بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید.
سهراب سپهری(شعر "دوست" که مرثیه ای است در سوگ فروغ)
بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید.
سهراب سپهری(شعر "دوست" که مرثیه ای است در سوگ فروغ)
آسمان پنجره ام خاليست
انگار ... سالهاست ستاره ها مرده اند
و ماه را باد با خود به کوچي بي بازگشت برده است
افکار عاشقانه ام
کنار خاطرات تو قدم مي زند
و لبخند روشنت دلواپسي ها را از من مي گيرد
و مرا با تو به جشن اعجاز عشق مي برد
تو نيستي و حال من مرا به بازي مي گيرد
حس مي کنم چقدر به نيروي تو محتاجم
و به امنيّتي که در چشمان تو مي بينم
تو نيستي و من لبريزم از تنهائي
براي تو
براي من
تو را مي بينم
که از احساس عاشقانه ام دوري
آن سان که من از لمس حسّ تو
تو نيستي و من هنوز و تا هميشه
لحظه هاي خوشبخت را براي تو مي خواهم
و زخمهايت را سهم دلم مي دانم
تو نيستي و من به آسمان پنجره ام مي نگرم
و اشکهايم را در حسرت با تو بودن
در بغض پنجره مي ريزم
التماس به خدا جرأت است... اگر برآورده شود، رحمت است... اگر برآورده نشود، حکمت است...
التماس به خلق خـفـت است... اگـر برآورده شود، مـنـت است... اگر برآورده نـشود، ذلـت است...
عاشقم مثل مسافر عاشقم عاشق ............
جوانهای تهرونی دمتون گرم .خیلی شجاعین
.................فتنه گر................
خودم خیلی خوشم میاد ازش
هرکس بد ما به خلق گوید ما سینه از او نمی خراشیم
ما خوبی از او به خلق گوئیم تا هر دو دروغ گفته باشیم
درسکوت دادگاه سرنوشت
عشق برما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دل داده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت
دنیای این روزای من هم قد تنپوشم شدهاینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شدهدنیای این روزای من درگیر تنهایی شدهتنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده