PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مطالب خنده دار ، جالب و عجیب



صفحه ها : [1] 2 3 4 5

Mohsen
۱۳۸۸-۰۲-۰۲, ۰۵:۵۷ بعد از ظهر
مطالب خنده دار ، جالب و عجیب را در این تایپیک بگذارید

Mohsen
۱۳۸۸-۰۲-۰۲, ۰۵:۵۹ بعد از ظهر
قبل از ازدواج
پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: می‌خوای از پیشت برم؟
پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟
دختر: منو می‌بوسی؟
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
دختر: منو می‌زنی؟
پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی‌ام؟!
دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!
پسر: بله.
دختر: عزیزم!

بعد از ازدواج
کاری نداره! از پایین به بالا بخون

Mohsen
۱۳۸۸-۰۲-۰۲, ۰۶:۳۵ بعد از ظهر
مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود.

اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت

یک روز اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره

خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟

به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه کردم وفورا از اونجا دور شدم

روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت هووو .. مامان تو فقط یک چشم داره

فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم . کاش زمین دهن وا میکرد و منو ..کاش مادرم یه جوری گم و گور میشد...

روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال کنی چرا نمی میری...

اون هیچ جوابی نداد....

حتی یک لحظه هم راجع به حرفی که زدم فکر نکردم ، چون خیلی عصبانی بودم .

احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت

دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم

سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم

اونجا ازدواج کردم ، واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی...

از زندگی ، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم

تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من.

اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو.

وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا ، اونم بی خبر

سرش داد زدم ": چطور جرات کردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!" گم شو از اینجا! همین حالا

اون به آرامی جواب داد : " اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم " و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد . .

یک روز یک دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه

ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم .

بعد از مراسم ، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی کنجکاوی .

همسایه ها گفتن که اون مرده

ولی من حتی یک قطره اشک هم نریختم .

اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که به من بدن

ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فکر تو بوده ام ، منو ببخش که به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم ،

خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا .

ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم

وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم

آخه میدونی ... وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادی.

به عنوان یک مادر نمی تونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم

بنابراین چشم خودم رو دادم به تو

برای من اقتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه

با همه عشق به تو

alinomber1
۱۳۸۸-۰۲-۱۰, ۰۸:۰۴ بعد از ظهر
جک و دوستش باب تصمیم می گیرندبرای تعطیلات به اسکی برند. با همدیگه رخت و خوراک و چیزهای دیگرشان را بار ماشین جک می کنند و به سوی پیست اسکی راه می افتند
پس از دو سه ساعت رانندگی ، توفان و برف و بوران شدیدی جاده را در بر گرفت چراغ خانه ای را از دور می بینند و تصمیم می گیرند شب را آنجا بمانند تا توفان آرام شود و آنها بتوانند به راه خود ادامه دهند
هنگامی که نزدیکتر می شوند می بینند که آن خانه در واقع کاخیست بسیار بزرگ و زیبا که درون کشتزار پهناوریست و دارای استبلی پر ازاسب و آن دورتر از خانه هم طویله ای با صدها گاو و گوسفند است
زنی بسیار زیبا در را باز می کند. مردان که محو زیبایی زن صاحبخانه شده بودند، توضیح می دهند که چگونه در راه گرفتار توفان شده اند و اگر خانم خانه بپذیرد شب را آنجا سر کنند تا صبح به راهشان ادامه دهند.
زن جذاب با صدایی دلنشین گفت: همانطور که می بینید من در این کاخ بزرگ تنها هستم ، اما مساله این است که من به تازگی بیوه شده ام و اگر شما را به خانه راه دهم از فردا همسایه ها بدگویی و شایعه پراکنی را آغاز می کنند
جک پاسخ داد: نگران نباشید، برای این که چنین مساله ای پیش نیاید ما می تونیم در استبل بخوابیم. سحرگاه هم اگر هوا خوب شده باشد بدون بیدار کردن شما راه خود را به طرف پیست اسکی ادامه خواهیم داد
زن صاحبخانه می پذیرد و آن دو مرد به استبل می روند و شب را به صبح می رسانند بامداد هم چون هوا خوب شده بود راه
می افتند
———— ——— ——— ——
حدود نه ماه بعد جک نامه ای از یک دادگاه دریافت می کند در آغاز نمی تواند نام و نشانیهایی که در نامه نوشته بود را به یاد آورد اما سر انجام پس از کمی فشار به حافظه می فهمد که نامه دادگاه درباره همان زن جذاب صاحبخانه ای است که یک شب
توفانی به آنها پناه داده بود
پس از خواندن نامه با سرگردانی و شگفت زده به سوی دوستش باب رفت و پرسید: باب، یادت میاد اون شب زمستانی که در راه پیست اسکی گرفتار توفان شدیم و به خانه ی آن زن زیبا و تنها رفتیم؟
باب پاسخ داد: بله
جک گفت: یادته که ما در استبل و در میان بو و پشگل اسب و قاطر خوابیدیم تا پشت سر زن صاحبخانه حرف و حدیثی در نیاید؟
باب این بار با صدایی لرزانتر پاسخ داد: آره.. یادمه
جک پرسید: آیا ممکنه شما نیمه شب تصادفی به درون کاخ رفته باشید و تصادفی سری به آن زن زده باشید؟
باب سر به زیر انداخت و گفت: من … بله…من…
جک که حالا دیگر به همه چیز پی برده بود پرسید: باب ! پس تو … تو تو اون حال و هوا و عشق و حال خودت رو جک معرفی کرده ای؟؟…تا من .. بهترین دوستت را ..
جک دیگر از شدت هیجان نمی توانست ادامه دهد… ، باب که از شرم و ناراحتی سرخ شده بود گفت .. جک… من می تونم توضیح
بدم.. ما کله مون گرم بود و من فقط می خواستم .. فقط…حالا چی شده مگه؟
.
.
.
.
.
جک احضاریه دادگاه را نشان داد و گفت: اون زن طفلک به تازگی مرده و همه چیزش را برای من به ارث گذاشته

alinomber1
۱۳۸۸-۰۲-۱۰, ۰۸:۲۱ بعد از ظهر
یه روز صبح یه مریض به دکتر جراح مراجعه میکنه و از کمر درد شدید شکایت میکنه .
دکتره بعد از معاینه ازش میپرسه : خب، بگو ببینم واسه چی کمر درد گرفتی؟
مریض پاسخ میده: «من برای یک کلوپ شبانه کار میکنم. امروز صبح زودتر به خونه ام رفتم
و وقتی وارد آپارتمانم شدم، یه صداهایی از اتاق خواب شنیدم! وقتی وارد اتاق شدم،
فهمیدم که یکی با همسرم بوده!! دربالکن هم باز بود. من سریع دویدم طرف بالکن،
ولی کسی را اونجا ندیدم. وقتی پایین را نگاه کردم،
یه مرد را دیدم که میدوید و در همان حال داشت لباس میپوشید.
من یخچال را که روی بالکن بود گرفتم و پرتاب کردم به طرف اون!!
دلیل کمر دردم هم همین بلند کردن یخچاله.
مریض بعدی دکتر بهش میگه :، به نظر میرسید که تصادف بدی با یک ماشین داشته.
مریض قبلیِ من بد حال به نظر میرسید، ولی مثل اینکه حال شما خیلی بدتره!
بگو ببینم چه اتفاقی برات افتاده؟» مریض پاسخ میده:
«باید بدونید که من تا حالا بیکار بودم و امروز اولین روز کار جدیدم بود.
ولی من فراموش کرده بودم که ساعت را کوک کنم و برای همین هم نزدیک بود دیر کنم.
من سریع از خونه زدم بیرون و در همون حال هم داشتم لباسهام را میپوشیدم،شما باور نمیکنید؛
ولی یهو یه یخچال از بالا افتاد روی سر من!
وقتی مریض سوم میاد به نظر میرسه که حالش از دو مریض قبلی وخیمتره.
دکتره در حالی که شوکه شده بوده دوباره میپرسه «از کدوم جهنمی فرار کردی؟!»
خب، راستش توی یه یخچال بودم که یهو یه نفر اون را از طبقهء سوم پرتاب کرد پایین

Mohsen
۱۳۸۸-۰۲-۲۹, ۰۹:۳۸ بعد از ظهر
به جای ریختن آب پشت سر مسافر انداختن تف کفایت می کند... ستاد اصلاح الگوی مصرف

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۴-۱۸, ۰۷:۵۵ بعد از ظهر
آخرين کلمات يک انسان عصر حجر: فکر ميکنی توی اين غار چيه؟
آخرين کلمات يک بندباز: نميدونم چرا چشمام سياهی ميره...
آخرين کلمات يک بيمار: مطمئنيد که اين آمپول بيخطره؟
آخرين کلمات يک پزشک: راستش تشخيص اوليه‌ام صحيح نبود. بيماريتون لاعلاجه...
آخرين کلمات يک پليس: شيش بار شليک کرده، ديگه گلوله نداره...
آخرين کلمات يک پيشخدمت رستوران: باب ميلتون بود؟
آخرين کلمات يک جلاد: ای بابا، باز تيغهء گيوتين گير کرد...
آخرين کلمات يک جهانگرد در آمازون: اين نوع مار رو ميشناسم، سمی نيست...
آخرين کلمات يک چترباز: پس چترم کو؟
آخرين کلمات يک خبرنگار: بله، سيل داره به طرفمون مياد...
آخرين کلمات يک خلبان: ببينم چرخها باز شدند يا نه؟
آخرين کلمات يک خون‌آشام: نه بابا خورشيد يه ساعت ديگه طلوع ميکنه!
آخرين کلمات يک داور فوتبال: نخير آفسايد نبود!
آخرين کلمات يک دربان: مگه از روی نعش من رد بشی...
آخرين کلمات يک ديوانه: من يه پرنده‌ام!
آخرين کلمات يک غواص: نه اين طرفها کوسه وجود نداره...
آخرين کلمات يک فضانورد: برای يک ربع ديگه هوا دارم...
آخرين کلمات يک قصاب: اون چاقو بزرگه رو بنداز ببينم...
آخرين کلمات يک قهرمان: کمک نميخوام، همه‌اش سه نفرند...
آخرين کلمات يک کارآگاه خصوصی: قضيه روشنه، قاتل شما هستيد!
آخرين کلمات يک کوهنورد: سر طناب رو محکم بگيری ها...
آخرين کلمات يک گروگان: من که ميدونم تو عرضهء شليک کردن نداری...
آخرين کلمات يک متخصص آزمايشگاه: اين آزمايش کاملاً بيخطره...
آخرين کلمات يک متخصص خنثی کردن بمب: اين سيم آخری رو که قطع کنم تمومه...
آخرين کلمات يک معلم رانندگی: نگه دار! چراغ قرمزه!
آخرين کلمات يک ملوان: من چه ميدونستم که بايد شنا بلد باشم؟
آخرين کلمات يک ملوان زيردريايی: من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم...
آخرين کلمات يک نارنجک‌انداز: گفتی تا چند بشمرم؟

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۴-۱۸, ۱۰:۴۲ بعد از ظهر
دختر كوچولوی صاحبخانه از آقاي " كي " پرسيد:

اگر كوسه ها آدم بودند با ماهي هاي كوچولو مهربانتر ميشدند؟
آقای كي گفت : البته ! اگر كوسه ها آدم بودند
توی دريا براي ماهيها جعبه های محكمي ميساختند
همه جور خوراكي توی آن ميگذاشتند
مواظب بودند كه هميشه پر آب باشد
هوای بهداشت ماهی های كوچولو را هم داشتند
برای آنكه هيچوقت دل ماهي كوچولو نگيرد
گاهگاه مهماني های بزرگ بر پا ميكردند
چون كه
گوشت ماهي شاد از ماهي دلگير لذيذتر است !
برای ماهی ها مدرسه ميساختند
وبه آنها ياد ميدادند
كه چه جوری به طرف دهان كوسه شنا كنند
درس اصلي ماهيها اخلاق بود
به آنها مي قبولاندند
كه زيبا ترين و باشكوه ترين كار برای يك ماهي اين است
كه خودش را در نهايت خوشوقتي تقديم يك كوسه كند
به ماهی كوچولو ياد ميدادند كه چطور به كوسه ها معتقد باشند
و چه جوری خود را برای يك آينده زيبا مهيا كنند
آينده يی كه فقط از راه اطاعت به دست ميآييد
اگر كوسه ها ادم بودند
در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت
از دندان كوسه تصاوير زيبا و رنگارنگي مي كشيدند
ته دريا نمايشنامه به روی صحنه ميآوردند كه در آن ماهي كوچولو های قهرمان
شاد و شنگول به دهان كوسه ها شيرجه ميرفتند
همراه نمايش آهنگهاي محسور كننده يی هم مينواختند كه بي اختيار
ماهيهای كوچولو را به طرف دهان كوسه ها ميكشاند
در آنجا بي ترديد مذهبی هم وجود داشت
كه به ماهيها می آموخت
"زندگي واقعي در شكم كوسه ها آغاز ميشود"

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۴-۱۸, ۱۰:۴۴ بعد از ظهر
يك شب كه من و دوست‌دخترم توي رختواب مشغول ناز و نوازش بوديم. در حالي كه احتمال وقوع حوادثي هر لحظه بيشتر و بيشتر مي‌شد يك دفعه خانم برگشت و به من گفت: "من حوصله‌اش رو ندارم فقط مي‌خوام كه بغلم كني."
چي؟ يعني چه؟
و اون جوابي رو كه هر مردي رو به در و ديوار مي‌كوبونه بهم داد:
تو اصلاً به احساسات من به عنوان يك زن توجه نداري و فقط به فكر رابطه‌ي فيزيكي ما هستي!
و بعد در پاسخ به چشم‌هاي من كه از حدقه داشت در مي‌اومد اضافه كرد:
تو چرا نمي‌توني من رو بخاطر خودم دوست داشته باشي نه براي چيزي كه توي رختواب بين من و تو اتفاق مي‌افته؟
خوب واضح و مبرهن بود كه اون شب ديگه هيچ حادثه‌اي رخ نمي‌ده. براي همين من هم با افسردگي خوابيدم.
فرداي اون شب ترجيح دادم كه مرخصي بگيرم و يك كمي وقتم رو باهاش بگذرونم. با هم رفتيم بيرون و توي يك رستوران شيك ناهار خورديم. بعدش رفتيم توي يك بوتيك بزرگ و مشغول خريد شديم.
چندين دست لباس گرون قيمت رو امتحان كرد و چون نمي‌تونست تصميم بگيره من بهش گفتم كه بهتره همه رو برداره. بعدش براي اينكه ست تكميل بشه توي قسمت كفش‌ها براي هر دست لباس يك جفت هم كفش انتخاب كرديم. در نهايت هم توي قسمت جواهرات يك جفت گوشواره‌اي الماس.
حضورتون عرض كنم كه از خوشحالي داشت ذوق مرگ مي‌شد. حتي فكر كنم سعي كرد من و امتحان كه چون ازم خواست براش يك مچ‌بند تنيس بخرم، با وجود اينكه حتي يك بار هم راكت تنيس رو دستش نگرفته‌بود. نمي‌تونست باور كنه وقتي در جواب درخواستش گفتم: "برشدار عزيزم."
در اوج لذت از تمام اين خريد‌ها دست آخر برگشت و بهم گفت: "عزيزم فكر كنم همين‌ها خوبه. بيا بريم حساب كنيم."
در همين لحظه بود كه گفتم: "نه عزيزم من حالش و ندارم."
با چشماي بيرون زده و فك افتاده گفت:"چي؟"
عزيزم من مي‌خوام كه تو فقط كمي اين چيزا رو بغل كني. تو به وضعيت اقتصاديه من به عنوان يك مرد هيچ توجهي نداري و فقط همين كه من برات چيزي بخرم برات مهمه."
و موقعي كه توي چشماش مي‌خوندم كه همين الاناست كه بياد و منو بكشه اضافه كردم: "چرا نمي‌توني من و بخاطر خودم دوست داشته‌باشي نه بخاطر چيزايي كه برات مي‌خرم؟"
خوب امشب هم توي اتاق‌خواب هيچ اتفاقي نمي‌افته فقط دلم خنك شده كه فهميده "هرچي عوض داره گله نداره."

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۴-۲۳, ۰۴:۱۴ بعد از ظهر
اوضاع چطوریه ؟
اوضاع به این قرار است اگر به کسی بگن یارو عبدالله است معنی اون دیگه بنده خدا نیست
تو این دوره زمونه لقب عبدالله یه چیزی تو مایه های اشکوله عقب افتاده است
اگر به کسی بگن یارو جواده معنی اون دیگه بخشنده نیست یا کسی یه یاد امام جواد نمی افته
تو این دوره زمونه جواد لقب آدمهای بدلباس دهاتی شده (دهاتی به معنای روستایی نه !)
آقا زاده دیگه معنی فرزند یه انسان والا مقام رو نمی ده شده چیزی در حد کلاه بردار رانت خوار
حالا دیگه کارت جانبازی به درد رفتن تو طرح ترافیک می خوره یا گرفتن تخفیف از ماده صد شهرداری
از عشق و وفا و صفا و ... نپرس که شرمنده ام که نمی شه معنی به روزشون کرد
بد دوره زمونه ای شده
نمیدونم چی بگم
تو این چند سالی که من عقلم به این چیزا قد داده تنها چیزی که دیدم این بود که
هر چیزی که خوب بود و زیبا بود
خرابش کردیم سیاهش کردیم
ازش پول دراوردیم باهاش نردبوم ساختیم
نمیدونم فردا بچه هامون
این چند تا کلمه ای که برامون باقی مونده رو میدونن معنیش چیه
خدا / ایمان / پاکی / تعهد / سلامت

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۴-۲۴, ۱۰:۴۵ بعد از ظهر
چرا میگن بچه ننه نمی گن بچه بابا ؟




مامان
- بعله ؟
- من می خوام به دنیا بیام ...
- باشه .
- مامان
- بعله ؟
- من شیر می خوام
- باشه
- مامان
- بعله ؟
- من جیش دارم
- خب
- مامان
- بعله ؟
- من سوپ خرچنگ می خوام
- چشم
- مامان
- بعله ؟
- من ازون لباس خلبانیا می خوام
- باشه
- مامان
- بعله؟
- من بوس می خوام
- قربونت بشم
- مامان
- جونم ؟
- من شوكولات آناناسی می خوام
- باشه
- مامان
- بعله ؟
- من دوست می خوام
- خب
- مامان
- بعله ؟
- من یه خط موبایل می خوام با گوشی سونی
- چشم
- مامان
- بعله ؟
- من یه مهمونی باحال می خوام
- باشه عزیزم
- مامان
- بعله ؟
- من زن می خوام
- باشه عزیز دلم
- مامان
- بعله ؟
- من دیگه زن نمی خوام
- اوا .... باشه
- مامان
- .. بعله
- من كوفته تبریزی می خوام
- چشم
- مامان
- بعله ؟
- من بغل می خوام
- بیا عزیزم
- مامان
- بعله ؟
- مامان
- بعله
- مامان
- ... جونم ؟
- مامان حالت خوبه
- آره
- مامان ؟
- چی می خوای عزیزم
- تو رو می خوام .. خیلی
- ...


***







- بابا
- بعله ؟
- من می خوام به دنیا بیام
- به من چه بچه .. به مامانت بگو
- بابا
- هان؟
- من شیر می خوام
- لا اله الا الله
- بابا
- چته ؟
- من ازون ماشین كوكی های قرمز می خوام
- آروم بگیر بچه
- بابا
- اههههه
- من پول می خوام
- چی ؟؟؟؟ !!!
- بابا
- اوهوم ؟
- منو می بری پارك ؟
- من ماشینمو نمی برم تو پارك تو رو ببرم ؟
- بابا
- هان ؟
- من زن می خوام
- ای بچه پررو .. دهنت بو شیر می ده هنوز
- بابا
- .....
- من جیش دارم
- پوففف
- بابا
- درد
- من زن نمی خوام
- به درك
- بابا
- بلا
- تقصیر تو بود كه من به دنیا اومدم یا مامان
- تقصیر عمه ات
- بابا
- زهرمار
- من یه اتاق شخصی می خوام
- بشین بچه
- بابا
- مرض
- منو دوس داری
- ها ؟
- بابا
- ...
- بابا
- خررر پفففف
- بابا
- خفه
- بابا
- دیگه چته ؟
- من مامانمو می خوام
- از اول همینو بگو ... جونت در بیاد

john cena
۱۳۸۸-۰۴-۲۷, ۰۳:۳۱ قبل از ظهر
فرق حمام کردن دختر با پسر




یک دختر در حمام


ساعت ۴ بعد از ظهر


۱ـ لباساشو رو درمیاره رنگ روشن ها رو تو یک سبد و تیره ها رو تو یکی دیگه میگذاره
۲ـ در حموم رو از تو قفل میکنه جلوی آیینه می ایسته شکمش رو که تمام مدت داده بود تو, میده بیرون و شروع میکنه به غر غر و ایراد گرفتن از نقطه نقطه بدنش
۳ـ در کمد رو باز میکنه انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت , مو بدن, کف پا و ... رو بیرون میاره و می چینه رو لبه وان
۴ـ موهاش رو با شامپوی نارگیلی تقویت کننده, پرپشت کننده, براق کننده و...میشوره و هفده دقیقه ماساژ میده
۵ـ یکبار دیگه با همون شامپو موهاشو میشوره
۶ـ نرم کننده معطر پرتقالی رو به موهاش میماله تا ۶۰ میشماره
۷ـ سی و پنج دقیقه زیر دوش می مونه.خوب آخه باید خیالش راحت بشه که تمام مواد شیمیایی از موهاش پاک شده. وگرنه بعد از حموم موها وز میکنه
۸ـ خمیر ریش داداشی رو کش میره و شیش کیلو خالی میکنه رو ساق پا و دست و پشت لب. بعد یه تیغ بر میداره و یا علی. آی
۹ـ موهاش رو حسابی می چلونه, حوله رو مثل عمامه می پیچه دور سرش. تو آیینه خودشو ورانداز میکنه. از اینکه در اثر کشش حوله چشم و ابروش کشیده شده, احساس خوشگلی می کنه و یه ماچ گنده واسه عکس خودش تو آیینه میفرسته
۱۰ـ خوشحالیش زیاد دوام نمیاره. چون یه جوش سرسیاه بی اجازه نوک دماغش سبز شده
۱۱ـ تمام نقاط بدنش رو معاینه میکنه و با ناخن و موچین میره به جنگ جوشها و موهای زائد بی تربیت
۱۲ـ حوله ش رو می پوشه و میره به اتاقش.تمام بدنش رو با لوسیون چرب میکنه
۱۳ـ چهل بار لباس می پوشه و در میاره تا انتخاب کنه
۱۴ـ ۴۸ دقیقه پشت میز توالت می شینه و آرایش میکنه
ساعت ۸ شب


یک پسردر حمام


ساعت ۴ بعد از ظهر


۱ـ همون طور که رو تخت نشسته , لباساشو میکنه. هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق

۲ـ نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم

۳ـ می ایسته جلوی آیینه. شکمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور چپ, فیگور راست, نیم ساعت قربون صدقه خودش میره, (این قدوبالا رو ببین چه کرده .لای لای لالای لای)مامان جونش هم از تو آشپزخونه تایید میکنه

۴ـ زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهره ش بر میگرده. سبز, آبی, بنفش

۵ـ در کمد شامپو ها رو باز نمیکنه چون اصلا توش چیزی نداره

۶ـ با قالب صابون سبزش زیر بغلهاشو کف مالی میکنه. یه عالمه مو می چسبه به صابون

۷ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره

۸ـ نرم کننده مو؟؟؟ برو بابا

۹ـ زیر دوش میگوزه و به خاطر اکو شدن صداش تو حموم ,کر کر میخنده

۱۰ـ دو دقیقه بعد دوباره میزنه زیر خنده, آخه این دفعه بوش رسیده به دماغش

۱۱ـ چاه حموم رو هدف گیری میکنه و میشاشه توش

۱۲ـ از زیر دوش میاد بیرون و یکهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و کف خونه خیس شده.( بیخیال...مامان خشک میکنه

۱۳ـ حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طور خیس خیس میره تو اتاق

۱۴ـ حوله خیس رو پرت میکنه رو تخت و ۲ دقیقه ای لباس می پوشه

ساعت ۴:۱۵ بعد از ظهر
:خنده: :خنده: :خنده:

john cena
۱۳۸۸-۰۴-۲۷, ۰۳:۳۸ قبل از ظهر
لطفاً به اعصاب خود مسلط باشید
- الو سلام..ببخشيد...
- آقا اشتباه گرفتيد
- نه برادر شما اجازه بده سخن من منعقد بشه . من هنوز نگفتم ‘ب’ شما ميگي بفرمائيد گم شيد
- اِ …تو از كجا فهميدي؟
- از روزنامه پخش شد فهميدم.
- اسمت تو روزنامه بود؟
- آره
- پس دانشگاه قبول شدي
- آره . ولي اسمم رو به جاي غضنفر جهان پهلوان نوشتن رقيه پروانه دوست . چقدر كم سوادن. تو چي ؟ قبول شدي؟
- بعله كه قبول شدم ، منتهي 6 دفعه اس كه دارم اسامي رو مي خونم ولي اسمم رو هنوز پيدا نكردم
- راستي ساعت چنده ؟
- قابل شما رو نداره
- اختيار دارين
- نه نداريم.تموم كرديم...
- خدا رحمتتون كنه
- قربان شما.. لطف دارين
- بله داريم.. چند كيلو مي خواين؟
- ای بابا. دل خوش سیری چند! دلم خیلی تنگه
- خب جاشو با سوراخ كونت عوض كن ، گشاد شه
- چي جوري؟
- خب كاري نداره.. آب كه سر بالا بره قورباغه مرغ سحر ميخونه
- حالا كيلو چند هست؟
- چي ؟ مرغ سحر ؟
- نه بابا، بليت كنسرت قورباغه هه
- آخه مرد حسابي قوررباغه مگه پلنگه كه كنسرو داشته باشه!
- داشته باشه يا نداشته باشه مهم نيست . جهيزیه رو كي آورده كي برده ؟ من خودشو مي خوام.
- آخر نگفتي چنده ها
- چي ؟ بليت كنسرت قورباغه هه؟
- نه بابا، ساعتو ميگم
- عرض كردم كه متری ۲۰۰۰ تومنه
- چه خبره ؟ مگه قيطريه اس ؟
- نه قطره اي نيست . آبياري بارانيه
- هوا شناسي كه گفته بود آفتابيه
- خب آفتابيش رو هم داريم منتها براي شما ذره بيني مناسبتره
-برو بابا ديوونه...
- مگه من چمه …پسر به اين گلي.
- كجات گله ؟ فقط هيكلت مثل گلدون ميمونه. آخه ننه بابات با چي دلشونو خوش ميكنن
- با شامپو گلرنگ
- منو مسخره كردي ؟…يه كلام بگو شماره رو اشتباه گرفتي
- من ميخواستم بگم شماره رو اشتباه گاز گرفتي. شما مهلت ندادين...تو رو خدا يه هفته مهلت بدين
- نه نميشه همين فردا بايد تخليه كني و گرنه پاسبون مي آرم اسباب اثاثيه تون روميريزم تو كوچه. الانم ميخوام برم حرف خاصي نداري؟
- نه فقط وقتي گوشي رو ميذاري ، اون درم پشت سرت ببند

(http://smileys.smileycentral.com/cat/11/11_1_211v.gif)

john cena
۱۳۸۸-۰۴-۲۷, ۰۳:۴۳ قبل از ظهر
خصوصيات آقا پسرها از 14 تا 28 سالگي...

سن 14 سالگي: تازه توي اين سن ، هرو از بر تشخيص ميدن ! (اول بدبختي !)
سن 15 سالگي: ياد مي گيرن که توي خيابون به مردم نگاه کنن ! ... از قيافه ء خودشون بدشون مياد !
سن 16 سالگي: توي اين سن اصولا“ راه نميرن ، تکنو مي زنن ! ... حرف هم نمي زنن ، داد مي زنن ! ... با راکت تنيس هم گيتار مي زنن ! (راکت تنیس نداشتیم )
سن 17 سالگي: يه کمي مثلا آدم ميشن ! http://qsmile.com/qsimages/157.gif... فقط شعرهاشون رو بلند بلند مي خونن ! (يادش به خير ، اون روزا که تکنو نبود ، راک ن رول مي خوندن !)
سن 18 سالگي: هر کي رو مي بينن ، تا پس فردا عاشقش ميشن ! ... آخ آخ ! آهنگهاي داريوش مثل چسب دوقلو بهشون مي چسبه !
سن 19 سالگي: دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ! ... تيز ميشن ، ابي گوش ميدن !
سن 20 سالگي: از همه شون رو دست مي خورن ! ... ستار گوش ميدن که نفهمن چي شده !
سن 21 سالگي: زندگي رو چيزي غير از اين بچه بازيها مي بينن ! (مثلا عاقل ميشن !)
سن 22 سالگي: نه ! مي فهمن که زندگي همش عشــــقه ! ... دنبال يه آدم حسابي مي گردن !
سن 23 سالگي: يکي رو پيدا مي کنن ! اما مرموز ميشن ! (ديدشون عوض ميشه !)
سن 24 سالگي: نه! اون با يه نفر ديگه هم دوسته ! اصلا“ لياقت عشق منو نداشت !
سن 25 سالگي: عشق سيخي چند ؟!! ... طرف بايد باباش پولدار باشه ! حالا خوشگل هم باشه بد نيست !
سن 26 سالگي: اين يکي ديگه همونيه که همه ء عمر مي خواستم ! ... افتخار ميدين غلامتون بشم ؟!
سن 27 سالگي: آخيـــــــــــش !
سن 28 سالگي: کاش قلم پام مي شکست و خواستگاري تو نميومدم !!!

خصوصيات دختر خانمها از 14 تا 28 سالگي ...

سن 14 سالگي: تا پارسال هر کي بهشون مي گفت: چطوري ؟ مي گفتن: خوبم مرسي ! حالا ميگن: مرسي خوبم !
سن 15 سالگي: هر کي بهشون بگه سلام ، ميگن: عليک سلام ! ... نقاشيشون بهتر ميشه (بتونه کاري و رنگ آميزي و ...!)
سن 16 سالگي: يعني يه عاشق واقعين ! ... فردا صبح هم مي خوان خودکشي کنن ! ... شوخي هم ندارن !
سن 17 سالگي: نشستن و اشک مي ريزن ! ... بهشون بي وفايي شده ! ... (کوران حوادث !)
سن 18 سالگي: ديگه اصلا عشق بي عشق ! ... توي خيابون جلوي پاشون رو هم نگاه نمي کنن !
سن 19 سالگي: از بي توجهي يه نفر رنج مي برن ! ... فکر مي کنن اون يه آدم به تمام معناست !
سن 20 سالگي: نه ، نه ! ... اون منو نمي خواست ! ... آخرش منو يه کور و کچلي مي گيره ! مي دونم !
سن 21 سالگي: فقط 27-28 سالگي قصد ازدواج دارن ! فقط !
سن 22 سالگي: خوش تيپ باشه ! پولدار باشه ! تحصيلکرده باشه ! قد بلند باشه ! خوش لباس باشه ! ... (آخ که چي نباشه !)
سن 23 سالگي: همه ء خواستگارا رو رد مي کنن !
سن 24 سالگي: زياد مهم نيست که چه ريختيه يا چقدر پول داره! فقط شجاع باشه ! ما رو به اون چيزي که نرسيديم برسونه !
سن 25 سالگي: آه! پس چرا ديگه هيچکي نمياد ؟! ... هر کي مي خواد باشه ، باشه !
سن 26 سالگي: يه نفر مياد ! ... همين خوبه ! ... بــــــــــله !
سن 27 سالگي: آخيـــــــــــش !
سن 28 سالگي: کاش قلم پات مي شکست و خواستگاري من نميومدي !!!

john cena
۱۳۸۸-۰۴-۲۷, ۰۳:۴۳ قبل از ظهر
صحنه: جلسه اضطراری هيئت دولت



وزير اطلاعات: آقای رييس جمهور، مملکت داره به فنا ميره!‌ شما چه تدبيری داريد!؟
رئیس جمهور: طبق قانون اساسی به رهبر که نمی‌تونيم چيزی بگيم. طبق قانون اساسی به نيروی انتظامی هم نمی‌تونيم چيزی بگيم! باز هم طبق قانون اساسی به رييس تشخيص مصلحت و رييس قوه قضاييه هم نمی‌تونيم چيزی بگيم! پس طبق قانون اساسی اساساْ هيچ گهی نميتونيم بخوريم.
وزير ارشاد: طبق قانون اساسی استعفا که ميتونيم بديم!
رئیس جمهور: اون رو هم طبق قانون بی‌خايگی نميتونيم بديم!!!
مشاور سیاسی: پس جناب رييس جمهور، شما يه مصاحبه مطبوعاتی بکنيد و در عين حال که از هيچ کس طرفداری نمیکنيد، به همه حق بديد!
معاون اول(جناب هيچکارگان): پس جلسه رو مختومه اعلام ميکنيم.
سخن‌گوی دولت در مصاحبه با مطبوعات بعد از جلسه: در جلسه اضطراری دولت،‌ مسئله کم آبی سد کرخه و ازدواج آقای گودرزيان با شقايق خانوم (ارتباط پيچيده گوز و شقيقه) بررسی شد.

john cena
۱۳۸۸-۰۴-۲۷, ۰۳:۴۴ قبل از ظهر
سوء تفاهم دخترانه


روز اول که دیدمش بدجوری بهم خیره شده بود.
بعداً فهمیدم که چشماش چپه و داشته پیکان ۵۷ رینگ اسپرت دو متر اونور تر رو نگاه میکرده!
یه آه از ته دل کشید.
بعداً فهمیدم که آه نبوده و آسم داره.
بهش یواشکی یه لبخند زدم، ولی اون قیافه جدی مردونش رو عوض نکرد. این خودداریش واسم خیلی جذاب بود.
بعداْ فهمیدم که خودداری نبوده، بلکه تاحالا تو کف اون پیکان ۵۷ بوده و تازه متوجه من شده بود!!
آروم و با عشوه اومدم جلوش، دیدم تند تند داره بهم چشمک میزنه. کارش به نظرم با مزه اومد.
بعداً فهمیدم که تیک داره و پلک زدنش دست خودش نیست.
دو تا دستش رو خیلی مؤدب کرد تو هم و انداخت جلوی شلوارش.
بعداً فهمیدم از ادبش نبوده، بلکه این ندید پدید تا من رو دیده بود ....
اومد یه چیزی بگه ولی از بس هول شده بود، به تته پته افتاده بود.
بعداً فهمیدم این بشر خدادادی هول هست و لکنت زبون داره.
سرش رو از شرمش انداخت پایین و گفت س س س سلام.
بعداً فهمیدم از شدت شرمش نبوده و میخواسته من دندونهای زردش رو نبینم.
بعد از یک سری اسم و فامیل بازی، ازم پرسید آخرین کتابی که خوندی اسمش چیه!؟ گفتم: اَ...اَ...یادم نیست. گفت: چه جالب، نویسندش کیه!؟ از این تیکه بامزش خندم گرفت.
بعداً فهمیدم که تیکه نبوده و بیچاره چیزی به اسم iq اصلاْ نداره.
بوی عطرش بدجوری مستم کرده بود.
بعداً فهمیدم بوی عطر نبوده، بلکه ...
بهم گفت بیا یه کم قدم بزنیم. این حرفش خیلی به نظرم رمانتیک بود.
بعداً فهمیدم شاش داشته و میخواسته به سمت توالت عمومی حرکت کنیم.
ازش پرسیدم دانشگاه میری؟ گفت آره، مدرسمون تو دانشگاهه! از این شوخ طبعیش خیلی خوشم اومده بود.
بعداً فهمیدم که اصلاً هم شوخ طبع نیست و منظورش مدرسه افراد استثنایی توی دانشگاه شهید بهشتی بوده!
بهش گفتم داره دیرم میشه. گفت اگه میشه شمارت رو بده که بهت زنگ بزنم، من هم دادم و اون هم شماره رو زد تو مبایلش. ولی هیچوقت زنگ نزد!
بعداً فهمیدم کادوی تولد 30 سالگیش یه مبایل اسباب بازی بوده که همه جا با خودش میبردتش!

نکات مهم:
۱) چقدر چيز ميشه بعداْ فهميد!!
۲) آدم منگل هم دل داره!!

john cena
۱۳۸۸-۰۴-۲۷, ۰۳:۴۵ قبل از ظهر
پیامهای تبلیغاتی مورد علاقه خانومها:


1-تزریق خط لب , جابجایی چشم و بینی با نصب رایگان یک گیس
2- کاشت میله در بینی (با متد جدید) اضافه کردن گوش با نصب دو دندان پیش (رایگان )
3- جابجایی کک با مک بدون هیچ دوز وکلک با بینی گذاری به شکل موقت ودایم
4- طب سوزنی بامتخصصین از زندان گوانتانامو , فرماژور بینی , کلاهگذاری با 7 روش نوین
5- کتاب نازک کردن بینی به چاپ دهم رسید
6- دستگاه افزایش قد بدون قرص ودارو وجراحی هر ماه 50 سانتیمتر رشد تضمینی با گارانتی 6 ماهه
7- متخصص جوش وجای جوش پوشاننده لک وپیس با جوشکاری مطمئن و صافکاری در 20 دقیقه
8-دیگر دلیلی برای نگرانی نیست 20 سال جوان شوید فقط در 20 روز

بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است.

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۴-۲۷, ۱۱:۰۳ بعد از ظهر
بد نیست به این نکته ها هم توجه کنید ، جالبه بخونین !
اگر امروز صبح سالم از خواب برخاستید، قدر سلامتى خود را بدانید زیرا یک میلیون نفر تا یک هفته دیگر زنده نخواهند بود.
http://www.persianv.com/khabar/2rzvww7.jpg
اگر تاکنون از آسیب‌هاى جنگ،
http://www.persianv.com/khabar/xcvsw4.jpg

تنهایى در سلول زندان، عذاب شکنجه،
http://www.persianv.com/khabar/2lw7grb_th.jpg
یا گرسنگى در امان بوده‌اید،

وضعیت شما از وضعیت ٥٠٠ میلیون نفر در دنیا بهتر است.


اگر می‌توانید بدون ترس از زندانى شدن یا مرگ، وارد مسجد (یا کلیسا) شوید، وضع شما از ٣ میلیون نفر در دنیا بهتر است.
http://www.persianv.com/khabar/2zf8pye_th.jpg
اگر در یخچال شما خوراکى و غذا وجود دارد،
http://www.persianv.com/khabar/33xf2nm_th.jpg
اگر کفش و لباس دارید،
http://www.persianv.com/khabar/rsvomq_th.jpg
اگر تختخواب و سرپناهى دارید،
http://www.persianv.com/khabar/2iu82u1_th.jpg
در این صورت شما از ٧٥٪ مردم جهان ثروتمندتر هستید.
http://www.persianv.com/khabar/1ektmp_th.jpg
اگر در بانکى حساب دارید، و اگر در جیب‌تان پول دارید،
http://www.persianv.com/khabar/rw5nh0_th.jpg

شما به ٨٪ مردم دنیا که چنین شرایطى دارند تعلق دارید.
http://www.persianv.com/khabar/35ia8vq_th.jpg
اگر شما این نوشته را می‌خوانید، از سه خوشبختى بهره‌مند هستید:

1- یک کسى به فکر شما بوده است.

2- شما به ٢٠٠ میلیون نفرى که قادر به خواندن نیستند تعلّق ندارید.

3- و ... شما جزو ١٪ از مردم دنیا هستید که کامپیوتر دارند.
به قول یکنفر:

طورى کار کنید که انگار نیازى به پول ندارید،

طورى عشق بورزید که انگار هرگز آزرده خاطر نشده‌اید،

طورى برقصید که انگار هیچکس شما را نمی‌بیند،

طورى آواز بخوانید که انگار هیچکس صداى شما را نمی‌شنود،

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۴-۲۷, ۱۱:۰۳ بعد از ظهر
کدوم انگشتتو بیشتر دوست داری؟(شخصیت شناسی) http://www.persianv.com/khabar/dast-shakhsiyat.jpg

آیا تا به حال بطور دقیق به انگشتان دستان خود نگاه كرده‌اید؟ تا به حال فكر كرده‌اید كه به کدامیك علاقه بیشتری نسبت به بقیه دارید؟ با دقت نگاه كنید، سپس توضیح مربوط به آن را بخوانید.

انگشت شماره 1
این انگشت نماد مسایل مادی و ثروت است و كسانی كه این انگشت را انتخاب می‌كنند، اقتصاد دانان خوبی هستند و معمولا از نظر مالی در وضعیت خوبی قرار دارند.

انگشت شماره 2
این انگشت نماد كار می‌باشد و اشخاصی كه به این انگشت اهمیت بیشتری می‌دهند انسان‌های کاری هستند و بطور كلی وجدان كاری خوبی دارند و موفقیت زیادی در كارها دارند.

انگشت شماره 3
این انگشت میزان اهمیت به خود فرد را نشان می‌دهد، افرادی كه این انگشت را انتخاب می‌كنند، در مورد همه چیز اول به خود اهمیت داده و تا حدودی خودپرست و خودخواه هستند.

انگشت شماره 4
این انگشت نماد محبت و عشق است و كسانی كه این انگشت را انتخاب می‌كنند، انسان‌های احساساتی و عاطفی هستند و همواره به دنبال محبت و خوشحال كردن دیگران هستند.

انگشت شماره 5
این انگشت نماد خانواده و فرزند هست و كسانی كه به این انگشت علاقمند هستند، افرادی هستند كه به خانواده پایبند بوده و به زندگی مشترك و بطور كلی روابط بین افراد اهمیت می‌دهند.
مطالب ارسالی کاربران

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۴-۲۷, ۱۱:۰۴ بعد از ظهر
انتخاب بوي خوش دلخواه شما ! ( شخصیت شناسی )
آلن هريس محقق و استاد دانشگاه ، درباره اهميت رايحه و حس بويايي مي گويد:"حس بويايي شما، در مغز و دقيقا در منطقه احساسات اوليه واقع شده است.
به همين علت است كه ارتباطات بويايي تشكيل شده در دوران كودكي ، مي تواند شخصيت رفتاري شما و سازه هاي ثبت آن را در دوران نوجواني و جواني شكل دهد.

بنابراين آن بوي خوشي را كه حس مي كنيد لحظات بسيار شادي را براي شما به وجود مي آورد ، انتخاب كرده و ببينيد كه " رايحه " شخصيت شما چه رنگ و بويي دارد !؟

تذكر :براي شناخت صحيح پاسخ تست و مبهم نبودن . از گزينه هاي زير ، فقط يك گزينه را انتخاب نماييد
--------------------
گزينه يك - بوي كلر در استخرهاي بزرگ

گزينه دو - بوي كباب ، همبرگر و ...

گزينه سه - بوي سبزه و گل

گزينه چهار - بوي كرمهاي ضدآفتاب

گزينه پنج - بوي بچه كوچك
.
.
.
.
.
پاسخ تست :

گزينه يك - بوي كلر در استخرهاي بزرگ

مطالعات نشان مي دهد كساني كه بشدت به بوي تند و تيز كلر در آب استخر علاقه مندند افرادي مخاطره جو و اهل ريسك هستند كه مدام به دنبال كسب تجربيات جديد هستند.شما عاشق تجربه كردن و در نتيجه شوكهاي غير آشنايي هستيد كه يكباره بر شما فرود مي آيد.

گزينه دو - بوي كباب ، همبرگر و ...

تحقيقات نشان مي دهد كه بودن با خانواده براي شما از اهميت فراواني برخوردار است و بدين ترتيب هميشه از استرس كمتري نسبت به ديگران بر خورداريد.شما تلاش مي كنيد تا تمام اوقات فراغت خود را با آنها بگذارنيد.

گزينه سه - بوي سبزه و گل

آيا به خاطر مي آوريد كه هميشه پدرتان را در كارهاي مربوط به گل و گياه و يا مادرتان را براي آماده كردن ميز غذا و جمع كردن آن ، كمك مي كرديد؟كساني كه عاشق بوي چمنهاي تازه كوتاه شده و يا گل و سبزه هستند ، افرادي مسوليت پذير و دلسوزند و هرگز كاري را در نيمه راه رها نمي كنند.شما با بوي طبيعت زنده ايد و اين يعني شادكامي و سرزندگي ، يعني حيات و شما اين حيات بدست آمده از طبيعت را با هيچ چيز عوض نمي كنيد !
گزينه چهار - بوي كرمهاي ضدآفتاب

شما فردي فعال ، برون گرا و با نشاط هستيد كه شادترين لحظات زندگيتان مربوط به زماني است كه در حال انجام فعاليتي هستيد!يك سحرخيز واقعي كه با اعتماد به نفس بسيار مي تواند روز را به خوبي آغاز كند.
گزينه پنج - بوي بچه هاي كوچك
بوي شيرخشك بچه هميشه شما را سست مي كند و بوي نوزادان معمولا حسي غريب را در شما زنده مي كند!حسي كه به واسطه آن ، خانواده بيش از همه چيز برايتان اهميت مي يابد.شما همانند مادران خانه دار و يا مرداني كه عاشق زن و بچه خود هستند ، دوست داريد تمام وقت خود را در خانه بگذرانيد و از بودن با نوزاد خود لذت مي بريد!بوي خوش شيري كه هميشه از او مي آيد ، بي اختيار شما را به سمت خانه مي كشاند تا بهترين لحظات را با او سپري كنيد.شما در خانه بودن ، آن هم به دور از هرگونه هياهو و جنجال را به همه چيز ترجيح مي دهيد.

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۴-۲۷, ۱۱:۰۴ بعد از ظهر
مُد مناسب با ماه تولد شما ... ! میخواهیم شما را با سبک لباس پوشیدن و گرایش متولدین ماه های مختلف نسبت به مُد آشنا کنیم.
برج حمل (فروردین)
متولدین این ماه دوست دارند در همه چیز اول باشند. آنها از همه اطلاعات روز مربوط به مُد و مارک های مختلف لباس آگاهند. آنها از امتحان کردن هر چیزی که مطابق با علایقشان باشد هیچ واهمه ای ندارند و از جسورانه ترین استایل ها و سبک ها استفاده می کنند. به محض دیدن هر مدل جدید در ویترین مغازه ها، باکی ندارند که حقوق به زحمت به دست آورده شان را صرف خرید آن کنند، چون می خواهند اولین نفری باشند که آن مدل را تن می کند. مطمئناً هر مُد و سبک جدیدی از لباس برای اولین بار توسط یکی از متولدین این ماه پوشیده شده است.متولدین این ماه بنا بر طبیعت آتشین خود، تمایل زیادی به رنگ های قرمز و سیاه دارند. کاری ندارند که چه رنگ، چه *** یا چه مدلی از لباس به آنها بیشتر می آید، آنها همه ی مدل ها و همه ی رنگ ها را امتحان می کنند. لباسهای آنها معمولاً رنگارنگ و پر نقش و نگار است. اما هر چه که هست کاملاً مطابق با آخرین مُد جهان است. کلاه و الماس برای زینت بخشیدن به انگشتان و گردن جزء لوازم زینتی است که بیشتر از چیزهای دیگر مورد استفاده متولدین این ماه قرار می گیرد.
مارک لباس مورد علاقه: Gucci
---------------------------------------
برج ثور (اردیبهشت) :
تا به حال مشاهده نشده است که متولدین این ماه لباسی تن کنند که از مُد افتاده باشد. آنها جزء برجسته ترین مُدگرایان هستند که انتخابشان باعث فخر هر تولیدکننده لباس است. آنها خوب می دانند که در یک میهمانی شام چه لباسی باید تن کنند، و حتی لباس های کارشان را هم از معروف ترین مارک ها و تولیدکننده ها خریداری میکنند. قیمت لباس برای آنها هیچ اهمیتی ندارد، چون می دانند از هر چه که خوششان بیاید تا آخر عمر متعلق به آنها خواهد شد. با همه ی این اوصاف، به نظر متولدین این ماه، لباسهای خوش دوخت هیچ وقت از مُد نمی افتند و مارک و لیبل لباسها در درجه اول اهمیت قرار نمی گیرد.لوازم زینتی مربوط به گردن برای آنها نسبت به سایر لوازم اهمیت بیشتری دارد. شال گردن و گردن بند بسیار به آنها می آید. خانم های متولد این ماه بهتر است موهای خود را بالا جمع کنند و آنها را با گیره سرهای زمردین ببندند. به نظرشان رنگ های روشن و پر زرق و برق به درد طبقه متوسط اجتماع می خورد، و رنگ های قهوه ای، بژ و خاکی برای آنها مناسبتر است.
مارک لباس مورد علاقه: Louis Vuitton
-----------------------------------------------------
برج جوزا (خرداد)

برای متولدین ماه دوقلوها هر روز با یک ماجرای جدید همراه است. احتمالاً این افراد هر روز صبح کمد لباسشان را باز می کنند و با جستجو درمیان کوه لباس های درهم و برهم، به دنبال لباسی می گردند که با حال و هوای آن روزشان جور باشد. زیاد دنبال مُدهای مختلف نیستند چون خیلی زود از آن خسته می شوند. اما اگر هر روز یک مُد جدید برای آنها وجود داشته باشد، مشتاقانه از آن استقبال خواهند کرد، اما آن مُد فقط 24 ساعت برای آنها دوام خواهد داشت و نه بیشتر. در خرید کردن مراقب خرج کردن و قیمت ها هستند، اما اگر از چیزی واقعاً خوششان بیاید، بی تردید آن را می خرند. مارک لباس برای آنها کوچکترین اهمیتی ندارد، چیزی که برای آنها مهم است این است که از ظاهر لباس خوششان بیاید، همین.به پوشیدن تاپ و بلوزهای تنگ و چسبان علاقه زیادی دارند، چون می توانند بازوهای زیبایشان را از این طریق به نمایش بگذارند. دست بند و بازوبند جزء لوازم زینتی مورد علاقه آنهاست. اگر بخواهند صبح ها از خانه خارج شوند، آرایش چندانی نمی کنند، شاید فقط یک آرایش خیلی ساده و کمرنگ، مثل یک برق لب. متولدین این ماه دوست دارند هر مدل لباسی را امتحان کنند، اما با اینحال آرایش موهایشان همیشه ساده است.
مارک لباس مورد علاقه: Alexander McQueen
----------------------------------------------------
برج سرطان (تیر)

خوشبختی بالاپوشی است که سالیان سال همراه متولدین این ماه است. همانقدر که به عزیزان و نزدیکانشان وابسته هستند، به لباسهایشان نیز وابسته اند. در گنجه لباسهای متولدین این ماه، حتی قدیمی ترین لباسهایشان هم دیده می شود. خانم های متولد این ماه علاقه ای به پوشیدن لباسپای اسپرت ندارند، و در لباسهایشان همواره حال و هوای زنانه دیده می شود. در کمد لباسشان انواع و اقسام مدل های لباس زیر، از هر رنگ و مدل وجود دارد. پیراهن های مجلسی و زنانه برایشان در راس اهمیت قرار دارد.به نظرشان هر لباسی با جواهرات زیبا و گردن بند های بلند، زیباتر و کامل تر می شود. برای آنها مروارید زیباترین جواهر است و هاله هایی از رنگ سبز آنها را باشکوه تر می کند. اما زیاد اهل آرایش کردن نیستند، مگر اینکه انجام آن سریع و مختصر باشد. برای خشک کردن موها به هیچ وجه از سشوار استفاده نمی کنند، و ترجیح میدهند موهایشان به طور طبیعی خشک شود. آنها ترجیح می دهند که بنا بر راحتی خودشان لباس انتخاب کنند نه براساس مُد روز، اما خوب می دانند که چطور جلوی جمع حاضر شوند که همه را مسحور خود کنند.
مارک لباس مورد علاقه: Ralph Lauren
-------------------------------------------------
برج اسد (مرداد)
متولدین این ماه دوست دارند بهترین از هر چیز را برای خود داشته باشند. اگر پول خرید لباسی را نداشته باشند، به هر طریقی باید آن را از آنِ خود کنند. همیشه خوش کیفیت ترین لباسها را بر تن این افراد می بینید. راحت بودن لباس برای آنها کم ترین اهمیت را دارد، درعوض مارک و لیبِل لباس و مطابق بودن آن با آخرین مد روز برای آنها در درجه اول اهمیت قرار دارد. کت و شلوارهای رسمی را در محل کار می پوشند اما در ساعات فراغت ترجیح می دهند لباسهای اسپرت تر و البته از مارک ها معروف تن کنند.خانم های متولد این ماه در استفاده از جواهرات و زینت آلات پر زرق و برق و گرانقیمت زیاده روی می کنند. رنگ های مورد علاقه آنها طلایی، برنز و نارنجی است. متولدین این ماه دوست دارند طوری لباس بپوشند که نظر هر بیننده ای را به خود جلب کند، و الحق که راه آن را خوب بلدند.
مارک لباس مورد علاقه: Versace
-------------------------------------------------------
برج سنبله (شهریور)

متولدین این ماه به خوبی از لباسهایشان محافظت می کنند و لباسهایشان همیشه اتوکشیده و شق و رق است. این افراد که ذاتاً ساده گرا هستند، به قیمت لباس اهمیت زیادی می دهند. ترجیح می دهند لباسهایی گرانتر و خوش کیفیت تر داشته باشند، تا لباسهایی ارزان که با یک یا دو بار شستشو از بین برود. هیچ آثاری از زرق و برق در لباس آنها مشاهده نمی کنید و وقتی از در خانه بیرون می روند، مثل فرشته ها در کمال سادگی و البته زیبایی هستند. لباسهایی که انتخاب می کنند، علاوه بر سادگی بسیار خوش دوخت هستند و یک عمر برایشان ماندگار خواهند بود.زنان متولد این ماه علاقه زیادی به پوشیدن تاپ و بلوزهای کوتاه دارند تا شکم حقیقتاً زیبایشان را به نمایش بگذارند. موهایشان که معمولاً به سادگی آرایش می شود، با مُد هر فصلی کاملاً جور می شود. به رنگ های طبیعی مثل قهوه ای برای لباسهایشان علاقه زیادی دارند. آنها علاقه زیادی به استفاده از جواهر و زینت آلات ندارند و به ندرت در سر و دست آنها نشانی از زیورآلات مشاهده می شود، مگر انواع بسیار ساده آن که به پوستشان هم حساسیت ندهد.
مارک لباس مورد علاقه: Calvin Klein
-----------------------------------------------------
برج میزان (مهر)

طبع کمال طلب متولدین این ماه، هیچ علاقه ای به لباسهای از مد افتاده ندارد. اطلاعات آنها درمورد انواع سبک ها و استایل ها و مُد به اندازه ای است که باعث میشود همه برای مشورت پیش آنها بیایند. وقتی صبح ها برای آماده شدن جلوی کمد لباسشان می ایستند، مجموعه ی شگرفی از انواع انتخاب ها پیش رویشان قرار می گیرد اما فرصتشان برای انتخاب بسیار کوتاه است. آنها می دانند که همه ی لباسهایشان عالی است و جذابشان می کند، اما باید لباسی را پیدا کنند که آن روز بتواند بیشترین تاثیر را بگذارد. لباسهای آنها همیشه خوش دوخت و بی عیب و نقصند و سعی می کنند از معروف ترین مارک ها و تولیدکننده ها خرید کنند.اگر گوش سمت راستشان را سوراخ کرده اند، گوش سمت چپشان هم باید سوراخ شود. هر چیز که در تن آنها می بینید کاملاً متعادل و متوازن است. از انتخاب رنگ لباس گرفته تا فاصله بین دکمه های روی کتشان، همه دقیق و متعادل است. آرایش صورتشان آنقدر بی عیب و عالی است که گویی هیچ آرایشی نکرده اند. از جواهر هم فقط برای برجسته تر کردن زیباییشان استفاده می کنند. به طور کلی متولدین این ماه عاشق خرید کردن هستند و این از سر و وضعشان کاملاً پیداست.
مارک لباس مورد علاقه: Giorgio Armani
-------------------------------------------------
برج عقرب (آبان)

طبقه بندی کردن متولدین این ماه که همیشه جذاب و **** لباس می پوشند بسیار دشوار است. یک روز مطابق آخرین مُد روز و روز دیگر مطابق استایل ها و سبک های قدیمی لباس می پوشند. اما هر چه که بپوشند، قصد و نیت مخصوصی از آن دارند. اگر با لباس باز و **** بیرون بروند، احتمالاً به دنبال جلب نظر مردان هستند. اگر کت و شلوار مارک دار بسیار گرانقیمت تن کنند، احتمالاً قصد تصاحب مقام بالایی از شرکت در سرشان است. تا حدی از مُد پیروی می کنند که شایسته و متناسب آنها باشد، و به هیچ وجه بنده و برده مُد نمی شوند.استفاده از زیورآلات آنها نیز با تناقض همراه است. ممکن است گاهی سر و دستشان را پر از جواهر کنند یا اصلاً به کلی از زیورآلات استفاده نکنند. موهایشان ممکن است یک روز بلند و روز دیگر کوتاه باشد. آنها خدای تغییر قیافه اند و یکی از مهمترین ابزارهایشان برای این منظور، آرایش و گریم است. متولدین این ماه طبیعت حساس و ظریفشان را از طریق رنگ های سیاه و قرمز هویدا می کنند.

مارک لباس مورد علاقه: Miu Miu

----------------------------------------------------
برج قوس (آذر)

کمانداران متولد این ماه، سعی می کنند بنا بر راحتی خود لباسهایشان را انتخاب کنند و چندان طالب مُد نیستند. آنها لباسهایی را انتخاب می کنند که بتوانند به راحتی در آن حرکت کرده و جنب و جوش کنند. شلوار جین های گشاد و پیراهن های آزاد، و به طور کلی لباس اسپرت کاملاً با روحیات آنها سازگار است. برای آنها اهمیتی ندارد که دیگران درمورد ظاهرشان چه می گویند.کفش های انتخابی آنها در تابستان سندل و در زمستان کفش های اسپرت کوه نوردی است. هرچند ممکن است گه گاه با پای برهنه هم اینطرف آنطرف بروند. زنان متولد این ماه عادت به استفاده از زیورآلات ندارند و علاقه ای هم به آرایش کردن از خود نشان نمی دهند. از رنگ های شاد و زنده استفاده می کنند که به خوبی با طبع شوخ و شنگ آنها سازگار است. مردان متولد این ماه هیچ ابایی از گذاشتن ریش های خشن و نامرتب ندارند و خانم ها نیز موهایشان را معمولاً به صورت طبیعی زینت می کنند.
مارک لباس موردعلاقه: Marc Jacobs
-----------------------------------------------
برج جدی (دی)

متولدین این ماه، چه زن و چه مرد، طالب لباسهای کاملاً رسمی هستند. آقایون کت و شلوار را به ژاکت های اسپرت و خانم ها کفش های پاشنه بلند را به سندل ترجیح می دهند. آنها دوست دارند بهترین لباسها را تن کنند اما نه به این قیمت که همه ی حقوقشان را صرف خرید آن کنند، به همین منظور بیشتر لباسهایشان را در حراج ها خریداری می کنند. سعی می کنند فقط لباسهای مورد نیاز خود را خریداری کنند و از همه ی لباسهایشان هم استفاده میکنند. ممکن است لباسهایشان متعلق به آخرین مد روز نباشد، اما آنقدر شیک هستند که رئیسشان بفهمد که در کارشان کاملاً جدی هستند.آن پولی را که در خرید لباس صرفه جویی می کنند، صرف خرید وسایل زینتی می کنند. جواهراتشان ساده اما گران هستند. متولدین این ماه هم رنگ های قهوه ای، بژ و خاکی را ترجیح می دهند. موهایشان را معمولاً کوتاه اما مدل دار و شیک نگاه می دارند و در کمتر از پنج دقیقه می توانند به خوبی آن را آرایش کنند. متولدین این ماه را می توان جزء اولین نفراتی دانست که ساعت های دیجیتالی و کامپیوتری دست کردند و موبایل هم که زینت جیب هایشان است.

مارک لباس موردعلاقه: Donna Karan (DKNY)
----------------------------------------------------
برج دلو (بهمن)

متولدین این ماه را هیچوقت مشغول خرید در فروشگاه های بزرگ نمی بینیم. آنها بیشتر ترجیح می دهند تا از بوتیک های کوچکتر و البته ارزانتر خرید کنند. این افراد هم به سبک خودشان از مُد پیروی می کنند. گنجه لباسهایشان پر از لباسهای رنگی و جورواجور است. بین این لباسهای مختلط، و مختلف، به ندرت لباس واقعاً خوش دوخت و باشکوهی پیدا می شود.قوزک پا، عضو مورد علاقه آنها در بدنشان است (هرچند همیشه یا پیچ خورده یا رگ به رگ شده است). به همین خاطر مچ بند، سندل هایی که بندشان به دور قوزک پا بسته می شود و دامن های بلند تا قوزک، جزء لباسها و زیورآلات مورد علاقه خانم های متولد این ماه است. رنگ و مدل موهایشان مدام در حال تغییر است، اولین بار برای غافلگیر کردن والدینشان موهایشان را به رنگ سبز درآوردند، اما باقی عمر برای جلب نظر سایر مردم این رنگ کردن ها را ادامه دادند. از آرایش های روشن و متنوع استفاده می کنند، اما اگر از آرایش خوششان نیاید، حتی یک کرم خشک و خالی هم به صورتشان نمی زنند.

مارک لباس موردعلاقه: Anna Sui
--------------------------------------------------------
برج حوت (اسفند)
متولدین این ماه دوست دارند به راحتی میان انواع مختلف لباس، انتخاب کنند. درخانه بیشتر با پاهای برهنه، دامن های بلند و آزاد هستند. در لباس پوشیدن طالب آزادی هستند، ولی از آنجا که می دانند نمی توانند لخت به خیابان بروند، به حراجی ها رفته تا لباس مورد علاقه شان را خریداری کنند. اگر به حال خودشان گذاشته شوند، ترجیح می دهند با همان لباس زیر اینطرف و آنطرف بروند و اگر هم سردشان شد پتو دور خود بپیچند.سنگ ها و جواهرات مرواریدنما زینت آلات خوبی برای آنها به حساب می آید. زنجیرهای کمر، مچ بند، پابند، و البته انگشتر های انگشتان پا، تنوع جالبی به لباس پوشیدنشان می دهد. موهایشان معمولاً بلند است و می دانند که چطور آن را به سرعت مرتب کنند. معمولاً وقت زیادی را برای انتخاب یا پوشیدن لباس اختصاص نمی دهند و اصلاً نگران وضعیت ظاهریشان نیستند.
مارک لباس موردعلاقه: Stella McCartney

__________________

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۲۶ قبل از ظهر
شبی با یاد تو از خواب پریدم.... دیدم نصفه شبه دوباره خوابیدم....!
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

عشق مثل جیش کردن تو شلواره.... همه میبینن ولی فقط خودت گرماش رو حس میکنی...

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

امیدوارم عمرت مثل دستمال توالت دراز و مفید باشه...!
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

ترکه میره سر یخچال میبینه ژله داره می لرزه....می گه نترس میخوام پنیر بخورم
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
This is a LUCK FISH
<><
it brings luck in love. you have to pass it on to 5 nice people so it won't lose its LUCK!
(message started in newzealand 12/5/1999)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

یه آقایی رو می برن پاسگاه. میگه منو واسه چی آوردین؟ میگن واسه عرق خوری... میگه: ایول پس بریز بخوریم

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

خروسه پول نداشته زن بگیره میره گالینابلانکا می خره

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

One stone is enough to break a glass, One sentence is enough to break a heart, One second is enough to fall in love, and one friend is enough to live all life

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
به ترکه میگن چرا جورابات یکی آبیه یکی قرمز؟؟ میگه نمیدونم یه جفتم خونه دارم همین شکلیه
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دعای دی ماه برای دانشجویان:
الهی ادرکنی...پسا" ترمی به نمرتا" 10ی و گاها" 12ی و حفظا" من مشروطی و فلجا" استادی و لغوا" امتحانی الهی مددی، پسا" واحدی من ترم الحاظر. (غلط و ایراد زیاد داره ولی حالا.....)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
توی صندوق صدقات اکس میندازن صندوق شروع میکنه به وام دادن...
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
.
.
.
.
.
.
فکر نکن یاد تو بودم، کار نداشتم ول می گشتم...
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
(3 روز قبل از عید قربان)
تا 3 روز دیگه بیشتر زنده نیستی...سعی کن خوش بگذرونی...
.
.
.
.
.
گوسفند عزیز پیشاپیش فرا رسیدن عید قربان را به تو تسلیت میگویم...
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
(ببخشید دیگه Embarassed )
آرزو دارم خوشی هایت مثل اسهال باشد
مداوم
مکرر
روان
و روشن
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
قانون 10 نیوتن.... وقتی میری دستشویی منتظر جازبه ی زمین نباش، زور بزن....
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
سلام
چطوری؟
ببخشید این موقع مزاحمت شدم فقط یه سوال بود که چند وقته اعصابم رو خورد کرده...
اسم پدر پسر شجاع قبل از اینکه پسر شجاع به دنیا بیاد چی بوده؟؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۲۷ قبل از ظهر
ضد حال يعني چي؟

ضدحال يعنی وقتی يه قرار لطيف تو اينترنت داری وصل نشی

ضدحال يعنی وقتی منتظر فيلم مورد علاقت هستی برق بره

ضدحال يعنی بعد از کلی مصيبت که بابات برات موبايل ثبت نام کرده همه سيمکارتا بياد جز مال تو

ضدحال يعنی روز تولدت دوست پسرت جلوی دوستات فقط يه شاخه گل بهت بده و تو هم جلو همه سوسک بشی

ضدحال يعنی دوست دخترتو بيرون با يه پسر ديگه ببينن

ضدحال يعنی يه جلسه سر کلاس نری فقط همون يه جلسه استاد حضور غياب کنه

ضدحال يعنی با شکم گرسنه بری تو صف ژتون تموم کرده باشن

ضدحال يعنی يه هفته قبل از اينکه جشن تولد بگيری خاله مامانت فوت کنه

ضدحال يعنی قبض تلفن بياد 987979543456547979794654687 تومن...!! مثل قبض تلفن وموبایل امیر حجوانی

ضدحال يعنی بعد از کلی مخ زدن تو اينترنت همينکه بيای به نتيجه برسی اشتراکت تموم بشه

ضدحال يعنی با.۹.۷۵ افتادن

ضد حال يعنی يه مانتو خوشگل بخری همون روز اول گير کنه به صندلی پاره بشه

ضدحال يعنی صبح ساعت ۷ بری سر کلاس استاد نياد

ضدحال يعنی شرطی بيدل بزنی امتيازت بشه ۲۵

ضدحال يعنی بعد اينکه کلی افه زبان اوومدی نمره زبانت بشه ۱۰

ضدحال يعنی داداش کوچیکت ۲شاخه مودمو اشتباهن بزنه تو پريز برق

ضد حال يعنی بری عروسی خانمها و اقايون جدا باشن

ضدحال يعنی تو اتاقت فيلم نگاه ميکنی همينکه ميرسه جای.........مامان یا بابا بياد تو

ضدحال يعنی هیستوری رو پاک نکنی همه ايميلاتو داداشه فضولت بخونه

ضدحال يعنی نفر ۱1کنکور شدن

ضدحال يعنی کارگردان شدن حنا مخملباف

ضدحال يعنی خواننده شدن میناوند

ضدحال يعنی پژو آر- دی

ضدحال يعنی فیلم ژاپنی

ضدحال يعنی داشتن id caller

ضدحال یعنی عشق یه طرفه

ضدحال یعنی گل خوردن دقیقه 92 مثل گل اس اس به پس پس

ضدحال یعنی صبح روزی که با دوستات میخوای بری کوه بارون بیاد

ضدحال یعنی از سرویس دانشگاه جا موندن

ضدحال یعنی با ماشین بابا جریمه شدن

ضدحال یعنی سلام کنی جوابتو ندن 8-)

ضدحال یعنی عینکت سر جلسه امتحان بیفته زمین بشکنه

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۲۸ قبل از ظهر
اگه يه بار همه 20واحد رو توي يه ترم افتادين !......... بي خيالش
اگه شما رو با نمره 11.99مشروط كردن !.........خوب شده ديگه

اگه استاد مي خواد به جاي آقا بهتون بگه خانوم !.........بگه

اگه يه دفعه هارد 60گيگابايت شما هاپولي هاپو شده!.........پيش مياد ديگه

اگه تيم مورد علاقه تون که تيم اول جدول مسابقاته قراره از تيم ته جدولی ببازه !.........ببازه

اگه سر مراسم خواستگاري،همونجا،عروس خانوم گفت نه!.........ايشاالله خوشبخت بشه

اگه صبح اول مهر بجاي ساعت 7،ساعت 6 رفتين سر كار !.........دقيقا" رفتين سر كار

اگه كفشي رو كه امروز واكس زدين رو همه لگد مي كنن !.........تعجبي نداره

اگه درست شب امتحان بعد از مدتها به عروسي دعوت شدين !.........مباركه،عروسي رو كه نمي شه نرفت

اگه کار شما به جايي رسيده كه خودتون به خودتون ايميل مي زنين !.........اينجوري هم يه صفايي داره

اگه توي انتخاب واحد به شما 13واحد بيشتر نرسيده !.........حتما" حكمتي توي اون بوده

اگه بعد از 3ساعت چت كردن يادتون اومد كه با اينترنت ساعت 500تومن ووصل شده بودين !.........مهم نيست

اگه شمعهاي كيك تولد شما رو بقيه فوت كردن !.........لبخند بزنين

اگه ماشينتون جلوي دانشگاه پنچر شد و شما پنچر گيري بلد نبودين !.........خودتون رو نبازين

اگه در حال فرستادن قلب و بوسه با مسنجر متوجه شدين يكي پشت سرتون وايساده !.........عيبي نداره بابا

اگه بغل دستي شما سر كلاس كه اتفاقا" كنار شما رديف اول نشسته انگشتش رو تا مچ توي دماغش فرو كرد،شش دور بپيچوند، بعد با يه حالت دوراني بيرون آورد،خوب بهش نگاه كرد و بعد خيلي آروم زير ميز كلاس دستش رو پاك كرد !.........نه !اين يكي رو شرمنده . آدميزاد هم يه تحملي داره

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۲۹ قبل از ظهر
عربه با دو تا خيار در دست ميره توي يك بقالي، ميگه:حاج آقا خيارشور داري؟ بقاله ميگه: بله. عربه ميگه: پس ولك بي زحمت اين دوتا رو هم بشور!

يه نديد بديد ميره واسه تلفن همراه ثبت نام ميكنه، بهش ميگن: تا سه ماه ديگه بهت تحويل ميديم. آقا با کلاسه هم رو كمربندش يه پرچم ميزنه : به زودي دراين مكان يك عدد موبايل افتتاح خواهد شد

يه عاشقي از طبقه صدم يه ساختمون مي‌پره پايين، به طبقه پنجاهم كه ميرسه ميگه: خب الحمدالله تا اينجاش كه بخير گذشت

يه مردی صبح از در خونه مياد بيرون، ميبينه سر كوچه يك پوست موز افتاده، با خودش ميگه: اي داد بيداد، باز امروز قراره يك زميني بخوريم

يارو سرش ميخوره به ميلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو ميشه كف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز ميكنه ميبينه ملتي كه واستادن بالا سرش ميله رو گرفتن، ميگه: ولش كنين ببينم چي ميگه

ترکه ميره جزيره آدمخوارا ميگيرنش ميندازن تو ديگ . ميگه : ميخواين چکار کنين؟! ميگن : ما آدمخواريم ميخوايم بخوريمت! ترکه جواب ميده : چيه حالا که بخور بخوره ما آدم شديم؟!!!

برای لره يه دختر نشون مي کنند ... اونم با سنگ مي زندش

از لره مي پرسن چرا جواربات يکيش آبيه يکيشم قرمز و لره جواب مي ده چه مي دونم والله بدبختي يه جفت هم همين جوريش رو توی خونه دارم

لره از دهشون اومده بوده تهران رانندگي ياد بگيره، جلسة اول از معلمش مي پرسه: اين چراغ رنگيه چيه؟! يارو مياد سركارش بگذاره، ميگه: اين چراغ راهنماييه؛ وقتي سبزه يعني اهل تهران برن، وقتي زرده شهرستاني‌ها و قرمز هم مال لراست! خلاصه اين جريان ميگذره و لره هم امتحان ميده وقبول ميشه، روز اول ميشينه پشت ماشين و ميرسه به چراغ قرمز و خوب طبعاً رد ميكنه. افسره داد ميزنه: راننده پيكان، بزن كنار! لره سرشو از پنجره مياره بيرون، داد ميزنه: لـُــرُم... مـــا لـُـــرُم!! افسره يك نگاه ميندازه، ميگه: باشه بابا...برو...برو

يه کردی ميره كتابخونه و از فروشنده سوال مي كته:ببخشيد آقا شما كتاب کرد دانشمند رو داريد؟ كه فروشنده هم جواب مي ده :معذرت مي خوام آقا ما كتابهاي تخيلي نداريم

تركه چراغ جادو پيدا ميكنه، دست ميكشه روش غولش در مياد ميگه: دو تا آرزو بكن. تركه ميگه: يه نوشابه خنك ميخوام كه هيچ وقت تموم نشه. غوله بهش ميده، تركه يكم ميخوره ميگه: به به! چقدر خنكه! يكي ديگه از همين بده

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۲۹ قبل از ظهر
http://i1.tinypic.com/ny600k.jpg

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۳۱ قبل از ظهر
اگه تمام دنیا جمع بشن و بخوان تو رو از من بگیرن، خواهم گفت:
.
.
.
.
.
.
.
شما چرا زحمت کشیدید، خودم می آوردمش

**************************************
نمیدونم کی اون روز می رسه که ...
.
.
.
.
.
.
.
تو بفهمی این پایین هیچ خبری نیست

*************************************
زمانی که انسانها با بی رحمی درختان را قطع می کنند و آن درختان به درون رودخانه ای جاری می افتند ......
عجب شلپی می کنه ها

*************************************

یه پسره جلو دختره می خوره زمین، بلند می شه می گه: حرکتو حال کردی

************************************
این پیام فقط جهت دیدن نام قشنگ من بنده روی گوشی شما بوده و ارزش دیگری ندارد

************************************

به خودتان قول دهید هیچ وقت به امید تغییر دادن کسی، با او وارد زندگی مشترک نشوید

*************************************

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۳۲ قبل از ظهر
چندی پیش جوكی به زبان انگلیسی در دنیای نت زاده شد ! كه نكات ارزشمندی را در خصوص سیاست های رسانه های آمریكایی در بر داشت .ترجمه فارسی جك به شكل زیر است :

مردی دارد در پارك مركزی شهر نیویورك قدم میزند كه ناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله كرده است.

مرد به طرف آنها می دود و با سگ درگیر می شود .

سرانجام سگ را می كشد و زندگی دختربچه را نجات می دهد.

پلیسی كه صحنه را دیده بود به سمت آنها می آید و می گوید:

« تو یك قهرمانی »

فردا در روزنامه ها می نویسند :

" یك نیویوركی شجاع ، جان دختر بچه ای را نجات داد "

آن مرد میگوید :

« اما من نیویوركی نیستم »

پس روزنامه های صبح مینویسند :

" آمریكایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد "

آن مرد دوباره میگوید :

« اما من آمریكایی نیستم »

« خوب ، پس تو اهل كجا هستی ؟ »



« من ایرانی هستم ! »



فردای آنروز روزنامه ها اینگونه می نویسند :



« یك تندروی مسلمان ، سگ بی گناه آمریكایی را كشت ! »

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۳۲ قبل از ظهر
۱=0+1 تو 'يک' هستی و من 'صفر' ،من باشم يا نباشم تو يک هستی... ولی اگر تو نباشی من هيچم...! ! !

نابينا گفت : دوستت دارم ماه گفت تو که منو نمي بيني؟ چطوري دوستم داري . نابينا گفت :اگه مي ديدمت ؟ عاشق زيبايت مي شدم . اما حالا که نمي بينمت عاشق خودت هستم

سعي كن تنها باشي زيرا تنها بدنيا امدي و تنها از دنيا خواهي رفت.بگذار عظمت عشق را درك نكني.زيرا انقدر عظيم است كه تورا نابود خواهد كرد

پدر براي اولين بار ديد كه دخترش به جاي اينكه دو ساعت با تلفن حرف بزنه بعد از يك ربع حرف زدن تلفن رو قطع كرد. پدر پرسيد: كي بود؟ دختر جواب داد: شماره رو عوضي گرفته بود

به تركه مي گن دگرگوني يعني چه ؟ مي گه يعني اين گوني نه . يك گوني ديگه

به معتادي گفتند با 45 و 46 و 47 و 48 جمله بساز. گفت : چلا پنجه مي کشي؟ چلا شيشه مي شکني؟ چلا هف نمي زني ؟ چلا هشتي ناراحت؟

تصوير چشمان تو را در رويا ها كشيدم، باغ گلي از *** مريم ها كشيدم، تو گم شدي در جاده هاي ساكت و دور، من هم به دنبال نفس هايت دويدم

خوردن شيريني خيلي راحته٬ خوندن داستان شيرين هم راحته٬ اما پيدا كردن دوست شيرين خيلي سخته! تو چطوري منو پيدا كردي؟

میدونی فلسفه اختراع سرسره چیه؟ میخوان از بچگی به آدم یاد بدن که بالا رفتن چقدر سخته و پایین آومدن چقدر آسون!!!

اي عشق مدد کن که به سامان برسيم، چون مزرعه تشنه به باران برسيم، يا من برسم به يار يا يار به من، يا هر دو بميريمو به پايان برسيم

رمز موفقيت ۲ كلمه است:تصميم درست ، رمز گرفتن تصميم درست ۱ كلمه است :تجربه ، رمز كسب تجربه ۲ كلمه است :تصميم نادرست

گر نمیدیدم در این دنیا تو را یا نبودم باتو هرگز آشنا گر در آن محفل نبودی همچو شمع یا نمیدیدم تو را در بین جمع گر نمیکردی به سوی من نگاه با نگاهی گر نمیرفتم به راه عاشقی گر در سرشت من نبود یا که عشقت سرنوشت من نبود

ترک دنیا کرده ام ترک جان هم میکنم غیر عشقت هرچه گوئی ترک آن هم میکنم

مانده ام در کوچه های بی کسی سنگ قبرم را نمی سازد کسی / مردم و خاکسترم را باد برد بهترین یارم مرا از یاد برد

از دست زمانه تير بايد بخوري
دائم غم ناگزير بايد بخوري
صد مرتبه گفتم عاشقي كار تو نيست
بچه تو هنوز شير بايد بخوري

با خيال تو بسربردن اگر هست گناه ، با خبر باش كه من غرق گناهم همه شب

معلم گفت{الف}گفتم او.معلم گفت{ب}گفتم با او.معلم گفت{پ}گفتم پیش او.معلم گفت{ج}خواستم بگویم جدایی گفت نگو

ایرانسل: مشترک گرامی! موجودی شما رو به پایان نیست، ولی خفه مون کردی! چقدر اس ام اس بازی می کنی؟ چه غلطی کردیم تو رو وارد طرح قرمز کردیم!

میدونی m t n ایرانسل یعنی چی؟ یعنی مردم تلفن ندیده!

اي كساني كه اس م اس نمي فرستيد بدانيد مورد عذاب خدا قرار ميگيريد خدا در قيامت سيم كارت داغ روي پيشياني شما قرار ميدهد سوره ايرانسل ايه 935

وقتي مي رفتي بهار بود. تابستان نيامدي. پاييز شد. پاييز كه نيامدي پاييز ماند. زمستان كه نيايي باز پاييز مي ماند...
تو رو خدا فصل ها رو به هم نريز! پاشو بيا ديگه!

می دونی فرق تو با کشتی چیه؟ کشتی به گل می شینه، تو به دل می شینی!

تازه فهميدم تو دنيا هيچ قلبي واسه من نمي تپه. حتي قلب خودم... چون اونم واسه تو مي تپه!

دوستی تکرار دوستت دارم نیست، دوستی فهمیدن ناگفتنی های کسی است که دوستش می داری.

وقتي از همه جا نا اميد شدي برو توي کوه فرياد بزن که آيا هنوز اميد هست؟
آن موقع خواهي شنيد که هست هست هست...

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۳۳ قبل از ظهر
هميشه يادت باشه فقط يكي هست كه به خاطر تو نفس ميكشه... اونم دماغته! http://www.centralclubs.com/images/smilies/Mrgreen.gif

ميدوني فرق تو با فندق چيه؟ فندق يه مغز كوچولو داره ولي تو اونم نداري!

همين الان از آسمون زنگ زدن گفتن قشنگ ترين فرشته شون گم شده... ... يه وقت منو لو ندي

اگه خسته اي: به من تكيه كن اگه تنهايي: بيا پيشم اگه بي پناهي: پناهتم اگه پول مي خواي : مشترك مورد نظر در دسترس نمي باشد

اون چيه كه از گل بهتره؟ از حوري قشنگ تره؟ از دنيا با ارزش تره؟ از فرشته پاك تره؟ . . . واقعا كه!!! تو هنوز منو نشناختي؟؟؟؟

يك مورچه و يك زرافه باهم ازدواج مي كنند شب عروسي مورچه گم مي شه بعد از يك هفته پيداش مي شه بعد زرافه بهش مي گه اين همه مدت كجا بودي مورچه مي گه :تو راه بودم كه بيام بوست كنم

ترک ما کردی برو هم صحبت اغیار باش با ما چون نیستی باهرکه خواهی یار باش

اتل متل جدائی عروسکم کجایی؟ گاو حسن پریشون یه دل دارم پر از خون عشقم رفته هندستون خونم شده قبرستون یه عشق دیگه بردار یه دنیا غصه بردار اسمشو بذار بچگی تا آخر زندگی آچین و واچین تموم شد عمر منم حروم شد !!

امیدوارم تو خونه پماد سوختگی داشته باشی چون برات یه بوس داغ فرستادم !

آن کبوتر که لب بام شما پر زد و رفت دل من بود که آمد به شما سر زد و رفت

من در این شهر غریبم و در این خاک فقیر به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر آتش عشق چنان در دلم افروخته بود دیده گر آب نمی ریخت جگر سوخته بود...

تو ایران خطی خرابتر از ایرانسل نیست... ایرانسلتیم !!

مثل شقايق زندگي کن ، کوتاه اما زيبا ، مثل پرستو ، فصلي کوچ کن ، اما هدفمند ، مثل پروانه بمير ، دردناک اما با عشق ، مثل خر عرعر کن ، بلند اما شمرده و خوانا!!!!

تمام کلهای خوشبوی دنیارو به پات بریزم بازم کمه چون پاهات خیلی بو می ده .

لوتی ترین اس ام اس سال : زنگ در خونتم هرکس تورو بخواد باید منوبزنه

الهی من خورشید بشم تو ماه.......که تا قیامت ریختتو نبینم

از شرکت فرش مزاحمتون می شم، اجازه می دی دلم رو فرش زیر پات کنم؟ تا هیچ جا جز دل من پا نذاری.

ترکه با زنش دعواش می شه، چراغ رو خاموش می کنه. زنش می گه چرا چراغ رو خاموش کردی؟ می گه آخه جواب ابلهان خاموشیست!

ترکه با نامزدش می رن بیرون، گم می شن. دختره می گه حالا چی کار کنیم؟ حیف نون می گه تو برو خونه تون من یه کاری می کنم.

ترکه داشته دعا می کرده: خدایا منو نیامرز!
ازش می پرسن چرا این جوری دعا می کنی؟ می گه دارم شکسته نفسی می کنم!

در یک همایش بزرگ مردی که کیف پول خود را با موجودی 10هزار دلار گم کرده بود، اعلام کرد که به یابنده کیف پول 100 دلار جایزه خواهد داد. شخصی از انتهای سالن فریاد زد: من 150 دلار می دهم!!

اون روزها یادش بخیر ، دو تا دستامو می گرفتی و تو خیابونها با هم می چرخیدیم ، تموم عشقت من بودم امضا : فرقون

يه امريكاييه ميخواد حال اردبيليه رو بگيره ميبرتش امريكا بهش ميگه زمين رو بكن اونم ميكنه بعد از ده متر كندن ميرسن به يه سيم . امريكاييه ميگه اين يعني ما صد سال پيش تلفن داشتيم تركه ميگه حالا تو بيا بريم اردبيل. اونجا بهش يه بيل ميده ميگه بكن صد متر ميكنن به هيچي نميرسن تركه ميگه اين يعني ما صد سال پيش موبايل داشتيم .

ترکه دو تومنيش تو جوب ميفته دست مي کنه تو جوب پنج توماني پيدا مي کنه بعد يک سه توماني مي ندازه تو جوب.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۳۳ قبل از ظهر
افسوس که عشق جاودانه نيست.عشق گل سرخيست که طاقت طوفان را ندارد. عشق يک خاطره سبز است که از آمدن پاييز ميترسد
---------------------------------------------------------
از اداره هواشناسي مزاحمتون مي شم ، ببخشيد اگه يه نفر دلش هواي ترا كرده باشه آنهم دراين روز، بايد چي كار كنه؟؟
-----------------------------------
آري دوستي دو نيمه دارد نيمي از آن عشقي است كه دل تو را بيقرار كرده است و نيمي ديگر آن محبتي است كه در دل من مي تپد
---------------------------
عشق شايد زود تو را عاشق و دلتنگ كند اما هرگز تو را سير نمي كند.
---------------------------------------------------
بهترين لحظه، لحظه ايست كه فكر كني فراموشت كردم، بعد 1 اس ام اس از طرف من بياد كه توش نوشته ميميرم برات !
---------------------------
قلب مهربانت مثلثي را مي ماند در درياي عشق مرا در خود كشيدي برموداي من !!!
----------------------------------------------
HIS
HIIS
HIIIS
HIIIIS
HIIIIIS
HIIIIIIS
HIIIIIIIS
HIIIIIIIIS
Be khatere to tamame donya ro saket kardam ke behet begam DOOSET DARAM
-------------------------------------
ooooooo<>ooooooo
اين ساعت مچيه منه. ولي زماني رو نشون نميده. عقربه هاشو مخصوصا در آوردم تا متوجه نشم كه چند وقته كه ازتو دورم

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۳۴ قبل از ظهر
موضوع انشاء : فوايد کامپيوتر را توصيف کنيد.

کامپيوتر چيز بسيار خوبی ميباشد و برای ما خيلي لازم داريم . پدرم به من قول داده که که برای هر نمره بالاي 12 در کارنامه ام يک تکه از آن را برای من بخرد ! فعلا پدرم يک موس خريده و قول داده ماه به ماه سيستم را آپديت کند ! پدرم در کامپيوتر خيلی ميفهمد و حتی توانسته يک بار در اينترنت وارد كند!مادرم در برخورد با کامپيوتر خيلی شاسكول ميباشد و روزی دوبار موس من را با جارو و بيل ميزند ! حتي تازگيا در خانه تله موش هم کار گذاشته است به همين علت انگشت شست هردو پای پدرم قطع شده ميباشد !
پدرم شب ها به کافی شاپ ميرود و چت ميکند‌ ! مادرم و پدرم هميشه در حال چک و لگد ميباشند و مادرم به پدرم ميگويد تو مگه خودت خواهر و مادر نداری که ميري با دخترای خارجکی چت ميکنی ! من هم در اين مواقع حرف نميزنم چون ميدانم مادرم به من ميگويد : کپو اوغلو ! اوشاخ پيس ! بيشين مشقاتو بينويس ! پدر من تازگيها در اورکات ميباشد و من ميدانم که اورکات خيلی بي ناموس ميباشد و شنيده ام که خيلي دختر دارد و خيلي بد حجاب ميباشند !
پدرم چند روزی است که موس من را قايم کرده و ميگويد مزاحم درس خواندن من ميباشد‌ ! خواهرم خيلی وقت است شوهر کرده است و الان هم خيلی بچه دارند !
من گاهی وقت ها به خانه آنها ميروم و از آنجا کانتکت ميکنم و با يک آيدی دخترانه با پدرم چت ميکنم و لاو ميترکانم ! پدرم خيلي دوروغ ميگويد و در کامپيوتر ميگويد بچه جردن بوده است و يک روز صبح بلند شده است و ديده در جوق دروازه دولاب است او ميگويد آب زده ما رو آورده پايين ! کامپيوتر بسيار مفيد ميباشد و من آن را خيلی دوست دارم. http://www.centralclubs.com/images/smilies/mainim.gif

و اين بود انشای من....

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۳۵ قبل از ظهر
گفتمش: دل می خری ؟ پرسیدچند
گفتمش دل مال توست تنها بخند!
خنده کرد و دل زدستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل زدستش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جا مانده بود !!

--------------------------------------------------------------------------------------------------
روزی دروغ به حقیقت گفت:میل داری با هم شنا کنیم؟
حقیقت ساده دل پذیرفت،آن دو با هم کنار ساحل رفتند
حقیقت لباساشو دراورد،دروغ حیل گر فورا لباسهای او رو پوشید،
از آن روز به بعد همیشه حقیقت عریان و زشت شد و دروغ
در لباس حقیقت زیبا و فریبنده !

-------------------------------------------------------------------------------------------------
زخم زندگی من تویی !!
همه به زخماشون دستمال می بندن
اما من به زخمم دل می بندم.

------------------------------------------------------------------------------------------------

اگه یه روز قلب کسی رو شکستی ، یه میخ رو دیوار بکوب،
اگه یه روز دلشو بدست آوردی ، میخ رو از دیوار در بیار،
ولی بدون که جای میخ رو دیوار می مونه!!
------------------------------------------------------------------------------------------------
اگه یه روز خواستی بری حتما خبرم کن
قول می دم ازت نخوام بمونی ولی ازت
می خوام زود برگردی، اگه یه روز رفتی و برنگشتی
بهت قول نمی دم منتظرت می مونم اما
ازت یه خواهش دارم؟
وقتی اومدی یه شاخه گل رو قبرم بذار !!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۳۵ قبل از ظهر
نمی گم دوست دارم
نمی گم عاشقتم
میگم دیوونتم که اگه
روزی ناراحتت کردم
بگی بی خیال
دیونه اس ...

-------------------------------------------------------
تو مدرسه بهم یاد دادن
1 سال 12 ماهه،هر ماه 4 هفتس
هر هفته 7 روزه ، هر روز 24 ساعته،
ولی بهم یاد ندادن 1 لحظه بی تو 1 عمر ....
------------------------------------------------------
غم اگه سیرم کنه ، غصه اگه پیرم کنه،
دست بزرک آسمون اگه زمین گیرم کنه،
بازم می گم قربونه هر چی رفیق با مرامه.
------------------------------------------------------

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۳۶ قبل از ظهر
چه لزومی دارد برای اجزای زندگی گریه کنیم ، کل زندگی گریه دارد.

************************

ارزش دوستانم را دشمنان به من یادآوری می کنند.

************************

تجربه همیشه به نفع انسان نیست ، زیرا هیچ حادثه ای دو بار ، به یک شکل رخ نمی دهد.

************************

دو روز دنیا را به اندوه نگذرانید.

************************

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۳۶ قبل از ظهر
شنیدم پنج شنبه ی آینده نامزدیته. با یه مهندس خوش تیپ و پولدار.
مبارک باشه. به پای هم پیر بشید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
( ستاد مبارزه با افسردگی ترشیدگان)

**********************************

روز قيامت ميشه، يارو رو به خاطر كارهاي

خوبي كه كرده بوده،مي‌اندازنش توي بهشت

يارو همينجور كه داشته توي بهشت قدم

مي‌زده، مي‌رسه به يه تپه خيلي سرسبز،

با حسرت آهي مي‌كشه و ميگه:

كاشكي گوسفندامو آورده بودم!

*********************************

روزی با خود فکر می کردم اگر او را با غریبه ای ببینم، شهر را به آتیش می کشم، ولی امروز حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۳۷ قبل از ظهر
چشمات وقتي زيباست كه مال اشك باشه. اشك وقتي زيباست كه مال عشق باشه. عشق وقتي زيباست كه مال تو باشه. تو وقتي زيبايي كه دستت تو دماغت باشه!!!!!



يه روز به تركه مي گن دخترت رو به كي شوهر دادي مي گه غريبه نيست دامادمونه



اگه عشق من تو نيستي

.

.

.
.

خوب حتما يکي ديگست

ـــــــــــــــــــــــ

ميشه اس ام اسهاي زيبا سركاري وخنده ددار بهم بديد

ممنونم http://www.centralclubs.com/images/smilies/mayi.gif

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۳۸ قبل از ظهر
دختره به دوست پسرش ميگه : تو بعد ازدواج هم منو اينقدر دوست خواهي داشت؟ پسره ميگه اگه شوهرت گير نده آره

ـــــــــــــــــــــــ

غضنفر رو براي اولين بار مي برند توي هلي کوپتر ، توي آسمان از سمت چپي اش مي پرسه : شما گرمتونه ؟ طرف مي گه : نه. از سمت راستي اش مي پرسه شما گرمتونه ؟ اون يکي هم مي گه نه. بعد غضنفر بلند مي گه : آقاي خلبان هيچ کس گرمش نيست. اون پنکه سقفي رو خاموشش کن

ـــــــــــــــــــــــ

به خروسه میگن مرغ چند حرف داره؟ میگه : قربونش برم حرف نداره

ـــــــــــــــــــــــ

تركه ميره پيك نيك زنش ميگه بشينیم زير اون درخت خوبه.تركه ميگه نه همين وسط جاده پتو بنداز امن تره!زنش ميگه اينجا ماشين ميزنه خلاصه بعد از كلي جر و بحث ميندازن وسط جاده.بعد ميبينن يه كاميون داره مياد طرفشون هر چي بوق ميزنه اونا از جاشون تكان نميخورن كاميونه هم فرمونو ميپيچونه ميره تو درخت.تركه به زنش ميگه اگه زير درخت بوديم الان مرده بوديم

ـــــــــــــــــــــــ

زن : عزیزم ! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم : « چرا می خوای با من ازدواج کنی ؟ » ، چی گفتی؟

شوهر : آره ، خوب یادمه ، گفتم : می خواهم یک نفر را در زندگی خوشبخت کنم .

زن: خوب ، پس چی شد ؟

شوهر: خوب ، خوشبخت کردم دیگه .

زن : کیو خوشبخت کردی ؟

شوهر : همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه !

ـــــــــــــــــــــــ

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۳۸ قبل از ظهر
توصیه ای از یک داغ دیده: هرگز یه علامت آبی و قرمز شیر توالت اعتماد نکن!! http://www.centralclubs.com/images/smilies/Mrgreen.gif

----------------------------------------------------------------------------------------------
یه پسر بچه از باباش میپرسه : بابائی امام خمینی تو دریا غرق شد ؟

بابا : نه پسرم , امام تو تهران مرد و تو بهشت زهرا دفنش کردن .

پسر : بابائی پس چرا همه دارن میرن شمال ؟؟؟! http://www.centralclubs.com/images/smilies/nababa.gif

----------------------------------------------------------------------------------------------

و خداوند زن ها را نمک زندگی آفرید...

.

.

.

.

تا مردها دیرتر بگندند http://www.centralclubs.com/images/smilies/ghahkardan.gif http://www.centralclubs.com/images/smilies/ghahkardan.gif

----------------------------------------------------------------------------------------------

های! ساری، آی هو نو اس‌ام‌اس فور یو تودی!

هی، آی سید نو اس‌ام‌اس فور یو!

در ایز نو اس‌ام‌اس فور یو!

الاغ، میگم اس‌ام‌اس برات ندارم، حالا هی بخون!

----------------------------------------------------------------------------------------------

می دونید چرا در بعضی جاها در مراسم عروسی داماد رو روی اسب می‌نشونند؟ خب واسه این كه آخرین شانس فرار رو هم به اون داده باشند. http://www.centralclubs.com/images/smilies/ghahkardan.gif

----------------------------------------------------------------------------------------------

قانون جدید فوتبال:
.
.
.
.
نیمه اول 45 دقیقه،
.
.
.
.
.
نیمه دوم تا زمانی که پرسپولیس ببره! http://www.centralclubs.com/images/smilies/nono.gif

----------------------------------------------------------------------------------------------

کدوم شهروند به کدوم عملکرد کامپیوتر علاقه داره؟

تهرانی: Shortcut

قزوینی: Backup

اصفهانی: Save

شیرازی: Ignore

رشتی: Share

تبریزی: Hang!!!!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۳۹ قبل از ظهر
اگه ديدي بچه اي كنار يك روزنامه نشسته و روزنامه زرد شده بدون كار بچه نيست تبليغ ايرانسله

------------------------------------------------
زنان به خوبي مردان ميتوانند اسرار را حفظ كنند ولي به يكديگر مي‌گويند تا در حفظ آن شريك باشند.”فئودور داستايوسكي

-----------------------------------------
خوشبختانه تو لحظه تحویل سال به چیز خاصی فکر نمی کردم. چیه؟ چرا این طوری نگام می کنی؟ خب معلومه که داشتم به تو فکر می کردم. ولی تو که دیگه چیز خاصی نیستی؛

-----------------------------------------
هرز نبودیم اگر کمی آنطرف تر می روییدیم علف ها ذاتاً هرز نمی شوند. صرفاً به خاطر اینکه جایی که روییده اند مزرعه ماست، هرزند.

--------------------------------------
من و تو مدادیم. وقتی دور انداخته می شویم که نتوانند ما را در دستشان بگیرند. نه وقتی که قدرت نوشتنمان تمام شود

-----------------------------------------
قانون عشق: يك پسر با يك نگاه از يك دختر خوشش مياد ..... و عشق از طرف اون شروع ميشه ..... تا جايي كه زندگيش رو پاي عشقش ميذاره ..... اما دختر باور نميكنه ..... چون يك چيزهايي ديده و شنديده ... تا دختر مياد پسر رو باور كنه ، پسر دلسرد و خسته ميشه ..... ميره با يكي ديگه ..... بعد كه دختر تازه تونسته پسر رو باور كنه ميره طرفش ... اما پسر رو با يكي ديگه ميبينه ..... اينجاست كه ميگه: حدسم درست بود

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۰ قبل از ظهر
رابطه دوست خوب مثل رابطه دست و چشم ميمونه. وقتي دستت زخمي ميشه چشمت گريه ميکنه... وقتي چشمت گريه ميکنه دستت اشک ها رو پاک ميکنه.
.............................................................
همه واسه دوستشون گل ميقرستن من موندم واسه گلم چي بفرستم؟
.............................................................
تو دنيا عاشقا چه بي کسن... عاشقيا آخرش خارو خسن... اينا رو گفتم تا بدوني... عاشقي خيلي خطرناکه حسن
.............................................................
مي گن قلب آدما اندازه مشتشونه. اما چه جوري يه دنيا محبت ، يه دنيا صداقت ، يه کهکشان مهربوني ، و يه دريا عشق تو قلبت جا شده؟
.............................................................
يه غضنفر ميگن خوابيده آب نخور عقلت کم ميشه. ميگه عقل چيه؟ ميگن هيچي آب بخور
.............................................................
آيا ميدانيد ميزان پاسخ مثبت دختران به بوق زانتيا 60 درصد بيش از انواع پژو ماشين هاست؟
روابط عمومي شرکت سايپا
............................................................
بي تو هرگز نميتونم زندگي کنم. پس بيا به هم گور به گور شيم.
............................................................
براي کشف اقيانوس ها بايد شهامت ترک ساحل آرام خود را داشته باشيم.
............................................................
رد پايم بي صداست... عشق من بي انتهاست، رد پاي اشکهايم را بگير تا بداني خانه عاشق کجاست
.............................................................
هر ا نساني لبخندي از خداست. تقديم به تو که زيب ترين لبخند خدا هستي
............................................................
مهم نيست که قشنگ باشي. قشنگ اينه که مهم باشي حتي واسه يه نفر
............................................................
مرگ آن نيست که در قبر سياه دفن شوم. مرگ آن است که از خاطر تو محو شوم.
...........................................................
سنگي که طاقت ضربه تيشه رو نداشته باشي تنديس زيبايي نميشه. فقط يه بار فرصت داري که تنديس زيبايي بشي پس ضربه هاي تيشه رو تحمل کن.
............................................................
به غضنفر ميگن نظرت درباره چهار مقوله شعور ، عقل ، فکر و درک چيه؟ ميگه ما به اينها ميگي چهر محال بختياري
............................................................
هيچ وقت رازت به کسي نگو. وقتي خودت نميتوني حفظش کني چطور انتظار داري ديگران حفظش کنن؟
...........................................................
اگه کسي بهت گفت دوست دارم، ميمرم برات ، زندگيم هستي ، تمام وجودمي باور نکن. اگه ميخواي امتحانش کني بگو کارت سوختت ميدي؟
...........................................................
دوست دختر غضنفر بهش ميگه: اگه توجه کني نگاهم باهات حرف ميزنه. غضنفر ميگه: اينقدر پلک نزن صدات قطع و وصل ميشه
............................................................
بر نياييد اين دو کار از اين دو فرد... ز نامرد ونامردي ز مرد
............................................................
غضنفر ميره خاستگاري باباي دختر بهش ميگه: اون گلي که زدي به يقت خارش اذيتت نميکنه؟ گفت نه ولي گلدونش بيچارم کرده
...........................................................
امروز پليس در طرح مبارزه با بد حجابي خوشگلا رو ميگيره.......... اس ام اس زدم نري بيرون نميگيرنت ضايع ميشي
...........................................................
بزرگي را گفتند : زندگي چند بخش است؟ گفت: دو بخش کودکي و پيري. گفتند پس جواني چه شد؟ گفت با عشق ساخت ، با بي وفايي سوخت و با جدايي مرد.
..........................................................
کاش گناهي کنم که مجازاتش تبعيد به قلب تو باشه.
.........................................................
محبت مثل سکه ميمونه اگه بيفته تو قلک قلب ديگه نميتوني درش بياره بايد اونو بشکني.
.........................................................
اگه تو دنيا هيچي نداشته باشي مطمئن باش سه چيز مال تو: خداي مهربون ، قکرهاي خوب ، قلب کوچيک من
.......................................................
به غضنفر ميگن عروسي پسرت کيه؟ ميگه: اين دوشنبه نه چهارشنبه بعدي
......................................................
به دليل توهين فيلم 300 به فرهنگ و تمدن ايران از اين پس اينگونه ميشماريم: 298 ... 299... گل محمدي... 301
.......................................................
نگاه منطقي غضنفر به زندگي: تا حالا فکر کرده بودين اگه توماس اديسون برق اختراع نميکرد ما مجبور بوديم تو تاريکي تلويزيون نگاه کنيم
......................................................
به غضنفر ميگن سگت پاي مارو گاز گرفت. ميگه : اولا سگ من گاز نميگيره... دوما سگ من خونه بسته است... سوما ما اصلا سگ نداريم
......................................................

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۰ قبل از ظهر
موقعي که داري واسه بدست آوردن کسي ميدوي آروم بدو چون شايد يکي
هم داره واسه بدست آوردن تو ميدوه

--------------------------------------------------------------

كوچيك كه بوديم تنها كفشامون رو اشتباه مي پوشيديم ، اما حالا چي؟

حالا كه بزرگ شديم تنها كار درستمون پوشيدن كفشامونه !!!

--------------------------------------------------------------

زندگي مستطيلي است

به طول خاطرات

به عرض مشكلات

به قطر دوستي

به رنگ آفتاب

به محيط نفرت

و به مساحت عشق

--------------------------------------------------------------

الهي روزگارت آفتابي

الهي شامگاهت ماهتابي

الهي در همه دوران عمرت

به قلب هر كه خواهي راه يابي . . .

--------------------------------------------------------------

چه كنم كه تو سلطان جهاني و من دوريش خرابات

تو ارباب وفايي و من نوكر چشمات

--------------------------------------------------------------

وقتي تو پيروز ميشي من با غرور به همه ميگم : هي اون دوست منه !

وقتي ميبازي كنارت ميشينم و ميگم : هي من دوست توام . . .

--------------------------------------------------------------

ميگن عشق مثل خورشيد مي مونه

از طلوعش به حد كافي لذت نبردي كه از غروبش دلگير ميشي . . .

--------------------------------------------------------------

عشق يعني پاك ماندن در فساد

ماندن در دماي انجماد

در حقيقت عشق يعني سادگي

در كمال برتري افتادگي

--------------------------------------------------------------

ز مرگم هيچ نمي ترسم

اگر دنيا سرم ريزد

از اين ترسم كه بعد از من

گلم را ديگري بوسد . . .

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۱ قبل از ظهر
نیمه شب صورت خود را به خدا خواهم کرد.
از خدا خواهش دیدار تو را خواهم کرد.
تا که جان دارم و از سینه نفس می اید.
به تو ای دوست وفا خواهم کرد.

..................................................

زندگی
برگ بودن در مسیر باد نیست.
امتحان ریشه هاست.
ریشه هم هرگز اسیر باد نیست.
زندگی چون پیچکی است.
انتهایش می رسد پیش خدا.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۱ قبل از ظهر
روباهی به زاغی گفت: چه دمی، چه سری، عجب پایی! زاغ عصبانی شد و گفت: بی‌تربیت! خجالت بکش. اون موقع من کلاس اول بودم. حالا شوهر دارم!

10000 دستگاه ريو
1000 کيلومتر اسکناس
100واحد اپارتمان
10 صندوق طلا
فداي يه تار موي تو

غضنفر تو چشمش آشغال ميره، ساعت 9 شب واي ميسته دم در !!!

غضنفر با پسرش ميرن دزدي . بعدش فرار مي كنن ميرن توي ميدون آزادي و شروع مي كنن دور زمين فوتبال دويدن ! بعد از دو دور دويدن پليس ميرسه.پسره به باباش ميگه: بابا پليس اومد حالا چيكار كنيم؟ غضنفر ميگه: نگران نباش...اونا هنوز دو دور عقب هستند!!!
به غضنفر ميگن: خبر داري پسرت ركورد شكسته؟! تركه ميگه: اي خاك بر سرش . گفته باشم......من يه ريال هم خسارت نميدم !!!!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۲ قبل از ظهر
من در بيمارستان هستم به كسي فعلا حرفي نزن شانه ام شكسته به نظر دكتر شانه ام خوب شدني نيست
و بايد براي موهايم يك شانه ديگر بخرم

------------------------------------------------------------------------------
بيشتر از ديروز
كمتراز فردا
بيشترا خودم
كمتر از خدا
بيشتر از خورشيد
و عميقتر از دريا
به يادتم
------------------------------------------------------------------------------
ما در ره دوست نقص پيمان نكنيم
گر جان طلبي دريغ از جان نكينم
دنيا اگر از زيبا رويان لبريز شود
ما پشت به دوستان قديمي نكنيم
------------------------------------------------------------------------------
*******
*******
*******
اينا يه دسته قاصدكند كه اومدن بهت بگند كه يكي هست كه هر شب بيادت يه قاصدك به اسمون مي فرسته و براي سلامتت دعا مي كنه
------------------------------------------------------------------------------
در گلستان خيالم ندهد هيچ گلي بوي تو را
تو گل ناز مني از دور مي بويم تو را
------------------------------------------------------------------------------
آن كبوتر كه لب بام شما پر زد و رفت
دل من بود كه امد به شما سر زد و رفت
------------------------------------------------------------------------------
مي گي گلو دوست داري اما مي چينيش
مي گي بارونو دوست داري اما با چتر مي ري زيرش
مي گي پرنده رو دوست دارم و مي ندازيش تو قفس
چجوري مي تونم نترستم وقتي مي گي دوست دارم
------------------------------------------------------------------------------
ما را يك دل از خوبان جدا نيست
ولي صد حيف خوبان را وفا نيست
به دوستان دل سپردن كار سهل است
زدوستان دل بريدن كار مانيست
------------------------------------------------------------------------------
مرغ شب خوابيد و من از گريه بيدارم هنوز
گرچه رفتي از برم مشتاق ديدارم هنوز
------------------------------------------------------------------------------
يكي بود يكي نبود ....زير اين سقف كبود....يه غريب آشنا!دل و جونمو ربود...اينجوري نگام نكن!گل ياس مهربون ... اون غريبه خودتي هميشه پيشم بمون
------------------------------------------------------------------------------
دوست دارم تو را نظاره كنم
زير پايت پراز ستاره كنم
گر بپرسند نازنينت كيست
دوست دارم به تو اشاره كنم
------------------------------------------------------------------------------
اميدوارم خوشبختي مثل سگ پاچتو بگيره
مثل سوسك از سرو رود بالا بره
مثل انگل تو وجودت خونه كنه
و مثل اس ام اس پشت سر هم برات بياد
------------------------------------------------------------------------------
شيشه دل را شكستن احتياجش سنگ نيست
اين دل ما با نگاهي سرد پر پر مي شود
------------------------------------------------------------------------------
ديگه نه برام زنگ بزن نه برام اس ام اس بفرست
نديگه سراغم رو بگير
رفتم دكتر گفته قند داري
و بايد از قند عسلي مثل تو دوري كنم
------------------------------------------------------------------------------
ميگند يه ماه تو اسمونه يه فرشته رو زمين عزيزم خسته نميشي دو شيفته كار مي كني
------------------------------------------------------------------------------
از غم نامردمي ها بغض ها در سينه دارم شانه هايت را براي گريه كردن دوست دارم
------------------------------------------------------------------------------
من روي تو يه حساب ديگه اي مي كردم
ناراحت نشو ولي تازه فهميدم كه آدم دو رويي هستي
.
.
.
يه روت ماهه يه روت گل يكي از يكي قشنگتر

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۲ قبل از ظهر
مثل باران خنده هايت ديدني است
شهر خاموش صدايت ديدني است
مهرباني معني لبخند توست
خنده هايت بي نهايت ديدني است

**************
دوست ها تيكه هايي از پازل اند كه از يكيش كم بشه هيچي جاشو نميگير ه و اون پازل هيچ وقت كامل نميشه ... تو يكي از همون تيكه هايي كه هيچ وقت گمت نميكنم

**************
ميدونم تا مسيج مياد دعا ميكني كه من باشم ميخواستم بگم
دعات مستجاب شد

**************
تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست
حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست
من تشنه یک لحظه تماشای تو هستم
افسوس که یک لحظه تماشای تو رویاست

**************
لبريزتر از هزار پيمانه شديم ديوانه‌تر از هزار ديوانه شديم ديديم گلي به روي ما مي‌خندد از پيله درآمديم و پروانه شديم

**************
زندگي فرصت بس کوتاهيست...تا بدانيم که مرگ... آخرين نقطه پرواز پرستو ها نيست...مرگ هم حادثه است...مثل افتادن برگ که بدانيم پس از خواب زمستاني خاک... نفس سبزبهاري جاريست

**************
هرچی عشقه توی دنیا من میخواستم مال ما شه
اما تو هیچ وقت نذاشتی بین ما غصه نباشه
فکر میکردم با یه بوسه با تو هم خونه می مونم
نمی دونستم نمیشه اخه بی تو نمی تونم
گله میکنم من از تو از تو که خیلی بی رحمی
هزار بار مردم از عشقت توکه هیچ وقت نمی فهمی
**************
چه کسی میداند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟
چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟
پیله ات را بگشا، تو به اندازه ی یک دنیایی!!

**************
در ذهن نیافرینمت می میرم
از شاخه اگر نچینمت می میرم
ای عادت چشم های بی حوصله ام
یک روز اگر نبینمت می میرم‎.‎

**************
تقدیم به آنکه دارمش دوست
تقدیم به آن که قلبم از اوست
اگر مهتاب از تن بر کند پوست
جدا هرگز نگردد یادم از دوست

**************
میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند. بعضی ها مثل " ب " برات میمیرند، مثل " د " دوستت دارند، مثل " ع " عا شقت میشوند، مثل " م " منتظر می مونند تا یه روز مثل " ی " یارت بشن.

**************
هر کی اومد پیش من یه ذره جاتو نگرفت....هیچ ادایی جای اون نازو اداتو نگرفت....پیش هر نقاشی رفتم تو رو نقاشی کنه، روی هر بومی زدم رنگ چشاتو نگرفت...


**************
فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست... اما حیف این تازه اول یک زندگیست... زندگی چیزیست شبیه یک حباب.. عشق آبادیه زیبایی در سراب... فاصله با آرزو های ما چه کرد... کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد.

**************
ماهی شده بود باورش , تور اگه بندازن سرش , میشه عروس ماهیا , شاه ماهی میشه همسرش , ماهیه باورش نبود , تور اگه بندازن سرش , نگاه گرم ماهیگیر میشه نگاه آخرش.

**************
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن ، ابتدای یک پریشانی است حرفش را نزن ، دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا ، دل شکستن کار آسانی است حرفش را نزن.

**************
پرسیدی : منو بیشتر دوست داری یا همه زندگیتو ؟
گفتم : همه زندگیمو
قهر کردی و رفتی و هرگز نفهمیدی که همه زندگیمی.

**************
تو کتاب خوندم سیگار بده دیگه نکشیدم
تو کتاب خوندم دروغ بده دیگه نگفتم
تو کتاب خوندم عشق بده دیگه کتاب نخوندم

**************
شاید آن روز که سهراب نوشت : تا شقایق هست زندگی باید کرد خبری از دل پر درد گل یاس نداشت باید اینجور نوشت هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی اجبارست!!!

**************
*میدونی چرا وقتی گریه میکنی چشمت رو می بندی؟ وقتی میخوای بخندی،وقتی میخوای کسی رو ببوسی وقتی میخوای تو رویا بری چشمت رو می بندی؟ چون قشنگترین چیزای این دنیا دیدنی نیستند.

**************
ویرانه نه آن است که داریوش بنا کرد ویرانه نه آن است که اسکندر فرو ریخت ویرانه آن دل ماست که با هر نگاه تو ۱۰۰ بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت.

**************
گویند غروب جایی است که آسمان زمین را می بوسد امشب برایت غروب میکنم آسمان من کجایی؟

**************
من تو را پرسیدم : ایا خدا تنهاست؟ گفتی خدا هر جا همراه آدم هاست، گفتی خدا خوب است، گفتی که زیباروست، هر انچه ما داریم گفتی فقط از اوست

**************
بهترین لذت دنیا زمانیه که اصلا انتظارش رو نداری و زیباترین اونا دوست داشتن است . پس حالا که انتظارش رو نداری، دوستت دارم

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۳ قبل از ظهر
خوردن شيريني خيلي راحته

خواندن داستان شيرين خيلي راحته

اما پيدا کردن دوست شيرين خيلي سخته!

خداي من، تو چطوري منو پيدا كردي؟
*****************************************
از خدا پول خواستم بانک داد!

درخت خواستم جنگل داد!

اتاق خواستم خونه داد!

حالا ميترسم تورو بخوام بهم يه گله گوسفند بده!
*****************************************
اسير مرامتم
چون هيچوقت نميگي من
ميگي ما



درست مثل گاو!
*****************************************

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۴ قبل از ظهر
بيداري؟
خره بگير بخواب
اين وقت شب که آدم sms چک نمي کنه!

**********************************

اينقدر نگو اگر گذشت كنم كوچیك ميشم ، اگه با گذشت كردن كسی كوچیک ميشد خدا اينقدر بزرگ نبود ...


**********************************

تعریف دانشجو: موجودى نحیف، عصبى، بى پول و شبیه به انسان! كه از تخم مرغ، گوجه و نیكوتین تغذیه می كند و دشمنى عجیبى با كتاب دارد

**********************************

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۴ قبل از ظهر
سوال: چرا مرغ از خيابان رد شد؟

ــ داروين: طبيعت با گذشت زمان مرغ را براي اين توانمندي رد شدن از خيابان انتخاب کرده است.

ــ همينگوي: براي مردن. در زير باران.

ــ اينشتين: رابطهء مرغ و خيابان نسبي است.

ــ سيمون دوبوار: مرغ نماد زن و هويت پايمال‌شدهء اوست. رد شدن از خيابان در واقع کوشش
بيهودهء او در فرار از سنتها و ارزشهاي مردسالارانه را نشان ميدهد.

ــ پاپ اعظم: بايد بدانيم که هر روز ميليونها مرغ در مرغداني ميمانند و از خيابان رد نميشوند.
توجه ما بايد به آنها معطوف باشد. چرا هميشه فقط بايد دربارهء مرغي صحبت کنيم که از
خيابان رد ميشود؟

ــصادق هدايت: از دست آدمها به آن سوي خيابان فرار کرده بود، غافل از اينکه آن طرف هم مثل همين طرف است، بلکه بدتر.

ــ شيرين عبادي: نبايد گمان کرد که رد شدن مرغ از خيابان به خاطر اسلام بوده است. در تمام دنيا پذيرفته شده که اسلام کسي را فراري نميدهد.

ــ روانشناس: آيا هر کدام از ما در درون خود يک مرغ نيست که ميخواهد از خيابان رد شود؟

ــ نيل آرمسترانگ: يک قدم کوچک براي مرغ، و يک قدم بزرگ براي مرغها.

ــ حافظ: عيب مرغان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت، که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.

ــ کافکا: ک. به آن سوي خيابان کثيف رفت. مرغ اين را ديد و به سوي ديگر خيابان فرار کرد، ضمن اينکه به ک. نگاهي بي‌توجه و وحشتزده انداخت. اين ک. را مجبور کرد که دوباره به سوي ديگر خيابان برود، تا مرغ را با حضور فيزيکي خود مواجه کند و دست‌کم او را به احترامي وادارد که باعث گريختن مجدد او شود، کاري که براي مرغ دست کم از نظر اندازهء کوچک جثه‌اش دشوارتر مينمود.

ــ بيل کلينتون: من هرگز با مرغ تنها نبودم.

ــ فردوسي: بپرسيد بسيارش از رنج راه، ز کار و ز پيکار مرغ و سپاه.

ــ ناصرالدين‌شاه: يک حالتي به ما دست داد و ما فرموديم از خيابان رد شود. آن پدرسوخته هم رد شد.

ــ سهراب سپهري: مرغ را در قدمهاي خود بفهميم، و از درخت کنار خيابان، شادمانه سيب بچينيم.

ــ طرفدار داستانهاي علمي - تخيلي: اين مرغ نبود که از خيابان رد شد. مرغ خيابان و تمام جهان هستي را ? متر و ?? سانتيمتر به عقب راند.

ــ اريش فون دنيکن: مثل هر بار ديگر که صحبت موجودات فضاييست، جهان دانش واقعيات را کتمان ميکند. مگر آنتنهاي روي سر مرغ را نديديد؟

ــ جرج دبليو بوش: اين عمل تحريکي مجدد از سوي تروريسم جهاني بود و حق ما براي هر نوع اقدام متقابلي که از امنيت ملي ايالات متحده و ارزشهاي دموکراسي دفاع کند محفوظ است.

ــ سعدي: و مرغي را شنيدم که در آن سوي خيابان و در راه بيابان و در مشايعت مردي آسيابان بود. وي را گفتم: از چه رو تعجيل کني؟ گفت: ندانم و اگر دانم نگويم و اگر گويم انکار کنم.

ــ احمد شاملو: و من مرغ را، در گوشه‌هاي ذهن خويش، ميجويم. من، ميمانم. و مرغ، ميرود، به آن سوي خيابان. و من، تهي هستم، از گلايه‌هاي دردمند سرخ.

ــ رنه دکارت: از کجا ميدانيد که مرغ وجود دارد؟ يا خيابان؟ يا من؟

ــ لات محل: به گور پدرش ميخنده! هيشکي نمتونه تو محل ما از خيابون رد بشه، مگه چاکرت رخصت بده. آي نفس‌کش
ــ بودا: با اين پرسش طبيعت مرغانهء خود را نفي ميکني.

ــ پدرخوانده: جاي دوري نميتواند برود.

ــ فروغ فرخزاد: از خيابانهاي کودکي من، هيچ مرغي رد نشد.

ــ ماکياولي: مهم اينست که مرغ از خيابان رد شد. دليلش هيچ اهميتي ندارد. رسيدن به هدف، هر نوع انگيزه را توجيه ميکند.

ــ پاريس هيلتون: خوب لابد اونور خيابون يه بوتيک باحال ديده بوده.

ــ هيتلر: اگر ارادهء ما همچنان قوي بماند، مرغ را نابود خواهيم کرد! فولاد آلماني از خيابان رد خواهد شد

ــ احمدي‌نژاد: خيابان و فناوري رد شدن از خيابان که کشورمان از آن برخوردار است حاصل رشد علمي جوانان ايران و حق ملت ايران است. ما به رد شدن از خيابان ادامه خواهيم داد. موج معنويت و بيداري در دنياي اسلام، به اميد خدا به زودي اين مرغ را از دامان دنياي اسلام پاک خواهد کرد.!!!!!!!!!!
ــ فردوسي پور : چه ميـــــــــکــنه اين مرغه

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۵ قبل از ظهر
قلب خانه اي است با دو اتاق خواب در يك رنج و در ديگري شادي زندگي مي كند. نبايد زياد بلند خنديد و گرنه رنج در اتاق ديگري بيدار مي شود.
-----------------------------
قلب من ميگويد که ديگر دوستم نداري زماني که با تو بودن تپشي فرح انگيز در قلب من ايجاد ميکرد.و حال با تو بودن تپشي نا مطبوع قلب مرا فرا ميگيرد زيرا تشويش شنيدن کلام ديگر دوستت ندارم به لرزه دچارش ميسازد. زماني هر تپش قلبم سخني مي گفت

مي گفت دوستم دارد من نيز دوستش دارم.اما حالا ميگويد دوستم ندارد .آخر چرا؟
-----------------------------
هرگز براي عاشق شدن ، به دنبال بهار و باران و بابونه نباش. گاهي در انتهاي خارهاي يک کاکتوس به غنچه اي ميرسي که ماه را بر لبانت مينشاند.
------------------

دوسِت داشتم ولي هرگز نگفتم نگفتــم تـا ز چشــــم تـو نيفتـم نگفـتـم تــا نــدوني عاشـــقم مــن نـدوني بعــدِ تــو از پـا مي افتـم خيــال کـردم اگـــه روزي بـــدوني مي ري شعر جدايي رو مي خـوني مي ري تنها ميشم با بغض و گـريه تــوي شهــــر و ديـــار بي نشــوني

--------------------------

اگر كتاب زندگي چاپ دوم مي داشت هرگز نمي گذاشتم كه اينقدر غلط چاپي داشته باشد
--------------------------
دوسِت داشتم ولي هرگز نگفتم نگفتــم تـا ز چشــــم تـو نيفتـم نگفـتـم تــا نــدوني عاشـــقم مــن نـدوني بعــدِ تــو از پـا مي افتـم خيــال کـردم اگـــه روزي بـــدوني مي ري شعر جدايي رو مي خـوني مي ري تنها ميشم با بغض و گـريه تــوي شهــــر و ديـــار بي نشــوني

---------------------------
وقتي نيستي نگاهم دست خالي به چشمم باز مي گردد
-------------------

خيلي سخته که بغض داشته باشي ، اما نخواي کسي بفهمه ... خيلي سخته که
عزيزترين کست ازت بخواد فراموشش کني ... خيلي سخته که سالگرد آشنايي با عشقت
رو بدون حضور خودش جشن بگيري ... خيلي سخته که روز تولدت ، همه بهت تبريک بگن
، جز اوني که فکر مي کني به خاطرش زنده اي ... خيلي سخته که غرورت رو به خاطر
يه نفر بشکني ، بعد بفهمي دوست نداره ... خيلي سخته که همه چيزت رو به خاطر
يه نفر از دست بدي ، اما اون بگه : نمي خوامت
حال فاصله ها جشن میگیرند هلهله ی جدایی را


بدترين درداين نيست که عشقت بميره بدترين درداين نيست که به اوني که دوسش
داري نرسي بدترين درداين نيست که عشقت بهت ناروبزنه بدترين درداينم نيست که
عاشق يکي باشي واونم ندونه بدترين درداينه که يکي بميره اونوقت بدوني دوستت
داشته


بهت نمي گم دوست دارم ، ولي قسم مي خورم دوست دارم ،
بهت نمي گم كه هر چي بخواي بهت مي دم ، چون همه چيزم تويي ،
نمي خوام خوابتو ببينم ، چون تو خيلي خوش تر از خوابي ،
اگه يه روزي چشمات پر از اشك شده دنبال يه شونه گشتي كه گريه كني ، صدام كن
، بهت قول نمي دم كه ساكتت كنم منم پا به پات گريه مي كنم ،
اگه دنبال مجسمه سكوت مي گشي تا سرش داد بزني ، صدام كن قول ميدم ساكت بمونم
، اگه دنبال خرابه مي گشتي تا نفرتتو توش خالكي كني ، صدام كن ، قلبم تنها
خرابه ي وجود توست


عشق از ديدگاه معلمين
دبير زيست:عشق مرضی است که ميکروب آن از راه چشم وارد بدن ميشود.
دبير شيمی:عشق تنها اسيدی است که در قلب اثر دارد.
دبيردينی:عشق يک موهبت الهی است که خداوند برای بندگانش هديه کرده است.
دبير رياضی:نسبت عشق به بدن مثل نسبت خون است به بدن.
دبير فيزيک:جوان مانند آهنربايی است که هر عشقی را به طرف خود جذب ميکند.
دبير ادبيات:عشق بايد مثل عشق ليلی و مجنون پاک باشد.
دبير ورزش:عشق يک توپ فوتبال است که به دروازه ی هر قلبی اصابت ميکند!!!


دنيا تف کن مرا شبيه هسته ي تلخ بادام تف کن مرا به سمت دور ترين سياه چاله
ها آخر تو نمي داني چقدر درد دارد وقتي بفهمي هيچکس انتظار برگشتنت را نمي کشد


نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام
غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی
.... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که
بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر
عشقی که بر قلبم حک کردی


اگه يه روز تو کنارم نباشي..... اين زندگي تلخي رو که دارم رها مي کنم....مي
زارم ميرم.... تا ديگه مجبور نشم هر روز صبح.... قيافه تنهاي خودم رو توي
آيينه اتاق تحمل کنم

عشق: سرطان دوست داشتن است. عشق: عقد دائمي ما با غربت است.
عشق :شماره تلفني است كه سالها به دنبال آن مي گرديم. عشق: آمپول ب كمپلكس
معرفت است.
عشق: اتوباني است كه تا ته ابديت مي رود


خدا تنها معشوقي است كه عاشقاني دارد كه هيچ يك از بودن ديگري ناراضي نيست و هيچگاه يكي از آنها معشوقش را تنها براي خود نمي خواهد


وقتي به دنيا آمدم درون گوشم اذان گفتند وقتي مي ميرم برايم نماز مي خوانند.زندگي چقدر کوتاه است فاصله ي اذان تا نماز

_____________________________________

از جلو گل فروشی رد میشدم

دیدم زیباترین گلش نیست

نگرانت شدم اس ام اس زدم ببینم کجایی؟
__________________________________

یه سمبوسه بهت هدیه میکنم دو حرف اولش برای دشمنت باقیش برای تو

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۵ قبل از ظهر
چارلی چاپلین میگه:شاید زندگی ان جشنی نباشد که ارزویش را داشتی اما حالا که به ان دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص.
----------------------------------------------------------------------------------
زن خوب تو دنیا مثل دایناسوره که نسلش منقرض شده،ولی مرد خوب مثل سیمرغه که از اول افسانه بوده.
------------------------------------------------------------------------
مرد از خدا پرسید :چرا زن رو زیبا افریدی ،خدا گفت:که تو دوستش داشته باشی،مرد گفت :پس چرا عقلش کمه.خدا گفت:تا تو را دوست داشته باشد.
-------------------------------------------------------------------
انسان پرواز را از پرندگان،کشتی ساختن را از نهنگ،زره را از لاک پشت اموخت،ولی فراموش کرد وفا را از زنبور ،عاشقانه مردن را از پروانه بیاموزد.
-----------------------------------------------------------------------------
بگذار اطمینان من بی انتظار با مطلبهایم بازگو شود ،زیرا امید تنها هدیه ای است که انتظار مرا بیهوده نخواهد کرد .
-------------------------------------------------------------------------------
لره به ترکه میگه نمیدونم چرا از س ک س سیر نمیشم ،ترکه میگه بزار لای بربری سیر میشی
-------------------------------------------------------------------------------
علامت *** میتی کومان***** توسط قزوینیها به سرقت رفت در صورت مشاهده احترام نگذارید
--------------------------------------------------------------------------------
همه یه طرف...........................................زیاد ذوق نکن تو هم همون طرف.
-------------------------------------------------------------------------------
هیچگاه فاصله ها حریف خاطره ها نیستند،به یاد خاطره ها باش.
----------------------------------------------------------------------
زندگی مثل بازیه ،حکمه مهم نیستکه دست خوبی داشته باشی ،مهم اینه که یار خوبی داشته باشی.اینطوری شاید بازیه باخته رو هم ببری
--------------------------------------------------------------------------------------

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۶ قبل از ظهر
دوستي يك حادثه است و جدايي يك قانون.. پس بيا حادثه آفرين و قانون شكن باشيم!

دستم بوی گل می داد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند، اما هیچ کس فکر نکرد که آخر شاید من یک گل کاشته باشم..!

درزندگی بدنبال کسی نباش که بتونی با اون زندگی کني، به دنبال کسی باش که نتونی بدون اون زندگی کنی!

عشق شما را چون خوشه های گندم دسته می كند. آنگاه شما را به خرمن كوب از پرده ی خوشه بیرون می آورد. و سپس به غربال باد دانه را از كاه می رهاند. و به گردش آسیاب می سپارد تا آرد سپید از آن بیرون آید. سپس شما را خمیر می كند تا نرم و انعطاف پذیر شوید.

من براي سالها مي نويسم سالها بعد که چشمان تو عاشق مي شوند افسوس که قصه مادربزرگ درست بود هميشه يکي بود و يکي نبود.

امروز که محتاج توام جای تو خالیست، فردا که میایی به سراغم نفسی نیست

مکن امروز را فردا، بیا با ما که فردایی نمیماند که از تقدیر و فال ما در این دنیا کسی چیزی نمیداند

میدونی چرا غروب سرخه؟
چون میبینه من تورو دوست دارم آتیش میگیره

به من میگن برای رسیدن به عشقت باید از دنیا بگذری....ولی آخه اونا که نمیدونن تو همه ی دنیای منی!

تو پادگان چشمات راه رفتم بی معرفت....سهم من از عشقت کلاغ پر بود؟؟!!!؟؟

بمیرد آنکه غربت را بنا کرد
تورا از من، مرا از تو جدا کرد

از شمع 3 چیز آموختم :
ایستاده بمیرم*بی صدا بمیرم*به پای دوست بمیرم

سلام؛ من یه بوس کوچولو هستم
اجازه میدی چند دقیقه روی لبات استراحت کنم؟؟؟

سکوت من؛ فریاد بلند دوست داشتن توست

دوست داشتن تو افسانه نیست، باورش کن

میشه مثل یه قطره اشک بعضیارو از چشمت بندازی

ولی هیچ وقت نمیتونی جلوی اشکی رو بگیری که با رفتن بعضیا از چشمت جاری میشه

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۷ قبل از ظهر
روزگاريست همه عرض بدن ميخواهند / همه از دوست فقط چشم و دهن ميخواهند / ديو هستند ولي مثل پري مي‌پوشند / گرگ‌هايي كه لباس پدري مي‌پوشند / آنچه ديدند به مقياس نظر مي‌سنجند / عشق‌ را همه با دور كمر مي‌سنجند / خب طبيعي ست كه يك روزه به پايان برسد / عشق‌هايي كه سر پيچ خيابان برسد

---------------------------------------------------------------
سرهنگه داشته امتحان رانندگي مي‌گرفته. از يارو مي‌پرسه: اگه يه نفر وسط خيابون بود، بوق ميزني يا چراغ؟ طرف ميگه: برف پاك كن جناب سرهنگ! سرهنگه كف مي‌كنه مي‌پرسه: يعني چي؟ يارو ميگه: يعني يا برو اين طرف يا برو اون طرف

---------------------------------------------------------------
آيا ميدانستيد که بزبزه قندي اولين بز ديابتي تاريخ است !

---------------------------------------------------------------
يادمان باشد اگر شاخه گلي را چيديم ، وقت پرپر شدنش سوز و نوايي نکنيم ، پر پروانه شکستن هنر انسان نيست ، گر شکستيم ز غفلت،من و مايي نکنيم ، يادمان باشد سر سجاده عشق ، جز براي دل محبوب دعايي نکنيم ، يادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد ، طلب عشق ز هر بي سر و پايي نکنيم

---------------------------------------------------------------
يه پسره به دختره ميگه بوس ميدي؟ ميگه نه ! پسره ميگه به جهنم بخاطر خودت گفتم من خودم زن دارم

---------------------------------------------------------------
اين هم يه شعر واسه بعضی دخترهای امروزی :

آخر يه روز تيک ميگيری ، لباسهای شيک ميگيری ، بابات را ميکنی کچل ، تا بينی رو کنی عمل ، با همراهت زنگ ميزنی ، عينک رنگ رنگ ميزنی ، اين دل و اون دل ميزنی ، هي به موهات ژل ميزنی ، *** لباسات تريکو ، موزيک فقط از انريکو ، جوراب های فسقلکی ، روسری های الکی ، با اشوه های شُتری ، ميشينی پشت موتوری ، تو خيالت خيلي تکی ، فکر ميکنی با نمکی ، خوشی با اين تيپ خفن ، حالا قشنگی مثلا ؟

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۷ قبل از ظهر
خيلی ماهی

.

.

.

.

.

بخور چون امگاسه داره !
--------------------------------------------------------------------------------
* * * *

* * *

/-/

/-/

/-/

شب شده نردبون گذاشتم بری سرجات بخوابی

ماه من
--------------------------------------------------------------------------------
شماره کفشت را بفرست تا بزنم رو پیشونیم تا همه بدونن خاک پاتیم
--------------------------------------------------------------------------------
اگه جوك جديد نداري عكست رو بده يه كم بخنديم
--------------------------------------------------------------------------------
سرتو بذار رو شونه هام خوابت بگيره...
جاخالي بدم، بخوري زمين، حالت بگيره!
--------------------------------------------------------------------------------
حروف زیر را به ترتیب شماره مرتب كنید:


6:e - 2:o
9:r - 7:k
4:a - 1:t
3:s - 8:a
5:r - 10:i
--------------------------------------------------------------------------------
جدیدترین SMS سهمیِه بندی: حالا فهمیدی چرا البرادعی با اینكه دكتره توی آژانس كار می كنه؟
چون سهمیِه بنزیِن آژانس 450 لیتر در ماه است!
--------------------------------------------------------------------------------
آيا مي دانيد ميزان پاسخ مثبت دختران به بوق زانتیا 60 درصد بيشتر از انواع پژو مي باشد؟ روابط عمومي شركت سایپا
--------------------------------------------------------------------------------
آدم ها دو دسته هستند : يه دسته اونايي كه مگس روشون مي شينه كه خيلي گوهن يه دسته اونايي كه مگس روشون نميشينه كه نشون دهنده ي اينه كه هيچ گوهي نيستن
--------------------------------------------------------------------------------
عشق يك نوع مرضي است كه ميكروب آن از طريق چشم ، وارد قلب مي شود . مرض عشق اين روزها شباهت زيادي به آدامس دارد . اول شيرين ، بعد دوست داشتني ، سپس تكراري و خسته كننده و در آخر دور انداختني
--------------------------------------------------------------------------------
از فردا دخترايي که مانتوي تنگ.شلوار کوتاه.موي بلند.روي سياه.ناخن دراز.واهو واهو واه
--------------------------------------------------------------------------------
پژو 405، بدون كيسه هوا، بدون ايمني، آماده آتش‌سوزي بي‌دليل، بهترين عيدي براي همسر دلبندتان!
--------------------------------------------------------------------------------
tahala be manaye ghashange A.B.C.D.E.F.G. deghat kardi?a boy can do every thing for girl !hala barax g.f.e.d.c.b.a!girl forget every thing done and catch a new boy again
--------------------------------------------------------------------------------
معتاده به دختره متلك ميگه: چشاش بيشت لباش بيشت تيپش ييشت دختره برگشت و گفت : گم شو اشغال معتاد گفت: انژباط شفر
--------------------------------------------------------------------------------
قورباغه وزنبور با هم ازدواج ميكنند قورباغه ميگه قوقوقوقوقوقوربونت برم زنبور ميگه وظ وظ وظ وظ وظ وظ وظيفته
--------------------------------------------------------------------------------
برات یه هدیه دارم ##**#####**## این یه سیم خارداره. بپیچ دورت تا کسی دستش به گل من نرسه

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۸ قبل از ظهر
يک پسر خوب امضاء گواهي نامه اش خشک نشده به رانندگي خانمها گير نميدهد....... يه پسر خوب کمتر با اين جمله مواجه ميشود"مشتري گرامي دسترسي شما به اين سايت مقدور نمي باشد".......... يه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نميره
--------------------------------------------------------------------------------
شباهت هاي دختر ها و پسر هاي ايراني 1-هر دو تاشون فکر مي کنن جامعه درکشون نمي کنه 2-به دو تاشون اگر رو بدي سوارت ميشن 3-هر دوشون مي تونن 200.000 تومان رو در 2 ساعت خرج کنند 4-هردوتاشون با والدينشون دعوا و درگيري دارند 5- مهمترين ويژگي هر دوتاشون تغيير شخصيتشونه 6-دو تا شون در ظاهر دشمن خوني *** مخالف هستند اما در باطن دلشون واسه *** مخالف غش و ضعف ميره 7-دو تاشون از دروغ متنفرن اما هيچ وقت حرف راست نمي زنند
--------------------------------------------------------------------------------
كدام مورد كوتاه‌تر است؟ الف) مدت خوشحالي بعد از قبول‌شدن در دانشگاه ب) عمر پدر دانشجويان دانشگاه آزاد ج) مانتوي خواهران دانشجو د) پاي فارغ‌التحصيلان نسبت به دستشان
--------------------------------------------------------------------------------
يه روز به يه اسکلت ميگن دروغ بگو ميگه توپولو ام توپولو

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۹ قبل از ظهر
پايان نامه خرگوش
يک روز آفتابي، خرگوشي خارج از لانه خود به جديت هرچه تمام در حال تايپ بود. در همين حين، يک روباه او را ديد.

روباه: خرگوش داري چيکار مي کني؟
خرگوش: دارم پايان نامه مي نويسم.
روباه: جالبه، حالا موضوع پايان نامت چي هست؟
خرگوش: من در مورد ايکه يک خرگوش چطور مي تونه يک روباه رو بخوره، دارم مطلب مي نويسم.
روباه: احمقانه است، هر کسي مي دونه که خرگوش ها، روباه نمي خورند.
خرگوش: مطمئن باش که مي تونند، من مي تونم اين رو بهت ثابت کنم، دنبال من بيا.

خرگوش و روباه با هم داخل لانه خرگوش شدند و بعد از مدتي خرگوش به تنهايي از لانه خارج شد و بشدت به نوشتن خود ادامه داد.
در همين حال، گرگي از آنجا رد مي شد.

گرگ: خرگوش اين چيه داري مي نويسي؟
خرگوش: من دارم روي پايان نامم که يک خرگوش چطور مي تونه يک گرگ رو بخوره، کار مي کنم.
گرگ: تو که تصميم نداري اين مزخرفات رو چاپ کني؟
خرگوش: مساله اي نيست، مي خواهي بهت ثابت کنم؟

بعد گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند.
خرگوش پس از مدتي به تنهايي برگشت و به کار خود ادامه داد.

حال ببينيم در لانه خرگوش چه خبره
در لانه خرگوش، در يک گوشه موها و استخوان هاي روباه و در گوشه اي ديگر موها و استخوان هاي گرگ ريخته بود.
در گوشه ديگر لانه، شير قوي هيکلي در حال تميز کردن دهان خود بود.ـ

پايان
----------------------
نتيجه
هيچ مهم نيست که موضوع پايان نامه شما چه باشد
هيچ مهم نيست که شما اطلاعات بدرد بخوري در مورد پايان نامه تان داشته باشيد
آن چيزي که مهم است اين است که استاد راهنماي شما کيست؟!!!!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۴۹ قبل از ظهر
چگونه جای مناسب برای کارمند جدید را تشخیص دهیم:

1. 400 آجر را در اتاقی بسته بگذار.

2. کارمندان جدید را در اتاق بگذار و در را ببند.

3- آنها را ترک کن و بعد از 6 ساعت برگرد.

سپس موقعیتها را تجزیه تحلیل کن:



<

<

<

<

<

<

<

<

الف: اگر آنها آجرها را دارند می شمرند آنها را بخش حسابداری بگذار.

ب: اگر آنها از نو (برای بار دوم) دارند آنها را می شمرند، آنها را در بخش ممیزی بگذار.

س: اگر آنها همه اتاق را با آجرها آشفته کرده اند،(گند زده اند) آنها را در بخش مهندسی بگذار.

د: اگر آنها آجرها را به طرز فوق العاده ای مرتب کرده اند آنها را در بخش برنامه ریزی بگذار.

ای: اگر آنها آجرها را به یکدیگر پرتاب می کنند آنها را در بخش اداری بگذار.

اف: اگر آنها در حال خوابند، آنها را در بخش حراست بگذار.

جی: اگر آنها آجرها را تکه تکه کرده اند آنها را در قسمت فناوری اطلاعات بگذار.

اچ: اگر آنها بیکار نشسته اند آنها را در قسمت نیروی انسانی بگذار.

آی:اگر آنها سعی می کنند آجرها ترکیبهای مختلفی داشته باشند و مدام جستجوی بیشتری می کنند و هنوز یک آجر هم تکان نداده اند آنها را در قسمت حقوق و دستمزد بگذار.

جی: اگر آنها اتاق را ترک کرده اند آنها را در قسمت بازاریابی بگداز .

کا: اگر آنها به بیرون پنچره خيره شده اند، آنها را در قسمت برنامه ریزی استراتژیک بگذار.

ال: اگر آنها با یکدیگر در حال حرف زدن هستند: بدون هیچ نشانه ای از تکان خوردن آجرها، به آنها تبریک بگو و آنها را در قسمت مدیریت ارشد قرار بده.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۵۰ قبل از ظهر
به حیف نون ميگن چرا جورابات يه لنگش آبي يكي قرمز ؟ ميگه والا نميدونم بدبختي اينه كه يه جفت ديگه هم تو خونه دارم همين طوري

شيطان اعلام كرد تا مي توانيد گناه كنيد . سهميه ي سوخت آتش جهنم تموم شده

روز 40 تا كله رو با 40 تا پاچه ميندازن تو ديگ و از حیف نون ميپرسن از كجابدونيم كدوم پاچه مال كدوم كله ست ؟ميگه :زير پاهارو قلقلك ميديم هر كله كه خنديد ميفهميم مال اون كله ست

يه قورباغه با يه اردك ازدواج مي‌كه، اگه گفتي بچه‌شون چي ميشه؟ . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . بچه‌دار نميشن، واسه‌شون دعا كن، طفليا داره زندگيشون از هم مي‌پاشه

حیف نون ميخواد يه زيردريايي رو غرق كنه ميره در ميزنه فرار ميكنه

مردها بر اثر كمبود عاطفه ازدواج مي‌كنند، بر اثر كمبود حوصله طلاق مي‌دهند، و بر اثر كمبود حافظه دوباره ازدواج مي‌كنند

عبارت «کلاه سرت گذاشتن تا زانو» يعني چه؟ الف) فروش پرايد دوگانه سوز بدون مخزن. ب) قول تحويل ال نود تا پس فردا. ج) تحويل پژو 405 با يک مأمور آتش نشاني در صندوق عقب. د) من مادرم مريضه، کارت سوختتو بده، چند ليتر بـنـزيـن بزنم


هشدار !
اگه ديدي بچه اي كنار يك روزنامه نشسته و روزنامه زرد شده بچه رو دعوا نکون تبليغ ايرانسله

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۵۰ قبل از ظهر
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند.

اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است.

بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند وعلت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.

آنها به استاد گفتند: ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.?.....

استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند.

چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....

آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....

سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود:


کدام لاستیک پنچر شده بود....؟

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۵۱ قبل از ظهر
ما ايراني ها اصولاً زياد سوال مي پرسيم .ما ايراني ها اصولاً زياد هم جواب قانع كننده اي در قبال سوال هامون دريافت نمي كنيم.اما اين دليل نميشه كه ما ايراني ها دست از سوال كردن برداريم!


بعضي از سوال ها هستند كه بين مردم مشترك هستند و به عبارتي اين سوال ها رو بسياري از مردم روزانه مي پرسند. البته در بيشتر موارد اين سوال ها جوابي رو در پي نداره:

بيشترين سوال هايي كه يك زن و مرد در زندگي زناشويي از هم ميپرسند:

1- شوهر عزيزم ديشب كجا بودي؟

2-خانم عزيزم ميشه الان تلفن نزني؟ چون ميخوايم 2 ساعت ديگه شام بخوريم!

3-وايسا ببينم مرتيكه!اين كيه زنگ ميزنه و تا من گوشي رو بر ميدارم قطع ميكنه ولي وقتي تو گوشي رو برميداري 3 ساعت با هم صحبت مي كنيد؟هان هان هان؟!

4-و سوالي كه هميشه همه زن ها از شوهرشون مي پرسند:
(در ابتداي زندگي مشترك): عزيزم بهم ميگي دوست دارم؟
(در وسطاي زندگي مشترك)بي وفا ديگه دوستم نداري؟
(در موقع طلاق) من از همون اول هم ميدونستم دوستم نداري!

5-من هر روز صبح كله سحر پا ميشم واست كار ميكنم.يخ حوض ميشكنم.خونه رو جارو ميكنم.رخت كثيف ميشورم.دستام تا بازو جر خورده حالا حق ندارم شب كه مياي خونه منو ببري شام بيرون؟


6-آيلين جان سه هفته ست داريم جمعه ها ميريم خونه مامان تو.نميشه اين هفته بريم خونه مامان من؟

7-عزيزم اگه گفتي فردا چه روزيه؟(به آقايون محترم توصيه ميكنم وقتي اين سوال ازشون پرسيده شده سردرگم نشن و مثل بز تو صورت طرف مقابل نگاه نكنن!چرا كه تجربه نشون داده جواب اين سوال خيلي ساده ست :يا تولد خانومتون يا سالروز ازدواج)

8-شرمنده خانوم!يادم نمياد،ميشه بگي سالگرد ازدواجمون كي بود؟

9-خانم پسرمون امسال ميره كلاس چندم؟

10-ما كه به اندازه كافي پول داريم.مي خواي بري سر كار كه چي بشه؟

11-شام چي داريم؟

12-نكنه امشبم مثل هميشه شام نداريم؟

13-ميشه يه شبم كه شده شام درست كني؟

14-هر چي بگي ميكنم.فقط طلاقم نده!باشه؟

15-آقاي قاضي شما ازش بپرسيد چرا ميخواد طلاقم بده؟

.....

سوال هايي كه يك دختر و پسر در رابطه دوستي از هم مي پرسند:

الف:سوال هايي كه پسرا ميپرسند:

1-امروز ميتوني بياي بيرون؟

2-اون پسره كي بود باش دست دادي؟

3- من ميدونم تو با 10 پسر ديگه هم ارتباط داري! فكر كردي من خرم؟

4-چرا مثل روزاي اول نيستي؟

5-چرا تلفنت رو جواب نميدي؟

6-ببينم تو دوست داري بريم يه جاي خلوت كه فقط من و تو باشيم؟!؟!؟!

7-چند تا برادر داري؟

8-بابات چي كارست؟

9-ميشه دوستت مريم رو با دوستم رامين آشنا كنم؟

10-چرا فكر ميكني من اينقدر دروغ ميگم؟


ب : سوال هايي كه دخترا ميپرسند:

1-تو چرا اينقدر اصرار داري منو ببيني؟

2-چرا با اين دختره اينقدر نگاه ميكني؟

3-چند تا دوستم داري؟

4-مگه روزاي اول چه جوري بودم؟

5-چرا جواب sms نميدي؟

6-هنوزم دوستم داري؟

7-تو فاميلتون دختر همسن تو هم هست؟

8-ماشينت مال خودته؟

9-من از اين رامين دوستت خوشم نمياد.ميشه باش قطع رابطه كني؟

10-چرا شما پسرا همتون دروغ ميگيِد؟

و سوال هايي كه در مواقع تنهايي از خودمون مي پرسيم:


1-چرا منو گذاشت و رفت؟

2-الان داره چيكار ميكنه؟

3-خدايا يعني انتقام منو ازش ميگيري؟

4-با چي خودكشي كنم؟!

5-آخ فكر كنم اشتباهي قرص خوردم!يعني اون چه قرصي بود؟

منبع: مارشال مدرن

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۵۲ قبل از ظهر
آسيب شناسي فك و فاميل



۱ - خاله

معناي لغوي: خواهر مادر

معناي استعاره اي: هر زني كه با مادر رابطه ي گرم و صميمي داشته باشد.

نقش سمبليك: يك خانم مهربان و دوست داشتني كه خيلي شبيه مادر است و هميشه براي شما آبنبات و لباس مي خرد.

غذاي مورد علاقه: آش كشك.

ضرب المثل: خاله را ميخواهند براي درز ودوز و گرنه چه خاله چه يوز. خاله ام زائيده، خاله زام هو كشيده. وقت خوردن خاله خواهرزاده رو نمي شناسه. اگه خاله ام ريش داشت، آقا داييم بود.

زير شاخه ها: شوهر خاله: يك مرد مهربان كه پيژامه مي پوشد و به ادبيات و شكار علاقه مند است. دختر خاله/پسر خاله: همبازي دوران كودكي كه يا در بزرگسالي عاشقش مي شويد اما با يكي ديگه ازدواج مي كنيد يا باهاش ازدواج مي كنيد اما عاشق يكي ديگه هستيد.

مشاغل كاذب: خاله زنك بازي، خاله خانباجي.

چهره هاي معروف: خاله خرسه، خاله سوسكه.

داشتن يك خاله ي مجرد در كودكي از جمله نعمات خداوندي است.



۲- عمه

معناي لغوي: خواهر پدر

معناي استعاره اي: هر زني كه با پدر رابطه ي گرم و صميمي داشته باشد/هر زني كه مادر چشم ديدنش را نداشته باشد.

نقش سمبليك: به عهده گرفتن مسئوليت در موارد ذيل: ۱- جواب همه ي فحش هايي كه مي دهيد. مثال: عمته... ۲- جواب همه ي محبت هايي كه مي كنيد. مثال: به درد عمه ات مي خوره... ۳- توجيه كليه ي بيقوارگي ها/رفتارهاي نامتناسب شما (تنها براي دخترخانم ها). مثال: به عمه ات رفتي. ۴- خيلي چيزهاي بدِ ديگه. از ذكر مثال معذوريم...

غذاي مورد علاقه: شله زرد، سمنو.

ضرب المثل: ندارد (تخفيف به دليل تعدد در نقش هاي سمبليك).

زير شاخه ها: شوهر عمه: يك مرد پولدار كه سيبيل قيطاني دارد و چندش آور است. پسرعمه/دخترعمه: همبازي دوران كودكي كه در بزرگسالي حالتان را به هم مي زنند.

مشاغل كاذب: Match-Making

چهره هاي معروف: عمه ليلا.

ترجيع بند: دختر كه رسيد به بيست، بايد به حالش گريست. (شما رو نمي دونم ولي من اينو از عمه ام مي شنوم نه از خاله ام!)

داشتن يك عمه كه در توصيفات فوق صدق نكند جزو خوش شانسي هاي زندگي است.



۳- دايي

معناي لغوي: برادر مادر

معناي استعاره اي: هر مردي كه با مادر رابطه ي گرم و صميمي داشته باشد/هر مردي كه پتانسيل كتك خوردن توسط پدر را داشته باشد.

نقش سمبليك: يكي از معدود مرداني كه هر چند به سياست علاقه مند است اما حس گرمي به شما مي دهد، هميشه حرفهايتان را مي فهمد و مي شود پيشش گريه كرد.

غذاي مورد علاقه: فسنجون.

ضرب المثل: عروس را كه مادرش تعريف كنه، براي آقا داييش خوبه. اگه خاله ام ريش داشت آقا داييم بود.

زير شاخه ها: زن دايي: يك زن چاق و شاد كه خيلي كدبانو است و جلوي مادر قپي مي آيد. پسردايي/دختردايي: همبازي دوران كودكي كه در بزرگسالي مثل يك همرزم ساپورتتان مي كنند.

چهره هاي معروف: علي دايي، دايي جان ناپلئون.

ترجيع بند: همه چيز زير سر اين انگليساست.

سعي كنيد حتما حداقل يك دايي داشته باشيد.



۴- عمو

معناي لغوي: برادر پدر

معناي استعاره اي: هر مردي كه با پدر رابطه ي گرم و صميمي داشته باشد.

نقش سمبليك: يكي از مرداني كه شما هميشه بايد بهش بوس بدهيد و بعد برويد كارتون ببينيد تا او با پدر حرفهاي جدي بزند. يكي از مرداني كه مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزي مي پزد و هميشه وقتي مي رود پدر ساكت شده، به فكر فرو مي رود.

غذاي مورد علاقه: قرمه سبزي، آبگوشت.

ضرب المثل: عقد دختر عمو پسر عمو را در آسمان بستند.

زير شاخه ها: زن عمو: يك زن خوشگل كه زياد به شما توجه نمي كند و خودش را براي مادر مي گيرد، دخترعمو/پسرعمو: همبازي دوران كودكي كه اگر تا هجده-بيست سالگي دوام آورده باهاش ازدواج نكنيد خطر را از سر گذرانده ايد.

مشاغل كاذب: بازي در قصه هاي ايراني-اسلامي.

چهره هاي معروف: عمو زنجيرباف، عمو يادگار، عمو پورنگ.

داشتن يك عمو ي پولدار خيلي خوب است

منبع:marshalmodern

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۵۳ قبل از ظهر
ويژگيهاي دختران با کلاس :
1)برداشتن ابرو به مقدار زيادوحتي تراشيدن از بيخ!!!
2) کشيدن سيگار مور!!!
3)بحث نكردن در مورد انتخابات رياست جمهوري آمريکا چون چيزي حاليشون نميشه!!!
4) نگرفتن ناخن هاي انگشتان دست تا مرز 20 سانت!!!
5) خفه كردن خود در تماشاي برنامه هاي تلويزيون
۶)گوش دادن موسيقي هاي استاد شجريان!
7) نوشيدن نوشابه هاي زرد!
8) اظهار عدم تمايل به ازدواج تا 30 سالگي!
9) تظاهر به ديوانه بودن!
10) بحث در مورد فضاي فکري گورباچوف
--------------------------------------------------------------------------------
چندتا از بهانه های دخترا: فاصله سني مون خيلي زياده(يعني خيلي از مرحله پرتي) من به تو علاقه به اون صورت ندارم(يعني خيلي بد هيکلي) من الان تو موقعيت بدي هستم(يعني دلم يه جا ديگه گيره) تقصير تو نيست تقصير منه (يعني عجب غلطي کردم با تو دوست شدم) من تو دوستيمون از هيچ کاري دريغ نکردم(يعني هر غلطي خواستم کردم) ديروز يه خواستگار دکتر داشتم (يعني زودتر بيا منو بگير) من هميشه نماز مي خونم تو هم نماز بخون (يعني مثلا من خيلي دختر پاک و خوبيم بيا منو بگير

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۵۴ قبل از ظهر
بيو گرافي لعنتي من!!!
پس از 9 ماه ورجه وورجه متولد شدم.

یک روزگی: ناخواسته، عریان جلوی یک پرستار نامحرم ظاهر شده بودم و حتی پرستار بی حیا بدون چشم های درویش شده، مدام به پشت من می زد!

یک سالگی: در حالیکه عمویم من را بالا و پایین می انداخت و هی می گفت گوگوری مگوری، یهو لباسش خیس شد!

چهارسالگی: در حین بازی با پدرم مشتی محکم بر دماغش زدم و در حالیکه او گریه می کرد، من می خندیدم! نمی دانم چرا؟!

هفت سالگی: پا به کلاس اول گذاشتم و در آنجا نوشتن جملاتی از قبیل آن مرد آمد، آن مرد با ال90 آمد را یاد گرفتم.

نه سالگی: در حین فوتبال توی کوچه شیشه همسایه را شکستم ولی انداختم پای پسر همسایه دیگرمان. بنده خدا سر شب یک کتک مفصل از باباش خورد تا دیگر او باشد که شیشه همسایه را بشکند و بعدش هم دروغکی اصرار کند که من نبودم پسر همسایه بود که الکی انداخت پای من!

دوازده سالگی: به دوره راهنمایی و یک مدرسه جدید وارد شدم. در حالی که من هنوز به اخلاق ناظم آنجا آشنا نشده بودم ولی ناظم آنجا کاملاً به اخلاق من آشنا شده بود و به همین خاظر چندین و چند منفی انضباطی گرفتم! البته به محض اینکه به اخلاق ایشان آشنا شدم، چند پلاستیک پفک در لوله اگزوز ماشینش فرو کردم!

هجده سالگی: در این سال من هیچ درسی برای کنکور نخواندم ولی در رشته فراگیرغیرانتفاعی شبانه ی علمی کاربردی کاردانی میخ کج کنی در دانشگاه آزاد واحد بوقمنچزآباد (البته یکی ازشعب توابع روستاهای بوقمنچزآباد!) قبول شدم.

بیست و چهار سالگی: در این سال دانشگاه آزاد به اصرار مدرک کاردانی ام را که هنوز نیمی از واحدهایش مانده بود تا پاس شود، به من داد!

بیست و شش سالگی: رفتم زن بگیرم، گفتند باید یک شغل پردرآمد داشته باشی. رفتم یک شغل پردآمد داشته باشم، گفتند باید سابقه کارداشته باشی. رفتم دنبال سابقه کار که در نهایت سابقه کار به من گفت: بی خیال زن گرفتن!

سی وسه سالگی: بالاخره با یکی مثل خودمون که در ترشی قرار داشت قرارمدارهای ازدواج و خواستگاری و عقد و بله برون و نخیردرون و پاتخت و کنارتخت و گوشه پایین سمت چپ تخت و... رو گذاشتیم.

چهل ویک سالگی: در این سال گل پسر بابا که می خواست بره کلاس اول، دوتا پاش رو کرده بود توی یک کفش که لوازم التحریر دارا و سارا میخوام. بردمش لوازم التحریری تا انتخاب کنه. ورپریده بیشترشو سارا برمی داشت تا دارا!

شصت وشش سالگی: تمام دندانهایم را کشیده بودم و حالا باید دندان مصنوعی می خریدم. به علت اینکه حقوق بازنشستگی ما اجازه خرید دندان مصنوعی صفرکیلومتر رو نمی داد، دندان مصنوعی پدربزرگ همکلاسی سابقم رو که تازه به رحمت خدا رفته بود(!) برای حدااکثر بیست سال اجاره کردم. معلوم بود که این دندان مصنوعی ها یک بار هم مسواک نخورده ولی خوبیش این بود که حداقل شبها یک لیوان آب یخ بالای سرم بود!

هفتاد و هشت سالگی: به علت سن بالای من و همسرم، پسرانمان( شما بخوانید عروسهایمان!) ما را به خانه هایشان راه نمی دادند.

هشتاد و پنج سالگی: بلافاصله پس از خوردن یک کله پاچه درست حسابی دندان مصنوعی ها را به ورثه پس دادم تا دندانهایش را بین خودشان تقسیم کنند!

نود سالگی: همه فامیل در مورد اینکه من این همه عمر کرده بودم، زیادی حرف شده بودند وفردای همین حرف های زیادی بود که به طور نابهنگامی خدابیاورز شدم!

منبع:مارشال مدرن

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۵۴ قبل از ظهر
لوتي ترين اس ام اس سال: چروك لباتيم، بخند تا فنا شيم!
-------------------------------------------------------------------------------------------------
انالله وانااليه راجعون...
ارسال كننده اين پيام كشته ومرده شماست.
-------------------------------------------------------------------------------------------------
هرگز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را ... هرگز نمی گیرد کسی در قلب من جای تو را
هیجان زده نشو! پشت یه کامیون نوشته بود!

-------------------------------------------------------------------------------------------------
زن: اگه امشب نيايي بريم خونه مامانم ديگه منو نمي‌بيني! مرد: براي چي؟ زن: واسه اينكه چشمهاتو درمي‌آرم!
-------------------------------------------------------------------------------------------------
آب ميوه صداتم، چرخ كرده نگاتم، قربون اون چشاتم، كشته خنده‌هاتم، كلاچ اون پاهاتم، من مرده هواتم، تا عمر دارم باهاتم (جمال هر چي با مرامه، سوت بلبلي..!)
-------------------------------------------------------------------------------------------------
اميدوارم خوشبختي مثل سگ پاچتو بگيره, مثل سوسک ازت بالا بره, مثل انگل تو وجودت باشه, مثل عقرب نيشت بزنه و مثل آف هميشه واست بياد

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۵۵ قبل از ظهر
مهم ترين سوال هاي جامعه ايروني!!

1) اجتماعي:

كي عاشق كي شده؟

كي مراسم مي گيرن؟

مهريه­اش چقدر بود؟

جهيزيه اش چيا بود؟

آيا حامله است؟

چي زائيده؟






--------------------------------------------------------------------------------



2) هنري:

كي با كي نسبت داره؟

كي چقدر مي گيره؟

كي قراره با كي ازدواج كنه؟

كي با كي به هم زده؟

كي كجا رقصيده؟




--------------------------------------------------------------------------------



3) اداري:

كي چقدر مي گيره

كي قراره مدير بشه؟

كي با مدير نسبت داره؟

كي با مدير به هم زده؟

كي قراره ازدواج كنه ؟




--------------------------------------------------------------------------------



۴) مراسم عروسي

كي چي پوشيده؟

كي چي خريده؟

كي چي ماليده

كي با چي آمده؟

كي بخاطر كي نيومده؟




--------------------------------------------------------------------------------



۵)بعد از مراسم:

كي چي پوشيده بود؟

كي چي آورده بود؟

كي چرا نيومده بود؟

كي بدون دعوت آمده بود؟

كي بود كه چيز مناسبي نپوشيده بود؟!




--------------------------------------------------------------------------------



۶) تركيبي:

كي، كجا و با كي نسبت داشت كه حالا داره چقدر مي گيره؟

كي عاشق كي بود كه حالا چرا بره با يه، كي ديگه ازدواج كنه؟

كي از كجا آورد كه تونسته چي بخره؟

كي با كي به هم زده كه با كي خوب شده؟

كي با كي كجا رقصيده بودن كه چرا چيز مناسبي نپوشيده بودن؟

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۵۶ قبل از ظهر
\__/
(=''=)
(\__/)

ببخشید پیشی من پریده تو گوشی شما
-------------------------------------------------------------------------------------------------
خدايا به هر که دوست ميداری بياموز که اس ام اس 15 تومان بيشتر نيست و به هر که بيشتر دوست ميداری بياموز که ارزش يک دوست بيش از 15 تومان است...
-------------------------------------------------------------------------------------------------
jooooooooooooo
oooooooooooooo
oooooooooooooo
oooooooooooooone man nafaso dashtii ?!!!
------------------------------------------------------------------------------------------------
شخصي مشغول شستن ماشينش بود. ازش پرسيدند: چرا از پلاك ماشين شروع كردي؟ جواب داد: آخر دفعه قبل كه ماشين مي‌شستم، وقتي به پلاكش رسيدم، ديدم ماشين خودم نيست.
-------------------------------------------------------------------------------------------------
ه <@> من تو ><( ( (:> ..........................نفهمیدی؟ میگم به چشم من تو ماهی!!
-------------------------------------------------------------------------------------------------
تو بهترين، عزيزترين، مهربونترين، دوست داشتني ترين و زيباترين دوستي که داري منم؟
-------------------------------------------------------------------------------------------------
پنج روش آدم شدن:..........................................................................كنجكاو نشو تو آدم بشو نیستی
-------------------------------------------------------------------------------------------------
میدونی بهترین یونجه مال كجاست..............؟
؟
؟
؟
اشكال نداره میرم از یه گاو دیگه میپرسم
-------------------------------------------------------------------------------------------------
هواشناسي اعلام کرد: طي 24 ساعت گذشته اينجا يکي خيلي هواتو کرده
-------------------------------------------------------------------------------------------------
تو خري سگي گاوي گوسفندي ميموني بزي گوساله اي... براي فروش نداري؟
-------------------------------------------------------------------------------------------------
مي خواي که يچي بگم آتيشت بزنه؟
محبت از درخت بياموز که سايه از سر هيزم شکن هم بر نمي دارد.
-------------------------------------------------------------------------------------------------
وقتي از همه چي خسته شدي وقتي حس مي کني همه درها به روت بسته شده وقتي دلت پر از غم و غصه ست ، تا جايي که مي توني دستات رو به طرف آسمون بلند کن و با تمام توان بزن تو سرت !!!
-------------------------------------------------------------------------------------------------
آرزوهاتو یه جا یادداشت كن و همشون رو یكی یكی از خدا بخواه . خدا یادش نمیره ، ولی تو یادت میره كه چیزی كه امروز داری ، آرزوی دیروزت بود
-------------------------------------------------------------------------------------------------
دیوونه ، ولگرد ، سنگ دل ، ترسو ، دروغگو ، احمق ، رذل ، مسخره چیه جا خوردی ؟حالا حروف اول این كلمات رو كنار هم بذار ببین چی میشه
-------------------------------------------------------------------------------------------------
همیشه غمگین ترین و رنجور ترین لحظات انسان توسط كسی ساخته میشه كه شیرین ترین و شاد ترین لحظات رو برای اون ساخته
-------------------------------------------------------------------------------------------------
میدونی رفیق : اگه حماقت وجود نداشت ، دانایی هم معنا نداشت . اگه زشتی نبود ، زیبایی هم بی معنی بود . میبینی ، دنیا به تو هم نیاز داره
-------------------------------------------------------------------------------------------------
صبح ها نمی تونم صبحونه بخورم چون دوستت دارم.
ظهرها نمی تونم ناهار بخورم چون دوستت دارم.
شبها نمی تونم شام بخورم چون دوستت دارم
شبها نمیتونم بخوابم...چون گرسنمه!!!
-------------------------------------------------------------------------------------------------
ريزش موهاي خود را به دست خدا بسپاريد . . . شامپو يـــــد الله
-------------------------------------------------------------------------------------------------
خر
خر
خر
خر
خر
خر
خرابتم رفيق...!

-------------------------------------------------------------------------------------------------
می دونی اگه توی یک جیبت 80هزار تومان و توی جیب دیگرت یه چک پول باشه چی می شه؟
بابات داد می زنه می گه: پدرسوخته! چرا شلوار منو پوشیدی؟
-------------------------------------------------------------------------------------------------
>-->-o
می دونی این چیه؟ این منم که از دوری تو مردم!
-------------------------------------------------------------------------------------------------
تا حالا فکر کردي اگه نوماس اديسون نبود، مجبور بوديم تو تاريکي تلويزيون نگاه کنيم؟
-------------------------------------------------------------------------------------------------
ميخوام بگم دوستت دارم... نه به 21 زبان زنده دنيا... بلکه به زبان قلبم....
گوش کن: تالاپ..تولوپ...
-------------------------------------------------------------------------------------------------
زندگی قشنگه اگه با تو باشه . . . مرگ قشنگه اگه برای تو باشه . . . دلتنگی قشنگه اگه به خاطر تو باشه . . . من قشنگم اگه با تو باشم . . . اما تو هر کاری بکنی قشنگ نميشی ! پس بيخود زور نزن .
-------------------------------------------------------------------------------------------------
از اداره هوا شناسی مزا حمتون می شم، ببخشید اگه یه نفر دلش هوای تو رو کرده با شه باید چی کار کنه؟؟
-------------------------------------------------------------------------------------------------
پشتت رو نگاه كن ببين دم داري؟
......
خوب نگاه كن
....
نداري؟ پس خودتي!
چون خر ما از كره گي دم نداشت!
-------------------------------------------------------------------------------------------------
يادته يه روز تو رو از بابانوئل خواسته بودم؟
امروز اومد گفت من تو كار *** بنجل نيستم!
-------------------------------------------------------------------------------------------------
من تازه فهميدم که تو تنها کسي هستي که تو جاده ها ي پر پيچ و خم زندگيم تنهام نميزاري و ميشه بهت اعتماد کرد ازت ممنونم لاستيک دنا !
-------------------------------------------------------------------------------------------------
نوشابه 500 تومان، بستني 200 تومان، کره 400 نومان، آدامس 200 تومان، بيسکويت 400 تومان،
روت ميشه اس ام اس 14 تومني نفرستي؟؟!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۵۶ قبل از ظهر
آدم به شش دلیل شانس آورده! چون حوا نمی تونسته بهش بگه:
1.من ادمت کردم
2.برو از شوهر مردم یاد بگیر
3.دیشب کجا بودی
4.پولاتو دادی مامانت
5.مامانم اینا
6.چرا به اون زنیکه نگاه کردی؟
-------------------------------------------------------------------------------------------------
زندگي دو چيز به من آموخت . . .
که هرچي فکر مي کنم يادم نمياد چي بود!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۵۹ قبل از ظهر
اگر از من بپرسند بهترین ، زیباترین ، شجاع ترین ، محبوب ترین و عاقل ترین آدم کیه ؟ انگشتمو به سمت تو دراز می کنم و میگم : این نمیتونه باشه !

http://www.centralclubs.com/images/smilies/ghahkardan.gif http://www.centralclubs.com/images/smilies/ghahkardan.gif
پاتو از زندگیم بکش بیرون ... جورابات بو میدن !
http://www.centralclubs.com/images/smilies/khande.gif http://www.centralclubs.com/images/smilies/khande.gif
توجه *** توجه

آیا می دانید 3 نفر اول کنکور گروههای ریاضی ، تجربی و انسانی از سس مایونز مهرام استفاده می کردند !

http://www.centralclubs.com/images/smilies/ajab.gif http://www.centralclubs.com/images/smilies/ajab.gif http://www.centralclubs.com/images/smilies/ajab.gif
يه مرد احمق به يه زن ميگه ساکت باش اما يک مرد دانا به يه زن ميگه نمي دوني وقتي لبهات بسته اند چقدر خوشکل ميشي
http://www.centralclubs.com/images/smilies/nishkhand.gif http://www.centralclubs.com/images/smilies/nishkhand.gif http://www.centralclubs.com/images/smilies/nishkhand.gif
من سر راه تو دامی از عشق پهن کردم
ولی تو به سرعت از کنار آن رد شدی و گفتی MIG MIG

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۴:۵۹ قبل از ظهر
-----*-----
می دونی این چیه؟
.
این تویی که تنها ستاره آسمون دل منی.
.
پایین تر نرو
.
.
.
********************
وای! اینا کجا بودن؟!
---------------------------------------------------------------------------------------------
برو پایین خیلی باحاله
.
.
.
.
.
.
باحال باحال باحال باحال باحال باحال
باحال باحال باحال باحال باحال باحال
باحال باحال باحال باحال باحال باحال
باحال باحال باحال باحال باحال باحال
---------------------------------------------------------------------------------------------
طوجه طوجه: عاموظش زبان فارصى در كمطر عز یک ماح 100% تزمينى
---------------------------------------------------------------------------------------------
sms ورزشی:
برو پایین
.
.
.
.
برو بالا
---------------------------------------------------------------------------------------------
(sms های بنزینِی!): تو برام اونقدر با ارزشی که حاضرم لیتر لیتر بنزیِنم رو به پات بریزم و آتیشش بزنم!
---------------------------------------------------------------------------------------------
در پی سهمِیه بندی شدن بنزیِن قیمت الاغ به شدت افزایش یافت... برو خوشحال باش قیمتت رفته بالا...!
---------------------------------------------------------------------------------------------
مردا دوست دارن همسر آينده شون :
مثل اسب نجيب، مثل سگ با وفا، مثل طاووس زيبا، مثل گربه ملوس، مثل گوسفند مطيع باشند.
اغلب هم به آرزوشون ميرسن، زني گيرشون مياد که:
مثل اسب جفتک مي زنه، مثل سگ پاچه مي گيره، مثل طاووس از دماغ فيل افتاده، مثل گربه چنگ مي زنه، مثل گوسفند نفهمه!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۵:۰۰ قبل از ظهر
صورت ماهت، چشماي نازت، طرز نگاهت، منو ياد گداي سر كوچمون مي ندازه!
---------------------------------------------------------------------------------------------
تو رو به قيمت جون، به همين يه لقمه نون، تو رو به ماه آسمون، به عاشقاي بي نشون تو رو به حرمت چشات، به همه مقدسات، تو رو به خود خدا، به هق هق شبونه هات قسمت مي دم...
جوراباتو بشور خفمون کردي!
---------------------------------------------------------------------------------------------
در ماهي تابه عشقت سوختم، بي وفا روغن بريز!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۵:۰۱ قبل از ظهر
درس اول :

يه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدير شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند…

يهو يه چراغ جادو روی زمين پيدا می کنن و روی اون رو مالش ميدن و جن چراغ ظاهر ميشه…

جن ميگه: من برای هر کدوم از شما يک آرزو برآورده می کنم…

منشی می پره جلو و ميگه: اول من ، اول من!

من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار يه قايق بادبانی شيک باشم و هيچ نگرانی و غمی از دنيا نداشته باشم !

پوووف! منشی ناپديد ميشه ...

! بعد مسوول فروش می پره جلو و ميگه: حالا من ، حالا من

من می خوام توی هاوايی کنار ساحل لم بدم ، يه ماساژور شخصی و يه منبع بی انتهای نوشیدنی ! داشته باشم و تمام عمرم حال کنم ...

پوووف! مسوول فروش هم ناپديد ميشه…

بعد جن به مدير ميگه: حالا نوبت توئه…

مدير ميگه: من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن !!!

نتيجه : اخلاقی اينکه هميشه اجازه بده که رئيست اول صحبت کنه !



درس دوم :

يه روز يه کشيش به يه راهبه پيشنهاد می کنه که با ماشين برسوندش به مقصدش…

راهبه سوار ميشه و راه ميفتن…

چند دقيقه بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشيش زير چشمی يه نگاهی به پای راهبه ميندازه…

راهبه ميگه: پدر روحانی ، روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار… !

کشيش قرمز ميشه و به جاده خيره ميشه...

چند دقيقه بعد بازم شيطون وارد عمل ميشه و کشيش موقع عوض کردن دنده ، بازوش رو با پای راهبه تماس ميده…!

راهبه باز ميگه: پدر روحانی! روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار!!!

کشيش زير لب يه فحش ميده و بيخيال ميشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه…

بعد از اينکه کشيش به کليسا بر می گرده سريع ميدوه و از توی کتاب روايت مقدس ۱۲۹ رو پيدا می کنه و می بينه که نوشته: به پيش برو و عمل خود را پيگيری کن… کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی میرسی !!!

نتيجه اخلاقی اينکه اگه توی شغلت از اطلاعات شغلی خودت کاملا آگاه نباشی، فرصتهای بزرگی رو از دست ميدی!!!





درس سوم :

بلافاصله بعد از اينکه زن پيتر از زير دوش حمام بيرون اومد پيتر وارد حمام شد

همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد

زن پيتر يه حوله دور خودش پيچيد و رفت تا در رو باز کنه…

همسايه شون -رابرت- پشت در ايستاده بود

تا رابرت زن پيتر رو ديد گفت: همين الان ۱۰۰۰ دلار بهت ميدم اگه اون حوله رو بندازی زمين!

بعد از چند لحظه ، زن پيتر حوله رو ميندازه و رابرت چند ثانيه تماشا می کنه و ۱۰۰۰ دلار به زن پيتر ميده و ميره…!

زن دوباره حوله رو دور خودش پيچيد و برگشت

پيتر پرسيد: کی بود زنگ زد؟ زن جواب داد: رابرت همسايه مون بود…

پيتر گفت: خوبه… چيزی در مورد ۱۰۰۰ دلاری که به من بدهکار بود گفت؟!!

نتيجه اخلاقی: اگه شما اطلاعات حساس مشترک با کسی داريد که به اعتبار و آبرو مربوط ميشه ، هميشه بايد در وضعيتی باشيد که بتونيد از اتفاقات قابل اجتناب جلوگيری کنيد !!!



درس چهارم :



من خيلی خوشحال بودم !

من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بوديم والدينم خيلی کمکم کردند دوستانم خيلی تشويقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود…

فقط يه چيز من رو يه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…!

اون دختر باحال ، زيبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم…

يه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوين عروسی !

سوار ماشينم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت :

اگه همين الان ۵۰۰ دلار به من بدی بعدش حاضرم با تو …………….!

من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم…

اون گفت: من ميرم توی اتاق خواب و اگه تو مايل به اين کار هستی بيا پيشم…

وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خيره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقيقه ايستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم…!

يهو با چهره نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم!!!

پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بيرون اومدی…!

ما خيلی خوشحاليم که چنين دامادی داريم و هيچکس بهتر از تو نمی تونستيم برای دخترمون پيدا کنيم به خانوادهء ما خوش اومدی !!!

نتيجه اخلاقی: هميشه کيف پولتون رو توی داشبورد ماشينتون بذاريد !!!





درس پنجم :

يه شب خانم خونه به خونه بر نميگرده و تا صبح پيداش نميشه!

صبح بر ميگرده خونه و به شوهرش ميگه كه ديشب مجبور شده خونه يكی از دوستهای صميميش (مونث) بمونه...

شوهر بر ميداره به ۲۰ تا از صميمی ترين دوستهای زنش زنگ ميزنه ولی هيچكدومشون حرف خانم خونه رو تاييد نميكنن!

يه شب آقای خونه تا صبح برنميگرده خونه. صبح وقتی مياد به زنش ميگه كه ديشب مجبور شده خونه يكی از دوستهای صميميش (مذكر) بمونه...

خانم خونه بر ميداره به ۲۰ تا از صميمی ترين دوستهای شوهرش زنگ ميزنه : ۱۵ تاشون تاييد ميكنن كه آقا تمام شب رو خونهء اونا مونده! ۵ تای ديگه حتی ميگن كه آقا هنوزم خونه اونا پيش اوناست !!!

نتيجه اخلاقی: يادتون باشه كه مردها دوستهای بهتری هستند !





درس ششم :

چهار تا دوست كه ۳۰ سال بود همديگه رو نديده بودند توی يه مهمونی همديگه رو می بينن و شروع می كنن در مورد زندگی هاشون برای همديگه تعريف كنن...

بعد از مدتی يكی از اونا بلند ميشه ميره دستشويی. سه تای ديگه صحبت رو می كشونن به تعريف از فرزندانشون :
اولی: پسر من باعث افتخار و خوشحالی منه. اون توی يه كار عالی وارد شد و خيلی سريع پيشرفت كرد.

پسرم درس اقتصاد خوند و توی يه شركت بزرگ استخدام شد و پله های ترقی رو سريع بالا رفت و حالا شده معاون رئيس و اونقدر پولدار شده كه حتی برای تولد بهترين دوستش يه مرسدس بنز بهش هديه داد !
دومی: جالبه. پسر من هم مايه افتخار و سرفرازی منه. توی يه شركت هواپيمايی مشغول به كار شد و بعد دوره خلبانی گذروند و سهامدار شركت شد و الان اكثر سهام اون شركت رو تصاحب كرده. پسرم اونقدر پولدار شد كه برای تولد صميمیترين دوستش يه هواپيمای خصوصی بهش هديه داد !!!
سومی: خيلی خوبه. پسر من هم باعث افتخار من شده ...

اون توی بهترين دانشگاههای جهان درس خوند و يه مهندس فوق العاده شد. الان يه شركت ساختمانی بزرگ برای خودش تاسيس كرده و ميليونر شده. پسرم اونقدر وضعش خوبه كه برای تولد بهترين دوستش يه ويلای ۳۰۰۰ متری بهش هديه داد!


هر سه تا دوست داشتند به همديگه تبريك می گفتند كه دوست چهارم برگشت سر ميز و پرسيد اين تبريكات به خاطر چيه؟!

سه تای ديگه گفتند: ما در مورد پسرهامون كه باعث غرور و سربلندی ما شدن صحبت كرديم راستی تو در مورد فرزندت چی داری تعريف كنی؟!
چهارمی گفت: دختر من رقاص کاباره شده و شبها با دوستاش توی يه كلوپ مخصوص كار ميكنه!

سه تای ديگه گفتند: اوه مايه خجالته چه افتضاحی !!!

دوست چهارم گفت: نه! من ازش ناراضی نيستم. اون دختر منه و من دوستش دارم. در ضمن زندگی بدی هم نداره.

اتفاقا همين دو هفته پيش به مناسبت تولدش از سه تا از صميمی ترين دوست پسراش يه مرسدس بنز و يه هواپيمای خصوصی و يه ويلای ۳۰۰۰ متری هديه گرفت !!!

نتيجه اخلاقی: هيچوقت به چيزی كه كاملا در موردش مطمئن نيستی افتخار نكن !!!





درس هفتم :

توی اتاق رختكن كلوپ گلف ، وقتی همه آقايون جمع بودند يهو يه موبايل روی يه نيمكت شروع ميكنه به زنگ زدن.

مردی كه نزديك موبايل نشسته بود دكمه اسپيكر موبايل رو فشار ميده و شروع می كنه به صحبت.

بقيه آقايون هم مشغول گوش كردن به اين مكالمه ميشن ...
مرد: الو؟
صدای زن اونطرف خط: الو سلام عزيزم. تو هنوز توی كلوپ هستی؟
مرد: آره !

زن: من توی فروشگاه بزرگ هستم

اينجا يه كت چرمی خوشگل ديدم كه فقط ۱۰۰۰ دلاره! اشكالی نداره اگه بخرمش؟

مرد : نه. اگه اونقدر دوستش داری اشكالی نداره!
زن: من يه سری هم به نمايشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهای جديد ۲۰۰۶ رو ديدم. يكيشون خيلی قشنگ بود قيمتش ۲۶۰۰۰۰ دلار بود !
مرد: باشه. ولی با اين قيمت سعی كن ماشين رو با تمام امكانات جانبی بخری !
زن: عاليه. اوه يه چيز ديگه اون خونه ای رو كه قبلا ميخواستيم بخريم دوباره توی بنگاه گذاشتن برای فروش. ميگن ۹۵۰۰۰۰ دلاره
مرد: خب… برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولی سعی كن ۹۰۰۰۰۰ دلار بيشتر ندی !!!
زن: خيلی خوبه. بعدا می بينمت عزيزم. خداحافظ
مرد: خداحافظ
بعدش مرد يه نگاهی به آقايونی كه با حسرت نگاهش ميكردن ميندازه و ميگه: كسی نميدونه كه اين موبايل مال كيه ؟!

نتيجه اخلاقی: هيچوقت موبايلتونو جايی جا نذارين !!!





درس هشتم :

يه زوج ۶۰ ساله به مناسبت سی و پنجمين سالگرد ازدواجشون رفته بودند بيرون كه يه جشن كوچيك دو نفره بگيرن.

وقتی توی پارك زير يه درخت نشسته بودند يهو يه فرشته كوچيك خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: چون شما هميشه يه زوج فوق العاده بودين و تمام مدت به همديگه وفادار بودين من برای هر كدوم از شما يه دونه آرزو برآورده ميكنم!
زن از خوشحالی پريد بالا و گفت:

! چه عالی! من ميخوام همراه شوهرم به يه سفر دور دنيا بريم

فرشته چوب جادوييش رو تكون داد و پوف! دو تا بليط درجه اول برای بهترين تور مسافرتی دور دنيا توی دستهای زن ظاهر شد !
حالا نوبت شوهر بود كه آرزو كنه .

مرد چند لحظه فكر كرد و گفت:

… اين خيلی رمانتيكه ولی چنين بخت و شانسی فقط يه بار توی زندگی آدم پيش مياد

! بنابراين خيلی متاسفم عزيزم آرزوی من اينه كه يه همسری داشته باشم كه ۳۰ سال از من كوچيكتر باشه
زن و فرشته جا خوردند و خيلی دلخور شدند. ولی آرزو آرزوئه و بايد برآورده بشه.

فرشته چوب جادوييش رو تكون داد و پوف! مرد ۹۰ سالش شد !!!

نتيجه اخلاقی: مردها ممكنه زرنگ و بد*** باشند ، ولی فرشته ها زن هستند !!!





درس نهم :

: يه مرد ۸۰ ساله ميره برای چك آپ. دكتر ازش در مورد وضعيت فعليش می پرسه و پيرمرد با غرور جواب ميده
هيچوقت به اين خوبی نبودم. تازگيا با يه دختر ۲۵ ساله ازدواج كردم و حالا باردار شده و كم كم داره موقع زايمانش ميرسه

نظرت چيه دكتر؟!
دكتر چند لحظه فكر ميكنه و ميگه: خب بذار يه داستان برات تعريف كنم. من يه نفر رو می شناسم كه شكارچی ماهريه.

اون هيچوقت تابستونا رو برای شكار كردن از دست نميده. يه روز كه می خواسته بره شكار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر ميداره و ميره توی جنگل!

همينطور كه ميرفته جلو يهو از پشت درختها يه پلنگ وحشی ظاهر ميشه و مياد به طرفش شكارچی چتر رو می گيره به طرف پلنگ و نشونه می گيره و ….. بنگ! پلنگ كشته ميشه و ميفته روی زمين!!!
پيرمرد با حيرت ميگه: اين امكان نداره! حتما يه نفر ديگه پلنگ رو با تير زده!
دكتر يه لبخند ميزنه و ميگه: دقيقا منظور منم همين بود !!!

نتيجه اخلاقی: هيچوقت در مورد چيزی كه مطمئن نيستی نتيجه كار خودته ادعا نداشته نباش !!!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۵:۰۲ قبل از ظهر
زندگی تاس خوب آوردن نیست، تاس بد را خوب بازی کردنه
---------------------------------------------------------------------------------------------
جملات رمانتيک ويژه پيچوندن : - آرزوي من خوشبختي توست، با من باشي يا نباشي فرقي نميکنه!! - خودم هم نمي دونم چيکار ميخوام بکنم.نميخوام تو به آتيش من بسوزي!!! - تو هم خوشگلي،هم باهوشي،هم زرنگي.. .آدمهايي خيلي بهتر از من گيرت مياد!! - ما مدلهاي ذهنيمون با هم فرق ميکنه!! هيچ پروسيجري براي تلفيق اين دو مدل نداريم!! - تاکيد مداوم بر برخي جملات شريعتي:"اگر عشق دوام يابد،به ابتذال ميکشد

---------------------------------------------------------------------------------------------
جیگرم، نفسم، همسرم، همدستم، همپام، همدلم درد می کنه. دکتر خوب سراغ نداری؟
---------------------------------------------------------------------------------------------
زندگي بدون عشق مساويست با...جمعه بدون يانگوم
---------------------------------------------------------------------------------------------
رتبه اول کنکور رو مياره بهش ميگن چه کار کردي؟ ميگه روزي 25 ساعت درس مي خوندم!!!! ميگن مگه ميشه؟ ميگه آره: صبح يک ساعت زود تر بيدار مي شدم
---------------------------------------------------------------------------------------------
5حقيقت زندگی:
1 تو نمي توني همه ي دندوناتو با زبونت لمس کني
2 . همه ي احمق ها بعد از خوندن حقيقت اول اونو امتحان مي کنن
3 . حقيقت اول يه دروغه
4 . الان تو لبخند زدي چون يک احمقي
5 . به زودي اين اس ام اس و براي يه احمق ديگه هم ميفرستي

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۵:۰۳ قبل از ظهر
چگونه با کلاس شويم


اگر شما ذاتا انسان با کلاسي هستيد که هيچ! در غير اين صورت بايد از هر
فرصتي براي نشان دادن اين موضوع استفاده کنيد. شايد باورتان نشود، ولي
شما مي‌توانيد از جراحت خود نيز براي کلاس گذاشتن استفاده کنيد. فقط
کافيست جواب‌هاي زير را با اندکي قيافه موجّه بيان کنيد:

اگر شصت پاي شما زير اجاق گاز گير کرده و شما آن را باندپيچي کرده‌ايد،
هر گاه علت آن را از شما جويا شدند بايد جواب دهيد: موقع تکان دادن
پيانوي بابام، پام مونده زيرش!

اگر صورت شما بر اثر جوشکاري، زير آفتاب سوخته بايد بگوييد: از اسکي
آخر هفته نمي‌تونم بگذرم!

اگر به خاطر تک‌چرخ زدن با موتور براوو جلوي مدرسه دخترانه به زمين
خورده‌ايد در جواب بايد بگوييد: با موتور هزار داداشم تو جاده چالوس
تصادف کرديم!

اگر انگشت دست شما به ماهيتابه پيازداغ چسبيده علت آن را چنين بيان
کنيد: ديشب با قهوه جوش اينجوري شد!

اگر بر اثر ضربه چکش ناخن شما شکسته بايد بگوييد: به سيم گيتارم گير
کرده!

اگر بر اثر زد و خورد در صف روغن کوپني زير چشم شما کبود شده جوابتان
اين باشد: چند روز پيش توپ تنيس به صورتم خورد!

اگر صورت شما بر اثر خوردن خرماي خيرات و چاي و شيريني، مملو از جوش
شده علتش را چنين وانمود کنيد: خواهرم از هلند، شکلات زيادي آورده!

اگر ميني بوس شما در جاده خاکي چپ کرد و حسابي مجروح شديد بسيار عصباني
بگوييد: الکي مي‌گن زانتيا ايربگ داره!

اگر کف دست شما به قوري سماور چسبيد بگوييد: حواسم نبود ميله شومينه
زيادي داغ شد!

اگر موها و ابروهاي شما در چهارشنبه‌سوري سوخت جواب دهيد: بچه همسايه
را از ميان شعله‌هاي آتش بيرون کشيدم !
جوک
نكته كنكوري: راستي، شما اينقدر بي كلاس بوديد كه اين مطلب را تا آخر
خونديد؟)

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۵:۰۳ قبل از ظهر
به یارو میگن اگه حالت تهوع بهت دست بده چیکارمی کنی میگه باهاش دست نمی دم
---------------------------------------------------------------------------------------------
مثبت انديشي يعني اينكه اگر يه گنجشك روي سرت چلقوز كرد، خوشحال باشي از اينكه گاوها پرواز نمي‌كنند!
---------------------------------------------------------------------------------------------
مرد به سرعت به خانه امد و فریاد زد عزیزم ساکتو ببند .من همین الان ۱۰ میلیون دلار برنده شدم . زن : ساکها رو برای ساحل ببندم یا کوه . مرد : مهم نیست فقط ساکتو ببندو از جلو چشام دور شو
---------------------------------------------------------------------------------------------
به پشه ميگن: چرا زمستون پيداتون نيست؟؟؟ ميگه: نه اينکه تابستونا خيلي برخوردتون خوبه
---------------------------------------------------------------------------------------------
حیف نون زنگ ميزنه پيتزا سفارش ميده، مسئول سفارش ميگه: به نام؟ ميگه: خدا
---------------------------------------------------------------------------------------------
فرق دختر با پسر :دخترا با 1000 آرزو با يه پسري دوست ميشن پسرا با يه آرزو با 1000 تا دختر دوست ميشن
---------------------------------------------------------------------------------------------
مردای اروپایی یه زن دارن یه دوست دختر
زنشونو بیشتر دوست دارند
مردای آمریکایی یه زن دارن یه دوست دختر
دوست دخترشونو بیشتر دوست دارند
مردای ایرانی یه زن دارند صد تا دوست دختر
خاک بر سرا ننه هاشون بیشتر دوست دارند
---------------------------------------------------------------------------------------------
یک مقام آگاه آمریکایی فاش کرد: الیاس به آنها گفته ایران در حال ساخت بمب اتمیست.
---------------------------------------------------------------------------------------------
اگه خواستی یک کسی یه عاشقه همنفسی عمرشو حیرونت کنه جونشو قربونت کنه . . .جون مادرت رو ما یکی حساب نکن!!!!
---------------------------------------------------------------------------------------------
تفاوت پسران و دختران: دغدغه هاي يه پسر جوان - کار ندارم - پول ندارم - سربازي نرفتم - ماشين و خونه ندارم - و ... دغدغه هاي يه دختر جوان - لاک ناخنم پاک شده - مهري سرويس طلا خريده - دختر خاله ام ماشين داره - مامان غذاي خوب نمي پزه - عروسکم رو هنوز نخوابوندم - و ... عجب دنياي باحالي

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۵:۰۴ قبل از ظهر
این مقایسه توهین به دخترو پسر این دهه ها نیست صرفا مقایسه ای طنزآمیز و خاطر نشان کردن وضعیتی است که روشنفکران به آن عوارض دوره گذار و دینداران به آن نشانه های آخرالزمانی می گویند و در کل بهره ای از حقیقت دارد.انکار این مقایسه شاید خودیک نشانه ی آخرالزمانی باشد.



دختر دهه 60 :باید با آبرو باشم
دختر دهه 70 :باید تحصیلکرده باشم
دختر دهه 80 :باید پولدار باشم

پسر دهه 60 :دارم میرم جبهه
پسر دهه 70 :دارم میرم دختر بازی
پسر دهه 80 :دارم میرم بیمارستان سم زدایی


دختر دهه 60 : مرد باید با اخلاق باشه
دختر دهه 70 :مرد باید تحصیلکرده باشه
دختر دهه 80 :مرد باید پولدار باشه



پسر دهه 60 :در سن 25 سالگی سیگاری میشد
پسر دهه 70 :در 20 سالگی سیگاری می شد
پسر دهه 80 :قبل از سن بلوغ سیگاری می شود.



دختردهه 60 : 30 ساله شدم و احساس ترشیدگی می کنم
دختردهه 70 : 25 ساله شدم و احساس ترشیدگی می کنم
دختردهه 80 : 20 ساله شدم و احساس ترشیدگی می کنم



پسر دهه 60 : دارم میرم باشگاه ... دارم میرم زیر زمین بنوشم !!!
پسر دهه 70:دارم میرم مهمونی ... دارم میرم قلیون بکشم !!!
پسر دهه 80 :دارم میرم دبی ... دارم میرم توهم بزنم !!!


دختر دهه 60 : دوست پسر یکی اونهم یه عشق پاک
دختر دهه 70 :دوست پسر یکی یا دوتا . چند تا هم زاپاس برای روز مبادا
دختر دهه 80 : دوست پسر بین یک نفر تا یک هنگ یا تیپ در رده سنی بین 20 تا 60 سال مجرد تا صاحب عیال و چند سر عائله. بالاخره تو این همه آدم یکی پیدا میشه بخواد لباس عروس واسم بخره.


پسر دهه 60 :داریوش گوش می داد
پسر دهه 70 :ابی گوش می داد
پسر دهه 80 :مقلدین درجه 3و 4 داریوش و ابی را (که خواب عکس انداختن با داریوش را می بینند) را گوش می دهد .


دختر دهه 60 :دختر بدون بکارت باید بره بمیره
دختر دهه 70:اشتباه بزرگی کردم خاک تو سرم
دختر دهه 80 : دختر باکره یعنی امل و بی فرهنگ. باید بره بمیره.


پسر دهه 60 :شریعتی می خواند
پسر دهه 70 :شاملو می خواند
پسر دهه 80 :هری پاتر می خواند.



دختر دهه 60 :به خاطر حفظ آبرو همه کار می کنم
دختر دهه 70 :به خاطر دوست پسرم همه کار می کنم
دختر دهه 80 : به خاطر پول همه کار می کنم.


پسر دهه 60 :خانواده و پدر مادرم عزیزترین چیز است
پسر دهه 70 :دوست دخترم عزیز ترین چیزاست
پسر دهه 80 :مواد محرک و توهم زا و ماشینم عزیز ترین چیزند.


دختر دهه 60 :شوهر منجی نیست شوهر کردن سنت خدا و رسم زندگی ست.
دختر دهه 70 :شوهر شوهره شوهر... بالشت سره شوهر...
دختر دهه 80 :من یک افسرده ی روانی پر از غصه ام و شوهر منجی من است و دیگر هیچ راه نجاتی نیست.


پسر دهه 60 :در هر صورت باید زن بگیرم
پسر دهه 70 :باید پولداربشم و زن بگیرم
پسر دهه 80 :باید قاطی کنم و زن بگیرم.



دختر دهه 60 : زن روز و اعتمادی می خواند
دختر دهه 70 :فهیمه رحیمی و مهدی سهیلی می خواند
دختر دهه 80:بیشتر در اینترنت دنبال ف_*ل_ن*__ر شکن جدید و پروکسی است.



پسر دهه 60 :مرگ بر اثر جنگ با عراق
پسر دهه 70 :مرگ بر اثر تصادف با موتور و ماشین
پسر دهه 80 :مرگ بر اثر اور دز و سنکوپ بر اثر استعمال هرویین و ایدز و سوانح رانندگی



دختر دهه 60:سیگار کشیدن دختر یک کابوس است دختری که سیگار می کشد خراب است.
دختر دهه 70 :گهگاهی کنار پنجره یا واسه افه تو پارتی یا کافی شاپ یه دو نخ می کشم.
دختر دهه 80 :پیش به سوی آسم، سرطان حنجره ،ریه،نای و خون قبل از یائستگی.




جوان دهه 60 :جنگ زده بود
جوان دهه 70 :غرب زده بود
جوان دهه 80 :پوچ است.


دختر دهه 60 :از خدا می ترسم
دختر دهه 70 : از بی عشقی می ترسم
دختر دهه 80 :از بی پولی می ترسم.


جوان دهه 60 :خواب صلح و آرامش می دید
جوان دهه 70 :خواب بد بد می دید
جوان دهه 80 :فقط کابوس می بیند.


پدر برای پسر دهه 60 :در حکم یک پدر مقدس بود حرمتش کاملا حفظ می شد
پدر برای پسر دهه 70: در حکم یکی از اعضای خانواده بود باید به او حال داد.
پدر برای پسر دهه 80 :سر خره عوضی اسکل بی پدر مادر.




دختر دهه 60 : اول نجابت خود را به رخ می کشید
دختر دهه 70 : اول مدرک تحصیلی خود را به رخ می کشید
دختر دهه 80 : اول مارک و مدل اتومبیل و ریخت و قیافه خود را به رخ می کشد.




داماد دهه 60 :فقط پدر مادرم ،زن و بچه ،و کارم
داماد دهه 70 :فقط زن و بچه و عشق و حالم و کارم
داماد دهه 80 :فقط عشق و حالم و کارم.




عروس دهه 60 :بایدمثل مادرم سوخت و ساخت این ذات زندگی ست بدبختی و خوشبختی با هم.طلاق پاک کردن صورت مسئله ست و مسئله میزان بردباری صبر و توان مدیریت منه.باید سعی کنم مثل دو رود در کنار هم باشیم. باید مدیریت کنم این هنر زندگیه.
عروس دهه 70 :نباید سوخت وساخت اما باید زندگی کرد و همینطور در وقت لزوم مقابله به مثل.طلاق پایان تلخیه اما خب مجبورم بهم سخت بگذره ول می کنم میرم. این هنر زندگیه.
عروس دهه 80 :مثل دو کوه برابر هم.عوضی بره مهرمو می زارم اجرا یه راست می رم با یکی دیگه.خوش بگذرون و سختی نکش.این هنر زندگیه.




مرد دهه 60:خدا خانواده ثروت
مرد دهه 70 :خانواده ثروت خیانت به همسر
مرد دهه 80:ثروت، خیانت به همسر ،مصرف پروزاک و انواع دیگر قرص اعصاب .




عروس دهه 60:تقسیم وظایف رمز موفقیت و آسایشه. من طی یک سند قانونی همسر این مرد هستم نه دوست او .وظیفه من خانه داریه وظیفه مرد کار و تامین زندگی هر کس غیر از این به گوشم بخونه شیطانه.




عروس دهه 70 :تقسیم وظایف چیزیه که باید دوباره معنی و تعریف بشه.دلیل نداره من همیشه غذا درست کنم من کلاس گیتار دارم کلاس آواز دارم . فقط سه یا چهار روز در هفته ممکنه از خونم بوی غذا بیاد.اما خب می دونم که غذا پختن کار منه نه مرد.





عروس دهه 80 :تقسیم وظایف یه حرف احمقانه و سنتیه هر کس به فراخور حالش هر کار که از دستش بر اومد انجام میده هر کاری که می کنم از لطف منه نه وظیفه من پس من هر کاری تو خونه می کنم لطف می کنم. تعهد و وظیفه اعصابمو بهم می ریزه.




پسر دهه 60:خدایا جنگو تموم کن
پسر دهه 70 :خدایا یه خونه خالی برسون
پسر دهه 80 :خدایا برسون یه دومثقال شیره و یه دو سورت شیشه




دختر دهه 60 :طلاق بعد از 10 سال آنهم یک در 1000
دختر دهه 70 :طلاق بعد از 5 سال آنهم یک در 100
دختر دهه 80 :طلاق بعد از 6 ماه الی یک سال آنهم یک در5




پسر دهه 60 :پیکان 54 و مسافر کشی
پسر دهه 70 :پراید و دختر بازی
پسر دهه 80 :پژو و تصادف منجر به فوت




دختر دهه 60:امامزاده معصوم ودیگر امامزاده ها را شفیع می کرد دعا و نذر می کرد وبالاخره حاجت دل خود را می گرفت
دختر دهه 70 :پیش رمال و دعا نویس می رفت و حاجت خود را طلب می کرد.
دختر دهه 80 :در شرکت های خصوصی به هر نحو که شده رفع حاجت می کند.




جوان دهه 60 :خدایا آبروی مرا حفظ کن
جوان دهه 70 :خدایا پول منو زیاد کن
جوان دهه 80 :کارت سوخت داری داداش.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۵:۰۵ قبل از ظهر
هفته گذشته اعلام شد که تهران يکی از ده شهر نامطلوب جهان برای سکونت شناخته شد. اما تهران جذابيت های منحصر بفردی هم دارد که در هيچ جای دنيا نظير ندارد:

1- تهران تنها شهری است که در آن می توانيد وسط خيابانهای آن نماز بخوانيد، وسط پارک شام بخوريد، در رستوران به ديدن مانکن های لباس های مدل جديد برويد، در تاکسی نظرات سياسی تان را بگوييد، در کوه برقصيد، اما برای ملاقات با نامزدتان بايد به يک خانه خلوت برويد.

2- تهران تنها شهری است که در آن دو نفر روی دوچرخه می نشينند، چهار نفر روی موتورسيکلت می نشينند، شش نفر توی ماشين می نشينند، ۲۵ نفر توی مينی بوس می نشينند و ۶۰ نفر سوار اتوبوس می شوند.

3- تهران تنها شهری است در دنيا که پياده ها حتما از وسط خيابان رد می شوند، اتومبيل ها حتما روی خط عابر پياده توقف می کنند و موتورسيکلت ها حتما از پياده رو عبور می کنند.

4- تهران تنها شهر دنياست که در آن هميشه همه چراغ ها قرمز است، اما هر کس دوست داشت از آن عبور می کند.

5- در تهران از همه جای ماشين ها صدا در می آيد، جز از ضبط صوت آنها.

6- در تهران هيچ جای زنها معلوم نيست، با اين وجود مردها به همه آن جاهايی که ديده نمی شود هم نگاه می کنند.

7- همه در خيابان ها و پارک ها با صدای بلند با هم حرف می زنند، جز سخنرانان که حق حرف زدن ندارند.

8- تهران تنها شهری است در دنيا که همه صحنه های فيلمهای بزن بزن را در خيابان های شهر می توانيد ببينيد، اما تماشای اين فيلمها در سينما ممنوع است.

9- مردم وقتی سوار تاکسی می شوند طرفدار براندازی هستند، وقتی به مهمانی می روند اصلاح طلب می شوند و وقتی راه پيمايی می کنند محافظه کارند و وقتی سوار موتورسيکلت می شوند راست افراطی می شوند.

10- رانندگی در تهران مثل سياست ايران است، هرکسی هر کاری دلش بخواهد می کند، اما همه چيز به کندی پيش می رود.

11- ماشين ها در کوچه های تنگ با سرعت ۷۰ کيلومتر حرکت می کنند، در خيابانها با سرعت ۲۰ کيلومتر حرکت می کنند و در بزرگراهها پارک می کنند تا راه باز شود.

12- و تهران تنها شهری است در دنيا که در شمال شهرمردم در سال ۲۰۲۰ ميلادی زندگی می کنند و در جنوب شهر در سال ۷۰ هجری قمری!!!!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۵:۰۶ قبل از ظهر
پنجاه راه براي بازي کردن با اعصاب سایرین :

روزهاي تعطيل مثل بقيه روزها ساعتتون رو كوك كنين تا همه از خواب بپرن

سر چهارراه وقتي چراغ سبز شد دستتون رو روي بوق بذارين تا جلويي ها زود تر راه بيفتند

وقتي ميخواين برين دست به آب با صداي بلند به اطلاع همه برسونين

وقتي از کسي آدرسي رو مي پرسين بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوي چشمش از يه نفر ديگه بپرسين

کرايه تاکسي رو بعد از پياده شدن و گشتن تمام جيبهاتون به صورت اسکناس هزاري پرداخت کنيد

همسرتون رو با اسم همسر قبليتون صدا بزنين

جدول نيمه تموم دوستتون رو حل کنين

روي اتوبان و جاده روي لاين منتهي اليه سمت چپ با سرعت پنجاه کيلومتر در ساعت حرکت کنين

وقتي عده زيادي مشغول تماشاي تلويزيون هستند مرتب کانال رو عوض کنين

از بستني فروشي بخواين که اسم پنجاه و چهار نوع بستني رو براتون بگه

در يک جمع سوپ يا چايي رو با هورت کشيدن نوش جان کنين

به کسي که دندون مصنوعي داره بلال تعارف کنين

وقتي از آسانسور پياده ميشين دکمه هاي تمام طبقات رو بزنين و محل رو ترک کنين

وقتي با بچه ها بازي فکري مي کنين سعي کنين از اونها ببرين

موقع ناهارتوي يک جمع جزئيات تهوع وگلاب به روتون استفراغي که چند روز پيش داشتين رو با آب و تاب تعريف کنين

ايده هاي ديگران رو به اسم خودتون به کار ببرين

بوتيک چي رو وادار کنيد شونصد رنگ و نوع مختلف پيراهنهاشو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگين هيچ کدوم جالب نيست و سريع خارج بشين

شمع هاي کيک تولد ديگران رو فوت کنين

اگر سر دوستتون طاسه مرتب از آرايشگرتون تعريف کنين

وقتي کسي لباس تازه مي خره بهش بگين خيلي گرون خريده و سرش کلاه رفته

صابون رو هميشه کف وان حموم جا بذارين

روي ماشينتون بوقهاي شيپوري نصب کنين

وقتي دوستتون رو بعد ازيه مدت طولاني مي بينين بگين چقدر پير شده

وقتي کسي در جمعي جوک تعريف مي کنه بلافاصله بگين خيلي قديمي بود

چاقي و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش يادآوري کنين

بادکنک بچه ها رو بترکونين

مرتب اشتباه لغوي و گرامري ديگران هنگام صحبت رو گوشزد کنين و بهش بخندين

وقتي دوستتون موهاي سرش رو کوتاه ميکنه بهش بگين موي بلند بيشتر بهش مي ياد

بچه جيغ جيغوي خودتون رو به سينما ببرين

کليد آپارتمان طبقه سيزدهم تون رو توي ماشين جا بذارين و وقتي به در آپارتمان رسيدين يادتون بياد! ﴿اين راه هم جنبه هايي از مازوخيسم در بر داره

ايميل هاي فورواردي دوستتون رو هميشه براي خودش فوروارد كنين


توي كنسرتهاي موسيقي بزرگ و هنري ، بي موقع دست بزنين

هر جايي كه مي تونين ، آدامس جويده شده تون رو جا بذارين! ﴿توي دستكش دوستتون بهتره

حبه قند نيمه جويده و خيستون رو دوباره توي قنددون بذارين

نصف شبها با صداي بلند توي خواب حرف بزنين

دوستتون كه پاش توي گچه رو به فوتبال بازي كردن دعوت كنين

عكسهاي عروسي دوستتون رو با دستهاي چرب تماشا كنين

پيچهاي كوك گيتار دوستتون رو كه ۵ دقيقه ديگه اجراي برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونين

با يه پيتزا فروشي تماس بگيرين و شماره تلفن پيتزا فروشي روبروييش كه اونطرف خيابونه رو بپرسين

شيشه هاي سس گوجه فرنگي و هات سس فلفل رو عوض كنين

موقع عكس رسمي انداختن براي هر كس جلوتونه شاخ بذارين

توي ظرفهاي آجيل براي مهموناتون فقط پسته ها و فندقهاي دهان بسته بذارين

شونصد بار به دستگاه پيغام گير تلفن دوستتون زنگ بزنين و داستان خاله سوسكه رو تعريف كنين

توي روزهاي باروني با ماشينتون با سرعت از وسط آبهاي جمع شده رد بشين

توي جاي كارت دستگاههاي عابر بانك چوب كبريت فرو كنين

جاي برچسبهاي قرمز و آبي شيرهاي آب توالت هتل ها رو عوض كنين

يكي از پايه هاي صندلي معلم يا استادتون رو لق كنين

توي مهموني ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواين كه هر چي شعر بلده بخونه

چراغ توالتي كه مشتري داره و كليد چراغش بيرونه رو خاموش كنين

ورقهاي جزوه ء ۳۰۰ صفحه اي دوستتون كه ازش گرفتين زيراكس كنين رو قاطي پاتي بذارين ، يه بر هم بزنين ، بعد بهش پس بدين

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۵:۰۷ قبل از ظهر
یَک روز بر خانه نَشَسته بودم داشتم تخمه نَ میخوردم یَک دف دیدم تیلفنم زنگ زد . گفتم ها کیسته ؟ گفت : ها . .. اییییی..... مدیرسایت یاهو بیدم ... گفتم : ها چطوری ... خوب هسته ؟ در سلامتی کامل به سر میبری ها ووووووو ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ گفت : ها . این یاهو مَسینجیر 8 قدیمی شده . اگه میشه 9 رو زودتر طراحی کن . گفتم : ها باشه .... بعد رفتم پشت کامپیوتر طراحی کردم و از ویلایت خودمان با بلوتوث فرستادمش آمریکا برای بیل گیتس و اون هم فروختش به شرکت یاهو
الانم اومدم اينجا مي نم خوب هسته ؟ در سلامت کامل به سر ميبري هاووووو.

رئیس ستاد راهنمایی و رانندگی استان اصفهان اعلام کرد به علت نفرت بیش از حد مردم اصفهان از از سوزوکی بازیکن اوراوارتز و جلوگیری از تنش اجتماعی کلیه موتورسیکلت های سوزوکی به محض مشاهده به پارکینگ انتقال پیدا می کنند.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۵:۰۸ قبل از ظهر
اصفهانيه ميگن: براي چي موقع حرف زدنت اينقدر اس اس مي كني؟ ميگه: اينا همش شايعس! كي گفتس؟ غلط كردس. اينا همش حرف مفتس!

از اونجا که شتر در خواب بيند پنبه دانه ،گهي لپ لپ خورد گه دانه دانه، وظيفه خود دونستم بيدارت کنم آخه داشتي بالشو مي خوردي

يادت باشه دنيا گرده! هر وقت احساس کردي به آخر رسيدي شايد در نقطه شروع باشي

چند سوال نسبتا احمقانه: چرا وقتي باطري کنترل تلويزيون تموم مي شه دکمه هاي اونو محکمتر فشار ميديم؟ چرا اگر به کسي بگيد که در فضا 4 ميليارد ستاره وجود داره باورش ميشه ولي اگر بهش بگيد رنگ ديوار خيسه خودش با دست امتحان مي کنه تا مطمئن بشه؟ چرا براي انجام مجازات اعدام با تزريق آمپول سمي، از سرنگ استريل استفاده مي کنن؟ چرا تارزان ريش و سيبيل نداره؟ آيا ميشه زير آب گريه کرد؟

همه واسه دوستاشون گل مي فرسند من موندم واسه گلم چي بفرسم

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۵:۰۹ قبل از ظهر
ايرانسل جايزه ميدهد. به سوال زير پاسخ دهيد: الياس از طريق کدام طرح ايرانسل با دکترتماس ميگيرد؟

خدایا ما را از شر الیاس . دخترانمان را از شر فرزاد. پدرانمان را از شر هستی. مریض هایمان را از شر دكتر پژوهان در امان بدار و دختری از تاجیكستان و تكه زمینی در بید آباد اصفهان به ما عطا كن. آمین

به علت فوت ناگهاني شايگان بزرگ تا اطلاع ثانوي طرح تعويض خاانم هاي فرسوده به تعويق افتاد...

هر چند لطيفُ‏سبزُ‏ با احساسي
معصومُ‏نجيبُ‏ پاك همچون ياسي
هر چند فرشته اي ولي ميترسم
يك روز بفهمم كه تو هم الياسي!

درب هاي اوتوماتيک الياس بدون ريموت بدون برق با ما تماس بگيريد Raghibe Jeddie Achilan Dor

ما غرق گناهيم، ولي پاک سرشتيم ///حسرت زده ي يک وجب از خاک بهشتيم شــــــکرانه ي زايل شدن ِ حالت اغما /// از خوردن آن ميــوه ي ممنوعه گذشتي هر چند که اليـــاس بسي وسوسه ها کرد/// امّا چو پــــري، بنده ي خنّــــاس نگشتيم غفلت بکُشد يونُس ِ جان، در دل ماهي ///چون غمزه ي هستي به دل مزرعه کِشتيم افسوس که اين مـــاه مبـــارک به سر آمد ///در دفتـــــــر اعمــــــال، ثــــوابي ننوشتي

حاجي تو ديگه كي هستي!!
دس قدسيُ بستي
رفتي دنبال هستي ..
بگو مال كي هستي ...
بين قدسي و هستي ...
برو دنبال هستي ...
كه تو عالم و هستي ...
نداريم مث ِ هستي ...

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۵:۰۹ قبل از ظهر
هرجای دنیا که باشی و هر کاری که داری میکنی

اینو بدون که یک قلب هست که همیشه واسه تو میتپه

اونم قلب خودته…

***************************
یه روز غضنفر تو دستشویی بوده بعد یه نفر میاد در می زنه میگه بدو آب داره قطع میشه غضنفر اول خودشو می شوره بعد جیش میکنه

یک شب یک نفر از کنار قبرستون رد میشده میبینه همه مرده ها روی قبرشون نشستن. ازشون میپرسه چی شده.میگن سوالهای شب اول قبر لو رفته.گفتن بیرون بشینید تا از دوباره سوال طرح کنیم.

هر کی دروغ بگه میترکه…. رشتیه: ماآدمای با غیرتی هستیم….بـــــــومب….. اصفهانیه: ما آدمای لارجی هستیم… بومب …. ترکه : ما آدم …..بـــــــومب

یه کچله میره سلمونی همه بهش میخندند میگه اومدم آب بخورم ها ها ها

به غضنفر میگن تا حالا به فاک رفتی؟ میگه: نه… ردیف کنین آخر هفته بریم!!

یارو زنش سبزه بوده، سيزده به در ميندازتش بيرون

***************************
سلام عزیزم

پلیس یک جسد میمون شبیه انسان پیدا کرده

وقتی شنیدم خیلی نگران شدم

اگه سالمی یک اس ام اس بده از نگرانی در بیام
***************************
از یک دیونه میپرسن چرا دیونه شدی؟

میگه من یک زن گرفتم که یک دختر 18 ساله داشت

دختره زنم با بابام ازدواج کرد. پس زنم مادرزنه مادرشوهرش شد

دختر زن من پسری زایید که داداشه من و نوه ی زنم بود . پس نوه ی منم بود

پس من پدربزرگه پسرم بودم . پس زن من….. زیاد فکر نکن! قاطی میکنی

***************************
اگه یک روز باهم رفتیم بیرون. من سردم شد

یه لب……..

یه لب…………

یه لب…………..

یه لبو واسم میخری؟

***************************

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۰۴ بعد از ظهر
نمی‌دانم تا کدامين طلوع خواهم ماند و در کدامين غروب خواهم رفت... اما دوست دارم تا آخرين لحظه‌ی بودنم تو را سرکار بذارم....

--------------------------------------------------------------------------------

هیچ میدونی چرا کلاغ ها 400 سال عمر می کنند ولی مرغ عشق زود می میره؟ چون کلاغ از عشق بویی نبرده اما مرغ عشق عمرش به اندازه عشقشه...

--------------------------------------------------------------------------------

اميدوارم هميشه سبز و با نمك باشی مثل آب بينی! 8)

--------------------------------------------------------------------------------

جوووووووووووووووووووووووووووووووووو
وووووووووووووووووووووووووووووووووو
ووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون من !

نفس رو داشتي؟

--------------------------------------------------------------------------------

wu da da wu dada ju o na ka
da la ka da la ju a na ni na
ni da lioe do mok no na ni a
li a ni li a no ne he ya di i
ya he ye na no ni o ni do

آهنگ سريال جواهري در قصر بود. حال کردي؟ http://www.centralclubs.com/images/smilies/Mrgreen.gif

--------------------------------------------------------------------------------

اگه يکی بهت روزی 1 اس ام اس زد بدون ازت خوشش مياد.

اگه 2 تا فرستاد بدون براش مهمی

اگه 3 تا شد بدون دوست داره

اگه 4 تا شد بدون موبايل خودش نيست!!!

--------------------------------------------------------------------------------

توی دنيا عاشقا چه بی‌کسن
عاشقا عاقبتش خار و خسن
اينارو گفتم برات تا بدونی
عاشقی خيلی خطرناکه حسن! http://www.centralclubs.com/images/smilies/wink.gif

--------------------------------------------------------------------------------

لبخند رو هيچوقت ترک نکن حتی وقتی که خيلی ناراحتی، چون افسردگی خيلی خطرناکه حسن. ممکنه که داغون بشی حسن! نيشت رو ببند حسن.... http://www.centralclubs.com/images/smilies/khande.gif

--------------------------------------------------------------------------------

دوستت ندارم به اندازه اقيانوس، چون يه روز تموم ميشه.
دوستت ندارم به اندازه خورشيد، چون غروب مي‌كنه.
دوستت دارم به اندازه روت كه هبچوقت كم نميشه!

--------------------------------------------------------------------------------

تركه مي ره فيلم شام آخر رو ببينه همراش قابلمه ميبره!

--------------------------------------------------------------------------------

ازجوجه تيغي ميپرسن بزرگترين آرزوت چيه؟!
اشك تو چشمانش حلقه مي‌زنه و ميگه منو بغلم ميكني؟!! http://www.centralclubs.com/images/smilies/cry0.gif

--------------------------------------------------------------------------------

هرگز کسی رو نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری، هرگز به کسی محبت نکن وقتی قصد شکستن قلبش رو داری، هرگز قلبی را قفل نکن وقتی کليدش رو نداری و هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش!

--------------------------------------------------------------------------------

عسلم
گلم
نازم
عمرم
جونم
قشنگم
نفسم
عشقم
قربونت بشم
دورت بگردم
.
.
.
اينا رو تمرين ميکنی منو ديدی بهم بگي.... http://www.centralclubs.com/images/smilies/tanx1.gif

--------------------------------------------------------------------------------

سعی کن تو زندگی اميدوار باشی،
هيچ وقت حسرت چيزايی رو که نداری نخور،
مثل عقل، انسانیت، درک بالا، شعور
حالا مگه من که دارم چی کار کردم؟!!

--------------------------------------------------------------------------------

در درياي عشق تو شنا كردم قورباغه گازم گرفت فرار كردم.... 8)

--------------------------------------------------------------------------------

توجه *** توجه

باغ وحش تصميم گرفته خرهای سرگردان را جمع‌آوری کنه... چند روز خودتو مخفی کن! http://www.centralclubs.com/images/smilies/Mrgreen.gif

--------------------------------------------------------------------------------

اي که پا گذاشتي روي عشق من ! اي که در را بستي به روي من ! درو باز کن دستم مونده لاي در.... http://www.centralclubs.com/images/smilies/cry.gif

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۰۴ بعد از ظهر
يه اصفهانی بعد 20 سال میره کفش بخره.وارد مغازه که شد به مغازه دار میگه: سلام-بازم اومدیم

تو ارديبل مانور ميذارن ... دشمن فرضی پيروز ميشه

عزيزم ! هر کسي غير من بهت « ميگه دوست دارم »باور نکن ! آخه رويا تو تنها کسي هستي که مي پرستم . مريم من واقعا واست ميمرم . ميدوني چيه زهرا ؟ اصلا زندگيم بدون تو فايده نداره ! خدا شاهده سيمين , شب ها از عشقت خواب ندارم . مامانم ميگه فکر ناهيد ديوونه ات کرده ! هر چي بهش ميگم من غير از سپيده کسي رو نميخوام باورش نميشه ! تو بگو عاطفه جونم ! بايد چيکار کنم ؟

تركه رو با فيلم س ميگرن.

بهش ميگن اين چيه پدرسوخته!!

ميگه:والاهي پشت صحنه فيلم عروسيمه


بسيجيه داشته فيلم س ميديه يهو زنش سر ميرسه

بسيجيه هول ميشه ميگه:ببين با فلسطيني ها چيكارميكنن.

یه لره میاد تهران ، میبینه همه آستین کوتاه پوشیدن . میگه : اِ ، پس اینا دماقشونو با چی پاک میکنن

ترکه میپرسن ساعت چنده بلد نبوده بگه یه کم اینور اونورو نگاه میکنه میگه بدو بدو دیرت شده

در اصفهان هيچ کس ساعت ندارد چون همه از ساعت ميدان شهر استفاده مي کنن.


گرگه گشاد گشاد راه ميرفت! ازش ميپرسن چرا گشاد راه ميري؟ ميگه : رفتم خونه شنگول و منگول گفتم: منم مادرتون ! باباشون باور كرد!


به معتادي گفتند با 45 و 46 و 47 و 48 جمله بساز. گفت : چلا پنجه مي کشي؟ چلا شيشه مي شکني؟ چلا هف نمي زني ؟ چلا هشتي ناراحت؟

ترکه با نامزدش ميره كافي شاپ ، گارسون مياد ميگه : چي ميل داريد براتون بيارم؟ دختره ميگه : دوتا كافه گلاسه لطفاً . تركه ميگه دوتا هم واسه من بيارين

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۰۵ بعد از ظهر
طرز تهیه زن:

1- 49 کیلو گرم گوشت و پوست و استخوان

2-لوازم آرایش : 3 کیلو

3-قر : 50 دور در دقیقه

4-رو : 75 لیتر

5- نق : روزانه 8 ساعت

6- ناز: 7 کیلو

7-زبان : 14 متر و سی سانت

8- حوصله: سه گرم

9- سر درد مصلحتی: به میزان لازم

10-اشک : 3000لیتر

11- حسد : 2 تن

12-عشوه شتری: 92مایل

13 عقل : مقداری

این مواد را روی هم ریخته 24 ساعت بعد یک زن مامانی بوجود میاید

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۰۶ بعد از ظهر
وقت خودت را صرف چیزی و یا کسی کن و مهم نیست که چه شود، برای انتخاب خود احترام قایل باش.

شری کارتر - اسکات

--------------------------------------------------------------------------------

ميدوني خراب تر از شهر بم شهر ديگه اي نيست ..

.

.

.

.

پس بمتيم !!

--------------------------------------------------------------------------------

نازم به ناز آن کس که ننازد به ناز خويش ، ما را به ناز فروشان نياز نيست تا خدا بنده نواز است به بنده چه نياز است....

--------------------------------------------------------------------------------

از چارلي چاپلين مي پرسند : خوشبختي چيه ؟ ميگه خوشبختي فاصله اين بدبختي تا بدبختي بعديه....

--------------------------------------------------------------------------------

کريستال

حشيش

ترياک

هروئين

شيشه

سيگار

.
.
.
.
.
.
همه اينا رو ميشه ترک کرد ولی تو رو نميشه ترک کرد !!!

--------------------------------------------------------------------------------

پيرهن مشکی من از غم نيست
اس ام اس های ندادهء من کم نيست
من واسهء خودم يه قانونی دارم
توی قانون من هرکی برام اس ام اس نده آدم نيست

--------------------------------------------------------------------------------

بليطهای اصفهان از 2000 تومن به 1000 تومن كاهش پيدا می كنه اصفهانيا اعتراض می كنن ازشون ميپرسن واسه چی اعتراض كردين می گن چون قبلا كه پياده می رفتيم 2000 تومن به نفعمون بود اما حالا 1000 تومن به نفعمونه!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۰۶ بعد از ظهر
قلبم را تقديمت ميکنم تا بداني بي رياترينم اشکي براي اندوهت ميريزم تا بداني پر احساس ترينم شوق وصال حس غريبي است برايت ترسيم ميکنم حس خوشبختي را تا بداني خوشبخت ترينم موجي از عشق را بر ساحل وجودت ميفرستم تا بداني عاشق ترينم و شعرم را تقديمت ميکنم تا بداني که من ساده ترينم


*****************

دوست دارم تو سیب باشی و من چاقو پوستتو بکنم می دونی چرا؟؟؟ چون چاقو بخواد پوست سیب رو بکنه باید همش دورش بگرده


*****************

قورباغه وزنبور با هم ازدواج ميكنند قورباغه ميگه قوقوقوقوقوقوربونت برم زنبور ميگه وظ وظ وظ وظ وظ وظ وظيفته

_________________
هيچ كس لياقت اشكهاي تو را ندارد و كسي كه اين لياقت را داشته باشد هيچ گاه تو را به گريه نمي اندازد...

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۰۷ بعد از ظهر
وقتی که شرم می چکد از چشم خیس دوست
چشمان پرسش خود را توبسته دار
لبخند مهربان تو درچشم شرمناک
یعنی بیا....دوباره دوست دارمت
شا ید که یک سلام، آغاز گفت وگوست
شاید، برای رسیدن به شهرعشق
این اولین قدم
ازخود گذشتن است.

******

آدم بودن عبارت قشنگیه چون فرقی بین مرد و زن نمی ذاره

******

وقتی حوا سیب ممنوعه رو چید، گناه به وجود نیامد
اون روز یه قدرت باشکوه متولد شد
که بهش نافرمانی می گن....

******

زندگی با اینکه با کسی شوخی نداره...
ولی ازشوخی کردن آدما با هراتفاقی که براشون تلخه
خیلی خوشش می اد

_________________
هيچ كس لياقت اشكهاي تو را ندارد و كسي كه اين لياقت را داشته باشد هيچ گاه تو را به گريه نمي اندازد...

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۰۷ بعد از ظهر
زندگی مثل شطرنج است؛اگر ببازی، می گویند بازی بلد نیست؛
و اگر ببری و خوب بازی کنی،همه می خواهند تو را شکست دهند.

***
وقتی یه بار از دوستت ضربه می خوری،مثل اینه که با ماشین بهت زده و داغونت کرده ؛
ولی وقتی می بخشیش،درست مثل اینه که بهش فرصت دادی تا دنده عقب بگیره ودوباره از
روت رد بشه،تا مطمئن بشه که دیگه چیزی ازت نمونده!

***

چشمهایم برای توست،بیاموز که روشن باشد.
اندیشه ام از آن توست،بیاموز که پاک باشد.
زندگی ام محتاج توست،بیاموز که خدایی باشد.


***

زندگی در" رفتن"است،نه" به مقصد رسیدن"،چرا که" مقصد "پایان زندگیست.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۰۸ بعد از ظهر
چقدر عجیبه که تا مریض نشی کسی برات گل نمیاره....تاگریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه...تا فریاد نکشی کسی به طرفت بر نمی گرده...تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمی اد...و تا وقتی نمیری کسی تو رو نمی بخشه....

****

یه پري افسانه اي به يه زن ميگه: يه آرزوت رو بگو تا برآورده كنم. زنه ميگه: يه كاري كن كه شوهرم حسابي احمق بشه تا بتونم با خيال راحت بهش دروغ بگم و هي مچم رو نگيره. پريه قبول ميكنه و ميگه: برو خونه تون. آرزوت رو برآورده كردم زنه خوشحال ميره خونه, ميبينه شوهرش تبديل به يه زن شده!!!

****

اگه يه روز فروختمت ،
بدون آدم فروش نيستم .. گل فروشم گلم !

****

آيا ميدانيد ميزان پاسخ مثبت دختران به بوق زانتيا ۶۰٪ بيش از انواع پژو ميباشد؟
سايپا به فردايی بهتر می انديشد.
(روابط عمومی سايپا)

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۰۸ بعد از ظهر
عاشقانه ترين نگاهم راروي قايقي ازبادنشاندم وآن رابه سوي توفرستادم،وقتي به ساحل نگاه تورسيد توچشمانت رابستي وقايقم غرق شد...

--------------------------------

دلم به وسعت یک آسمان تیره غمگین است . صدایی نیست ، مأوایی نیست ، حتی سایبان روزهای دلتنگی نیز دیگر جوابگوی دلتنگی هایم نیست.

---------------------------------

من آمده ام! اینجا ، کنار دلواپسی های شبانه ات،‌ کنار شعله ور شدن شمع وجودت ،اما نمی دانم چرا دلم آرام نمی گیرد...

_________________
هيچ كس لياقت اشكهاي تو را ندارد و كسي كه اين لياقت را داشته باشد هيچ گاه تو را به گريه نمي اندازد...

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۰۹ بعد از ظهر
دخترها.....


:..


در این دنیا یک سری موجوداتی وجود دارند که حکمت خلقتشونو فقط خدا می دونه. هرچی دانشمنده ، فیلسوفه ، خداشناسه روی این خلقت زور زدند فکر کردند که چی شد که خدا یه همچین موجودی آفرید به هیچ نتیجه ای نرسیدند. این موجود *** مونثه که امروز می خوام از کودکی تا بزرگسالیشون را براتون بگم...


تا وقتی که بچه اند با هر نه نه قمری بازی می کنند. یه کم که بزرگ میشند و میرند مدرسه تازه یاد می گیرند که با غریبه ها حرف نزنند یه کم که بزرگتر میشند (حدود سن 13 تا 15 سال) تا یه پسر بهشون متلک می پرونه، خودشونو میگیرند و فکر می کنند که خیلی خوشگلند حالا نمی دونه که پسرها برای جور کردن پایه خنده به اونا متلک می پرونند.


بعد که با یکی دوست شدند فوری ظرف نیم ساعت عاشق میشند البته از عشق هیچی نمی دونند و حالیشون نیست و آگاهی اونا از عشق در حد دیدن چندتا فیلم هندی و سریالهای آبگوشتی صدا و سیماست که بیننده هاشون فقط خوداشونند


وقتی میرند دبیرستان کم کم مدت ایستادن جلوی آینه افزایش چشمگیری پیدا میکنه و دست به آرایش می برند البته در حد مجاز یعنی هنوز نمی تونند زیر ابرو بردارند. تا پایان دبیرستان هم درصد بتونه (کرم و پنکک و سفید کننده و اینجور چیزا) روی صورت بالا میره. همش جلوی آینه می ایستند و با مداد چشماشونو هی از طرفین ادامه میدند تا بلکه درشت به نظر بیاد. تو این دوره خیلی خوش بینند چون فکر میکنند که خوشگل هستند. اگر پسری ازشون ساعت بپرسه جواب که نمیگیره هیچ چندتا فحشم میشنوه


بعد از دبیرستان یه عده میرن دانشگاه که فعلا با اونا کاری ندارم یه عده هم هستند که ازدواج می کنند و یه عده دیگه هم که معمولا از قشر بدترکیب هستند بدون شوهر می مونند (البته بعضی ها هم شانس ندارن میمونن خونه)که اصطلاحا باید انداختشون تو خمره و باهاشون ترشی درست کرد. هرکی می پرسه چرا ازدواج نمی کنی میگه می خوام درس بخونم بگذریم که معدل دیپلمش 5/9 اونایی هم که ازدواج میکنند واقعا آرزوی صبر و بردباری و شکیبایی برای شوهراشون داریم.از جمله دوستای خودم و خودم


وقتی به سن 30 سال میرسند دیگه سن بالا تر نمیره همونجا درجا میزنه وقتی به 40 سال میرسند وارد پست وزارت جنگ خانواده میشند و خونه را به پادگان تبدیل میکنند و با سلاح نق و نوق رو مخ شوهراشون مانور میدند و رژه مرند. بعضی وقتا هم با هم یه جا جمع میشند و همینطور که سبزی پاک میکنند یک جلسه بزرگ غیبت (دیدی شمسی خانوم چی کار کرد و....) و شایعه سازی (فلان بازیگر چهارتا زن داره و....) و یک کلاغ چهل کلاغ (تصادف دیروز ده تا کشته داده و رانندشو امروز اعدامش کردند و....) و از هر دری حرف یزنند. سن که از 50 رفت بالا .... ؟؟؟؟؟

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۱۰ بعد از ظهر
دلایل پسر ها واسه رد کردن دختر ها


:..


تو برای من مثل خواهر می مونی ! یعنی : خیلی زشتی !!!


فاصله سنیمون کمی زیاده ! یعنی خیلی زشتی !!!


من به تو علاقه به اونصورت ندارم ! یعنی خیلی زشتی!!!


من الان تو موقعیت بدی از زندگیم هستم ! یعنی : خیلی زشتی !!!


من دوست دختر دارم ! یعنی : خیلی زشتی !!!


تقصیر تو نیست ، تقصیر منه ! یعنی : خیلی زشتی !!!


من الان توجهم به کارمه ! یعنی خیلی زشتی !!!


من تصمیم گرفتم مجرد بمونم ! یعنی خیلی زشتی !!!


بهتره فقط با هم دوست معمولی باشیم ! یعنی بطور وحشتناکی زشتی !!!!!!!!!!!!!!!!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۱۰ بعد از ظهر
طبق آخرین اعلام هواشناسي طي 24 ساعت گذشته دل يه نفر بدجوری هواتو کرده! http://www.centralclubs.com/images/smilies/love.gif

--------------------------------------------------------------------------------

يه روز توي كوير لوت يه نفر رو زير لحاف پيداميكنن ازش ميپرسن شما عقل ندارين ؟ ميگه: مگه از زير لحافم معلومه ؟!! 8)

--------------------------------------------------------------------------------

خبر فوري:

يكي از نظاميان آزاد شده انگليسي حاضر به بازگشت به كشورش نشد وي در اين باره گفت ميخوام بدونم آخر سريال ترشو شيريت چي ميشه http://www.centralclubs.com/images/smilies/idontnow.gif

--------------------------------------------------------------------------------

ار ار ار ار ار
ار ار ار ار ار
ار ار ار ار ار
ار ار ار ار ار
.
.
شما توانستيد به مدت 1 دقيقه به زبان خر قبرسي صحبت کنيد!!! http://www.centralclubs.com/images/smilies/zir.gif http://www.centralclubs.com/images/smilies/nono.gif

--------------------------------------------------------------------------------

به گفته ی قوه ی قضائیه شهرام جزایری آزاد شد ... دزدی کار اشکان بوده که خودشو شهرام معرفی کرده !!! http://www.centralclubs.com/images/smilies/khande.gif

--------------------------------------------------------------------------------

ترکه میبینه همه موبایل دارن جز خودش

یه کاغذ لوله میکنه میبنده به کمرش

دوستش ازش میپرسه این دیگه چیه؟

میگه : واییییی بازم برام فکس رسیده http://www.centralclubs.com/images/smilies/tanx1.gif

--------------------------------------------------------------------------------

2 هفته اقامت در بهترین هتل ایران
همراه با کباب مخصوص
پخش تصویر شما از تلویزیون های جهان
خرید رایگان از هاکوپیان
بلیط تهران لندن
دیدار با رئیس جمهور
و ده ها جایزه دیگر
کافیست به آبهای ایران تجاوز کنید http://www.centralclubs.com/images/smilies/Mrgreen.gif http://www.centralclubs.com/images/smilies/mainim.gif

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۱۱ بعد از ظهر
غروب شد . خورشید رفت. آفتابگردان به دنبال خورشید می گشت. ناگهان ستاره چشمک زد. آفتابگردان سرش را پایین انداخت. گلها هرگز به معشوقشان خیانت نمی کنند.................
--------------------------------------------------------------
هیچ وقت به خودت مغرور نشو.... برگها همیشه وقتی می ریزند که فکر می کنند طلا شدند.
--------------------------------------------------------------
خدایا ما اگر بد کنیم ترا بنده های خوب بسیار است. تو اگر مدارا نکنی ما را خدای دیگر کجاست.
-------------------------------------------------------------
همیشه با به دست آوردن آن کسی که دوستش داریم ، نمی توانیم صاحبش شویم. گاهی لازم است از او بگذریم تا بتوانیم صاحبش شویم.
-------------------------------------------------------------
مهم نیست که قطره باشی یا اقیانوس. مهم این است که آسمان در تو منعکس شود.
-------------------------------------------------------------
کاش می دانستی انتظار دیدنت چه مجازاتی است. شاید دیگر چشم به راهم نمی گذاشتی.
-------------------------------------------------------------
لازمه خوشبختی ، جذب چیزهای تازه نیست. بلکه حذف کردن افکار کهنه است. افکاری که به هیچ دردی نمی خورند.

_________________
هيچ كس لياقت اشكهاي تو را ندارد و كسي كه اين لياقت را داشته باشد هيچ گاه تو را به گريه نمي اندازد...

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۱۲ بعد از ظهر
برای شکستنِ یک دل ، فقط یک لحظه می خواهی . ولی برای اینکه از دلش بیرون بیاوری ، شاید هیچ وقت فرصت نباشد.

----------------------------------------------------------

«فاصله» ، عشق های معمولی را از بین می برد. اما «فاصله» عشق های بزرگ و همیشگی را شدت می بخشد وزیادتر می کند.مانند باد که شمع را خاموش می کند وآتش را شعله ور می سازد.

----------------------------------------------------------

برگ در اِنتهای(پایان) زَوال افتاد و میوه در اِنتهای کمال..... بنگر که چگونه می اُفتی مانند برگ زرد یا سیب سرخ

----------------------------------------------------------

یک بچه همواره می تواند سه چیز به یک آدم بزرگ بیاموزد:
1-شاد بودن بدون دلیل 2- همیشه به کاری مشغول بودن. 3- تقاضا کردن وخواستنِ آنچه با تمام وجود می خواهد.

---------------------------------------------------------

شما ممکن است بتوانید گُلی را زیر پا لگدمال کنید. اما محال است بتوانید عطر آنرا در فضا محو سازید.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۱۳ بعد از ظهر
دقت کردي که قشنگترين و عزيز ترين چيزاي دنيا هميشه يکين ؟ ماه يکيه ... خورشيد يکيه ... زمين يکيه ... خدا يکيه ... مادر يکيه ... پدر يکيه ... منم يکي هستم!

--------------------------------------------------------------------------------

مهرباني را وقتي ديدم که کودکي مي خواست آب شور دريا را با آبنبات کوچکش شيرين کند... http://www.centralclubs.com/images/smilies/tanx.gif

--------------------------------------------------------------------------------

هميشه ميگفتن پيدا کردن يه دوست خوب خيلي سخته اما من باورم نميشد تا اينکه تو رو ديدم که براي پيدا کردن من چه قدر زحمت کشيدي. 8)

--------------------------------------------------------------------------------

مرد: وقتي دعوامون ميشه, چيكار ميكني كه عصباني نميشي؟؟!

زن: سنگ توالت ميشورم..

مرد: چه ربطي به دعوا با من داره؟؟!!

زن: اخه با مسواك تو ميشورم! 8) http://www.centralclubs.com/images/smilies/cry0.gif

--------------------------------------------------------------------------------

يه دختر مسيحي ميره پيش يه کشيش ، ميگه : ببخشيد ، من هر دفعه از جلوي آينه رد ميشم ، به خودم ميگم من چقدر خوشگلم ، من گناه ميکنم ؟ کشيشه ميگه : نه دخترم شما گناه نميکني ، اشتباه ميکني.

--------------------------------------------------------------------------------

يه روز يكي ميره بقالي، ميگه: آقا صابون داري؟ ميگه: آره . مرده ميگه: پس لطفا دستات رو بشور، به من يه كيلو پنير بده http://www.centralclubs.com/images/smilies/mayi.gif

--------------------------------------------------------------------------------

شير

طوطی

اسب

گراز

ميمون

و بقيه حيوانات

همه دلشون واسه تو تنگ شده وميخوان تو برگردی به باغ وحش
--------------------------------------------------------------------------------

...؛؛:::..--::؛ــ
؛؛؛:.....::++ـــ::....--؛؛؛
.....:::---ـ‌ ـ ـ‌ ؛؛؛؛::::~
؛؛:.....+ــــ:::؛---‌ ــ...











غزلی از مريم حيدر زاده http://www.centralclubs.com/images/smilies/tanx1.gif

--------------------------------------------------------------------------------

به علت آمار بالاي دختران دم بخت - گره زدن سبزه تا 19 ارديبهشت تمديد شد ....

--------------------------------------------------------------------------------

میدونی فرق تو با روز چیه؟ روز باید 30 تاش رو جمع کنی تا 1 ماه بشه اما تو همین جوری ماهی!!!! http://www.centralclubs.com/images/smilies/love.gif

--------------------------------------------------------------------------------

شده تا حالا كابوس ببيني، از خواب بپري و كلي خوشحال بشي كه كابوس بوده؟ شده بزرگترين آرزوهاتو تو خواب ببيني، از خواب بپري و حالت گرفته بشه؟ خوب، اين به اون در!
--------------------------------------------------------------------------------

بارون نميشم که نگي با چه منتي خودشو به شيشه مي کوبه تا نيم نگاهي بيندازم.
ابر ميشم که از نگراني يه روز باروني هر لحظه پنجره رو بگشايي و من رو تو آسمون نگاه کني.

--------------------------------------------------------------------------------

آیا می دانید که؟
.
.
.
واقعا نمی دانید؟!
.
.
.
جدا نمی دانید که؟!!
.
.
.
خاک تو سرت یعنی نمی دونی الان سر کاری؟ http://www.centralclubs.com/images/smilies/idontnow.gif

--------------------------------------------------------------------------------

1000 بار دوستت دارم. 1000بار مي پرستمت 1000 بار عاشقتم 1000 بار ديوونتم ...1000 بار اين اس ام اس رو به ديگران دادم! http://www.centralclubs.com/images/smilies/Mrgreen.gif

--------------------------------------------------------------------------------

روابط عمومي کليه بانکها اعلام کردند : از هم وطنان ترک زبان خواهشمنديم 5000 توماني را پشت نويسي نکنند . http://www.centralclubs.com/images/smilies/Mrgreen.gif

--------------------------------------------------------------------------------

آموزش و برورش اعلام کرد به مناسبت روز معلم، معلميني که مثل شمع مي سوزند تا بايان سال 86 دوگانه سوز مي شوند!!! http://www.centralclubs.com/images/smilies/zir.gif

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۱۴ بعد از ظهر
موقعي كه مي خواستمت مي ترسيدم نگات كنم،موقعي كه نگات كردم ترسيدم باهات حرف بزنم. موقعي كه باهات حرف زدم ترسيدم نازت كنم،موقعي كه نازت كردم ترسيدم عاشقت بشم حالا كه عاشقت شدم ميترسم از دستت بدم
............ .........
به حساب بانکي شما مليونها بوسه عشق واريز کردم شما مي توانيد بطور شبانه روزي از طريق مهر کارت برداشت نمائيد
............ .........
به من گفتي که دل دريا کن اي دوست همه دريا از آن ما کن اي دوست دلم دريا شد ودادم به دستت مکش دريا به خون پروا کن اي دوست
............ .........
عشق افسانه نيست آنكه عشق آفريد ديوانه نيست / عشق آن نيست كه در كنارش باشي عشق آن است كه به يادش باشي
............ .........
وقتي داري فکر مي کني که من دارم فکر مي کنم که تو داري فکر مي کني که من به چي فکر مي کنم دلم مي خواد که فکر کني که من به تو فکر مي کنم
............ .........
بوسه اسم است...چون عمومي است بوسه فعل است...چون هم لازم است هم متعدي بوسه حرف تعجب است...چون اگر ناگهاني باشد طرف مقابل را مات و مهبوت ميکند بوسه ضمير است...چون از قيد انسان خارج نيست بوسه حرف ربط است...چون 2 نفر را به هم متصل ميکند
............ .........
می دوني زيباترين خط منحني دنيا چيه ؟ لبخندي که بي اراده رو لبهاي يک عاشق نقش مي بنده تا در نهايت سکوت فرياد بزنه : دوستت دارم
............ .........
عشق رازي است مقدس . براي کساني که عاشقند ، عشق براي هميشه بي کلام ميماند ؛ اما براي کساني که عشق نمي ورزند ، عشق شوخي بي رحمانه اي بيش نيست
............ .........
روزهاي خوب من چه تموم شد همه رفتن در دل خاك/* برام مونده يادگاري فقط اين چشماي نمناك
در خواب ناز بودم شبي ديدم كسي در ميزند.. در را گشودم روي او ديدم غم است در ميزند. اي دوستان بي وفا از غم بياموزيد وفا غم با همه بيگانگي هر شب به من سر ميزند
............ .........
روزي كه پيك مرگ مرا ميبرد به گور من شب چراغ عشق تو را نيز مي برم عشق تو نور عشق تو عشق بزرگ تواست خورشيد جاوداني دنياي ديگرم
............ .........
تو رفته اي بي من تنها سفر كني من مانده ام كه بي تو شب ها سحر كنم تو رفته اي كه عشق من از سر به در كني من مانده ام كه عشق تو را تاج سر كنم
............ .........
وقتي سرت رو رو شونه هاي کسي ميگذاري که دوستش داري بزرگترين آرامش دنيا رو تو خودت احساس ميکني و وقتي کسي که دوستش داري سرش رو رو شانه هات ميذاره احساس مي کني قوي ترين موجود جهاني
............ .........
مرگ هر شب وقتی تنها میشم حس میکنم پیش منی دوباره گریم میگیره انگار تو آغوش منی روم نمیشه نگات کنم وقتی که اشک تو چشمامه وقتی نیستی پیش من انگار دستات تو دستامه قول بده وقتی تنها میشم بیای کنار من شبهای جمعه که میاد بیای سر مزار من ! دوباره باز یاد تو شد زمزمه نبودنم ببین که عاقبت چی شد قصه با تو بودنم
............ .........
خداوند آتش را آفريد تا ارزش آب را بدانيم وخلا زاييده شد تا ارزش هوا را بدانيم و بعد مرگ آمد تا ارزش زندگي را بشناسيم
............ .........
من می دونم که تو خوبی اما می دونم که خيلی خوب نيستی می دونم که دوست دارم اما مطمئنم که خيلی دوست ندارم می دونم که خيلی قشنگی اما باور دارم که خوشکل تر از تو زياد هست می دونم که عاشقتم ولی اگه يکی پيدا بشه می تونم دوباره عاشق بشم اما تم نمی دونی که من گاهی ٬بيشتر وقتا٬ هميشه ٬ دلم واست تنگ می شه...
............ .........
آدمای عاشق٬ چشماشمن بستس نميشه فهميد چی تو کلشون می گذره! قصه ی اولين عشق و عاشقی! يه دروغ بزرگه ازش نپرسی بهتره! شل هی! جدايی خيلی سخته! اين و تو نمی فهمی. اما حد اقل سعی کن درک کنی...
............ .........
عشقم را نثار تو کردم...اما نپذيرفتی. زندگيم را وقف تو کردم اما در کنارم نماندی، کاش روزی آن را برگردانی. عشقم را نثار تو کردم...اما نپذيرفتی. عشقم را به تو هديه کردم آن را دور انداختی، کاش روزی آن را به من بر گردانی...
............ .........
گاهی وقت ها سکوت سرشار از چه ناگفته هاییست گاهی وقت نگاه سرشار از فریاد است ولی فقط لبخند وباز هم لبخند و نمی دانم تا کی باید بخندم؟؟؟ دلم برای نگاهش دوباره لک زده است وبی خیال که عمری به من کلک زده است قمارعشق و این همه شکست تکراری دوباره بی بی دل را حریف تک زده است عجیب علت جیغ مرا نمی فهمند خودش به زخم سکوت لبم نمک زده است ولم کنید که دیگر نمی توان خفه کرد کسی که حرف دلش را به قاصدک زده است یکی دوبار صدا زد عبورکن شاعر شعور در پس ای
............ .........
امشب هوا باراني است. امشب هوا باراني است و من گريه نمي كنم. امشب هوا باراني است و من نه من امشب مي گريم. شايد دل گرفته ام،همچو ابر بارني گشايشي از گريه شبانه بگيرد. شايد اشكهايم در ميان قطرات باران گم شود. باران اشكهايم را مي شويد. شايد هيچكس نفهمد كه من گريسته ام. اما نه تو حتماًمي فهمي. فردا كه ببينمت، صفاي آسمان بهاري دلم را خواهي ديد و به نمناكي هواي دلم پي خواهي برد...
............ .........
فرياد من از داغ توست ...... بيهوده خاموشم مکن ...... حالا که يادت ميکنم ...... ديگر فراموشم مکن ...... همرنگ دريا کن مرا ...... يکبار معنا کن مرا

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۱۵ بعد از ظهر
من ادعا نمی کنم، همواره به یاد کسانی هستم که دوستشان دارم
ولی
می توانم ادعا کنم که لحظاتی که به یادشان نیستم نیزدوستشان دارم.


*****
عشق ورزیدن را ازکویربیاموزیم که دریا بودنش را به آفتاب بخشید.

*****
درراه زندگی، با این همه تلاش وتمنا وخستگی
با اینکه ناله می کشم ازدل که: آب، آب
دیگرفریب هم به سرابم نمی برد.

*****
خدایا!!!
به داده ها،نداده ها وگرفته هایت شکر
که داده هایت، نعمت
نداده هایت، حکمت
و گرفته هایت، امتحان است.

*****
مورد علاقه بودن، قدرت می آورد
وعلاقه مند شدن،جسارت

*****
چون کسی به تو بدی کرد
تو می توانی،بدی اش را فراموش کنی،
اما
اگرتوهم به اوبدی کنی
همیشه بدی ات،درخاطرت می ماند.

*****
دوست داشتن کسی که سزاواردوستی نیست....اسراف درمحبت است

*****
به جای اینکه دروغ بگی که وقتی راست گفتی حرفتو باورنکنن
راست بگو
که اگه یه بارم دروغ گفتی، حرفتو باورکنن

*****
هیچگاه نگذار
درکوهپایه های عشق کسی دستت رابگیرد
که احساس می کنی درارتفاعات ان را رها خواهد کرد

*****
دوست داشتن ....دل می خواد نه دلیل

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۱:۲۱ بعد از ظهر
کانادا یک واژه هندی به معنی روستای بزرگ می باشد


سوسکها سریعترین جانوران ۶ پا می باشند با سرعت یک متردرثانیه

جلیقه ضد گلوله ،برف پاک کن شیشه خودرو و پرینتر لیزری همگی اختراعات زنان می باشد

خرگوشهاوطوطی هابدون نیازبه چرخاندن سرخودقادرند پشت سرخود را ببینند

سگهای شهری بطورمتوسط ۳ سال بیشترازسگهای روستائی عمرمی کنند

درامریکاسالانه ۱۵نفربراثرگازگرفتگی توسط سگهاجان خودراازدست می دهند

مادروهمسرگراهام بل مخترع تلفن هردوناشنوا بودنداند

۱۰ % وزن بدن انسان (بدون آب ) را با کتریها تشکیل می دهند

۱۱% جمعیت جهان را چپ دستان تشکیل می دهند

از هر ۱۰ نفر یک نفر در سراسر جهان در جزیره زندگی می کند

۹۸ % وزن آب از اکسیژن تشکیل یافته است

یک اسب در طول یک سال ۷ برابر وزن بدن خود غذا مصرف می کند

رشد دندانهای سگ آبی هیچگاه متوقف نمی گردد

چیتا قادر است درحد سرعت خود گامهایی به طول ۸ متر بر دارد

شمپانزه ها قادرندمقابل آینه چهره خودرا تشخیص دهند اما میمونها نمی توانند

روشنائی قرص کامل ماه برابر هلال ماه می باشد

یک خرس قادر است با سرعت یک اسب بدود

اسب ها قادر ند در حالت ایستاده بخوابند

کانگرو ها قادرند ۳ متربه سمت بالا و ۸ متر به سمت جلو بپرند

گونه ای از خر گوش قادر است ۱۲ ساعت پس از تولد جفت گیری کند

دارکوب ها قادرند ۲۰ بار در ثانیه به تنه درخت ضربه بزنند

سالا نه ۵۰۰ فیلم در امریکا و ۸۰۰ فیلم در هند ساخته می شود

تمامی پستانداران به استثایی انسان و میمون کور رنگ هستند

تمام قوهای کشور انگلیس جزو دارایی های ملکه انگلیس می باشد

موریانه ها قادرند تا ۲ روز زیر آب زنده بمانند

فیل ها قادرند روزانه ۶۰ گالن آب ۲۵۰ کیلو گرم یونجه مصرف کنند

جغد ها قادر به حرکت دادن چشمان حود در کاسه چشم نمی باشند

۸۰% امواج مایکرو ویو تلفنهای همراه بوسیله سر جذب می شوند

قدفضا نوردان هنگامی که درفضا هستند ۵ تا ۷ سانتیمتر بلند ترمیگردد

بلژیک تنها کشوری است که فیلمهای غیراخلاقی را سانسورنمی کند

موزپرمصرف ترین میوه کشورامریکا است

درتمام انسانها ی کره زمین ۹۹۹ % شباهت ژنتیکی وجود دارد

قلب انسان بطورمتوسط ۱۰۰ هزارباردرسال میتپد

سطح شهر مکزیک سالانه ۲۵ سانتی متر نشست میکند

۵۰% جمعیت جهان هیچگاه در طول حیات خود از تلفن استفاده نکرده اند

در هر ۵ ثانیه یک کامپیوتر در سطح جهان به ویروس آلوده می شود

ظروف پلاستیکی ۵۰هزارسال طول میکشدتادرطبیعت شروع به تجزیه شدن کند

موشهای صحرائی سالانه ۱/۳ منابع وذخائرعذائی جهان رانابود می سازند

۹۸۵% از ژنهای انسان وشامپانزه یکسان می باشد

عمرسنجاقکها تنها ۲۴ ساعت است

آدلف هیتلر گیاهخوار بوده است

قلب میگو در سر آن است

قلب وال ها تنها ۹ بار در دقیقه میتبد

لئو ناردو داوینچی مخترع قیچی می باشد

پلنگها قادرند تا ارتفاع ۵ متر به بالا بپرند

۷۰% فقرای جهان را زنان تشکیل میدهند

اختراع پیچ گوشتی بیش از پیچ صورت گرفت

اغلب ماره ها دارای ۶ ردیف دندان می باشند

۹۰% سم مار ها از پروتئین تشکیل شده است

۲/۳ آدم رباییهای جهان در کلمبیا به وقوع می پیوندد

۲/۳ اعدامهای جهان در کشور چین بوقوع می پیوندد

سرود اصلی کشور یونان منشکل از ۱۵۸ بیت می باشد

نور خورشید ۸۵ دقیقه طول میکشد تا به زمین برسد

خودرو سازی بزرگترین صنعت در جهان می باشد

در هر دو هفته یک زبان در جهان منقرض میگردد

عمر تمساح بیش از ۱۰۰ سال استر است

تمساح ها قادرندآرواره های خود را با نیرو ی ۱۳۰۰ کیلو گرم ببندند

قلب یک جوجه تیغی در حالت عادی ۱۹۰ بار در دقیقه میزند که دوران خواب زمستانی به ۲۰ بار در دقیقه کاهش می یابد

مزه سیب ، پیاز و سیب زمینی یکسان می باشد و تنها بواسطه بوی آنهاست که طعم های متفاوتی می یابند

یک کوه آتشفشا ن قادراست ذرات ریزوگردوغباررا تاارتفاع ۵۰کیلومتری به فضای اطراف پرتاب کند

مدت زمان گردش سیاره عطارد بدور خود دو برابر مدت زمان گردش آن بدور خورشید است

سم مارهای قهوه ای استرالیا تا حدی مهلک می باشد که ۰۰۲/۰ گرم از سم این مارها میتواند یک انسان را بکشد

هرگا ه جمعیت کره زمین به ۱۰۰ نفر کاهش یابد ۵۰ % پول جهان در دست ۶ نفر قرار خواهد گرفت

یک گاو بطور متوسط سالانه ۲ هزار و ۳۰۰ گالن شیر تولید می کند

ون گوگ در طول حیات خود تنها یکی از نقاشهای خود را بفروش رساند

گربه های خانگی ۷۰% وقت خود را در خواب سپری میکنند

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۳۸ بعد از ظهر
یک روز پسری به پدرش میگه بابا 100 تومن میدی؟
باباش میگه : چی؟ 80 تومن؟
بچه های مردم 60 تومن میگیرن صداشون هم در نمی آد. اونوقت تو 30 تومن داری میگری.
بیا این 10 تومنش . 5 تومنش هم بیار
--------------------------------
يه روز يه سوسکه از چاه دستشويی بيرون مياد بهش ميگن:

چرااومدی بيرون ميگه(به اميد يه هوای تازه تر.............))
-------------------------------
- به يك تركه ميگن: 2*2 چند مي‌شه؟ ميگه: 5 تا! مي‌گن: برو بابا، 4 تا ميشه! ميگه: آخه من از يه راه ديگه رفتم!

- تركه فيلم جيمز باند ميبينه خيلي خوشش مياد. يكي ازش ميپرسه اسمت چيه ميگه: فَر...گضن فر!

------------------------------
- تركه ميخواسته زيردريايي آمريكاييا تو خليج فارس رو غرق كنه، در ميزنه فرار ميكنه!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۴۱ بعد از ظهر
از ميرزاپور ميپرسن تو چرا هميشه موقع خوندن سرود ملي ميخندي؟ ميگه: آخه دايي وايميسته پهلوم ميگه: سل ذد از افق،مهل خاولان.................. http://www.centralclubs.com/images/smilies/khande.gif

============================

از زيدان ميپرسن چرا با کله کوبيدي وسط سينه ماترتازي بدبخت؟! ميگه: آخه مرتيکه فحش ميده! به من ميگه علي دايي! http://www.centralclubs.com/images/smilies/khande.gif
============================

زندگي 2 قسمته: قسمت اول:در انتظار قسمت دوم، قسمت دوم: در حسرت قسمت اول!

===========================

جديدترين جمله عاشقانه: انرژي هسته ايي من تويي عزيزم!
===========================

خيلي دوستت دارم، يه روزي بالاخره بهت ميرسم، دست ها تو ميگيرم و با خودم ميبرمت ،يه جاي دور ، فقط من وتو...........قربانت، عزراييل! http://www.centralclubs.com/images/smilies/Mrgreen.gif

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۴۲ بعد از ظهر
يكي از فرشتگان مامور شد تا برود از حوا بپرسد که چرا از ميوه ممنوعه خورده. حوا که نمي‌توانست به اين سوال جواب دهد، فرشته را پيش آدم فرستاد. آدم لحظه‌اي مکث کرد، چون کسي را نديد پس با صداي بلند گفت: حميييييييد

------------------------------------------

يه روز حيوونا داشتند از ايران فرار مي كردند . لب مرز كه ميشه از يك يكيشون ميپرسند برا چي دارين فرار ميكنين. خروس ميگه: والا ما نميدونيم كي بايد بخونيم هر چند وقت يكبار ساعتا را عقب و جلو ميكنن. گوسفنده ميگه :اينا هر وقت كه شده مارو ميكشن عزا بشه ما رو ميكشن،جشن باشه ،عروسي باسه ما ره ميكشن.خره ميگه: مانيميدونيم ما خريم،تركا خرن،لرا خرن

-------------------------------------------

اگه گفتي چطوري ميشه يه ترک رو روز جمعه خندوند؟ روز چهارشنبه بهش يه جک بگو!!!

-----------------------------------------

گر بميرد دختري از قبر او رويد گلي گر بميرند دختران دنيا گلستان مي شود گر بميرد پسري يک بي وفا کم ميشود گر بميرند پسران دنيا وفادار مي شود

---------------------------------------

روزي ازم پرسيد:بزرگترين آرزوي توچيست؟ گفتم:تحقق يافتن آرزوي تو.....اما افسوس هرگزندانستم آرزوي تو جدايي از من بود

----------------------------------------

ميدوني فايده اين شلوار کوتاها که دخترا ميپوشن چيه؟...پسرا همه سر به زير شدن

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۴۳ بعد از ظهر
سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.

همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.

بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.

سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا!

------------------------------

غضنفر داشت می رفت کارواش که یکی از دوستانش دیدش.
بهش گفت: کجا می ری؟
گفت: کارواش؟
پرسید: پس ماشینت کو؟
گفت: دو قدم راه رو که با ماشین نمیرن که

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۴۴ بعد از ظهر
لسلام عليكم ورحمة الله وبركاته

ميگويند از يكي سؤال كردند :

(بلا نسبت) گاو بهتر است يا گوسفند ؟

گفت : معلوم است گاو بهتر است !!

از شيرش , گوشتش , پوستش , ووو استفاده ميكنيم !!

يك فايده ي ديگر هم گاو دارد , كه وقتي ميخواهد از

خيابان بگذرد نگاه ميكند دو طرف خيابان ماشين

نيست بعد رد ميشود ,,,,,,,, امّا گوسفند هر وقت

ميخواهد از خيابان رد شود همينطور مثل گاو

سرش را پائين ميندازد و رد ميشود ,,,,,,,,,

ـــــــــــــــــــــــ


از يكي ديگر سؤال كردند ( شايد هم همان اولي بوده )

كدام جانور قويترين است ؟؟

بنده خدا گفت : خوب شير , پلنگ , ببر ,,,

گفت : نــــــــــه ,, مورچـــــــــــــــه!!

گفت : چطور ؟؟

گفت : يك روزي يه مورچه رفت تو پريز برق (سوكت)

رفتم يك سيمي آوردم كردم تو پريز كه بيرونش

بياورم , يك لغطي بهم زد كه 10 متر آنطرف پرت شدم !!

اميد است بپذيريد

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۴۵ بعد از ظهر
دو تا برادره آخره شر بودن و پدر محل رو درآورده بودن، ديگه هروقت هرجا يك خراب كاريي ميشده، ملت ميدونستن زير سر اين دوتاست. خلاصه آخر بابا ننشون شاكي ميشن، ميرن پيش كشيشِ محل، ميگن:‍ تورو خدا يكم اين بچه‍هاي مارو نصيحت كنيد،‍ پدر مارو درآوردن. كشيشه ميگه: ‍باشه، ولي من زورم به جفتِ اينا نميده، بايد يكي يكي بياريدشون. خلاصه اول داداش كوچيكه رو ميارن، كشيشه ازش ميپرسه: پسرم، ‍مي‍دوني خدا كجاست؟ پسره جوابشو نمي‍ده، همين جور در و ديوار ر و نگاه مي‍كنه. باز يارو مي‍پرسه: پسرجان، مي‍دوني خدا كجاست؟ دوباره پسره به روش نمياره. خلاصه دو سه بار كشيشه همينو مي‍پرسه و پسره هم بروش نمياره، آخر كشيشه شاكي ميشه، داد ميزنه: بهت گفتم خدا كجاست؟! پسره مي‍زنه زير گريه و در ميره تو اتاقش، در رو هم پشتش مي‍بنده. داداش بزرگه ازش مي‍پرسه: چي شده؟ پسره ميگه: بدبخت شديم! خدا گم شده، همه فكر مي‍كنن ما برش داشتيم!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۴۶ بعد از ظهر
وسط اردبيل يه چاهي بوده، ‍ هي ملت مي‍افتادن توش،‍زخم و زيلي مي‍شدن. ميان تو شهرداري يك جلسه برگذار مي‍كنن كه واسه اين مشكل يك راه حلي پيدا كنن. يكي از مهندسا پا ميشه ميگه: يافتم! ما يك آمبولانس مي‍گذاريم بغل اين چاه، ‍ هركي افتاد توش رو سريع ببره بيمارستان. ملت همه هورا مي‍كشن..آفرين! ايول! دمت گرم!‍ يك مهندس ديگه پا ميشه ميگه: الحق كه همتون نفهميد!‍ آخه اينم شد راه حل؟! ملت ميگن، خوب تو ميگي چي‍كار كنيم؟ يارو ميگه: بابا تا اون آمبولانس طرف رو برسونه بيمارستان، كه بدبخت جون داده. ما بايد يك بيمارستان كنار اين چاه بسازيم، كه همه بهش سريع دسترسي داشته باشن! ملت ديگه خيلي حال مي‍كنن، كف مي‍زنن سوت مي‍كشن، كه ايول بابا تو چه مخي داري!‍ يهو يه مهندس ديگه پا ميشه ميگه: الحق هرچي بهمون ميگن خر، حقمونه! آخه اين شد راه حل؟! اين همه خرج كنيم يك بيمارستان بسازيم كنار چاه كه چي بشه؟ مردم تعجب مي‍كنن ،‍ميگن: خوب تو ميگي چيكار كنيم؟ يارو ميگه: بابا اين كه واضحه، ما اين چاهو پر مي‍كنيم، ميريم نزديك يك بيمارستان يك چاه مي‍زنيم!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۴۸ بعد از ظهر
فرشتگان از خدا پرسيدن: خدايا تو که بشر رو انقدر دوست داري چرا غم را آفريدي ؟ خدا گفت : غم را به خاطر خودم آفريدم چون اين مخلوقه من تا غمگين نباشه به ياد خالقش نمي افته

______________________________________________


عشق با روح شقايق زيباست عشق با حسرت عاشق زيباست عشق با نبض دقايق زيباست عشق با حسرت ديدار تو بودن زيباست

______________________________________________


اينم يك جوك واسه كورها

::.. ::: ....::::.::: ..:::

.::: .....::::. ::::.. ؟؟؟؟

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۴۸ بعد از ظهر
علت ديوانگي....

مرد براي دكتر تيمارستان تعريف كرد:

آقاي دكتر بنده زني گرفتم كه دختري 18 ساله داشت. روزي پدرم از اين دختر خوشش آمد و او را گرفت, از آنروز به بعد زن من, مادر زن پدر شوهرش شد و چندي بعد كه دختر زن من كه زن پدرم بود پسري زائيد كه نامش را چنگيز گذاشتند, چنگيز برادر من شد, چون پسر پدرم بود. اما در همان حال چنگيز نوه زنم بود و از اين قرار نوه منم مي شد و من پدر بزرگ برادر تني خود شده بودم!

چندي بعد زن من پسري زائيد و از آن روز زن پدرم, خواهر نا تني پسرم و حتي مادر بزرگ او شد در صورتي كه پسرم, برادر مادر بزرگ خود و حتي نوه او بود. از طرفي چون مادر فعلي من, يعني دختر زنم, خواهر پسرم مي شد, بنده ظاهرأ خواهر زاده پسرم شده ام, ضمنأ من پدر مادرم و پدر بزرگ خود هستم. پس پدرم هم برادر من هست و هم نوه ام!!! 8) 8) 8)

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۴۹ بعد از ظهر
هرگاه دفتر محبت را ورق زدي هرگاه در زير پايت صداي خش خش برگها را احساس كردي

و هرگاه ميان ستارگان آسمان ، تك ستاره اي خاموش ديدي براي يك بار در گوشه اي

از ذهن خود نه به زبان ، بلكه از ته قلب خود بگو : يادش بخير

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

گو یند غروب جاییست که اسمان زمین را می بوسد من امشب برای تو غروب می کنم

کجایی ای اسمان من...

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۴۹ بعد از ظهر
۰مت گرم
۹ کرتيم
۸ تب لکوتيم
۷ تير باباتيم
۶ شيه ماشينتيم
۵ رهی خونتييم
۴ کرتيم
۳ لولهای مختيم
۲ رشکه عمتييم
۱ کی اومد ، با اجازه

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۰ بعد از ظهر
يه نفر ميره اون دنيا .ازش مي پرسن چي شد مردي؟
ميگه :شير خوردم.
ميگن:حتما فاسد بوده؟
ميگه:نه بابا وقتي داشتم شير مي خوردم گاوه افتاد روم.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۱ بعد از ظهر
قلب خانه اي است با دو اتاق خواب در يك رنج و در ديگري شادي زندگي مي كند. نبايد زياد بلند خنديد و گرنه رنج در اتاق ديگري بيدار مي شود.

---------------------------------------------------------------------------------

قلب من ميگويد که ديگر دوستم نداري زماني که با تو بودن تپشي فرح انگيز در قلب من ايجاد ميکرد.و حال با تو بودن تپشي نا مطبوع قلب مرا فرا ميگيرد زيرا تشويش شنيدن کلام ديگر دوستت ندارم به لرزه دچارش ميسازد. زماني هر تپش قلبم سخني مي گفت مي گفت دوستم دارد من نيز دوستش دارم.اما حالا ميگويد دوستم ندارد .آخر چرا؟

--------------------------------------------------------------------------------

هرگز براي عاشق شدن ، به دنبال بهار و باران و بابونه نباش. گاهي در انتهاي خارهاي يک کاکتوس به غنچه اي ميرسي که ماه را بر لبانت مينشاند.

--------------------------------------------------------------------------------

دوسِت داشتم ولي هرگز نگفتم نگفتــم تـا ز چشــــم تـو نيفتـم نگفـتـم تــا نــدوني عاشـــقم مــن نـدوني بعــدِ تــو از پـا مي افتـم خيــال کـردم اگـــه روزي بـــدوني مي ري شعر جدايي رو مي خـوني مي ري تنها ميشم با بغض و گـريه تــوي شهــــر و ديـــار بي نشــوني

--------------------------------------------------------------------------------

اگر كتاب زندگي چاپ دوم مي داشت هرگز نمي گذاشتم كه اينقدر غلط چاپي داشته باشد

--------------------------------------------------------------------------------

دوسِت داشتم ولي هرگز نگفتم نگفتــم تـا ز چشــــم تـو نيفتـم نگفـتـم تــا نــدوني عاشـــقم مــن نـدوني بعــدِ تــو از پـا مي افتـم خيــال کـردم اگـــه روزي بـــدوني مي ري شعر جدايي رو مي خـوني مي ري تنها ميشم با بغض و گـريه تــوي شهــــر و ديـــار بي نشــوني

--------------------------------------------------------------------------------

وقتي نيستي نگاهم دست خالي به چشمم باز مي گردد

--------------------------------------------------------------------------------

وقتي به دنيا آمدم درون گوشم اذان گفتند وقتي مي ميرم برايم نماز مي خوانند.زندگي چقدر کوتاه است فاصله ي اذان تا نماز

--------------------------------------------------------------------------------

خدا تنها معشوقي است كه عاشقاني دارد كه هيچ يك از بودن ديگري ناراضي نيست و هيچگاه يكي از آنها معشوقش را تنها براي خود نمي خواهد

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۱ بعد از ظهر
هی اس ام اس برو پیش اون که دارم بهش فکر می کنم ...
اگه خوابه بیدارش نکن
اگه کار داره مزاحمش نشو
اگه کاری نداشت بهش بگو دوسش دارم

========================================

سلام من یه بوس کوچولو هستم
میتونم چند لحظه روی لپ شما استراحت کنم ؟

========================================

من نمي تونم براي كسي كه دوستش ندارم گل ببرم ولي مي تونم براي كسي كه دوستش دارم ولي اون نداره گريه كنم

========================================

تا که بودیم نبودیم کسی ... کشت مارا غم بی همنفسی.
تا که رفتیم همه یار شدند ... خفته ایم و همه بیدار شدند.
قدر آیینه بدانیم چو هست ... نه در آن وقت که اقبال شکست.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۲ بعد از ظهر
تو را به دادگاه خواهند کشید...شاید به حبس ابد محکوم شوی...!
جزییات جنایتت معلوم نیست...اما اثر انگشت تو را روی قلبی شکسته یافته اند

-----------------------------------------------------------------------------------------------

گفتی تا آخر دنيا باهاتم حالا ميفهمم که چرا همش ميگفتی دنيا دو روزه......خیلی بدی!


-----------------------------------------------------------------------------------------------

آسمان را می نگرم تو را می بينم خورشيد را می نگرم تو را می بينم ماه و
ستارگان را می نگرم تو را می بينم خوب مسخره بر از جلوم كنار ديگه

-----------------------------------------------------------------------------------------------

اگه يه روز صبح از خواب پاشودی ديدی تو يه اتاق تاريک وقرمز هستی وتند تند
داری تکون ميخوری يه وقت نترسی ها ..... تو توی قلب منی

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۲ بعد از ظهر
یه سمبوسه بهت هدیه میکنم دو حرف اولش برای دشمنت باقیش برای تو

=========================================

وقتي به دنيا آمدم درون گوشم اذان گفتند وقتي مي ميرم برايم نماز مي خوانند.زندگي چقدر کوتاه است فاصله ي اذان تا نماز

=========================================

خدا تنها معشوقي است كه عاشقاني دارد كه هيچ يك از بودن ديگري ناراضي نيست و هيچگاه يكي از آنها معشوقش را تنها براي خود نمي خواهد

=========================================

سرمايه ادمي يك نفس است و ان يك نفس از براي يك هم نفس با نفس است اكر ان نفس با نفس هم نفس است ان يك نفس براي يك نفس بس است. http://www.centralclubs.com/images/smilies/wink.gif

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۳ بعد از ظهر
ميدوني چرا خدا به همه دو تا دست , دو تا پا , دو تا چشم داده , اما فقط يکي دونه قلب داده؟ براي اين که بگردي , اون يکيش رو پيدا کنی

------------------------------------------------------------------------------

هميشه دوست داشتم ابر باشم.چون ابر انقدر شهامت داره که هر وقت دلش ميگيره جلوي همه گريه کنه

------------------------------------------------------------------------------

اگر ديدي جووني ريش گذاشته ..بدون دوس دخترش تنهاش گذاشته

------------------------------------------------------------------------------

محبت مثل يک سکه ميمونه که اگه بيفته تو قلک قلب ديگه نميشه درش اورد اگرم بخواي درش بياري بايد اونو بشکنی

------------------------------------------------------------------------------

زندگي مرگ است و مرگ است زندگي ... پس درود بر مرگ و مرگ بر زندگي ...

------------------------------------------------------------------------------

ميدوني اين چيه؟! ( ) ( ) ( ) ( ) ( ) () اين دل منه که روز به روز برات تنگ تر ميشه......

------------------------------------------------------------------------------

از روزی که گفتی تا آخر دنيا باهاتم فهميدم چرا دنيا ۲روزه!!!!!!!!!! http://www.centralclubs.com/images/smilies/brackh.gif

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۴ بعد از ظهر
اينگونه باش:شاد اما دلسوز...ساده اما زيبا...مصمم اما بي خيال...متواضع اما سربلند...مهربان اما جدي...سبز اما بي ريا...عاشق اما عاقل...!!!!؟؟؟؟

---------------------------------------------------------

راز شادي در لذت پاک بردن از چيزهاي ساده است


---------------------------------------------------------

نمي خوام بگم قدر 1 دنيا دوست دارم چون دنيا 1روز تموم مي شه نمي خوام بگم سياهي چشات مثل شب پر ستاره است چون شب هم بالاخره تموم مي شه نمي خوام بگم دوست دارم چون دوست ندارم بلكه عاشقتم

---------------------------------------------------------

اول به نام عشق، دوم به نام تو، سوم به ياد مرگ. بر لوح شيشه اي قلبت بنويس: يا تو و عشق، يا من و مرگ.
http://www.centralclubs.com/images/smilies/brackh.gif

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۴ بعد از ظهر
ميشه مثل يه قطره اشك بعضيا رو از چشمت بندازي .... ولي هيچ وقت نمي توني جلوي اشكي رو بگيري كه با رفتن بازيا از چشمت جاري ميشه.

براي ديدن تو ثانيه ها رو ميشمارم ...... قربانت اذرائيل.

به غضنفر ميگن : با لوستر جمله بساز د ‌ميگه : من 3 تا دختر دارم يكي از يكي لوستر

به يکي ميگن: يک جمله بگو که توش سه تا دروغ باشه !!!
ميگه: دانشگاه آزاد اسلامي
عشق گلي است که دو باغبان آن را مي پرورانند
عشق آن است که همه خواسته ها را براي او آرزو کني.


اشکي که بي صداست / پشتي که بي پناست / دستي که بسته است / پايي که خسته است / دلي که عاشق است / حرفي که صادق است / شعري که بي بهاست / شرمي که اشناست / دارايي من است / ارزاني شماست

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۵ بعد از ظهر
دیگه یار نمی خوام وقتیکه می بینی عشق دوروغه چراغش بی فروغه آخه وقتی که وفا نیست عشقو عاشقی چیست؟؟؟؟؟؟

----------------------------------------------------------------------------

شاید آن درگران در دستان من عطر تن تو باشد. با تو می گویم از عشق با تو می گویم از مهربانی صادقم با تو.آرزوی دیرین من با صدایی رسا فریاد می کشم: دوستت می دارم تا بی نهایت.

----------------------------------------------------------------------------

پازل دل يكي رو بهم ريختن هنر نيست..
هر وقت تونستي با تيكه هاي شكسته ي دل يك نفر يك پازل جديد براش ساختي هنر كردی

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۶ بعد از ظهر
اصفهانیه داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام ميدن یا نه

---------------------------------------------------------------

غضنفر ميره رستوران، گارسون ميخواد بزارتش سر كار ميگه: غذاي امروز «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با «ليمو» است! غضنفر ميگه : «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با چي

---------------------------------------------------------------

پسره ، دختر محلشون را نشون ميکنه ، رفيقاش ميان با سنگ ميزنن

---------------------------------------------------------------

تُو قلبمی ، تُو خونمی ، تُو تموم وجودمی ........ رفتم دکتر ، ميگن انگل داری

---------------------------------------------------------------

به دختره مي گن اگه دنيا رو بهت بدن چي كار مي كني مي گه من فعلا مي خوام درسمو ادامه بدم

---------------------------------------------------------------

دو تا دانمارکی با هم همسایه بودن ... هر سی ثانیه برق یکیشون می رفت ... تحقیق می کنن می بینن از چراغ راهنمایی برق ميدزدیدن

---------------------------------------------------------------

به عضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!

---------------------------------------------------------------

ديگه از چشم افتادي . مي فهمي؟ ..............صاف افتادي تو قلبم

---------------------------------------------------------------

شيرفرهاد ميره تو صف نونوايي، شاطر نونوائی ميگه: نون تا اينجا بيشتر نمي‌رسه، بقيه برن. ترکه ميگه: ببخشيد اگه ميشه جمع‌تر وايسين نون به ما هم برسه

---------------------------------------------------------------

عربه بلال مي خوره تا صبح اذان مي گه

---------------------------------------------------------------

يه مرده ، زنشو تو یه فیلم بد می بینه آخر فیلم میگه خدا شکر که فیلم بود

---------------------------------------------------------------

يارو ميره حرم داد می‌ زنه : آقايون شلوغ نكنيد! حاجت ها قاطی‌ می‌شه! من پارسال اومدم ، حامله شدم

---------------------------------------------------------------

غضنفر میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه حالا من خر،من نفهم، آخه شما این رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین

---------------------------------------------------------------

هميشه براي کسي بخند که ميدوني به خاطر تو شاد ميشه... واسه کسي گريه کن که ميدوني وقتي غصه ‏داري و اشک ميريزي برات اشک ميريزه... براي کسي غمگين باش که در غمت شريکه... عاشقه کسي ‏باش که دوستت داشته باشه

---------------------------------------------------------------

پيروزي افتخار آميز دانشمندان ايراني در عرصه انرژي هسته اي و دستيابي آن عزيزان به اورانيوم غني شده رو ولش کن "خودت چه طوري؟

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۶ بعد از ظهر
يه برره ای به رفيقش مي گه من يه تمساح پيدا كردم چيكارش كنم؟ ميگه ببرش باغ وحش. فردا رفقيش مي گه برديش؟ يارو مي گه : آره ، تازه امشب هم مي خوام ببرمش سينما

---------------------------------------------------------------

يك گاو نر دنبال يك گاو ماده مي افته گاو ماده هي فرار مي كرده دست آخر به يك كوچه مي رسه كه بن بست بوده برمي گرده و با حالت درماندگي مي گويد آخه چي از جون من مي خوايي گاو نر مي گه مااااااااااااااااااااااچ

---------------------------------------------------------------

گوش بده ببين چي ميگم . اگه يکي بهت پي ام داد گفت من حسن هستم و سراغ منو از تو گرفت بگو نمي شناسمش. اين يارو شماعي زاده فکر مي کنه گيتارش دست منه

---------------------------------------------------------------

يه پسره به دختره ميگه بوس ميدي؟ ميگه نه ! پسره ميگه به جهنم بخاطر خودت گفتم من خودم زن دارم

---------------------------------------------------------------

يه برره ای میمیره ، شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲تاشون سوال می کردن .... ۶۰ تاشون حالیش می کردن

---------------------------------------------------------------

سپاس و ستايش دانشگاه آزاد را ، که ترکش موجب بي مدرکي است و به کلاس اندرش مزيد در به دري ، هر ترمي که آغاز مي شود موجب پرداخت زر است و چون به پايان رسد مايه ضرر ، پس در هر سال دو ترم موجود و بر هر ترمي شهريه اي واجب ..... از جيب و جان که بر آيد ...... کز عهده خرجش به در آيد

---------------------------------------------------------------

يه دفعه يه پسره داشته راه ميرفته ميخوره زمين هواااااااااا ميره نميدونی تا کجاااااااا ميره

---------------------------------------------------------------

يارو زنگ میزنه ۱۱۰ میگه آقا پدال گاز و پدال ترمز و پدال کلاچ و فرمون و دنده رو دزدیدن! پلیس میگه ، برو صندلی جلو بشین

---------------------------------------------------------------

يه روز يه بابائی سوار تاکسی ميشه ، به راننده ميگه آقا لطفا من را دو نفر حساب کنين ، راننده برميگرده ميگه من تو رو پشم ...... حساب نميکنم

---------------------------------------------------------------

يه بچه خوشگله ريش بزی ميذاره ، گرگه مياد ميخورتش

---------------------------------------------------------------

یه روز سه تا خانوم مرغه به هم میرسن اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیف دخترم یه عکس جوجه خروس پیدا کردم ..... دومی ميگه این که چیزی نیست یه روز دیدم دخترم تو خیابون داره با یه خروسه ميگه و ميخنده .... سومی ميگه اینها که چیزی نیست من دیشب تو کیف دخترم یه تخم مرغ پیدا کردم

---------------------------------------------------------------

يارو ماشينش تو برف گير ميکنه زنجير نداشته ، سينه ميزنه

---------------------------------------------------------------

دختر و پسره داشتن با هم قايم باشک بازی ميکردند ، دختره به پسره ميگه تو چشم بگذار اونوقت من ميرم قايم ميشم ، اگه تونستی منو پيدا کنی بغلم کن و بوسم کن ، اگه هم نتونستی منو پيدا کنی من زير راه پله قايم شدم !

---------------------------------------------------------------

گرگه ميره در خونه شنگول و منگول در ميزنه ، مامانشون ميگه بيا تو بچه ها نيستن

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۷ بعد از ظهر
زن خوب برای ازدواج بايد سه تا خصلت داشته باشه : 1 - نجيب باشه يعنی با جيب آدم کاری نداشته باشه ........... 2 - خانه دار باشه يعنی از خودش خونه داشته باشه

4 - مثل ماه بمونه يعنی شبها بياد و صبح بره ( بره خونه باباش ) ............... 5 - البته در حد متعالی اين که باباش وضعش توپ باشه و 3 تا سکته هم کرده باشه

---------------------------------------------------------------

به آسمون نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... به دريا نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... به دشت های سبز نگاه ميکنم تو رو ميبينم و حتی وقتی به قلبم نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... بابا بيا برو اونطرف بگذار يه چيز بهتر ببينيم

---------------------------------------------------------------

اين هم يه شعر واسه بعضی دخترهای امروزی :

آخر يه روز تيک ميگيری ، لباسهای شيک ميگيری ، بابات را ميکنی کچل ، تا بينی رو کنی عمل ، با همراهت زنگ ميزنی ، عينک رنگ رنگ ميزنی ، اين دل و اون دل ميزنی ، هي به موهات ژل ميزنی ، *** لباسات تريکو ، موزيک فقط از انريکو ، جوراب های فسقلکی ، روسری های الکی ، با اشوه های شُتری ، ميشينی پشت موتوری ، تو خيالت خيلي تکی ، فکر ميکنی با نمکی ، خوشی با اين تيپ خفن ، حالا قشنگی مثلا ؟

-----------------------------------------------------------------

از يه نفر ميپرسن اولين کسی که رفت مکه حاجی شد کی بود ميگه حاج زنبور عسل

-----------------------------------------------------------------

از يه بچه مشنگه ميپرسن پس جواب خون شهدا را کی بايد بده ، ميگه خب معلومه آزمايشگاه

-------------------------------------------------------------------

از يه لره ميپرسن تو شما آدم مشهور هم هست ميگه آره .... سوفيا لُره ! ، اليزابت تاي لُر ، لُر و هاردی .... يه ماده شيميائی هم هست که اختراع خودمونه بهش ميگن کلُر

-------------------------------------------------------------------

يه بار يه بچه از باباش ميپرسه : بابائی وقتی شما با مامانی ميرفتين ماه عسل من هم بودم ، بابائه ميگه آره عزيزم تو هم بودی ... رفتنی پيش من بودی ، برگشتنی پيش مامانت

-------------------------------------------------------------------

آقا ماشا ا... ميره تو بانک وام بگيره ، ضامن نداشته منفجر ميشه

-------------------------------------------------------------------

يه دفعه یه آبادانيه تو بيابون گم ميشه ، و داشته از تشنگی ميمرده .... خلاصه هی ميگفته آب آب آآآآآ آب .... يه دفعه ميرسه به يه چشمه دستاشو ميزنه تو آب ميکشه به موهاش ميگه آخيــــــــــش ، وُلک راحت شدم تيپ موهام خراب شده بود داشتم ميمردما

-------------------------------------------------------------------

آقا ماشاا... را ميبرن بهشت ، زير پای مادران له ميشه ( آخه بهشت زير پای مادران است )

------------------------------------------------------------------------------------

با عرض معذرت اين دو ، سه تا جک پائينی يک کم ضايع بازی داره ها ، شما نخونيد ..... خانم معلمه سر كلاس از يه بچه تخسه مي پرسه:‌ اگه سه تا گنجشك سر يه شاخه درخت نشسته باشن،‌ بعد ما يكيشون رو با تير بزنيم، چند تا گنجشك رو درخت ميمونه؟ بچهه ميگه:‌ هيچي! معلمه ميگه: نخير دو تا ميمونه. بچهه ميگه: خوب اون دو تا هم از صداي تير فرار ميكنن ديگه.‌ معلمه يكم فكر ميكنه، ميگه: جوابت درست نبود ولي از طرز فكرت خوشم اومد! بعد شاگرده ميگه:‌ خانم حالا ما يه سوال بپرسيم؟! معلمه ميگه :‌ بپرس. پسره‌ ميگه: اگه سه تا خانم تو خيابون بستني بخورن، اولي گاز بزنه، ‌دومي ليس بزنه و سومي ميك بزنه، كدومشون ازدواج كرده؟! معلمه يكم فكر ميكنه، ميگه:‌ خوب معلومه،‌ سومي! بچهه ميگه:‌ نه...جوابتون درست نبود. اوني كه حلقه دستشه ازدواج كرده، ولي از طرز فكرت خوشم اومد

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۸ بعد از ظهر
تركه ميره دكتر، ميگه: آقاي دكتر مدتيه كه احساس پوچي ميكنم! دكتره ميگه: يعني چي؟ تركه ميگه: مثلاٌ الان يك ساله ميدونم كه زنم خرابه.. ولي عين خيالم نيست! دكتره ميگه: خوب تو بعضي شرايط اين ميتونه طبيعي باشه. تركه ميگه: نه آقا دكتر، آخه دخترم هم تو كار هروئينه، ولي من خياليم نيست. دكتره ميگه: خوب اين هم دليل نميشه... تركه ميگه: نه آخه آقاي دكتر، الانم كه شما جلوم نشستين، انگار دارم با .....م حرف ميزنم

--------------------------------------------------------------------

يه دفعه بامشاد داشته با پيچ گوشتی به ناف شکمش ور ميرفته يکهو پيچ شکمش باز ميشه باسنش مي افته

---------------------------------------------------------------------

اول سرش را با تُف خيس ميکنيم .... بعد سيخش ميکنيم .... بعد ميکنيمش تو سوراخ ......... ما اينطوری سوزن را نخ ميکنيم شما چطوری ؟

----------------------------------------------------------------------

يه دفعه يه کُرد را ميبرن جهنم فردا ميبينن هيچ کسی تو جهنم نيست ... تحقيق ميکنن ميبينن کُرده همه را ( قاچاقی ) برده بهشت

----------------------------------------------------------------------

به آقای پشندی ميگن سه تا اسم بگو توش الله داشته باشه .. ميگه شکرالله ، حمدلله ، سيندرلاه

----------------------------------------------------------------------

يه دفعه يه آفتاب پرست ميره رو جعبه مداد رنگی " هنگ " ميکنه

----------------------------------------------------------------------

!!!! يه دفعه پليس ( بامشاد ) را ميگيره بهش ميگه کارت ماشين ، گواهينامه ، بيمه ..... بامشاد ميگه بايد با اينها جمله بسازم

----------------------------------------------------------------------

به يارو ميگين حال ساده را تعريف کن ،..... ميگه لب گرفتن

----------------------------------------------------------------------

يك روز تو ي جهنم شلوغ بوده و همه مي زدند و مي رقصيدند
يكي مي پرسه چي شده ..... مي گويند : آخ جون پروند ه ها گم شده ، پروند ه ها گم شده

----------------------------------------------------------------------

دکتر نظام وظيفه پسر لاغری را معاينه کرد و در برگه نوشت : معاف، به دليل ضعف جسماني
پسره با خوشحالي گفت : آخ جون فوری ميرم زن ميگيرم
دکتره نوشت : و همچنين ضعف عقلاني


-----------------------------------------------------------

يه روز چند تا رفيق ميخواستن برن گردش ، تهرانيه ميگه ماشينش با من ، رشتی ميگه نهارش هم با من ، شيرازيه هم ميگه تخمه و چای هم با من ، اصفهانيه ميگه پس حالا که همتون يه چيز ميارين منم داداشم را ميارم

-----------------------------------------------------------------------

يه روز ميبينن عزرائيل ماکسيما خريده ، ميگن عزرائيل وضعت خوب شده ، ميگه حقوق اضافه کاری هاي زلزله بم را جمع کردم

-----------------------------------------------------------------------

مادر : پسرم ، من دارم مي رم خريد يه وقت به كبريت دست نزني ها
پسر : نه مامان جون من خودم فندك دارم


-----------------------------------------------------------------------

از خشايار پرسيدند : گاو بهتره يا گوسفند
خشاياره ميگه : گاو بهتره
مي پرسند چرا
ميگه : گاو وقتي ميخواد بره آنطرف جاده اول سمت راست نگاه ميکنه بعد سمت چپ رو ، بعد ميره ، ولي گوسفند عين گاو سرشو ميندازه پايين رد ميشه

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۹ بعد از ظهر
يه روز صبح يه پيرزنه ميره کلانتري ميگه ديشب دزد اومده خونه ام و به من تجاوز کرده

افسر مربوطه ازش مي پرسه مگه شما بيدار بودي

پيرزنه ميگه : نه
افسره ميگه : پس از کجا فهميدی بهت تجاوز شده
پيرزنه ميگه : صبح که بيدار شدم ديدم جيگرم خنک شده

-----------------------------------------------------------------------
بهروز خالي بند يه زن حامله رادر اتوبوس ميبينه و به او ميگه : خانم اين چيه
خانومه ميگه : معلومه بچه ام است ديگه
بهروزه ميگه : دوستش داري
خانومه : آره خوب، خيلي
ميگه : پس چرا قورتش دادي

-----------------------------------------------------------

يه بچه ايي تازه بدنيا اومده بوده ، شير مامانشو نمي خورده ، هر زن ديگه اي هم آوردن ، فايده نداشته بچه شير اونا رو هم نمي خورده تا اينکه يه زن سياه ميارن بچه شيرشو مي خوره بابائه مي گه : آهان ، پدر سوخته ، تو شيرکاکائو مي خواستي ما نمي دونستيم


-----------------------------------------------------------------------

خشايار قله اورست رو فتح ميکنه ، خبرنگارها جمع ميشن و ازش مي پرسند : آقا رمز موفقيت شما چي بود
خشاياره ميگه : والله آقا من اين چيزها حاليم نيست ، اگه بازم بهم بار بخوره ميارم اين بالا

-----------------------------------------------------------------------

آقا غلام تو اتوبوس كنار يه خانم چاقي نشسته بود يه نيگاه به خانومه کرد و گفت : راستي خانم اسم شما چيه
خانمه گفت : غنچه
آقا غلام گفت : شما وا بشين ديگه چي چي ميشيد

----------------------------------------------------------------------
يک روز غضنفر خواب ميبينه بزرگترين نون بربري دنيا را خورده صبح که بلند ميشه ميبينه لاحافش نيست


==========================================

مطالب جديد زير که بصورت خبيثانه اي بر ضد آقايان خوشگل ، خوش تيپ و با وفا نوشته شده توسط يکي از دوستان خيلي عزيز برای ما ارسال شده است ... شما زياد جدی نگيريد


- چرا مغز مردها گرونتر از مغز زنهاست؟
- آخه زنها از مغزشون تا به حال استفاده كرده اند!

------------------------------------------------------------------------

- ببين خانوم, تو روزنامه نوشته كه مردها به طور متوسط در روز از پونزده هزار كلمه براي صحبت كردن استفاده ميكنند, ولي زنها از سي هزار كلمه. ديدي ثابت شد شما زنها بيشتر حرف ميزنين تا ما مردها؟
- هيچ هم همچين چيزي نيست. فوقش ثابت شده كه ما هر حرف رو بايد دو بار بزنيم تا توي مخ شماها فرو بره!
- ... ببخشيد چي گفتي؟

-------------------------------------------------------------------------

تلفن همراه تنها چيزيه كه مردها سرش دعوا دارند كه مال كدومشون كوچيكتره...

------------------------------------------------------------------------

بهترين انتقام از زني كه شوهرتون رو از چنگتون در آورده چيه؟
بذارين شوهرتون مال اون بمونه!

-------------------------------------------------------------------------

- مامان من شنيده ام تو بعضي از كشورها زن و شوهر قبل از ازدواج همديگه رو نميشناسن! راسته؟
- دخترم تو همه جاي دنيا وضع همينه!

------------------------------------------------------------------------

- بهترين مدرك دروغ بودن قصه ها چيه؟
- شاهزاده افسانه اي هميشه خوش تيپ و باهوش و پولدار و مجرده!

------------------------------------------------------------------------

آگهي نيازمندي: به پنج مرد زرنگ و كاري يا يك زن نيازمنديم...

------------------------------------------------------------------------

يه مرد متاهل تنهايي ميره مسافرت. وقتي برميگرده زنش ميپرسه:
- خوش گذشت؟
- عالي بود! خيلي كيف كردم!
- خوب حالا چقدر خرجت شد؟
- ده هزار دلار!

خوب معلومه كه حسابي دعواشون ميشه. خانمه ميگه حالا كه اينجور شد من هم تنها ميرم مسافرت. وقتي برميگرده شوهره ميپرسه:

- خوش گذشت؟
- عالي بود! خيلي كيف كردم!
- خوب حالا چقدر خرجت شد؟
- ده دلار!
- مگه ميشه؟
- چرا نميشه؟ شب اول ده دلار دادم يه نوشيدني دم بار خوردم, بعد با يه احمقي مثل تو آشنا شدم!

------------------------------------------------------------------------

فالگير: فردا شوهرتون ميميره!
زن: اينو كه خودم ميدونم. بهم بگو گير پليس ميفتم يا نه!

------------------------------------------------------------------------

هر زن باهوشي ميليونها دشمن داره: همه مردهاي احمق!

------------------------------------------------------------------------

وقي خدا مرد رو آفريد داشت تمرين ميكرد!

------------------------------------------------------------------------

- چرا روان درماني مردها كمتر از زنها طول ميكشه؟
- معمولا بايد در روان درماني به دوران كودكي بازگشت و مردها هميشه در همون دوران به سر ميبرند!

------------------------------------------------------------------------

- به مردي كه نود و نه درصد مغزش از بين رفته چي ميگن؟
- خواجه!

------------------------------------------------------------------------

مرد: عزيزم, من ميخوام از تو خوشبخت ترين زن دنيا رو بسازم!
زن: خير پيش!

------------------------------------------------------------------------

فرق يك مرد با يك گربه چيه؟
- يكيشون يه موجود دله است كه بي چشم و روئه و براش مهم نيست كه كي بهش غذا ميده, اون يكي يه حيوان ملوس خانگيه.

------------------------------------------------------------------------

- فرق بين يك مرد باهوش و هيولاي لاك نس چيه؟
- هيولاي لاك نس تا به حال چند بار ديده شده!

------------------------------------------------------------------------

- وقتي يه زن ميبينه كه شوهرش داره زيكزاك تو حياط ميدوه بايد چيكار كنه؟
- هيچي, بايد بهتر هدف بگيره و به شليك كردن ادامه بده!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۷:۵۹ بعد از ظهر
وقتي خدا حوا رو آفريد چي گفت؟
- كار نيكو كردن از پر كردن است!

------------------------------------------------------------------------

- به زني كه هميشه ميدونه شوهرش كجاست چي ميگن؟
- بيوه.

- به مردي كه نود درصد قوه عقلانيش رو از دست داده چي ميگن؟
- بيوه.

------------------------------------------------------------------------

- چرا مردها از زنهاي خوشگل بيشتر از زنهاي باهوش خوششون مياد؟
- چون قدرت چشمهاشون بيشتر از قدرت مغزشونه!

------------------------------------------------------------------------

يه پري افسانه اي به يه مرد ميگه: يه آرزوت رو بگو تا برآورده كنم. مرده ميگه: يه كاري كن كه زنم حسابي احمق بشه تا بتونم با خيال راحت بهش دروغ بگم و هي مچم رو نگيره. پريه قبول ميكنه و ميگه: برو خونه تون. آرزوت رو برآورده كردم. مرده خوشحال ميره خونه, ميبينه زنش تبديل به يه مرد شده!

------------------------------------------------------------------------

- خانمم درست سه هفته بعد از ازدواجمون فوت كرد...
- خوب پس زياد زجر نكشيده!

البته در جواب اين همه خبيث بازی نويسنده مطالب بالا بايد گفت که سر يا جاي عقل است يا جاي مــو ،،، واسه همينه آقايان کمتر مو دارند و بعضی ها هم اصلا مو ندارند .... به نظر شما چرا اکثر سياستمدارها و پروفسور ها و پولدارها بي مو هستند ؟؟؟! جواب : واسه اينکه عقلشون بيشتر از باقيه کار ميکنه ،،، راستي چرا مُد شده دختر ها موهاشون را خيلي بلند ميگذارند

********************************************

يه نفر داشته با زنش دعوا ميکرده که : تو که از من خوشت نميومد پس چرا سر سفره عقد با صداي بلند داد زدي بـــــــــــله ،،، زنه ميگه : من به تو نگفتم بله ،، يکي از من پرسيد با اين مرتيکه عوضي ميخواهي ازدواج کني من داد زدم بـــــــــــله

يارو ميره خونه ميبينه يه مرده تو خونشون با زنش نشسته .. مياد جلو ميگه تو کي هستي با زن من نشستي ... طرف ميگه راستش من خلبانم اما هواپيما سقوط کرد افتادم تو خونه شما ... يارو يه نگاه ميکنه ميگه اين ارتش هم چه خر تو خريه ها ، ديروز هم يکي از نيرو دريائي کشتي شون غرق شده بود نزديک بود تو وان حموم غرق بشه

يه روز بهروز خالي بند سرما ميخوره صداش ميگيره اون هم مجبور بوده با صداي يواش و از ته گلو حرف بزنه ( مجسم کنيد حالت را) ... خلاصه يه کاري پيش مياد ميره آيفون همسايشون را ميزنه .. زن همسايه آيفون را بر ميداره ميگه کيــه ، بهروزه با صداي يواش ميگه حاج آقا هستن ، زنه ميگه نه نيستش بيا تو

به خشايار ميگن با شمشير جمله بساز ، ميگه فولاد فدات شم شير بخور

خشايار و بهروز خالي بند را ميبرن جهنم ، اما وسط راه ميگن به شما يه آوانس ميديم ،، ميگن چيه ،ميگن اينجا 2 نوع جهنم داريم يکي جهنم ايراني ها يکي جهنم خارجي ها ، ميپرسن فرقش چيه ، ميگن تو جهنم خارجي ها هفته اي يک بار قيـر داغ ميريزن تو دهنتون اما تو جهنم ايراني ها هر روز ،،،، خلاصه خشايار ميگه من ميرم تو جهنم خارجيا و بهروز هم مياد تو جهنم ايرانيا ..... يه چند ماهه بعد خشايار ميبينه خيلي ناجوره اينجا ميگه بيچاره بهروز خالي بند که هر روز قير ميخوره ، خلاص ميره ميبينه بهروز با رفيقاش نشستن دارن حال ميکنن و چاخان خبري هم از قير داغ نيست ،خشاياره ميگه جريان چيه ، مگن بابا اينجا آخه جهنم ايراني هاست يک روز قيرش نيست ، يک روز قيرش هست قيفش نيست ، يه روز دو تاش هست يارو نمي ياد سر کار

( برنامه کودک کار و انديشه را که يادتون هست ) ،، قزوينيه ميره صدا و سيما ميگه ببخشيد آقا اون بچه که هي ميگفت ( من کـــارم من کــارم ) کدومـــــه !!!

يه بنده خدائي يه تيکه جور ميکنه اما جا نداشته ، خلاص هر چي اين در اون در ميکنه خونه خالي گيرش نمياد ، يه هو ميبينه يه تريلي گوشه خيابون پارکه ، خلاصه ميرن زير تريلي و تو حس بودن کـــــــــــــه ميبينه يکي زد سر شونش !!! طرف بر ميگرده ميبينه واي يه افسره است ميگه بله قربان چي شده ، سروانه ميگه شما اينجا دارين چي کار مي کنين ، يارو هول ميکنه ميگه هيچي قربان دارم روغن ماشين را عوض ميکنم ، سروانه ميگه عزيزم اولا روغن ماشين را از اين طرفی ميشن و عوض ميکننن نه اون طرفي ، دوماً تريلي نيم ساعته رفــته

آقا غلام زنگ ميزنه 110 ميگه آقا صدي ده طرف ميگه بله بفرمائيد غلامه ميگه بي انصاف تو بازار صدي پنج نزول ميدن

طرف شب عروسيش بوده خلاصه به داداش کوچيکش ميگه برو يه بسته کــرم از داروخونه بگير بيار .. آقا اين بچه ميره ميخره ميده دست داداش دوماده اونها هم ميرن تو حنجله ..... خلاصه مبينن يه ساعت شد نيومدن دوساعت شد سه ساعت شد يه روز شد ميبينن عروس دوماد نميان بيرون ، ميگن بابا اينها مگه چه کار ميکنن ، بچه ميگه من بگم من بگم ، ميزنن تو سر بچه ميگن وااااا ، بچه چه معني داره از اين حرفها بزنه ، خلاصه سرتون درد نيارم يه روز شد دو روز شد يه هفته شد مبينن نميان بيرون ، ميگن بچه تو که ميدوني چرا نميان بيرون ،،، پسره ميگه راستش داداش گفت برو يه بسته کــرم بخر ، مغازه بسته بود من هم يه بسته چسب دوقلو خريدم بهش دادم

1- خشايار به رفيقش ميگه: ميخوام دختر شاه رو بگيرم! رفيقش ميگه: چرت نگو مومن! مگه كشكيه؟! خشايار ميگه: بابا من كه راضيم، ننه ام هم كه راضيه، فقط مونده شاه و دخترش!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۸:۰۰ بعد از ظهر
يه حاجي اصفهانيه ميره خونه يه بابائي مهموني و شب هم مي مونه ، خلاصه نصفه شب بوده که صاحب خونه هوس خانومش را ميکنه ، حالا از يارو اصرار از حاج خانوم انکار که بابا يارو اصفهانيه بيدار ميشه ميبينه آبرومون ميره ، يارو آخرش شاکي ميشه ميگه خوب برو به بهونه آب خوردن از يخچال ، نور يخچال مي افته ببين طرف خوابه يا نه ، حاج خانوم هم ميره ميبينه بــله اصفهاني خوابه خوابه ، خلاصه ميان و مشغول ميشن ..... صبح حاجيه بلند ميشه به صاحب خونه ميگه ( با لهجه اصفهوني ) حج آقا ديشب خيلي تشنم بود ،، صابخونه ميگه حاجي آب که بالا سرتون تو یخچال بود بر ميداشتين ميخوردين ،، اصفانيه ميگه نـــــــــــــه حج آقا ، ديشب يکي اومد اينجا يه ليوان آب خورد تا صبح مي ک ....... نش

2 - مهران مديري 2 تا دزد ميگيره زنگ ميزنه به 220

3- طرف خيلي شاكي ميره ثبت‌احوال، ميگه: آقا اين اسم من خيلي ضایعه ، بايد حتماٌ عوضش كنم. كارمنده ازش ميپرسه، مگه اسمتون چيه؟ طرف ميگه: خشايارِ گهُ‌چهره ! كارمنده ميگه: آره خوب حق داريد، بايد حتماً عوضش كنيد. حالا چه اسمي ميخوايد بگذاريد؟ خشايار ميگه: خشايار ان‌چهره!

بهروز خالي بند پرتقال خوني ميخوره، ايدز ميگيره

5- از خشايار ميپرسن: ميدوني USA مخفف چيه؟ ميگه: يوم‌الله سيزده آبان ! نــــــــــــــه غلام

6- بهروز خالي بند رفته بوده تماشاي مسابقه دو و ميداني، وسط مسابقه از بغليش ميپرسه: ببخشيد، اينا واسه چي دارن ميدون؟! يارو ميگه: براي اينكه به نفر اول جايزه ميدن. بهروز خالي بند يوخده فكر ميكنه، ميپرسه: پس بقيشون واسه چي دارن ميدون؟!

9- بهروز خالي بند تصادف ميكنه، ملت علاف ميريزن دورش و شروع ميكنن نظر كارشناسي دادن. بالاخره بعد يك مدت افسر راهنمايي مياد، منتها اونقدر ملت هركدوم واسه خودشون چرت و پرت ميگفتن كه صداي افسره به جايي نميرسيده. بهروز خالي بند شاكي ميشه، داد ميزنه: ساكت.. ساكت... ديگه اينجا كسي جز جناب سروان حق گه خوردن نداره ها!

11- بهروز خالي بند زنگ ميزنه فلسطين، ميبينه اشغاله!

12 - آقا غلام دست ميذاره به برق فيوز مي پره ، فيوز رو ميزنن غلامه مي پره

13- بهروز خالي بند سوار آسانسور ميشه، ميبينه نوشته‌: ظرفيت 12 نفر. باخودش ميگه: عجب بدبختيه‌ها! حالا 11 نفر ديگه از كجا بيارم؟!

14- به اکبر عبدي ميگن دوست داری خشايار بميره ارثش به تو برسه ، اکبره ميگه نه ، دوست دارم بکشندش تا ديه هم بگيرم

15- از آقای خياباني ميپرسن: به نظر شما اگه آمريكا افغانستان و عربستان رو بگيره، به كره و چين هم حمله كنه تكليف ايران چي ميشه؟ خيابانی ميگه: چي ميشه نداره كه، ايران ميره جام جهاني!

17 - خشايار مستوفي داشته ميمرده ، ملت ريخته بودند دورش ببينند دم آخري چي ميگه ، خشايار ميگه به ارواح باباتون من همه نماز روزه هام را گرفتم فقط 60 سال واسم طهارت بگيرين !

18- از ناتاشا ميپرسن: چند تا بچه داري؟ 4 تا از انگشتاشو نشون ميده، ميگه: 3 تا! ملت كف ميكنن، ميگن: بابا اينا كه 4تاست؟ ناتاشا انگشت كوچيكشو نشون ميده، ميگه: اين بچة همسايمونه، ولي هميشه خونة ماست!

19- مامان بهروز داروخونه داشته، يك روز جلو در مغازه بزرگ مينويسه: سوسك كش جديد رسيد! خلاصه بعد يك مدت يك بابايي مياد تو ميگه: ببخشيد، جريان اين سوسك‌كش جديد چيه؟ اين خونة ما رو سوسك سر گرفته. ننه بهروز ميگه: اين دارو خيلي جديده و بازدهيش هم تضمينيه. شما اين دارو رو ميريزيد تو يك قطره چكون، بعد كشيك ميكشيد تا سوسكها رو بگيريد. هر سوسك رو كه گرفتيد، در روز سه نوبت (صبح و ظهر و شب) تو هر چشمش دو قطره ازين دارو ميچكونيد، بعد از يك مدت سوسكها كور ميشن و خودشون از گشنگي ميميرن! يارو كف ميكنه، ميگه: خوب آخه اگه سوسكها رو بگيريم كه همونجا درجا مي‌كشيمشون! طرف ما ميره تو فكر، بعد يك مدت ميگه: آره خوب، ازون راهم مِشه!

20- آبادانيه ميخواسته بره خواستگاري، ديرش شده بوده حواسش پرت ميشه شلوارش رو پشت و رو ميپوشه و با عجله ميدوه تو خيابون، يهو يك ماشين مياد ميزنه درازش ميكنه وسط خيابون. رانندهه مياد بالا سرش، ميگه: طوريت كه نشده؟ آبادانيه يك نگاه به سر تا پاش ميكنه، چشمش ميافته به شلوارش، ميگه: چي چيو طوري نشده، ولك زدي حسابي پيچوندي!

21- ميخواستن بهروز خالي بند رو شكنجه روحي بدن، ميفرستنش تو يك اتاق گــرد، ميگن برو يك گوشه بشين!

26- يه بابائي تو يك شب برف و بوراني داشته از سر زمين برميگشته خونه، يهو ميبينه يكجا كوه ريزش كرده، يك قطار هم داره ازون دور مياد! خلاصه جنگي لباساشو درمياره و آتيش ميزنه، ميره اون جلو واميسته. رانندة قطاره هم كه آتيشو ميبينه ميزنه رو ترمز و قطار وا ميسته. همچين كه قطار واستاد، يارو يك نارنجك درمياره، ميندازه زير قطار، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار ميشن! خلاصه يارو رو ميگيرن ميبيرن بازجويي، اونجا بازجوه بهش ميتوپه كه: مرتيكة خر! نه به اون لباس آتيش زدنت، نه به اون نارنجك انداختنت! آخه تو چه مرگت بود؟! طرف ميزنه زير گريه، ميگه: جناب سروان به خدا من از بچگي اين دهقان فداكار و حسين فهميده رو قاطي ميكردم!

28- طرف كليدش رو تو ماشين جا ميگذاره، تا بره كليد ساز بياره زن و بچش دو ساعت تو ماشين گير ميكنن!

29- بعد از عمري داريوش مياد ايران، اجرا زنده ميگذاره تو استاديوم آزادي. خلاصه ديگه ملت داشتن خودشون رو خفه ميكردن، داريوش هم مياد خيلي حال بده، از ملت ميپرسه: چي ميخواين براتون بخونم؟ يك تركه ازون پشت داد ميزنه: اِبـــي بـخـــون.. اِبـــي بـخـون!

30- از ننه بهروز ميپرسن چندتا بچه داري؟ انگشت كوچيكشو نشون ميده، ميگه: هفت تا! ملت كف ميكنن، ميگن: بابا اين كه فقط يكيه! ميگه: آخه دادم mp3شون كردن!

31- تركه ميره مسابقه بيست سوالي، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش ميرسونن كه: جواب برج ايفله، فقط تو زود نگو كه ضايع شه. خلاصه مسابقه شروع ميشه، تركه ميپرسه: تو جيب جا ميگيره؟ ميگن: نه. تركه ميگه:...ها! پس حتماٌ برج ايفله!

32- غلام ميره مسابقه بيست سوالي، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش ميرسونن كه: جواب خياره، فقط تو زود نگو كه ضايع شه. خلاصه مسابقه شروع ميشه، غلامه ميپرسه: تو جيب جا ميگيره؟ ميگن: نه. غلام ميگه: بابا اين عجب خيار گنده‌ايه!

33- يه جوونه ميخواسته تو يك ادارة دولتي استخدام شه، ميبرنش گزينش. اونجا يارو ازش ميپرسه: شما وقتي ميخواين وارد مستراح شيد، با پاي راست وارد ميشيد يا با پاي چپ؟! طرف هول ميشه، ميگه: شما منو استخدام كنيد، من با سر وارد ميشم!

35- ماشين بهروز رو تو روز روشن، جلو چشماش ميدزدن، رفيقاش ميدون دنبال ماشينه و داد ميزنن: آاااي دزد! بگـــيـــرينش! يهو خشايار داد ميزنه: هيچ خودتونو ناراحت نكنيد.. هيچ غلطي نميتونه بكنه! رفيقاش واميستن، ميپرسن: چرا؟ خشي ميگه: من شمارشو برداشتم!

36- فولاد مي افته تو چاه، فاميلاش سند ميگذارن درش ميارن!

39- يه بابائي سوار هواپيما ميشه، ميشينه كنار دست يك پيرمرده. خلاصه سر صحبت باز ميشه و اين دوتا نسبتاٌ با هم رفيق ميشن. وسطاي راه، يك مهمون دار مياد از پيرمرده ميپرسه، پدر شما شكلات ميل داريد؟ پيرمرده ميگه: نه خيلي ممنون، من بواسير دارم. مهمون داره از طرف ميپرسه: شما چي؟ يارو مياد تريپ رفاقت بگذاره، ميگه: نه مرسي. اين رفيقمون بواسير داره، باهم باز ميکنيم ميخوريم!

40- شيخ پشم الدين کشکولي يه كارت تلفن ميخره، عجالتاً اول ميده پرسش كنن!

41- يه پيرمرده و يه پيرزنه و يه پسره و يه دختره تو يه كوپه قطار با هم بودن،‌ قطار ميره تو تونل و همه جا تاريك ميشه،‌ يهو يه صداي ماچ و بعد هم يه صداي كشيده مياد! قطار از تونل مياد بيرون همه نشسته بودن سر جاشون. پيرزنه با خودش ميگه: عجب دختر متين و باحياييه! با اينكه جوونه و دلش ميخواد ولي به كسي راه نميده، تا يارو بوسيدش ، گذاشت زير گوشش! دختره با خودش ميگه: عجب پيرزنه نجيبيه! با اينكه سنش بالاست و كسي تحويلش نميگيره، بازم نميذاره كسي ازش سوء استفاده كنه. پيرمرده هم با خودش ميگه:‌ بابا عجب بدبختيه‌ها! يكي ديگه حالش رو ميكنه ما كشيده رو مي‌خوريم! پسره هم با خودش ميگه: چه حالي ميده آدم كف دستش رو ببوسه محكم بزنه تو گوش بغلي!

42- به عربه ميگن تا حالا موز خوردي؟ ميگه: آره ولك، همون كه هستش يك وجبه؟!

45- يه هواپيما تو قبرستون تبريز سقوط ميكنه، فردا راديو تبريز ميگه: شب گذشته يك فروند هواپيماي توپولوف در حومة شهر تبريز سقوط كرده و تا اين لحظه 34513 جسد كشف شده! عمليات براي يافتن اجساد بقيه قربانيان در قبرستون همچنان ادامه دارد!

46- از من نوار مغزي ميگيرند، ميبينند بيست دقيقه اولش خاليه!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۰۸:۰۰ بعد از ظهر
سه تا پسره با هم كل گذاشته بودن، اولي ميگه: باباي من مهم‌ترين آدم مملكته. دوتاي ديگه ميپرسن: مگه بابات چيكارس؟ ميگه: باباي من رئيس‌جمهوره. هر قانوني كه بخواد گذاشته بشه رو بايد اول باباي من امضا كنه. دومي ميگه: برو بابا حال نداري. باباي من عمري پوز باباي تورو ميزنه! اوليه ميگه: مگه بابات چيكارس؟ پسره ميگه : باباي من نماينده مجلسه.. تا باباي من راي نده، عمري قانوناي باباي تو تصويب نميشن. سومي برميگرده ميگه: باباهاي شما جلوي باباي من پشم هم نيستن! اون دو تا ميپرسن: مگه بابات چيكارس؟ پسره ميگه: باباي من پاسبونه... جلوي خيابون واميسته، پونصدتومن ميگيره، ميشاشه به قانون باباهاي هردوتون!

48- تركه ميره خواستگاري، اسم دختره پروانه بوده ولي تركه قاط زده بوده، يك بند بهش ميگفته آهو خانوم! خلاصه وقتي دختره مياد چايي تعارف كنه، تركه ميگه: دست شما درد نكنه آهو خانوم! دختره شاكي ميشه، ميگه: بابا اسم من پروانه‌ست نه آهو.تركه ميگه: اي بابا فرقي نداره... حيوون حيوونه ديگه!

49- يه بچه مومني سنگ مينداخته تو صندوق صدقات، ازش ميپرسن: بابا اين چه كاريه ميكني؟! ميگه: ميخوام به انتفاضه كمك كنم!

51- ميخواستن الهي قمشه‌اي رو ترور كنند، تو سشوارش بمب ميگذارن!

52- تو تبريز حكومت نظامي بوده، يارو سروانه به سربازش ميگه كه تو اينجا كشيك بده، از هفت شب به بعد هركسي رو خيابون ديدي در جا بزنش. حرفش كه تموم ميشه، تا مياد بره سوار ماشينش شه، ميبينه صداي گلوله اومد. برميگرده ميبينه سربازه زده يك بدبختي رو كشته! داد ميزنه: احمق! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه ميگه: ايلده قربان اين يک آدرسي پرسيد كه عمراٌ تا ساعت نه شب هم پيداش نميكرد!

53- به آبادانيه خبر ميدن كه بابات مرده، ميگه: آخ جون... از فردا تريپ مشكي با عينک دودي !

54- به ملانصرالدين ميگن: ميدوني امام حسين كجا دفن شده؟ ميگه: نه. ميگن: كربلا. ميگه: اي خوشا به سعادتش!

55- يارو ميره تو يك قهوه‌خونه، به قهوه‌چي ميگه: داش حال ميكني يك جك عربي بگم؟! قهوه‌چيه ميگه: ببين ولك، من خودم عربم، اين يارو هم كه كنار دستت نشسته هم عربه، درضمن قهرمان كشتيه. اوني كه رو ميز سمت چپ نشسته هم عربه، درضمن معمولاٌ با خودش دو تا قمه داره. حالا هنوز ميخواي جك عربي تعريف كني؟! يارو ميگه: نه والله، حوصله ندارم سه بار توضيح بدم

56- سه تا تركه رفته بودن ايستگاه راه‌آهن، تا ميرسن تو يهو قطار حركت ميكنه، اينها هم ميگذارن دنبال قطار حالا ندو كي بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختي، يكيشون ميرسه به قطار و ميپره بالا و دستشو دراز ميكنه دومي رو هم سوار ميكنه، ولي سومي بندة خدا هرچي ميدوه نميرسه. خلاصه خسته و كوفته برميگرده تو ايستگاه، يك بابايي بهش ميگه: آقاجان چرا اينقدر خودتونو خسته كرديد؟ قطار بعدي نيم ساعت ديگه حركت ميكنه، واميستاديد با اون ميرفتيد. تركه نفس زنان ميگه: منم نميدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا رفيقام اومده بودن بدرقم!

57- یه گيجي مثل من ميره زير ماشين، رفقاش با دمپايي و سنگ ميزنن درش ميارن!

58- يك شب تلويزيون فيلم سينمايي خانه كوچك رو گذاشته بوده، تو فيلم مرده به زنش ميگه: شب بخير لورا. يهو تو لرستان ملت همه تلويزيون رو خاموش ميكنند، ميرن ميخوابن!

60- تركه و لره رفته بودن شكار، تركه از دور يك شير ميبينه، نشونه ميگيره ميزنه... تيرش خطا ميره و ميخوره به دم شيره. شيره هم شاكي ميشه، ميدوه طرفشون كه سرويسش كنه. تركه جنگي ميره بالاي درخت، ميبينه لره همينجور اون پايين واستاده، بهش ميگه: بابا بيا بالا، الان مياد دهنتو سرويس ميكنه. لره يك نگاهي بهش ميكنه، ميگه: برو گيتو بخور! مگه من زدم؟!

61- معلمه از شاگردش ميپرسه: دو دو تا چند تا ميشه؟ پسره ميگه: شونزده تا! يارو شاكي ميشه، ميگه: همين خنگ بازيا رو در مياريد كه ملت ميگن تركا خرن! دو دو تا ميشه چهارتا، ديگه اگه خيلي بشه، ميشه هشت تا!

62- يه پشت کنکوري ادعاي پيغمبري ميكرده،رفيقاش بهش ميگن: بابا همينجوري كه نميشه! بايد بري چهل روز بشيني تو غار، تا از خدا برات وحي بياد. خلاصه جوونک ميره، دو روز بعد با دست و پاي شكسته و خوني مالي برميگرده! رفيقاش ميپرسن: چي شده؟! يارو ميگه: ما رفتيم تو غار، يهو جبرئيل با قطار اومد!

63- يك بابايي داشته از سر كار برميگشته خونه، يهو ميبينه يك جمع عظيمي دارن تشييع جنازه ميكنند، منتها يجور عجيب غريبي: اول صف يك سري ملت دارن دو تا تابوت رو ميبرن، بعد يك يارو مرده با سگش راه ميره، بعد ازون هم يك صف 500 متري ملت دارن دنبالشون ميرن. يارو كف ميكنه، ميره پيش جناب سگ دار، ميگه: تسليت عرض ميكنم قربان، خيلي شرمندم... ميشه بگيد جريان چيه؟ يارو ميگه: والله تابوت جلوييه خانممه، پشتيش هم مادر خانومم... هردوشون رو ديشب اين سگم پاره پاره كرده! مرده ناراحت ميشه، همينجور شروع ميكنه پشت سر يارو راه رفتن، بعد از يك مدت برميگرده ميگه: ببخشيد من خيلي براتون متاسفم، ميدونم الانم وقت پرسيدن اينجور سوالا نيست، ولي ممكنه من يك شب سگ شما رو قرض بگيرم؟! مرده يك نگاهي بهش ميكنه، اشاره ميکنه به 500 متر جمعيتي پشت سر، ميگه: برو ته صف!

64- يه مشنگي يهو بي هـوا مياد تو اتاق ، خفه ميشه!

65- بامشاد دنبال دزد ميكنه، از دزده جلو ميزنه!

66- آقا خشايار آتيش ميگيره ميميره فولاد در مغازش ميزنه به علت پدر سوختگي مغازه تعطيل است

68- بهروز ميره مسابقة قرائت قرآن، شلوار ورزشي ميپوشه!

69- خشايار فولاد رو ميگذاره دانشكده افسري، رفيقاش بهش ميگن: بابا اينكه درسش خوب بود، ميگذاشتي دكتري، مهندسي چيزي ميشد، خشي ميگه: آخه ميخوام وقتي درسش تموم شد باهم كلانتري باز كنيم!

70- ياسمن گل بانو صبح از در خونه مياد بيرون، ميبينه سر كوچه يك پوست موز افتاده، با خودش ميگه: اي داد بيداد، باز امروز قراره يك زميني بخوريم!

72- يارو سرش ميخوره به ميلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو ميشه كف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز ميكنه ميبينه ملتي كه واستادن بالا سرش ميله رو گرفتن، ميگه: ولش كنين ببينم چي ميگه!

74- تركه ميره پيتزا فروشي، ميگه: ببخشيد پيتزا بزرگ چنده؟ يارو ميگه: 2000 تومن. تركه يكم بالا پايين ميكنه، ميگه: پيتزا متوسط چنده؟ يارو ميگه: 1000 تومن. باز تركه يوخده با پولاي جيبش ور ميره، ميگه: پيتزا كوچيك چنده؟ يارو ميگه: 700 تومن. تركه دست ميكنه تو جيبش يك صد تومني درمياره، ميگه: قربون دستت داداش، يك جعبه اضافه به ما بده!

75- دو تا بلوچه ميرن تهران يك فولكس قورباغه اي ميخرن، برميگردن طرف بلوچستان. نزديكاي زاهدان يهو فولكسه خاموش ميشه، هركار ميكنن ديگه روشن نميشه. يكيشون برميگرده به اون يكي ميگه: اوره ياسروك، برو نگاه كن ببين ماشين چه مرگش زده. ياسروك ميره درِ كاپوتو باز ميكنه، يك نگاه ميكنه با تعجب ميگه: اوره كَريموك! بيا كه ماشين موتور ا! نداره! خلاصه اولي پياده ميشه مياد يك نگاه ميندازه، ميگه: برو از صندوق عقب ابزار بيار، خودم درستش ميكنم! خلاصه ياسروك ميره درِ صندوق عقب رو وا ميكنه، يهو داد ميزنه: اوره كريموك! بيا كه از تهران تا اينجا دنده عقب اومديم!

76- يه عاشقي از طبقه صدم يه ساختمون مي‌پره پايين، به طبقه پنجاهم كه ميرسه ميگه: خب الحمدالله تا اينجاش كه بخير گذشت!

77- زن تركه دو قلو ميزاد،‌ تركه ميره صورت حساب بيمارستان رو حساب كنه،‌ به يارو ميگه:‌ حاج آقا ارزون حساب كن هردوشو ببرم!

78- يه نديد بديد ميره واسه تلفن همراه ثبت نام ميكنه، بهش ميگن: تا سه ماه ديگه بهت تحويل ميديم. آقا با کلاسه هم رو كمربندش يه پرچم ميزنه : به زودي دراين مكان يك عدد موبايل افتتاح خواهد شد!

79 - سياه پوسته ميچوسه ، زنش تا يک هفته دوده پاک ميکرده

80- بعد از سالها جعبه سياه تانكي كه حسين فهميده رفته بود زيرش رو پيدا ميكنن، توش آخرين جملات حسين ضبط شده بود كه ميگفته: "...حاجي جون مادرت هل نده،...ده حاجي هل نده! نامرد، اين همه نارجك چرا بهم بستي، يك وقت بلا ملا سرم مياد.... حــــــــاجـــــي!

81- عربه با دو تا خيار در دست ميره توي يك بقالي، ميگه:حاج آقا خيارشور داري؟ بقاله ميگه: بله. عربه ميگه: پس ولك بي زحمت اين دوتا رو هم بشور!

82- يه خونه خرابي پكر و ناراحت نشسته بوده تو يك عرق فروشي و همين جور يك ساعت تمام داشته گيلاس عرقشو نگاه مي‌كرده. يارو جاهله با خودش ميگه بگذار يكم بخنديم، ميره جلوي طرف ، گيلاس عرقشو برميداره، يه نفس ميره بالا. يارو اول يك نگاه غمناك به جاهله ميكنه، بعد يهو ميزنه زير گريه! جاهله ناراحت ميشه:‌ميگه: بابا بيخيال،‌ شوخي كردم ! جون حاجي..اصلاً‌ الان يدونه مَشتي‌شو برات ميگيرم، مهمون من! يارو در حين هق هق ميگه: نه داداش، تقصير تو نيست. اصلاً‌ امروز بدترين روز زندگي منه! اولش صبح خواب موندم دير رسيدم سركار،‌ رئيسم هم بيرونم كرد! ‌بعد اومدم برگردم خونه، ‌ديدم ماشينم رو دزد برده! رفتم كلانتري، ‌گفتن كاريش نمي‌تونن بكنن...بعد تاكسي گرفتم رفتم خونه يهو ديدم كيف پولم رو گم كردم، ‌يارو راننده تاكسيه هرچي از دهنش درومد بارم كرد .. بعد رفتم تو خونه، ديدم خانم با سه تا از همسايه‌ها تو رختخوابن! آخر تصميم گرفتم خودمو بكشم، ‌كه يهو تو اومدي ليوان سمم رو تا ته خوردي!

83- باباي فولاد ميميره، مجلس ختمش رفيقاش همه ميان بهش تسليت ميگن. فولاد خيلي احساساتي ميشه، ميگه: به خدا خيلي زحمت كشيدين تشريف آوردين، ‌شرمنده كردين... ايشالله ختم پدرتون جبران مي‌كنم!

84- زنِ آپانديسش رو عمل كرده بوده، بعد از عمل شوهرش مياد ملاقاتش. منتها زنه هنوز خوب بهوش نيومده بوده و داشته زير لب هزيون مي‌گفته: احمق...بي‌شعور...عوضي! يك دكتري داشته از اتاق رد ميشده، ميگه: خوب به سلامتي مثل اينكه خانمتون به هوش اومده و داره باهاتون حرف ميزنه!

85- ( ياسمن گل بانو ) خودشو ميزنه به كوچة علي چپ، گم ميشه!

86- تو يكي از دهات اردبيل ملت براي بار اول كيوي ميبينن، ميرن از ملاي ده ميپرسن اين چيه؟ ملاهه يكم ميره تو نخ كيويه، بعد ميگه: ايلده تخم مرغيش، كه تخم مرغه! ولي من نمي‌فهمم چرا موكتش كردن؟!

87- از پرسپوليسي ميپرسن بنفش چه رنگيه؟ ميگه: قرمز ديدي ؟! آبيش !

88- تركه ميفته تو جوب،‌ سند ميگذاره مياد بيرون!

91- يه مسئولي داشته راديو پيام گوش ميداده،‌ گزارشگره ميگفته: راه بهارستان به امام حسين بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسين بسته‌است... ‌طرف ميگه:‌ باشه بابا بستس كه بستس، ديگه چرا هي به امام حسين قسم ميخوري؟!

92- يه دانشمنده مثل من يه تيكه يخ گرفته بوده بالا، ‌داشته خيلي متفكرانه بهش نگاه مي‌كرده. رفيقش ازش ميپرسه: چيرو نگاه ميكني؟ طرف ميگه: ازش آب ميچيكه ولي معلوم نيست كجاش سوراخه!

93- به يکي ميگن يك معما بگو، ميگه اون چيه كه زمستونا خونه رو گرم ميكنه تابستونا بالاي درخته ؟! يارو هرچي فكر ميكنه جوابشو پيدا نميكنه، ميگه: نميدونم، حالا بگو چيه؟ همون يکي ميگه بخاري! يارو كف مي‌كنه، ميگه: باباجان بخاري زمستونا خونه رو گرم ميكنه ولي تابستونا چه جوري بالاي درخته ؟ باز هم همون يکي ميگه: بخاريِه خودمه دوست دارم بگذارمش بالاي درخت! اکـــــي

94- يه ترکه داشته از تو جزيره آدم‌خورا رد ميشده،‌ يهو ميبينه آدم خورا محاصرش كردن. بيچاره جفت مي‌كنه با حال زار ميگه: اي خدا بدبخت شدم!‌ يهو يك صدايي از آسمون مياد: نترس بندة من، بدبخت نشدي! اون سنگ رو از جلوي پات بردار بكوب به سر رئيس قبيله. تركه خوشحال ميشه،‌ سنگ رو ميكوبه تو كلة ‌رئيس قبيله. رئيسِ قبيله جابه‌جا ميميره، باقي افراد قبيله شاكي ميشن، نيزه به دست، شروع مي‌كنن دويدن طرف تركه! يهو يك صدايي از آسمون مياد: خوب بنده من، حالا ديگه بدبخت شدي!

95- لره توي اتوبوسِ تهران-خرم‌آباد نشسته بوده، ميره به راننده ميگه: آقاي راننده واسه كي داري رانندگي مي‌كني؟! اينا که همه خوابن!

96- تركه با چند تا رشتيه نشسته بودن داشتن جوك مي‌گفتن، رشتيا براي تركا جك ميگن، نوبت تركه كه ميشه،‌ تا مياد بگه: يه روز رشتيه... همه بهش ميگن بشين بابا نميخواد بگي! دوباره يه دور ميزنه ميرسه به تركه، باز تا مياد بگه: يه روز يه رشتيه... ميپرن وسط حرفش، نميذارن بگه. بار بعد كه نوبت ميرسه به تركه، ميگه: يه روز يه تركه داشته ميرفته با سر ميخوره زمين! همه رشتيا ميخندن بعد تركه ميگه: ‌ولي وقتي بلندش ميكنن ميبينن رشتي بوده!

97- تركه زنگ ميزنه خونه دوست دخترش، باباي دختره گوشي رو ور ميداره. تركه ميگه: ببخشيد غزال خونست؟!‌ باباهه هم شاكي ميشه فحش خوار مادر رو ميكشه به تركه! چند روز بعد دختره تركه رو تو خيابون ميبينه،‌ ميگه: ‌بابا چرا ضايع بازي در مياري؟! وقتي بابام ور ميداره، ‌يه چيزِ بي‌ربط سر هم كن بگو. ترکه هم ميگه ‌باشه . دفعه بعد كه زنگ ميزنه، باز باباهه گوشي رو ور ميداره.‌ تركه هول ميشه، ميگه: ببخشيد اونجا ميدون انقلابه؟! يارو ميگه: آره چي كار داشتي؟! ميگه: ببخشيد، غزال خانم هستن؟!

98- يك سال، يك ماه از محرم گذشته بوده ولي هنوز تو شهر صداي سينه‌زني ميومده. مردم ميرن پي ماجرا، ميبينن دسته تركها تو كوچه بن بست گير كرده

سيگاريه ميره لباس فروشي،‌ ميگه:‌ ببخشيد شلوار نخي داريد؟ يارو ميگه:‌بعله. طرف ميگه: بي‌زحمت دونخ بدين

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۰:۵۶ بعد از ظهر
غضنفر زنگ ميزنه فلسطين زود قطع ميکنه ازش دليلش رو ميپرسند ميگه: مي خواستم ببينم هنوز اشغاله يا نه
-------------------------------------------------------------------------------------
غضنفر از تاکسی پیاده می شه درو محکم می بنده می گه پدر سگ خودتی. راننده می گه من که چیزی نگفتم. غضنفر می گه بعدا که می گی
------------------------------------------------------------------------------------
تا دزد مشغول دزدي بودن که صاحب خانه رسيد. هرکدام داخل يه گوني قايم ميشن صاحب خانه يه لگد ميزنه به گوني اول. صداي گردو در مياره. به دومي ميزنه صداي نون خشک ميده. به سومي ميزنه. صدايي نمياد. دوباره ميزنه بازم صدا نميده. چند بار ديگه ميزنه. يارو شاکي ميشه مياد بيرون ميگه: عمو، آرده، آرد صدا نداره

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۰:۵۷ بعد از ظهر
زندگي زيباست نه به زيبايي حقيقت.حقيقت تلخ است نه به تلخي جدايي..جدايي سخت است نه به سختي تنهايی

----------------------------------------------------------

لحظه ها گذرا و خاطرات ماندگارند حاضرم تمام هستيم را بدهم تا لحظه ها ماندگار و خاطرات گذرا شوند...

----------------------------------------------------------

اگه از کنار یه گنجشک رد شدی نپرید فکر نکن دوست داره!تو رو ادم حساب نکرده

---------------------------------------------------------

اگه یه روز سراغم رو گرفتی و ازم خبری نشد سری بهم بزن احتمالا بهت احتیاج دارم http://www.centralclubs.com/images/smilies/cry0.gif

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۰:۵۷ بعد از ظهر
اس ام اس عاشقانه:


عشق ورزیدن را از کویر بیاموزید که دریا بودنش را به گرمای آفتاب بخشید!

--------------------------------------------------------------------------------

لبخند بهانه ایست برای زنده بودن، لحظه هایت پر از این بهانه!

--------------------------------------------------------------------------------

در دست انداز عشقت شاه فنر عشقم شکست...

--------------------------------------------------------------------------------

عشق مهمان مودبی است که ورود خود را به ضربان قلب اعلام می کند....

--------------------------------------------------------------------------------

سیبی که با هم گاز زده بودیم و به دریا انداختیم، نگاه کن ... همه ماهی ها هم عاشق شدند.

--------------------------------------------------------------------------------

همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب / در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۰:۵۸ بعد از ظهر
اگه يه بار همه 20 واحد رو توي يه ترم افتادين! ......... بي خيالش
اگه شما رو با نمره 11.99 مشروط كردن! ......... خوب شده ديگه
اگه استاد مي خواد به جاي آقا بهتون بگه خانوم! ......... بگه
اگه يه دفعه هارد 60 گيگابايت شما هاپولي هاپو شده! ......... پيش مياد ديگه
اگه پرسپوليس قراره از پيكان ببازه! ......... ببازه
اگه سر مراسم خواستگاري، همونجا، عروس خانوم گفت نه! ......... ايشاالله خوشبخت بشه
اگه آمريكا يه موشك اتمي تنظيم كرده درست روي خونه شما! ......... مسئله اي نيست
اگه صبح اول مهر بجاي ساعت 6، ساعت 7 رفتين سر كار! ......... دقيقاً رفتين سر كار
اگه كفشي كه امروز واكس زدين رو همه لگد مي كنن! ......... تعجبي نداره
اگه درست شب امتحان بعد از مدتها به عروسي دعوت شدين! ......... مباركه، عروسي رو كه نمي شه نرفت
اگه کار شما به جايي رسيده كه خودتون به خودتون ايميل مي زنين! ......... اينجوري هم يه صفايي داره
اگه توي انتخاب واحد به شما 13 واحد بيشتر نرسيده! ......... حتماً حكمتي توي اون بوده
اگه بعد از 3 ساعت چت كردن يادتون اومد كه با اينترنت ساعتي 500 تومن وصل شده بودين! ......... مهم نيست
اگه شمعهاي كيك تولد شما رو بقيه فوت كردن! ......... لبخند بزنين
اگه ماشينتون جلوي يه مدرسه دخترونه پنچر شد و شما پنچر گيري بلد نبودين! ......... خودتون رو نبازين
اگه در حال فرستادن قلب و بوسه با مسنجر متوجه شدين يكي پشت سرتون وايساده! ......... عيبي نداره بابا
اگه بغل دستي شما سر كلاس كه اتفاقا " كنار شما رديف اول نشسته انگشتش رو تا مچ توي دماغش فرو كرد، شش دور بپيچوند، بعد با يه حالت دوراني بيرون آورد، خوب بهش نگاه كرد و بعد خيلي آروم زير ميز كلاس دستش رو پاك كرد! ......... نه! اين يكي رو شرمنده، آدميزاد هم يه تحملي داره!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۰:۵۹ بعد از ظهر
تفاوتهاي بين مردان و زنان





آينده:
يـك زن تــا زمانيكه ازدواج نكرده نگران آينده است. يك مرد تا زمانيـكـه ازدواج نـــكرده هــــرگز نگران آينده نخواهد بود.

موفقيت:
يــك مرد موفق كسي است كه بيشتر از آنچه هـمــسرش خرج ميكند درآمد داشته باشد. يك زن موفق كسي است كه بتواند چنين مردي را پيدا كند.

ازدواج:
يك زن به اميد اينكه شوهرش تغيير كند با او ازدواج ميكند،ولي تغيير نميكند. يك مــرد به اين اميد با همسرش ازدواجميكند كه تغيير نكند، ولي تغيير ميكند.

روابط:
اول از همه، يك مرد يك رابطه را يك رابطه بحساب نمي آورد. وقتي رابطه اي تمام ميشود، زن شروع به گريه نموده و سفره دلش را براي دوستان دخترش ميگشايد و نيز شعري با عنوان "همه مردها نادانند" مي سرايد. سپس به ادامه زندگيش ميپردازد. مرد هنگام جدايي اندكي مشكلاتش بيشتر است. 6 ماه پس از جدايي ساعت 3 نيمه شب يك پنجشنبه، تلفن ميزند و ميگويد: "فقط ميخواستم بدوني كه زندگيمو از بين بردي، هيچوت نمي بخشمت، ازت متنفرم، تو يه ديوانه اي، ولي ميخوام بدوني باز هم يه فرصتي برامون باقي مونده." نام اين كار تماس تلفني "ازت متنفرم/عاشقتم" است كه 99 درصد مردان حداقل يك بار آنرا انجام ميدهند. برخي كلاسهاي مشاوره اي مخصوص مردان براي رها شدن از اين نياز تشكيل ميشود كه معمولا تاثيري در بر ندارند.

بلوغ:
زنان بسيار سريعتر از مردان بالغ ميشوند. اغلب دختران 17 ساله ميتوانند مانند يك انسان بالغ رفتار كنند. اغلب پسران 17 ساله هنوز در عالم كودكانه بسر برده و رفتارهاي ناپخته دارند. به همين دليل است كه اكثر دوستي هاي دوران دبيرستان به ندرت سرانجام پيدا ميكنند.

فيلم كمدي:
فرض كنيد چند زن و مرد در اتاقي نشته اند و ناگهان سريال نقطه چين شروع مي شود. مردها فورا هيجان زده شده و شروع به خنده و همهمه ميكنند، و حتي ممكن است اداي بامشاد را نيز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شكايت منتظر تمام شدنش ميشوند.

دست خط:
مردها زياد به دكوراسيون دست خطشان اهميت نميدهند. آنها از روش "خرچنگ غورباقه" استفاده ميكنند. زنان از قلم هاي خوشبو و رنگارنگ استفاده كرده و به "ي" ها و "ن" ها قوس زيبايي ميدهند. خواندن متني كه توسط يك زن نوشته شده، رنجي شاهانه است. حتي وقتي مي خواهد تركتان كند، در انتهاي يادداشت يك شكلك در انتها آن ميكشد.

حمام:
يك مرد حداكثر 6 قلم *** در حمام خود داد - مسواك، خمير دندان، خمير اصلاح، خود تراش، يك قالب صابون و يك حوله. در حمام متعلق به يك زن معمولي بطور متوسط 437 قلم *** وجود دارد. يك مرد قادر نخواهد بود اغلب اين اقلام را شناسايي كند.

خواروبار:
يك زن ليستي از ***هاي مورد نيازش را تهيه نموده و براي خريدن آنها به فروشگاه ميرود. يك مرد آنقدر صبر ميكند تا محتويات يخچال ته بكشد و سيب زميني ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خريد ميرود. او هر چيزي را كه خوب بنظر برسر مي خرد.

بيرون رفتن:
وقتي مردي ميگويد كه براي بيرون رفتن حاضر است، يعني براي بيرون رفتن حاضر است. وقتي زني ميگويد كه براي بيرون رفتن حاضر است، يعني 4 ساعت بعد وقتي آرايشش تمام شد، آماده خواهد بود.

گربه:
زنان عاشق گربه هستند. مردان ميگويند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بيرون پرتاب ميكنند.

آينه:
مردها خودبين و مغرور هستند، آنها خودشان را در آينه چك ميكنند. زنان بامزه اند، آنها تصوير خود را در هر سطح صيقلي بازديد ميكنند -- آينه، قاشق، پنجره هاي فروشگاه، برشته كننده ها، سر طاس آقاي زلفيان...

تلفن:
مردان تلفن را به عنوان يك وسيله ارتباطي براي ارسال پيامهاي كوتاه و ضروري به ديگران در نظر ميگيرند. يك زن و دوستش مي توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسيدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت ديگر با هم شروع به صحبت كنند.

آدرس يابي:
وقتي يك زن در حال رانندگي احساس ميكند كه راه را گم كرده، كنار يك فروشگاه توقف كرده و از كسي كه وارد است آدرس صحيح را ميپرسد. مردان اين را به نشانه ضعف ميدانند. آنها هرگز براي پرسيدن آدرس نمي ايستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان ميچرخند و چيزهايي شبيه اين ميگويند: "فكر كنم يه راه بهتر پيدا كردم،" و "ميدونم كه بايد همين نزديكي باشه، اون مغازه طلا فروشي رو ميشناسم."

پذيرش اشتباه:
زنان بعضي اوقات قبول ميكنند كه اشتباه كردند. آخرين مردي كه اشتباهش را پذيرفته 25 قرن پيش از دنيا رفته است.

فرزند:
يك زن همه چيز را در مورد فرزندش مي داند: قرارهاي دكتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزديك و صميمي، قرارهاي رمانتيك، غذاهاي مورد علاقه، اسرار، آرزوها و روياها. يك مرد بطور سربسته و مبهم فقط ميداند برخي افراد كم سن و سال هم در خانه زندگي ميكنند.

لباس شيك پوشيدن:
يك زن براي رفتن به خريد، آب دادن به گلهاي باغچه، بيرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستي لباس شيك مي پوشد. يك مرد فقط هنگام رفتن به عروسي و يا مراسم ترحيم لباس رسمي برتن ميكند.

شستن لباسها:
زنان هر چند روز يك بار لباسهايشان را ميشويند. مردها تك تك لباس هاي موجود در كمد، حتي روپوش و اونيفرم جراحي هشت سال پيش خود را مي پوشند و هنگاميكه لباس تميزي باقي نماند، يك لباس كثيف بر تن نموده و كوه ايجاد شده از لباسهاي چرك خود را با آژانس به خشك شويي منتقل ميكنند.

عروسي:
هنگام ياد كردن از عروسي ها، زنان در مورد "مراسم جشن" صحبت ميكنند، مردان درباره "ميهماني هاي دوران مجردي."

اسباب بازي:
دختران كوچك عاشق عروسك بازي هستند و وقتي به سن 11 يا 12 سالگي ميرسند علاقه شان را از دست ميدهند. مردان هيچگاه از فكر اسباب بازي رها نميشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازي هايشان نيز گران قيمت تر و پيچيده تر ميشوند. نمونه هاي از اسباب بازيهاي مردان: تلويزيون هاي مينياتوري و كوچك، تلفنهاي اتومبيل، مخلوط كن و آب ميوه گيري، اكولايزرهاي گرافيكي، آدم آهني هاي كنترلي، گيمهاي ويدئويي، هر چيزي كه روشن و خاموش شده، سر و صدا كند و حداقل براي كار كردن به شش باتري نياز داشته باشد.

گل و گياه:
يك زن از شوهرش ميخواهد وقتي مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب ميدهد. زن پنج روز بعد به خانه اي پر از گلها و گياهان پژمرده برميگردد. كسي نميداند چرا اين اتفاق افتاده است.

سبيل:
بعضي از مردان مانند هركول پوآرو با سيبيل خوش تيپ ميشوند. هيچ زني وجود ندارد كه با سبيل زيبا بنظر برسد.

اسامي مستعار:
اگر سارا، نازنين، عسل و رويا با هم بيرون بروند، همديگر را سارا، نازنين، عسل و رويا صدا خواهند زند. اگر بابك، سامان، آرش و مهرداد با هم بيرون بروند، همديگر را گودزيلا، بادام زميني، تانكر و لاك پشت صدا خواهند زد.

پرداخت صورتحساب ميز:
وقتي صورتحساب را مي آورند، با اينكه كلا 15هزار تومان شده، بابك، سامان، آرش و مهرداد هر كدام 10 هزار تومان روي ميز ميگذارند. وقتي دختران صورتحساب را دريافت ميكنند، ماشين حسابهاي جيبي خود را بيرون مي آورند.

پول:
يك مرد 2000 هزار تومان براي يك *** 1000 توماني مورد نيازش مي پردازد. يك زن 1000 تومان براي يك *** 2000 توماني كه نيازي به آن ندارد مي پردازد.

بگو مگوها:
حرف آخر را در جر و بحث ها زنان ميزنند. هر چيزي كه يك مرد بعد از آن بگويد، شروع يك بگو مگوي ديگر خواهد بود

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۰:۵۹ بعد از ظهر
ايرانی ها از همه باهوشترند ميگی نه بخوان


سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم. همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است. بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم. سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۰۰ بعد از ظهر
آموزش زبان اصفهانی :


مضاف و موصوف هميشه "ي" ميگيردد.

مثال: درِ باغ ===» دري باغ گل قشنگ ===» گلي قشنگ آدم خوب ===» آدمي خُب



2- "د" ما قبل ساكن قلب به "ت" ميشود.

مثال: پرايد ===» پرايت آرد ===» آرت



3- واو ساكن آخر كلمه به "ب" قلب مي شود

مثال: گاو ===» گاب



4- اصولا در هر كجا كه فتحه قشنگ باشد كسره بكار مي رود و هر كجا كه كسره كلمه را زيبا مي كند فتحه بكار ميرود

مثال براي فتحه: اَز===» اِز قفَس ===» قفِس اَزَش ===» اِزِش بِِزَن ===» بِِزِن

مثال براي كسره: اِمروز===» اَمروز جمعِه===» جمعَه سِفيد===» سَفيد حِيفِ===» حَيفس فِشار===» فَشار



5- صداي " اُ " هيچ جايگاهي نداشته و به "او" تبديل ميشود.

مثال: شما===» شوما كجا===» كوجا چادر===» چادور



6- حرف "و" در قالب حرف ربطي به به "آ" تبديل مي شود.

مثال: من و تو و حسن ===» منا تو آ حسن



7- اصولا خود " آ " به عنوان يك حرف ربط به كار مي رود

مثال: من هسم، آ بابامم هسن

در ضمن حرف "آ" به معناي "به علاوه" هم به كار مي رود.

مثال: 5+4+3 ===» 5 آ 4 آ 3



8- حرف " ه " در لهجه اصفهاني به نوعي نابود شده.

مثال: بچه ها ===» بِچا گربه ها ===» گربا مي جهد===» مي جِد

ه در آخر افعال به "د" ساكن بدل مي شود.

بره===» برد بشه===» بشد

"ه" به ي تبديل مي شود.

بهتر===» بيتِرِس سر راهي===» سري رايِس گربه===» گربيِه

"ه" به "ش" تبديل مي شود.

بهش ميگم ===» بشش ميگم

"ه" به "و" بدل ميشود.

ما هم مي آييم ===» ما وَم ميَيم


نكته:

به غير اول شخص مفرد حروف "خوا" به "خ" تبديل ميشود

ميخواي ===» مي خَي



9- در برخي افعال حرف "ي" به " اوي" تبديل ميشود.

ميشنوي===» ميشنُوي مي گي ===» ميگوي



10- اگر حرف اول كلمه "ب" يا "ن" باشد و حرف سوم "ي" يك "ي" بعد از "ب" يا "ن" اضافه ميشود.

بگير===» بيگير بشين ===»بيشين بريز ===» بيريز ببين ===» بيبي

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۰۱ بعد از ظهر
گوجه فرنگی و تخم مرغ‌هاي شما را خريداريم (هيئت استقبال از تيم ملی

مي دوني چيه؟فوتبال هم ديگه فايده نداره همون انرژي هسته اي حق مسلم ماست



روباه میره زیر درخت به کلاغه میگه به به چه سری چه دمی ...کلاغه میگه زر نزن من خودم دوم دبستانم


ترکه اسم بچه اش رو میزاره اس ام اس میگن این چه اسمیه ؟ میگه چیه از پیام که با کلاس تره !



ترکه از برج میلاد بالا میرفته
میگن کجا میری؟

میگه : سر برج قراره وام بدن



از يك تركه ميپرسن حالت چطوره ميگه تازه موكتش كردم!




به رشتیه میگن با وطن جملسه بساز

میگه به حمام رفتم و تنم را شستم

میگن ای کیو .... وطن با طی دسته دار...

میگه اتفاقا با طی دسته دارم شستم

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۰۱ بعد از ظهر
فرق درس خوندن دخترها با پسر ها

دخترها:



بعضي از اونا واقاً مي خونند وقتي ميرن سر كتاب تا يكي دو ساعت ديگه كلشونو از كتاب بر نمي دارند . عادت دارند زير مطالب كتاب خط بكشند كه بعدا بخونند

بعضي هاشون هم كه مثلا درس مي خونند كتاب جلوشونه چشمشون هم روي كتابه ولي حواسشون يه جاي ديگست ...

يه عده اي هم هستند كه به بهونه اينكه مشكل دارن زنگ ميزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود يك ساعت و اندي به طوري كه اشك و دود تلفن در مياد براي هم قصه بي بي چساره تعريف مي كنند.

و اما پسر ها:

يا درس نمي خونند يا وقتي مي خواند بخونند بايد حسش بياد. وقتي حسش مياد كه شب امتحانه ...

يه كم كه درس خوندند يه موردي پيش مياد و بهش خيره مي شوند

و به يه چيزي فكر مي كنند بعد انگار كه درس خوندند بلند ميشند ميرن استراحت مي كنند بعد از يك ساعت استراحت دوباره ميرند ميشينند فكر مي كنند . وقتي فكرشون تموم شد كتاب را ورق ميزنند يه كم براندازش ميكنند وزنش مي كنند استخاره مي كنند براي خودشون تقسيمش مي كنند ميگند تا ساعت فلان اينقدر مي خونم تا ساعت فلان اينقدر بعد ميرن استراحت كنند . حين استراحت حسشون تموم ميشه

حال ندارند برند بخونند ولي چون مي دونند فردا امتحان دارند پا ميشند ميرند سر كتابشون.

همينجور كه مي خونند هيچي حاليشون نيست چون جاي ديگه فكر مي كنند(لازم به ذكر است كه هيچ وقت در هيچ موقعيتي فكر نمي كنند فقط موقع درس خوندن فكرشون مياد) بعد از نيم ساعت دوباره ميرن استراحت، بعد سه ربع استراحت مي بينند خيلي دير شده .دوباره ميرنند درس بخونند اين بار مي خونند يه چيزايي هم ياد ميگيرند ولي چيزايي كه ياد نمي گيرند را ميذارند كه فردا از دوستاش بپرسند يه كم به معلمشون فحش ميدند مي گند اينارو درس نداده . خلاصه آخرش نميرسند كتاب را تموم كنند فردا ميرند ميبينند كه دوستاشون يه چيزايي مي گند كه تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خرد ميشه اونايي هم كه خونده بودند يادشون ميره به همين سادگي

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۰۲ بعد از ظهر
اینم ۲۵ تا چرت و پرت

۱- چرا روی آدرس اینترنت به جای یک دبلیو؛سه تا دبلیو می گذارند ؟ چون کار از محکم کاری عیب نمی کند!

۲- اگر اسکلت از بالای دیوار بپرد پایین چه می شود ؟ هیچ وقت این کار را نمیکند چون جیگر ندارد!

۳- چرا مار نمی تواند به مسافرت برود ؟ چون دست ندارد که برای خداحافظی تکان دهد!

۴- برای قطع جریان برق چه باید کرد ؟ باید قبض آن را پرداخت نکرد!

۵- نصف النهار چیست ؟ همان شام است که در واقع نصف نهار است که برای شام مانده است!

۶- آخرین دندانی که در دهان دیده می شود چه نام دارد؟ دندان مصنوعی!

۷- چرا دوچرخه خودش نمی تواند به ایستد؟ چون خیلی خسته است!

۸- اگر کسی قلبش ایستاده بود چه می کنید؟ برایش صندلی می گذاریم !

۹- دارچین رو چگونه درست می شود؟ وقتی یک چینی را دار بزنند!

۱۰- چرا لک لک موقع خواب یک پایش را بالا می گیرد ؟ چون اگر هر دو تا رو بالا بگیرد ؛ می افتد!

۱۱- اگر شخصی خیلی سر شناس باشد ؛ به نظر شما چه کاره است ؟ آرایشگر!

۱۲- اگر تلویزیون روشن نشد چه می کنید ؟ آن را هل می دهیم و می زنیم کانال دو!

۱۳- شباهت دماسنج با ورقه ی امتحان در چیست؟ هر دو وقتی به صفر می رسند آدم می لرزد!

۱۴- چرا دود از دودکش بالا می رود ؟ چون ظاهرا چاره ی دیگری ندارد!

۱۵- شباهت نون سوخته با آدم غرق شده چیست ؟ هر دو تاشونو دیر کشیدن بیرون!

۱۶- فرق یخمک با آتروپات در چیست؟ یخمک خوشمزه تر است!

۱۷- فرق باتری با مادر زن در چیست ؟ باتری حداقل یک قطب مثبت دارد اما مادر زن هیچ چیز مثبتی ندارد!

۱۸- اختراعی که برای جبران اشتباهات بشر درست شده است چیست ؟ طلاق!

۱۹- چه طوری زیر دریایی لر ها رو غرق می کنند؟ یه غواص میره در میزنه !

۲۰- ناف چیست؟ ناف نمره ی صفری است که طبیعت به شکم بی هنر داده است!

۲۱- خط وسط قرص برای چیه ؟ برای این که اگر با آب پایین نرفت با پیچگوشتی بره !

۲۲- چرا ترک ها با دو دست دست می دهند؟ چون فرق راست و چپشونو بلد نیستند!

۲۳- یک ترک چگونه یک پرنده رو می کشد؟ آن را از بالای یک صخره به پایین پرتاب می کند!

۲۴- چرا ترک ها همیشه ۱۸ تایی میرن سینما ؟ چون برای کمتر از ۱۸ ممنوع بوده !

۲۵- اگر در یک موسسه سطح بالا یک ترک ببینید به او چه می گ.یید؟ یک بازدید کننده!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۰۴ بعد از ظهر
سير نزولي مرد ها

سال 1332
دختر خانواده همراه با مادرش كنار حوض روي تخت چوبي نشسته اند و يك ظرف هندوانه قرمز جلوي شان است. دختر خانواده براي دختر همسايه تعريف مي كند: آره زري جون، داداش فرمونم وقتي شنيد اين پسر لاغرمردني به من متلك گفته همچين زدش كه به سوسك مي گفت خرس قطبي. تازه خود داداشم هم گفته مي خواد برام يه شوهر خوب پيدا كنه. مادر دختر مي گويد: خدا سايهء مرد را از سر هيچ خونه اي ورنداره
----------------------------------------------------------------------------------------------------
سال 1342
پدر خانواده با عصبانيت وارد اتاق مي شود و پس از آنكه كمي جَنَم رو كرد و چهار تا كاسه كوزه را زد شكست، فرياد مي زند: دخترهء چشم سفيد حالا واسهء من دانشگاه قبول ميشه... چشمم روشن... مردم از فردا نمي گويند آقا رضا غيرتِ تو شكر؟ هيچي ديگه ولش كن فردا مي خواهد شلوار مدل برمودايي و مانتوي بدن نما بپوشد و نوبل صلح هم بگيره... زن اگر اجنبي ها بهش نوبل صلح بدهند مردم چي مي گويند؟ مادر خانواده با لحن التماس آميز مي گويد: مرد، حالا چرا شلوغش مي كني؟ نوبل و برمودا چيه؟ دخترمون فقط دانشگاه قبول شده، همين... اين قدر سخت نگير... بالاخره با اصرارهاي مادر، پدر قبول مي كند دخترش به دانشگاه برود. وقتي پدر قانع شده سيگارش را روشن مي كند و مادر مي گويد: مرد، خدا سايهء تو را از سر ما كم نكند
----------------------------------------------------------------------------------------------------
سال 1352
فريادِ مردِ خانواده تمام كوچه را پر مي كند: چي؟! مي خواهد برود سرِ كار؟! يعني من اين قدر بي غيرت شدم كه دخترم بره سر كار و پول بيآره تو خونه؟ پس من اينجا هويجم؟ مگر اين كه بابت اين بي آبرويي از روي نعش من رد شويد... كسي از روي نعش مرد خانواده رد نمي شود ولي دختر خانواده هم چند ماه بعد با وجود غرغرهاي پدرش بالاخره سر كار مي رود. صداي مادر خانواده به گوش مي رسد: مرد، خدا تو را براي ما حفظ كند
---------------------------------------------------------------------------------------------------
سال 1382
مرد خانواده: آخه خانم اين چه وضعيه؟ روز اولي كه آمدي خواستگاريم، گفتم دلم نمي خواهد زنم از اين مانتوها بپوشد و آرايش كند، گفتي دورهء اين اٌمٌل بازي ها گذشته، ما هم گفتيم چشم! بعد گفتي اگر خانه خريدي به جاي مهريه خانه را به نامم كن، گفتم چشم! آن اول حق طلاق را هم از ما گرفتي، حالا هم مي گويي بنشينم توي خانه بچه داري كنم؟ زن: عزيزم مگه چه اشكالي داره؟ مگه تو ماهي چقدر حقوق مي گيري؟ تمام حقوقت هم بابت كرايه تاكسي، خرج ناهار خودت و مهد كودك بچه و جريمهء ماشينت مي رود. حالا اگر بنشيني توي خانه و از بچه نگه داري كني هم خرجمان كم مي شود هم بچه مان وقتي بزرگ شد از كمبود محبتِ پدر و مادر رنج نمي برد... آفرين عزيزم ... خدا سايه ات را (فعلا) سر ما نگه دارد
--------------------------------------------------------------------------------------------------
سال 1482
زن خانواده: عزيزم تو كه انقدر فسيل نبودي. مثلا توي دوستانت به روشن فكري معروفي. آخه چه اشكالي دارد؟ اين همه سال ما زن ها بچه دار شديم حالا به كمك علم چند وقتي هم شما مردها از اين كارها بكنيد. اصلا مگر نمي گفتي جد بزرگت هميشه مي گفته: چه مردي بود كز زني كم بود؟ پس از مقداري بحث منطقي مرد بالاخره قبول مي كند و نه ماه بعد وقتي بچه بغل وارد خانه مي شود زن با عشوه مي گويد: مرد ... يعني سايه تو تا كي بالاي سر ماست؟
---------------------------------------------------------------------------------------------------
سال 1582
چند تا مرد دور هم نشسته اند و در حاليكه سبزي پاك مي كنند آهسته مشغول تبادل نظرند. - آره... مي گويند هدف اين جنبش بازگرداندن حق و حقوق ضايع شدهء مردهاست... - حق با آقا جمشيده... ببينيد اين زن ها چقدر از ما سواستفاده مي كنند؟ تا وقتي خونهء بابامونيم بايد آشپزي و بچه داري و اينها را ياد بگيريم و توسري بخوريم، بعدش هم بدون مشورت زنمان مي دهند و زنمان هم مارا استثمار مي كند... - خب مي گفتم... اسم اين جنبش سيبيليسم است و... در اين حال با ورود خانم يكي از آنها بحث به زياد بودن گِل سبزي كشيده مي شود! زن مي گويد: خدا سايهء شما مردها را از سر سبزي ها كم نكند
--------------------------------------------------------------------------------------------------
سال 1882
راديو، موج Fm، شبكهء پيام (صداي يك خانم) بااعلام ساعت نه شب شما خانم هاي عزيز را در جريان آخرين اخبار رسيده قرار مي دهم. به گزارش خبرگزاري بانوپرس دقايقي قبل سايهء آخرين نمونهء نادر از *** (مرد) از روي كرهء زمين محو شد! پس از پايان عمر اين آخرين بازمانده از شاخهء زينتي مردها از اين پس نام اين موجودات را فقط در كتاب هاي تاريخ مي توان پيدا كرد. ساعت 9 و 15 دقيقه با خبرهاي جديدي در خدمت شما خانم هاي !عزيز خواهم بود. دينگ دينگ

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۰۴ بعد از ظهر
ترکه ميره غواصي يه کوسه ميبينتش بهش ميگه: شما ترکي؟ ترکه ميگه: از کجا فهميدي؟
کوسه ميگه:اخه اون که بستي به خودت کپسول آتش نشاتيه نه کپسول اکسيژن

--------------------------------------------------------------------------------

يه نفر مي ره داروخانه چشمش به شيشه ي الكلي مي افته كه جنين توش بوده مي پرسه ببخشيد اين ترشي بچه ها چنده؟

--------------------------------------------------------------------------------

چند روش برای آدم شدن....
.
.
.
.
.
.
.
.
کنجکاو نشو ...
تو آدم بشو نيستی !!!

-------------------------------------------------------------------------------

متلک های بسیجی :

روزتو بگیرم جیگر...؟!

وقت داری برات دعا کنم...؟!

حیف که روزم وگرنه جیگرتو میخوردم...؟!

خواهرم اگه نمازت دیر شده برسونمت...!!!؟؟؟

--------------------------------------------------------------------------------

تو هديه الهي از خداوندي براي سينه ي پر درد من
عطر وجودت را براي شفا ميبويم
.
.
.
.
اي شلغم


--------------------------------------------------------------------------------

مصارف مهم اس ام اس در ايران :
1-پيغام هاي اورژانسي ( سر رات که داري مياي 2تا بربري بخر)
2- اطلاعات رساني( سر جلسه امتحان)" جيم درسته الاغ!"
3-پيغام هاي عاشقانه: "عزيزم ،قبل از خواب به ياد من مسواک بزن !"
4-جلوگيري از خشونت :"بدهکار محترم !اگه اين جا بودي خرخرتو مي جوييدم "!
5-فرستادن جوک :"يه روز يه يارو مي ره سربازي ،دور کلاش قرمزي

--------------------------------------------------------------------------------

جيگر
.
.
.
.
.
.
عسل
.
.
.
.
.
.
.بستنی
.
.
.
.
.
.
اگه همه اينا رو با هم بخوری رو دل ميکنی

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۰۵ بعد از ظهر
(این مسیج مخصوص نیمه شب است) سلام، ببخشید این موقع شب بیدارت کردم. خواستم یادآوری کنم: سال نو نزدیکه. کم‌کم باید از خواب زمستونی بیدار بشی!
---
بنده خدا تو خیابون به یه نفر میگه: ببخشید، من شما رو تو دوبی ندیدم؟ یارو میگه: نه، من تا حالا دوبی نرفتم. بنده خدا میگه: خوب من هم نرفتم، حتما دو نفر دیگه بودن!


ای کاش گل سرخ می‌توانست در فصل پائیز صورتش را با سیلی سرخ نگه دارد.
---
بابام می‌گفت: عشق کشکه! من هم جواب دادم: زندگی هم آشه، بدون کشک بی‌مزه میشه!
---
بعد از عبارت «تو دیگه بچه نیستی» منتظر شنیدن یه چیز ناخوش‌آیند باش!



ترکه می بینن طناب بسته به کمرش میگن چرا اینکارو کردی ؟ میگه می خوام خودکشی کنم! میگن چرا دور کمرت؟ میگه بستم دور گردنم دیدم دارم خفه میشم بازش کردم


ترکه میره پمپ بنزین و باک زانتیاشو پر می‌کنه و میگه: چقدر شد؟ کارگر جایگاه میگه: 350 تومان! ترکه در گوش کارگر جایگاه میگه: شاه برگشته؟ کارگر جایگاه میگه: نه جانم، قیمت گازوئیل همینه

همه دوست دارن برن بهشت..ولی هیشکی نمیخواد بمیره
---
اگه یه مرغ با یه دلفین ازدواج کنه بچشون .مرفین .میشه × ×اگه یه جغد با یه فوک ازدواج کنه بچشون .جوک .میشه × ×اگه یه قو بایه قناری ازدواج کنه بچشون .قوری .میشه ××××××وبالاخره... 000اگه یه پروانه با یه شبتاب عروسی کنه بچشون .پرتاب .میشه
---
آسمان را ستاره زیبا می کند باغ را گل عشق را محبت چشم را اشک و تو را عمل دماغت
---
عربه بچش تو اتوبوس به دنیا میاد اسمشو میذاره عبدوالواحد
---
کانن سریعترین دوربین دنیا را ساخت .. این دوربین می تواند از خانومها در لحظه ای که دهانشان بسته است عکس بگیرد

...

یه سوال عشقولانه !!!

اگه یکی کف خیابون بیاد جلوت زار بزنه بگه عاشقته از کجا میفهمی که راست میگه یا دورووغ ( در ضمن چشماشم بستست ) ؟

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۰۶ بعد از ظهر
اینا کلا ربطی به تبریک نوروز نداره هنوز اس ام اس تبریک نگرفتم!


من یاد گرفته ام:

مهم نیست که در زندگی چه داری، بلکه مهم اینست که چه کسی را داری.

-------------------------------

پیدا کردن دوستان واقعی سخت، ترک کردنشان مشکل و فراموش کردنشان غیر ممکن است.

-------------------------------

چوب و سنگ استخوانهای ما را میشکنند اما کلمات قلب ما را

-------------------------------

مردم اغلب تنهایند زیرا به جای پل دیوار میسازند.

-------------------------------

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .. . الهی قربون چشات برم که دنبال اس.ام.اس میگردی

-------------------------------

محبت تو را می پذیرم بی آنکه دغدغه های فردا را داشته باشم زیرا فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت


-------------------------------

مثل خردمندان فکر کنید اما با مردم به زبان خودشان حرف بزنید . )ویلیام بولریتس

-------------------------------

زندگی گل سرخئ است که گلبرگهایش خیالی وخارهایش واقعی است

-------------------------------

انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در روشنایی

-------------------------------

فرشته از خدا می پرسه که چرا منو اینقدر ناز آفریدی؟ می گه اینکه چیزی نیست اونیکه این اس ام اس رو می خونه از تو هم نازتره

-------------------------------

ترجیح می دهم طوری زندگی کنم که گویی خدا هست و وقتی مردم بفهمم که نیست، تا این که طوری زندگی کنم که انگار خدا نیست و وقتی مردم بفهمم که هست

-------------------------------

دوست داشتن کسانی که دوستمان می‌دارند کار بزرگی نیست، مهم آن است آنهایی را که ما را دوست ندارند، دوست بداریم

-------------------------------

ببخشید از معاملات عشقی مزاحمتون میشم می خوستم ببینم شما قلبتون مستاجر نمی خواد؟؟؟؟؟

-------------------------------

یه روز یک پسر زشت از دوست دخترش می پرسه شباهت من با خورشید چیه ؟
دختره می گه : هر دوتاتون نمی شه مستقیم بهتون نگاه کرد .

جک کانفیلد می گوید : «دیوانگی» ادامه دادن همان رفتار همیشگی و انتظار داشتن نتیجه متفاوت است

-------------------------------

آرزوهایم زیر انبوهی از خاکستر هنوز نفس می کشند... هنوز شعله ورند... نسیم مهربانی تو کی می وزد؟؟

-------------------------------

هرچه قفس تنگ تر باشد، آزادی شیرین تر به نظر می رسد

-------------------------------

برای آمدنت گل چیدم و برای رفتنت اشک ریختم ..........
چه با شکوه آمدی و چه بی خیال رفتی .........

-------------------------------

وقتی سرت رو رو شونه های کسی میگذاری که دوستش داری بزرگترین آرامش دنیا رو تو خودت احساس میکنی و وقتی کسی که دوستش داری سرش رو رو شانه هات میذاره احساس می کنی قوی ترین موجود جهانی...

-------------------------------

خیال تو به سر بردن اگر هست گناه...
با خبر باش که من غرق گناهم همه شب...

-------------------------------

میخوام بگم دوستت دارم... نه به 21 زبان زنده دنیا... بلکه به زبان قلبم.... گوش کن...

-------------------------------

کیسه کوچک چای تمام عمر دلباخته لیوان شد ولی هربار که حرف دلش را می زد صدایش توی آب جوش می سوخت کیسه کوچک چای با یک تکه نخ رفت ته لیوان حرف دلش را آهسته گفت: لیوان سرخ شد...

-------------------------------
میدونی فرق آدما با سگا چیه ؟
اینه که آدما این قابلیت را دارن که مثل سگ دروغ بگن ولی سگا از این کارا بلد نیستن !!!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۰۷ بعد از ظهر
بهار اومد ....تو میتونی چشاتو ببندی و شکوفه هارو نبینی ....میتونی گوشاتو بگیری و صدای پرنده هارو نشنوی ...اصلا میتونی نفس نکشی که مبادا بوی شکوفه های بهاری به مشامت بخوره ...!!!

بهار اومد ...تو میتونی اخم کنی ...میتونی بغض کنی ....میتونی بری تو لاک خودت .... میتونی سرتو ببری توی روزنامه و الکی روزنامه بخونی ...میتونی مست کنی .... میتونی گم بشی !!!

بهار اومد ....تو میتونی اصلا حمام نری تا تنت بوی گند بده ....میتونی لباساتو عوض نکنی ...میتونی کفشاتو واکس نزنی ...میتونی به کسی نخندی ...میتونی به هیچ کس نگی عیدت مبارک ....حتی میتونی عیدی ندی !!

بهار اومد ...تو میتونی عین سگ باشی !!....عین سگ ....هی پاچه بگیری !!...تو میتونی خودتو به خریت بزنی ...حتی میتونی مظلوم بشی ...اونقدر که دیگرون به حالت دل بسوزونن ....بگن اخی چه پسر خوبی !!

بهار اومد ...تو حتی میتونی بری بمیری ....اره اینجوری بهتره !!...بری بمیری !

اما تمام این حماقت ها باعث نمیشه که بتونی جلوی اومدن بهار رو بگیری ...پس حماقت نکن احمق ...ادم باش !!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۰۸ بعد از ظهر
_ توی آسمون دنیا هر کسی ستاره داره چرا وقتی نوبت ماست آسمون جاییی نداره واسه من تنهایی درده درده هیچ کس را ندشتم هر گل پژمرده‌ای را تو کویر سینه کاشتم
________________________________________
2 _ این روزها نه مجالی برای دلتنگی دارم نه حوصله اش را................ ولی با این همه گاه گاهی دلم هوای تو را می کند
________________________________________
3 _ تنها کسی که در زندگی مرا شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد می کنی
________________________________________
4 _ عشق همواره یکسان باقی می ماند.این انسان ها هستند که تغییر میکنند
________________________________________
5 _ خوبی ای که امروز میکنی، اکثر مردم آنرا فردا فراموش خواهند کرد،با این وجود خوبی کن.
________________________________________
6 _ تنها ستاره ی خیالی من ، تو را در کدامین شب بجویم وقتی که هر شب بی تو بودن را به وسعت گریه در می یابم
________________________________________
7 _ دوست داشتن همیشه گـــفتن نیست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــریبه ! این درد مشترک من و توست که گاهی نمی توانیم در چشمهای یکدیگــر نگــــاه کنیم.
________________________________________
8 _ در این حریم شبانه ستم گرفته در این شب خوف و خاکستر که غم گرفته رفیق فروزان روشن رهایی من ستاره‌ها را صدا بزن دلم گرفته
________________________________________
9 _ آنچه تو سالها صرف ساختنش میکنی، شخصی میتواند یک شبه آنرا خراب کند،با این حال سازنده باش
________________________________________
10 _ دل آدمها به اندازه حرف هاشون بزرگ نیست ولی حرفی که از ته دل باشه می تونه آدم بزرگی بسازه

--------------------------------------------------------------------------
آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی غیر پاستوریزه ، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشدتون را به سر و صورت حساس من نمالید ! plz

خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است !!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود!

پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشمهای تلسکوپی، گوشهای ماهواره ای و سیبیلهای دم الاغی اش مرا به یاد قرضهای شما می اندازد !


مخصوصاً وقتی که چشمهای خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لبهایش " بول بول بول بول" می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت ! الهی کف شامپو تو چشت! شب بخوابی خواب بد ببینی ! جیش کنی تو شلوارت!

مادر محترم! شصت پا وسیله ای است شخصی ، که اختیارش رو دارم ! لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم، گیر بدهید!

آقای پدر! هنگام دعوا با خانوم مادر، به جای پرت کردن قابلمه و ماهی تابه به روی زمین، از چینی های توی کابینت استفاده نمایید ! اکشن بودن دعوا به همین چیزاست!

خانوم مادر! از مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید! این عمل نه تنها برای سلامتی شما خوب نیست، بلکه موجب می شود که شیرتان بوی " بچه سوسک مرده " بدهد.

آقای پدر! کودکان توانایی کافی برای حفظ جیش خود ندارند و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا "پووووووف" می کنید به حداقل می رسد ! الان بگم که بعد شرمنده تون نشم

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۰۸ بعد از ظهر
می دانی ... و می دانی که من ، بی تو و مهر تو ، می میرم تو دستش را بگیر تا او نترسد از سیا هی ها، سختی ها ، دو رنگی ها و بداند دوستش داری دوستت دارم خدای مهربانیها

همیشه با به دست آوردن اون کسی که دوستش داری نمی تونی صاحبش بشی؛ گاهی وقتا لازمه ازش بگذری تا بتونی صاحبش بشی.

کف دستات مونده رو تنم یادگاری تو به من قول داده بودی تنهام نمیذاری

عشق شاید تنها جایزه ی این روزگار نامهربان است که برای بردنش نیازی به پارتی نیست !! برایش مهم نیست که تو "شاهی یا گدا" ! مردی یا زن ! هر چه که هستی ، باش ! فقط تنها شرطش این است که ارزش آن را بشناسی و حرمتش را نگه داری...

برای دل افتاده یه اتفاق ساده ، به سادگی دل من دل به دل به تو داده ، دل به دل تو داده

باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم با جون و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم من نیستم چون دیگران بازیگر بازیگران اول به دام آرم تو را وانگه گرفتارت شوم

آدم ها شوخی شوخی به گنجشکها سنگ می زنند... و گنجشکها جدی جدی می میرند... آدمها شوخی شوخی زخم می زنند... و قلبها جدی جدی می شکنند... و تو شوخی شوخی لبخند می زنی... و من جدی جدی عاشق میشم

یک روز یک مارمولک ابادانی میره لب دریا عینک دودی میزنه همه نگاش میکنند میگه چیه ولک گودزیلا ندیدی

به یه خروس می گن چه غذایی دوست داری می گه الویه چرا چون سینه مرغ داره

ترکه می ره خواستگاری اسم دخترو می پرسن می گه اهو بعد که داشت می رفت می گه غزال خانم دختر میگه اسم من اهو ترکه حیوون با حیووون که فرق نداره

به یه لره می گن ساعت چنده بلد نبوده جواب بده می گه: برو برو دیرت شده...

زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم ام گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم.....تو نیز به آموختی چگونه دوست بدارم اما به من نیاموخت که چگونه تو رو فراموش کنم

تو دنیا سه تا فرشته هست : اولی داره به یتیما غذا میده دومی داره به مردم کمک میکنه سومی که من خیلی دوسش دارم داره این اس ام اس رو میخونه

چون دوستت دارم . حتی آفتاب هم که بر پوستت می گذرد من می سوزم . پائیز از حوالی حوصله ات که بگذرد من زرد می شوم ... و تا کفشهای رفتنت جفت می شود . من غریب می مانم . من درست مثل خودم هنوز و همیشه دوستت دارم

یارو وصیت میکنه من هیچی نماز قضا ندارم فقط 20سال برام وضو بگیرید

بیا ای دوست سکوت سرده ایام جدایی را ز هم بگسل و جاری کن صدای مهربانت را به شهر آرزوهایم بیا با مرهم چشمت به زخم کهنه‌ی قلبم دوایی شو...

مهم نیست دریا باشی یا یه گودال آب ..زلال که باشی آسمان در توست

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۰۹ بعد از ظهر
یه ترکه زنش سبزه بوده، سیزده به در از ماشین میندازتش بیرون. 8)

--------------------------------------------------------------------------------

ترکه با دختره دوست می شه می گه ببخشید اسم شما چیه؟ دختره می گه من اسمم شراره است ولی بچه ها صدام می کنن شراب .ترکه می گه : منم علی اصغرم بچه ها صدام می کنن عرق سگی.

--------------------------------------------------------------------------------

اصفهانیه یه پوسته موز می بینه می شینه کنار موزه . می گن چرا اینجا نشستی ؟!!! میگه : آخه می خوام فکر کنند من این موزه را خوردم http://www.centralclubs.com/images/smilies/idontnow.gif

--------------------------------------------------------------------------------

خواستم اسمت را بذارم گل ، ديدم مي پلاسي . خواستم اسمت را بذارم خورشيد ، ديدم غروب مي کني . خواستم اسمت را بذارم ماه ، ديدم روزها تنها مي مونم . اسمت را گذاشتم دماغ که هميشه جلوي چشمهام باشي!!! http://www.centralclubs.com/images/smilies/love.gif

--------------------------------------------------------------------------------

تو تك درخت زندگي من هستي...
.
.
.
كه الاغم را به آن مي‌بندم! http://www.centralclubs.com/images/smilies/Mrgreen.gif

--------------------------------------------------------------------------------

وقتی گریه میکنی اونی که دوست داره آرومت میکنه !
ولی اونی که عاشقته باهات گریه می کنه !
.
.
.
.
.
.
حالا دوست داری عاشقت باشم یا دوستت ؟؟ http://www.centralclubs.com/images/smilies/think.gif http://www.centralclubs.com/images/smilies/happy.gif

--------------------------------------------------------------------------------

o

این تصویر یه نافه

................
.................
................

بی تربیت پایین تر از ناف دنبال چی می گردی ؟!! http://www.centralclubs.com/images/smilies/zir.gif http://www.centralclubs.com/images/smilies/bikh.gif

--------------------------------------------------------------------------------

دختره به دوست پسرش میگه: تو بعد از ازدواج هم منو اینقدر دوست خواهی داشت؟

پسره میگه: اگه شوهرت گیر نده آره !!! http://www.centralclubs.com/images/smilies/wink.gif

--------------------------------------------------------------------------------

يه نفر دنبال جاي پارک مي گشت، هرچي بيشتر مي گرده کمتر پيدا مي کنه، بالاخره به خدا مي گه خدايا! اگر جاي پارک پيدا کردم قول مي دم نماز بخوانم، قول مي دم روزه بگيرم... همين طور داشت قول مي داد که يک دفعه يک جاي پارک پيدا مي کنه، مي گه: خدا جان! خيلي ممنون! شما لازم نيست زحمت بکشي، من خودم پيدا کردم.

--------------------------------------------------------------------------------

عجب رسمیه رسم زمونه، اس ام اس شد کار شبونه، میرن مسیجا از اونا فقط هزینه هاشون به جا میمونه، چی شد اون ترکه کجاس اون لره، جکاشون چی شد، خدا میدونه!!! http://www.centralclubs.com/images/smilies/cry0.gif

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۱۰ بعد از ظهر
دل من دیر زمانی است که می پندارد: دوستی نیز گلی است مثل نیلوفر و ناز ساقه ی ترد ظریفی دارد


بی گمان سنگ دل است آن که روا میدارد جان این ساقه ی نازک را دانسته بی آزارد .


---


عشق یعنی کوچک کردن دنیا به اندازه یک نفر و بزرگ کردن یک نفر به اندازه دنیا.


---


اگه روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنش چشمات و ببند و اون لحظه ای که اون کنارت نباشه و به خاطر بیار اگه چشمات خیس شد بدون داری به خودت دروغ میگی و هنوز دوستش داری .


---


-یه روز عشقت رو دزدیدم و برای اینکه جاش مطمئن باشه اون رو تو قلبم قایم کردم اما نمی دونستم که یه روز برای اینکه اون رو پس بگیری قلبم رو می شکنی .


---


به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم


---


یکی بود یکی نبود . اون که بود تو بودی اون که تو قلب تو نبود من بودم . یکی داشت یکی نداشت اون که داشت تو بودی اون که جز تو کسی رو نداشت من بودم


---


اگه چشمت پرسید، بگو ندیدمش... اگه گوشت پرسید، بگو نشنیدمش... اگه دستت لرزید، بگو ماله سرماست... اگه پات سست شد، بگو ماله ضعفه... ولی اگه دلت ریخت، به خودت دروغ نگو...


---


چشمانت را برای زندگی میخواهم، اسمت را برای دلخوشی میخوانم،دلت را برای عاشقی میخواهم،صدایت را برای شادابی میشنوم،دستت را برای نوازش و پایت را برای همراهی میخواهم، عطرت را برای مستی میبویم، خیالت را برای پرواز میخواهم


---


هیچ وقت عشق رو گدایی نکن چون معمولاً چیز با ارزش رو به گدا نمیدن!


---


می گی عاشق بارونی، ولی وقتی بارون میاد چتر به دست می گیری !! می گی عاشق برفی ، اما از یه گوله برف می ترسی !! می گی عاشق پرنده هایی ، ولی اونا رو میندازی تو قفس !! می گی عاشق گلهایی ، ولی اونارو از شاخه می چینی !! انتظار داری نترسم وقتی می گی عاشقمی


---


غروب شد.خورشید رفت.آفتابگردان به دنبال خورشید می گشت. ناگهان ستاره چشمک زد.آفتابگردان سرش را پایین انداخت... گل ها هرگز خیانت نمیکنند


---


کاش در دنیا 3 چیز نبود. 1.عشق 2.غرور 3.دروغ... آن وقت انسان مجبور نبود به خاطر عشق از روی غرور ، دروغ بگه


---


جلوی من قدم بر ندار،شاید نتونم دنبالت بیام.پشت سرم راه نرو،شاید نتونم رهرو خوبی باشم.


کنارم راه بیا و دوستم باش


---


زیبایی عشق را بوجود نمی آورد بلکه عشق است که زیبایی به وجود می آورد ‏ (تولستوی)


---


خوشبختی داشتن دوست داشتنیها نیست! دوست داشتن داشتنیهاست!


---


هیچکس نمی تونه به دلش یاد بده که نشکنه... ولی حداقل می تونه یادش بده که وقتی شکست لبه تیزش دست اونی رو که شکستتش نبره.


---


گرچه سکوت بلندترین فریاد عالم است ولی گوشم دیگر طاقت فریادهای تو را ندارد کمی با من حرف بزن .


---


شکسپیر میگه: فراموش کن چیزی رو که نمی تونی بدست بیاری ، وبدست بیاور چیزی رو که نمی تونی فراموشش کنی.


---


رویایی رو ببین که می خوای.جایی برو که دوست داری. چیزی باش که می خوای باشی.چون فقط یه بار به دنیا می آیی . پس آنگونه باش که خو د دوست داری .


---


دقایقی تو زندگی هستند که دلت برای کسی اونقدر تنگ می شه که می خواهی اونو از رویات بکشی بیرون و توی دنیای واقعی بغلش کنی.


---


زندگی دفتری از خاطرهاست ... یک نفر در دل شب ، یک نفر در دل خاک ... یک نفر همدم خوشبختی هاست ، یک نفر همسفر سختی هاست ، چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد... ما همه همسفریم


---


زندگی حکایت مرد یخ فروشی است که به او گفتند فروختی؟ گفت: نخریدند تمام شد

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۱۵ بعد از ظهر
یکی دمر افتاده بود آب می خورد. یکی رسید گفت: اینجوری آب نخور عقلت کم میشه. گفت: عقل چیه؟ گفت: هیچی بابا جان بخور!
مترادف: به یکی گفتند: انقدر باقلا نخور، عقلت کم میشه. گفت: عقیده ی احمقانه ای است، خودم یک خانه داشتم فروختم همه ی پولش را دادم باقلا خوردم، عقلم هم سر جایش است!



برای من آب نداشته باشد برای تو که نان دارد!
- جمله ای است منسوب به حاج میرزا آغاسی_ صدر اعظم ایران در دوره ی سلطنت محمد شاه قاجار_ که به صورت ضرب المثلی درآمده. وی که به احداث قنوات، عشقی شدید داشت چاه کنی را واداشته بود در محلی یک قنات بسازد و چاه کن اصرار می کرد که حفر چاه در این نقطه کار بیهوده ای است، چون این زمین آب ندارد. سرانجام حاجی که از سماجت چاه کن از کوره در رفته بود فریاد کشید: مردک! برای من آب نداشته باشد ، برای تو که نان دارد!


یک روز من ناخوش می شدم یک روز اوستا، یک روز من حمام می رفتم یک روز اوستا، یک روز من رخت می شستم یک روز اوستا؛ روز هفتم هم که آدینه بود!
- پاسخ روستا زاده ای است که برای تحصیل به شهر رفته بود و در بازگشت، وقتی ملای ده امتحانش کرد و بی سوادش یافت، از او پرسید: پس این همه وقت در شهر چه می کردی؟



معما چو حل گشت، آسان شود.
- گویند چون کریستف کلمب به کشف سرزمین نو توفیق یافت، زبان طاعنان بر او دراز شد که:" باری، هر که جز او بود نیز چندان که راست به سوی غرب شراع برمی کشید سرانجام بدین کشف آسان دست می یافت!
شبی در ضیافت شامی، کریستف کلمب تخم مرغی میان میز نهاد و گفت: آیا میان شما کسی هست که این تخم مرغ را بر سر تیزش بتواند نشاند؟
هر کسی تجربه کرد اما هیچ یک توفیق نیافتند. کلمب، خود آن را برداشته، با اندک خشونتی بر میز کوفت و تخم مرغ بر پوست شکسته ی خود بنشست.
مهمانان گفتند: این را همه ی ما می توتنستیم!
کلمب گفت: درست است، می توانستید. اما پس از آنکه من انجامش دادم و دیدید و دریافتید! چرا که معما چو حل گشت آسان شود. _ و این نیز به حکایت کشف قاره ی نو می ماند: شما همه می توانستید، اما فقط پس از آنکه کسی به انجام آن کمر همت استئار کرده!
از قصه به عنوان قضیه ی تخم مرغ کریستف کلمب نیز یاد می کنند.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۱۶ بعد از ظهر
زد هيه جيرينگ است!

- مردي در جنگل هيزم مي شکست. مرد ديگري هم در کنار او روي سنگ نشسته بود. هربار که هيزم شکن تبر را به ضرب پايين مي آورد و به کنده ها مي خورد، مرد دوم با صداي بلند مي گفت: هيه!
بعد از چندي هيزم شکن خيس از عرق هيزم ها را جمع کرد و به طرف آبادي راه افتاد. آن مرد هم از روي سنگ برخاسته، به دنبال او به راه افتاد.
وقتي هيزم شکن، هيزم ها را در آبادي فروخت و مبلغي دريافت کرد، مرد دوم جلو آمد و سهم خود را از مزد کار مطالبه کرد، از هيزم شکن انکار و از مرد اصرار تا جايي که پاي قاضي محل به ميان کشيده شد. قاضي پس از پي بردن به چند و چون ماجرا به هيزم شکن حکم کرد که تمام پول ها را به او بدهد تا او به عدالت سکه ها را بين آن دو تقسيم کند و رو به مرد دوم کرد و گفت: من اين سکه ها را يکي يکي مي شمارم و از يک دستم به دست ديگر مي ريزم تا صداي جيرينگ آن بلند شود، خوب گوش بده!
هنگامي که شمردن سکه ها تمام شد، قاضي تمام پول را به هيزم شکن داد و در پاسخ به اعتراض مرد دوم گفت: تو وقتي که به هيزم شکن کمک مي کردي، فقط مي گفتي" هيه" . حالا هم که پول را مي شمردم، تو به اندازه ي همان "هيه" ها ، "جيرينگ" شنيدي. مزد هيه جيرينگ است!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۱۶ بعد از ظهر
بعد از يک عمر خدايي، دو تا گره را فرق نمي گذارد!

_ يک روستايي بينوا با رنج و سختي بسيار، آرد ته کيسه يي گندم را که از خوشه چيني در مزارع تهيه کرده بود، با خود حمل مي کرد و در راه به خدا مي ناليد که: آخر از درياي قدرت تو چه کم مي شد اگر به دست مرحمت خويش از کار فرو بسته ي من و اهل و پيوندان گرسنه ام گرهي مي گشودي؟
در همين حال وقتي روستايي داشت از جويي مي پريد گره کيسه گشوده شد و آن آرد به تمامي در آب فروريخت.
دلتنگ روي به آسمان کرد که: مرا باش! گشاد کار خود از کسي مي خواهم که بعد از يک عمر خدايي هنوز دو گره را فرق نمي گذارد!
---- اين تمثيل را در مورد کساني مي آورند که با وجود مداومت در اشتغال به کاري معين، هرگز در آن مجرب و استاد نمي شوند.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۱۷ بعد از ظهر
ميان همه ي پيغمبر ها جرجيس را پيدا کردن
- روباهي خروسي را ربود، خروس در دهان روباه گفت: حال که از خوردن من چشم نمي پوشي نام يک نبي يا ولي را بر زبان بياور تا مگر به حرمت آن ،رنج و سختي جان کندن براي من کمتر شود.
و قصد خروس آن بود که روباه با گفتن کلمه اي دهانش را باز کند و او فرار کند.
روباه دندان هايش را بر هم فشرد و گفت: جرجيس!!!!!!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۱۹ بعد از ظهر
ک خانواده اي بود که همه ي افراد آن از کوچک تا بزرگ کر بودند.
ديوار خانه شان را باران خراب کرده بود و مرد خانه داشت درستش مي کرد، همسايه آمد بگذرد، گفت: خسته نباشيد. خدا قوت!
کره گفت: چشمت به راهت باشد آقا جان، کجي و راستي ديوار به تو چه ارتباطي دارد؟
رفت به درون خانه تا يک استکان چاي بخورد و خستگي در کند، به زنش گفت: امان از دست اين مردم! به اش بگو آخه مردک، فضولي کار مردم را چرا مي کني؟
زن ديد توپ شوهرش خيلي پر است، گفت: خيلي خوب، هر کار مي کني بکن فقط مرا توي اين سن و سال به خانه ي پدرم برنگردان. هرچه بدهي مي پوشم و مي خورم، ممنونت هم هستم!
مرد که چاييش را خورد و برگشت سر ديوار، زن با اشاره دخترش را صدا زد و گفت: خبر نداري، پدرت آمده مي گويد دستش تنگ است و ديگر نمي تواند کار کند، خيال دارد مرا طلاق بدهد. حالا چه کنيم؟
دختر قرمز شد، سرش را انداخت پايين و گفت: اختيار من دست شماست که پدر و مادرم هستيد. پسر عمو و پسر دايي ام هر دو برايم عزيزند، فرقي نمي کند مرا به کدامشان مي دهيد.
پا شد رفت پيش مادر بزرگش، گفت: ننه ام مي گويد براي من خواستگار آمده، خودش مي خواهد مرا به برادرزاده اش بدهد ولي راي پدرم به پسر عويم است، از من پرسيد راي خودت به کيست؟ من هم گفتم اختيارم با شماست.
مادر بزرگ گفت: ننه، راستش ديگه وقت شوهر داري من گذشته. اما حالا که پدرت صلاح دانسته ،رو حرفش حرف نمي آرم. فقط با داماد شرط کند که گوشواره و سينه ريزم را خودم پسند کنم، از اين شهر هم قول بدهد مرا بيرون نبرد، هوو هم سرم نياورد!

------- دوستان! اگه رو اين حکايت تامل کنيد، خيلي حرف ها براي گفتن داره که تو زندگي به دردتون مي خوره .فقط محض خنده نيست!
در ضمن بيت کامل مولانا اينه:
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسي بر طينت خود مي تند

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۲۰ بعد از ظهر
به بخيلي گفتند : چرا نان به فقرا نان نمي دهي ؟
در جواب اين آيه را خواند : انطعم من لويشاء الله اطعمه ، يعني اينها بندگان خدا يند اگر خدا مي خواست خودش سيرشان مي كرد.
از : كشكول طبسي
----------------------------------------------------------------------------------
از بخيلي پرسيدند :از قرآن كريم ، كدام آيه را بيشتر دوست داري ؟
گفت : ولا تؤ تو السفهاء اموالكم
يعني: اموالتان را به بي خردان ندهيد
از : نشريه ي بشري

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۲۱ بعد از ظهر
روزي ملا نصرالدين براي پرسيدن تعدادي سوال شرعي به مسجد رفته بود. در هنگام بازگشت، چنان که مرسوم است، به گروهي طلاب که آنجا بودند از سر تعارف گفت: بفرماييد نان و پنيري در خدمتتان صرف کنيم.
طلاب هم بي درنگ پذيرفته و با او به راه افتادند.
چون به خانه رسيدند، ملا آنان را با عذر خواهي بسيار در کوچه گذاشت، به درون رفت و به همسر خود گفت: مي تواني براي چند تن مهمان کبابي چيزي آماده کني؟
زن حيرت زده گفت: مردک! ما خود هفته هاست که جز نان خشکيده نخورده ايم. مهمان آوردن و کباب طلبيدنت چه صيغه اي است؟ نکند ديوانه شده اي يا گمان کرده اي من گنجي پيدا کرده ام؟
ملا گفت: دعوا راه مينداز. برو بگو ملا خانه نيست، روز ديگري بياييد.
زن چنان کرد.
طلاب گفتند: اين ديگر چه شوخي بي جايي است؟ حال آنکه ما همراه او بوديم و در برابر چشمان ما به خانه در آمد.
زن گفت: همين که گفتم. شوهرم خانه نيست.
طلاب گفتند: چگونه ممکن است در خانه نباشد؟ هم اکنون در برابر چشمان ما به درون رفت...
و اين بحث چندان طولاني شد که ملا طاقتش تمام شد. سر از دريچه بيرون کرد و گفت: آخر شعور هم براي اولاد آدم چيز خوبي است. يک لحظه به خاطرتان نگذشت که بلکه اين خانه دري هم به کوچه ي پشتي داشته باشد؟

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۲۱ بعد از ظهر
اگر شما چوب آنها را مي خورديد، چهارپا مي شديد

__ روزي ملا نصرالدين به قصد آشنايي با حاکم تازه، غازي را که زنش به دستور او بريان کرده بود در طبق به زير سرپوشي نهاد و از ده به سوي شهر راه افتاد. در ميان راه عطر اشتها انگيز غاز، تاب و تحمل ملا را از دست داد، چندان که راني از آن کند و خورد. وقتي حاکم سرپوش از طبق برداشت، گفت: اين درست نيست که غاز برياني به نزد حاکم آرند که يک پايش را خورده باشند!
ملا گفت: فرمايش حضرت حاکم در کمال صحت است، اما چه توان کرد که در اين ولايت غاز ها يک پا بيشتر ندارند. ( و چون به ناگاه چشمش به کنار آبگير ديوانخانه افتاد و غاز ها را ديد که بر يک پاي ايستاده اند گفت: ) حجت نيز دور نيست، اگر حضرت حاکم نظري به آبگير بيفکنند، صحت عرايض مرا به چشم مشاهده خواهند فرمود.
اتفاقا همان لحظه غلام سراي حاکم به قصد راندن غاز ها به لانه، چوبي بر ايشان زد که از آن حال خارج شدند. حاکم به خنده افتاد که: اينک افشاي دروغ تو! مي بيني که اينان نيز چون غازان ديگر دو پاي دارند.
ملا گفت: بالله که نمي خواهم بالاي فرمايش شما حضرت حاکم به جسارت عرضي کرده باشم؛ ليکن به خدا قسم چوبي که آن غلام بر آنها کوفت، اگر بر شما فرود آمده بود، حالي چهار پا شده بوديد!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۲۲ بعد از ظهر
پشم چی؟ کشک چی؟

چوبداری گله به صحرا برده بود. به درخت میوه ی تنومندی رسید، از آن بالا رفت و به خوردن پرداخت تا ناگهان باد تندی برخاست. خواست پایین بیاید که ناگهان خود را بر شاخه ی نااستواری در نوک درخت یافت.
در چه کنم چه نکنم بود که در کمرکش تپه ی روبرو بقعه ی امامزاده ای را دید.
از ترس جان فریاد زد: آقا به فریاد برس! مرا از این درخت، سالم به زمین برسان گله ام را نذر تو می کنم.
توفان آرام تر شد و مرد یکی دو شاخه پایین تر آمد، رو به امامزاده کرد که: جانم فدای تو آقا! از عدالت و انصاف به دور است که آدمی به فقر و نداری من تمام گله اش را نذر تو کند و زن و بچه هایش را به گدایی بیندازد. البته که دلت راضی نمی شود. نصفش مال تو ، نصفش هم نان دانی کور و کچل های من.
حالا دیگر به نقطه ی مطمئنی رسیده بود. گفت: آقا! راستی تو چوپان نداری که. چطور است من خودم از گوسفندهایت نگهداری کنم ، پشم و کشک اش را بیاورم خدمتت؟
قدری پایین تر که رسید، گفت: بالاخره چوپان هم که بی مزد و منت نمی شود. می شود؟ پس کشک اش مال تو، پشم اش مال من که چوپانی ات می کنم.
پایین تر سر خورد و پایش به زمین رسید، رو کرد به امامزاده که: اصلا پشم چی؟ کشک چی؟ از هول جانم یه غلطی کردم دیگر؛ غلط زیادی که جریمه ندارد. دارد؟

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۲۳ بعد از ظهر
اجل که رسید ، گو به هندوستان باش!

در روزگار سلیمان پیغمبر، روزی مردی در بازار، مرگ را دید که در او به تندی نظر می کند. وحشتزده به بارگاه سلیمان پناه برد و از او خواست تا باد را بفرماید که او را برداشته و در دورترین نقطه ی خاک بر زمین بگذارد تا از مرگ در امان بماند.
سلیمان که او را بدان گونه هراسان یافت، باد را فرمود چنان کند که دلخواه آن مرد است.
باد آن مرد را برداشت و برد و در سرزمین هند بر زمین نشاند.
همان دم مرگ که به انتظار او ایستاده بود، پیش آمد و گفت: ای مرد! برای مردن آماده باش!
مرد که اکنون هراسش به حیرت مبدل شده بود، پرسید: چه شد که دیروز، هنگامی که مرا دیدی و آنگونه تند در من نظر کردی، جان مرا نگرفتی؟
مرگ گفت: ساعت مرگ تو امروز بود و من می دانستم که به فرمان حق می بایست جان تو را در این لحظه و در این نقطه بستانم. اما دیروز که تو را دیدم، حیرت کردم که تو در آنجایی، و ندانستم چگونه می باید روز دیگر تو را در این سوی جهان بیابم و بی جان کنم! آن نگاه که در تو کردم از سر حیرت بود!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۲۳ بعد از ظهر
آخرش معلوم شد تو سبد، چی بوده؟

دو هالو به هم برخوردند. اولی به دومی گفت: اگر توانستی بگویی در این سبد چیست، یک تخم مرغ ،و اگر گفتی چند تاست، هر هشت تا مال تو!
دومی پس از قدری معطلی گفت: این جوری که سخت است، دست کم یک نشانی بده که کمی آسان تر بشود.
گفت: چیز سفیدی است که وسطش زرد است.
گفت: فهمیدم. وسط ترب را خالی کرده ای، زردک تپانده ای!
این قصه را در مجلسی گفتند و حاضران ساعتی خندیدند. پس از آنکه خنده ها آرام شد، یکی با تعجب پرسید: آخرش معلوم شد یارو تو سبد چی داشته؟

جزء اول حکایت به ملا نصرالدین نیز منسوب است:
ملا در راه به کسی برخورد، گفت: اگر گفتی در این دستمال چه دارم، هر پنج تایش را به ات می دهم که ببری خانه نیمرو کنی با زنت بخوری!

------ این جمله را همنگامی می آورند که خواسته باشند به کم هوشی و دیر انتقالی کسی اشاره کنند. مترادف " بالاخره لیلی مرد بود یا زن"

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۲۴ بعد از ظهر
آش خوردن تو هم به جنگ کردن نادر می ماند

گویند نادر شاه در جنگی که میان او و لران بختیاری پیش آمد، چنان بی مطالعه اقدام به حمله کرد که در نخستین مرحله به محاصره افتاد و شکست سختی خورد.
نادر از مهلکه گریخت و خسته و گرسنه به خانه ی پیرزنی دهقان رسید. ساعتی خوابید و هنگامی که از خواب بیدار شد، غذا طلبید. پیرزن از آشی که پخته بود کاسه ای پیش او نهاد. نادر از فرط گرسنگی کاسه ی آش را چنان سر کشید که دهانش سوخت و فریادش برآمد.
پیرزن از مشاهده ی آن حال به خنده افتاد و گفت: آش خوردن تو هم به جنگ کردن نادر می ماند!
و چون نادر سبب باز پرسید، گفت: نادر قدرت حریف را در نظر نگرفت و شکست یافت، همچنان که تو داغی آش را نسنجیدی و حلق و زبانت بسوخت!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۲۵ بعد از ظهر
حقش بود پدرت اسمت را آدم بگذارد

به کنایه: رفتار و کردار با هیات و منظری سخت انسانی و غیر بشری داری!
اشاره به این حکایت ملانصرالدین:
روزی ملا از مردی بسیار زشت روی پرسید: نامت چیست؟
گفت: آدم.
گفت: خدا مرحوم پدرت را غریق دریای رحمت کند که مردی سخت عاقبت بین بوده است! به راستی در حیرتم که اگر نام تو را آدم نمی گذاشت، محال بود تصور بتوان کرد که تو تخم و ترکه ی آدمیزاد باشی، که هیچت به آدم نمی ماند!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۲۵ بعد از ظهر
نه آتش زیرش کن ، نه جارو تو سرش بزن

این ضرب المثل را امیرقلی امینی به نقل از عبدالرحمن فرامرزی در مجموعه ی داستان های امثال خود آورده است:
مردی از دهکده ی گراش( نزدیک لار) به شهر آمده بود. در بازار از دکه ی باروت سازی گذشت که شوره
می پخت. هردم آتش زیر دیگ را تیز می کرد و چون دیگ به کف می نشست، با جاروبی که در دست داشت، بر کف ها
می کوفت تا فرو نشیند. یک چند در کار او نگریست و چون دید او خود با تیز کردن آتش، سبب کف کردن دیگ می شود، به نصیحت گفت: برادر! نه آتش زیرش کن، نه جارو توسرش بزن!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۲۶ بعد از ظهر
او ادعای خدایی می کند، تو به پیغمبری هم قبولش نداری؟

حکایت این مثل منسوب به ملانصرالدین است: روزی ملا پیش امیر شهر خود رفت که: به نام یکصدو بیست و چهار هزار پیغمبر، مرا یکصد و بیست و چهار دینار عطا کن، یعنی به هر هزاری ، يک دینار.
امیر گفت: مضایقه نیست، تو ایشان را یک به یک نام ببر و به هر هزاری، يک دینار از من بستان.
ملا که شرط را آسان پنداشته بود، پذیرفت و پیغمبران را نام بردن گرفت که: محمد، عیسی، موسی، ابراهیم، سلیمان، داوود، یونس، یوشع، نوح، اسحاق، یوسف، یعقوب، دانیال، حزقیال، جرجیس، مانی، زردشت... ( و آنگاه پس از اندکی تأمل: ) فرعون، شداد، نمرود، هامان...
امیر فریاد برآورد که : هی، خطا کردی! شرط چنان بود که پیمبران را نام ببری... شداد و نمرود که پیغمبر نبوده اند!
ملا رنجیده خاطر گفت: زهی انصاف ای امیر! که این بیچارگان دعوی خدایی کرده باشند و تو به نبوت شان نیز برنگیری!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۲۶ بعد از ظهر
شتر ارزان است، خدا لعنت کند قلاده را!

یکی شتری راهوار گم کرده بود. نذر کرد که اگر پیدا شود آن را به یک درهم بفروشد. قضا را ساعتی نگذشت که شتر به پای خود باز آمد. مرد از نذری که کرده بود، پشیمان شد اما سودی نداشت. پس قلاده ای بی بها در گردن حیوان کرده به میدانش برد و فریاد می کرد:
شتر به یک ردهم، قلاده به صد، اما جدا جدا نمی فروشم.
یکی به حسرت آهی کرد که: شتر نیک ارزان است، اما خدا لعنت کند قلاده را!

-- این مثل معمولا در مواردی به کار می رود که چیزی سخت زشت و ناهنجار مانع دسترسی به مطلوبی طمع انگیز شده باشد.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۲۷ بعد از ظهر
جنگ سر لحاف ملا نصرالدین بودن

شبی در کوچه هیاهو در گرفت. ملا لحاف را به دوش افکند و به کوچه درآمد تا سبب نزاع را دریابد و به پندی یا ریش به گرو نهادنی بدان پایان بخشد. چون به میان حلقه ی نزاعیان رسید، یک دزد در تاریکی لحاف او را کشید و تا ملا به خود آید، آن را به در برد و اتفاقاٌ در همان لحظه هم اصحاب دعوا کنار آمده و پی کار خود رفتند. ملا سرخورده به خانه رفت و در پاسخ زنش که سبب دعوا را می پرسید، گفت: هیچ، زن، تا آنجا که من توانستم دریابم دعوا بر سر تصاحب لحاف ما بود که به خوشی و خرمی پایان یافت.




شغال کجا، نماز جماعت کجا!

خروسی دم صبح از بالای درختی آواز داد. شغال در باغ انگور می خورد، آمد گفت: آهای موذن مگر صبح شده؟
گفت: بله.
گفت: بیا پایین نماز بخوانیم من به تو اقتدا کنم، ثواب دارد.
خروس گفت: من موذنم، پیشنماز آن پشت خوابیده بیدارش کن وضو بسازد، من هم اذانم تمام شد می آیم.
شغال پشت درخت را نگاه کرد دید سگ نکره ای خوابیده، دمش را گذاشت رو کولش و فرار کرد.
خروس داد زد: کجا می روی مومن؟ نماز جماعت چه شد؟
شغال همانطور در حال فرار گفت: خدا مسجدت را به سرت خراب کند! من کجا، نماز جماعت کجا!

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۲۸ بعد از ظهر
ريشي جمباندن

کنايه از عملي ناچيز است که سبب رفع موانع و باز شدن گره از کارها مي شود و داستان آن اينگونه است:

شاه عباس شبي در لباس درويشي در کوه صفه ي اصفهان سوسوي چراغي ديد. پيش رفت به غاري رسيد که دزدان جمع بودند و راي مي زدند که کجا را بزنند. شاه عباس که از عزم آنها آگاهي پيدا کرد، اصرار کرد که او را هم با خود ببرند. دزدها گفتند: وجود تو فقط مي تواند مايه ي دردسر باشد، چون ما هرکدام هنري داريم. مثلا من سرمه اي دارم که چون به چشم کشم از نظرها ناپديد شوم، اين دومي بوقي دارد که وقتي در آن بدمد هر دري باز مي شود، اين رفيق سوم مان زبان حيوانات را مي داند، اين چهارمي هر که را، حتي اگر در ظلمت شب ديده باشد، روز تا ببيند مي شناسد. تو را براي چه با خودمان همراه کنيم؟
شاه عباس گفت: پس خبر نداريد که هنر من به تنهايي از هنر همه تان بهتر است؛ من فقط کافي است ريشم را بجمبانم تا همه ي کارهاي عالم درست شود!
گفتند: ببينيم و تعريف کنيم!
و او را هم با خودشان بردند. همين طور که از کوه سرازير شدند به طرف شهر، شروع کردند به مشورت که کجا را بزنند و کجا را نزنند، درويش گفت: حالا که من با آن هنر نجات بخش همراه شما هستم، چرا نرويم خزانه ي شاه را بزنيم؟
باري، تصميم مي گيرند همين کار را بکنند؛ سرمه را مي کشند به چشم هاشان، دومي بوق را ميزند در خزانه باز مي شود، سومي پارس سگ ها را به زبان خودشان جواب مي دهد و ساکت شان مي کند، گنج را تقسيم مي کنند و بر مي گردند، درويش هم سهم خود را مي گيرد و مي رود يک عده را مي فرستد بروند در فلان غار دزدان خزانه را دستگير کنند.
اول صبح که شاه به تخت مي نشيند آنها را مي آرند و شاه عباس دستور مي دهد همه شان را بي معطلي گردن بزنند. چهارمين دزد که درويش ديشبي را شناخته بود، مي گويد: قربان ما هرکدام هنري را که داريم نشان داديم، حالا نوبت تو است که غيرت کني و ريش را بجمباني!
شاه عباس خنده ي مفصلي کرد و پس از آنکه ازشان قول گرفت هنرشان را در کار شرافتمندانه به کار بگيرند، از سر تقصيرشان گذشت و هر کدام را به خدمتي گماشت.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۲۸ بعد از ظهر
- بهلول و دوست خود:

شخصي كه سابقه دوستي با بهلول داشت روزي مقداري گندم به آسياب برد،چون آرد نمود بر الاغ خود نمود و چون نزديك منزل بهلول رسيد اتفاقا" خرش لنگ شد و به زمين افتاد آن شخص با سابقه دوستي كه با بهلول داشت بهلول را صدا زد و درخواست نمود تا الاغش را به او بدهد و بارش را به منزل به رساند.چون بهلول قبلا" قسم خورده بود كه الاغش را به كسي ندهد به آن مرد گفت:
الاغ من نيست . اتفاقا" صداي الاغ بلند شد و بناي عر عر كردن را گذارد. آن مرد به بهلول گفت الاغ تو در خانه است و مي گويي نيست. بهلول گفت عجب دوست احمقي هستي تو ، پنجاه سال با من رفيقي ، حرف مرا باور نداري ولي حرف الاغ را باور مي نمايي؟

2- بهلول و مستخدم:

آورده اند كه يكي از مستخدمين خليفه هارون الرشيد ماست خورده و قدري ماست در ريشش ريخته بود بهلول از او سوال نمود چه خورده، مستخدم براي تمسخر گفت:كبوتر خورده ام بهلول جواب داد قبل از آن كه به گويي من دانسته بودم . مستخدم پرسيد از كجا مي دانستي؟ بهلول گفت چون فضله اي بر ريشت نمودار است.

3- بهلول و مرد شياد :

آورده اند كه بهلول سكه طلايي در دست داشت و با آن بازي مي نمود. شيادي چون شنيده بود كه بهلول ديوانه است جلو آمد و گفت: اگر اين سكه را به من بدهي در عوض ده سكه كه به همين رنگ است به تو مي دهم!بهلول چون سكه هاي او را ديد دانست كه سكه هاي او از مس است و ارزشي ندارد به آن مرد گفت به يك شرط قبول مي نمايم! اگر سه مرتبه مانند الاغ عرعر كني . شياد قبول نمود و مانند خر عرعر نمود. بهلول به او گفت: خوب الاغ جون چون تو با اين خريت فهميدي سكه در دست من است از طلاست. من نمي فهمم كه سكه هاي تو از مس است. آن مرد شياد چون كلام بهلول را شنيد از نزد او فرار نمود.

4- بهلول و دزد:

گويند روزي بهلول كفش نو پوشيده بود داخل مسجدي شد تا نماز بگذارد در آن محل مردي را ديد كه به كفش هاي او نگاه مي كند فهميد كه طمع به كفش او دارد ناچار با كفش به نماز ايستاد آن دزد گفت با كفش نماز نباشد. بهلول گفت ، اگر نماز نباشد كفش باشد!

5- بهلول و سوداگر:

روزي سوداگري بغدادي از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زياد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداري آهن و پنبه خريد و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهي فروخت و سود فراوان برد. باز روزي به بهلول بر خورد . اين دفعه گفت بهلول ديوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول اين دفعه گفت پياز بخر و هندوانه. سوداگر اين دفعه رفت و سرمايه خود را تمام پياز خريد و هندوانه انبار نمود و پس از مدت كمي تمام پياز و هندوانه هاي او پوسيد و از بين رفت و ضرر فراوان نمود. فوري به سراغ بهلول رفت و به او گفت در اول كه از تو مشورت نموده، گفتي آهن بخر و پنبه ، نفعي برده . ولي دفعه دوم اين چه پيشنهادي بود كردي؟ تمام سرمايه من از بين رفت. بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول كه مرا صدا زدي گفتي آقاي شيخ بهلول و چون مرا شخص عاقلي خطاب نمودي من هم از روي عقل به تو دستور دادم . ولي دفعه دوم مرا بهلول ديوانه صدا زدي ، من هم از روي ديوانگي به تو دستور دادم . مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درك نمود.

6- بهلول و عطيه خليفه:

روزي هارون الرشيد مبلغي به بهلول داد كه آن را در ميان فقرا و نيازمندان تقسيم نمايد بهلول وجه را گرفت و بعد از لحظه اي به خود خليفه رد كرد. هارون از علت آن سوال نمود. بهلول جواب داد كه من هر چه فكر كردم از خود خليفه محتاج تر و فقير تر كسي نيست. اين بود كه من وجه را به خود خليفه رد كردم . چون مي بينم مامورين و گماشتگان تو در دكان ها ايستاده و به ضرب تازيانه ماليات و باج و خراج از مردم مي گيرند و در خزانه تو مي ريزند و از اين جهت ديدم كه احتياج تو از همه بيشتر است لذا وجه را به شما بر گرداندم.

7- بهلول و وزير :

روزي وزير خليفه به تمسخر بهلول را گفت : خليفه تو را حاكم به سك و خروس و خوك نموده است . بهلول جواب داد پس از اين ساعت قدم از فرمان من بيرون منه، كه رعيت مني. همراهان وزير همه به خنده افتادند و وزير از جواب بهلول منفعل و خجل گرديد.

8- بهلول و امير كوفه:

اسحق بن محمدبن صباح امير كوفه بود . زوجه او دختري زائيد. امير از اين جهت بسيار محزون و غمگين گرديد و از غذا و آب خوردن خود داري نمود چون بهلول اين مطلب را شنيد به نزد وي آمد و گفت: اي امير اين ناله و اندوه براي چيست؟ امير جواب داد من آرزوي اولادي ذكور داشتم متاسفانه زوجه ام دختري آورده است. بهلول جواب داد: آيا خوش داشتي كه به جاي اين دختر زيبا و تام الاعضاء و صحيح و سالم خداوند پسري ديوانه مثل من به تو عطا مي كرد؟ امير بي اختيار خنده اش گرفت و شكر خداي را به جاي آورد و طعام و آب خواست و اجازه داد تا مردم براي تبريك و تهنيت به پيشگاه او بيايند.

9- پند دادن بهلول هارون را:

روزي بهلول بر هارون وارد شد. هارون گفت اي بهلول مرا پندي ده . بهلول گفت اگر در بياباني تشنگي بر تو غلبه نمايد و غريب به موت شوي آيا چه مي دهي تا تو را جرئه اي آب دهند كه عطش خود را فرو نشاني ؟ گفت صد دينار طلا. بهلول گفت اگر صاحب آن به پول رضايت ندهد، چه مي دهي؟ گفت نصف پادشاهي خود را مي دهم. بهلول گفت ، پس از آن كه آشاميدي ، اگر به مرض حيس اليوم مبتلا گردي و رفع آن نتواني باز چه مي دهي تا كسي علاج آن بليه بنمايد؟ هارون گفت نصف ديگر پادشاهي خود را . بهلول گفت پس مغرور به اين پادشاهي مباش كه قيمت آن يك جرعه آب بيش نيست آيا سزاوار نيست كه به خلق خداي عزوجل نيكويي كني؟

10- بهلول و طبيب در بار هارون:

آورده اند كه هارون الرشيد طبيب مخصوصي از يونان جهت در بار خواست. چون آن طبيب وارد بغداد شد هارون با جلال مخصوصي آن طبيب را وارد دربار نمود و بسيار به او احترام نمود. تا چند روز اركان دولت و اكابر شهر بغداد به ديدن آن طبيب مي رفتند تا اين كه روز سوم بهلول هم به اتفاق چند تن به ديدن آن طبيب رفت و در ضمن تعارفات و صحبت هاي معمولي ناگهان بهلول از آن طبيب سوال نمود : شغل شما چه مي باشد؟ طبيب چون سابقه بهلول را شنيده و او را مي شناخت كه ديوانه است خواست او را مسخره نمايد به او جواب داد من طبيب هستم و مرده ها را زنده مي نمايم! بهلول در جواب گفت: تو زنده ها را نكش ، مرده زنده كردنت پيش كش. از جواب بهلول هارون و اهل مجلس خنده بسيار نمودند و طبيب از رو رفت و بغداد را ترك نمود.

11- بهلول و طعام خليفه:

آورده اند كه هارون الرشيد خوان طعامي براي بهلول فرستاد .خادم خليفه طعام نزد بهلول آورد و پيش او گذاشت و گفت اين طعام مخصوص خليفه است و براي تو فرستاده است تا بخوري . بهلول آن طعام را پيش سگي كه در آن خرابه بود گذاشت . خادم بانك به او زد كه چرا طعام خليفه را پيش سگ گذاري؟ بهلول گفت دم مزن اگر سگ بشنود اين طعام از خليفه است او هم نخواهد خورد.


13- مباحثه بهلول با مرد فقيه:

آورده اند كه فقهي مشهور از اهل خراسان وارد بغداد شد و چون هارون الرشيد شنيد كه آن مرد فقيه به بغداد آمد او را به دارالخلافه طلبيد. آن مرد نزد هارون الرشيد رفت خليفه مقدم او را گرامي داشت و با عزت او را نزديك خود نشاند و مشغول مباحثه شدند در همين اثنا بهلول وارد شد هارون او را امر به جلوس داد آن مرد نگاهي به وضع بهلول نمود و به هارون الرشيد گفت عجب است از مهر و محبت خليفه كه مردمان عادي را اين طور محبت مي نماييد وبه نزد خود راه مي دهيد چون بهلول فهميد كه آن شخص نظرش با اوست با كمال قدرت به آن مرد تغيير نمود و گفت : به علم ناقص خود غره مشو و به ظاهر من نگاه منما من حاضرم باتو مباحثه نمايم و به خليفه ثابت نمايم كه تو هنوز چيزي نمي داني. آن مرد در جواب گفت شنيده ام كه تو ديوانه اي و مرا با ديوانه كاري نيست . بهلول گفت : من به ديوانگي خود اقرا مي نمايم ولي تو به نفهمي خود قائل نيستي.هارون الرشيد نگاهي از روي غضب به بهلول نمود و او را امر به سكوت داد ولي بهلول ساكت نشد و به هارون گفت اگر اين مرد به علم خود اطمينان دارد مباحثه نمايد هارون به آن مرد فقيه گفت چه ضرر دارد ، مسائلي از بهلول سوال نمايي؟ آن مرد گفت به يك شرط حاضرم و آن شرط بدين قرار است كه من يك معما از بهلول مي پرسم اگر جواب صحيح داد من هزار دينار زر سرخ به او بدهم ولي اگر در جواب عاجز ماند هزار دينار زر بدهد.
بهلول گفت: من از مال دنيا چيزي را مالك نيستم و زر و دينار ندارم ولي حاضرم چنانچه جواب معماي تو را دادم زر از تو بگيرم و به مستحقان بدهم و چنانچه در جواب عاجز ماندم در اختيار تو قرار بگيرم و مانند غلامي براي تو كار نمايم . آن مرد قبول نمود و بعد معمايي بدين نحو از بهلول سوال نمود و گفت: در خانه اي زن با شوهر شرعي خود نشسته اند و نيز در همين خانه يك نفر مشغول نماز گذاردن است و نفري ديگر روزه دارد . در اين حال مردي از خارج وارد اين خانه مي شود به محض وارد شدن آن مرد زن و شوهري كه در آن خانه بودند به يكديگر حرام مي شوند و آن مردي كه نماز مي خواند نمازش باطل مي شود و آن يك نفر ديگر هم روزه داشت روزه اش باطل مي شود .آيا مي تواني بگويي اين مرد كه بود؟بهلول فوري جواب مي دهد اين مرد وارد خانه شده سابقا" شوهر اين زن بود . به مسافرت مي رود و چون سفر او طول مي كشد و خبر مي آورند كه شوهر او مرده است آن زن با اجازه حاكم شرعي به ازدواج اين مرد كه پهلوي او نشسته بود در مي آيد و به دو نفر پول مي دهد. يكي براي شوهر فوت شده اش نماز بخواند و ديگري روزه بگيرد در اين بين شوهر سفر رفته كه خبر او را منتشر كرده بود از سفر باز مي گردد. پس آن شوهر دومي بر زن حرام مي شود و آن مرد كه نماز براي ميت مي خواند نمازش باطل مي شود و همچنين آن يك نفر كه روزه داشت چون براي ميت بود روزه او هم باطل مي شود.

هارون الرشيد و حاضرين مجلس از حل معما و جواب صحيح بهلول بسيار خوشحال شدند و همه به بهلول آفرين گفتند. بعد بهلول گفت الحال نوبت من است تا معمايي سوال نمايم آن مرد گفت سوال كن بهلول گفت:اگر خمره اي پر از شيره و خمره اي پر از سركه داشته باشيم و بخواهيم سركنگبين درست نماييم . پس يك ظرف از سركه برداريم و يك ظرف هم از شيره و اين دو را در ظرفي بريزيم براي درست نمودن سركنگبين و بعد متوجه شويم كه موشي در آن ها است آيا مي تواني تشخيص بدهي آن موش مرده در خمره سركه بوده يا در خمره شيره؟

آن مرد بسيار فكر نمودو عاقبت در جواب دادن عاجز ماند. هارون الرشيد از بهلول خواست تا خود او جواب معما را بدهد پس بهلول گفت : اگر اين مرد به نفهمي خود اقرا نمايد جواب معما را مي دهد ناچار آن مرد اقرار نمود . پس بهلول گفت : بايد آن موش را برداريد و در آب بشوريم پس از آن كه او از شيره و سركه پاك شد شكم او را پاره نماييم اگر در شكم او سركه باشد پس در خمره سركه افتاده بايد سركه را بيرون ريخت. و اگر در شكم او شيره باشد پس در خمره شيره افتاده بايد شيره ها را بيرون ريخت . تمام اهل مجلس تمامي از علم و فراست بهلول تعجب نمودند و بي اختيار او را آفرين مي گفتند . و آن مرد فقيه سر بزير ناچار هزار دينار كه شرط نموده بود تسليم بهلول نمود . بهلول آن زر به گرفت و تمامي آن را بين فقراي بغداد تقسيم نمود.

14- سوال هارون از بهلول:

روزي بهلول بر هارون وارد شد و بر صدر مجلس كنار هارون نشست. هارون از رفتار بهلول رنجيده خاطر شد و خواست بهلول را در انظار خفيف نمايد سوال نمود آيا بهلول حاضر است جواب معماي مرا بدهد؟ بهلول گفت اگر شرط نمايي و مانند دفعات پيش پشت پا نزني حاضرم.سپس هارون گفت: اگر جواب معماي مرا فوري بدهي هزار دينار زر سرخ به تو مي دهم و چنانچه در جواب عاجز ماني امر مي نمايم تا ريش و سبيل تو را بتراشند و بر الاغي سوارت نمايند در كوچه و بازار بغداد با رسوايي تمام بگردانند. بهلول گفت من به زر احتياجي ندارم ولي با يك شرط حاضرم جواب معماي تو را بدهم . هارون گفت آن شرط چه مي باشد؟ بهلول گفت : اگر جواب معماي تو را دادم از تو مي خواهم تا امر نمايي مگس ها مرا آزار ننمايند. هارون دقيقه اي سر به زير انداخت و بعد گفت اين امر محال است و مگس ها مطيع من نيستند. بهلول گفت: پس از كسي كه در مقابل مگس ناچيز عاجز است چه توقعي مي توان داشت! حاضران مجلس بر عقل و جرات بهلول متحير بودند. هارون هم در مقابل جواب هاي بهلول از رو رفت. ولي بهلول فهميد كه هارون در صدد تلافي است و براي دل جويي او گفت:الحال حاضرم بدون شرط جواب معماي تو را بدهم سپس هارون سوال نمود. اين چه درختي است؟ يك سال عمر دارد و دوازده شاخه و هر شاخه سي برگ و يك روي آن برگ ها روشن است و روي ديگر تاريك. بهلول فوري جواب داد اين درخت سال و ماه و روز و شب است به دليل اين كه هر سال دوازده ماه دارد و هر ماه شامل سي روز است كه نصف آن روز و نصف ديگرش شب است. هارون گفت احسنت ، صحيح است حضار زبان به تحسين بهلول گشودند.



16- بهشت فروختن بهلول:

روزي بهلول نزديك رودخانه لب جويي نشسته بود و چون بي كار بود مانند بچه ها با گل ها چند باغچه كوچك ساخته بود در اين هنگام زبيده زن هارون الرشيد از آن محل عبور مي نمود چون به نزديك بهلول رسيد سوال نمود بهلول چه مي كني؟ بهلول جواب داد بهشت مي سازم زن هارون گفت از اين بهشت ها كه ساخته اي مي فروشي ؟ بهلول گفت مي فروشم . زبيده گفت چند دينار؟ بهلول گفت صد دينار . چون زن هارون مي خواست از اين راه كمكي به بهلول نموده باشد فوري به خادم خود گفت صد دينار به بهلول بده . خادم پول را به بهلول رد نمود . بهلول گفت قباله نمي خواهد؟ زبيده گفت بنويس و بيار . اين به گفت و به راه خود رفت . بهلول پول ها را بين فقرا تقسيم نمود .از آن طرف زبيده همان شب خواب ديد كه باغ بسيار عالي كه مانند آن در بيداري نديده بود و تمام عمارات و قصور آن با جواهرات هفت رنگ و با طرزي بسيار اعلا زينت يافته و جوي هاي آب روان با گل و رياحين و درخت هاي بسيار قشنگ با خدمه و كنيز هاي ماه رو و همه آماده به خدمت او عرضه نمودند و قباله تنظيم شده به آب طلا به او دادند و گفتند اين همان بهشت است كه از بهلول خريدي. زبيده چون از خواب بيدار شد خوشحال شد و خواب را به هارون گفت. فرداي آن روز هارون عقب بهلول فرستاد چون بهلول آمد به او گفت از تو مي خواهم اين صد دينار را از من بگيري و يكي از همان بهشت ها كه به زبيده فروختي به من هم به فروشي . بهلول قهقه زد و گفت زبيده ناديده خريد تو شنيدي و مي خواهي بخري ولي افسوس كه به تو نخواهم فروخت.

17- تدبير نمودن بهلول:

آورده اند روزي بهلول از راهي مي گذشت مردي را ديد كه غريب وار و سر به گريبان ناله مي نمايد بهلول به نزد آن رفت و سلام نمود و سپس گفت آيا به تو ظلمي شده كه چنين دلگير و نالان هستي آن مرد جواب داد: من مردي غريب و سياحت پيشه ام و چون به اين شهر رسيدم قصد حمام و چند روزي استراحت نمودم و چون مقداري پول و جواهرات داشتم از بيم سارقين آن ها را به دكان عطاري به امانت سپردم و پس از چند روز كه مطالبه آن امانت را از شخص عطار نمودم به من ناسزا گفت و من را ديوانه خطاب نمود.بهلول گفت: غم مخور من امانت تو را به آساني از آن مرد عطار گرفته پس مي دهم . آنگاه نشاني آن عطار را سوال نمود و چون او را شناخت به آن مرد غريب گفت من فردا فلان ساعت نزد آن عطار هستم تو در همان ساعتي كه معين مي نمايم در دكان آن مرد بيا و با من ابدا تكلم منما اما به عطار بگو امانت مرا بده . آن مرد قبول نمود. بهلول فوري نزد آن عطار شتافت و به او گفت من خيال مسافرت به شهر هاي خراسان را دارم و چون مقداري جواهرات كه قيمت آن ها معادل سي هزار دينار طلا مي شود مي خواهم به امانت نزد تو بگذارم تا چنانچه به سلامت باز گردم آن جواهرات و زر ها را از تو مي گيرم و چنانچه تا فلان مدت باز نگردم تو از جانب من وكيل و امين هستي تا آن جواهرات را بفروشي و از قيمت آن ها مسجدي بسازي. عطار از اين سخن خوشحال شد و گفت بديده منت چه وقت امانت را مي آوري؟ بهلول گفت فردا فلان ساعت و بعد به خرابه رفت و كيسه چرمي بساخت و مقداري خورده آهن و شيشه در آن جاي داد و سر آن را محكم بدوخت و در همان ساعت معين آن ها را به دكان عطار برد مرد عطار از ديدن كيسه كه تصور مي نمود در آن جواهرات است بسيار خوشحال شد در همان وقت آن مرد غريب آمد و مطالبه امانت خود را نمود آن مرد عطار فوري شاگرد خود را صدا زد و گفت: كيسه امانت از اين شخص در فلان محل در انبار است فوري بياور و به اين مرد بده . شاگرد فوري امانت را آورد و به آن مرد داد و آن شخص امانت خود را گرفت و برفت و دعاي خير براي بهلول نمود.

18- حمام رفتن بهلول و هارون :

روزي خليفه هارون الرشيد به اتفاق بهلول به حمام رفت خليفه از روي شوخي از بهلول سوال نمود اگر من غلام بودم چند ارزش داشتم؟ بهلول جواب داد پنجاه دينار . خليفه غضبناك شده گفت : ديوانه تنها لنگي كه به خود بسته ام پنجاه دينار ارزش دارد. بهلول جواب داد: من هم فقط لنگ را قيمت كردم و الا خليفه ارزشي ندارد.

19- بهلول و منجم:

آورده اند كه شخصي به نزد خليفه هارون الرشيد آمد و ادعاي دانستن علم نجوم نمود. بهلول در آن مجلس حاضر بود و اتفاقا" آن منجم كنار بهلول قرار گرفته بود بهلول از او سوال نمود آيا مي تواني بگويي در همسايگي تو كه نشسته است؟ آن مرد گفت: نمي دانم. بهلول گفت: تو كه همسايه ات را نمي شناسي چطور از ستاره هاي آسمان خبر مي دهي. آن مرد از حرف بهلول جا خورده و مجلس را ترك نمود.

20- قضاوت بهلول:

آورده اند كه اعرابي فقير وارد بغداد شد و چون عبورش از جلوي دكان خوراك پزي افتاد از بوي خوراك هاي متنوعه خوشش آمد و چون پول نداشت نان خشكي كه در توبره داشت بيرون آورده و به بخار ديگ خوراك گرفته و چون نرم مي شد مي خورد . آشپز چند دقيقه اي اين منظره را به حيرت نگاه كرد تا نان اعرابي تمام شد و چون خواست برود آشپز جلو او را گرفت و مطالبه پول نمود بين آن ها مشاجره شد و اتفاقا" بهلول از آن جا عبور مي نمود اعرابي از بهلول قضاوت خواست بهلول به آشپز گفت: اين مرد از خوراك هاي تو خورده است يا نه ؟ آشپز گفت از خوراك ها نخورده ولي از بوي و بخار آن ها استفاده نموده است. بهلول به آشپز گفت : درست گوش بده و بعد سكه از جيبش بيرون آورد يكي يكي آن ها را نشان آشپز مي داد و به زمين مي انداخت و آن ها را بر مي داشت و به آشپز مي گفت صداي پول ها را تحويل بگير. آشپز با كمال تحير گفت: اين چه قسم پول دادن است؟ بهلول گفت مطابق عدالت و قضاوت من كسي كه بخار و بوي غذا بفروشد بايد در عوض هم صداي پول را دريافت كند.

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۲۸, ۱۱:۳۱ بعد از ظهر
-حاضر جوابي ملا:

روزي ملا به ميدان مال فروشان رفته بود تا خر بخرد .جمع زيادي از دهاتي ها آن جا بودند و بازار خر فروشي رواج داشت. در اين بين مردي كه ادعاي نكته سنجي مي كرد با خري كه بار ميوه داشت از آن جا مي گذشت خواست كمي سر به سر ملا بگذارد پس گفت: در اين ميدان به جز دهاتي و خر چيز ديگري پيدا نمي شود. ملا پرسيد: شما دهاتي هستيد؟ مرد گفت: خير . ملا گفت: پس معلوم شد كه چه هستيد!

2-با انصافي ملا:

ملا مقداري چغندر و هويج و شلغم و ترب و سبزيجات مختلف ديگر خريد و در خورجيني ريخته و آن را به دوش انداخت. بعد سوار خر شد و به طرف خانه روان شد. يكي از دوستانش كه آن حال را ديد پرسيد: ملا جان چرا خورجين را به ترك خر نمي اندازي؟ ملا جواب داد : دوست عزيز آخر من مرد منصفي هستم و خدا را خوش نمي آيد كه هم خودم سوار خر باشم و هم خورجين را روي حيوان بيندازم!

3-ادعاي عالم بودن:

شخصي كه ادعاي معلومات بسيار داشت روزي در مجلسي كه ملا هم آن جا بود داد سخن مي داد و اظهار وجود مي كرد و خود را برتر از همه مي پنداشت. ملا كه از دست لاف و گزاف او به تنگ آمده بود پرسيد: اين معلومات را از كجا فرا گرفته اي؟ آن مرد گفت: از كتاب هاي بسياري كه مطالعه كرده ام. ملا گفت: مثلا" چند كتاب خوانده اي ؟ آن شخص گفت:به قدر موهاي سرم.ملا كه مي دانست آن شخص كچل است و حتي يك تار مو هم به سر ندارد ، ذربيني از جيب در آورد و بعد از برداشتن كلاه او ذربين را روي كله بي موي او گرفت و پس از دقت بسيار گفت: معلومات آقا هم معلوم شد چقدر است!!

4-زن زشت:

همسايه هاي ملا او گول زده و زن زشتي را به او تحميل نمودن. پس از عروسي وقتي ملا خواست از خانه بيرون رود آن زن گفت: خوب بود به من مي گفتي كه هر يك از نزديكان و دوستانت را چه قسم احترام به گزارم و دوست داشته باشم. ملا گفت: سعي كن از من يكي بدت بيايد، باقي را خود داني هر كه را مي خواهي دوست داشته باشي مهم نيست!

5-مردن ملا:

روزي ملا از زنش پرسيد: از كجا معلوم مي شود كه يك نفر مرده است؟ زنش جواب داد: اولين علامت اين است كه دست و پاي او سرد مي شود. چند روز بعد كه ملا براي آوردن هيزم به جنگل رفته بود هوا خيلي سرد بود، دست و پايش يخ كرد.ناگهان به ياد گفته زنش افتاد و با خود گفت: نكند كه من مرده باشم و خودم خبر ندارم.براثر اين فكر خودش را به زمين انداخت و مانند مردگان دراز به دراز خوابيد. اتفاقا" يك دسته گرگ گرسنه از راه رسيدند و اول به سراغ خر رفته و آن حيوان زبان بسته را از هم دريده و مشغول خوردن شدند. ملا آهسته سر خود را بلند كرد و گفت: حيف كه مرده ام و گر نه به شما حالي مي كردم كه خوردن خر مردم اين قدر ها هم بي حساب نيست!

6-خر بد ادا:

روزي ملا خر خود را به بازار برد تا بفروشد، ولي هر مشتري كه داوطلب خريدن آن درازگوش مي شد. اگر از جلو مي آمد خر مي خواست او را گاز بگيرد و اگر از عقب مي رفت به آن لگد مي زد. شخصي به ملا گفت : با اين بد ادايي هايي كه اين حيوان از خود در مي آورد هيچ كس خريدارش نمي شود. ملا گفت: من هم براي همين اين حيوان را به بازار آورده ام تا مردم بدانند كه من از دست اين حيون چه مي كشم!

7-قضاوت ملا:

دو نفر به شراكت شتري خريدند. يكي دو ثلث قيمت و ديگري ثلث قيمت آن را پرداخته و قرار گذاشتند كه منفعت را هم به تناسب سرمايه قسمت كنند.اتفاقا" شتر با بار در صحرا گرفتار سيل شد و از بين رفت. در نتيجه بين شركا نزاع در گرفت و صاحب دو ثلث كه مرد ثروتمندي بود از شريكش دست بردار نبود و از وي خسارت مي طلبيد. عاقبت كارشان به محضر قاضي كشيده شد و هر دو نفر نزد ملا كه بر مسند قضاوت نشسته بود رفتند.ملا پس از شنيدن ادعاي طرفين چون وضعيت را حس كرد چنين راي داد : چون دو سهم صاحب دو ثلث سنگيني كرده و باعث غرق شتر در سيل گشته است، او بايستي سهم طرف ديگر را به پردازد!

8-ملا و گدا:

روزي ملا در بالاخانه بود كه صداي در خانه بلند شد.ملا از بالا پرسيد:كيست؟كسي كه در مي زد، گفت بي زحمت بياييد پايين در را باز كنيد.ملا پايين آمد و در را باز كرد . چشمش به گدايي افتاد كه گفت: محض رضاي خدا يك لقمه نان به من بده. ملا گفت: با من بيا بالا. مرد فقير به دنبال ملا از پله ها بالا رفت، چون به بالاخانه رسيدند ملا گفت: خدا بدهد، چيزي ندارم. گدا گفت: خوب مرد حسابي تو كه نمي خواستي چيزي به من بدهي چرا همان پايين به من نگفتي و از اين همه پله مرا بالا آوردي!؟ ملا گفت: تو كه چيزي مي خواستي ، چرا از همان پايين نگفتي و مرا تا دم در كشاندي؟!

9-گمشدن خورجين ملا:

روزي ملا از دهي عبور مي كرد خورجينش را از روي الاغش ربودند. ملا هم اهل آن آبادي را جمع كرد و گفت : يا خورجين مرا پيدا مي كنيد يا كاري را كه نبايد بكنم خواهم كرد. دهاتي هاي ساده دل با هزار زحمت خورجين ملا را پيدا كردند و به او دادند. وقتي ملا مي خواست برود كدخدا از او پرسيد: ملا جان، اگر خورجينت پيدا نمي شد چه مي كردي؟ ملا جواب داد: هيچ، گليمي را كه در خانه دارم پاره مي كردم و خورجين ديگري براي الاغم مي دوختم!

10-گردن بند:

ملا هميشه از دست اذيت هاي دو زن خود در عذاب و ناراحتي به سر مي برد . روزي براي جلب محبت و آسودگي از دست و زبان آن ها دو عدد گردن بند خريد و هر كدام را به يكي از آن ها داد و سفارش كرد ديگري نفهمد، ولي پس از چند روز باز زن ها تصميم گرفتند او را وادار سازند كه اقرار كند به كدام يك بيشتر محبت دارد. ملا كه مي دانست آن ها قضيه گردن بند را به همديگر نگفته اند ، فكري به خاطرش رسيد و گفت: من به آن كسي كه گردن بند داده ام بيشتر علاقمندم. با اين جواب هر دو راضي و خوش حال شدند. زيرا هر يك خيال مي كرد كه تنها خودش گردن بند را از ملا گرفته است.

11-لحاف ملا:

شبي از شب هاي سرد زمستان ملا خوابيده بود كه ناگاه سر و صداي زيادي از كوچه به گوشش رسيد. ملا براي اين كه ببيند چه خبر است لحافش را به دور خود پيچيد و به كوچه رفت . اتفاقا" رندي دست انداخت و لحاف ملا را از دوش او بر داشت و فرار كرد و در همين بين غائله دعوا نيز خوابيد. ملا كه چنين ديد، بدون لحاف به خانه برگشت. زنش پرسيد: اين سر و صدا براي چه بود و مردم چرا دعوا مي كردند؟ ملا گفت : چيزي نبود تمام دعوا بر سر لحاف من بود!

12-دم الاغ ملا:

روزي ملا الاغ خود را به بازار برد تا بفروشد. در بين راه الاغ در لجن زاري افتاد و دمش كثيف شد. ملا با خود گفت: اگر الاغ را با اين دم كثيف به بازار ببرم ممكن است خوب نخرند. و با اين خيال دم الاغ زبان بسته را بريد و در خورجين نهاد. چون به ميدان مال فروشان رسيد شخصي مشتري الاغ شد وقتي با دقت اعضاي حيوان را نگاه كرد متوجه دم بريده آن شد و گفت: اين الاغ هيچ عيبي ندارد الا اين كه دمش را بريده اند و من الاغ بي دم نمي پسندم. ملا با عجله گفت: شما اول معامله را تمام كنيد و از بابت دم نگراني نداشته باشيد من آن را از خورجين در آورده به شما تقديم مي كنم.

13-شمردن الاغ:

گويند روزي ملا نصرالدين ده تا خر داشت. روزي بر يكي از آن ها سوار شد و بقيه خر ها را شمرد چون خري را كه خود سوار بر آن بود نمي شمرد ديد تعداد آن ها نه تا است سپس پياده شد و شمارش كرد ديد ده تا درست است . چندين بار سواره و پياده آن ها را شمرد همان نتيجه اول به دست مي آمد كاملا" گيج شده بود و علت را نمي فهميد. عاقبت پياده شده و گفت: اين خرسواري به گم شدن يك خر نمي ارزد!!

14-دل درد زن ملا:

زن ملا دل درد شديدي گرفت و ملا براي آوردن طبيب بيرون رفت. چون به كوچه رسيد زنش از پنجره گفت : دلم آرام گرفت، طبيب لازم نيست. ملا به حرف او گوش نداد و به خانه طبيب رفت و او را از اندرون بيرون كشيد و گفت: زن من دل درد شديدي گرفته بود ومن براي آوردن شما مي آمدم كه از پنجره صدا كرد دلم آرام گرفته و به طبيب احتياجي نيست. من هم آمدم كه به شما اطلاع دهم كه به آمدن شما نيازي نيست!

15-الاغ گمشده:

ملا الاغش را گم كرده بود و در كوچه و بازار دنبال آن مي گشت و خدا را شكر مي كرد . وقتي علت شكر را از او پرسيدن ، جواب داد : براي اين كه اگر من هم سوار آن بودم حالا بايد ديگري دنبال من و الاغ مي گشت.

16-سركه ي هفت ساله:

شخصي نزد ملا آمد و پرسيد : مي گويند شما سركه هفت ساله داريد آيا راست است؟ملا جواب داد بله ، آن شخص گفت: خواهش مي كنم يك كاسه به من بدهيد.ملا گفت: عجب ، اگر مي خواستم آن را به هر كس بدهم كه يك ماه هم نمي ماند و هفت ساله نمي شد.!

17-قرباني:

ملا پيراهنش را روي طناب بالاي بام آويخته بود. اتفاقا" باد سختي وزيد و پيراهن را به ميان حياط انداخت. ملا به زنش گفت: بايستي گوسفندي قرباني كنيم. وقتي زنش علت اين كار را پرسيد ملا گفت : براي اين كه من ميان پيراهن نبودم و گرنه چيزي از من باقي نمي ماند.

18-مزد حمالي:

روزي ملا باري به دوش حمالي گذاشت كه همراهش به منزل بياورد. دربين راه حمال گم شد و هر چه گشت او را نيافت تا ده روز كارش جستجوي او بود بالاخره روز دهم با جمعي از دوستانش از كوچه مي گذشتند كه چشمش به آن حمال افتاد كه بار ديگري به دوش دارد به دوستانش گفت: اين همان حمال است كه من در تعقيبش هستم . ولي بدون اين كه به حمال حرفي بزند، از آن جا دور شد . دوستانش پرسيدند: چرا از حمال باز خواست نكردي و بارت را مطالبه ننمودي ؟ گفت: فكر كردم اگر اجرت اين ده روز حمالي را از من بخواهد چه كنم؟

19-كلاغ و صابون:

روزي زن ملا رخت مي شست كه ناگهان كلاغي صابون را برداشت و بالاي درختي برد. ملا را صدا زد و گفت:بيا كلاغ صابون را برد. ملا با بي اعتنايي گفت: مي بيني كه لباس بچه كلاغ از ما سياه تر است، پس احتياج او به صابون بيشتر است.

20-لباس نو:

روزي ملا به ضيافتي رفت و چون لباس هاي كهنه و معمولي خود را پوشيده بود كسي به او اعتنايي نكرد و محل مناسبي به او نشان نداد.ملا ملتفت اين امر شده. آهسته از آن جا بيرون آمد و به خانه خويش رفت لباس فاخري پوشيد و مراجعت نمود. اين بار صاحب خانه با احترام تمام از او پذيرايي نمود و او را در صدر مجلس نشاند.چون هنگام نهار شد و مهمانان بر سر سفره حاضر شدند ملا آستين لباسش را به غذا نزديك كرد و گفت:( آستين نو بخور پلو .) حاضرين تعجب كردند و سبب را جويا شدند.ملا گفت: چون در اين جا به لباس من احترام گذاشتند ، نه به خود من، پس بنابراين لباس من بايد غذا بخورد نه من!!

21-نقل مكان:

شبي ملا در خانه خود خفته بود كه دزدي كم روزي وارد شد ، مختصر اثاثيه او را جمع كرد و به دوش كشيد و بيرون رفت. ملا نيز بر خاست و رختخواب را بر داشت و دنبال دزد به راه افتاد تا هر دو وارد منزل دزد شدند. دزد او را ديد و با تشدد گفت : اين جا چه مي كني ؟ ملا گفت: هيچ، بنده تغيير منزل داده ام ، اجرت حمالي شما نيز حاضر است.

22-شكر خدا:

شبي ملا به حياط رفت، ديد دزدي در گوشه حياط ايستاده. زنش را صدا زد و تير و كمانش را خواست . زن آن را آورد و ملا تيري به جانب دزد رها كرد و گفت:ديگر تا صبح كاري ندارم.چون صبح شد ملا به سراغ دزد آمد، ديد دزد همان قباي خودش است كه به ميخ آويزان بوده و تير هم به قبا خورده و آن را سوراخ كرده است.پس به زنش گفت: شكر خدا كن كه خودم در ميان قبا نبودم و گر نه من هم به جاي دزد مرده بودم.

23-معما:

روزي شخصي تخم مرغي در دست خود پنهان كرد و از ملا پرسيد: اگر گفتي در دست من چيست آن را به خودت مي دهم تا با آن خاگينه درست كني و بخوري. ملا گفت: قدري راهنمايي كن. آن شخص گفت: از مشخصات آن اين است كه اطرافش سفيد و داخل آن سفيدي ، زرد رنگ است. ملا پس از كمي فكر كردن گفت: فهميدم، شلغمي است كه درون آن را خالي كرده و در آن هويج كار گذاشته اند.

24-تجارت ملا:

روزي ملا از بازار عبور مي كرد، از او پرسيدند كه امروز سوم ماه است يا چهارم؟ گفت: نمي دانم، چون مدتي است كه تجارت ماه نكرده ام!

25-شما چرا:

روزي ملا كنار نهر آبي نشسته بود كه ده نفر نابينا به او رسيدند و گفتند: در مقابل دريافت نفري يك دينار ما را از نهر بگذران.ملا 9 نفر را رد كرد و هنگامي كه داشت نفر آخري را از آب مي گذراند ناگهان نابيناي بيچاره داخل آب افتاد. با سر و صداي او بقيه متوجه غرق شدن او گرديدند و بانگ بر آوردند كه چرا مواظب نبودي و موجب غرق شدن برادر ما گرديدي؟ ملا در جواب گفت: من يك دينار ضرر كرده ام شما چرا ناراحتيد و داد و فرياد راه انداخته ايد؟!!

26-ماه كهنه:

شخصي از ملا سئوال كرد : اين ماهي كه هر ماه نو مي شود، كهنه ي آن را چه مي كنند؟ملا در جواب گفت:اي احمق، هنوز اين مطلب را نفهميده اي؟ماه هاي كهنه را خرد مي كنند و با آن اين ستاره ها را مي سازند كه در آسمان است.

27-بسيار بد:

روزي ملا بر سر سفره امير حاضر بود پس از صرف غذا امير از ملا پرسيد:چگونه غذايي بود؟ ملا گفت: بسيار بد. امير فرمان داد تا او را بزنند. ملا به فرياد در آمد كه براي يك بار بد بود. ولي اگر بار ديگر بخورم بسيار غذاي لذيذي است. امير او را بخشيد و مقرر كرد تا شام هم به او بدهند.

28-وزن گربه:

روزي ملا سه كيلو گوشت خريد و به خانه برد كه زنش غذايي درست كند. زن ملا گوشت را كباب كرد و با زن همسايه با فراغت خوردند . چون ملا به خانه آمد و غذا خواست زنش گفت: مرا ببخش كه غافل شدم و گربه تمام گوشت ها را خورد. ملا گربه را گرفت و در ترازو گذاشت و ديد سه كيلو بيشتر نيست پس خطاب به زنش گفت: اي بد *** اين وزن سه كيلو گوشت ، پس وزن گربه كجاست؟!

29-پشيماني:

شبي ملا در خواب ديد كه كسي 9 دينار به او مي دهد. ملا به او گفت: كه الاكرام بالاتمام ، ده دينارش كن . در اين اثنا از خواب بيدار شد و چيزي در دست خود نديد. از گفته خود پشيمان شد. فورا" چشم بر هم نهاد و دستش را دراز كرد و گفت: همان 9 دينار را بده قبول دارم.

30-مريض شدن ملا:

وقتي ملا مريض شد جمعي از اقوامش به ديدن او آمدند، نشستند و خيال رفتن نداشتند. ملا كه به تنگ آمده بود برخاست و گفت: خداوند مريض شما را شفا داد، برخيزيد و به خانه برويد.

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۵-۱۴, ۰۱:۴۲ بعد از ظهر
آماری از هزینه های ازدواج در شمال شهر تهران
مهريه‌هاي سنگين و ازدواج‌هاي پرزرق ‌و برق
كرايه ماشين عروس 700 هزار تومان، لباس عروس 800 هزار تومان
خبرگزاري فارس: هنوز در شهر عروس و دامادهاي جواني هستند كه تنها براي برگزاري يك شب به يادماندني بيش از 40 ميليون تومان هزينه مي‌كنند و اين در حالي است كه مي‌دانند بعد از پايان عروسي باز هم حرف و حديث‌ها درباره نحوه برگزاري مراسمشان ادامه دارد.



http://media.farsnews.com/Media/8704/Images/jpg/A0468/A0468017.jpg

به گزارش خبرنگار اجتماعي فارس، اين روزها بازار عروسي داغ است هر جا سرت را برگرداني به راحتي مي‌تواني عروس و دامادهايي را ببيني كه در حال خريد و تهيه سور و سات عروسي‌شان هستند.
معمولاً در ماه رجب و شعبان عروسي‌ها زياد است و به سختي مي‌توان سالن خالي پيدا كرد، مگر اين‌كه از مدت‌ها قبل اقدام كنيد تا بتوانيد سالن دلخواه خود را بيابيد.
معمولاً دختر و پسرهاي جوان اعتقادي به برگزاري مراسم مجلل ندارند اما به خواست اطرفيان و چشم و هم‌چشمي مجبور‌ند اين هزينه‌ها را متقبل شوند و يك شب به ياد‌ماندني را براي خود به جاي بگذارند اما شبي كه هر زمان از آن ياد مي‌كنند از خرج كردن اسكناس‌هاي تا نخورده دلشان خون مي‌شود.
لباس عروس
يكي از مواردي كه هميشه در عروسي‌ها جلوه‌نمايي مي‌كند؛ لباس سفيد عروس است، معمولاً عروس خانم‌ها براي انتخاب لباس سفيد عروسي وقت زيادي بايد صرف ‌كنند.
الف.م دختر 27 ساله‌اي است كه در اين رابطه مي‌گويد: علاوه بر صرف وقت بايد هزينه زيادي نيز بپردازيم. اگر بخواهيم لباسي كه تازه دوخته شده است را به عنوان نخستين نفر بپوشيم و به صورت كرايه‌اي نيز باشد نه خريد، بايد مقدار هزينه بيش‌تري پرداخت كنيم اما در مجموع قيمت‌هاي لباس از مزوني تا مزون ديگر متفاوت است.
در حوالي خيابان ونك در يكي از فروشگاه‌هاي لباس عروس پايه قيمت‌‌هاي اجاره لباس عروس از 800 هزار تومان شروع مي‌شود، همچنين قيمت خريد همان لباس عروس نيز 2 برابر است. ضمن اين‌كه قيمت با مدل انتخابي ارتباط مستقيم دارد به عبارت ديگر قيمت لباس عروسي كه انتخاب مي‌شود بسته به نوع و مدل و طراحي آن بيش‌تر نيز مي‌شود.
به گفته فروشنده مغازه، ابتدا مدل بايد انتخاب شود و با توجه به كار دست انجام شده روي لباس، قيمت‌ها نيز مختلف است اما پارچه‌هايي كه اكثراً در اين فروشگاه استفاده مي‌شوند خارجي هستند.
اين خانم فروشنده مي‌افزايد: براي دوخت لباس عروس بايد حداقل 2 ماه زودتر از مراسم اقدام كنيد، تمام لباس‌هاي موجود دوخت خودمان است و تاج عروس نيز سر لباس است ، از 30 هزار تومان تا 80 هزار تومان هزينه كرايه تاج است.
اين درحالي است كه قيمت لباس عروس در يكي از ميدان‌هاي جنوب شرقي حدود 150 هزار تومان و خريد آن نيز 300 هزار تومان است.
*كي مي‌دونه فاصله قيمت از شمال تا جنوب چه قدر است‌؟‌

سري به جنوب شهر مي‌زنيم در يكي مزون‌هاي لباس عروس در ميدان‌هاي جنوب شرقي تهران متوجه شديم با صرف هزينه كمي به نسبت شمال شهر مي‌توانيد لباس عروسي را انتخاب كنيد كه هم زيبا باشد و هم به روز‌.
خانم فروشنده جواني كه حدوداً 25 ساله به نظر مي‌رسد مي‌گويد: هر كدام از لباس‌هاي عروسي كه پسنديده شود دوخته مي‌شود، با توجه به اين‌كه ديگر لازم نيست شما حتماً اين لباس را بخريد و مي‌توانيد به صورت اجاره برداريد ‌و معمولاً شيك‌ترين لباس عروسي كه در مغازه وجود دارد نهايتاً 200 هزار تومان تمام مي‌شود و خريد همان لباس نيز حدود 300 هزار تومان است.
150 هزار تومان كرايه لباس عروس در جنوب شهر كجا و 800 هزار تومان قيمت پايه براي كرايه در مزون‌هاي شمال شهر كجا؟
گل
به يكي از گل‌فروشي‌هاي حوالي خيابان آفريقا مراجعه ‌مي‌كنيم درباره نحوه سفارش دسته گل عروسي از آقاي گل فروش خواستيم توضيحاتي‌ بدهد.
مرد گل فروش ‌ابتدا مي‌گويد: همه عروس خانم‌ها و آقا داماد‌ها اول بايد از طريق كامپيوتر مدل دسته گل و ماشين عروس خود را انتخاب كنند، سپس با توجه به نوع گل و همچنين تعداد گل‌هاي استفاده شده، قيمت مشخص مي‌شود. براي ماشين عروس هم به همين صورت است اگر بخواهند مدل جديد و شيكي سفارش دهند، بايد هزينه بيش‌تري بپردازند.
"ح.خ " داماد 30 ساله‌اي است كه به همراه همسرش به گل فروشي مراجعه كرده است. اين عروس و داماد سعي داشتند تا جديدترين گل ممكن كه متناسب با ظاهر و آراستگي شب عروسي است، انتخاب كنند؛ هر كدام از گل‌هايي را كه انتخاب مي‌كنند از گل فروش نظر مي‌خواستند و گل فروش نيز آن‌ها را راهنمايي مي‌كند. بعضي گل‌ها بسيار شيك بودند اما از طرفي قيمت زيادي دارند و گل فروش هم مدت عمر آن‌ها را گوش زد مي‌كند كه زود پژمرده مي‌شود يا دير.‌ پسته دريايي، مغز نيلوفر آبي از جمله گل‌هايي است كه به خاطر تازگي و جديد بودن بيش‌تر مورد توجه قرار مي‌گيرد اما ماندگاريشان نيز مهم است.
بالاخره بعد از مدت زمان طولاني دسته گل مورد نظر‌شان را انتخاب مي‌كنند و بابت يك دسته گل كوچك مبلغ 50 هزار تومان پرداخت مي‌كنند.
به گزارش خبرگزاري فارس، قيمت‌هاي دسته ‌گل در نقاط مختلف شهر متفاوت است و حتي نوع تزئين هم در آن متفاوت است.
"ح.خ " مرد جواني كه به گفته خودش 30 ساله، داراي مدرك ليسانس عمران و ‌داخل بازار بزرگ تهران كار مي‌كند، ‌درباره برآورد هزينه عروسي‌ خود مي‌گويد: ميزان هزينه‌اي كه براي مراسم عروسي در نظر گرفته‌ام با تعداد ميهمان‌هاي در نظر گرفته تغيير مي‌كند، متأسفانه در تهران رسم خيلي بدي وجود دارد‌؛ رسم‌هاي خيلي كهنه و قديمي‌، با اين همه هزينه كردن آخر هم پشت سرت حرف مي‌زنند تا جايي كه عروس و داماد و خانواده‌هايشان تحت فشار قرار مي‌گيرند.
غذا
رقابت در مجلل بودن مراسم عروسي باعث شده تا از يك نوع غذا به بي‌نهايت غذا برسيم و اينقدر بچينيم و هدر ‌دهيم تا تحسين ديگران را بدرقه راهمان كنيم.
مسئول تشريفات يكي از هتل‌هاي بزرگ تهران كه نامش موسوي است در رابطه با تعداد‌ منوهاي غذا و هزينه‌هاي آن‌ها‌ مي‌گويد: 4 تا منو غذا داريم كه از 16 هزار تومان شروع مي‌شود تا 32 هزار تومان است ضمن ‌اين ‌كه حق ورود نمي‌گيريم ولي 17 درصد سرويس و عوارض هتل است كه بايد پرداخت شود.
منو شماره يك شامل‌: باقالي پلو‌، زرشك پلو، رولت فرانسوي، جوجه كباب، يك نوع خورشت، انواع سالاد و انواع كيك‌ها اين رو مسئول تشريفات هتل مي‌گويد و من فكر مي‌كنم در كدام مراسم اين همه غذا يك جا خورده شده‌؟ چه اندازه يك نفر مي‌تواند گرسنه باشد كه فرصت كند در زمان يك ساعت بتواند از همه اين غذاها و ژله‌ها بخورد؟
كنجكاويمان بيش‌تر مي‌شود، درباره منو شماره 4 ‌مي‌پرسيم و در جواب مي‌شنويم: منوي 32 هزار توماني را نمي‌توانم بگويم. مي‌پرسيم چرا؟ و او مي‌گويد‌: چون حفظ نيستم و غذاهاي اين منو خيلي زياد است.
موسوي در پاسخ به اين‌كه آيا اين منو كباب بره دارد يا خير مي‌گويد؟ نفري 32 هزار تومان مي‌دهيد توقع داريد كباب بره هم داشته باشد‌؟ منو ديگري داريم كه نفري 62 هزار تومان است و در آن كباب بره و هر چيزي كه شما بخواهيد روي ميز شما وجود دارد.
اين مسئول تشريفات هتل مي‌گويد: ماشين قديمي هم داريم كه شبي 300 هزار تومان است و هر رنگي را كه بخواهيد مي‌توانيم تهيه كينم.
موسوي با اطمينان كامل مي‌گويد: هركاري كه براي برگزاري يك مراسم خوب لازم باشد انجام مي‌دهيم.
مسئول تشريفات هتل ديگري در شمال شهر در رابطه با وضعيت رزرو اين هتل و قيمت‌هاي موجود مي‌گويد: با منوي 40 هزار توماني دنيايي از غذاهاي رنگين بر روي ميز شام چيده مي‌شود از قبيل 80 درصد جوجه‌كباب‌، باقالي‌پلو با گوشت بره، ژيگو بره، لازانيا، خورشت، ترچين، ماهي سفيد، آلبالو پلو و غيره.
اين مرد جوان مي‌گويد: زماني مشتري‌هاي ما افراد خاصي بودند و افراد متمول و پولدار تنها براي برگزاري مراسم عروسي فرزندانشان اقدام مي‌كردند‌ اما در حال حاضر چشم و هم‌چشمي باعث شده تا افراد معمولي هم چنين مراسمي را انتخاب كنند. با تمام هزينه‌هاي بالا جالب است كه اگر فردي بخواهد شبي را در اين هتل انتخاب كند تا مراسم عروسي خود را در آن برگزار كند بايد تا آبان ماه صبر كند مي‌دانيد چرا‌؟ چون تا آبان تمام روزها و مناسبت‌ها رزرو است و اين مسئله جاي تعجب داشت‌؟ با اين قيمت‌هاي سنگين بايد اين نوع سالن‌ها خالي باشند اما ....

ماشین
‌كرايه بنز مدل 2008 براي يك شب عروسي 700 هزار تومان
اين روزها بازار كرايه ماشين‌هاي قديمي و به موازات آن ماشين‌هاي مدل 2008 براي برگزاري مراسم عروسي نيز گرفته و طوري است كه عروس خانم و آقا دامادها براي تهيه ماشين عروس شيك و مدرن سعي مي‌كنند تا يكي از اين ماشين‌هاي جديد را كرايه كنند.
يك از اين آژانس‌هاي كرايه ماشين مي‌گويد: جديدترين بنز مدل 2008 كرايه آن شبي 700 هزار تومان است كه براي اجاره اين ماشين يك سند به همراه يك فقره چك براي ضمانت دريافت مي‌شود. البته اگر با راننده باشد ديگر اين مسائل نيازي نيست.
به گفته اين مرد ماشين‌هاي كمري و سانتافه و يا ديگر مدل‌ها نيز وجود دارد و قيمت آن‌ها نيز فرق‌مي‌كند. البته ماشين‌هاي قديمي نيز در رنگ‌ها و طرح‌هاي متنوع نيز وجود دارند كه كرايه‌ آن‌ها نيز متفاوت است.
زماني كه در سطح شهر گشت‌ و گذاري مي‌زنيم فقط ماشين عروس‌هاي مدل بالا و يا بنزهاي آخرين مدل را نمي‌بينيم كه تزئين شده‌اند؛ ماشين‌هاي معمولي نيز مي‌بينيد كه جلوي در‌ گل‌فروشي‌ها منتظر‌ند تا آرايش شوند و يا تزئين شدند.
اما با تمام اين اوضاع و احوال گراني‌ها و ارزاني‌ها، خوشبختانه هنوز هستند كساني كه به دنبال تشكيل خانواده هستند و مسائل حاشيه را بهانه نمي‌كنند و سعي مي‌كنند با واقع‌گرايي و برنامه‌ريزي مشخص به زير يك سايه بان بروند و جدال شيرين با زندگي را آغاز كنند.
هركه بامش بيش برفش بيش‌تر
اين داماد جوان كه در گران‌ترين گل فروشي تهران دسته گل خود را سفارش داده، از هزينه‌هاي سنگين عروسي بسيار شكايت مي‌كند و مي‌گويد: ميزان هزينه‌هاي ازدواج به توان افراد و‌ انتظارات جامعه از آن‌ها بستگي‌ دارد، وقتي مي‌گوييم شغلمان آزاد است، با توجه به نوع شغل برآورد هزينه مي‌كنند و اين درست نيست.
هر كسي به نسبت شغلي كه دارد دردسر‌هايي دارد «هركه بامش بيش برفش بيش‌تر ». اين را آقاي داماد مي‌گويد و در حالي كه دست همسرش را در دست دارد گويي به يك‌باره موضوع گراني و هزينه‌هاي عروسي را فراموش مي‌كند و لبخندي از شادي بر روي لبانش مي‌نشيند و مي‌گويد: با يك نفر قراردادي بسته‌ايم و قرار است تا او همه كارهاي ما را انجام ‌دهد اما چون همسرم تمايل داشت، دسته گلشان را از يكي از گل‌فروشي‌هاي معروف انتخاب كنند به اين گل‌فروشي آمديم اما همه كارها از جمله ماشين و حتي تهيه شام و غيره همه به عهده فردي است كه ما با آن قرارداد بسته‌‌ايم.
به گفته اين داماد بازاري، هزينه 20‌ نوع غذا به همراه انواع سالادها و ژله‌ها و گروه موسيقي‌ 15 تا 20 ميليون تمام شده است.
از اين مرد جوان درباره محل سكونتش مي‌پرسم و مي‌گويد: اهل شهرك غرب است ولي همسرم در حوالي خيابان اوين ساكن است و منزلي هم كه در نظر داريم در ابتداي زندگي در آن‌جا سكونت كنيم، در حوالي ميدان هروي است.
از عروس خانم مي‌پرسيم، كه چه ميزان هزينه براي حلقه ازدواجتان كرده‌ايد؟ در حالي كه به همسرش نگاه مي‌كند از او مي‌خواهد تا همسرش پاسخ دهد‌؟ مرد جوان هم خيلي محكم مي‌گويد: حلقه خانم نزديك 3 تا 4 ميليون هزينه برداشت ولي حلقه خودم را چون مسجد مي‌روم و وضو مي‌گيرم نمي‌خواهم گران باشد كه اگر گم شد مشكلي پيش نيايد؛ به همين دليل حلقه متوسطي را انتخاب كردم كه حدود 400 هزار تومان شد.
ح.خ درباره سفارش لباس عروس هم مي‌گويد: قيمت واقعي لباس مورد نظرمان حدود 3 ميليون تومان بود اما چون خاله همسرم خياط بودند و آشنا بود خيلي قيمت مناسبي تمام شد و حدود يك ميليون و 500 هزار تومان تمام شد.
از هر دوي آن‌ها مي‌پرسيم، دوست داشتيد مراسم عروسيتان را ساده برگزار مي‌كرديد؟ در مقابل پسر جوان پاسخ مي‌دهد: همسرم تأكيد داشتند نه ساده ساده اما نفرات كم باشد و هزينه كم‌تري پرداخت شود، تنها مسئله‌اي كه همسرم روي آن تأكيد داشت عكس‌ها بود قرار است عكس‌ها در 40 صفحه ژورنالي تهيه شود،‌ حدود 5 ميليون و 500 هزار تومان هزينه عكاسي و فيلمبرداري شده است.
اين داماد 30 ساله در رابطه با ساير هزينه‌هاي عروسي مي‌افزايد‌: از جمله مواردي كه هميشه مورد توجه است تهيه مسكن مناسب است با توجه به ‌اين كه 5 ساله پيش آپارتماني در حوالي ميدان هروي خريدم اما چون 5 سال گذشته بود‌، مجبور شدم براي بازسازي يك آپارتمان 100 متري 15 ميليون هزينه كنم.
جهيزيه‌اي همسر اين آقا داماد نيز بالغ بر 20 تا 25 ميليون تومان بوده و ظاهراً از يخچال سايد باي سايد گرفته تا هرچيزي كه فكرش را بكنيد داشته است.
البته مهريه همسر اين آقاي داماد 110 سكه است و به نيت ياعلي 110 را انتخاب كرده‌اند و قصد دارند تا به زودي زندگي مشترك خود را شروع كنند.
اين روزها هر كسي به نوبه خود سعي دارد كه مراسم عروسي خوب و كم ‌هزينه داشته باشد اما معمولاً چشم ‌و هم‌چشمي‌ها نمي‌گذارند.
خوب مي‌توانيم به ياد آوريم در طي سال‌هاي گذشته مراسم عروسي چگونه برگزار مي‌شد؟ بزرگ‌تر‌ها سعي مي‌كردند مراسم عروسي فرزند خود را در حياط خانه برگزار ‌كنند؛ با يك برنامه‌ريزي دقيق هم مراسم خوبي براي فرزندانشان برگزار مي‌كردند و هم اين كه اصراف نمي‌كردند و خرج اضافي براي عروس و داماد نمي‌تراشيدند.
ياد سال‌هايي به خير كه فقط تعداد به خصوصي از مردم مراسم عروسي‌اشان را در هتل‌ها و سالن‌هاي مجلل پرداخت مي‌كردند و عده بيش‌تري از مردم در منازل‌ خود دور تا دور حوض آبي خانه قديمي، صندلي مي‌چيدند و چراغ‌هاي رنگارنگ روشن مي‌كردند و بچه‌ها نيز دست مي‌زدند و شادي مي‌كردند، آن روز‌ها سعي مي‌كردند دور و بر عروس داماد را شلوغ كنند و با زدن حرف‌هاي قشنگ در شادي آن‌ها شريك شوند، اما حالا چطور؟

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۵-۱۵, ۱۱:۳۷ بعد از ظهر
http://www.narenji.ir/images/stories/authors2/amir/all.jpg

موزه ی علوم لندن از 10 کشف و اختراع مهم که دنیای علم را تغيير دادند، نگهداری میکند. دانستن اينکه چه چيزی تا به حال توانسته پيشرفت و تغييری شگرف در علم به وجود آورد، بسیار هيجان انگیز است پس این مطلب را از دست ندهيد و به ادامه مطلب مراجعه کنید.



سفينه آپولو 10



http://www.narenji.ir/images/stories/authors2/amir/science_01.jpg

آپولو 10 چهل سال پيش به عنوان یک نمونه آزمايشی برای اولين بار با 3 سرنشين به سمت ماه سفر کرد و با اينکه موفقیت آميز نیود راه را برای آپوبو 11 باز کرد و آپولو 11 توانست به ماه برسد.
آپولو 10 (به عنوان اولین سفينه ای که توانست از جو خارج شود) راه را برای ما باز کرد، تا با عظمت دنیای بی انتها آشنا شویم.




موتوره بخار




http://www.narenji.ir/images/stories/authors2/amir/science_02.jpg

توماس نيوکامن در سال 1712 اين موتور را اختراع کرد که اين عکس مدلی از این موتور است که فرانسیس تامسون در 1791 در داربی شاير انگلستان ساخته است. اين قدیمی ترين و سالمترين مدل از اختراع نيوکامن است.
در واقع این موتور مشکل بحران انرژی اين روزگار را حل کرده است و اگر ساخته نمی شد مطمئناً بحران انرژی برای ما مشکلات بسیار زیادتری بوجود می آورد.
اگرچه نمی توان کاملاً اين اختراع را به راه حل بحران انرژی تشبيه کرد، اما استفاده از سوخت های فسيلی تا قبل از اين اختراع آقای نيوکامن تقریباً غير ممکن بود.




تلگراف



http://www.narenji.ir/images/stories/authors2/amir/science_03.jpg

تلگراف به عنوان اولین وسيله ی ارتباطی الکترونيکی در سال 1837 توسط چالز واتسون و ویلیام کوک ساخته شد که از مهمترین اختراعات بشر در زمینه ی ارتباطات است.
دستگاه تلگراف آنها به عنوان اولین و کاربردی ترين وسیله ی ارتباط دوربرد الکترونيکی شناخته شده و ايده ی شبکه های گسترده از این اختراع الهام گرفته است.




فورد مدل T



http://www.narenji.ir/images/stories/authors2/amir/science_04.jpg

با دیدن اين تیتر و عکس حتماً فکر ميکنيد این کمپانی فورد بود که اولین اتومبیل را ساخته؛ اما بايد بدانید در واقع مدل T اولين اتوموبیلی بود که به تولید انبوه رسید و این خدمت فورد به جامعه ی بشری بود:
خط توليد

بله، خط توليد فورد، به عنوان اولین سيستم تولید انبوه در دنیا، انقلابی در صنعت و اقتصاد ايجاد کرد که امروز همه ی ما شاهد آن هستیم و بايد خط توليد را مهمترین اتفاق در قرن گذشته دانست.




Pilot ACE Computer



http://www.narenji.ir/images/stories/authors2/amir/science_05.jpg

یکی از نخستین کامپیوتر های جهان. ايده ی آقای جان وامر-اسلِی یعنی موتور محاسبه اتوماتيک (Automatic Computing Engin - ACE)، که وی در سال 1936 داده بود، برای اولين بار و موقفيت آمیز در دهم ماه مِی 1950بر روی کامپيوتری که آلن تورینگ عمليات ساخت آنرا انجام داد، آزمايش شد.
اين کامپیوتر در زمان خود پیشرفته ترين و سريعترين کامپیوتر در جهان بود که نمونه ی کوچکتری از مدل اوليه ی آلن تورینگ بود.
پايلوت اِیس هم در لیست مهمترين اختراعات بشر است، چرا که اولین نسل از کامپیوترهایی است که امروز ما را احاطه کرده اند.




موتور موشک V2



http://www.narenji.ir/images/stories/authors2/amir/science_06.jpg

موشک V2 که وارنر وان بارون در سال 1942 آنرا ساخت در واقع اولين موشک دور برد بود که انقلابی در تکنولوژی موتور موشک به وجود آورد.
اگرچه این موشک متأسفانه در جنگ جهانی دوم تلفات بسیاری به بار آورد و بعداً هم راه را برای ساخت موشک های بالستيک باز کرد، اما یادمان باشد همين آقای وان بارون با ایده موتور موشکش آپولو 11 را به ماه رساند و موتور موشک او همچنان مورد استفاده قرار ميگيرد.




پنی سیلین



http://www.narenji.ir/images/stories/authors2/amir/science_07.jpg

پنی سیلین، اولين آنتی بيوتيک کشف شده در دنیا بود که الکساندر فلمينگ در سال 1928 آن را از هاگهای جمع شده ی قارچ (يا همان کپک) کشف کرد.
اما تقريباً تا اواسط دهه 1940 که بر روی بيماران آزمایش نشده بود کسی نمی دانست پنیسيلين بهترین دارو برای بيماری های عفونی است. با کشف پنی سیلین میلیون ها بیمار و مجروح جنگی از مرگ حتمی نجات پیدا کردند. و از آن موقع به بعد پنيسیلین به عنوان اولين و عمومی ترین دارو برای بيماريهای باکتريايی و عفونی تجویز و مصرف شد و بعد از آن بقیه آنتی بیوتیک ها وارد دنیای پزشکی شدند.




رشته های مارپیچ DNA



http://www.narenji.ir/images/stories/authors2/amir/science_08.jpg

اولين بار DNA توسط آقايان کریک و واتسون در سال 1953 مورد توجه قرار گرفت.
آنها حین آزمايشات خود روی ژن های انسانی با یک ساختار از موادی که مولکولهای این ژن ها را تشکیل ميدهند روبرو شدند و با شکافتن آنها راز نظم حاکم بر سلولهای بدن را کشف کردند.
DNA، امروزه موضوع مهمی در علم، صنعت و حتی مسائل امنیتی محسوب میشود و هنوز هم مطالعات زيادی در سطح جهان روی آن انجام میشود.




اشعه ایکس



http://www.narenji.ir/images/stories/authors2/amir/science_09.jpg

برای اولين بار فيزيکدان آلمانی، ویلیام رونتگن در سال 1895 امواج ایکس را کشف کرد که امروزه بيشتر برای عکسبرداری از اعضای داخلی بدن استفاده میشود. فکرش را بکنید که اگر اشعه ايکس کشف نشده و اينطور به خدمت بشریت در نيامده بود بايد برای تعيين محل دقيق شکستگی چه ميکردند!!؟

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۵-۱۵, ۱۱:۳۷ بعد از ظهر
لوکوموتيو



http://www.narenji.ir/images/stories/authors2/amir/science_10.jpg

آخرین اختراعی که سایت نيوساينتيست در اين ليست قرار داده لوکوموتيو بخار است.
در سال 1829 رابرت استفان سون لوکوموتيو بخارش را (که اول آنرا راکت استفان سون نامیده بود)، برای اولين بار در نيوکاسل انگلستان آزمايش کرد و برای اولين بار بالاترين سرعت در يک وسیله ی نقلیه که نیروی محرکه اش را به همراه دارد، ثبت کرد.
شايد خود استفان سون هم فکر نمی کرد این وسيله تا 150 سال بعد از آن سال هم در سطح جهان برای حمل و نقل مورد استفاده قرار بگیرد، اما همچنان از لوکوموتيو برای حمل و نقل استفاده می شود با این تفاوت که این وسيله بسيار پیشرفت کرده است.





اين اختراعات و اکتشافات مهمترین اکتشافاتی بودند که به واقع دنیا را متحول کردند و علاوه بر کمک به بشريت، راه را برای پيشرفتهای بعدی هموار کردند. اگر گذارتان به لندن افتاد و يا در آنجا هستید حتماً از این افتخارات بشری در موزه ی علوم لندن بازديد کنید.

Capitan Black
۱۳۸۸-۰۵-۱۶, ۱۲:۵۳ قبل از ظهر
چلچراغ خونه
می گویند زن، چراغ خانه است. لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی ها طرفدار”چهلچراغ” شده اند

و بعضی ها طرفدار”صرفه جویی در مصرف برق“!
با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد:
* دوست دختر:
چراغ گرد سوز! (در بلاد کفر، آن را GF می گویند.)
تحقیقات نشان داده این لغت، مخفف عبارت Gerdsooz Fitile (فتیله گردسوز) می باشد.
که در شرایط اضطراری، روشنایی اندکی می افروزد و خاموش شدنش سه سوته است و یک فوته!)
* معشوق:
لامپ مهتابی! (در راستای رمانتیک بودن قضیه!)
* همسر موقت:
لامپ کم مصرف!
* همسر دائم:
همان چراغ خانه.
* همسر مطلقه:
لامپ سوخته!
* همسر ایده آل:
چراغ جادو!( هردو افسانه اند!)
شعر مرتبط:
با غول چراغ ، آرزویی بکنید
از او طلب فرشته خویی بکنید
یک دانه بس است زن، مگر نشنیدید
“در مصرف برق صرفه جویی بکنید”؟!
* سوال کنکور ۸۸:
هدف وزارت نیرو از ایجاد خاموشی های اخیر چیست؟
۱. یادآوری ارزش های فراموش شده به مردان هوسباز!
۲. دریافت مالیات بر همسر!
۳. چند دقیقه سکوت نوری(!) به احترام بنیاد ارزشمند خانواده!
۴. آیا شما هم شنیده اید که لذت خانواده داشتن(!) در تاریکی چند برابر می شود؟!:گل رز:

Capitan Black
۱۳۸۸-۰۵-۱۶, ۱۲:۵۴ قبل از ظهر
ضرب المثل های معروف کشورهای دیگر
* نظم در زنگی ، بهترین داروست - ضرب المثل فلسطینی




* سکوت، اشتباه نمی کند - ضرب المثل هندی


* کار، مادر زندگی است - ضرب المثل چک سلواکی


* روز و شب، منتظر هیچ کس نمی ماند - ضرب المثل ژاپن


* کسی موفق می شود که خسته نمی شود - ضرب المثل پرتقالی


* عاشق زبانش را در قلب و احمق در دهان جای داده - ضرب المثل پاکستانی


* عجله پدر ناکامی است - ضرب المثل انگلیسی


* آدم همه کاره، هیچ کاره است - ضرب المثل ایرانی


* آن چه گرانبهاست هدیه نیست بلکه محبت است - ضرب المثل روسی


* آدم بدبین سلاحش نفرت است - ضرب المثل یونانی
* اگر پیری پند ده و اگر جوانی پند گیر - ضرب المثل چینی
* اعتماد به نفس دو سوم موفقیت است - ضرب المثل ایرانی
* صبر، بالاترین هنر است - ضرب المثل اسپانیایی
* صداقت بهترین سیاست است - ضرب المثل انگلیسی
* امید نصف خوشبختی است - ضرب المثل ترکی
* بدون رفیق حتی بهشت جهنم است - ضرب المثل مصری
* شکست ها، ستون های موفقیتند - ضرب المثل ولزی
* جهان متعلق به افراد صبور است - ضرب المثل ایتالیایی
* در موفقیت هم باید راه اعتدال پویید - ضرب المثل دانمارکی
* دوست، آیینه موفقیت دوست است - ضرب المثل انگلیسی
* دوستِ زمان احتیاج، دوست حقیقی است - ضرب المثل انگلیسی
* نیکی هرگز گم نمی شود - ضرب المثل بلژیکی
* نخستین قدم، دشوارترین قدم است - ضرب المثل آلمانی
* هنگام ازدواج بیشتر با گوشهایت مشورت کن تا با چشمهایت - ضرب المثل آلمانی
* کسی که به امید شانس زنده باشد سالها قبل مرده است - ضرب المثل فرانسوی
* برای اینکه انسان کمال یابد، صد سال کافی نیست ولی برای بد نامی او یک روز کافی است - ضرب المثل چینی
* گل ها را تقسیم می کردند گل سرخ نصیب خار شد - ضرب المثل ترکی
* بیان متملق عسلی است آلوده به زهر - ضرب المثل لاتین
* وقتی طفل خود را در آغوش گرفتی ارزش پدر را خواهی دانست - ضرب المثل انگلیسی
* یک بار دیدن با هزار شنیدن برابر است - ضرب المثل چینی
* اگر میخواهی زیاد عمر کنی در جوانی پیر بشو - ضرب المثل اسپانیایی
* اگر جوانان دانش و پیران قوت داشتند همه چیز روبراه می شد - ضرب المثل ایتالیایی
* از کوه قدم به قدم بالا می روند، ثروت اندک اندک بدست می آید و دانایی کم کم حاصل می گردد - ضرب المثل آفریقایی
* هر روز بلندی را پایانی است - ضرب المثل آفریقایی
* با چوبهایی که در جوانی گرد آوری در پیری گرم خواهید شد - ضرب المثل آفریقایی
* معایب دیگران معلمان خوبی هستند - ضرب المثل المانی
* بازبان خوش و مهربانی می توانید فیلی را با مویی بکشید - ضرب المثل فارسی
* دو بار پرسیدن بهتر از یک بار راه را اشتباه رفتن است - ضرب المثل آلمانی
* هر کس آنچه را که دلش خواست بگوید آنچه را که دلش نمی خواهد ، خواهد شنید - ضرب المثل ترکی
* هر قدر هم در یک جاده عوض رفته باشید برگرد - ضرب المثل ترکی
* تندرستی، تاجی است بر سر انسان سالم ولی هیچ جز یک بیمار این تاج را نمی بیند - ضرب المثل مصری
* از دشمنی که خصومت خود را در برابر تو ابراز می کند، زیاد نترس - ضرب المثل ایتالیایی
* شخص قوی و ابشار هر دو راه خود را باز می کنند - ضرب المثل انگلیسی
* سنگ هرگز در آب نمی پوسد و حرف خوب اثرش از بین نمی برد - ضرب المثل هندی

Capitan Black
۱۳۸۸-۰۵-۱۷, ۱۱:۳۰ قبل از ظهر
تختخواب اکسیژن مایکل جکسون


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-2/a96731_a477_michael-oxygen-bed.jpg

مایکل جکسون به خاطرزیباماندن وداشتن عمر بیشتر عادت داشت در محفظه اکسیژنی بخوابد. او بعدها به منظور کمک درمانی به قربانیان سوختگی رختخوابش را به یک مرکز پزشکی کالیفرنیایی اهدا کرد.




مجسمه مصری مایکل جکسون

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-2/a96731_a477_michael-jackson-egypt.jpg

یکی از کاربران اینترنت عکسی را از تصویر مجسمه زن مصری باستانی در موزه شیکاگو گرفته است. او فکر می‌کند که مایکل جکسون ایده جراحی پلاستیکش را از این مجسمه گرفته!!



پوتین‌های ضد جاذبه زمین اختراع مایکل جکسون

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-2/a96731_a477_patent.jpg



مایکل کفشهای خاصی را اختراع و به نام خودش به ثبت رسانید. فردی که این کفش را می‌پوشید می‌توانست آنقدر به جلو و به سمت زمین خم شود که گویی اصلا هیچ جاذبه ای وجود ندارد. او از این کفشها برای حرکتهای معروف "خم شدن" در موزیک ویدئوی "Smooth Criminal" استفاده کرد.



شامپانزه ای به نام بابلز؛ بهترین دوست مایکل

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-2/a96731_a477_bubbles-chimp2.jpg


در سال 1985 یک شامپانزه سه ساله به نام بابلز توسط مایکل جکسون از یک مرکز تحقیقاتی سرطانی تگزاس آزاد شد. از آن زمان تا بحال بابلز تبدیل به بهترین دوست و همراه دائمی ‌مایکل شد و همه جا با او ظاهر شد. او حتی شبیه مایکل لباس می‌پوشید و در تور آلبوم Bad با مایکل همراه بود. بابلز الان در یک محوطه امن مخصوص حیوانات اقامت دارد؛ چرا که اگر برای بازی کردن با مردم بیرون بیاید زیاد در امان نخواهد بود. جکسون همیشه با بچه‌هایش برای تماشای حیوانات اهلی و خانگی می‌رفت و این شامپانزه وقتی که مایکل در اطرافش بود رفتارهای بامزه و بچه گانه در می‌آورد!!




مایکل از یک بیماری ژنتیکی نادر رنج می‌برد

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-2/a96731_a477_disease.jpg

مایکل دارای بیماری نادر ارثی بود که در اثر کمبود Alpha-1 antitrypsin در بدن به وجود می‌آید. بیماری چنان نادر است که از بین 8000 نفر فقط یک نفر به آن مبتلا شده و به خاطر همین تقریبا در سراسر جهان ناشناخته باقی مانده.



بیلی جین؛ اولین ویدئویMTV از یک هنرمند سیاه پوست

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-2/billi.jpg

اولین آهنگ و آوازی که به وسیله یک فرد هنرمند سیاه پوست در MTV اجرا شد، ویدئوی "بیلی جین" مایکل جکسون بود.




بازی ویدئویی مایکل جکسون


http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-2/a96731_a477_video-game.jpg


قبل از اینکه مایکل جکسون صرفا تبدیل به ستاره ای تقریبا عجیب و غیر عادی شود، سگا یک بازی ویدئویی به نام Moonwalker مخصوص مایکل جکسون خلق کرد. Moonwalker به خاطر اینکه اولین نمونه از زندگی واقعی و هنری ستاره‌ها در بازی ویدئویی را ارائه می‌کرد و نیز به خاطر استفاده کردن از آهنگ‌های جکسون جالب توجه بود.

این بازی ناخواسته طعنه آمیز هم بود؛ چراکه مایکل جکسون مسئولیت نجات دادن بچه‌های بی‌پناه از دست مدیر جنایتکار به نام آقای بیگ را برعهده گرفت (اگرچه پس از بازنگری گفتند که شاید آقای بیگ فردی بوده که بچه‌ها را نجات داده است.)



عروسک پلاستیکی احمقانه و ترسناک مایکل جکسون!!

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-2/a96731_a477_triller-vynil.jpg

هنر دست ژاپنی‌ها!! به همه چیزهای عجیب مربوط به سلطان پاپ فکر کنید، هیچ کس نمی‌تواند این تریلر و عنوان فراموش نشدنی آن و همچنین ویدئویی که تبدیل به نشانه ثابت و همیشگی این سلطان پاپ آمریکایی شد را فراموش کند. شکل کاریکاتوری مایکل جکسون که در این ویدوئو ظاهر شد!



بزرگترین Thriller رقص جهان

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-2/a96731_a477_largest-thriller.jpg

در “Thrill the World” که در سال 2008 اتفاق افتاد بالغ بر 4000 نفر از مردم سراسر جهان بهترین دستکشهای سفیدشان را دست کرده و آرایشهای احمقانه را انجام دادند تا از ویدئوی مایکل تجلیل کنند.



بازی Punch-Out مایکل جکسون

http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-2/a96731_a477_nintendo-punch-out-michael-jackson.jpg


مایک ال میفیلد در نمایش پانچ عروسک وحشتناکی از مایک ساخت که تبدیل به یکی از بهترین بازی‌های NES شد.

در این بازی او برای زنده ماندن با Macaulay Culkin مبارزه می‌کند. میمون، کفشها و حرکتهای رقص خاص مایکل دوباره در این بازی مسخره و خنده دار دیده می‌شوند

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۵-۱۷, ۰۴:۵۷ بعد از ظهر
مدیر یکی از شرکت های بزرگ در حالی که به سمت دفتر کارش می رفت
چشمش به جوانی افتاد که در کنار دیوار ایستاده بود و به اطراف خود نگاه می کرد.

جلو رفت و از او پرسید، شما ماهانه چقدر حقوق دریافت می کنید؟
جوان با تعجب جواب داد: ماهی ٢٠٠٠ دلار .
مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از کیف پول خود ٦٠٠٠ دلار را در آورده و
به جوان داد و به او گفت این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا پیدایت نشود،

ما به کارمندان خود حقوق می دهیم که کار کنند نه اینکه یکجا بایستند و

بیکار به اطراف نگاه کنند.
جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد.

مدیر از کارمند دیگری که در نزدیکیش بود پرسید آن جوان کارمند کدام قسمت بود؟
کارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد:

او پیک پیتزا فروشی بود که برای کارکنان پیتزا آورده بود.

Capitan Black
۱۳۸۸-۰۵-۱۸, ۰۲:۳۵ بعد از ظهر
:: انواع عروس ::
عروس عادي:با اجازه بزرگترها بله.(اين اصولا مثل بچه آدم بله رو ميگه و قال قضيه رو ميکنه)
عروس لوس:بع..........له... (عروسهاي لوس رو بايد فقط سپرد به داماد و حجله...)
عروس زيادي مؤدب:با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دايي جون، عمه جون،...، زن عمو کوچيکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسي خانوم جون ، ... ، ... (اين عروس خانوم آخر هم يادش ميره بگه بله واسه همين دوباره از اول شروع ميکنه به اجازه گرفتن ... !)
عروس خارج رفته:با پرميشن از گريت ترهاي فامیل ... آو يس (اين هم بايد به سرنوشت عروس لوس برسه تا شايد آدم بشه)
عروس خجالتي:اوهوم.
عروس پاچه ورماليده:به کوري چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فاميل اين بزغاله (اشاره به داماد) آره....(وضعيت داماد کاملا قابل پيش بيني است)
عروس رشتي:اووو اگر اهالي محل موافقند بنده مخالفتي ندارم.
عروس هنرمند:با اجازه تمامي اساتيدم، استاد رخشان بني اعتماد، استاد مسعود کيميايي، ...، اساتيد برجسته تاتر، استاد رفيعي، ... ، مرحوم نعمت ا.. گرجي ، شير علي قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلين مونرو، مرحوم مارلين ديتريش، مرحوم مغفور گري گوري پک و ... آري ميپذيرم که به پاي اين اتللوي خبيث بسوزم چو پروانه بر سر آتش.
عروس داش مشتي:با اجزه بروبچس مُجلي نيست من که پايه ام ...(با عرض تشکر از داش اسي عزيز)
عروس زيادي مؤمن و معتقد:بسم ا.. الرحمن الرحيم و به نستعين انه خير ناصر و معين ... اعوذ با... منم شيطان رجيم يس و القرآن الحکيم .... الي آخر .... ( و در آخر ) نعم (دلم به حال داماد مفلوکِ خاک بر سر ميسوزه که احتمالا توي حجله عروس خانوم يه دور براش مفاتيح رو ختم ميکنه تا بعد ... استغفر ا...)
عروس فمنيست:يعني چي؟! چه معني داره همش ما بگيم بله ... چقدر زن بايد تو سري خور باشه چرا همش از ما سؤال ميپرسن ! ... يه بار هم از اين مجسمه بلاهت.(اشاره به داماد) بپرسين ...(اصولا اين قوم فمنيست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و يه چيزي ازشون بپرسن ... فقط بايد زد تو سرشون و بهشون گفت همينه که هست ميخواي بخواه نميخواي هم xxx لقت)

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۵-۱۸, ۱۱:۱۷ بعد از ظهر
فواید سیگار!!!!!
1 - سیگار كشیدن باعث میشه شما هرچه سریعتر از شر سلامتی و زندگی به امید خدا خلاص بشید و بتونید پا به عرصه های جدیدتری از جمله جهان آخرت بگذارید و تجربه های جدید كسب كنید .

۲ – وقتی سیگار بكشین یه سرفه هایی میكنین به خدا همچین سر جیگرتون حال میاد انگار قولنج ریه تون رو گرفته باشن یعنی ششتون حال میاد .

۳ – اونایی كه سیگاری هستن بعد از یه مدت متوجه میشن كه روابط عاطفی عمیقی با چای و نسكافه پیدا كردن . :خجالت:

۴ – اگه سیگاری بشین برای مواقع بیكاری ، بیعاری ، بیخوابی ، بیداری ،بیزاری ، بیذاتی ، بیماری ، سیرابی ، لیوانی ، خیشاحی ( منظور همون خوشحالیه ) ، نیراحی (ناراحتی ) و سایر مواقع بهترین امكان رو در اختیار دارین .

۵ – اگه سیگاری بشین دارای روابط اجتماعی درخشان میشین و میتونین دوستان جدید زیادی پیدا كنین :

الف – وقتی شما جزء خریداران سیگار باشین دوستانی رو پیدا میكنین كه از بس دوستتون دارن شما رو به شكل شیرینی میبینن ..

ب – وقتی شما جزء مصرف كنندگان سیگار باشین دوستان مهربونتون شما رو به شكل مگس میبینن .در نوع ب دوستی از طرف شما بسیار عمیقتر خواهد بود .

۶ – اگه سیگاری بشین توی محیط های سربسته و عمومی از دست سیگاری ها حرص نمیخورین و این خودش باعث میشه آرامش اعصاب داشته باشین . .
.
۷ – وقتی سیگاری بشین ، میتونین توی مسابقه جهانی ترك سیگار شركت كنین و كلی پول به جیب بزنین .

۸ – اگه سیگاری بشین ، وقتی با اقوام و دوستان به پیك نیك میرین موقع روشن كردن آتیش میتونین روش روشن كردن كبریت در میان باد و بوران رو به اونا نشون بدین و خودتون رو به عنوان یك قهرمان ملی معرفی كنید . .
.
۹ – اگه سیگاری بشین با ********ی سر كوچتون بیشتر رفیق میشین طوری كه اگه یه روز نرین سراغش دلش براتون تنگ میشه .

۱۰ – اگه مخفیانه سیگار بكشین میتونید با كوچه پس كوچه های اطراف خونه ، پشت بام ، زیر زمین و دیگر جاهایی كه تا حالا زیاد بهشون توجه نكردین بیشتر آشنا بشین .

۱۱ – وقتی مخفیانه سیگار میكشین با ادوكلن ، عطر و دئودورانت های ارزون قیمت و همچنین انواع آدامسهای p.k ، خروس نشان ، relax و غیره آشناتر میشین و به آدمی خوشبو با دندونای سفید مبدل بشین .

۱۲ – هرچه بیشتر سیگار بكشین راحت تر میتونین از شر پولهایی كه توی جیبتون سنگینی میكنه راحت بشین .

۱۳ – اگه سیگاری بشین توی شهرای بزرگ كه هوای آلوده دارن راحتتر میتونین زندگی كنین .

چند نکته دیگر :

ادم های سیگاری دوستیاشون صمیمی تر میشه

باعث جمع شدن بچه ها یه پارکی قهوه خونه ای جایی میشه

به ادم یه ارامشی میده که از دست هر چی حرف و هر چی فکر خلاص بشه

جایی که کسی که نیست برا ادم یه همدم




http://skeptisys.files.wordpress.com/2008/02/smoking.jpg

Capitan Black
۱۳۸۸-۰۵-۲۶, ۱۲:۰۲ بعد از ظهر
لذت های کم هزینه
اگر كمی و فقط كمی بخواهیم از زندگی لذت ببریم و نگاهمان را كمی بهتر كنیم بسیاری از لذت ها نه وقت زیادی می خواهد و نه پول زیادی. پس منتظر تغییرات زیاد در یه روزی كه معلوم نیست كی باشد نباشیم...در کوچکترین اتفاقات عظیم ترین تجارب بشر نهفته است . باور کنید ...
1-گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.
2 -سعی كنیم بیشتر بخندیم.
3- تلاش كنیم كمتر گله كنیم.
4 - با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم.
5 -گاهی هدیه‌هایی كه گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم.
6 - بیشتردعا كنیم.
7 -در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت كنیم.
8- هر از گاهی نفس عمیق بكشیم.
9- لذت عطسه كردن را حس كنیم.
10- قدر این كه پایمان نشكسته است را بدانیم.
11- زیر دوش آواز بخوانیم.
12-سعی كنیم با حداقل یك ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم .
13- گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.
14- با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.
15- برای انجام كارهایی كه ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی كنیم!
16- از تفكردرباره تناقضات لذت ببریم.
17- برای كارهایمان برنامه‌ریزی كنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته كار مشكلی است!
18- مجموعه‌ای از یك چیز (تمبر، برگ، سنگ، كتاب و... برای خودمان جمع‌آوری كنیم.
19- در یك روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.
20- گاهی در حوض یا استخر شنا كنیم، البته اگر كنار ماهی‌ها باشد چه بهتر.
21- گاهی از درخت بالا برویم.
22- احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.
23- گاهی كمی پابرهنه راه برویم!.
24- بدون آن كه مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی كنیم.
25- وقتی كارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یك بستنی بخریم و با لذت بخوریم
26- در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا كنیم.
27- سعی كنیم فقط نشنویم، بلكه به طور فعال گوش كنیم.
28- رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .
29- وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس كنیم.
30- زیر باران راه برویم.
31- كمتر حرف بزنیم و بیشترگوش كنیم ..
32- قبل از آن كه مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش كنیم و مراقب تغذیه خود باشیم .
33- چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.
34- اگر توانستیم گاهی كنار رودخانه بنشینیم و در سكوت به صدای آب گوش كنیم.
35- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.
36- احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نكنیم.
37- به دنیای شعر و ادبیات نزدیك تر شویم.
38- گاهی از دیدن یك فیلم در كنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.
39- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه كنیم.
40- از هر آنچه كه داریم خود و دیگران استفاده كنیم ممكن است فردا دیر باشد.

Mohsen
۱۳۸۸-۰۵-۳۱, ۱۱:۰۲ بعد از ظهر
چند دقیقه بعد از مراسم خواستگاری .مادر داماد ببخشید میشه واسه پسرم زیرسیگاری بیارین؟خوانواده ی عروس:مگه سیگار هم میکشه .نه آخه میدونید بعد از مشروب میچسبه . چی مشروب؟آره آخه پسرم توی قمار باخته ناراحته .چی قمار ؟آره بلد نبود توی زندان یاد گرفت . چی مگی زندان هم رفته؟ آره آخه معتاد بود… چی معتاد؟ آره زن قبلیش لوش داد

Mohsen
۱۳۸۸-۰۵-۳۱, ۱۱:۳۷ بعد از ظهر
ترکه میره خرشو بفروشه یه لحظه غفلت میکنه میبینه خره داره پول میشماره!
ترکه میره مجلس عزا بهش دستمال کاغذی میدن ... میگه نوار بهداشتی بدین می خوام خون گریه کنم
مداحه میگه: چراغ ها رو خاموش کنین ببرمتون کربلا , چند دقیقه بعد چراغ ها رو که روشن میکنن میبینن همه ساک به دست وایستادن دم در , مداحه میگه شما ها ترکین؟ میگن نه, ما لریم , ترکا تو اتوبوسن
یارو بچه دارمیشه، اسم بچه اش رو میگذاره "احمدی نژاد"...ازش می پرسن چرا؟ میگه : آخه 2 روزه به دنیا اومده، تاحالا 40 بار ریده!!!
لره به احمدی نژاد میگه: این قیافه خودته یا داری مسخره بازی در میاری؟؟
وقتی برق می ره آدم یاد 4 نفر میوفته : 1)پدر و مادر ادیسون 2)خواهر و مادر احمدی نژاد
آخونده توی اتوبوس کنار راننده میشینه شوخیش گل میکنه:شما راننده ها که همش تو جاده هستید از کجا میدونید که بچه هاتون از خودتونن؟ راننده میگه:2سال صبر میکنیم اگه شبیه خودمون شد که هیچ وگرنه میفرستیمشون حوزه علمیه
رشتیه موقع مرگش به زنش میگه اگه به من خیانت کنی تنم تو گور میلرزه. یک ماه بعد اون دنیا معروف میشه به اصغر ویبره
رشتیه میره کلانتری با عصبانیت در اتاق افسر نگهبان و باز میکنه میگه آقا بدادم برسین ای هوار افسر نگبان میگه آقا آرومتر اینجا کلانتریه چی شده رشتیه میگه رفتم منزل دیدم مرتیکه بی ناموس دستش روی پستان خانم بنده ...
بی تو نمی تونم توی خونه بشینم . وقتی بیرونم فقط به فکر اینم که زود بیام و وجودتو از نزدیک حس کنم . با تو من خیلی راحتم ...ای شلوار کردی ام.

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۰۱, ۰۹:۲۰ بعد از ظهر
يك تست ساده و جذاب كه بايد با صداقت به سوالات ان پاسخ دهيد



سوال اول:
شما به طرف خانه كسي كه دوست داريد مي رويد.
دو راه براي رسيدن به انجا وجود دارد:
ـ يكي كوتاه و مستقيم است كه شما را سريع به مقصد مي رساند ولي خيلي ساده و خسته كننده است
ـ اما راه دوم به طور قابل ملاحظه اي طولاني تر است ولي پر از مناظر زيبا و جالب است.
حال شما كدام راه را براي رسيدن به خانه محبوبتان انتخاب مي كنيد؟راه كوتاه يا بلند؟


سوال دوم:
در راه دو بوته گل رز مي بينيد .يكي پر از رزهاي قرمز و ديگري پر از رزهاي سفيد.شما تصميم مي گيريد 20 شاخه از رزها را براي او بچينيد.
چند تا را سفيد و چند تا را قرمز انتخاب مي كنيد
(شما مي توانيد يا همه را يا از تركيب دو رنگ انتخاب كنيد)

سوال سوم:
با لاخره شما به خانه او مي رسيد .
يكي از افراد خانواده در را بر روي شما باز مي كند.
شما مي توانيد از انها بخواهيد كه دوستتان را صدا بزند.
يا اينكه خودتان او را خبر كنيد.
حالا چكار مي كنيد؟

سوال چهارم:
شما وارد منزل شده به اتاق او مي رويد ولي كسي انجا نيست.پس تصميم مي گيريد رزها را همان جا بگذاريد.
ترجيح مي دهيد انها را لب پنجره بگذاريد يا روي تخت؟

سوال پنجم:
شب مي شود شما و او هر كدام در اتاقهاي جداگانه اي مي خوابيد.صبح زماني كه بيدار شديد به اتاق او مي رويد:به نظر شما وقتي كه انجا مي رويد او خواب است يا بيدار؟
سوال اخر: وقت برگشتن به خانه است ايا راه كوتاه و ساده را انتخاب مي كنيد؟
يا ترجيح مي دهيد از راه طولاني و جالب تر بويد؟


…………………………….

جواب ها


جواب سوال اول:
جاده نشان دهنده عشق است اگر راه كوتاه را انتخاب كرده ايد.زود و اسان عاشق مي شويد.
ولي اگر راه طولاني را انتخاب كردهايد به اساني عاشق نمي شويد.

جواب سوال دوم:
تعدا رزهاي قمز نشان دهنده ان است كه در يك رابطه چقدر از خودتان مايه مي گذاريدو تعداد رزهاي سفيد برعكس نشان مي دهد كه شما چقدر در ان رابطه از طرف مقابلتان انتظار محبت داريد.به طور مثال اگر 18 رز قرمز و 2 عدد رز سفيد انتخاب كرده ايد به معناست كه شما 90? محبت مي كنيد و 10? انتظار محبت از طرف مقابل داريد.


جواب سوال سوم:
سوال سوم نشان دهنده طرز برخورد شما بامشكلات در يك رابطه است.اگر شما از اعضاي خانواده درخواست كرده ايد كه محبوبتان را صدا بزند به اين معناست كه شما از مواجه شدن با مشكلات مي ترسيد و اميدوار هستيد كه مشكلات به خودي خود حل شوند.ولي اگر خودتان به اتاق رفته ايد كه او را از حظور خود مطلع كنيد اين نشان مي دهد كه شما با مشكلات روبرو مي شويد و دوست داريد انها را هر چه زودتر حل كنيد.

جواب سوال چهارم:
محل قرار دادن رزها نشان دهنده اشتياق شما براي ديدن محبوبتان است. اگر انها را بر روي تخت ميگذاريد نشان مي دهد كه دوست داريد او را زياد ببينيد.و اگر انها را لب پنجره قرار مي دهيد يعني اگر او را زياد هم نبينيد تحمل مي كنيد.

جواب سوال پنجم:
سوال پنجم نشان دهنده تفكر و طرز فكر شما در كاراكتور و شخصيت فرد محبوبتان است.اگر شما او را در حالي كه خوابيده است در اتاق مي بينيد.اين به اين معني است كه شما او را همانطور كه است دوست داريد.و اگر او را بيدار ديده ايد يعني انتظار داريد او مطابق ميل شما بشود.


جواب سوال اخر:
راه بازگشت به خانه نشان دهنده دوام عشق شماست.اگر راه كوتاه را انتخاب كرده ايد مدت عاشق بودن و دوست داشتن شما كوتاه است و اگر راه بلند را انتخاب كرده ايد مدت زيادي در عشق خود پايدار خواهيد بود

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۰۴, ۱۰:۱۵ بعد از ظهر
یک روز خانم مسني با يک کيف پر از پول به يکي از شعب بزرگترين بانک کانادا مراجعه نمود و حسابي با موجودي 1 ميليون دلار افتتاح کرد . سپس به رئيس شعبه گفت به دلايلي مايل است شخصاً مدير عامل آن بانک را ملاقات کند . و طبيعتاً به خاطر مبلغ هنگفتي که سپرده گذاري کرده بود ، تقاضاي او مورد پذيرش قرار گرفت . قرار ملاقاتي با مدير عامل بانک براي آن خانم ترتيب داده شد.

پيرزن در روز تعيين شده به ساختمان مرکزي بانک رفت و به دفتر مدير عامل راهنمائي شد . مدير عامل به گرمي به او خوشامد گفت و ديري نگذشت که آن دو سرگرم گپ زدن پيرامون موضوعات متنوعي شدند . تا آنکه صحبت به حساب بانکي پيرزن رسيد و مدير عامل با کنجکاوي پرسيد: راستي اين پول زياد داستانش چيست؟آيا به تازگي به شما ارث رسيده است؟ زن در پاسخ گفت: خير ، اين پول را با پرداختن به سرگرمي مورد علاقه ام که همانا شرط بندي است ، پس انداز کرده ام . پيرزن ادامه داد و از آنجائي که اين کار براي من به عادت بدل شده است ، مايلم از اين فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم داريد !
مرد مدير عامل که اندامي لاغر و نحيف داشت با شنيدن آن پيشنهاد بي اختيار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسيد مثلاً سر چه مقدار پول . زن پاسخ داد : بيست هزار دلار و اگر موافق هستيد ، من فردا ساعت ده صبح با وکيلم در دفتر شما حاضر خواهم شد تا در حضور او شرط بندي مان را رسمي کنيم و سپس ببينيم چه کسي برنده است . مرد مدير عامل پذيرفت و از منشي خود خواست تا براي فردا ساعت ده صبح برنامه اي برايش نگذارد .
روز بعد درست سر ساعت ده صبح آن خانم به همراه مردي که ظاهراً وکيلش بود در محل دفتر مدير عامل حضور يافت .
پيرزن بسيار محترمانه از مرد مدير عامل خواست کرد که در صورت امکان پيراهن و زير پيراهن خود را از تن به در آورد .
مرد مدير عامل که مشتاق بود ببيند سرانجام آن جريان به کجا ختم مي شود ، با لبخندي که بر لب داشت به درخواست پيرزن عمل کرد .
وکيل پيرزن با ديدن آن صحنه عصباني و آشفته حال شد . مرد مدير عامل که پريشاني او را ديد ، با تعجب از پير زن علت را جويا شد .
پيرزن پاسخ داد : من با اين مرد سر يکصد هزار دلار شرط بسته بودم که کاري خواهم کرد تا مدير عامل بزرگترين بانک کانادا در پيش چشمان ما پيراهن و زير پيراهن خود را از تن بيرون کنه!!!

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۰۷, ۱۱:۲۰ بعد از ظهر
چگونه لات بشویم(از مبتدی تا حرفه ایی)

ابتدا بايد يك مقدار تغيرات در خودتان بوجود اوريد.
1-موها از بالا و پايين بلند باشد
2-يكي از تارها به صورت دلبري آويزان باشد
(اگر مي خواهيد خوب بايستداز اب دهان استفاده كنيد )
3-اگر فك شما بزرگ،دراز،پهن و..باشد بهتر است
4-تنها نشان مردانگي شما سبيل شماست مواضبش باشيد
طريقهً نشستن:
1-انداختن هرگونه تلا به شكل افراطي الزامي است
2-كمر صاف باشد(كمي قوس به جلو)
3-نشستن بر لب جدول زروري است .ممكن است در ابتدا سخت باشد اما پس از تمرينات مداوم راحت تر مي شود
4-پيراهن هر چه دكمه كمتر داشته باشد بهتر است
يك دستكاه پخش موسيقي كران قيمت براي وسيله نقليه خود تهيه كنيد!
هنگام راه رفتن قطعا پاشنه پا روي زمين كشيده شود!
وسايلي كه در جيب شما الزاما بايد باشد:
1- چاقو ضامن دار 2-پنجه بكس 3-انگشتر 4-زنجير (اين وسيله را در جيب خود پنهان كنيد)
شما بايد هنر هاي زيادي داشته باشيد (تك چرخ زدن با موتور و بيرون دادن دود سيگار به صورت اشكال هندسي)
واين هنر ها را گاه و بي گاه در معرض نمايش عموم بگذاريد!
براي اسم مغازه از اسامي باكلاس استفاده كنيد (كله and پاچه شاپ safdar)
بعد از برخورد با فردي تميز و خوش تيپ صريعا عكس العمل نشان دهيد(سوسول ... آقا موشه..... از اتو شويي اومدي جيگر؟!)
در اخر سعي كنيد اطرافيانتان را خودتان از نو اسم گذاري كنيد!

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۰۷, ۱۱:۲۱ بعد از ظهر
ویژگی های پسران با کلاس(طنز)

یک_ برداشتن ابرو به مقدار کافی
دو_ کشیدن سیگار به همراه چوب سیگار
سه_ بحث در مورد انتخابات ریاست جمهوری امریکا
چهار_ نگرفتن ناخن های انگشتان دست
پنج_ بی اطلاعی از تماشای برنامه تلویزیونی
شش_ گوش دادن موسیقی بدون کلام
هفت_ نوشیدن نوشابه های انرزی زا
هشت_ اظهار
نه_ عدم تمایل به ازدواج
ده_ تظاهر به عصبی بودن
و...

Mohsen
۱۳۸۸-۰۶-۰۸, ۱۲:۴۵ قبل از ظهر
دانش آموز دير سركلاس حاضر ميشه. معلم بهش ميگه چرا دير اومدي؟ دانش آموز زبانش ميگيره ميگه آخه خانم لامون دوله. (راهمون دوره ) معلم ميگه عزيزم من هم لام دول بود صبح گذاشتم خونه اومدم.
قزوینیه 1 ميليون دلار از خونه يه پولدار ميدزده . روز بعد زنگ ميزنه خونه طرف ميگه : بچه ات رو بده تا پولهارو پس بديم
تركه چندتا **** سوار ميكنه كميته جلوشون رو ميگيره به خانمها ميگه شما ؟ آنها ميگن مسافريم تركه عصباني ميشه ميگه پس من **** ام ديگه.

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۰۸, ۰۸:۵۳ قبل از ظهر
شوهر نمونه !!!!!!! (طنز)

تعدادي مرد در رخت كن يك باشگاه گلف هستند
موبايل يكي از آنها زنگ مي زند
مردي گوشي را بر ميدارد و روي اسپيكر مي گذارد و شروع به صحبت مي كند
همه ساكت ميشوند و به گفتگوي او با طرف مقابل گوش مي دهند
مرد: بله بفرماييد
زن: سلام عزيزم منم باشگاه هستي؟
مرد:سلام بله باشگاه هستم
زن: من الان توي فروشگاهم يك كت چرمي خيلي شيك ديدم فقط هزار دلاره ميشه بخرم؟
مرد: آره اگه خيلي خوشت اومده بخر
زن:مي دوني از كنار نمايشگاه ماشين هم كه رد ميشدم ديدم اون مرسدس بنزي كه خيلي دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خيلي دلم ميخواد يكي از اون ها رو داشته باشم
مرد:چنده؟
زن:شصت هزار دلار
مرد:باشه اما با اين قيمتي كه داره بايد مطمئن بشي كه همه چيزش رو به راهه
زن: آخ مرسي يه چيز ديگه هم مونده اون خونه اي كه پارسال ازش خوشم ميومد رو هم واسه فروش گذاشتن 950000 دلاره
مرد: خوب برو بگو 900000 تا اگه ميتوني بخرش
زن: باشه بعدا ميبينمت خيلي دوست دارم.
مرد:خداحافظ
مرد گوشي را قطع ميكند مرد هاي ديگر با تعجب مات و مبهوت به او خيره ميشوند
بعد مرد مي پرسد: اين گوشي مال كيه؟؟؟

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۰۸, ۰۸:۵۶ قبل از ظهر
قبل ازدواج و بعد ازدواج :

قبل از ازدواج

پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: می‌خوای از پیشت برم؟
پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟
دختر: منو می‌بوسی؟
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
دختر: منو می‌زنی؟
پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی‌ام؟!
دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!
پسر: بله.
دختر: عزیزم!

بعد از ازدواج

کاری نداره! از پایین به بالا بخون!
:خنده:

yasna
۱۳۸۸-۰۶-۰۸, ۱۱:۳۸ قبل از ظهر
یا مایلید به افكار كسی كه در كنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجه شده باشیم می‌توانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت كردنشان بشناسیم‌. اما این شناخت در مواجه حضوری با دانستن بسیاری از حالات ثابت شده در علم روان‌شناسی بهترین فرهنگ نامه آدم‌شناسی را برایمان می‌گشاید. با شناخت بیشتر افراد، ارتباطمان جهت دار می‌شود و در مدت كوتاهی خواهیم توانست كه به هدف مورد نظر از این آشنایی و ملاقات نزدیك شویم‌. ایجاد رابطه صحیح باعث رشد عزت نفس در انسان می‌شود و ارتباط ما با خودمان و اطرافیان تقویت می‌شود. هر چه بهتر و كامل‌تر با خود و دیگران ارتباط برقرار كنیم‌، احساس موفقیت از ایجاد یك ارتباط صحیح و دوستانه ما را زودتر به هدفهایمان می‌رساند و باعث تعالی افكار و رفتارمان در زندگی می‌شود.

1 - فرد خوددار:
اگر شخصی دستهایش را پشت كمر قفل كند، نشان می‌دهد كه خود را به شدت كنترل كرده است‌. در این حالت او سعی دارد خشم یا احساس ناامیدی را از خود دور كند.

2 - حالت تدافعی‌:
اگر انگشتان دستها به بازو گره خورده باشد نشان دهنده حالت تدافعی در برابر حمله‌ای غیر منتظره و ناگهانی یا بی‌میلی برای تغییر چهره شخص است‌. اگر انگشتها مشت شده باشند، حالت بی میلی شدیدتر است‌.

3 - متفكر:
گره كردن دستها به دسته‌های صندلی نشان می‌دهد كه شخص سعی دارد احساس خود را مهار كند. اما قفل كردن قوزك پاها به یكدیگر حالت تدافعی است‌. این حالت بیشتر در مسافران مضطرب هواپیمای هنگام پرواز و فرود آن دیده می‌شود.

4 ـ دقت‌:
وقتی شخص انگشت سبابه را روی صورت و بقیه دستش را به صورت گره كرده در پایین صورتش قرار می‌دهد یعنی كه با دقت است‌. این حالت نشان می‌دهد كه شخص بادقت زیاد به صحبت‌های شما گوش می‌دهد و یك یك كلمات شما را می‌سنجد و در چهره او حالتی انتقادی به چشم می‌خورد.

5 - بدگمان‌:
انگشتهای گره شده زیر چانه و نگاه خیره نشان دهنده حالت تردید و دودلی است‌. او به صحبت‌های شما و صحت گفته‌هایتان تردید می‌كند. در این حالت ممكن است آرنج روی میز قرار گرفته باشد.

6 - بی‌گناه‌:
دستهایی كه روی سینه قرار گرفته باشد، بهترین نمونه برای نشان دادن و حالت بی‌گناهی و درستكاری است‌. این حالت اثر باقیمانده از شكل سوگند خوردن است كه دست را روی قلب قرار می‌دهند.

7 - مطمئن‌:
این حالت دستها در مردها نشان می‌دهد كه به آنچه كه می‌گویند اعتقاد و اعتماد كامل دارند و در خانمها كمتر دیده می‌شود. خانمها هنگامی كه دست خود را به كمر می‌زنند نشان می‌دهند كه به آنچه می‌گویند اطمینان دارند.

8 - مرموز:
دستهای به هم مشت شده زیر چانه نشان می‌دهد كه شخص نظریاتش را پنهان می‌كند و به شما اجازه می‌دهد به صحبت خود ادامه دهید، تنها هنگامی كه حرفهایتان پایان یافت به شما و نظریات شما حمله خواهد كرد.

9 - ظاهر ساز:
او آرام به نظر می‌رسد اما این آرامش پیش از توفان است‌. این حالتی است كه بیشتر رؤسا به خود می‌گیرند تا خود را به گونه‌ای به زیردستان نزدیك كنند و در عین حال جاذبه آنها نیز كم نشود.

10 - آماده و موفق‌:
قرار دادن پاها روی هر چیز (روی صندلی‌، میز، سكو و... نشانه حالت مالكیت است ‌... در یك میز گرد تنها رئیس اجازه دارد چنین حالتی داشته باشد و آرامش خود را نشان دهد.)

11 - اعتماد به نفس‌:
تكیه زدن به صندلی در حالتی كه دستها پشت سر قفل شده نشان دهنده اعتماد به نفس قوی است‌. اگر شخصی در این حالت صحبت می‌كند به گفته‌های خود اعتماد دارد و اگر به صحبت‌های شما گوش می‌دهد به خود زحمت ندهید، او خود همه ماجرا را می‌داند

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۰۹, ۰۲:۴۲ بعد از ظهر
طول عمر حيوانات
آيا مي دانيد كدام حيوان ، بيشترين طول عمر را دارد ؟

آيا ميدانيد طول عمر انواع حيوانات با هم متفاوت است ؟

آيا دلتان مي خواهد كه با طول عمر بعضي از آنها آشنا شويد ؟



جدول زير را ببينيد تا جواب سوالهاي فوق را ببينيد .

http://www.koodakan.org/Crux/danestani/pic/chera01.gif

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۱۲, ۱۰:۰۴ قبل از ظهر
تست کنکور (طنز)

تست های فرهنگی هنری

هنرپیشه معروف سینما ؟
الف) محمدرضا گلزار
ب (محمدرضا علفزار
ک) محمدرضا گندمزار
ش) محمدرضا دشت

هنرپیشه مرحوم سینما ؟
الف) رضا ژیان
ب) رضا ماکسیما
ک) رضا فولکس
ش) رضا خاور

هنرپیشه مرحوم فیلم "ممل آمریکایی" ؟
الف) نعمت الله گرجی
ب) نعمت الله ساقه طلایی
ک) نعمت الله شیرین عسل
ش) نعمت الله مینو

هنرپیشه زن معروف سینما ؟
الف) هدیه تهرانی
ب (کادوی تهرانی
ک) چشم روشنی تهرانی
ش) قابل نداره تهرانی

بازیگر چشم روشن سینما و تلوزیون ؟
الف) پارسا پیروزفر
ب) فارسا فیروزپر
ک) پارسا پیروزپر
ش) فارسا فیروزفر

یکی از آهنگ های منصور ؟
الف) دیوونه
ب (… خل
ک) منگل
ش) عجوج مجوج

خشایار اعتمادی چه سبکی می خواند ؟
الف) پاپ
ب) اسقف
ک) راهبه
ش) موبد

تست های ورزشی

کشتی گیر گردن کلفت ایران ؟
الف) عباس جدیدی
ب) عباس قدیمی
ک) عباس نیو
ش) عباس آپ تو دیت

تیم فوتبال آبادانی ؟
الف) نفت آبادان
ب) بنزین آبادان
ک) گازوئیل آبادان
ش) روغن آبادان

باشگاه انگلیسی ؟
الف) میدلزبرو
ب (میدلزبیا
ک) میدلزبودی حالا
ش) میدلزپاشو برو گمشو

بازیکن بوسنیایی سابق بایرن مونیخ ؟
الف) حسن صالح حمیدزیچ
ب) حمید صالح حسنزیچ
ک) حسن حمید صالحزیچ
ش) بابا چند نفر به یه نفر ؟؟؟

دروازه بان انگلیس در جام جهانی ١٩٩٨ فرانسه ؟
الف) دیوید سیمن
ب) دیوید سیمثقال
ک) دیوید سیگرم
ش (دیوید سیتن

مهاجم سال های دور منچستر یونایتد ؟
الف) اندی کول
ب) اندی سرشانه
ک) اندی پشت بازو
ش) اندی مرسی هیکل

مهاجم تیم ملی هلند و آرسنال ؟
الف) دنیس برگکمپ
ب) دنیس اروین
ک) دنیس وایز
ش) دنیس تریکو

تست های علمی تفریحی

مساحت دایره چقدر است ؟
الف) ٢ متر
ب) ٥/٢ متر
ک) بیشتره
ش) صبر کن بپرسم

سرعت نور چقدر است ؟
الف) خوب است
ب) بد نیست
ک) شما چطوری ؟
ش) چه خبر ؟

در بیت زیر چه صنعتی به کار رفته است ؟
" بی وفایی ، بی وفایی ، دل من از غصه داغون شده"
الف) ایهام
ب) صنعت نفت
ک) صنعت پتروشیمی
ش) صنعت آبکش سازی

شاعر قرن ده دوازده؟
الف) هاتف اصفهانی
ب) ابی اصفهانی
ک) اندی اصفهانی
ش) سیاوش قمیشی اصفهانی

فعل "خوردن" را صرف کنید ؟
الف) چشم
ب) صرف شده
ک) میل ندارم
ش) نوش جان

یکی از وسایل مربوط به فیزیک که در عینک ، تلسکوپ و میکروسکوپ به کار میرود ؟
الف) عدسی
ب) کاچی
ک) فرنی
ش) لوبیا با دوغ

دانشمندی که بین بار الکتریکی و جرم الکترون ها و سرعت حرکت آنها رابطه ای نوشت ؟
الف) تامسون
ب) واشنگتنی
ک) بمی
ش (شهسواری

شاخه ای از علم فیزیک ؟
الف (مکانیک
ب) باطری ساز
ک) بوسترساز
ش) کمک فنرساز

نویسنده "منطق الطیر" کدام شاعر است ؟
الف) عطار نیشابوری
ب) نجار نیشابوری
ک) سمسار نیشابوری
ش) کوپن فروش نیشابوری

یکی از اشکال ماده ؟
الف (گاز
ب) یخچال
ک) بخاری
ش) ماشین ظرف شویی

نام دیگر اسید فرمیک ؟
الف) جوهر مورچه
ب) جوهر مورچه خوار
ک) جوهر پلنگ صورتی
ش) جوهر سرندی پیتی

نام گاز سرد کننده یخچال های قدیمی ؟
الف) فرعون
ب) نمرود
ک) ابرهه
ش) خسرو پرویز

نام دیگر گازهای بی اثر مثل هلیم ، نئون و … ؟
الف (گازهای نجیب
ب) گازهای سر به زیر
ک) گازهای باوقار
ش) کلا بچه های خوبی هستن (مثل من)


وقت شما به پایان رسید . لطفا ماوس های خود را بالا بگیرید
قربون خودم،

yasna
۱۳۸۸-۰۶-۱۲, ۱۰:۳۹ قبل از ظهر
جديدترين تست خودشناسي
اين آخرين تست شخصيت شناسى است كه اين روزها در اروپا بين روانشناسان در جريان است. پاسخهايش هم اصلاً كار دشوارى نيست. كافى است كمى به خودتان رجوع كنيد. يك كاغذ و قلم هم كنار دستتان باشد كه بتوانيد امتيازهايى كه گرفته ايد را جمع بزنيد. حاضريد؟ پس شروع كنيد:


1ـ چه موقع از روز بهترين و آرام ترين احساس را داريد؟


الف ) صبح ب )عصر و غروب ج ) شب



۲ـ معمولاً چگونه راه مى رويد؟

الف) نسبتاً سريع، با قدم هاى بلند، ب ) نسبتاً سريع، با قدمهاى كوتاه ولى تند و پشت سر هم، ج ) آهسته تر، با سرى صاف روبرو، د ) آهسته و سربه زير، هـ ) خيلى آهسته



۳ ـ وقتى با ديگران صحبت مى كنيد؛

الف )مى ايستيد و دست به سينه حرف مى زنيد، ب) دستها را در هم قلاب مى كنيد، ج ) يك يا هر دو دست را در پهلو مى گذاريد، د ) دست به شخصى كه با او صحبت مى كنيد، مى زنيد، و هـ ) با گوش خود بازى مى كنيد، به چانه تان دست مى زنيد يا موهايتان را صاف مى كنيد.



۴ـ وقتى آرام هستيد، چگونه مى نشينيد؟

الف ) زانوها خم و پاها تقريباً كنار هم، ب) چهارزانو،

ج ) پاى صاف و دراز به بيرون، د ) يك پا زير ديگرى خم



۵ ـ وقتى چيزى واقعاً براى شما جالب است، چگونه واكنش نشان مى دهيد؟

الف ) خنده اى بلند كه نشان دهد چقدر موضوع جالب بوده، ب ) خنده، اما نه بلند،

ج ) باپوزخند كوچك، د ) لبخند بزرگ، هـ) لبخند كوچك



۶ ـ وقتى وارد يك ميهمانى يا جمع مى شويد؛

الف ) با صداى بلند سلام و حركتى كه همه متوجه شما شوند، وارد مى شويد

ب ) با صداى آرامتر سلام مى كنيد و سريع به دنبال شخصى كه مى شناسيد، مى گرديد

ج ) در حد امكان آرام وارد مى شويد، سعى مى كنيد به نظر سايرين نياييد



۷ ـ سخت مشغول كارى هستيد، بر آن تمركز داريد، اما ناگهان دليلى يا شخصى آن را قطع مى كند؛
الف) از وقفه ايجاد شده راضى هستيد و از آن استقبال مى كنيد

ب ) به سختى ناراحت مى شويد

ج ) حالتى بينابين اين دو حالت ايجاد مى شود



۸ ـ كداميك از مجموعه رنگ هاى زير را بيشتر دوست داريد؟

الف) قرمز يا نارنجى ب) سياه ج) زرد يا آبى كمرنگ د) سبز

هـ) آبى تيره يا ارغوانى و) سفيد ز) قهوه اى، خاكسترى، بنفش



۹ ـ وقتى در رختخواب هستيد (در شب) در آخرين لحظات پيش از خواب، در چه حالتى دراز مى كشيد؟

الف) به پشت ب) روى شكم (دمر) ج) به پهلو و كمى خم و دايره اى

د) سر بر روى يك دست هـ )سر زير پتو يا ملافه...



۱۰) آيا شما غالباً خواب مى بينيد كه:

الف) از جايى مى افتيد. ب) مشغول جنگ و دعوا هستيد.

ج) به دنبال كسى يا چيزى هستيد. د) پرواز مى كنيد يا در آب غوطه وريد.

هـ) اصلاً خواب نمى بينيد. و) معمولاً خواب هاى خوش مى بينيد


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امتیازات


سؤال اول: الف(
۲ امتياز)، ب (۴ امتياز)، ج (۶ امتياز)
سؤال دوم: الف (۶امتياز)، ب (۴ امتياز)، ج (۷ امتياز)، د (۲ امتياز)، ه (۱ امتياز)

سؤال سوم: الف (۴ امتياز)، ب (۲امتياز)، ج (۵ امتياز)، د (۷ امتياز)، ه (۶ امتياز)

سؤال چهارم: الف (۴ امتياز)، ب (۶امتياز)، ج (۲ امتياز)، د (۱ امتياز)

سؤال پنجم: الف (۶ امتياز)، ب (۴امتياز)، ج (۳ امتياز)، د (۵ امتياز)، ه (۲ ا متياز)

سؤال ششم: الف (۶ امتياز)، ب (۴امتياز)، ج (۲ امتياز)

سؤال هفتم: الف (۶ امتياز)، ب (۲امتياز)، ج (۴ امتياز)

سؤال هشتم: الف (۶ امتياز)، ب (۷امتياز)، ج (۵ امتياز)، د (۴ امتياز)، ه (۳ امتياز) و (۲ امتياز)، ز (۱امتياز)

سؤال نهم: الف (۷ امتياز)، ب (۶امتياز)، ج (۴ امتياز)، د (۲ امتياز)، ه (۱ امتياز)

سؤال دهم: الف (۴ امتياز)، ب (۲امتياز)، ج (۳ امتياز)، د (۵ امتياز)، ه (۶ امتياز)، و (۱ امتياز)

نتيجه گيرى


* اگر امتياز شما بالاى
۶۰ است: ديگران در ارتباط و رفتار با شما شديداً مراقب و هوشيار هستند آنها شما را مغرور، خودمحور و بى نهايت سلطه جو مى دانند، گرچه شما را تحسين مى كنند و به ظاهر مي‌گويند«كاش من جاى تو بودم!!» اما معمولاً به شما اعتماد ندارند و نسبت به ايجاد رابطه اى عميق و دوستانه بى ميل و فرارى هستند.

* اگر از
۵۱ تا ۶۰ امتياز داريد: بدانيد دوستان شما را تحريك پذير مى دانند، بدون فكر عمل مى كنيدو سريع از موضوعات ناخوشايند برآشفته مى شويد ، علاقه مند به رهبرى جمع و تصميم گيريهاى سريع داريد (هرچند اغلب درست از كار درنمى آيند!) ديگران شما را جسور و اهل مخاطره مى دانند. كسى كه همه چيز را تجربه و امتحان مى كند، از ماجراجويى لذت مى برد و در مجموع به دليل ايجاد شرايط و بستر هيجانات توسط شما، از همراهى تان لذّت مى برند.

* اگر از
۴۱ تا ۵۰ امتياز به دست آورديد: به خود اميدوار باشيد ، ديگران شما را بانشاط، سرزنده، سرگرم كننده و جالب و جذاب مى بينند. شما دائماً مركز توجه جمع هستيد و از تعادل رفتارى خوبى بهره مند هستيد. فردى مهربان، ملاحظه كار و فهميده به نظر مى رسيد. قادرهستيد به موقع باعث شادى و خوشى دوستانتان شويد و اسباب هلهله و خنده آنها را فراهم كنيد و در همان شرايط و در صورت لزوم بهترين كمك بر اعضاى گروه هستيد.

* اگر
۳۱ تا ۴۰ امتياز نصيب شما شد: بدانيد در نظر سايرين معقول، هوشيار، دقيق ، ملاحظه كار و اهل عمل هستيد. همه مى دانند شما باهوش و با استعداد هستيد اما مهمتر از همه فروتن و متواضع هستيد. به سرعت و سادگى با ديگران باب دوستى را باز نمى كنيد. اما اگربا كسى دوست شويد صادق، باوفا و وظيفه شناس هستيد. اما انتظار بازگشت اين صداقت و صميميت از طرف دوستانتان را داريد گرچه سخت دوست مى شويد اما سخت تر دوستى ها را رها مى كنيد.

* از
۲۱ تا ۳۰ امتياز : در نظر سايرين فردى زحمت كش هستيد اما متأسفانه گاهى اوقات ايرادگير هستيد. شما بسيار بسيار محتاط و بى نهايت ملاحظه كار به نظر مى رسيد. زحمتكشى كه در كمال آرامش و با صرف زمان زياد در جمع بار ديگران را بردوش مى كشيد و بدون فكر و براساس تحريك لحظه اى و آنى هرگز نظر نمى دهد. ديگران مى دانند شما هميشه تمام جوانب كارها را مى سنجيد و سپس تصميم مى گيريد.

* و اگر كمتر از
۲۱ امتياز داشتيد: ديگران شما را خجالتى، عصبى و آدمى شكاك و دودل مى دانند شخصى كه هميشه سايرين به عوض او فكر مى كنند، برايش تصميم مى گيرند و از او مراقبت مى كنند. كسى كه اصلاً تمايل به درگيرشدن در كارهاى گروهى و ارتباط با افراد ديگر را ندارد!

yasna
۱۳۸۸-۰۶-۱۲, ۱۱:۴۳ قبل از ظهر
كراك(Crack) و راه های شناخت
این افیون مخرب چیست؟
كراك (Crack) ماده ایست محرك كه از تصفیه كوكائین به دست میاد و به اشكال مختلف مصرف میشود اما کراکی که در ایران وجود دارد از مشتقات هروئین است! البته در صورتی که بصورت علمی تولید شود! كراك ماده‌ای بی‌بوست، و مصرف آن خیلی راحت تر از تریاك و یا هروئین است.

http://markazcd.persiangig.com/jadid/2qth3dw.jpg

ثرات مخرب مصرف كراك :
اعتیاد به كراك باعث از بین رفتن درد، استرس، اضطراب و احساس سرخوشى و همینطور تحرك زیاد میشود؛ افرادی كه به این ماده اعتیاد پیدا میكنند بعد از مدتی اثرات كراك در آنها همچنین اثرات دیگری كه مصرف بلند مدت این ماده بجا میگذارد اینهاست:
از بین رفتن اشتها، كاهش شدید وزن، شكنندگى پوست، پیرى زودرس، افزایش فشار خون و ترشح هیستامین كه باعث خارش در فرد میشه، كراك شدیدا باعث خواب آلودگی یا به قول معروف "چرت" میشود؛ مصرف این ماده اگر بصورت كوتاه مدت ولی مداوم باشد اثرات مخرب جبران ناپذیری روی بدن فرد مصرف كننده میگذارد مثل : عفونت اعضای داخلی بدن، پوسیدگی دندانها، سرطان حنجره و ریه و نابودی كبد.
بطور كلی تمام اجزائیكه تحت تاثیر مستقیم كراك هستند ذره ذره نابود شده و می پوسند ؛ در بعضی افراد معتاد به كراك، عفونت به حدی است كه اجزای بدنشان از هم جدا می شود و گوشت بدن دچار عفونت می گردد و به قول معروف "كرم" میزند؛ حتما شنیده اید بعضی از معتادین به كراك وقتی میمیرند آنها را غسل نمیدهند چون هنگام شستشو اجزای بدنشان از هم جدا میشود ؛ نمیدانم این مساله تا چه حد درست است اما شنیده ام مصرف چهار روز كراك باعث مى‌شود كه تاثیراتش به مدت چند سال در بدن باقى بماند و موجب اختلالات حركتی و تضعیف حس بینایى و لامسه بشود.

http://markazcd.persiangig.com/jadid/igw4ep.jpg

اثرات كوتاه مدت مصرف کراک :
معمولا بعد از مصرف كراك، احساس افزایش انرژی و سرخوشی زیاد به انسان دست میدهد، ضربان قلب بالا میرود، درجه حرارت بدن زیاد میشود، فشار خون افزایش پیدا میكند، همینطور رنگ پریدگی، كاهش شدید اشتها و لرزش به خصوص در دست ها بوجود میاید، اما این ماده تاثیر خیلی بدی روی چشمها دارد تا جائیكه در بعضی موارد به انحراف مردمك یا "لوچی كاذب" منجر میشود.

اثرات دراز مدت مصرف کراک :
كاهش شدید وزن بدن، یبوست، بی خوابی شبانه، ضعف ***ی، رنگ پریدگی، تعریق شدید، سردرد، لرزش دست ها، پریدن عضلات، آب ریزش دائمی بینی، اضطراب و بیقراری شدید، گیجی، رفتار تهاجمی، افسردگی و حتی تمایل به خودكشی از اثرات بلند مدت مصرف این ماده است.

http://markazcd.persiangig.com/jadid/9jd8cm.jpg
تاثیر مصرف كراك روی فرد :
توجه داشته باشید كه مصرف حتی یک بار کراک اعتیاد آور است!
کراک بر خلاف هروئین، تریاک، حشیش و� بدون بو می باشد و مصرف آن خیلی ساده است و به وسایل زیادی نیاز ندارد و در طی چند دقیقه قابل مصرف است! بنابر این جاسازی آن خیلی ساده است و پیدا كردن آن برای خانواده‌ها چندان راحت نیست؛ چیزی شبیه یه تکه گچ از دیوار کنده ‌شده كه توجه هیچکس را بخود جلب نمی‌كند!

نشانه های فرد معتاد به کراک :
بعد از تمام شدن آثار نشئگی اثرات زیر ظاهر میشود :
نگرانی و بیقراری شدید برای تهیه دوباره كراك، سر درد وافسردگی شدید، از بین رفتن شدید انرژی بدنی و بی اشتهایی، داشتن حس نفرت نسبت به خود

عوارض اجتماعی مصرف کراک :
معمولا افراد معتاد (به هر نوع ماده مخدر)، مواد را از راههای خلاف تهیه میكنند اما دراین مورد (مصرف كراك) فرد به دلیل توهمات زیاد و حالت هذیانی، حتی دست به كارهایی مثل دزدی و گدایی میزند و بكلی گذشته اش را فراموش میكند در حالی كه ممكن است فردی بسیار آبرومند و متشخص بوده باشد !!!

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۱۲, ۱۲:۵۷ بعد از ظهر
امان از دست ايراني ها

می‌گن یه روز جبرئیل می‌ره پیش خدا گلایه می‌کنه که:‌آخه خدا؟ این چه وضعیه آخه؟ ما یه مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر می‌کنن اومدن خونه باباشون! بجای لباس و ردای سفید، همشون لباسهای مارک‌دار و آنچنانی می‌پوشن! هیچکدومشون از بالهاشون استفاده نمی‌کنن، می‌گن بدون بنز و بی‌ام‌و جایی نمی‌رن! اون بوق و کرنای من هم گم شده، یکی از همین‌ها دو ماه پیش قرض گرفتش و دیگه ازش خبری نشد! آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو کردم. امروز تمیز می‌کنم، فردا دوباره پره از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه! من حتی دیدم بعضی‌هاشون کاسبی می‌کنن و هاله های بالاسرشون رو به بقیه می‌فروشن!

خدا میگه:‌ ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه،‌ فرزندان من هستن و بهشت به همه فرزندان من تعلق داره. این‌ها هم که گفتی خیلی بد نیست! برو یه زنگی به شیطان بزن تا بفهمی مشکل واقعی یعنی چی!

جبرییل زنگ میزنه به جناب شیطان. دو سه بار می‌ره روی پیغامگیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب می‌ده: جهنم. بفرمایید؟

جبرییل میگه:‌ آقا خیلی سرت شلوغه انگار!

شیطان آهی می‌کشه میگه:‌ نگو که دلم خونه. این ایرانی‌ها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نزاشتن! تا روم رو می‌کنم اینطرف، یه آتیشی دارن اون‌طرف به پا می‌کنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!...حالا هم که .... ای داد!!! آقا نکن! جبرییل جان من برم... اینها دارن آتش جهنم رو خاموش می‌کنن که جاش کولر گازی نصب كنن

http://forum1.free-offline.com/images/smilies/rofl.gifhttp://forum1.free-offline.com/images/smilies/rofl.gifhttp://forum1.free-offline.com/images/smilies/rofl.gif

mostafa1
۱۳۸۸-۰۶-۱۳, ۰۱:۲۸ بعد از ظهر
خیلی توبن

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۱۳, ۰۴:۵۰ بعد از ظهر
http://www.koodakan.org/Crux/danestani/pic/chera16.2.gif http://www.koodakan.org/Crux/danestani/pic/chera16.1.gif http://www.koodakan.org/Crux/danestani/pic/chera16.3.gif http://www.koodakan.org/Crux/danestani/pic/chera16.4.gif

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۱۴, ۱۱:۰۱ قبل از ظهر
ازدواج اینترنتی...(طنز)

عروس خانم دوشیزه shirin_sooskesiah_2007
آیا وکیلم شما را به مهر :
گوگل* عدد سکه بهار آزادی / یک وب کم / سند یک سایت اینترنت اختصاصی دات کام / یک مودم DSL/ اینترنت پرسرعت به اندازه طول عمر نوح! / LCD و شمعدان / یک هدست بی سیم / چهارده روم اختصاصی به نیت چهارده ... / پنج گیگا بایت میل باکس اختصاصی به نیت پنج ...
به عقد دائم آقای feri_ferferi در بیاورم ؟
جمعیت : عروس رفته آف هاش رو چک کنه!!!
حاج آقا : برای بار دوم آیا وکیلم ؟
جمعیت : عروس رفته ویروس کش آپدیت کنه!!
حاج آقا : !!!BUZZ , برای بار سوم خفم کردی آیا وکیلم ؟
عروس : با اجازه بزرگترهای Room بله

مصطفی خانی
۱۳۸۸-۰۶-۱۴, ۱۱:۱۹ بعد از ظهر
با اجازه Anius (http://www.bodybuilder.ir/forum/member.php?u=1027) جان


چون من این سایت رو خیلی دوست دارم می خوام یه مطلبی که از سایت پرطرفدار
o m i d 2 0 . i r خوندم رو برای بچه های عزیز سایت بزارم ( البته به داستان Anius (http://www.bodybuilder.ir/forum/member.php?u=1027) جان نمی رسه )

الو ... الو ... سلام

کسی اونجا نیست ؟؟؟

مگه اونجا خونه ی خدا نیست ؟

پس چرا کسی جواب نمیده ؟

یهو یه صدای مهربون بگوش كودك نواخته شد! مثل صدای یه فرشته ...

- بله با کی کار داری کوچولو ؟

خدا هست ؟ باهاش قرار داشتم، قول داده امشب جوابمو بده

- بگو من میشنوم

کودک متعجب پرسید : مگه تو خدایی ؟ من با خود خدا کار دارم ...

- هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم

صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره ؟؟؟

- فرشته ساکت بود.

بعد از مکثی نه چندان طولانی گفت نه خدا خیلی دوستت داره.

مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟

بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست و بر روی گونه اش غلطید

و با همان بغض گفت :

اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه میکنما ...

بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت شكسته شد :

ندایی صدایش در گوش و جان كودك طنین انداز شد :

بگو زیبا بگو.

هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو ...

دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد و گفت :

خدا جون خدای مهربون،

خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم

تو رو خدا ...

چرا ؟

ولی این مخالف با تقدیره.

چرا دوست نداری بزرگ بشی؟

آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم

قد مامانم، ده تا دوستت دارم.

اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟

نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟

نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟

مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.

مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم.

مگه ما با هم دوست نیستیم؟

پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟

خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟

مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد ؟!

خدا پس از تمام شدن گریه های کودک :

آدم ، محبوب ترین مخلوق من ، چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه ،

کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت.

کاش همه مثل تو مرا برای خودم و نه برای خودخواهی شان میخواستند. دنیا خیلی برای تو کوچک است ...

بیا تا برای همیشه کوچک بمانی و هرگز بزرگ نشوی ...

و کودک کنار گوشی تلفن، درحالی که لبخندی شیرین بر لب داشت در آغوش خدا به خوابی عمیق و شگفت انگیز فرو رفته بود

منبع امید 20

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۱۴, ۱۱:۲۳ بعد از ظهر
دوست عزیز اجازه ما هم دست شما خواهش میکنم:گل رز:
البته جای پست شما اینجا بود که به این قسمت منتقل کردم.با سپاس:گل رز:

navid_a
۱۳۸۸-۰۶-۱۶, ۰۲:۴۰ قبل از ظهر
1-خانوم شماره بدم پاره میکنی؟

2- خانوم ببخشيد مستقيم از كدوم طرفه

3- خانوم شماره ی کفشمو بدم؟

4- (در برخورد با چنتا دختره زیبا) هنوز فصله هلو نشده

5- (در برخورد با چنتا دختره کم سن) اِ مهد كودك تعطيل شد شما اومدین بیرون.

6- حاج خانومم ماچ خانوم

۷- آهاي خانوم كجا كجا

۸- از اون بالا كفتر مي‌آيد

۹- آخ چشم ..فدات بشم

۱۰- نازتو بخورم ..شب شام نخورم

11- خانونم شما دو تا سه قلوئید؟

13- اين روزها همه به من شماره مي‌دهند شما چطور

12- دهات چه خبر؟

14- فدات و بخورم

15- قربونت بچسبم

16- فدات بگردم

17- خودت مگه خواهر مادر نیستی؟

18- خانوم جیگرتو واسم بلوتوث میکنی؟

19- جیگرتو یواشکی بخورم

20- ببخشید شما چقدر شبیه دوست دختره آیندهء من هستین

21-هندونه بیار قاچ کنم لباتو بیار ماچ کنم (new)

اینم چند تا متلک که به دخترهای دماغ عملی میتونید بندازید!

1-خانوم شما بینیتونو ختنه کردید؟

2-خانوم شما دماغتونو مدل خوکی عمل کردید؟

3-خانوم میاید دماغامون عوض؟

4-اینو صافکاری کرده که بعدا درخت بکاره

5-اینو دماغشو تازه خریده برچسبش و نکنده

6-خانوم کلیه هاتو فروختی دماغتو عمل کردی؟


8-میبخشید خانوم دماغتونو خر گازگرفته؟

9-ده بار دیگه دماغت وعمل کنی تازی میشی مثل اِبی

10-خانوم بینیتون افتاده چسب زدین؟

11-خواستی ماشین بخری وانت بخر بینیت و بندازی عقب

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۱۷, ۰۶:۰۸ بعد از ظهر
http://i28.tinypic.com/b7fb54.jpg



1- يهو نگاه ميکني مي بيني خانوادت که 3 نفر بيشتر نيستن 5 خط موبايل دارن!
2 - واسه همکارت ايميل مي فرستي،در حالي که ميز بغل دستي تو نشسته !
3 - رابطت با اقوام و دوستاني که ايميل ندارن کمتر و کمتر ميشه تا به حد صفر برسه!
4 - ماشينت رو جلوي در خونه پارک مي کني بعدش با موبايلت زنگ ميزني خونه که بيان کمک چيزايي رو که خريدي ببرن داخل !
5 - هر آگهي تلويزيوني يه آدرس اينترنتي هم داره !
6 - وقتي خونه رو بدون موبايلت ترک ميکني ، استرس همه وجودت رو مي گيره و با سرعت برمي گردي که موبايلت رو برداري...، بدون توجه به اينکه حد اقل 10 سال از عمرت رو بدون موبايل گذروندي !!!
8 - صبح ها قبل از خوردن صبحونه اولين کاري که مي کني سر زدن به اينترنت و چک کردن ايميل و فيس بوکته !
9 - الان در حاليکه اين مطلبو رو مي خوني، سرت رو تکون ميدي و لبخند ميزني !
10 - اينقدر سرگرم خوندن اين مطلب بودي که حتي متوجه نشدي اين ليست شماره 7 نداره !
11 - الان دوباره برگشتي بالا که چک کني شماره 7 رو داشته يا نه !
12 - من مطمئنم که اگه دوباره برگردي بالا حتماً شماره 7 رو پيداش مي کني،بخاطر اينکه خوب بهش توجه نکردي !!
13 - دوباره برميگردي بالا ولي شماره 7 رو پيدا نمي کني...، خوب من شوخي کردم ولي نشون ميده که تو به خودت هم اعتماد نداري و هرچي بقيه مي گن باور مي کني.
14 - مطمئنم اگر اين مطلب رو ادامه بدم مي خواين يه بلايي سرم بياري !!!
پس ...
.....
....
...
..

navid_a
۱۳۸۸-۰۶-۱۸, ۰۳:۰۳ بعد از ظهر
غضنفر ميره کلانتري ميگه طوطي من گم شده. ميگن خوب حالا چيکار کنيم؟؟؟ ميگه هيچي فقط اومدم بگم فحش ناموسی که به آخوندا ميده نظر شخصي خودشه !!!


========================================

يه دختربه دوست پسرش ميگه اگه پاي راست من ناهار باشه و پاي چپ من شام تو کدومو ميخوري . پسره ميگه من ترجيح ميدم عصرانه بخورم !

========================================


بيا بريم شهر - کدوم شهر؟ - همون شهري که خُل بسيار داره - آي بله! - گشتِ ارشاد به من هم کار داره - آي بله! حرفِ زورش را ببين جاده‌ي دورش را ببين هاله‌ي نورش را ببين - عمو محمود مگر آزار داره - آي بله...

========================================


محمود نگو بلا بگو دشمن جون ما بگو اخلاق بد، روي سياه، زبون دراز، واه واه واه نه محسن و نه كروبي، نه ميرحسين موسوي هيچكي باهاش رفيق نبود با اين همه سرمايه گند زده بود از پايه موسوي گفت: ـ محمود مي آي قاطي آدما؟ ـ نه نمي‌يام، نه نمي‌يام ـ‌ خودتو مي‌خواي اصلاح كني؟ ـ نه نمي‌خوام، نه نمي‌خوام كروبي گفت: ـ مي‌خواي يه كم تغيير كني؟ ـ نه نمي‌خوام، نه نمي‌خوام رضايي گفت: ـ‌ اخلاقتو خوب مي‌كني؟ ـ نه ...

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۶-۱۸, ۱۰:۰۸ بعد از ظهر
:خنده::خنده::خنده::خنده::خنده::خنده:
وای خدا دلم درد گرفت از خنده خیلی باحال بود

یارو به دوستش ميگه: اصغر، قربون دستت، برو عقب ماشين ببين چراغ راهنما ماشين كار ميكنه يا نه. اصغر ميره عقب ماشين، ميگه: !!! ...كار مي‌كنه، كار نَمي‌كنه، كار مي‌كنه، كار نَمي‌كنه :پوزخند:

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۶-۱۸, ۱۰:۱۰ بعد از ظهر
به مرد بودن خود افتخار کنید



هميشه از نام خانوادگي شما استفاده مي‌شود.
مدت زمان مكالمه‌ي تلفني شما حداكثر30 ثانيه است.
براي يك مسافرت يك هفته اي تنها يك ساك كوچك دستي نياز داريد.
در تمام شيشه هاي مربا و ترشي را خودتان باز مي‌كنيد.
دوستان شما توجهي به كاهش يا افزايش وزن شما ندارند.
***يت شما در موقع مصاحبه‌ي استخدام مطرح نيست.
لازم نيست كيفي پر از لوازم بي استفاده را همه جا به دنبالتان بكشيد.
ظرف مدت 10دقيقه مي‌توانيد حمام كنيد و براي رفتن به مهماني آماده شويد.
همكارانتان نمي‌توانند اشك شما را در بياورند.
اگر در 34 سالگي هنوز مجرديد، احدي به شما ايراد نمي‌گيرد.
رنگ اجزاء صورت شما در هر صورت طبيعي است.
با يك دسته گل مي‌توانيد بسياري از مشكلات احتمالي را حل كنيد.
وقتي مهمان به خانه‌ي شما مي‌آيد لازم نيست اتاق را مرتب كنيد.
بدون هديه مي‌توانيد به ديدن تمام اقوام و دوستانتان برويد.
مي‌توانيد آرزوي هر پست ومقامي را داشته باشيد.
حداقل بيست راه براي بازكردن در هر بطري نوشابه‌ي داخلي يا خارجي بلد هستيد.
ضرورتي ندارد روز تولد دوستانتان را به خاطر داشته باشيد.
بالاخره روزي يك پيرمرد موفق خواهيد شد... و اگر خوب فكر كنيد مي بينيد كه صدها دليل محكم ديگر وجود دارد كه شما به مرد بودن خود افتخار كنيد

مصطفی خانی
۱۳۸۸-۰۶-۲۵, ۱۲:۲۳ بعد از ظهر
ابوالحسن محمد بن عمرو ، با سند خود از امام رضا ، امام کاظم ، از امام صادق ، از امام باقر ، از امام سجاد ، از امام حسین نقل فرموده : (( علی بن ابی طالب علیه السلام در مسجد کوفه بودند که مردی شامی برخاسته عرض کرد )) : ای امیر مومنان پرسشهایی دارم .
فرمودند : بپرس تا بفهمی نه انکه بیازاری –
(( مردم خیره و با توجه می نگریستند - ))
عرض کرد : اولین چیزی که خدای متعال آفرید چه بود ؟
فرمود : نور
عرض کرد : پس آسمانها را از چه آفرید ؟
فرمود : از ( ماده ای چون ) بخار آب
عرض کرد : زمین را از چه آفرید ؟
فرمود : از ( ماده ای چون ) کف آب
عرض کرد : کوهها را از چه آفرید ؟
فرمود : از ( ماده ای چون ) امواج آب
عرض کرد : چرا مکه را امّ القری گویند ؟
فرمود : چون زمین از زیر مکه گسترده شد
پرسید : آسمان دنیا از چیست ؟
فرمود : از موج کور
پرسید : درازا و پهنای آفتاب و ماه چقدر است ؟
فرمود : صد فرسخ در نهصد فرسخ را در بر می گیرد
پرسید : درازا و پهنای ستاره چقدر است ؟
فرمود : دوازده فرسخ در دوازده فرسخ
پرسید : رنگ و نامهای هفت آسمان چیست ؟
فرمود : نام آسمان دنیا (( رفیع )) و به رنگ آب و دود است ،
نام آسمان دوم (( فیدوم )) و به رنگ مس است ،
نام آسمان سوم (( ماروم )) و به رنگ صورت است ،
نام آسمان چهارم (( ارفلون )) و به رنگ نقره است ،
نام آسمان پنجم (( هیعون )) و به رنگ طلا است ،
نام آسمان ششم عروس و به رنگ یاقوت سبز است ،
و نام آسمان هفتم ((عجماء )) و به رنگ در سفید است .
پرسید : نانم پدر جنیان چیست ؟
فرمود : شومان او از زلال آتش آفریده شد
پرسید : نام ابلیس در آسمان چه بود ؟
فرمود : حارث
پرسید چرا آدم را آدم گویند ؟
فرمود : چون از أدیم ( : قشر ) زمین آفریده شد
پرسید : خدای سبحان کدام یک از پیامبران را ختنه شده آفرید ؟
فرمود : آدم ، شیث ، ادریس ، نوح ، سام بن نوح ، ابراهیم ، داوود ، سلیمان ، لوط ، اسماعیل ، و محمد ختنه شده زاده شدند .
پرسید : عمر آدم چقدر بود ؟
فرمود : نهصد و سی سال
پرسید : اولین کسی که شعر گفت که بود ؟
فرمود : آدم
پرسید : آدم چند بار حج کرد ؟
فرمود : با پای پیاده هفتاد بار حج رفت ، در اولین حج ( پرنده ای شکاری به نام ) صُرد با خود داشت که او را به جاهای آب و چشمه راهنمایی می کرد و این پرنده با او از بهشت آمد و او خوردن صرد یا پرستو را حرام کرد
در این میان مرد شامی دیگر آمد و پرسید :
اولین رستنی که در زمین روئید چه بود ؟
فرمود : دبا که همان کدو است
پرسید : اولین نفر آسمانی که حج کرد که بود ؟
فرمود : جبرئیل
پرسید : ارجمند ترین و بدترین دره روی زمین کدامها هستند ؟
فرمود بهترین دره سر ندیب که آدم در آن هبوط کرد و بدترین آن دره برهوت در یمن است که از دره های جهنم است
پرسید : آن زندان که زندانی خود را با خود برد کدام است ؟
فرمود : نهنگی که زندانی خود _ یونس بن متی _ را با خود برد
پرسید : آن شش جاندار که در رحم مادر نجنبیدند کدامند ؟
فرمود : آدم ، حوا ، قوچ ابراهیم ، عصای موسی ، ناقه صالح و خفاشی را که حضرت مریم پرداخت و دمید و به امر خدای سبحان به پرواز در آمد
پرسید : چیزی که نه انس بود نه جن و به آن دروغ بستند کدام است ؟
فرمود : گرگی که برادران یوسف به آن دروغ بستند
پرسید : چیزی که نه انس بود نه جن و به آن وحی شد کدام است ؟
فرمود : زنبور عسل
پرسید : پاکترین نقطه روی زمین که نماز در آن روا نیست کدام است ؟
فرمود : بام مکه
پرسید : جایی که فقط یک بار آفتاب در آن تابید و دیگر هرگز نتابید کدام است ؟
فرمود : کف دریایی که موسی شکافت
پرسید : اولین کسی که فرمان ختنه داد که بود ؟
فرمود : حضرت ابراهیم
پرسید اولین کسی که کفش پوشید که بود ؟
فرمود : حضرت ابراهیم
پرسید : انکه گوشت و خون ندارد ولی نفس می کشد چیست ؟
فرمود : صبح است وقتی که دم می زند
در این حین با برخاسته شدن این فرد شخص سومی نشست و پرسید :
اولین کسی که ناگهانی مرد که بود ؟
فرمود : حضرت داوود که در روز چهارشنبه که پای منبر درگذشت
پرسید : آن چهار چیزی که از یک دیگر سیر نمی شوند کدامند ؟
فرمود : زمین از باران ، ماده از نر ، چشم از نگاه و دانشمند از دانش
پرسید : اولین کسی که کردار زشت قوم لوط را کرد که بود ؟
فرمود : ابلیس که لواط داد
پرسید : بغبغوی افسونگر کبوتر چه معنی دارد ؟
فرمود : به ساز نوازان ، فلوت دمان ، آوازه خوانان زن و تار زنان نفرین می کند
پرسید : چرا دم بز بالا و شرمگاهش پیداست ؟
فرمود : چون نوح خواست بز را داخل کشتی کند ، سر پیچی کرد و مورد غضب قرار گرفت
منبع مطالب فوق از کتاب فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام بود که پرسش و پاسخ های متداول و زیادی رو شامل میشد که بنده فقط گزیده ای از اینها رو ارائه دادم

مصطفی خانی
۱۳۸۸-۰۶-۲۵, ۱۲:۲۵ بعد از ظهر
نظر تون درباره این عکس چیه ؟


http://www.img98.com/images/d8ekgtfiwvjkze6iz2.jpg

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۲۵, ۰۵:۲۷ بعد از ظهر
کدوم عکس من که عکسی نمیبینم؟:متفکر:

H I R B O D
۱۳۸۸-۰۶-۲۵, ۰۵:۵۷ بعد از ظهر
نظر تون درباره این عکس چیه ؟


http://www.img98.com/images/d8ekgtfiwvjkze6iz2.jpg


مونتاژ جالبیه

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۲۵, ۰۶:۵۸ بعد از ظهر
آهان الان دیده شد,الان رنده میشه که:خنده:

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۶-۲۷, ۰۷:۰۹ بعد از ظهر
باسنم مور مور شد این عکس رو دیدم :خنده:

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۷-۰۴, ۱۰:۰۳ بعد از ظهر
می دونم این مطلب یکم شاید قدیمی باشه ولی به نظرم قشنگ اومد گفتم بذارمش اگه نخونده باشید حیفه


چرا وقتی باطری کنترل تلویزیون تموم می شه دکمه های اونو محکمتر فشار میدیم؟

چرا اگر به کسی بگید که در فضا 4 میلیارد ستاره وجود داره باورش میشه ولی اگر بهش بگید رنگ دیوار خیسه خودش با دست امتحان می کنه تا مطمئن بشه؟

چرا برای انجام مجازات اعدام با تزریق آمپول سمی،از سرنگ استریل استفاده میکنن؟

چرا تارزان ریش و سیبیل نداره؟

آیا میشه زیر آب گریه کرد؟

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۷-۱۱, ۰۹:۰۵ بعد از ظهر
اگه تو یه شب بارونی با ماشین در حال رانندگی بودین و تو یه خیابون فوق العاده خلوت که هیشکی ازش عبور نمیکرد سه نفر رو دیدین-......یه پیرزن پیر و مریض که باید بره بیمارستان- یکی از دوستای صمیمی تون که سالها ازش خبر نداشتین و خیلی انتظارش رو کشیدین- و معشوق تون- که پیاده واستاده و منتظر ماشین بودن. شما چیکار میکردین؟ کی و سوار ماشینتون کرده و به مقصد خودتون میرفتین!؟
قبل از حدس زدنتون این چند تا شرایط رو هم بخونین:
یک: تو اون خیابون موبایل-چه ایرانسل-چه همراه اول و...- آنتن نمیده!
دو: فقط اجازه دارین یک نفر رو سوار ماشین کنین!
سه: پیرزن پاش لب گوره! گناه داره!
چهار:شما اجازه برگشت به خیاون قبلی رو ندارین!

بد نیست ببینین مغز شما چقدر کشش داره!؟

شاید بگین گور پدر پیرزن .....معشوق رو همیشه میبینین و برین با دوستتون!
یا شاید بگین اصلا به روی خودتون نمیارین که دوستتونو دیدین و با معشوق میرین ددر!
شاید هم آدم دلسوزی هستین و پیرزنو سوار میکنین!
و یا میگین شتر دیدی ندیدی و از اون خیابون میری!

ولی جواب درست، کامل و بهترین جواب اینه:

شماره و نشونی دوست قدیمی تونو ازش میگیرین؛ سوئیچ ماشین و میسپرین دستش تا اون پیرزن رو برسونه! بعد خودتون هم با دلبر میرین عشق و حال!!!

navid_a
۱۳۸۸-۰۷-۱۴, ۱۱:۲۰ بعد از ظهر
اگه گفتي چرا هويج نارنجيه ؟ چون بهش مياد!!!
حالا اگه گفتي چرا يخچال سفيده؟ براي اينکه با هويج اشتباه نشه

navid_a
۱۳۸۸-۰۷-۱۴, ۱۱:۲۰ بعد از ظهر
شهادت جان سوز، جان گداز ، جان كاه ، جان اف كندي ، جان فورد ، جان تراولتا ، جان علي ، جان نثار ، جان من ، جان هرکی دوست داری سرکاری

navid_a
۱۳۸۸-۰۷-۱۴, ۱۱:۲۱ بعد از ظهر
تف به این زندگی
تف به نامردی
تف به دلتنگی
تف به جدایی
...
تف برسون، تفم تموم شد!

navid_a
۱۳۸۸-۰۷-۱۵, ۰۹:۱۷ قبل از ظهر
یارو میخواسته یك كبریت سوخته رو روشن كنه، هرچی میزد روشن نمیشد.
رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید كبریتش خرابه!
میگه: نه بابا، همین پنج دقیقه پیش روشن شد !!!

navid_a
۱۳۸۸-۰۷-۱۵, ۰۹:۱۹ قبل از ظهر
اصفهانیه میره سربازی، وقتی برمی‌گرده بابا و داداشش رو می‌بینه که با کلی ریش جلوی در هستند. می‌زنه زیر گریه و میگه: من طاقتشو دارم. بگین چی شده؟

باباش میگه: آخه احمق! چرا ریش تراشو با خودت برده بودی؟

navid_a
۱۳۸۸-۰۷-۱۵, ۰۹:۱۹ قبل از ظهر
از یه تازه داماد ميپرسن: نظرت در باره دوران نامزدی چيه؟ ميگه:‌ ای بابا! مثل اينه كه بابات برات دوچرخه بخره ولی نگذاره سوارش بشي!

navid_a
۱۳۸۸-۰۷-۱۵, ۰۹:۲۰ قبل از ظهر
غضنفر میره موزه لوور فرانسه. بعد از چند ساعت خسته میشه یه صندلی خالی می‌بینه و میره میشینه. مامور موزه با سرعت به طرفش میاد و بهش میگه: آقا پاشو ، پاشو ببینم. این صندلی ناپلئونه.
غضنفر میگه: خیلی‌خُب بابا! .... هر وقت اومد بلند میشم !!!

navid_a
۱۳۸۸-۰۷-۱۵, ۰۹:۲۰ قبل از ظهر
زن یارو بهش میگه: شوهر همسایه، هر روز صبح که می‌خواد از خونه بره بیرون زنش رو بوس می کنه، تو چرا این کار رو نمی‌کنی؟
یارو میگه: آخه من که زن همسایه رو خوب نمی‌شناسم.!!!

navid_a
۱۳۸۸-۰۷-۱۵, ۰۹:۲۱ قبل از ظهر
غضنفر دو تا گوشش سوخته بوده، ميره دكتر. دكتره ميپرسه: چرا اينجوری شدي؟ غضنفر ميگه: آقای دكتر داشتم اتو ميكردم خانم تلفن زد، من به جای اينكه گوشی رو بذارم رو گوشم اتو رو گذاشتم! دكتره ميگه: خوب اون گوشت ديگه چرا سوخته؟! ميگه: آخه خانم دوباره زنگ زد!

navid_a
۱۳۸۸-۰۷-۱۵, ۰۹:۲۲ قبل از ظهر
یارو به البرادعی رئیس آژانس انرژی هسته‌ای میگه: تو واقعا دکتری؟!
اونم با افتخار میگه: بله من دکتر هستم.
یارو میگه: خوب بدبخت پس چرا تو آژانس کار می‌کنی؟!!!

navid_a
۱۳۸۸-۰۷-۱۷, ۰۲:۱۲ بعد از ظهر
لعنت به مستراحی که برچسب قرمز و آبی شیرش برعکس خورده باشد.

لعنت به مستراحی که سوسک ها بدون اطلاع و هماهنگی سرشان را از چاه بیرون بیاورند.

لعنت به مستراحی که مرکز کانونی تحدّب کاسه اش روی صورت آدم باشد.

لعنت به مستراحی که قبل از نشستن کسی درش را بزند.

لعنت به مستراحی که آبش برود و آفتابه اش خالی باشد.

لعنت به مستراحی که پشت درش نوشته باشند: «لعنت بر پدر و مادر کسی که در این مکان ب... .»

لعنت به مستراحی که صدا را 56 مرتبه اکو کند.

لعنت به مستراحی که شیلنگش از هفت جا سوراخ شده باشد.

لعنت به مستراحی که سر شیلنگش همیشه توی چاهش افتاده باشد.

لعنت به مستراحی که فاصله کاسه اش از دیوار پشتی فقط یک سانت باشد.

لعنت به مستراحی که فشار شیر آبش مثل شیر سماور است.

لعنت به مستراحی که بدون آن بنی بشر هیچ چی نیست.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
دوست عزیز این روزها همه تشکر میکنن شما چطور؟

navid_a
۱۳۸۸-۰۷-۲۳, ۰۷:۴۹ بعد از ظهر
به غضنفر می گن تا حالا گول خوردی؟ میگه آدم که گول نمی خوره! گول آدمو می خوره!

يه دختره به يه پسره ميگه اگه منو بوس كني واسه هميشه براي تو ميمونم
پسره ميگه: ممنونم از هشداري كه بهم دادي !!!

اگر خري تو را بوسه كند بهتر آن است بوسه اي تو را خر كند !!!

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۸-۰۴, ۰۸:۴۱ بعد از ظهر
" اگر بیش از یک ر اه برای انجام کاری انجام کاری وجود داشته باشد و یکی از آنها به فاجعه منجر شود ، شخص از همان راه استفاده خواهد کرد."

این جمله قانون اصلی مورفی ست که به طور خلاصه این طور هم بیان شده است : هر چیزی که امکان خراب شدنش وجود دارد ،خراب می شود .

عبارت اخیر میان هکرها هم از محبوبیت خاصی برخوردار است . این شبه قانون بدبینانه که به قانون فینگر هم مشهور است برداشتی ست از اصل دوم ترمودینامیک که می گوید : بی نظمی در جهان رو به افزایش است .
قانون مورفی در سال 1949 و در پایگاه نیروی هوایی ادواردز شکل گرفت . نام قانون هم از نام کاپیتان ادوارد ای . مورفی گرفته شده است . مورفی مهندس هوا فضا بود که آن زمان در پروژه ای منسوب به ام ایکس 981 کار می کرد .هدف این پروژه تعین مقاومت انسان در برابر سقوط ناگهانی بود . در یکی از سخت ترین آزمایشهای پروزه تکنسینی تمام سیمها را برعکس وصل کرد و درنتیجه آزمایش بی نتیجه ماند.ادوارد مورفی درباره این تکنسین گفت : " اگر یک راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشد ،همان یک راه را پیدا میکند." و قانون مورفی همانجا شکل گرفت.


قوانین مورفی :

نان کره مالیده شده از روی کره ای اش به روی فرش سقوط می کند ؛هر چه فرش گران تر باشد این احتمال هم بیشتر می شود .
اگر در توده یا کپه ای به دنبال چیزی بگردی ،چیز مورد نظر حتماٌ در ته قرار دارد .
روزی که چترت را فراموش کنی باران می بارد .
هیچ کاری آنطور که به نظر می رسد ساده نیست .
وقتی در ترافیک گیر کرده ای لاینی که تو در آن هستی دیرتر راه می افتد .
هر کاری بیش آنچه فکرش ر امی کنی یا دو برابر آنچه باید وقت می برد مگر اینکه آن کار ساده به نظر برسد که در آن صورت سه برابر وقت می گیرد .
هر چیزی که بتواند خراب شود خراب می شود آن هم در بدترین زمان ممکن .
اگر فاجعه های مختلفی امکان وقوع داشته باشند ،آنچه بیشترین آسیب را در بر خواهد داشت رخ خواهد داد .
اگر چیزها را به کار خود رها کنی ، از بد به بدتر پیش خواهند رفت .
اگر جایی توقف کنی آدرسی از کسی بپرسی و آنها بگویند " ممکن نیست پیدایش کنی " مطمئن باش هرگز پیدایش نخواهی کرد .
اگر چیزی را مقاوم در برابر حماقت احمق ها بسازی احمق باهوش تری پیدا می شود و کارت را خراب می کند.
اگر شلوارت را بدون نگاه کردن بپوشی حتماٌ چپه می پوشی .
در صورتی که شانس انجام درست یک کار پنجاه پنجاه باشد ، احتمال غلط انجام دادن آن نود در صد است .
وسایل نقلیه اعم از اتوبوس ، قطار ، هواپیما و.. همیشه دیرتر از موعد حرکت می کنند مگر آنکه شما دیر برسید ؛ در این صورت درست سر وقت رفته اند.
اگر به نظر می رسد همه چیزها خوب پیش می روند حتماً چیزی را از قلم انداخته ای .
احتمال بد پیش رفتن کارها نسبت مستقیمی با اهمیت آنها دارد.
هر وقت خودت را برای انجام دادن کاری آماده کرده ای ناچار می شوی اول کار دیگری را انجام دهی .
فلسفه مورفی : لبخند بزن ...فردا روز بدتری است .
اگرسه طرح را به مشتری ات نشان بدهی طرحی را انتخاب می کند که انتخاب آخر توست.
اگر دو طرح را نشان بدهی خواهان طرح سوم است . اگر طرح سومی ارائه کنی یکی از دو طرح اول را انتخاب می کند .
دیسک مشتری در سیستم تو خوانده نمی شود .
اگر برای خواندن آن نرم افزار پیچیده ای روی سیستمت نصب کنی آخرین باری خواهد بود که چنین دیسکی به دستت می رسد .
این قانون مورفی تو کارای من که صدق میکنه شمارو نمیدونم چطور:لبخند:

mahdij
۱۳۸۸-۰۸-۰۶, ۰۱:۲۰ قبل از ظهر
هر وقت خودت را برای انجام دادن کاری آماده کرده ای ناچار می شوی اول کار دیگری را انجام دهی .

این اتفاق هر با که من می خواهم برای یک مسابقه بدنسازی آماه بشم اتفاق می افته به جون خود مورفی ( دانشگاه ، تاهل ، تغییرات تو محیط کار، مصدومیت، بیماری , استرس، همه از آدم توقع دارند و.... هیچ کدوم بهونه نیست!!)

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۸-۰۹, ۰۶:۲۰ بعد از ظهر
پیامد های زلزله در نقاط مختلف دنیا

با توجه به این‌که چند روز پیش در تهران زلزله آمد، امروز به بررسی زلزله در کشورهای مختلف جهان می‌پردازیم.


ونزوئلا:
زلزله می‌آید. ایران ضمن همدردی با ملت فهیم ونزوئلا، برای آن‌ها حدود دو میلیون خانه‌ی پیش‌ساخته و مقادیر خفنی بیسکویت و کلوچه‌ی لاهیجان و کنسرو ارسال می‎کند. قرار می‌شود تمام مردم ایران یا یک لقمه از غذایشان را به آن‌ها بدهند یا دولت خودش به زور یک لقمه از غذای ملت بزند و به آن‌ها بدهد. رئیس جمهور ونزوئلا هم لبخند می‌زند و با اوباما دست می‌دهد!


اسپانیا:
زلزله می‌آید. هیچ‌کس بر اثر آن کشته و زخمی نمی‌شود و فقط چند تا گاو به خیابان می‌آیند. مردم پارچه‌ی قرمز نشان می‌دهند و برای تفریح می‌دوند. گاوها صد و هشتاد نفر را کشته و دو هزار نفر را زخمی می‌کنند!


افغانستان:
زلزله می‌آید. سیصد هزار نفر کشته می‌شوند. القاعده مسئولیت زلزله را بر عهده می‌گیرد. نیروهای آمریکایی تمام کوهستان‌های افغانستان را بمباران می‌کنند و سیصد هزار نفر دیگر از جمله بن‌لادن را در این درگیری‌ها از بین می‌برند. بعد از چهار ساعت پس‌لرزه‌ی فسقلی دیگری می‌آید و بن‌لادن مسئولیت آن را هم بر عهده می‌گیرد!


ژاپن:
اخبار ژاپن اعلام می‌کند که از امروز به مدت یک ماه، هر روز زلزله‌ای به بزرگی هشت و نیم ریشتر، توکیو را خواهد لرزاند. ساکنان توکیو زیر لب می‌گویند سوسکی بابا و برای امتحان کردن مقاومت ساختمان‌ها، سه ریشتر هم خودشان به صورت دستی به زلزله اضافه می‌کنند. یک دستگاه هم درست می‌کنند که جو را تبدیل به آب‌جو کند و موقع زلزله بیشتر سر حالشان بیاورد!


امارات:
زلزله می‌آید. نیمی از کشور نابود می‌شود. دور ساختمان‌های مخروبه نوار زرد می‌کشند و آن‌ها را به مکان توریستی تبدیل می‌کنند. ایرانی‌ها از این مکان‌ها دیدن می‌کنند و اماراتی‌ها با پول حاصل از صنعت توریسم، یک کشور دیگر درست می‌کنند!


فرانسه:
زلزله قرار است تا چند روز دیگر بیاید. تمام مردم اعتصاب می‌کنند و خواستار منع وقوع زلزله در کشورشان می‌شوند. حمل و نقل عمومی مختل می‌شود. در نهایت زلزله تسلیم خواست مردم می‌شود و دیگر نمی‌آید!


آمریکا:
زلزله می‌آید. هیچ‌کس کشته و زخمی نمی‌شود اما دو نفر و نصفی بی‌خانمان می‌شوند. تلویریون ایران ده بار این خبر را پخش می‌کند و سیاست‌های باراک اوباما، جرج بوش، کلینتون و ... و کریستف کلمب مورد انتقاد شدید قرار می‌گیرد! وزیر خارجه‌ی آمریکا خطر تروریسم را گوشزد می‌کند و دوباره افغانستان را بمباران می‌کنند!


فلسطین:
زلزله می‌آید. کسی خانه ندارد تا بی‌خانمان شود! یازده هزار نفر از نیروهای غیرنظامی کشته می‌شوند. قطعنامه‌ای توسط تمام کشورهای جهان با امضای ایران صادر شده و کشتار غیرنظامیان محکوم می‌گردد. در انتهای این قطعنامه تأکید می‌شود که در صورت تکرار زلزله، عواقب بسیار بدی در انتظار رژیم صهیونیستی خواهد بود! ششصد میلیون دلار کمک مالی هم توسط همان تمام کشورهای جهان صورت می‌گیرد!


سوئیس:
زلزله می‌آید. دسته‌ی عینک چهار نفر از ساکنان می‌شکند. از سوی دولت به تمام شهروندان سوئیس مبلغ سه میلیون یورو وام بلاعوض پرداخت می‌شود. کل کابینه از مردم عذرخواهی کرده و ضمن پذیرش مسئولیت تمام اتفاقات، دسته‌جمعی استعفا می‌دهند!


کلمبیا:
زلزله می‌آید. تمام جمعیت کشور به جز نود و یک نفر کشته می‌شوند. درگیری مسلحانه رخ می‌دهد. یک نوجوان 14 ساله با آر.پی.جی نود نفر دیگر را می‌کشد. بعد به خودش هم مظنون می‌شود و آر.پی.جی را توی حلقش فرو می‌کند!


هند:
زلزله می‌آید. تمام خانه‌ها خراب می‌شود. مردم آواره‌ی کوچه و خیابان می‌شوند و از گرسنگی در آستانه‌ی مرگ قرار می‌گیرند. بعد در یک اقدام همگانی مرتاض می‌شوند و از مرگ حتمی نجات پیدا می‌کنند!


ایران:
زلزله می‌آید. شصت هزار نفر کشته و زخمی می‌شوند. آمار آسیب‌دیدگان زلزله در این دولت با آمار دولت‌های قبلی مقایسه و از عدم افزایش آن به عنوان یکی از مفاخر دولت یاد می‌شود. مخالفان دولت هم به شدت سرکوب می‎شوند ... در نهایت تمام ماجرای زلزله و سرکوب تکذیب می‎شود، ابطحی به فریب‌خورده بودن خود اعتراف می‌کند و ریشتر را هم رمز آشوب می‌داند!

mahdij
۱۳۸۸-۰۸-۱۴, ۰۳:۴۴ قبل از ظهر
برای اولین بار دانشمندان ناسا موفق به شناسایی مواد تشکیل دهنده پروتئین در یک ستاره دنباله‌دار، شدند
محققان مرکز فضایی گودارد در آمریکا در پی مطالعه بر روی نمونه‌های گرفته شده از یک ستاره دنباله دار در سال 2006، یک نوع آمینو اسید به نام گلیسین را شناسایی کرده‌اند. این نمونه‌ها توسط کاوشگر Stardust گرفته‌شده‌اند.
گلیسین نوعی آمینو اسید است که برای ساخت گلوتاتیون و پورفیرین، از مواد تشکیل دهنده هموگلوبین خون، در بدن مصرف می‌شود.
پس پیش به سوی دنباله دارها:پوزخند:

mahdij
۱۳۸۸-۰۸-۱۴, ۰۴:۳۶ قبل از ظهر
آمده است که:

یک بار رضاشاه میشنوه که عسکرگاریچی کرایه زیاد میگیره.
خودش رو به شکل یه سرباز درمیاره سرشو میتراشه و میره سوار گاری عسکر میشه بعد سر صحبت وا میکنه و میگه:
چقدر کرایه میگیری؟ میگه: حدس بزن،
رضاشاه میگه: 2 قرون میگیری؟ میگه: برو بالاتر، میگه 4 قرون، میگه برو بالاتر، میگه: یه تومن میگیری؟میگه برو بالاتر میگه: 2 تومن؟ میگه: برو بالاتر، میگه: 5تومن؟! میگه همینجا واستا بزن قدش،
بعد عسکر میگه: خوب آشخور درجت چیه؟ میگه: حدس بزن، میگه: تو سربازی، میگه: برو بالاتر، میگه: تو یه گروهبانی؟ میگه: برو بالاتر، میگه: تو یه استواری؟ میگه: برو بالاتر، میگه: نکنه یه سرهنگی؟ میگه برو بالاتر، میگه: نکنه سرلشگری؟ میگه: برو بالاتر، میگه: نکنه خود رضاشاهی؟! میگه: آره همینجا واستا بزن قدش.
بعد رضاشاه میگه: میبنم که زرد شدی! میگه برو بالاتر، میگه: داری میلرزی؟ میگه برو بالاتر. میگه: عرق هم که کردی! میگه: برو بالاتر، میگه: نکنه به خودت هم ....؟! میگه: آره همینجا واستا. بزن قدش!!!

mahdij
۱۳۸۸-۰۸-۱۴, ۰۴:۴۱ قبل از ظهر
شاه عباس از وزیر خود پرسید:
امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است؟
وزیر گفت:
الحمدالله به گونه ای است که تمام پینه دوزان توانستند به زیارت کعبه روند!
شاه عباس گفت:
نادان اگر اوضاع مالی مردم خوب بود کفاشان میبایست به مکه میرفتند نه پینه دوزان، چونکه مردم نمیتوانند کفش بخرند ناچار به تعمیرش میپردازند، بررسی کن و علت آنرا پیدا نما تا کار را اصلاح کنیم.

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۸-۱۴, ۱۰:۴۳ قبل از ظهر
جودکی جان دستت درد نکنه اما باید توی بخش عمومی و قسمت مطالب جالب درج میشد

Mohsen
۱۳۸۸-۰۸-۱۴, ۰۴:۲۶ بعد از ظهر
جودکی جان دستت درد نکنه اما باید توی بخش عمومی و قسمت مطالب جالب درج میشد
تاپیک ها ادغام شد

Mohsen
۱۳۸۸-۰۸-۱۶, ۰۵:۳۹ قبل از ظهر
شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟
استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو می رفتم، خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندمزار رفتم.
استاد گفت : عشق یعنی همین!
شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد به سخن آمد که: به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم.
استاد باز گفت: ازدواج یعنی همین!!

Mohsen
۱۳۸۸-۰۸-۲۶, ۰۳:۱۸ قبل از ظهر
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت :"متشکرم "و از من خداحافظی کرد
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوست پسرش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و خوردن 3 بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت : "متشکرم " و از من خداحافظی کرد
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت : "قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد" .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :"متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم " ، و از من خداحافظی کرد
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال ... قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه کسی خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با گریه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم و از من خداحافظی کرد
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که "بله" رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه از کلیسا بره رو به من کرد و گفت " تو اومدی ؟ متشکرم"
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه ، دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود :
" تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتی ام ... نیمدونم ... همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره.
ای کاش این کار رو کرده بودم ................. با خودم فکر می کردم و گریه !:گریه:

دياكو
۱۳۸۸-۰۸-۲۶, ۱۲:۴۰ بعد از ظهر
خيلي قشنگ بود دمت گرم داداش

Mehdi kw
۱۳۸۸-۰۹-۱۵, ۰۹:۳۶ قبل از ظهر
آیا میدانید با هوش ترین زن دنیا ۵ فوق لیسانس دارد و ضریب هوشی او ۲۰۰ است و دنبال کار است
آیا میدانید اولین فردی که در اروپا اقامت گرفت یک زن ایرانی بود و بعد مساله اقامت خارجی ها مطرح شد
آیا میدانید ایرانیان در انگلیس ثروتمندترین قشر جامعه هستند حتی ثروتمندتر از ملکه الیزابت
آیا میدانید ایرانیان در آمریکا فرهیخته ترین افراد جامعه آمریکا هستند
آیا میدانید رئیس کامپیوتر ناسا یک ایرانی هست
آیا میدانید حدود ۲۵۰ ایرانی در ناسا محقق داریم
آیا میدانید کورش کبیر بر جهان حکومت میکرد به نوعی قدرت جهان در دست ایران بود
آیا میدانید سال ۲۰۰۱ در فرانسه سال ایران نام داشت
آیا میدانید اگر ۳ قاره آسیا و آمریکا و آفریقا را به هم وصل کنیم ایران در مرکز جهان است
آیا میدانید فرشته ها با سرعت نور حرکت میکنند و زمان بر آنها کند میشود
آیا میدانید انسان در سال ۳۰۰۰ قد متوسط ۲ متر و ۱۲۰ سال عمر و پوست قهوه ای خواهد داشت
آیا میدانید وزن ۱ قاشق چایخوری از سیاه چاله ها ۲ میلیارد تن است
آیا میدانید یك سیاهچاله در كهكشان راه‌ شیری است که هر ثانیه ۱۰۰۰ بار دور خود می‌چرخد
آیا میدانید ضریب هوشی انسان های معمولی بین ۸۵ تا ۱۰۵ است
آیا میدانید هر تار موی انسان میتواند تا وزن ۱۰۰ گرم رشد کند
آیا میدانید بلندترین موی سر دنیا ۶ متر است
آیا میدانید وزن موی سر هر فرد در طول عمرش با وزن ۲ فیل آفریقایی برابر است
آیا میدانید چشم انسان معادل یک دوربین ۱۳۵ مگا پیکسل است
آیا میدانید سریعترین عنکبوت دنیا دارای سرعت ۱۶ km در ساعت است که در افریقاست
آیا میدانید یک انسان نهایتا میتواند با سرعت ۳۵ km در ساعت بدود
آیا میدانید نوعی عنکبوت میتواند ۳۰۰ برابر وزنش را بلند کند
آیا میدانید طول موج نور مرئی بین ۷۰۰ - ۴۰۰ نانومتر است
آیا میدانید خورشید کوچکترین ستاره دنیا است
آیا میدانید وقتی به خورشید نگاه میکنید صحنه ۸ دقیقه قبل از آن را مشاهده میکنید
آیا میدانید زمین در آغاز پیدایش خود ۲۰۰۰ بار بزرگتر از حجم کنونی خود را داشته است.
آیا میدانید مساحت سوراخ اوزون ۲۴ میلیون کیلومتر مربع یا به اندازه آمریکای شمالی است
آیا میدانید سالانه ۱.۳ میلیون متر مکعب چوب صرف چوبهای غذا خوری در چین میشود
آیا میدانید در طوفان شن کویر بین ۶۰ تا ۲۰۰ میلیون تن شن جابجا میشود
آیا میدانید ماموتها که ۱۰ هزار سال پیش منقرض شدند تا ۶ سالگی شیر مادرشان را میخوردند
آیا میدانید شیارهاى کف دست کمکی براى بهتر گرفتن اشیاء است
آیا میدانید جوانان هندی شادترین و ژاپنی افسرده ترین های جهانند
آیا میدانید لاشخورها قادر به دیدن یك موش كوچك از ارتفاع ۴ كیلومتری میباشند
آیا میدانید مردم فیلیپین به بیش از ۱۰۰۰ لهجه سخن میگویند
آیا میدانید عمر مفید انسانها در کف دستشان نوشته شده است نگاه کنید ۱۸- ۸۱ = ۶۳
آیا میدانید مسن ترین انسان دنیا با ۱۴۲ سال سن الان در ایران زندگی میکند
آیا میدانید به گفته صندوق پول جهان ایران در تورم رتبه ۵ جهان است و تا چند سال دیگر ۱ خواهد شد
آیا میدانید ایران فلاتی به وسعت ۱/۶۴۸/۱۹۵ کیلومتر مربع است
آیا میدانید گرانترین کفش دنیا ۱ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان است
آیا میدانید گرانترین سینمای خانگی ۲۱۰ میلیون تومان است
آیا میدانید گرانترین بلندگوی جهان ۲۱۰ میلیون تومان قیمت دارد
آیا میدانید گرانترین ساعت دنیا سویسی بوده و ۱ میلیارد تومان است
آیا میدانید گرانترین ماشین دنیا یک الگانس که با الماس تزیین شده و بیش از ۱ میلیارد است
آیا میدانید فاصله بین مچ دست تا ارنج برابر با طول کف پا است
آیا میدانید مورچه ها هم شمردن بلدند و قدم هایشان را برای مسیر یابی میشمارند
آیا میدانید یك نانومتر یك میلیاردیم متر یا حدوداً به طول ۱۰ اتم هیدروژن است
آیا میدانید مصرف زغال اخته از تنگی عروق خون جلوگیری میكند
آیا میدانید خورشید در مدار کهکشان شیری با سرعت ۹۰۰۰۰۰ کیلومتر در ساعت حرکت میکند
آیا میدانید ادرار گربه زیر نور سیاه می‌درخشد.
آیا میدانید دوئل در پاراگوئه آزاد است به شرطی که طرفین خون خود را بر گردن بگیرند
آیا میدانید هر بار که یک تمبر را میلیسید ۱۰.۱ کالری انرژی مصرف می‌کنید
آیا میدانید فورییه ۱۸۶۵ تنها زمانی بود که ماه کامل نشد
آیا میدانید کوتاهترین جمله کامل در زبان انگلیسی I am است
آیا میدانید اگر یک ماهی قرمز را در یک اتاق تاریک قرار دهید، کم کم رنگش سفید می‌شود
آیا میدانید در مصر باستان افراد روحانی تمام موهای بدن خود را می‌کندند حتی ابروها و موژه‌ها
آیا میدانید کوتاه ترین جنگ در سال ۱۸۹۶ بین زانزیبار و انگلستان که ۳۸ دقیقه طول کشید
آیا میدانید ۷۰% نفت استخراجی خاورمیانه از کانال سوئز می گذرد
آیا میدانید قدمت سیلك كاشان در ایران به ۱۰ هزار سال پیش باز میگردد و کهنترین قدمت را در جهان دارد
آیا میدانید بنای برج دوقولوی تجارت جهانی نیویورک توسط ۲ ایرانی بنا شد
آیا میدانید مشاور وزیر بازرگانی امریکا یک ایرانی است
آیا میدانید نام قدیم یونان، هلاس برگرفته از هلیوس خدای خورشید بوده است
آیا میدانید فقط قورباغه های نر قور قور می کنند
آیا میدانید نام قدیمی اندونزی ، هندهلند بوده است
آیا میدانید کشور ایران هفدهمین کشور وسیع دنیاست
آیا میدانید مرد در قیاس با زن مى‌تواند حروف ریزترى را بخوانند. ولی شنوایى زن بهتر از مرد است
آیا میدانید ۲۸٪ قاره آمریکا دست نخورده است. این میزان در مورد آفریقاى شمالى ۳۸٪ است
آیا میدانید افراد باهوش داراى روى و مس بیشترى در موهایشان هستند
آیا میدانید جوانترین پدر و مادر جهان یک زوج ۸ و ۹ ساله بودند
آیا میدانید نخستین رمانى که توسط ماشین تایپ نوشته شد، تام سایر بود
آیا میدانید در ۷۵% از خانواده های آمریكایی زنان مسئول رسیدگی به امور مالی خونه هستند
آیا میدانید به طور میانگین هر فرد ۱۱۴۰ بار در سال تلفن میزند
آیا میدانید س.ك.س ۳۶۰ كالری از بدن رو در هر ساعت میسوزاند
آیا میدانید در امریکا پول از كاغذ درست نشده بلكه از كتان ساخته شده
آیا میدانید والت دیسنی از موش می ترسید
آیا میدانید اعلامیه استقلال آمریكا بر روی كاغذهای ساخته شده با برگ حشیش نوشته شده
آیا میدانید اگه یه دونه كشمش رو داخل شامپاین تازه بیندازید مدام بالا و پائین می ره
آیا میدانید در سال ۱۹۹۶ ، ۳۱۵ مورد اشتباه در دیكشنری معروف Webster’s وجود داشت
آیا میدانید شكلات بر عصب و قلب سگ تاثیر بد دارد، با کمی شكلات میتوان یك سگ را کشت
آیا میدانید در كازینو های قماربازی las Vegas هیچ ساعتی وجود نداره
آیا میدانید اسم Wendy برای خانمها از كتاب peter pan بیرون آمده
آیا میدانید ۱ قطره لیكور عقرب را دیوانه می كند و عقرب خودش را نیش می زند و می كشد
آیا میدانید در انگلیس قدیم قانون بود كه شما نباید همسرتان رابا چیزی ضخیمتر از شصتتان بزنید
آیا میدانید كتاب ركودهای گینس، ركورددار دزدیده شدن از كتابخانه های عمومی می باشد
آیا میدانید فضانوردان نباید قبل از رفتن به فضا لوبیا بخورند. چون باد شكم لباس فضا را خراب میکنه
آیا میدانید مایع موجود در نارگیل نارس را می توان بجای پلاسمای خون استفاده كرد
آیا میدانید درخت بلوط تا قبل از پنجاه سالگی میوه نمی دهد
آیا میدانید اولین محصولی كه بر روی آن باركد زده شد آدامس Wrigley بود
آیا میدانید تنها شاه دل در میان شاههای پاسور سبیل ندارد
آیا میدانید زهره تنها سیاره ای است كه در جهت عقربه های ساعت بدور خودش می چرخد
آیا میدانید بیشتر گرد و غبار موجود در منزل از پوست مرده ای است كه از بدن شما می ریزد
آیا میدانید مروارید در سركه حل می شود
آیا میدانید بالا بردن گاو از پله ها امكان پذیر است ،اما پائین آوردن انها از پله امكان ندارد
آیا میدانید كواك اردك تنها صدایی است كه بازتاب ندارد و هیچ كسی هم دلیل آنرا نمی داند
آیا میدانید مسواك باید حداقل ۲ متر با دستشوئی فاصله داشته باشد
آیا میدانید عقربه بزرگ ساعت با سرعت ۰.۰۰۰۰۰۲۷۵ مایل بر ساعت حركت می كند
آیا میدانید تا قبل از سال ۱۹۸۲ چیزی به اسم نوشابه رژیمی وجود نداشت
آیا میدانید بعضی از قالیچه های ایرانی ۵۰۰ سال طول می كشد تا از بین بروند
آیا میدانید هر ساله در شب هالووین بیشتر از ۲,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ دلار شیرینی فروخته می شود
آیا میدانید برای اینكه ۷۰۰ گرم به وزن شما اضافه بشه باید ۹ كیلو سیب زمینی بخورید
آیا میدانید كالبد شكافی انسانهای جدید بسیار بیشتر از انسانهای قدیمی طول میکشد
آیا میدانید شیرینی تنها مزه ای است كه جنین در رحم مادر هم می فهمد

محمد حسینی
۱۳۸۸-۰۹-۱۶, ۰۳:۰۱ بعد از ظهر
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت :"متشکرم "و از من خداحافظی کرد
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوست پسرش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و خوردن 3 بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت : "متشکرم " و از من خداحافظی کرد
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت : "قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد" .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :"متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم " ، و از من خداحافظی کرد
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال ... قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه کسی خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با گریه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم و از من خداحافظی کرد
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که "بله" رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه از کلیسا بره رو به من کرد و گفت " تو اومدی ؟ متشکرم"
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه ، دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود :
" تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتی ام ... نیمدونم ... همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره.
ای کاش این کار رو کرده بودم ................. با خودم فکر می کردم و گریه !:گریه:

داداشي محسن دستت درد نكنه واقعاً داستان تكان دهنده اي بود
البته زيبايي عشق به نرسيدن اونه، اين ررا بزرگترين عشاق دنيا مي گن:گریه:

محمد حسینی
۱۳۸۸-۰۹-۱۷, ۱۱:۱۶ قبل از ظهر
داستان های عجیب!!!
چهار تا دوست كه ۳۰ سال بود همدیگه رو ندیده بودند توی یه مهمونی همدیگه رو می بینن و شروع می كنن در مورد زندگی هاشون برای همدیگه تعریف كنن. بعد از یه مدت یكی از اونا بلند میشه میره دستشویی. سه تای دیگه صحبت رو می كشونن به تعریف از فرزندانشون...

اولی: پسر من باعث افتخار و خوشحالی منه. اون توی یه كار عالی وارد شد و خیلی سریع پیشرفت كرد. پسرم درس اقتصاد خوند و توی یه شركت بزرگ استخدام شد و پله های ترقی رو سریع بالا رفت و حالا شده معاون رئیس شركت. پسرم انقدر پولدار شده كه حتی برای تولد بهترین دوستش یه مرسدس بنز بهش هدیه داد...

دومی: جالبه. پسر من هم مایهء افتخار و سرفرازی منه. توی یه شركت هواپیمایی مشغول به كار شد و بعد دورهء خلبانی گذروند و سهامدار شركت شد و الان اكثر سهام اون شركت رو تصاحب كرده. پسرم اونقدر پولدار شد كه برای تولد صمیمی ترین دوستش یه هواپیمای خصوصی بهش هدیه داد.

سومی: خیلی خوبه. پسر من هم باعث افتخار من شده... اون توی بهترین دانشگاههای جهان درس خوند و یه مهندس فوق العاده شد. الان یه شركت ساختمانی بزرگ برای خودش تأسیس كرده و میلیونر شده... پسرم اونقدر وضعش خوبه كه برای تولد بهترین دوستش یه ویلای ۳۰۰۰ متری بهش هدیه داد.

هر سه تا دوست داشتند به همدیگه تبریك می گفتند كه دوست چهارم برگشت سر میز و پرسید این تبریكات به خاطر چیه؟ سه تای دیگه گفتند: ما در مورد پسرهامون كه باعث غرور و سربلندی ما شدن صحبت كردیم. راستی تو در مورد فرزندت چی داری تعریف كنی؟

چهارمی گفت: دختر من رقاص كاباره شده و شبها با دوستاش توی یه كلوپ مخصوص كار میكنه. سه تای دیگه گفتند: اوه! مایهء خجالته! چه افتضاحی! دوست چهارم گفت: نه. من ازش ناراضی هستم. اون دختر منه و من دوستش دارم. در ضمن زندگی بدی هم نداره. اتفاقاً همین دو هفته پیش به مناسبت تولدش از سه تا از صمیمی ترین دوست پسراش یه مرسدس بنز و یه هواپیمای خصوصی و یه ویلای ۳۰۰۰ متری هدیه گرفت!

نتیجهء اخلاقی: هیچوقت به چیزی كه كاملا" در موردش مطمئن نیستی افتخار نكن

محمد حسینی
۱۳۸۸-۰۹-۱۷, ۱۱:۱۷ قبل از ظهر
داستان ازدواج يك دانشجوي رشته مهندسي صنايع

پدر : دوست دارم با دختري به انتخاب من ازدواج کني
پسر(دانشجوي رشته مهندسي صنايع): نه! من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر «بيل گيتس» است
پسر: آهان اگر اينطوریه، قبول است
پدر به نزد بيل گيتس مي رود و مي گويد
پدر: براي دخترت شوهري سراغ دارم
بيل گيتس: اما براي دختر من هنوز خيلي زود است که ازدواج کند
پدر: اما اين مرد جوان، قائم مقام «مديرعامل بانک جهاني» است
بيل گيتس: اوه، که اينطور! در اين صورت قبول است

بالاخره پدر به ديدار مديرعامل بانک جهاني مي رود

پدر: مرد جواني براي سمت قائم مقام مديرعامل سراغ دارم
مديرعامل: اما من به اندازه کافي معاون دارم
پدر: اما اين مرد جوان داماد «بيل گيتس» است
مديرعامل: اوه، اگر اينطور است، باشد
و معامله به اين ترتيب انجام مي شود
نتيجه اخلاقي: حتي اگر چيزي نداشته باشيد باز هم مي توانيد چيزهايي بدست آوريد. اما بايد روش مثبتي را برگزينيد

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۹-۱۷, ۰۸:۴۳ بعد از ظهر
قابل توجه مهندس صنایع سایت :سوت::سوت::سوت::پوزخند:

Hessam_Vardak
۱۳۸۸-۰۹-۱۸, ۰۷:۲۹ قبل از ظهر
من متوجه نشدم، اين داستان چه ربطي به رشته صنايع داشت؟؟؟:متفکر:
از كجا معلوم دانشجوي مكانيك نبوده؟:سوت:

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۹-۱۸, ۰۱:۱۰ بعد از ظهر
نخیر آقا حسام.............دانشجوی مکانیک با شهامته :سوت:
میره دختر بیل گیتس رو مخشو میزنه و با پارتی هم میشه قائم مقام «مديرعامل بانک جهاني»
:خنده::خنده:

eshaghgh
۱۳۸۸-۰۹-۲۱, ۱۲:۵۳ بعد از ظهر
ازدواج مثل یك هندوانه است كه گاهی خوب می شود و گاهی هم بسیار بد. (ضرب المثل اسپانیایی)
اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شكمش را در دست بگیر. (ضرب المثل اسپانیایی)
ازدواج، زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است. (ضرب المثل فرانسوی)
زن و شوهر اگر یكدیگر را بخواهند در كلبه ی خرابه هم زندگی می كنند. (ضرب المثل آلمانی)
دو نوع زن وجود دارد؛ با یكی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر. (ضرب المثل ایتالیایی)
با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی كن. (ضرب المثل آلمانی)
هیچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی كند. (ضرب المثل اسكاتلندی)
هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت كن تا با چشم هایت. (ضرب المثل آلمانی)
مردی كه به خاطر ''پول'' زن می گیرد، به نوكری می رود. (ضرب المثل فرانسوی)
لیاقت داماد، به قدرت بازوی اوست. (ضرب المثل چینی)
زنی سعادتمند است كه مطیع ''شوهر'' باشد. (ضرب المثل یونانی)
زن عاقل با داماد ''بی پول'' خوب می سازد. (ضرب المثل انگلیسی)
زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است. (ضرب المثل انگلیسی)
داماد زشت و با شخصیت به از داماد خوش صورت و بی لیاقت. (ضرب المثل لهستانی)
دختر عاقل، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد. (ضرب المثل ایتالیایی)
داماد كه نشدی از یك شب شادمانی و عمری بد اخلاقی محروم گشته ای. (ضرب المثل فرانسوی)
برای یافتن زن می ارزد كه یك كفش بیشتر پاره كنی. (ضرب المثل چینی)
تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب كن. (ضرب المثل چینی)
ازدواج قرارداد دو نفره ای است كه در همه دنیا اعتبار دارد. (مارك تواین)
ازدواج مجموعه ای از مزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شیرینی و بی مزگی. (ولتر)
تا ازدواج نكرده ای نمی توانی درباره آن اظهار نظر كنی. (شارل بودلر)
هیچ چیز غرور مرد را به اندازه ی شادی همسرش بالا نمی برد، چون همیشه آن را مربوط به خودش می داند. (جانسون)
ازدواج بیشتر از رفتن به جنگ ''شجاعت'' می خواهد. (كریستین)
تا یك سال بعد از ازدواج، مرد و زن زشتی های یكدیگر را نمی بینند. (اسمایلز)
پیش از ازدواج چشم هایتان را باز كنید و بعد از ازدواج آنها را روی هم بگذارید. (فرانكلین
هر چه متأهلان بیشتر شوند، جنایت ها كمتر خواهد شد. (ولتر)
با زنی ازدواج كنید كه اگر ''مرد'' بود ، بهترین دوست شما می شد. (بردون)
با همسر خود مثل یك كتاب رفتار كنید و فصل های خسته كننده او را اصلاً نخوانید. (سونی اسمارت)
برای یك زندگی سعادتمندانه، مرد باید ''كر'' باشد و زن ''لال''. (سروانتس)
ازدواج عبارتست از سه هفته آشنایی، سه ماه عاشقی، سه سال جنگ و سی سال تحمل! (تن)
شوهر ''مغز'' خانه است و زن ''قلب'' آن. (سیریوس)
عشق، سپیده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق. (بالزاك)
مردانی كه می كوشند زن ها را درك كنند، فقط موفق می شوند با آنها ازدواج كنند. (بن بیكر)
با ازدواج، مرد روی گذشته اش خط می كشد و زن روی آینده اش. (سینكالویس
خوشحالی های واقعی بعد از ازدواج به دست می آید. (پاستور)
ازدواج مقدس ترین قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر)
ازدواجی كه به خاطر پول صورت گیرد، برای پول هم از بین می رود. (رولاند)
ازدواج كردن و ازدواج نكردن هر دو موجب پشیمانی است. (سقراط)
ازدواج پدیده ای است برای تكامل مرد. (سانسكریت)
ازدواج همیشه به عشق پایان داده است. (ناپلئون)
مطیع مرد باشید تا او شما را بپرستد. (كارول بیكر)
خانه بدون زن، گورستان است. (بالزاك)
تنها علاج عشق، ازدواج است. (آرت بوخوالد)

eshaghgh
۱۳۸۸-۰۹-۲۱, ۰۱:۰۷ بعد از ظهر
یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد، متوجه نا مه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا . با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند. در نامه این طور نوشته شده بود خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم . ? هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن. کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند. همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند.
عید به پایان رسیدو چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود نامه ای به خدا. همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود خدای عزیزم. چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند .

mohammad123411
۱۳۸۸-۰۹-۲۱, ۰۱:۳۹ بعد از ظهر
خیلی جالب بود دستت در نکنه:تشویق::تشویق::تشویق:

محمد حسینی
۱۳۸۸-۰۹-۲۱, ۰۳:۰۵ بعد از ظهر
اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت: «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟»


رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود. صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند: «ما نمی توانیم این را به تو بگوییم. چون تو یک راهب نیستی»


مرد با نا امیدی از آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.
چند سال بعد ماشین همان مرد باز هم در مقابل همان صومعه خراب شد.
راهبان صومعه بازهم وی را به صومعه دعوت کردند، از وی پذیرایی کردند و ماشینش را تعمیر کردند. آن شب بازهم او آن صدای مبهوت کننده عجیب را که چند سال قبل شنیده بود، شنید.
صبح فردا پرسید که آن صدا چیست اما راهبان بازهم گفتند: «ما نمی توانیم این را به تو بگوییم. چون تو یک راهب نیستی»


این بار مرد گفت «بسیار خوب، بسیار خوب، من حاضرم حتی زندگی ام را برای دانستن آن فدا کنم. اگر تنها راهی که من می توانم پاسخ این سوال را بدانم این است که راهب باشم، من حاضرم. بگویید چگونه می توانم راهب بشوم؟»


راهبان پاسخ دادند «تو باید به تمام نقاط کره زمین سفر کنی و به ما بگویی چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همین طور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یک راهب خواهی شد.»


مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.
مرد گفت:‌«من به تمام نقاط کرده زمین سفر کردم و عمر خودم را وقف کاری که از من خواسته بودید کردم. تعداد برگ های گیاه دنیا 371,145,236,284,232 عدد است. و 231,281,219,999,129,382 سنگ روی زمین وجود دارد»


راهبان پاسخ دادند: «تبریک می گوییم. پاسخ های تو کاملا صحیح است. اکنون تو یک راهب هستی. ما اکنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم.»


رئیس راهب های صومعه مرد را به سمت یک در چوبی راهنمایی کرد و به مرد گفت: «صدا از پشت آن در بود»
مرد دستگیره در را چرخاند ولی در قفل بود. مرد گفت: «ممکن است کلید این در را به من بدهید؟»
راهب ها کلید را به او دادند و او در را باز کرد.


پشت در چوبی یک در سنگی بود. مرد درخواست کرد تا کلید در سنگی را هم به او بدهند.
راهب ها کلید را به او دادند و او در سنگی را هم باز کرد. پشت در سنگی هم دری از یاقوت سرخ قرار داشت. او بازهم درخواست کلید کرد.


پشت آن در نیز در دیگری از *** یاقوت کبود قرار داشت.
و همینطور پشت هر دری در دیگر از *** زمرد سبز، نقره، یاقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.
در نهایت رئیس راهب ها گفت: «این کلید آخرین در است». مرد که از در های بی پایان خلاص شده بود قدری تسلی یافت. او قفل در را باز کرد. دستگیره را چرخاند و در را باز کرد. وقتی پشت در را دید و متوجه شد که منبع صدا چه بوده است متحیر شد. چیزی که او دید واقعا شگفت انگیز و باور نکردنی بود.
.
.
.
.
.
.
.
اما من نمی توانم بگویم او چه چیزی پشت در دید، چون شما راهب نیستی
http://www.persiclub.com/images/smilies/244.gifhttp://www.persiclub.com/images/smilies/245.gifhttp://www.persiclub.com/images/smilies/242.gif

[/URL]
(http://www.bodybuilder.ir/forum/search.php?action=finduser&uid=71) [URL="http://www.bodybuilder.ir/forum/newreply.php?tid=2677&pid=15475"]

mahdij
۱۳۸۸-۰۹-۲۲, ۰۱:۵۰ قبل از ظهر
مادر داماد : ببخشین ، كبریت دارین؟
خانواده عروس : كبریت ؟! كبریت برای چی!؟
مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بكشه...
خانواده عروس : پس داماد سیگاریه....!؟
مادر داماد : سیگاری كه نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه...
خانواده عروس : پس الكلی هم هست..!؟
مادر داماد : الكلی كه نه... والا قمار بازی كرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش كه یادش بره
خانواده عروس : پس قمارم بازی می كنه...!؟
مادر داماد : آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن...
خانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟
مادر داماد : زندان كه نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش یه كمی بازداشتش كردن...
خانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟
مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...
خانواده ی عروس : زنش !!!؟؟؟


نتیجه اخلاقی : همیشه موقع خواستگاری رفتن كبریت همراهتون داشته باشین!http://manyetanha.mihanblog.com/public/public/mihan_files/smilies/92.gifhttp://manyetanha.mihanblog.com/public/public/mihan_files/smilies/61.gifhttp://www.cheesebuerger.de/images/midi/frech/a096.gif

mahdij
۱۳۸۸-۰۹-۲۲, ۰۱:۵۵ قبل از ظهر
ضمن آرزوی قبولی عبادات حجاج عزیز:
میگن یارو میره حج سروصورتش خونی میشه بهش میگن چه اتفاقی افتاده میگه پدر سوخته ها خیلی سنگ میزدن اما آخر تونستم ببوسمش.:بامزه:

eshaghgh
۱۳۸۸-۰۹-۲۵, ۰۹:۵۳ قبل از ظهر
اين يک داستان واقعي است که در ژاپن اتفاق افتاده است .
شخصي ديوار خانه اش را براي نوسازي خراب مي کرد.
خانه هاي ژاپني داراي فضايي خالي بين ديوارهاي چوبي هستند.
اين شخص در حين خراب کردن ديوار در بين آن مارمولکي را ديد که ميخي از بيرون به پايش کوفته شده است .
دلش سوخت و يک لحظه کنجکاو شد .وقتي ميخ را بررسي کرد تعجب کرد اين ميخ ده سال پيش هنگام ساختن خانه کوبيده شده بود !!!
چه اتفاقي افتاده؟
مارمولک ده سال در چنين موقعيتي زنده مونده !!!در يک قسمت تاريک بدون حرکت .
چنين چيزي امکان ندارد و غير قابل تصور است .
متحير از اين مساله کارش را تعطيل و مارمولک را مشاهده کرد .
تو اين مدت چکار مي کرده؟چگونه و چي مي خورده؟
همانطور که به مارمولک نگاه مي کرد يکدفعه مارمولکي ديگر با غذايي در دهانش ظاهر شد .!
مرد شديدا منقلب شد .
ده سال مراقبت. چه عشقي ! چه عشق قشنگي !!!

eshaghgh
۱۳۸۸-۰۹-۲۵, ۰۹:۵۸ قبل از ظهر
مردی که هر روز به کافه ی ما در خیابان نوفل لوشاتو می آمد . آدم ساکتی بود . او همیشه روی میز دو نفره ی گیشه ی عمومی می نشست و بعد از سفارش مختصری سیگارش را دود می کرد . او چنان عمیق ومتفکرانه به سیگارش پک می زد انگار که در صدد کشف معمای عجیبی است . در تمام دقایقی که آنجا می نشست به هیچ چیز و هیچ کس توجهی نداشت . برای مثال یکی از روزها دختر و پسری با دادو هوار و ناسزا گفتن به یکدیگر کافه را به هم ریختند . اما آن مرد با آن همه قیل و قال حتی به آن ماجرا یک نگاهی هم نکرد چه برسد به اینکه از جایش تکان بخورد . با این ماجرا ها هر روز کنجکاوی من نسبت به آن مرد دو چندان می شد . تا اینکه یکی از روزها سر میز همیشگی اش حاضر شدم اجازه گرفتم و پیش از آن که اجازه بدهد صندلی را به طرف خودم کشیدم نشستم و بی مقدمه گفتم : می بخشید آقا آیا مشکلی هست ؟ میتونم کمکتون کنم ؟به نظر مرد غمگینی ...!؟ آن مرد با چشمانی متعجب به من ذل زده بود و چون حرفی نزد خواستم میز را ترک کنم ناگهان دستم را گرفت و با حرکات دست چیزی رو به من فهموند . آن مرد کر و لال بود.

eshaghgh
۱۳۸۸-۰۹-۲۵, ۱۰:۰۳ قبل از ظهر
مردی در نمایشگاهی گلدان می فروخت . زنی نزدیك شد و اجناس او را بررسی كرد . بعضی ها بدون تزیین بودند، اما بعضی ها هم طرحهای ظریفی داشتند .زن قیمت گلدانها را پرسید و شگفت زده دریافت كه قیمت همه آنها یكی است .او پرسید:چرا گلدانهای نقش دار و گلدانهای ساده یك قیمت هستند ؟چرا برای گلدانی كه وقت و زحمت بیشتری برده است همان پول گلدان ساده میگیری؟

فروشنده گفت: من هنرمندم . قیمت گلدانی را كه ساخته ام می گیرم. زیبایی رایگان است .

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۰-۰۳, ۱۰:۴۱ قبل از ظهر
حکایت غم انگیز خیابان های تهران و سئول
در این دو شهر






پیش از انقلاب به دنبال مسافرت شهردار وقت تهران به سئول در سال ۱۳۵۴ درجهت همكاري بين دو كشور سنگ بناي دو خيابان بزرگ در پايتخت دو كشور گذاشته شد.خیابانی در تهران با نام سئول و خیابانی در سئول با نام تهران در این قرار داد شهردار سئول آروز می کند این تفاهم باعث گردد تا سئول نیز به مانند تهران شهر پیشرفته ای گردد و این درست در زمانی بوده است که وضعیت اقتصادی مردم کره نابسامان بوده است.نکته جالب آن است که خيابان تهران تنها اسم خارجي در میان خیابان های سئول است
حال با گذشت ۳۳ سال خیابان تهران مبدل به اصلي ترين، زيباترين و گرانقيمت ترين خيابان سئول شده است.دفاترصدها شركت عظيم تجاري ـ صنعتي و دفاتر شرکت های بزرگ بین اللملی از قبیل یاهو و برجهاي بلند اين خيابان كه يك سرمايه گذاري بيش از ۱۰۰ميليارددلاري را به خود جذب كرده است در این خیابان قرار دارد و این در حالی است که خیابان سئول در تهران تنها اتوبانی به خود دیده است
اینک این دو خيابان جلوه معني داري به داستان توسعه یافتگی این دو شهر و کشور بخشيده است. معنایی که برای ما ایرانیان بسیار درد آور و قابل تامل است . و جالب آنکه رویایی کره ای ها برای تبدیل به ایران توسعه یافته با گذشت سی و چند سال برعکس شده است و تبدیل به رویای ایرانیان برای رسیدن به کره شده است
در یک مقایسه تطبیقی سرعت عمل و پیشرفت کره و ایران را در جهت توسعه یافتگی با مشاهده سرنوشت دو خيابان سئول در ايران و خيابان تهران در کره می توان به وضوح ديد

محمد حسینی
۱۳۸۸-۱۰-۰۳, ۱۰:۴۱ قبل از ظهر
شوهر کامپیوتری
یکى بود، یکى نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. روزى روزگارى در ولایت غربت یک پیرزنى بود به نام �ننه قمر� و این ننه قمر از مال دنیا فقط یک دختر داشت که اسمش �دلربا� بود و این دلربا در هفت اقلیم عالم مثل و مانندى نداشت؛ از بس که زشت و بدترکیب و بد ادا و بى‌کمالات بود.
یک روز که این دلربا توى خانه وردل ننه قمر نشسته بود و داشت به ناخن‌هایش حنا مى‌گذاشت، آهى کشید و رو کرد به مادرش و گفت: �اى ننه، مى گویند �بهار عمر باشد تا چهل سال. با این حساب، توپ سال نو را که در کنند، دختر یکى یک دانه‌ات، پایش را مى‌گذارد توى تابستان عمر. بدان و آگاه باش که من دوست دارم تابستان عمرم را در خانه‌ی شوهر سپرى کنم و من شنیده‌ام که یک دستگاهى هست که به آن مى‌گویند �کامپیوتر� و در این کامپیوتر همه جور شوهر وجود دارد. یکى از این دستگاه‌ها برایم مى‌خرى یا این که چى؟�
ننه قمر �لاحول� گفت و لبش را گاز گرفت و دلسوزانه، بنا کرد به نصیحت که: مردى که توى دستگاه عمل بیاید، شوهر بشو و مرد زندگى نیست. تازه بچه‌دار هم که بشوى لابد یا دارا و سارا مى‌زایى یا از این آدم آهنى‌هاى بدترکیب یا چه مى‌دانم پینوکیو...
وقتى ننه قمر دهانش کف کرد و قلبش گرفت و خسته شد، دلربا شروع کرد به تعریف از کامپیوتر و اینترنت و چت و این که شوهر کامپیوترى هم مثل شوهر راست راستکى است و آنقدر گفت و گفت تا ننه قمر راضى شد براى عاقبت به خیرى دخترش، سینه‌ریز و النگوهاى طلایش را بفروشد و براى دلربا کامپیوتر مجهز به فکس مودم اکسترنال و کارت اینترنت پرسرعت و هدست و کلى لوازم جانبى دیگر بخرد.
بارى اى برادر بدندیده و اى خواهر نوردیده، دستگاه را خریدند و آوردند گذاشتند روى کرسى و زدندش به برق و روشنش کردند. دلربا گفت: �اى مادر، در این وقت روز، فقط بچه‌هاى مدرسه‌اى و کارمندهاى زن و بچه‌دار توى ادارات، مى‌روند در چت و تا نیمه شب خبرى از شوهر نیست.� به همین خاطر، از همان کله‌ی ظهر تا نیمه شب، ننه قمر نشست در پشت دستگاه و با جدیت تمام به بازى ورق گنجفه و با دل و اسپایدر پرداخت.
نیمه شب دلربا دستگاه را تحویل گرفت و وصل شد به اینترنت و یک �آى دى� به نام �دلربا آندرلاین تنها 437� براى خود ثبت کرد و رفت توى یکى از اتاق‌هاى �یارو مسنجر�. به محض ورود، زنگ‌ها به افتخارش به صدا درآمدند و تا دلربا به خودش جنبید، متوجه شد که چهل _ پنجاه تا شوهر بالقوه، دورش را گرفته‌اند. دلربا که دید حریف این همه خواستگار مشتاق و دلداده نیست، همه‌ی پیغام‌ها را خواند و سر آخر از نام یکى از آنها خوشش آمد و با ناکام گذاشتن خیل خواستگاران سمج، با همان یکى گرم صحبت شد. در زیر متن مکالمات نوشتارى آن دو به اختصار درج مى شود:

پژمان آندرلاین توپ اند باحال: سلام. اى دلرباى زیباى شیرین کار، خوبید؟
دلربا آندرلاین تنها437: سلام. مرسى. یو خوبى؟

پژمان: مرسى + هفتاد. سین، جیم، جیم پلیز. [سین، جیم، جیم: همان a/s/l به زبان غربتى است؛ یعنى: سن؟ ***یت؟ جا و مکان زندگى]
دلربا: هجده، دال، بوغ [یعنى هجده ساله‌ام، دخترم و در بالاى ولایت غربت به زندگانى اشرافى مشغولم. ترجمه و تفسیر از بنده نگارنده] یو چى؟

پژمان: من بیست و چهار، پ، بوغ. خوشبختم! [یعنى خوشوقتم.]
دلربا: لول. [یعنى حسابى لول و کیفورم. همان lol] پس همسایه‌ایم.

پژمان: بله ولى من براى ادامه‌ی تحصیل دارم ویزا مى‌گیرم که بروم در جابلقا چون که هم در آنجا آزادى مى‌باشد و هم سى دى با کیفیت آینه آنجا هست و من همه کس و کارم (یعنى دخترخاله پسر عمه دایى مامانم) در آنجا زندگى مى‌کنند.
دلربا: اوکى، درک مى‌کنم به قول مامى: توبى اور نات توبى. راستى نگفتى چه شکلى هستى؟

پژمان: قد 185، وزن80، موخرمایى روشن و بلند، پوست سفید، چشم آبى.
دلربا: من قدم 174، وزن 60، رنگ چشمم هم یک چیزى بین آبى و سبز.

پژمان: واى خداى من... راست مى گویى؟
دلربا: وا... یعنى خیلى زشتم؟

پژمان: نه... اتفاقاً بى‌نظیرى. راستش نمى‌دانم چطور شد که همین الان، یک دفعه به من احساس ازدواج دست داد. آه اى دلرباى من، چشمان تو حرمت زمین است و یک قشنگ نازنین است...
دلربا: اى واى خدا مرا بکشد که با بیان حقیقتى ناخواسته، تیر عشق را بر قلبت نشاندم.
حالا دو تا حیران من و تو، زار و گریان من و تو...

پژمان: اى نازنین، بدجورى من خاطرخواه توام آیا حالیت مى‌باشد؟ تکه تکه کردى دل من را، بیا بیا بیا که خیلى مى‌خواهمت.
دلربا: حالا من چه خاکى به سر بریزم با این عشق پاک و معصوم؟ من مى‌خواهم ایوان رویا را آب پاشى کنم و امشب هرجور شده و با هر بدبختى، عکس تو را نقاشى کنم. اما تو را چه جورى بکشم چرا که وسایل نقاشى‌ام کم و کسر دارد و من مداد مخملى ندارم.

پژمان: اوه ماى گاد... اصلاً اى دلرباى نازنین من، بیا تا برویم از این ولایت غربت من و تو. تو دست مرا [البته بعد از جارى شدن صیغه عقد. یادآورى از بنده نگارنده] بگیر و من دامن تو را [البته بعد از جلب رضایت زوجه و خانواده او و همچنین طى مراحل قانونى. ایضاً یادآورى اخلاقى از بنده نگارنده] بگیرم. کاش هم اکنون در کنارم بودى تا... اصلاً ولش کن، الان هر چه بگوییم این یارو �بنده نگارنده� مى‌خواهد وسطش پیام اخلاقى بدهد. بیا شماره تلفن مرا بنویس و تماس بگیر تا بدون مزاحم حرف‌هاى‌مان را بزنیم...

ما از این افسانه نتیجه مى‌گیریم که اگر جوانان را نصیحت کنیم، رازشان را به ما نمى‌گویند!
قصه‌ی ما به سر رسید، غلاغه به خونه‌اش نرسید