بتراش ای سنگ تراش
سنگی از معدن درد بهر مزارم بتراش
روی سنگ قبر من عکسی از
بنویس ای سنگ تراش عاقبت شدم فداش
بنویس تا بدونه عمرم رو دادم به پاش
رو نوشته های سنگ قبر من
در کنار دل صد پاره ی من
جلوه ای از یک دل سنگی بکن
سنگ تراش پایین این دل بنویس
عاشق زاری را کشته با جفاش
بس که روز و شب می جنگید با دلم
سایه ای از یه خروس جنگی بکن
بتراش ای سنگ تراش
بتراش ای سنگ تراش
روز آشنایی مون رو تن یه درخت پیر
یار بی وفای من عکس دو تا دل و کشید
گفت یکی از این دلا فدای اون یکی میشه
عاقبت کشت دلم رو تا که با آرزوش رسید
بنویس ای سنگ تراش عاقبت شدم فداش