يه مصاحبه با اميد رادفر توي اينترنت پيدا كردم كه گفتم بد نيست بزارم توي اين تاپيك .
چون اميد رادفر برگزار كننده مسابقات با شكوه و با سطح بالاي پاكدشت هستش .
جا داره واقعا از زحماتش تشكر كنيم .
البته اينم بگم كه آقاي رادفر خودش كيك بوكسينگ كار بوده ولي به خاطر علاقه زيادي كه به پرورش اندام داره يك باشگاه بدنسازي در خاورشهر داره و از همان ابتدا هم به فكر اين بود كه بدنسازان را تا اوج بالا ببره چون ميدونه كه اين ورزش مظلوم واقع شده .
اين مصاحبه در مورد ورزش خودش هستش .
بخوانيد و با او بيشتر آشنا شويد .
اميد رادفر
متولد: ۱۳۴۷
نايب قهرمان رشته كيك بوكسينگ
... تصميم گرفتيم به سراغش برويم و از نزديك با او آشنا شويم. وارد شهرك خاور شهر كه شديم، همه او را مي شناختند. اميد رادفر را مي گويم؛ ۳۶ سال دارد. وارد خانه اش كه شديم بخاري ها گر گرفته بودند گفت: «تعجب نكنيد، ما ورزشكاران براي مسابقات مدام در حال كم و زياد كردن وزن هستيم و به اين رژيم ها عادت كرده ايم.
از كي با كيك بوكسينگ آشنا شديد؟
نمي گويم به طور تصادفي با كيك بوكسينگ آشنا شدم بلكه بايد بگويم وقتي كه خودم را شناختم، متوجه شدم كه چقدر گرفتار ورزش هستم، يعني اعتياد به ورزش دارم. يادم هست زماني كه بچه بودم، پدرم من و برادرم را از خواب ناز صبح بيدار مي كرد و مي گفت مسابقات محمدعلي كلي بوكسور معروف را تماشا كنيد. ما چرت مي زديم و تلويزيون نگاه مي كرديم.
تب ورزشتان چند درجه است؟
بالاست!به ورزش خيلي علاقه دارم. ورزش را در ابتدا با كشتي شروع كردم. سال شصت، كونگ فو و در سال شصت و چهار هم جزو دوندگان نمونه آموزشگاه هاي تهران معرفي شدم و بعد به خدمت سربازي رفتم، اما آنجا هم تمرينات را ادامه دادم تا اينكه عنوان دونده نمونه ارتش را گرفتم.
سال ۶۹ تكواندو كار كردم و در سال ۷۳ با تيم ملي تكواندو به لبنان رفتم در رشته كيوكوشين كاراته به موفقيت هاي بالايي رسيدم و همين موجب شد كه در سال ۷۴ به تيم ملي بروم. در اين رشته، دچار آسيب هاي ورزشي شدم و به همين دليل، ورزش را كنار گذاشتم و بعد از مدتي استراحت، با كيك بوكسينگ آشنا شدم و چون سريع ترين، قوي ترين و پرجهش ترين ورزش است، مرا خيلي به خودش جذب كرد. در سال ۸۲ در تركيه، حكم قهرماني ووشو را در وزن ۹۰ كيلو گرفتم و دوباره در سال ۸۲ در باكو، كاپ عقاب، نايب قهرمان شدم. در اولين دوره مسابقات آزاد ووشو دروزن ۹۵ كيلو عنوان سومي را گرفتم.
مشوقتان در ورزش چه كسي بود؟
ابتدا پدرم بود كه مدام به من روحيه مي داد و فرق يك ورزشكار و يك آدم مريض را برايم مي گفت كه فرد سالم از ناسالم چقدر از لحاظ موقعيت خانوادگي، شخصيتي و اجتماعي فرق دارد.
بعد مادرم كه مرا در رژيم هاي غذايي بسيار كمك مي كرد. الان كه متأهل هستم با كمك هاي همسرم به اين درجه رسيده ام و ادامه مي دهم.
از زد و خورد مبارزه يا همان مسابقه بگوييد؟
ميدان مسابقه يا به قولي ميدان مبارزه، لحظه اي است كه نبايد يك دم هم غفلت كرد، چون يك لحظه غفلت يعني شكست در تمرينات، بيهوده كاركردن و به باد دادن همه آرزوها. هميشه با تكنيك خاص خودم مجال حركت را از حريف مي گيرم.
بهترين خاطره اي كه با ورزش داريد؟
با كوله بار خاطرات تلخ و شيرين زندگي مي كنم؛ تلخي آن زماني است كه در تمرينات كم مي آوري، اما شيريني آن هم همان لحظه شكست در مسابقات است كه سعي مي كنم خودم را براي موفقيت آماده كنم.
از امكانات ورزشي محل راضي هستيد؟
بايد با كمترين امكانات، هميشه در عين ناراضي بودن راضي بود. هرچه هست بايد استفاده كرد. براي رسيدن به آرمان و آرزوي ذهني نبايد به خاطر كمبود امكانات، خود را كنار كشيد. خاطرم هست كه با چه انگيزه اي در همين ورزشگاه هاي محلي ورزش مي كردم و با كمترين امكانات، آن هم حدود ده ـ بيست سال پيش، متوجه انرژي خيلي زياد خودم شدم كه خستگي ناپذير بودم. چهل و پنج دقيقه تمرين فشرده و طاقت فرسا انجام مي دادم بدون اينكه متوجه دقيقه و ثانيه شوم. مي ديدم كه باز دارم كيسه مي زنم، مي دوم، راحت بگويم خوشم مي آمد! عده اي از مسئولان مي خنديدند و به من مي گفتند تو خسته نمي شوي؟ اما چون سلامتي را از ناسلامتي تشخيص داده بودم، با همان سالن ورزشي خالي، تنها تمرين مي كردم.