PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خاطرات دوران سربازي



Senior Manager
۱۳۸۸-۰۴-۱۸, ۰۶:۳۲ بعد از ظهر
آقا يادش بخير عجب دوراني بود بخدا

من اموزشيم افتادم تبريز؛ نيرو زميني سپاه هم بودم. اقا تو اين 3 ماه شدم مثل اسكلت
از بخت بدم وقتي مارو اومدن تقسيم كنن خدمتم هم افتاد همونجا. بخدا قسم مثل زن گريه ميكردم
اما وقتي وظيفه شدم اوضاع فرق كرد. به پست و مقام خوبي رسيدم. شدم مسئول غذاخوري پادگان
خب براي يه بدنساز شيكمو چه چيزي جذاب تر از غذا ميتونه باشه؟؟
خلاصه دو سه ماهي گذشت و يكم چاق شدم تا اينكه تو پادگان به دستور فرمانده اومدن باشگاهي رو كه سالها بسته بود رو راه انداختن. اقا همون روز من رفتم اونجا و ثبتنام كردم و بقيه سربازها هم كم و بيش اومدن
يه تشك كشتي بود و ميز بالا سينه و پرس و دمبل هاي زنگ زده و وزنه هاي بدتر از اون
نكته مهم ماجراي عضله سازيه من اين بود كه تو اين باشگاه متروكه دمبل زير 60 كيلو موجود نبود
و صفحه هاش هم فقط 20 كيلوئي بود
حالا حساب كنيد من مثلا ميخوام جلو بازو با دمبل بزنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خلاصه سرتون رو درد نيارم فقط بگم پيرم درومد تا ميخواستم يه ركورد به وزنه هام اضافه كنم
و فقط ميتونستم حركات مادر رو انجام بدم كه خودش خيلي موثر بود چون تجهيزاتي نداشت
بعد از 100 روز ممارست و تمرين و خوراك وحشتناك شدم 107 كيلو واومدم مرخصي
مادرم زد تو سرش گفت كه چه حيووني نيشت زده كه اينطوري باد كردي
خلاصه توضيح دادم كه ورزش و غذاي خوب و زياد باعث شده كه اينطوري حجيم بشم
اما متاسفانه زود گذشت اون دوران .....خوب هواي خوبي داشت تبريز كلا اب و هواش بمن ميساخت
اما وقتي خدمتم تموم شد روز بروز هم حجمم كم ميشد هم ديگه انگيزه نداشتم واسه تمرين
خودمم نميدونم چرا

خب دوستان شماهم از دوران خدمتتون تعريف كنيد

exploit
۱۳۸۸-۰۴-۱۸, ۱۱:۵۴ بعد از ظهر
خدا رو شكر من كه معاف شدم :پوزخند:چون پدرم 28 ماه تو جبهه بوده
البته ليسانسمم كه بگيرم 6 ماه كم ميشه ديگه كامل معافم:چشمک:

poor
۱۳۸۸-۰۵-۱۱, ۱۱:۲۱ بعد از ظهر
وای من چه قدر از سربازی میترسم

Mohsen
۱۳۸۸-۰۵-۱۲, ۱۲:۴۳ قبل از ظهر
منم هنور نرفتم ولی ترس نداره که فقط دو سال دهنمون سرویسه !
ای خدا کاش این شتره در خانه ما نخوابه!

bodyguard
۱۳۸۸-۰۶-۰۸, ۰۱:۰۸ قبل از ظهر
میگن سربازی از آدم مرد میسازه.ولی به نظر من فقط بی شخصیتی و عقده ای بودن رو به ادم یاد میده.
آموزشیم تو دل زمستون افتادم آباده.از سرما پوستمون ترک میخورد.وضع غذا هم که افتضاح.آسایشگاهمون مثل شهرهای طاعون زده بود.همه انفلونزا گرفته بودن.
بعدش از اونجا تقسیم شدیم و افتادیم لشکر سه نیروی مخصوص حمزه در ارومیه.از اونجا هم افتادم گردان تکاوری 307 سلمان.از اونجا هم افتادم تو یه پایگاه که اصلا رو نقشه نمیشه اونجا رو پیدا کرد.یهجایی به ایم هوسین.مرز ایران و ترکیه.یه فرمانده داشتیم که از نعمت شعور محروم بود.همیشه میگفت من بی غیرتم چون کشاورزی بلد نبودم.کار ما اونجا شبانه روز پست دادن و بیگاری بود.یا باد زمین کشاورزی شخم میزدیم و یا تو میدان موانع بالا و پایین میپریدیم.یا سر پست بودیم و یا داشتیم تانکر اب رو پر میکردیم.خلاصه اینکه شبی 3-4 ساعت خواب بیشتر نبود.روزها هم همش کار.اولین بار که اونجا رفتم وقتی با قاشق و چنگال خواستم غذا بخورم همه ازم خندیدن.مدتها سوژه بود.میگفتن مگه میخوای هندونه بخوری که چنگال اوردی.فرهنگ و تمدن هنوز به اونجا نرسیده بود.لوله کشی اب نبود و از اب چاه میخوردیم.تلفن و گاز نبود.نزدیک ترین روستای تلفن دار با اونجا 15-20 دقیقه فاصله داشت.جاده نداشت اونجا و باید با ماشینهای قاچاقچی که گازوئیل قاچاق میکردن میرفنیم اونجا.غذا اونقدری کم بود که همیشه دو سوم از شکمم خالی بود.چون ما اخرین پایگاه نظامی بودیم و تا اجناس به دستما میرسید هزار بار ازش دزدیده بودن.بیشترین امکانات در اونجا این بود که بتونی املت بخوری.این معناش این بود که داری شاهی میکنی.من تنها کسی بودم که اونجا فارس بودم.بعدها چند تا فارس دیگه هم اومد.اکثر کادرها اونقدر بی سواد بودن که فارسی نمیتونستن صحبت کنن.
اگر مایل بودید میتونم باز هم از این دوران سراسر غرور و افتخار براتون بنویسم

shahi
۱۳۸۸-۰۶-۰۸, ۰۱:۲۰ قبل از ظهر
سلام.
پدرم من 10درصد جانبازی داره مهرماه قراره کمیسیون پزشکی تشکیل بشه اگه 25 درصد بدن معافم اما اگه ندن ..................:گریه:
سرنوشت سازه.
البته اگر هم ندن با قانون های جدید 7 ماه شاید هم کمتر میرم:گل رز:.

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۶-۰۸, ۱۰:۳۷ قبل از ظهر
بابا بخدا بد نیست خدمت........................برو شاید مثل من وزنت اومد بالا شدی 107 کیلو:خنده:

yasna
۱۳۸۸-۰۶-۰۸, ۱۱:۱۰ قبل از ظهر
بابا ما كه خدمت سربازي نداريم ولي هر كي رفته و تعريف كرده نا راضي نبوده
من سال 2002 توي كالج واقعا روزايي سر كردم كه كم از سربازي نبود
تنهايي ها و ادماي قريبه خلاصه مام اونجا مرد شديم

H I R B O D
۱۳۸۸-۰۶-۰۸, ۰۶:۲۱ بعد از ظهر
سربازی دوران خاص خودشو داره
من خیلی جاها خدمت کردم .... آموزشی هاشمی نژاد نیشابور بودیم ... اولین دوره افسر وظیفه بودیم که به این پادگان میرفت
بخاطر تک پسر بودن و مدارکی که داده بودم میبایست استان حودمون خدمت میکردم اما موقع تقسیم وقتی اسممو برای لشکر 14 امام حسین اصفهان خوند ، دهنم باز موند
یادش بخیر ..... دوران آموزشی سال 79 یکی دوسالی بود که بدنسازی کار میکردم ... یه رفیق لر داشتیم که مسئول غذای آسایشگاه بود و هوای منو داشت ... خلاصه گوشت و مرغ چرب و نرم برام میگذاشت
بهم میگفت ... ایشالله یه روز عکستو پشت مجله های بدنسازی میبینم ... یه رفیق خوزستانی هم داشتیم که وزنه کار میکرد با هم کلی این در اوندر زدیم که بشه از باشگاه بدنسازی پادگان استفاده کرد اما نشد
عصرها میرفتیم میدون موانع و بارفیکس میزدیم با هم



اگه بشه توی این تاپیک حاظرات زیادی از دوران خدمت مینویسم ... اگع وقت اجازه بده

چنگیز
۱۳۸۸-۰۶-۱۳, ۱۱:۲۴ بعد از ظهر
من معاف شدم:پوزخند:
بابام 60 بود

ali_sepid
۱۳۸۹-۰۳-۲۷, ۰۸:۱۲ بعد از ظهر
منم بد ندیدم خاطرات مزخرف دوران خدمت سربازیمو بگم من اموزشی پادگان تکاور لشگرک بودم و گروهان 4 عمار که یک فرمانده مدعی و عقده ای به اسم رسول ناطقی داشت که جز تعریف کردن از خودش و خانوادش و گفتن خاطرات دوران دانشکده افسری هنری دیگر نداشت یکی نبود بهش بگه بابا فهمیدیم تو هم دانشگاه رفتی بی شرفا حتی به سرباز اجازه نمیدادن یک ساعت در اختیار خودش باشه از صبح تا شب سربازای بد بختو مانور میکردن به جرم خندیدن مانور میشدی به جرم حرف زدن مانور میشدی خلاصه خیلی جو بدی داشت اون پادگان اون موقع ما دوتا سرگروهبان وظیفه داشتیم که خیلی عقده ای تشریف داشتن یکشون اسمش سینکایی بود نمیدونم سیکمایی بود چه کفتی بود دایم به سربازا الفاظ و القابی رو که لایق خونوادش بودن نسبت میداد که اگر من روزی روزگاری این بشر و ببینم میدونم چه طور از خجالتش در بیام ولی متاسفانه یا خوشبختانه تا حالا ندیدمش از کادریهاش بگم که همه از هم عقده ای تشریف داشتن و اگر میفهمیدن کسی بچه تهرانه ازارشون رو اون بدبخت بیشر میشداین پادگان به قدری بد بختو بیچاره بود که بخاریاش هنوز نفتی و مال دوران شاهنشاه بود و سر همین اخر دوره اکثر بچه ها ناراحتی ریه گرفته بودن خود من تا یکی دو ماه که از اون جا اومدم بیرون قلبم درد میگرفت بس که این بخاری ها دود میکرد خلاصش کنم بعد از رفتن به سربازی از هرچی ارتشو کادری ارتشه متنفر شدم و کینه عجیبی ازشون به دل گرفتم البته الان دیگه مدت ها از اون روزا میگذره ولی با خودم تعهد کردم اگر روزی روزگاری گذر اون افراد که تو اون پادگان مزخرف بودن گذرشون به من افتاد دمار از روزگارشون در بیارم
نتیجه گیری اخلاقی 1-سعی کنید سربازی نرید و یه معافیتی چیزی جور کنین به خدا کارتش مفتم ارزش نداره من الان چند وقته اصلا کارتم گم و گور شده و اصلا هیچ جا بدرد نمیخورد حتی تو بانکم چک باهاش نقد نمیکردن فقط اگر قصد خارج رفتن دارین برین دنبال کارت اونم تازه راه داره میشه پیچوند بخدا بعضی اوقات حسرت اون دو سالی رو که تو خدمت هدر دادم میخورم2-اگر قصد دارین برین سربازی حاقل با یه فوق دیپلم برین بهتون اسون تر میگرن با دیپلم یا زیر دیپلم برین سربازی به معنای واقعی کلمه خورد میشین جالبه خود کادریهشون حتی یه سریشون سیکلم نداشتن ولی سربازای دیپلم و زیر دیپلم رو به شدت تحقیر میکردن3-سربازی چیزی جز تلف کردن عمر و وقت نیست تازه شانس بیاری بری اونجا سالم برگردی و گرفتار اعتیادو هزار کوفت و زهر مار دیگه نشه
این چیزی بود که ماتجربه کردیم شاید تجربه های شما متفاوت باشدولی من به کل از ارتش تنفر خاصی پیدا کردم

sara65
۱۳۸۹-۰۳-۲۷, ۱۰:۴۸ بعد از ظهر
خدا رو شكر من كه معاف شدم :پوزخند:چون پدرم 28 ماه تو جبهه بوده
البته ليسانسمم كه بگيرم 6 ماه كم ميشه ديگه كامل معافم:چشمک:

اخ گفتین معاف شدین.برادر منم احتمالا" معاف میشه اما خواهشا" دعا کنید که معاف نشه:عبادت::پوزخند:

مصطفی خانی
۱۳۸۹-۰۳-۲۷, ۱۱:۰۲ بعد از ظهر
ما که فعلاً از امتیاز معافیت تحصیلی استفاده می کنیم اما فکر اینکه یه روزی برم سربازی اعصابم رو خرد می کنه چه برسه خاطراتش ولی فکر کنم دوره خوبی باشه و انسان رو انسان تر می کنه :ناراحت:

Yakuza6236
۱۳۸۹-۰۳-۲۷, ۱۱:۳۲ بعد از ظهر
من احمق با شماره چشم بالای 8 اقدام به معافی نکردم حالا باید ببنیم چشمم به 10 میرسه تا شاید بعد لیسانس معاف بشم .

sara65
۱۳۸۹-۰۳-۲۷, ۱۱:۳۵ بعد از ظهر
اخه چرا همهء پسرها دوست دارن معاف شن؟سربازی که خیلی خوبه ادمهارو پخته می کنه.من که دوست داشتم سربازی واسه دخترها هم بود:پوزخند:

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۰۳-۲۸, ۰۱:۰۰ قبل از ظهر
اخه چرا همهء پسرها دوست دارن معاف شن؟سربازی که خیلی خوبه ادمهارو پخته می کنه.من که دوست داشتم سربازی واسه دخترها هم بود:پوزخند:
سلام، نه سارا خانم دیگه سربازی خوب نیست اون قبلا بود که پخته میشد الان حتی راحتر از خونس و 95% اونایی که توی پادگان ها هستن معتادن،توی این زمونه سخت میشه جوان ها رو اگاه کرد مخصوصا اگر جوانی که یکم شل باشه بره خدمت این جور جاها مطمئن باشید سالم نمی مونه اینارو دیدم ....اگه کسیو دوستش دارید براش دعای خیر کنید که معاف بشه نه بره سربازی

sara65
۱۳۸۹-۰۳-۲۸, ۰۱:۰۷ قبل از ظهر
سلام، نه سارا خانم دیگه سربازی خوب نیست اون قبلا بود که پخته میشد الان حتی راحتر از خونس و 95% اونایی که توی پادگان ها هستن معتادن،توی این زمونه سخت میشه جوان ها رو اگاه کرد مخصوصا اگر جوانی که یکم شل باشه بره خدمت این جور جاها مطمئن باشید سالم نمی مونه اینارو دیدم ....اگه کسیو دوستش دارید براش دعای خیر کنید که معاف بشه نه بره سربازی

واقعا"؟؟؟؟؟:پریشان:پس حرفمو پس می گیرم دعا کنید برادرم معاف شه:عبادت:

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۰۳-۲۸, ۰۱:۱۴ قبل از ظهر
واقعا"؟؟؟؟؟:پریشان:پس حرفمو پس می گیرم دعا کنید برادرم معاف شه:عبادت:
انشالا به امید خدا

Mohsen
۱۳۹۰-۰۳-۱۳, ۰۱:۵۴ بعد از ظهر
با سلام به همه دوستان عزیزم و کاربران خانواده بزرگ بدنساز:گل رز:
فکر میکنم فقط تعدادی بسیار اندکی از دوستان در جریان سربازی رفتنم بودن،چون خیلی بی سرو صدا رفتم!
ماه پیش اعزام شدم.آموزشی افتادم سپاه-پادگان شهید صدوقی یزد
گروهان ما 122 نفر بودن،من شدم آقای 01! بعدش فرمانده منو کشید بیرون و به عنوان ارشد سر دسته گروهان انتخاب و معرفی کرد
تا چند روز اول اصلا استراحت نداشتم.شبم 3 تا حداکثر 3:30 ساعت بیشتر خواب نداشتم. کلا خاموشی ما ساعت 10:30 بود! که بعضی وقتا تا 11هم طول میکشید. که معمولا فکر کنم همه جا معمولا حدود 9 خاموشی میزنن. منم که ارشد بودم حداقل 1 ساعت بعد از بچه ها میخوابیدم و صبحم 15 تا 30 دقیقه زودتر از بچه ها بیدار میشدم. ساعت 4 صبح دیگه همه نظامی کامل بیرون از آسایشگاه بودن.خلاصه اینکه از خواب میگم چون تنها چیزی بود که منو کمی اذیت میکرد
بفکر راه های گریز افتادم و کار را با یاد خدا شروع کردم!:لبخند:
5 روزش معاف از پوتین گرفتم که راحت با دمپایی میرفتم
حدود 10 روزی که گذشت تصمیم گرفتم مرخصی تو شهری بگیرم برم بیرون
دیگه 5-6 روز هر روز ساعتی که کلاس ها بود به بهانه ای مرخصی تو شهری میگرفتم که هم از شر کلاس ها راحت شم هم تصمیم گرفته بودم برم دنبال معافیت! هم دورانی زده باشیم!
بعد از چند روز کمیسیون یزد گفت معافم و باید خودم رو تا تاریخ....به کمیسیون عالی تهران معرفی کنم.رفتم تهران و 5 روزی اونجا بودم که 2 روزش دنبال کارای معافیت در کمیسیون عالی و بیمارستان بقیه الله بودم که به لطف خدا اونجا هم تایید کرد و معاف دائم شدم:عبادت::پوزخند::خجالت:
برگشتم یزد و تو پادگان دو ساعته تسویه حساب کردم و حرکت کردم به سوی مشهد.صبح که رسیدم اول از همه جا رفتم حوزه نظام وظیفه مدارک معافیت رو دادم و الان دو روزه که برگشتم خونه و در انتظار کارت معافیتم که انشاالله بیاد در خونه.:راضی::صلح::عبادت:

Mohammad.Reza
۱۳۹۰-۰۳-۱۳, ۰۲:۰۶ بعد از ظهر
سلام محسن جان خوش اومدی:گل رز:
چه معافیتی گرفتی به حمید و حجت هم یاد بده بدجور تو کف هستن:پوزخند:شکرخدا کارت راست اومد 18ماه خدمتو یه ماهه تموم کردی چه حالی میده.!
ما شیرینی میخوایم................

کیارش
۱۳۹۰-۰۳-۱۳, ۰۲:۴۰ بعد از ظهر
منم خدمت هیچ وقت یادم نمیره
تو گرمای طاقت فرسای مریوان و برف و سرمای زاهدان:پوزخند::پوزخند::پوزخند:

منم معافی گرفتم فرزند جانباز رشید انقلاب و جنگ تحمیلی کفار علیه اسلام:نمیبینم:

ShaHiN.mY.LoVE
۱۳۹۰-۰۳-۱۳, ۰۴:۳۶ بعد از ظهر
یاد دوران سربازی بخیر
سال 42 ، وسط کویر ... مار ، عقرب ...:پوزخند:
محسن مشخصه معافیتش کف پا بوده ، چون معاف پوتین شده حتما موردی زیر پوتینه بوده دیگه
در هر صورت خوشحالیم برگشته ، سایت بی مدیرکل صفا نداشت

Ahoora
۱۳۹۰-۰۳-۱۳, ۰۵:۳۷ بعد از ظهر
واقعا یاد دوران مقدس بخیر :پوزخند: اوج گرمای تابستون 05 کرمان ماه رمضون تمرین رژه میبردند که مارو برسونند به رژه 31 شهریور :بیفایده: چه پوستی کنده شد ازمون تا یه هفته لباس شخصی بودیم چه عذابی بود یه روز تنبیهی سینه خیز بردند رو آسفالت بودیم اونقدر داغ بود که پوست کف دست بعضی بچه ها رفته بود کتونی و شلوار و لباسمون داغون شد :ناراحت: ولی خب همش خاطره شد
در کل محسن جان خوب کاری کردی معافی گرفتی جز چند ماه اولش بقیه اش سرکاری بیش نیست:صلح:

abbasmoma
۱۳۹۰-۰۳-۱۳, ۱۱:۱۴ بعد از ظهر
:جشن: به به ببینین کی اومده :جشن:
محسن جان تبریک :گل رز:
همه رو خوشحال کردی ، برو یه گاوی شتری خرسی دایناسوری چیزی پیدا کن و قربونی کن که ارزش داره 2 سال عمر و انرژی و وقت و سلامتی و پول و از همه مهمتر عضلاتتو پاش نذاشتی :پوزخند:

به خونه خوش اومدی :قلب:

Senior Manager
۱۳۹۰-۰۳-۱۴, ۱۰:۵۳ قبل از ظهر
که البته لابلای کارهای معافیت قرار بود یه دیداری هم داشته باشیم ولی ظاهرا قابل ندونستن محسن جان :لبخند::گل رز:
ولی خیلی زود معافی دادن و یه دعای خیر پشت سر محسن بود
چون من هرکی رو دیدم میره دنبال معافی خیلی اذیت میشه
درهر صورت خوشحالم و خیالم راحته که برگشتی محسن جان

Mohsen
۱۳۹۰-۰۳-۲۰, ۰۴:۵۵ بعد از ظهر
ممنون از همه دوستان عزیزم:گل رز:
معافی بخاطر آستیگمات چشمام بود...دیروز هم همین ساعت چشمام رو عمل لیزر(PRK) کردم:لبخند:

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۳-۲۰, ۰۷:۰۹ بعد از ظهر
ممنون از همه دوستان عزیزم:گل رز:
معافی بخاطر آستیگمات چشمام بود...دیروز هم همین ساعت چشمام رو عمل لیزر(PRK) کردم:لبخند:
اقا محسن این استیگمات جریانش چیه؟شما شماره چشمتون چند بود؟آخه من هم آستیگمات هستم.ببین جا داره روش کار کنم؟:پوزخند:

Mohsen
۱۳۹۰-۰۳-۲۰, ۰۹:۱۶ بعد از ظهر
اقا محسن این استیگمات جریانش چیه؟شما شماره چشمتون چند بود؟آخه من هم آستیگمات هستم.ببین جا داره روش کار کنم؟

آستیگماتیسم یکی از شایع‌ترین مشکلات اپتیکی چشم است، و معمولاً علت آن نامنظمی شکل و انحنای قرنیه‌است. گاهی نیز علت آن نامنظمی شکل و انحنای لنز که در پشت عنبیه قرار دارد است.

آستیگماتیسم حالتی است که چند تا از دیوپترهای چشم کرویت خود را از دست داده‌است.

اگر چشم را به عنوان یک عدسی کروی در نظر بگیریم. هرگاه این عدسی از حالت کروی خارج شود و به سمت حالت بیضوی برود (شبیه خربزه). در این صورت دارای دو کانون خطی به جای یک کانون نقطه‌ایی خواهد بود. در نتیجه تصاویر بدلیل انکسار نامساوی در قسمت‌های مختلف قرنیه کاملا بر روی شبکیه متمرکز نمی‌شوند و تصاویر چه دور و چه نزدیک تار می‌شوند. بنابراین افرادیکه دچار درجات بالایی از آستیگماتیسم هستند نه تنها همانند افراد نزدیک‌بین اشیای دور را تار می‌بینند، بلکه اشیای نزدیک را هم تار می‌بینند.

منبع :ویکی پیدیا

آستیگمات هر چشمم 4.25 بود و یک چشمم 2 و دیگری 1 نزدیک بین بود که مجموع آستیگمات + نزدیک بینی هر دو چشم میشه:
4.25+4.25+2+1=11.5
فقط آستیگمات داری؟مجموع نمره چشمات چند میشه؟

3tare
۱۳۹۰-۰۳-۲۰, ۱۰:۳۳ بعد از ظهر
دیروز هم همین ساعت چشمام رو عمل لیزر(PRK) کردم:لبخند:
ایشالا که خیلی زود بهبود پیدا کنید و دیگه مشکلی برای چشمتون پیش نیاد. :گل رز:
یکی از دوستام همین عمل رو انجام داد. الان بعد دو سال، الحمدلله هیچ مشکلی نداره......
.
.
.
.
.
.
خیلی دلم میخواست توی این تاپیک، پست بزنم! اما حرفی نداشتم اینجا :پوزخند:
اقا محسن دستت درد نکنه، بالاخره شما باعث و بانی شدی :لبخند:

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۳-۲۰, ۱۰:۳۷ بعد از ظهر
منبع :ویکی پیدیا

آستیگمات هر چشمم 4.25 بود و یک چشمم 2 و دیگری 1 نزدیک بین بود که مجموع آستیگمات + نزدیک بینی هر دو چشم میشه:
4.25+4.25+2+1=11.5
فقط آستیگمات داری؟مجموع نمره چشمات چند میشه؟
ممنون.از چشم هم شانس نیاوردیم:پوزخند:مال من یکیش 2.25 با آستیگمات 0.75 یکی دیگش هم 2.75 با آستیگمات 0.5 هست(شاید هم برعکس چون روی یه کارتی نوشته درست سر در نمیارم)البته آخرین بار دوسال پیش رفتم دکتر ولی از اون موقع تا حالا بیشتر نشده.برای دیپلم گویا باید 8 بشه.بالاخره این درس نخوندن هم یه جا مفید واقع شد:پوزخند:

Mohammad.Reza
۱۳۹۰-۰۳-۲۰, ۱۰:۵۵ بعد از ظهر
حمید بالا بری -پائین بیای،باید بری سربازی :پوزخند:اصلا من تا موهای تو رو کچل نکنم نفرستم سربازی ول کن ماجرا نیستم،بسه 26-7سالته بیا برو ...:صلح:

hamidbarca
۱۳۹۰-۰۳-۲۰, ۱۰:۵۹ بعد از ظهر
حمید بالا بری -پائین بیای،باید بری سربازی :پوزخند:اصلا من تا موهای تو رو کچل نکنم نفرستم سربازی ول کن ماجرا نیستم،بسه 26-7سالته بیا برو ...:صلح:
چه خبره بابا من جمعه هفته دیگه تازه میشم 25 سال:پوزخند:بذار من یجوری این سربازی رو بپیچونم خودم بجای شیرینی موهامو کچلم میکنم:پوزخند:

ShaHiN.mY.LoVE
۱۳۹۰-۰۳-۲۱, ۱۲:۴۶ قبل از ظهر
مشکل سربازی ما هم بدون معافیت پزشکی داره حل میشه
یه شرکت زیر مجموعه سپاهه تو منطقه پارس جنوبی فعالیت میکنه نیروی سرباز میگیره . 5 ساله قرار داد میبنده 2 سال خدمته 3 سال هم به عنوان نیروی قراردادی باید براشون کار کنی . فقط بدیش اینه که باید از خونه زندگی دور باشیم . خوبیشم اینه که این 5 سال میشه سابقه کارت بعد واسه استخدام جایی خیلی بدرد میخوره . یه خوبی دیگه هم داره نمیگن طرف مواد فروشه :خنده: