر ارزش داشته باشد، آن را ببرد و بفروشد.در همین موقع، دود سفیدی از چراغ بیرون آمد.پیرزن چراغ را پرت کرد؛ با ترس و تعجب عقب‌عقب رفت و دید که چند قدم آن طرف‌تر، یک غول بزرگ ظاهر شد. غول فوری تعظیم کرد و گفت: «نترس پیرزن! من غول مهربان چراغ جادو هستم. مگر قصه‌های جورواجوری را که برایم ساخته‌اند،‌ نشنیده‌ای؟ حالا یک آرزو کن تا آن را در یک چشم به هم زدن برایت برآورده کنم. امّا یادت باشد که فقط یک آرزو!"پیرزن که به خاطر این خوش‌اقبالی توی پوستش نمی‌گنجید،‌ از جا پرید و با خوش‌حالی گفت‌: "الهی فدات بشم مادر"!امّا هنوز جمله ی بعدی را نگفته بود که فدای غول شد و نتوانست آرزویش را به زبان بیاورد.... و مرگ او درس عبرتی شد برای آن‌ها که زیادی تعارف می‌کنند!!!!(پس به هيچ كسي زيادي تعارف نكنيد!!!)

navid_a
۱۳۸۹-۰۱-۱۰, ۱۲:۰۲ قبل از ظهر
روش دفع انگل: 3 روز فقط چایی و بیسکویت میخوری،‌ روز 4 فقط چایی میخوری در این موقع کرم میاد بیرون و میپرسه پس بیسکویت کو؟ میگیریش!!!

navid_a
۱۳۸۹-۰۱-۱۰, ۱۲:۰۵ قبل از ظهر
دعای یک کودک : خدایا برای زنان فقیری که عکسشون تو گوشی بابامه لباس بفرست

navid_a
۱۳۸۹-۰۱-۱۰, ۰۸:۳۵ بعد از ظهر
http://www.tisfoon.net/images/cgowgj0u9oj5r3vcu3o.jpg (http://www.tisfoon.net/images/cgowgj0u9oj5r3vcu3o.jpg)
فقط یک ایرانی استعداد چت کردن همزمان با ۱۸ آی دی یاهو رو داره!


فقط یک ایرانی هنگام دور زدن با ماشین، بجای استفاده از راهنما، دستش رو بیرون از ماشین میاره!

فقط یک ایرانی میتونه بوسیله بوق ماشین از سلام و احوالپرسی گرفته تا فحش ... استفاده کنه!

فقط در ایرانه که بعد از مراسم ازدواج به عروس و داماد به جای آرزوی خوشبختی انواع راه های کشتن گربه دم حجله را آموزش می دهند.

فقط در ایرانه که اگه دختری بهت محل نمی گذاره میگن می گن عاشقته! و اگر پسری بهت محل نمی زاره اوا خواهره!

فقط در سریال های ایرانیه که آدم خوباش فقیرند و پر از اعتقاد و آدم بداش پولدارند و دزدند و به هیچ وجه آدم ها نمی تونند هر دو خصلت را داشته باشند

فقط یک خواننده زن ایرانی، این نبوغ رو داره که با لباس شب بتونه تو کوه و کمر آواز بخونه

فقط یک پسر ایرانیه که بعد از ازدواجش تازه بیاد دوران شیرخوارگیش میوفته و به مادرش وابسته میشه

فقط یک فروشنده ایرانیه که اگه وارد فروشگاه بشی و مثلا یک پیراهن را ازش بخوای بیاره تا پرو کنی میگه "اگه میخری بیارمش"

فقط در ایرانه که بعد از یک تصادف ساده ممکنه قتل اتفاق بیوفته

فقط خانمهای ایرانی هستند که دچار عارضه پوستی هستند و رنگ پوست صورت با گردنشون 6 درجه فرق میکنه

فقط در ایرانه که داشتن زن با 7،8 تا دوست دختر امری اجتناب ناپذیره

فقط در عروسی ایرانیه که تعداد بچه ها از تمام میهمان ها و خدمه بیشتره

فقط یک مرد ایرانیه که مامانش رو بیشتر از زنش دوست داره

فقط در رستوران ایرانیه که تو بجای معاشرت با کسایی که باهاشون اومدی، بر و بر میز روبروت رو نگاه میکنی

فقط یک خانم ایرانیه که توی سوپر مارکت، سلمونی، مهمونی، صف مرغ و تخم مرغ، کفش پاشنه 25 سانتی میپوشه

فقط در ایرانه که توی مهمونی، آدمها بجای معاشرت کردن و شاد بودن فقط به دنبال ایراد گرفتن و سوژه کردن هستند!

فقط در ایرانه که تا یه مهمون خارجی میاد سریع دور و برش جمع می شن و می پرسن اجاره خونه اون ور آب چقدره؟

فقط یک پدر بیچاره ایرانیه که مجبوره خرج بچه هاشو تا زنده است بده بعد هم بگن بیچاره سنی نداشت سکته کرد!

فقط در ایرانه که ابروی دختراش 6 خط بالاتره

فقط در ایران بعد از طلاق، زنه فاسد بوده و مرده دیوانه!

فقط یه دختر ایرانی این استعداد رو داره که توی گرمای تابستون چکمه بپوشه و توی سرمای زمستون صندل

فقط یک ایرانیه که توی رستوران بعد از خوردن غذاش درخواست ظرف یکبار مصرف میده تا 2 لقمه باقیمونده غذاشو ببره خونه چون فکر میکنه پول داده

فقط یک ایرانیه که تو رستوران سالاد را شخم میزنه و قبل از اینکه غذا رو براش بیارن سیر میشه

فقط یک پدر و مادر ایرانی هستند که چه بچشون 4 سال داشته باشه چه 40 بازم این اجازه را دارن که حتی به آب خوردن بچشون نظارت کامل داشته باشن

فقط ایرانی ها هستند که معتقدن که هنر، فقط و فقط نزد خودشونه

فقط ایرانی ها هستند که در فرودگاه ها یه 40/50 کیلو اضافه بار دارن

فقط یک خانم ایرانی میتونه که در یک استخر هتل 5 ستاره با گن و لباس زیر بیاد تو آب چون فکر میکنه هر گردی گردوست

فقط ایرانیها هستند که باز هم در رستوران همون هتل دوربین بدست از غذا و همه توریستهای دیگه در حال خوردن غذا بدون اجازه فیلم میگیره تا به همه بگه من کجا بودم

فقط در اداره های دولتی ایرانه که هیچ وقت حق با مشتری نیست و هر یک از کارکنان خود مدیر کل آن اداره هستند و در ضمن به نشانه خاکی بودن کفشهاشونو زیر میز پارک میکنند و با دمپایی در اداره ميچرخه.

فقط در اداره های دولتی ایرانه که امکان داره پرونده های شما گم بشه.

فقط در ایرانه که پسر به پسر تیکه میندازه تا پیش دوست دخترش کلاس بزاره!

فقط یک ایرانی هست که پیش از یاد گرفتن کامپیوتر، می تونه ***** رو دور بزنه!

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۱-۱۱, ۰۴:۰۴ بعد از ظهر
اولين سرود ملي ايران
اولين سرود ملي ايران به زمان قاجار برمي‌گرده. هر چند که اين سرود مثل اينکه رسماً سرود ملي ايران نشد اما براي اين هدف آهنگش ساخته شد. اين آهنگ توسط يک فرانسوي به اسم موسيو لومر موسيقيدان نظامي اعزام شده به ايران و براي پيانو ساخته شد. البته يک بار در ورود مظفرالدين شاه قاجار به پاريس نواخته شد. در دوره حاضر شعري براي آن توسط بيژن ترقي نوشته شد و توسط ارکستر ملل ايران اجرا شد.

نام جاويد وطن

صبح اميد وطن

جلوه کن در آسمان

همچو مهر جاودان

وطن اي هستي من

شور و سرمستي من

جلوه کن در آسمان

همچو مهر جاودان

بشنو سوز سخنم

که هم آواز تو منم

همه جان و تنم

وطنم وطنم وطنم

بشنو سوز سخنم

که نواگر اين چمنم

همه جان و تنم

وطنم وطنم وطنم

همه با يک نام و نشان

به تفاوت هر رنگ و زبان

همه شاد و خوش و نغمه زنان

ز صلابت ايران جوان

ز صلابت ايران جوان

ز صلابت ايران جوان

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۱-۱۱, ۰۴:۰۶ بعد از ظهر
غروب يك روز باراني زنگ تلفن به صدا در آمد. زن گوشي را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتي خبر تب و لرز شديد ساراي كوچكش را به او داد.
زن تلفن را قطع كرد و با عجله به سمت پاركينگ دويد، ماشين را روشن كرد و به نزديك ترين داروخانه رفت تا داروهاي دختر كوچكش را بگيرد. وقتي از داروخانه بيرون آمد، متوجه شد به خاطر عجله اي كه داشته كليد را داخل ماشين جا گذاشته است.
زن پريشان با تلفن همراهش با خانه تماس گرفت. پرستار به او گفت كه حال سارا هر لحظه بدتر مي شود. او جريان كليد اتومبيل را براي پرستار گفت. پرستار به او گفت كه سعي كند با سنجاق سر در اتوموبيل را باز كند.
زن سريع سنجاق سرش را باز كرد، نگاهي به در انداخت و با ناراحتي گفت: «ولي من كه بلد نيستم از اين استفاده كنم.»
هوا داشت تاريك مي شد و باران شدت گرفته بود. زن با وجود نا اميدي زانو زد و گفت: «خدايا كمكم كن!»
در همين لحظه مردي ژوليده با لباسهاي كهنه به سويش آمد. زن يك لحظه با ديدن قيافه ي مرد ترسيد و با خودش گفت: «خداي بزرگ، من از تو كمك خواستم آنوقت اين مرد...!»
زبان زن از ترس بند آمده بود، مرد به او نزديك شد و گفت: «خانم، مشكلي پيش آمده؟»
زن جواب داد: «بله، دخترم خيلي مريض است و من بايد هرچه سريع تر به خانه برسم ولي كليد را داخل ماشين جا گذاشته ام و نمي توانم درش را باز كنم.»
مرد از او پرسيد كه آيا سنجاق سر همراه دارد؟ و زن فورا سنجاق سرش را به او داد و مرد در عرض چند ثانيه در اتومبيل را باز كرد!
زن بار ديگر زانو زد و با صداي بلند گفت: «خدايا متشكرم!»
سپس رو به مرد كرد و گفت: «آقا متشكرم، شما مرد شريفي هستيد.»
مرد سرش را برگرداند و گفت: «نه خانم، من مرد شريفي نيستم. من يك دزد اتومبيل بودم و همين امروز از زندان آزاد شده ام!»
خدا براي زن يك كمك فرستاده بود، آن هم يك حرفه اي! زن آدرس شركتش را به مرد داد و از او خواست كه فرداي آن روز حتما به ديدنش برود. فرداي آن روز وقتي مرد ژوليده وارد دفتر رئيس شركت شد، فكرش را هم نمي كرد كه روزي به عنوان راننده مخصوص در آن شركت بزرگ استخدام شود.

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۱-۱۱, ۰۴:۰۹ بعد از ظهر
پادشاهى بود که هفت زن داشت، اما هيچ‌کدام از آنها فرزندى به دنیا نیاورده بودند. هرچه طبيب آوردند و دارو ساختند، فايده نکرد. روزى درويشى نزد پادشاه آمد و گفت که مى‌تواند زنهاى او را معالجه کند؛ به شرط آنکه پس از آن يک نان هر سفره بشود دو تا نان و هر اشک و آهى بشود اشک شادي. پادشاه قبول کرد. درويش هفت سيب قرمز به او داد تا هر کدام از سيبها را به يکى از زنهاى خود بدهد، شش تا از زنها سيب‌شاه را خوردند و زن هفتمى که عادت داشت کارهاى خود را خودش انجام بدهد دستش توى خمير بود و مشغول پختن نان بود.
کار او که تمام شد، ديد نصف سيب او را خروس خورده است. نصف ديگر آن را خورد. پس از نه ماه هر کدام از زنها پسری به دنیا آوردند؛ اما زن هفتم پسرش از پایين‌تنه مثل خروس بود. پادشاه زن هفتم و پسر خود را به ‌جاى دورى فرستاد تا کسى متوجه پسر پاخروسى او نشود. بعد سرگرم تربيت کردن پسران خود شد و قولى را که به درويش داده بود فراموش کرد.
پسرها بزرگ شدند. روزى، پادشاه خواست آنها را آزمايش کند. به آنها گفت: من دشمن بزرگى دارم.
پسرها گفتند: او را معرفى کند.
هر سال گله‌هاى مرا غارت مى‌کند.
پسرها نشانى ديو را گرفتند و رفتند به سراغ او. رفتند و رفتند تا به بيابانى رسيدند که در آنجا دو گاو سياه و سفيد با هم جنگ مى‌کردند. کشاورزى به پسرها گفت: اگر مى‌خواهيد بسلامت از اين بيابان بگذريد، گاوها را طورى‌که هيچ‌کدام زخمى نشوند از يکديگر جدا کنيد.
پسرها توجهى نکردند و رفتند تا به تنگه‌اى رسيدند که جلوى آن دو قوچ سياه و سفيد با هم مى‌جنگيدند. پسرها بدون اينکه قوچها را از هم جدا کنند از تنگه رد شدند و رفتند تا رسيدند به قطعه‌اى که ديو و پيرزن جادوگر در آن زندگى مى‌کردند.
ديو که بوى پسرها به مشامش خورد به پيرزن گفت: پشت دروازه قلعه برو؛ من هم مى‌روم به هفت تو. اگر آدمیزاد سراغ مرا گرفت، بگو خانه نيست.
پيرزن پشت دروازه نشست و پسرها را ديد که به طرف او مى‌آيند. گفت: باد مي یاد، باران مي یاد، شش نفر به جنگ ما مي یاد.
ديو پرسيد: تلخ است يا شيرين؟
پيرزن گفت: شيرين.
ديو گفت: بگذار داخل شوند.
پيرزن دروازه را گشود. سوارها داخل شدند. ناگهان گرد و خاک شد. پسرها وقتى چشم باز کردند، ديدند در زيرزمين زندانی اند.
خبر در شهر پيچيد که پسرهاى پادشاه اسير ديو شده‌اند. پسر هفتم پادشاه - يعنى پسر پاخروسى - وقتى خبر را شنيد، از مادرش خداحافظى کرد و رفت تا برادرهاى خود را نجات دهد. اول پيش پادشاه رفت و از او اجازه خواست. پادشاه براى اينکه او را از خود دور کرده باشد کيسه‌اى زر به او داد و روانه‌اش کرد. خروس‌پا در ميان راه آن دو گاو و دو قوچ را از هم جدا کرد. رفت تا رسيد نزديک قلعه‌ ديو. پيرزن او را ديد و گفت: باد مي یاد، باران مي یاد، خروس‌پا به جنگ مي یاد.
ديو پرسيد: تلخ است يا شيرين؟
جادوگر گفت: تلخ.
ديو گفت: من به هفت تو مى‌روم. اگر سراغ مرا گرفت، بگو خانه نيست.
خرو‌س‌پا آمد تا رسيد به پيرزن و او را مجبور کرد که جاى پنهان شدن ديو را بگويد.
بعد هم سر او را بريد و در خورجين خود گذاشت. بعد رفت و برادرهاى خود را آزاد کرد و خود را به آنها معرفى کرد. برادرها از اينکه آزاد شده بودند خوشحال شدند، اما براى خودشان ننگ مى‌دانستند که خروس‌پا با نصف بدن آدم آنها را نجات داده است. اين بود که ميان راه او را در چاهى انداختند و با سنگ بزرگى دهانه چاه را پوشاندند و رفتند.
گاو سفيدى که با گاو سياه مى‌جنگيد و خروس‌پا آنها را از هم جدا کرده بود از دور ديد که شش برادر چه کردند. آمد سر چاه سنگ را با شاخهاى خود کنار زد. خروس‌پا بيرون آمد و سوار گاو شد و خود را به شهر رسانيد. در اين موقع، درويشى آمد و به خروس‌پا گفت: من همان قوچ سفيدم و آمده‌ام خوبى تو را جبران کنم. حالا چشمهايت را ببند و باز کن.
خروس‌پا چشمهاى خود را بست. وقتى آنها را باز کرد، ديد پاهاى او مثل پاهاى آدمیزاد شده است؛ اما از درويش خبرى نبود. فقط قوچ سفيدى را ديد که رو به بيابان مى‌دويد. به شهر رفت و به‌طور ناشناس در جشنى که پادشاه به سبب برگشتن شش پسرش برپا کرده بود شرکت کرد.
شش برادر داشتند درباره‌ جنگ خود با ديو و پيروزى بر او دروغها مى‌گفتند که خروس‌پا طناب بلندى که از موى سرِ زن جادوگر درست کرده بود و نيز شاخهاى ديو را از خورجين خود در آورد.
پسرها که اين وضع را ديدند رفتند و پشت سر خود را هم نگاه نکردند. چون پادشاه پير شده بود، پسر هفتم را جانشين خود کرد و دستور داد تا يک نان هر سفره را دو تا نان کنند و هر اشکي اشک شادى باشد.
برگرفته از: «افسانه‌هاى لرستان»

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۱-۱۱, ۰۴:۱۵ بعد از ظهر
Adobe:
اسم رودخانه ای که از پشت منزل مؤسس آن جان وارناک عبور می کند.

Apple:
میوه مورد علاقه استیو جابز مؤسس و بنیانگذار شرکت اپل سیب بود و
بنابراین اسم شرکتش را نیز اپل (به معنی سیب ) گذاشت.

Cisco:
مخفف شده کلمه سان فرانسیسکو (San Francisco) است که یکی از
بزرگترین شهرهای امریکا است.

Google:
گوگل در ریاضی نام عدد بزرگی است که تشکیل شده است از عدد یک با
صد تا صفر جلوی آن . مؤسسین سایت و موتور جستجوی گوگل به شوخی
ادعا می کنند که این موتور جستجو می تواند این تعداد اطلاعات
(یعنی یک گوگل اطلاعات ) را مورد پردازش قرار دهد.

Hotmail:
این سایت یکی از سرویس دهندگان پست الکترونیکی به وسیله صفحات
وب است. هنگامی که مدیر پروژه برنامه می خواست نامی برای این سایت
انتخاب کند علاقه مند بود تا نام انتخاب شده اولاً مانند سایر سرویس دهندگان
پست الکترونیک به mail ختم شده و دوماً برروی وبی بودن آن نیز تأکید شود.
بنابراین نام Hotmail را انتخاب کرد. در کلمه Hotmail حروف Html به ترتیب
پشت سر هم قرار گرفته اند.

HP:
شرکت معظم HP توسط دو نفر بنام های بیل هیولت و دیو پاکارد تأسیس شد.
این دو نفر برای اینکه شرکت هیولد پاکارد یا پاکارد هیولت نامیده شود مجبور به
استفاده از روش قدیمی شیر – خط شدند و نتیجه هیولد پاکارد از آب در آمد.

Intel:
از آنجاییکه این شرکت از بدو تأسیس با تأکید روی ساخت مدارات مجتمع ایجاد
شد. نام آن را INTegrated Electronics یا به طور مختصر INTEL نهادند.

Lotus:
میچ کاپور مؤسس شرکت که هندی الاصل بود از حالت لوتوس که یک اصطلاح
مدیتیشن متعالی (T.M.) می باشد برای نامگذازی شرکتش استفاده کرد.

Mirosoft:
نام شرکت ابتدا به صورت Micro-soft نوشته می شد ولی به مرور زمان به
صورت فعلی در آمد. Microsoftمخفف MICROcomputer SOFTware است.
و دلیل نامگذاری شرکت به این اسم نیز آن است که بیل گیتس مؤسس
شرکت آن را با هدف نوشتن و توسعه نرم افزارهای میکروکامپیوتر ها تأسیس کرد.

Motorola:
شرکت موتورولا با هدف درست کردن بی سیم و رادیوی خودرو کار خود
را آغاز کرد. از آنجاییکه مشهورترین سازنده بی سیم و رادیو های اتومبیل
در آن زمان شرکت Victrola بود. مؤسس این شرکت یعنی آقای پال کالوین
نیز اسم شرکتش را موتورولا گذاشت تا علاوه بر داشتن مشابهت اسمی
کلمه موتور نیز به نوعی در اسم شرکتش وجود داشته باشد.

Oracle:
مؤسس شرکت اوراکل یعنی لری الیسون و باب اوتس قبل از تأسیس
شرکت روی پروژه ای برای CIA کارمی کردند . این پروژه که اوراکل نام
داشت بنا بود تا با داشتن مقادیر زیادی اطلاعات بتواند تا جواب تمام
سؤال های پرسیده شده توسط اپراتور را با مراجعه به مخزن اطلاعات
بدهد. ( اوراکل در اساطیر یونانی الهه الهام است. ) این دو نفر پس از
پایان این پروژه شرکتی تأسیس کرده و آن را به همین اسم نامگذاری کردند.

Red Hat:
مؤسس شرکت آقای مارک اوینگ در دوران جوانی از پدربزرگش کلاهی
با نوارهای قرمز و سفید دریافت کرده بود ولی در دوران دانشگاه آن را
گم کرد . زمانی که اولین نسخة این سیستم عامل آماده شد مارک
اوینگ آن را همراه با راهنمای کاربری نرم افزار در اختیار دوستان و هم
دانشگاهیش قرار دارد. اولین جمله این راهنمای کاربری
« درخواست برای تحویل کلاه قرمز گم شده » بود.

Sony:
Sony از کلمه لاتین Sonus به معنای صدا مشتق شده است .

SUN:
این شرکت معظم توسط چهار تن از فارغ التحصیلان دانشگاه استانفورد
تأسیس شد.Sun مخفف عبارت Standford Univercity Network می باشد .

Xerox:
کلمه Xer در زبان یونانی به معنای خشک است و این برای تکنولوژی
کپی کردن خشک در زمانی که اکترا کپی کردن به روشهای فتوشیمیایی
انجام می گرفت فوق العاده حائز اهمیت بود.

Yahoo:
این کلمه برای اولین بار در کتاب سفر های گالیور مورد استفاده قرار
گرفته و به معنی شخصی است که دارای ظاهر و رفتاری زننده است .
مؤسسین سایت Yahoo جری یانگ و دیوید فیلو نام سایتشان
را Yahoo گذاشتند چون فکر می کردند خودشان هم Yahoo هستند.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۵, ۰۲:۵۶ قبل از ظهر
سرزمینی بود که همه‌ی مردمش دزد بودند. شب‌ها هر کسی شاه‌کلید و چراغ‌دستی دزدانه‌اش را بر می‌داشت و می‌رفت به دزدی خانه‌ی همسایه‌اش. در سپیده‌ی سحر بازمی‌گشت، می‌دانست که خانه‌ی خودش هم غارت شده است.
و چنین بود که رابطه‌ی همه با هم خوب بود و کسی هم از قاعده نافرمانی نمی‌کرد. این از آن می‌دزدید و آن از دیگری و همین‌طور تا آخر و آخری هم از اولی. خرید و فروش در آن سرزمین کلاه‌برداری بود، هم فروشنده و هم خریدار سر هم کلاه می‌گذاشتند. حکومت، سازمان جنایت‌کارانی بود که مردم را غارت می‌کرد و مردم هم فکری نداشتند جز کلاه‌گذاشتن سر دولت. چنین بود که زندگی بی‌هیچ کم و کاستی جریان داشت و غنی و فقیری وجود نداشت.
ناگهان ـ کسی نمی‌داند چه‌گونه ـ در آن سرزمین آدم درستی پیدا شد. شب‌ها به جای برداشتن کیسه و چراغ‌دستی و بیرون زدن از خانه، در خانه می‌ماند تا سیگار بکشد و رمان بخواند.
دزدها می‌آمدند و می‌دیدند چراغ روشن است و راهشان را می‌گرفتند و می‌رفتند.
زمانی گذشت. باید برای او روشن می‌شد که مختار است زندگی‌اش را بکند و چیزی ندزدد، اما این دلیل نمی‌شود چوب لای چرخ دیگران بگذارد. به ازای هر شبی که او در خانه می‌ماند، خانواده‌ای در صبح فردا نانی بر سفره نداشت.
مرد خوب در برابر این دلیل، پاسخی نداشت. شب‌ها از خانه بیرون می‌زد و سحر به خانه بر می‌گشت، اما به دزدی نمی‌رفت. آدم درستی بود و کاریش نمی‌شد کرد. می‌رفت و روی پُل می‌ایستاد و بر گذر آب در زیر آن می‌نگریست. بازمی‌گشت و می‌دید که خانه‌اش غارت شده است.
یک هفته نگذشت که مرد خوب در خانه‌ی خالی‌اش نشسته بود، بی‌غذا و پشیزی پول. اما این را بگوئیم که گناه از خودش بود. رفتار او قواعد جامعه را به هم ریخته بود. می‌گذاشت که از او بدزدند و خود چیزی نمی‌دزدید. در این صورت همیشه کسی بود که سپیده‌ی‌ سحر به خانه می‌آمد و خانه‌اش را دست نخورده می‌یافت.
خانه‌ای که مرد خوب باید غارتش می‌کرد. چنین شد که آنانی که غارت نشده بودند، پس از زمانی ثروت‌ اندوختند و دیگر حال و حوصله‌ی دزدی رفتن را نداشتند و از سوی دیگر آنانی که برای دزدی به خانه‌ی مرد خوب می‌آمدند، چیزی نمی‌یافتند و فقیرتر می‌شدند. در این زمان ثروتمندها نیز عادت کردند که شبانه به روی پل بروند و گذر آب را در زیر آن تماشا کنند. و این کار جامعه را بی‌بند و بست‌تر کرد، زیرا خیلی‌ها غنی و خیلی‌ها فقیر شدند.
حالا برای غنی‌ها روشن شده بود که اگر شب‌ها به روی پل بروند، فقیر خواهند شد. فکری به سرشان زد: بگذار به فقیرها پول بدهیم تا برای ما به دزدی بروند. قراردادها تنظیم شد، دست‌مزد و درصد تعیین شد. و البته دزدها ـ که همیشه دزد خواهند ماند ـ می‌کوشیدند تا کلاه‌برداری کنند. اما مثل پیش غنی‌ها غنی‌تر و فقیرها فقیرتر شدند.
بعضی از غنی‌ها آن‌قدر غنی شدند که دیگر نیاز نداشتند دزدی کنند یا بگذارند کسی برایشان بدزدد تا ثروت‌مند باقی بمانند. اما همین که دست از دزدی بر می‌داشتند، فقیر می‌شدند، زیرا فقیران از آنان می‌دزدیدند. بعد شروع کردند به پول دادن به فقیرترها تا از ثروتشان در برابر فقیرها نگهبانی کنند. پلیس به وجود آمد و زندان را ساختند.
و چنین بود که چند سالی پس از ظهور مرد خوب، دیگر حرفی از دزدیدن و دزدیده شدن در میان نبود، بلکه تنها از فقیر و غنی سخن گفته می‌شد، در حالی‌که همه‌شان هنوز دزد بودند.
مرد خوب، نمونه‌ای منحصر به فرد بود و خیلی زود از گرسنگی درگذشت.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۵, ۰۲:۵۷ قبل از ظهر
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است* به دو قورباغه دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست* شما به زودی خواهید مرد.

دو قورباغه* این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر* مدام می گفتند که دست از تلاش بردارند* چون نمی توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد.

بالاخره یکی از دو قورباغه* تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد.

اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که تلاش بیشتر فایده ای ندارد* او مصمم تر می شد* تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد.

وقتی بیرون آمد* بقیه قورباغه ها از او پرسیدند:<< مگر تو حرفهای ما را نمی شنیدی؟>>

معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع* او در تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۵, ۰۵:۴۷ قبل از ظهر
جام جم آنلاین: یک لک لک نر در اقدامی كه نشانه شكوه عشق و وفادری است همه ساله 13 هزار کیلومتر را برای رسیدن به همسر بیمار و معلول خود پرواز می کند.

http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1389/01/13/100871499456.jpg

با فرارسیدن بهار، "رودان" لک لک نر همانند سالهای گذشته امسال نیز پس از طی یک مسیر 13 هزار کیلومتری از آفریقای جنوبی به کرواسی بازگشت تا همسر بیمار خود را که "مالنا" نام دارد ملاقات کند.
مالنا، لک لک ماده ای است که به سبب یک جراحت قدیمی قادر نیست مهاجرتی تا این حد طولانی را انجام دهد.
"استیپان فوکیک" زیست شناسی که از سال 1993 به درمان لک لک ماده می پردازد در این خصوص توضیح داد: "رودان هر سال برای دیدن جفت خود به کرواسی باز می گردد و در طول تمام این سالها به مالنا وفادار بوده است. این پنجمین سال پیاپی است که شاهد این منظره بوده ام."
یک بال مالنا در سال 1993 توسط چند شکارچی زخمی شد و به این ترتیب این لک لک ماده برای همیشه از پرواز باز ماند.
امسال ماجرای عشق "رودان و مالنا" مورد توجه بسیار زیاد خبرنگاران و علاقه مندان قرار گرفته و به همین دلیل صدها نفر برای ثبت لحظه دیدار این زوج عاشق در دهکده "برودسکی واروس" در شرق کرواسی گرد هم آمده بودند اما "رودان" بدون توجه به این افراد مستقیما به سوی آشیانه، در جایی که مالنا انتظار او را می کشید پرواز کرد.
براساس گزارش خبرگزاری آنسا ایتالیا، این زیست شناس کروات اظهار داشت: "سایر لک لکها به صورت جفت جفت ظرف پنج شش روز آینده به آشیانه های خود باز می گردند درحالی که "رودان" اولین لک لکی است که به مقصد می رسد چون "مالنا" در خانه بی صبرانه انتظار او را می کشد."
به گفته این محقق، همانند پنج سال گذشته ظرف دو ماه آینده چهار پنج جوجه لک لک متولد خواهند شد و "رادون" وظیفه آموختن پرواز به آنها را به عهده خواهد گرفت، چون "مالنا" قادر به انجام آن نیست.
سپس با فرا رسیدن زمستان، جوجه ها با پدر خود به سوی آفریقای جنوبی پرواز می کنند، درحالی که "مالنا" تا بهار آینده در انتظار بازگشت "رودان" وفادار خود در آشیانه خواهند ماند.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۵, ۰۶:۲۸ قبل از ظهر
ازدواج در 96 سالگی
او در این باره گفت: من باید در دوران آخر زندگی خود یک همراه داشته باشم.من هیچ گاه در دوران زندگی خود ازدواج نکرده ام.پسرم مرا درک نمی‌کند که با ازدواج ما مخالف است.
یک مرد تایوانی با ازدواج در سن 96 سالگی رکورد پیرترین داماد تایوان را شکست.
یک مرد 96 ساله بعد از ازدواج با زنی که کم‌تر از یک سوم او سن داشت لقب پیرترین داماد تایوان را از آن خود کرد.
روزنامه اپل دیلی که در شهر تایپه پایتخت تایوان منتشر می‌شود اعلام کرد : لین چانگ که در شهر تاینان واقع در تایوان زندگی می‌کند با با یک زن 30 ساله ساکن استان هونان در چین ازدواج کرده است.این ازدواج تبدیل به موضوع صحبت بسیاری از اهالی شهر محل زندگی مرد شده است.
لین هیچ گاه در زندگی خود ازدواج نکرده بود اما با این حال دارای دو فرزند است که در حقیقت آن‌ها را به فرزندخواندگی قبول کرده است.با وجود مخالفت شدید پسر 68 ساله اش لین تصمیم گرفته بود که در سال‌های آخر زندگی خود ازدواج کند.او سه سال پیش به شهر هونان سفر کرد تا همسر آینده خود را پیدا کند.
او در این باره گفت: من باید در دوران آخر زندگی خود یک همراه داشته باشم.من هیچ گاه در دوران زندگی خود ازدواج نکرده ام.پسرم مرا درک نمی‌کند که با ازدواج ما مخالف است.
در سال 2009 نزدیک به 13 هزار تایوانی با افرادی از کشورهای چین ، هنک کنگ و ماکائو ازدواج کردند که نزدیک به 60 درصد از ازدواج‌های بین‌المللی این کشور را تشکیل می‌دهد.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۵, ۰۶:۲۹ قبل از ظهر
روانشناسی شخصیت با اعداد


http://persian-star.net/1388/1/17/2.jpg
شاید شما هم علاقه داشته باشید به روش های مختلف خودتان یا دوستانتان را مورد روانشناسی قرار دهید البته با توجه به هر نوع روانشناسی نتایج مشابهی را نیز کسب خواهید کرد که معمولا دور از واقعیت نخواهد بود. مانند رنگی است که نوع آن و زیبایی اش برای افراد مختلف متفاوت است. به مثال زیر توجه کنید :

فرض میکنیم که شما متولد 12 خرداد 1368 هستید. خرداد، ماه سوم (3) سال است پس :

ابتدا :
1383=1368+3+ 12

و سپس :
15=3+8+3+1

و در پایان :
6=5+1

شماره تولد بدست آمده " 6 " است.

اکنون می توانید مشخصات آنچه را که مربوط به این شماره است را بشرح موارد زیر با شخصیت خود یا دوست مورد نظرتان مطابقت دهید.

1- خالق و مبتکر :
"یک" ها پایه و اساس زندگی هستند. همیشه عقاید جدید و بدیع دارند و این حالت در آنها طبیعی است. همیشه دوست دارند تمامی کارها و مسائل بر حول محوری که آنها می گویند و تعیین می کنند در گردش باشد و چون مبتکر هستند گاهی خود خواه می شوند. با این حال "یک" ها بشدت صادق و وفادارند و به خوبی مهارتهای سیاسی را یاد میگیرند. همیشه دوست دارند حرف اول را بزنند و غالبا رهبر و فرمانده هستند، چون عاشق این هستند که "بهترین" باشند. در استخدام خود بودن و برای خود کار کردن بزرگترین کمک به آنهاست ولی باید یاد بگیرند عقاید دیگران ممکن است بهتر باشد و باید با رویی باز آنها را نیز بشنوند.

2- پیام آور صلح :
"دو" ها سیاستمدار به دنیا می آیند! از نیاز دیگران خبر دارند و غالبا پیش از دیگران به آنها فکر می کنند. اصلا تنهایی را دوست ندارند. دوستی و همراهی با دیگران برایشان بسیار مهم است و می تواند آنها را به موفقیت در زندگی رهنمون سازد. اما از طرف دیگر، چنانچه در دوستی با کسی احساس ناراحتی کنند ترجیح می دهند تنها باشند. از آنجایی که ذاتا خجالتی هستند باید در تقویت اعتماد به نفس خود تلاش کنند و با استفاده از لحظه ها و فرصت ها آنها را از دست ندهند.

3- قلب تپنده زندگی :
"سه" ها ایده آلیست هستند، بسیار فعال، اجتماعی، جذاب، رمانتیک و بسیار بردبار و پر تحمل. خیلی کارها را با هم شروع می کنند اما همه آنها را پیگیری نمی کنند. دوست دارند که دیگران شاد باشند و برای این کار تمام تلاش خود را به کار می گیرند. بسیار محبوب، اجتماعی و ایده آلیست هستند اما باید یاد بگیرند که دنیا را از دید واقعگرایایه تری هم ببینند.

4- محافظه کار :
"چهار" ها بسیار حساس و سنتی هستند. آنها عاشق کارهای روزمره، روتین و پیرو نظم و انضباط هستند و تنها زمانی وارد عمل می شوند که دقیقا بدانند چه کاری باید انجام دهند. به سختی کار و تلاش می کنند. عاشق طبیعت و محیط خارج از خانه هستند. بسیار مقاوم و با پشتکار هستند. اما باید یاد بگیرند که انعطاف پذیری بیشتری داشته و با خود مهربانتر باشند.

5- ناهماهنگ با جماعت :
"پنج" ها جهانگرد هستند و کنجکاوی ذاتی، خطر پذیری و اشتیاق سیری ناپذیر آنها به جهان هستی و دیدن محیط اطراف خود، غالبا برایشان درد سر ساز می شود. آنها عاشق تنوع هستند و دوست ندارند مانند درخت در یک جا ثابت بمانند. تمام دنیا مدرسه آنهاست و در هر موقعیتی به دنبال یادگیری هستند. سوالات آنها هرگز تمام نمی شود. آنها به خوبی یاد گرفته اند که قبل از اقدام به عمل، تمامی جوانب کار را سنجیده و مطمئن شوند که پیش از نتیجه گیری، تمامی حقایق را مد نظر قرار داده اند.

6- رمانتیک و احساساتی :"شش" ها ایده آلیست هستند و زمانی خوشحال می شوند که احساس مفید بودن کنند. یک رابطه خانوادگی بسیار محکم برای آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اعمالشان بر تصمیم گیری هایشان موثر است و آنها حس غریب برای مراقبت از دیگران و کمک به آنها دارند. بسیار وفادار و صادق بوده و معلمان بزرگی می شوند. عاشق هنر و موسیقی هستند. دوستانی صادق و در دوستی ثابت قدم هستند."شش" ها باید بین چیزهایی که می توانند آنها را تغییر دهند و چیزهایی که نمی توانند، تفاوت قائل شوند.

7- عاقل و خردمند :
"هفت" ها همواره جستجو گر هستند. آنها همیشه به دنبال اطلاعات پنهان و مخفی بوده و به سختی اطلاعات به دست آمده را با ارزش حقیقی آن می پذیرند. احساسات هیچ ارتباطی با تصمیم گیری های آنها ندارد. با اینکه در مورد همه چیز در زندگی سوال می کنند اما دوست ندارند مورد پرسش واقع شوند و هیچگاه کاری را ابتدا به ساکن با سرعت شروع نمی کنند و شعار آنها این است که به آرامی می توان مسابقه را برد. آنها فیلسوفهای آینده هستند؛ طالبان علم که به هر چه می خواهند می رسند و سوال بی جوابی ندارند. مرموز هستند و در دنیای خودشان زندگی می کنند و باید یاد بگیرند در این دنیا چه چیزی قابل قبول است و چه چیزی نه!

8- آدم کله گنده :
"هشت" ها حلال مشکلات هستند. اساسی و حرفه ای سراغ مشکل رفته و آن را حل می کنند. قضاوتی درست دارند و بسیار مصمم هستند و طرحها و نقشه های بزرگی دارند و دوست دارند زندگی خوبی داشته باشند. مسؤلیت افراد را بر عهده می گیرند و مردم را با هدف خاص خود می بینند. با شرایط ویژه ای این امکان را به وجود می آورند که دیگران همیشه آنها را رئیس ببینند.

9- اجرا کننده و بازیگر :
"نه" ها ذاتا هنرمند هستند. بسیار دلسوز دیگران و بخشنده بوده و آخرین پول جیب خود را نیز برای کمک به دیگران خرج میکنند. با جذابیت ذاتی شان اصلا در دوست یابی مشکلی ندارند و هیچ کـس برای آنها فرد غریبه ای به حساب نمی آید. در حالات مختلف شخصیت های متفاوتی از خود بروز می دهند و برای افرادی که اطرافشان هستند شناخت این افراد کمی دشوار به نظر می رسد . آنها شبیه بازیگرانی هستند که در موقعیت های مختلف رفتارهای متفاوتی نشان می دهند. افرادی خوش شانس هستند اما خیلی وقتها از آینده خود بیمناک و نسبت به آن هراسان هستند. آنها برای موفقیت باید به یک دوستی و عشق دو جانبه که می تواند مکملشان در زندگی باشد دست یابند.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۵, ۰۶:۳۵ قبل از ظهر
كشور 26 كیلومتری!!!!!





http://www.asriran.com/files/fa/news/1388/9/17/122780_197.gif










" تووالو " کشوری جزیره‌ای در اقیانوس آرام است و پایتخت آن فونافوتی است. این جزیره که در گروه جزایر پولینزی قرار دارد، سابقا جزایر الیس نامیده می‌شده‌است.

این کشور در میانه راه جزایر هاوایی و استرالیا قرار دارد و با کریباتی ، فیجی و ساموآ همسایه‌است.از نظر مساحت پس از واتیکان ، موناکو و ناورو ، کوچکترین کشور جهان است.تووالو که در شمال فیجی قرار دارد، از ۹ جزیرهٔ مرجانی در اقیانوس آرام تشکیل شده‌است.جمعیت این کشور حدود 12 هزار نفر است .

آب و هوای آن ، گرمسیری بوده و میزان بارش سالانه آن به ۳۰۰ سانتی متر می‌رسد.منبع تغذیه اصلی مردم این کشور، ماهی می‌باشد. همچنین، میوه و نارگیل در این کشور کشت می‌شود .

مساحت کلی این کشور 26 کیلومتر مربع است و عرض آن بسیار باریک است به طوری که این کشور یکی از 11 کشوری است که در خطر نابودی قریب الوقوع در صورت بالا آمدن سطح دریاها در اثر گرمایش بیش از حد زمین است .

تووالو به همراه بسیاری دیگر از کشورهای هم سنخ خود همچون مالدیو و جزایر سلیمان و... برای بقا روی نقشه جهان چشم امید به نتایج اجلاس مقابله با تغییرات آب و هوایی در کپنهاگ بسته اند .





محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۵, ۰۶:۳۷ قبل از ظهر
افراد مشهوری كه اعضای بدنشان را بیمه كردند!!!!!!

http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/50042.jpg





هایدی کلوم (مدل) پای‌های خود را 2.2 میلیون دلار بیمه کرده است و البته یکی از آنهای بخاطر داشتن زخم 200 هزار دلار کمتر بیمه دارد.

http://img.timeinc.net/people/i/2006/startracks/060918/heidi_klum.jpg

آمریکا فررا، بازیگر آمریکایی دندان‌های خود را 10,000,000 دلار بیمه کرده است.

http://www1.goldenglobes.org/slideimages/page_4661168912863.jpg

بت دیویس ( بازیگر ) کمر خود را 28,000 دلار بیمه کرده است.

http://img5.allocine.fr/acmedia/medias/nmedia/18/35/59/36/18432582.jpg




بازیکن کریکت (مرگ هاگس) سیبیل خوشگل شو 370,000 دلار بیمه کردهاست.




پاهای رونالدو هم 144,000,000 دلار بیمه دارد!

http://i2.tinypic.com/205qu8p.jpg

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۵, ۰۶:۳۸ قبل از ظهر
کشف رد پای یک و نیم میلیون ساله

'انسان'

قدیمی ترین رد پایی که نشانه های آناتومی پای انسان مدرن در آن آشکار است در کنیا کشف شده است.
این ردپای یک میلیون و 500 هزار ساله برخلاف ردپاهای قدیمی تر وجود قوسی برجسته و انگشتان کوتاه و هماهنگ را آشکار می کند.
اندازه رد پای کشف شده در کنیا که به "هومو ارکتوس" نسبت داده می شود منعکس کننده جثه ای با قد و وزنی مشابه انسان امروزی با همان سبک گام برداشتن است



نتایج این یافته در نشریه علمی "ساینس" چاپ شده است.
البته پیش از این رد پاهایی به قدمت سه میلیون و 700 هزار سال کشف شده بود که به یکی از اجداد انسان امروزی یعنی "اوسترالوپیتکوس" تعلق داشت و در سال 1978 در تانزانیا پیدا شد.
با این حال آن رد پاها نشان دهنده کفی نسبتا صاف (بدون قوس) و زاویه ای خیلی بزرگتر میان انگشت بزرگ و سایر انگشتان بود که نمایانگر پاهایی است که در چسبیدن و بالا رفتن کاربرد داشته است.
اینکه چگونه آن پاهای مشابه پستانداران اولیه به شکل امروزی در آمده است روشن نیست.
به گفته متیو بنت از دانشگاه بورنمات در بریتانیا و محقق اصلی در این مطالعه یکی از ویژگی های این رد پای تازه این است که در آن هیچ اثری از استخوان پا نیست.
این رد پاها در نزدیکی ایلیرت در شمال کنیا کشف شد. این محوطه باستانی، روی یک تپه کوچک، از رسوباتی به عمق چند متر تشکیل شده که محققان با دقت آن حفر کردند.
آنچه آنها یافتند مجموعه ای از رد پاها بود که یکی در عمقی پنج متر پایین تر از دیگری قرار داشت. تله ای از ماسه و گدازه آتشفشانی این دو را از هم جدا می کرد.
محققان تخمین می زنند که اختلاف زمانی ایجاد رد پاها حدود 10 هزار سال است.
این یافته سرنخی مهم برای پی بردن به نحوه تکامل انسان امروزی و همچنین وضعیت هومو ارکتوس در محیط زیستش به دست می دهد.
هومو ارکتوس جهش بزرگی در تکامل انسان بود به طوری که این گونه هم غذاهای متنوع تری نسبت به گونه های پیشین مصرف می کرد و هم زیستگاه های متنوع تری داشت و به علاوه اولین نمونه از هوموها بود که از آفریقا بیرون آمد

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۵, ۰۶:۴۳ قبل از ظهر
شرکت bio-genica در استرلیا عروسک‌های جاندار موسوم به (Genpets) را به کمک علم مهندسی ژنتیک به این ترتیب که ترکیبی از ژن‌های خرگوش شامپانزه و خوک با استفاده از القای خواب زمستانی در جعبه نگهداری می‌شود و این جعبه ضربان قلب و میزان تازگی آن را نشان می‌دهد . در سراسر کره خاکی عرضه خواهد کرد.
http://www.pezeshk.us/cms/wp-content/uploads/2008/10/genpet.jpg
Gen= Genetic که همون علم ژنتیک است و Pet= حیوان اهلی و دست آموز خانگی این موجود زنده طوری ساخته شده که حرکات محدودی مانند یک نوزاد داشته باشد به گونه‌ای که مدفوع بسیار مختصر داشته باشد و به غذای کمی هم احتیاج دارد.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز قد آن حدود ۲۰سانتیمتر و قطرش ۷ سانتیمتر است و جثه آن از این بزرگ‌تر نمیشود کاملاً درد را احساس می‌کند ولی نمیتواند اصوات بلند تولید کند دارای خون عضله و استخوان است و پس از خروج از جعبه ظرف ۲۰ دقیقه بیدار شده و چشم‌هایش را باز می‌کند.
شرکت جن‌پتس ( ‪ ( genpets‬،موجودی ساخته که کاملاً درد را احساس می‌کند ولی نمیتواند جیغ بکشد! این موجود زنده در حالت خواب زمستانی در بسته‌بندی‌های مخصوص در فروشگاه‌های این شرکت عرضه می‌شود.
http://www.pezeshk.us/cms/wp-content/uploads/2008/10/genpet-111111111.jpg
حیوان خانگی ساخته شده در شرکت جن‌پتس مانند دیگر حیوانات دچار درد و رنج می‌شود اما به گونه‌ای ساخته شده که هنگام درد، سر و صدای زیادی نمی‌کند.
عمر این حیوان یک تا سه سال است و پس از خروج از بسته بندی و برخاستن از خواب زمستانی به سرعت با انسان و کودکان انس می‌گیرد.
این شرکت اعلام کرده است که به زودی فروش انبوه محصول خود را در قفسه فروشگاه‌های زنجیره‌ای و نمایندگی‌های خود آغاز می‌کند و اکنون در حال ثبت و اهدای حق نمایندگی فروش است.
این شرکت با استفاده از دستاوردهای مهندسی ژنتیک، بااصلاح و دستکاری مولکول‌های دی‌ان‌آ (‪ (DNA‬که حاوی اطلاعات زیستی جانداران است اقدام به تولید انبوه و فروش پستانداران زنده کرده است.
بسته‌بندی‌ها دارای نشانگر ضربان قلب حیوان، چراغ ال‌ایی‌دی (‪ (LED که درجه تازگی حیوان را نشان می‌دهد و لوله ویژه تغذیه است.
شرکت سازنده این حیوانات اعلام کرده است که آنها مانند دیگر حیوانات، دارای عضله، استخوان و خون هستند و اگر قسمتی از بدن آنها بریده شود، خونریزی می‌کنند و در صورت عدم مراقبت جان خواهند باخت.
http://www.pezeshk.us/cms/wp-content/uploads/2008/10/genpet-4444444.jpg
دی‌ان‌ای این حیوانات بر اساس فن‌آوری میکرواینجکشن تخم (‪Zygote Micro‬ ‪ (Injection‬ تهیه شده است. این فن‌آوری در سال ‪ ۱۹۹۷‬بوجود آمده است و در سال ‪ ۲۰۰۳‬ از آن برای تلفیق دی‌ان‌آی انسان و خرگوش با موفقیت استفاده شد.
اقدام شرکت جن‌پتس دغدغه فیلسوفان و حامیان حقوق انسان و حیوانات را بار دیگر گوشزد می‌کند
و بیم زندگی در جهانی مانند “جزیره دکتر مونرو” را به ذهن متبادر می‌کند.
در جزیره دکتر مونرو که یک داستان تخیلی مربوط به چند دهه پیش است، حیواناتی زندگی می‌کنند که نیمی انسان و نیمی حیوان‌اند.
به نظر می‌رسد با عرضه انبوه این حیوانات خانگی، که برخی خصوصیات عروسک‌ها را نیز دارا هستند، نسلی از کودکان پرورش می‌یابند که تفکر متفاوتی در مورد حیات، سر منشا و ماهیت آن در ذهن خواهند داشت و به این ترتیب نگاه آنان به زندگی و فرهنگ زیستی آنان دگرگون خواهد شد.
یک موجود زنده که توسط دی ان ای هایی ترکیبی از حیوان و انسان و علم مهندسی بیو ایجاد و ساخته شده .
میدونم که تعجب کردید و هزار تا سوال براتون اینجا شد ،خوب تصمیم دارم به یک سری از سوالها که برای خودم هم اولش ایجاد شد و جوابش و با تحقیق گرفتم ، پاسخ بدم .
آیا جن پتس زنده است و نفس میکشد ؟
بله جن پتس زنده است و نفس میکشد ، عضله و خون دارد ولی با القاء خواب زمستانی به این حالت
در پلاستیک قرار گرفته است . در عین حال در همین حالت هم کاملا زنده است و از سوراخهایی که بر روی پلاستیک قرار دارد تنفس میکند.
آیا جن پتس چشم هایش را باز میکند ؟
بله ! حدود بیست دقیقه بعد از اینکه بسته را باز کردید ، جن پتس کم کم بیدار میشود و زندگی خود را شروع میکند .
*آیا جن پتس احساسات دارد و چه نوع موجودی است ؟
بله ، جن پتس با تغییراتی که در دی ان ای آن ایجاد شده در هفت شخصیت یا کارکتر وارد بازار خواهد شد ، و شما میتوانید بنا به علاقه تان ، جن پتس باهوش، کم حرف ،شیطون ، مودب و یا اجتماعی را خریداری کنید.
http://www.pezeshk.us/cms/wp-content/uploads/2008/10/_genpet_3333333.jpg
*آیا جن پتس رشد میکند ؟ چند سال عمر میکند؟
جن پتس رشد کامل خود را داخل بسته انجام میدهد و میزان عمرش بسته به نوع آن از یک تا سه سال متفاوت است .
این محصول در دو مدل یکی با طول عمر یک سال و دیگری با طول عمر سه سال و در هفت مدل پهلوان(قرمز) ماجراجو (نارنجی) شاد (زرد) آرام (سبز) متین (آبی) روحانی و رویایی(بنفش)ساخته شده‌است.
خوب بعد سوال و جواب ها ، جالبه براتون هم بگم که این کمپانی این محصول را تولید کرده تا جای عروسک و یا حیوانات خانگی را در منازل بگیرد و مشکلات حیوانات را نداشته باشد
http://www.pezeshk.us/cms/wp-content/uploads/2008/10/genpet77777777777777777.jpg
قسمت بالا سمت راست ، توسط یک سیستم ساده ضربان قلب جن پتس طی مدت زمانیکه در خواب زمستانی است را نشان میدهد و قسمت سمت چپ پایین چند تا چراغ وضعیت سلامتی این موجود عجیب را کنترل و نشان میدهد .

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۵, ۱۰:۳۶ قبل از ظهر
اسرارآمیزترین مناطق دنیا + عکس

تعداد زیادی از کارشناسان مشهور اظهار می‌کنند که احتمالا مکانهای اسرارآمیز در سرتاسر جهان که به کمک تکنولوژی و دانش پیشرفته ایجاد شدند (شاید پیشرفته‌تر از زمان ما) تحت نفوذ و سیطره تمدنهای گمشده بودند.
برخی هم عقیده دارند که هیچ تمدن بسیار پیشرفتهای تا به حال روی زمین وجود نداشته و تمام علوم عالی از انسان‌های فضایی زمان باستان که از آسمان به زمین آمده بودند به ارث رسیده است.

اما اکثر دانشمندان با هیچ کدام از این نظرات فوق موافق نبوده و سعی در تشریح رازهای باستانی مربوط به آیین و مذاهب روی کره زمین دارند.
در این متن سه مکان را به عنوان مرموزترین مناطق جهان به شما معرفی می‌کنیم، البته مکانهای مرموز بیشتری در سراسر زمین وجود دارند که ذهن ما را تسخیر کرده اند؛ چراکه انگار از جهان دیگری آمده اند!

استون هنج

http://fun4all.persiangig.com/stone%20handge/1.jpg
+
آیا کسی وجود دارد که تا بحال در مورد استون هنج چیزی نشنیده باشد؟ استون هنج یکی از معروف‌ترین مکانهای اسرارآمیز جهان به شمار می‌آید. این مجسمه‌های غول پیکر سنگی چه ویژگی‌هایی دارند؟ چرا این مکان باعث ایجاد بحث و جدلهای فراوان در جامعه علمی‌ شده؟
استون هنج بنای تاریخی سنگی که در سالسبری انگلستان جنوبی واقع شده عمدتا دربرگیرنده 30 سنگ قائم می‌شود (یا سارسن‌ها، که هر کدام بیشتر از 10 فوت ارتفاع و 45 تن وزن دارند) این سارسن‌ها با 30 نعل درگاه که به صورت افقی و تخت رویشان قرار دارند تشکیل یک دایره متصل را داده‌اند. در داخل این دایره نیز چرخه‌ا‌ی مشابه تشکیل شده است و آنها هم به سبک دیرک و نعل درگاه ساخته شده‌اند.

شاید بگویید بناهای تاریخی بزرگ خیلی زیادی روی کره زمین وجود دارد که بعضی از آنها از استون هنج جذاب تر هستند! پس چه جیز خاصی در این غولهای سنگی نهفته است؟
برای تمام این سئوالهای پاسخهای دقیقی وجود ندارد.

کاربردشان چه بوده؟ یک رصدخانه ستاره شناسی، مکان مذهبی و آیینی یا چیزی ماوراء طبیعی؟ چه کسی آن را ساخته و چگونه؟

http://fun4all.persiangig.com/stone%20handge/2.jpg

بعضی افراد گفته اند که دروییدها (کاهنان مذهب سلتی) این بنا را ساخته اند، اما واقعا ما چیز زیادی از این بنا نمی‌دانیم.
باستان شناسان تاریخ ساخت آن را بین 5000 تا 3000 سال پیش ذکر کرده اند، پس این بنا حتی قبل از استفاده کردن نوع بشر از ابزارهای فلزی ساخته شده بود.

حال بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی استون هنج را ساخته، واضح است که هزاران نفر در طراحی و به وجود آوردن آن سهیم بوده اند. فقط کشاندن چنین سنگهای عظیمی ‌از مارلبورگ (30 کیلومتری جنوب استون هنج) کاری بس عظیم و بزرگ است. و چگونه امکان دارد چنین سنگهایی برپا شده باشند؟!
این کار یک شاهکار جالب مهندسی محسوب می‌شود و افسانه‌های بسیاری هست که قدرت و توانایی را منعکس می‌کند تا توضیح دهد چگونه انسانهای اولیه این سنگهای سنگین را حمل و جابجا کرده‌اند!
حتی در خلال افسانه‌های آرتور از استون هنج نام برده شده و اسم فردی به نام مرلین به عنوان معمار ذکر شده است.

http://fun4all.persiangig.com/stone%20handge/3.jpg

جالبترین موضوع این است که استون هنج در جهات نقاط انقلاب و اعتدالی ستاره شناسی قرار گرفته و زمان طلوع خورشید در خط افق نور خورشید به طور کامل بین فواصل خرسنگ‌ها ظاهر می‌شود.
بی شک چنین چیزی تصادفی نیست و شاید با داستانهای مربوط به سرآغاز و مبدا این مکانهای مرموز ارتباط داشته باشد.

خطوط نازکا

http://fun4all.persiangig.com/stone%20handge/4.jpg

خطوط نازکا فوق‌العاده‌ترین گروه جئوگلیپس‌ها (geoglyps) در جهان هستند. آنها در بیابان نازکا بین شهرهای نازکا و پامپا روی پامپاس دی جوناما در پرو واقع شده اند.
در سطح شنهای بیابان پامپا در حدود 300 شکل ساخته شده از خطهای مستقیم حک شده که شامل فرمهای هندسی و تصاویر حیوانات و پرندگان و شکلهای دیگر بوده و تنها از آسمان و بالا به وضوح قابل رویت هستند.

3 نکتهمرموز در نازکا پلاتیو قابل بررسی است:
1. خطوط مستقیم با کیلومترها فاصله در تمام مسیرها در بخشهایی از پامپاس یکدیگر را قطع می‌کنند.
2. تعداد زیادی از فرم این خطها به صورت شکلهای هندسی است: مثل زاویه‌ها (کنج‌ها)، مثلث‌ها، شکل‌های خوشه ای، مارپیچ‌ها، مربع‌ها، خطوط مواج و غیره.
3. تعداد زیادی از خطوط نیز به شکل حیوانات درآمده اند.

با بررسی نقشه خطوط نازکا موضوعات زیر مطرح می‌شود:

http://fun4all.persiangig.com/stone%20handge/5.jpg

طبق باور مردم جئوگلیپس‌ها را گروهی از افراد به اسم نازکا ساخته اند، اما چرا و چگونه آنها این شگفتی‌های جهان را خلق کردند که اصلا قابل توضیح و تشریح کردن نیستند؟
از وقتیکه مشخص شد خطوط نازکا به جز از یک جایگاه بالاتر قابل رویت نیستند، فرض می‌شود که مردم نازکا هرگز نتوانسته اند حاصل کاشان را از جایگاه بالاتر ببینند!
بنابراین فرضیه‌ها و تصورات خیلی زیادی در مورد توانایی‌های سازندگان و انگیزه‌های آنان وجود دارد.

http://fun4all.persiangig.com/stone%20handge/6.gif

آیا امکان دارد جئوگلیپس‌ها تمثال‌های خدایان حیوانی یا طرح‌های صورتهای فلکلی باشند؟
آنها راه و مسیر بوده اند یا عقربه‌های نجومی ‌و یا حتی شاید یک نقشه خیلی عظیم؟
اگر مردمی‌که 2000 سال پیش اینجا زندگی می‌کردند فقط از تکنولوژی ساده ای بهره مند بودند، چگونه برای ساختن چنین شکلهای دقیقی برنامه ریزی کرده اند؟ آیا از یک نقشه پیروی کرده اند؟ اگر اینگونه بود چه کسی آن را ترتیب داده؟ و بالاخر در ظاهر تمام اینها به دنیای ماورایی تعلق دارند.

به منظور معرفی کردن خطوط نازکا، که با جابجا کردن صخره‌های بیابان برای نشان دادن سطح زیرین شنهای صورتی کمرنگ ساخته شده اند، بازدید کننده‌ها اغلب توضیحاتی تخیلی ارائه می‌دهند: از باندهای پرواز برای سفینه‌های فضایی تا راه‌هایی برای قهرمانان المپیک، از اُپ آرت (هنر بصری) تا پاپ آرت، و در نهایت تا رصدخانه‌های ستاره شناسی...

جزیره ایستر

http://fun4all.persiangig.com/stone%20handge/6.jpg

جزیره ایستر (راپانویی در زبان بومی) مستعمره کشور شیلی و در جنوب شرقی اقیانوس آرام قرار دارد. راپانویی جزیره ای کوچک، پر از پستی و بلندی و اکنون بدون درخت از منشا آتشفشانی می‌باشد. این جزیره غیرعادی‌ترین منطقه دورافتاده جهان خوانده شده، اما چیزهای دیگری هم هست که این مکان را از مکانهای دیگر روی کره زمین مجزا می‌سازد.
در این جزیره صدهای مجسمه خرسنگی به شکل انسان وجود دراد که موآی نام دارند.

اغلب مو آی‌ها از خاکسترهای آتشفشانی و فشرده شده متراکم و خاص تراشیده شده اند. بزرگترینشان وزنی بالغ بر 165 تن را داراست و ارتفاعش به 220 متر می‌رسد. برخی از مو آی‌های عمودی (ایستاده) تا گردن در زیر خاک پنهان شده اند.
این سازه بسیار عظیم که در جزیره ای کاملا بایر و خشک (فقط با مقدار کمی ‌سبزه) وجود دارند به سرعت و در نگاه اول ذهن‌ها را تسخیر می‌کند. واقعا چگونه چنین چیزی امکان دارد؟ چه کسانی این تندیسها را ساخته و دلیلشان از خلق آنها چه بوده؟

http://fun4all.persiangig.com/stone%20handge/7.jpg

بعضی از داشنمندان می‌گویند ساکنان جزیره ایستر یعنی راپانویی از پلی نزی آمده بودند. اما شباهتهای این مجسمه‌ها به مجسمه‌های سنگی هندی اطراف دریاچه تیتیکاکا در جنوب آمریکا جالب و درخور توجه است آیا این تشابه تصادفی بوده؟ متخصصین قادر نیستند به طور دقیقی کاربرد مجسمه‌های مو آی را توضیح دهند. بعضی از آنها اعتقاد دارند که این مجسمه‌ها هم نماد قدرت و هم مذهب و سیاست بوده اند.

یکی از بزرگترین اسرار جزیره ایستر در مورد این بود که این سنگها چگونه از معدن سنگ تا صفه‌هایشان یا ahus (گاهی فاصله ای بیشتر از 20 یا 25 کیلومتر) منتقل می‌شدند؟
طبق افسانه راپانویی موآی خودش از معدن سنگ راه می‌افتاده! بعضی نیز این مجسمه‌ها را به مراسم آیینی نسبت می‌دهند.
آیا همین موضوع باعث شده تا سختیهای ذاتی را برای جابجا کردن اینها متقبل شوند؟
آیا کسانی با فرض اینکه نباید زحمت جابجا کردن سنگها را به خود بدهند در معدنها می‌ماندند؟
یا شاید افراد جزیره ایستر از قدرتهای ماورایی کمک می‌گرفتند و با توانایی فوق طبیعی آنها را تراشیده و سپس موآی‌ها را حرکت می‌دادند؟

http://fun4all.persiangig.com/stone%20handge/8.jpg

جزیره ایستر بیشتر به نام‌های ته- پیتو- او- ته- هنا به معنی «داستان جهان» و ماتا-کی-ته- رانی به معنی «چشمانی نظاره گر به بهشت» مشهور است.
این نامهای باستانی و جزئیات بسیار زیاد اسطوره ای به احتمالاتی اشاره دارند مبنی بر اینکه این جزیره دورافتاده شاید قبلا هم یک شاخص جغرافیایی و هم رصد خانه ستاره شناسی تمدنی فراموش شده اما بسیار قدیمی‌ بوده است

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۵, ۱۰:۳۶ قبل از ظهر
عجایب عدد هفت


http://www.psychologytoday.com/files/u58/seven.png
جادوی هفت

هفت، از ترکیب دو عدد سه و چهار ایجاد شده است که بنابر حکمت فیثاغورثی و زمانی بسیار دورتر از آن، اعدادی خوش یمن شناخته میشدند. به عقیده بابلیان، مصریان و تمدنهای باستانی دیگر، به وجود ۷ سیاره مقدس اعتقاد داشتند. در زبان عبری لغت قسم خوردن، به طور تحت اللفظی به معنای قرار گرفتن تحت نیروی ۷ چیز است که برگرفته از هفت میشی است که در پیمان میان ابراهیم نبی و ابی ملک در بیرشیبا به آن اشاره شده است.

هرودوت نیز به یک قسم عربی اشاره کرده که در آن هفت سنگ به خون آغشته میشوند. آفرینش جهان در هفت روز انجام شده، هفته هفت روز دارد، هفت حسن خداداد، هفت گناه کبیره، هفت مرحله در زندگی انسان، هفت طبقه بهشت و جهنم و مثالهای بیشمار دیگری در میان ادیان، ملل و اعصار مختلف از جمله مصادیق حضور جادویی عدد ۷ در زندگی و مرگ انسانها هستند.

تعدادی از مشهورترین ۷ های جهان از این قرارند:

هفت طبقه بهشت:

بر اساس آیات قرآن و مفسران احادیث، بالاترین درجه سعادت معنوی، ورود به طبقه هفتم بهشت است. مسلمانان به وجود هفت طبقه یا مرحله آمرزش و بهشتی شدن اعتقاد دارند. این طبقات هفتگانه همانهایی هستند که حضرت محمد(ص) در شب معراج خود سوار بر “براق” آنها را طی نموده است.

هفت گناه کبیره:

هفت گناه کبیره، گناهانی هستند که در زمان تاریخ بسیار قدیم رهبانیت مسیحی مشخص شده و در قرن ششم میلادی توسط پاپ گرگوری اول یا گرگوری کبیر در یک دسته قرار گرفته اند. این گناهان عبارتند از : تکبر، طمعکاری، شهوت –در معنای تمایل بیش از حد یا نامشروع ***ی، حسادت، شکم پرستی که معمولا مستی نیز در آن منظور میشود و تنبلی. هفت گناه کبیره از موضوعات مورد علاقه در وعظ و خطابه ها، نمایشنامه های اخلاقی و هنر اروپای قرون وسطا بوده است.

هفت کلمه آخر:

هفت کلمه آخر، به آخرین جمله حضرت عیسی بر صلیب اشاره دارد. این کلمات از این قرارند: ” خدای من، چرا مرا به خود واگذاشتی؟”

هفت علم انسانی (علوم سبعه):

طبقه بندی آزاد موضوعاتی که از قرن پنجم میلادی به بعد، دربرگیرنده برنامه آموزشی غرب در قرون وسطا بود. به نظر میرسد که نام “علوم انسانی” برگرفته از رساله “سیاست” ارسطو باشد که در آن از “شاخه هایی از دانش که شایسته انسان آزاد است”، یعنی دانش اولیه ای که برای یک شهروند با تحصیلات مناسب لازم است، سخن گفته است. این علوم عبارتند از علوم سه گانه : دستور زبان (ادبیات)، علم بیان و دیالکتیک (مباحثه و مکالمه) و علوم چهارگانه که پیشرفته تر بوده و از این قرارند: حساب، هندسه، موسیقی و نجوم.

عجایب هفتگانه طبیعی:

کوه اورست در مرز نپال و چین، آبشار ویکتوریا در آفریقا، گرند کنیون Grand Canyonآمریکا، ساحل مرجان بزرگ استرالیا، سپیده دم شمالی قطب شمال، آتشفشان پاریکوتین Paricutinدر مکزیک و بندر ریو دوژانیرو برزیل


هفت مرد فرزانه:

نامی که در سنت یونانی به هفت تن از سیاستمداران، قانونگذاران و فیلسوفان قرن ۷ و ۶ قبل از میلاد داده شد. این فرزانگان عبارتند از: سولون قانون گذار یونانی، تالس فیلسوف اهل میلتوس، پیتاکوس فرمانده نظامی اهل میتیلن، کلئوبولوس فیلسوف اهل رودس، شیلون اسپارتی از ناظران شاه، بیاس فرزانه ترین هفت فرزانه، اهل پری ین و پریاندر حاکم مستبد کورنتی.

هفت دریا:

شامل دریاهای قطب شمال و قطب جنوب، اقیانوس آرام شمالی و جنوبی، اقیانوس اطلس شمالی و جنوبی و اقیانوس هند.

هفت حس:

بر اساس تعلیمات باستانی، روح انسان یا “بدن مقدس درون” او مرکب از هفت خاصیت است که هر یک تحت تاثیر یکی از سیارات هفتگانه اند. آتش موجب زندگی، خاک به وجود آورنده توانایی احساس کردن، آب موجب قدرت بیان، هوا حس چشایی، مه موجد حس بینایی، گلها به وجود آورنده حس شنوایی و باد جنوب به وجود آورنده حس بویایی هستند.

هفتمین پسر از هفتمین پسر:

همانطور که گفتیم، هفت جادویی ترین اعداد است و در معرفت قومی، هفتمین فرزند پسر از هفتمین پسر یک خانواده با نیروهای قدرتمند جادویی و شفادهندگی متولد میشود. او پیشگو است و میتواند طلسمهای قدرتمندی را اجرا کند و میتواند با نهادندست خود بر بدن افراد رنجور، آنان را شفا دهد.

عجایب هفتگانه (http://fun4all.blogsky.com/1388/03/31/post-32/)قرون وسطی:

۱) آمفی تئاتر روم، ۲) کاتاکومبهای (سرداب) اسکندریه، مصر ۳) دیوار بزرگ چین ۴) استون هنج در ویلتشایر انگلستان ۵) برج کج پیزا ۶) برج چینی (از *** چینی) نانکینگ، چین ۷) مسجد ایا صوفیه در استانبول

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۶, ۰۵:۴۱ قبل از ظهر
عروسی رفتن دخترها: دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار " پرو" لباس داره... اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!! ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!! بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه...اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و...که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه... حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه...مثلا ممکنه " شینیون" کنه یا مدل دار سشوار بکشه...! البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بکنه... یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم! ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی(اینا دستور غذا نیستا!!) گرفته تا لیمو ترش ( این لیمو ترش واقعا معجزه می کنه، به یه بار امتحانش می ارزه!) خوب، روز موعود فرا می رسه! ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه( انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم،...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون...( البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره...که تا ساعت 11 در حمام تشریف داره!) بعد از ناهار...! لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعد از ظهر... توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی هم ژورنال آرایشگر بنده خدا داره رو می گرده ....آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!! ساعت 3 می رسه خونه... بعد شروع میکنه به آرایش کردن...! بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره ( که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری از چهره ی زیباش می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!! ساعت 8 عروسی شروع می شه...یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!


عروسی رفتن پسرها:


اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمیکنه!!

روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه... خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!

ساعت 6 بعد از ظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله...عروسی دعوتیم..!

بعد از خبر دار شدن انگار که برق گرفته باشنش...! می پره تو حموم...

توی حموم از هولش، صورتشم با تیغ می بره...!!( بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)

ریش هاش زده نزده( نصف بیشترو تو صورتش جا می زاره!!)از حموم می یاد بیرون...

ساعت 6:30 بعد از ظهره...هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه، رسمی باشهیا اسپرت...!

تازه یادش می افته که پیرهنشو که الان خیلی به اون شلوارش می یاد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!

کلی فحش و بد و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیرهنشو تو کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و شلوارشو چرا از علم غیبشون استفاده نکرد که بدونن که نیاز به دوختن داره...!

خلاصه...بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه(البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و بردار هم دستبرد می زنه!!) ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله ی زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیر تر از این به عروسی نمی رسه!!

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۶, ۰۵:۵۸ قبل از ظهر
انواع داماد در شرایط مختلف

1- داماد خَچَل : سن بین 15 تا 19 سال، خام و نپخته، سرد و گرم نچشیده، جسارت بسیار، حماقت فراوان، زود پشیمون، زود رنج، قربانی عواطف زودگذر یا مبادلات خانوادگی، بچه اش از خودش بزرگتر !

2- داماد مَچَل : سن بین 19 تا 25 سال، ژیگولی، دانشجو، سرباز، رفیق باز، وابسته به پول بابائی، بیکار، آینده دار، توی هر دامی که براش پهن کنن تلپی میفته، کیس مناسبی برای تور شدن، کم ظرفیت، یکی میزنه یکی میخوره !

3- داماد هَچَل : سن بین 25 تا 29 سال، رسیده، حاضر آماده، دارای کار و بار، فارغ التحصیل، با کارت پایان خدمت، دارای شکست های عشقی فراوان، بسیار با تجربه، دم به هر تله ای نمیده، عصا قورت داده، کمی کج و معوج، پر از قرشمه، به کمتر از زتا جونز و جولی رضایت نمیده !

4- داماد کَچَل: سن بین 30 تا 40 سال، گرفتار، درگیر، پرکار، پرخور، همچنان پرشور، نقل و نبات، گوله نمک، فوران احساسات، راضی به رضای خدا، دنبال زنان بیوه کم سن وسال، مسئولیت پذیر، در پی رفاه خانواده، دارای کار و بار و خانه، قسمت هرکی بشه مبارکه!!

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۶, ۰۶:۰۱ قبل از ظهر
هر کسی خواب و رویا می‌بیند و گاهی هم اینها شبیه کابوس هستند چه پس از خواب به یاد بیاوریم و چه به یاد نیاوریم. محققین دریافته اند که اکثر کابوسها و خوابهایی که افراد می‌بینند شبیه هم بوده و تعابیر مشترک دارند. در اینجا رایجترین خوابها و کابوسهای بین مردم را که از سوی موسسه جهانی تحقیقات خواب منتشر شده، مرور می‌کنیم.

۱ – خرابی اتومبیل و هر نوع وسیله نقلیه
در این نوع از خواب دیدن، شما در کنار و یا در داخل یک نوع اتومبیل یا هر نوع وسیله نقلیه دیگری که از کنترل خارج شده و یا هر نوع مشکل دیگری برایش پیش آمده (در حین حرکت) هستید. برای مثال شاید ترمزها بریده باشند، کنترل فرمان از دستتان خارج شده باشد و یا اینکه رودرروی یک صخره بوده یا حتی با آن تصادف کرده اید. شما می‌توانید راننده و یا سرنشین یا در کنار اتومبیل باشید. این نوع خواب فقط برای افرادی که راننده هستند یا رانندگی یاد دارند اتفاق نمی‌افتد بلکه برای همه ممکن است اتفاق بیفتد.
تعبیر : این نوع خواب معمولا نشان دهنده یک نوع احساس ضعف و ناتوانی در برابر مساله ای در زندگی بوده و یا اینکه شما به زودی تصادف خواهید کرد !

۲ – دستگاه های معیوب
در کابوس دستگاههای معیوب، شما تلاش بر این دارید که با دستگاهی که خراب یا معیوب است کار کرده و کنترل آنرا بدست بگیرید و گاهی شاید این دستگاه یا وسیله کار کند ولی نتیجه مورد انتظار شما را ندهد. بیشتر حالتهای این نوع خواب، کار با تلفن است که شامل شماره گیری اشتباه، قطع شدن ارتباط تلفنی، ناتوانی در شماره گیری و همچنین مشکلات متعدد در زمینه کار با اینترنت و هرچیزی نظیر اینترنت است. همچنین ممکن است شما با یک دستگاه داغون و بهم ریخته روبرو شوید(عکس).
تعبیر : شما احساس دوری از حقیقت و واقعیت را داشته و یا اینکه یک قسمت از بدن یا فکر شما آنطور که باید کار نمی‌کند همچنین در مواقعی که در مورد ارتباط برقرار کردن با دیگران دچار مشکل شویم، ممکن است دچار اینگونه خواب شویم.

۳ – گم شدن و در بند افتادن (زندانی شدن)
گم شدن در خواب نمایانگر تضاد در تصمیم گیری در مورد پاسخ به یکی از فرایندهای زندگی روزمره است. در این نوع کابوس شما در تلاش برای پیدا کردن راهی در یک منطقه وسیع، باغ و بیابان، خیابانهای شهر، ساختمانهای بزرگ و هر چیز دیگری شبیه به اینهاست حالت دیگر این خواب هم گرفتار و گیر افتادن در زندان، تار عنکبوت، اسیر شدن در قبر و کلا عدم توانایی در حرکت و آزاد شدن است.
تعبیر : این نوع کابوس نشانگر عدم توانایی در تصمیم گیری و انتخاب راه درست و بین دوراهی ماندن است.

۴ – به دنبال وسیله نقلیه عمومی‌دویدن
در این نوع رویا شما در تقلا برای رسیدن یا سوار شدن به اتوبوس، قطار، هواپیما و … می‌باشید اما به آن نرسیده یا در یک لحظه ناپدید میشود. جدای از احساس ترس در این نوع خواب شما احساس نا امیدی و شکست خوردگی می‌کنید همچنین نوع دیگر این خواب این است که شما برای شرکت در یک برنامه مهم مثلا مسابقه ورزشی دیر رسیده و آنرا از دست داده اید که البته نوع اول رایج تر است.
تعبیر : از دست دادن شانس یا موقعیتی خوب در زندگی، مثلا شغل خوب یا خانه مناسب و همچنین تقلا و تلاش برای گرفتن تصمیم مناسب برای ایجاد موقعیتی مناسب در زندگی از تعبیرهای این نوع خواب است.

۵ – رد شدن در امتحان
این خواب معمولا برای کسانی که مدتی از مدرسه اخراج شده و یا ترک تحصیل نموده اند اتفاق می‌افتد. در این نوع خواب شما به حالات و شرایط مختلف از شرکت در یک امتحان منع شده و یا شانس قبول شدن در آنرا از دست می‌دهید. مثلا دیر به جلسه می‌رسید، توانایی پاسخ به سوالات را ندارید، مداد و قلم به همراه ندارید و … .
تعبیر : این نوع رویا نشانگر آن است که شما احساس قرار گرفتن در حیطه آزمایش در زندگی واقعی خود را دارید. ولی آمادگی موفقیت در این آزمایش را نداشته و یا در حال انجام عملی اشتباه هستید.

۶ – مرگ و مریضی
در این نوع کابوس شما خودتان یا یکی از افرادی که خیلی دوستش دارید را در حالت مریضی، جراحت و یا مرگ می‌بینید. این نوع رویا معمولا با خوابی آرام همراه است که بیشتر به خاطر مریضی و عدم سلامتی جسمی‌بوجود می‌آید. در حالتی که در زندگی واقعی مریض هستید اگر از لحاظ روحی نیز مریض بوده و یا ترس از مریضی داشته باشید نیر ممکن است از این نوع رویا ببینید. همچنین در این نوع خواب ممکن است کسی را درحال وصیت کردن ببینید.
تعبیر :
الف )مرگ : دراز شدن عمر، قطع رابطه با فرد دیده شده یا از دست دادن وی.
ب ) مریضی : احتمال وجود خطر برای فرد دیده شده، آرزوی قطع رابطه با وی

۷ – تعقیب و گریز
خواب دیدن اینکه عده ای یا شخصی به دنبال شماست می‌تواند تجربه ای بسیار خوفناک باشد. فرد تعقیب کننده معمولا یا موجودی وحشتناک است و یا انسانی ترسناک و همچنین حیوانات مختلف. جالب اینجاست که این نوع کابوس بیشترین آمار را در بین کابوسهای دیگر دارا می‌باشد.
تعبیر : معنی این نوع کابوس این است که شما در زندگی واقعی از موضوعی ترسیده و یا احساس وحشت می‌کنید. همچنین این نوع خواب به واسطه یک موضوع مهیب و تاثیر گذار (منفی) که قبلا در زندگی برایتان پیش آمده دیده می‌شود.
راه درمان : اینکه از خودتان بپرسید چه کسی یا چه چیزی در زندگی برای من ترسناک بوده و مانند یک غول بی شاخ و دم نمایانگر می‌شود؟ مثلا بعضی افراد پاس کردن چکهایشان مانند غولی بی شاخ و دم ایجاد وحشت برایشان می‌کند! یا بعضی دیگر قطع شدن ارتباط اینترنت به واسطه قطع شدن کابل ته دریا!

۸ – دندان !
دندان در خواب دیدن از خوابهای بسیار رایج است که بعضی اوقات می‌بینید که دهان خود را باز کرده و دندانهایتان یکی یکی شروع به افتادن می‌کند. (البته این می‌تواند به دلیل مشکلات دندان بوده و یا هرچیزی که به دهان و دندان مربوط می‌باشد.) همچنین می‌بینید که یکی از دندانها دچار مشکل شده و لق است که کلاً این نوع خواب پریشان بوده و نیز خود پریشان کننده است ولی باز هم معنی و تعبیر دارد.
تعبیر : رایجترین تعبیر ممکن این است که از اینکه فردی منزوی و غیر قابل نفوذ در مردم باشید می‌ترسید. تعبیری دیگر این است که احساس شرم و خجالت و عدم توانایی در ایجاد تعاملات اجتماعی بر شما غلبه کرده است.

۹ – عریان بودن
در این نوع خواب شما می‌بینید که عریان یا نیمه عریان هستید و یا اینکه لباس نا مناسبی به تن دارید. (مثلا در محل کار پیژامه پوشیده‌اید) بیشتر شما باعث جلب نظر فرد یا افراد دیگر می‌شوید. این نوع خواب معمولا نتیجه خجالت و شرم و حیاست ولی معنی آزادی عمل در مورد مسائل مختلف را نیز می‌دهد.
تعبیر : این رویا نتیجۀ احساس بی پناهی، آسیب پذیری و ترس از اینکه دیگران از آنچه که نباید در مورد شما بدانند ولی مطلع هستند (مانند مسائل بسیار شخصی و اسرار) سرچشمه میگیرد. نکته قابل توجه این است که این خواب بیشتر توسط افرادی که درگیر مسائل عروسی و ازدواج هستند دیده می‌شود.

۱۰ – سقوط کردن و افتادن
احتمالاً همه ما تجربه سقوط و افتادن در خواب را داشته ایم و در بیشتر مواقع پس از سقوط و افتادن (از بلندی) مرده ایم. همچنین شاید در هوا معلق شده و بسیار وحشت کرده باشیم و یا اینکه در آب غرق شده باشیم.
تعبیر : این رویا معمولا در مواقعی دیده می‌شود که ما احساس خطر و ناامنی در زندگی کرده و یا ترس از عدم وجود پشتیبانی دیگران وجود ما را فرا گرفته. شاید هم بر روی موضوعی بسیار تمرکز کرده و پس از فکر بسیار خود را در برابر آن موضوع تسلیم کرده و منصرف از انجام آن شده ایم.
راه درمان : اگر این نوع خواب ما را اذیت کرده و بیشتر اوقات با آن شب را به روز می‌رسانیم بهتر است موقعیت کنونی خود را ارزیابی کرده و مسئله ای را که اینقدر فکر ما را مشغول کرده را باز کرده و زوایای مختلف آنرا یک به یک حل نماییم.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۶, ۰۶:۱۲ قبل از ظهر
شهر سوخته اما پیشرفته
برای نخستین بار در شهر سوخته یك چشم مصنوعی متعلق به 4800 سال پیش كشف شد. این چشم مصنوعی متعلق به زنی 25 تا 30 ساله بوده که در یکی از گور های شهر سوخته مدفون شده بوده است. شهر سوخته دارای نظام مرتب و منظم آب‌رسانی و تخلیه‌ی فاضلاب بوده است.اولین جراحی بروی مغز در این شهر و بروی سر یک دختر بچه انجام گردیده است.
شهر سوخته در ۵۶ کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه جاده زابل - زاهدان واقع شده است

این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد پایه گذاری شده است

«کلنل بیت» یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخستین کسانی است که در دوره قاجار و پس از بازدید از سیستان به این محوطه اشاره کرده و نخستین کسی است که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثار باقیمانده از آتش سوزی را دیده است

شهر سوخته دارای نظام مرتب و منظم آب‌رسانی و تخلیه‌ی فاضلاب بوده است

اولین جراحی بروی مغز در این شهر و بروی سر یک دختر بچه انجام گردیده است

بر مبنای یافته‌های باستان شناسان شهر سوخته ۱۵۱ هکتار وسعت دارد

برای نخستین بار در شهر سوخته یك چشم مصنوعی متعلق به 4800 سال پیش كشف شد. این چشم مصنوعی متعلق به زنی 25 تا 30 ساله بوده که در یکی از گور های شهر سوخته مدفون شده بوده است.




http://www.parsine.com/files/fa/news/1389/1/10/14999_218.jpg


کشف اولین خط کش جهان با قدمت بیش از پنج هزار سال

این خط کش به طول 10 سانتیمتر با دقت نیم میلیمتری و از *** چوب آبنوس است. کشف خط کش در شهر سوخته زابل نشانگر این است که ساکنان این شهر باستانی دارای پیشرفت های زیادی در زمینه علم ریاضیات بوده اند

قدیمی ترین تخته نرد جهان

از گور باستانی موسوم به شماره 761 کهن ترین تخته نرد جهان به همراه 60 مهره ی آن در شهر سوخته پیدا شد. این تخته نرد بسیار قدیمی تر از تخته نردی است که در گورستان سلطنتی «اور» در بین النهرین پیدا شده بود.

مخترع انیمشین در جهان ما بوده ایم نه چینی ها

نخستین انیمیشن جهان

باستان شناسان هنگام کاوش در گوری 5 هزار ساله جامی را پیدا کردند که نقش یک بز همراه با یک درخت روی آن دیده می شود. آن ها پس از بررسی این شی دریافتند نقش موجود بر آن برخلاف دیگر آثار به دست آمده از محوطه‌های تاریخی شهر سوخته، تکراری هدفمند دارد، به گونه‌ای که حرکت بز به سوی درخت را نشان می دهد. هنرمندی که جام سفالین را بوم نقاشی خود قرار داده، توانسته‌ است در 5 حرکت، بزی را طراحی كند كه به سمت درخت حركت و از برگ آن تغذیه می کند.




http://www.parsine.com/files/fa/news/1389/1/10/15000_587.12


حاصل انیمیشن و باز سازی آن بروی کامپیوتر

به گفته این باستان‌شناس، بز از جمله حیواناتی است كه در رسیدن به ارتفاعات تبحر داشته و می‌تواند با یك حركت جهشی به سمت بالا حركت كند. هنرمند نقاش شهر سوخته‌ای، با دقت و زبردستی موفق به تصویر كردن جهش این بز شده است.





http://www.parsine.com/files/fa/news/1389/1/10/15002_761.boz


از دیگر اشیای مهم از میان هزاران شی یافت شده، می‌توان از سفال با امضای سفال‌گر بر روی آن، چکش، سوزن، شهرک‌های مسکونی و ساختمان‌های همه‌گانی هم‌چون آپارتمان، بذر خربزه، حبوبات، ماهی خشک کرده، برنج، زیره، کوره‌های سفالگری، کوره‌های ذوب فلزات، دکمه، تبر، بندکفش، قلاب، شانه سر، طناب، سبد، گل مو، قاب‌های چوبی، کفش، کمربند و ... نام برد.


قدیمی ترین تاس جهان :




http://www.parsine.com/files/fa/news/1389/1/10/15001_301.jpg

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۶, ۰۶:۱۳ قبل از ظهر
مرغی که سرش را بریدند اما 18ماه بدون سر زنده ماند!! (+عکس)

http://www.pcparsi.com/upload/images/tgb1zixg75o3z6knh88h.jpg


این تصویر مرغی که می‌بینید سر ندارد نه سر کاری است، نه چیستان است و نه کار فتوشاپ است. قضیه از این قرار است که ...


این تصویر مرغی که می بینید سر ندارد نه سر کاری است، نه چیستان است و نه کار فتوشاپ است. قضیه از این قرار است که مایک خروسی است که ابتدا قرار بوده کشته و خورده شود اما فردای روزی که سرش را قطع می کنند، او را زنده پیدا می‌کنند! به همین دلیل صاحب آن تصمیم می‌گیرد آنرا نکشد! مایک بدون سر زندگی جدید خود را شروع می کند و کلی مشهور می شود. صاحب سابقا بی رحم آن هم برای آب و غذا دادن به او از قطره چکان استفاده می‌کند.



دلیل علمی اش هم این بود که قسمتی از مغز او هنوز سر جایش قرار داشت به همین دلیل می توانست اعمال حیاتی را را انجام دهد. خونریزی مایک به خاطر اینکه رگ اصلی گردنش قطع نشده و به دلیل خشک شدن محل قطع شدگی، متوقف شده است. البته مایک زنده نمانده، چون بعد از 18 ماه زندگی یک شب دچار حالت خفگی می‌شود و قبل از اینکه صاحبش راه گلویش را باز کند، می میرد.




http://www.pcparsi.com/upload/images/3g5a82z2anvyta3kz84o.jpg

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۶, ۰۶:۱۴ قبل از ظهر
آیا خواستگارى مرد از زن اهانت‏ به زن است؟
نویسنده: شهید مرتضى مطهرى
اینكه از قدیم الایام مردان به عنوان خواستگارى نزد زن مى‏رفته‏اند و از آنها تقاضاى همسرى مى‏كرده‏اند،از بزرگترین عوامل حفظ حیثیت و احترام زن بوده است. طبیعت،مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن.طبیعت،زن را گل و مرد را بلبل،زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است.این یكى از تدابیر حكیمانه و شاهكارهاى خلقت است كه در غریزه مرد نیاز و طلب و در غریزه زن ناز و جلوه قرار داده است وضعف جسمانى زن را در مقابل نیرومندى جسمانى مرد،با این وسیله جبران كرده است.
خلاف حیثیت و احترام زن است كه به دنبال مرد بدود.براى مرد قابل تحمل است كه از زنى خواستگارى كند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن دیگرى خواستگارى كند و جواب رد بشنود تا بالاخره زنى رضایت‏خود را به همسرى با او اعلام كند،اما براى زن كه مى‏خواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر درآورد تا بر سراسر وجود او حكومت كند،قابل تحمل و موافق غریزه نیست كه مردى را به همسرى خود دعوت كند و احیانا جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگرى برود.
به عقیده ویلیام جیمز فیلسوف معروف امریكایى،حیا و خوددارى ظریفانه زن غریزه نیست‏بلكه دختران حوا در طول تاریخ دریافتند كه عزت و احترامشان به این است كه به دنبال مردان نروند،خود را مبتذل نكنند و از دسترس مرد خود را دور نگه دارند;زنان این درسها را در طول تاریخ دریافتند و به دختران خود یاد دادند.
این حالت اختصاص به *** بشر ندارد،حیوانات دیگر نیز همین طورند;همواره این ماموریت‏به *** نر داده شده است كه خود را دلباخته و نیازمند به *** ماده نشان بدهد.ماموریتى كه به *** ماده داده شده این است كه با پرداختن به زیبایى و لطف و با خوددارى و استغناء ظریفانه،دل *** خشن را هر چه بیشتر شكار كند و او را از مجراى حساس قلب خودش و به اراده و اختیار خودش در خدمت‏خود بگمارد.
مرد خریدار وصال زن است نه رقبه او
عجبا!مى‏گویند چرا قانون مدنى لحنى به خود گرفته است كه مرد را خریدار زن نشان مى‏دهد؟اولا این مربوط به قانون مدنى نیست،مربوط به قانون آفرینش است. ثانیا مگر هر خریدارى از نوع مالكیت و مملوكیت اشیاء است؟طلبه و دانشجو خریدار علم است،متعلم خریدار معلم است،هنرجو خریدار هنرمند است.آیا باید نام اینها را مالكیت‏بگذاریم و منافى حیثیت علم و عالم و هنر و هنرمند به شمار آوریم؟ مرد خریدار وصال زن است نه خریدار رقبه او.آیا واقعا شما از این شعر شاعر شیرین سخن ما حافظ،اهانت‏به *** زن مى‏فهمید كه مى‏گوید:
شیراز معدن لب لعل است و كان حسن من جوهرى مفلس از آن رو مشوشم شهرى است پر كرشمه و خوبان ز شش جهت چیزیم نیست ورنه‏«خریدار»هر ششم
حافظ افسوس مى‏خورد كه چیزى ندارد نثار خوبان كند و التفات آنها را به خود جلب كند.آیا این اهانت‏به مقام زن است‏یا مظهر عالیترین احترام و مقام زن در دلهاى زنده و حساس است كه با همه مردى و مردانگى در پیشگاه زیبایى و جمال زن خضوع و خشوع مى‏كند و خود را نیازمند به عشق او و او را بى نیاز از خود معرفى مى‏كند؟
منتهاى هنر زن این بوده است كه توانسته مرد را در هر مقامى و هر وضعى كه بوده است ‏به آستان خود بكشاند.
اكنون ببینید به نام دفاع از حقوق زن،چگونه بزرگترین امتیاز و شرف و حیثیت زن را لكه‏دار مى‏كنند؟!
این است كه گفتیم این آقایان به نام اینكه ابروى زن بیچاره را مى‏خواهند اصلاح كنند چشم وى را كور مى‏كنند.
رسم خواستگارى یك تدبیر ظریفانه و عاقلانه براى حفظ حیثیت و احترام زن است .
گفتیم اینكه در قانون خلقت،مرد مظهر نیاز و طلب و خواستارى و زن مظهر مطلوبیت و پاسخگویى آفریده شده است،بهترین ضامن حیثیت و احترام زن و جبران كننده ضعف جسمانى او در مقابل نیرومندى جسمانى مرد است و هم بهترین عامل حفظ تعادل و توازن زندگى مشترك آنهاست.این نوعى امتیاز طبیعى است كه به زن داده شده و نوعى تكلیف طبیعى است كه به دوش مرد گذاشته شده است.
قوانینى كه بشر وضع مى‏كند و به عبارت دیگر تدابیر قانونى كه به كار مى‏برد،باید این امتیاز را براى زن و این تكلیف را براى مرد حفظ كند.قوانین مبنى بر یكسان بودن زن و مرد از لحاظ وظیفه و ادب خواستارى به زیان زن و منافع و حیثیت و احترام اوست و تعادل را به ظاهر به نفع مرد و در واقع به زیان هر دو بهم مى‏زند.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۶, ۰۸:۲۹ قبل از ظهر
آقایون چکار میکنن، خانوما چکار؟ (http://www.image20.mihanblog.com/post/156) (طنز)


آقایون
* تمامی آقایون شدیداً گرفتار کار و بیزنس خودشون هستند
* در حالی که شدیداً گرفتار کار و بیزنس خودشون هستند، ولی در هر صورت وقت واسه خانوم ها دارند.
* در حالی که در هر صورت وقت واسه خانوم ها دارند، ولی اون ها رو به حساب نمی آرن.
* در حالی که اون ها رو به حساب نمی آرن، ولی همیشه یکی تو دست و بالشون هست.
* در حالی که همیشه یکی تو دست و با لشون هست، ولی بازم شانس‌شون رو روی تور کردن بقیه خانوم ها امتحان میکنن.
* در حالی که شانس شونو روی بقیه خانوم ها امتحان میکنن، ولی دستپاچه میشن وقتی زنی ترکشون میکنه.
* در حالی که دستپاچه میشن وقتی زنی ترکشون میکنه، ولی بازم درس عبرت نمیگیرن و هنوز هم میخوان شانس شون رو روی بقیه خانوم ها امتحان کنند. (نمیدونن شانس فقط یک بار در خونه آدمو میزنه)


خانوما
* برای بیشتر خانوم ها مهم ترین مسئله، امنیت مالی است.
* با این که امنیت مالی برایشان بسیار مهم است، ولی باز هم بیرون میرن و لباس های گرون قیمت میخرن.
* با این که همیشه لباس های گرون قیمت میخرن، ولی مدام میگن که چیزی ندارن بپوشن.
* با این که میگن چیزی ندارن بپوشن، ولی همیشه هم قشنگ و شیک لباس میپوشن.
* با این که همیشه قشنگ و شیک لباس میپوشن، ولی میگن لباس هام دیگه کهنه و درب و داغونه.
* با این که میگن که لباس هاشون کهنه و درب و داغونه، ولی انتظار دارن که شما همیشه از تیپ شون تعریف کنید.
* با این که همیشه انتظار دارن از تیپ شون تعریف کنید، ولی وقتی هم شما این کار رو میکنین... حرف هاتونو باور نمیکنن. (میفهمن که داری مخ شونو میزنی)

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۷, ۰۴:۱۱ قبل از ظهر
همه چیز در مورد وحشت!!


http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/56175.jpg
اما برخی از افراد هستند كه این احساس همراه همیشگی آنها است. در واقع، این افراد بی هیچ دلیل موجهی تمام اوقات شبانه روز دچار اضطراب و ترس هستند و از آن به شدت رنج می‌برند. و رفته رفته این حالت ...
همه ما در زندگی دچار اضطراب یا ترس و وحشت شده ایم. احساسی كه یك محرك خارجی عامل پدیدآورنده آن است و عكس العمل ما هم در چنین مواقعی كاملا طبیعی به نظر می‌آید. شاید اگر هركس دیگری نیز در چنین شرایطی قرار می‌گرفت، چنین واكنشی نشان می‌داد.
اما برخی از افراد هستند كه این احساس همراه همیشگی آنها است. در واقع، این افراد بی هیچ دلیل موجهی تمام اوقات شبانه روز دچار اضطراب و ترس هستند و از آن به شدت رنج می‌برند. و رفته رفته این حالت در آنها قوت می‌گیرد و آرامش و سلامت روحی و در نهایت جسمیشان را تهدید می‌كند.
در نقطه سر خط امروز می‌خواهیم به علایمی‌كه با توجه به آنها می‌شود وجود این بیماری خطرآفرین را تشخیص داد، اشاره كنیم.

* علایم اضطراب حاد كدامند؟
1- ترس و وحشت شدید و دایمی‌
2- تپش قلب
3- نفس نفس زدن و طبیعی نبودن نحوه تنفس
4- عرق كردن مداوم
5- گرم شدن و سرد شدن ناگهانی بدن
6- خشك بودن دهان و مشكل داشتن برای فرو بردن آب دهان
7- سرگیجه‌های دایمی‌
8- نداشتن تمركز
9- شخص گمان می‌كند كه هر لحظه یك اتفاق بد او و اطرافیانش را تهدید می‌كند

* علایم اضطراب مزمن كدامند؟
1- فشار و تنش عضلانی
2- سردردهای دایمی‌
3- كمر دردهای مزمن
4- بیخوابی. به طوری كه شخص مجبور باشد با استفاده از داروهای خواب آور چند ساعتی بخوابد
5- نداشتن آرامش و احساس راحتی

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۷, ۰۴:۱۲ قبل از ظهر
گزارشی خواندنی: ایرانی‌ها چگونه «وقت‌گذرانی» می‌كنند؟!

http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/56866.jpg
بی‌سوادها كمتر از تحصیلكرده‌ها وقت خود را برای كار و انجام فعالیت‌های شغلی ...
بی‌سوادها كمتر از تحصیلكرده‌ها وقت خود را برای كار و انجام فعالیت‌های شغلی صرف می‌كنند. نتایج طرح آمارگیری گذران وقت كه در مركز آمار ایران انجام شده است نشان می‌دهد، فعالیت‌های شغلی بین افراد دارای تحصیلات فوق لیسانس و دكترای حرفه‌ای به طور متوسط با صرف زمان چهار ساعت و 41 دقیقه بیش از سایرین بوده و افراد بی‌سواد به طور متوسط با صرف زمان یك ساعت و 16 دقیقه كمتر از سایرین به كار و فعالیت‌های شغلی پرداخته‌اند.
براساس نتایج این طرح كه با هدف ارائه اطلاعات مربوط به شناخت نوع و مدت زمان فعالیت‌های انجام شده توسط افراد جامعه و بررسی تغییرات شیوه‌ زندگی افراد در فصول متوالی سال، توسط دفتر آمارهای جمعیت، نیروی كار و سرشماری مركز آمار ایران در فصل پاییز سال گذشته تهیه، طراحی و اجرا شده و نتایج آن به تازگی در پایگاه اطلاع‌رسانی مركز آمار منتشر شده‌ است، بررسی الگوی فعالیت‌های گذران وقت جوانان 24 ـ 15 ساله نشان می‌دهد بعد از گروه فعالیت نگهداری و مراقبت شخصی (12 ساعت و 47 دقیقه)، متوسط بیشترین زمان صرف شده آنها مربوط به گروه‌ فعالیت‌های آموزشی و فراگیری با بیش از چهار ساعت بوده‌ است.

همچنین استفاده از رسانه‌های جمعی، دو ساعت و 10 دقیقه از یك شبانه روز جوانان را به خود اختصاص داده است. متوسط كمترین زمان صرف شده در این گروه سنی مربوط به گروه فعالیت‌های داوطلبانه و خیریه با دو دقیقه بوده است.
همچنین بررسی زمان اختصاص داده شده برای كار و فعالیت‌های شغلی افراد 24 ـ 15 ساله در یك شبانه‌روز گویای آن است كه مردان در این گروه سنی به طور متوسط دو ساعت و 18 دقیقه و زنان 21 دقیقه به فعالیت‌های شغلی و كار پرداخته‌اند. الگوی فعالیت‌های گذران وقت بر حسب وضع فعالیت اقتصادی نیز نشان می‌دهد در بین شاغلان، بعد از فعالیت نگهداری و مراقبت شخصی (12 ساعت و 22 دقیقه) متوسط بیشترین زمان صرف شده در شبانه روز مربوط به كار و فعالیت‌های شغلی با شش ساعت و 47 دقیقه و كمترین زمان صرف شده مربوط به فعالیت‌های داوطلبانه و خیریه دو دقیقه بوده است. برای جمعیت بیكار نیز بعد از فعالیت نگهداری و مراقبت شخصی (14 ساعت)، استفاده از رسانه‌های جمعی با دو ساعت و 53 دقیقه و فعالیت‌های خانه داری با دو ساعت و 13 دقیقه بیشترین و فعالیت‌های داوطلبانه با یك دقیقه كمترین زمان صرف شده را به خود اختصاص داده است.

بررسی گذران وقت بین هر یك از طبقات جمعیت غیر فعال اقتصادی هم گویای آن است كه متوسط بیشترین زمان صرف شده مربوط به فعالیت‌های نگهداری و مراقبت‌ شخصی است. همچنین در بین این گروه از جمعیت بعد از فعالیت مذكور، خانه‌داران به طور متوسط بیشترین زمان خود را صرف گروه فعالیت‌های خانه‌داری (شش ساعت و 37 دقیقه) كرده، محصلان صرف گروه فعالیت‌های آموزشی و فراگیری با هفت ساعت و 12 دقیقه و افراد دارای درآمد بدون كار (بازنشستگان و...) به طور متوسط بیشترین اوقات خود را به فعالیت‌های خانه داری با سه ساعت و 15 دقیقه اختصاص داده‌اند. بررسی الگوی گذران وقت افراد با سواد 15 ساله و بیشتر نیز گویای آن است كه متوسط بیشترین زمان صرف شده در شبانه روز بعد از گروه فعالیت‌ نگهداری و مراقبت شخصی (12 ساعت و 51 دقیقه)، به خانه‌داری با سه ساعت و 10 دقیقه اختصاص داشته است. این شاخص‌ها برای افراد بی‌سواد به ترتیب با 14 ساعت و 47 دقیقه مربوط به فعالیت نگهداری و مراقبت شخصی و چهار ساعت و هشت دقیقه مربوط به خانه‌داری و كمترین آن برای هر دو گروه مربوط به فعالیت‌های داوطلبانه و خیریه دو دقیقه است.
همچنین نتیجه بررسی فعالیت‌های آموزشی و فراگیری افراد باسواد براساس سطوح تحصیلی، آن است كه افراد دارای تحصیلات لیسانس با صرف زمان سه ساعت و هفت دقیقه و پس از آن افراد دارای تحصیلات پیش دانشگاهی با صرف متوسط زمان دو ساعت و 54 دقیقه بیشتر از سایرین به فعالیت‌های آموزشی و فراگیری پرداخته‌اند. بررسی گروه كاری و فعالیت‌های شغلی در بین افراد نشان می‌دهد كه افراد دارای تحصیلات فوق لیسانس و دكترای حرفه‌ای به طور متوسط با صرف زمان چهار ساعت و 41 دقیقه بیش از سایرین و افراد بی‌سواد به طور متوسط با صرف زمان یك ساعت و 16 دقیقه كمتر از سایرین به كار و فعالیت‌های شغلی پرداخته‌اند. الگوی فعالیت‌های گذران وقت در روزهای تعطیل و غیر تعطیل هم بخش دیگری از این طرح آماری است.

بر این اساس بررسی شیوه فعالیت‌های گذران وقت افراد در روزهای تعطیل و غیر تعطیل نشان می‌دهد، در روزهای غیر تعطیل كار و فعالیت‌های شغلی به طور متوسط با دو ساعت و 43 دقیقه و فعالیت‌های آموزشی با یك ساعت و 25 دقیقه بیش از روزهای تعطیل بوده است. از سوی دیگر، در روزهای تعطیل مشاركت اجتماعی (ارتباطات اجتماعی) به طور متوسط با یك ساعت و 27 دقیقه و استفاده از رسانه‌های جمعی با دو ساعت و 22 دقیقه بیش از روزهای غیر تعطیل بوده است. همچنین نتایج گویای آن است كه تفاوت محسوسی بین متوسط زمان صرف شده برای سایر فعالیت‌ها در روزهای تعطیل و روزهای غیرتعطیل وجود ندارد. نتایج این بررسی نشان می‌دهد، به طور متوسط بیشترین زمان صرف شده در روزهای تعطیل و غیر تعطیل، مربوط به فعالیت‌های خانه‌داری بعد از گروه فعالیت‌ نگهداری و مراقبت شخصی بوده است.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۱۷, ۰۶:۱۳ قبل از ظهر
تست هوش (http://www.funny-mp.mihanblog.com/post/105)


(http://www.cloob.com/club/post/share/link/add/?url=http://www.funny-mp.mihanblog.com/post/105&title=%D8%AA%D8%B3%D8%AA%20%D9%87%D9%88%D8%B4)

اگر بتوانید ظرف ۳ ثانیه صورت مردی را در میان دانه های قهوه در عکس زیر پیدا کنید، نیم کره راست مغز شما، بهتر از افراد دیگر پرورش یافته است.صورت 1 دانه است. اگر بین ۳ ثانیه تا یک دقیقه طول بکشد، نیم کره راست مغز شما به صورت عادی پرورش یافته است. اگه بین یک دقیقه تا سه دقیقه طول بکشد، یعنی سمت راست مغز شما کند عمل میکند و باید پروتئین بیشتری مصرف کنید. اگر هم بعد از سه دقیقه هنوز نتوانستید آنرا پیدا کنید،پیشنهاد میشود بیشتر به دنبال انجام اینگونه تست ها باشید تا آن بخش از مغزتان قوی تر بشود.




http://www.salijoon.info/mail/880116/Salijoon.jpg

navid_a
۱۳۸۹-۰۱-۱۹, ۰۵:۴۹ بعد از ظهر
جملات معروف پزشكان!!!

اين بيماري شما بايد فوري درمان بشه:
يعني من ماه بعد قراره برم مسافرت و معالجه اين بيماري خيلي ساده و سودآوره و بهتره زودتر ترتيبش رو بدم!

خوب بگيد ببينم مشکلتون از کي شروع شد:
يعني من از بيماريتون چيزي نفهميدم و ايده اي ندارم و اميدوارم شما خودتون سرنخي به من بدين!

يک وقت ديگه از منشي براي آخرهاي اين هفته بگير:
يعني من امروز با دوستام دوره دارم، بايد برم زودتر بزن به چاک!

هم خبرهاي خوب و هم خبرهاي بد براتون دارم:
يعني خبر خوب اينه که من قراره يه ماشين جديد بخرم و خبر بد اينکه شما بايد پول اونو بدين!

من به اين آزمايشگاه اطمينان دارم بهتره آزمايشهاتون را اونجا انجام بدين:
يعني من 40 درصد از پول آزمايش بيماراني که به اونجا معرفي مي کنم را مي گيرم!

دارويي که براتون نوشتم داروي خيلي جديديه:
يعني من دارم يه مقاله علمي مينويسم و ميخواهم از شما مثل موش آزمايشگاهي استفاده کنم!

اگه تا يک هفته ديگه خوب نشديد يه زنگ به من بزنيد:
يعني من نمي دونم بيماريتون چيه شايد خود به خود تا يک هفته ديگه خوب بشه!

بهتره چندتا آزمايش تکميلي هم انجام بدين:
يعني من نفهميدم بيماريتون چيه. شايد بچه هاي آزمايشگاه بهتون کمک کنن!
جوک
ابن بيماري الان خيلي شايعه:
يعني اين چندمين مريضيه که اين هفته داشتم بايد حتما امشب برم سراغ کتابهاي پزشکي و درمورد اين بيماري مطالعه کنم!

اگه اين عوارض از بين نرفت هفته ديگه زنگ بزنيد وقت بگيرين:
يعني تا حالا مريضي به اين سمجي نداشتم خدا را شکر که هفته ديگه مسافرتم و مطب نميام!

فکر نمي کنم رفتن پيش فيزيوتراپيست فايده اي داشته باشه:
يعني من از فيزيوتراپيستها نفرت دارم نرخ هاي ما رو شکستن!

ممکنه يک کمي دردتون بياد:
يعني هفته پيش دو تا مريض از شدت درد زبونشون رو گاز گرفتن!

فکر نمي کنيد اين همه استرس روي اعصابتون اثر گذاشته باشه:
يعني من فکر مي کنم شما ديوونه هستين و اميدوارم يک روانشناس پيدا کنم که هزينه هاي درمانتون رو باهاش قسمت کنم

navid_a
۱۳۸۹-۰۱-۲۱, ۰۹:۰۹ قبل از ظهر
وقتی یه مرد معتاد میشه: اگه زنش زن خوب بود و به فکر زندگیش بود این بیچاره به این روز نمی افتاد، بدبختی اینا رو به این روز می كشه دیگه!!
وقتی یه زن معتاد میشه: ای وای!!! خاك بر سرش! بیچاره شوهرش دلش به چی خوشه! چه جوری اینو تحمل میکنه؟؟

وقتی یه دختر یه کم به خودش میرسه: اوه! اوه! ننه بابا داشت جمش می كردن!! اینا همش واسه جلب توجه دیگه!!! اینا دنیا و آخرت ندارن كه!!!

وقتی یه پسر تیپ میزنه:چه پسر خوش پوشیه.. هزار ماشاا.. چه تیپی داره.. میمیرن واسش دخترا !!!

وقتی یك زن خواننده میشه میگن پناه میبریم به عذاب خدا در اون دنیا. وقتی مرد خواننده میشه میگن خدا حفظش كنه. صداش جزو میراث ملیه.

وقتی یه دختر از دار دنیا یه دونه دوست پسر داره: چی بگم والا!!! حجب و حیا دیگه جا نداره تو این مملكت!! دیدیش ... بزا دهنم بسته باشه...

وقتی یه پسر 10 تا دوست دختر داره: بزنم به تخته اینقدر خاطر خواه داره، خدا وكیلی بهترین دخترا میرن طرفش... ولش نمی كنن كه...

وقتی یه آقای محترم!!! خیابون رو با پیست اتومبیلرانی اشتباه می گیره: لامذهب عجب دست فرمونی داره...

وقتی یه خانم مثلاً یادش بره راهنما بزنه: ترمز وسطیه.... بابا برو آشپزخونه قرمه سبزیتو بپز!!! والااااااا

وقتی بچه خوب تربیت شده باشه: میبینی؟ بچه ام مثل باباشه، اصلا موفقیت تو خونواده ما ارثیه

وقتی بچه تو یه درس نمره اش بشه 75/9: بله دیگه خانم! یا پی قر و فرشه یا با این دوست موستاش در حال فك زدن و ولگردیه

وقتی تو یه جمع، آقا پسری سر و زبون دار داره مجلس رو گرم می کنه: هزار ماشالا!!!!!!! روابط عمومیش بیسته؟؟؟!!!
و اما همین شرایط برای یه دختر: اوه ! اوه! دختره لوده سبك!!! خانم باش
نظر مادر شوهر در اول زندگی: میبینی شانس ما رو ؟ دختره فقط 20 میلیون جهیزیه آورده ، نمی دونم این پسره شیفته چی این افریته شد!!!

باز هم همون مادر شوهر: دیگه چی می خواد؟ گل پسرم یه خونه 40 متری تو نقطه صفر مرزی داره، از خداشم باشه.

navid_a
۱۳۸۹-۰۱-۲۱, ۰۹:۱۰ قبل از ظهر
1-- تو خیابون خیلی با احترام از یه دختر آدرس بپرسید بعد از جواب دادن جلوی چشماش از یکی دیگه بپرسید

2- پشت چراغ قرمز راننده جلویی اگه دختر بود قبل از سبزشدن چراغ دستتون رو بذارید رو بوق

3- توی اتوبان جلوی ماشین یه دختر خانوم با سرعت 50 کیلومتر حرکت کنید

4- توی جمع دخترای فامیل وقتی همشون دارن یه سریال می ببینن هی کانال تلویزیون رو عوض کنید

5- توی یه رستوران که چند تا دختر هم نشستن سوپ رو با صدای بلند هورت بکشید و نوش جان کنید

6- توی یه بوتیک که فروشندش دختره وادارش کنید شونصد رنگ لباس رو براتون باز کنه و در آخر بگید خوشتون نیومد و برید

7- توی جشن تولد یکی از دخترا فامیل تا اومد شمع ها را فوت کنه همه رو خاموش کنید

8- اگه یه دختر یه جا یه جک تعریف کرد بلافاصه بگید چقدر قدیمی بود

9- اشتباهات لغوی دخترارو موقع صحبت کردن تکرار کنید و بخندید

10- تو یه جمع دانشجویی و رسمی هنگام عکس گرفتن واسه دخترا شاخ بذارید

11- عید نوروز تمام پسته ها و فندق های سر بسته را بذاریید توی ظرف دختر مورد نظرتون

12- روزهای بارونی تا یه دختر دیدید و یه چاله پر آب و شما با ماشین بودید یه لحظه درنگ نکنید

13- اگه کلاس موسیقی می روید قبل از اجرای دختر خانوم مورد نظر پیچ های کوک گیتارش رو به چند جهت بچرخونید

14- تو دانشگاه از دختر مورد نظر یه جزو 1000 صفحه ای بگیرید و بعد از اینکه تمام صفحاتش رو جا به جا کردید بهش بر گردونید

15- چاق بودن و بی ریخت بودن دختر مورد نظر رو دم به ساعت به اطلاعش برسونید

16- به دختری که دماغش رو تازه عمل کرده بگید دکترش بد بوده و دماغش کوفته شده

17- شیشه نوشابه دختر مورد نظر رو حسابی تکون بدید و بذارید خودش درش رو باز کنه

18- زمستون وقتی همه جا یخ زده با دیدن زمین خوردن یه دختر با صدای بلند بزنید زیر خنده

19- از یه دختر ساعت بپرسید بعد از جواب دادن به ساعتتون نگاه کنید و بگین ساعتش عقبه

20- توی ساندویچی موقعی که چند تا دختر نشستن طوری که اونا هم بشنوند از حال بهم خوردن و گلاب به روتون استفراغی که چند روز پیش داشتید تعریف کنید

21- توی یه جمع که چند تا دختر نشستن در گوشی صحبت کنید و بلند بلند بخندید

22- توی خیابون به یه قسمت از لباس یه دختر خیره بشید و بزنید زیر خنده (نمی دونید دختره چه حالی می شه )

Hessam_Vardak
۱۳۸۹-۰۱-۲۱, ۱۰:۰۲ قبل از ظهر
1-- تو خیابون خیلی با احترام از یه دختر آدرس بپرسید بعد از جواب دادن جلوی چشماش از یکی دیگه بپرسید

2- ......

نويد جان ممنون از اين همه فرهنگ سازي:پوزخند:.

navid_a
۱۳۸۹-۰۱-۲۱, ۱۰:۲۸ قبل از ظهر
:پوزخند:حسام جان ولی این کار واقعا جواب داده:پوزخند:

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۴:۴۹ قبل از ظهر
‌صاحب گربه‌ای در بوستون امریكا روی صورت گربه‌اش عمل زیبایی انجام داد. این گربه 4 ساله كه هفته گذشته گم شده بود بعد از 3 روز سرگردانی به خانه‌اش نزد صاحبش بازگشت ولی نیمی از صورتش در اثر تصادف با یك خودرو آسیب دیده بود.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/Spad55d.jpg

صاحب این گربه مونث بعد از دیدن او با یك مركز دامپزشكی حیوانات تماس گرفت و از آنها پرسید كه آیا آنها می‌توانند صورت گربه‌اش را به حالت اولش بازگردانند.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/100956577747.jpg

بعد از پیگری‌های فراوان این گربه به در بیمارستان مخصوص حیوانات بستری شد و پزشكان طی یك عمل جراحی زیبایی با 35 بخیه صورت او را به شكل اولیه اش درآوردند.
در حال حاضر حال گربه و صاحبش خوب است!

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۴:۵۹ قبل از ظهر
http://www.pa2gh.net/images/damagh.jpg
مرد 80 ساله ترکیه ای با 14 سانتی متر بینی، صاحب درازترین بینی دنیاست! این مرد اهل استان اردو در ترکیه محمت گل نام دارد و همسایگان او را با نام دده پینوکیو خطاب می کنند!! دده پینوکیو شکایت خاصی از بینی درازش ندارد و اقوامش هم می گویند به این مرد بینی دراز عادت کرده اند.
وی که تا کنون در مسابقات درازی بینی شرکت نکرده است گفته است: "افرادی که در این مسابقات برنده شده اند بینی شان بین 8 تا 9 سانتی متر طول دارد. اگر من شرکت می کردم قطعا برنده این مسابقات می شدم چرا که تاکنون درازتر از بینی خودم ندیده ام!"
سال گذشته شخص دیگری با نام محمت اوزیورک با بینی ای به درازی 8.8 سانتی متر اسم خود را در کتاب رکوردهای گینس ثبت کرده بود.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۵:۰۰ قبل از ظهر
هر کس میتونه بیاد این سوالات رو جواب بده و یک میلیون بگیره...



مردی در مسابقه ی اطلاعات عمومی شرکت کرده است و سعی در بردن

جایزه یک میلیون دلاری را دارد .
سوالات را بخوانید
۱ـ جنگ صد ساله چند سال طول کشید؟

الف) ۱۱۶ سال

ب ) ۹۹ سال

ج ) ۱۰۰ سال

د ) ۱۵۰ سال
او نمیتواند به این سوال جواب دهد

۲ـ کلاه های پاناما در چه کشوری تولید میشود؟

الف) برزیل

ب) شیلی

ج) پاناما

د)اکوادور
حالا او با خجالت از دانشجویان تماشاگر درخواست کمک میکند

۳ـ روس ها در چه ماهی انقلاب اکتبر را جشن میگیرند؟

الف) ژانویه

ب) سپتامبر

ج) اکتبر

د) نوامبر
این بار هم شرکت کننده درمانده تقاضای فرصت میکند

۴ـ اسم شاه جرج سوم چه بود؟

الف) ادر

ب) آلبرت

ج) جرج

د) مانوئل
خوب بقیه حضار باید به دادش برسند

۵ـ نام جزایر قناری در اقیانوس آرام از کدام حیوان گرفته شده؟

الف) قناری

ب) کانگارو

ج) توله سگ

د) موش
در اینجاست که شرکت کننده ی بخت برگشته از ادامه ی مسابقه انصراف میده
اگر خیلی خودتان را گرفته اید که همه ی جوابها را میدانید و به این بنده ی خدا هم کلی

خندیدید بهتره اول جوابها را بخوانید
جوابها

۱ـ جنگ صد ساله در واقع ۱۱۶ سال طول کشید (۱۳۳۷ـ۱۴۵۳)

۲ـ کلاه پاناما در اکوادور تولید میشه

۳ـ انقلاب اکتبر در ماه نوامبر جشن گرفته میشه

۴ـ اسم شاه جرج .آلبرت بوده که بعد از به سلطنت رسیدن به جرج تغیر یافت

۵ـ توله سگ .اسم لاتین آن

insularia canaria یعنی جزایر توله سگ

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۵:۱۶ قبل از ظهر
http://www.pa2gh.net/images/AlbertEinstein.jpg
انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند. انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.
به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درامد. دانشجویان در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد!

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۵:۲۳ قبل از ظهر
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/13390.jpg
... فرحزاد، این منطقه به دلیل آب و هوای فرح انگیزش به همین نام معروف شده است... قلهک، کلمه قلهک از دو کلمه "قله‌" و "ک‌" تشکیل شده است که...

سید خندان
سید خندان نام ایستگاه اتوبوسی در جاده قدیم شمیران بوده است. سیدخندان پیرمردی دانا بوده که پیش گویی‌های او زبانزده مردم در سی یا چهل سال پیش بوده است. دلیل نامگذاری این منطقه نیز احترام به این پیرمرد بوده است.

فرمانیه
در گذشته املاک زمین‌های این منطقه متعلق به کامران میرزا نایب‌السلطنه بوده است و بعد از مرگ وی به عبدالحسین میرزا فرمانفرما فروخته شده است.

فرحزاد
این منطقه به دلیل آب و هوای فرح انگیزش به همین نام معروف شده است.

شهرک غرب
دلیل اینکه این محله به نام شهرک غرب معروف شد ساخت مجتمع‌های مسکونی این منطقه با طراحی و معماری مهندسان آمریکایی و به مانند مجتمع‌های مسکونی آمریکایی بوده و در گذشته نیز محل اسکان بسیاری از خارجی‌ها بوده است.

آجودانیه
آجودانیه در شرق نیاوران قرار دارد و تا اقدسیه ادامه پیدا می‌کند. آجودانیه متعلق به رضاخان اقبال السلطنه وزیر قورخانه ناصرالدین شاه بوده، او ابتدا آجودان مخصوص شاه بوده است.

اقدسیه
نام قبلی اقدسیه (تا قبل از 1290 قمری) حصار ملا بوده است. ناصرالدین شاه زمین‌های آنجا را به باغ تبدیل و برای یکی از همسران خود به نام امینه اقدس (اقدس الدوله) کاخی ساخت و به همین دلیل این منطقه به اقدسیه معروف شد.

جماران
زمین‌های جماران متعلق به سید محمد باقر جمارانی از روحانیان معروف در زمان ناصر الدین شاه بوده است. برخی از اهالی معتقدند که در کوه‌های این محله از قدیم مار فراوان بوده و مارگیران برای گرفتن مار به این ده می‌آمدند و دلیل نامگذاری این منطقه نیز همین بوده است و عده ای هم معتقدند که جمر و کمر به معنی سنگ بزرگ است و چون از این مکان سنگ‌های بزرگ به دست می آمده ‌است‌، آن‌جا را جمران‌، یعنی محل به‌ دست آمدن جمر نامیده‌اند.

پل رومی
پل رومی در واقع پل کوچکی بوده که دو سفارت روسیه و ترکیه را هم متصل می‌کرده است. عده‌ای هم معتقدند که نام پل از مولانا جلال‌الدین رومی گرفته‌شده است‌.

جوادیه (در جنوب تهران)
بسیاری از زمین‌های جوادیه متعلق به آقای فرد دانش بوده است که اهالی محل به او جواد آقا بزرگ لقب داده بودند. مسجد جامعی نیز توسط جواد آقا بزرگ در این منطقه بنا نهاده است که به نام مسجد فردانش هم معروف است.

داودیه (بین میرداماد و ظفر)
میرزا آقاخان نوری صدر اعظم این اراضی را برای پسرش‌، میرزا داودخان‌، خرید و آن را توسعه داد. این منطقه در ابتدا ارغوانیه نام داشت و بعدها به دلیل ذکر شده داودیه نام گرفت‌.

درکه
اگر چه هنوز دلیل اصلی نامگذاری این محل مشخص نیست اما برخی آنرا مرتبط به نوعی کفش برای حرکت در برف که در این منطقه استفاده می شده و به زبان اصلی «درگ» نامیده می شده است دانسته‌اند.

دزاشیب (در نزدیکی تجریش)
روایت شده است که قلعه بزرگی در این منطقه به نام « آشِب » وجود داشته است و در گذشته نیز به این منطقه دزآشوب و دزج سفلی و در لهجه محلی ددرشو می‌گفتند.

زرگنده
احتمالا دلیل نامگذاری این محل کشف سکه‌ها و اشیاء قیمتی در این محل بوده است. در گذشته این منطقه ییلاق کارکنان روسیه بوده است.

قلهک
کلمه قلهک از دو کلمه "قله‌" و "ک‌" تشکیل شده است که قله معرب کلمه کله‌، مخفف کلات به معنای قلعه است‌. عقیده اهالی بر این است که به دلیل اهمیت آبادی قلهک که سه راه گذرگاه‌های لشگرک‌، ونک و شمیران بوده است‌، به آن( قله- هک) گفته شده است‌.

کامرانیه
زمین‌های این منطقه ابتدا به میرزا سعیدخان‌، وزیر امور خارجه‌تعلق داشت، و سپس کامران میرزا پسربزرگ ناصرالدین شاه‌، با خرید زمین‌های حصاربوعلی‌، جماران و نیاوران‌، اهالی منطقه را مجبور به ترک زمین‌ها کرد و سپس آن جا را کامرانیه نامید.

محمودیه ( بین پارک وی و تجریش یا ولیعصر تا ولنجک)
در این منطقه باغی بوده است که متعلق به حاج میرزا آقاسی بوده است و چون نام او عباس بوده آنرا عباسیه می‌گفتند. سپس علاءالدوله این باغ بزرگ را از دولت خرید و به نام پسرش‌، محمودخان احتشام‌السلطنه‌، محمودیه نامید.

نیاوران
نام قدیم این منطقه گردوی بوده است و برخی معتقدند در زمان ناصرالدین شاه نام این ده به نیاوران تغییر کرده است به این ترتیب که نیاوران مرکب از "نیا" (حد، عظمت و قدرت‌) ؛"ور" (صاحب‌) و "ان‌" علامت نسبت است و در مجموع یعنی کاخ دارای عظمت‌.

ونک
نام ونک تشکیل شده است از دو حرف (ون‌) به نام درخت و حرف (ک)که به صورت صفت ظاهر می‌شود.

یوسف آباد
منطقه یوسف آباد را میرزا یوسف آشتیانی مستوفی‌الممالک در شمال غربی دارالخلافه ناصری احداث کرد و به نام خود، یوسف آباد نامید.

پل چوبی
قبل از این که شهر تهران به شکل امروزی خود درآید، دور شهر دروازه هایی بنا شده بود تا دفاع از شهر ممکن باشد. یکی از این دروازه‌ها، دروازه شمیران بود با خندق‌هایی پر از آب در اطرافش که برای عبور از آن‌، از پلی چوبی استفاده می‌شد. امروزه از این دروازه و آن خندق پر از آب اثری نیست‌، اما این محل همچنان به نام پل چوبی معروف است.

شمیران
نظریات مختلفی درباره این نام شمیران وجود دارد. یکی از مطرح ترین دلایل عنوان شده ترکیب دو کلمه سمی یا شمی به معنای سرد و « ران » به معنای جایگاه است و در واقع شمیران به معنای جای سرد است. به همین ترتیب نیز تهران به معنای جای گرم است.
همچنین در نظریه دیگری به دلیل وجود قلعه نظامی در این منطقه به آن شمیران می‌گفتند و همچنین برخی نیز معتقدند که‌ یکی از نه ولایت ری را شمع ایران می‌گفتند که بعدها به شمیران تبدیل شده است.

گیشا
نام گیشا که در ابتدا کیشا بوده است برگرفته از نام دو بنیانگذار این منطقه (کینژاد و شاپوری) می‌باشد.

منیریه (در جنوب ولیعصر)
منیریه در زمان قاجار یکی از محله‌های اعیان نشین تهران بوده و گفته شده نام آن از نام زن کامران‌میرزا، یکی از صاحب‌منصبان قاجر، به نام منیر گرفته شده‌است.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۵:۲۵ قبل از ظهر
جدیدترین و زیباترین خودروی تک سرنیشین دنیا!(همراه عکس)


http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/12711.jpg
... این خودرو بوسیله نیروی الکتریکی مغناطیسی کار میکند، اتاق moville به سمت بالا و پایین حرکت می‌‌کند می‌‌توان اتاق را...
نام این ایده زیبا (واقعا زیبا) moville می‌‌باشد و طراح خوش ذوقش Woo-Ram Lee طرح و ایده‌ای ست با حمایت و پشتیبانی پژو، این خودرو وسیله نقلیه‌ای یک نفره است که بروی سه کره قرار گرفته است.
این خودرو بوسیله نیروی الکتریکی مغناطیسی کار میکند، اتاق moville به سمت بالا و پایین حرکت می‌‌کند می‌‌توان اتاق را در زاویه دلخواه نگاه داشت این امر باعث کم و زیاد شدن ارتفاع خودرو و نیز سهولت سوار و پیاده شدن راننده می‌‌شود.


http://www.seemorgh.com/images/mash02.jpg

طراحی این خودرو به آن این قابلیت را می‌‌دهد که در جا بچرخد و نیز راننده به راحتی خودرو را پارک کند، درب ورودی همان شیشه جلوی خودرو است که دوتکه می‌‌باشد، از امکانات جانبی می‌‌توان به سنسورهای موقعیت یاب ، GPS ، دوربین‌ها ، اندازه کوچک و …. اشاره نمود.


http://www.seemorgh.com/images/mash01.jpg

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۷:۱۴ قبل از ظهر
خبرهای جدید از صدور کارت های معافیت سه برادری- فروردین 89




http://tamashagaran.org/post/3009 http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1388/03/18/100908924478.jpg

سایت تماشاگران- (http://tamashagaran.mihanblog.com/) رئیس سازمان نظام وظیفه عمومی در پاسخ به معتبر ندانستن گواهیهای موقت معافیت طرح سه برادری از سوی برخی دستگاهها گفت: با مراجعه مشمولان به سازمان نظام وظیفه در اسرع وقت هماهنگیهای لازم با این سازمانها انجام می شود.
به گزارش تماشاگران (http://tamashagaran.mihanblog.com/)سردار جواد زاده کمند در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: در حال حاضر 350 هزار نفر واجد شرایط دریافت کارت معافیت سه برادری هستند و تاکنون نیز در صدور کارت معافیت این افراد وقفه ای صورت نگرفته است.
وی ادامه داد: تا زمان صدور کارت معافیت، این مشمولان می توانند به سازمان نظام وظیفه مراجعه و گواهی معافیت از سازمان نظام وظیفه دریافت کرده و به امور خود بپردازند.
رئیس سازمان نظام وظیفه گفت: هماهنگیهای لازم با تمامی سازمانها و ارگانهای دولتی و غیر دولتی برای قبول این گواهی ها انجام شده ولی در صورت بروز مشکل در این زمینه مشمولان می توانند با مراجعه به سازمان نظام وظیفه موضوع را مطرح کرده تا در اسرع وقت هماهنگیهای لازم صورت گیرد.
وی ادامه داد: در حال حاضر تعداد اندکی از سازمانها هستند که ممکن است این گواهی را از مشمولان قبول نکنند ولی هماهنگیهای لازم با این سازمانها نیز انجام می شود.
سردار زاده کمند عنوان کرد: روزهای دوشنبه هر هفته ملاقاتهای مردمی در سازمان نظام وظیفه انجام می شود که برهمین اساس مشمولان می توانند برای مطرح کردن مشکلات خود در این روز به سازمان مراجعه کنند.
سردار حسن زاده کمند پیش از این به مهر گفته بود: اگر چه این طرح از تاریخ 15 خرداد سال گذشته در کشورآغاز شده اما چون طرحی جدید است رسیدگی به آن مراحل خاصی را می طلبد و مشمولان در صورت طولانی شدن پروسه زمانی نگران صدور کارت معافیت نباشند.
وی تصریح کرد: صدور کارتهای معافیت سه برادری از اواخر سال گذشته آغاز شده و در حال حاضر روزانه سه هزار کارت هوشمند معافیت در کشور صادر می شود.
سردار موسی کمالی، مدیر مشمولان ستاد نیروهای مسلح نیز در رابطه با برخی ایرادهایی که در مورد تاخیر در صدور کارت معافیت سه برداری وجود دارد به خبرنگار مهر گفت: ستاد نیروهای مسلح مسئولیت سیاستگذاری و وضع قوانین جدید را بر عهده دارد و مشمولان برای پیگیری طرحهایی از جمله معافیت سه برادری باید به سازمان نظام وظیفه مراجعه کنند.
مشمولان معافیت سه برادری نگران نباشند/ اعلام تعرفه ها تا سه روز دیگررئیس سازمان نظام وظیفه عمومی در پاسخ به دلیل تاخیر صدور کارت مشمولان طرح معافیت سه برادری، سپری شدن مدت 9 ماه برای صدور کارت را به دلیل جدید بودن این طرح طبیعی دانست و گفت: مشمولان در صورت طولانی شدن این پروسه زمانی نگران صدور کارت معافیت نباشند.سردار حسن زاده کمند در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به دلیل تاخیر صدور کارت معافیت طرح سه برادری افزود: اگر چه این طرح از تاریخ 15 خرداد سال گذشته در کشورآغاز شده اما چون طرحی جدید است رسیدگی به آن مراحل خاصی را می طلبد و مشمولان در صورت طولانی شدن پروسه زمانی نگران صدور کارت معافیت نباشند.
وی تصریح کرد: مشمولانی که اصالت پرونده آنان در دریافت کارت معافیت سربازی تایید شده و به هر دلیلی از جمله استخدام نیازمند کارت معافیت هستند می توانند با مراجعه به سازمان نظام وظیفه تا زمان صدور کارت معافیت گواهی معافیت دریافت کنند.
زاده کمند گفت: هیچ محدودیتی برای خروج این افراد از کشور وجود ندارد و مجوز خروج با اخذ ضمانتهایی با بار مالی پایین برای آنان صادر می شود.
وی ادامه داد: صدور کارت معافیت سربازی نیازمند استعلام از تمام رده های نیروهای مسلح است و صدور کارتهای معافیت در یک پروژه زمانی بسیار مطلوب در حال انجام است.
رئیس سازمان نظام وظیفه عمومی گفت: صدور کارتهای معافیت سه برادری از اواخر سال گذشته آغاز شده و در حال حاضر روزانه سه هزار کارت هوشمند معافیت در کشور صادر می شود.
وی با اشاره به تغییر تعرفه های صدور کارت معافیت در سال 89 تصریح کرد: در قانون بودجه سال 89 تعرفه های جدید برای افرادی که در سال جاری اقدام به دریافت کارت معافیت می کنند تغییر کرده و مشمولان موظف به پرداخت مبالغی بر حسب مدرک تحصیلی خود هستند.
سردار زاده کمند اظهار کرد: ارقام قطعی که مشمولان دریافت کارتهای معافیت باید پرداخت کند تا سه روز آینده اعلام می شود.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۷:۱۹ قبل از ظهر
ساخت این سازه عظیم فولادی که بهترین نماد المپیک لندن نام گرفته، از چند هفته دیگر در پارک المپیک این شهر آغاز خواهد شد. شاید این برج 115 متری بتواند روزی رؤیای ایفل لندن را برای ساکنان این شهر محقق کند.

طرح ابتدایی برج «آرسرول میتال‌اربیت» که توسط آنیش کاپور، هنرمند هندی ساکن لندن طراحی‌ شده، برنده مسابقه طراحی بهترین نماد المپیک 2012 لندن شده است. مراحل ساخت این برج 115 متری که در ساخت آن 1400 تن فولاد به ازرش بیش از 30میلیون دلار/30میلیارد تومان به کار گرفته خواهد شد، باید تا نوامبر 2011/ آبان‌ماه 1390 به اتمام برسد. پس از اتمام مراحل ساخت «آرسرول میتال‌اربیت» که کمی از برج ساعت بیگ‌بن بلندتر است، به بزرگ‌ترین اثر هنری شهر لندن بدل خواهد شد.

http://files.tabnak.com/pics/201004/201004031952062377.jpg (http://www.tafrihi.com/)

به گزارش دیزاین‌بوم، در الگوی کامپیوتری رنگ این برج درهم پیچیده، قرمز تیره پیش‌بینی‌ شده و شنیده‌ها حاکی از این هستند که طرح اولیه آن از برج بابل اقتباس شده است. از چند هفته آینده مراحل ساخت این سازه عظیم فولادی در قسمتی از پارک المپیک لندن و با همکاری مهندسان شرکت آروپ آغاز خواهد شد. پرداخت بخش عمده‌ای از هزینه‌های ساخت این برج را لاکشمی میتال که از شناخته‌شده‌ترین چهره‌ها در صنعت فولاد و ثروتمندترین مرد لندن به‌شمار می‌رود، به عهده گرفته است.
http://files.tabnak.com/pics/201004/201004031952064808.jpg (http://www.tafrihi.com/)

در پایان این برج که هم‌اکنون به اسامی مستعاری مانند ایفل لندن، غول استراتفورد یا برج بابل خوانده می‌شود و به شکل مارپیچی عظیم رو به آسمان طراحی شده، میزبان کسانی خواهد بود که می‌خواهند از ورای ابرها، چشم‌اندازی منحصر به فرد از شهر لندن را تماشا کنند. بالابرها قابلیت جابجایی حدود 700 نفر در ساعت را دارند و برای پایین آمدن از برج می‌شود از پله‌کان مارپیچ بیرونی استفاده کرد.
http://files.tabnak.com/pics/201004/201004031952061851.jpg (http://www.tafrihi.com/)

آنیش کاپور می‌گوید: «این برج را می‌شود نماد بی‌ثباتی دانست، از هر نقطه از لندن که به آن نگاه کنید، به شکلی متفاوت دیده خواهد شد». او معتقدست: «این طرح حسی مربوط به قرون وسطی را در فرد زنده می‌کند و در این دهلیز مارپیچ آنجا که به ابرها و آسمان می‌رسد، پایانی اسطوره‌ای نهفته است».

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۸:۰۸ قبل از ظهر
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/58442.jpg
برخی از زن و شوهرها این اقدام را از روی بی‌اعتمادی انجام می‌دهند و برخی دیگر با داشتن اعتماد کامل به همسر خود، دست به چنین کاری می‌زنند. اما به هر دلیلی، بیشتر آنها...
بر اساس نتایج حاصل از مطالعه جدید صورت گرفته در مرکز تحقیقاتی Retrevo، بیش از 38 درصد زوج‌های جوانی که کمتر از 25 سال دارند تلفن‌همراه همسر خود را به صورت مخفیانه بررسی می‌کنند.
برخی از زن و شوهرها این اقدام را از روی بی‌اعتمادی انجام می‌دهند و برخی دیگر با داشتن اعتماد کامل به همسر خود، دست به چنین کاری می‌زنند.
اما به هر دلیلی، بیشتر آن‌ها تمایل دارند که به صورت مخفیانه از فعالیت‌های همسر خود در تلفن‌همراه مطلع شوند. باید توجه داشت که هم‌اکنون ابزارهای ویژه‌ای برای گوشی‌های هوشمند و لپ‌تاپ‌ها ارایه شده است که به کمک آن‌ها می‌توان به صورت مخفیانه در گوشی دیگران تجسس کرد.
مرکز تحقیقاتی Retrevo که پیش‌تر نیز مطالعات مشابهی را انجام داده بود، برای به دست آوردن نتایج کنونی بیش از 1000 زن و مرد را در گروه‌های سنی با سطح درآمدهای مختلف در کشور آمریکا مورد بررسی قرار داد.

در پایان این بررسی مشخص شد که 38 درصد زن و شوهرهایی که سن آن‌ها کمتر از 25 سال است، بیش از دیگران تمایل به تجسس مخفیانه در بخش پیامک تلفن‌همراه همسر خود دارند. در این میان، 38 درصد این افراد به صورت مخفیانه به پست الکترونیکی و بخش مربوط به تماس‌های حاصل شده در تلفن‌همراه همسر خود نیز به صورت مخفیانه سر می‌زنند.
علاوه بر این گفته شده است که 25 درصد افراد متاهل در گروه‌های سنی مختلف این اقدام را بدون اطلاع طرف مقابل خود انجام می‌دهند.
این بررسی نشان داده است که مردان تمایل کمتری به تجسس در گوشی همسر خود دارند و خانم‌ها بیشتر این اقدام را انجام می‌دهند. در حالی که 30 درصد مردم به صورت مخفیانه سراغ گوشی همسر خود می‌روند، 33 درصد زن‌ها گوشی شوهر خود را بدون اطلاع وی مورد تجسس قرار می‌دهند.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۸:۱۵ قبل از ظهر
تعریف مادر زن


-small;">تعریف مادر زن: .
-small;">مادر زن اسلحه ای است انفرادی .
-small;"> که با عیال حمل میشود .
-small;">وبا مهمات دروغ همسایگان مسلح شده .
-small;"> وبا زخمی کردن داماد بیچاره خنک میشود . .
-small;"> این اسلحه بدون عقب نشینی بوده وشرایط جوی به هیچ وجه در او اثر ندارد .
-small;"> مادر زن گاهی تک تیر وگاهی رگبار شلیک می کند .
-small;"> طول مادر زن بدون سر نیزه ۲ متر میباشد. .
-small;">تعداد تیر در هر ثانیه یک میلیون فحش وناسزا بوده .
-small;">و برد موثر آن، انتقال داماد به بیمارستان .
-small;"> و برد نهایی آن انتقال داماد به گورستان میباشد.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۸:۲۷ قبل از ظهر
ایران با بیست و شش نام در گذر تاریخ (http://www.takfal.com/view/iran/page2.php)



ایران از روزگاران كهن تا كنون به نامهای ، آری ، آریان ، آریانا ، آریاویچ ، آریاویج ، آریه ، اران ، آریان ،‌آریان شهر ،‌ائیریانم وئجه ، ائیریه ، ائیریوشینه ، ایر ، ایران شثر ، ایران شهر ، ایران ویج، ایران ویچ ،‌ایران ویژ ، ایریا ، ایریاوه ، ایریاوه ، ایرج ، ایریوخشوثه ، پرس ، پرشا ، پرشیا، پرشیانا ، سرشناس بوده است.

واژه ایران برگرفته از نام (( آریانا )) یعنی سرزمین آریاییهاست . آریایی ها در هزاره دوم قبل از میلاد به فلات ایران وارد شدند . گروهی از آنان به هند رفتند و گروهی در این سرزمین كه به نام آنان ایران نام گرفته ، باقی ماندند.

واژه آریا در زبانهای اوستایی، فارسی باستان و سانسكریت به ترتیب به گونه های ( ایریه ) airya ( اریه ) ariya ( آریه ) arya به كار رفته است.
( اریه ) در نام ( اریامنه )airyarmmna پدر نیای داریوش بزرگ دیده می شود و ( ایریه ) در واژه اوستایی ( ایرینه ) airyana به معنی ( ایرانی ) و ( آریایی ) و در نامهای ( ایرینه وئجه ) airyana – vaejeh ، ایران ویچ و ایریو خشوثه Airyo-xo-xsutha ( كوهی كه آرش ، تیر انداز نامی ایران در زمان منوچهر پیشدادی از بالای آن ، تیری به سوی خاور انداخت ) و( ایر یاوه ) airyava ( یاری كننده آریا ) آورده شده است.

كلمه آریا به معنی نجیب ، اصیل ، شجاع و آزاده در نوشتارها به كاررفته به صورتی كه داریوش بزرگ هخامنشی در نبشته های نقش رستم و شوش ، از خود چنین یاد كرده است :
من داریوشم ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه سرزمین های همه نژاد ، شاه در این بوم ( زمین ) بزرگ پهناور ، پسر ویشتاسپ هخامنشی ، پارسی ، پسر پارسی ، آریا , آریایی ، آریا چهر ( آریایی نژاد ).

خشایارشاه ، پسر و جانشین او نیز در نوشته تخت جمشید ، از خود چنین یاد می كند:
من خشایار شا هستم ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه سرزمینهای پرنژاد ، شاه در این بوم بزرگ پهناور ، پسر داریوش ....)
آریایی هایی كه در هند مستقر شدند ، قلمرو خود را ارت ورت نام گذاشتند كه به صورت آریا ورته نیز گفته شده است . آریائی هایی كه به ایران آمدند ، بر اساس اوستا در سرزمینی به نام ائیریانم وئجو ( اوستایی ) یا ایرانویج ( eranvej) ( پهلوی ) زندگی می كرده اند . این كلمه از دو كلمه ایران و ویج(airyanam unejo) تشكیل شده است . ویج را بعضی به معنی تخمه و نژاد دانسته اند . بدین ترتیب ایرانویج به معنای نژاد ایرانی است و چون به مكانی منسوب شود به معنای محل زندگی ایرانیان خواهد بود.
ایران ویج در اوستا برترین سرزمین سپند است و در آنجاست كه جم بهشت آسودگی و ناز و نوش خویش را پی افكند . در ایرانویچ است كه زرتشت ، شست وخشور بزرگ دیده به دیدار جهان می گشاید و آیین خود را بنیاد می نهد.

( اریه ) ، ( ایریه ) رفته رفته به صورت ( ایر ) دگرگون شده و با پسوند نسبت پهلوی ikو یا ic به شكل نام ( اریك ) در ارمنی و ایرج در پهلوی و فارسی در آمده است.
ایرانیان در نبشته های پهلوی ساسانی ، خود را بدین نام و میهن خویش را ( ایران ) كه در پهلوی اشكانی اآریان ، ( در ارمنی eran ) یا ( ایرانشثر eransathr ) و در فارسی ایرانشهر می نامیدند.

در اوستا آریانه هم به معنای قوم ایرانی و هم محل سكونت آنان بوده است و لغت آریان نیز به صورت جمع آن بكار برده اند . در كتاب ( پیامبران و شاهان ) حمزه اصفهانی ، دانشمند سده 4 ه. ق یكبار از كشور آریان یاد كرده و یكبار آریان را از هفت تیره بزرگ روی زمین به شمار آورده است.

بنابر بر روایتهای كهن ، ایران از ایرج آمده است . ایرج و دو برادرش تور و سلم از فرزندان پادشاهی به نام فریدون هستند . این سه برادر به ترتیب در اوستا به صورت ائیریه ( Airya) توئیری ( Tuirya) و سی ریمه ( sairima) آمده است . سلم نیای همسایگان غربی ایران ، تور نیای همسایگان شرقی ایران و ایرج نیای ایرانیان شناخته شده اند . فریدون سرزمین اصلی خود را كه خونیرس نام داشته و در میانه جهن جای داشته به ایرج داده است و بدین ترتیب خونیرس همان ایران می باشد . صورت كامل این واژه اوستایی خونیرس یامی است كه به معنای سرزمین آفتاب تابان است . از روزگار ایرج كه به دست تور كشته شد ، میان ایرانیان و تورانیان جنگ در گرفت و در نتیجه لفظ تورانی بجای انیرانی ( غیر ایرانی ) معنا یافت.
از دوره هخامنشیان لغات چندی كه در بردارنده نام ایران است بر جای مانده است ، چنانكه نام پدر بزرگ داریوش ، آریامنه بوده و در كتیبه بیستون كلمه آریا نا خشاثرام ( aryana khsharthram) به معنای سرزمین آریایی ها بكار رفته و كلمه ائیریوشینه ( airyo shayana ) به معنای منزلگاه ایرانیان در فارسی باستان استفاده می شده است.
در همان حال یونانیان ، ایران را پرسیس ( persis ) نامیده بودند كه از نام فارس ریشه گرفته بود كه مسكن پارسان است . پارسیان در روزگار هخامنشیان حاكمان ایران بودند و به این دلیل یونانیان تمام سرزمین انان را بدین نام می خواندند . بعدها كلمه پرسیس در دیگر زباهای اروپایی نیز وارد شد و در زبان انگلیسی به صورت پرشیا ( Persia ) و در زبان فرانسوی پرس ( pers) بكار رفت.

در روزگار اشكانیان و ساسانیان ( دوره استفاده از زبان فارسی میانه ) كلمه آریانه قدیم به صورت اران ( eran ) در بین مردم رایج شد . این كلمه معمولا همراه با شتر (shatra) به معنای شهر و به صورت اران شثر بكار می رفت كه معنی آن ایرانشهر و مراد از آن كشور ایران است . پس ایرانشهر به معنای كشور ایران و ایرانشهری یعنی ایرانی البته نام ایرانشهر را به شهر نیشابور در خراسان نیز گفته اند.

ابو شكوربلخی ، در ستایش شاه سامانی ، می گوید:
خداوند ما نوح فرخ نژاد كه بر شهر ایران بگسترد داد

فردوسی نیز پس از او ، می سراید:
همه شهر ایران و توران و چین به شاهی بر او خواندند آفرین
همه شهر ایران بیاراستند می و رود و رامشگران خواستند

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۸:۲۸ قبل از ظهر
(http://www.pezeshk.us/ads/adclick.php?bannerid=16&zoneid=1&source=&dest=http://www.pezeshk.us/?page_id=7445)http://www.pezeshk.us/ads/adlog.php?bannerid=16&clientid=2&zoneid=1&source=&block=0&capping=0&cb=62218dc9a5bb1d7aa8bf21d090eeb5a5
برخورداری از یک ویژگی ژنتیکی بسیار نادر، پسربچه‌ سه ساله به نام Liam Hoekstra را «مینی سوپرمن» ( Mini Superman ) کرده است .
http://www.pezeshk.us/cms/wp-content/uploads/2009/04/4535354353.jpg (http://www.pezeshk.us/?attachment_id=15944)
یک پسر بچه سه ساله به دلیل برخورداری از یک صفت ژنتیکی بسیار نادر از چنان قدرتی برخوردار شده که عنوان «سوپر پسر» را به خود اختصاص داده است.
لیام در هنگام تولد دچار مشکلات زیادی از نظر پزشکی بود . او دارای یک سوراخ کوچک در دیواره فلب خود به همراه اگزما بر روی بدن و بزگی کلیه ها و عدم تحمل به لاکتوز بود . این کودک دارای شکمی سخت بود و در طی روز بارها دچار استفراغ می گردید.
لیام به سرعت بهبود یافت اما نکته ای که والدین او را نگران می کرد اشتهای زیاد این کودک بود . پدرش می گوید او واقعا همیشه گرسنه است . در واقع هر ساعت احتیاج به تغذیه دارد . مادرش می گوید لیام شش برابر دیگران غذا می خورد !
با گذشت زمان اشتهای کودک نه تنها کاهش نیافت بلکه بیشتر هم شد و نکته مهم و جالب این بود که تمام مواد غذایی در بدن این کودک به ماهیچه تبدیل می شد . در واقع تنها نقطه ای از بدن لیام که دارای چربی است گونه های او است . پزشکان می گویند متابولیسم بدن این کودک بسیار بالا است .
http://www.pezeshk.us/cms/wp-content/uploads/2009/04/34594359843543.jpg (http://www.pezeshk.us/?attachment_id=15943)
لیام در نوزده ماهگی می توانست بر روی دستهای خود شنا برود . و عضلات شکمی او آنچنان تنومند بود که می توانست باعث حسادت هر ورزشکار زیبایی اندام گردد .
پدرش می گوید : ” شما وقتى چنین قدرتی داشته باشید می توانید دنیا را دستخوش تغییر کنید .
دکتر لارسون می گوید : ” بله این اتفاق شدنی است براى اینکه او خیلى قوى است شما وقتى که آن نیروى باورنکردنى را در یک بچه می بینید آنگاه برای آینده چیزهاى خیلى بیشتر را از او توقع خواهید داشت . “این توانایی ژنتیکی خاص به این پسر بچه کوچک امکان می‌دهد که قدرت عضلانی فوق‌العاده‌ای داشته باشد، به طوری که می‌تواند به راحتی اثاثیه و لوازم سنگین را جابه‌جا کند.
محققان علت این قدرت فوق‌العاده و استثنایی را یک حالت ژنتیکی نادر اعلام کرده‌اند. آنها می‌گویند لیام احتمالا به حالتی موسوم به «هایپرتراپی ماهیچه‌ای مربوط به مید ستاتین» دچار است.
در این وضعیت بدن فرد مقدار بسیار اندکی چربی دارد و در عوض رشته‌های ماهیچه‌یی در بدن وی بسیار بزرگ می‌شوند و این وضعیت قدرت واقعی و فوق‌العاده‌ای به فرد می‌دهد.
http://www.pezeshk.us/cms/wp-content/uploads/2009/04/43654756765.jpg (http://www.pezeshk.us/?attachment_id=15945)
اولین بار این پدیده در یک پسر بچه خردسال آلمانی در سال ۲۰۰۰ مشاهده شد. لیما ماهیچه‌های بسیار قدرتمندی دارد، اما ظاهر وی درست شبیه به یک کودک طبیعی است .
در واقع جثه او کمی از سن خود کوچکتر، اما قدرتش بسیار بیشتر است.
لیام ناچار است به دلیل متابولیسم سریع در بدنش دائم غذا بخورد، یعنی حداقل باید در روز شش وعده غذا بخورد تا دچار کمبود کالری نشود.
لیام به دلیل قدرت زیاد اگر از بلندی بیافتد، آسیبی نمی‌بیند.
پژوهشگران معتقدند با بررسی و شبیه سازی این حالت می‌تواند بسیاری از بیماریها را معالجه کنند.
پدر لیام می گوید آرزو دارم که رو زی او براى تیم محبوب من یعنی تیم دانشگاه میشیگان تیم فوتبال بازى کند.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۸:۳۴ قبل از ظهر
عکس : باهوش ترین انسان جهان جایزه یک میلیون دلاری را رد کرد
این جایزه از سوی انستیتو ریاضیات کلی در شهر کمبریج ایالت ماساچوست امریکا برای کسی که این معما را حل می کرد در نظر گرفته شده بود .
http://www.persianv.com/jaleb/khabar/129291_353.jpg
نابغه روسی که موفق به حل یکی از مشکل ترین معماهای ریاضی تاریخ شده بود از قبول جایزه یک میلیون دلاری خودداری کرد.
گریگوری پرلمن که پس از این کار لقب باهوش ترین مرد جهان را به دست آورده است در شرایطی این جایزه را قبول نکردکه در خانه ای بسیار کوچک و مملواز سوسک در سن پترزبورگ زندگی می کند .
این جایزه از سوی انستیتو ریاضیات کلی در شهر کمبریج ایالت ماساچوست امریکا برای کسی که این معما را حل می کرد در نظر گرفته شده بود .
او در این زمینه گفته بود :من علاقه ای به پول ندارم و نمی خواهم مثل حیوانی که در باغ وحش به نمایش گذاشته می شود انگشت نما شوم .من قهرمان ریاضیات نیستم و نمی خواهم در کانون توجه دیگران باشم.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۹:۴۲ قبل از ظهر
یچ وقت دقت كرده اید چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا راننده ها زیر بارون دلشون فقط برای زنها می سوزه؟
*
چرا استادها به دخترها بهتر نمره میدن؟
*
چرا بارون میاد، ترافیک میشه؟
*
چرا تو خونه ۴٠ متری ال سی دی ۵٢ اینچی میذارن؟
*
چرا به هرکی مسن تره بیشتر اعتماد می کنن؟
*
چرا از در که میخوان رد بشن تعارف میکنن ولی سر تقاطع به هم رحم نمیکنن؟
*
چرا تو شهروند و هایپراستار و ... چشم میدوزن به سبد همدیگه؟
*
چرا از تو ماشین پوست پرتغال می ریزن بیرون؟
*
چرا تو اتوبان وقتی به ماشین جلویی می رسند چراغ میدن؟
*
چرا وقتی می رن لباس بخرن بقیه مغازه ها رو هم نگاه می کنن؟
*
چرا قبل از ازدواج دنبال پول طرف مقابلن نه اخلاقش؟




چرا بعد از ازدواج دنبال اخلاق طرف مقابلن نه پولش؟
چرا همه دوست دارن از این کشور برن؟
چرا اونهایی که رفتن می خوان برگردن؟
چرا روز پدر همه لباس زیر کادو می خرند؟
چرا مردها روز زن فقط طلا و ادکلن کادو می خرند؟
چرا فیلم زیاد می بینن ولی کتاب نمی خونن؟
چرا اونهایی که زبانشون خوبه هم فیلم رو با زیرنویس نگاه میکنن؟
چرا باجناقها هیچوقت از هم خوششون نمیاد؟
چرا زنها بچه برادرشون رو بیشتر از بچه خواهرشون دوست دارند؟
چرا پدر دخترها تو خواستگاری کمتر از همه حرف می زنن؟
چرا مراسم ختم ساعت ۴ بعد از ظهر تشکیل میشه؟
چرا وقتی پشت سر یکنفر صحبت میکنن اصلا فکر نمیکنن این غیبته؟
چرا آخوندها اینهمه پارچه دور سرشون می بندن؟
چرا زنها تو هر مهمونی نباید لباس تکراری بپوشن؟

چرا تو مهمونی اگه موز بخورن بی کلاسیه ولی سیب و پرتغال نه؟
چرا وقتی شکلات تعارف میکنن اگه بیشتر از یکی بردارن زشته؟
چرا بند کتونی رو دور مچ پا میبندن ولی بند کفش رو نه؟
چرا بیدار شدن از خواب تو یه صبح ابری یا بارونی براشون خیلی سخته؟
چرا واسه مهاجرت دنبال یه جای خوش آب و هوا می گردن؟
چرا با اینهمه شاعری که در طول تاریخ دارن شعر ترانه هاشون رو مریم حیدرزاده میگه
چرا با موسیقی سنتی شون نمیشه رقصید؟
چرا سه تار سه تا تار نداره؟
چرا قرارداد کارمندی رو کارفرماها تنظیم میکنن؟
چرا اکثر ماشینها یا سفیدن یا سیاه یا نقره ای؟
چرا نمیشه با کت و شلوار کتونی پوشید؟
چرا ترکها نمیتونن با هم فارسی صحبت کنن؟
چرا زنها وقتی ابرو بر می دارن روحیشون بهتر میشه؟(چه ربطی داره ابرو با روحیه؟)
چرا زنها لوازم ارایش رو روی شصتشون تست میکنن؟ چرا مثل کرم پشت دستشون نمی زنن؟
چرا زنها وقتی رژلب می زنن گردنشون رو به سمت آینه دراز می کنن؟



چرا مردها فرق آرایش ۵٠ هزارتومنی با آرایش ١.۵ میلیون تومنی رو نمیفهمن؟
چرا کادوهای عروسی رو یه روز بعد از عروسی (پاتختی) می دن؟
چرا وقتی داماد می رقصه بهش پول می دن؟ مگه داماد رقاصه؟
چرا وقتی یکی میمیره مشکی می پوشن؟ چرا نارنجی نمی پوشن؟ اگه مشکی رنگ غمه چرا اینهمه استفاده میشه؟
چرا موقع پخش صحبتهای رئیس جمهور زیرنویس تبلیغاتی نمی ذارن؟
چرا مردم تو تاکسی راجع به سیاست صحبت میکنن؟
چرا مردها هرزگی رو دوست دارن ؟
چرا وقتی به تقاطع می رسن بجای ترمز رو گاز فشار میارن؟
چرا قسمت مردانه اتوبوس بزرگتر از قسمت زنانه است؟
چرا تو اتوبان دست انداز میذارن؟
چرا کسی برای صبحونه کسی رو مهمون نمیکنه؟
چرا پشت شیشه ماشین می نویسن یا ابا عبدالله الحسین؟
چرا تو هر کوچه ای بجای یکی چندتا تکیه هست؟
چرا سر عقد عروس دفعه سوم میگه بله؟
چرا آدمها وقتی عکس میگیرن به یه جای نامعلوم خیره می شن؟
چرا با اینکه همه فضولند از فضولی دیگران ناله می کنند؟
چرا راننده تاکسی ها از همه بدتر رانندگی میکنن؟
چرااااااا....؟

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۹:۴۲ قبل از ظهر
گزیده طنز عبید زاكانی

«بله» نگو


یكی از بزرگان فرزند خود را فرموده باشد كه ای پسر، زبان از لفظ «نعم» حفظ كن و پیوسته لفظ «لا» بر زبان ران و یقین بدان كه تا كار نفر با «لا» باشد كار تو بالا باشد و تا لفظ تو «نعم» باشد‌، دل تو به غم باشد.

نهایت خساست

بزرگی كه در ثروت، قارون زمان خود بود، اجل فرا رسید و امید زندگانی قطع كرد. جگر‌گوشگان خود را حاضر كرد. گفت: ای فرزندان، روزگاری دراز در كسب مال، زحمت‌های سفر و حضر كشیده‌ام و حلق خود را به سرپنجه گرسنگی فشرده‌ام، هرگز از محافظت آن غافل مباشید و به هیچ وجه دست خرج بدان نزنید.

اگر كسی با شما سخن گوید كه پدر شما را در خواب دیدم قلیه حلوا می‌خواهد، هرگز به مكر آن فریب نخورید كه آن من نگفته باشم و مرده چیزی نخورد.

اگر من خود نیز به خواب شما بیایم و همین التماس كنم، بدان توجه نباید كرد كه آن را خواب و خیال و رویا خوانند. چه بسا كه آن را شیطا به شما نشان داده باشد، من آنچه در زندگی نخورده باشم در مردگی تمنا نكنم. این بگفت و جان به خزانه مالك دوزخ سپرد.

چانه‌زنی

بزرگی در معامله‌ای كه با دیگری داشت، برای مبلغی كم، چانه‌زنی از حد درگذرانید. او را منع كردند كه این مقدار ناچیز بدین چانه‌زنی نمی‌ارزد. گفت: چرا من مقداری از مال خود ترك كنم كه مرا یك روز و یك هفته و یك ماه و یك سال و همه عمر بس باشد؟

گفتند: چگونه؟ گفت: اگر به نمك دهم، یك روز بس باشد، اگر به حمام روم، یك هفته، اگر به حجامت دهم، یك ماه، اگر به جاروب دهم‌، یك سال، اگر به میخی دهم و در دیوار زنم، همه عمر بس باشد. پس نعمتی كه چندین مصلحت من بدان منوط باشد، چرا بگذارم با كوتاهی از دست من برود؟!

گوشت را آزاد كن

از بزرگان عصر، یكی با غلام خود گفت كه از مال خود، پاره‌ای گوشت بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم. غلام شاد شد. بریانی ساخت و پیش او آورد. خواجه خورد و گوشت به غلام سپرد. دیگر روز گفت: بدان گوشت، آبگوشتی زعفرانی بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم. غلام فرمان برد.

خواجه زهر مار كرد و گوشت به غلام سپرد. روز دیگر گوشت مضمحل بود و از كار افتاده، گفت: این گوشت بفروش و مقداری روغن بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد كنم.

گفت: ای خواجه، تو را به‌خدا بگذار من همچنان غلام تو باشم، اگر خیری در خاطر مبارك می‌گذرد، به نیت خدا این گوشت پاره را آزاد كن!

ادعای چهارم

مهدی خلیفه در شكار لشكر جدا ماند. شب به خانه عربی بیابانی رسید. غذایی كه در خانه موجود بود و كوزه‌ای شراب پیش آورد. چون كاسه‌ای بخوردند، مهدی گفت: من یكی از خواص مهدی‌ام، كاسه دوم بخوردند، گفت: یكی از امرای مهدی‌ام. كاسه سیم بخوردند، گفت: من مهدی‌ام.

اعرابی كوزه را برداشت و گفت: كاسه اول خوردی، دعوی خدمتكار كردی. دوم دعوی امارت كردی. سیم دعوی خلافت كردی، اگر كاسه دیگر بخوری، بی شك دعوی خدایی كنی!

روز دیگر چون لشكر او جمع شدند، اعرابی از ترس می‌گریخت. مهدی فرمود كه حاضرش كردند، زری چندش بدادند. اعرابی گفت: اشهد انك الصادق و لو دعیت الرابعه (گواهی می‌دهم كه تو راستگویی حتی اگر ادعای چهارم را هم داشته باشی.)

آرمان دزدی

ابوبكر ربابی اكثر شب‌ها به دزدی می‌رفت. شبی چندان كه سعی كرد چیزی نیافت. دستار خود بدزدید و در بغل نهاد. چون به خانه رفت، زنش گفت: چه آورده‌ای؟ گفت: این دستار آورده‌ام. زن گفت: این كه دستار خود توست. گفت: خاموش‌، تو ندانی. از بهر آن دزدیده‌ام تا آرمان دزدی‌ام باطل نشود.

خودكشی شیرین

حجی در كودكی شاگرد خیاطی بود. روزی استادش كاسه عسل به دكان برد، خواست كه به كاری رود. حجی را گفت: درین كاسه زهر است، نخوردی كه هلاك شوی. گفت: من با آن چه كار دارم؟ چون استاد برفت، حجی وصله جامه به صراف داد و تكه نانی گرفت و با آن تمام عسل بخورد.

استاد بازآمد، وصله طلبید، حجی گفت: مرا مزن تا راست بگویم. حالی كه غافل شدم، دزد وصله بربود. من ترسیدم كه بیایی و مرا بزنی. گفتم زهر بخورم تا تو بیایی من مرده باشم. آن زهر كه در كاسه بود، تمام بخوردم و هنوز زنده‌ام، باقی تو دانی.

دیر رسیدم

جمعی به جنگ ملاحده رفته بودند. در بازگشتن هر یك سر ملاحده‌ای بر چوب كرده می‌آوردند. یكی پایی بر چوب می‌آورد. پرسیدند: این را كه كشت؟ گفت: من، گفتند: چرا سرش نیاوردی؟ گفت: تا من برسیدم، سرش را برده بودند.

یاد خدا و پیامبر

شخصی از مولانا عضدالدین پرسید چطور است كه در زمان خلفا مردم دعوی خدایی و پیغمبری بسیار می‌كردند و اكنون نمی‌كنند. گفت: مردم این روزگار را چندان ظلم و گرسنگی پیش آمده است كه نه از خدایشان به یاد می‌آید و نه از پیغامبر.

حكایت حضرت یونس علیه‌السلام

پدر حجی سه ماهی بریان به خانه برد. حجی در خانه نبود. مادرش گفت: این را بخوریم پیش از آن كه حجی بیاید. سفره بنهادند. حجی بیامد دست به در زد. مادرش دو ماهی بزرگ در زیر تخت پنهان كرد و یكی كوچك در میان آورد. حجی از شكاف در دیده بود. چون بنشستند پدرش از حجی پرسید كه حكایت یونس پیغمبر شنیده‌ای؟ حجی گفت: از این ماهی پرسیدم تا بگوید. سر پیش ماهی برده و گوش بر دهان ماهی نهاد. گفت: این ماهی می‌گوید كه من آن زمان كوچك بودم. اینك دو ماهی دیگر از من بزرگتر در زیر تختند. از ایشان بپرس تا بگویند.

عاقبت كسب علم

معركه‌گیری با پسر خود ماجرا می‌كرد كه تو هیچ كاری نمی‌كنی و عمر در بطالت به سر می‌بری. چند با تو بگویم كه معلق زدن بیاموز، سگ ز چنبر جهانیدن و رسن بازی تعلم كن تا از عمر خود برخوردار شوی. اگر از من نمی‌شنوی، به خدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ریگ (به ارث مانده) ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلت و فلاكت و ادربار بمانی و یك جو از هیچ جا حاصل نتوانی كرد.

رخوت شراب

كسی را پدر در چاه افتاد و بمرد. او با جمعی شراب می‌خورد. یكی آنجا رفت، گفت: پدرت در چاه افتاده است. او را دل نمی‌داد كه ترك مجلس كند. گفت: باكی نیست مردان هرجا افتند. گفت: مرده است. گفت: والله شیر نر هم بمیرد. گفتند: بیا تا بركشیمش‌. گفت: ناكشیده پنجاه من باشد. گفتند: بیا تا برخاكش كنیم. گفت: احتیاج به من نیست. اگز زر طلاست من بر شما اعتماد كلی دارم. بروید و در خاكش كنید.

دلیل شكر

مردی خر گم كرده بود. گرد شهر می‌گشت و شكر می‌گفت: گفتند : چرا شكر می‌كنی. گفت: از بهر آن كه من بر خر ننشسته بودم و گر نه من نیز امروز چهار روز بودی كه گم شده بودمی.

خانه مصیبت‌زده

درویشی به در خانه‌ای رسید. پاره نانی بخواست. دختركی در خانه بود. گفت: نیست. گفت: مادرت كجاست؟ گفت برای تسلیت خویشاوندان رفته است. گفت: چنین كه من حال خانه شما را می‌بینم، خویشاوندان دیگر می‌باید كه برای تسلیت شما آیند.

گربه تبردزد

مردی تبری داشت و هر شب در مخزن می‌نهاد و در را محكم می‌بست. زنش پرسید چرا تبر در مخزن می‌نهی؟ گفت: تا گربه نبرد. گفت: گربه تبر چه می‌كند؟ گفت: ابله زنی بوده ای! تكه‌ای گوشت كه به یك جو نمی‌ارزد می‌برد، تبری كه به ده دینار خریده‌ام، رها خواهد كرد؟

در فكر بودم

یكی در باغ خود رفت، دزدی را پشتواره پیاز در بسته دید. گفت: در این باغ چه كار داری؟ گفت: بر راه می‌گذشتم ناگاه باد مرا در باغ انداخت. گفت: چرا پیاز بركندی؟ گفت: باد مرا می‌ربود، دست در بند پیاز می‌زدم، از زمین برمی‌آمد. گفت: این هم قبول، ولی چه كسی جمع كرد و پشتواره بست؟ گفت: والله من نیز در این فكر بودم كه آمدی.

تازه‌آمده‌ام

شخصی در خانه مردی خواست نماز بخواند. پرسید كه قبله كدام طرف است، گفت: من هنوز دو سال است كه در این خانه ام. كجا دانم كه قبله چون است.

خواندن فكر

شخصی دعوی نبوت می‌كرد. پیش خلیفه بردند. از او پرسید كه معجزه‌ات چیست؟ گفت: معجزه‌ام این است كه هرچه در دل شما می‌گذرد، مرا معلوم است. چنان كه اكنون در دل همه می‌گذرد كه من دروغ می‌گویم.

پلنگ

بازرگانی را زنی خوش صورت بود كه زهره نام داشت. عزم سفر كرد. از بهر او جامه‌ای سفید بساخت و كاسه‌ای نیل به خادم داد كه هرگاه از این زن حركتی ناشایست پدید آید، یك انگشت نیل بر جامه او بزن تا چون بازآیم، مرا حال معلوم شود. پس از مدتی خواجه به خادم نبشت كه:

چیزی نكند زهره كه ننگی باشد

بر جامه او ز نیل رنگی باشد.

خادم باز نبشت كه:

گر آمدن خواجه درنگی باشد

چون بازآید، زهره پلنگی باشد

مسلمانی

خطیبی را گفتند: مسلمانی چیست: گفت: من مردی خطیبم، مرا با مسلمانی چكار؟

عرق

كسی تا‌بستان از بغداد می‌آمد، گفتند: آنجا چه می‌كردی؟ گفت: عرق.

اهمیت گیوه

درویشی گیوه در پا نماز خواند. دزدی طمع در گیوه او بست. گفت: با گیوه نماز درست نباشد. درویش دریافت و گفت: اگر نماز نباشد، گیوه باشد.

عمر بعد از مرگ

ظریفی مرغ بریان در سفره بخیلی دید كه سه روز پی در پی بود و نمی‌خورد. گفت: عمر این مرغ بریان، بعد از مرگ،‌ درازتر از عمر اوست پیش از مرگ.

فرزند بزرگان

زن طلحك فرزندی زایید. سلطان محمود او را پرسید كه چه زاده است؟ گفت: از درویشان چه زاید؟ پسری یا دختری. گفت: مگر از بزرگان چه زاید؟ گفت: چیزی زاید بی هنجار گوی و خانه برانداز.

تلقین مغرضانه

میان رئیس و خطیب ده دشمنی بود. رئیس بمرد، چون به خاكش سپردند، خطیب را گفتند: تلقین او گوی. گفت: از بهر این كار دیگری را بخواهید كه او سخن من به غرض می شنود.

دزد بی تقصیر

استر طلحك بدزدیدند. یكی می‌گفت: گناه توست كه از پاس آن اهمال ورزیدی، دیگری گفت: گناه مهمتر آن است كه در طویله بازگذاشته است... گفت: پس در این صورت، دزد را گناه نباشد.

به همین می‌خندم: شخصی مهمانی را در زیر خانه خوابانیده نیمه شب صدای خنده وی را در بالاخانه شنید. پرسید كه در آنجا چه می‌كنی؟ گفت: در خواب غلتیده‌ام، گفت: مردم از بالا به پایین می‌غلتند تواز پایین به بالا می‌غلتی؟ گفت: من هم به همین می‌خندم.

همه را بپوش

سلطان محمود در زمستان سخت، به طلحك گفت كه با این جامه یك لا در این سرما چه می‌كنی كه من با این همه جامه می‌لرزم. گفت: ای پادشاه، تو نیز مانند من كن تا نلرزی. گفت: مگر تو چه كرده‌ای؟ گفت: هرچه جامه داشتم همه را در بر كرده‌ام.

با اینكه نمی‌خوانم

شمس‌الدین مظفر روزی با شاگردان خود می‌گفت: تحصیل در كودكی می‌باید كرد. هرچه در كودكی به یاد گیرند، هرگز فراموش نشود. من این زمان‌، پنجاه سال باشد كه سوره فاتحه را یاد گرفته‌ام و با وجود اینكه هرگز نخوانده‌ام هنوز به یاد دارم.

سجده سقف

شخصی خانه به كرایه گرفته بود. چوب‌های سقفش بسیار صدا می‌كرد. به صاحبخانه برای تعمیر آن سخن به میان آورد. پاسخ داد كه چوب‌های سقف ذكر خداوند می‌كنند. گفت: نیك است اما می‌ترسم این ذكر منجر به سجود شود.

دوستی نسیه

هارون به بهلول گفت: دوست‌ترین مردمان نزد تو كیست؟ گفت: آن كه شكمم را سیر سازد. گفت: من سیر می‌سازم، پس مرا دوست خواهی داشت یا نه، گفت: دوستی نسیه نمی‌شود.

شوهر چهارم

زنی كه سر دو شوهر را خورده بود، شوهر سیمش رو به مرگ بود. برای او گریه می‌كرد و می‌گفت: ای خواجه، به كجا می‌روی و مرا به كی می‌سپاری؟ گفت : به چهارمین.

خواص نام آدم و حوا

واعظی بر منبر می‌گفت: هر كه نام آدم و حوا نوشته در خانه آویزد، شیطان بدان خانه درنیاید. طلحك از پای منبر برخاست و گفت: مولانا شیطان در بهشت در جوار خانه به نزد ایشان رفت و بفریفت، چگونه می‌شود كه در خانه ما از اسم ایشان پرهیز كند؟

قسم دروغ

شیطان را پرسیدند كه كدام طایفه را دوست داری؟ گفت: دلالان را. گفتند:‌ چرا؟ گفت: از بهر آن كه من به سخن دروغ از ایشان خرسند بودم، ایشان سوگند دروغ نیز بدان افزودند.

اگر می‌توانستم: عسسان (پاسبانان) شب به مردی مست رسیدند، بگرفتند كه برخیز تا به زندانت بریم. گفت: اگر من به راه توانستمی رفت، به خانه خود رفتمی.

بیا پایین:

اعرابی را پیش خلیفه بردند. او را دید بر تخت نشسته، دیگران در زیرایستاده، گفت: السلام‌علیك یا الله. گفت: من الله نیستم. گفت‌: یا جبرئیل. گفت: من جبرئیل نیستم. گفت: الله نیستی، جبرئیل نیستی، پس چرا بر آن بالا رفته تنها نشسته‌ای؟ تو نیز به زیرآی و در میان مردمان بنشین.

تهدید:

درویشی به دهی رسید. جمعی كدخدایان را دید آنجا نشسته، گفت: مرا چیزی بدهید و گرنه با این ده همان كنم كه با آن ده دیگر كردم. ایشان بترسیدند، گفتند مبادا كه ساحری یا ولی‌ای باشد كه از او خرابی به ده ما رسد. آنچه خواست بدادند. بعد از آن پرسیدند كه با آن ده چه كردی؟ گفت: آنجا سوالی كردم، چیزی ندادند، به اینجا آمدم، اگر شما نیز چیزی نمی‌دادید به دهی دیگر می رفتم.

سركه هفت ساله

رنجوری را سركه هفت ساله تجویز كردند. از دوستی بخواست. گفت: من دارم اما نمی‌دهم. گفت: چرا؟ گفت: اگر من سركه به كسی دادمی، سال اول تمام شدی و به هفت سالگی نرسیدی.

جزای گاز گرفتن

وقتی مزید را سگ گزید (گاز گرفت). گفتند: اگر می‌خواهی درد ساكت شود، آن سگ را ترید بخوران. گفت: آن گاه هیچ سگی در جهان نماند، مگر آن كه بیاید و مرا بگزد.

نیم عمر و كل عمر

نحوی در كشتی بود. ملاح را گفت: تو علم نحو خوانده‌ای؟ گفت: نه. گفت: نیم عمرت برفناست. روز دیگر تندبادی پدید آمد، كشتی می‌خواست غرق شود. ملاح او را گفت: تو علم شنا آموخته‌ای؟ گفت: نه. گفت: كل عمرت برفناست

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۹:۴۳ قبل از ظهر
پخت نانی به بلندی 1600 متر!!


http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/20844.jpg
... هر ساله نانوایان مكزیك با پخت نان، مراسم سنتی «مگی» را جشن گرفته و نان‌های پخته شده را در میان خانواده‌های مكزیكی و كودكان یتیم تقسیم می‌كنند...
جمعی از نانوایان مكزیكی با پخت نانی به بزرگی و وزن 10 هزار كیلوگرم، نام خود را در كتاب ركوردهای گینس به ثبت رساندند.
«لائورا واسكوئز» ــ رییس توسعه اقتصادی مكزیك ــ در گفت و گو با خبرگزاری فرانسه، گفت: هر ساله نانوایان مكزیك با پخت نان، مراسم سنتی «مگی» را جشن گرفته و نان‌های پخته شده را در میان خانواده‌های مكزیكی و كودكان یتیم تقسیم می‌كنند، اما امسال نانوایان مكزیكی با پخت نانی به وزن 10 هزار كیلوگرم، این جشن را با شكوه برگزار كرده و علاوه بر اینكه تعداد بیشتری از خانواده‌ها را شاد كردند، نام خود را نیز در كتاب ركوردهای گینس به ثبت رساندند.
بر اساس اعلام نظر نمایندگان كتاب ركوردهای گینس، این نان در میدان «زوكالا» واقع در شهر مكزیكو توسط شهردار برش داده شده و میان مردم تقسیم شد.
در پخت این نان كه یكهزار و 600 متر طول دارد و می‌تواند 200 نفر را سیر كند، دو هزار و 300 نانوا همكاری كردند. علاوه بر این، در پخت این نان از 6 هزار و 600 كیلوگرم آرد، 300 كیلوگرم كره و یكهزار و 500 لیتر شیر استفاده شده‌است.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۲, ۰۹:۵۰ قبل از ظهر
مادربزرگ، نوه‌اش را به دنیا آورد؟!!
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/11501.jpg
یك زن 61 ساله ژاپنی به دلیل عدم باردار شدن دخترش و به خواهش وی، تخمك او را در رحم خود بارور كرده و نوه‌اش...


یك زن 61 ساله ژاپنی با استفاده از تخمك دختر خود،‌ نوه‌اش را به دنیا آورد.
یك زن 61 ساله ژاپنی به دلیل عدم باردار شدن دخترش و به خواهش وی، تخمك او را در رحم خود بارور كرده و نوه‌اش را به دنیا آورد. وی از این كار بسیار خشنود است و احساس شادمانی می‌كند.
دكتر یاهیرو نتو، مسئول كلینیك سوآ ماترنیتی در مورد باروری و تولد این كودك گفت: اگرچه بارور ساختن به صورت مصنوعی در ژاپن بسیار نادر است و توسط بسیاری از گروه‌ها تحریم شده، اما غیر قانونی نیست.
وی افزود: هم مادر جانشین و هم كودك هر دو سالم هستند و هیچگونه نگرانی در مورد سلامت این دو وجود ندارد.
سخنگوی كلینیك دراین باره گفت: این زن 61 ساله كهنسال‌ترین مادر جانشین در كل ژاپن تا به امروز بوده است و رسانه‌ها اعلام كردند كه وی پیرترین زنی است كه در كل جهان بچه‌ای را به دنیا آورده است.
در كلینیك سوآ ماترینتی هشت مادر جانشین تاكنون بچه به دنیا آورده‌اند. از این میان، ‌چهار تن از دختران خود تخمك گرفته و بارور شده‌اند.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۳, ۰۷:۴۳ قبل از ظهر
زنی که برای اصلاح موهایش به لس آنجلس می‌رود!!+عکس

کیتی پرایس در این باره گفت: به رغم اینکه ترجیح می‌دهد زندگی ساده ای به دور از تجملات داشته باشد، اما...

http://www.niksite.com/khabar/model.jpg
یک زن انگلیسی سالانه بیش از 99 هزار دلار برای موهای خود هزینه می‌کند.
کیتی پرایس در این باره گفت: به رغم اینکه ترجیح می‌دهد زندگی ساده ای به دور از تجملات داشته باشد، اما او هر 3 ماه، 24 هزار دلار برای موهای خود هزینه می‌کند. این زن همیشه به آرایشگاهی در لس آنجلس می‌رود و مجبور است به آنجا سفر کند که خیلی پرهزینه است.

http://www.niksite.com/khabar/kp_harvey_01.jpg
زن انگلیسی 3 فرزند به نام‌های هارفی 7 ساله، جونیور4 ساله و پرنسس تیامی‌2 ساله دارد. او تمایل زیادی دارد تا برای فرزندانش غذای بهداشتی تهیه کند.
این زن در این خصوص خیلی قاطع است و اصرار دارد که فرزندانش غذای تازه بخورند، اما خودش گاهی اوقات شب‌ها غذاهای آماده می‌خورد.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۳, ۰۷:۴۵ قبل از ظهر
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/18052.jpg
ماری كه به اشتباه 4 توپ گلف را به جای تخم مرغ خورده بود پس از یك عمل جراحی نجات پیدا كرد. یك زوج استرالیایی این توپ‌ها را برای تشویق و دلگرمی مرغ‌ها در مرغداریشان كه در... ماری كه به اشتباه 4 توپ گلف را به جای تخم مرغ خورده بود پس از یك عمل جراحی نجات پیدا كرد.

http://www.seemorgh.com/images/iContent/snake-golf-001.jpg

یك زوج استرالیایی این توپ‌ها را برای تشویق و دلگرمی مرغ‌ها در مرغداریشان كه در Nobbys Creek واقع در Nouvelle-Galles در جنوب كشوراست قرار داده بودند.
آنها متوجه كم شدن تعداد توپها در ماه اخیر شدند و دیدند كه یك اژدرمار در حالیكه بدنش به شكل گلوله گلوله در آمده در همان نزدیكی كِز كرده و قایم شده است.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/snake-golf-002.jpg

http://www.seemorgh.com/images/iContent/snake-golf-004.jpg

این مار توسط دامپزشك عالی رتبه "Micheal Pyne" جراحی شد و توپ‌ها از روده‌اش خارج شدند.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/snake-golf-005.jpg

به گفته Pyne این مار اكنون به سرعت روند بهبودی را سپری می‌كند.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/snake-golf-006.jpg

همچنین وی اظهار داشت كه بی‌حركت ماندن توپها در جایی ثابت در بدن مار موجب زنده ماندنش شده است و اگر توپ‌ها جا به جا می‌شدند مار قطعا" مرده بود.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/snake-golf-008.jpg

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۳, ۰۷:۴۶ قبل از ظهر
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/18023.jpg
دانشگاه شانگ‌های چین به رسم هر سال فهرست رده بندی سالیانه بهترین دانشگاه‌های جهان را منتشر كرد. مانند هر سال دانشگاه هاروارد در ایالت ماساچوست آمریكا با فاصله زیادی از...
دانشگاه شانگ‌های چین به رسم هر سال فهرست رده بندی سالیانه بهترین دانشگاه‌های جهان را منتشر كرد. مانند هر سال دانشگاه هاروارد در ایالت ماساچوست آمریكا با فاصله زیادی از سایر دانشگاه‌ها در صدر این رده بندی است. نگاهی تصویری به 10 دانشگاه برتر جهان:



http://www.seemorgh.com/images/iContent/dan01.jpg

دانشگاه هاروارد در ایالت ماساچوست در سال 1636 میلادی تاسیس شد و قدیمی ترین دانشگاه ایالات متحده محسوب می‌شود. در طول تاریخ آن 9 رئیس جمهور آمریكا فارغ التحصیل هاروارد بوده و 40 برنده جوایز مختلف نوبل به این دانشگاه تعلق داشته‌اند.



http://www.seemorgh.com/images/iContent/dan02.jpg

دانشگاه استنفورد در سیلیكن ولی ایالت كالیفرنیا مانند سال گذشته در مكان دوم بهترین دانشگاه‌های جهان قرار دارد. دانشگاه استنفورد در اواخر قرن نوزدهم میلادی تاسیس شد. این دانشگاه از زمان تاسیس یك قطب اصلی تحقیقات محسوب می‌شود.



http://www.seemorgh.com/images/iContent/dan03.jpg

دانشگاه بركلی كالیفرنیا سومین دانشگاه برتر جهان است. این دانشگاه در سال 1868 میلادی تاسیس شد. دانشگاه بركلی دارای 35 هزار دانشجو است.



http://www.seemorgh.com/images/iContent/dan04.jpg

دانشگاه كمبریج بریتانیا چهارمین دانشگاه برتر جهان محسوب می‌شود. این دانشگاه در قرن سیزدهم میلادی تاسیس شد و یكی از قدیمی‌ترین دانشگاه‌های اروپا است.



http://www.seemorgh.com/images/iContent/dan05.jpg

ماساچوستز انستیتوت آف تكنولوژی یا MIT در نزدیكی شهر بوستن واقع شده و در سال 1861 تاسیس شد. این دانشگاه پنجمین دانشگاه برتر جهان است.



http://www.seemorgh.com/images/iContent/dan06.jpg

كالیفرنیا اینستیتوت آف تكنولوژی یا كال تك ششمین دانشگاه برتر جهان در نزدیكی شهر لس آنجلس قرار دارد. این دانشگاه در اواخر قرن نوزدهم میلادی تاسیس شده است.



http://www.seemorgh.com/images/iContent/dan07.jpg

دانشگاه كلمبیا هفتمین دانشگاه برتر جهان در شهر نیویورك واقع شده است. این دانشگاه كه در سال 1754 میلادی تاسیس شد ابتدا كینگز كالج نام داشت و پنجمین دانشگاه قدیمی ایالات متحده محسوب می‌شود.



http://www.seemorgh.com/images/iContent/dan08.jpg

تصویر تركیبی از ساختمان‌های قدیمی و جدید دانشگاه پرینستون هشتمین دانشگاه برتر جهان. این دانشگاه در سال 1746 در شهر پرینستون در ایالت نیو جرسی تاسیس شد. جان اف كندی، رئیس جمهور فقید آمریكا از مشهورترین دانشجویان آن و آلبرت انشتین، مشهورترین استاد این دانشگاه محسوب می‌شوند.



http://www.seemorgh.com/images/iContent/dan09.jpg

دانشگاه شیكاگو در منطقه هاید پارك شهر شیكاگو در سال 1890 توسط جان دی راكفلر تاسیس شد. این دانشگاه نهمین دانشگاه برتر جهان است.



http://www.seemorgh.com/images/iContent/dan100.jpg

دانشگاه آكسفورد بریتانیا دهمین دانشگاه برتر جهان است. این دانشگاه در اواخر قرن یازدهم میلادی تاسیس شد و قدیمی ترین دانشگاه بریتانیا است.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۴, ۰۲:۲۶ قبل از ظهر
این عکسها متعلق به یک زن عربی به نام بنت سعید هست که در مسابقات کشتی کج بانوان صاحب یک کمربند هم شده همونطور که در عکس میبینید

نکته خنده دار اینجاست که بعد از دیدن مایو اسلامی تیم شنا زنان ایرانی فکر نمیکردم از اون خنده دار تر و مسخره تر وجود نداره ..... تا اینکه...... اینو که برگرفته از یک برنامه تلویزیونی هست دیدم و فکر کردم که خداییش از مایو اسلامی تیم شنای ما مسخره تر هست میگین نه تماشا کنید

http://i28.tinypic.com/11ty26f.jpg

http://i30.tinypic.com/noeb9c.jpg

http://i29.tinypic.com/qoiz52.jpg

http://i29.tinypic.com/4tsriu.jpg

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۴, ۰۲:۲۸ قبل از ظهر
مطمئن نیستم چطوری کار می کند ولی به صورت خارق العاده ای دقیق است.





قبل از اینکه به عکس نگاه کنید توضیحات را به طور کامل بخوانید.





عکس زیر حاوی 2 دلفین کاملا متشابه می باشد که در مطالعات روی سطوح استرس در بیمارستان St. Mary استفاده می شود.





به هر دو دلفین که از آب بیرون پریده اند نگاه کنید. هر دو دلفین کاملا شبیه یکدیگر هستند. یک مطالعه دقیق نشان داده که علارغم اینکه هر دو دلفین شبیه یکدیگر هستند شخصی که استرس دارد اختلافاتی را بین آنها پیدا خواهد کرد.





هر چه فرد اختلافات بیشتری را بین این دو دلفین پیدا کند تحت استرس بیشتری قرار دارد





اکنون به عکس نگاه کنید و اگر شما بیش از 2 اختلاف بین دو دلفین پیدا کردید نیاز به مرخصی دارید.


.


.


.


.


.


.


.


.


.


.


.


.


.


.


.


.





.





.








.











.











.














.














.










































































http://3.bp.blogspot.com/_vMQOfToLxz0/S2QBOYPntMI/AAAAAAAACg0/WX-wjHhU2Wc/s320/untitled.bmp

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۴, ۰۳:۰۴ قبل از ظهر
یا میدانستید که سریعترین پرنده شاهین است و میتواند با سرعت 200 کیلومتر در ساعت پرواز کند.

آیا میدانستید که در شیلی منطقه ی صحرایی وجود دارد که هزاران سال است در آن باران نباریده است.
آیا میدانستید هر 50 ثانیه یک نفر در دنیا به بیماری ایدز مبتلا میشود.
آیا میدانستید که وزن اسکلت انسان بالغ سیزده تا پانزده کیلوگرم است.
آیا میدانستید که خرس قطبی هنگامی که روی دو پا می‌ایستد حدود سه متر است.
آیا میدانستید زرافه میتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند.
آیا میدانستید خرگوش و طوطی تنها حیواناتی هستند که می‌توانند بدون برگشتن اشیاء پشت سر خود را ببینند.
آیا میدانستید که اگر همه یخهای قطب جنوب آب شود بر سطح آب اقیانوسها هفتاد متر اضافه می شود و در این صورت یک چهارم خشکیهای کره زمین زیر آب میرود.
آیا میدانستید که کبد یا جگر تنها عضو داخلی بدن است که اگر با عمل جراحی قسمتی از آن برداشته شود دوباره رشد میکند.
آیا میدانستید هر عنکبوت تار ویژه خود را دارد و هیچگاه تارهای آنها به هم شبیه نیستند.
آیا میدانستید که اگر در یک سال هیچ یک از نسلهای یک جفت مگس نر و ماده از بین نروند ، حجم مگسهای متولد شده با حجم کره زمین برابر میشود.
آیا میدانستید که طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست.
آیا میدانستید که سریع ترین عضله بدن انسان زبان است.
آیا میدانستید که شبکه چشم 135 میلیون سلول احساس دارد که مسوولیت گرفتن تصاویر و تشخیص رنگها را بر عهده دارد.
آیا میدانستید که بدن انسان پنجاه هزار کیلومتر رشته عصبی دارد.
آیا میدانستید که هشت پا با وجود داشتن بدنی بزرگ میتواند از سوراخی به قطر پنج سانتیمترعبور کند.
آیا میدانستید که تنها موجودی که میتواند به پشت بخوابد انسان است.
آیا میدانستید چشم سالم انسان میتواند ده میلیون رنگ را مختلف را ببیند و آنها را از یکدیگر تمیز دهد.
آیا میدانستید که فیل بالغ در روز بطور متوسط دویست و بیست کیلوگرم غذا و دویست لیتر آب مصرف میکند.
آیا میدانستید که اگر زنی به کوررنگی مبتلا باشد، فرزندان پسر او کوررنگ میشوند.
آیا میدانستید که همه نوزادان میگو نر متولد می شوند و بعد از چند هفته بخشی از نوزادان به ماده تبدیل می شوند
آیا میدانستید حس بویایی انسان قادر به دریافت وتشخیص ده هزار بوی متفاوت است.
آیا میدانستید یک قطره آب دارای یک‌ صد میلیارد اتم است.
آیا میدانستید که تعداد افرادی که سالانه از نیش زنبور میمیرند بیشتر از کسانی است که سالانه از نیش مار میمیرند.
آیا میدانستید که گرده گل هرگز فاسد نمی شود و از محدود مواد طبیعی است که تا زمان نا محدودی باقی می ماند .
آیا میدانستید که حس بویایی خرس تقریبا صد برابر قوی تر از انسان است.
آیا میدانستید مغز فیزیکدان نابغه، آلبرت اینشتین پانزده درصد از حجم مغز انسان عادی بزرگتر بود.
آیا میدانستید که هنگام صحبت برای بیان هر کلمه هفتاد و دو ماهیچه به کار گرفته می‌شود.
آیا میدانستید که اگر تکثیر باکتری تا بیست و چهار ساعت ادامه یابد ، توده دو تنی از یک باکتری بوجود می آید.
آیا میدانستید که خرسها موجوداتی چپ دست هستند.
آیا میدانستید که هر یک لیتر بنزین معادل بیســــــــت و سه و نیم تــــــــن گیاهان مدفون شده در قرنها پیش است.
آیا میدانستید که آلباتوس که یک نوع مرغ دریایی ست بلندترین بالها را دارد فاصله دو نوک بالهای او تا دو متر میرسد و درضمن آنها می توانند در حال پرواز بخوابند.
آیا میدانستید 17 هزار نوع زنبور در جهان شناسایی شده است .
آیا میدانستید که بلندی شترمرغ به دو متر و نیم و وزنش به 90 کیلو میرسد.
آیا میدانستید که لاک پشت در بین جانوران جهان، طولانی ترین عمر را دارد و ممکن است تا150سال عمر کند.
آیا میدانستید که باز مهاجر، یا عقاب اردکی، تیز پروازترین پرنده است آنها می تواند دقیقه ای چهار تا هشت کیلومتر پرواز کند.
آیا میدانستید که مرغ زرین بال کوچکترین پرنده است وزن نوع سرخ گلوی بالغ آن کمتر از وزن یک دو ریالی است
آیا میدانستید که پروانه هرکول استرالیای که فاصله دو نوک بالهای آن در حالت گسترده سی و پنج سانتی متراست، بزرگترین پروانه جهان است.



39. آیا میدانستید که قدرت بینایی جغد 82 برابر قدرت دید انسان است.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۴, ۰۵:۵۵ قبل از ظهر
شاید برای شما هم جالب باشه که بدونین چرا ما ایرانیها، به پاپ کرن میگیم چسhttp://static.cloob.com//public/images/smiles/4.gif
فیل؟!

چون این خوراکی خوشمزه نه به فیل ربط داره نه به ...!!


اولین مدل پاپ کرن که وارد ایران شد، مربوط به یک شرکت انگلیسی بود به اسم

چسترفیلد (Chesterfield)

و چون ما ایرانیها لهجه داریم در حد تیم ملی، این رو ساده سازی کردیم و گفتیم
چس فیل!


شناختن محصولات مختلف به اسم اولین برند، توی ایران خیلی عادیه. مثل:

تاید، ریکا، وایتکس، ماتیک، کلینکس، و ...


حالا شما میتونین با خیال راحت این خوراکی رو بخورین و نگران چیزی نباشین

هرچی هم دوست دارین صداش کنین:

پاپ کرن، چس فیل، چسترفیلد، ذرت بو داده، گل بلال، یا هر چیز دیگه

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۴, ۰۷:۲۹ قبل از ظهر
داستان طنز زن و شوهر
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است...
به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو...
ابتدا در فاصله 4 متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله 3 متری تکرار کن. بعد در 2 متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم.
سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید:
عزیزم ، شام چی داریم؟جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت:
عزیزم شام چی داریم؟وهمسرش گفت:
مگه کری؟! برای چهارمین بار میگم: « خوراک مرغ""""

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۱-۲۴, ۰۷:۳۴ قبل از ظهر
DaNeSTaNI HaYE aJiBe 2NYaaaaa !!!





کانادا یک واژه هندی به معنی روستای بزرگ می باشد





سوسکها سریعترین جانوران ۶ پا می باشند با سرعت یک متردرثانیه



جلیقه ضد گلوله ،برف پاک کن شیشه خودرو و پرینتر لیزری همگی اختراعات زنان می باشد



خرگوشهاوطوطی هابدون نیازبه چرخاندن سرخودقادرند پشت سرخود را ببینند



سگهای شهری بطورمتوسط ۳ سال بیشترازسگهای روستائی عمرمی کنند



درامریکاسالانه ۱۵نفربراثرگازگرفتگی توسط سگهاجان خودراازدست می دهند



مادروهمسرگراهام بل مخترع تلفن هردوناشنوا بودنداند



۱۰ % وزن بدن انسان (بدون آب ) را با کتریها تشکیل می دهند



۱۱% جمعیت جهان را چپ دستان تشکیل می دهند



از هر ۱۰ نفر یک نفر در سراسر جهان در جزیره زندگی می کند



۹۸ % وزن آب از اکسیژن تشکیل یافته است



یک اسب در طول یک سال ۷ برابر وزن بدن خود غذا مصرف می کند



رشد دندانهای سگ آبی هیچگاه متوقف نمی گردد



چیتا قادر است درحد سرعت خود گامهایی به طول ۸ متر بر دارد



شمپانزه ها قادرندمقابل آینه چهره خودرا تشخیص دهند اما میمونها نمی توانند



روشنائی قرص کامل ماه برابر هلال ماه می باشد



یک خرس قادر است با سرعت یک اسب بدود



اسب ها قادر ند در حالت ایستاده بخوابند



کانگرو ها قادرند ۳ متربه سمت بالا و ۸ متر به سمت جلو بپرند



گونه ای از خر گوش قادر است ۱۲ ساعت پس از تولد جفت گیری کند



دارکوب ها قادرند ۲۰ بار در ثانیه به تنه درخت ضربه بزنند



سالا نه ۵۰۰ فیلم در امریکا و ۸۰۰ فیلم در هند ساخته می شود



تمامی پستانداران به استثایی انسان و میمون کور رنگ هستند



تمام قوهای کشور انگلیس جزو دارایی های ملکه انگلیس می باشد



موریانه ها قادرند تا ۲ روز زیر آب زنده بمانند



فیل ها قادرند روزانه ۶۰ گالن آب ۲۵۰ کیلو گرم یونجه مصرف کنند



جغد ها قادر به حرکت دادن چشمان حود در کاسه چشم نمی باشند



۸۰% امواج مایکرو ویو تلفنهای همراه بوسیله سر جذب می شوند



قدفضا نوردان هنگامی که درفضا هستند ۵ تا ۷ سانتیمتر بلند ترمیگردد



بلژیک تنها کشوری است که فیلمهای غیراخلاقی را سانسورنمی کند



موزپرمصرف ترین میوه کشورامریکا است



درتمام انسانها ی کره زمین ۹۹۹ % شباهت ژنتیکی وجود دارد



قلب انسان بطورمتوسط ۱۰۰ هزارباردرسال میتپد



سطح شهر مکزیک سالانه ۲۵ سانتی متر نشست میکند



۵۰% جمعیت جهان هیچگاه در طول حیات خود از تلفن استفاده نکرده اند



در هر ۵ ثانیه یک کامپیوتر در سطح جهان به ویروس آلوده می شود



ظروف پلاستیکی ۵۰هزارسال طول میکشدتادرطبیعت شروع به تجزیه شدن کند



موشهای صحرائی سالانه ۱/۳ منابع وذخائرعذائی جهان رانابود می سازند



۹۸۵% از ژنهای انسان وشامپانزه یکسان می باشد



عمرسنجاقکها تنها ۲۴ ساعت است



آدلف هیتلر گیاهخوار بوده است



قلب میگو در سر آن است



قلب وال ها تنها ۹ بار در دقیقه میتبد



لئو ناردو داوینچی مخترع قیچی می باشد



پلنگها قادرند تا ارتفاع ۵ متر به بالا بپرند



۷۰% فقرای جهان را زنان تشکیل میدهند



اختراع پیچ گوشتی بیش از پیچ صورت گرفت



اغلب ماره ها دارای ۶ ردیف دندان می باشند



۹۰% سم مار ها از پروتئین تشکیل شده است



۲/۳ آدم رباییهای جهان در کلمبیا به وقوع می پیوندد



۲/۳ اعدامهای جهان در کشور چین بوقوع می پیوندد



سرود اصلی کشور یونان منشکل از ۱۵۸ بیت می باشد



نور خورشید ۸۵ دقیقه طول میکشد تا به زمین برسد



خودرو سازی بزرگترین صنعت در جهان می باشد



در هر دو هفته یک زبان در جهان منقرض میگردد



عمر تمساح بیش از ۱۰۰ سال استر است



تمساح ها قادرندآرواره های خود را با نیرو ی ۱۳۰۰ کیلو گرم ببندند



قلب یک جوجه تیغی در حالت عادی ۱۹۰ بار در دقیقه میزند که دوران خواب زمستانی به ۲۰ بار در دقیقه کاهش می یابد



مزه سیب ، پیاز و سیب زمینی یکسان می باشد و تنها بواسطه بوی آنهاست که طعم های متفاوتی می یابند



یک کوه آتشفشا ن قادراست ذرات ریزوگردوغباررا تاارتفاع ۵۰کیلومتری به فضای اطراف پرتاب کند



مدت زمان گردش سیاره عطارد بدور خود دو برابر مدت زمان گردش آن بدور خورشید است



سم مارهای قهوه ای استرالیا تا حدی مهلک می باشد که ۰۰۲/۰ گرم از سم این مارها میتواند یک انسان را بکشد



هرگا ه جمعیت کره زمین به ۱۰۰ نفر کاهش یابد ۵۰ % پول جهان در دست ۶ نفر قرار خواهد گرفت



یک گاو بطور متوسط سالانه ۲ هزار و ۳۰۰ گالن شیر تولید می کند



ون گوگ در طول حیات خود تنها یکی از نقاشهای خود را بفروش رساند



گربه های خانگی ۷۰% وقت خود را در خواب سپری میکنند
--

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۱, ۱۰:۱۳ قبل از ظهر
http://i16.tinypic.com/2ahf6tj.jpg دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.
دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.در ۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تا رسیده بود.دختر در بیست و پنج سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است. چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در مراسم عروسی، دختر به چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود و بدون آنکه شرابی بنوشد، مست شد.زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیست و هفت سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن توست… و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.
ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال ورشکستگی است. همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار می دهند. دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.. شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام پس اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت. پسر دست دختر را محکم گرفت، اما دختر با لبخند دستش را رد کرد و گفت: مست هستید، مواظب خودتان باشید.
زن پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد. در این سالها پسر با پول های دختر تجارت خود را نجات داد. روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و ۲۰ درصد سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست هستیم، مگر نه؟
پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخر لبخند زد.
چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.
مدتی بعد دختر به شدت مریض شد، در آخرین روزهای زندگیش، هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می ساخت. در آخرین لحظه، در میان دوستان و اعضای خانواده اش، پسر را بازشناخت و گفت: در قفسه خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای من نگهدارید؟
پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد.

http://s3.tinypic.com/68819g.jpg
مرد هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال استراحت بود که ناگهان نوه اش یک ستاره زیبا را در دستش گذاشت و پرسید: پدر بزرگ، نوشته های روی این ستاره چیست؟
مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش، مبهوت پرسید: این را از کجا پیدا کردی؟ کودک جواب داد: از بطری روی کتاب خانه پیدایش کردم.
پدربزرگ، رویش چه نوشته شده است؟
پدربزرگ، چرا گریه می کنید؟
کاغذ به زمین افتاد. رویش نوشته شده بود::

معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۴, ۰۲:۵۶ بعد از ظهر
مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت.
چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت، چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمی خواند.
او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچ های خود را شرح داده بود.
خودش هم کنار دکه اش می ایستاد و مردم را به خریدن ساندویچ تشویق می کرد و مردم هم می خریدند.

کارش بالا گرفت لذا او ابزار کارش را زیادتر کرد.
وقتی پسرش از مدرسه نزد او آمد .... به کمک او پرداخت.

سپس کم کم وضع عوض شد.
پسرش گفت: پدر جان، مگر به اخبار رادیو گوش نداده ای؟ اگر وضع پولی کشور به همین منوال ادامه پیدا کند کار همه خراب خواهد شد و شاید یک کسادی عمومی به وجود می آید.
باید خودت را برای این کسادی آماده کنی.
پدر با خود فکر کرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته به اخبار رادیو گوش می دهد و روزنامه هم می خواند پس حتماً آنچه می گوید صحیح است.
بنابراین کمتر از گذشته نان و گوشت سفارش داده و تابلوی خود را هم پایین آورد و دیگر در کنار دکه خود نمی ایستاد و مردم را به خرید ساندویچ دعوت نمی کرد.
فروش او ناگهان شدیداً کاهش یافت.
او سپس رو به فرزند خود کرد و گفت: پسرجان حق با توست.
کسادی عمومی شروع شده است.

آنتونی رابینز یک حرف بسیار خوب در این باره زده که جالبه بدونید: اندیشه های خود را شکل ببخشید در غیر اینصورت دیگران اندیشه های شما را شکل می دهند. خواسته های خود را عملی سازید وگرنه دیگران برای شما برنامه ریزی می کنند.

در واقع اون پدر داشت بهترین راه برای کاسبی رو انجام می داد اما به خاطر افکار پسرش، تصمیمش رو عوض کرد و افکار پسر اونقدر روی اون تأثیر گذاشت که فراموش کرد که خودش داره باعث ورشکستگی می شه و تلقین بحران مالی کشور، باعث شد که زندگی اون آدم عوض بشه.
خداوند به همه ما فکر، فهم و شعور بخشیده تا بتونیم فرق بین خوب و بد رو تشخیص بدیم.
بهتره قبل از اینکه دیگران برای ما تصمیماتی بگیرن که بعد ما رو پشیمون کنه، کمی فکر کنیم و راه درست رو انتخاب کنیم و با انتخاب یک هدف درست از زندگی لذت ببریم. چون زندگی مال ماست

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۴, ۰۲:۵۶ بعد از ظهر
مــعــرفـت

شیوانا جعبه ای بزرگ پر از مواد غذایی و سکه وطلا را به خانه زنی با چندین بچه قد ونیم قد برد.
زن خانه وقتی بسته های غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویی از همسرش و گفت: " ای کاش همه مثل شما اهل معرفت و جوانمردی بودند.
شوهر من آهنگری بود ، که از روی بی عقلی دست راست ونصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگری از دست داد و مدتی بعد از سوختگی علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود.
وقتی هنوز مریض و بی حال بود چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او صحبت کردم ولی به جای اینکه دوباره سر کار آهنگری برود می گفت که دیگر با این بدنش چنین کاری از او ساخته نیست و تصمیم دارد سراغ کار دیگر برود.

من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمی خورد ، برادرانم را صدا زدم و با کمک آنها او از خانه و دهکده بیرون انداختیم تا لا اقل خرج اضافی او را تحمل نکنیم.
با رفتن او ، بقیه هم وقتی فهمیدن وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتن و امروز که شما این بسته های غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آنها نیاز داشتیم.
ای کاش همه انسانها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند!

شیوانا تبسمی کرد وگفت : حقیقتش من این بسته ها را نفرستادم . یک فروشنده دوره گرد امروز صبح به مدرسه ما آمد و از من خواست تا اینها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب هست یا نه !!؟ همین!
شیوانا این را گفت و از زن خداحافظی کرد تا برود.
در آخرین لحظات ناگهان برگشت و ادامه داد: راستی یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنده دوره گردهم سوخته بود!!!

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۴, ۰۲:۵۹ بعد از ظهر
سربازی که کور شده است با استفاده از زبانش می‌بیند

یک سرباز بریتانیایی که سه سال پیش بر اثر انفجار یک نارنجک در جنگ عراق نابینا شده بود توسط یک تکنولوژی جدید که به او امکان می‌دهد از طریق زبانش ببیند بینایی خود را به دست آورد...
یک سرباز بریتانیایی که سه سال پیش بر اثر انفجار یک نارنجک در جنگ عراق نابینا شده بود توسط یک تکنولوژی جدید که به او امکان می‌دهد از طریق زبانش ببیند بینایی خود را به دست آورد.
کریگ لاندبرگ 24 ساله اولین سرباز بریتانیایی است که سیستم BrainPort را آزمایش می‌کند.
این سیستم از یک عینک تشکیل شده که به دوربین‌های ویدیویی حساس به حرکت مجهز است و تصاویر را از طریق پدهایی که روی زبان متصل می‌شود منتقل می‌کند.اگر این تکنیک با موفقیت انجام شود سیستم BrainPort را می‌توان روی دیگر افراد نابینا به کار گرفت.
آقای لاندبرگ گفت : این تکنولوژی تغییرات بسیار زیادی در کیفیت زندگی او به وجود آورده است.BrainPort یک عینک مجهز به دوربین است.از این دوربین‌ها اتصالی به زبان من برقرار شده است و به این ترتیب هرچیزی که دوربین به آن نگاه می‌کند ، من می‌توانم تصویر آن را روی زبانم حس کنم.



http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-10/lundberg-450-image-1-926402938.jpg

انتهای این اتصال شبیه به یک آب نبات چوبی تخت است و زبان را به شکل تصویری که توسط دوربین دیده می‌شود تحریک می‌کند.این تکنولوژی حتی می‌تواند بین سایه‌های مختلف نوری و از طریق ایجاد پالس‌هایی با قدرت متفاوت تمایز قائل شود.
احساسی که این تکنولوژی به شما می‌دهد مانند حباب روی زبان است که توسط مغز به صورت تصاویر تفسیر می‌شود.
این وسیله 10 هزار پوندی که با همکاری وزارت دفاع و سازمان خیریه St Dunstan's طراحی و ساخته شده است آن قدر خوب کار می‌کند که آقای لاندبرگ قادر است حروف بزرگ بالای صفحات آزمایش چشم را تشخیص بدهد.
او در این باره گفت : من می‌توانم با زبانم حس کنم که اولین حرف A است و سپس من به سراغ حرف بعدی می‌روم.من می‌توانم در یک راهرو راه بروم ، درها و افرادی را که به سمت من می‌آیند را تشخیص دهم.
این اولین باری است که من بعد از جنگ عراق می‌توانم این کارها را انجام دهم.هنوز هم این تکنولوژی نیاز به کار زیادی دارد اما قابلیت‌های بالقوه فراوانی در آن نهفته است.
لاندبرگ گفت :من واقع گرا هستم و می‌دانم که این وسیله بینایی من را بازنمی‌گردانم اما به هر حال کمک زیادی به من خواهد کرد.هرچیزی که من روی زبان خود حس می‌کنم حاصل تصویری است که دوربین روی عینک می‌بیند.من لازم نیست چیزی را لمس کرده یا حس کنم.من می‌توانم با این وسیله هر چیزی را تصور کنم که امکان بسیار شگفت انگیزی است.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۴, ۰۳:۰۰ بعد از ظهر
اگر دو مرد طالب یک زن باشند !!
توی ژاپن: جوان اولی از عشق جوان دومی نسبت به دختر محبوبش متاثر میشه و خودکشی می کنه جوان دومی هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگین میشه که خودکشی می کنه بعدش برای دختر ژاپنی هم چاره ای جز خودکشی نیست

توی اسپانیا: مرد اولی توی دوئل ، مرد دومی رو از پای در میاره و با زن محبوبش به آمریکای جنوبی فرار می کنن

توی انگلستان: دو تا عاشق با کمال خونسردی حل قضیه رو به یه شرط بندی توی مسابقه ء اسب سواری موکول می کنن اسب هر کدوم برنده شد ، معشوق مال اون میشه

توی فرانسه: خیلی کم کار به جاهای باریک می کشه دو تا مرد با همدیگه توافق می کنن که خانم مدتی مال اولی و مدتی مال دومی باشه

توی استرالیا: دو تا مرد بر سر ازدواج با معشوق مشترک سالها مشاجره می کنن این مشاجره اونقدر طول می کشه تا یکی از طرفین پیر بشه و بمیره ، یا از یه مرضی بمیره اونوقت اونکه زنده مونده با خیال راحت به مقصودش می رسه

توی قفقاز: جوان اولی دختر محبوب رو بر می داره و فرار می کنه دومی هم دختر رو از چنگ اولی می دزده و پا به فرار می ذاره باز اولی همین کار رو می کنه و این ماجرا دائما« تکرار میشه

توی نروژ: معشوقه ء دو مرد برای اینکه به جدال و دعوای اونها خاتمه بده خودشو از بالای ساختمون مرتفعی میندازه پایین و غائله ختم میشه

توی آفریقا: قضیه خیلی ساده ست و جای اختلاف نیست دو تا مرد ، زنی رو که می خوان عقد می کنن و علاده بر اون ، بیست تا زن دیگه هم می گیرن

توی مکزیک: کار به زد و خورد خونینی می کشه و یکی از طرفین کشته میشه ولی بعدش اونکه رقیبش رو کشته از دختر مورد نظر دلسرد میشه و دخترک بی شوهر می مونه

توی آمریکا: حل قضیه بستگی به زن داره و هر کس رو انتخاب کرد با اون ازدواج می کنه

توی ایران: فقط پول موضوع رو حل می کنه پدر و مادر دختر می شینن با همدیگه مشورت می کنن و خواستگاری که پولدار تر و گردن کلفت تره رو انتخاب می کنن عاشق شکست خورده اگه توی عشقش جدی باشه یا باید خودشو بکشه یا رقیب رو از میدون به در کنه یا افسردگی می گیره

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۴, ۰۳:۰۵ بعد از ظهر
کاغذ دیواری‌هایی که نور می‌دهند و اتاق‌تان را روشن می‌کنند! ( عکس)

-small;">با انجام تحقیقات برای ساخت نوعی از LED های ارگانیک، دیواری که نور ساطع می‌کند ممکن است در عرض دو سال جایگزین لامپهای برق شده و انتشار گازهای گلخانه ای را تا حد قابل توجهی کاهش دهد
-small;">
مواد OLED توسط یك شركت انگلیسی به‌نام لوموكس در دست طراحی است كه می‌تواند روی یك نوار باریك پوشانده شود و برای پوشاندن دیوارها مورد استفاده قرار بگیرد و كاغذ دیواری ساطع‌كننده نوری را ایجاد كند كه لامپ‌های برق سنتی را بلامصرف می‌سازد.


-small;">http://funshad.com/Pics/FunShad.Com-20100106-7eacb532570ff6858afd2723755ff790.jpg

-small;">
این شركت كه برای طراحی فن‌آوری OLED خود از دولت 454 هزار پوند دریافت كرده، مدعی است محصولش مصرف انرژی را نسبت به لامپ‌های برق مورد استفاده تا 60 درصد كاهش می‌دهد.
-small;">
این شركت علاوه بر كاغذ دیواری ساطع كننده نور قصد دارد صفحات نمایش قابل انعطافی كه می‌توانند پس از استفاده در یك نشست جمع شوند و همچنین روشنایی برای محیط بیرونی ساختمان بسازد و امیدوار است نخستین محصولش در سال 2010 برای فروش روانه بازار شود.
-small;">
OLED یكی از فن‌آوری‌های مورد استفاده در ساخت نمایشگرها و پنلهاست كه دارای پیكسل‌های حاوی ماده ارگانیكی است كه از خود نور منتشر كرده و در نتیجه به منبع نور نیازی ندارند. این ویژگی به باریكتر شدن نمایشگرها و كاهش مصرف برق كمك می‌كن

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۴, ۰۳:۱۱ بعد از ظهر
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/11769.jpg


... محمدرضا گلزار --- BMW... پرویز پرستویی –-- پرشیا... پوریا پورسرخ --– پاترول... بهرام رادان --– لندکروزر...
1- محمدرضا گلزار --- BMW
2- محمدرضا شریفی نیا --- زانتیا و سیناد
3- تهمینه میلانی --– پرادو
4- مسعود ده نمکی --– پژو 206
5- پرویز پرستویی –-- پرشیا
6- بهرام رادان --– لندکروزر
7- پوریا پورسرخ --– پاترول
8- علی لهراسبی --– پرادو
9- کامبیز دیرباز –-- کوراندو
10- محمد اصفهانی --– تویوتا کمری و سوناتا و پژو 405
11- سید جواد هاشمی --– آزرا
12- فیروز کریمی –-- آزرا
13- امین حیایی –-- رنج رور
14- نفیسه روشن –-- رنو PK
15- حسین رضازاده –-- ماکسیما
16-رضا رشیدپور --– تویوتا کمری
17- محمدرضا فروتن --– پژو 206
18- نیکی کریمی –-- پاترول
19- شهاب حسینی --– ریو
20- محمود شهریاری --– ماکیسما و ماتیز
21- طناز طباطبایی --– اپل کورسا
22- امین تارخ --– پرادو
23- مهدی سلوکی –-- پرشیا
24- حمید گودرزی --– سانتافه
25- حسن پورشیرازی –-- مگان
26- حامد کمیلی –-- پاترول
27- حمیدرضا پگاه –-- پژو 206
28- حسین رفیعی –-- رونیز
29- رضا صادقی --- پژو 206
30- سعید راد --- کوراندو
31- زیبا بروفه --- پژو 206
32- حسن جوهرچی --- پژو 206
34- علی نصیریان --– ورنا
35- پانته آ بهرام --- پراید
36- مریلا زارعی --- سمند
37- رضا کیانیان --- پاترول
38- کاوه سماک باشی --- پرشیا
39- امیر نوری --- پرشیا
40- ابوالفضل پورعرب --- پرشیا
41- امیر تاجیک --- زانتیا
42- جواد رضویان --- سوزوکی و پژو 206
43- رامتین خداپناهی --- پژو 206
44- امیر جعفری --- پرادو
45- مجتبی کبیری --- پرشیا
46- علیرضا دبیر --- پژو 206
47- علی دایی --- بنز و پرادو
48- نیوشا ضیغمی --- پژو 206
49- باران کوثری --- سمند
50- احسان خواجه امیری --- مزدا 323
51- شاهین آرین --– سوناتا

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۴, ۰۳:۱۲ بعد از ظهر
او به عنوان مربی و تمرین دهنده با موش‌ها برای نمایش به طور نیمه وقت كار می‌كرد. "كن" برای اولین بار در سن 18 سالگی ...
در یك سری از مسابقاتی كه در لندن انگلستان در مارس 2001 برای بیشترین صبحانه خورنده انجام گرفت، "كن ادواردز" اهل گلوسوب دربیشایر" 36 سوسك را در یك دقیقه خورد.
كن می‌گوید: زمانیكه سوسك‌ها را می‌جوید مثل اینکه پشت گلویتان بی‌حس است. این به خاطر بویی است كه این حیوانات از خود ساطع می‌كردند.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-1/21sa666s.jpg

او به عنوان مربی و تمرین دهنده با موش‌ها برای نمایش به طور نیمه وقت كار می‌كرد. "كن" برای اولین بار در سن 18 سالگی برروی سن ظاهر شد و بسیار طول كشید تا بلاخره در سن 39 سالگی شهرتی در یک شب بدست آورد، برای نمایشی كه با عنوان موش‌ها از شلوار پایین می‌روند در تلویزیون بریتانیا داشت كه در صدر برنامه‌های پر بیننده قرار گرفت.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۵, ۰۷:۵۱ قبل از ظهر
بزرگترین خرچنگ دنیا

بزرگترین خرچنگ دنیا که از ژاپن به نمایشگاه زندگی دریایی بلژیک راه یافته است در حال حاضر 5/3 متر طول دارد. به گزارش خبرگزاری مهر، این خرچنگ که "کرابزیلا" نام دارد و در نمایشگاه زندگی دریایی "بلانکبرگ" در بلژیک به نمایش در آمده در آبهای ژاپن پیدا شده است.
طول بازوهای بزرگترین خرچنگ دنیا 5/3 متر است و می تواند در بزرگسالی به 5/4 متر برسد.

http://www.tehranpic.net/images/g3hayhxt90jw34z3aauw.jpg
براساس گزارش آنسا، این خرچنگ از گونه ماکروچیرا است که سال گذشته در اقیانوس آرام شکار و به آکواریومی در بیرمنگام انگلیس منتقل شد.
برای انتقال "کرابزیلا" از انگلیس به بلژیک، این خرچنگ را در یک واگن ویژه در ترنی که از تونل زیر دریای مانش می گذرد قرار دادند

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۵, ۰۷:۵۱ قبل از ظهر
:: ده نکته شگفت انگیز درباره "چین" که نمی دانستید! :: 1. تعداد اعدامیان در چین سه برابر آمار تمامی کشورهای جهان است. 2. تعداد مسیحیان چین از ایتالیا بیشتر است و همین نشانه ای است تا چین، بزرگ ترین مرکز مسیحیت در جهان بشود. 3. در زمانی که چین خود را برای المپیک 2008 پکن آماده می کرد، بیشتر از 4000 کودک به "بازی های المپیک"نام گذاری شدند! 4. سالانه 45 بیلیون چوب غذاخوری در چین استفاده و دور ریخته می شود. 5. 200 میلیون نفر از مردم چین با درآمد روزانه کمتر از یک دلار زندگی می کنند. 6. بیشتر از 700 میلیون چینی، آب آلوده می نوشند. 7. بستنی و پاستا احتمالا در چین پدید آمده است. 8. بیشتر از 50 درصد کالاهای کپی در اتحادیه ی اروپا، از چین می آیند. 9. چین تا به حال هنوز از طاعون مربوط به قرون وسطای اروپا رهایی نیافته است. 10. تا سال 2025 چین، ده شهر در حد و اندازه های شهر نیویورک خواهد ساخت.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۶, ۰۱:۵۲ بعد از ظهر
دو ماجرای جالب مدیریتی!




کارمند تازه وارد :
مردی به استخدام یك شركت بزرگ درآمد.
در اولین روز كار خود، با كافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یك فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با كی داری حرف می ‌زنی؟»
كارمند تازه وارد گفت: «نه»
صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شركت هستم، احمق.»
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با كی حرف میزنی، بیچاره.»
مدیر اجرایی گفت: «نه»
كارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشتد.

مصاحبه شغلی :
در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شركتی، مدیر منابع انسانی شركت از مهندس جوان صفر كیلومتر ام آی تی پرسید: « برای شروع كار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟»
مهندس گفت: «حدود 75000 دلار در سال، بسته به اینكه چه مزایایی داده شود.»
مدیر منابع انسانی گفت: «خب، نظر شما درباره 5 هفته تعطیلی، 14 روز تعطیلی با حقوق، بیمه كامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیك و مدل بالا چیست؟»
مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی می‌كنید؟ »
مدیر منابع انسانی گفت: «بله، اما یادت باشه اول تو شروع كردی»

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۶, ۰۱:۵۴ بعد از ظهر
0 دلیلی که خدا زن را آفرید


10 - خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.
۹ - خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی‌ کنترل تلویزیون رو بهش بده.
۸ - خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!
۷ - خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی‌ دیگه نمیخره. ...
6 - خدا میدونست كه آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره
5 - خدا می خواست آدم بارور و تكثیر شود ، اما خدا میدونست كه آدم تحمل درد زایمان رو نداره
4 - خدا میدونست كه مانند یك باغبون ، آدم برای پیدا كردن ابزارهاش نیاز به كمك داره
3 - خدا میدونست كه آدم به كسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره
2 - همونطور كه در انجیل آمد ه است : برای یك مرد خوب نیست تنها بماند
و سرانجام دلیل شماره یك
1 - خدا به آدم نگاه كرد و گفت : من بهتر از این هم می تونم خلق كنم ....

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۶, ۰۱:۵۵ بعد از ظهر
پسرها
آرش:محمد فیلمش خیلی جالب بود،فیلمنامه خیلی قوی داشت

محمد:آره بازی بازیگرام خوب بود در کل کارگردانیش عالی بود


دخترها
شیوا:مهسا دیدی لباس بازیگر....جقدر خوشگل بود

مهسا:آره ولی آرایشش یه چیزه دیگه بود



مونا:شیوا ولی بینیشو عمل کرده بودا من خیلی دقت کردم کاملا مشخص بود

مهسا:ولی پیش هر کی عمل کرده بود خوشگل شده بود

شیوا:ولی من از لباسو کفشش خیلی خوشم اومد اگه پیدا کنم حتما میگیرم

مونا:من فکر کنم لوازم آرایشش ژاپنی بود خیلی خوشگل شده بود...

و ادامش دیگه گفتن نداره چون خیلی خصوصی تر میشد

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۶, ۰۲:۰۳ بعد از ظهر
جیب ترین کما(خواندنی)

چشم‌هایتان را باز می‌كنید. متوجه می‌شوید در بیمارستان هستید. پاها و دست‌هایتان را بررسی می‌كنید. خوشحال می‌شوید كه بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستید.. دكمه زنگ كنار تخت را فشار می‌دهید. چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق می‌شود و سلام می‌كند. به او می‌گویید، گوشی موبایل‌تان را می‌خواهید. از این‌كه به خاطر یك تصادف كوچك در بیمارستان بستری شده‌اید و از كارهایتان عقب مانده‌اید، عصبانی هستید. پرستار، موبایل را می‌آورد. دكمه آن را می‌زنید، اما روشن نمی‌شود. مطمئن می‌شوید باتری‌اش شارژ ندارد. دكمه زنگ را فشار می‌دهید. پرستار می‌آید.

«ببخشید! من موبایلم شارژ نداره. می‌شه لطفا یه شارژر براش بیارید»؟

«متاسفم. شارژر این مدل گوشی رو نداریم».

«یعنی بین همكاراتون كسی شارژر فیش كوچك نوكیا نداره»؟

«از 10سال پیش، دیگه تولید نمی‌شه. شركت‌های سازنده موبایل برای یك فیش شارژر جدید به توافق رسیدن كه در همه گوشی‌ها مشتركه».

«10سال چیه؟ من این گوشی رو هفته پیش خریدم».

«شما گوشی‌تون رو یك هفته پیش از تصادف خریدین؛ قبل از این‌كه به كما برید». «كما»؟!

باورتان نمی‌شود كه در اسفند1387 به كما رفته‌اید و تیرماه 1412 به هوش آمده‌اید. مطمئن هستید كه نه می‌توانید به محل كارتان بازگردید و نه خانه‌ای برایتان باقی مانده است. چون قسط آن را هر ماه می‌پرداختید و بعد از گذشت این همه سال، حتما بوسیله بانك مصادره شده است. از پرستار خواهش می‌كنید تا زودتر مرخص‌تان كند.

«از نظر من شما شرایط لازم برای درك حقیقت رو ندارین».

«چی شده؟ چرا؟ من كه سالمم»!

«شما سالم هستید، ولی بقیه نیستن».

«چه اتفاقی افتاده»؟

«چیزی نشده! ولی بیرون از این‌جا، هیچكس منتظرتون نیست».

چشم‌هایتان را می‌بندید. نمی‌توانید تصور كنید كه همه را از دست داده‌اید. حتی خودتان هم پیر شده‌اید. اما جرأت نمی‌كنید خودتان را در آینه ببینید.

«خیلی پیر شدم»؟

«مهم اینه كه سالمی. مدتی طول می‌كشه تا دوره‌های فیزیوتراپی رو انجام بدی»..

از پرستار می‌خواهید تا به شما كمك كند كه شناخت بهتری از جامعه جدید پیدا كنید..

«اون بیرون چه تغییرایی كرده»؟

«منظورت چه چیزاییه»؟

«هنوز توی خیابونا ترافیك هست»؟

«نه دیگه. از وقتی طرح ترافیك جدید رو اجرا كردن، مردم ماشین بیرون نمیارن».

«طرح جدید چیه»؟

«اگر راننده‌ای وارد محدوده ممنوعه بشه، خودش رو هم با ماشینش می‌برن پاركینگ و تا گلستان سعدی رو از حفظ نشه، آزاد نمی‌شه».

«میدون آزادی هنوز هست»؟

«هست، ولی روش روكش كشیدن».

«روكش چیه»؟

«نمای سنگش خراب شده بود، سرامیك كردند».

«برج میلاد هنوز هست»؟

«نه! كج شد، افتاد»!

«چرا؟ اون رو كه محكم ساخته بودن».

«محكم بود، ولی نتونست در مقابل ارباس A380 مقاومت كنه».

«چی؟!.... هواپیما خورد بهش»؟

«اوهوم»!

«چه‌طور این اتفاق افتاد»؟

«هواپیماش نقص فنی داشت، رفت خورد وسط رستوران‌گردان برج».

«این‌كه هواپیمای خوبی بود. مگه می‌شه این‌جوری بشه»؟

«هواپیماش چینی بود. ***** كاربراتورش خراب شده بود، بنزین به موتورها نرسید، اون اتفاق افتاد».

«چند نفر كشته شدن»؟

«كشته نداد».

«مگه می‌شه؟ توی رستوران گردان كسی نبود»؟

«نه! رستوران 4سال پیش تعطیل شد»..

«چرا»؟

«آشپزخونه‌اش بهداشتی نبود».
«چی می‌گی؟!... مگه می‌شه آخه»؟

«این اواخر یه پیمانكار جدید رستوران گردان رو گرفت، زد توی كار فلافل و هات‌داگ....».

«الان وضعیت تورم چه‌جوریه»؟

«خودت چی حدس می‌زنی»؟

«حتما الان بستنی قیفی، 14هزار تومنه».

«نه دیگه خیلی اغراق كردی. 12هزار تومنه».

«پراید چنده»؟

«پرایدهای قدیمی یا پراید قشقایی»؟

«این دیگه چیه»؟

«بعد از پراید مینیاتور و ماسوله، پراید قشقایی را با ایده‌ای از نیسان قشقایی ساختن».

«همین جدیده، چنده»؟

«70میلیون تومن».

«پس ماكسیما چنده»؟

«اگه سالمش گیرت بیاد، حدود 2 یا 2 و نیم....».

«یعنی ماكیسما اسقاطی شده؟ پس چرا هنوز پراید هست»؟

«آزادراه تهران به شمال هم هنوز تكمیل نشده».

«چندتا خط مترو اضافه شده»؟

«هیچی! شهردار كه رفت، همه‌جا رو منوریل كشیدن. مترو رو هم تغییر كاربری دادن».

«یعنی چی»؟

«از تونل‌هاش برای انبار خودروهای اسقاطی استفاده كردن».

«اتوبوس‌های BRT هنوز هست»؟

«نه! منحلش كردن، به جاش درشكه آوردن. از همونایی كه شرلوك هلمز سوار می‌شد».

«توی نقش‌جهان اصفهان دیده بودم از اونا...»

«نقش‌جهان رو هم خراب كردن».

«كی خراب كرد»؟

«یه نفر پیدا شد، سند دستش بود، گفت از نوادگان شاه‌عباسه، یونسكو هم نتونست حرفی بزنه».

«خلیج‌فارس چه‌طور؟»

«اون هم الان فقط توی نقشه‌های خودمون، فارسه. توی نقشه گوگل هم نوشته خلیج صورتی».

«خلیج صورتی چیه»؟

«بعضی‌ها به نشنال‌جئوگرافیك پول می‌دادن تا بنویسه خلیج عربی، ایران هم فشار میاورد و مدرك رو می‌كرد. آخرش گوگل لج كرد، اسمش رو گذاشت خلیج صورتی...»

«ایران اعتراضی نكرد»؟

«چرا! گوگل رو ***** كردن».

«ممنونم. باید كلی با خودم كلنجار برم تا همین چیزا رو هم هضم كنم».

«یه چیز دیگه رو هم هضم كن، لطفا»!

«چیو»؟

«این‌كه همه این چیزها رو خالی بستم».

«یعنی چی»؟

«با دوست من نامزد شدی، بعد ولش کردی. اون هم خودش را توی آینده دید، اما خیلی زود خرابش کردی. حالا نوبت ما بود تا تو را اذیت کنیم. حقیقت اینه که یك ساعت پیش تصادف كردی، علت بیهوشی‌ات هم خستگی ناشی از كار بود. چیزیت نیست. هزینه بیمارستان را به صندوق بده، برو دنبال زندگی‌ات»!

«شما جنایتكارید! من الان می‌رم با رییس بیمارستان صحبت می‌كنم».

«این ماجرا، ایده شخص رییس بیمارستان بود».

«ازش شكایت می‌كنم»!

«نمی‌تونی. چون دوست صمیمی پدر نامزد جدیدته».

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۶, ۰۲:۱۲ بعد از ظهر
فقط برای پول http://static.cloob.com//public/images/smiles/17.gif


راغب کبرا مرد 22 ساله مصری در شهر بندری شرم الشیخ برای کسب درآمد این چنین زیر و روی لوح های میخ کوب قرار می گیرد و از توریست ها می خواهد به روی آن بروند و در عوض به او پول بدهند

http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/2/4/132458_422.jpg


راغب این کار را با قرار دادن صورت خود روی خرده های شیشه نیز انجام می دهد

http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/2/4/132459_419.jpg

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۶, ۰۲:۲۳ بعد از ظهر
عکسهای دیدنی از مردی که به خواب همه انسانها رفته !!
http://www.persianv.com/uc/out.php/i9558_khab.jpg
http://www.persianv.com/uc/out.php/i9557_khab1.jpg
http://www.persianv.com/uc/out.php/i9556_khab2.jpg
تمامی‌این ماجراها از ژانویه سال 2006 در نیویورک آغاز شد؛ زمانی که بیمار یک روانپزشک ادعا کرد مردی را بارها در رویاهایش میبیند و با او صحبت می‌کند. این زن میگوید که حتی یک بار هم این فرد را در زندگی واقعی ملاقات نکرده است اما بارها او را درخواب دیده است.
پس از صحبت‌های این خانم، تصویر مرد ترسیم می‌شود و برروی میزکار روانپزشک باقی می‌ماند تا اینکه بیمار دیگری می‌آید و با دیدن این عکس ادعا می‌کند که این مرد را بارها در خواب دیده است.
با این اتفاقات روانپزشک تصویر این مرد را برای تعدادی از همکارانش ارسال می‌کند و پس از گذشت چند ماه، چهار بیمار دیگر هم می‌گویند که این مرد را بارها در خواب دیده‌اند!

از ژانویه سال 2006 تا کنون هزاران نفر از شهرهای مختلف از جمله لس آنجلس، پکن، بارسلون، پاریس، مسکو و تهران و... اعلام کرده‌اند که این مرد را دیده اند.
افراد اعلام کرده‌اند که این مرد درخواب با آنها پرواز می‌کند، پس از یک روز سخت کاری به آنها آرامش می‌دهد و حتی با آنها غذا می‌خورد.
اما واقعا چه چیزی باعث چنین اتفاقی می‌شود؟
تئوری‌های مختلفی مطرح شده است که شاید جالب‌ترین آنها تئوری‌ای باشد که میگوید: این مرد یک فرد واقعی است، کسی که مهارت‌های خاص روانی دارد و توانایی ورود به خواب افراد را دارا می‌باشد

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۷, ۱۰:۵۰ قبل از ظهر
فضای مجازی کشور در سالی که گذشت؛ بلاگفا همچنان در صدر
از جمله ابزارهای اینترنتی که درباره‌ی ترافیک وب گزارش‌های قابل دسترسی ارائه می‌کند الکسا (www.alexa.com) است. الکسا ضمن رتبه‌بندی سایت‌های اینترنتی، لیستی از سایت‌های پرمراجعه‌ی‌ در هر کشور منتشر می‌کند. این لیست علاوه بر آنکه اغلب به‌عنوان ابزاری برای مقایسه بین وب‌سایت‌ها در نظر گرفته می‌شود، می‌تواند مبنایی برای تحلیل رفتار کاربران آنلاین هر کشور باشد. در پایان سال‌های ۸۶ و ۸۷، بر اساس لیست ۱۰۰ سایت اول ایران به روایت الکسا، در مجله دنیای کامپیوتر و ارتباطات درباره‌ی وضعیت وب فارسی یادداشت‌هایی نوشتم. این لیست را در روزهای پایانی سال ۸۸ مورد توجه قرار می‌دهیم تا ببینیم نسبت به سال‌های پیش چه تغییراتی داشته است.http://eeeee.persiangig.com/000001/Aviary%20rooznegar2-persianblog-ir%20Picture%201.png

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۰۷, ۱۰:۵۴ قبل از ظهر
عکس :بهترین معلم از مار نمی ترسد !


http://www.persianv.com/khabar/29096_890.jpg
یک معلم زیست شناسی در تگزاس آمریکا به عنوان بهترین معلم این ایالت انتخاب شد.
به گزارش عصرایران (asriran.com)، روزنامه "تگزاس آنلاین" چاپ آمریکا نوشت: کتی برایان معلم زیست شناسی مقطع ششم در زمان توصیف حیواناتی که جثه ای کوچک دارند، یک نمونه از آن ها را سرکلاس می آورد و همین امر باعث جلب توجه بیشتر دانش آموزان می شود.
این روزنامه افزود: وی که حتی از مار بوآ نیز نمی ترسد، به عنوان بهترین معلم تگزاس معرفی شد.

Hessam_Vardak
۱۳۸۹-۰۲-۰۷, ۱۰:۵۹ قبل از ظهر
آشنايي با جوان ترين نوابغ
بچه ها شخصیت جالب و عجیبی دارند، به نوعی كه گاهی اوقات حركات عجیب و غریب از خود نشان میدهند كه باورش برای خیلیها مشكل است، گاهی اوقات آنان با وجود سن كم، دست به كارهای خارقالعادهای میزنند كه باعث تعجب میشود و انسان را تا مرحله حیرت پیش میبرد درست مثل 10 بچهای كه ما از آنان به عنوان اعجوبه یاد میكنیم، لطفا مطلب زیر را بخوانید.

«كیم اونگ یونگ»، باهوشترین فرد دنیا


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-1/m-224-4-38.jpg

این فوق نابغه كرهای در سال 1962 به دنیا آمد و در حال حاضر باهوشترین فرد دنیا محسوب میشود. او در چهار سالگی میتوانست زبانهای ژاپنی، كرهای، آلمانی و انگلیسی را بخواند. در پنج سالگی سختترین مسئلههای دیفرانسیل و انتگرال را حل میكرد و بهره هوشی بسیار بالا یعنی بالای 210 داشت. كیم از 3 تا 6 سالگی دانشجوی افتخاری دانشگاه هانگ یانگ بود و در 7 سالگی به «ناسا» دعوت شد. او در پانزده سالگی دكترای خود را گرفت.

«گریگوری اسمیت»، كاندیدای صلح نوبل

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-1/m-224-4-37.jpg
گریگوری اسمیت در سال 1990 به دنیا آمد در دو سالگی میتوانست بخواند و در ده سالگی وارد دانشگاه شد. ولی نبوغ تحصیلی، تنها نیمی از داستان گریگوری اسمیت است. او عاشق صلح میباشد و از سنین كم به عنوان حامی و یكی از فعالان حقوق كودك و صلح جهانی به كشورهای مختلف دنیا سفر كرده است. او موسس سازمان بین المللی دفاع جوانان است كه اصول صلح را به كودكان و جوانان سراسر دنیا آموزش میدهد. او با بیل كلینتون و میخائیل گورباچوف مذاكره داشته و در مقابل سازمان ملل سخنرانی كرده است. گریگوری در 12 سالگی كاندیدای اخذ جایزه صلح نوبل شد.

«اكریت جاسوال»، جراح هفت ساله


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-1/m-224-4-36.jpg

اكریت جاسوال یك نوجوان هندی است كه باهوشترین فرد هندی به شمار میرود. او در سال 2000 و در هفت سالگی اولین موفقیت پزشكی خود را به دست آورد. بیمار او دختری هشت ساله بود كه پول كافی برای رفتن به بیمارستان نداشت. دست این دختر به حدی سوخته بود كه جمع شده و به شكل مشت درآمده بود. اكریت هیچ تجربهای در جراحی نداشت، ولی این دختر را عمل كرد و او دیگر میتوانست انگشتان خود را باز و بسته كند. اكریت به مطالعات پزشكی خود ادامه داد و در دوازده سالگی دارویی برای درمان سرطان ساخت. او هماكنون كوچكترین دانشجوی دانشكده پزشكی هند است.

«كلئوپاترا استراتان»، خواننده سه ساله


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-1/m-224-4-35.jpg

كلئوپاترا در اكتبر 2002 در مولداوی به دنیا آمد. پدر او نیز یك خواننده است. كلئوپاترا كوچكترین خواننده پردرآمد دنیا به حساب میآید. او در سال 2006 آلبوم «در 3 سالگی» را روانه بازار كرد و ركورد فروش آلبومهای موسیقی دنیا را شكست. او برای هر آهنگ خود هزار یورو میگیرد.


«آلیتا آندره» نقاش دو ساله


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-1/m-224-4-34.jpg

آلیتا دو ساله است ولی نقاشی را پیش از این آغاز نموده است. وقتی «مارك جمیسون» رئیس گالری نقاشی ملبورن استرالیا نقاشیهای این هنرمند را دید آنقدر از آن خوشش آمد كه تصمیم گرفت آنها را در یك نمایشگاه به نمایش بگذارد. این نمایشگاه با استقبال گرم تماشاچیان مواجه شد و همه میخواستند خالق آن آثار را ببینند در آن زمان بود كه جمیسون تازه متوجه شد نقاش اصلی آن تابلوها دختر 22 ماهه هنرمند یعنی «آلیتا آندره» است.


«آرون كریپكه» در دوران دبیرستان استاد هاروارد شد


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-1/m-224-4-33.jpg

سائول در سال 1940 در نیویورك به دنیا آمد. او یك نابغه به تمام معنی بود. در چهار سالگی جبر را كشف كرد و در پایان دوره ابتدایی هندسه، حساب و فلسفه را به پایان رساند. در نوجوانی یك سری مقاله نوشت كه معلوم شد همه اصول منطق كیفی هستند. در همان زمان از سوی دانشگاه هاروارد نامهای به او رسید كه از وی دعوت میكرد برای تدریس به آن دانشگاه برود. او میگوید: «مادرم گفت باید اول دبیرستان را تمام كنم و بعد به دانشگاه بروم» بعد از دبیرستان، سائول استاد هاروارد شد و اكنون بزرگترین فیلسوف زنده دنیا میباشد.


«مایكل كرنی» لیسانسیه ده ساله و میلیونر تلویزیونی


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-1/m-224-4-32.jpg

مایكل كرنی 24 سال دارد. او در ده سالگی مدرك لیسانس خود را گرفت و در سال 2008 در مسابقه «كی میخواهد میلیونر شود» شركت كرده و برنده یك میلیون دلار جایزه شد. او ركوردهای جهانی بسیاری دارد كه یكی از آنها تدریس در دانشگاه در 17 سالگی است.


«الینا اسمیت» مشاور رادیویی 7 ساله


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-1/m-224-4-29.jpg

ایستگاه رادیویی شهر الینا زمانی به او به عنوان مشاور یا سنگ صبور یك شغل داد كه او به رادیو زنگ زد و در پاسخ به زن شنوندهای كه از كار بیكار و افسرده شده بود، گفت: «عزیزم فقط باید با دوستانت به ورزش بولینگ بروی و روزی یك لیوان شیر بنوشی.» توصیه الینا آنقدر برای شنوندگان جالب بود كه این ایستگاه رادیویی هفتهای یك ساعت او را به عنوان سنگ صبور به استودیو دعوت میكرد. الینا مشاورههای مختلفی به شنوندگان میدهد و مشكلات بسیاری از به هم خوردن نامزدی تا از بین بردن بوی بد عرق را پاسخ میدهد. وقتی یك شنونده برای او نوشت كه چطور شوهر پیدا كند؟ الینا پاسخ داد: «به خودت برس ولی زیاد آرایش نكن.» و وقتی شنونده دیگری پرسید چه كار كند تا نامزدش به سوی او بازگردد، گفت: «این مرد ارزش دلشكسته شدن ندارد. زندگی آنقدر كوتاه است كه نباید به خاطر یك مرد آن را خراب كرد.»

«فابیانو لوییجی كاروانا» اعجوبه شطرنج


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-1/m-224-4-31.jpg

فابیانو یك نوجوان 16 ساله ایتالیایی است كه در 14 سالگی استاد بزرگ شطرنج شد. او بهترین شطرنجباز زیر هجده سال در سراسر دنیاست.


«ویلی موسكونی» آقای بیلیارد در 6 سالگی


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-1/m-224-4-30.jpg

موسكونی معروف به آقای بیلیارد در آمریكا از شش سالگی به طور حرفهای بیلیارد بازی میكرد. او در حقیقت بازی بیلیارد را از تمرین كردن با سیبزمینیهای كوچك آغاز كرده بود. مدتی بعد پدرش به نبوغ او پی برد و او را در مسابقات بزرگ شركت داد

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۱۱, ۰۲:۱۹ بعد از ظهر
دختر جوانی که برای بازیکن فوتبال دردسر ساز شد




http://www.persianv.com/cinema/khabar/zahir.jpg
مهاجم فرانسوی تیم فوتبال رئال مادرید اسپانیا به واسطه افشاگری‌های یك روزنامه انگلیسی چند روزی است به شدت زیر ذره‌بین خبرنگاران اسپانیایی قرار گرفته است.
به گزارش ماركا، كریم بن‌زما بازیكن الجزایری‌الاصل اما فرانسوی رئال مادرید طبق افشاگری‌ روزنامه دیلی میل انگلیس آنچنان كه خود ادعا می‌كرد، فوتبالیستی‌ پاك و به دور از مسائل ضد اخلاقی نیست.
ظهر روز گذشته در مطبوعات انگلیس سكوت خود را شكست و از بدرفتاری ج ن سی بن‌زما، ریبری و گووو با خود پرده برداشت.
اثبات ادعاهای این دختر الجزایری این روزها دغدغه خبرنگاران اسپانیایی نیست بلكه مهم فروش بالای روزنامه‌ها است كه به خوبی اتفاق افتاده است.
وكیل كریم بن‌زما رسما از این دختر جوان به دادگاه خانواده فرانسه شكایت كرده اما جالب اینجاست كه پس از دومین تهدید زاهیا زهر مبنی بر افشا كردن سایر مدارك این شكایت پس گرفته شده است.
روابط عمومی باشگاه رئال مادرید در این میان به طرز تامل‌برانگیزی سكوت كرده و این باشگاه حاضر به حمایت لفظی از مهاجم خود نیست.
45 هزار یورو جریمه نقدی بدیهی‌ترین و ابتدایی‌ترین محكومیتی است كه به زودی برای بازیكنان نامبرده در صورت اثبات ادعاهای دختر 18 ساله، صادر خواهد شد اما روند اثبات ادعاهای فوق نیاز به حضور این بازیكنان در خاك فرانسه دارد كه با فشردگی فوتبال باشگاهی فرانسه، اسپانیا و انگلیس به واقع امكان‌پذیر نیست.
برخی منابع خبری در فرانسه حمایتی كوركورانه از بن‌زما داشتند و حتی با آنچه كه ماركا آن را خیال بافی توصیف كرده این طور عنوان كردند كه زاهیا زهر نامزد سابق بن‌زما بوده و مهاجم رئال مادرید از اینكه وی با ریبری و گووو ارتباط داشته، به شدت عصبانی و ناراحت است.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۱۱, ۰۲:۲۴ بعد از ظهر
آخرین آرزوی «حمیده خیرآبادی»



بعضی از هنرمندان پیشکسوت از اهالی مطبوعات گله دارند که چرا تا زمانی که در قید حیات هستند سراغی از آن‌ها نمی گیرند. این سخن را بارها در دنیای مجازی اینترنت یا مجله‌ها و روزنامه‌هایی که با هنرمندان با سابقه کشور گفت و گو انجام داده اند، خوانده ایم. به همین منظور سال گذشته (یعنی چند ماه قبل از عید) تصمیم گرفتم با مادر سینمای ایران «حمیده خیرآبادی» (نادره) گپ و گفتی خودمانی داشته باشم. در نخستین تماس با رویی گشاده مانند مادری مهربان پذیرای صحبت‌هایم شد و کلی گپ زدیم اما سماجت‌های مکرر ما برای گرفتن گفت و گو با وی بی نتیجه ماند زیرا او می گفت تمایلی به مصاحبه ندارد چون طی سال‌ها خدمت در این عرصه حرف‌های خود را در آثارش زده است و حرفی برای گفتن ندارد.خیرآبادی گفت: اگر روزی از من مصاحبه ای به چاپ رسید به طور حتم با شما هم گفت و گو می کنم. تا این که در شماره نوروزی ماهنامه نقش آفرینان مصاحبه مفصل «جواد طوسی» را با این بانوی هنرمند خواندم و از آن جا که به من وعده داده بود و طی این مدت هم مدام جویای حالش بودم روز قبل از درگذشتش تماسی گرفتم تا هم سال نو را تبریک بگویم و هم وعده مصاحبه ای را که داده بود، قطعی کنم.خیرآبادی دل شکسته بود و ناراحت و می گفت، مطلبی از وی در نشریه‌های مختلف به چاپ رسیده بود مبنی بر این که نمی تواند از خودش نگهداری کند و فرزندانش به او نمی رسند و ... از این رو تصمیم گرفت با ماهنامه نقش آفرینان مصاحبه کند تا همه بدانند نادره سینمای ایران که بیش از 6 دهه در سینما، تئاتر و تلویزیون کشور خدمت کرده هنوز روی پای خود است.او می گفت تنها فرزندم ثریا باوجود مشغله کاری و گرفتاری اش همیشه به او سر می زند و کمک دستش است و می گفت به اصرار ثریا قرار است پرستاری بیاورم اما راضی نیستم چون هنوز روی پای خودم هستم و می توانم کارهایم را انجام دهم. وقتی باب سخن گرم تر شد از جوانان و مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گله کرد و گفت: مسئولان باید جلوی جوانان کم تجربه که حرف‌های ضد و نقیض می زنند، بگیرند و هر مطلب کذبی را منتشر نکنند. آن‌ها می توانستند قبل از منتشر شدن این اخبار طی تماسی با من صدق و صحت مطلب را دریابند. به دلیل همین شایعات قرار است فیلمی درباره کارنامه هنری ام بسازند و من درباره فعالیت‌هایم صحبت کنم. به امید خدا بعد از اتمام فیلم دو هفته آینده به مشهد می آیم و چون به شما وعده مصاحبه داده ام همان جا در هتل ... مشهد با هم به گفت و گو می نشینیم در صورتی که گله و شکایت‌هایم را حذف نکنی. من نیز قبول کردم و در این میان تلفن‌هایی میان ما برای تحقق این امر و دیدارمان رد و بدل شد و گفت از امام رضا(ع) تقاضا کن تا دعاهایم را مستجاب کند و از خدا بخواهد تا روی پای خود هستم و سلامتم مرا بیامرزد و از دنیا ببرد و یک بار دیگر توفیق زیارت ایشان را داشته باشم و ...




این بود آخرین تماس من با وی که به ناگاه روز بعد پیامک تکان دهنده ای برایم رسید. «حمیده خیرآبادی مادر سینمای ایران جان به جان آفرین تسلیم کرد». با خودم گفتم به طور حتم شوخی است اما مرا به شک واداشت و چندین بار با وی تماس گرفتم که روی پیام گیر رفت و به همین منظور با چند دوست هنرمندم تماس گرفتم که با کمال ناباوری آن‌ها نیز خبر درگذشت «حمیده خیرآبادی» را تصدیق کردند. به واقع قرار ملاقات ما ماند به قیامت و حمیده خیرآبادی بانوی هنرمند ایران، هرچند که خلف وعده در مرامش نبود اما دست اجل مهلت نداد که به آخرین وعده زندگی اش عمل کند.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۱۳, ۱۱:۱۳ قبل از ظهر
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/60286.jpg
یكی از شهروندان كشورمان با قبض تلفن همراه خود ركورد زد. این شهروند در مدت یك ماه گذشته بعبارتی از اول فروردین تا اول اردیبهشت ماه ركورد مصرف این...
یكی از شهروندان كشورمان با قبض تلفن همراه خود ركورد زد.
این شهروند در مدت یك ماه گذشته بعبارتی از اول فروردین تا اول اردیبهشت ماه ركورد مصرف اینترنت موبایل در كشور را شكست.
در قبض موبایل این شهروند كه متعلق به اپراتور اول(همراه اول) است، مبلغ 186 هزار تومان بابت استفاده از اینترنت موبایل منظور گردیده و با سایر هزینه كل مبلغ قبض وی كه میان دوره است به 300 هزار تومان رسیده است.


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1389-2/133699_475.jpg

این اینترنت باز مشترك همراه اول توانسته است با این پرمصرفی خود، آن هم در یك ماه ركورد بی سابقه ای را در تاریخ همراه اول به ثبت برساند!

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۱۳, ۱۱:۱۶ قبل از ظهر
یک تست هوش واقعی!

در تصویر زیر پنج شكل براى شما مشخص شده و شما باید با كشف ارتباط واقعا" منطقى بین این شكل ها شكل ششم را حدس بزنید. با خودتون رو راست باشید و تا زمانی که از دونستن یا ندونستن جواب مطمئن نشدید به تصویر بعدی که جواب هست نگاه نکنید.


http://persian-star.org/1389/2/06/8in1/3-test_01.jpg

اول خوب فکر کنید و بعد جواب رو نگاه کنید ...

...


..


.


.


.


.


.


.


.


.


.


.


.


.


.


.


.


جواب تست :

هر یك از شكل ها در حقیقت اعداد انگلیسى 1 تا 5 هستند كه به صورت قرینه در كنار خود قرار گرفته اند.
پس شكل ششم هم باید قرینه عدد 6 باشد كه در كنار خود قرار گرفته است.

http://persian-star.org/1389/2/06/8in1/4-test_02.jpg

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۱۳, ۱۱:۲۶ قبل از ظهر
داستان عاشقانه زیبا و خواندنی

.




http://www.aftabblog.com/uploads/s/sahere/74277.jpg



یک روز آموزگار از دانش اموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.






برخی «دادن گل و هدیه» و حرف های دلنشین را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:
یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.››
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۱۵, ۰۹:۵۶ قبل از ظهر
تست آی کیو (مشكل و خیلی جالب)













باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط 5 ثانیه
به آن جواب درست را بدهید در پایان تعداد
پاسخهای درست شما ضرب در 10 میشود و میزان
آی کیو شما را نشان میدهد

1. بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز
چند ماه 29 روز دارد؟


2. اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر
نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد
تا تمام قرصها خورده شود؟


3. من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم
را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای
زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده
بودم؟

4. عدد 30 را به نیم تقسیم کنید وعدد 10 را به حاصل
آن اضافه کنید چه عددی به دست می اید؟

5. مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام
گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده
برایش باقی مانده است؟


6.اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق
سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ
نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟


7. فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت
جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک
میشود این خرس چه رنگی است؟


8. اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟


9. حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟


10. اگر اتوبوسی را با 43 مسافر از مشهد به سمت
تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید
و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده
و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت به تهران
برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟






























پاسخ تست ها

1. تمام ماهها حداقل 29 روز را دارند.

2.یک ساعت( شما یک قرص را در ساعت 1 و دیگری
را درساعت 1/5و بعدی را در ساعت 2 می خورید).

3. ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد
پس به اولین ساعت 9 که برسد زنگ میزند که
ساعت 9 شب است.

4 . 70(تقسیم بر نیم معادل ضرب در 2 است).

5 . 9 گوسفند.

6. کبریت.

7. سفید چون خانه ای که هر چهار دیوارش رو به سمت
جنوب پنجره داشته باشد باید در نوک قطب جنوب باشد.

8 . 2سیب.

9 . هیچ(حضرت نوح بود نه حضرت موسی).

10 . خوب خودتونید دیگه (نام خودتان).

ارزیابی تست براساس تعداد جوابهای نادرست:
سطح هوش:

7 پاسخ نادرست و بیشتر: در حد دانش آموز دبستان.

6 تا : دانش آموز دبیرستان.

5 تا: دانشجو.

2-3 : استاد دانشگاه.

1 : مدیران ارشد و نخبه.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۱۵, ۱۰:۰۲ قبل از ظهر
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/58938.jpg
سال های آخر را بانک به خاطر بیماری اش به او تخفیف داد و بازنشسته اش کرد، اما هنوز هم او برای جبران کسری خدمتش به بانک می‌رفت و غالبا به این خاطر که خطش زیبا بود. دفتر روزنامه را او می‌نوشت و اگر هنوز هم ...
تابه حال بارها وبارها در مورد اینکه استاد شهریار کارمند بانک کشاورزی بوده و 30 سال در آن بانک زحمت کشیده مطالب مختلفی خوانده ایم .به گزارش بانکی دات ای ار حتا تبلیغی هم در این خصوص در بانک کشاورزی ساخته شد اما از میان افراد شناخته شده کشور کدام ها کارمند بانک بوده اند؟


1. محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار
شهریار کارمند بانک کشاورزی بود و به تبریز هم که برگشت به شعبه ی بانک کشاورزی تبریز منتقل شد. وضع چندان مناسبی نداشت زندگی اش، و علاوه بر خانواده ی خودش، کفیل عده ای بی بضاعت هم بود که همه از همان حقوق بانک تامین می‌شد. سال های آخر را هم بانک به خاطر بیماری اش به او تخفیف داد و نادیده گرفت و بازنشسته اش کرد، اما هنوز هم او برای جبران کسری خدمتش به بانک می‌رفت و غالبا هم به این خاطر که هم حسابدار بود و هم خطش زیبا بود . دفتر روزنامه را او می‌نوشت و اگر هنوز هم آن دفتر روزنامه ی بانک کشاورزی شعبه تبریز موجود باشد، می‌توان آن را اثری با ارزش دانست. در تبلیغ های این روزهای بانک کشاورزی بیتی از شهریار را می خوانیم که فقط به پاس نمک شناسی او بوده و اینک از آن سوء استفاده می‌شود: "شکر دارم که اگر خدمت بانکی کردم... خدمت من همه در بانک کشاورزی بود.


2. حمید سبزواری
حمید سبزواری (حسین ممتحنی ) ، شاعر معاصر ایران است . حمید شاعری است ازنسل دیروز . نسلی كه با ما همنفس وهم آوا است ،‌اما پژواك صدایش تا قرن هادرامتداد زمان جاری خواهد بود ، پس شعراو شعرآینده نیز هست . او شاعری است كه آیندگان قدر و منزلت او را بیشتر خواهند شناخت .
حمید سبزواری ابتدا به شغل معلمی مشغول بود . او سپس كارمند بانك بازرگانی درتهران شد و سپس به شاعری وری آورد .


3.مرتضی حیدری
مرتضی حیدری(زاده ۱۳۴۷) مجری و گویندهٔ اخبار تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی ایران است. حیدری بیشتر بدلیل اجرای برنامه «گفتگوی ویژهٔ خبری» در شبکهٔ دوم سیما معروف است. حیدری در مهر ماه ۱۳۸۸ در یک سفر جنجالی از ایران خارج شد که توجه رسانه های ایرانی را به خود جلب کرد. وی در مصاحبه ای تلویزیونی اعلام کرد که در خارج از ایران مشغول ادامه تحصیل است.وی دانش‌آموخته رشته فیزیوتراپی و سهامداریکی از بانک های خصوصی است.


4.حمید غلامعلی
حمید غلامعلی خواننده پرکاری است که در کارنامه حرفه ای اش نزدیک به 200 سرود وترانه به چشم می‌خورد . این پرکاری باعث نشده که از کیفیت کار او کاسته شود . حمید غلامعلی همچون اغلب خوانندگان موسیقی پاپ، در خانواده ای اهل موسیقی و هنر رشد کرده و بزرگ شده است . او که در زمینه خطاطی و نقاشی فعال است ، یکی از موفق ترین خواننده های کشورمان به شمار می رود .وی یکی از کارمندان زحمت کش بانک است.
آلبوم ها :
به یاد تو
ایران من (کار مشترک )
یادگار
دیباچه عشق
مرداب
قبیله عشق


5.عالیه خانم همسر نیما یوشیج
شاید تعجب کنید اما عالیه خانم همسر نیما یوشیج کارمند بانک ملی بود.نیما زندگی مرفه‌ای نداشت و با دست مایه‌ای كه از وزارت فرهنگ آن زمان می‌گرفت به سختی امرار معارش می‌كرد و عالیه خانم همسر ایشان نیز كه به سمت كارمند بانك ملی انجام وظیفه می‌نمود در گذران زندگی، وی را همراهی می‌نمود.

navid_a
۱۳۸۹-۰۲-۱۷, ۱۲:۳۵ قبل از ظهر
http://iranpet.net/hosting/Tinypic.com-clone/pictures/e158c5a399ca85cd3abd39748166e937.jpg (http://iranpet.net/hosting/Tinypic.com-clone/pictures/e158c5a399ca85cd3abd39748166e937.jpg)

همش تو اخبار و تلویزیون و مجلات و ... میگن سیگار کشیدن ضرر داره و از این حرفا!

ولی هیچ کدومشون نیمه پر لیوان را نمی‌بینند، همش از یک زاویه به قضیه نگاه می‌کنند، غافل از اینکه سیگار دارای فوایدی هم هست!

١ـ سیگار کشیدن باعث میشه شما هرچه سریعتر از شر سلامتی و زندگی به امید خدا خلاص بشید و بتونید پا به عرصه‌های جدیدتری از جمله جهان آخرت بگذارید و تجربه‌های جدید کسب کنید.

٢ـ وقتی سیگار بکشین یه سرفه‌هایی می‌کنین. به خدا همچین سر جیگرتون حال میاد انگار قولنج ریه‌تون رو گرفته باشن، یعنی ششتون حال میاد.

٣ـ اونایی که سیگاری هستن بعد از یه مدت متوجه میشن که روابط عاطفی عمیقی با چای و نسکافه پیدا کردن.

4ـ اگه سیگاری بشین برای مواقع بیکاری، بیعاری، بیخوابی، بیداری، بیزاری، بیذاتی، بیماری، سیرابی، لیوانی، خیشاحی (منظور همون خوشحالیه)، نیراحی (ناراحتی) و سایر مواقع بهترین امکان رو در اختیار دارین.

٥ـ اگه سیگاری بشین دارای روابط اجتماعی درخشان می‌شین و می‌تونین دوستان جدید زیادی پیدا کنین:

الف) وقتی شما جزء خریداران سیگار باشین دوستانی رو پیدا می‌کنین که از بس دوستتون دارن شما رو به شکل شیرینی می‌بینن.

ب) وقتی شما جزء مصرف کنندگان سیگار باشین دوستان مهربون‌تون شما رو به شکل مگس می‌بینن. در نوع ب دوستی از طرف شما بسیار عمیقتر خواهد بود.

٦ـ اگه سیگاری بشین توی محیط‌های سربسته و عمومی از دست سیگاری‌ها حرص نمی‌خورین و این خودش باعث میشه آرامش اعصاب داشته باشین.

٧ـ وقتی سیگاری بشین، می‌تونین توی مسابقه جهانی ترک سیگار شرکت کنین و کلی پول به جیب بزنین.

٨ـ اگه سیگاری بشین، وقتی با اقوام و دوستان به پیک‌نیک میرین موقع روشن کردن آتیش می‌تونین روش روشن کردن کبریت در میان باد و بوران رو به اونا نشون بدین و خودتون رو به عنوان یک قهرمان ملی معرفی کنید.

٩ـ اگه سیگاری بشین با سوپری سر کوچتون بیشتر رفیق می‌شین طوری که اگه یه روز نرین سراغش دلش براتون تنگ میشه.

١٠ـ اگه مخفیانه سیگار بکشین می‌تونید با کوچه پس کوچه‌های اطراف خونه، پشت بام، زیر زمین و دیگر جاهایی که تا حالا زیاد بهشون توجه نکردین بیشتر آشنا بشین.

١١ـ وقتی مخفیانه سیگار می‌کشین با ادوکلن، عطر و دئودورانت‌های ارزون قیمت و همچنین انواع آدامس‌های P.K.، خروس نشان، Relax، Orbit و غیره آشناتر می‌شین و به آدمی خوشبو با دندونای سفید مبدل بشین.

١٢ـ هرچه بیشتر سیگار بکشین راحت‌تر می‌تونین از شر پول‌هایی که توی جیبتون سنگینی می‌کنه راحت بشین.

١٣ـ اگه سیگاری بشین توی شهرای بزرگ که هوای آلوده دارن راحت تر می‌تونین زندگی کنین.

به اميد روزي كه مصرف سيگار به صفر برسد...

navid_a
۱۳۸۹-۰۲-۱۷, ۱۲:۴۷ قبل از ظهر
یک خانم 45 ساله که یک حمله قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود. در اتاق جراحی که کم مونده بود مرگ را تجربه کند خدا رو دید و پرسید: آیا وقت من تمام است؟ خدا گفت:نه شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر می کنید. در وقت مرخصی خانم تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد کشیدن پوست صورت - تخلیهء چربیها(لیپو ساکشن) -عمل سینه ها و جمع و جور کردن شکم و فقط به فکر رنگ کردن موهاش و سفید کردن دندوناش بود !! از اونجايي كه او زمان بيشتري براي زندگي داشت از اين رو او تصميم گرفت كه بتواند بيشترين استفاده را از اين موقعيت (زندگي) ببرد. بعد از آخرين عملش او از بيمارستان مرخص شد در وقت گذشتن از خیابان در راه منزل بوسیله یک آمبولانس کشته شد. وقتی با خدا روبرو شد او پرسید: من فکر کردم شما فرمودید من 43 سال دیگه فرصت دارم چرا شما مرا از زیر آمبولانس بیرون نکشیدید؟ خدا جواب داد : اِاِاِا شمايييييييد نشناختمتون !!!

navid_a
۱۳۸۹-۰۲-۱۷, ۱۲:۵۰ قبل از ظهر
آیا تا بحال به معنی این جملات فکر کرده اید!!!

پر معنی ترین کلمه" ما" است...آن را بکار ببند.

عمیق ترین کلمه "عشق" است... به آن ارج بنه.

بی رحم ترین کلمه" تنفر" است...از بین ببرش.

سرکش ترین کلمه" هوس" است...بآ آن بازی نکن.

خود خواهانه ترین کلمه" من" است...از ان حذر کن.

ناپایدارترین کلمه "خشم" است...ان را فرو ببر.

بازدارترین کلمه "ترس"است...با آن مقابله کن.

با نشاط ترین کلمه "کار"است... به آن بپرداز.

پوچ ترین کلمه "طمع"است... آن را بکش.

سازنده ترین کلمه "صبر"است... برای داشتنش دعا کن.

روشن ترین کلمه "امید" است... به آن امیدوار باش.

ضعیف ترین کلمه "حسرت"است... آن را نخور.

تواناترین کلمه "دانش"است... آن را فراگیر.

محکم ترین کلمه "پشتکار"است...آن را داشته باش.

سمی ترین کلمه "غرور"است... بشکنش.

سست ترین کلمه "شانس"است... به امید آن نباش.

شایع ترین کلمه "شهرت"است... دنبالش نرو.

لطیف ترین کلمه "لبخند"است...آن را حفظ کن.

حسرت انگیز ترین کلمه "حسادت"است... از آن فاصله بگیر.

ضروری ترین کلمه "تفاهم"است... آن را ایجاد کن.

سالم ترین کلمه "سلامتی"است... به آن اهمیت بده.

اصلی ترین کلمه "اطمینان"است... به آن اعتماد کن.

بی احساس ترین کلمه "بی تفاوتی"است... مراقب آن باش.

دوستانه ترین کلمه "رفاقت"است... از آن سوءاستفاده نکن.

زیباترین کلمه "راستی"است... با ان روراست باش.

زشت ترین کلمه "دورویی"است... یک رنگ باش.

ویرانگرترین کلمه "تمسخر"است... دوست داری با تو چنین کنند؟

موقرترین کلمه "احترام"است... برایش ارزش قایل شو.

آرام ترین کلمه "آرامش"است... به آن برس.

عاقلانه ترین کلمه "احتیاط"است... حواست را جمع کن.

دست و پاگیرترین کلمه "محدودیت"است... اجازه نده مانع پیشرفتت بشود.

سخت ترین کلمه "غیرممکن"است... وجود ندارد.

مخرب ترین کلمه "شتابزدگی"است...مواظب پلهای پشت سرت باش.

تاریک ترین کلمه "نادانی"است...آن را با نور علم روشن کن.

کشنده ترین کلمه "اضطراب"است...آن را نادیده بگیر.

صبورترین کلمه "انتظار"است... منتظرش باش.

بی ارزش ترین کلمه "انتقام"است... بگذاروبگذر.

ارزشمندترین کلمه "بخشش"است... سعی خود را بکن.

قشنگ ترین کلمه "خوشروئی"آست... راز زیبائی در آن نهفته است.

تمیزترین کلمه "پاکیزگی"است... اصلا سخت نیست.

رساترین کلمه "وفاداری"است... سر عهدت بمان.

تنهاترین کلمه "گوشه گیری"است...بدان که همیشه جمع بهتر از فرد بوده.

محرک ترین کلمه "هدفمندی"است... زندگی بدون هدف روی آب است.

و هدفمندترین کلمه "موفقیت"است... پس پیش به سوی آن

navid_a
۱۳۸۹-۰۲-۱۷, ۱۲:۵۳ قبل از ظهر
غضنفر ميره بالا درخت چنار . ميپرسن چيكار ميكني؟ ميگه دارم توت ميخورم! ميگن الاغ اون درخت چناره. ميگه الاغ خودتي، توت تو جيبمه!!!

غضنفر جلوی در بانك نشسته بود پاهاشم باز گذاشته بود. ازش میپرسن چرا جلوی بانك نشستی تازه پاهاتم بازه؟ میگه: شنیدم به بازنشسته‌ها وام میدن!!!!!!

روزی از ميلتون، شاعر معروف انگليسی پرسيدند: چرا وليعهد انگلستان می تواند در چهارده سالگی بر تخت سلطنت بنشيند و سلطنت کند؛ اما تا هيجده سال نداشته باشد نمی تواند ازدواج کند؟

گفت: بخاطر اينکه اداره کردن يک مملکت از اداره کردن يک زن بمراتب آسانتر است!!!!!


فيلي در استخري شنا مي كرد. مورچه اي سر رسيد
و گفت: بيا بيرون كارت دارم.
فيل از استخر بيرون آمد. مورچه نگاهي به فيل انداخت و گفت: برو توي آب. فقط مي خواستم ببينم اشتباهي مايوي من را نپوشيده باشي!!!!!

navid_a
۱۳۸۹-۰۲-۱۷, ۱۲:۵۷ قبل از ظهر
از طرف میپرسن آپاندیس کجاست،میگه از بالا آدرس بدم گم میشی،از پایین که وارد شدی،بن بست اول دست راست!!!!!

یه روز روباهه به زاغه که بالای درخت نشسته بود میگه: چه سری،چه دمی، عجب رونی،عجب سینه ای!!
زاغه میخه: خفه شو!! اون موقع که از این غلطا میکردی کلاس اول بودم!
الان دیگه شوهر دارم!!

گاهي با خود فکر مي کنم ، چگونه است که ما ، در اين سر دنيا ، عرق مي ريزيم و وضع مان اين است و آنها ، در آن سر دنيا ، عرق مي خورند و وضع شان آن است! ... نمي دانم ، مشکل در نوع عرق است يا در نوع ريختن و خوردن؟

زن: اگه امشب نيايی بريم خونه مامانم ديگه منو نمی‌بينی!
مرد: براي چی؟
زن: واسه اينكه چشماتو در می‌آرم !


قاضي: «چرا دستت را در جيب اين آقا كردي؟» متهم: «جناب قاضي! خيال كردم جيب خودم است.» قاضي: «پس چرا پول‌هايش را برداشتي؟» متهم: «يعني مي‌فرماييد اختيار جيب خودم را هم ندارم!»

یه نفر میره معدن......

...
...
..

بقیه اش باشه بعدن!!!

navid_a
۱۳۸۹-۰۲-۱۷, ۱۲:۵۹ قبل از ظهر
یارو زبونش می گرفته، می ره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟

کارمند داروخونه می گه: دیب دیگه چیه؟

یارو جواب می ده: دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
کارمنده می گه: والا ما تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟
یارو می گه: بابا دیب، دیب!
طرف می‌بینه نمی فهمه، می ره به رئیس داروخونه می گه. اون می آد ‌می پرسه: چی می‌خوای عزیزم؟
یارو می گه: دیب!
رئیس می پرسه: دیب دیگه چیه؟
یارو می گه: بابا دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ‌ورش دیب داره.
رئیس داروخونه می گه: تو مطمئنی که اسمش دیبه؟
یارو می گه: آره بابا. خودم دائم مصرف دارم. شما نمی‌دونید دیب چیه؟
رئیس هم هر کاری می‌کنه، نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه... یکی از کارمندای داروخونه برای خود شیرینی می آد جلو و می گه: یکی از بچه‌های داروخونه مثل همین آقا زبونش می‌گیره. فکر کنم بفهمه این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست.
رئیس داروخونه که خیلی مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع برش داره بیارتش.
می‌رن اون کارمنده رو میارن. وقتی می رسه، از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟
یارو می گه: دیب!
کارمنده می گه: دیب؟
یارو: آره.
کارمنده می گه: که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟
یارو: آره.
کارمند: داریم! چطور نفهمیدن تو چی می خوای؟!
همه خیلی خوشحال شدن که بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی یه مشمع مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش.
همه جمع می شن دور اون کارمند و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟
کارمنده می گه: دیب!
می‌پرسن: دیب؟ دیب دیگه چیه؟
می گه: بابا همون که این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!
رئیس شاکی می شه و می گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟
کارمنده می گه: تموم شد. آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!!!


(http://forums.itsatonline.com/newreply.php?do=newreply&p=1596603)

navid_a
۱۳۸۹-۰۲-۱۷, ۱۲:۵۹ قبل از ظهر
کمر درد ناموسی






یه روز صبح یه مریض به دكتر جراح مراجعه میكنه و از كمر درد شدید شكایت میكنه .
دکتره بعد از معاینه ازش میپرسه: خب، بگو ببینم واسه چی كمر درد گرفتی؟







مریض پاسخ میده: «من برای یك كلوپ شبانه كار میكنم. امروز صبح زودتر به خونه ام رفتم و وقتی وارد آپارتمانم شدم، یه صداهایی از اتاق خواب شنیدم! وقتی وارد اتاق شدم، فهمیدم كه یكی با همسرم بوده!!
در بالكن هم باز بود. من سریع دویدم طرف بالكن، ولی كسی را اونجا ندیدم. وقتی پایین را نگاه كردم،
یه مرد را دیدم كه میدوید و در همان حال داشت لباس میپوشید.»

من یخچال را كه روی بالكن بود گرفتم و پرتاب کردم به طرف اون!!
دلیل كمر دردم هم همین بلند كردن یخچاله.







مریض بعدی مياد و دكتر بهش میگه: به نظر میرسه كه تصادف بدی با یك ماشین داشتي. مریض قبلیِ من بد حال به نظر میرسید، ولی مثل اینكه حال شما خیلی بدتره! بگو ببینم چه اتفاقی برات افتاده؟

مریض پاسخ میده:
«باید بدونید كه من تا حالا بیكار بودم و امروز اولین روز كار جدیدم بود.
ولی من فراموش كرده بودم كه ساعت را كوك كنم و برای همین هم نزدیك بود دیر كنم.
من سریع از خونه زدم بیرون و در همون حال هم داشتم لباسهام را میپوشیدم،شما باور نمیكنید؛
ولی یهو یه یخچال از بالا افتاد روی سر من!







وقتی مریض سوم میاد به نظر میرسه كه حالش از دو مریض قبلی وخیمتره.
دكتره در حالی كه شوكه شده بوده دوباره میپرسه «از كدوم جهنمی فرار كردی؟!»




خب، راستش توی یه یخچال بودم كه یهو یه نفر اون را از طبقة سوم پرتاب كرد پايين!

navid_a
۱۳۸۹-۰۲-۱۹, ۰۳:۲۱ بعد از ظهر
هموطن گرامي سال کار مضاعف و همت مضاعف مربوط به شنبه تا پنج شنبه مي باشد و ربطي به شب جمعه ندارد
ستاد کنترل جمعيت!!


!!! نحوه پذیرش در بیمارستان روانی !!!

هنگام بازدید از یک بیمارستان روانی، از روانپزشک پرسیدم: شما چطور می‌فهمید که یک

بیمار روانی به بستری شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟

روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخوری، یک فنجان و یک سطل جلوی بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالی کند.

من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادی باید سطل را بردارد چون بزرگ‌تر است.

روانپزشک گفت: نه عزیزم! آدم عادی درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد. شما می‌خواهید تخت‌تان کنار پنجره باشد؟

navid_a
۱۳۸۹-۰۲-۱۹, ۰۳:۲۱ بعد از ظهر
غضنفر تازه چترباز شده بود و می ترسید که بپرد. مربی اش با خونسردی گفت: پسرم! اصلا نگران نباش. هیچ موردی برای نگرانی وجود نداره، به محض اینکه پریدی خیلی راحت این طنابی که سمت راستت هست می کشی و چترت باز می شه و می آیی پائین و سوار اتوبوس می شی و برمی گردیم پادگان....
غضنفر با ترس و لرز گفت: حالا اگر چتر من باز نشد چی؟ اون وقت سقوط می کنم و می میرم، نه جناب سروان! من نمی آم.
جناب سروان گفت: اصلا نباید بترسی. اصلا نگران نباش. وقتی از هواپیما پریدی پائین اول طنابی که سمت راستت هست می کشی، چترت باز می شه، یک در میلیون ممکنه چترت باز نشه، در این حالت طنابی که سمت چپت هست می کشی و چتر کمکی باز می شه، که به سلامت می رسی به زمین و سوار اتوبوس می شی و برمی گردیم پادگان.
بالاخره این قدر جناب سرهنگ اصرار کرد که غضنفر چتر را پوشید و سوار هواپیما شد و از در هواپیما از آن ارتفاع پرید پائین. وقتی کمی پائین تر آمد، طناب سمت راست را کشید، اما در کمال تعجب دید که چترش باز نشده. دستپاچه شد و طناب سمت چپ را کشید، ولی با کمال تعجب دید که چتر کمکی هم باز نشده، در حالی که کاملا مستاصل شده بود، خنده اش گرفت و با خودش گفت: حالا خوبه برسیم پائین ببینیم اتوبوس هم رفته

navid_a
۱۳۸۹-۰۲-۱۹, ۰۳:۳۲ بعد از ظهر
يه افسر به يكي از سربازاش مي گه : امشب از اول اين كوچه تا اون چراغ قرمز كشيك بده و فردا صبج هم بيا پاسگاه.
خلاصه فردا و پس فردا از سربازه خبري نيست روز سوم سربازه پريشون مياد پاسگاه.
افسر ازش مي پرسه: چرا اينقدر دير اومدي؟
سرباز مي گه: چراغ قرمزي كه گفتيد، چراغ ترمز اون كاميون بود.آخه اون کاميون از تهران مي رفت قم.

کدام مورد کوتاهتر است؟!!!
1- مدت خوشحالي بعداز قبول شدن در دانشگاه!!!
2- عمر پدر دانشجويان دانشگاه آزاد!!!
3- مانتوي دختران دانشجو!!!
4- پاي فارغ التحصيلان نسبت به دستشان!!!

پیام امام خمینی بعد از سقوط دولت قرقیزستان:
من قرقیز نیستم ولی قرقیزها را دوست دارم .

از غضنفر مي پرسن دوست داري توي تاکسي با کي بشيني؟ ميگه با يه دختر خوش قد و بالا وخوشگل و قد بلند با نامزدش. ميگن واااا آخه براي چي بانامزدش ؟ ميگه آخه ميچسبن به هم جا براي من باز مي شه!!!!

XYSTER
۱۳۸۹-۰۲-۱۹, ۱۰:۳۳ بعد از ظهر
ایا می دانید ؟؟؟

http://img.tebyan.net/icon/False2.gif آیا میدانید که در برج ایفل 2 میلیون و نیم پیچ بکار رفته است ؟
آیا میدانید که همه نوزادان میگو نر متولد میشوند و بعد از چند هفته بخشی از آنها به ماده تبدیل میشوند ؟
آیا میدانید که هشت پا با وجود داشتن بدنی بزرگ میتواند از سوراخی به قطر 5 سانتی متر عبور کند ؟
آیا میدانید که طول رگهای بدن انسان 560هزار کیلومتر است ؟
آیا میدانید که یک قطره آب دارای 100 میلیارد اتم است ؟
آیا میدانید که تعداد افرادی که سالانه از نیش زنبور میمیرند بیشتر از کسانی است که سالانه از نیش مار میمیرند ؟
آیا میدانید که فیل بالغ در روز بطور متوسط 220 کیلوگرم غذا و 20 لیتر آب مصرف میکند ؟
آیا میدانید که تنها موجودی که میتواند به پشت بخوابد ، انسان است ؟
آیا میدانید که اگر زنی به کوررنگی مبتلا باشد ، فرزندان پسر او کوررنگ میشوند ؟
آیا میدانید که کوههای آلپ هر سال حدود 1 سانتی متر بلند میشوند ؟
آیا میدانید که چشم سالم انسان میتواند 10 میلیون رنگ مختلف را ببیند و آنها را از یکدیگر تمییز دهد ؟
آیا میدانید که خورشید روزانه معادل 126 هزار میلیارد اسب بخار انرژی به زمین میفرستد ؟
آیا میدانید که حس بویایی انسان قادر به دریافت و تشخیص 10 هزار بوی متفاوت است ؟
آیا میدانید که وزن یک کوه یخی 20 میلیون تن است ؟
پس حالا بدون!!!

XYSTER
۱۳۸۹-۰۲-۱۹, ۱۰:۳۴ بعد از ظهر
می2نی؟ طول موج نور مرئی بین ۷۰۰ - ۴۰۰ نانومتر است
می2نی؟ خورشید کوچکترین ستاره دنیا است
می2نی؟ وقتی به خورشید نگاه میکنید صحنه ۸ دقیقه قبل از آن را مشاهده میکنید
می2نی؟ زمین در آغاز پیدایش خود ۲۰۰۰ بار بزرگتر از حجم کنونی خود را داشته است.
می2نی؟ مساحت سوراخ اوزون ۲۴ میلیون کیلومتر مربع یا به اندازه آمریکای شمالی
می2نی؟ سالانه ۱.۳ میلیون متر مکعب چوب صرف چوبهای غذای خوری در چین میشود
می2نی؟ در طوفان شن کویر بین ۶۰ تا ۲۰۰ میلیون تن شن جابجا میشود
می2نی؟ ماموتها که ۱۰ هزار سال پیش منقرض شدند تا ۶ سالگی شیر مادرشان را میخوردند
می2نی؟ شیارهاى کف دست کمکی براى بهتر گرفتن اشیاء است
می2نی؟ جوانان هندی شادترین و ژاپنی افسرده ترین های جهانند
می2نی؟ لاشخورها قادر به دیدن یك موش كوچك از ارتفاع ۴ كیلومتری میباشند
می2نی؟ مردم فیلیپین به بیش از ۱۰۰۰ لهجه سخن میگویند
می2نی؟ عمر مفید انسانها در کف دستشان نوشته شده است نگاه کنید ۸۱ - ۱۸ = ۶۳
می2نی؟ مسن ترین انسان دنیا با ۱۴۲ سال سن الان در ایران زندگی میکند
می2نی؟ به گفته صندوق پول جهان ایران در تورم رتبه ۵ جهان است و تا چند سال دیگر ۱ خواهد شد
می2نی؟ ایران فلاتی به وسعت ۱/۶۴۸/۱۹۵ کیلومتر مربع است
می2نی؟ گرانترین کفش دنیا ۱ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان است
می2نی؟ گرانترین سینمای خانگی ۲۱۰ میلیون تومان است
می2نی؟ گرانترین بلندگوی جهان ۲۱۰ میلیون تومان قیمت دارد
می2نی؟ گرانترین ساعت دنیا سویسی بوده و ۱ میلیارد تومان است
می2نی؟ گرانترین ماشین دنیا یک الگانس که با الماس تزیین شده و بیش از ۱ میلیارد است
می2نی؟ فاصله بین مچ دست تا ارنج برابر با طول کف پا است
می2نی؟ مورچه ها هم شمردن بلدند و قدم هایشان را برای مسیر یابی میشمارند
می2نی؟ یك نانومتر یك میلیاردیم متر یا حدوداً به طول ۱۰ اتم هیدروژن است
می2نی؟ مصرف زغال اخته از تنگی عروق خون جلوگیری میكند
می2نی؟ خورشید در مدار کهکشان شیری با سرعت ۹۰۰۰۰۰ کیلومتر در ساعت حرکت میکند
می2نی؟ ادرار گربه زیر نور سیاه می‌درخشد.
می2نی؟ دوئل در پاراگوئه آزاد است به شرطی که طرفین خون خود را بر گردن بگیرند
می2نی؟ هر بار که یک تمبر را میلیسید ۱۰.۱ کالری انرژی مصرف می‌کنید
می2نی؟ فورییه ۱۸۶۵ تنها زمانی بود که ماه کامل نشد
می2نی؟ کوتاهترین جمله کامل در زبان انگلیسی I am است
می2نی؟ اگر یک ماهی قرمز را در یک اتاق تاریک قرار دهید، کم کم رنگش سفید می‌شود
می2نی؟ در مصر باستان افراد روحانی تمام موهای بدن خود را می‌کندند حتی ابروها و موژه‌ها
می2نی؟ کوتاه‌ترین جنگ در سال ۱۸۹۶ بین زانزیبار و انگلستان که ۳۸ دقیقه طول کشید
می2نی؟ ۷۰% نفت استخراجی خاورمیانه از کانال سوئز می گزرد
می2نی؟ قدمت جیرفت در ایران به ۵ هزار سال پیش باز میگردد و کهنترین قدمت کشور را در جهان دارد
می2نی؟ بنای برج دوقولوی تیارت جهانی نیویورک توسط ۲ ایرانی بنا خواهد شد
می2نی؟ مشاور وزیر بازرگانی امریکا یک ایرانی است
می2نی؟ نام قدیم یونان ، هلاس بوده است
می2نی؟ فقط قورباغه های نر قور قور می کنند
می2نی؟ نام قدیمی اندونزی ، هندهلند بوده است
می2نی؟ کشور ایران هفدهمین کشور وسیع دنیاست
می2نی؟ مرد در قیاس با زن مى‌تواند حروف ریزترى را بخوانند.ولی شنوایى زن بهتر از مرد است
می2نی؟ ۲۸٪ قاره آمریکا دست نخورده است. این میزان در مورد آفریقاى شمالى ۳۸٪ است
می2نی؟ افراد باهوش داراى روى و مس بیشترى در موهایشان هستند
می2نی؟ جوانترین پدر و مادر جهان یک زوج ۸ و ۹ ساله بودند
می2نی؟ نخستین رمانى که توسط ماشین تایپ نوشته شد، تام سایر بود
می2نی؟ در ۷۵% از خانواده های آمریكایی زنان مسئول رسیدگی به امور مالی خونه هستند
می2نی؟ به طور میانگین هر فرد ۱۱۴۰ بار در سال تلفن میزند
می2نی؟ در امریکا پول از كاغذ درست نشده بلكه از كتان ساخته شده
می2نی؟ والت دیسنی از موش می ترسید
می2نی؟ اعلامیه استقلال آمریكا بر روی كاغذهای ساخته شده با برگ حشیش نوشته شده
می2نی؟ اگه یه دونه كشمش رو داخل شامپاین تازه بیندازید مدام بالا و پائین می ره
می2نی؟ در سال ۱۹۹۶ ، ۳۱۵ مورد اشتباه در دیكشنری معروف Webster’s وجود داشت
می2نی؟ شكلات بر عصب و قلب سگ تاثیر بد دارد،با کمی شكلات میتوان یك سگ را کشت
می2نی؟ در كازینو های قماربازی las Vegas هیچ ساعتی وجود نداره
می2نی؟ اسم Wendy برای خانمها از كتاب peter pan بیرون امده
می2نی؟ ۱ قطره لیكور عقرب را دیوانه می كند و عقرب خودش را نیش می زند و می كشد
می2نی؟ در انگلیس قدیم قانون بود كه شما نباید همسرتان رابا چیزی ضخیمتر از شصتتان بزنید
می2نی؟ كتاب ركودهای گینس ،ركورددار دزدیده شدن از كتابخانه های عمومی می باشد
می2نی؟ فضانوردان نباید قبل از رفتن به فضا لوبیا بخورند.چون باد شكم لباس فضا را خراب میکنه
می2نی؟ مایع موجود در نارگیل نارس را می توان بجای پلاسمای خون استفاده كرد
می2نی؟ درخت بلوط تا قبل از پنجاه سالگی میوه نمی دهد
می2نی؟ اولین محصولی كه بر روی آن باركد زده شد آدامس Wrigley بود
می2نی؟ تنها شاه دل در میان شاههای پاسور سبیل ندارد

XYSTER
۱۳۸۹-۰۲-۱۹, ۱۰:۳۸ بعد از ظهر
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.
یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسید.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.
امّا داماد از جایش تکان نخورد.
او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.
همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»

XYSTER
۱۳۸۹-۰۲-۱۹, ۱۰:۴۱ بعد از ظهر
روزی پسر بچه ای در خیابان سكه ای یك سنتی پیدا كرد . او از پیدا كردن این پول ،آن هم بدون هیچ زحمتی ، خیلی ذوق زده شده . این تجربه باعث شد كه بقیه روزها هم با چشمهای باز ، سرش را به سمت پایین بگیرد ( به دنبال گنج ) !!! او در مدت زندگیش ، 296 سكه 1 سنتی ، 48 سكه 5 سنتی ، 19 سكه 10 سنتی ، 16 سكه 25 سنتی ، 2 سكه نیم دلاری و یك اسكناس مچاله شده 1 دلاری پیدا كرد . یعنی در مجموع 13 دلار و 26 سنت . در برابر به دست آوردن این 13 دلار و 26 سنت ، او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید ، درخشش 157 رنگین كمان و منظره درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد . او هیچ گاه حركت ابرهای سفید را بر فراز آسمان ، در حالی كه از شكلی به شكل دیگر در می آمدند ، ندید . پرندگان در حال پرواز ، درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر ، هرگز جزئی از خاطرات او نشد

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۰, ۰۷:۴۸ قبل از ظهر
خودکاری از *** سیب زمینی!


http://www.konjkav.com/15.2.89/khodkar.jpg
شرکت DBA قصد دارد جایگزینی قابل قبول برای تودهخودکارهای دور ریختنی و سمی که روزانه مورد استفاده افراد مختلف قرار میگیرد تولید کند. ابزاری که نه تنها خوب می نویسد و ظاهری خوشایند داردبلکه تنها خودکار جهان خواهد بود که 98 درصد قابل تجزیه زیستی است.

خودکارها امروزه از ترکیبی از مواد مختلف ساخته می شوند. موادپلاستیکی مانند نایلون، پلی استر و پلی پروپیلن، فلز و دیگر مواد شیمیاییکه برای بازیافت و یا تجزیه به هیچ وجه مناسب نبوده و برای چندین هزار سالبه بقای خود ادامه می دهند. در عین حال جوهرهای به کار گرفته شده در اینخودکارها معمولا پایه ای روغنی داشته و حاوی مواد سمی هستند که برای محیطزیست و انسانها زیان بارند.

خودکارهای جدیدی که گفته می شود 98 درصد قابل تجزیه هستند ازپلاستیکهای زیستی به دست آمده از سیب زمینی ساخته شده اند و جوهر اینخودکارها نیز از فیبرهای تجزیه پذیر زیستی تولید شده است. بدنه این خودکار 100 درصد قابل بازیافت بوده و با ساختاری ویژه به منظور افزایش گنجایشبسته بندی از میزان هزینه های مالی و زیست محیطی حمل و نقل خواهد کاست.

نکته جالب دیگر درباره این خودکار کارخانه تولید کننده آن است زیرا اینکارخانه که Harbecc نام دارد یکی از مستقل ترین کارخانه های آمریکا درزمینه انرژی است و با وجود اینکه از استاندارد زیست محیطی ISO 14001 فراترنیز رفته است به سرعت در حال حرکت کردن در مسیر قطع کامل انتشار کربن درمحیط زیست است. انرژی این کارخانه به واسطه توربینهای بادی تامین شده ودیگر تجهیزات کارخانه نیز تا بیشترین حد ممکن از منابع طبیعی انرژی بهرهبرده اند.

بر اساس گزارش گیزمگ، تنها بخش غیر قابل بازیافت این محصول نوک تیزخودکار است که باید به صورت جداگانه از بدنه آن جدا شده و معدوم شوند. درعین حال بازیافت 98 درصد باقی مانده این محصول نیز باید در ساختمانهایمجهز و نه در فضای باز و طبیعی انجام گیرد.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۰, ۰۷:۵۲ قبل از ظهر
http://marshal-modern.ir/Archive/12760.aspx

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...

وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی

.وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ..
صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی ..پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه .

وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری .
.بعد از کارت زود بیا خونه

وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی .باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری
تو درسها به بچه مون کمک کنی ..

وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی
بهم نکاه کردی و خندیدی


وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی ...


وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود ..


وقتی که 80 سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری ..
نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد

اون روز بهترین روز زندگی من بود ..چون تو هم گفتی که منو دوست داری

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید


آیا تا به حال وقتی به پارک رفته ای.. تو زمین بازی به بچه هایی که سوار چرخ و فلک هستند نگاه کرده ای؟؟
یا زمانی که قطرات بارون به زمین برخورد میکنند به صدای اون گوش داده ای ..؟
ایا زیبایی بالهای یک پروانه زمانی که به هر طرف پرواز میکند را دیده ای ؟؟
وقت غروب در آسمانی نیمه ابری آیا انعکاس رنگ خورشید را در ابرها نطاره گر بوده ای ؟؟
وقتی از دوستی میپرسی حالت چطور است..آیا صبر میکنی تا پاسخی دریافت کنی؟؟


آیا تا بحال به کودک خود گفته ای،

"فردا این کار را خواهیم کرد"

و آنچنان شتابان بوده ای

که نتوانی غم او را در چشمانش ببینی؟

آن زمان که برای رسیدن به مکانی چنان شتابان می دوید،

نیمی از لذت راه را بر خود حرام می کنید.

آنگاه که روز خود را با نگرانی و عجله به پایان می رسانید،

گویی هدیه ای را ناگشوده به کناری می نهید.

زندگی که یک مسابقه دو نیست!
کمی آرام گیرید

به موسیقی زندگی گوش بسپارید،

پیش از آنکه آوای آن به پایان رسد.

من باور دارم که... همیشه باید کسانى که صمیمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم
زیرا ممکن است آخرین بارى باشد که آن‌ها را مى‌بینم.

من باور دارم که..........دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است

واکنون شعر روز

تو را دوست ندارم
تو رادوست ندارم نه دوستت ندارم!

اما هنگامی که نیستی

غمگینم!

تو رادوست ندارم!

امانمیدانم چرا....

آنچه میکنی در نظرم بی همتا جلوه میکند!

وبارهادر تنهایی از خود پرسیده ام

چرا آنهایی که دوستشان دارم

بیشترشبیه تو نیستند...

تو رادوست ندارم!

اماهنگامی که نیستی

از هرصدایی بیزارم


حتی اگر صدای آنانی باشد که دوستشان دارم

زیراصدای آنها

طنین آهنگین صدایت را در گوشم میشکنند!

تو رادوست ندارم!

اماچشمان گویایت

بیش ازهر چشم دیگری بین من و آسمان آبی قرار میگیرد...

آه میدانم که دوستت ندارم

اماافسوس دیگران دل ساده ام را

کمترباور دارند

و چه بسا به هنگام گذر

میبینم که بر من میخندند

زیرا آشکارا مینگرند

نگاهم به دنبال توست...

navid_a
۱۳۸۹-۰۲-۲۰, ۰۲:۳۳ بعد از ظهر
http://marshal-modern.ir/Archive/12760.aspx

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...

وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی

.وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ..
صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی ..پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه .

وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری .
.بعد از کارت زود بیا خونه

وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی .باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری
تو درسها به بچه مون کمک کنی ..

وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی
بهم نکاه کردی و خندیدی


وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی ...


وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود ..


وقتی که 80 سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری ..
نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد

اون روز بهترین روز زندگی من بود ..چون تو هم گفتی که منو دوست داری

به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید


آیا تا به حال وقتی به پارک رفته ای.. تو زمین بازی به بچه هایی که سوار چرخ و فلک هستند نگاه کرده ای؟؟
یا زمانی که قطرات بارون به زمین برخورد میکنند به صدای اون گوش داده ای ..؟
ایا زیبایی بالهای یک پروانه زمانی که به هر طرف پرواز میکند را دیده ای ؟؟
وقت غروب در آسمانی نیمه ابری آیا انعکاس رنگ خورشید را در ابرها نطاره گر بوده ای ؟؟
وقتی از دوستی میپرسی حالت چطور است..آیا صبر میکنی تا پاسخی دریافت کنی؟؟


آیا تا بحال به کودک خود گفته ای،

"فردا این کار را خواهیم کرد"

و آنچنان شتابان بوده ای

که نتوانی غم او را در چشمانش ببینی؟

آن زمان که برای رسیدن به مکانی چنان شتابان می دوید،

نیمی از لذت راه را بر خود حرام می کنید.

آنگاه که روز خود را با نگرانی و عجله به پایان می رسانید،

گویی هدیه ای را ناگشوده به کناری می نهید.

زندگی که یک مسابقه دو نیست!
کمی آرام گیرید

به موسیقی زندگی گوش بسپارید،

پیش از آنکه آوای آن به پایان رسد.

من باور دارم که... همیشه باید کسانى که صمیمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم
زیرا ممکن است آخرین بارى باشد که آن‌ها را مى‌بینم.

من باور دارم که..........دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است

واکنون شعر روز

تو را دوست ندارم
تو رادوست ندارم نه دوستت ندارم!

اما هنگامی که نیستی

غمگینم!

تو رادوست ندارم!

امانمیدانم چرا....

آنچه میکنی در نظرم بی همتا جلوه میکند!

وبارهادر تنهایی از خود پرسیده ام

چرا آنهایی که دوستشان دارم

بیشترشبیه تو نیستند...

تو رادوست ندارم!

اماهنگامی که نیستی

از هرصدایی بیزارم


حتی اگر صدای آنانی باشد که دوستشان دارم

زیراصدای آنها

طنین آهنگین صدایت را در گوشم میشکنند!

تو رادوست ندارم!

اماچشمان گویایت

بیش ازهر چشم دیگری بین من و آسمان آبی قرار میگیرد...

آه میدانم که دوستت ندارم

اماافسوس دیگران دل ساده ام را

کمترباور دارند

و چه بسا به هنگام گذر

میبینم که بر من میخندند

زیرا آشکارا مینگرند

نگاهم به دنبال توست...


مرسی محمد جان واقعا عالی بود خیلی حال کردم:گل رز:

XYSTER
۱۳۸۹-۰۲-۲۰, ۰۲:۳۶ بعد از ظهر
اخرین کلمات افراد
آخرین کلمات یک الکتریسین : خوب حالا روشنش کن...
آخرین کلمات یک انسان عصر حجر : فکر میکنی توی این غار چیه؟
آخرین کلمات یک بندباز : نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره...
آخرین کلمات یک بیمار : مطمئنید که این آمپول بی خطره؟
آخرین کلمات یک پزشک : راستش تشخیص اولیه ام صحیح نبود. بیماریتون لاعلاجه...
آخرین کلمات یک پلیس : شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره...
آخرین کلمات یک جلاد : ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد...
آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون : این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست...
آخرین کلمات یک چترباز : پس چترم کو؟
آخرین کلمات یک خبرنگار : بله، سیل داره به طرفمون میاد...
آخرین کلمات یک خلبان : ببینم چرخها باز شدند یا نه؟
آخرین کلمات یک خونآشام : نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع میکنه!
آخرین کلمات یک داور فوتبال : نخیر آفساید نبود!
آخرین کلمات یک دربان : مگه از روی نعش من رد بشی...
آخرین کلمات یک دوچرخه سوار : نخیر تقدم با منه!
آخرین کلمات یک دیوانه : من یه پرنده ام!
آخرین کلمات یک شکارچی : مامانت کجاست کوچولو؟...
آخرین کلمات یک غواص : نه این طرفها کوسه وجود نداره...
آخرین کلمات یک فضانورد : برای یک ربع دیگه هوا دارم...
آخرین کلمات یک قصاب : اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم...
آخرین کلمات یک قهرمان : کمک نمیخوام، همه اش سه نفرند...
آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی : قضیه روشنه، قاتل شما هستید!
آخرین کلمات یک کامپیوتری : هارددیسک پاک شده است...
آخرین کلمات یک گروگان : من که میدونم تو عرضه ی شلیک کردن نداری...
آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه : این آزمایش کاملاً بی خطره...
آخرین کلمات یک متخصص خنثی کردن بمب: این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه...
آخرین کلمات یک معلم رانندگی : نگه دار! چراغ قرمزه!
آخرین کلمات یک ملوان: من چه می دونستم که باید شنا بلد باشم؟
آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی: من عادت ندارم با پنجره بسته بخوابم...
آخرین کلمات یک سرباز تحت آموزش هنگام پرتاب نارنجک : گفتی تا چند بشمرم؟

XYSTER
۱۳۸۹-۰۲-۲۰, ۰۲:۳۹ بعد از ظهر
خداوگنجشک


گنجشک به خداگفت:لانه ی کوچکی داشتم آرامگاه خستگیم،سرپناه بی کسیم بود،طوفان تو آنراازمن گرفت .کجای دنیای توراگرفته بودم؟
خدا گفت :ماری راه لانه ات بود،تو خواب بودی باد راگفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه توازکمین مارپر گشودی !!!چه بسیار بلاها که از توبه واسطه ی محبتم دورکردم وتو ندانسته به دشمنیم برخاستی .

XYSTER
۱۳۸۹-۰۲-۲۰, ۰۲:۴۱ بعد از ظهر
چه حاصل از اشک ها و لبخند ها !؟

می دانید اولین انسانی که فهمید آب ،آتش را خاموش می کند چه کسی بود؟
کمی فکر کنید .... حالا بخوانید:او اولین انسانی بود که آتش گرفته بود.
هرچه کرد نشد،تا این که خود را ازسر ناچاری به آب انداخت و این مهم را تجربه کرد.
امّا،اولین انسانی که خندیدن را تجربه کرد چه کسی بود ؟او اوّلین کسی بود که گریستن را تجربه کرده بود.
به همین دلیل گفته اند :تنها کسانی می توانند ازته دل بخندند که از ته دل گریسته باشند!
«خواجه شیراز»فرماید:
با دل خونین لب خندان بیاورهمچوجام
نی گرت زخمی رسد ،آیی چوچنگ اندر خروش
امّا آن کس که طعم غم را نچشیده باشد ،از عطر شادی هم بی خبر است و
مراقب باشیمکه شادی یاغم ما را از خود بی خود نکند ، نگذاریم که غم ها ما را ببلعند.
پس، شادی و شعف ما ، برخاسته از اشک های ماست ،یعنی ،همانقدر که برای لطافت روح ما
ضروریست ،شادی و شوق نیز برای نرم و نازک کردن روح ما لازم و حیاتی است .

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۲, ۰۷:۵۷ قبل از ظهر
داستان عاشقانه و غم انگیز قرار!


http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/59908.jpg
صدا پاشنه‌ی چکمه‌هاش را می‌شنیدم. می‌دوید صِدام می‌کرد. آن‌طرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین...
نشسته بودم رو نیم‌کتِ پارک، کلاغ‌ها را می‌شمردم تا بیاید. سنگ می‌انداختم بهشان. می‌پریدند، دورتر می‌نشستند. کمی بعد دوباره برمی‌گشتند، جلوم رژه می‌رفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی‌ شدم. شاخه‌گلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت می‌پژمرد.
طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغ‌ها.
گل را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند زدم بهش. گل‌برگ‌هاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد، یقه‌ی پالتوم را دادم بالا، دست‌هام را کردم تو جیب‌هاش، راهم را کشیدم رفتم. نرسیده به درِ پارک، صِداش از پشتِ سر آمد.
صدای تندِ قدم‌هاش و صِدای نَفَس نَفَس‌هاش هم.
برنگشتم به‌ رووش. حتی برای دعوا، مُرافعه، قهر. از در خارج شدم. خیابان را به دو گذشتم. هنوز داشت پُشتم می‌آمد. صدا پاشنه‌ی چکمه‌هاش را می‌شنیدم. می‌دوید صِدام می‌کرد.
آن‌طرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین. هنوز پُشتَ‌م بِش بود. کلید انداختَ‌م در را باز کنم، بنشینم، بروم. برای همیشه. باز کرده نکرده، صدای بووق - ترمزی شدید و فریاد - ناله‌ای کوتاه ریخت تو گوش‌هام - تو جانم.
تندی برگشتم. دیدمش. پخشِ خیابان شده بود. به‌روو افتاده بود جلو ماشینی که بِش زده بود و راننده‌ش هم داشت توو سرِ خودش می‌زد. سرش خورده بود روو آسفالت، پُکیده بود و خون، راه کشیده بود می‌رفت سمتِ جوویِ کنارِ خیابان.
ترس‌خورده - هول دویدم طرفش. بالا سرش ایستادم.
مبهوت.
گیج.
مَنگ.
هاج و واج نِگاش کردم.
توو دستِ چپش بسته‌ی کوچکی بود. کادو پیچ. محکم چسبیده بودش. نِگام رفت ماند روو آستینِ مانتوش که بالا شده، ساعتَ‌ش پیدا بود. چهار و پنج دقیقه. نگام برگشت ساعتِ خودم را سُکید.
چهار و چهل و پنج دقیقه!
گیجْ - درب و داغانْ نِگا ساعتِ راننده‌ی بخت برگشته کردم. عدلْ چهار و پنج دقیقه بود!!

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۵, ۱۰:۳۶ قبل از ظهر
درسهایی از زندگیhttp://static.cloob.com//public/images/smiles/4.gif
درس اول:

یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش به مقصدش... راهبه سوار میشه و راه میفتن... چند دقیقه بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه میندازه... راهبه میگه: پدر روحانی ، روایت مقدس 129 رو به خاطر بیار... کشیش قرمز میشه و به جاده خیره میشه... چند دقیقه بعد بازم شیطون وارد عمل میشه و کشیش موقع عوض کردن دنده ، بازوش رو با پای راهبه تماس میده... راهبه باز میگه: پدر روحانی! روایت مقدس 129 رو به خاطر بیار!... کشیش زیر لب یه فحش میده و بیخیال میشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه... بعد از اینکه کشیش به کلیسا بر می گرده سریع میدوه و از توی کتاب روایت مقدس 129 رو پیدا می کنه و می بینه که نوشته: «به پیش برو و عمل خود را پیگیری کن... کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی می رسی»!
نتیجه اخلاقی: اینکه اگه توی شغلت از اطلاعات شغلی خودت کاملا آگاه نباشی، فرصتهای بزرگی رو از دست میدی!

درس دوم:

یه کلاغ روی یه درخت نشسته بود و تمام روز بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد... یه خرگوش از کلاغ پرسید: منم می تونم مثل تو تمام روز بیکار بشینم و هیچ کاری نکنم؟ کلاغ جواب داد: البته که می تونی!... خرگوش روی زمین کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد... یهو روباه پرید خرگوش رو گرفت و خورد!
نتیجه اخلاقی: برای اینکه بیکار بشینی و هیچ کاری نکنی ، باید اون بالا بالاها نشسته باشی!

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۵, ۱۰:۴۷ قبل از ظهر
http://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/59479.jpg
امروز خاصیت ضد سرطانی و درمانی بسیاری از میوه های نام برده شده در قرآن مورد تأکید دانشمندان قرار گرفته است.
حجت الاسلام حسین علوی مهر مدیر دانشنامه قرآن پژوهی با اشاره به اینکه ذکر برخی میوه‌ها در قرآن کریم با هدفی حکیمانه و دقیق صورت گرفته گفت: امروز خاصیت ضد سرطانی و درمانی بسیاری از میوه های نام برده شده در قرآن مورد تأکید دانشمندان قرار گرفته است.
مدیر دانشنامه قرآن پژوهی در گفتگو با مهر در رابطه با میوه های که در قرآن نام برده شده گفت: در قرآن کریم از میوه های متعددی مانند انگور ، انار ، انجیر ، زیتون و خرما نام برده شده است در این رابطه ممکن است دو نگرش مطرح شود.
وی افزود: یکی از این دونگرش این است که قرآن مطابق آن چیزی که در میان عرب آن زمان رایج بوده، این میوه ها را مثل انگور و انار و یا انجیر و خرما مطرح کرده است. این دیدگاه باعث می شود که فضیلتی برای این میوه ها در نظر گرفته نشود.
مدیر دانشنامه قرآن پژوهی در رابطه با دیدگاه دوم گفت: اگر با نگاه خاص، حکیمانه و دقیق تر به قرآن کریم نگاه کنیم در می یابیم که طرح تک تک مسائل از جمله مطرح کردن نام میوه ها دارای حکمت ، هدف و غرض خاصی از جانب خداوند متعال بوده است و می توان آن را براساس معجزه بودن قرآن در نظر گرفت.
وی تأکید کرد: این میوه ها دارای شاخصهایی هستند که می توان گفت سایر میوه ها از این شاخصها برخوردار نیستند. برای مثال خرما دارای 9 نوع ویتامین مختلف است که قرآن کریم بیش از سایر میوه ها از آن نام برده و آن را هم از میوه های دنیوی و هم میوه های بهشتی معرفی کرده است. خرما می تواند جایگزین یک وعده غذایی شود.
حجت الاسلام علوی مهر اظهار داشت: این ویژگی ها را هم می توان برای انگور، انجیر و انار هم ذکر کرد؛ و علت اشاره خداوند به این میوه ها تداول مصرف آنها میان اعراب آن زمان نبوده است.
مدیر دانشنامه قرآن پژوهی با اشاره به اینکه امروزه کشف شده که بسیاری از میوه های نام برده شده در قرآن خاصیت ضد سرطانی دارند و ترکیب زیتون و انجیر خاصیت دارویی دارد ، اظهار داشت: همچنین قرآن عسل را هم دارای ویژگی درمانی توصیف کرده است.
به همین دلیل می توان استدلال کرد که قرآن متأثر از فرهنگ دورانی که نازل شده به این میوه ها اشاره نکرده بلکه خداوند براساس حکمت خود و با هدف خاصی از این میوه ها یاد کرده است تا مردم از آن استفاده کنند.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۵, ۱۰:۵۴ قبل از ظهر
دقت كنید كه اگر درحین رانندگی در شب مورد اصابت تخم مرغ به شیشه جلو قرار گرفتید از زدن برف پاك كن و پاشیدن آب به شیشه بپرهیزید!!



چونكه تخم مرغ با آب مخلوط شده و بصورت یك مخلوط شیری می گردد كه تا 92.5 درصد دیدشما رااز بین میبرد



سپس شما مجبور به توقف در كنار جاده میشوید و در این موقع تبدیل به یك قربانی برای دزدان خواهیدشد



این یك تكنیك جدید مورد استفاده توسط دزدان است

لطفاً این موضوع را به اطلاع دوسستان و آشنایان برسانید







لطفاً قضیه را جدی گرفته و موضوع را برای تمامی دوستان

حتی كسانی كه رانندگی نمی كنند نیز بفرستید

sara65
۱۳۸۹-۰۲-۲۵, ۰۵:۱۲ بعد از ظهر
:خنده:يك دختر در حمام
ساعت ? بعد از ظهر
1ـ لباساشو رو درمياره? رنگ روشن ها رو تو يك سبد و تيره ها رو تو يكي ديگه ميگذاره
2ـ در حموم رو از تو قفل ميكنه? جلوي آيينه مي ايسته? شكمش رو كه تمام مدت داده بود تو? ميده بيرون و شروع ميكنه به غر غر و ايراد گرفتن از نقطه نقطه بدنش
3ـ در كمد رو باز ميكنه انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت?مو? بدن? كف پا و … رو بيرون مياره و مي چينه رو لبه وان
4ـ موهاش رو با شامپوي نارگيلي تقويت كننده? پرپشت كننده? براق كننده و…ميشوره و هفده دقيقه ماساژ ميده
5ـ يكبار ديگه با همون شامپو موهاشو ميشوره
6ـ نرم كننده معطر پرتقالي رو به موهاش ميماله تا ?? ميشماره
7ـ سي و پنج دقيقه زير دوش مي مونه.خوب آخه بايد خيالش راحت بشه كه تمام مواد شيميايي از موهاش پاك شده. وگرنه بعد از حموم موها وز ميكنه
8ـ خمير ريش داداشي رو كش ميره و شيش كيلو خالي ميكنه رو ساق پا و دست و پشت لب. بعد يه تيغ بر ميداره و يا علي. آي
9ـ موهاش رو حسابي مي چلونه? حوله رو مثل عمامه مي پيچه دور سرش. تو آيينه خودشو ورانداز ميكنه. از اينكه در اثر كشش حوله چشم و ابروش كشيده شده? احساس خوشگلي مي كنه و يه ماچ گنده واسه عكس خودش تو آيينه ميفرسته
10ـ خوشحاليش زياد دوام نمياره. چون يه جوش سرسياه بي اجازه نوك دماغش سبز شده
11ـ تمام نقاط بدنش رو معاينه ميكنه و با ناخن و موچين ميره به جنگ جوشها و موهاي زائد بي تربيت
12ـ حوله ش رو مي پوشه و ميره به اتاقش.تمام بدنش رو با لوسيون چرب ميكنه
13- چهل بار لباس مي پوشه و در مياره تا انتخاب كنه
14ـ 90 دقيقه پشت ميز توالت مي شينه و آرايش ميكنه
يك پسر در حمام
1ـ همون طور كه رو تخت نشسته ? لباساشو ميكنه. هر كدوم رو پرت ميكنه يه گوشه اتاق
2ـ نيم وجب حوله رو ميگيره دور باسنش و ميره به سمت حموم
3ـ مي ايسته جلوي آيينه. شكمش رو ميده تو. بازو ميگيره. فيگور چپ? فيگور راست? نيم ساعت قربون صدقه خودش ميره? (اين قدوبالا رو ببين چه كرده .لاي لاي لالاي لاي)مامان 4ونش هم از تو آشپزخونه تاييد ميكنه
4ـ زير بغلش رو بو ميكنه و رنگ چهره ش بر ميگرده. سبز? آبي? بنفش
5ـ در كمد شامپو ها رو باز نميكنه چون اصلا توش چيزي نداره
6ـ با قالب صابون سبزش زير بغلهاشو كف مالي ميكنه. يه عالمه مو مي چسبه به صابون
7ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم ميشوره
8ـ نرم كننده مو؟؟؟ برو بابا
9ـ دو دقيقه بعد دوباره ميزنه زير خنده? آخه اين دفعه بوش رسيده به دماغش
10ـ چاه حموم رو هدف گيري ميكنه و ميشاشه توش
11ـ از زير دوش مياد بيرون و يكهو مي بينه يادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و كف خونه خيس شده.( بيخيال…مامان خشك ميكنه
12ـ حوله فسقليش رو مي پيچه دور باسنش و همون طور خيس خيس ميره تو اتاق
13ـ حوله خيس رو پرت ميكنه رو تخت و ? دقيقه اي لباس مي پوشه
ساعت5 بعد از ظهر

navid_a
۱۳۸۹-۰۲-۲۵, ۰۹:۰۹ بعد از ظهر
:پوزخند: سارا جان با گزینه ی 10 ماله پسرا خیلی حال کردم:پوزخند:

sara65
۱۳۸۹-۰۲-۲۵, ۱۰:۲۲ بعد از ظهر
:خنده:

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۶, ۰۷:۲۳ قبل از ظهر
سارا خانم با تشکر از زحمتی که کشیدی
این مطلب مربوط به قسمت مطالب جالب و خنده داره و چندین بار هم در اونجا تکرار شده، فکر نمیکنی نیازی به زدن یک تاپیک جدید نبود!!!!!!!!!
با تشکر از دقتی که می کنی

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۶, ۰۸:۳۷ قبل از ظهر
شباهتهای میان خدمت سربازی و زندگی


۱- چه در خدمت سربازی و چه در زندگی زناشویی ، چه بخواهی و چه نخواهی کچل خواهی شد و یا بعبارت بهتر ، کچلت خواهند کرد ! البته این کچلی در خدمت سربازی توسط ماشین اصلاح و در زندگی مشترک توسط عواملی چون : استرس شدید ، سوء تغذیه ، کندن بصورت لاخ لاخ توسط همسر ، چپ شدن ماهیتابه روغن داغ روی سر و ... صورت می گیرد ! نا گفته نماند که این کچلی در آقایان به نسبت نوع مو ، *** ریشه مو ، عوامل ارثی و ... متفاوت است ولی به هر حال به قول معروف : دیر و زود داره ولی بالاخره هممون کل پا می شیم !

۲- شباهت بعدی در زمینه داشتن فرمانده و بعبارتی ، فرمانبردار شدن است ! به محض ورود به پادگان و یا منزل مسکونی مشترک ( خانه بخت ) ، هر مردی یک فرمانبردار بی چون و چرا محسوب می شود که اگر طالب جان و سلامتی جسمی و روحیش می باشد ، باید تمام فرامین فرمانده و یا همسر خود را بر روی تخم چشمانش بگذارد و هر گونه تخطی از دستورات فرمانده و همسر ، پاسخی جز گلوله ، حبس ، اضافه خدمت ( در خدمت سربازی ) و افتادن توی سماور پر از آب جوش ، هدف قرار گرفتن با ساتور ، رفتن دست توی چرخ گوشت ، پرت شدن از پنجره طبقه هفتم به بیرون ، گشنگی و تشنگی کشیدن و ... ( در زندگی زناشویی ) نخواهد داشت !


۳- شباهت سوم در این نکته اقتصادی خلاصه می شود که چه سرباز و چه مرد متاهل ، میزان پولی که در آخر برج به دست او خواهد رسید ، فقط به میزانیست که کفاف بر طرف کردن نیازهای اساسی او را بدهد و چیزی جهت پس انداز کردن و یا خرج کردن در زمینه هایی غیر از نیازهای اساسی نخواهد ماند و در این میان ، سرباز و مرد متاهل ، هر چقدر هم که جان بکنند و عرق بریزند ، فرقی به حال فرمانده یا همسرش نخواهد کرد و باطبع تاثیری در جهت افزایش مستمری آنان نخواهد داشت ، بعبارت بهتر ، در هر دو جا یکی باید کار کنه تا اون یکی حال کنه !


۴- از دیگر شباهتهای موجود میان این دو قشر آسیب پذیر جامعه ، شباهت در آرزو کردن است ! بدین معنا که هر پسری پس از ورود به پادگان و خانه بخت است که قدر زندگی در خانه پدری را می فهمد و از اعماق وجودش و با تمام اعضا و جوارحش آرزو می کند که ای کاش هنوز هم در کنار پدر و مادرش بسر می برد و ایضا خودش را نیز لعنت خواهد کرد که چرا قدر آن روزهای شیرین را ندانسته است ! چرا که در پادگان و خانه مشترک دیگر کسی غذای مفت به او نمی دهد ، لباسهایش را نمی شوید و اتو نمی زند ، کسی نازش را نمی کشد و ... و فقط خود اوست که مسئول انجام تمام کارهای شخصی اش و نیز کارهای چند نفر دیگر می باشد !

۵- از دیگر شباهتها می توان به این نکته اشاره کرد که اکثر سربازی رفته ها و اکثر مردان متاهل متفق القول هستند که در این ایام ، هر روز به اندازه یکسال برای آنها می گذرد و ثانیه ها حکم ساعت را پیدا می کنند که به احتمال زیاد دلیل آن ، مواردی مشابه موارد فوق می باشد !


۶- و در نهایت اینکه چند ماه پس از آنکه کارت پایان خدمت یا قباله ازدواج را دریافت کردید ، صدای خواندن این شعر معروف در گوشتان خواهد پیچید که : ( گول خوردی آی گول خوردی ! )
زیرا آن موقع است که تازه دوزاریتان جا می افتد که با این کارت و قباله نه کاری به آدم می دهند و نه وام ازدواج و نه خیلی از چیزهای دیگر که شما را به بهانه آنها در این راه وارد کرده بودند ، پس متوجه خواهید شد که تنها مورد استفاده ای که برای شما خواهند داشت این است که می توانید از آنها برای امانت دادن به کلوپ جهت کرایه فیلم استفاده نمایید

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۶, ۰۸:۳۸ قبل از ظهر
قابی كه در طول زندگیتان خواهید داشت...




یك زن :

قبل از ازدواج........................خوشبخت روزگار
موقع عقد..............................عروس خانم
در ماه عسل..........................ماه من یار من و از این قبیل
یك سال بعد...........................مادر بچه ها
ده سال بعد.............................والده آقا مصطفی
بیست سال بعد.........................خانم بزرگ
چهل سال بعد...........................بی بی
و از پنجاه سال به بعد..................پیرزنه




و اما یك مرد : قبل از ازدواج.......................آقا پسر شاخ شمشاد آزاد مرد موقع عقد............................اسیر افتاده در دام در ماه عسل.........................غرق شادی و رویا یك سال بعد.......................روز ها در تقلای زندگی.شبها بچه داری ده سال بعد...........................آقا جون بیست سال بعد........................شكسته و تحت تعمیر چهل سال بعد.........................بابا پیره و از پنجاه سال به بعد...............خدا رحمتش كند چه مرد نازنینی بود

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۶, ۰۸:۳۹ قبل از ظهر
کشوری که تعداد موبایل‌‌‌‌‌‌‌‌دار‌ها از کسانی که به دستشویی‌ دسترسی دارند بیش‌تر است!؟

در گزارش سازمان ملل آمده است: هندی‌ها بیش‌تر از دست‌شویی‌ به تلفن همراه دسترسی دارند.
در حال حاضر تعداد مشترکین تلفن همراه در کشور هند به 563 میلیون و 730 هزار نفر رسیده است که تقریبا نیمی‌از جمعیت 1.2 میلیاردی این کشور را شامل می‌شود.
اما در تحقیقاتی توسط دانشگاه سازمان ملل انجام شده است مشخص شد فقط 366 میلیون یا یک سوم جمعیت این کشور در سال 2008 به سیستم فاضلاب شهری و سرویس‌های بهداشتی سالم دسترسی داشته اند.

ظفر آدیل مدیر دانشگاه سازمان ملل در این باره گفت : واقعا باعث تاسف است که کشوری که نیمی‌از جمعیتش تلفن همراه دارند نمی‌تواند نیازهای اولیه برای دسترسی به سرویس بهداشتی خود را فراهم کند.
آقای آدیل که مدیر موسسه آب ، سلامت و محیط زیست دانشگاه سازمان ملل در شهر همیلتون است در این باره گفت: دسترسی به سرویس‌های بهداشتی و سیستم آب و فاضلاب می‌تواند جان بسیاری از افراد خصوصا جوان‌ها را نجات داده و به کشور هند و دیگر کشورهای مشابه کمک کند تا حدی فاصله خود را از فقر گریبان گیرشان زیاد کنند.
عدم دسترسی به این امکانات یکی از مهم‌ترین دلایل ابتلا به بیماری‌های مربوط به آب است که در طول سه سال گذشته بیش از 4.5 میلیون کودک زیر پنج سال را در سراسر جهان به کام مرگ کشانده است.

در این گزارش آمده است که ساخت یک دستشویی به همراه مواد اولیه و نیروی کار نزدیک به 300 دلار هزینه دربر دارد.
آدیل در این باره گفت : به ازای هر دلاری که صرف بهبود خدمات و سرویس‌های بهداشتی می‌شود 34 دلار برگشت داده می‌شود که دلیل آن نیز کاهش هزینه‌های مرتبط با فقر ، هزینه‌هیا مربوط به سلامت و بهبود تولید است.
او بهبود دسترسی به خدمات بهداشتی را یک فرصت اقتصادی و بشردوستانه در بسیاری از کشورهای جهان دانست.

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۶, ۰۸:۴۱ قبل از ظهر
معمایی که 98% افراد جهان نمی توانند حل کنند !http://static.cloob.com//public/images/smiles/18.gifhttp://static.cloob.com//public/images/smiles/8.gif
ک معما که هرکس این مساله رو حل بکنه جزو ۲ درصد افراد باهوش جهان است!
طرح مساله از پروفسور اینشتین :
۱ – در خیابانی، ۵ خانه در پنج رنگ متفاوت وجود دارد.۲ – در هر یک از این خانه ها یکنفر با ملیتی متفاوت از دیگران زندگی می کند.۳ – این ۵ صاحبخانه هر کدام نوشیدنی متفاوت می نوشند، سیگار متفاوت می کشند و حیوان خانگی متفاوت نگهداری می کنند.
سؤال: کدامیک از آنها در خانه، ماهی نگه می دارد؟
راهنمایی:
۱ – کبوتر در خانه قرمز زندگی می کند.
۲ – مرد سوئدی، یک سگ دارد.
۳ – مرد دانمارکی چای می نوشد.
۴ – خانه سبز رنگ در سمت چپ خانه سفید قرار دارد.
۵ – صاحب خانه سبز، قهوه می نوشد.
۶ – شخصی که سیگار PALL MALL می کشد پرنده پرورش می دهد.
۷ – صاحب خانه زرد، سیگار DUNHILL می کشد.
۸ – مردی که در خانه وسطی زندگی می کند، شیر می نوشد.
۹ – مرد نروژی ، در اولین خانه زندگی می کند.
۱۰ – مردی که سیگار BLENDS می کشد در کنار مردی که گربه نگه می دارد زندگی می کند.
۱۱ – مردی که اسب نگهداری می کند، کنار مردی که سیگار DUNHILL می کشد زندگی می کند.
۱۲ – مردی که سیگار BLUE MASTER می کشد، آبجو می نوشد.
۱۳ – مرد آلمانی سیگار PRINCE می کشد.
۱۴ – مرد نروژی کنار خانه آبی زندگی می کند.
۱۵ – مردی که سیگار BLENDS می کشد همسایه ای دارد که آب می نوشد.

آلبرت اینشتین این معما را در قرن نوزدهم میلادی نوشت. به گفته وی ۹۸ درصد از مردم جهان نمی توانند این معما را حل کنند!

sara65
۱۳۸۹-۰۲-۲۶, ۱۱:۵۱ قبل از ظهر
:ناراحت:

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۶, ۱۲:۰۱ بعد از ظهر
موضوع به اینجا انتقال پیدا کرد

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۸, ۱۰:۴۸ قبل از ظهر
هشت و جهنم...جالب و خواندنی


بهشت و جهنم

روزی شخصی با خداوند مکالمه ای داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟"
خداوند آن شخص را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد!


افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می آمدند. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
مرد با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی!"

آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند. مرد گفت: "نمی فهمم!"

خداوند جواب داد: "ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند!"

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۸, ۱۰:۴۹ قبل از ظهر
یادداشت های روزانه عزرائیل (طنز)



شنبه:
امروز رو مثلا گذاشته بودم واسه استراحت و رسیدگی به کارهای شخصی ام ولی مگه این مردم میذارن؟!

یکشنبه:
امروز واقعا اعصابم خورد بود چون به هیچکدام از کارهای اداریم نرسیدم.
8753 تصادفی ، 6893 اعدامی ، 9872 تزریقی ، 44596 ایدزی ، و یک نفر بالای 145 سال سن رو واسه خاطر یک آدم وقت نشناس از دست دادم ... برای خودکشی اونقدر قرص خواب خورده بود که هر کاری میکردم دیگه روحش بیدار نمیشد!

دوشنبه:
رفتم بیمارستان ویزیت یکی از مریضا. دور تختش اونقدر شلوغ بود که نمیتونستم برم جلو. همه روپوش سفید پوشیده بودن و داشتند تند تند یادداشت برمیداشتن. هر جور بود راهو باز کردم و رفتم بالای سر مریض، اما دیدم دانشجوهای پرستاری قبل از من کشتنش. اگه دیر تر رسیده بودم ممکن بود حتی روحشم ناقص کنن!
از همکاری بدم نمیاد، ولی بشرط اینکه قبلا با من هماهنگ بشه وگرنه خوشم نمیاد کسی تو تخصصم دخالت کنه.



سه شنبه:
مادره با دوتا بچه اش میخواستن از خیابون رد شن. اول دست یکی از بچه ها رو گرفتم، اما دیدم اون یکی داره نیگام میکنه.
دست اون یکی رو هم گرفتم، اما دیدم باز مادره داره یه جوری نگام میکنه. اومدم دست خودشم بگیرم، اما دیدم یه عوضی با ماشین همچی با سرعت داره میاد طرفمون که اگه خودمو کنار نکشم ممکنه به خودمم بزنه. با یک اشاره ماشینش منحرف شد و کوبید به درخت. به خودم که اومدم دیدم مادره و بچه هاش از خیابون رد شدن و برای تشکر دارن برام دست تکون میدن.
منم براشون دست تکون دادم و برای اینکه دست خالی نرم همونی که کوبیده بود به درخت رو با خودم بردم. طرف اونقدر خورده بود که روحشم یه جورایی نشئه بود و فکر کنم هنوزم که هنوزه نفهمیده مرده!

چهار شنبه:
خیلی عجله داشتم، اما وایستادم تا دعواشونو ببینم. چون جای دیگه کار داشتم خواستم برم، ولی دیدم یکیشون داره فحش بدبد میده. اونقدر ازش بدم اومد که توی راه بهش گفتم: اگه زبونتو نیگه داشته بودی الان نه خودت چاقو خورده بودی و نه دست من زخمی میشد! الان چند ساعته که همه کارهامو ول کردمو دارم روحش رو پنچرگیری میکنم!

پنج شنبه:
اونقدر از برج ایفل برام تعریف کرده بودند که هوس کردم این آخر هفته ای برم اونجا و یه دیدی بندازم. وقتی رسیدم بالای برج، دیدم یه آقایی با دوربینش رفته رو لبه وایستاده تا از منظره پایین عکس بگیره.راستش ترسیدم بیفته. با خودم گفتم اگه کمکش نکنم ممکنه همچی بخوره زمین که دیگه قابل شناسائی نباشه. با احتیاط رفتم جلو بگیرمش نیفته اما تو یه لحظه جفتمون چنان هل شدیم که روحش موند تو دست من و جونش پرت شد پائین! باور کنید اصلا تو برنامم نبود ولی بالاخره پیش اومد.

جمعه:
بابا ولم کنید جمعه که تعطیله! میگن تو جمعه ها مرده ها هم آزادن، اونوقت خدا رو خوش میاد طفلکی من آزاد نباشم ؟!

Hessam_Vardak
۱۳۸۹-۰۲-۲۹, ۰۹:۳۰ قبل از ظهر
دانلود برنامه بازيهاي جام جهاني به صورت pdf (http://www.fifa.com/mm/document/tournament/competition/64/42/24/2010fwc%5fmatchschedule%5f3004%5fen.pdf) :گل رز:

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۹, ۰۹:۳۵ قبل از ظهر
از پدری پرسیدند آیا درست است كه می گویند: زمانی فرا خواهد رسید كه پسرها بزرگ تر از پدرشان خواهند شد؟
گفت: اتفاقا این موضوع سخت ذهن مرا به خود مشغول داشته است. البته كاری به استعداد و نبوغشان ندارم. منظور من سن و سال آن هاست!
پرسیدند: به چه دلیل؟
گفت:"به این دلیل كه برایتان شرح خواهم داد:
وقتی 30 ساله بودم فرزندمان متولد شد. یعنی 30 برابر او سن داشتم.
وقتی 2 ساله شد من 32 سال داشتم . یعنی 16 برابر او سن داشتم.
وقتی 3 ساله شد من 33 سال داشتم. یعنی 11 برابر او سن داشتم.
وقتی 5 ساله شد من 35 سال داشتم. یعنی 7 برابر او سن داشتم.
وقتی 10 ساله شد من 40 سال داشتم. یعنی 4 برابر او سن داشتم.
وقتی 15 ساله شد من 45 سال داشتم. یعنی 3 برابر او سن داشتم.
وقتی 30 ساله شد من 60 سال داشتم. یعنی فقط 2 برابر او سن داشتم.
میترسم اگر به همین منوال پیش برود او به زودی از من جلو بزند و بشود پدر من و من هم بشوم پسر او!

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۲-۲۹, ۰۹:۳۹ قبل از ظهر
مصاحبه جنجالی با یك دو***ه


نوشته شده توسط حمیدرضا فدایی خبر نگار واحد مرکزی خبر :
نامش علیرضاست و فامیلی مستعارش امینی . نمیدانم مشهدی است یا زاهدانی . فقط میدانم که بین دوستان نزدیکش به دو ***ه معروف است. با او در یک کافیشاپ در مشهد قرار میگذارم. چون مطالبم را در روزنامه میخواند، اعتماد میکند و میگوید که حتما میآید. قول میدهم از او عکس نگیرم. وقت انتشار مصاحبه همزمان شد با سفرش به کربلا . خودش الان آنجاست و من این مصاحبه را منتشر میکنم :

چند سال داری؟

متولد ۶۸ هستم.

تحصیلاتت چقدر است؟

فوق دیپلم کامپیوترم را دارم میگیرم.

در دوران تحصیل مشکلی نداشته ای؟

نه .

کسی اذیتت نمیکرد؟

آن موقع کسی نمیدانست وضعیتم چطور است.

یعنی از همه پنهان کرده بودی؟

بله!

خانوادهات هم نمیدانستند؟

نه! هنوز هم نمیدانند.

چرا؟

فکر نمیکنم واکنش جالبی نشان بدهند.

الان به چه شغلی مشغول هستی؟

در یک شرکت هواپیمایی کار میکردم و یک سایت خدمات هاستینگ دارم .

در آنجا مشکلی ندشتی؟

نه! تا به کسی نگویی، برایت مشکلی پیش نمیآید. عده کمی از اطرافیان از این ماجرا اطلاع دارند.

درآمدت از آن راه خوب است؟

بد نیست. تقریبا هر سال میتوانم ماشینم راعوض کنم و یکی بهترش را بخرم.

تا به حال دستگیر نشدی؟

نه!

مشتریهای خاص داری یا هر کسی را می پذیری؟

نمیتوانم خودم را تابلو کنم. فقط با چند نفر هستم. اینجوری با امنیت خاطر بیشتری زندگی میکنم.

گروهی کار میکنی یا انفرادی؟

خودم هستم و خودم. گفتم که هر چه بی سر و صدا کار کنی، برای خودت بهتر است.

از کی به این کار مشغول هستی؟

حدود ۴ سال پیش.

چرا زودتر وارد این راه نشدی؟

خب آن زمان به پول نیازی نداشتم. اما بعد از مدتی احسا کردم باید زندگیام را تکان بدهم.

از نظر روحی، مشکلی پیدا نکردی؟ یعنی عذاب وجدان نداشتی؟

به آن فکر نمیکنم. گاهی چیزهایی در ذهنم میآید، اما سعی میکنم خودم را مشغول کاری کنم تا سرم گرم شود. ترجیح میدهم فکر نکنم.

مشتریهایت بیشتر چه کسانی هستند؟

مختلف هستند. بیشتر سنشان بالاست. پیرزن هم بینشان هست.

عجیبترینشان کدام است؟

چند نفر از آنها هنرپیشه هستند.

واقعا؟

یکی از آنها حتی الان در یک سریال هم بازی میکند.

عجیب است! نگران نیستند که تو زمانی آنها را لو بدهی؟

ما با هم دوست هستیم. به این چیزها فکر نمیکنیم.

همه پولهایی که در میآوری را خرج میکنی یا حساب پسانداز هم داری؟

در هیچ بانکی حساب ندارم.

چرا؟

برای امنیت خودم. نمیخواهم اگر فردا اتفاقی افتاد، بپرسند این همه پول را از کجا آوردهای.

فکر این نیستی که شغلت را عوض کنی؟

نه! درآمدم خوب است. به زودی رونیز میخرم، میتوانم برای خودم زندگی کنم، بدون این که منت کسی را بکشم.

الان چه ماشینی داری؟

یک ۲۰۶ قرمز ماتیکی دارم.

ازدواج نمیکنی؟

کی به من زن میده؟

یعنی شوهر میخواهی؟

نه! اما ازدواج توی این شرایط اجتماعی، زیاد عاقلانه نیست.

یعنی چی؟

یعنی الان خانوادهها با هم وصلت میکنند تا آدمها. خانوادهها باید همدیگر را بپسندند، نه دختر و پسر. البته خانوادهها مهم هستند، اما نه تا این حد!

تا به حال کسی درباره ازدواج با تو صحبت کرده؟

بله، ولی بهش فکر نکردم. چون نمیخواهم ازدواج کنم. به کارم لطمه میزند.

تا کی میخواهی ادامه بدهی؟

تا هروقت که دستگیر شوم.

چرا دستگیر شوی؟

خب کار من جرم است. زندان و اعدام دارد.

چه کسی این را به تو گفته؟

هه میدانند. یکی از دوستانم را به همین جرم گرفتند و اعدام شد.

چه زمانی این اتفاق رخ داد؟



اقدامی نکردید؟

چه اقدامی باید میکردیم؟ قانون میگفت که باید اعدام شود.

کجای قانون چنین چیزی را نوشته؟

یا از مرحله پرت هستی، یا داری من را دست میاندازی…

چرا یک دو***ه را باید اعدام کنند؟

او دو***ه نبود.

پس چرا اعدام شد؟

چون حمل ۱۲ کیلوگرم شیشه، جرم سبکی نیست.

به خاطر حمل موادمخدر اعدام شد؟

آره! چیزی که دیر یا زود سراغ من هم میآید.

مواد مصرف میکنی؟

خودم نه! اما خب وقتی برای مشتریها میبرم، گاهی مقدار زیادی همراهم است.

یعنی مواد هم به مشتریها میرسانی؟

خب کارم همین است.

ولی به من گفتند دو***ه هستی. پس توی کار مواد هم هستی؟

کار اصلی من مواد است.

یعنی دو***ه نیستی

چرا! هستم.

پس با مواد چهکار داری؟

خب من فقط دو جور *** میفروشم. تریاک و شیشه. برای همین به من میگویند «دو ***ه». برای این که تخصصی فقط روی همین دو قلم *** کار میکنم. مثل بقیه نیستم که هر کوفت و زهرماری را بفروشم. مثلا ماده مخدری که در سالهای اخیر به بازار مصرف ایران راه پیدا کرده، بر خلاف کراک خارجی از مشتقات هروئین است و قاچاقچیان این اسم را برایش گذاشتهاند. چیز مزخرفی است و من نمیفروشم… چرا رفتی؟ اوهوی…! حداقل بگو مصاحبهام کجا چاپ میشه… آهای یارو…. عوضی نفهم! وقتم را الکی گرفت ۲ سال قبل. !

7223670
۱۳۸۹-۰۲-۳۱, ۰۷:۴۹ قبل از ظهر
داف چیست؟؟؟؟ دافی کیست؟؟؟؟
داف یک حرفه است! !!!!!!!

یک حرفه زنونه و چند سالی میشه که در ایران بر سر زبونها افتاده!!

برای داف شدن نیازی به تحصیلات دانشگاهی ، آنچنانی نیست.

یه فوق دیپلم و یا یه لیسانس زپرتی هم کفایت میکنه.
البته باید این نکته رو تذکر بدم که داف شدن، لیسانس به بالا احتمالش کمه و بخصوص اگه دانشجوی دکترا یا بالاتر باشید که دیگه میتونم بگم، این احتمال در حد صفر میشه!


برای اینکه فردی به مقام شامخ " دافی" نائل بشه، مراحلی داره و یا بهتره بگم که اگه دوست دارید "داف" بشید، باید این اصول را رعایت کنید:

اصل یک: نباید زیاد فکر کنید و مثلاً اگه ازتون پرسیدند فرق جزایر لانگرهانس با جزایر قناری چیه؟ باید مثل گوسفند به دهن طرف نگاه کنید و تو دلتون بگید ... عجب لبائی داره ....


اصل دو: زیاد کتاب نخونید و دیگه خیلی هم بخواهید به خودتون فشار بیارید که باید فوق فوقش کتابهای ترجمه "گیتی خوشدل " رو مطالعه کنید!

اصل سه: راز عدد 2

اینطوری:

هفته ای دوبار کافی شاپ برید، دوبار دانشگاه، دوبار رستوران، دو بار پارتی، دوبار کارواش ماشین و دوبار آرایشگاه .... سالی دوبار موبایلتان را عوض کنید، دوبار دوست پسرتون را عوض کنید .... دوبار با پدر و مادرتان قهر کنید!

اصل چهار: هرگز به آینده خودتون و کشور خودتون فکر نکنید، و هر کس هم که از این لوس بازی ها در آورد به اون نگاه عاقل اندر سفیه بیاندازید و از همه مهمتر هرگز کار نکنید! پدر ومادرتان چشمشان چهارتا، شما رو پس انداختند.. باید خرجتون رو هم بدند!

اصل پنج: باید آمار تفریحگاه های آنتالیا و دوبی را بهتر از نام چهارتا از اماکن تاریخی و فرهنگی ایران بدونید!

اصل شش: هرگز نقش تغذیه و رقص و لباس خریدن رو تو "دافی " شدن فراموش نکنید که همه اونها لازم و ملزوم هم هستند. یعنی باید حواستون به غذاتون باشه تا زیاد چاق نشید و هر مهمونی یا پارتی رفتید، بهتون بگم "وا...چه مانکن شدی امشب ؟!"

وقتی هم رو فرم باشید میتونید حسابی با رقصتون مجلس رو گرم کنید و مثل خورشید، بدرخشید در مراسم و از طرفی با خرید لباس های متنوع و فراوون، میتونید در راستای همین درخشش گام ور دارید و لازمه لباس های جورواجور پوشیدن هم تغذیه سالم و مناسب هستش و که شما رو رو فرم و لاغر نگه میداره و از طرفی اون رقص هم در این برازندگی بهتون کمک میکنه و خلاصه این " غذیه، رقص و لباس "مثل یک دور تسلسل در شما حلول میکنه تا بتونید، دافی ترینه دافی ها در هر مجلسی باشید ... البته گرفتن حمام افتاب هم میتونه در این راستای درخشندگی، کمکتون کنه و از اونجائی که این امر، فصلی هستش، زیاد رویش نمیشه مانور داد. اما به هرحال بی تاثیر نیست..... به جان خودم

اصل هفت: سعي کنيد زياد خواستگار داشته باشيد مخصوصا از کشورهاي ترجيحا اروپايي.


اصل هشت: ظاهر مهمترين چيز در داف شدن هست. از دست بند ها گردند بند ها انگشتر هايي که جديدا در بازار زياد شده زياد استفاده کنيد. مهم نيست طلا و ... نيستند. اما بقيه اين تصور را خواهند کرد. از پوشيدن لباس هاي ساده جدا خوداري کنيد واگر از پارچه هاي با طرح گل من گلي استفاده کنيد بهتر است.



اصل نه: خنديدن زياد با صدي بلند تاثير زيادي در شناسوندن شما به عنوان داف امر داره


اصل ده: حتما دوستان خودتون رو افزيش بديد حتي اگر اينکه با هم هيچ رابطه ي نداريد ادعي صميمي بودن کنيد.


اصل یازده: از موسيقي حتي اگر چيزي هم نمي دانيد يک ساز داشته باشيد



اصل دوازده: ديگراينكه داف ها معمولا به چند كلاس زبان مي روند، فرانسه، آلماني، انگليسي ولي بيش از يكي دوجمله از هيچ كدام بلد نيستند. داف ها به سفر داخلي غير از شمال و كيش علاقه ندارند و معمولا دوبي را ترجيح مي دهند


اصل سیزده: بخواهيد که به سفرهاي خارج برويد. حتي اگرهيچ وقت نشد


اما...

اما...

و باز هم اما....

یکی از مهمترین تکنیک های "دافی شناسی"

اگه پیش "بانوی پاک دامنی" رفتید و خواستید، ببینید طرف "داف " تشریف دارند یا نه ؟

بهش بگید که من "شجریان گوش میکنم" یا "همای"

اگه طرف داف باشه، مطمئناً ابروهاش تو هم میره و حالش گرفته میشه، اما اگه بگید که مثلاً "ساسی مانکن" گوش میدم و علاقه به "----" دارم، مطمئناً گل از گلش، میشکوفه و .... انگاری که با "لئوناردو دی کاپریو"طرف شده و اونهم تو کشتی "تایتانیک "

حالا معانی دیگری از "داف"

بر اساس روایات متعدد از منابع معتبر اینترنتی و .... ( لازم به ذکر است که این کلمه از قرار معلوم ریشه ارمنی داره)

داف = دختری که از نظر ظاهر، تیپ و چهره در نگاه اول جلب توجه می کند. (بار منفی این کلمه کمتر شده بطوری که حتی در مواردی برای تعریف هم بین خود دخترها به کار می رود)

مثال:" عجب دافی شدی موهاتو رنگ کردی!"

داف = دوست دختر - *** لطيف (به خصوص اگر خوشگل باشه!)

داف = دختر با قرو قمیش (قر و قمیش به رفتار دختر جوانی که قصد دلبری دارد اما سعی می کند آن را در حجابی از ناز و ادا نمایش دهد اطلاق می شود )

مثال: فلانی عجب دافیه!


توضیح : البته من با تعریف دوم یه ذره مشکل دارم و معتقدم تفاوت های زیادی بین دوست دختر و داف وجود داره که بعداً بهش میپردازیم


نکته: شاید هم داف گرفته شده از نام خواننده هیلاری داف باشه !


و از سویی دیگر جایی نوشته بود:


داف، یا اسلنگ ، جا افتاده بين جوونا
با معني هم هست شايد

شنيدم ريشه اش عبريه يعني دختر ولي خوب اسلنگش اينجا معاني ديگه داره

وقتي ميخوي شوخي کني ممکنه يه پسر از دوستش بپرسه: داف ماف چه خبر
اون موقع احتمالا منظور بدي نداره شايد يعني کلا از زندگي عشقيت چه خبر

یه وقتيم به رفيقش اشاره ميکنه دافا رو
احتملا داري چند تا دخترو نشونش ميده که شايد خوشگل باشن ولي خوب چيزي هم از اونا نميدونه! شايد واقعا داف نباشن! يعني چي داف نباشن؟

يعني يه چيزي بيش از داف باشن
يعني يه مغزي هم تو کله اشون باشه
يعني قابل معاشرت هم باشن
يعني يه آدمي باشن نه فقط يه داف

چون وقتي فلاني رو که ميشناسه ميگن دافه يعني دارن به ريخت و قيافش اشاره ميکنن و به ***يتش
و همين و بس

شايد منظورش اينه که خبر بيشتري نيست
والا مثلا ممکن بود بگه نقاش خوبيه
باهوشه
خوش فکره
يا هزار تا چيز ديگه
ولي دافه
با يه سري اصطلاحات ديگه همراهش

يا افتخارات همراهش
پيچوندن
ترکوندن
واينا

خوب تا اينجا هم اومديم
ولي من يه جاي کار کم ميارم
اوني که حال ميکنه داف باشه
اوني که ميخواد از دوستش تعريف کنه بهش ميگه جون خيلي دافي
خوب اونوقت خودت چکار کردي در به دست آوردن اين افتخار؟
بعد اين دافه چون اعتقاد داره پسرا، يا همون زوخيا خيلي دودرن پس بايد پيچوندشون

خلاصه زندگي تو همين آشغالا ميگذره
ولي من فکر ميکنم همه پسرا دودره نباشن لزوما
همه دخترا هم داف نيستن
آره
اينجوريه که اينجوري ميشه داداش من

7223670
۱۳۸۹-۰۲-۳۱, ۰۸:۲۳ قبل از ظهر
چگونه دل پسرها رو ببريم!(طنز)

خانمها ، بانوان، سركاران عليه:


وقتي در صف شير مردم جايشان را به شما نمي دهند؟ وقتي كرايه تاكسي را مي دهيد راننده نمي گويد قابلي نداره؟ وقتي لبخند مي زنيد بچه هاي كوچيك از ترس قيافه شماگريه مي كنند ؟ وقتي راه ميرويد بهتر است كه راه نرويد؟ آيا وقتي به زيبايي فكر مي كنيد همان زماني است كه به خودتان فكر نمي كنيد؟ اگر مي خواهيد وقتي قدم بر ميزنيد مردان كف بر شوند، اگر مي خواهيد وقتي پلك ميزنيد مردان در خاك و خون غوطه ور شوند، اگر مي خواهيد وقتي با آنها صحبت مي كنيد خود را تكه تكه كنند، اگر مي خواهيد وقتي به آنها لبخند ميزنيد از كت خود يه چرخ گوشت در آورند و خود را چرخ كنند به موارد ريز توجه كنيد:


البته بگما تمامه اين كارا كاره مردانه جلفه



حالا به نكات زير بي زحمت كمي دقت كنين تا شايد فرجي بشه



در باب اداي جملات:


در اداي جملات و واژه ها دقت خاصي مبذول فرماييد. به طور مثال اول هر جمله از واژه


( آخي ) استفاده كنيد.


حتي المقدور واژه هاي پاياني جمله را كمي بيشتر از حد معمول بكشيد به طور مثال:


(فردا مي بينم............ ......... .ت)


اشوه فراموش نشه هاااا


سعي كنيد ريتم پلك زدنتان را با ميزان هجاهاي جمله تان هماهنگ كنيد مثلا در جمله


''من به فلان چيز علاقه دارم'' براي ''من'' يك پلك و براي ''به فلان چيز علاقه دارم'' 9عدد پلك بزنيد.


لفا امتحان كردنو بزارين واسه بعد بزارين ادامه درسو بدم



در باب خوردن غذا:


در حين خوردن بايستي بسيار جلب توجه كنيد براي اين كار جسم خوردني را از انتها با دو انگشت اشاره و شست گرفته و پيش از فرو بردن كامل در دهان جسم ر با لبها بازي دهيد(ميدونم نميتوني جلوي شيكمتو بگيري )


غذا را به نحوي بجويد كه لبها به طور يكي در ميان غنچه گردد.



در باب راه رفتن:


سعي كنيد تق تق پاشنه كفشتان به گونه اي تنظيم گردد كه يك ملودي عاشقانه را براي مخاطب تداعي كند.


هيچگاه فاصله ما بين قدمهايتان از دو سانتيمتر تجاوز نكند هر جند عجله داشته باشيد.



در باب لبخند زدن:


آداب لبخند زدن بستگي به مستقيمي به وضعيت دندانهايتان دارد اگر دندانهايتان كج و معوج، لك لك، فاصله دار و داراي ساير نا هنجاريها داريد ........ تبسمي كفايت ميكند


اگر دندان كناري خود را طلا كرده ايد از همان طرف بخنديد


اگر اصولا دنداني در كار نيست به گونه اي چشمان را خمار كنيد كه كار لبخند را ميكند



در باب ورود به كلاس:


هنگامي وارد كلاس شويد كه حداقل يك ربع ساعت از شروع آن گذشته و همه دانشجويان سر كلاس حاضر باشند.


به قول خودتون هر جا دير بري كلاس داره


موقع نشستن دورترين و سختترين صندلي را براي نشستن تا حسابي رسيدن به صندلي مورد نظر طول بكشد سپس ده دقيقه وقت به جمع و جور كردن مانتو اختصاص بديد


بهتر است همگام ورود به كلاس كاور گيتاري ولو خالي روي دوشتان حمل شود




بدون شك تمرين مستمر نقش مهمي را در موفقيت شما بازي ميكند .اگر پس از شش ماه متدهاي فوق پاسخگو نبود بهتر است مخاطبين خود را تغيير دهيد

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۳-۰۳, ۱۰:۵۸ قبل از ظهر
اگر اندازه دور بازوی شما ، برابر با اندازه دور ران پای مورچه است ...
اگر آنقدر لاغر و سبکید که بادهای پاییزی به راحتی ، قادر به معلق کردن شما در هوا می باشند ...
اگر هرکس که شما را از بغل نگاه می کند ، با مانیتور LCD اشتباهتان می گیرد ...
اگر برای پیدا کردن پیراهن سایز زیر SMALL که برایتان گشاد نباشد با مشکل مواجه می شوید ...
اگر مردم در ایستگاه اتوبوس شما را با میله تابلوی ایستگاه و در خود اتوبوس با میله های تعبیه شده برای گرفتن دست ، اشتباه می گیرند ...
اگر به راحتی قادرید که از لای میله های حفاظ پنجره خانه تان ، وارد آن شوید ...
اگر برای ثابت ماندن در جای اولیه و نیفتادن شلوارتان ، همیشه مجبورید با یک دست آنرا بچسپید و یا از طناب و کش برای ثابت نگه داشتن آن کمک بگیرید ...
اگر بدن شما متشکل از چهار عدد استخوان و یک روکش پوستی است ...
اگر می خواهید ، هرکسی که شما را می بیند با عدد ? اشتباه بگیردتان ...
اگر می خواهید ، فاصله بین پوست و استخوان خود را با ماهیچه پوشش دهید ...
اگر می خواهید قطر گردنتان از اندازه سرتان بیشتر باشد ...
اگر می خواهید ، وقتی در تابستان ، تی شرت برادر کوچکتان را می پوشید و در خیابان قدم می زنید ، تمام سرها به سمت شما بچرخند و ملت با حسرت به همدیگر بگویند : اووووووووووه ! یَره ! بدنشو نیگا ، کاش بدن منم اینجوری بود !
اگر می خواهید که امسال در مسابقات مردان آهنین ، حَلبین ، آلومینیومین و ... شما با افتخار بر سکوی قهرمانی بایستید و مدال آب طلا ! را بر گردن بیاویزید ...
اگر می خواهید ، زمانیکه اتومبیلتان پنچر می شود ، بجای استفاده از جک ، با یک دستتان آنرا بلند کنید و با دست دیگرتان چرخ را تعویض نمایید ...
اگر از پول زور دادن به زورگیرهای محله به تنگ آمده اید و می خواهید که خودتان گُنده لات محل شوید ...
اگر می خواهید که بجای انعام و شیرینی بچه ها و پول های کلان دیگری که هرسال موقع اسباب کشی مجبورید به چندین کارگر بدهید ، خودتان یکنفری تمام اثاثیه منزل را جا به جا کنید ...
اگر می خواهید که فرزندانتان شما را به مانند داداش کاییکو ، ملوان زبل ، هرکولس ، هالک و ... دوست داشته باشند ....
اگر می خواهید ، جاده صاف بدن خود را پر از دست انداز و سرعت گیرهای ماهیچه ای کنید ...
و اگر نمی خواهید که مردم بیش از این در کوچه و خیابان شما را با اسامی نامربوطی همچون : سوخول ، ماکارونی نپخته ، لاغر مردنی ، خیار ، اسکلت ، مارمولک ، لوله پولیکا ، لیسک ، میخ ، تار عنکبوت ، سیخ کبریت ، نی قلیون ، صدا بزنند ...
لحظه ای درنگ نکنید و از همین امروز اقدام به ثبت نام خود در باشگاه ما نمایید .
باشگاه بدن نما ، با بهره گیری از اساتید و مربیان صاحب نام پرورش اندام و قهرمانان مدال آور در سطح مسابقات قویترین مردان محله ، و با دارا بودن انواع دستگاه ها و وسایل مجهز بدنسازی ( بادی بیلدینگ )، پرورش اندام ، پاور لیفتینگ ، باسکول جهت وزن کشی و یک عالمه وسایل دیگر سالم و در حد نو ! عضله و ماهیچه را با بدن شما آشتی خواهد داد .
باشگاه بدن نما ، ارائه دهنده انواع پروتئین ها ، مکمل های غذایی ، هورمون ها ، مواد نیروزا و ... در اشکال : پودر ، قرص ، شربت و آمپول ، برای ورزشکاران کم صبری که می خواهند یک شبه ره صد ساله را بروند و هرچه زودتر ، به بار نشستن عضلاتشان را ببینند ، با کمترین عوارض جانبی از قبیل : ریزش مو ، جوش صورت ، نازایی و ... با علامت استاندارد سیروس بدن با درپوش اطمینان و برچسب شب رنگیه هالوگرام .
با ?? درصد تخفیف جهت قهرمانان جهان !
با هر عدد ایران چک ?????? ریالی ، ما یک عدد ماهیچه به بدن شما اهدا خواهیم کرد ( تعیین جای ماهیچه ، بر عهده مشتری است ) !
هرچقدر که پول بیشتری بدهید ، صاحب عضلات و ماهیچه های بیشتری خواهید شد ( بدون هیچگونه محدودیت و سهمیه بندی و بدون نیاز به کارت ماهیچه ) !
با حضور دائمی آقایان : آرنولد شوارتزنگر ، دوریان یتس ، لاری اسکات ، رونی کولمن ، علی تبریزی ، شهریار کمالی ، سامان سرابی و چندی دیگر از قهرمانان پرورش اندام آسیا ، جهان و مستر المپیا در باشگاه بدن نما ( البته فعلا از پوستر این عزیزان بر روی دیوارهای باشگاه ، بهره خواهیم برد ) !!!
با مدیریت : ابرام سرشانه ، غلام پشت بازو ، سیا کول و کامی کاییکو
در ضمن باشگاه بدن نما ، افتخار دارد که به اطلاع تمامی بانوان محترم محله برساند که این باشگاه در شیفت صبح ، با مدیریت و مربی گری سرکار خانوم نازی باربی ، آماده ثبت نام از بانوان محترم در رشته های مختلف از جمله :
انواع ورزش های هوازی ( ایروبیک ) ، استپ ، یوگا ، بدنسازی ، فول کونتاکت ، کیک بوکسینگ ، کیوکوشین کاراته ، کشتی کج ، بوکس ، دفاع شخصی ، مبارزه تن به تن با شوهر ، پرتاب ساتور از آشپزخانه ، جویدن خرخره ، درآوردن چشم ، ضربه فنی سرعتی ، کف گرگی عشقولانه ، پول زور گیری از شوهر ، قرار دادن شوهر در مایکروویو ، پرتاپ سماور آب جوش و ...می باشد !
ساعات کار باشگاه :
صبح خیلی زود ، مخصوص بانوان : از ??صبح ! الی ??
بعد از ظهر ، مخصوص آقایان ( با توجه به شغل تمام وقت آنها ! ) : از ?? شب الی ??
تلفن های تماس :
تلفن ثابت : با پرداخت به موقع شهریه ، ما را در خریدن یک خط تلفن ثابت ، یاری بفرمایید !
تلفن همراه : با پرداخت به موقع شهریه ، ما را در خریدن شارژ برای سیم کارت اعتباریمان یاری بفرمایید.
http://static.cloob.com//public/images/smiles/23.gifبا پوزش از سرورم آقا پیمان http://static.cloob.com//public/images/smiles/4.gif

محمد حسینی
۱۳۸۹-۰۳-۰۵, ۰۹:۴۲ قبل از ظهر
-small;">http://funshad.com/Pics/FunShad.Com-20100525-f76a89f0cb91bc419542ce9fa43902dc.jpg

-small;">نظرات این دوستان گاهی جالب و خارج از تصور است:
-small;">
-small;">* مجتبی جباری
-small;">بیشتر از مرگ از اعمالم می‌ترسم و اگر چیزی از عمرم باقی نمانده باشد و چیزی در آن لحظه نجوا هم فقط از خدا طلب بخشش و مرگ بی‌دردسری می‌کنم.
-small;">
-small;">* حمید سوریان
-small;">دلم می‌خواهد راحت و بی‌مزاحمت برای دیگران بمیرم و آن قدر آدم خوبی باشم که وقتی مردم روی سنگ قبرم بنویسند ورزشکار با اخلاق مرد.
-small;">
-small;">* مهرانه مهین‌ترابی
-small;">مرگ لحظه‌ای ناگزیر در زندگی هر موجود زنده‌ای است فقط کاش همیشه قدر یکدیگر را بدانیم و می‌خواهم طوری بمیرم که کسی کینه‌ای از من به دل نداشته باشد.
-small;">
-small;">* علیرضا محمد
-small;">بالاخره هر کسی یک روز می‌میرد، ولی من نمی‌خواهم توی زمین فوتبال بمیرم. دوست دارم روزی که قرار است این اتفاق برایم بیفتد کنار خوانواده‌ام باشم.
-small;">
-small;">* فرمان فتحعلیان
-small;">آرزویم مرگ پر آرامش است طوری که خودم هم نفهمم چه شد. اما رفتن و مردنم باعث شادی کسی نشود که بگویند خوب شد که مرد.
-small;">
-small;">* علی پروین
-small;">مرگ حق است آقا! اما برعکس تمام حق‌ها گرفتنی نیست و به شما می‌دهند و امیدوارم که خوبش را به من بدهند.
-small;">
-small;">* علی کریمی
-small;">دوست دارم طوری بمیرم که خانواده‌ام به من افتخار کنند و کسی را نرنجانده باشم، اما یک جورهایی هنوز از مرگ می‌ترسم.
-small;">
-small;">* پوریا پورسرخ
-small;">می‌خواهم لحظه‌ای این اتفاق برایم بیفتد که وقتی به پشت سرم نگاه می‌کنم کاری نکرده باشم که از انجامش پشیمان و شرمنده باشم.
-small;">
-small;">* نیما مسیحا
-small;">خیلی خوب است که آرام بمیرم مثلاً در خواب و... امیدوارم آن لحظه خدا از من راضی باشد.
-small;">
-small;">* هادی ساعی
-small;">دلم می‌خواهد با عزت و افتخار بمیرم.
-small;">
-small;">* بهنام صفاریان
-small;">من عاشق سرعتم و به نظرم اگر حین مسابقات اتومبیل‌رانی چپ کنم و بمیرم هیجان‌انگیز باشد.
-small;">
-small;">* سپهر حیدری
-small;">معتقدم مرگ پایان و آخر کار ما نیست و برای همین می‌تواند خیلی هیجان‌انگیز باشد. اما تا به حال به این فکر نکرده‌ام چطور بمیرم. شاید خیلی ساده و در خواب گزینه‌ خوبی باشد.
-small;">
-small;">* مهدی میامی
-small;">می‌خواهم آن لحظه حتماً با مردم خوبمان ملاقات کنم و به آن‌ها بگویم که دوستشان دارم.
-small;">
-small;">* آرش برهانی
-small;">مرگ می‌آید و همیشه هم وقتی می‌آید که انتظارش را ندارید و ما هرگز به درستی باورش نمی‌کنیم. امیدوارم روزی سراغ من بیاید که حسرتی در دلم نمانده باشد و به آرزوهایی که می‌خواهم رسیده باشم.
-small;">
-small;">* اردلان شجاع‌کاوه
-small;">به قول شاعر نمی‌دانم پس از مرگم چه خواهد اما دوست داشتم نوع مردنم را می‌دانستم تا خودم را آماده کنم.
-small;">
-small;">* یوسف تیموری
-small;">کاش جوری بمیرم که همه بگویند حیف شد که مرد نه اینکه راحت شدیم یا مثلاً از دستش خلاص شدیم و این جور حرف‌ها.
-small;">
-small;">* فلامک جنیدی
-small;">فقط مریض نباشم و در بستر بیماری نمیرم کافی است.
-small;">
-small;">* مهناز افشار
-small;">دلم نمی‌خواهد خفه شوم یا در آب غرق شوم مرگ هر چه با آرامش و بی‌سر و صداتر باشد بهتر است

navid_a
۱۳۸۹-۰۳-۰۶, ۱۲:۳۶ قبل از ظهر
طرف ایدز میگیره،میگه عجب دوره و زمونه ای شده!
آدم به کف دست خودش هم نمی تونه اعتماد کنه!!

یک کار خفن
با بابام که یک پیرمرد نود ساله است به یک فست‌فود رفته بودیم . در تمام مدتی که داشتیم ناهار می‌خوردیم بابام داشت به پسر جوانی نگاه می‌کرد که ظاهر عجیبی داشت و موهایش را رنگارنگ کرده بود . آخر سر پسر از کوره در رفت و گفت: « به چی نگاه می‌کنی پیری ؟ نشده در عمرت یه کار خفن بکنی؟ »
لقمه را فرو دادم و منتظر جواب دندان‌شکن بابام شدم .
بابام با خون‌سردی جواب داد : « چرا! یه دفعه که زياد ‌مست بودم ترتیب یه بوقلمون رو دادم ! داشتم با خودم فکر می‌کردم شاید تو پسرم باشی .


سه راه براي پولدار شدن وجود دارد
يا بابات برات پول در بياره
يا باباي مردم رو براي پول دربياري
يا بابات دربياد تا پول در بياري
شما راه ديگه اي به نظرتون ميرسه؟

navid_a
۱۳۸۹-۰۳-۰۶, ۱۲:۳۷ قبل از ظهر
روزی دختر کوچولویی از مادرش پرسید:
'مامان؟ نژاد انسان ها از کجا اومد؟
مادر جواب داد: 'خداوند آدم و حوا را خلق
کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژاد
انسان ها به وجود اومد.'
دو روز بعد دخترک همین سوال رو از پدرش
پرسید.
پدرش پاسخ داد: 'خیلی سال پیش میمون ها
تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد.'

دختر کوچولو که گیج شده بود نزد مادرش رفت
و گفت:مامان؟ تو گفتی خدا انسان ها رو
آفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی
میمون ها هستند...من که نمی فهمم!'
مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من
بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات در
مورد خانواده ی خودش!

navid_a
۱۳۸۹-۰۳-۰۶, ۱۲:۳۷ قبل از ظهر
یه خانومی گربه ای داشت که هووی شوهرش شده بود.
آقاهه برای اینکه از شر گربه راحت بشه، یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و 4 تا خیابون اونطرف تر ولش می کنه.
وقتی خونه میرسه میبینه گربه هه از اون زودتر اومده خونه.
این کارا رو چند بار دیگه تکرار می کنه، اما نتیجه ای نمیگیره.....

یک روز گربه رو بر میداره میذاره تو ماشین.
بعد از گشتن از چند تا بلوار و پل و رودخانه و ...خلاصه گربه رو پرت میکنه بیرون.

یک ساعت بعد، زنگ میزنه خونه.
زنش گوشی رو برمیداره.
مرده میپرسه: " اون گربه کره خر خونس؟"
زنش می گه آره.
مرده میگه گوشی رو بده بهش، من گم شدم !!!

navid_a
۱۳۸۹-۰۳-۰۶, ۱۲:۴۰ قبل از ظهر
در مزمت بیکاری:

چندیست سماق زیر لب می ساییم / بی کارترین پدیده ی پیداییم
گویند که سال، سال کارست و تلاش / کو کار که تا مضاعفش فرماییم؟


سلام، تا نیم ساعت دیگه برای شام میایم خونه تون.
(ستاد ایجاد رعب و وحشت میان خسیس ها!)


گل خوش بوی من باش تا محتاج ادکلن فرانسوی نباشی!