PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اخبار حوادث



*f*
۱۳۸۹-۰۸-۲۹, ۰۹:۱۸ بعد از ظهر
اينجارو به اخبار خوادث اختصاص ميديم:لبخند: :




.
.
.
.


التماس های زن را در بيابان كسي نشنيد


http://www.persianv.com/havades/khabar/100891044902.jpg

جام جم آنلاين: در يك حادثه تكان‌دهنده 2 مرد شرور پس از ربودن زن جوان و قرار دادن تيغه چاقو زير گلويش ، وي را مورد آزار و اذيت قرار داده و در بيابان‌هاي اطراف تهران رها كردند.
به گزارش «جام‌جم»، پس از شكايت زن جوان در شعبه 8 بازپرسي دادسراي جنايي تهران و دستور ويژه قضايي، يك تيم از كارآگاهان پليس آگاهي با سرنخ‌هايي كه درباره 2 شرور متجاوز به دست آوردند، آنها را دستگير كردند.
در بازرسي از تلفن همراه اين 2 شرور نيز تصاوير اقدام تبهكارانه آنها و التماس‌هاي زن جوان به دست آمد.
شروع يك ماجرا
زن جوان كه آثار كبودي روي صورت و دست‌هايش مشهود بود، وقتي وارد اتاق قاضي جنايي شد، براحتي مي‌شد نشانه‌هاي دلهره و اضطراب را در چهره‌اش ديد. هراس از مشاهده يك آشنا به اين ترس بيشتر دامن مي‌زد.
وقتي روي صندلي مقابل قاضي نشست، با اولين پرسش به يكباره بغضش تركيد و دنيا بر سرش هوار شد، قاضي زن جوان را دعوت به آرامش كرد اما ضجه‌هاي زن خبر از اتفاقي شوم مي‌داد.
وقتي كمي آرام شد، با همان بغضي كه آزارش مي‌داد به بازپرس قندي‌زاده گفت: نمي‌دانم از كجا شروع كنم اما با بلايي كه بر سرم آمده است، قصد خودكشي دارم.
او ادامه داد: غروب قصد رفتن به خانه‌ام را داشتم كه يك خودروي پژو با 2 سرنشين كه تصور مي‌كردم مسافركش است، توقف كرد و من سوار شدم.
زن شاكي افزود: پس از طي مسافتي كوتاه به يكباره سرنشين خودرو با قرار دادن تيغه چاقو زير گلويم، سرم را زير صندلي برد و گفت، ما دستور ربودن تو را داريم، اگر فرياد بزني،‌ بدون لحظه‌اي ترديد تو را خواهيم كشت.
رهايي در بيابان
زن جوان با بغضي كه گلويش را گرفته بود، ادامه داد: در آن لحظات به مرگ فكر مي‌كردم و هزاران پرسش بي‌پاسخ در ذهنم خطور مي‌كرد كه چه كسي دستور ربودن مرا به 2 مرد شرور داده است.
وي گفت: ساعتي بعد و در تاريكي خود را در بيابان ديدم، ترس و وحشت تمام وجودم را فرا گرفته بود، با هر التماسي كه مي‌كردم، آنها قهقهه سر مي‌دادند.
آنها با ضرب و شتم مرا مورد آزار و اذيت قرار داده و از رفتار شيطاني خود فيلم گرفتند و تهديد كردند اگر شكايتي عليه آنها مطرح كنم، بار ديگر به سراغم خواهند آمد و فيلم‌هاي تهيه شده از آزار و اذيت‌هايشان را پخش خواهند كرد.
زن جوان اضافه كرد: آنها در تاريكي شب مرا در بيابان رها كرده و متواري شدند و من فقط توانستم 2 شماره پلاك خودروي آنها را به خاطر بسپارم و سپس با رساندن خود به جاده متوجه شدم در بيابان‌هاي لواسان رها شده‌ام.
دستور ويژه
پس از اين شكايت تكان‌دهنده بازپرس قندي‌زاده دستور پيگيري ويژه را صادر كرد و با ارجاع پرونده به پليس آگاهي به دليل حساسيت موضوع يك تيم ويژه از ماموران تحقيق در اين زمينه را آغاز كرده و با بررسي شماره پلاك صدها دستگاه خودروي پژو، سرانجام موفق به شناسايي خودروي متهمان شدند. با به دست آمدن اطلاعات مربوط به مالك اين خودرو، وي در شرق تهران شناسايي و دستگير شد.
با دستگيري اولين متهم، وي ابتدا منكر جرم شد. بادعوت از زن شاكي، وي با مشاهده متهم بشدت دچار ترس و وحشت شد و او را شناسايي كرد ، اما متهم همچنان جرم خود را انكار مي‌كرد.
با انتقال متهم به شعبه 8 بازپرسي دادسراي جنايي وي مقابل قاضي پرونده اعتراف كرد كه با همدستي يكي از دوستانش زن جوان را در حاشيه خيابان ربوده و با تهديد چاقو و ضرب و شتم او را در بيابان‌هاي لواسان مورد آزار و اذيت قرار داده است.
در پي اين اعترافات ماموران در مرحله بعدي همدست متهم را نيز دستگير و در بازرسي از تلفن همراه وي تصاوير غيراخلاقي از صحنه جرم را نيز كشف و ضبط كردند.
با اعتراف متهم دوم به ارتكاب جرم سياه خود، بازپرس شعبه 8 دادسراي جنايي تهران با صدور قرار قانوني آنها را براي ادامه تحقيقات در اختيار پليس آگاهي قرار داد تا در خصوص ديگر جرايم ارتكابي از سوي 2 شرور متجاوز و تحقيقات تكميلي انجام شود.

*f*
۱۳۸۹-۰۸-۲۹, ۰۹:۲۳ بعد از ظهر
مادر نگران قربانی اميال شيطانی جوان هوسباز
http://www.persianv.com/havades/khabar/index6456465465465.jpg

خراسان: روي صندلي عقب نشسته بودم و گريه مي کردم. راننده جوان که از داخل آينه خودرو مرا زير نظر داشت ابرويي بالا انداخت و پرسيد اتفاقي افتاده؟ چرا اين قدر نگران هستيد؟ فوري اشک هايم را پاک کردم و جواب دادم براي دخترم مشکلي به وجود آمده است و دل شوره دارم. در اين لحظه مرد جوان آبميوه اي به دستم داد و گفت: ناراحت نباشيد! اميدوارم مشکل دخترتان هر چه زودتر حل بشود.
من آبميوه را گرفتم و چون راننده پيکان در قوطي را باز کرده بود به ناچار مقداري از آبميوه را خوردم تا گلويي تازه کنم. سپس سفره دلم را براي مرد غريبه باز کردم و داشتم برايش حرف مي زدم که ناگهان سرگيجه عجيبي پيدا کردم و چشمانم سياهي رفت. ديگر نفهميدم چه اتفاقي افتاد و وقتي چشمانم را باز کردم متوجه شدم داخل پارک ملت، در گوشه اي روي زمين افتاده ام و آفتاب هنوز سر نزده است.
زن ۴۵ ساله در دايره کلانتري شهيد نواب صفوي مشهد افزود: با ترس و وحشت بلند شدم و بلافاصله خودم را به خانه ام رساندم. از اين که طعمه اميال حيواني جواني شيطان صفت شده بودم قلبم داشت مي ترکيد.من تصميم گرفتم در اين باره به کسي چيزي نگويم و اين راز عذاب آور را پيش خودم نگه دارم،اما طاقت نياوردم. باور کنيد در اين چند روزي که از اين ماجرا گذشته است از خواب و خوراک افتاده ام و دارم ديوانه مي شوم. امروز به اين جا آمدم تا موضوع را از طريق قانوني پي گيري کنم.حالا ديگر خوب فهميدم که آدم هر جا و پيش هر فردي نبايد مسائل زندگي اش را بازگو کند چرا که بيان مشکلات و گرفتاري هاي زندگي براي افراد غريبه نه تنها دردي را دوا نمي کند، بلکه مشکلات ديگري را در پي دارد.
زن ۴۵ ساله درباره مشکلات زندگي دخترش نيز گفت: من خديجه را خيلي دوست دارم اما چند سال قبل در حالي که او خودش را براي دانشگاه و ادامه تحصيل آماده مي کرد دلباخته پسري جوان شد. هر چه به او گفتم اين ازدواج به صلاح تو نيست فايده اي نداشت و دخترم پس از کلي دعوا و اعصاب خردکني که در خانه راه انداخته بود با پسر مورد علاقه اش ازدواج کرد. ولي افسوس پس از گذشت مدتي او با چشماني گريان سرش را روي شانه ام گذاشت و گفت: شوهرم به کريستال اعتياد دارد.
خديجه ۳ سال با اين فرد معتاد سوخت و ساخت و شوهرش تمام وسايل خانه را براي تهيه مواد خود و دوستان لاابالي اش که خانه آن ها را پاتوق درست کرده اند، دود کرد و به هوا فرستاد.ديروز غروب دخترم زنگ زد و با گريه و ناله گفت: دوستان شوهرش قصد سوءاستفاده از او را دارند و متاسفانه دامادم نيز هيچ عکس العملي نشان نداده است.
با شنيدن اين حرف از کوره در رفتم و با عجله يک خودرو سواري شخصي کرايه کردم تا خودم را به خانه دخترم برسانم و او را نجات دهم،اما خودم طعمه شيطان شدم.
در خور يادآوري است در پي اعلام شکايت زن جوان، پليس با توجه به سرنخ هاي موجود تلاش خود را براي دستگيري متهمان اين پرونده آغاز کرده است

*f*
۱۳۸۹-۰۸-۳۰, ۰۱:۵۴ بعد از ظهر
باج گيری های دختر حسود از همكلاسی هايش




می‌دانستم آنها هرچه من پول بخواهم می‌دهند تا فیلم‌شان پخش نشود و نزد خانواده‌ها و بستگانشان آبرویشان نرود.
وطن امروز: موضوع را با پدر و مادرم در میان گذاشتم اما آنها با رفتنم به میهمانی مخالفت کردند. من دوست داشتم در کنار همکلاسی‌هایم باشم و در آن جشن شرکت کنم، به همین خاطر دست به دروغ‌بافی زدم. به بهانه رفتن به کلاس کنکور به میهمانی رفتم و یکی از بهترین روزهایم شد. در کنار دوستانم خوش گذراندیم و غروب همه به خانه‌هایمان رفتیم.
این دختر ادامه داد: بدبختی من زمانی شروع شد که یک روز تلفن خانه‌ام به صدا درآمد و وقتی گوشی را جواب دادم دختری مدعی شد که تصاویری از جشن فارغ‌التحصیلی دارد و گفت چنانچه پول در اختیارش قرار ندهم، این تصاویر را منتشر کرده و آبرویم را می‌برد.
ترسیده بودم، خانواده‌ام اگر پی به این موضوع می‌بردند، برایم خیلی بد می‌شد، ناچار شدم هرچه مزاحم تلفنی می‌گوید انجام دهم تا ماجرا لو نرود. از آنجایی که پولی نداشتم گردنبند طلایم را فروختم و با آن دختر قرار گذاشتم. وقتی سر قرار رفتم ناباورانه مهسا همکلاسی‌ام را دیدم . باورم نمی‌شد که این دختر دست به اخاذی زده است. عکس و فیلم‌هایم را نشان داد و با گرفتن پول همه آنها را پس نداد.
وی ادامه داد، تماس‌های مهسا ادامه داشت و به بهانه انتشار فیلم‌ها مدام از من پول می‌گرفت. دیگر از دست مزاحمت‌های وی خسته شده بودم، به همین خاطر موضوع را با خاله‌ام در میان گذاشتم. وی گفت که باید هرچه سریع‌تر از این دختر باج‌گیر شکایت کنم. پس از اظهارات این دختر نوجوان، تحقیقات ویژه برای بازداشت دختر باج‌گیر آغاز شد تا اینکه شکایت مشابه دیگری پیش‌روی بازپرس پرونده قرار گرفت.
این بار هم دختر دانش‌آموزی که در جشن فارغ‌التحصیلی شرکت کرده بود به طرح شکایت از مهسا همکلاسی‌اش پرداخت که دست به اخاذی می‌زد.
شکایت این 2 دختر حکایت از این داشت که دانش‌آموز توطئه‌گر با در دست داشتن فیلم و عکس از همکلاسی‌هایش آنان را تحت سلطه خود قرار داده و مرتب از آنها پول می‌گیرد. با افشای این حقیقت، مهسا دختر باج‌گیر بازداشت شد. وی در ابتدا خود را بی‌گناه خواند اما وقتی شواهد را علیه خود دید لب به اعتراف بازکرد و پرده از اخاذی‌های میلیونی برداشت.
وی به بازپرس طاهری گفت: از بچگی هزار و یک آرزو داشتم که به هیچ کدام از آنها نرسیدم. پدر و مادرم وضع مالی خوبی ندارند و همیشه حسرت چیزهایی را داشتم که همکلاسی‌هایم به‌راحتی آنان را به دست می‌آوردند و در اختیارشان بود.
وی افزود: آرزوی رفتن به سفر را داشتم و دوستانم به راحتی همراه خانواده‌هایشان حتی به سفرهای خارج از کشور می‌رفتند. وقتی به میهمانی فارغ‌التحصیلی دعوت شدم و رفتم، دوستانم را دیدم که همه لباس‌های شیک پوشیده و طلا آویخته بودند، حسودی‌ام شد و وقتی به خانه رسیدم نقشه کشیدم به بهانه انتشار فیلم خصوصی آنها، از دوستانم پول بگیرم.
این دختر حسود ادامه داد: می‌دانستم آنها هرچه من پول بخواهم می‌دهند تا فیلم‌شان پخش نشود و نزد خانواده‌ها و بستگانشان آبرویشان نرود.
پس از اظهارات این دختر حسود، بازپرس دستور بازداشت وی را صادر کرد. تحقیقات در این پرونده برای شناسایی شاکیان دیگر ادامه دارد تا زوایای پنهان آن آشکار شود.

منبع:niksalehi.com

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۳۰, ۰۲:۲۰ بعد از ظهر
دختر حسود؟:خنده: چرا نمی تونن از ما اخاذی کنن؟ آخه چه کاریه؟ گمونم جشن فارق التحصیلی با حضور تمامی اهالی محل بوده...
توی محله ما هم چند روز پیشا دو فقره کیف قاپی داشتیم که یه موردش واسه مادر خودم بود:ناراحت:
یه دختر ربایی هم داشتیم ، غروب از جلوی محل کارم یه خانومی رو زورکی سوار یه پراید سفید کردن تا مغازه دارا و رهگذرا بفهمن چی شده دختره رو که صدای جیغش تموم محل رو برداشته بود بردن،البته مردم به 110 زنگ زدن و شماره ماشین رو دادن:ناراحت:...

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۱, ۰۲:۲۱ بعد از ظهر
زمان و محل اعدام شهلا جاهد مشخص شد

15 روز به آخرین نفس‌های شهلا باقی‌مانده است و این زن باید در محوطه زندان اوین قصاص نفس شود.
وطن امروز: نفس‌های آخر شهلا، 15 روز دیگر، سحرگاه چهارشنبه 10 آذرماه پای چوبه‌دار خاموش خواهد شد.
این زن 40 ساله در صورتی از مجازات قصاص نفس‌ـ اعدام‌‌ـ نجات خواهد یافت که بتواند از خانواده و بچه‌های «لاله‌ سحرخیزان» و حتی «ناصر محمدخانی» رضایت بگیرد.
ساعت 2 بعد‌از‌ظهر 17 مهر‌ماه سال 81، فریادهای پسربچه‌ای که تازه از مدرسه به خانه‌شان در ساختمان شماره 46 خیابان گل‌نبی تهران بازگشته بود راز جنایت جنجالی‌ای را فاش کرد.
«لاله سحرخیزان» در غیاب بچه‌های مدرسه‌ای و همسرش که در کاروان تیم‌ پیروزی در آلمان بود به طرز فجیعی قربانی جنایتی مرموز شده بود. پلیس جنایی تهران از همان روز نخست به مظنون‌گیری گسترده‌ای پرداخت و اعلام کرد کسی جز شهلا جاهد که هووی پنهانی لاله بود، نمی‌توانسته این جنایت را انجام داده باشد.
در حالی که همه دلایل علمی پلیس انگشت اتهام را به سوی این زن جسور نشانه رفته بودند اما خودش می‌گفت بی‌گناه است. بررسی‌های کارآگاهان و قاضی جعفرزاده هرچه پیش می‌رفت آنان را مطمئن می‌کرد که قاتل کسی جز یک زن که همان شهلا است، نمی‌تواند باشد. 11 ماه طول کشید تا شهلا، اعتراف کند، وی وقتی دید ناصر نیز بازداشت شده غافل از اینکه همین مرد ناگفته‌هایی را بیان کرده که سرنخ‌های اصلی در پرونده است در فضایی کاملا عاطفی پذیرفت به تنهایی لاله را در خواب غافلگیر کرده و کشته است.
همان شب «شهلا» در برابر دوربین فیلمبرداری پلیس و یک خبرنگار و عکاس به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و هیچ‌چیز را از قلم نینداخت. وی که گریه می‌کرد و مرتب از روح لاله عذرخواهی می‌کرد، نشان داد چگونه شب پیش از جنایت در خانه قربانی پنهان شده و دست به قتل زده است.
اظهارات «شهلا» نه تنها با صحنه قتل و میهمان شب پیش از جنایت لاله، مطابقت داشت بلکه وی ادعاهایی مطرح کرد که تا آن لحظه حتی پلیس نیز خبر نداشت. از آن شب به بعد بویژه با انتقال «شهلا» به زندان اوین، وی دیگر اعتراف نکرد ولي با وجود 3 ادعای متفاوت نتوانست خود را بی‌گناه نشان دهد و به قصاص نفس‌ ـاعدام‌ـ محکوم شد.
در مدت 8 سال گذشته بیش از 30 قاضی پرونده جنایی شهلا را مطالعه کرده و جز برخی همه حکم را سالم و قطعی دانسته‌اند تا اینکه شهلا در نامه‌ای از زندان به رئیس‌ قوه‌قضائیه خواستار تعیین‌تکلیف خود شد.
این‌بار آیت‌الله آملی‌لاریجانی اجازه اجراي حکم قصاص «شهلا» را صادر کرد و دادستان تهران با بیان اینکه در صورت ابلاغ کتبی این استیذان، حکم اعدام زن زندانی سریع‌الاجراست اعلام کرد تنها در صورت اعلام رضایت اولیای‌دم در اجرای این حکم وقفه ایجاد خواهد شد.
نفس‌های آخر تا 10 آذر‌ماه
وقتی دادستان اعلام کرد که زمان اجرای حکم شهلا، مشخص شده است، مشخص شد این زن سحرگاه چهارشنبه 10 آذرماه سال‌جاری به دار مجازات آویخته خواهد شد. 15 روز به آخرین نفس‌های شهلا باقی‌مانده است و این زن باید در محوطه زندان اوین قصاص نفس شود.
persianv.com

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۱, ۰۲:۲۵ بعد از ظهر
3 عضو باند وحشت دستگير شدند




جام جم آنلاين: با دستگيري 3 عضو ديگر باند وحشت كه با ربودن مردم آنها را در يك كمپ زنداني مي‌كردند، ابعاد تازه‌اي از جرايم سياه آنها فاش شد.
به گزارش جام‌جم، هفته گذشته ماموران كلانتري 140 باغ فيض پونك تهران پس از شكايت مردي مبني بر اين‌كه پسر گمشده‌اش در يك كمپ غيرمجاز در محله فرحزاد محبوس شده است، براي نجات مرد جوان به اين محل اعزام شدند.
ماموران با هماهنگي قضايي وارد اين محل شدند و 7 مرد جوان را كه در اتاق‌هاي آنجا محبوس و بشدت شكنجه شده بودند، نجات دادند.
پس از منتقل شدن مردان جوان به كلانتري و تحقيقات از آنها معلوم شد كه همگي هنگام تردد در محله‌هاي غرب و شمال غرب تهران از سوي اعضاي مخوف يك باند كه ماموران قلابي بودند، ربوده شده و پس از انتقال به اين كمپ شكنجه شده و پول‌ و اموالشان به سرقت رفته و تعدادي از آنها آزار و اذيت شيطاني شده‌اند.
با دستور ويژه بازپرس طوفاني، رئيس شعبه 12 دادسراي ناحيه 2 تهران، تحقيقات ماموران براي يافتن اعضاي باند تبهكاري آغاز شد. در ادامه تحقيقات ماموران پي بردند كه آنها براي آزادي گروگان‌ها از خانواده‌هايشان مبالغي كلان اخاذي كرده‌اند.
انكار سركرده باند
به اين ترتيب روند رسيدگي به پرونده وارد مرحله جديدي شد و مخفيگاه صاحب كمپ كه مردي سالخورده و سركرده باند بود در غرب تهران شناسايي و دستگير شد. متهم در بازجويي‌هاي پليسي اظهارات شاكيان را نپذيرفت و از اعمال مجرمانه‌ 3 پسرش و 4 همدست ديگر آنها اظهار بي‌اطلاعي كرد.
با تحقيق مقدماتي، سركرده باند روانه زندان شد و با دستور قضايي بازپرس طوفاني پرونده در اختيار ماموران پايگاه يكم پليس امنيت تهران قرار گرفت و جستجوها براي دستگيري اعضاي فراري اين باند مخوف ادامه پيدا كرد.
روز دوشنبه گذشته وقتي يكي ديگر از افراد به دام‌افتاده در اين باند براي شكايت از آنها به دادسراي ناحيه 2 تهران رفته بود، ناگهان مقابل يكي از شعبات دادسرا متوجه 3 مرد جوان شد كه به اتهام مظنونيت در سرقت موتورسيكلت، دستگير شده‌ بودند.
با نزديك شدن اين فرد به 3 متهم دستگيرشده، وي سراسيمه آن محل را ترك كرد و وارد شعبه 12 دادسراي ناحيه 2 تهران شد و به بازپرس طوفاني گفت : 3 نفر از اعضاي باند مخوفي كه 10 روز در اسارتگاه آنها بودم اكنون به اتهام سرقت دستگير شده‌اند.بازپرس طوفاني با ثبت اظهارت اين شاكي، دستور قضايي را صادر كرد و متهمان براي ادامه تحقيقات به پايگاه يكم پليس امنيت تهران منتقل شدند. آنها در مواجهه حضوري با ده‌ها شاكي به همكاري با اعضاي باند مخوف تحت تعقيب پليس اعتراف كردند.
يكي از اين متهمان كه جمال نام دارد، در اظهاراتش به بازپرس طوفاني گفت: 2 ماه پيش به خاطر اعتياد با خانواده‌ام مشاجره كرده و آنها مرا از خانه بيرون كردند. در خيابان‌هاي شهر سرگردان بودم كه 2 ماه پيش غضنفر ـ سركرده باند ـ مرا در خيابان ديد و به كمپ آورد تا سرپناهي داشته باشم.
متهم يادآور شد: چند روز اول نمي‌دانستم آنها افراد را مي‌ربايند تا از خانواده‌هايشان اخاذي كنند. با اطلاع از اين موضوع، قصد فرار داشتم كه پسران غضنفر مرا كتك زدند و با تهديد و ايجاد وحشت همكاري‌ام با آنها را شروع كردم.
وي افزود: آنها در قالب گروه‌هاي 5 يا 6 نفره هر 2 روز در ميان از كمپ كه معروف به كمپ اجباري بود، خارج مي‌شدند. بعد نيمه‌هاي شب 3 تا 5 مرد جوان را با دست و پاي بسته به كمپ مي‌آوردند و كتك مي‌زدند.
متهم گفت: آنها از من نيز مي‌خواستند تا در كتك زدن و شكنجه افراد ربوده شده به آنها كمك كنم كه براي ماندن در آن محل و دريافت مبلغي پول، خواسته‌شان را قبول مي‌كردم.بعد از چند روز شكنجه افراد جوان، آنها را از اتاق‌هاي مخروبه خارج كرده و به اتاق بزرگ‌تري كه در انتهاي كمپ متروكه بود، منتقل و در ميان ديگر افراد ربوده شده كه هر هفته 40 نفر مي‌شدند، قرار مي‌داديم.
مرد شكنجه‌گر افزود: 2 روز بدون آب و غذا در اين محل مي‌ماندند و بعد به محل‌هاي قبلي بازمي‌گشتند. يك مرد غريبه به همراه غضنفر و 3 فرزندش، برخي از آنها را مورد آزار و اذيت شيطاني قرار مي‌دادند تا از خانواده‌هايشان پول اخاذي كنند.
با اعتراف اين مرد، 2 همدستش مورد بازجويي قرار گرفتند كه معلوم شد هر دوي آنها نيز معتاد بوده و در كمپ اجباري مسووليت تهيه غذا و نگهباني از اتاق‌هاي افراد ربوده شده را برعهده داشته‌اند.
بنابراين گزارش، متهمان با قرار قانوني روانه زندان شدند. جست‌وجو براي دستگيري 4 عضو مخوف اين باند تبهكاري و فاش شدن ديگر جرايم آنها ادامه دارد.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۱, ۰۲:۴۶ بعد از ظهر
قاتل نازنين در يك قدمی چوبه دار



عصر روز حادثه در خانه مادر زنم بوديم كه مادر «نازنين» از آنجا رفت اما دخترش ماند. ساعتي بعد كه «نازنين» از خانه بيرون رفت، دنبالش رفته و او را سوار موتور كرده و پس از كشاندن دختربچه به باغي، او را با روسري خفه كرده و جسدش را داخل گودالي انداختم.
ایران: عامل قتل دختر هشت ساله پس از 9 ماه سكوت در حالي به آزار و اذيت قرباني‌اش اعتراف كرد كه پيش‌تر، قضات ديوان عالي كشور حكم اعدام وي را نقض كرده بودند.
رسيدگي به اين پرونده از شامگاه 26 بهمن سال 88 همزمان با ناپديد شدن دختر كوچولو در دستور كار پليس شهرستان ني‌ريز استان فارس قرار گرفت.
پدر «نازنين» به كارآگاهان گفت: دخترم امروز براي رفتن به خانه خاله‌اش از خانه خارج شد اما ديگر بازنگشت. پس از اين شكايت، كارآگاهان تجسس‌هاي گسترده‌اي را آغاز كردند تا اين كه به قاسم- يكي از بستگان دختر گمشده- مشكوك شدند.
متهم در بازجويي‌ها گفت: عصر روز حادثه در خانه مادر زنم بوديم كه مادر «نازنين» از آنجا رفت اما دخترش ماند. ساعتي بعد كه «نازنين» از خانه بيرون رفت، دنبالش رفته و او را سوار موتور كرده و پس از كشاندن دختربچه به باغي، او را با روسري خفه كرده و جسدش را داخل گودالي انداختم.
در جلسه محاكمه، متهم قتل و سرقت را قبول كرد اما منكر آزار و اذيت قرباني شد. قضات شعبه چهارم دادگاه كيفري استان فارس نيز پس از پايان محاكمه، عامل جنايت را به يك بار قصاص و يك بار اعدام- به اتهام آزار و اذيت قرباني- محكوم كردند.
با اعتراض مرد جنايتكار، پرونده به ديوان عالي كشور فرستاده شد كه قضات حكم قصاص را تأييد كردند اما مجازات اعدام را نقض كرده و پرونده را براي رسيدگي دوباره به دادگاه كيفري فرستادند.
اين بار قاتل «نازنين» پس از 9 ماه سكوت، سرانجام به آزار و اذيت دختربچه هم اعتراف كرد. بدين ترتيب وي پس از جلسه دادگاه غيرعلني دوباره به اعدام محكوم شد.



............................................


من جا پدر مادر دختره بودم خودم ميكشتمش عجب عوضی هایی پيدا ميشن ها :بیفایده:

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۰۱, ۱۰:۵۱ بعد از ظهر
آدم با خوندن این جور اخبار استرس میگیره...
خواهرم همیشه قسمت مربوط به رحمت خدا رفته ها رو می خونه...

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۲, ۰۱:۳۰ بعد از ظهر
همجن س بازی در خوابگاه های دانش جويی



در برخي از اين خوابگاه‌ها به ويژه خوابگاه‌هاي دختران بداخلاقي‌هايي نظير هم*** بازي و برهنه شدن دختران در محوطه خوابگاه به وفور مشاهده شده است تا جائی كه متخلفین در برخي طبقات اين خوابگاه‌ها محدوديت ورود ساير دانشجويان را اعمال کرده و به دانشجویان دیگر اجازه ورود به این مناطق ممنوعه را نمی دهند.
صراط - در برخي از خوابگاه‌های دانشجویی در تهران بويژه خوابگاه‌هاي دختران، بداخلاقي‌هايي نظير هم*** بازي و برهنه شدن دختران در محوطه به وفور مشاهده شده تا جايی كه متخلفین در برخي طبقات، محدوديت ورود ساير دانشجويان را اعمال کرده و اجازه ورود به این مناطق ممنوعه را نمی دهند.
بحث ابتذل‌هاي اخلاقي در همه خوابگاه‌هاي دانشجويي مشهود است به طوري كه در دو دانشگاه معروف تهران خوابگاه‌ها به مراكز فساد و فحشا . کانون تولید برخی محصولات غیراخلاقی در دانشگاه ها تبديل شده است.
خوابگاه‌هاي دانشجويي با وجود متمركز بودن در محوطه‌هاي دانشگاه‌ها و اينكه خيلي از مسئولان نظارت كافي بر آنها را دائماً تكرار مي كنند، اما وجود مشكلات اخلاقي و اسفناك اين مكان‌ها بازگوي اين مطلب است كه نه تنها نظارت بر اين مكان‌ها وجود ندارد بلكه خوابگاه‌‌هاي دانشجويي به مكان‌هايي براي ترويج بداخلاقي‌هاي خاصي تبديل شده است.
در خوابگاه‌ها به دليل وجود اينترنت‌هاي پرسرعت دانلود فيلم‌هاي غيراخلاقي و عكس‌هاي مبتذل مشهود است و به شدت در اين خوابگاه‌ها رواج يافته است و همچنين تبادل مواد مخدر و cdهاي با مضمون‌هاي غيراخلاقي گسترش يافته است و مكاني براي درآمدزايي برخی دانشجويان تبديل شده است.
در برخي از اين خوابگاه‌ها به ويژه خوابگاه‌هاي دختران بداخلاقي‌هايي نظير هم*** بازي و برهنه شدن دختران در محوطه خوابگاه به وفور مشاهده شده است تا جائی كه متخلفین در برخي طبقات اين خوابگاه‌ها محدوديت ورود ساير دانشجويان را اعمال کرده و به دانشجویان دیگر اجازه ورود به این مناطق ممنوعه را نمی دهند. همچنین برخی مسئولین خوابگاه ها و ماموران خدماتی و نظافتی هم جرات ورود به این طبقات را ندارند زیرا با بدترین توهین ها و تهدیدها مواجه می شوند.
علاوه بر اين در برخي از خوابگاه‌ها بويژه خوابگاه‌هاي دانشگاه‌هاي تهران ترويج قوميت گرايي، شيطان پرستي و بهائيت به وضوح ديده شده به طوري كه در يكي از دانشگاه‌هاي صنعتي تهران ترويج بي خدايي رواج يافته است.
مشكلات دانشگاه‌ها و بحث‌هاي سياسي طوري در دانشگاه‌ها گسترش يافته كه حتي مسئولان دانشگاه خوابگاه‌هاي دانشجويي را فراموش كرده و نظارت جزئي هم بر اين مكان‌ها ندارند.
اين مسئولان، خوابگاه‌ها را فقط فضايي مي دانند كه بتوانند تمام دانشجويان ورودي را در آن اسكان دهند طوري كه بسياري از دانشجويان ساكن اين خوابگاه‌ها گفته‌اند كه حتي بازديد روساي دانشگاه هم از مكان‌ها صورت نمي گيرد.
مسئولان بايد بدانند كه معضل بداخلاقي‌ها در خوابگاه‌هاي دانشجويي و غلظت آنها دانشگاه‌ها را به شدت تهديد مي كند.

persianv.com

3tare
۱۳۸۹-۰۹-۰۲, ۰۱:۵۵ بعد از ظهر
انقد وضعیت خوابگاه ها افتضاح شده که من از همون ترم اول اصلا خوابگاه نرفتم! و ترجیح دادم خونه بگیرم

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۲, ۰۶:۵۹ بعد از ظهر
محسن:نمیبینم::پوزخند: مرد هوس باز همسرش را غافلگير كرد


http://www.persianv.com/havades/khabar/138908161912_LI_0231021817.jpg


با ديدن دختر غريبه اعصابم خط خطي شد و به طعنه گفتم: چرا زودتر خبر ندادي تا غذاي درست و حسابي براي ميهمان مان آماده کنم.
خراسان: خورشت قيمه بادمجان درست کرده بودم و مي خواستم در شب تولد همسرم او را با پختن غذاي مورد علاقه اش غافلگير کنم اما سرشب بود که شوهرم همراه دختري جوان به خانه آمد و گفت: اين خانم، خواهر يکي از دوستانم است و مي خواهد تا فردا اين جا بماند.
زن جوان در دايره اجتماعي کلانتري شهيد نواب صفوي مشهد افزود: با ديدن دختر غريبه اعصابم خط خطي شد و به طعنه گفتم: چرا زودتر خبر ندادي تا غذاي درست و حسابي براي ميهمان مان آماده کنم.
محسن در حالي که به چشمانم زل زده بود، جواب داد: تو دهانت را ببند و حرف نزن، پذيرايي و غذاي خوب توي سرت بخورد. او مرا به داخل اتاق برد و آهسته گفت: اين دختر، فراري است و ۲۰ هزار تومان از او گرفته ام تا ۲ شب در خانه مان مخفي شود بعد هم مي رود و گور خودش را گم مي کند.
شنيدن اين حرف برايم غيرقابل تحمل بود. تصميم خودم را گرفتم و آماده شدم تا به خانه پدرم بروم اما شوهرم با تهديد چاقو قصد داشت جلوي مرا بگيرد. او وقتي ديد مقاومت مي کنم تيزي چاقو را روي بازوي دستم کشيد و زخمي ام کرد.
با سر و صدايي که راه انداختم همسايه ها به کمکم آمدند و موضوع را به پليس ۱۱۰ اطلاع دادند.
زن جوان در ادامه داستان تلخ زندگي اش گفت: ۴ سال قبل به اصرار پدرم با پسرخاله ام نامزد شدم اما او به کريستال اعتياد داشت و ما در دوران عقد از همديگر جدا شديم. اين شکست روحي براي من و خانواده ام خيلي گران تمام شد و پدرم که خودش را مقصر مي دانست آرزو داشت هرچه زودتر مرا عروس کند.من که از ناراحتي پدرم عذاب مي کشيدم دعا مي کردم هر چه زودتر ازدواج کنم.
حدود ۷ ماه قبل برادر يکي از دوستانم به خواستگاري ام آمد و ما با هم نامزد شديم. شاهرخ ۲ تجربه تلخ شکست در زندگي اش داشت و ادعا مي کرد که ۲ نامزد قبلي اش را به دليل فساد اخلاقي طلاق داده است.
متاسفانه من و خانواده ام فريب چرب زباني هاي او را خورديم و فقط براي اين که در بين اقوام و فاميل خودي نشان بدهيم بدون انجام تحقيقات درست و حسابي جواب مثبت داديم.
من و شاهرخ در مراسمي بسيار ساده با هم نامزد شديم و تازه ۳ ماه است که زندگي مشترک خود را آغاز کرده ايم اما با تاسف بايد بگويم همسرم نه تنها اعتياد دارد بلکه مردي هوس باز و بيکار است و هيچ تعهدي نسبت به زندگي مان ندارد. از او مي ترسم و نمي دانم چرا من با وجود آن که يک بار چوب ازدواج ناآگاهانه را خورده بودم، دوباره به چنين سرنوشتي دچار شدم؟
کاش پس از تجربه تلخ قبلي به جاي آن که تنها به فکر غرور پدرم باشم کمي در مورد آينده و سرنوشتم فکر مي کردم چون با اين وضعيت و ۲ بار شکست تلخ انگشت نماي اقوام و آشنايان خواهم شد.

3tare
۱۳۸۹-۰۹-۰۲, ۱۰:۰۸ بعد از ظهر
ایکاش هیچکدوممون روزی قربانی خیانت همسرانمون نباشیم

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۰۲, ۱۰:۲۷ بعد از ظهر
اگه همسرانمون مریض نباشن،اگه خیانت کنن تقصیر خودمونه!!

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۳, ۰۱:۳۸ بعد از ظهر
دزدها شلوار مردم را هم مي‌دزديدند:پوزخند:


جام جم آنلاين: اعضاي يك باند تبهكاري كه هنگام سرقت در تهران ، شلوار مالباخته‌ها را نيز مي‌دزديدند تا مانع تعقيب خود شوند، در درگيري با پليس هدف اصابت گلوله قرار گرفتند.در فيلم‌هاي شهري، تصاوير حمله متهمان به مردم و سرقت اموال و شلوار آنها ضبط شده است.
به گزارش «جام‌جم»، در آخرين روزهاي مهر امسال مردي كه پس از خريد 6000 دلار قصد عزيمت به محل سكونت خود را داشت، در يكي از خيابان‌هاي مركزي شهر به يكباره از سوي 4 مرد مورد حمله قرار گرفت.
آنها با استفاده از فنون رزمي قصد بيهوش كردن او را داشتند و با سرقت 6000 دلار ارز و شلوار وي از محل متواري شدند، به طوري كه مرد مالباخته قادر به تعقيب آنها نبود.
با شكايت مالباخته در شعبه اول دادياري دادسراي جنايي تهران، داديار هاشميان دستور قضايي را در اين ارتباط صادر كرد و پرونده به اداره 18 پليس آگاهي ارجاع شد.با بررسي اين شكايت و به دست آمدن تصوير حمله سارقان به مالباخته توسط دوربين يك اداره دولتي و بررسي اين فيلم، ردپاي 4 سارق حرفه‌اي و سابقه‌دار كه به روش خفه‌كني، كيف‌قاپي و پرتاب تخم‌مرغ از مردم سرقت مي‌كردند، شناسايي شد.
عمليات دستگيري
سرهنگ عباسعلي محمديان، رئيس‌پليس آگاهي تهران در ارتباط با پيگيري اين پرونده به «جام‌جم» گفت: پس از شناسايي تبهكاران سابقه‌دار، يك تيم ويژه از كارآگاهان مخفيگاه‌هاي اين متهمان را شناسايي كردند و سرانجام بامداد 25 آبان در حالي كه 4 متهم تحت تعقيب در يك سفره‌خانه حضور پيدا كرده بودند، بلافاصله تيم‌هاي ضربت پليس آگاهي محل را به محاصره درآوردند كه آنها با مشاهده ماموران با قمه و چاقو به پليس حمله‌ور شدند. رئيس پليس آگاهي تهران افزود: در پي حمله تبهكاران،‌ماموران نيز با استفاده از قانون به كارگيري سلاح هر 4 متهم را از ناحيه پا هدف اصابت گلوله قرار داده و به مراكز درماني منتقل كردند. محمديان تصريح كرد: با گزارش دستگيري تبهكاران خشن به ‌داديار جنايي، دستور بازرسي مخفيگاه متهمان صادر شد و ماموران در چند نقطه تهران با ورود به اين محل‌ها مقادير قابل توجهي دلار و يورو، چك‌پول‌هاي 100 و 50 هزار توماني، سكه و سرويس‌هاي طلا و جواهر را كشف و ضبط كردند.
ايجاد رعب و وحشت
سرهنگ محمديان اظهار كرد: اعضاي اين باند كه از هم‌محلي‌هاي قديمي هستند، پس از آزادي از زندان با استفاده از القاب و عناوين عجيب و غريب، با ايجاد رعب و وحشت از مردم سرقت مي‌كردند.
رئيس پليس آگاهي تهران با اشاره به سرقت‌هاي گسترده اعضاي اين باند، از مردم خواست در صورتي كه اموال آنها توسط سرنشينان 2 دستگاه موتورسيكلت آبي و سياه سرقت شده است، به شعبه اول دادياري يا اداره 18 پليس آگاهي مراجعه كنند.
اعتراف متهم پرونده
رضا، سركرده اين باند كه يك متهم سابقه‌دار است، روز گذشته در اولين مرحله از اعترافات خود عنوان كرد: به دليل تسلط بر فنون رزمي، با پرسه زدن در اطراف مراكز خريد و فروش ارز خريداران را تعقيب و به آنها حمله مي‌كرديم و با سرقت شلوار مالباخته‌ها، مانع از تعقيب خود مي‌شديم. وي اضافه كرد: پول‌هاي سرقتي از مردم صرف خوشگذراني و تهيه مواد مخدر شيشه شده است و اكنون نيز در انتظار مجازات هستيم.
با اعترافات متهم به ده‌ها فقره سرقت، دستور شناسايي مالباختگان صادر شده است.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۶, ۰۳:۱۷ بعد از ظهر
استخدام آدم كش برای قتل پدر





با به دست آمدن اين اطلاعات با كنترل درهاي ورودي و خروجي بيمارستان، اين متهم نيز دستگير شد و در تحقيقات مقدماتي اعتراف كرد پس از اجير شدن از سوي فرزند مقتول، او را به قتل رسانده‌اند و قرار بود پس از جنايت، فرزند مقتول به آنها 60 ميليون تومان پرداخت كند كه تاكنون فقط 6 ميليون تومان پرداخت كرده است.




جام‌جم: 2 قاتل اجاره‌اي كه سال گذشته مرد 64 ساله‌اي را در شهريار كشته بودند، در بيمارستان امام خميني (ره)‌ شناسايي و دستگير شدند.

در يكي از روزهاي شهريور سال گذشته در پي تماس يكي از شهروندان با مركز فوريت‌هاي پليسي 110 شهرستان شهريار مبني بر مشاهده جسد يك مرد سالخورده، ماموران با عزيمت به محل، موضوع را به بازپرس ويژه قتل دادسراي شهريار گزارش كردند و با انتقال جسد به پزشكي قانوني، دستور شناسايي بستگان مقتول صادر شد.

با تشكيل پرونده‌اي در پليس آگاهي شهريار، تحقيقات در اين ارتباط ادامه داشت كه بستگان مردي با حضور در پليس آگاهي، گم شدن پدر خود را اطلاع دادند كه با تطبيق مشخصات مرد گمشده با جسد كشف شده و شناسايي توسط بستگان، هويت مقتول شناسايي شد.

آغاز تحقيقات

با شروع تحقيقات مشخص شد، مقتول از چندي پيش با يكي از فرزندان خود مشاجره و درگيري داشته است كه به اين ترتيب تحقيق از فرزند مقتول آغاز شد و او سرانجام اعتراف كرد، پس از اختلاف مالي با پدرش كينه او را به دل گرفته و با استخدام 2 فرد شرور و سابقه‌دار و وعده پرداخت 60 ميليون تومان از آنها خواسته است تا پدرش را بكشند.

متهم ادامه داد: سرانجام پس از توافق با 2 آدمكش اجاره‌اي، آنها در فرصتي مناسب پدرش را به قتل رسانده‌اند.

در جستجوي 2 آدمكش اجاره‌اي

با اعترافات متهم، دستور قضايي مبني بر بازداشت وي صادر شد ودستگيري 2 آدمكش اجاره‌اي در دستور كار ماموران قرار گرفت. تحقيقات بعدي در اين ارتباط مشخص كرد، 2متهم به قتل پس از اطلاع از دستگيري فردي كه آنها را اجير كرده بود، متواري شده و در چندين نوبت محل سكونت خود را تغيير داده‌اند.

بنابراين گزارش در حالي كه تحقيقات در اين زمينه ادامه داشت، ماموران اطلاع يافتند يكي از متهمان تحت تعقيب در بيمارستان امام خميني (ره)‌ تهران بستري است كه با به دست آمدن اين اطلاعات يگان انتظامي مستقر در بيمارستان با بررسي هويت افراد مراجعه‌كننده، متوجه شدند متهم تحت تعقيب از ترس دستگيري خودش را با هويت جعلي معرفي كرده است.

با شناسايي متهم و اعزام ماموران پليس آگاهي شهريار به بيمارستان، وي دستگير و تلاش براي دستگيري ديگر همدست وي آغاز شد. چند ساعت پس از دستگيري اولين آدمكش اجاره‌اي، ماموران انتظامي مستقر در بيمارستان امام خميني (ره)‌ با همكاري كارآگاهان پليس آگاهي شهريار باخبر شدند، ديگر همدست متهم به نام اسماعيل قصد ملاقات با دوست خود را دارد.

محاصره محل

با به دست آمدن اين اطلاعات با كنترل درهاي ورودي و خروجي بيمارستان، اين متهم نيز دستگير شد و در تحقيقات مقدماتي اعتراف كرد پس از اجير شدن از سوي فرزند مقتول، او را به قتل رسانده‌اند و قرار بود پس از جنايت، فرزند مقتول به آنها 60 ميليون تومان پرداخت كند كه تاكنون فقط 6 ميليون تومان پرداخت كرده است.

در پي اين اعترافات، با صدور دستور قضايي از سوي بازپرس شهرستان شهريار، هر دو متهم براي ادامه تحقيقات و بررسي زواياي پنهان اين جنايت به شهريار منتقل شدند. تحقيق در اين باره ادامه دارد.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۶, ۰۳:۲۰ بعد از ظهر
دختر جوان طعمه احساس پسر مدير شركت




يک سال از ارتباط مخفيانه ما گذشت و نه تنها پسر مورد علاقه ام هيچ اقدامي براي ازدواج انجام نداد بلکه در اين مدت متوجه شدم او با چند دختر ديگر نيز ارتباط پنهاني دارد.با نگراني و دلهره اي که براي آينده داشتم موضوع را به پدر پيمان اطلاع دادم ولي او با عصبانيت و تهمت هاي ناروا مرا از شرکت اخراج کرد و حتي براي پسرش زن گرفت.

خراسان: روزي که از دانشگاه فارغ التحصيل شدم براي اين که از سرزنش هاي پدرم راحت شوم و سربار کسي نباشم تصميم گرفتم به سر کار بروم.

من از طريق معرفي عمويم در شرکتي استخدام شدم و از کارم راضي بودم اما در کمتر از يک ماه متوجه نگاه زيرچشمي پسر مدير شرکت شدم.پيمان در آن جا کار مي کرد و آن قدر چرب زبان بود که توانست مرا شيفته و دلباخته خودش کند.

دختر جوان افزود: من و پيمان در مدت کوتاهي به هم علاقه مند شديم و قرار ازدواج گذاشتيم. در واقع او با اين ترفند که مي خواهد به خواستگاري ام بيايد سرم کلاه گذاشت و بارها و بارها از من سوء استفاده کرد.

يک سال از ارتباط مخفيانه ما گذشت و نه تنها پسر مورد علاقه ام هيچ اقدامي براي ازدواج انجام نداد بلکه در اين مدت متوجه شدم او با چند دختر ديگر نيز ارتباط پنهاني دارد.با نگراني و دلهره اي که براي آينده داشتم موضوع را به پدر پيمان اطلاع دادم ولي او با عصبانيت و تهمت هاي ناروا مرا از شرکت اخراج کرد و حتي براي پسرش زن گرفت.

حالا من مانده ام با يک دنيا روسياهي و شرمساري و نمي دانم چه طور جلوي خانواده ام سرم را بالا بگيرم. تصميم گرفته بودم خودکشي کنم اما با راهنمايي خاله ام به اين جا آمدم تا با انجام مشاوره راهي براي حل مشکلاتم پيدا کنم.درباره اين ماجرا نظر کارشناس ارشد روان شناسي مرکز مشاوره پليس خراسان رضوي را جويا شديم.

سيد مجيد موسوي راد معتقد است: دختران زيادي ممکن است شرايط مشابه با اين دختر جوان را داشته باشند اما يک سوال مهم در اين جا مطرح است و آن اين که حد و مرز افزايش شناخت دختر و پسر نسبت به يکديگر در آشنايي قبل از ازدواج چقدر است؟

به گفته دختر جوان او دلباخته پيمان شد و خودش را براي اين که همسر مناسبي براي آينده انتخاب کرده زرنگ مي پنداشت ولي چرا کارش به اين جا کشيده شد؟

وي تاکيد کرد: ازدواج در ابتدا منطق و سپس احساس مي طلبد اما بسياري از افراد و به ويژه دختران جوان ابتدا با احساس انتخاب مي کنند و سپس منطق خود را بر مبناي احساس بنا مي کنند. در اين ماجرا همان طور که ديديم دختر جوان معتقد بود چون پيمان را واقعا دوست دارد و قرار است با هم ازدواج کنند پس مي تواند با او آزاد و راحت باشد و ...!

در واقع احساس اين دختر منطق او را به دست گرفت و مانع تصميم گيري عقلاني اش شد.متاسفانه دختر جوان تنها با عينک احساس دنيا را ديد و زماني که اين عينک را برداشت واقعيت هايي تلخ برايش نمايان شد.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۷, ۰۲:۵۷ بعد از ظهر
جنايت سياه در مانتوفروشی


ساعتي قبل براي خريد به يك مغازه مانتوفروشي رفته بودم كه پس از انتخاب مانتو فروشنده به طرفم حمله كرد و با زور و تهديد مرا مورد آزار و اذيت قرار داد.
ایران: پرونده پسر شيطان صفت كه در جنايتي سياه، دخترجواني را در مغازه مانتوفروشي مورد آزار و اذيت قرار داده بود به دادگاه كيفري استان تهران ارسال شد.
چندروز قبل دختر جواني با چهره‌اي مضطرب و پريشان به كلانتري 161 ابوذر رفت و با تسليم شكايتي به مأموران گفت: ساعتي قبل براي خريد به يك مغازه مانتوفروشي رفته بودم كه پس از انتخاب مانتو فروشنده به طرفم حمله كرد و با زور و تهديد مرا مورد آزار و اذيت قرار داد.
پس از اين شكايت مأموران با دستور بازپرس دادسراي يافت‌آباد، بلافاصله پسر شيطان صفت را دستگير كردند.
حميد -25 ساله- نيز در بازجويي‌ها چاره‌اي جز بيان حقيقت نديد و در مقابل بازپرس كشيك به جنايت سياهش اعتراف كرد.
بدين ترتيب با توجه به اين كه رسيدگي به پرونده در صلاحيت دادسرا نبود، بازپرس كشيك، پرونده را به دادگاه كيفري استان تهران فرستاد.
niksalehi

Yakuza6236
۱۳۸۹-۰۹-۰۷, ۰۵:۳۱ بعد از ظهر
پسره عجب اسکولی بوده !

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۸, ۰۲:۰۶ بعد از ظهر
دانیال 3.5 ساله، قربانی کودک‌آزاری

اين کودک بارها از سوي پدر و مادرش مورد ضرب و جرح قرار گرفته است و آن ها به دليل اختلافاتي که با يکديگر دارند اين کودک را قرباني اختلافات خود کرده اند.
خراسان: پسربچه 3.5 ساله ديگري که ظاهرا قرباني کودک آزاري شده است، شب شنبه گذشته در بيمارستان شهيدکامياب مشهد به حالت کما رفت و با مرگ دست و پنجه نرم مي کند.
عصر روز جمعه گذشته، خودروي امدادي در حالي که پيکر نيمه جان کودک 3.5 ساله اي داخل آن قرار داشت، آژيرکشان در مقابل ورودي بيمارستان شهيدکامياب مشهد متوقف شد و بلافاصله پيکر نحيف دانيال از سوي کادر پزشکي مورد معاينه قرار گرفت، اما به دليل وخامت حال کودک و بنا به تشخيص پزشکان، وي که از ناحيه سر مجروح شده و به حالت کما فرو رفته بود، به بخش مراقبت هاي ويژه بيمارستان منتقل و تحت مداوا قرار گرفت.
از سوي ديگر کارکنان بيمارستان که متوجه ماجراي کودک آزاري شده بودند بلافاصله موضوع را به ماموران کلانتري امام رضا(ع) اطلاع دادند و دقايقي بعد ماموران انتظامي براي بررسي ماجرا به بيمارستان امدادي عزيمت کردند و به تحقيق در اين باره پرداختند.
يکي از بستگان نزديک دانيال در اين رابطه گفت: اين کودک بارها از سوي پدر و مادرش مورد ضرب و جرح قرار گرفته است و آن ها به دليل اختلافاتي که با يکديگر دارند اين کودک را قرباني اختلافات خود کرده اند.
در اين هنگام يکي ديگر از بستگان پدر و مادر پسربچه گفت: من چندي قبل تصميم گرفتم که سرپرستي اين کودک را قبول کنم اما پدر و مادرش با اين کار مخالفت کردند. وي گفت: آن ها بر سر لجبازي با يکديگر قبول نکردند که من از کودک آن ها نگهداري کنم. وي گفت: من متوجه شده بودم که پدر و مادر دانيال او را حسابي کتک مي زنند بنابراين دلم به حال اين بچه سوخت.
مادر ۲۶ ساله اين کودک نيز درباره چگونگي ماجرا گفت: وقتي شوهرم از بيرون آمد بي دليل بچه را پرت کرد و پس از آن که او را کتک زد حدود ساعت ۵/۵ صبح از خانه بيرون رفت. پس از آن من با ديدن وضع وخيم کودک او را به بيمارستان قوچان که در نزديکي محل زندگي مان بود، بردم و با تلفن ۱۲۳ هم تماس گرفتم اما وقتي پزشکان پسرم را در بيمارستان قوچان معاينه کردند متوجه شدند که حال او وخيم است و بايد براي مداوا به مرکز امدادي مشهد که امکانات بيشتري دارد، اعزام شود.
وي افزود: پزشکان پس از انجام اقدامات اوليه پزشکي او را با آمبولانس به بيمارستان شهيدکامياب مشهد اعزام کردند.پدر ۳۲ ساله دانيال که به مواد مخدر نيز اعتياد دارد هم گفت: من راننده خودرو سنگين هستم، پس از چند روز که به دليل شغلم در حال کار بودم به منزل بازگشتم و آثار شکستگي را روي سر پسرم ديدم اما چيزي به همسرم نگفتم. وي اضافه کرد: ما از فروردين ماه امسال با همسرم اختلاف داريم و او مهريه اش را به اجرا گذاشته است بنابراين من ترسيدم که از همسرم درباره شکستگي سر دانيال چيزي بپرسم.
او ادامه داد: حدود يک ماه قبل از اين ماجرا هم همسرم، فرزندم را مورد ضرب و جرح قرار داده بود که او از ناحيه معده دچار ناراحتي شديدي شده بود، آن روز هم او را به بيمارستان امدادي مشهد اعزام کردند.
بنابر اين گزارش، با انجام تحقيقات مقدماتي از سوي ماموران کلانتري امام رضا(ع) پرونده اي در اين باره تشکيل شد و در مجتمع قضايي ثامن مشهد تحت رسيدگي قرار گرفت.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۸, ۰۲:۰۸ بعد از ظهر
لال‌بازی‌های دروغین زن جیب‌بر

مدتی پیش وارد باندی شدم که به سرقت از مسافران در مترو دست می‌زد. هر روز با یکی از همدستانم وارد واگن‌های شلوغ مترو می‌شدیم و زنان یا مردانی که پول زیاد به همراه داشتند را شناسایی کرده و در میان ازدحام جمعیت در یک فرصت مناسب سرقت خود را عملی می‌کردیم.
وطن امروز: زن جیب‌بر برای فریب تیم تحقیق خود را به کر و لالی می‌زد تا اینکه از قاضی پرونده رودست خورد.
دیوانه‌بازی‌های این زن زمانی تمام شد که از زبان دادیار شنید سال‌های زیادی باید در زندان بماند. 16 آبان‌ماه سال جاری مسافران مسیر میدان صادقیه- امام خمینی(ره) در یکی از واگن‌های مترو با هیاهوی زیادی خود را در برابر یک جیب‌بری دیدند که در آن زنی کیف‌ پول یکی از مسافران را با مهارت خاصی برداشته و در آن ازدحام جمعیت به همدستش سپرد. وقتی این جیب‌بری از چشم تیزبین زن مسافر پنهان نماند، مالباخته با داد و فریاد از دیگر مسافران خواست تا دزد مترو را بگیرند. این زن وقتی در محاصره مردان و زنان قرار گرفت خود را به لال‌بازی زد و با حرکات نمایشی خود را بی‌گناه نشان داد.
این در حالی بود که همدست زن 38 ساله از میان جمعیت گریخت و ناپدید شد. زن کر و لال در اختیار ماموران کلانتری قرار گرفت ولی وی در همه مراحل تحقیق با حرکات خاموش سناریوی زنان کر و لال را بازی کرد. این زن در برابر بازجو‌ها صدای حیوانات را درمی‌آورد و خود را به دیوانگی می‌زد و بی‌کلام و تنها با حرکات سر و دست نشان می‌داد که جنون دارد. در حالی که زن جیب‌بر هیچ اعترافی نداشت و خود را به دیوانگی زده بود پیش روی دادیار هادی از دادسرای ناحیه 10 هاشمی قرار گرفت.
در این جلسه دادیار هادی هر سوالی می‌پرسید زن جوان خود را به کر و لالی می‌زد و با حرکات نمایشی از پاسخ دادن طفره می‌رفت. این پرونده در حال مختومه شدن بود تا اینکه زن جوان وقتی از دادیار هادی شنید باید سال‌های زیادی در زندان بماند رودست خورد و دست از دیوانگی برداشت و با صدای بلند خود را بی‌گناه دانست.
این زن وقتی خود را در برابر مجازات سنگین زندان دید به دادیار هادی گفت: مدتی پیش وارد باندی شدم که به سرقت از مسافران در مترو دست می‌زد. هر روز با یکی از همدستانم وارد واگن‌های شلوغ مترو می‌شدیم و زنان یا مردانی که پول زیاد به همراه داشتند را شناسایی کرده و در میان ازدحام جمعیت در یک فرصت مناسب سرقت خود را عملی می‌کردیم.
این زن ادامه داد: هرگاه نمی‌توانستم سرقت خود را به مرحله اجرا بگذارم و در محاصره مردم گرفتار می‌شدم با حرکات نمایشی خود را به لال‌بازی می‌زدم تا بتوانم از دست ماموران فرار کنم. با ادعاهای این زن، دادیار هادی متهم را برای افشای زوایای پنهان پرونده راهی زندان کرد تا ردپایی از دیگر اعضای این باند پیدا شود.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۸, ۰۲:۰۹ بعد از ظهر
دختر 13 ساله در دام گرگ‌های خیابان

سليمان بدون توجه به حرف هايم مرا رها کرد و رفت. حدود ۲ ساعت در محوطه پايانه مسافربري پرسه مي زدم که با ۳ جوان غريبه آشنا شدم. يکي از آن ها با اين بهانه که قصد دارد کمکم کند و مي تواند در خانه خواهرش مخفي ام کند مرا همراه خودش به منزلي برد که در آن زنداني شدم و ۳ جوان حيوان صفت ...!
خراسان: حرف هاي تکراري مادرم حوصله ام را سربرده بود. او دنبال فرصتي مي گشت تا با آه و ناله از حادثه آتش سوزي که پدر و برادرم در آن به طرز دلخراشي جان باخته بودند صحبت کند. با اين که ۲ سال از اين ماجرا مي گذشت اما مادرم هم چنان بي تاب بود و با توقعات غيرمنطقي که از آشنايان و فاميل داشت همه را عذاب مي داد.
واقعا مانده بودم چه خاکي بر سرم بريزم و دچار افسردگي شديد شده بودم. بارها مادرم را نصيحت کردم که بايد صبور باشيم و تسليم رضاي خداوند بشويم ولي فايده اي نداشت و او عادت کرده بود با گريه و ناله ديگران را آزار بدهد.
دختر ۱۳ ساله در دايره اجتماعي کلانتري شهيد نواب صفوي مشهد افزود: روزهاي بسيار سختي را پشت سر گذاشتم تا اين که به باوري غلط و براي فرار از مشکل، فريب چشم هاي پسر همسايه را خوردم و از ۵ ماه قبل با او دوست شدم. سليمان ۱۶ ساله است و حرف هايش برايم تسکين دهنده بود. او هميشه مي گفت اصلا نگران آينده نباش و به زودي با هم ازدواج خواهيم کرد.
من که به اين حرف هاي بچه گانه دل خوش کرده بودم هر وقت خيلي دلتنگ مي شدم با پسر مورد علاقه ام درد دل مي کردم تا اين که چند روز قبل پس از آن که برادر بزرگم به دليل گلايه هاي مادرم مرا کتک زد سليمان با ناراحتي گفت: بهتر است فرار کنيم و زندگي مستقلي تشکيل بدهيم.
من و پسر همسايه بدون اطلاع خانواده هاي مان فرار کرديم و از شهرستان به مشهد آمديم اما به محض اين که در پايانه مسافربري از اتوبوس پياده شديم سليمان گريه اش گرفت و گفت: من مي ترسم و مي خواهم برگردم.
دختر نوجوان افزود: در اين لحظه به پسر همسايه گفتم: کاش فرار نمي کرديم. صبر کن به خانه مان زنگ بزنم و اگر خبري نبود با هم برگرديم. من از تلفن عمومي با خانه تماس گرفتم و برادرم با حالتي عصباني گوشي را برداشت و گفت: معلوم هست کدام گوري هستي و چه غلطي مي کني؟
با شنيدن اين حرف ترس و وحشت تمام وجودم را فرا گرفت و به پسر همسايه گفتم يادت هست تو پيشنهاد فرار دادي حالا چه طور مي خواهي رهايم کني و بروي؟سليمان بدون توجه به حرف هايم مرا رها کرد و رفت. حدود ۲ ساعت در محوطه پايانه مسافربري پرسه مي زدم که با ۳ جوان غريبه آشنا شدم. يکي از آن ها با اين بهانه که قصد دارد کمکم کند و مي تواند در خانه خواهرش مخفي ام کند مرا همراه خودش به منزلي برد که در آن زنداني شدم و ۳ جوان حيوان صفت ...!
آن ها سپس مرا در خيابان رها کردند و من با حالتي بسيار اسفناک خودم را به کلانتري رساندم و تقاضاي کمک کردم. با اعلام اين موضوع تيم هاي اطلاعات و عمليات فرماندهي انتظامي مشهد بلافاصله وارد عمل شدند و با انجام اقدامات وسيع اطلاعاتي و در دست داشتن سرنخ هاي موجود، ۳ متهم پرونده را دستگير و به مراجع قضايي معرفي کردند و تحقيقات پليسي در اين باره هم چنان ادامه دارد.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۹, ۰۱:۰۰ بعد از ظهر
قلب دختر 11 ساله از ترس پدر تركيد



سارا را با سیم به بخاری بستم و مقداری نفت روی او ریختم.او شروع به جیغ و داد کرد. بعد هم کل اتاق را آغشته به نفت کردم و از او خواستم فریاد بکشد تا دوستان اینترنتی‌اش به کمک او بیایند. از خانه بیرون رفتم که یکمرتبه خانه منفجر شد.
دادگاه کیفری تهران‌امروز شاهد محاکمه مردی بود که آنقدر دخترش را ترسانده بود که در اتفاقی نادر در علم پزشکی دختر بیچاره قلبش ترکید و مرد.
به گزارش وطن‌امروز، در ابتدای این جلسه نماینده دادستان تهران با بسیار فجیع خواندن این جنایت گفت: این قتل یکی از مهیب ترین قتل‌های سال‌های اخیر تهران است. متهم اصلی این پرونده که اکنون در دادگاه حاضر است دختر 11 ساله خود را آنقدر شکنجه کرده که وی دچار ترکیدگی قلب شده است.
وی ادامه داد: این اتفاق 21 آبان ماه 1387 در محله ستارخان تهران رخ داد. در این روز ماموران پلیس از احتمال کشته شدن این دختر توسط پدر خود با خبر شدند.آنها پس از رسیدن به محل متوجه شدند که خانه‌ای که دخترک در آن حبس شده بود، منفجر و این دختر جان خود را از دست داده است.
آنها رضا پدر این دختر را بازداشت و او را به اداره آگاهی انتقال دادند. این مرد که می‌گفت به شیشه اعتیاد دارد و مدتی قبل از مادر مقتول (سارا) جدا شده و حضانت فرزند خود را به عهده گرفته است در جریان بازجویی گفت به خاطر سوءظنی که به دخترش داشته او را به قتل رسانده است.
رضا درباره نحوه ارتکاب این جنایت گفت: ابتدا مریم را شکنجه کرده و او را با سیم به بخاری روشن بستم. بعد مقداری نفت روی او ریخته و او را به آتش کشیدم.
با توجه به اعترافات متهم و سایر شواهد و مدارک، ارتکاب این جنایت توسط وی قطعی است و بنده تقاضای صدور مجازات قانونی را برای وی دارم.
سپس دادگاه از مادر مقتول خواست در جایگاه حاضر شود. این زن که می‌گفت پس از مرگ فجیع دخترش دیگر هیچ امیدی به زندگی ندارد و روز و شبش را با غصه و اندوه فراوان می‌گذراند گفت: چرا من نباید بتوانم برای این مرد جنایتکار که اینطور فجیع دختر خود را کشته است از دادگاه تقاضای قصاص کنم؟ حالا که این کار برایم مقدور نیست از قضات استدعا دارم اشد مجازات ممکن را برای این مرد در نظر بگیرند تا وی کمی از جزای کاری که انجام داده را در این دنیا بکشد.
این زن که به شدت می‌گریست ادامه داد: من به خاطر اعتیاد رضا به شیشه از او جدا شدم. رضا بعد از کشیدن شیشه به عالم و ادم مشکوک می‌شد. او من و سارا را آزار می‌داد و زندگی را برایمان زهر ما رساخته بود. من که دیگر زندگی با او برایم امکان‌پذیر نبود از او جدا شدم اما دادگاه با توجه به بالای هفت سال بودن سارا حضانت او را به این مرد داد. سارا هر چندوقت یکبار به دیدن من می‌آمد و با خواهرم دردل می‌کرد. خواهرم به من می‌گفت که سارا از ازارهای پدرش گله می‌کند و می‌گوید پدرش با او به شدت بدرفتاری می‌کند.
او گفت، رضا با اسلحه‌ای که دارد تا‌کنون چندین بار سارا را تهدید به قتل کرده است. اما چون دادگاه حضانت سارا را به پدرش داده بود کاری نمی‌توانستیم بکنیم. چند بار با کانون حمایت از کودکان تماس گرفتیم اما آنها گفتند که چون سرپرستی وی به پدرش سپرده شده است کاری نمی‌توانند برای سارا بکنند. من به‌شدت نگران تهدیدهای رضا بودم تا اینکه روز حادثه سارا چند پیامک به خاله‌اش زده و به او گفته بود امروز دیگر پدرش او را خواهد کشت.
وقتی خواهرم این قضیه را به من خبر داد به سرعت به خانه رضا رفتم. در طول مسیر به برادرم زنگ زدم و از او خواستم به کمک ما بیاید، او هم خود را به خانه رضا رساند.ب ه پلیس 110 هم زنگ زدم و ماجرا را به آنها گفته و خواستم هرچه سریع‌تر خود را به محل برسانند.ب ا برادرم به در خانه رسیدیم از داخل سر و صدا میآمد. رضا دم در آمد و با او درگیر شدیم. ما هم صبر کردیم تا پلیس بیاید اما هرچه صبر کردم هیچ ماموری نیامد، حدود 20 دقیقه از تلفن من به پلیس گذشته بود که یکمرتبه صدای انفجار شدیدی از داخل خانه آمد و اتاقی که سارا در آن زندانی شده بود منفجر شد. با ورود به خانه متوجه مرگ سارا شدم. من از پلیس 110 به خاطر این تاخیر زیاد شکایت کردم اما به جایی نرسید. اگر پلیس زودتر می‌آمد یا من از پلیس قطع امید کرده و خودم برای نجات دخترم به داخل می‌رفتم الان سارا زنده بود.
پزشکی قانونی با معاینه جسد گفت سارا قبل از انفجار از ترس دچار ترکیدگی قلب شده و جان خود را از دست داده است.
رئیس دادگاه پس از این اظهارات که با تاسف شدید حاضران در دادگاه همراه شد از متهم خواست به دفاع از خود بپردازد.
متهم با حضور در جایگاه به بیان حرف‌هایی پرداخت که به سختی می‌شد منطق خاصی را در آن پیدا کرد.
رضا ابتدا خود را دارای مشکل روحی خوانده و گفت: من می‌دانستم که عده‌ای از مدت‌ها پیش دارند من و سارا را تعقیب می‌کنند و می‌خواهند زندگی ما را نابود کنند. این گروه یک گروه اینترنتی بود. روز حادثه وقتی سارا به خانه آمد، از او خواستم لپ‌‌تاپش را روشن کند. وقتی او لپ تاپش را درآورد و به اینترنت وصل کرد متوجه عده‌ای شدم که با وصل شدن ما به اینترنت در حال رصد کردن ما هستند. آنها می‌خواستند زندگی دخترم را تباه کنند و سارا هم متوجه این توطئه نبود. برای نجات سارا تصمیم گرفتم او را بکشم.
سارا را با سیم به بخاری بستم و مقداری نفت روی او ریختم. او شروع به جیغ و داد کرد. بعد هم کل اتاق را آغشته به نفت کردم و از او خواستم فریاد بکشد تا دوستان اینترنتی‌اش به کمک او بیایند. از خانه بیرون رفتم که یکمرتبه خانه منفجر شد.
بعد از آن اظهارات، وکلای متهم در جایگاه حاضر شده و گفتند که در نظریه اولیه پزشکی قانونی آمده است که رضا دچار جنون شده و دخترش را به قتل رسانده است، هر چند نظریه دوم بیماری او را رده کرده. آنها از دادگاه خواستند تا یکبار دیگر پزشکی قانونی را مکلف به بررسی وضعیت روحی متهم کند.
اما در پایان هیات قضات شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران متهم را مجرم شناخته و او را به 12 سال زندان و 10 سال تبعید محکوم کرد.
niksalehi

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۹-۰۹, ۰۲:۴۲ بعد از ظهر
من از پلیس 110 به خاطر این تاخیر زیاد شکایت کردم اما به جایی نرسید

وقتی بمب گذاری و ترور فلان شخصیت رو که کل شکبه های خبری دارن ازش حرف میزنن رو تکذیب میکنن
چه انتظاری داری؟؟

ShaHiN.mY.LoVE
۱۳۸۹-۰۹-۰۹, ۰۷:۰۷ بعد از ظهر
یه بنده خدایی رو تو تظاهرات میگیرن و تیکه تیکه میکنن این بیشرف زده دخترشو منفجر کرده 12 سال زندان براش بریدن . هر روزم سر خر رو تو تی وی نشون میدن که میگه عدالت علوی . مردشورشون رو ببرن

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۰, ۰۲:۵۵ بعد از ظهر
وقتی بمب گذاری و ترور فلان شخصیت رو که کل شکبه های خبری دارن ازش حرف میزنن رو تکذیب میکنن
چه انتظاری داری؟؟
:پوزخند:شما لطف كن برو انتقام گيری باباهه رو بكش


یه بنده خدایی رو تو تظاهرات میگیرن و تیکه تیکه میکنن این بیشرف زده دخترشو منفجر کرده 12 سال زندان براش بریدن . هر روزم سر خر رو تو تی وی نشون میدن که میگه عدالت علوی . مردشورشون رو ببرن
حتما به علت روانی بودن باباهه بوده و چون دختره بيچاره قبل از انفجار مرده بوده

Yakuza6236
۱۳۸۹-۰۹-۱۰, ۰۵:۳۵ بعد از ظهر
ببخشید بی ادبیه اما باید رید به قوانین این مملکت !؟
اینا همش به خاطر مرد سالاری و بی ارزش دونستن زن و *** مونث هست ! یه یاروویی بود دخترش رو کشته بود و استدلالش هم این بود که دخترا وقتی بزرگ میشن گناهکار میشن ! و من وظیفه پدریم رو اجرا کردم ! 5 سال انداختنش زندان ! 5 سال !

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۰, ۰۹:۱۳ بعد از ظهر
:پوزخند:فونت بزرگو داشته باش :خنده:



...........................




10 عضو باند وحشت دستگير شدند






http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1389/9/10/76062_530.jpg
آخرین نیوز: 10 عضو يك گروه تبهكاري كه با ربودن افراد معتاد و آزار و اذيت آنها از خانواده‌هايشان اخاذي مي‌كردند، دستگير شدند.اعضاي اين باند با جعل عنوان پليس، معتادان را به يك كمپ غيرمجاز در محله فرحزاد منتقل و با زنداني كردن اين افراد آنها را ضرب و شتم مي‌كردند.


به گزارش «جام‌جم»، اوايل آبان ماه امسال ماموران كلانتري 140 باغ فيض تهران با اطلاع از زنداني بودن چندين نفر در يك كمپ غيرمجاز در محله فرحزاد تهران براي نجات جان آنها به محل كه يك خانه قديمي بود، اعزام شدند. با حضور ماموران در محل و جستجوي خانه، ‌آنها متوجه ناله‌هاي ضعيفي شدند و سراسيمه به آن سوي حياط كه صداي ناله شنيده مي‌شد، رفتند و مشاهده كردند كه يك اتاق بزرگ در آنجا وجود دارد و صداي گريه و ناله از اين محل به گوش مي‌رسد.


رهايي 7 گروگان


ماموران با باز كردن قفل در اتاق 7 نفر را مشاهده كردند كه در آنجا زنداني شده‌اند. با نجات اين افراد آنها به كلانتري منتقل و در بازجويي‌هاي پليسي گفتند كه از سوي ماموران قلابي ربوده شده و برخي از آنها مورد آزار و اذيت قرار گرفته‌اند و ربايندگان براي رهايي آنها از خانواده‌هايشان مبالغي كلان اخاذي كرده‌اند. با مشخص شدن اين موضوع متهمان تحت تعقيب قرار گرفتند و 4 عضو باند در غرب تهران دستگير شدند و يكي از آنها به نام غضنفر ـ سركرده باند ـ جرايمش را انكار و 3 همدستش به جرايم سياه خود اعتراف كردند.


در ادامه تحقيقات ماموران پي بردند كه 3 پسر جوان سركرده باند هستند و يكي از دوستان آنها در رابطه با ربودن، اخاذي و آزار و اذيت شاكيان و افراد ديگر با آنها همكاري مي‌كرده است. با دستور ويژه بازپرس طوفاني رئيس شعبه 12 دادسراي ناحيه 2 تهران روند رسيدگي به پرونده وارد مرحله جديدي شد و تحقيقات ادامه پيدا كرد.


جستجوهاي پليسي ادامه داشت تا عاقبت روز گذشته مردي جوان با حضور در شعبه12 بازپرسي دادسراي ناحيه 2 تهران از 7 عضو يك گروه تبهكاري شكايت كرد.


شاكي در تشريح ماجرا به بازپرس طوفاني گفت: شامگاه هفتم آبان ماه امسال وقتي به چند قدمي خانه‌ام نزديك شدم، مردي غريبه مرا صدا زد و مدعي شد كه يكي از دوستانم ربوده شده و با انتقال به يك كمپ غيرمجاز در شرايط بدي به سر مي‌برد و جان او در خطر است.


شاكي يادآور شد: با ظنين شدن به آن مرد، از او علت ماجرا را جويا شدم كه گفت دوستم 20 روز پيش در حال عبور از خيابان بوده كه 4 مرد با جعل عنوان ماموران انتظامي وي را در خيابان ربوده‌اند و به خاطر اعتيادي كه داشته، به يك كمپ برده‌اند.


افراد ربوده شده شكنجه مي‌شدند


شاكي تصريح كرد: در ادامه گفت‌وگو با مرد غريبه پي بردم كه اين فرد بشدت از سوي ماموران قلابي شكنجه و در يك اتاق زنداني شده و آدم‌ربايان براي آزادي وي از خانواده‌اش مبلغي پول اخاذي كرده‌اند و او دوست مرا كه زنداني بوده در آن محل ملاقات كرده است.


شاكي اضافه كرد: با شنيدن اين حرف‌ها براي بررسي موضوع به محل حادثه رفتم و با نزديك شدن به يك خانه 2 طبقه در محله فرحزاد 3 مرد با چوبدستي به من حمله‌ور شدند و كشان‌كشان مرا به خانه منتقل و به كتك زدن ادامه دادند كه بيهوش شدم.


29 روز اسارت


شاكي در ارتباط با 29 روز اسارات در مخفيگاه متهمان گفت: پس از بهوش آمدن خود را در ميان مرداني يافتم كه شكنجه شده و ناله مي‌كردند.


وي افزود: با نزديك شدن به دوستم و چند نفري كه در محل زنداني بودند از آنها علت حضورشان را در آن محل سوال كردم كه گفتند همگي معتاد هستند و از چند روز پيش از سوي اعضاي يك باند 8 نفره كه خود را ماموران انتظامي معرفي مي‌كردند در خيابان‌هاي شهر ربوده شده و آنها به دفعات از خانواده‌هايش اخاذي كرده‌اند.


مرد ربوده شده اظهار كرد: همگي‌ آنها بشدت شكنجه شده بودند. در همين موقع مردي كه صاحب كمپ بود، وارد اتاق شده و به 3 مرد كه همراهش بودند، دستور داد تا مرا كتك بزنند آنها نيز مرا با كابل و لوله و به همراه ديگر زندانيان كتك زدند و مردان شرور هر شب 3 تا 5 نفر را به اين خانه منتقل و شكنجه مي‌دادند. وي ادامه داد: بعد از 29 روز اسارت مردان تبهكار آنقدر مرا كتك زدند كه يكي از چشمانم صدمه ديد و در پي اين حادثه آنها كه ترسيده بودند، به بهانه اين كه قصد دارند مرا به مركز درماني ببرند از خانه خارج و در حالي كه نيمه‌جان بودم در يكي از محله‌هاي شهر از خودرو بيرون انداختند و متواري شدند. برادرم كه در حال عبور از خيابان بود مرا به طور اتفاقي ديد و نجاتم داد.


نجات گروگان‌ها در خانه وحشت


با ثبت اظهارات اين مرد نجات يافته، بازپرس طوفاني در شعبه 12 دادسراي ناحيه 2 تهران دستور ويژه‌اي را صادر كرد و ماموران كلانتري 134 شهرك قدس به سرپرستي سرهنگ بيرانوند جانشين كلانتري بعدازظهر روز گذشته براي نجات جان ديگر گروگان‌ها و دستگيري اعضاي اين باند تبهكاري به محل حادثه اعزام شدند. پس از محاصره محل ماموران وارد يك خانه 2 طبقه شدند و صاحب كمپ و 10 مرد را كه در نگهداري، شكنجه و آزار و اذيت گروگان‌ها نقش داشتند، دستگير و 46 نفر را كه در اتاق ديگري زنداني بودند، نجات دادند.


بنابر اين گزارش، متهمان و افراد زنداني براي ادامه تحقيقات به كلانتري 134 شهرك قدس منتقل شدند تا با تحقيق در خصوص اين باند و باند ديگري كه با جرم مشابه چند روز پيش متلاشي شده بود مشخص شود آيا ارتباطي بين آنها وجود دارد يا خير؟

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۰, ۰۹:۲۶ بعد از ظهر
شهلا جاهد از اتهام به قتل تا قصاص


علاوه بر اين، چند جلسه ديگر نيز با حضور جمعي از اهالي سينما از جمله مريلا زارعي، فاطمه گودرزي، رخشان بني‌اعتماد، كيانوش عياري و عده‌اي ديگر از سينماگران در دادسراي امور جنايي تهران برگزار شد اما نتيجه‌بخش نبود.
http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/9/10/157826_513.jpgخديجه جاهد معروف به «شهلا» متولد 20 ارديبهشت‌ماه 1348 زماني كه طرح رابطه با فوتباليستي سرشناس را مي‌ريخت، گمان نمي‌كرد روزي به عنوان متهم اصلي قتل همسر اين بازيكن سال‌هاي دور فوتبال ايران در صدر اخبار صفحات حوادث مطبوعات قرار گيرد.

به گزارش ايسنا، ساعت 14 بعدازظهر چهارشنبه 17 مهرماه سال 81 جسد كاردآجين زني جوان در خانه شماره 46 خيابان گل‌نبي در نزديکي ميدان کتابي در حوالي منطقه ميرداماد تهران كشف شد و به اين ترتيب گره‌گشايي از يك معماي جنايي پيچيده‌ كه مربوط به قتل زن 32 ساله‌اي به نام «لاله» در غياب دو پسر كوچك او بود، در دستور كار قاضي كشيك قتل و ماموران اداره دهم پليس آگاهي پايتخت قرار گرفت.

در اولين اقدامات، "حسيني کوه کمره‌اي" ـ قاضي وقت كشيك قتل تهران ـ در صحنه كشف جسد حضور يافت و در اجراي دستورات اين مقام قضايي، مشخص شد که مقتول با 27 ضربه چاقو به قتل رسيده است.

از سوي ديگر، تحقيقات ابتدايي نشان داد كه قرباني اين جنايت، همسر «ناصر محمدخاني» فوتباليست سرشناس سال‌هاي دهه 60 بوده و اين شخص در زمان وقوع حادثه، به همراه تيم پرسپوليس در آلمان به‌سر مي‌برده است.

«شهلا» متهم مي‌شود

با بررسي روابط همسر مقتول، ردپاي زني 32 ساله به نام شهلا (خديجه) جاهد به عنوان همسر موقت ناصر محمدخاني به‌دست آمد كه اين زن پرستار پس از بازداشت در تاريخ 17 تيرماه سال 81 مدعي شد چهار سال با ناصر زندگي پنهاني داشته است.

تحقيقات نشان داد كه شهلا از 13 سالگي به ناصر محمدخاني علاقه‌مند بوده است تا اينکه از طريق يکي از فوتباليست‌هاي معروف ديگر توانسته با وي رابطه برقرار كند. زمستان سال 81 قاضي فخرالدين جعفرزاده به جاي قاضي قبلي پرونده که به حج رفته بود، براي ادامه تحقيقات و رسيدگي به اين پرونده تعيين شد و دستور ملاقات شهلا با ناصر را در حياط اداره آگاهي تهران صادر کرد.

اعتراف تلخ!

پس از اين ملاقات بود كه در بهار سال 82 و در آستانه سالمرگ لاله، تنها متهم اين پرونده يعني "شهلا جاهد" لب به اعتراف گشود و در حضور مقام قضايي گفت: «ناصر با پرسپوليس به آلمان رفته بود. من تصميم گرفتم با استفاده از غيبت او براي هميشه لاله را از زندگيم حذف كنم. شب حادثه با کليدي که از خانه ناصر داشتم، داخل منزل او رفتم و پشت شوفاژ پنهان شدم. از آنجا ديدم كه لاله، دو فرزند و دوستش به خانه آمدند. تا صبح پشت شوفاژ بودم. وقتي فرزندان لاله به مدرسه رفتند و دوستش از خانه خارج شد، لاله روي تخت دراز کشيد. من چاقويم را آماده و دستکشم را دست کردم. بعد يك راکت بدمينتون برداشتم و با دسته آن محكم ضربه‌اي به سر لاله زدم. بعد با هم درگير شديم و من هم با ضربات چاقو آن‌قدر او را زدم تا جان داد.»

بازسازي صحنه جنايت پس از اعتراف

اولين جلسه محاكمه شهلا جاهد در مقام متهم به قتل پس از اعترافات او روز 17 خردادماه سال 83 در شعبه 1154 مجتمع قضايي ويژه امور جنايي تهران به رياست قاضي جعفرزاده و با حضور جمع زيادي از خبرنگاران به صورت علني برگزار شد.

در اين جلسه، رييس دادگاه خديجه جاهد معروف به شهلا را به جايگاه فراخواند و به قرائت كيفرخواست در مورد وي پرداخت و اظهار كرد: شما به مباشرت در قتل فاطمه (لاله) سحرخيزان، سرقت اموال مقتوله و تهيه‌ ترياك براي محمدخاني متهم هستيد.

شهلا جاهد در پاسخ به اتهامات مطروحه، گفت: مباشرت در قتل فاطمه سحرخيزان و سرقت اموال مقتوله را قبول ندارم اما تهيه دو مورد ترياك براي محمدخاني را مي‌پذيرم.

وي سپس به تشريح نحوه‌ آشنايي‌اش با محمدخاني پرداخت و ادامه داد: در 27 خرداد 77 با «ح. د» يكي از دوستان محمدخاني تماس گرفتم و خود را به عنوان يكي از اقوام محمدخاني معرفي كردم و شماره تلفن خود را به او دادم كه پس از مدتي شماره تلفنم را به او (محمدخاني) داد و در 2 تير 77 براي اولين بار ساعت ‌1 بامداد با من تماس گرفت و قرار گذاشتيم، پس از ملاقات با وي از من درخواست كرد كه با هم زندگي كنيم.

متهم به مباشرت در قتل لاله سحرخيزان سپس در پاسخ به اين پرسش رييس دادگاه كه «قبلا گفته بوديد در ‌13 سالگي با او ملاقاتي داشتي»، گفت: ناصر در زمين فوتبال بسيار متين و موقر بود و به خاطر علاقه به فوتبال چندين بار از مدرسه به شهرري مي‌رفتم تا بالاخره روزي به منزل وي رفتم. او مرا سوار ماشين كرد و پس از نصيحت، شماره تلفن خود را نيز به من داد.

نهايتا پس از سه جلسه محاكمه و انكار قتل توسط شهلا، رييس وقت شعبه 1147 دادگاه جنايي تهران محاکمه و به درخواست بازماندگان لاله سحرخيزان (مقتول حادثه)‌ به قصاص محکوم شد و اين راي به تاييد شعبه‌ 26 ديوان عالي كشور رسيد.

شهلا در بازديد خبرنگاران از زندان اوين در روز 12 بهمن سال 83 در پاسخ به سوال برخي از آنان مبني بر اين‌كه با توجه به تاييد حكم از سوي ديوان عالي كشور، چه احساسي دارد؟ ابراز عقيده كرد: من مطمئنم درباره‌ من عدالت اجرا نشد.

دستور توقف اجراي قصاص توسط آيت‌الله شاهرودي

از سوي ديگر به دنبال اعتراض وكيل مدافع اين متهم به دادنامه‌ صادره از سوي شعبه‌ 26 ديوان عالي كشور، اعتراض به شعبه‌ 15 تشخيص ديوان عالي كشور ارجاع شد و اين شعبه با استناد به ماده‌ 27 آيين نامه‌ اصلاح قانون تشكيل دادگاه‌هاي عمومي و انقلاب، دستور توقف اجراي حكم را صادر كرد.

بعد از گذشت مدتي، پاييز 84 آيت‌الله هاشمي شاهرودي رييس سابق قوه‌ قضاييه طي دستوري در هامش تقاضانامه‌ وكيل شهلا جاهد اعلام كرد: اجراي حكم اعدام متوقف شود تا در نظارت و پيگيري بررسي مجدد صورت گيرد.

تاييد حكم قصاص براي سومين بار

روند رسيدگي به اين پرونده ادامه داشت تا اينكه عبدالصمد خرمشاهي روز 15 تيرماه 86 از تاييد حكم اعدام موكلش براي سومين بار در شعبه سوم تشخيص ديوان عالي كشور خبر داد.

وي گفت:‌ چهار نفر از قضات شعبه تشخيص نظر به تاييد دادنامه صادره و يك نفر از آنان به نقض دادنامه صادره نظر دادند كه در نتيجه دادنامه صادره درخصوص موكله‌ام تاييد شده است.

چند ماه پس از تاييد حكم، رييس وقت قوه قضاييه طي نامه‌اي به رييس حوزه نظارت‌ قضايي ويژه قوه ‌قضاييه، دستور ارسال پرونده‌ي شهلا جاهد به شعبه‌ هم عرض را صادر كرد.

در اين دستور آمده بود: پرونده‌ بار ديگر جهت بررسي ماهوي مجدد به استناد ماده ‌18 به شعبه‌ هم‌عرض ارسال شود.

نهايتا 4 اسفندماه سال 87 جلسه‌ رسيدگي مجدد به اتهامات شهلا جاهد در شعبه‌ 1147 مجتمع قضايي بعثت به رياست قاضي حسين‌پور به صورت غيرعلني برگزار شد و بنا به گفته خرمشاهي، اين متهم اتهام قتل را نپذيرفت و اظهارات قبلي‌اش را فاقد وجاهت قانوني دانست.

با صدور راي قصاص از سوي اين دادگاه نيز بار ديگر بحث اعتراض مطرح شد كه اين بار شهلا هيچ تمايلي نسبت به اعتراض، نشان نداد. با اين حال وكيل مدافع وي عنوان كرد كه بنا به وظيفه قانوني‌اش به راي صادره اعتراض خواهد كرد.

اصرار اولياء دم بر اجراي قصاص

پس از طي روند قضايي، جلسات صلح و سازش براي اخذ رضايت از اولياي دم آغاز شد؛ اما آنان همچنان بر قصاص پافشاري كردند چنانكه مادر لاله سحرخيزان به عنوان يكي از اولياي دم اين پرونده با بيان اين‌كه مي‌خواهم شهلا اعدام شود، اظهار كرد: يكي از آرزوهاي بزرگ دو نوه من اين است كه از قاتل مادرشان انتقام بگيرند. وقتي اسم عفو و گذشت مي‌آيد، حالم بد مي‌شود. طولاني شدن پرونده شهلا، خيلي اذيت‌مان كرد. مگر شهلا از خون فرزند من گذشت كه ما بخواهيم از او بگذريم؟

ناصر محمدخاني نيز كه در اين پرونده به ولايت قهري از عرفان محمدخاني فرزند لاله سحرخيزان حضور داشت، گفت: شهلا بايد قصاص شود و طولاني شدن اين پرونده نيز به دليل عملكرد خود شهلا بود.

علي محمدخاني فرزند ارشد لاله سحرخيزان نيز اظهار كرد: من صددرصد درخواست قصاص دارم و مي‌خواهم قاتل مادرم اعدام شود.

همچنين عرفان محمدخاني فرزند كوچك لاله سحرخيزان، گفت: من چيزي جز قصاص قاتل مادرم نمي‌خواهم.

علاوه بر اين، چند جلسه ديگر نيز با حضور جمعي از اهالي سينما از جمله مريلا زارعي، فاطمه گودرزي، رخشان بني‌اعتماد، كيانوش عياري و عده‌اي ديگر از سينماگران در دادسراي امور جنايي تهران برگزار شد اما نتيجه‌بخش نبود.

با گذشت مدتي، وكيل مدافع شهلا جاهد از نگارش نامه اين متهم خطاب به رييس قوه قضاييه جهت تعيين تكليف نهايي در اواخر شهريورماه سال جاري خبر داد.

نامه "شهلا" به آيت‌الله لاريجاني: اعدامم كنيد!

عبدالصمد خرمشاهي با اعلام اين خبر گفت: موكل در تاريخ 23 شهريورماه سال جاري نامه‌اي خطاب به آيت‌الله لاريجاني نوشته و در آن عنوان كرده كه حدود 9 سال حبس، او را خسته كرده است؛ بنا بر اين درخواست كرده كه اگر ابهامي در پرونده وجود دارد، اين ابهام برطرف شود و در غير اين صورت، حكم قصاص به مرحله اجرا درآيد زيرا معتقد است كه 3 سال حبس او به موجب حكم دادگاه بوده و 5 سال مازاد بر اين مدت در كنار حكم قصاص، در واقع مجازات مضاعف است.

وي به پرونده شهلا اشاره كرد و افزود: آخرين باري كه روي حكم صادره اعتراض كرديم، اين مطلب را عنوان كرديم كه ايرادات وارد شده از سوي مشاوران رييس وقت قوه قضاييه در حوزه نظارت قضايي ويژه هرگز برطرف نشده و همچنان معتقدم آن ابهامات بايد برطرف شود زيرا در غير اين صورت، وجدان عمومي راضي نخواهد شد. متاسفانه آخرين بار هم كه پرونده به شعبه هم‌عرض ارجاع شد، دادگاه نواقص موجود را رفع نكرد.

وكيل مدافع شهلا جاهد در مورد علت طولاني شدن ماجراي پرونده موكلش، ابراز عقيده كرد: در رسيدگي ابتدايي به اين پرونده، شاهد يك بررسي شفاف نبوديم و ايرادات شكلي و ماهوي زيادي از ابتدا در پرونده وجود داشت. تحقيقات اوليه به صورت كامل انجام نشد، شهود و مطلعين حاضر نشدند، بررسي‌هاي علمي صورت نگرفت و از سوي ديگر رسيدگي با سرعت انجام شد؛ در حالي كه در چنين پرونده‌اي بايد تحقيقات به صورت كامل و صحيح بر مبناي قانون آيين دادرسي كيفري انجام مي‌شد تا ابهامات برطرف شود اما اين اتفاق نيفتاد و به همين دليل، به دفعات دادنامه نقض شد.

خرمشاهي همچنين خواسته شهلا در آخرين نامه‌اش به رييس قوه قضاييه را منطقي دانست.

پس از اين نامه، اواسط آبان‌ماه سال جاري اخباري مبني بر پاسخ مثبت آيت‌الله آملي لاريجاني رييس قوه قضاييه به استيذان قصاص شهلا جاهد منتشر و به اين ترتيب شمارش معكوس براي اين زن 41 ساله آغاز شد.

اعلام مسوولان قضايي بر اجراي حكم

سپس دادستان تهران روز 23 آبان ماه از تعيين زمان مجازات شهلا جاهد خبر داد و حجت‌الاسلام و المسلمين محسني اژه‌اي سخنگوي دستگاه قضايي نيز در آخرين نشست خبري خود با خبرنگاران اظهار كرد كه مانعي براي اجراي حكم وجود ندارد.

از طرفي روز اول آذرماه، وكيل مدافع "شهلا جاهد" در آستانه‌ قصاص موكلش به ملاقات وي در زندان اوين رفت.

هم‌چنان اميدوار به كسب رضايت

عبدالصمد خرمشاهي در مورد اين ملاقات گفت: روز دوشنبه با «شهلا» ملاقات داشتم و حرف‌هاي زيادي بين ما رد و بدل شد، به نحوي كه در عرض چند ساعت، 8 سال گذشته را با هم مرور كرديم.

وي افزود: شهلا هم‌چنان محور حرف‌هايش اين است كه قاتل نيست و بي‌گناه پاي چوبه‌ي دار خواهد رفت.

وكيل مدافع "شهلا جاهد" همچنين اظهار كرد كه موكلش به اعلام رضايت اولياي دم «لاله سحرخيزان» اميدوار است و از آنها مي‌خواهد كه از قصاص وي گذشت كنند.

خرمشاهي: "شهلا" 5 صبح 10 آذر، قصاص مي‌شود

سرانجام عبدالصمد خرمشاهي در آخرين مصاحبه خود با ايسنا از اجراي حكم قصاص وي در روز چهارشنبه 10 آذرماه خبر داد و گفت: امروز طي تماسي تلفني به من اعلام شد كه براي دريافت ابلاغيه اجراي حكم به واحد اجراي احكام دادسراي امور جنايي مراجعه كنم كه پس از مراجعه حكم به من ابلاغ شد.

وي گفت: بر اساس اجراييه صادر شده "شهلا جاهد" ساعت پنج صبح روز دهم آذر ماه 89 در زندان اوين قصاص خواهد شد.

خرمشاهي اظهار كرد: تا پيش از امروز از زمان اجراي حكم اطلاعي نداشتم و حتي در تماسي كه پيش از اين با واحد اجراي احكام دادسراي امور جنايي داشتم به من اعلام شد كه اين حكم به اين زودي‌ها اجرا نخواهد شد اما در كمال تعجب در ابلاغيه صادره زمان اجراي حكم فردا اعلام شده است.

وي ادامه داد: خانواده شهلا و تعدادي از گروه‌ها و افراد همچنان پيگير جلب رضايت اولياي دم هستند و اميدواريم كه در اين ساعات پاياني حداقل به خاطر رضاي خدا، اولياي دم از اجراي حكم قصاص او بگذرند.

اجراي قصاص و تمام!

سرانجام پس از 8 سال جنجال و بالا و پايين شدن يكي از طولاني‌ترين پرونده‌هاي جنايي تهران و تاخير چندباره در اجراي مجازات "شهلا جاهد" او ساعت 5 صبح روز 10 آذر 89 در زندان اوين به دار مجازات آويخته شد.

niksalehi.com

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۲, ۰۱:۴۰ بعد از ظهر
بلوتوث سياه خواستگار كينه جو

جام جم آنلاين: جوان خواستگار وقتي با مخالفت خانواده دختر مورد علاقه‌اش براي ازدواج روبه‌رو شد، نقشه شيطاني را رقم زد. متهم پس از بيهوش كردن دختر جوان، او را ربود و با انتقال به خارج از شهر مورد آزار و اذيت قرار داد و فيلم غيراخلاقي تهيه شده از دختر جوان را براي دوستانش بلوتوث كرد.
به گزارش «جام‌جم»، روزهاي پاياني آبان ماه امسال مردي با حضور در اداره اطلاعات شهرستان ياسوج از خواستگار دخترش به اتهام آدم‌ربايي و آزار و اذيت شكايت كرد.
ماموران در تحقيق از اين مرد متوجه شدند كه جوان خواستگار علاوه بر ربودن دختر مورد علاقه‌اش و آزار و اذيت وي، با تهيه فيلم غيراخلاقي از دختر جوان آن را براي برخي از دوستان خود و همسايه‌هاي شاكي از طريق تلفن همراه بلوتوث كرده است. با تشكيل پرونده‌اي در اين ارتباط در دادسراي ياسوج، ماموران اداره اطلاعات اين شهرستان تحقيقات در اين باره را آغاز كردند.
جستجوي ويژه براي دستگيري مرد شرور
با احضار دختر جوان براي ادامه تحقيقات به مركز پليس وي حادثه تلخي كه برايش رقم خورده بود را بازگو كرد.
با شنيدن گفته‌هاي دختر جوان، جستجوهاي ويژه براي يافتن متهم فراري ادامه پيدا كرد تا عاقبت اوايل هفته جاري خواستگار انتقامجو وقتي خود را در خانه يكي از اقوامش مخفي كرده بود، شناسايي و دستگير شد. پس از منتقل شدن متهم به اداره اطلاعات شهرستان ياسوج وي در بازجويي‌ها با اظهارات متناقض قصد فرار از مجازات را داشت كه در ادامه بازجويي‌ها به جرم سياه خود اعتراف كرد.
اعتراف به نقشه شيطاني
متهم در اظهاراتش گفت: چندي پيش با حضور در مهماني خانوادگي با دختر جوان ـ شاكي ـ آشنا شدم. پس از اين ملاقات ارتباطمان شكل گرفت. پس از مدتي تصميم به ازدواج با وي گرفتم. دخترمورد علاقه‌ام مي‌‌گفت به خاطر وضعيت مالي‌ام و شرايط 2 خانواده نمي‌توانيم ازدواج كنيم.
متهم يادآور شد: دختر جوان از من مي‌خواست براي هميشه او را فراموش كنم. با اصرارهاي من با خانواده‌اش صحبت كرد تا به خواستگاري‌اش بروم. ولي پس از چند بار ملاقات با خانواده‌اش، آنها نيز با اين وصلت مخالفت كرده و پاسخ منفي دادند. خواستگار انتقامجو افزود: چندين بار از دختر مورد علاقه‌ام خواستم تا دوباره با خانواده‌اش صحبت كند تا شايد آنها با اين وصلت موافقت كنند كه نپذيرفت و خواست او را فراموش كنم و ديگر براي خانواده‌اش ايجاد مزاحمت نكنم.
انتقام خواستگار
متهم اذعان كرد: پس از اين كه راهي براي ازدواج با دختر مورد علاقه‌ام پيدا نكردم، تصميم به انتقام از وي گرفتم.
بنابراين روز حادثه او را كه از خانه‌اش خارج شده بود، تعقيب كرده و بعد از طي مسافتي راهش را سد كرده و قصد ربودن دختر جوان را داشتم كه مقاومت كرد.
انتشار بلوتوث در شهر
متهم اضافه كرد: در همين موقع با زدن اسپري به چهره‌اش دختر جوان را بيهوش كردم و با انداختن او به داخل خودرو از آن محل دور شدم. با انتقال وي به خارج از شهر، دختر جوان به هوش آمد و با داد و فرياد ملتمسانه مي‌خواست رهايش كنم. ولي توجهي نكرده و پس از آزار و اذيت او ، فيلم غيراخلاقي از وي تهيه كردم.
متهم در ادامه گفت: پس از آن دختر مورد علاقه‌ام را در يكي از محله‌هاي شهر رها كرده و متواري شدم. در اين مدت فيلم غيراخلاقي را از طريق تلفن همراه براي دوستانم و حتي برخي از همسايه‌هاي شاكي بلوتوث كردم تا با از بين رفتن آبروي خانوادگي‌شان با ازدواج من با دخترشان موافقت كنند. بنابراين گزارش، متهم با قرار قانوني روانه زندان شد. تحقيقات تكميلي از وي ادامه دارد.

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۹-۱۲, ۰۲:۳۱ بعد از ظهر
چرا اعدام ها صبح زود انجام میشه؟؟
دلم برای شهلا سوخت...اسیر هوس یه مرد شد
اگه روزی به هر دلیل بخوام اعدام بشم
دوست دارم سر ظهر انجام بشه نه صبح اول وقت :لبخند:

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۳, ۰۳:۰۹ بعد از ظهر
انتشار فيلم يك جنايت ديگر




انتشار فيلم‌ يك‌ جنايت‌ ديگر، دو مأمور ناجا ‌تماشاچي/ امنيت‌ رواني‌ جامعه در خطر
پس از حضور خودروي نيروي انتظامي در صحنه، دو مأمور ناجا به‌جاي برخورد و بازداشت زن قاتل، ظاهراً به‌دليل ترس از يك كارد د در دست او! تا جان باختن كامل مرد، از دور به وضعيت تماشاچي در مي‌آيند. همچنين پس از حضور اورژانس در محل نيز، زن با كارد در دست خود نيروي امدادي را تهديد مي‌كند و باز هم پليس صحنه را فقط تماشا مي‌كند.
http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/9/13/158109_550.jpg
انتشار فيلم يك جنايت شنيع كه در آن زني ضربات پياپي كارد را بر پيكر آغشته به خون و نيمه جان يك مرد فرود مي‌آورد و مأموران نيروي انتظامي نيز پس از حاضر شدن در محل جنايت، ظاهراً به‌دليل ترس از كارد در دست زن! تا جان دادن كامل مرد به او نزديك نمي‌شوند، موج جديدي از تأسف نسبت به عملكرد پليس را ايجاد كرده و امنيت رواني جامعه را بيش از گذشته مخدوش مي‌كند.

به گزارش رجانيوز، اين صحنه‌هاي دلخراش بر روي شبكه مجازي منتشر شده و هنوز اطلاعي در مورد زمان و مكان وقوع جنايت در دست نيست. در اين صحنه‌ها، پيكر آغشته به خون و نيمه جان مردي در وسط خيابان ديده مي‌شود كه يك زن با كاردي كه در دست دارد، هر چند دقيقه يك بار، بالاي سر او حاضر مي‌شود و پس از گفت‌وگوي نامفهومي، ضربات كارد را بر سينه او فرو مي‌كند.

در حين انجام اين جنايت، عابران و خودروهاي سواري از كنار اين جنازه نيمه جان و قاتل عبور مي‌كنند و واكنشي نشان نمي‌دهند.

اما اتفاق مايه تأسف بيشتر اين است كه پس از حضور خودروي نيروي انتظامي در صحنه، دو مأمور ناجا به‌جاي برخورد و بازداشت زن قاتل، ظاهراً به‌دليل ترس از يك كارد د در دست او! تا جان باختن كامل مرد، از دور به وضعيت تماشاچي در مي‌آيند. همچنين پس از حضور اورژانس در محل نيز، زن با كارد در دست خود نيروي امدادي را تهديد مي‌كند و باز هم پليس صحنه را فقط تماشا مي‌كند.

رجانيوز از انتشار فيلم اين فاجعه كه احتمالاً‌ قبل از جنايت ميدان كاج سعادت‌آباد رخ داده و تصاوير آن امروز منتشر شده، به‌دليل مخاطره‌آميز بودن صحنه‌هاي فجيع آن براي سلامت رواني جامعه معذور است.

در عين حال، اين سؤال به‌طور جدي مطرح است كه چرا نيروي انتظامي كه بنا بر بيانات رهبر انقلاب بايد به‌گونه‌اي عمل كند كه مجرمان احساس ناامني كنند، خود در برخي موارد دچار نوعي ترس در مقابله با جرايم آشكار است.

اگرچه زحمات بخش عمده‌اي از پرسنل ناجا قابل انكار نيست اما بايد به‌طور فوري در اين زمينه آسيب‌شناسي شود كه چرا برخي مأموران اين نيرو با جرايم اينچنين كه فيلم دو مورد آن تاكنون منتشر شده است، برخورد نمي‌كنند و در صحنه مانند ساير شهروندان، در وضعيت تماشاچي قرار مي‌گيرند. آيا در شيوه‌هاي جذب و آموزش پرسنل بايد تغيير داده شود؟ آيا نيروي انتظامي از فقر تجهيزات كارآمد و به‌روز رنج مي‌برد؟

چنانچه بودجه حجم انبوهي از مؤسسات و سازمان‌هاي بي‌خاصيت و بدون بهره‌وري دولتي و غيردولتي كه هنري جز تلف كردن بيت‌المال ندارند، قطع شود و اين اعتبارات صرف ارتقاي كمّي و كيفي نيروهاي مسلح و به‌ويژه پليس شود، آيا باز هم چنين فجايعي تكرار مي‌شود؟ در دوره فرماندهي قاليباف بر نيروي انتظامي، اقدامات مؤثري به‌منظور ارتقاي شأن پليس و به‌روز كردن آن از حيث تجهيزات و آموزش انجام شد، در طي سال‌هاي اخير چه اقداماتي در اين زمينه شده است؟

فرمانده نيروي انتظامي كرج متعاقب انتشار اخباري مبني بر اينكه اين حادثه در يكي از محلات اين شهر رخ داده است، اين اخبار را تكذيب كرده است. به هر حال، آيا نبايد مشخص شود چه افرادي در به خطر افتادن امنيت رواني جامعه و بي‌اثر شدن نقش ناجا به‌عنوان برقرار كننده نظم و امنيت در افكار عمومي، مقصر هستند؟ اگر چنين اتفاقي در يكي از كشورهاي پيشرفته دنيا رخ مي‌داد، آيا بالاترين مقام مسئول حداقل آن شهر توبيخ جدي و بركنار نمي‌شد؟ آيا...
persianv.com

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۳, ۰۸:۴۵ بعد از ظهر
بلوتوث موبايلتان را خاموش كنيد



جام جم آنلاين: معاون اجتماعي پليس آگاهي با تأكيد بر ناآگاهي افراد در زمينه هك موبايل اعلام كرد: براي جلوگيري از هك ، بلوتوث تلفن همراه هميشه خاموش باشد.

http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1389/03/25/100877903107.jpg
سرهنگ عبدالله قاسمي در گفت‌وگو با فارس گفت: هك موبايل به دليل ناآگاهي شهروندان به يك معضل تبديل شده و لازم است به توصيه‌ها و هشدار توجه كنند.
وي اظهار داشت: براساس ماده يك قانون جرايم رايانه‌اي ؛ هركس به طور غيرمجاز به داده‎ها يا سيستم‎هاي رايانه‎اي يا مخابراتي كه به وسيله تدابير امنيتي حفاظت شده است دسترسي يابد، به حبس از 91 روز تا يك سال يا جزاي نقدي از 5 تا 20 ميليون ريال يا هر دو مجازات محكوم خواهد شد.
سرهنگ قاسمي افزود: هك موبايل عمدتاً توسط بلوتوث انجام مي‌شود و هكرها از طريق هك كردن موبايل و با استفاده از روشن بودن بلوتوث گوشي مي‌توانند به تمامي اطلاعات شخصي افراد دست پيدا كنند.
اين مقام پليس آگاهي گفت: هك موبايل در مكان‌هاي عمومي صورت مي‌گيرد، در اين مكان‌ها افراد با روشن كردن گوشي‌هاي موبايل اقدام به تبادل اطلاعات از جمله فيلم و موسيقي و غيره مي‌كنند كه فرصت را براي سودجويان و هكرها فراهم مي‌كنند.
سرهنگ قاسمي ضمن تأكيد بر رعايت نكات ايمني و توصيه‌ها براي جلوگيري از هك موبايل، افزود: بلوتوث موبايل هميشه خاموش باشد. از هندزفري‌هاي مجهز به تكنولوژي بلوتوث استفاده نكنيد. تنظيمات بلوتوث گوشي را به نحوي تنظيم كنيد كه براي دريافت فايل‌هاي ارسالي حداقل چند بار از آنها موافقت بخواهد. هنگام اتصال به اينترنت از طريق تلفن همراه بر روي لينك‌ها و پيام‌هاي نامطمئن كليك نكنيد.
معاون اجتماعي پليس آگاهي از شهروندان خواست تا عكس‌هاي شخصي، اطلاعات و ... را در موبايل خود نگهداري نكنند و تأكيد كرد: متأسفانه بسياري از زنان عكس‌ها و فيلم‌هاي شخصي و خانوادگي را در موبايل خود داند كه موجب بروز بسياري از مشكلات تلخ مي‌شود.
وي اظهار داشت: پرونده‌هاي در اين زمينه در پليس آگاهي تشكيل شده كه طي آن بدون اطلاع يا اطلاع افراد گوشي موبايل به سرقت رفته يا هك شده است و منجر به فاجعه مي‌شود.
سرهنگ قاسمي گفت: پس از هك موبايل يا سرقت آن، سودجويان با استفاده از اطلاعات موجود در آن اقدام به اخاذي با انتشار آن در اينترنت مي‌كنند. اين اقدام موجب هتك حيثيت و باعث لطمه به خانواده‌ها مي‌شود.
معاون اجتماعي پليس آگاهي از شهروندان و بويژه خانم‌ها خواست تا به هيچ عنوان عكس‌ها و فيلم‌هاي شخصي و خانوادگي خود را در موبايل نگهداري نكنند، اين اطلاعات بايد در مكاني امن نگهداري شود.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۳, ۰۸:۵۱ بعد از ظهر
شوهرم مرا همزمان به 4 نفر فروخت



باورم نمی شد که همسرم واقعا همان فردی باشد که در اوایل ازدواجمان با وی آشنا شده بودم چرا که دیگه اعتیاد اورا از پای در آورده بود واز سویی او دیگر پدر دو فرزندم بود.

پلیس: شوهر معتادم مرا در قبال در یافت مبلغی بسیار ناچیز به چهار جوان فوخته بود که پلیس به دادم رسید.

من و همسرم حدود 7 سال قبل بطور عاشقانه زندگی مشترکمان را شروع کردیم وآن زمان او در یکی از شرکت های خصوصی مشغول به کار بود.

ما در دو سال اول زندگ ی مشترکمان ، زندگی بسیار شیرین ودوست داشتنی ای را داشتیم ونسبت به همدیگر نیز عشق می ورزیدیم که پس از دو سال متوجه تغییراتی در رفتار وی شدم .

آره ، بعد از مدتی فهمیدم که همسرم معتاد می باشد اما نمی دانستم که معتاد به چه موادی می باشد .

یکسال بعد از آن در حالی که سومین سال ازدواجمان نیز گذشته بود از یکی از دوستان همسرم فهمیدم که اوبه دلیل اعتیاد به کراک مدت دوماهی است که از محل کارش اخراج شده است.

خیلی برایم سخت وناگوار بود چرا که از سویی همسرم رابسیار دوست داشتم واز سویی دیگر فرزند دوم مان نیز در راه بودواین برایم بسیار سخت وناگوار بود.

اوایل به روی خودم نیاوردم اما کم کم مسائل مالی ومشکلات آن به دلیل بیکاری همسرم داشت مارا از پای در می آورد، بعد از اون دیگه کاری درست وحسابی پیدا نکرد ، بجز آنکه هر از گاهی برای مدتی کوتاه در جایی کار می کرد وبعد از آن اخراج می شد.

روز به روز وضعمان بدتر می شد وکم کم همسرم با بالا رفتن مصرفش روبه فروش وسایل منزل کرد که با مقاومت من روبرو می شد وگهگاهی هم با کتک زدنم به هدف خود می رسید.

باورم نمی شد که همسرم واقعا همان فردی باشد که در اوایل ازدواجمان با وی آشنا شده بودم چرا که دیگه اعتیاد اورا از پای در آورده بود واز سویی او دیگر پدر دو فرزندم بود.

خیلی از شبها به منزل نمی آمد و نمی دانم در کجا می خوابید چون از هر دوست وآشنایی در زمان غیبتش از منزل سراغش را می گرفتم اظهار بی اطلاعی می کرد.

من که عرصه را بر خود تنگ دیدم به این فکر افتادم که خودم به سرکار بروم ونان آور منزل شوم به همین دلیل با یک شرکت خدماتی شروع به کار کرده وبا هماهنگی آن شرکت به نظافت منازل وآپارتمانها می پرداختم .

در آمد کارم کم وسخت بود اما هزینه منزل وفرزندانم را می توانستم پرداخت کنم وگهگاهی شوهرم که متوجه می شد من از کارم دارای مبلغی پول هستم با کتک کاری واعمال فشار هرچه که داشتم از من می گرفت وخرج مصرف خود می کرد.

خلاصه زندگی به کام من وفرزندانم نبود اما چه قدر سخت بود که همسرم را با آن وضع می دیدم او دیگه از سویی عادت کرده بود به گرفتن پول از من واگر پولی نبود کتکش برای من بود و از سویی دیگه به دامی افتاد که راهی برای فرار نداشت.

یک روز از بیرون وارد منزل شد که بچه ها خوابیده بودند ومن هم از خستگی ومریضی افتاده بودم که او را دیدم وبلافاصله پس از وارد شدنش از من طلب مبلغی پول کرد.

اما من هیچ پولی در بساط نداشتم و به همسرم گفتم که ندارم ، آماده کتک خوردن بودم که گفت: حالا که بچه ها خوابند بیا تا یک کار مناسب وپور در آمدی برات سراغ دارم.

گفتم کارش چیه؟ او جواب داد با پیمان کارش هم صحبت کردم گفت که همسرت را بیار سرکار.

گفتم : بذارش برای فردا ، امروز هم خسته هستم وهم مریضم که او درجواب گفت:پیمانکار شرکت گفته اگر همسرت را همین الان بیاری سرکار استخدامش می کنیم ولی اگر فردا باشد کسی دیگر استخدام می شود.

هرچه از همسرم پرسیدم نگفت کارش چیست؟ فقط گفت که ، کار مناسب وپردر آمدمی باشد.

باالاخره با لباس پوشیدن وآماده شدنم با هم رفتیم بیرون و مرا به یک ساختمان نیمه کاره در حال ساخت که تقریبا متروکه نیز بوده برده وگفت : توهمین جا باش من میروم پایین وبر می گردم.

اون رفت پایین ساختمان وبعد از یکی دو دقیقه دیدم با چهار جوان در حال صحبت کردن می باشد.

خیلی تعجب کردم اما وقتی که کنجکاوشدم متوجه شدم او مقداری پول از هرکدامشان گرفته ورفت.

من در کمال تعجب رفتم به سمت پله ها که به یکباره یکی از آن جوانها با چشمانی براق جلوی مرا گرفت وگفت کجا ؟ گفتم می خواهم با همسرم بروم منزل ، اون جوان گفت: همسرت پولش را گرفت و رفت وتو باید خواسته ما چهار نفر را جواب بدی .

گفتم : منظورت را متوجه نمی شوم.

اوگفت: خودت را نزن به اون راه که به یکباره دیدم دنیا جلوی چشمانم سیاه شده بود. دیگه همه چیز را فهمیده بودم، او مرا فروخته بود. او شرف و آبرویم را به حراج گذاشته بود.

باورم نمی شد که همسرم مرا مثل یک حیوان بفروشد ،توفکربودم که دیدم هرچهار نفری دارندمثل گرگ به من حمله می کنند من هم که شدیدا هم وحشت کرده وهم ترسیده بودم جیغ می کشیدم .بعد از مدتی کوتاه از جیغ وداد من واز شانس من ویاری خدا بعد از پاره شدن لباس من و یکی از آن جوانان ماشین پلیس که از آن کنار ساختمان خرابه می گذشت متوجه می شود وبه دادم رسیده وآن چهار جوان را هم دستگیر می کند.
persianv.com

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۳, ۰۸:۵۸ بعد از ظهر
توطئه دختر فيلمبردار در جشن تولد

مينا پس از رفتن قول داد که تا 2 هفته آينده فيلم تولد پسرم را آماده مي‌کند اما فرداي روز جشن تولد متوجه شدم که جعبه طلايم از داخل کمد به سرقت رفته است. خيلي ناراحت شدم، باور کردني نبود؛ همه کساني که در ميهماني حضور داشتند از دوستان صميمي‌ام بودند، چه‌طور مي‌توانستند دست به سرقت بزنند
قدس: راز توطئه دختر فيلمبردار در جشن تولد، با يک تماس تلفني فاش شد.
اين دختر که به خاطر ازدواج با پسر مورد علاقه‌اش سناريوي سرقت ميليوني‌ را اجرا کرد، نمي‌دانست دستش رو خواهد شد.
5‌مهر‌ماه سال‌جاري زن و شوهر جواني به شعبه اول بازپرسي دادسراي منيريه تهران مراجعه کردند و خبر از سرقت جواهرات ميليوني خود دادند.
زن جوان به بازپرس گفت: چند روز پيش تولد 3 سالگي دخترم را جشن گرفتيم. فقط دوستانم بودند. يک جشن تولد زنانه بود. يکي از دوستانم دختر جواني به نام مينا را به‌عنوان فيلمبردار به من معرفي کرد و آن شب مينا نيز به جمع ما آمد تا از ميهماني‌مان فيلمبرداري کند.
وي افزود: جشن تولد بخوبي برگزار شد و ساعت 10 شب همه ميهمان‌ها به خانه‌شان رفتند. دختر فيلمبردار نيز از من خواست برايش آژانس بگيرم تا به خانه‌اش برود. من هم با شوهرم تماس گرفتم و از وي خواستم تا مينا را به خانه‌شان برساند. چون هزينه آژانس را خودم بايد پرداخت مي‌کردم، به همين خاطر شوهرم به من گفت که دختر فيلمبردار را مي‌رساند.
مينا پس از رفتن قول داد که تا 2 هفته آينده فيلم تولد را آماده مي‌کند اما فرداي روز جشن تولد متوجه شدم که جعبه طلايم از داخل کمد به سرقت رفته است. خيلي ناراحت شدم، باور کردني نبود؛ همه کساني که در ميهماني حضور داشتند از دوستان صميمي‌ام بودند، چه‌طور مي‌توانستند دست به سرقت بزنند. آنها هر روز به خانه من رفت و آمد داشتند. در اين بين به کسي جز مينا دختر فيلمبردار نمي‌توانستم مشکوک شوم. چون اين دختر تازه‌وارد بود و من هيچ شناختي نسبت به وي نداشتم.
شوهر اين زن نيز به بازپرس گفت: آن شب وقتي دختر فيلمبردار را به خانه‌اش رساندم، در بين راه با کسي تماس گرفت و گفت که نقشه را اجرا کرده است. اين دختر تصور مي‌کرد که من راننده آژانس هستم.
پس از طرح شکايت اين زن و شوهر، مينا، دختر فيلمبردار بازداشت شد و در بازجويي‌ها پرده از جزئيات توطئه در شب جشن تولد برداشت.
وي گفت: يک سال پيش با پسر جواني آشنا شدم و پس از مدتي تصميم گرفتيم با يکديگر ازدواج کنيم. اما مشکل مالي داشتيم. من نيز دوره‌هاي عکاسي و فيلمبرداري ديده بودم و با چاپ کارت تبليغاتي از دوستانم خواستم برايم کار پيدا کنند. آن شب وقتي براي فيلمبرداري جشن تولد رفتم با پسر مورد علاقه‌ام تماس گرفتم و گفتم که مي‌خواهم دست به سرقت بزنم. چون مي‌دانم لو نمي‌رود. در مراسم تولد خيلي‌ها حضور دارند که صاحبخانه بايد به همه شک کند.
وي افزود: آن شب به بهانه پوشيدن لباس به داخل اتاق رفتم و از داخل کمد جعبه‌ طلاي آن زن را به سرقت بردم. وقتي مراسم به پايان رسيد از زن صاحبخانه خواستم برايم آژانس بگيرد. نمي‌دانستم آن مرد که مرا به خانه‌ام رساند، شوهر وي است. در غير اينصورت هرگز وقتي سوار خودروي وي بودم با پسر مورد علاقه‌ام تماس نمي‌گرفتم و نمي‌گفتم که نقشه را اجرا کردم.
وي ادامه داد: مي‌خواستم چند‌بار به اين شکل دزدي کنم تا خرج ازدواجمان تامين شود. پس از اقرار اين دختر 24 ساله، وي با صدور قرار قانوني روانه بازداشتگاه شد و تحقيقات براي افشاي حقايق ادامه دارد تا زواياي پنهان آن فاش شود.

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۹-۱۳, ۰۹:۱۳ بعد از ظهر
فرمانده نيروي انتظامي كرج متعاقب انتشار اخباري مبني بر اينكه اين حادثه در يكي از محلات اين شهر رخ داده است، اين اخبار را تكذيب كرده است. به هر حال، آيا نبايد مشخص شود چه افرادي در به خطر افتادن امنيت رواني جامعه و بي‌اثر شدن نقش ناجا به‌عنوان برقرار كننده نظم و امنيت در افكار عمومي، مقصر هستند؟ اگر چنين اتفاقي در يكي از كشورهاي پيشرفته دنيا رخ مي‌داد، آيا بالاترين مقام مسئول حداقل آن شهر توبيخ جدي و بركنار نمي‌شد؟ آيا...


اینو الان مادرم داشت ازم سوال میکرد....
میگفت ماهواره داشته فیلمشو نشون میداده
بازم ترس پلیس
بازم بی اهمیت بودن جان یه آدم
پس چرا هفته نیروی انتظامی که میشه از در و دیورا میرن بالا و گروگان آزاد میکنن و چمیدونم جلوی فلان شخصیت اجسام سخت رو خرد میکنن و ...
کو؟؟
کجان پس؟؟

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۳, ۰۹:۳۱ بعد از ظهر
اینو الان مادرم داشت ازم سوال میکرد....
میگفت ماهواره داشته فیلمشو نشون میداده
بازم ترس پلیس
بازم بی اهمیت بودن جان یه آدم
پس چرا هفته نیروی انتظامی که میشه از در و دیورا میرن بالا و گروگان آزاد میکنن و چمیدونم جلوی فلان شخصیت اجسام سخت رو خرد میکنن و ...
کو؟؟
کجان پس؟؟

خارجيها تو فيلماشون هم پليس ها رو مقصر نشون ميدن بعضی وقتا ولی اگه ايران يه فيلمی اينجوری ساخته بشه ديگه پدره كارگردانه در اومده

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۴, ۰۹:۱۷ بعد از ظهر
طلسم زن آرايشگر با رويای مالزی


طلسم زن آرایشگر؛ با رویای مالزی
چون در زندگی با همسرم شکست خورده بودم و پس از 3 سال از یکدیگر جدا شده بودیم، دیگر قصد ازدواج نداشتم و می‌خواستم به تنهایی به مالزی بروم. یکی از مشتریان که به آرایشگاه من رفت و آمد داشت، وقتی متوجه شد من قصد رفتن به مالزی را دارم، نقشه تلخی برایم کشید که همه آرزوهای بزرگم بر باد رفت.
قدس: رویای زندگی و ادامه تحصیل زن آرایشگر در مالزی با اخراج از این کشور آسیایی رنگ باخت.
این زن مدعی است که 25 روز به خاطر ویزای جعلی در مالزی زندانی بوده و بعد
از خاک آن کشور اخراج شده است. وی پس از بازگشت به ایران از 2 مرد و یک زن به اتهام کلاهبرداری 30 میلیون تومانی شکایت کرد.
سناریوی این پرونده زمانی کلید خورد که زن جوانی به نام آتوسا به شعبه سوم دادیاری دادسرای شمیرانات مراجعه کرد و به دادیار عبدی گفت: من یک آرایشگر هستم و دوره‌های تخصصی‌ام را در دوبی و لبنان گذرانده‌ام. در حوالی تجریش آرایشگاه دارم و زنان زیادی در سالن ما رفت و آمد دارند.
وی گفت: همیشه آرزو داشتم برای ادامه تحصیل به کشورهای خارجی بروم و مدرک معتبر بگیرم. می‌خواستم پس از تحصیلات کار مناسبی پیدا کنم و در خارج از ایران به زندگی‌ام ادامه دهم. به همین خاطر از 2 سال پیش به صورت جدی به تحقیق درباره دانشگاه‌های معتبر دنیا پرداختم و تصمیم گرفتم برای خواندن درس به کشور مالزی بروم. همه می‌گفتند که دانشگاه‌های معتبری دارد. به کلاس زبان رفتم و می‌خواستم هر طور شده به اهداف عالی در زندگی‌ام برسم.
آتوسا ادامه داد: چون در زندگی با همسرم شکست خورده بودم و پس از 3 سال از یکدیگر جدا شده بودیم، دیگر قصد ازدواج نداشتم و می‌خواستم به تنهایی به مالزی بروم. یکی از مشتریان که به آرایشگاه من رفت و آمد داشت، وقتی متوجه شد من قصد رفتن به مالزی را دارم، نقشه تلخی برایم کشید که همه آرزوهای بزرگم بر باد رفت.
این زن به نام شهناز مدعی شد که 2 وکیل می‌شناسد و می‌تواند کارهای رفتن من به مالزی را برایم انجام دهد. به حرف‌های شهناز اعتماد کردم به دفتر 2 وکیل که در منطقه زعفرانیه بود رفتم. آنها خود را شاه‌سمندی و کیان‌منش معرفی کردند و مدعی شدند که می‌توانند اقدامات گرفتن ویزای تحصیلی و اقامت در مالزی را به سرعت برایم انجام دهند.
آن 2 مرد، شیک‌پوش بودند و اعتماد مرا به خود جلب کردند. در همان ابتدا پاسپورت و مدارکم را گرفتند و گفتند که 5 میلیون تومان برای شروع کار به آنها پرداخت کنم. من هم این میزان پول را در اختیارشان قرار دادم و منتظر تماس آنها شدم.
وی ادامه داد: 2 وکیل در مدت 2 ماه به بهانه ویزای تحصیلی، اجاره آپارتمان و اقامت 30 میلیون تومان از من گرفتند و من از همه جا بی‌خبر راهی کشور مالزی شدم. همه کارهایم انجام شده بود. ویزای تحصیلی و اقامت در دستانم بود. باور نمی‌کردم که به آرزوهایم رسیده‌ام. خانواده‌ام تا فرودگاه بدرقه‌ام کردند و من سوار هواپیما شدم، غافل از اینکه چه سرنوشت شومی در انتظارم است.
وقتی به کشور مالزی رسیدم و از هواپیما پیاده شدم به گفته 2 وکیل باید منتظر مردی به نام آریا می‌شدم تا مرا به آپارتمانم که برایم اجاره کرده بودند ببرد. وقتی مسؤولان فرودگاه مالزی مدارکم را دیدند مرا به داخل اتاقی بردند و به بازرسی کیف و چمدانم پرداختند. هرچه از آنها می‌پرسیدم چه اتفاقی افتاده، ادعا می‌کردند که مورد مشکوکی است. پس از چند ساعت ماموران فرودگاه مرا بازداشت کردند و وقتی از آنها شنیدم که ویزا و اقامت جعلی همراه خود آورده‌ام، فهمیدم که توطئه آن 2 مرد شیاد بوده تا مرا سرکیسه کنند.
نزد پلیس ادعا کردم که اطلاعی از ویزای جعلی نداشتم اما آنها حرف‌های مرا باور نمی‌کردند تا اینکه پس از 22 روز که در زندان مالزی بودم از آن کشور اخراج شدم و به ایران بازگشتم. اما 2 مرد وکیل دفتر خود را تعطیل کرده و فراری شده بودند.
پس از طرح شکایت این زن، شهناز دوست وی به دادسرا احضار شد و خود را بی‌گناه دانست. وی گفت: من اصلا نمی‌دانستم که این 2 وکیل، کلاهبردار هستند. کارت آنها را یکی از دوستان شوهرم در اختیارم قرار داده بود که وقتی شنیدم آتوسا قصد رفتن به خارج از کشور و ادامه تحصیل را دارد آن 2 مرد را به او معرفی کردم اما نمی‌دانستم ماجرا به کلاهبرداری ختم می‌شود.
زن آرایشگر به چهره‌نگاری رایانه‌ای 2 مرد شیاد پرداخت و با این سرنخ پلیس در تعقیب آنهاست تا با دستگیری این 2 کلاهبردار راز پرونده افشا شود.
niksalehi.com

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۴, ۰۹:۱۸ بعد از ظهر
قتلي ديگر توسط قاتل از دار نجات يافته




كمي كه جلو رفتيم سعيد به من مشكوك شد و از من درباره محل دقيق اين دفينه سوال كرد. من هم به او لبه پرتگاهي را نشان داده وگفتم گنج پايين اين ارتفاع داخل يك غار است و دست خود را به سمت نقطه‌اي در پايين بلندي نشانه رفتم. سعيد هم كنار من آمده و خم شد تا...
تهران امروز: قاتلي كه پس از قتل يك نفر به خاطر مسائل مالي و با گذشت اولياي دم مقتول پاي چوبه دار از مرگ رهايي يافته بود با ارتكاب يك جنايت ديگر به خاطر مسئله عشقي بار ديگر در آستانه قصاص قرار گرفت.
محمود يك سال قبل توسط زندانبان از سلول انفرادي كه به تازگي به آن انتقال پيدا كرده بود خارج شده و به اتاق ويژه اعدام انتقال يافت.
قرار بود راس ساعت 6 صبح و قبل از سر زدن سپيده دم، اين متهم درحضور اولياي دم، مدير زندان و مسئول اجراي احكام دادستاني شيراز به دار آويخته شود.
همه چيز براي اجراي حكم آماده بود اما خانواده مقتول كه محمود را از كرده خود پشيمان مي‌ديدند و با التماس وي روبه‌رو شدند با بزرگواري از خون عزيز خود گذشت كردند تا جواني ديگر غير از فرزند آنها جان خود را به خاطر چند لحظه جنون از دست ندهد.
محمود كه از پاي چوبه دار به زندگي برگشته بود بار ديگر راهي بند عمومي شد تا باقي دوران مجازات خود را اين بار از جنبه عمومي جرم بگذراند.
زنداني سرانجام پس از طي دوران محكوميت از سلول آزاد و راهي خانه پدري شد اما قدر اين رهايي را ندانسته و چندي بعد دوباره در مقابل بازپرس ويژه قتل قرار گرفته و مجبور به پاسخ به سوالات وي شد.
پاي محمود چند روز پس از گم شدن يكي از اقوام وي به نام سعيد به اداره آگاهي باز شد. يعني هنگامي‌كه زني به نام سپيده به كلانتري محل رفته و گفت: امروز شوهرم سعيد به همراه پسرخاله ام محمود از خانه خارج شدند. چند ساعت كه سراغ سعيد را از محمود گرفتم اين مرد گفت دركوه سعيد را گم كرده است و هر چه هم دنبال او گشته خبري از او پيدانكرده است. من به محمود مشكوكم. او عاشق من بود ولي موفق به ازدواج با من نشد. وقتي هم كه از زندان آزاد شد و متوجه ازدواج من و سعيد شد ديگر آرام و قرار نداشت و درصدد از بين برداشتن مانع ازدواج با من بود. با اين اظهارات ماموران سراغ محمود رفته و وي را جهت پاره‌اي سوالات به دادسراي جنايي بردند. اما در ساعات اول بازجويي به هيچ مدرك محكمي كه بتواند دست داشتن محمود را در جريان مفقود شدن سعيد اثبات كند دست پيدا نكردند.
آنچه كه باعث مي‌شد مدت بازداشت متهم تمديد شود علاوه بر سابقه دار بودن وي اصرار سپيده بر قتل همسرش توسط محمود بود. محمود سرانجام پس از چند روز بازجويي درست بودن اين فرضيه سپيده را به اثبات رساند و به قتلي ناجوانمردانه اقرار كرد:سالها قبل عشق سپيده درقلبم جرقه زد و جز او به هيچ دختر ديگري نمي‌توانستم فكر كنم. ستاره هميشه در ذهن من بود و با تمام وجود درصدد ازدواج با او بودم. اما او به من اعتنايي نداشت و به خواستگاري رسمي من پاسخ منفي داده و گفت، علاقه‌اي به زندگي با من ندارد.
چندوقتي از اين ماجرا گذشت تا اينكه يك روز از سر عصبانيت فردي را به خاطر اختلاف مالي با چاقو از پا در آوردم و به اتهام قتل راهي زندان شدم. چندي پس از رضايت گرفتن از خانواده مقتول روانه خانه شدم اما با خبر گرفتن از وضعيت ستاره پي به واقعيتي تلخ بردم. ستاره در غياب من به يكي از خواستگارهاي خود به نام سعيد جواب مثبت داده و روانه خانه بخت شده بود. با پرس و جو از اطرافيان دريافتم كه ستاره به شدت به همسر خود علاقه‌مند است و امكان رسيدن من به او عملا منتفي است.
من كه با مطلع شدن از اين رخداد به شدت سرخورده شده بودم روزهاي متمادي گوشه‌اي مي‌نشستم و در جست و جوي راهي براي وصلت با ستاره بودم. تا اينكه يك روز فكري شيطاني در سرم جرقه زد.يك روز بدون اينكه ستاره بفهمد سراغ سعيد آمدم و از پيدا كردن گنجي در كوهستان با او صحبت كرديم. به سعيد گفتم از پنهان بودن گنجي عظيم در چند كيلومتري شهر به نحوي مطلع شده ام و حاضرم اگر او مرا در پيدا كردن آن ياري دهد، درصدي از آن را به او بدهم. سعيد كه با شنيدن اين مطلب و توصيف من درباره اين ثروت افسانه‌اي وسوسه شده بود قول همكاري داد. من كه مي‌دانستم اگر او از اين موضوع چيزي به همسرش بگويد به‌طور قطع ستاره او را از اين كار منصرف خواهد كرد تاكيد كردم كه اين يك راز است و حتي نزديكترين كس او هم نبايد چيزي از آن بداند.
چند روز بعد از اين توافق به اتفاق سعيد سوار بر ماشين با اجاره يك گنج ياب و برداشتن كلنگ و تيشه وچند كيسه سوار اتومبيل من شده و از شهر خارج شديم. به كوهستان كه رسيديم به راهنمايي من شروع به حركت به سمت نقطه‌اي مرتفع كرديم.كمي كه جلو رفتيم سعيد به من مشكوك شد و از من درباره محل دقيق اين دفينه سوال كرد. من هم به او لبه پرتگاهي را نشان داده وگفتم گنج پايين اين ارتفاع داخل يك غار است و دست خود را به سمت نقطه‌اي در پايين بلندي نشانه رفتم. سعيد هم كنار من آمده و خم شد تا از موقيعت اين گنج دروغين خبردار شود كه از فرصت استفاده كردم و او را به پايين كوه هل دادم. سعيد در هوا چند بار چرخ خورد و محكم به صخره‌ها برخورد كرده و خون از سر وصورتش بيرون زد. با طناب خود را به او رساندم و وقتي از مرگش اطمينان پيدا كردم به شهربرگشتم. اما وقتي ستاره از من درباره شوهرش پرسيد از اينكه او از اين ماجرا خبر دارد تعجب كردم.
بعد از اين اقارير ماموران تجسس به پرتگاه مورد نظر رفته و با جسد مقتول روبه‌رو شدند. متهم نيز پس از بازسازي صحنه جرم راهي زندان شد تا در انتظار دادگاه خود بنشيند.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۴, ۰۹:۲۰ بعد از ظهر
قرار‌خونین یک زوج در پارک




وقتی با دختر کوچولویم به سر قرار آمدند خواستم تا پشت تپه‌ها رفته و با هم حرف بزنیم و در آنجا که هیچ‌کس ما را نمی‌دید چاقو را به دستم گرفته و به سمتش حمله کردم، اگر دخترم سر و صدا نمی‌کرد می‌توانستم فرار کنم تا اینکه رهگذران من را با سر و صورتی خون‌آلود دستگیر کردند.
وطن امروز: آخرین قرار یک زن با شوهرش که در متارکه بوده‌اند، رنگ خون گرفت. راز قتل این زن 33 ساله که پشت تپه‌های خلوت یک پارک رخ داد با فریاد‌های کودکانه دختر 7 ساله‌اش فاش شد.
ساعت 17 عصر چهارشنبه 10 آذرماه سال‌جاری رهگذران در پارکی حوالی مهر‌آباد جنوبی دختر‌ بچه‌ای را دیدند که گریه‌کنان و وحشت‌زده از پشت تپه‌ها بیرون دوید و مرتب فریاد زد که مادرم را کشت‌!
همزمان با این داد و فریاد‌ها همه دیدند مردی با لباس خون‌آلود از پشت تپه‌ها بیرون دوید و می‌خواست فرار کند که خود را در حلقه محاصره مردان عصبانی دید. مرد 34 ساله به دام افتاد و ماموران کلانتری 19 مهر‌آباد با اعزام به محل جنایت، خود را در برابر جنایتی هولناک دیدند. پشت تپه و در خلوتی شامگاهی جنازه خون‌آلود یک زن جوان دیده شد که روی زمین افتاده بود و آثار زخم‌های عمیق روی جسدش به چشم می‌خورد.
دختربچه‌ای که بشدت ترسیده بود همانجا ادعا کرد که مادرش «نرگس» نام دارد و مرد خشمگین پدرش است که اختلاف زیادی با مادرش داشته است.
وقتی بازپرس شاهنگیان از شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران نیز پای در قتلگاه گذاشت، در بررسی‌های میدانی پی‌برد زوج جوان که 2 بچه 7 و 14 ساله دارند از ماه‌ها پیش از هم متارکه کرده و قرار بود بزودی طلاق بگیرند.
قرار خونین
«نرگس» با 9 ضربه چاقو از پای درآمده بود و «چنگیز» با دستور بازپرس شاهنگیان در اختیار ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
‌چنگیز‌ در بازجویی‌های کارآگاهان گفت: از وقتی با نرگس ازدواج کردم رفتارهای عجیبی از او دیدم. احساس می‌کردم به من خیانت می‌کند تا اینکه با بهانه‌جویی خواست از هم جدا شویم. وی افزود: خیلی اصرار کردم در زندگی با من بماند اما اعتنایی به خواسته‌هایم و اینکه بچه‌هایمان گناه دارند، نداشت و از هم متارکه کردیم تا اینکه روز حادثه وی را به پارک دعوت کردم و با هم قرار گذاشتیم. خیلی از دست نرگس عصبانی بودم به‌خاطر همین وقتی با دختر کوچولویم به سر قرار آمدند خواستم تا پشت تپه‌ها رفته و با هم حرف بزنیم و در آنجا که هیچ‌کس ما را نمی‌دید چاقو را به دستم گرفته و به سمتش حمله کردم، اگر دخترم سر و صدا نمی‌کرد می‌توانستم فرار کنم تا اینکه رهگذران من را با سر و صورتی خون‌آلود دستگیر کردند.
کارآگاهان که با اعتراف مرموز این مرد چاقو‌کش روبه‌رو شده بودند به تحقیقات برای افشای اختلاف خانوادگی وی با همسرش پرداخته و دریافتند چنگیز اعتیاد شدیدی به مواد مخدر داشته و از وقتی وارد دنیای افیون شده نسبت به رفتارهای نرگس بد‌بین شده بود تا جایی‌که زن جوان به‌خاطر فرار از کتک‌های شوهرش از وی متارکه کرده بود تا با حاضر شدن در دادگاه خانواده طلاق بگیرد. این بررسی‌های پلیسی نشان داد که چنگیز با نقشه ماهرانه‌ای همسرش را به پارک دعوت کرده و بی‌رحمانه با چاقو به جانش افتاده است.
عامل جنایت در زندان به‌سر می‌برد تا پس از صدور کیفر‌خواست از سوی 5 قاضی دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شود.

امین مشرقی
۱۳۸۹-۰۹-۱۴, ۰۹:۲۶ بعد از ظهر
بیچاره دختر بچه. تا عمر داره این صحنه یادش نمیره . . . :ناراحت:

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۶, ۰۲:۰۴ بعد از ظهر
راز جنایت زن آرایشگر برملا شد



http://www.niksalehi.com/soc/khabar/A076782746546546.jpg

چند روز بعد از قتل
همسايه كنجكاو راز جنايت زن آرايشگر را برملا كرد
راز قتل يك مرد كه با همدستي همسر، دختر و خواستگار دخترش به قتل رسيده بود، با كنجكاوي يكي از همسايه‌ها برملا شد.
به گزارش خبرنگار حوادث فارس،‌ صبح 11 خرداد امسال، با مراجعه به كلانتري 206 بخش بومهن، مدعي شد كه همسرش از دو روز قبل ناپديد شده و خبري از وي ندارد.
تحقيقات پليس براي پيدا كردن سرنخي از سرنوشت خدارحم 55 ساله آغاز شده بود كه يكي از همسايه‌هاي اين زن با تماس با پليس مدعي شد كه سحرگاه قبل از اعلام مفقودي، همسر خدارحم را ديده است كه به همراه 3 نفر ديگر، جسدي را كه به دور آن پتو پيچيده شده بود، از خانه و به وسيله ماشين خارج كرده‌اند.
بعد از اينكه يكي ديگر از همسايه‌ها، اين اظهارات را تأييد كرد، همسر خدارحم به نام ناهيد به عنوان مظنون در قتل خدارحم بازداشت شد و در اولين مرحله از تحقيقات پرده از راز جنايت قتل همسرش برداشت.
وي مدعي بود كه همسرش با ازدواج دخترش با پسر مورد علاقه‌اش مخالف بوده است و آنها با همدستي خواستگار سمج، شوهرش را به قتل رسانده‌اند.
ناهيد گفت: رامين چند وقتي بود كه از دخترم خواستگاري كرده بود ولي شوهرم با اين ازدواج مخالف بود. من هم كه از شوهر بداخلاقم به شدت متنفر بودم، با پيشنهاد رامين باري قتل او موافقت كردم و تصميمان را عملي كرديم. من سال‌ها بعد از ازدواج با شوهرم فهميدم او افغاني است و همين موضوع باعث شد از او متنفر شوم.
وي افزود: روز حادثه وقتي رامين وارد خانه شد، من و فرزندانم به آرايشگاه محل كارم رفتيم تا شاهد قتل نباشيم و بعد از آن، به همراه دخترم و رامين، جسد را داخل خودرو گذاشتيم.
ناهيد گفت: بدرفتاري و فحاشي‌هاي شوهرم باعث شد بود كه يك بار دست به خودكشي بزنم و همچنين فرزندانم هميشه به فكر خودكشي باشند.
بعد از اظهارات ناهيد، رامين و سحر (دختر ناهيد) هم دستگير شدند و رامين در اعترافات خود گفت: روز حادثه ناهيد با من تماس گرفت و از من خواست نقشه قتل را عملي كنم. وقتي وارد خانه شدم، خدارحم را كه به خاطر قرص‌هاي خواب‌آوري كه ناهيد به او داده بود، در خواب عميقي فرو رفته بود با شليك گلوله به قتل رساندم.
وي ادامه داد: بعد از قتل، جسد را به جاده‌اي بيرون از بومهن بردم و كنار چاه فاضلابي كه از قبل مقداري هيزم گذاشته بودم، انداختم و بعد از اينكه 12 ليتر بنزين روي آن ريختم، جسد را آتش زدم.
بعد از اعترافات صريح متهمان پرونده، قرار مجرميت رامين به اتهام مباشرت در قتل عمدي خدارحم معروف به حسين و ارتباط نامشروع با دختر مقتول و ناهيد و سحر به اتهام معاونت در قتل صادر و پرونده به دادگاه كيفري استان تهران ارسال شد تا در آينده مورد رسيدگي قرار بگيرد.
niksalehi.com

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۶, ۰۲:۱۶ بعد از ظهر
تعطیلی احتمالی چهارشنبه و طرح ایجاد جت فن در تهران



همچنين با توجه به پيشنهاد تعطيلي روز چهارشنبه با توجه به پايداري هوا قرار شد در صورتي كه پيش‌بيني‌هاي هواشناسي مبني بر وزش باد طي روزهاي دوشنبه و سه‌شنبه صورت نگيرد، فردا شرايط جوي بررسي شده و در صورت مشاهده پايداري هوا سازمان حفاظت محيط زيست و وزارت كشور درباره احتمال تعطيلي روز چهارشنبه تصميم‌گيري كنند.
در كميته اضطرار كاهش آلودگي هوا موضوع طرح ايجاد جت فن در اطراف تهران مورد بررسي قرار گرفت و سازمان محيط زيست و وزارت كشور درباره تعطيلي احتمالي روز چهارشنبه تصميم‌گيري مي‌كنند.

به گزارش فارس، در كميته اضطرار كاهش آلودگي هواي تهران كه با حضور شاعري قائم مقام محيط زيست برگزار شد، موضوع ايجاد باران مصنوعي توسط هواپيماهاي كوچك و همچنين ايجاد جت فن در اطراف تهران به منظور تصفيه هواي آلوده مورد بررسي قرار گرفت.

در اين جلسه پس از مطرح شدن بحث‌هاي تخصصي قرار شد در صورت عدم مشكل از فردا در ساعت 8 صبح در مناطق بياباني اطراف تهران كه خالي از سكونت است، به صورت پايلوت هواپيماهاي كوچك نسبت به آب‌پاشي اقدام كنند.

همچنين از ديگر مباحث مطرح شده ايجاد جت فن و يا به عبارتي ايرواش مورد بررسي قرار گرفت تا اين دستگاه‌ها در صورتي كه شرايط جوي اجازه دهد با فشار قوي هواي آلوده را كشيده و پس از تصفيه هواي سالم خارج كنند.

كارشناسان و متخصصان وزارت صنايع بحث‌هايي پيرامون اين طرح با توجه به فشار هوا مطرح كردند و قرار شد تصميم‌گيري نهايي به جلسه‌اي در فردا موكول شود. ضمن اينكه در صورت مثبت بودن نظر كارشناسان درباره اجرايي شدن آن به عنوان طرحي در اختيار دولت قرار گيرد تا پس از تصويب اجرايي شود.

همچنين با توجه به پيشنهاد تعطيلي روز چهارشنبه با توجه به پايداري هوا قرار شد در صورتي كه پيش‌بيني‌هاي هواشناسي مبني بر وزش باد طي روزهاي دوشنبه و سه‌شنبه صورت نگيرد، فردا شرايط جوي بررسي شده و در صورت مشاهده پايداري هوا سازمان حفاظت محيط زيست و وزارت كشور درباره احتمال تعطيلي روز چهارشنبه تصميم‌گيري كنند.

بر اساس تصميم‌گيري هيئت دولت كميته اضطرار موظف است شرايط پايداري هوا را بررسي كرده و تصميم‌گيري درباره تعطيلي بر عهده سازمان محيط زيست و وزارت كشور باشد.
niksalehi.com

یاکوزا کجایی عزیز دلتو نمی بینی:پوزخند:

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۶, ۰۲:۱۹ بعد از ظهر
بازیکن سرشناس تیم لیگ برتری ساعاتی پیش به ندامتگاه اوین منتقل شد.

آخرین نیوز: بازیکن سرشناس تیم لیگ برتری ساعاتی پیش به ندامتگاه اوین منتقل شد.
به گزارذش خبر، این ستاره سرشناس سال های نچندان دور فوتبال کشور که بارا به دلیل مسائل انضباطی با جریمه هایی روبرو شده بود و بارها شانس حضور در تیم ملی و بازی در بهترین تیم های اروپایی را به دلیل همین حاشیه های شانس بازی در سرشناس ترین تیم های اروپایی را از دست داد و سرانجامش در این سال ها به نیمکت نشینی در تیم های نیمه جدولی لیگ برتر تبدیل شده بود ، پس از بازداشت در یک پارتی شبانه ، به ندامتگاه اوین منتقل شد. این بازیکن سرشناس «ع-ن» به دلیل این تخلف از باشگاهش هم اخراج شده و پس از سه روز بازداشت موقت در نیروی انتظامی با تکمیل پرونده اش به دادستانی تهران معرفی شد و از سوی دادستانی به زندان منتقل شد تا جلسه دادگاهش تشکیل شود.
همچنین در این پارتی شبانه سه مربی و سه بازیکن سرشناس لیگ برتری ، دو هنرپیشه و یک مجری معروف تلویزیون هم حضور داشته اند که پرونده آنها در دست بررسی است و بزودی آنها هم تحویل سیستم قضایی کشور می شوند.
کمیته تخلفات اخلاقی فدراسیون فوتبال پیش از این اعلام کرده بود با این متخلفان برخوردی سخت خواهد کرد.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۱۶, ۰۲:۲۳ بعد از ظهر
دختری در دام پسر هوسران


http://www.news.niksalehi.com/khabar/100892423721.jpg
دختران به خاطر ذات پاكي كه دارند در بسياري موارد در دام افراد شيادي مي‌افتند و مورد سوءاستفاده قرار مي‌گيرند. يكي از پرونده‌هايي كه من در اين خصوص داشتم در مورد دختري بود كه توسط پسر جواني اغفال شده بود.
روزي كه اين دختر به من مراجعه كرد بشدت گريه مي‌كرد. او مي‌گفت مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. او مي‌گفت: در يك مهماني با هم آشنا شديم. او متوجه شد كه پدر من مرد ثروتمندي است و من خودم هم در مقطع فوق‌ليسانس درس مي‌خوانم.
مدتي گذشت و ما با هم بيرون مي‌رفتيم و بيشتر صحبت مي‌كرديم. آن پسر جوان به من مي‌گفت كه عاشقم شده است و من زن زندگي‌اش هستم.
به نظرم مي‌آمد مثل پسرهاي ديگر نيست. فكر مي‌كردم من را به خاطر خودم مي‌خواهد و دوست دارد من همسر آينده‌اش شوم.
تا پيش از او هر كس سراغم آمده بود، مرا به خاطر پول پدرم مي‌خواست و وقتي مي‌گفتم نبايد روي پدر حساب كند، مرا رها مي‌كرد، اما اين پسر خيلي نسبت به من ابراز علاقه مي‌كرد و هديه‌هاي گرانقيمت براي من مي‌خريد.
يك روز به من گفت كه مي‌خواهد من را با مادر و خواهرش آشنا كند و آنها بعد از ديدن من به خواستگاري‌ام مي‌آيند.
من بدون اين كه به خانواده‌ام بگويم به خانه‌‌اش رفتم. مي‌دانستم اگر موضوع را بگويم پدرم مخالفت مي‌كند، اما اي كاش گفته بودم و او هم مخالفت مي‌كرد.
وقتي وارد خانه آن پسر شدم، ديدم كسي در خانه نيست. او به زور من را مورد آزار قرار داد و بعد عكس و فيلم گرفت و تهديدم كرد كه آبرويم را مي‌برد و من بايد به خواسته‌هايش عمل كنم.
با توجه به شكايت اين دختر، پسر جوان را شناسايي و بازداشت كرديم و من از او خواستم تا در مورد ادعاي اين دختر توضيح دهد.
او ابتدا مقاومت كرد، اما زماني كه خانه‌اش مورد بررسي قرار گرفت و فيلم‌ها كشف شد او مجبور به اعتراف شد.
پسر جوان در مورد شغلش و موقعيت اجتماعي‌اش به آن دختر دروغ گفته بود. او كارگر يك كفاشي بود، اما وقتي متوجه شده بود دختر جوان خانواده‌اي ثروتمند دارد، براي اين كه بتواند او را به دست آورد، دخترك را مورد تعرض قرار داده بود.
او مي‌گفت مي‌دانسته كه اگر واقعيت مشخص شود خانواده دختر جوان با ازدواجش مخالفت مي‌كنند و به همين دليل نقشه تعرض به آن دختر را كشيده است.
محاسبات اين پسر اشتباه بود. چراكه دختر جوان بعد از اين ماجرا هم حاضر نشد با او ازدواج كند و گفت كه از او متنفر شده است.
رسيدگي به اين پرونده در صلاحيت دادسرا نبود، به همين خاطر هم من پرونده را به دادگاه كيفري استان تهران فرستادم.
آنچه باعث شد تا اين پرونده در ذهن من بماند سادگي دخترك بود. او بدون اين كه بداند پسر جوان كيست و چرا به سمت او آمده، فقط به اعتماد اين كه او را در يك مهماني ديده است به سمت او كشيده شده بود.
بسياري از پسرها با استفاده از كلمات محبت‌آميز دختران را اغفال مي‌كنند و آنها را مورد آزار قرار مي‌دهند. از آنجايي كه دختر خودش رفته است بنابراين اثبات تجاوز به عنف خيلي سخت مي‌شود چراكه او خودش پذيرفته با پسر غريبه خلوت كند.
دختران بايد در اين زمينه بسياري هوشيار باشند، به حرف هر پسري توجه نكنند و رابطه‌اي خارج از عرف خانواده با آنها برقرار نكنند و خانواده‌هايشان را در جريان ارتباطاتشان قرار دهند تا اين طور آسيب نبينند.
بسياري از اين دختران انسان‌هايي سالم هستند كه اغفال شده‌اند و آينده‌شان بشدت تحت‌تاثير قرار مي‌گيرد. آنها بايد بسيار مراقب رفتارشان باشند.
اگر پسري قصد ازدواج داشته باشد هرگز به تنهايي با دختر وارد مذاكره نمي‌شود . با خانواده او صحبت مي‌كند. ضمن اين كه بسياري از پسران حاضر نيستند با دختري ازدواج كنند كه خارج از چارچوب خانواده با آنها ارتباط برقرار شده است.
امير اسماعيل رضوانفر ـ داديار دادسراي جنايي تهران
niksalehi.com

Yakuza6236
۱۳۸۹-۰۹-۱۶, ۱۱:۴۱ بعد از ظهر
یاکوزا کجایی عزیز دلتو نمی بینی
من که اصلا دیگه نمیخوام ببینمش ! اما فردا که تعطیل نشد ! ای کاش میشد ! (تا دیروز میگفتیم چرا تعطیله ! امروز میگیم چرا تعطیل نیست ! )

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۰, ۰۱:۰۱ بعد از ظهر
ماجراي مرگ دختر 1.5 ساله در مجلس عروسي


حدود ۳ هفته قبل و در حالي که مجلس عروسي در منطقه گلشهر مشهد برگزار بود ناگهان دختر 1.5 ساله اي بيهوش بر زمين افتاد و وقتي او را به بيمارستان رساندند که ديگر جان خود را از دست داده بود.
خراسان: با اعترافات تنها زني که به عنوان مظنون در پرونده مرگ دختر 1.5 ساله در مجلس عروسي بازداشت شده بود، اين پرونده وارد مرحله جديدي شد.
حدود ۳ هفته قبل و در حالي که مجلس عروسي در منطقه گلشهر مشهد برگزار بود ناگهان دختر 1.5 ساله اي بيهوش بر زمين افتاد و وقتي او را به بيمارستان رساندند که ديگر جان خود را از دست داده بود. با انتقال جسد اين دختر بچه به پزشکي قانوني و انجام معاينات دقيق، مشخص شد که اين دختر بي گناه بر اثر ضربه مغزي جان باخته است. بنابراين به دستور قاضي ويژه قتل عمد، کارآگاهان پليس تحقيقات گسترده اي را در اين باره آغاز کردند.
آنان در ادامه بررسي هاي خود به زن جواني مظنون شدند که احتمالا در مرگ دختر بچه نقش داشته است. بنابراين به دستور قاضي صفائيان اين زن بازداشت و تحت بازجويي قرار گرفت اما وي مدعي شد که از ماجراي مرگ اين دختر اطلاعي ندارد و در هر مرحله از بازجويي ها نيز اظهارات خود را تکرار کرد تا اين که پس از گذشت مدتي از اين ماجرا، کارآگاهان با جمع آوري اسناد و مدارکي که نشان مي داد او در مجلس عروسي در کنار دختر بچه بوده اين زن را دوباره مورد بازجويي قرار دادند او که ديگر چاره اي جز بيان حقيقت پيدا نکرد به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: من او را از روي تخت برداشتم اما ناگهان از بغلم به زمين افتاد و فوت کرد. با اعترافات اين زن، پرونده وارد مرحله جديدي شد و او با صدور قرار قانوني در اختيار کارآگاهان پليس قرار گرفت.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۰, ۰۱:۲۳ بعد از ظهر
مرد اسيدپاش كور مي‌شود


در حالي كه قرباني اسيدپاشي در جلسه دادگاه خواستار قصاص مرد اسيدپاش بود، 3 قاضي پرونده به اتفاق آرا مجتبي را به قصاص عضو - نابينايي كامل هر دو چشم -، پرداخت ديه و 10 سال زندان، ابوذر و مينا - خواهر زن - را نيز هر يك به سه سال زندان و شلاق محكوم کرد.
ایران: اين جنايت هولناك هنگامي رخ داد كه دو خواهر براي قتل همسران‌شان آدمكش اجير كردند.
حمله مرموز به راننده تاكسي
12 مرداد 88 اهالي محله‌اي در حوالي قم صداي فريادهاي دلخراش يك راننده تاكسي را شنيدند كه از مردم كمك مي‌خواست. آنها همان موقع دو سرنشين يك موتوسيكلت را نيز در حال فرار ديدند. دقايقي بعد پيكر نيمه‌جان «عليرضا» - 25 ساله - كه قرباني اسيدپاشي شده بود، به بيمارستان انتقال يافت، اما او بينايي هر دو چشمش را از دست داده و صورت و دست‌هايش نيز بشدت سوخته بود. پس از اينكه مرد مصدوم در نخستين تحقيقات خانواده همسرش را به عنوان عامل اسيدپاشي معرفي مي‌كرد، قاضي «مصطفي برزگر گنجي» - دادستان عمومي و انقلاب استان قم - دستور رسيدگي ويژه به پرونده را صادر كرد.
اعتراف‌هاي تكان‌دهنده خواهرزن
مرد مصدوم با اشاره به اختلاف‌هاي خانوادگي‌اش گفت: «سه سال پيش با همسرم «مژده» ازدواج كردم، اما متأسفانه در اين مدت دائم با بهانه‌جويي و ناسازگاري‌هايش زندگي را تلخ كرده است. با اين حال به خاطر آينده دختر كوچك‌مان با او مدارا مي‌كنم. حالا هم مطمئنم نقشه اسيدپاشي از سوي خانواده همسرم طراحي شده و تقاضاي دستگيري و مجازات عاملان جنايت را دارم.»
قاضي ناصر عتباتي - بازپرس شعبه سوم دادسرا - پس از دريافت اين شكايت، دستور احضار همسر شاكي را صادر كرد، اما وي در بازجويي‌ها با ابراز بي‌اطلاعي از ماجرا، آزاد شد، غافل از اين‌كه با دستور بازپرس، به‌طور نامحسوس تحت‌نظر قرار دارد.
سرانجام كارآگاهان در ادامه تحقيقات به رابطه مخفيانه دو خواهر با 2 مرد جوان پي بردند. پس از بازداشت چهار متهم، بالاخره «مينا» لب به اعتراف گشود و گفت: «من و خواهر كوچكترم هيچ دلخوشي از شوهران و زندگي‌مان نداشتيم، به همين خاطر تصميم گرفتيم آنها را از سر راه برداريم. بنابراين ابتدا نقشه قتل آنها را در تصادف ساختگي طراحي كرديم، اما با ترس از اين‌كه ممكن است قطع نخاع يا زمينگير شوند، از اجراي اين نقشه منصرف شديم، چرا كه نمي‌خواستيم يك عمر از دو مرد معلول نگهداري كنيم. از آنجا كه مي‌دانستم پس از مرگ همسرم، ثروت زيادي نصيبم خواهد شد، دو مرد جوان را اجير كردم تا شوهر خود و همسر خواهرم را از پا درآورند. طبق نقشه قرار بود اول شوهرخواهرم هدف اسيدپاشي مرگبار قرار بگيرد و سپس شوهرم به قتل برسد، اما وقتي اجراي نقشه مرگ «عليرضا» ناكام ماند، از ادامه نقشه منصرف شديم.
قصاص و زندان مجازات عاملان جنايت
دو مرد اجير شده پس از دستگيري با تأييد اظهارات «مينا» ادعا كردند از سوي دو خواهر اغفال شده‌اند.
بدين‌ترتيب «مجتبي» - 25 ساله - به اتهام مباشرت در اسيدپاشي و رابطه نامشروع، «مينا» - 28 ساله - مژده - 25 ساله - و «ابوذر» - 20 ساله - به اتهام معاونت در اسيدپاشي و رابطه نامشروع با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند و پس از صدور كيفرخواست پرونده در اختيار هيأت قضايي شعبه اول دادگاه كيفري استان قم قرار گرفت.
در حالي كه قرباني اسيدپاشي در جلسه دادگاه خواستار قصاص مرد اسيدپاش بود، 3 قاضي پرونده به اتفاق آرا مجتبي را به قصاص عضو - نابينايي كامل هر دو چشم -، پرداخت ديه و 10 سال زندان، ابوذر و مينا - خواهر زن - را نيز هر يك به سه سال زندان و شلاق محكوم کرد.
پرونده ماجرا با اعتراض متهمان در اختيار شعبه 11 ديوان‌عالي كشور قرار گرفت كه پس از بررسي‌ها حكم سه متهم اصلي را تأييد و همسر قرباني را از اتهام معاونت در جرم تبرئه و به اتهام رابطه نامشروع به شلاق محكوم كردند.بدين‌ترتيب پرونده جنايتكاران با دستور دادستان قم به اجراي احكام دادسرا فرستاده شد.به گفته قاضي گنجي، به دنبال اصرار شاكي مبني بر اجراي حكم قصاص، از متخصصين پزشكي قانوني خواسته شد بر نحوه اجراي مجازات نظارت كنند تا طبق حكم دادگاه، هر دو چشم عامل اسيدپاشي به‌طور كامل نابينا شود.

niksalehi

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۰, ۰۱:۲۵ بعد از ظهر
اعدام جلال گربه تاييد شد


جام جم آنلاين: حكم اعدام شرور معروف منطقه شهريار كه با همدستي نوچه‌هايش، دختر جواني را مورد آزار و اذيت قرار داده بود در ديوان عالي كشور تأييد شد.
به گزارش فارس، 24 تير 86 به دنبال دستگيري چند تن از مجرمان شناسنامه‌دار شهريار و اعتراف آنها به يك جنايت، پرونده آنها در دستور كار تيم مأموران پليس اين شهرستان قرار گرفت.
مأموران پليس شهريار به دنبال دريافت گزارش‌هاي متعدد مردمي درباره جرايم يك شرور سابقه‌دار معروف به «جلال گربه»، بعد از انجام تحقيقات لازم موفق شدند وي و 12 نوچه او را در طرح مبارزه با اراذل و اوباش دستگير كنند.
اين در حالي بود كه زمان دستگيري اين افراد، در خانه فساد مرد شرور مقداري مشروبات الكلي، تجهيزات ماهواره و موادمخدر كشف و 4 زن جوان هم دستگير شدند.
با دستگيري «جلال گربه»، سردسته شبكه تحقيقات از آنها آغاز شد تا اينكه 3 تن از نوچه‌هايش در تحقيقات پليسي، راز مرگ مرموز يك دختر جوان را فاش كردند.
يكي از متهمان كه با دختر نگون‌بخت دوست بود، درباره اين جنايت هولناك گفت: مدتي قبل با دختري به نام «ساناز» دوست شدم؛ مدتي بعدئ، ساناز سعي داشت با بدگويي از جلال، رابطه بين من و جلال را خراب كند ؛ يك روز هنگام مصرف موادمخدر، حرف‌هاي «ساناز» را به «جلال» گفتم كه او هم از شدت خشم تصميم به انتقام گرفت.
وي افزود: بنابراين با طرح نقشه‌اي، «ساناز» را به خانه مجردي يكي از بچه‌ها كشاند و «جلال گربه» او را با تهديد چاقو مورد آزار و اذيت قرار داد و بعد هم به بقيه اعضاي شبكه دستور داد به دختر جوان تجاوز كنند. ساناز هم هنگام خروج از خانه و در حالي كه به شدت گريه مي‌كرد، گفت: به زودي خودكشي خواهد كرد. تا اينكه چند روز بعد شنيدم ساناز خود را زير قطار انداخت و فوت كرد.
در حالي كه ديگر اعضاي شبكه نيز اظهارات همدست‌شان را تأييد مي‌كردند، «جلال گربه» منكر هرگونه نقشي در اين ماجرا شد تا اينكه مأموران پليس متوجه شدند وي كارنامه سياهي از جرايم خشن دارد.
بدين ترتيب قاضي شعبه 103 دادگاه عمومي شهر قدس پرونده را با قرار عدم صلاحيت به دادگاه كيفري استان تهران فرستاد كه هيأت قضايي شعبه 77 به رياست قاضي «اكبر ساعي» دستور دادند وكيل مدافعي براي متهمان تعيين شود.
تلاش مأموران براي شناسايي اولياي‌دم ساناز كه براي حفظ آبروي خود، محل سكونتشان را تغيير داده بودند، بي‌نتيجه ماند تا اينكه با دريافت آخرين دفاعيات «جلال» و نوچه‌هايش، قاضي اكبر ساعي و 4 قاضي مستشار شعبه 77 وارد شور شدند و به اتفاق آرا «جلال گربه» را به اعدام و همدستانش را به زندان و شلاق محكوم كردند.
پرونده براي رسيدگي به شعب 14 ديوان عالي كشور ارجاع داده شد كه قضات اين شعبه بعد از بررسي پرونده و مشورت، حكم صادره از سوي دادگاه بدوي را تأييد كردند.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۰, ۰۱:۴۸ بعد از ظهر
سرانجام دردناک عشق اینترنتی احسان و مهسا


احسان بعد از ازدواج، با من و پدرش قطع ارتباط کرد و هيچ خبري از او نداشتيم تا اين که پس از گذشت يک سال، يک روز سر و کله اش پيدا شد و در حالي که نادم و پشيمان بود و گريه مي کرد گفت: مهسا با باندهاي فساد رابطه دارد و در اين مدت نقشه داشته که او را نيز اغفال کند و به گناه و معصيت بکشاند.
خراسان: او عاشق شده بود و هرچه من و پدرش گفتيم اين دختر به درد تو نمي خورد فايده اي نداشت. احسان حرف هاي ما را به مسخره مي گرفت و مي گفت اگر به خواستگاري دختر مورد علاقه اش نرويم دست به خودکشي خواهد زد.
من و شوهرم در چندين جلسه راجع به اين مسئله با هم صحبت کرديم اما به نتيجه اي نرسيديم و به پسرمان گفتيم که اين ازدواج به صلاح تو نيست و بايد مثل برادرت با دختر اصل و نسب داري ازدواج کني.
احسان که از طريق چت و اينترنت با مهسا آشنا شده بود براي آخرين بار تهديد کرد که تصميم خودش را گرفته است و مي خواهد ازدواج کند.پسرم بالاخره يکه و تنها به خواستگاري رفت و با مهسا ازدواج کرد. اين ماجرا قلب ما را شکست و از نظر عاطفي خيلي براي مان گران تمام شد چون جلوي دوست و آشنا سرافکنده شديم.
مادر عزادار در دايره اجتماعي کلانتري طبرسي جنوبي مشهد افزود: احسان بعد از ازدواج، با من و پدرش قطع ارتباط کرد و هيچ خبري از او نداشتيم تا اين که پس از گذشت يک سال، يک روز سر و کله اش پيدا شد و در حالي که نادم و پشيمان بود و گريه مي کرد گفت: مهسا با باندهاي فساد رابطه دارد و در اين مدت نقشه داشته که او را نيز اغفال کند و به گناه و معصيت بکشاند.
شنيدن اين حرف ها از زبان پسري که آرزوهاي زيادي برايش داشتيم قلب ما را به درد آورد. من و شوهرم اشتباهات او را ناديده گرفتيم و پسرمان را با آغوش باز پناه داديم و کمکش کرديم تا همسرش را طلاق بدهد.اما افسوس که اين شکست بزرگ، پسرم را افسرده و بي حوصله کرد و او با احساس پوچي و دلتنگي که داشت خانه نشين شد.اوايل فکر مي کرديم اعتياد پيدا کرده است ولي اين طور نبود و احسان فقط از نظر روحي و رواني دچار مشکل شده بود. ما چندين برنامه مسافرت گذاشتيم و سعي کرديم فضاي خانه را آرام و شاد نگه داريم تا پسرم روحيه بگيرد ولي او که از کرده خود پشيمان شده بود کارش به مصرف داروهاي آرام بخش کشيده شد.
متاسفانه چند روز قبل زماني که من و شوهرم براي کاري به خانه خواهرم رفته بوديم و احسان داخل خانه تنها بود با توجه به وضعيت روحي که داشت دست به خودکشي زد و وقتي ما بالاي سرش رسيديم که بدنش غرق در خون بود و نفس نمي کشيد.
مادر دل شکسته با چشماني اشک بار گفت: ما پس از انجام تشريفات قانوني جسد پسرم را به خاک سپرديم و از بچه اي که با هزار خون دل بزرگ کرده بوديم يک قاب عکس براي مان ماند .

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۰, ۰۹:۲۳ بعد از ظهر
اسارت 3 روزه پسربچه 11 ساله در صندوق عقب خودرو



در زمان قرار، ماموران متوجه حضور یک خودروی پراید در این محل شدند و راننده آن را بازداشت کردند. این مرد که یک راننده آژانس بود، ادعا می‌کرد از آدم ربایی اطلاعی ندارد و فردی با پرداخت مبلغی از وی خواسته به این محل بیاید و بعد از گرفتن بسته‌ای از پدر مجید، آن را برایش ببرد.

گروگانگیر جوان بعد از ربودن پسربچه 11ساله، او را 3 روز در صندوق عقب خودرواش زندانی کرد تا بتواند نقشه اخاذی 200‌ میلیون‌‌تومانی خود را عملی کند.

شنبه، 13 آذرماه امسال ساعت از 12 ظهر گذشت اما از مجید 11ساله خبری نشد. او همیشه در این ساعت از روز از مدرسه برگشته بود. مادرش که کم‌کم داشت نگران پسرش می‌شد، با مدرسه تماس گرفت اما وقتی از زبان ناظم شنید که مجید آن روز اصلا به مدرسه نرفته، دنیا روی سرش خراب شد.

زن جوان ماجرای ناپدید شدن فرزندش را به همسرش اطلاع داد و دقایقی بعد هر دوی آنها نگران به اداره آگاهی کرج رفتند و ماموران را در جریان ناپدیدشدن مرموز پسرشان قرار دادند. زن جوان به افسر تحقیق گفت: ساعت 7 صبح، پسرم بعد از خوردن صبحانه از خانه خارج شد تا به مدرسه برود اما از همان زمان ناپدید شد و هیچ‌کس از او خبر ندارد.

ناظم مدرسه هم می‌گوید که مجید آن روز سر کلاس‌هایش حاضر نشده است. از آنجا که پدر مجید وضع مالی خوبی داشت، این فرضیه که پسربچه11 ساله از سوی افرادی ربوده شده باشد، مد نظر قرار گرفت. این در حالی بود که تعدادی از همسایه‌ها، مجید را دیده بودند که در خیابان سوار یک خودروی پژو شده و از محل دور شده‌ است.

نخستین تماس

درحالی‌که 48 ساعت از ناپدید شدن پسربچه‌ می‌گذشت مرد ناشناسی صبح دوشنبه گذشته با پدر او تماس گرفت و مدعی شد مجید را ربوده است. مرد ناشناس به پدر مجید گفت اگر 200 میلیون تومان پول نقد به او پرداخت نکند، گروگانش را خواهد کشت. با فاش شدن راز ناپدید شدن پسربچه 11 ساله، به دستور قاضی رضایی، بازپرس شعبه 21 دادسرای جنایی کرج، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی استان تهران به سرپرستی سرهنگ رحمانی وارد عمل شدند و در بررسی‌های تخصصی به نخستین سرنخ دست یافتند.

کارگر اخراجی

تحقیقات نشان می‌داد چندی قبل، پدر مجید یکی از کارگرانش را به‌خاطر تمام شدن قراردادش از شرکت اخراج کرده بود. این در حالی بود که محلی که رباینده با پدر مجید تماس گرفته بود نزدیکی زیادی به محل زندگی این کارگر اخراجی داشت. بنابراین احتمال داشت که آدم‌ربایی از سوی کارگر اخراجی صورت گرفته باشد.

درحالی‌که رباینده، با تماس‌های مکرری که با پدر و مادر مجید داشت می‌خواست هر چه زودتر پول را تحویل بگیرد، ماموران با دادن آموزش‌های لازم، از آنها خواستند برای تحویل پول با آدم‌ربا قرار بگذارند. این قرار، شامگاه سه‌شنبه در یکی از میدان‌های کرج تعیین شد و از ساعتی قبل، ماموران پلیس آنجا را محاصره کردند.

در زمان قرار، ماموران متوجه حضور یک خودروی پراید در این محل شدند و راننده آن را بازداشت کردند. این مرد که یک راننده آژانس بود، ادعا می‌کرد از آدم ربایی اطلاعی ندارد و فردی با پرداخت مبلغی از وی خواسته به این محل بیاید و بعد از گرفتن بسته‌ای از پدر مجید، آن را برایش ببرد.

ماموران با شنیدن اظهارات راننده آژانس راهی محل کار او شدند و در بررسی تماس‌های صورت گرفته، متوجه شدند فرد تماس گیرنده با آژانس، همان کارگر اخراجی به نام امیر است. بنابراین محل زندگی این مرد در مارلیک کرج محاصره شده و وی در یک عملیات ضربتی دستگیر شد. با دستگیری امیر، ماموران توانستند پسربچه ربوده‌شده را که 3 روز در صندوق عقب خودروی او محبوس بود، آزاد کرده و به خانواده‌اش تحویل دهند.

3 روز اسارت

امیر در بازجویی‌های اولیه به ربودن پسربچه 11 ساله اعتراف کرد و مدعی شد تنها به خاطر مشکلات مالی دست به این کار زده است. او صبح دیروز در مقابل بازپرس رضایی قرار گرفت و گفت: پس از اخراج شدن از محل کارم، مدتی دنبال کار گشتم اما فایده‌ای نداشت تا اینکه چند روز قبل از حادثه، تصمیم گرفتم به سراغ صاحبکار قبلی‌ام بروم و از او درخواست پول کنم.

صبح روز حادثه وقتی به آنجا رفتم، نتوانستم درخواستم را به صاحبکارم بگویم و همانجا بود که متوجه مجید شدم که از داخل خانه بیرون آمد. تا سر کوچه او را با خودروام تعقیب کردم و همین که به وی رسیدم او را صدا کردم و به بهانه اینکه می‌خواهم پول پدرش را پس بدهم، او را سوار ماشینم کردم و به سمت حاشیه کرج رفتیم.

وقتی به محلی خلوت رسیدیم، دست و پا و دهان او را بستم و وی را داخل صندوق عقب انداختم. در تمام مدت آن روز مجید در صندوق عقب خودروام بود و من با ماشینم مسافرکشی می‌کردم. فقط در فرصت‌های مناسب سری به او می‌زدم که خفه نشده باشد.

متهم ادامه داد: شب هنگام وقتی متوجه شدم مادربزرگم برای نگهداری از خاله‌ام به شهرستان رفته است به بهانه مراقبت از خانه، به آنجا رفتم. آن شب مجید را از صندوق عقب بیرون آوردم و داخل خودرو انداختم و در طول شب نیز گاهی به او سر می‌زدم. فردای آن روز چون احتمال می‌دادم پسرخاله‌هایم به خانه مادربزرگم بیایند دوباره او را به داخل صندوق عقب ماشین انداخته و به کار مسافرکشی پرداختم. بعد از 2 روز از ربودن مجید با خانواده‌اش تماس گرفتم و درخواست پول کردم.

بازپرس رضایی با اعلام این خبر گفت: پسربچه 11 ساله در طول مدتی که در صندوق عقب خودرو نگهداری می‌شده از شدت ترس توانایی انجام هیچ کاری نداشته و هنوز هم شوکه است. از طرفی متهم با قرار قانونی راهی اداره آگاهی شده و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.

persianv.com

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۰, ۰۹:۲۷ بعد از ظهر
گرفتاری مادر و دختر شیاد تهرانی در دام پلیس


در اين پرونده خانم ميانسالي به کارآگاهان مبارزه با کلاهبرداري گفت: چندي قبل به عنوان مسافر در يک اتوبوس شرکت واحد در کنار يک خانم ديگر نشسته بودم که وي سر صحبت و آشنائي را با من باز کرد. به من گفت که يک فرد خيّر است و براي افراد نيازمند تحت عنوان‌هاي مختلف کمک جمع مي‌کند.
ماموران پليس آگاهي تهران، مادر و دختري را كه با سو استفاده از احساسات و عواطف زنان نيكوكار تهراني از آنان كلاهبرداري مي‌كردند، دستگير كردند. به گزارش ايسنا، تعدادي از زنان تهراني در شکايت‌هاي جداگانه‌اي در مراکز مختلف قضائي و انتظامي در شکوائيه‌اي مدعي شدند كه از سوي خانمي حدودأ 40 ساله به بهانه کمک به ايتام، مستمندان، تهيه جهيزيه و کمک هزينه ازدواج و با جلب اعتماد از آنان مورد کلاهبرداري ميليوني قرار گرفته‌اند.
شهريورماه، سال جاري و به دستور دشتي بازپرس شعبه ششم دادسراي ناحيه 12 تهران پرونده‌اي تحت همين عنوان به عنوان اولين پرونده براي رسيدگي تخصصي به پايگاه هفتم پليس آگاهي تهران بزرگ ارجاع شد.
در اين پرونده خانم ميانسالي به کارآگاهان مبارزه با کلاهبرداري گفت: چندي قبل به عنوان مسافر در يک اتوبوس شرکت واحد در کنار يک خانم ديگر نشسته بودم که وي سر صحبت و آشنائي را با من باز کرد. به من گفت که يک فرد خيّر است و براي افراد نيازمند تحت عنوان‌هاي مختلف کمک جمع مي‌کند.
وي ادامه داد كه بعد از اين که مشخصات و آدرس مرا گرفت قرار شد در اولين اقدام من در قسمتي از تهيه جهيزيه يک دختر نيازمند و يتيم کمک کنم. همچنين من علاوه بر کمک در تهيه بخشي از جهيزيه در اقدامي ديگر طلاهايم را به اين زن بدهم و او با فروش طلاهايم مابقي جهيزيه را تأمين کند. به من گفت قرار است فرد خيري يکي دو ماه ديگر کل مبلغ جهيزيه را يک جا بدهد من براي ضمانت طلاها به تو چک بانکي که چک خودم است مي‌دهم و يکي دو ماه ديگر که پول آدم خير به من رسيد تو مي‌تواني طلاهاي خودت را به مدل جديد تبديل کني. اين طور هم در شرايط فعلي که اين دختر يتيم مي‌خواهد به خانه بخت برود جهيزيه‌اش تکميل و آماده مي‌شود و هم کار خير و ثوابي انجام داده‌اي و هم يکي دو ماه ديگر طلاهاي قديمي‌ات به طلاهاي جديد تبديل مي‌شود.
به گزارش ايسنا، اين زن در ادامه به افسر پرونده گفت: من براساس توافق طلاهايم را به اين زن دادم و قرار شد پانصد هزار تومان سهم کمک من در اين کار خير باشد. براي اين کار يک چک 3 ماهه به مبلغ 10 ميليون تومان برابر ارزش طلاها به من داد. چندي بعد که مي‌خواستم در مورد روند پيشرفت کار به وي زنگ بزنم جوابگوي تلفن من نبود. به آدرس منزلش رفتم و چنين آدرسي وجود نداشت. به بانک رفتم و آدرسي را که به بانک داده بود نيز جعلي بود. فهميدم که اين زن يک شياد بوده و سر من کلاه رفته است.
در حالي که کارآگاهان در حال بررسي در مورد پرونده کلاهبرداري بودند، يک زن ديگر با اظهارات مشابه و پرونده‌اي از دادسراي ناحيه 12 به پايگاه هفتم مراجعه کرد و گفت: چند ماه قبل در صف نانوائي با يک خانم حدود 40 ساله که ظاهر موجهي داشت آشنا شدم. وي از کارهاي خيرش و تهيه جهيزيه و کمک به ايتام و افراد نيازمند با من حرف زد و من هم که خودم و خانواده‌ام در حد توان خودمان در کار خير پيشقدم هستيم از کار اين زن خيلي خوشم آمد. اما اخيرأ متوجه شدم که اين زن يک کلاهبردار است.
در ادامه چند نفر ديگر نيز با اظهارات مشابه و اينکه با اين زن در اتوبوس، تاکسي، مترو، صف نانوائي، مجالس مذهبي يا از طريق دوستانشان آشنا شده‌اند و از آنها نيز کلاهبرداري شده است که اقدام به شکايت از اين زن ناشناس و مرموز کردند.
در تحقيقات پليسي کارآگاهان پايگاه هفتم از طريق شماره حساب بانکي معلوم شد که اين زن با هويت يا آدرس جعلي اقدام به افتتاح حساب بانکي و دريافت دست چک حساب جاري کرده است. در تمام اين کلاهبرداريها به مالباختگان گفته است با آماده شدن و پرداخت مبلغ از سوي آدم خيري که سهم عمده کمک از سوي وي است، طلاهايتان را مي فروشم تا مشکل اين نيازمند حل شود و دو يا سه ماه ديگر طلاي جديد و مدل روز برايت مي خرم.
به گزارش ايسنا، در تاريخ 6 آذر ماه، مادر اين زن به نام راضيه که در مواردي دخترش را در اين کلاهبرداريها همراهي مي‌کرد و با کمک تعدادي از مالباختگان و مأموران کلانتري 110 شهدا شناسائي و در محدوده ميدان امام حسين (ع) دستگير و به پايگاه هفتم منتقل کردند.
در اين تحقيقات مشخص شد دسته چکها متعلق به مادر متهم متواري است و کلاهبرداريها با مديريت دخترش انجام مي‌شود. در تاريخ 13 آذر ماه دختر اين زن 58 ساله به نام «فرزانه» کارمند يکي از ادارات دولتي که در يکي از روستاهاي کردان کرج و در منزل يکي از بستگانش مخفي شده بود، با اخذ نيابت قضائي و توسط تيم اعزامي از کارآگاهان پايگاه هفتم شناسائي و دستگير شد.
با انتقال «فرزانه» به پايگاه هفتم وي توسط تعداد 9 مالباخته مورد شناسائي قرار گرفت که ارزش طلاها و اموال کلاهبرداري از اين افراد بالغ بر يکصد ميليون تومان برآورد شده است. اين متهم در تحقيقات پليسي کارآگاهان مبارزه با کلاهبرداري پايگاه هفتم مدعي شد که طلاها و پولهاي دريافتي از مالباختگان را به يک شرکت سرمايه‌گذاري سپرده و شرکت کلاهبردار از آب در آمده و مديران شرکت اقدام به فرار کرده‌اند.
به گزارش ايسنا، سرهنگ کارآگاه علي غياثوند رييس پايگاه هفتم پليس آگاهي تهران بزرگ با اعلام اين خبر گفت: با توجه به اينکه احتمال کلاهبرداري از تعداد بسيار زيادي از شهروندان تهراني توسط اين مادر و دختر وجود دارد، از مالباختگان دعوت مي‌شود تا براي شناسائي متهمان و پيگيري پرونده به پايگاه هفتم پليس آگاهي تهران بزرگ واقع در ميدان 15 خرداد يا شعبه ششم بازپرسي دادسراي ناحيه 12 تهران مراجعه يا با شماره تلفنهاي 21864802 و 21864705 تماس حاصل كنند.


persianv.com

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۱, ۰۱:۲۱ بعد از ظهر
جنايت به خاطر 30 هزار تومان


جسد مرد جوان به پزشكي قانوني انتقال يافت و در تحقيق از همسايه‌ها معلوم شد عامل جنايت كه در طبقه دوم مجتمع زندگي مي‌كرده، پيش از حضور ماموران متواري شده است.
جام جم: مردي كه در پي اختلاف حساب 30 هزار توماني با دوستش، او را در شهرستان اراك كشته بود، در تهران دستگير شد.
اوايل هفته گذشته مردي با مركز فوريت‌هاي پليسي 110 شهرستان اراك تماس گرفت و از درگيري مسلحانه ميان يكي از همسايگانش با فردي غريبه خبر داد. در پي اين تماس، ماموران آگاهي شهرستان اراك به محل حادثه اعزام و در بررسي محل متوجه شدند مردي جوان با شليك گلوله به قتل رسيده و جسد وي مقابل در ورودي مجتمع مسكوني رها شده است.
فرار قاتل از محل جنايت
به دنبال اين حادثه و با هماهنگي قضايي، جسد مرد جوان به پزشكي قانوني انتقال يافت و در تحقيق از همسايه‌ها معلوم شد عامل جنايت كه در طبقه دوم مجتمع زندگي مي‌كرده، پيش از حضور ماموران متواري شده است.
با مشخص شدن اين موضوع، ماموران در بررسي خانه متهم به قتل ـ خشايار ـ يك قبضه سلاح شكاري كشف و ضبط كردند و در ادامه جستجوهاي پليسي مشخص شد مقتول آرش نام داشته و از دوستان قاتل فراري بوده است.
به اين ترتيب، جستجو براي دستگيري متهم فراري آغاز شد تا عاقبت روزهاي پاياني هفته گذشته متهم فراري در يكي از محله‌هاي تهران شناسايي شد كه ماموران با كسب نيابت قضايي، وي را در مخفيگاهش دستگير كردند.
اعتراف به قتل دوست
سرهنگ رفيعي، معاون اجتماعي فرماندهي انتظامي استان مركزي در اين باره گفت: پس از انتقال متهم به پليس آگاهي شهرستان اراك، در تحقيقات معلوم شد او و مقتول اختلاف حساب 30 هزار توماني داشته‌اند، روز حادثه وقتي آرش (مقتول) شيشه‌هاي مجتمع را شكسته، عامل جنايت عصباني شده و با باز كردن پنجره خانه‌اش با سلاح به سوي مرد جوان شليك كرده و مرگ او را رقم زده است.
بنابراين گزارش، متهم به قتل با قرار قانوني روانه زندان شد تا بزودي صحنه جنايت را بازسازي كند.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۱, ۰۱:۲۲ بعد از ظهر
پايان نافرجام يک زندگي بخاطر دوستي هاي خياباني

دستپاچه شدم و باور نمي کردم آيدا همراه مادرش به مغازه ام آمده باشد. من با عجله جلو رفتم و سلام کردم. در اين لحظه آيدا خيلي آرام در گوشم گفت: مادرم آمده است تا داماد آينده اش را ببيند و با تو آشنا شود.

در حالي که خجالت مي کشيدم از مادر آيدا خواستم پشت ميز بنشيند و خيلي سريع براي آن ها آب ميوه تهيه کردم.

پسر جوان در دايره اجتماعي کلانتري سجاد مشهد افزود: از آن روز به بعد ، عشق و علاقه ام به آيدا چندين برابر شد و با بي تابي از خانواده ام خواستم به خواستگاري اش بروند. پدر و مادرم نيز که از دست کارهايم خسته شده بودند و آرزو داشتند مرا زودتر داماد کنند تا شايد سرم به سنگ زمانه بخورد خواسته ام را پذيرفتند و من با دختر مورد علاقه ام ازدواج کردم. اما از همان روزهاي اول فهميدم سرم کلاه رفته است چون نامزدم حرکات و رفتار مشکوکي داشت.

متاسفانه چند روز قبل، مادر آيدا خيلي خودماني مرا صدا زد و گفت: بهتر است کمي بيشتر مراقب همسرت باشي چون او عقايد و باورهاي عجيب و غريبي دارد و معتقد است که يک زن نبايد اسير زندگي شود و ...!

با شنيدن اين حرف ها شک و ترديد در وجودم ريشه دواند و همسرم را زير نظر گرفتم و متوجه شدم که او با پسران غريبه در پارک قرار ملاقات مي گذارد و همراه آن ها به اين طرف و آن طرف مي رود.

من موضوع را با پدرم در ميان گذاشتم و او نيز حرفي زد که تلنگر بزرگي برايم بود. پدرم گفت: جواني که در دوران مجردي خود با دختران زيادي ارتباط برقرار کند و حد و مرزهاي روابط بين محرم ونامحرم را زيرپا بگذارد نبايد انتظار داشته باشد همسر صالح و سر به راهي نصيبش شود.

داماد جوان با چشماني اشک بار افزود: وقتي فکر مي کنم آيدا به راحتي تعهدهاي زناشويي اش را فراموش کرده است و با مردان نامحرم رابطه دارد احساس مي کنم شخصيتم به شدت خرد شده است.

اعتراف مي کنم اين ازدواج از روز اول اشتباه بود چون مادر آيدا براي اين که از شر دخترش راحت شود شرايط ازدواج ما را فراهم کرد و پدر و مادر من نيز چون از دست کارهايم خسته شده بودند با عجله تصميم گرفتند مرا سروسامان بدهند بگذاريد که با شرمندگي بگويم من گذشته خوبي نداشته ام.

در پايان از تمامي جواناني که داستان زندگي ام را مي خوانند خواهش مي کنم مراقب باشند که مبادا سرناموس کسي را کلاه بگذارند و از اين بابت احساس زرنگي کنند چون اين اعمال زشت عين بدبختي و حماقت است و آدم در همين دنيا نتيجه اش را مي بيند!



منبع: tabnak.ir

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۱, ۰۲:۲۳ بعد از ظهر
جسدی ناشناس در فرحزاد


با اعلام نظریه پزشکی قانونی درباره «اصابت ضربات متعدد جسم سخت به ناحیه سر» به عنوان علت مرگ به دستور بازپرس عموزاد از شعبه 11 دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات درباره شناسایی هویت جسد و عاملان قتل در دستور کار اداره 10 پلیس آگاهی قرار گرفت.
قدس: شناسایی نشدن یک جسد، تجسس‌های پلیسی برای افشای جزئیات قتل وی را به بن‌بست کشاند.
ساعت 3 بعدازظهر 5 آذرماه سال جاری ماموران کلانتری 163 ولنجک در جریان کشف جسد مرد ناشناسی در فرحزاد و داخل رودخانه قرار گرفتند.
با حضور بازپرس ویژه قتل وقتی مشخص شد هیچ مدرک شناسایی‌ای نزد جسد مرموز نیست، به پزشکی قانونی انتقال یافت تا تحت بررسی‌های هویتی قرار گیرد.
با اعلام نظریه پزشکی قانونی درباره «اصابت ضربات متعدد جسم سخت به ناحیه سر» به عنوان علت مرگ به دستور بازپرس عموزاد از شعبه 11 دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات درباره شناسایی هویت جسد و عاملان قتل در دستور کار اداره 10 پلیس آگاهی قرار گرفت.
با آغاز تحقیقات کارآگاهان و در شرایطی که هیچگونه مدارک شناسایی از جسد به دست نیامده بود، بررسی‌های میدانی نشان داد که جسد در زمان پیدا شدن متعلق به مردی حدود 40 ساله با موهای جوگندمی است که دارای کاپشن تیره، پلیور بافتنی مشکی، شلوار جین آبی و سگک فلزی با نوشته FICA بوده است.
بنا به گزارش خبرنگار ما، پلیس آگاهی تهران عکس این جسد را برای انتشار در اختیار جراید قرار داده بود اما به خاطر اینکه امکان چاپ آن وجود ندارد از کسانی که قربانی با مشخصات داده شده و نوع لباس را می‌شناختند خواسته می‌شود با شماره 55389048 تماس بگیرند.
persianv.com

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۱, ۰۲:۳۳ بعد از ظهر
وحشت داماد از صورت عروس خانم

سارا را به اتاق لایه‌برداری هدایت کردند. از ترکیبی به نام فنول استفاده می‌کرد. خیلی دردناک بود برای آنکه آرام‌تر ‌شویم مسکن تزریق کردند. همه پوست‌مان پاکسازی شد، سپس ماده‌ای شیمیایی روی پوستمان مالید تا درون پوستمان نفوذ کند. پس از دقایقی صورتمان را باندپیچی کرد و همسر پزشک متخصص گفت که می‌توانیم پس از 2 روز صورتمان را باز کنیم. درد و سوزش شدیدی داشتیم نمی‌دانستیم هر جراحی کوچک زیبایی می‌تواند دردسرساز باشد.
قدس: عروس‌خانم که می‌خواست با لایه‌برداری صورتش خود را برای جشن آماده کند به دردسر عجیبی افتاد.
این دختر جوان و 2 خواهرش با صورت باندپیچی شده به دادسرای جرائم پزشکی مراجعه کردند و خواستار تعقيب قضایی یک پزشک و همسر وی شدند.
چندی پیش 3 خواهر جوان به دادسرای جرائم پزشکی رفتند و ادعا کردند: چند روز دیگر عروسی خواهر کوچک‌ترمان است وقتی آرایشگر خانوادگی‌مان گفت برای اینکه چهره زیباتری داشته باشید بهتر است پوست صورتتان را لایه‌برداری کنید توصیه وی را پذیرفتیم و برای لایه‌برداری صورتمان به چندین آرایشگاه مراجعه کردیم ولی با مشورت دوستان و آشنایان به مطب یک‌پزشک پوست و مو رفتیم.
پزشک متخصص با دیدن پوست صورتمان چندین دارو و محلول داد و گفت 4 روز بعد برای لایه‌برداری به مطب برویم. روز آخر به مطب رفتیم. همسر پزشک معالج، جانشین شوهرش پشت میز نشسته بود و ادعا کرد همسرش به مسافرت خارج از کشور رفته است و در نبود پزشک متخصص وی کارهایش را انجام می‌دهد.
سارا را به اتاق لایه‌برداری هدایت کردند. از ترکیبی به نام فنول استفاده می‌کرد. خیلی دردناک بود برای آنکه آرام‌تر ‌شویم مسکن تزریق کردند. همه پوست‌مان پاکسازی شد، سپس ماده‌ای شیمیایی روی پوستمان مالید تا درون پوستمان نفوذ کند. پس از دقایقی صورتمان را باندپیچی کرد و همسر پزشک متخصص گفت که می‌توانیم پس از 2 روز صورتمان را باز کنیم. درد و سوزش شدیدی داشتیم نمی‌دانستیم هر جراحی کوچک زیبایی می‌تواند دردسرساز باشد.
پس از 2 روز نزد پزشک متخصص رفتیم تا باند صورتمان را باز کند ولی ناباورانه دیدیم که صورتمان قرمز و متورم شده است. هیچ نقطه‌ای از صورتمان مثل سابق روشن نبود. مویرگ‌های صورتمان پاره شده بود و خونریزی داشت.
این خواهران گفتند: برای آنکه در جشن عروسی زیباتر به نظر برسیم تن به این جراحی دادیم و هرگز تصور نمی‌کردیم پوستمان خراب شود.
خیلی ناراحت شدیم به همین خاطر نزد پزشک متخصص پوست دیگری رفتیم که متوجه شدیم در اثر استفاده زیاد از ترکیب فنول در لایه‌برداری، پوست صورتمان به سوختگی درجه 2 دچار شده است.
عروس خانم به دادیار گفت: هفته دیگر مراسم عروسی‌ام است همه دوستان و آشنایان را دعوت کرده‌ایم حالا من با این صورت چگونه می‌توانم تن به بهترین جشن زندگی‌ام بدهم.
وقتی شوهرم صورتم را دید بسیار وحشت کرد به همین خاطر مجبور شدیم مراسم عروسی را به تاریخ دیگری بیندازیم.

persianv.com

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۲, ۰۱:۱۲ بعد از ظهر
محاکمه همکلاسی‌های آدمکش



پس از اینکه وی خون‌آلود روی زمین افتاد سوار بر موتور شده و پا به فرار گذاشتیم. پس از دزدی هم پول‌ها را بین هم تقسیم کردیم. این 3 پسر جنایتکار صبح دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری پای میز محاکمه رفتند و اتهام خود را پذیرفتند.
وطن امروز: 3 دانش‌آموز که در تاریکی شب به کیف‌قاپی مرگبار دست زدند به اتهام قتل محاکمه شدند. سناریوی این پرونده هولناک زمانی کلید خورد که پلیس در جریان قتل مرد 47 ساله‌ای در مجیدیه تهران قرار گرفت.
این مرد 47 ساله به نام «قاسم حسینی» که مسؤول کاروان‌های زیارتی بود در تاریکی شب هدف حمله 3 پسر موتورسوار قرار گرفته و چون در برابر آنان مقاومت کرده بود دزدان، وی را با ضربات چاقو از پای درآورده بودند. شاهدان حادثه دیده بودند که 3 پسر به سمت قربانی حمله‌ور شده و کیف وی را به سرقت برده‌اند و در یک چشم به هم زدن سوار بر موتور شده و پا به فرار گذاشته بودند.
با اعلام این گزارش، تیمی از ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران با دستور قضایی از سوی بازپرس شعبه 2 دادسرای جنایی تهران ماموریت یافتند تا راز دزدان بی‌رحم را فاش کنند.
در حالی که بررسی‌ها ادامه داشت، وقوع 2 سرقت دیگر در مجیدیه و پاسداران تهران به پلیس مخابره شد. 2 طعمه حادثه که هدف ضربات مشت و لگد دزدان خشن قرار گرفته بودند نیز اظهار داشتند که 3 پسر جوان در حالی که سوار بر موتوسیکلت بودند، کیف آنان را به سرقت برده و پا به فرار گذاشته بودند. تنها سرنخ، تصویر چهره‌نگاری دزدان بود که 2 مالباخته آن را به تصویر کشیده بودند.
هیچ ردی از دزدان نبود تا اینکه مردی به کلانتری پاسداران مراجعه کرد و پسرش «فرید» را لو داد. وی مدعی شد که فرید پسر مرموزش با 2 تن از بچه‌محل‌های خود دست به سرقت زده است. با افشای کلید معما و اقرار فرید 2 همدست وی به نام «میلاد» و «محمدرضا» نیز بازداشت شدند.
میلاد در بازجویی‌ها به 3 کیف‌قاپی اقرار کرد و گفت: آن روز همراه دوستانم میلاد و محمدرضا مشغول خوردن مشروب بودیم. هر 3 دانش‌آموز بودیم و چون زمانی در یک مدرسه درس می‌خواندیم با هم دوست شدیم. برای رسیدن به پول نقشه دزدی کشیدیم.
قرار شد سوار بر موتوسیکلت شویم و در خیابان‌ها پرسه زده و دست به کیف‌قاپی بزنیم. وی ادامه داد: آن شب وقتی با مقاومت طعمه خود روبه‌رو شدم 2 ضربه چاقو به سینه مرد جوان زدم و نمی‌دانستم او می‌میرد. قصد قتل نداشتم. پس از اینکه وی خون‌آلود روی زمین افتاد سوار بر موتور شده و پا به فرار گذاشتیم. پس از دزدی هم پول‌ها را بین هم تقسیم کردیم. این 3 پسر جنایتکار صبح دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری پای میز محاکمه رفتند و اتهام خود را پذیرفتند.
میلاد، اتهامش قتل عمد است و در برابر حکم سنگین اعدام قرار گرفته است. 2 همدست وی نیز اتهامشان معاونت در قتل است. آنها اظهار پشیمانی کردند و گفتند که آن روز مشروب خورده بودند. خانواده قربانی نیز خواستار مجازات قانونی متهمان شدند. حکم این پرونده بزودی از سوی قضات، صادر خواهد شد.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۲, ۰۱:۱۴ بعد از ظهر
دردسر ازدواج فیس‌بوکی خانم وکیل

شوهرم نیز عضو فیس‌بوک بود، می‌گفت مدیر یک شرکت تجاری است و سفرهای خارجی زیادی دارد، درباره مسائل حقوقی از من کمک می‌گرفت تا اینکه شنیدم یک زن ترکیه‌ای دارد و می‌خواهد او را طلاق بدهد.
وطن امروز: ازدواج فیس‌بوکی خانم وکیلی را در دام شوهر کلاهبردارش انداخت. مرد جوان وقتی همسر ترکیه‌ای خود را طلاق داد به خانم وکیل پیشنهاد داد تا با هم سر سفره عقد بنشینند.
چندی پیش زن 32 ساله‌ای با مراجعه به دادسرای شمیرانات به طرح شکایت از همسرش پرداخت و ادعا کرد وی با وکالتنامه جعلی دست به کلاهبرداری زده است.
این زن که وکیل پایه یک دادگستری است وقتی پیش روی دادیار عبدی از شعبه 3 دادسرا ایستاد، گفت: «به خاطر وکالت و تبادل اطلاعات در فضای مجازی با کسانی که در خارج از ایران هستند در سایت‌های گفت‌وگو و فیس‌بوک عضویت دارم و با زنان و مردان زیادی آشنا شده‌ام».
وی افزود: شوهرم نیز عضو فیس‌بوک بود، می‌گفت مدیر یک شرکت تجاری است و سفرهای خارجی زیادی دارد، درباره مسائل حقوقی از من کمک می‌گرفت تا اینکه شنیدم یک زن ترکیه‌ای دارد و می‌خواهد او را طلاق بدهد.
ابتدا خواستم به زندگی مشترکش ادامه دهد اما دلایلی آورد که دیدم امکان پایداری این ازدواج نیست، چون آنها در ایران ازدواج کرده بودند من وکالت ناصر را برعهده گرفتم، نخستین بار من و شوهرم در یک رستوران همدیگر را دیدیم. مرد خوبی به نظر می‌رسید. شنیدم از 4 سال پیش با دختر ترکیه‌ای ازدواج کرده و با این زن وقتی در یک شرکت ترکیه‌ای کار می‌کرد آشنا شده است.
3 ماه طول نکشید که همسرش را طلاق داد و یک ماه بعد به من پیشنهاد ازدواج داد، ابتدا نپذیرفتم اما حس درونی خاصی داشتم. وقتی فهمیدم دوستش دارم جواب مثبت دادم و 6 ماه پیش با هم عروسی کردیم.
خانم وکیل ادامه داد: من دختر تنهایی بودم چرا که وقتی در دبیرستان بودم مادرم به خاطر سرطان از دنیا رفت و پدرم نیز که آرزوی عروسی مرا داشت بر اثر ایست قلبی فوت کرد، همیشه دنبال تکیه‌گاهی بودم، خواهرانم ازدواج کرده بودند و وقتی دیدند من هم سر و سامان گرفته‌ام خانه پدریمان را فروختند و حدود 130 میلیون تومان به من ارثیه رسید.
پول زیادی نبود اما تصمیم داشتم با آن سرمایه‌گذاری‌ای داشته باشم، همسرم می‌گفت پول را به او بدهم تا در زمینه ساخت و ساز خانه به کار بگیرد اما من وقتی دوستان و آشنایانم گفتند پول را به شوهرم ندهم، خانه‌ای خریدم که همین باعث شد ناصر از دستم عصبانی شده و اختلافاتمان آغاز شود. وی ادامه داد: وقتی شنیدم شوهرم با وکالتنامه جعلی آپارتمانم را فروخته باور نمی‌کردم. خیلی عصبانی شدم اما او اعتنایی نکرد و تصمیم گرفتم به خاطر جعل و کلاهبرداری از ناصر شکایت کنم.
با ادعاهای خانم وکیل، شوهرش به دادسرا احضار شد و به دادیار عبدی گفت: همسرم خودش به من وکالتنامه داد تا آپارتمانش را بفروشم و با پولش سرمایه‌گذاری کنم. نمی‌دانم چرا الان می‌گوید چنین کاری نکرده و من وکالتنامه را جعل کرده‌ام، من این اتهام را قبول ندارم.
دادیار پرونده دستور داده است تا بررسی تخصصی در زمینه این وکالتنامه اختلاف‌انگیز صورت گیرد تا مشخص شود ادعای خانم وکیل واقعیت است یا شوهرش که می‌گوید بی‌گناه است.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۲, ۰۱:۱۶ بعد از ظهر
اسيدپاشي سريالي در قزوين


ماموران با بررسي پرونده‌هاي اين 5 زن و دختر جوان متوجه شدند عامل حادثه با نزديك شدن به آنها، بطري اسيد را به سمتشان پرتاب و فرار كرده است. با مشخص شدن اين موضوع، روند رسيدگي به پرونده وارد مرحله جديدي شد.
جام جم: با وقوع 8 فقره اسيدپاشي سريالي در محله‌هاي مركزي و شمالي قزوين، كارآگاهان جستجوي ويژه‌اي را براي يافتن اين اسيدپاش مرموز آغاز كرده‌اند. تحقيقات نشان مي‌دهد مردي سوار بر موتورسيكلت يا دوچرخه، 6 زن و دختر جوان و 2 مرد ميانسال را در محله‌هاي شهر تعقيب و با پاشيدن اسيد به چهره آنها فرار كرده است.
روز پاياني آبان امسال مردي با مركز فوريت‌هاي پليسي 110 شهر قزوين تماس گرفت و از وقوع اسيدپاشي در يكي از محله‌هاي شمالي شهر خبر داد.
در پي اين تماس ماموران با حضور در محل حادثه متوجه شدند دختري جوان مورد اسيدپاشي قرار گرفته و از سوي اهالي به بيمارستان منتقل شده است.
ماموران به تحقيق از دختر آسيب‌ديده پرداختند كه وي به پليس گفت: در حال بازگشت به خانه بودم، يك موتورسوار بسرعت به من نزديك شد و با پاشيدن اسيد به چهره‌ام فرار كرد. با تشكيل پرونده‌اي در اين ارتباط، تحقيقات براي دستگيري مرد اسيدپاش آغاز شد.
در ادامه تحقيقات، 4 مورد اسيدپاشي ديگر نيز كه در محله‌هاي شمالي و مركزي شهر قزوين اتفاق افتاده بود، به پليس گزارش شد.
ماموران با حضور در اين محل‌ها و بررسي موضوع متوجه شدند اين 4 زن و دختر جوان عصر، هنگام بازگشت به منازلشان، از سوي مردي كه راكب موتورسيكلت و دوچرخه بوده است، مورد اسيدپاشي قرار گرفته‌اند.
ماموران با بررسي پرونده‌هاي اين 5 زن و دختر جوان متوجه شدند عامل حادثه با نزديك شدن به آنها، بطري اسيد را به سمتشان پرتاب و فرار كرده است. با مشخص شدن اين موضوع، روند رسيدگي به پرونده وارد مرحله جديدي شد.
دختر دانشجو؛ ششمين قرباني اسيدپاش
در حالي كه ماموران جستجوي ويژه‌اي را براي دستگيري اسيدپاش مرموز آغاز كرده بودند، اوايل آذر امسال يكي از اهالي خيابان فلسطين شهرستان قزوين با مركز فوريت‌هاي پليسي 110 تماس گرفت و وقوع يك اسيدپاشي ديگر را خبر داد. دقايقي بعد ماموران با حضور در محل حادثه، دختري جوان را كه به صورتش اسيد پاشيده شده بود، به يكي از مراكز درماني شهر منتقل كردند.
ماموران در تحقيق از اهالي پي بردند دختري ديگر كه با فرد آسيب‌ديده همراه بوده، مرد اسيدپاش را ديده است.
به اين ترتيب شاهد حادثه به مركز پليس احضار شد و گفت:‌من و دوست دانشجويم عصر حادثه در حال بازگشت به خانه بوديم كه دوچرخه‌سواري به ما نزديك شد و يكباره يك بطري را به سمت دوستم پرتاب كرد كه او جيغ زد و با داد و فريادهاي من و دوستم، افراد رهگذر به كمكمان شتافتند.
وي ادامه داد: دوستم با كسي اختلاف نداشت و نمي‌دانم دوچرخه‌سوار مرموز چه كسي بود و به چه انگيزه‌اي به صورت وي اسيد پاشيد. با ثبت اظهارات دختر جوان، جستجو براي يافتن دوچرخه‌سوار اسيدپاش آغاز شد و در حالي كه تحقيقات ادامه داشت در 10 روز گذشته نيز، 2 مرد به شيوه مشابه مورد اسيدپاشي قرار گرفتند. تحقيق درخصوص انگيزه‌هاي اسيدپاشي و دستگيري متهم ادامه دارد.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۳, ۰۲:۱۲ بعد از ظهر
بخاطر دلسوزی به پسرم ، او را کشتم


یک مرد که 10 سال همه کار کرده بود تا پسرش از دنیای کودک نجات یابد، مرگ یکی‌یکدانه‌اش را رقم زد. ساعت 7 غروب هفتم آذرماه سال جاری ماموران کلانتری 140 باغ فیض در جریان دعوای خونین پدر و پسری در فرحزاد قرار گرفتند. با حضور ماموران در محل و بررسی مقدماتی مشخص شد، پسر 31 ساله هنوز نیمه جان است که با اورژانس به بیمارستان انتقال یافت و پدرش به نام داوود تحت تحقیق قرار گرفت. یک روز بعد رضا در بیمارستان به کام مرگ فرو رفت و پدر 51 ساله‌اش با دستور بازپرس شاهنگیان در اختیار ماموران اداره 10 قرار گرفت.با آغاز تحقیقات کارآگاهان از پدر رضا و دیگر اعضای خانواده وی مشخص شد که قربانی نزدیک به 10 سال به مصرف موادمخدر کراک اعتیاد داشته و با وجود تلاش پدر و دیگر اعضای خانواده برای ترک مصرف مواد همچنان بر مصرف مواد اصرار داشته و روز حادثه نیز در حالی که متهم برای خارج کردن پسرش از محل مصرف مواد به فرحزاد مراجعه کرده با رضا درگیر شده بود که جنایت رخ داده است.
داوود، کارمند بازنشسته یکی از ادارات دولتی است که سر به زیر انداخته و به خاطر مرگ تنها پسرش گریه می‌کند.
چند تا بچه‌داری؟
4 تا (یک پسر و 3 دختر) دارم که رضا تک‌پسر خانواد بود و هر 3 دخترم نیز ازدواج کرده‌اند.
پسرتان چند سال داشت؟
رضا متولد شهریورماه سال 1359 بود و نزدیک به 10 سال نیز به مصرف موادمخدر از نوع کراک اعتیاد پیدا کرده بود.
از کی فهمیدی رضا معتاد است؟
از سال 80 بود از طریق دوستانم که پسرم نزد آنها کار می‌کرد متوجه رفتارهای مشکوک رضا شدم و با بررسی موضوع متوجه شدم که او به مصرف مواد اعتیاد پیدا کرده است.
چه کارهایی کردی؟
چندین بار او را در کمپ ترک مواد بستری کردم و هر بار نیز پس از پایان دوران درمان، بلافاصله برای او کار پیدا می‌کردم تا به علت بیکاری به سمت مواد نرود اما نمی‌دانم چرا رضا باز هم به سمت مصرف کراک گرایش پیدا می‌کرد.
بهانه‌هایش چه بود؟
در سال 81 و پس از پایان طول درمان ترک اعتیاد، برای رضا یک مغازه موتورسازی در منطقه حسام‌السلطنه کرایه کردم تا بهانه‌ای برای کار نکردن نداشته باشد اما با وجود آن باز هم پسرم هر روز بهانه‌ای جدید می‌آورد و مدعی بود که من، 3 دخترم را بیشتر از او دوست دارم و به همین علت و برای آنکه به او ثابت کنم که من میان بچه‌هایم هیچ تفاوتی قائل نمی‌شوم، یک آپارتمان خریداری کرده و حتی سند خانه را به نام رضا تنظیم کردم تا دیگر بهانه‌ای نداشته باشد.
چه شد پسر معتادت ازدواج کرد؟
مدتی پس از خرید خانه و مشغول به کار شدن رضا در مغازه بود که بار دیگر وی بهانه آورد که قصد ازدواج دارد و به همین علت من و مادرش با انتخاب خانواده‌ای مناسب، دختر آنها را برای رضا خواستگاری کردیم و حتی خودم شخصا به عروسم عنوان کردم که رضا دارای چه مشکلی است و از او درخواست کردم که مرا در پاک نگه‌داشتن رضا کمک کند و حتی به عروسم نیز قول دادم که در این راه از هیچ کمکی حتی کمک مالی به آنها دریغ نخواهم کرد. پس از بازنشسته شدنم با خریدن یک تاکسی گذران زندگی می‌کردم تا اینکه تاکسی را به نامش کردم تا شاید دیگر این آخرین بهانه او باشد.
عروستان دوام آورد؟
با وجود آنکه به همراه عروسم تصمیم داشتیم تا به هر شکل ممکن مانع از گرایش رضا به سمت مواد شویم اما نمی‌دانم چگونه بود که همه کارهای ما 2 نفر به بن‌بست می‌خورد تا اینکه عید امسال بود که عروسم به خانه ما آمد و عنوان کرد: «رضا مواد را به زندگی عادی ترجیح داده و به همین دلیل تلاش‌های او و من هیچ‌وقت به نتیجه نخواهد رسید و برای همین قصد دارد تا مسیر زندگی خود را از رضا جدا کند».
از روز قتل بگو؟
آن روز به همراه رضا و همسرم به خیابان فرهنگ رفته بودیم تا برایش داروی ترک اعتیاد تهیه کنیم و قصد داشتم تا از آنجا به مطب روانشناس رفته تا رضا تحت مشاوره قرار گیرد. پس از خارج شدن از مطب روانشناس به خانه بازگشتیم. در زمان ورود به خانه متوجه شدیم که برادرم در خانه منتظر ما مانده است. زمانی که موضوع مراجعه به روانشناس و تصمیم رضا برای ترک مواد را به برادرم گفتم او نیز بلافاصله به رضا پیشنهاد داد تا به همراه او یک مغازه موتورسازی در هر کجا که رضا انتخاب می‌کند، باز کند و زمانی که رضا عنوان کرد مغازه مناسبی را در خیابان اقبال برای موتورسازی می‌شناسد، برادرم به سرعت بلند شد و به همراه رضا به آدرس مغازه مورد نظر رفت تا مقدمات کرایه آن مغازه را انجام دهد.پس از گذشت حدود نیم ساعت از خارج شدن آنها، برادرم با تلفن‌همراه من تماس گرفت و گفت که رضا در حدود نیم ساعت است که برای گرفتن کلید مغازه از من جدا شده و تاکنون نیز بازنگشته است. برای همین پس از گرفتن آدرس دقیق محلی که آنها برای گرفتن کلید مغازه به آنجا مراجعه کرده بودند به فرحزاد رفتم تا او را پیدا کنم. زمانی که به آنجا رسیدم در حدود 2 ساعت بود که از وی خبری نبود و با مشاهده آن محل اطمینان پیدا کردم که رضا برای تهیه مواد به این محل آمده و موضوع گرفتن کلید مغازه یک بهانه بیشتر نبوده است. برای همین خودرو را در همان وسط خیابان رها کرده و از برادرم خواستم تا محل مناسبی برای پارک خودرو پیدا کند و در حالی که بسیار عصبانی بودم از پله‌های منتهی به یک باغ بالا رفته و رضا را در حال مصرف کراک به همراه چند نفر دیگر مشاهده کردم و در آنجا بود که برای نخستین‌بار در طول زندگی‌ام به صورتش سیلی زدم. در همین لحظه رضا تلاش کرد تا از باغ فرار کند و به همین دلیل شروع به دویدن به سمت پله‌ها کرد و خودش را به خیابان رساند. ناگهان در حالی که در داخل خیابان خودم را به رضا رسانده بودم و قصد داشتم تا او را سوار خودرو کنم متوجه شدم که در دست رضا یک قبضه چاقو است و برای همین تصمیم گرفتم ابتدا چاقو را از دستش درآورم اما به خاطر مقاومت رضا میان ما 2 نفر درگیری ایجاد شد و در حالی که او قصد داشت تا با وارد کردن ضربه چاقو به من از محل فرار کند، در یک لحظه چاقو به سمت رضا قرار گرفت و وارد پهلویش شد.
حرف آخر
من رضا را بسیار دوست داشتم و همیشه آرزو داشتم و تلاش می‌کردم تا او را در مسیر درست زندگی نگهدارم و خدا می‌داند که در این راه نیز از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکرده‌ام. در طول مدتی که متاسفانه رضا به سمت مواد گرایش پیدا کرده بود از هیچ کاری در حق او دریغ نکرده‌ام اما نمی‌دانم چگونه بود که همه تلاش‌هایم بی‌ثمر باقی ماند و به واقع اعتقاد دارم که این مواد بود که خانواده مرا متلاشی کرد. خدا لعنت کند کسی را که پای مواد را به خانه ما باز کرد. قدس



(http://www.seemorgh.com/news) منبع: hamseda.ir

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۳, ۰۸:۰۶ بعد از ظهر
پسر جوان در توطئه خانوادگي كشته شد


خواهرزاده‌ام اعضاي خانواده‌اش را مدام اذيت مي‌كرد و هر بار كه به شهرستان مي‌رفت، از آنها پول زور مي‌گرفت. روز حادثه من همراه والدين مقتول از شهرستان به خانه اجاره‌اي سعيد در فاز اول انديشه آمديم و تصميم گرفتيم با او صحبت كنيم تا رفتارش را تغيير دهد.
جام‌جم: پسر 25 ساله‌اي در پي توطئه خانوادگي در يكي از محله‌هاي انديشه شهريار به قتل رسيد و در اين ارتباط والدين و دايي مقتول دستگير شدند. متهمان پرونده اعتراف كردند كه به خاطر بدرفتاري‌هاي مرد جوان، او را كشته‌اند.
ساعت 12 روز شنبه مردي با مركز فوريت‌هاي پليسي 110 شهريار تماس گرفت و از درگيري منجر به قتل مرد همسايه‌اش خبر داد.
دقايقي بعد از اين تماس، كارآگاهان جنايي آگاهي شهريار به محل حادثه اعزام شدند و با ورود به طبقه چهارم يك مجتمع مسكوني در فاز اول انديشه مشاهده كردند جسد مرد جواني مقابل در آشپزخانه افتاده و در چند قدمي آن يك مرد 30 ساله و فردي ميانسال ايستاده‌اند.
كارآگاهان جنايي به تحقيق از آن 2 مرد پرداختند كه يكي از آنها گفت: من فرزند 25 ساله‌ام را كشته‌ام.
كشته شدن مرد جوان
با كشف جسد مرد جوان، كارآگاهان جنايي موضوع را به بازپرس كشيك ويژه قتل دادسراي شهريار اطلاع دادند و دقايقي بعد بازپرس برجسته براي بررسي موضوع در محل حادثه حضور يافت. بررسي‌هاي اوليه نشان مي‌داد سعيد(مقتول) بر اثر اصابت ضربه‌هاي چاقو و چوبدستي به ناحيه سر كشته شده است. با دستور قضايي، جسد به پزشكي قانوني منتقل شد و پدر مقتول به عنوان متهم به مركز پليس انتقال يافت.
فرار دايي مقتول از محل حادثه، راز گشود
در حالي كه كارآگاهان جنايي قصد انتقال متهم را داشتند،‌ بازپرس دادسرا متوجه شد دايي مقتول قصد فرار از محل را دارد.
به اين ترتيب اين فرد نيز دستگير و همراه عامل جنايت به پليس آگاهي منتقل شد. ماموران به تحقيق از اين دو متهم پرداختند. پدر سعيد (مقتول) مدعي شد برادر همسرش ـ ديگر متهم دستگير شده ـ در قتل فرزندش نقشي نداشته و به اشتباه دستگير شده است.
در پي اظهارات اين مرد، دايي مقتول به طور جداگانه بازجويي شد و اعتراف كرد با همكاري پدر خانواده، مرگ مرد جوان را رقم زده است.
اعتراف دايي در همكاري با عامل حادثه
متهم در اظهاراتش به پليس گفت: خواهرزاده‌ام اعضاي خانواده‌اش را مدام اذيت مي‌كرد و هر بار كه به شهرستان مي‌رفت، از آنها پول زور مي‌گرفت. روز حادثه من همراه والدين مقتول از شهرستان به خانه اجاره‌اي سعيد در فاز اول انديشه آمديم و تصميم گرفتيم با او صحبت كنيم تا رفتارش را تغيير دهد.
متهم يادآور شد: آن روز چند بار با خواهرزاده‌ام صحبت كرديم؛ ولي او حاضر نبود رفتارش را تغيير دهد. بنابراين تصميم گرفتيم او را به قتل برسانيم. خواهرم به طبقه همكف مجتمع رفت تا مراقب باشد همسايه‌ها متوجه ماجرا نشوند.
متهم يادآور شد: من و شوهرخواهرم سعيد را با چاقو و چوبدستي بشدت كتك زديم كه بدحال شد.
سپس با دستانم گلويش را محكم فشار دادم تا اين كه كشته شد، آن گاه هر دو محل را ترك كرده و به خانه خواهرزاده ديگرم رفتيم، لباس‌هاي خون‌آلود خود را عوض كرده و دوباره به محل حادثه بازگشتيم.
اعتراف پدر سنگدل
در پي اظهارات اين مرد، پدر مقتول هم در بازجويي گفته‌هاي برادر همسرش را تاييد و عنوان كرد: با كمك يكديگر سعيد را كشتيم. پسرم اعضاي خانواده را اذيت مي‌كرد و از آنها پول زور مي‌گرفت. حتي چند سال قبل در جريان درگيري با برادرش، او را كشت و چند سالي هم در زندان بود تا اين كه پس از رضايت دادن، سعيد از زندان آزاد شد.
عامل حادثه ادامه داد: گمان مي‌بردم بعد از آزادي از زندان اخلاقش تغيير كند، ولي تاثيري نداشت. بدرفتاري‌هاي پسرم روز به روز بيشتر مي‌شد تا اين كه او از من ارثيه‌اش را طلب كرد.
آن روز تصميم گرفتيم اگر رفتارش را تغيير نداد، او را به قتل برسانيم.
با اعتراف پدر مقتول، روز گذشته همسر وي نيز دستگير شد و به همكاري با آنها در اجراي نقشه قتل فرزندش اعتراف كرد.
بنابراين گزارش، پدر و دايي مقتول به اتهام مشاركت در قتل و مادر مقتول به اتهام معاونت در جنايت با قرار قانوني از سوي بازپرس برجسته، رئيس شعبه اول دادسراي شهريار روانه زندان شدند.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۳, ۰۸:۰۹ بعد از ظهر
نقشه عروس براي انتقام از داماد


3 روز پيش 2 نفر از اقوام همسرم، پيامك‌هايي را برايم ارسال كردند مبني بر اين كه بعد از خروج از دادگاه خانواده زنده نخواهي ماند. ارسال‌كنندگان پيامك تهديد كرده بودند در صورتي كه با طلاق همسرت موافقت نكني، به اعضاي خانواده‌ات نيز آسيب خواهيم رساند.
جام‌جم: 2 مرد كه از سوي خانواده زني جوان اجير شده بودند تا داماد خانواده و پدر وي را به قتل برسانند، تحت تعقيب پليس پايتخت قرار گرفتند. اوايل هفته جاري، مردي با حضور در شعبه هفتم بازپرسي دادسراي عمومي و انقلاب ناحيه 5 تهران از 2 نفر از اقوام همسرش به اتهام كتك زدن و تهديد به قتل وي و پدرش شكايت كرد.
شاكي در تشريح ماجرا به بازپرس مشفق گفت: چندي پيش من و همسرم با هم اختلاف پيدا كرديم و او قهر كرد و به خانه والدينش رفت.
يك هفته بعد پدرم به خانه آنها رفت تا همسرم را به خانه بازگرداند. شاكي تصريح كرد: اما همسرم نه‌تنها حاضر به بازگشت نبود؛ بلكه خواستار جدايي شد. چند روز بعد از اين ملاقات، اخطاريه‌اي از دادگاه خانواده دريافت كردم كه همسرم مهريه‌اش را به اجرا گذاشته و قصد جدايي دارد.
شاكي يادآور شد: چند بار به او تلفن كردم و خواستم از شكايت خود صرف‌نظر كند و به خانه‌مان برگردد؛ اما حاضر به بازگشت نشد.
3 روز پيش 2 نفر از اقوام همسرم، پيامك‌هايي را برايم ارسال كردند مبني بر اين كه بعد از خروج از دادگاه خانواده زنده نخواهي ماند. ارسال‌كنندگان پيامك تهديد كرده بودند در صورتي كه با طلاق همسرت موافقت نكني، به اعضاي خانواده‌ات نيز آسيب خواهيم رساند.
شاكي تصريح كرد: بدون توجه به اين تهديدها، همراه پدرم براي رسيدگي به پرونده به دادگاه خانواده مراجعه كرديم. بعد از خروج از آن محل، 2 مرد تهديدكننده كه از اقوام همسرم بودند، با چاقو، من و پدرم را بشدت زخمي كردند و به گمان اين كه ما را كشته‌اند، با رها كردن ما در خيابان متواري شدند.
مرد شاكي ادامه داد: رهگذران، من و پدرم را به يكي از مراكز درماني منتقل كردند كه پدرم همچنان در بيمارستان بستري است. در پي اظهارات اين مرد، با تشكيل پرونده‌اي، تحقيقات براي يافتن 2 مرد مهاجم ادامه دارد. دستور احضار همسر شاكي به دادسرا نيز صادر شده است.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۳, ۰۸:۱۰ بعد از ظهر
اعترافات تلخ مرد همسركش


يكي از دختران مقتول كه مي‌گريست گفت: مادرم هميشه از دست پدرم در عذاب بود و آسايش نداشت. روز حادثه هم او ما را به خانه خواهرش فرستاد تا با خيال راحت مادرم را از سر راه بردارد.
تهران امروز: مرد معتاد با اعتراف به قتل همسر خود آن را ناشي از سوظن ناشي از مصرف شيشه دانست. اين جنايت خونين روز 10 شهريور ماه امسال مردي مضطرب بدن خونين زني را در ميان دستانش گرفته و او را به بيمارستان رساند. كادر بهداشتي بيمارستان به سرعت دست به كار شده و اين زن را كه خون زيادي از او رفته و رنگش مانند گچ سفيد شده بود را بر روي تخت بستري كرده و اقدامات درماني اوليه را روي او انجام دادند.
ساعتي بعد اما قلب اين بانوي 37 ساله از تپش ايستاده و پزشك اورژانس برگه فوت او را امضا كرد.
اين اتفاقات در حالي مي‌افتاد كه ماموران كلانتري محل با خبر حراست بيمارستان بالاي سر جسد حاضر شده و نوروز همان مردي كه وي را با شيون و فرياد پيش پزشكان رسانده بود جلب كرده و به اداره ويژه قتل پليس آگاهي تهران بردند.
نوروز كه از درگذشت همسر خود پريشان به نظر مي‌رسيد به افسر پرونده گفت: جناب سروان من از لادن چهار فرزند دارم كه روز حادثه سه نفر از آنها به منزل عمه شان رفته بودند و فقط كوچك‌ترين فرزندم كه پسري سه ساله است در خانه مانده بود.
از مدتها قبل من و همسرم با هم كشمكش و مرافعه داشتيم و آب خوش از گلويمان پايين نمي‌رفت. اين دعواها پايان نداشت تا اينكه در اين روز شوم دوباره بين من و لادن مجادله پيش آمد و با هم درگير شديم. صدايمان بالا رفته و خون جلوي چشمانم را گرفته بود كه دست به چاقو شده و ضربه‌اي به او زدم. من نمي‌خواستم مادر بچه هايم را بكشم ولي كارد به شدت در بدن او فرو رفت و لادن بي‌حال روي فرش افتاد. از ديدن اين صحنه جا خوردم بلافاصله دست به كار شده و ناله كنان جسم پر از خون او را روي دستانم گرفته و به درمانگاه رساندم اما متاسفانه پزشكان هم نتوانستند كاري براي او بكنند وهمسرم فوت كرد.
با اين اقرار اين مرد روانه زندان شد و تحقيقات از اطرافيان وي آغاز شد. اما پسر بزرگ متهم حرف وي را رد كرده و گفت: صبح روزي كه اين جنايت رقم خورد پدرم از من خواست خواهر و برادرم را به خانه عمه ببرم او تهديد كرد كه امروز ديگر تكليف مادرت را مشخص مي‌كنم. من با اكراه حرف او را قبول كردم ولي گمان نمي‌كردم پدرم دست به چنين اقدام فجيعي بزند.
پرونده پس از تكميل تحقيقات به دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد و مرد همسركش امروز در شعبه 113 محاكمه شد.
ذبيح‌زاده نماينده دادستان با خواندن كيفرخواست گفت: شواهد و قرائن نشان مي‌دهد كه متهم با قصد و نيت قبلي اين جنايت را رقم زده است و از نظر دادسرا وي مرتكب قتل عمد شده است و بنده تقاضاي صدور حكم قانوني براي وي را دارم.ذكر اين نكته هم ضروري است كه پسر بزرگ مقتول اعلام رضايت كرده و پدر متهم هم به عنوان قيم نوه سه ساله‌اش گذشت خود را از متهم اعلام نموده است.
سپس هيات قضات از دو دختر و مادر مقتول خواست كه دادگاه را از تصميم خود با خبر كنند كه آنها با بيان اين مطلب كه از خون عزيز خود نخواهند گذشت تقاضاي قصاص قاتل را كردند.
يكي از دختران مقتول كه مي‌گريست گفت: مادرم هميشه از دست پدرم در عذاب بود و آسايش نداشت. روز حادثه هم او ما را به خانه خواهرش فرستاد تا با خيال راحت مادرم را از سر راه بردارد.
پس از اين اظهارات متهم اين پرونده در جايگاه ويژه ايستاده و با پذيرفتن اتهام قتل گفت: اولياي دم هر تصميمي درباره من گرفته‌اند را زودتر اجرا كنند من اين قتل را انجام داده‌ام واز اولياي دم بابت اين كار معذرت‌خواهي هم نمي‌كنم.
آقاي قاضي من آدم متمولي بودم ولي به خاطر يك سري مسائل مالي دچار مشكل شده و زندگي ام دگرگون شد. شش سال پيش هم گرفتار ترياك شده و به شدت معتاد شدم.همسرم كه از موضوع باخبر شد به شدت از اين موضع اظهار ناراحتي كرد و از من خواست ديگر سراغ اين ماده شوم نروم اما من ديگر اراده‌اي در خودم براي ترك كردن مواد نمي‌ديدم.از شش ماه پيش هم بدبختي تازه من شروع شد و به شيشه آلوده شدم. شيشه به مراتب زهرماري تر از ترياك بود و مرا دچار توهم و سوظن كرد. طوري كه ديگر اعتمادم به ديگران را از دست داده و به همه چيز و همه كس مشكوك بودم از چند روز قبل از اين جنايت بدجوري بين من و لادن اختلاف افتاده بود كه ريشه آن هم سوظن من بود.آن روز از پسر بزرگم خواستم بچه‌ها را به خانه عمه‌اش ببرد تا با مادرشان صحبت كنم. نمي‌دانم چطور شد كه به يكباره بحث بين ما بالا گرفت و من كارد آشپزخانه را برداشته و با او درگير شدم. يك‌مرتبه ديدم چاقودر بدن همسرم فرو رفته است او را به بيمارستان رسانده ولي كاري از دست دكترها برنيامد و او جان سپرد.
من از اولياي دم حلاليت مي‌طلبم و هر تصميمي كه آنها درباره من بگيرند را خواهم پذيرفت.
در پايان اين جلسه هيات قضات وارد شور شدند تا راي خود را درباره اين پرونده صادر كنند.

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۷, ۰۱:۴۲ بعد از ظهر
عکسها واخبارتکان‌دهنده:اختلاط زن و مرد درجلسات عرفان حلقه (http://www.pic.persianv.com/view/000952.php)



اختلاط زن و مرد و فساد اخلاقی در این جلسات تا حدی است که حدود دو ماه قبل يكي از شرکت کنندگان در این کلاس ها به دلیل افسردگی شدید خود را حلق‌آويز كرد.



يكي از دانشجويان شركت كننده در كلاس‌هاي عرفان كيهاني که خواست نامش فاش نشود در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»، ضمن تشریح جزئیات جلسات مخفی فرقه موسوم به عرفان کیهانی گفت: اختلاط زن و مرد و فساد اخلاقی در این جلسات تا حدی است که حدود دو ماه قبل يكي از شرکت کنندگان در این کلاس ها به دلیل افسردگی شدید خود را حلق‌آويز كرد.

اين دانشجو ادامه داد: بنده سال گذشته به واسطه يكي از هم کلاسی هایم، در كلاس‌ هاي عرفان كيهاني محمدعلي طاهري ثبت نام كردم كه ابتدا 50 هزار تومان شهريه واريز كردم، اما آدرس مشخصي از اين موسسه به ما ندادند و فقط به ما گفتند كه اين موسسه چند شعبه در تهران دارد كه شعبه اصلي آن در گيشا فعال است.

وي ادامه داد: آگهي ثبت نام در كلاس‌هاي عرفان كيهاني در چند روزنامه كثيرالانتشار چاپ مي‌شد كه مراجعه كننده زيادي داشت كه دو سوم اين شركت كنندگان دانشجويان بوده‌اند.

اين دانشجو درباره مكان برگزاري كلاس‌ها گفت: اين كلاس‌ها مكان مشخصي نداشت و هر هفته جاي آن تغيير مي‌كرد و بيشتر در خانه‌هاي افرادي كه با اين گروه مرتبط بودند برگزار مي‌شد.

وي در خصوص برگزاري اين كلاس ها به صورت مختلط بيان داشت: در اين كلاس‌ها روابط آزاد بود و گاهي اوقات به روابط هاي بسيار بد و زننده نيز كشيده مي شد.


http://atynews.com/files/fa/news/1389/9/22/10140_430.jpg

اين دانشجو اضافه كرد: ‌محتواي اين كلاس‌ها به تمسخر گرفتن دين اسلام و غلط دانستن نماز و روزه و ساير كتاب‌‌هاي ديني است كه حتي زيارت عاشورا را خرافه مي دانستند و مي گفتند كه اين دعا به دليل تاکید بر موضوع لعن و برائت باطل است.

وي بيان داشت: مدرك اين استاد به گفته اطرافيان فوق ليسانس مهندسي مكانيك است اما بعد متوجه شديم كه مدرك سيكل هم ندارد.

اين دانشجو تعداد شركت‌كنندگان در اين كلاس‌ها را بالاي 40 نفر در هر كلاس عنوان كرد و گفت:‌ در پايان اين كلاس‌ها كارت فرادرماني به دانشجويان مي‌دادند.



http://atynews.com/files/fa/news/1389/9/22/10141_864.jpg

وي تاثيرات اين كلاس‌ها را افسردگي، خودكشي و ساير مشكلات روحي عنوان كرد.

این در حالیست که تلاش خبرنگار ما برای پیگیری موضوع برخورد با این فرقه منحرف در دانشگاه ها به نتیجه نرسیده و اکثر مسئولان ذیربط در اینباره اظهار بی اطلاعی می کنند.
persianv.com

3tare
۱۳۸۹-۰۹-۲۷, ۱۰:۵۷ بعد از ظهر
این جلسات "عرفان کیهانی" خیلی چیزا رو برا آدم روشن میکنه! باعث میشه به خدا نزدیک بشیم... (البته من شرکت نکردم. نزدیکان رفتن) منتها باید مواظب بود که به دام "عرفان کیهانی تقلبی" نیفتاد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
توی همین تهران خودمون پر شده از جلسات تقلبی که اخبارش بالا ذکر شده...
ای کاش همه با چشم باز به دور رو بر نگاه کنیم و گول حرفای ساده ی این جور آدما رو نخوریم...
ای کاش همه سالم زندگی کنیم... پر از عطر حضور خدای مهربان...

3tare
۱۳۸۹-۰۹-۲۷, ۱۱:۱۰ بعد از ظهر
قتل برای شعر

مادر سنگدل چینی دختر پنج ساله اش را برای حفظ نکردن یک شعر آنقدر کتک زد که منجر به قتل او شد!
این زن چینی وقتی دید که کودک دختر پنج ساله اش در حفظ کردن یک شعر سهل انگاری میکند او را به باد کتک گرفت تا بچه کوچک ضعف کند و راهی بیمارستان شود.
پزشکان در بیمارستان نتوانستند کار خاصی برای دخترک انجام دهند و او به دلیل شدت جراحات وارده جانش را از دست داد.
دادگاه هم برای این مادر سنگدل فقط سه سال حبس در نظر گرفت تا صدای رسانه های گروهی درآید.


منبع: مجله روزهای زندگی. شماره 364

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۸, ۰۲:۱۰ بعد از ظهر
انكار 5 متهم تعرض به زن جوان

http://www.persianv.com/havades/khabar/index45645645654.jpeg


سعيد مي‌گفت به من علاقه‌مند شده است و مرا دوست دارد. آن روز هم به موبايل من زنگ زد و گفت، براي اينكه محبتش را به من ثابت كند مي‌خواهد براي من كيفي گرانبها بخرد.من هم با او قرار گذاشته وسوار اتومبيل او شدم، اما سعيد از شهر خارج شده و مرا به خانه يكي از دوستانش در دماوند برد.
تهران امروز: جلسه محاكمه پنج متهم به تعرض به يك زن جوان، در دادگاه كيفري استان تهران برگزار شد.
متهمان اين دادگاه اسفند ماه سال گذشته با شكايت اين زن روانه دادسراي جنايي تهران شدند. شيما با طرح شكايتي از اين پنج جوان مدعي شده بود اين افراد او را به خانه‌اي كشانده و مورد تعرض ***ي قرار داده اند.اين زن گفت: آن روز يكي از اين جوان‌ها به نام سعيد كه از قبل با او ارتباط داشتم به بهانه خريد هديه براي من، مرا سوار اتومبيل خود كرده و به دماوند برد اما در آنجا يك‌مرتبه با تهديد سلاح مرا به خانه‌اي خلوت كشانده و به همراه چهار دوست خود تحت اذيت و آزار قرار داد.
با احضار اين پنج متهم وقتي آنها در مقابل اين اتهام شاكي قرار گرفتند خود را گناهكار ندانسته و مدعي شدند هيچ زوري در كار نبوده. در حالي كه تحقيقات درباره شاكي و متهمان آغاز شده واين افراد بازداشت شده و همچنين مشخص شده بود كه شيما زني مطلقه است اين زن چند روز بعد پيش بازپرس پرونده آمد و گفت كه هيچ شكايتي از اين پنج نفر ندارد.
ادعاي اخير زن جوان هم دوام نياورد و وي به فاصله كمتر از يك هفته دومرتبه در دادسرا حضور يافته و با طرح شكايتي مجدد گفت: بار قبل از ترس تهديد‌هاي متهمين شكايت خود را پس گرفته بوده ولي با توصيه خانواده‌اش قصد بيان مجدد واقعيت را دارد: اين پنج مرد مرا مورد اذيت و آزار قرار داده و بعد از آن رهايم كردند. با اين شكايت بار ديگر اين پرونده به جريان افتاده و پس از حدود 10 ماه از كليد خوردن اين پرونده شعبه 77 دادگاه كيفري استان تهران شاهد محاكمه متهمان اين پرونده بود. در ابتداي اين جلسه شاكي پرونده با تكرار حرف‌هاي خود گفت: من از مدتي قبل از اين حادثه با سعيد آشنا شده بودم ولي ارتباط خاصي با هم نداشته و فقط گاهي براي خريد يا تفريح به خيابان‌ها مي‌رفتيم. طي اين مدت سعيد مي‌گفت به من علاقه‌مند شده است و مرا دوست دارد. آن روز هم به موبايل من زنگ زد و گفت، براي اينكه محبتش را به من ثابت كند مي‌خواهد براي من كيفي گرانبها بخرد.من هم با او قرار گذاشته وسوار اتومبيل او شدم، اما سعيد از شهر خارج شده و مرا به خانه يكي از دوستانش در دماوند برد. من هم پيش قاضي آمده و از سعيد و دوستانش شكايت كردم اما آنها تهديد كردند كه اگر شكايت خود را پس نگيرم خانواده‌ام را اذيت خواهند كرد. من هم از سر ترس به حرف آنها گوش دادم. اما وقتي قضيه را به خانواده‌ام گفتم آنها به من دلگرمي داده و گفتند حمايتم خواهند كرد. به همين خاطر دوباره نزد قاضي آمده و شكايتم را به جريان انداختم.
اين ادعا با اعتراض متهمان همراه شده و سعيد متهم شماره يك اين پرونده با دروغ خواندن اين حرف‌ها گفــت: جناب قاضي من و شيما از سه ماه قبل از آن روز با هم آشنا شده و ارتباط داشتيم. وقتي من به او گفتم كه به خانه يكي از دوستانم بيايد و با آنها آشنا شود، شيما قبول كرده و با من به آنجا آمد.
شيما چند روز بعد وقتي فهميد من قصد ازدواج با او را ندارم، مرا تهديد به شكايت كرده و اين كار را هم كرد تا براي من و دوستانم پاپوش درست كند. پس از اين ادعاها قاضي از چهار متهم ديگر پرونده خواست تا در جايگاه حاضر شده و از خود دفاع كنند كه اين افراد اتهام تجاوز به عنف و ربايش شيما را قبول نكرده و آن را كذب محض خواندند. قضات دادگاه هم پس از شنيدن اين گفت و شنودها تشكل شور دادند تا راي خود را درباره اين پرونده صادر كنند.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۰۶, ۰۸:۱۵ بعد از ظهر
ماجرای مردي كه 2 پسرش را كشت


در حالي كه او در بازجويي‌ها منكر اطلاع از ماجرا مي‌شد، مأموران پي بردند مظنون شماره يك پرونده چهار سال قبل نيز پسر بزرگش را به قتل رسانده و پس از سه سال زندان، آزاد شده است.
مردي كه 2 پسرش را كشت
ایران: مرد جنايتكار كه به اتهام قتل پسرش محكوم به زندان شده بود، چندي پس از آزادي، دومين پسر خود را نيز به قتل رساند.
عصر 20 آذر امسال مأموران کلانتری 12 شهریار از قتل پسر جواني در شهرك انديشه باخبر شدند. به دنبال اين جنايت، كارآگاهان و بازپرس ويژه قتل شهريار راهي محل جنايت شدند.
پس از بررسي‌هاي مقدماتي، جسد براي تعيين علت اصلي و زمان مرگ به پزشكي قانوني منتقل شد. تيم جنايي نيز در بررسي‌ها دريافتند مقتول «سعيد» نام داشته و تنها زندگي مي‌كرده است.
شواهد نشان مي‌داد او چند روز قبل به ديدار اعضاي خانواده‌اش در ساوه رفته و پس از بازگشت به قتل رسيده بود. از آنجا كه سرقتي از خانه صورت نگرفته بود، مأموران احتمال دادند او قرباني انتقام شده است. بنابراين مأموران به بازجويي از خانواده «سعيد» پرداخته و به پدر قرباني جنايت مشكوك شدند.
در حالي كه او در بازجويي‌ها منكر اطلاع از ماجرا مي‌شد، مأموران پي بردند مظنون شماره يك پرونده چهار سال قبل نيز پسر بزرگش را به قتل رسانده و پس از سه سال زندان، آزاد شده است.
آنها همچنين وقتي مطمئن شدند «سعيد» و پدرش با هم اختلاف شديد داشته‌اند، به بازجويي‌هاي فني- تخصصي ادامه دادند تا اين كه سرانجام محسن لب به اعتراف گشود و گفت: «شب قبل از قتل وقتي به خانه آمدم، متوجه شدم سعيد، مادر و خواهرش را كتك زده و فرار كرده است. در حالي كه بشدت عصباني بودم، خودم را به خانه پسرم در شهرك انديشه رسانده و او را با چوب كشتم. بعد هم به خانه‌ام در ساوه بازگشتم. متهم به قتل پس از اعتراف و بازسازي صحنه جرم، با دستور بازپرس شعبه اول دادسراي شهريار روانه زندان شد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۰۶, ۰۸:۱۶ بعد از ظهر
4 بار قصاص آدمكش كازرون

در جلسه محاكمه «مرتضي» همه اتهامات را پذيرفت و با خونسردي به تشريح قتل قربانيان پرداخت اما اولياي دم چهار تن از قربانيان با معرفي شاهداني به دادگاه، اعلام كردند چهار تن از قربانيان به دست نريمان- يكي از برادران مرتضي- به قتل رسيده‌اند.
ایران: حكم چهار بار قصاص عامل 8 جنايت سريالي شهرستان كازرون در حالي به تأييد قضات ديوان عالي كشور رسيده كه رسيدگي به پرونده چهار جنايت مرموز ديگر همچنان در دستور كار قضات دادگاه كيفري استان فارس قرار دارد.
براساس اوراق پرونده، مرتضي- 25 ساله- متهم است از سال 85 و به انگيزه انتقام مرگ پدرش و با همدستي برادرانش دست‌كم 8 مرد را به قتل رسانده‌اند. عامل اصلي جنايت‌ها پائيز سال 88 در جريان تحقيقات جنايي درباره پرونده قتل مردي به نام «هاشم»- آخرين قرباني- شناسايي و دستگير شد.
پسر جنايتكار در بازجويي‌ها به قتل هشت مرد به نام‌هاي ماشاءالله، شاه‌رضا، حسن، فرهاد، داوود، شهاب، محمدشريف و هاشم اعتراف كرد و انگيزه اصلي جنايت‌هاي كور را انتقامجويي عنوان كرد و گفت: سال 62 پدرم به صورت ناگهاني و مرموز ناپديد شد.
طي اين سال‌ها نيز پيوسته از زبان اطرافيانم مي‌شنيدم كه هاشم و چند تن از دوستانش به خاطر اختلاف‌هايي، پدرم را كشته و جسدش را در محلي نامعلوم دفن كرده‌اند.
بدين ترتيب وقتي بزرگ‌تر شدم، تصميم گرفتم انتقام خون پدرم را بگيرم. به همين خاطر موضوع را با برادرانم در ميان گذاشته و با كمك آنها نقشه قتل‌ها را عملي كردم. هر چند برادرانم خيلي كمكم كردند، اما هيچ كدام دست به قتل نزدند.
به دنبال اعتراف‌هاي پسر جنايتكار، سه برادر ديگرش هم دستگير شدند. پس از تحقيقات مقدماتي در دادسراهاي كازرون و بخش «خشت»، پرونده متهمان به اتهام قتل و سرقت مسلحانه با صدور كيفرخواست به شعبه دوم دادگاه كيفري استان فارس فرستاده شد.
با توجه به حساسيت موضوع، رسيدگي به پرونده از اوايل ارديبهشت امسال در دستور كار قاضي عرفاني‌زاده، رئيس شعبه و چهار قاضي مستشار قرار گرفت. در جلسه محاكمه «مرتضي» همه اتهامات را پذيرفت و با خونسردي به تشريح قتل قربانيان پرداخت اما اولياي دم چهار تن از قربانيان با معرفي شاهداني به دادگاه، اعلام كردند چهار تن از قربانيان به دست نريمان- يكي از برادران مرتضي- به قتل رسيده‌اند.
پس از رسيدگي به پرونده، قضات دادگاه وارد شور شده و «مرتضي» را در چهار فقره قتل مجرم شناخته و او را به چهار بار قصاص محكوم كردند.همچنين پرونده براي تحقيقات بيشتر درباره چهار قتل ديگر دوباره به دادسرا بازگردانده شد تا ابهام‌هاي موجود رفع گردد.
تأييد حكم قصاص
يك مقام آگاه ديروز از تأييد حكم چهار بار قصاص «مرتضي» در ديوان عالي كشور خبر داد و گفت: پس از صدور حكم با اعتراض متهم، پرونده براي رسيدگي نهايي به ديوان عالي كشور فرستاده شد كه قضات شعبه 33 ديوان با بررسي پرونده، حكم مجازات را تأييد كردند.
وي ادامه داد: با تكميل تحقيقات در دادسرا، مرتضي و همدستانش به اتهام چهار فقره قتل ديگر در شعبه دوم دادگاه كيفري پاي ميز محاكمه مي‌روند. اتهام محاربه متهمان نيز در دادگاه انقلاب رسيدگي خواهد شد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۰۶, ۰۸:۱۷ بعد از ظهر
زن جوان، اسیر وعده‌های دروغین شد



شوهرم را در حادثه اي دلخراش از دست دادم و با اين مصيبت ناگوار، سرپرستي تنها دخترم و مسئوليت هاي سنگين خانه را بر دوش گرفتم. روزهاي سختي را پشت سر گذاشتم. حدود ۲ سال قبل، پسر جواني که خواهرش همسايه ما است با ابراز علاقه و وعده هاي دروغين از من خواستگاري کرد.
خراسان: او جنون دارد و اعتياد به شيشه پدرش را درآورده است. کامران امروز صبح زنگ زده بود و تهديدم مي کرد که مي خواهد روي صورتم اسيد بپاشد. من حرفش را جدي نگرفتم و ساعت حدود ۹ صبح بود که براي خريد به خواروبارفروشي سرکوچه رفتم. در اين لحظه ناگهان کامران با يکي از دوستانش وارد مغازه شدند. او با عصبانيت به طرفم آمد و کتکم زد. سپس با چاقويي که در دست داشت زخمي ام کرد و همراه دوستش که روي موتورسيکلت نشسته بود پا به فرار گذاشتند.
زن جوان در دايره اجتماعي کلانتري قاسم آباد مشهد قصه تلخ زندگي اش را اين گونه تعريف کرد که ۷ سال قبل، شوهرم را در حادثه اي دلخراش از دست دادم و با اين مصيبت ناگوار، سرپرستي تنها دخترم و مسئوليت هاي سنگين خانه را بر دوش گرفتم. روزهاي سختي را پشت سر گذاشتم. حدود ۲ سال قبل، پسر جواني که خواهرش همسايه ما است با ابراز علاقه و وعده هاي دروغين از من خواستگاري کرد.
او مي گفت قصد کمک دارد و از آن جا که واقعا مانده بودم بار هزينه هاي سرسام آور زندگي را چگونه به دوش بکشم به عقد موقت و کاملا مخفيانه اين مرد جوان درآمدم اما افسوس که پس از مدت کوتاهي متوجه شدم عجب غلط بزرگي کرده ام چون کامران، فردي شرور و خلافکار است و چند فقره سابقه کيفري دارد. با روشن شدن اين واقعيت ها تصميم گرفتم به اين رابطه مخفيانه پايان بدهم اما او با تهديد چاقو مي گفت: اگر برخلاف خواسته ام عمل کني بلايي به سرت خواهم آورد که مرغ هاي آسمان به حالت گريه کنند.
کامران هر روز به من بيشتر وابسته مي شد و اصرار داشت که به عقد رسمي اش در بيايم. او براي اين که مرا مجبور به اين کار کند حدود يک هفته بچه ام را دزديد و به ناچار با اين شرط که دست از شرارت و رفيق بازي بردارد با هم ازدواج کرديم و جان دختر ۳ ساله ام را نجات دادم.
هنوز ۲ ماه از ازدواج رسمي ما نگذشته بود که شوهرم به اتهام زورگيري، عربده کشي و اخلال در نظم عمومي دستگير شد و به زندان افتاد. در اين شرايط من تقاضاي طلاق داده ام. اما کامران که چند روزي براي برگزاري مراسم درگذشت مادرش از زندان مرخصي گرفته بود فراري شد و حالا تهديدم مي کند که اگر طلاق بگيري تو را مي کشم. امروز هم اين بلا را به سرم آورد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۰۶, ۰۸:۲۰ بعد از ظهر
قاتلان پدر و دختر گيلاني دستگير شدند


ناپديد شدن ناگهاني كامران از محل سكونت، فرضيه ارتكاب قتل توسط اين فرد را قوت بخشيد و پس از 2 هفته تعقيب و مراقبت، سرانجام كامران در عملياتي غافلگيرانه دستگير شد.
جام‌جم: قاتلان سنگدل يك پدر و دختر در يكي از روستاهاي بخش لشت‌نشا از توابع شهرستان رشت توسط پليس آگاهي گيلان دستگير شدند.
به گزارش مركز اطلاع‌رساني پليس گيلان، درپي به قتل رسيدن پدر و دختري در يكي از روستاهاي بخش لشت‌نشا در استان گيلان، موضوع به صورت ويژه در دستور كار پليس گيلان قرار گرفت.
كارآگاهان بلافاصله پس از آگاهي از وقوع اين جنايت با گروهي از كارشناسان دايره مبارزه با قتل در منزل مسكوني مقتولان ـ محل وقوع جنايت ـ حاضر شدند و عمليات شناسايي قاتل يا قاتلان را آغاز كردند.
كارآگاهان باتوجه به باز بودن گاوصندوق به دنبال سارق محلي سابقه‌دار رفتند و درنتيجه به شخصي سابقه‌دار و معتاد به كراك، به نام كامران مشكوك شدند.
ناپديد شدن ناگهاني كامران از محل سكونت، فرضيه ارتكاب قتل توسط اين فرد را قوت بخشيد و پس از 2 هفته تعقيب و مراقبت، سرانجام كامران در عملياتي غافلگيرانه دستگير شد.
اين متهم در مقابل دلايل و مستندات پليس، بالاخره به جنايت اعتراف كرد و گفت: با دوستانم به نام‌هاي اكبر و حسن، شب قبل از حادثه كراك مصرف كرديم و بعد با يكديگر براي انجام سرقت تصميم به قتل اين پدر و دختر گرفتيم و با پول‌هاي مسروقه كراك خريداري كرديم.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۰۶, ۰۸:۲۳ بعد از ظهر
کورس خیابانی به خاطر شکست عشقی



روز حادثه با دختر مورد علاقه‌ام درگیر شده بودم. وقتی به دانشگاه رفته بودم او را همراه پسر دیگری دیدم و بشدت عصبانی شدم. به او تلفن زدم و او با تندی جوابم را داد. می‌گفت دیگر حاضر نیست با من ازدواج کند و مرد رویاهایش را پیدا کرده است.
قدس: قهر پسر یک تاجر ثروتمند با دخترمورد علاقه‌اش، سناریوی یک پرونده درگیری خونین را کلید زد.
این پسر خشمگین در کورس خیابانی با پسری درگیر شد و با قفل فرمان به سمت وی حمله کرد.
24 مردادماه سال جاری ساکنان میدان تجریش شاهد درگیری 2 پسر جوان بودند که یکی از آنها با قفل فرمان به سمت دیگری حمله کرده بود. در حالی که آینه خودروی 206 پسر مهاجم شکسته شده بود، وی فریاد می‌زد که باید خسارتش را 2 برابر پرداخت کنی و در همین هنگام به سمت پسری که سوار خودروی ریو بود حمله کرد.
هر دو با هم گلاویز شدند تا اینکه راننده خودروی ریو خون‌آلود روی زمین افتاد و با دخالت پلیس و ماموران این نزاع خیابانی پایان یافت.
پسر مجروح به درمانگاه انتقال یافت و در حالی که از ناحیه دست آسیب دیده بود به طرح شکایت از راننده خودروی 206 پرداخت.
وی گفت: در خیابان ولیعصر بودم و به سمت میدان تجریش می‌رفتم که ناگهان یک خودروی 206 از من خواست با هم کورس بگذاریم. من هم برای تفریح و سرگرمی پذیرفتم و با هم به حوالی خیابان نیاوران رفتیم. در آنجا وقتی می‌خواستیم برگردیم ناگهان با هم تصادف کردیم و آینه خودروی او شکست و وی شروع به ناسزاگویی کرد. خیلی عصبانی شد من هم از ترس پایم را روی پدال گاز گذاشتم و فرار کردم. در یک لحظه متوجه شدم که راننده خشمگین در تعقیب من است.
حوالی میدان تجریش خودش را به من رساند و با هم درگیر شدیم. ناگهان از داخل خودرو یک قفل فرمان بیرون آورد و به سمت من حمله کرد. به دستانم ضربه زد، طوری که پزشکان در درمانگاه 15 بخیه زدند و به پایم نیز ضربه شدیدی وارد کرد. پس از شکایت این پسر، پرونده‌ای در شعبه سوم دادیاری دادسرای الهیه تهران تشکیل شد و دادیار عبدی دستور بازداشت متهم را صادر کرد.
راننده خودروی 206 به اتهام ضرب و شتم و ناسزاگویی با قرار قانونی روانه بازداشت شد و پس از مدتی با سپردن وثیقه آزاد شد.
در حالی که پرونده در حال رسیدگی بود و شاکی برای گرفتن طول درمان به پزشکی قانونی معرفی شده بود، راننده جوان خوردوی 206 در دادسرا حاضر شد و ادعای عجیبی را مطرح کرد.
این پسر جوان به نام شهرام که پسر یک تاجر ثروتمند است در دفاع از خود به دادیار عبدی گفت: 2 سال است که با دختری آشنا شده‌ام و قصد داشتیم با یکدیگر ازدواج کنیم. به یکدیگر علاقه داشتیم و اگر روزی صدای او را نمی‌شنیدم، عصبی می‌شدم.
وی افزود: روز حادثه با دختر مورد علاقه‌ام درگیر شده بودم. وقتی به دانشگاه رفته بودم او را همراه پسر دیگری دیدم و بشدت عصبانی شدم. به او تلفن زدم و او با تندی جوابم را داد. می‌گفت دیگر حاضر نیست با من ازدواج کند و مرد رویاهایش را پیدا کرده است.
بعد از گفتن این حرف‌ها، موبایلش را خاموش کرد، هرچه با او تماس می‌گرفتم جوابم را نمی‌داد. حالم خیلی خراب بود. به خانه دوستم رفتم و با هم مشروب خوردیم و من مرتب گریه می‌کردم. بعد از آن سوار خودروام شدم و در خیابان‌ها پرسه زدم. حالت عادی نداشتم. نمی‌دانم چطور شد که به سمت راننده خوردوی ریو حمله کردم و... این پسر تاجر پس از مطرح کردن ادعاهایش اظهار داشت که بزودی از شاکی رضایت می‌گیرد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۰۶, ۰۸:۲۵ بعد از ظهر
اسیدپاشی پدر سنگدل روی خانواده خود


جام جم آنلاين: معاون اجتماعي فرمانده انتظامي آذربايجان ‌شرقي از اسيدپاشي پدر سنگدل بر روي پسر بچه هفت ساله، همسر و مادرزن خود خبر داد.
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1389/02/01/100873150410.jpg
به گزارش ايسنا، صمد فرامرزي در گفت‌وگو با خبرنگاران گفت: مردي كه طي يك عمل انتقام جويانه اقدام به اسيدپاشي كرده و فرزند و همسر و مادر زن خود را به شدت مجروح كرده بود توسط مأموران كلانتري 21 تبريز دستگير شد.
وي تصريح كرد: در پي تماس تلفني با مركز فوريت‌هاي پليسي 110 مبني بر اينكه فردي طي يك عمل ناجوانمردانه اقدام به اسيدپاشي كرده و دو خانم و يك پسر بچه هفت ساله را مجروح كرده و متواري شده است بلافاصله مأموران كلانتري 21 تبريز به محل حادثه اعزام شدند.
فرامرزي ادامه داد: به محض حضور مأموران در محل مشاهده شد كه هر سه نفر بر اثر شدت حادثه زخمي و بلافاصله با اورژانس به بيمارستان منتقل شده‌اند. با تحقيقات به عمل آمده و اظهارات مجروح شدگان معلوم شد كه فرد اسيدپاش پدر پسر بچه هفت ساله بوده و دو نفر زن نيز همسر و مادر زن وي است كه با تمام سنگدلي با هدف انتقام جويي چنين عمل غير انساني را مرتكب شده است.
فرامرزي خاطرنشان كرد: مأموران بلافاصله متهم را در محل اختفاي خود دستگير و به منظور انجام بازجويي‌ها به محل كلانتري منتقل كردند كه نامبرده در بازجويي‌ها ضمن قبول اتهام وارده انگيزه خود را وجود مسائل و اختلافات خانوادگي اعلام و پس از سير مراحل قانوني در مراجع قضايي با قرار مناسب روانه زندان شد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۰۶, ۰۸:۲۶ بعد از ظهر
ماجرای کیف قاپ عاشق



پسر جواني با مالباخته تماس گرفت و خود را سارق كيف معرفي كرد. او به زن جوان گفت: «پس از ديدن عكس‌هايتان به شما علاقه‌مند شده‌ام. در صورتي كه به پيشنهادم جواب مثبت بدهي، حاضرم كيف و مدارك را بازگردانم.»
ایران: پسر كيف‌ قاپ كه پس از سرقت كيف زن جوان به او علاقه‌مند شده بود، در قرار ملاقات با شليك پليس مجروح شد.

روز يكشنبه زن جواني با صدايي لرزان مأموران پليس 110 را از سرقت كيفش باخبر كرد: «دقايقي قبل راهي خانه‌ام در تهرانپارس بودم كه ناگهان دو سرنشين خودروي پرايد كيفم را قاپيده و فرار كردند.»

پس از اين شكايت، مأموران كلانتري 126 تهرانپارس خود را به محل حادثه رساندند. تحقيقات مقدماتي شروع شده بود كه پسر جواني با مالباخته تماس گرفت و خود را سارق كيف معرفي كرد. او به زن جوان گفت: «پس از ديدن عكس‌هايتان به شما علاقه‌مند شده‌ام. در صورتي كه به پيشنهادم جواب مثبت بدهي، حاضرم كيف و مدارك را بازگردانم.»

به دنبال اين تماس، مأموران با ارائه آموزش‌هاي لازم از شاكي خواستند با تبهكاران قرار ملاقات بگذارد. بدين‌ترتيب يكي از دزدان كيف‌قاپ پس از چند بار تغيير محل قرار، سرانجام در حوالي ميدان رسالت به ديدن زن جوان آمد. همان موقع نيز مأموران كه در كمين نشسته بودند، وارد عمل شدند، اما متهم متواري شد. مأموران نيز در عمليات تعقيب و گريز پسر جوان را از ناحيه پا مجروح و دستگيرش كردند. تلاش براي شناسايي متهم فراري و كشف ديگر جرايم متهمان همچنان ادامه دارد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۰۶, ۰۹:۲۳ بعد از ظهر
شکنجه دو هفته ای در کلبه سرد زمستانی


داخل كلبه بسيار سرد بود و آدم ربايان از دادن يك پتو هم به من خودداري مي‌كردند. شب‌ها تا صبح از شدت سرما به خود مي‌لرزيدم و صبح‌ها هم دو نفر از آنها مي‌آمدند و مرا با غل و زنجير بالاي كوه مي‌بردند. خدا كمكم كرد و پليس مرا پيدا كرد وگرنه شانسي براي نجات خود نمي‌ديدم.
تهران امروز: شكنجه دو هفته‌اي گروگان نوجوان سرانجام پايان يافت. مردي كه با پليس تماس مي‌گرفت و با صدايي مضطرب از آنها كمك مي‌خواست يكي از ثروتمندترين ساكنان شهرستان گراش استان فارس بود.
هفت آذرماه سال جاري بود كه اين تاجر متمول خبر ربوده شدن نوجوان خود را به ماموران داد: ساعتي پيش تلفنم زنگ خورد و فردي ناشناس با صدايي خشن از آنطرف خط به من گفت حميد پيش ماست. او را امروز دزديدم. اگر بچه ات را سالم مي‌خواهي بايد هر چه زودتر يك ميليارد تومان پول به ما بدهي. در غير اين صورت جنازه پسرت را تحويل مي‌گيري در ضمن اگر از پليس هم در اين زمينه كمك بخواهي همين اتفاق خواهد افتاد. دفعه بعد مي‌گويم پول را كجا بياوري.
بلافاصله داستان به كارآگاهان مبارزه با آدم ربايي پليس آگاهي فارس اطلاع داده و تيم ويژه‌اي مامور رسيدگي به اين اقدام شرورانه و آزادي گروگان شد.
در آغاز اين تحقيقات يكي از هم كلاسي‌هاي حميد كه هميشه مسير خانه تا مدرسه را با وي مي‌پيمود به ماموران اين طور گفـت: روز حادثه تا سر كوچه‌اي كه خانه حميد در آن واقع شده بود با او بود. آنجا از هم جدا شديم و ديگر خبري از او نشد.
پرس و جو از اهل محل هم نتيجه‌اي براي كارآگاهان نداشت چرا كه هيچ كدام از آنها در روز ربوده شده حميد، او يا آدم ربايان احتمالي را نديده بود. كارآگاهان در ابتدا با اين فرض كه انگيزه آدم ربايان تسويه حساب شخصي با پدر حميد است كند و كاو درباره افرادي كه با اين مرد اختلاف شخصي داشته‌اند را آغاز كردند اما در پايان اينطور نتيجه گيري كردند كه اين دلخوري‌ها به حدي نيست كه از دل آن اتفاقي مثل آدم ربايي بيرون آيد.
ماموران خبره آگاهي با اين تفاسير چاره‌اي جز در كمين نشستن متهمان نديدند و منتظر تماس ديگر آدم ربايان شدند.
پس از چند روز سرانجام اين انتظار به سر آمد و مردي با تماس با پدر نوجوان ربوده شده از وي درباره تهيه كردن يا نكردن مبلغ درخواستي خود پاسخ خواست كه با توجه به آموزش‌هاي پليس پدر حميد اين مكالمه را كش داده و از وي زمان بيشتري براي فراهم كردن اين پول طلب كرد.
رديابان پليس نيز با خوشحالي پيداشدن محدوده اين تماس تلفني را به مسئولان اين پرونده گزارش داده و اعلام كردند اين تلفن از منطقه كهنوج واقع در استان كرمان صورت گرفته است.
گروهي از ماموران اداره آگاهي فارس به سرعت دست به كار شده و راهي اين نقطه كويري شدند.
آنها با زير نظر گرفتن ناحيه و استمداد از پليس محلي سرانجام موفق به كشف مخفيگاه آدم ربايان و محل اسارت‌ فرد ربوده شده شدند و با محاصره محل از گروگانگيران مسلح خواستند حميد را آزاد كرده و با عملي كردن تهديدات پيشين خود و صدمه زدن يا قتل گروگان شر بزرگ‌تري براي خود درست نكنند.
اين ديالوگ پليس و مجرمان چهار ساعت طول كشيد و آدم‌ربايان سر عقل آمده و دستان خود را به علامت تسليم بالا برده و از دخمه خود خارج شدند. آنها حميد را هم كه رنگ پريده و حال نامساعدش نشان از سپري كردن روزهاي سختي داشت را تحويل ماموران داده و تيم مبارزه با آدم ربايي استان فارس با دست پر به قرار‌گاه خود برگشت.
حميد كه پس از آزادي به شدت لاغر شده بود به كارآگاهان گفت بعد از جداشدن از دوستم و در نزديكي منزل يك‌مرتبه دو نفر از چهار سرنشين يك پرايد سفيد رنگ از داخل ان خارج شده و با گرفتن دست و دهان من مرا به زور روي صندلي خودرو نشانده و به سمت مكاني نامعلوم حركت كردند.
طول مسير هم چند قرص خواب آور به من خورانده و وقتي به هوش آمدم كه در يك كلبه كوهستاني با زنجير به زمين بسته شده بودم. هر چقدر به آنها التماس كردم مرا رها كنند ثمري نداشت و اين مردان قسي‌القلب بارها مرا زير مشت و لگد گرفته و كتكم زدند.
داخل كلبه بسيار سرد بود و آدم ربايان از دادن يك پتو هم به من خودداري مي‌كردند. شب‌ها تا صبح از شدت سرما به خود مي‌لرزيدم و صبح‌ها هم دو نفر از آنها مي‌آمدند و مرا با غل و زنجير بالاي كوه مي‌بردند. خدا كمكم كرد و پليس مرا پيدا كرد وگرنه شانسي براي نجات خود نمي‌ديدم.
اين نوجوان پس از دو هفته اسارت به آغوش خانواده خود برگشت و چهار آدم ربا با قرار مجرميتي سنگين روانه زندان شدند.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۰۶, ۰۹:۲۴ بعد از ظهر
گناهکاری قاتل خاطره با اشاره صوفیا کوچولو


دختربچه که تا یک قدمی مرگ رفته بود با دیدن بهزاد با وحشت با انگشت وی را نشان داد و این پسر لب به اعتراف باز کرد.بهزاد پذیرفت برای سرقت داخل خانه خاطره رفته بود و می‌خواست مادر و دختر کشته شوند تا وی بتواند دزدی کند و پشیمان است.
وطن امروز: عامل قتل هولناک آپارتمان 44 برجی که در آن استاد زن دانشگاه در برابر دیدگان دختر خردسالش از پای درآمده است، مجرم شناخته شد. این مرد جوان در میان 10 مجرم دیگر ایستاد تا اینکه صوفیا کوچولو با وحشت زیادی وی را قاتل مادرش شناخت.
ساعت 6 عصر سی‌ام شهریورماه سال جاری مادر و دختری در خانه‌شان واقع در واحد 44 برج 6 طبقه‌ای در شهرک گلستان مورد حمله مرد بی‌رحمی قرار گرفتند. عامل جنایت که بهزاد نام دارد و 20 ساله است به بهانه اینکه قرار است خانه زوج تحصیلکرده و دانشگاهی را بفروشد به خانه آنها رفت و از تنهایی خاطره 35 ساله که پزشک ماما بوده و در دانشگاه تدریس می‌کرد برای اجرای نقشه شومش استفاده کرد.
دقایقی بعد، زن همسایه در راه‌پله‌ها به سمت آپارتمان شماره 44 می‌رفت که مرد جوان سراسیمه از آن خارج شد. وقتی زن از او پرسید کیست، مشتی به صورت وی زد و پا به فرار گذاشت. با افشای قتل هولناک خاطره و نیمه‌جان شدن صوفیا کوچولو، در حالی که دختربچه به بیمارستان انتقال داده می‌شد، بازپرس شهریاری و تیمی از پلیس به محل جنایت اعزام شدند.
شوهر خاطره‌ در بازجویی‌ها گفت: خانه را برای اجاره به بنگاه مسکن سپرده بودم، همسرم تماس گرفت و گفت شاگرد بنگاه آمده و قرار است مشتری‌ای بیاید. همان لحظه تلفن قطع شد، هرچه تماس گرفتم تلفن اشغال بود و موبایلش را نیز جواب نمی‌داد. فهمیدم اتفاقی افتاده و خودم را به خانه رساندم. همین ادعا کافی بود تا شاگردان بنگاه مسکن مدنظر قرار گیرند، تحقیقات نشان داد بهزاد 20 ساله که پسر صاحب بنگاه بود از همان لحظه جنایت ناپدید شده است.
زن همسایه با دیدن عکس بهزاد، تایید کرد وی همان جوان فراری است. وقتی این پسر بازداشت شد، خود را بی‌گناه دانست و داستانی پیش روی تیم جنایی قرار داد.وی گفت: وقتی به آپارتمان شماره 44 رفتم با صحنه قتل روبه‌رو شدم، ترسیدم و در حال فرار زن همسایه را دیدم، دستپاچه شدم و مشتی به وی زدم، نمی‌دانستم چه می‌کنم. این قاتل بی‌رحم روی بی‌گناهی‌اش اصرار داشت تا اینکه صوفیا کوچولو با بهبودی از بیمارستان مرخص شد و قرار بر این شد بهزاد بین 10 مجرم دیگر قرار بگیرد و صوفیا وی را شناسایی کند.
دختربچه که تا یک قدمی مرگ رفته بود با دیدن بهزاد با وحشت با انگشت وی را نشان داد و این پسر لب به اعتراف باز کرد.بهزاد پذیرفت برای سرقت داخل خانه خاطره رفته بود و می‌خواست مادر و دختر کشته شوند تا وی بتواند دزدی کند و پشیمان است.
بازپرس شهریاری با صدور قرار قانونی و با مجرم شناختن بهزاد در این جنایت بی‌رحمانه، پرونده را برای محاکمه قاتل خاطره در اختیار دادگاه کیفری استان تهران قرار داد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۲, ۰۳:۰۴ بعد از ظهر
ربایش فرزند یکی از تجار اصفهان

ماموران آگاهي اصفهان چهار شرور مسلحي را كه قصد ربودن فرزند يكي از تاجران اصفها ن را داشتند، دستگير كردند.

به گزارش ايسنا، سرهنگ حسين حسين‌زاده، رييس پليس آگاهي استان اصفهان گفت: در پي كسب خبري از مركز فوريت‌هاي پليسي 110 مبني بر انجام تحركات مشكوك عده‌اي در يكي از منازل مسكوني شهر اصفهان، موضوع در دستور كار ماموران و كارآگاهان ويژه اين پليس قرارگرفت.

حسين‌زاده افزود: سرانجام پس از انجام تحقيقات لازم مشخص شد چهار تن از افراد سابقه‌دار، رفت و آمدهاي مشكوكي به منزل مورد نظر دارند كه با هماهنگي مقام قضايي در يك عمليات غافلگيرانه از محل بازرسي به عمل آمد.

وي اظهار داشت: ماموران در اين عمليات چهار شرور سابقه‌دار كه اخيراً از زندان آزاد شده و نقشه ربودن فرزند يكي از تاجران شهر اصفهان را به قصد اخاذي از وي كشيده بودند را شناسايي و دستگير شدند.

رييس پليس آگاهي اصفهان در ادامه خاطر نشان كرد: ماموران در بازرسي از اين محل تعدادي سلاح گرم و سرد كه متهمان قصد داشتند از آنها در نقشه آدم‌ربايي خود استفاده كنند را كشف و ضبط كردند.

حسين زاده درباره اقدامات پليس براي كنترل مجرمان سابقه‌دار گفت: تمامي مجرمان سابقه‌دار، شناسنامه‌دار هستند و كوچكترين تحرك و تخلف آنها تحت كنترل پليس قرار دارد.

isna.ir

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۲, ۰۳:۰۶ بعد از ظهر
مرگ مرموز پسر 4 ساله در باغ متروکه



«شب حادثه من و پدرم پس از مصرف كراك، خوابيديم. امروز كه بيدار شدم، پدرم را بالاي سر جسد «ميثم» ديدم. او با پليس تماس گرفت و مأموران را در جريان قرار داد اما بعد از بازجويي‌ها منكر تماس با پليس شد.»
ایران: پرونده مرگ مرموز پسربچه چهار ساله كه جسدش در باغ متروكه كشف شده، با دستگيري پدر و برادر معتادش وارد مرحله تازه‌اي شد.
عصر سه‌شنبه- 7 دي- بازپرس كشيك قتل كرج در پي تماس مأمور كلانتري ماهدشت از كشف جسد پسربچه‌اي باخبر شد.
بدين ترتيب قاضي گل‌محمدي، بازپرس شعبه سوم دادسراي كرج همراه كارآگاهان جنايي خود را به باغ متروكه رساندند. آنها در گوشه‌اي از باغ با پيكر خونين پسر چهار ساله‌اي روبه‌رو شدند كه جراحت‌هاي شديدي روي گردنش مشاهده مي‌شد.
تيم جنايي پس از شناسايي هويت قرباني و خانواده‌اش، به بازجويي از پدر «ميثم»- مقتول- پرداختند.
او كه اعتياد شديد به مواد مخدر دارد، گفت: ما هيچ مكاني براي زندگي نداريم؛ بنابراين پس از طلاق همسرم، روزها همراه دو پسر چهار و 13 ساله‌ام در خيابان‌هاي شهر ضايعات جمع مي‌كنيم. شب‌ها هم در باغ‌هاي اطراف شهر و پارك‌ها مي‌خوابيم. ديشب وقتي متوجه حضور مأموران در منطقه شديم، از ترس اتاقي در باغ متروكه پيدا كرده و مخفي شديم.
امروز ظهر كه از خواب بيدار شدم، «ميثم» را نديدم. براي يافتن او به جست‌وجو در باغ پرداخته و پس از ساعتي جسدش را پيدا كردم كه طعمه سگ‌هاي وحشي شده بود. ضمن اين كه نمي‌دانم چه كسي موضوع را به مأموران اطلاع داده است.
كارآگاهان كه متوجه تناقض‌گويي‌هاي مرد ميانسال شده بودند، براي روشن شدن علت مرگ پسربچه، به تحقيق از برادر 13 ساله او پرداختند: «شب حادثه من و پدرم پس از مصرف كراك، خوابيديم. امروز كه بيدار شدم، پدرم را بالاي سر جسد «ميثم» ديدم. او با پليس تماس گرفت و مأموران را در جريان قرار داد اما بعد از بازجويي‌ها منكر تماس با پليس شد.»
از سوي ديگر پزشك جنايي در نخستين گزارش، علت مرگ «ميثم» را اصابت ضربه‌اي به پشت سرش اعلام كرد.
همزمان با اعلام نتيجه پزشكي قانوني و تناقض‌گويي‌هاي پدر و برادر «ميثم»، قاضي گل‌محمدي آنها را تا افشاي راز جنايت بازداشت كرد و براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي استان تهران قرار داد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۲, ۰۳:۱۰ بعد از ظهر
نجات درسا کوچولو از کودک‌ربایی گانگستری


سال‌هاست که جواد و خانواده‌اش نسبت به ما کینه به دل گرفته‌اند. علتش را نمی‌دانیم. اصلا از ما خوششان نمی‌آید. آن روز هم وقتی صدای جیغ و فریاد همسرم را شنیدم که می‌گفت دخترمان را دزدیدند، بلافاصله به سمت آنان رفتم. ناگهان جواد با چاقو به سمت من حمله کرد و قصد کشتن مرا داشت!
قدس: «می‌خواست «درسا» کوچولو را بدزدد و از خانواده ما انتقام بگیرد اما نقشه‌اش عملی نشد». این ادعای مادر درسای 4 ساله است که علیه یکی از بچه‌محل‌هایشان در برابر بازپرس شعبه هشتم دادسرای بعثت مطرح کرد.
27 آذرماه سال جاری رهگذران در پارکی حوالی نازی‌آباد صدای فریادهای زنی را شنیدند که مرتب می‌گفت «دخترم را دزدیدند، دخترم را دزدیدند».
همزمان با صدای فریادهای این زن، 2 مرد با هم گلاویز شدند و یکی از آنان چاقویی از جیبش درآورد.
درگیری این 2 مرد با دخالت پلیس پایان یافت و 2 مرد و یک زن به همراه کودک 4 ساله به کلانتری انتقال یافتند. پس از بازجویی از آنان مشخص شد که پسری به نام «جواد» در پارک قصد ربودن دختر 4 ساله را داشته است.
مادر این دختر به بازپرس محمدنژاد گفت: در پارک همراه دخترم درسا روی نیمکت نشسته بودیم. شوهرم برای خرید لبو و باقلا به آن طرف خیابان رفته بود. ناگهان جواد یکی از پسران محله‌مان را دیدم که به سمت ما آمد، می‌خواست دخترم را بدزدد. من هم فریاد زدم و به سمتش رفتم تا بچه‌ام را بگیرم. می‌گفت باید طلاهای دخترم را به او بدهم. من از ترس اینکه دخترم را با خود ببرد، شوهرم را صدا زدم و از مردم کمک خواستم. در همین لحظه شوهرم از آن طرف خیابان به سرعت خود را به من رساند و با جواد درگیر شد. در همین لحظه جواد چاقویی از جیبش درآورد و شوهرم را تهدید به مرگ کرد. من هم فریاد زدم و مردم با دیدن این صحنه با پلیس تماس گرفتند و ماموران بلافاصله در پارک حاضر شدند.
وی افزود: جواد سال‌هاست که در محل ما زندگی می‌کند و مدتی است که با خانواده‌مان اختلاف دارد. من مطمئنم که این پسر با ربودن دخترم می‌خواست انتقام بگیرد اما نقشه‌اش عملی نشد.
پس از اظهارات این زن، پدر درسا کوچولو گفت: سال‌هاست که جواد و خانواده‌اش نسبت به ما کینه به دل گرفته‌اند. علتش را نمی‌دانیم. اصلا از ما خوششان نمی‌آید. آن روز هم وقتی صدای جیغ و فریاد همسرم را شنیدم که می‌گفت دخترمان را دزدیدند، بلافاصله به سمت آنان رفتم. ناگهان جواد با چاقو به سمت من حمله کرد و قصد کشتن مرا داشت!
جواد نیز که به همراه وکیلش در دادسرا حاضر شده بود خود را بی‌گناه دانست و گفت: من اگر قصد کودک‌ربایی و سرقت طلاهای این دختربچه را داشتم چرا باید دختر این خانواده را می‌دزدیدم که وضع مالی خوبی ندارند!
وی ادامه داد: هیچ اختلاف و کینه‌ای بین ما و این خانواده وجود ندارد. آن روز در پارک با هم جر و بحث کردیم اما ماجرای سرقت، کودک‌ربایی و چاقوکشی دروغ است.
وی افزود: فکر می‌کنم پدر و مادر درسا مرتب فیلم‌های ترسناک و جنایی تماشا می‌کنند که ماجرا را این‌طور به تصویر کشیدند و طوری جلوه دادند که انگار من یک کودک‌ربا هستم و می‌خواهم از آنها باج‌گیری کنم!
ماجرایی که مادر درسا تعریف کرد بیشتر شبیه یک فیلم گانگستری بود، هیچ‌کدام از اظهارات این زن و شوهر را قبول ندارم، می‌خواهند برایم پاپوش درست کنند.
پس از ادعای این پسر جوان، پدر درسا مدعی شد که بزودی شاهدان درگیری را به دادسرا معرفی خواهد کرد تا صحت ادعایشان را تایید کند. تحقیقات در این پرونده پیچیده ادامه دارد تا زوایای پنهان آن آشکار شود.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۲, ۰۳:۱۴ بعد از ظهر
آبمیوه اسیدی زن خیانتکار برای شوهر




دقايقي بعد همسرم كه سعي مي‌كرد مرا آرام كند، به آشپزخانه رفت و برايم يك ليوان آبميوه آورد اما به محض خوردن آن، ناگهان دهان و گلويم بشدت سوخت. پس از آن بلافاصله با كمك امدادگران اورژانس به بيمارستان منتقل شده و حدود يك ماه تحت درمان و چند عمل جراحي قرار گرفتم. حالا هم پس از بهبود نسبي از همسرم شكايت دارم.
ایران: پرونده زن خيانتكار كه با خوراندن اسيد، همسرش را تا يك قدمي مرگ برده بود، با صدور كيفرخواست به دادگاه رفت.
مدتي قبل مرد 40 ساله‌اي به شعبه اول بازپرسي دادسراي ناحيه 10 رفت و از همسرش به اتهام خوراندن آبميوه اسيدي شكايت كرد.وي كه خود را صاحب يك مغازه معرفي مي‌كرد، با اشاره به برخي از مسائل و مشكلات قبلي زندگي‌اش گفت: چندي قبل كه سر ظهر و اتفاقي به خانه‌ام رفتم، ناگهان يك گوشي تلفن همراه روي ميز ناهارخوري ديدم. وقتي از همسرم در اين باره پرسيدم، با دستپاچگي مدعي شد گوشي متعلق به همسر برادرش است؛ بنابراين بلافاصله تلفني با خانه برادر زنم تماس گرفتم اما همسرش منكر موضوع شد. بنابراين سر همين موضوع بين ما مشاجره لفظي شديدي در گرفت.
دقايقي بعد همسرم كه سعي مي‌كرد مرا آرام كند، به آشپزخانه رفت و برايم يك ليوان آبميوه آورد اما به محض خوردن آن، ناگهان دهان و گلويم بشدت سوخت. پس از آن بلافاصله با كمك امدادگران اورژانس به بيمارستان منتقل شده و حدود يك ماه تحت درمان و چند عمل جراحي قرار گرفتم. حالا هم پس از بهبود نسبي از همسرم شكايت دارم.
قاضي پرونده پس از شنيدن اظهارات شاكي، همسر او را به دادسرا احضار كرد.
فرحناز در بازجويي‌ها ابتدا منكر هرگونه اختلاف خانوادگي با همسرش شد و حرف‌هاي شوهرش را دروغ خواند و گفت: ظهر روز حادثه وقتي همسرم به خانه آمد، از من يك ليوان آب خواست و من هم برايش آبميوه آوردم. سرگرم آماده كردن غذا بودم كه با صداي فرياد همسرم از آشپزخانه بيرون دويده و با ديدن چهره برافروخته‌اش بلافاصله با اورژانس تماس گرفته و او را به بيمارستان منتقل كرديم. ضمن اين كه هيچ نقشي در ماجرا نداشتم و نمي‌دانم چرا همسرم گرفتار چنين بلايي شده است.
بدين ترتيب با دستور بازپرس پرونده، تيمي از كارآگاهان مسئول تحقيق در اين باره و افشاي حقيقت شدند.
سرانجام مشخص شد كه زن جوان با مرد ناشناسي رابطه پنهاني داشته است. بنابراين بار ديگر زن جوان احضار و تحت بازجويي‌ قرار گرفت.
متهم اين بار وقتي چاره‌اي جز بيان حقيقت نديد، لب به اعتراف گشود و گفت: از حدود يك سال قبل با پسر جواني آشنا شدم و رابطه پنهاني داشتيم اما موضوع ريختن اسيد در آبميوه شوهرم را قبول ندارم!
به دنبال اين اعتراف‌ها، مرد جوان نيز بلافاصله شناسايي و دستگير شد اما او در بازجويي‌ها گفت: فرحناز خود را زني مطلقه معرفي كرده بود و از ماجراي ريختن اسيد در آبميوه نيز بي‌اطلاعم.
سرانجام پس از تحقيقات تكميلي، بازپرس با دريافت نظريه پزشكي قانوني، پرونده را با صدور كيفرخواست براي محاكمه به دادگاه فرستاد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۲, ۰۵:۵۸ بعد از ظهر
والدین بیمار، بهانه زن جوان برای فریب رانندگان




زن متهم با كرايه دربستي خودروهاي عبوري، رانندگان را به خانه‌اش مي‌برد تا والدين بيمارش را به مركز درماني انتقال دهند كه در اين هنگام همدستان وي به رانندگان حمله‌ور شده و اموالشان را سرقت مي‌كردند.


جام جم: زن جواني كه با همدستي 5 متهم سابقه‌دار، رانندگان را فريب مي‌داد و اموالشان را سرقت مي‌كرد همراه همدستانش در قلعه حسن‌خان (شهر قدس)‌ شهريار دستگير شد.
زن متهم با كرايه دربستي خودروهاي عبوري، رانندگان را به خانه‌اش مي‌برد تا والدين بيمارش را به مركز درماني انتقال دهند كه در اين هنگام همدستان وي به رانندگان حمله‌ور شده و اموالشان را سرقت مي‌كردند.
اوايل آبان امسال مردي با حضور در كلانتري مركزي قلعه حسن‌خان (شهر قدس)‌ شهريار از گرفتار شدن در دام سارقان قمه به دست خبر داد. شاكي به پليس گفت: در يكي از محله‌هاي شهر، زني جوان به عنوان مسافر سوار خودرويم شد و درخواست كمك كرد تا والدين بيمارش را به بيمارستان منتقل كنم. من نيز با اعتماد به زن مسافر، وارد خانه‌اش شدم تا والدين بيمارش را سوار خودرو كنم.
حمله دزدان چاقو به دست
شاكي اضافه كرد: در همين موقع 5 مرد با قمه و چاقو به من حمله‌ور شدند و كشان‌كشان مرا از خانه بيرون بردند. پس از چند ساعت در بيمارستان به هوش آمدم و متوجه شدم يك راننده عبوري مرا به بيمارستان منتقل كرده و مردان شرور نيز پول و گوشي تلفن همراهم را سرقت كرده‌اند.
در پي ثبت اظهارات مرد زخمي، ماموران به چهره‌نگاري رايانه‌اي از اعضاي اين باند تبهكاري پرداختند.
با تشكيل پرونده‌اي در اين ارتباط در شعبه 103 حوزه قضايي شهر قدس، وليعهدي قاضي شعبه، پرونده را براي تحقيقات در اختيار كارآگاهان آگاهي شهر قدس قرار داد.
افراد متعددي در دام سارقان گرفتار شدند
جستجوي پليسي ادامه داشت تا اين‌كه افرادديگري هم با حضور در مركز پليس، شكايت‌هاي مشابهي ارائه كردند. در بررسي اين پرونده‌ها معلوم شد تصاوير رايانه‌اي متهمان با هم مطابقت دارند.
متهمان سابقه‌دار بودند
كارآگاهان همچنين با بررسي آلبوم متهمان سابقه‌دار، متوجه شدند آنها از افراد سابقه‌دار هستند. بنابراين، پاتوق‌هاي احتمالي آنها زير نظر گرفته شد تا اين‌كه كارآگاهان آگاهي شهر قدس باخبر شدند متهمان به 2 خانه در شهر قدس رفت و آمد دارند. با شناسايي مخفيگاه اعضاي اين باند تبهكاري، ماموران با هماهنگي قضايي به مخفيگاه آنها اعزام و با محاصره آن 2 محل يك زن و 5 مرد را دستگير كردند.متهمان با انتقال به مركز پليس شهر قدس، در بازجويي با تناقض‌گويي مدعي شدند به اشتباه دستگير شده‌اند ولي در مواجهه حضوري با شاكيان به جرم خود اعتراف كردند.
اعتراف سركرده باند
اكبر ـ سركرده باند ـ در اظهاراتش به پليس گفت: چند ماه بعد از آزادي از زندان، از زني كه با او رابطه پنهاني داشتم، خواستم تا در سرقت از رانندگان با من همكاري كند كه پذيرفت و با همدستي 4 سارق حرفه‌اي، سرقت‌هاي خود را آغاز كرديم.
متهم يادآور شد و ‌زن جوان ـ سحر ـ سوار خودروهاي عبوري مي‌شد و با عنوان اين‌كه والدين بيمارش بايد به مركز درماني انتقال يابند، آنها را به خانه‌هاي اجاره‌اي مي‌كشاند. در همين موقع، اعضاي باند با قمه و چاقو رانندگان را مجروح و اموالشان را سرقت مي‌كردند. بنابراين گزارش، با اعتراف اين متهم، همدستانش نيز به همكاري با سركرده باند اعتراف كردند. اعضاي اين باند با قرار قانوني از سوي وليعهدي، قاضي شعبه 103 حوزه قضايي شهرقدس در بازداشت به سر مي‌برند.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۲, ۰۶:۰۱ بعد از ظهر
شكايت از مادرزن براي برداشت يارانه

پس از واريز شدن يارانه‌ها، متوجه شدم سهم يارانه همسرم به حسابم واريز نشده كه پس از بررسي پي بردم مادرش نام همسرم را جزو اعضاي خانواده خود ثبت و يارانه او را دريافت كرده است.
جام جم: داماد از مادرزنش براي برداشت يارانه 81 هزار توماني همسرش شكايت كرد.
چند روز پيش مردي با حضور در شعبه 16 بازپرسي دادسراي ناحيه 5 تهران از مادرزنش به اتهام سرقت يارانه همسرش شكايت كرد.
شاكي در اظهارات خود گفت: پس از واريز شدن يارانه‌ها، متوجه شدم سهم يارانه همسرم به حسابم واريز نشده كه پس از بررسي پي بردم مادرش نام همسرم را جزو اعضاي خانواده خود ثبت و يارانه او را دريافت كرده است.
در پي اين شكايت، دستور احضار مادرزن مرد شاكي صادر شد. زن ميانسال پس از حضور در شعبه 16 بازپرسي دادسرا در تحقيقات گفت: دخترم با رضايت خود از من خواست نامش را در ليست خانوادگي‌مان بنويسم و ... . پس از اظهارات زن ميانسال، بازپرس پرونده دستور قضايي را در اين ارتباط صادر كرد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۲, ۰۶:۰۳ بعد از ظهر
2 خواهر قرباني ازدواج خونين




بارها به او تذكر دادم پايش را از زندگي ما بيرون بكشد اما توجهي نمي‌كرد. تا اينكه جمعه شب براي تعيين تكليف نهايي به خانه خواهرزنم رفتم اما وقتي متوجه شدم همسر سابقم حاضر به زندگي مشترك نيست از شدت عصبانيت با كارد به آنها حمله كردم و هر دو نفر را زدم هر چند فكر نمي‌كردم معصومه كشته شود.
ایران: مرد جنايتكار كه پس از طلاق صوري، خواهر زن سابقش را مانع تشكيل زندگي دوباره‌شان مي‌ديد در جنايتي هولناك زن جوان را از پا درآورد و همسر سابقش را نيز بشدت مجروح كرد.
شامگاه جمعه مأموران كلانتري 115 رازي از قتل زن جواني در خانه‌اش واقع در خيابان قزوين باخبر شدند. دقايقي بعد قاضي محمد شهرياري - بازپرس كشيك ويژه قتل - همراه تيم ويژه جنايي راهي محل حادثه شده و با پيكر خونين معصومه - 35 ساله - و خواهر مجروحش - مريم 30 ساله - روبه‌رو شدند. پس از انتقال زن مجروح به بيمارستان كارآگاهان در تحقيق از دختر 18 ساله مقتول دريافتند اين جنايت به دست حسن 35 ساله شوهر خاله سابق وي رخ داده است.
دخترك وحشتزده كه بشدت گريه مي‌كرد به تيم جنايي گفت: «همراه خاله‌ مريم و مادرم در خانه بوديم كه ناگهان حسن وارد شد و پس از درگيري لفظي با مادر و خاله‌ام با كارد آنها را زد و بعد هم فرار كرد. دقايقي بعد با كمك همسايه‌ها پليس و اورژانس را خبر كرديم اما متأسفانه مادرم جان باخت.»
بدين ترتيب بازپرس جنايي بلافاصله دستور دستگيري متهم فراري را صادر كرد اما ساعتي پس از حادثه، مرد جنايتكار به كلانتري رفت و خود را تسليم كرد.
متهم كه بشدت ابراز پشيماني مي‌كرد گفت: «من و همسرم در كنار دختر 12 ساله‌مان زندگي خوبي داشتيم. با اينكه راننده تاكسي هستم وسوسه زندگي در خارج از كشور به جانمان افتاد و قرار شد مقدمات سفر به خارج را فراهم كنيم، اما در جريان پيگيري كارها متوجه شديم اگر به شكل صوري طلاق بگيريم راحت‌تر مي‌توانيم خارج شويم. بنابراين با توافق كامل از هم جدا شديم اما پس از مدتي وقتي دريافتم تلاش‌هايمان براي سفر به خارج بي‌نتيجه است به همسرم پيشنهاد كردم دوباره با هم عقد كنيم اما اين بار همسرم مخالفت كرد و گفت ديگر حاضر به زندگي با من نيست.با اين وجود خيلي تلاش كردم تا نظرش را جلب كنم اما وقتي موفق نشدم پي بردم خواهر مطلقه‌اش عامل اصلي بدبختي‌هايمان است.
بنابراين بارها به او تذكر دادم پايش را از زندگي ما بيرون بكشد اما توجهي نمي‌كرد. تا اينكه جمعه شب براي تعيين تكليف نهايي به خانه خواهرزنم رفتم اما وقتي متوجه شدم همسر سابقم حاضر به زندگي مشترك نيست از شدت عصبانيت با كارد به آنها حمله كردم و هر دو نفر را زدم هر چند فكر نمي‌كردم معصومه كشته شود.
بدين ترتيب متهم پس از بازداشت در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران قرار گرفت. پزشكان وضعيت همسر سابق عامل جنايت را نيز وخيم اعلام كرده‌اند.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۲, ۰۶:۱۸ بعد از ظهر
تصادف مرگبار سرویس مدرسه در شیراز



آخرین نیوز: برخورد يك دستگاه خودروي گل با سرويس مدرسه پسرانه، مرگ سه دانش‌آموز و راننده سرويس مدرسه را رقم زد.
سرهنگ مهرايي، رييس پليس ترافيك شهري در گفت‌و گو با ايسنا، درباره تصادف مرگبار بلوار چمران در شيراز گفت: روز شنبه يك دستگاه سواري فلوكس گل در شمال به جنوب بلوار شهيد چمران در حركت بوده كه خودرويي ديگر با سواري گل برخورد كرده و شدت برخورد به گونه‌اي بوده است كه سواري گل به لاين روبرو پرتاب مي‌شود.
وي ادامه داد: خودروي گل در اثر پرت شدن بر روي يك دستگاه خودروي پرايد كه سرويس مدرسه نيز بود، سقوط مي‌كند.
رييس پليس ترافيك شهري تصريح كرد: در اين حادثه راننده سرويس مدرسه در صحنه جان باخت و دو تن از سرنشينان اين خودرو كه دانش‌آموزان پايه راهنمايي بودند، در اثر شدت جراحات وارده در حين انتقال به بيمارستان فوت ‌كردند.
وي با بيان اينكه در اين حادثه وجود گاردريل مي‌توانست موثر باشد، اظهار كرد: شهرداري شيراز مي‌توانست با كاشت فضاي سبز و نصب گاردريل در اين بلوار از شدت حادثه بكاهد.
همچنين محمدرضا رستگار، مدير روابط عمومي اورژانس فارس به ايسنا گفت: از دو مصدوم بستري شده در مراقبت‌هاي ويژه،‌ يك نفر بهبود يافته است و يكي از دانش‌آموزان مصدوم امروز (يكشنبه) فوت كرده است، اين دانش‌آموز پس از انتقال به بيمارستان در اتاق مراقبت‌هاي ويژه بستري شد اما متاسفانه صبح امروز به دليل شدت جراحات وارده فوت كرد.
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C958.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C959.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C960.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C961.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C962.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C963.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C964.jpg
پhttp://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C965.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C966.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C967.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C968.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C969.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C970.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C971.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C972.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C973.jpg
http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C10%5CPhoto%5C974.jpg

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۲, ۰۸:۴۸ بعد از ظهر
پارتی مختلط در تالار دشت بهشت !

در اين مهمانی كه از ساعت 21 الي 2 بامداد به طول انجامید، زنان و دختران با پوشش زننده و نيمه عريان از محل ورودي به مجتمع تا هنگام خروج با اين وضعيت حضور يافته و بنا بر اخبار دريافتي حتي چند تن از اين افراد به وسيله آمبولانس از محل خارج مي شوند که به احتمال زیاد بر اثر مصرف زیاد از حد مشروبات الکلی بوده است.
مجتمع تفريحي دشت بهشت تهران، غروب جمعه و در سالروز شهادت امام سجاد (ع) ميزبان يك پارتي شبانه با حضور تعدادي از پسران و دختران نيمه عريان بود!

به گزارش «تابناک»، در شب سال نو میلادی در کنار برگزاری مراسم جشن کریسمس در باشگاه آرارات توسط همشهریان ارامنه که در چارچوب قانون و بر اساس حق طبیعی آنها انجام شد، متاسفانه در 14 نقطه تهران عده ای از دختران و پسران مسلمان! اقدام به برگزاری پارتی های مختلط کردند.

بر اساس این گزارش، در يكي از این مراسم ها كه جمعه شب در محل مجتمع تفريحي دشت بهشت در منطقه اوين و با حضور صدها تن از دختران و پسران به اصطلاح مسلمان برگزار شده بود، حضار با ظاهري نامناسب و هنجارشكن اقدام به پرپايي جشن و پايكوبي كردند.

http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1389/10/12/79592_726.jpg

در اين مهمانی كه از ساعت 21 الي 2 بامداد به طول انجامید، زنان و دختران با پوشش زننده و نيمه عريان از محل ورودي به مجتمع تا هنگام خروج با اين وضعيت حضور يافته و بنا بر اخبار دريافتي حتي چند تن از اين افراد به وسيله آمبولانس از محل خارج مي شوند که به احتمال زیاد بر اثر مصرف زیاد از حد مشروبات الکلی بوده است.

http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1389/10/12/79593_358.jpg


بر این اساس لازم است دستگاه های مسئول با پیگیری های لازم جلوی چنین اقدامات خلاف شئونات اسلامی را گرفته و حداقل در شب های عزای اهل بیت علیهم السلام کنترل بیشتری داشته باشند.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۵, ۰۳:۱۲ بعد از ظهر
خواب نجات‌بخش براي مرد اعدامي

چند شب قبل پدرم را در خواب ديدم كه از من خواست از قصاص قاتلش گذشت كنم تا روحش شاد و آرام باشد. بنابراين خواسته پدرم را اجرا مي‌كنم.
ایران: دختر 11 ساله كه خواستار قصاص عامل قتل پدرش بود به خاطر يك خواب از مجازات مرد جنايتكار منصرف شد.
طبق اوراق پرونده، 12 شهريور 87 يك كارگاه صابون‌سازي در حوالي اسلامشهر طعمه حريق شد و يكي از صاحبان كارگاه پس از چند روز بر اثر سوختگي شديد جان سپرد. پس از اين حادثه شريك قرباني حادثه به اتهام قتل عمد تحت تعقيب قرار گرفت و سرانجام در يكي از بيمارستان‌هاي تهران بازداشت شد.
وي در بازجويي‌ها با اظهار پشيماني درباره انگيزه‌اش گفت: مقتول دوست صميمي و شريكم بود. آن روز تحت تأثير مصرف مواد مخدر ناخواسته مرتكب چنين خطايي شدم چرا كه بر اثر توهم بارها از حالت عادي خارج شده و همسر و فرزندانم را نيز كتك زده بودم.
روز حادثه نيز وقتي وارد كارگاه شدم به خاطر توهم شديد با بنزين كارگاه را آتش زدم. بعد هم در را قفل كردم تا شريكم نتواند خودش را نجات دهد. حالا هم بشدت پشيمانم!
مادر مقتول در جلسه محاكمه به قضات دادگاه گفت: پسرم در لحظه‌هاي آخر عمرش از من خواست قاتلش را ببخشم به همين خاطر از قصاص مي‌گذرم.
اما در ادامه جلسه دختر نوجوان «رضا» كه تا روز محاكمه فقط خواستار قصاص قاتل پدرش بود ضمن اشاره به سختي‌هاي زندگي پس از مرگ پدر گفت: چند شب قبل پدرم را در خواب ديدم كه از من خواست از قصاص قاتلش گذشت كنم تا روحش شاد و آرام باشد. بنابراين خواسته پدرم را اجرا مي‌كنم.
هيأت قضايي شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران نيز به اتفاق آرا «داود» - متهم – را به خاطر جنبه عمومي جرم و آتش زدن كارگاه به 15 سال زندان محكوم كردند.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۵, ۰۳:۱۹ بعد از ظهر
ردپاي مرد ناشناس در قتل پسربچه


«هنگامي‌كه پسرك به خانه بازمي‌گشت هوا تاريك و كوچه هم خلوت بود، بنابر این از مرد جواني كه مقابل مغازه ايستاده بود و نوشيدني مي‌خورد خواستم پسرك را تا انتهاي كوچه بدرقه كند كه قبول كرد. اما بعد از آن از مرد جوان خبري نشد.»
ایران: زن جوان وقتي پسر كوچولويش را براي خريد راهي مغازه مي‌كرد نمي‌دانست چه سرنوشت شومي در انتظارش است.
حدود ساعت 9 شب سه‌شنبه 7 دي مأموران كلانتري 115 رازي در تماس تلفنی مادری ، از ناپديد شدن پسر 5 ساله‌اي به نام «مازيار» باخبر شده و براي بررسي موضوع راهي خيابان مختاري شدند.
مادر پسركوچولو با نگراني به مأموران گفت: نيم ساعت قبل پسرم را براي خريد به مغازه سركوچه فرستادم که وقتي برنگشت با نگراني به كوچه آمدم ولي اثري از پسرم نديدم.
مأموران سرگرم بازرسي خانه بودند كه در جريان جست‌وجوها پيكر بي‌جان مازيار را در انباري خانه يافتند.
بدين‌ترتيب قاضي شاهنگيان – بازپرس كشيك ويژه قتل – و تيم ويژه جنايي با حضور در محل حادثه به تحقيق در اين‌باره پرداختند.
مرد مغازه‌دار گفت: «هنگامي‌كه پسرك به خانه بازمي‌گشت هوا تاريك و كوچه هم خلوت بود، بنابر این از مرد جواني كه مقابل مغازه ايستاده بود و نوشيدني مي‌خورد خواستم پسرك را تا انتهاي كوچه بدرقه كند كه قبول كرد. اما بعد از آن از مرد جوان خبري نشد.»
يكي از ساكنان ساختمان نيز به كارآگاهان گفت: «حدود ساعت هشت و نيم به پاركينگ رفتم تا با موتورم از خانه خارج شوم كه مرد جواني را جلوي در پاركينگ ديدم. اما از پسربچه خبري نبود».
بدين‌ترتيب با انتقال جسد به پزشكي قانوني تجسس‌هاي ويژه براي كشف علت معماي جنايت آغاز شد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۵, ۰۳:۲۱ بعد از ظهر
نجات دختر جوان از باغ متروكه كفتارها


در بازرسي اتاقك، سه دستگاه تلفن همراه، قمه و اسپري اشك‌آور كشف شد. دختر جوان در نخستين تحقيقات گفت: «فرزاد» 48 ساعت مرا در اتاق تاريك و سرد زنداني كرده بود و در اين مدت بارها مرا مورد آزار و اذيت قرار داد. چند بار هم بشدت كتكم زد.
ایران: اعضاي شبكه شرارت كه دختر جواني را با خودروي «ماكسيما»ي سرقتي، ربوده و او را در باغ متروكه‌اي مورد آزار و اذيت قرار داده بودند، در عمليات ويژه كارآگاهان پليس كردستان دستگير شدند.
رسيدگي به اين پرونده از 24 آذرهمزمان با شكايت راننده خودروي «ماكسيما»ي سرقتي در دستور كار پليس قرار گرفت. همزمان با شروع تحقيقات، مأموران از ربوده شدن دختر جواني به دست سه پسر شرور باخبر شدند.
كارآگاهان با اطلاع از اينكه متهمان سوار بر «ماكسيما»ي سرقتي به سوي شهرستان «قروه» گريخته‌اند، تمام مسير را تحت نظر قرار داده و ساعتي بعد خودروي مورد نظر را در حاشيه شهر يافتند، اما از تبهكاران ردي نبود.
از سوي ديگر تيم ويژه پليس با كمك شاهدان حادثه و بررسي آلبوم مجرمان حرفه‌اي، هويت سه مرد شرور سابقه‌دار را شناسايي كردند.
سرهنگ «علي احمدي تبار» - رئيس پليس آگاهي استان كردستان - در اين‌باره گفت: با شناسايي هويت آدم‌ربايان، روند رسيدگي به پرونده وارد مرحله تازه‌اي شد و كارآگاهان با كمك اطلاعات مردمي متوجه شدند «فرزاد» - سركرده 26 ساله باند - باغي متروكه در اطراف سنندج دارد. با كشف اين سرنخ، تيمي از مأموران راهي باغ مورد نظر شدند، اما از تبهكاران اثري نبود.
كارآگاهان در ادامه تجسس‌ها، پيكر نيمه‌جان دختر جوان را در اتاقكي پيدا كردند.در بازرسي اتاقك، سه دستگاه تلفن همراه، قمه و اسپري اشك‌آور كشف شد. دختر جوان در نخستين تحقيقات گفت: «فرزاد» 48 ساعت مرا در اتاق تاريك و سرد زنداني كرده بود و در اين مدت بارها مرا مورد آزار و اذيت قرار داد. چند بار هم بشدت كتكم زد.
سرانجام تيم پليس پس از چند روز عمليات ويژه تعقيب و مراقبت نامحسوس سردسته باند را در عمليات غافلگيرانه‌اي به دام انداختند.
سرهنگ «احمدي‌تبار» خاطرنشان كرد: «فرزاد» و دو همدستش پس از دستگيري در بازجويي‌ها به چند فقره زورگيري و آزار و اذيت دختر جوان اعتراف كردند كه تحقيقات تخصصي از آنها ادامه دارد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۵, ۰۳:۲۸ بعد از ظهر
قتل فجیع دختر هفت ساله توسط نوجوان 17 ساله




ماموران انتظامي که در حضور مقام قضايي و با راهنمايي وي، تحقيقات خود را ادامه مي دادند با توجه به شکل رها شدن جسد در محل دريافتند که دختر ياد شده مورد آزار و اذيت نيز قرار گرفته است که اين موضوع را پزشک قانوني هم تاييد کرد.

خراسان: نوجوان ۱۷ ساله اي که دختر ۷ ساله اي را در راه مدرسه ربوده و او را به طرز فجيعي کشته بود، پس از معرفي خود به ماموران انتظامي، پرده از راز اين جنايت برداشت.

صبح بيست و سوم آذرماه گذشته شهروندان در تماس با مرکز فوريت هاي پليسي ۱۱۰ از وجود جسد دختري در داخل زمين هاي کشاورزي حاشيه جاده مشهد - کلات خبر دادند.

در پي دريافت اين خبر، بلافاصله ماموران کلانتري خلق آباد مشهد براي بررسي موضوع به محل اعلام شده واقع در پشت پمپ بنزين عزيمت کردند. آنان با مشاهده جسد خون آلود داخل يک گودال در نزديکي روستاي حاشيه جاده، مراتب را به قاضي علي اکبر صفائيان (قاضي ويژه قتل عمد) اطلاع دادند.

با حضور مقام قضايي و تيم تشخيص هويت و کارآگاهان پليس آگاهي در محل کشف جسد، بررسي هاي قضايي در اين باره آغاز شد.

جسد خون آلود مربوط به دختر ۷ ساله اي بود که با وارد آمدن ضرباتي با جسم سخت کشته شده بود. با توجه به اين که احتمال مي رفت مقتول از اهالي روستا باشد، تحقيقات ماموران براي شناسايي هويت مقتول آغاز شد تا اين که دقايقي بعد خانواده مقتول شناسايي شدند.

بررسي ها در اين باره بيانگر آن بود که دختر ۷ ساله در بازگشت از مدرسه ربوده شده و به قتل رسيده است. همچنين وجود آجر خون آلود در محل نيز نشان داد که مقتول با وارد آمدن ضرباتي با آجر به سرش کشته شده است.

ماموران انتظامي که در حضور مقام قضايي و با راهنمايي وي، تحقيقات خود را ادامه مي دادند با توجه به شکل رها شدن جسد در محل دريافتند که دختر ياد شده مورد آزار و اذيت نيز قرار گرفته است که اين موضوع را پزشک قانوني هم تاييد کرد.

اين گزارش حاکي است، با جمع آوري دلايل و همچنين اثربرداري از محل کشف جسد، پليس سرنخ هايي را کشف کرد که با انتقال جسد به پزشکي قانوني، پي گيري سرنخ هاي موجود در دستور کار ماموران انتظامي قرار گرفت.

با توجه به اهميت موضوع، قاضي شعبه ۸۰۸ دادسراي عمومي و انقلاب مشهد دستورهاي ويژه اي را براي شناسايي و دستگيري عامل يا عاملان اين جنايت صادر کرد و بررسي هاي گسترده پليسي از سوي ماموران کلانتري خلق آباد و همچنين کارآگاهان پليس آگاهي در اين باره آغاز شد.ماموران انتظامي کلانتري خلق آباد در ابتداي آغاز تحقيقات چند مظنون را دستگير کردند اما به دليل نبود مدارک کافي براي اثبات اتهام، آن ها آزاد شدند؛ گرچه يکي از اين افراد که ظن ماموران را برانگيخته بود همچنان تحت نظر قرار داشت تا مدارک کافي در اين رابطه جمع آوري شود.

در حالي که بررسي هاي پليسي به دستور مقام قضايي درباره اين جنايت همچنان ادامه داشت، ساعت ۲ بعدازظهر روز يکشنبه گذشته نوجوان ۱۷ ساله اي که به عنوان يکي از مظنونان پرونده تحت تعقيب بود، به پاسگاه انتظامي باغستان در شهرستان فردوس رفت و گفت: چند وقت قبل در نزديکي يکي از روستاهاي مشهد، دختر کوچکي را هل دادم که او به زمين خورد و مرد!!

نوجوان ۱۷ ساله که دچار عذاب وجدان شديدي شده بود، به تشريح ماجرا پرداخت و گفت: از آن روز فراري بودم تا اين که امروز به دليل عذاب وجدان به پاسگاه آمدم.بنابر اين گزارش، در پي اظهارات اين نوجوان، ماموران انتظامي فردوس بلافاصله با پليس آگاهي خراسان رضوي تماس گرفتند و موضوع را اطلاع دادند. با تاييد اظهارات نوجوان و اين که او مرتکب قتل عمدي شده است متهم به قتل به مشهد منتقل و در شعبه جنايي پليس آگاهي تحت بازجويي قرار گرفت.

وي ضمن اعتراف صريح به ارتکاب قتل گفت: آن روز او از مدرسه مي آمد که من او را به زور به دنبال خودم کشيدم و داخل چاله اي که در همان نزديکي بود، انداختم. وي همچنين ضمن اعتراف به اعمال خلاف منافي عفت، درباره چگونگي قتل دختر ۷ ساله به کارآگاهان گفت: من ترسيده بودم، به همين دليل ابتدا او را با شيشه زدم و پس از آن با آجر و موزائيک او را به قتل رساندم و فرار کردم.

اين گزارش حاکي است، در پي اعتراف هاي اين نوجوان، مقام قضايي براي وي دستور بازداشت موقت صادر کرد و او را براي انجام تحقيقات بيشتر در اختيار کارآگاهان آگاهي قرار داد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۷, ۰۲:۳۱ بعد از ظهر
سرقت اموال شوهر، 2 روز پس از ازدواج


در دومين روز زندگي مشتركمان، من و فرزندم از خانه بيرون رفتيم و وقتي برگشتيم، متوجه شدم اثاثيه خانه به هم ريخته و 5‌/‌1 ميليون تومان پول، 2 گوشي تلفن همراه، مدارك هويتي من و فرزندم، دفترچه‌ حساب‌هاي بانكي‌ام و 3 فقره چك ميليوني به سرقت رفته و همسرم و فرزندش نيز در خانه حضور ندارند.
جام جم: زن جواني که در دومين روز ازدواج با مردي ميانسال، پول و اموال او را سرقت کرده است، تحت تعقيب پليس شهرستان شهريار قرار گرفت.
مردي با حضور در شعبه چهارم دادياري دادسراي عمومي و انقلاب شهريار از همسرش به اتهام سرقت اموالش شکايت کرد.
شاکي به داديار مسلمي گفت: چندي پيش همسرم فوت کرد و من و فرزندم با هم زندگي مي‌کرديم تا اين که اوايل دي ماه امسال در يکي از بوستان‌ها با زني جوان آشنا شدم.
شاکي يادآور شد: وقتي پي بردم اين زن از شوهرش جدا شده و همراه فرزندش زندگي مي‌کند، تصميم گرفتم چند بار ديگر با او ملاقات کنم و در صورت توافق با يکديگر ازدواج کنيم. شاکي اضافه کرد: پس از اين ملاقات‌ها، زن جوان به عقد موقت من درآمد و به اين ترتيب با اجاره خانه‌اي از 2 روز پيش زندگي مشتركمان را آغاز كرديم.
فرار همسر بعد از سرقت
شاكي تصريح كرد: در دومين روز زندگي مشتركمان، من و فرزندم از خانه بيرون رفتيم و وقتي برگشتيم، متوجه شدم اثاثيه خانه به هم ريخته و 5‌/‌1 ميليون تومان پول، 2 گوشي تلفن همراه، مدارك هويتي من و فرزندم، دفترچه‌ حساب‌هاي بانكي‌ام و 3 فقره چك ميليوني به سرقت رفته و همسرم و فرزندش نيز در خانه حضور ندارند. شاكي ادامه داد، با شماره تلفن همراه همسرم تماس گرفتم كه او گفت اموال مرا سرقت كرده است و اگر از او شكايت كنم فرزندم را خواهد كشت و بعد تلفن همراهش را خاموش كرد.
در پي اظهارات اين مرد، پرونده‌اي تشكيل و تحقيقات پليسي آغاز شد. ماموران پس از چهره‌نگاري رايانه‌اي از زن متهم به سرقت، جستجو براي يافتن وي را آغاز كردند.
ردپاي زن شياد در سرقت‌هاي متعدد
در ادامه تحقيقات، ماموران اطلاع يافتند شكايت‌هاي مشابه ديگري هم در كلانتري‌هاي شهريار در حال بررسي است كه در اين پرونده‌ها نيز شاكيان در دام يك زن گرفتار شده‌اند و تصاوير رايانه‌اي به دست آمده از وي با هم مطابقت دارد. با به دست آمدن اين اطلاعات، ماموران كه احتمال مي‌دهند زن شياد و همدستانش يك گروه سرقت از منازل را تشكيل داده‌اند، جستجو براي يافتن آنها را آغاز كردند.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۷, ۰۲:۳۲ بعد از ظهر
مرگ سه نفر پس‌از تزريق آمپول پني‌سيلين!

15 تا 30 دقيقه بعد از تزريق اين داروها و مراجعه به منزل، علائمي چون رنگ‌پريدگي، تعريق زياد و تب و لرز در فرزندم مشاهده شد كه به مادرش گفتم، آمپول‌هاي تزريق شده به او نساخته است و زماني كه خواستيم دوباره به درمانگاه مراجعه كنيم، متوجه شديم كه فرزندم نمي‌تواند بر اثر كبودي كف پاهايش راه برود...
تهران امروز: طي روزهاي اخير، سه نفر از شهروندان ساكن ياسوج، مركز استان كهگيلويه و بويراحمد، كه گفته مي‌شود به سرماخوردگي دچار شده بودند، بعد از تزريق آمپول «پني‌سيلين» جان خود را از دست داده‌اند. به گزارش ايسنا يكي از جان‌باختگان، جواني 18ساله به‌ نام «مجيد شاكري»، داراي مدرك ديپلم بوده كه به علت سرماخوردگي به پزشك مراجعه كرده و گفته مي‌شود بعد از تزريق پني‌سيلين جان خود را از دست داده است.
جوان ديگر «سيدرضا حسيني»، داراي مدرك كارشناسي‌ارشد صنايع و از مدرسان دانشگاه‌هاي استان بود كه پدر وي نيز از پزشكان متخصص استان است كه گفته مي‌شود چند ساعت بعد از تزريق پني‌سيلين، جان خود را از دست داد و فرد سوم نيز كه تاكنون هويت آن براي ايسنا مشخص نشده، بعد از سرماخوردگي، پني‌سيلين تزريق كرده و جان خود را از دست داده است.
«الياس شاكري»، پدر مرحوم «مجيد شاكري»، در خصوص فوت فرزندش، گفت: فرزندم بر اثر سرماخوردگي خفيفي كه داشت حدود ساعت 19 شب تاسوعا به همراه مادر و برادرش به درمانگاه «پارسيان» مراجعه كردند كه دكتر اين درمانگاه چهار آمپول و يك سرم براي وي تجويز كرد و اين داروها نيز تزريق شد.
وي افزود: 15 تا 30 دقيقه بعد از تزريق اين داروها و مراجعه به منزل، علائمي چون رنگ‌پريدگي، تعريق زياد و تب و لرز در فرزندم مشاهده شد كه به مادرش گفتم، آمپول‌هاي تزريق شده به او نساخته است و زماني كه خواستيم دوباره به درمانگاه مراجعه كنيم، متوجه شديم كه فرزندم نمي‌تواند بر اثر كبودي كف پاهايش راه برود كه با 115 تماس گرفتيم و او را به درمانگاه برديم و دكتر و كادر درمانگاه، وقتي او را مشاهده كردند، دست و پاي خود را گم كردند و از او آزمايش و عكس گرفتند اما گفتند كه علت اين علائم تشخيص داده نشد. وي اظهار كرد: بعد از تماس، چند پزشك پيش فرزندم آمدند و گفتند كه علت بروز علائم گفته شده، بر اثر تزريق آمپول بوده است.
شاكري گفت: به دليل شرايط روحي و انجام مراسم درگذشت فرزندم، هنوز شكايتي نكرده‌ام اما مداركي را جمع‌آوري كرده و تصميم دارم كه علت مرگ فرزندم را از طريق مراجع قانوني پيگيري كنم.
در عين حال، دكتر «حسام‌الدين نبوي‌زاده»، رئيس دانشگاه علوم پزشكي ياسوج، با تاييد خبر فوت سه نفر از شهروندان ياسوجي، اين مطلب را كه «مرگ اين افراد همگي بعد از تزريق پني‌سيلين رخ داده است»، تكذيب كرد و گفت: تنها مرگ يك نفر از اين افراد مشكوك است كه شايد ناشي از تزريق پني‌سيلين بوده باشد كه ما در حال بررسي اين موضوع هستيم.
وي افزود: همه داروهايي كه در داروخانه‌هاي استان توزيع مي‌شوند، از شركت‌هاي معتبر پخش دارويي مورد تاييد وزارت بهداشت هستند و هيچ‌گونه داروي قاچاق و غيرمجازي در داروخانه‌هاي ما وجود ندارد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۷, ۰۲:۳۳ بعد از ظهر
اعترافات سرايدار خائن


برنامه‌اي براي اين سرقت نداشتم و تنها پس از روبه‌رو شدن با اين پول و سوار شدن بر آن خودرو وسوسه شده و تصميم به سرقت گرفتم. پس از فرار هم به شمال كشور رفتيم و خانه‌اي را در آنجا اجاره كرده و مشغول خرج كردن پول‌ها بوديم كه پليس ما را پيدا كرده و عيش‌مان را منقص كرد.
تهران امروز: سرايدار خائني كه سال گذشته سرقت كلاني از صاحبكار خود كرده بود در ويلايي در شمال كشور بازداشت شد.
اسفند گذشته مرد ثروتمندي به كلانتري 125 يوسف‌آباد رفته و با حالتي مضطرب به ماموران گفت: سرايدارم اتومبيل گرانقيمت و يك چك 20 ميليون توماني را از من دزديده است.
اين مرد ادامه داد: حدود پنج ماه پيش مصطفي و نرگس كه زن وشوهر بودند را استخدام كردم. نرگس مسئول رفت‌وروب و انجام كارهاي منزل بود و امور اداري و بانكي خود را هم به مصطفي سپرده بودم. بعد از مدتي وقتي ديدم از پس وظايف محوله خود به خوبي برمي آيند و سر وقت و به موقع كارهاي خود را انجام مي‌دهند اطمينان كرده و كارهاي حساس خود را به آنها واگذار كردم.
كارنقد كردن چك‌هاي خود را به مصطفي مي‌سپردم و حتي سوئيچ اتومبيل لوكس خود را دست او داده و وي با اين اتومبيل بعضي كارهايم را انجام مي‌داد.تا اينكه يك روز چكي 20 ميليون توماني را به او داده و خواستم آنرا به بانك ببرد و نقد كند و خودم هم براي انجام كاري بيرون رفتم. ولي ساعتي بعد كه برگشتم ديدم خبري از او نيست.
مصطفي ديگر به تلفن من هم پاسخ نمي‌داد و تماس با نرگس همسر وي هم فايده‌اي نكرد. با اين اظهارات به دستور هاشميان داديار شعبه اول دادسراي ناحيه 27 پرونده جهت رسيدگي تخصصي در اختيار افسران پايگاه سوم پليس آگاهي گذاشته شد. با سپردن تصوير متهمان به پليس سراسري، مرداد ماه سال‌جاري ماموران اداره آگاهي ساري با همكاران خود در تهران تماس گرفته و از دستگيري اين زوج خلافكار خبردادند.
اين افراد به داسراي ناحيه 27 سپرده شده و در مواجهه با صاحبكار خود راهي جز اقرار به واقعيت پيش پاي خود نديدند. به اين ترتيب براي هر دو متهم قرار مجرميت صادر و كيفرخواست آنها به دادگاه عمومي ارسال شد.
مصطفي در اين جلسه خطاب به قاضي گفت: برنامه‌اي براي اين سرقت نداشتم و تنها پس از روبه‌رو شدن با اين پول و سوار شدن بر آن خودرو وسوسه شده و تصميم به سرقت گرفتم. پس از فرار هم به شمال كشور رفتيم و خانه‌اي را در آنجا اجاره كرده و مشغول خرج كردن پول‌ها بوديم كه پليس ما را پيدا كرده و عيش‌مان را منقص كرد. قاضي دادگاه هم هر دو متهم را مجرم شناخته و آنها را محكوم به حبس و بازگرداندن اموال سرقتي به صاحبش كرد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۷, ۰۲:۳۵ بعد از ظهر
اسیدپاشی هولناک، شرط ازدواج با دختر توطئه‌گر

این دختر چون دیده بود وضع مالی مناسبی دارم، سعی کرد راهی برای ازدواج با من پیدا کند وقتی کلا کنارش گذاشتم و خواستم دیگر با من رابطه‌ای نداشته باشد، تهدیدات تلفنی و پیامکی‌اش شروع شد، حتی یک‌بار من را با بهانه‌هایی به شهر‌ری کشاند كه عده‌ای به تحریک او می‌‌خواستند من را به کتک بزنند که فرار کردم و تصورم این است که اسیدپاشی هم زیر سر اکرم است.
وطن امروز: راز اسیدپاشی هولناک به صورت پسر جوان در پایتخت با اعترافات تکان‌دهنده دختر دانشجو فاش شد.
شرط این دختر برای اینکه علاقه پسری را بپذیرد انتقام‌گیری از رقیب قدیمی بود. از 17 شهریورماه سال جاری وقتی جوان موتورسواری با پاشیدن اسید به چهره پسری در خیابان آمل حوالی سه‌راه طالقانی تراژدی تلخی را رقم زد، ردیابی‌های ویژه در دستور کار تیمی از اداره 16 پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
مسعود 22 ساله که نیمی از صورتش با اسید سوخته است در طرح شکایتی به بازپرس عموزادی از شعبه 11 دادسرای امور جنایی تهران گفت: من در پیاده‌رو بودم که پسری به اسم صدایم کرد. هنوز کاملا به سمت وی برنگشته بودم که مایعی روی صورتم ریخت که احساس سوزش شدیدی کردم. همزمان با فریادهای دردناک من بود که آن 2 موتورسوار فرار کردند، حاضر بودم با ضربات چاقو کشته شوم اما به این روز نیفتم و چهره‌ام سالم بماند.
وقتی با دستور بازپرس جنایی، قربانی توطئه اسیدپاشی در برابر کارآگاهان قرار گرفت، پرده از راز تهدیدهای یک دختر آشنا برداشت. مسعود گفت: مدتی پیش وقتی به بیمارستان رفتم در آنجا با دختری آشنا شدم، وی که اکرم نام دارد خودش را مدیر شرکتی خصوصی معرفی کرد، رابطه خوبی میان ما بود تا جایی که احساس کردم می‌توانیم با هم ازدواج کنیم.
وی افزود: می‌دانستم دانشجوی ترم آخر کارشناسی حقوق است و رفتار فریبنده‌ای داشت، می‌گفت خانه‌شان در خیابان گیشاست اما رفتارش مرموز بود تا اینکه شک من را برانگیخت و تحقیق کردم و پی به داستانسرایی‌هایش بردم.
این دختر چون دیده بود وضع مالی مناسبی دارم، سعی کرد راهی برای ازدواج با من پیدا کند وقتی کلا کنارش گذاشتم و خواستم دیگر با من رابطه‌ای نداشته باشد، تهدیدات تلفنی و پیامکی‌اش شروع شد، حتی یک‌بار من را با بهانه‌هایی به شهر‌ری کشاند كه عده‌ای به تحریک او می‌‌خواستند من را به کتک بزنند که فرار کردم و تصورم این است که اسیدپاشی هم زیر سر اکرم است.
با این ادعا‌ها، کارآگاهان به ردیابی اکرم پرداخته و این دختر دانشجو وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، ادعا کرد هیچ دخالتی در اسید‌پاشی به مسعود نداشته است اما وقتی دید همه راز‌هایش فاش شده است لب به اعتراف باز کرد و گفت: وقتی دیدم مسعود نمی‌خواهد با من ازدواج کند، کینه به دل گرفتم، همزمان پسری به نام محمد که در اسلامشهر زندگی می‌کند به من ابراز علاقه کرد، فرصت مناسبی بود، برای محمد شرط گذاشتم در صورتی به علاقه‌اش جواب مثبت می‌دهم که انتقام مرا از مسعود بگیرد و او پذیرفت. تا اینکه تصمیم گرفتیم اسید‌پاشی کنیم، من به همراه محمد به تهران آمدم و مسعود را به وی نشان دادم. روز اسید‌پاشی نیز محمد دست به کار شد و بعد در تماس تلفنی گفت که کار را تمام کرده است.
با اعترافات دختر توطئه‌گر، کارآگاهان به شناسایی عامل اسید‌پاشی پرداخته و محمد عصر یکشنبه 12 دی‌ماه سال‌جاری به دام افتاد. این مرد بی‌رحم در بازجویی‌ها وقتی خود را در برابر اکرم دید، گفت: من اغفال شدم و فریب خوردم، از همان روز پشیمان شدم اما کاملا تحت سلطه اکرم بودم، شرط گذاشته بود و من پذیرفته بودم.
وی وقتی صبح دیروز در برابر بازپرس عموزادی ایستاد، گفت: من در آن روز تنها بودم و با خریدن اسید از مصالح‌فروشی به محل تردد مسعود رفتم. روی موتور ایستاده بودم و وحشت داشتم تا اینکه وی را دیدم، به اسم صدایش کردم هنوز کاملا برنگشته بود که اسید را پاشیدم و فرار کردم.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۷, ۰۲:۳۶ بعد از ظهر
زايمان در بيمارستان، راز جرم سياه را فاش كرد

روز بعد از زايمان بي‌آن‌كه پدر نوزاد در بيمارستان حضور يابد و برگه گواهي تولد را امضا كند، مادربزرگ نوزاد با اصرار قصد مرخص كردن زودهنگام دختر و نوه‌اش را دارد.
جام‌جم: مردي كه دختري جوان را ربوده و با انتقال به باغ متروكه چند روز مورد آزار و اذيت قرار داده بود، تحت تعقيب پليس تهران قرار گرفت.
چند روز پيش يكي از مسوولان بيمارستاني در غرب تهران با مركز فوريت‌هاي پليسي 110 تماس گرفت و گفت: در بررسي مدارك هويتي زني كه براي زايمان به اين بيمارستان مراجعه كرده، معلوم شد، نام همسر وي در شناسنامه‌اش ثبت نشده است و به اين زن ظنين شدم.
دقايقي بعد از اين تماس، ماموران انتظامي با حضور در بيمارستان به تحقيق از پرستاران و مسوولان بخش زنان و زايمان بيمارستان پرداختند كه مشخص شد روز بعد از زايمان بي‌آن‌كه پدر نوزاد در بيمارستان حضور يابد و برگه گواهي تولد را امضا كند، مادربزرگ نوزاد با اصرار قصد مرخص كردن زودهنگام دختر و نوه‌اش را دارد. به اين ترتيب ماموران انتظامي براي مشخص شدن مساله، زن جوان و مادرش را به كلانتري منتقل كردند. آنها در بازجويي‌هاي پليسي مدعي شدند پدر نوزاد در سفر است و در ادامه از ارائه مدارك هويتي پدر كودك خودداري كردند، تا اين‌كه زن جوان حادثه‌اي را كه ماه‌ها پيش برايش اتفاق افتاده بود، بازگو كرد.
زن جوان در اظهاراتش به پليس گفت: خانه‌ام در يكي از محله‌هاي شهرستان اسلامشهر است. 9 ماه پيش مردي با زور و تهديد چاقو مرا ربود و با انتقال به باغ متروكه‌اي مورد آزار و اذيت قرار داد.
زن جوان يادآور شد: مرد شرور پس از چند روز مرا مقابل يك ساختمان نيمه‌كاره رها كرد و متواري شد. وي اضافه كرد: آن روز به كمك يك زن رهگذر نجات يافتم و خانواده‌ام نيز از مرد شرور شكايت كردند ولي بي‌نتيجه بود. زن جوان افزود: چند بار خواستم نوزادم را سقط كنم اما موفق نشدم. هنگام زايمان نيز از اسلامشهر به تهران آمديم تا پس از زايمان، كودك را به بهزيستي تحويل دهيم يا در محله‌اي رها كنيم. با ثبت اظهارات وي، مادرش نيز گفته‌هايش را تاييد كرد.
بنابراين گزارش، پرونده‌اي در وقت كشيك دادسراي ناحيه 5 تهران در اين ارتباط تشكيل و براي رسيدگي به دادگاه كيفري استان تهران ارسال شد. تحقيقات تكميلي ادامه دارد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۹, ۰۱:۴۸ بعد از ظهر
قتل به دليل تاريخ تولد!

آن روز من داخل آرايشگاه يکي از دوستانم نشسته بودم و در بيرون چاي صلواتي مي دادند وقتي من براي گرفتن چاي رفتم، مهران(مقتول) گفت: متولدان ?? به پايين حق گرفتن چاي را ندارند! من به اين سخن او بي اعتنايي کردم اما دوباره وقتي براي گرفتن چاي رفتم، او گفت: متولد چه سالي هستي؟
خراسان: صبح روز پنج شنبه گذشته جواني که در نزاع دسته جمعي جوان ديگري را کشته بود، به بازسازي صحنه جنايت در حضور قاضي صفائيان و کارآگاهان شعبه جنايي آگاهي خراسان رضوي پرداخت.

کارآگاه حسن نژاد (افسر پرونده) در آغاز بازسازي صحنه جرم و در تشريح ماجرا گفت: غروب روز چهارشنبه هفدهم آذرماه چند تن از جوانان يک محل در خيابان حر ?? در شهرک شهيد رجايي مشهد پس از يک مشاجره لفظي با يکديگر درگير شدند که در اين ميان جواد(متهم به قتل) که ?? سال دارد، جوان ديگري را با وارد آوردن يک ضربه چاقو به پهلويش به قتل رساند که ? روز بعد از حادثه ? متهم اين پرونده با همکاري اعضاي خانواده شان خود را به کلانتري شهيد رجايي معرفي کردند.

جواد متهم رديف اول اين پرونده نيز در تشريح حادثه به مقام قضايي گفت: آن روز من داخل آرايشگاه يکي از دوستانم نشسته بودم و در بيرون چاي صلواتي مي دادند وقتي من براي گرفتن چاي رفتم، مهران(مقتول) گفت: متولدان ?? به پايين حق گرفتن چاي را ندارند! من به اين سخن او بي اعتنايي کردم اما دوباره وقتي براي گرفتن چاي رفتم، او گفت: متولد چه سالي هستي؟ گفتم: به تو ربطي ندارد! که همين موضوع باعث درگيري شد و برادر مهران با سر ضربه اي به زير چشمم زد. سپس مهران از مغازه خواربارفروشي (سوپر) يک شيشه نوشابه برداشت و با آن به سمت ما حمله کرد.من که ديدم دست خالي هستم به سمت موتورسيکلت رفتم تا چاقويي را که قبلا پنهان کرده بودم بيرون بياورم اما چاقو نبود به دوستم حسن گفتم چاقو نيست و او چاقويي را از جيب کاپشنش بيرون آورد و به من داد. من هم ضربه اي به پهلوي مهران زدم که او افتاد در اين لحظه وقتي ديدم دوستم حسن از برادر مهران کتک مي خورد، به طرف او رفتم و چند ضربه هم به برادر مهران زدم.

اين گزارش حاکي است: قاضي صفائيان پس از ثبت اظهارات متهم پايان بازسازي صحنه جنايت را اعلام کرد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۹, ۰۱:۵۰ بعد از ظهر
تجاوز به دختر ايراني 6 ساله در زيرزمين رستوران

مرد متجاوزي که دختربچه شش ساله را مورد آزار قرار داده، توسط پليس دستگير شد. متهم که کارگر يک رستوران در منطقه منيريه است، اتهام خود را رد کرد. اما تحقيقات نشان داد وي بعد از کشاندن دختر بچه شش ساله به زير زمين رستوران وي را مورد آزار قرار داده است.


دخترک که روز گذشته در برابر قاضي جعفري معاون دادسراي جنايي تهران قرار گرفته بود، گفت: من پيش مادرم روي صندلي نشسته بودم، وقتي مادرم حواسش نبود، مرد کارگر به من گفت همراهم بيا تا به تو شکلات بدهم. من هم همراهش رفتم. او مرا به زيرزمين برد و مورد آزار قرار داد. دخترک که سعي داشت از متهم هر چه بيشتر فاصله بگيرد، به قاضي جعفري گفت: من از اين کارگر به شدت مي ترسم.

قاضي جعفري در ادامه تحقيقات مادر دختربچه را مورد بازجويي قرار داد، وي گفت: حدود ?? نفر بوديم که براي صرف شام به رستوران رفتيم. همه ما گرم صحبت شديم، يکدفعه متوجه شدم که دخترم نيست، با شوهرم داشتيم دنبالش مي گشتيم که دخترم از پشت سالن بيرون آمد. زن جوان ادامه داد، متوجه شدم لباس هاي دخترم خوني است و به شدت مي لرزد. وقتي وي را در آغوش گرفتم و کمي آرامش کردم به من گفت از سوي کارگر رستوران مورد آزار قرار گرفته است.

به دستور قاضي جعفري دخترک به پزشکي قانوني فرستاده و جوان کارگر با قرار بازداشت روانه زندان شد.
niksalehi.com

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۹, ۰۱:۵۲ بعد از ظهر
جواب «نه» عروس، پاسخ فريبکاري داماد!

عاقد شروع به خواندن خطبه عقد کرده بود. وقتي براي سومين بار عاقد خطبه عقد را خواند، در يک لحظه مهتاب که بشدت عصبي شده بود، در برابر حيرت تمام ميهمانان به جاي آنکه پاسخ بله بدهد، با صداي بلندي گفت:نخير.
قدس: در ميان همهمه و شور و شوق ميهمانان وقتي که عروس جوان در برابر حيرت ميهمانان به جاي گفتن بله، پاسخ نه را هنگام جاري شدن خطبه عقد داد، قطره‌هاي درخشان اشک از پشت تور سفيد، پرده از يک فريبکاري برداشت.

دانشگاه که قبول شد، کاري هم در يک شرکت براي خودش دست و پا کرد تا هزينه‌هاي تحصيلش باري بر دوش پدر نباشد. براي پدر و مادرش که جز او 5 فرزند ديگر داشتند، تامين هزينه‌هاي زندگي دشوار بود. پدر اعتقاد داشت که دختر بايد زود شوهر کند، حتي قبل از اينکه بخواهد ديپلمش را بگيرد، پدر تصميم گرفته بود او را شوهر دهد ولي هر بار دخالت‌هاي مادرش مانع از ازدواج زودهنگام او شده بود.

ترم اول را تمام کرده بود. در تعطيلات ميان 2 ترم زماني که از محل کار به خانه برگشت در نهايت تعجب متوجه حضور مادربزرگ در خانه‌شان شد. ورود مادربزرگ به خانه آنها يعني اينکه حتما خبري شده بود.

لازم نبود مهتاب زياد منتظر شود. چون نيم ساعت بعد معلوم شد که قرار است فردا براي او خواستگار بيايد. مهتاب علاقه‌اي به ازدواج نداشت. سر کار رفته بود که درآمدي داشته باشد و ناچار به ازدواج نشود، ولي آنطور که او فکر مي‌کرد، نشد.

مادر و خواهران پسر، روز بعد به خواستگاري آمدند. همه چيز خيلي تند و سريع پيش رفت. پدرش معتقد بود که اين پسر چون در مغازه پدرش کار مي‌کند، از نظر مالي تامين مي‌شود و به همين علت زندگي مهتاب از نظر درآمد و شغل شوهرش براي هميشه بيمه شده است.

در اين مدت هر وقت که مهتاب خواسته بود با پسر جوان روبه‌رو شود، خانواده‌اش بهانه آورده بودند. مهتاب تنها عکسي از او ديده بود. ولي پسر جوان هر شب تلفني با او صحبت مي‌کرد. مهتاب چند بار از او خواسته بود که يکديگر را ملاقات کنند ولي حميد هر بار گفته بود که نمي‌تواند محل کارش را ترک کند.

يک ماه بعد از خواستگاري بود که خانواده‌ها سرگرم چيدن مقدمات ازدواج شدند. مادر و خواهران داماد،‌ همراه مهتاب براي خريد رفتند و زماني که مهتاب و مادرش سراغ حميد را گرفته بودند معذرت‌خواهي کرده بودند که حال مادربزرگ او بد شده و ناچار حميد که بزرگ‌ترين نوه پسري است، او را به بيمارستان برده است.

مهتاب از اينکه حميد به اين راحتي تحت‌تاثير اطرافيان قرار مي‌گرفت و از او چشم‌پوشي مي‌کرد، ناراحت بود. او تصميم گرفته بود که هرطور شده پس از ازدواج با حميد برخورد کند. بالاخره زمان عقد فرا رسيد. مهتاب به آرايشگاه رفت. عصر بود که داماد جوان به آرايشگاه رفت تا با عروس به محل برگزاري عقد بروند. مهتاب که از رفتارهاي حميد ناراحت بود، در اولين برخورد با او سعي کرد کاملا نسبت به او بي‌محلي کند. مهتاب در تمام مدتي که روي صندلي جلو نشسته بود، سکوت کرده بود. در عوض حميد دائم با او صحبت مي‌کرد و خوشحال بود.

مهتاب در ميان هلهله و شادماني اطرافيان روي صندلي و کنار سفره عقد نشست. در حالي که قرآن را باز کرده بود، از ميان آينه نگاهش به حميد افتاد. حميد دستکش در دست داشت. مهتاب براي لحظه‌اي به فکر فرو رفت. چه شده بود که حميد دستکش به دست داشت. با خودش فکر کرد شايد به خاطر سردي هوا او دستکش به دست کرده و فراموش کرده که آن را از دست‌هايش در بياورد. به همين علت خيلي آرام به او گفت:دستکش‌هايت را دربياور. زشت است جلوي ميهمانان دستکش به دست کرده‌اي. عکس‌هايمان هم زشت مي‌شود.

حميد با لبخند گفت:حواسم نبود. مگر شما حواس براي من مي‌گذاريد.

عروس و داماد لبخندي زدند. صداي هلهله و شادماني با ورود عاقد بلند شده بود. عروس جوان که چادر سفيدي را روي سرش انداخته بود، با ورود عاقد و سکوت ميهمانان براي خوشبختي‌ خودش دعا مي‌کرد. او از ته دل حميد و تمام بي‌توجهي‌هايي را که در اين مدت کرده بود، بخشيد و از خدا خواست تا او را در تمام لحظه‌هاي زندگي ياري کند.

عاقد شروع به خواندن خطبه عقد کرده بود. وقتي براي سومين بار عاقد خطبه عقد را خواند، در يک لحظه مهتاب که بشدت عصبي شده بود، در برابر حيرت تمام ميهمانان به جاي آنکه پاسخ بله بدهد، با صداي بلندي گفت:نخير.

عاقد با تعجب از ميهمانان خواست که ساکت باشند و بعد، از عروس علت پاسخ منفي‌اش را سوال کرد.

مهتاب که بشدت شوکه شده بود با صداي لرزان گفت: تازه متوجه شده‌ام که چرا اين آقا حتي هنگام خريد حلقه عروسي همراه ما نبود. الان زماني که ناچار شد دستکش از دست‌هايش بيرون آورد در يک لحظه متوجه نقصي شدم که در يکي از انگشتانش وجود دارد. اگر از اول حقيقت را به من گفته بود، با او ازدواج مي‌کردم. ولي چون متوسل به مکر و حيله شده و حاضر نبوده در اين مدت با صداقت با من برخورد کند، حاضر به زندگي با او نيستم. مردي که از روز اول با فريبکاري وارد ازدواج شود، هيچگاه با صداقت زندگي نخواهد کرد...

سکوت غمباري فضاي مجلس عقد را پر کرده بود. داماد که بشدت ناراحت و عصبي بود، در حالي که به خانواده‌اش بشدت اعتراض مي‌کرد، مجلس را ترک کرد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۹, ۰۱:۵۴ بعد از ظهر
اقدام عجيب خواهر عليه برادر!

2 ماه از دستگيري سيامک نگذشته بود که زن جواني وارد شعبه 9 بازپرسي شد و با در دست داشتن 2 کيف دستي، ادعا کرد خواهر سيامک است و وي اين کيف‌ها را در زيرزمين خانه‌اش پنهان کرده است. با بازرسي از کيف‌ها تيم تحقيق خود را در برابر اسناد و مدارک مالباختگان ديد و اين بار سيامک راهي براي ادعاي بي‌گناهي نداشت.
وطن امروز: اقدام خواهر يک دزد، موجب شد مهر سکوت برادرش شكسته شود و وي را در برابر 16 سرقت قرار دهد. اين زن همه کيف‌هاي سرقتي و لوازم پنهان شده در انبار خانه برادرش را نزد بازپرس پرونده برد.

9 ارديبهشت ماه سال‌جاري وقتي ماموران پايگاه پنجم آگاهي در جريان سرقت‌هاي زنجيره‌اي اشياي قيمتي از خانه و خودرو در سطح گسترده‌اي قرار گرفتند، دستگيري تبهکار حرفه‌اي را در دستور کار خود قرار دادند. با رديابي‌هاي اطلاعاتي و قراردادن آلبوم مجرمان در برابر مالباخته‌ها، پليس دزد حرفه‌اي را شناسايي کرد.

در حالي که 100 تن از مالباخته‌هاي اين مرد تبهکار به طرح شکايت پرداخته بودند، وي در مخفيگاهش محاصره و دستگير شد. اين دزد حرفه‌اي وقتي پيش روي بازپرس بهرامي از شعبه 9 دادسراي هاشمي قرار گرفت، جرم خود را نپذيرفت و تنها به 2 سرقت اعتراف کرد. با ادعاي وي بازپرس متهم را با قرار وثيقه‌اي راهي زندان کرد.

خواهر عليه برادر

2 ماه از دستگيري سيامک نگذشته بود که زن جواني وارد شعبه 9 بازپرسي شد و با در دست داشتن 2 کيف دستي، ادعا کرد خواهر سيامک است و وي اين کيف‌ها را در زيرزمين خانه‌اش پنهان کرده است. با بازرسي از کيف‌ها تيم تحقيق خود را در برابر اسناد و مدارک مالباختگان ديد و اين بار سيامک راهي براي ادعاي بي‌گناهي نداشت.

متهم وقتي خود را در برابر اين اقدام عجيب خواهرش ديد، سکوت را شکست و به بازپرس بهرامي گفت: وقتي سوژه‌هاي خود را انتخاب مي‌کردم به همراه دوستم مدت‌ها انتظار مي‌کشيديم تا مطمئن شويم کسي در خانه نيست.

در نيمه‌هاي شب با باز کردن قفل در خانه طعمه‌هاي خود به سرقت از اشياي قيمتي آنها دست مي‌زديم و در مرحله بعد با زير نظر گرفتن خودروهاي رها شده در کنار خيابان به سرعت نقشه سرقت از وسايل قيمتي خودرو را مي‌کشيديم و به 2 مرد که در کرج بودند مي‌فروختيم و پول‌هاي ميليوني به جيب مي‌زديم. با ادعاهاي تبهکار حرفه‌اي، همدست وي و 2 مالخر که سابقه کيفري داشتند دستگير شدند.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۹, ۰۱:۵۴ بعد از ظهر
بازداشت جنايتكاران سياه پوش

«همراه برادرم و پسرعمويم نقشه قتل را اجرا كرديم. روز حادثه دو تن از كارگران شركت زمان دقيق خروج مهندس را تلفني به ما اطلاع داده و ما هم با دو قبضه اسلحه كلاشينكف سوار بر خودروي پرايد به خودروي آنها نزديك شده و من و برادرم در فرصتي مناسب آنها را به رگبار بسته و فرار كرديم. بعد از آن براي ردگم كردن و اين‌كه كسي به ما مشكوك نشود در تمام مراسم تدفين و ختم مهندس هم شركت كرده و خود را بشدت ناراحت و عزادار نشان داديم.»
ايران: عاملان قتل مهندس جوان ماهشهري كه در جنايتي خونين وي را به رگبار بسته بودند با رديابي‌هاي كارآگاهان جنايي شناسايي و دستگير شدند.

در اين ماجرا كه شامگاه يكشنبه 28 آذر امسال در جاده پتروشيمي ماهشهر رخ داد، مهندس عليرضا وحدتي – 38 ساله – همراه برادر و يكي از همكارانش سوار بر خودروي سمند از محل كارش خارج شده بود كه ناگهان از سوي سرنشينان خودروي پرايد به رگبار بسته شدند.

در اين تيراندازي، مهندس جوان و همكارش بر اثر شليك گلوله‌ها بشدت مجروح شده و به بيمارستان انتقال يافتند، اما دقايقي بعد عليرضا بر اثر شدت خونريزي جان باخت ولي همكارش با تلاش پزشكان از مرگ نجات يافت. همزمان با اعلام خبر اين جنايت مرگبار، بازپرس و كارآگاهان جنايي شهرستان ماهشهر تحقيقات ويژه براي شناسايي و دستگيري عاملان حمله مسلحانه را در دستور كار قرار دادند.

همزمان با شروع تحقيقات، تيم ويژه جنايي با توجه به اظهارات شاهدان حادثه به سرنخ‌هاي مهمي در اين‌باره رسيده و سرانجام هويت يكي از متهمان را شناسايي كردند. عصر چهارشنبه ـ 15 دي ـ نيز كارآگاهان متهم را در عملياتي غافلگيرانه در يكي از محله‌هاي ماهشهر دستگير كردند.

كمال كه از كارگران شركت محل كار قرباني جنايت بود ابتدا منكر هرگونه دخالت در جنايت شد اما وقتي با شاهدان حادثه و مستندات علمي پليس روبه‌رو شد به ناچار لب به اعتراف گشود: «همراه برادرم و پسرعمويم نقشه قتل را اجرا كرديم. روز حادثه دو تن از كارگران شركت زمان دقيق خروج مهندس را تلفني به ما اطلاع داده و ما هم با دو قبضه اسلحه كلاشينكف سوار بر خودروي پرايد به خودروي آنها نزديك شده و من و برادرم در فرصتي مناسب آنها را به رگبار بسته و فرار كرديم. بعد از آن براي ردگم كردن و اين‌كه كسي به ما مشكوك نشود در تمام مراسم تدفين و ختم مهندس هم شركت كرده و خود را بشدت ناراحت و عزادار نشان داديم.»

با اعترافات متهم، چهار همدست وي نيز شناسايي و بلافاصله دستگير شدند. در حال حاضر تحقيقات پليسي براي كشف انگيزه اصلي جنايت ورفع ابهام ها ادامه دارد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۹, ۰۱:۵۵ بعد از ظهر
اشک‌هاي رئيس باند عقرب در بازداشت

اعضاي اين گروه که از اشرار محله‌هاي مرکزي پايتخت بودند نيمه‌هاي شب با عربده‌کشي کيوسک‌هاي تلفن‌ همگاني را مي‌شکستند و وحشت به دل ساکنان مي‌انداختند. سردسته اين اشرار خشن کسي جز «مجتبي» معروف به «عقرب» نبود که با تهديد قمه و چاقو مزاحمت براي دختران و زنان ايجاد مي‌کرد.
قدس: سردسته باند عقرب که با اقدامات وحشتناک و قدرتنمايي‌هاي خياباني همه را ترسانده بود، اشکريزان خود را بي‌گناه دانست. اين پسر شرور وقتي در برابر بازپرس ايستاد به گريه افتاد و ناباورانه مدعي شد پليس او را اشتباهي دستگير کرده است.

از چند ماه پيش پليس در جريان فعاليت يک باند خطرناک قرار گرفته بود. اعضاي اين گروه که از اشرار محله‌هاي مرکزي پايتخت بودند نيمه‌هاي شب با عربده‌کشي کيوسک‌هاي تلفن‌ همگاني را مي‌شکستند و وحشت به دل ساکنان مي‌انداختند. سردسته اين اشرار خشن کسي جز «مجتبي» معروف به «عقرب» نبود که با تهديد قمه و چاقو مزاحمت براي دختران و زنان ايجاد مي‌کرد.

وقتي ساکنان محله براي شکايت به شعبه اول بازپرسي دادسراي منيريه تهران مراجعه کردند، تحقيقات پليسي در اين زمينه آغاز شد.

يکي از زنان در شکايت خود به بازپرس مکرمي، گفت: همه از اين شرورها مي‌ترسند. با عربده‌کشي و تهديد چاقو براي همه مزاحمت ايجاد مي‌کنند. بارها با پليس تماس گرفتيم که اين اراذل و اوباش را دستگير کنند اما گفتند بايد از آنها شکايت کنيم. وي افزود: اين گروه با چاقو و قمه براي همه مزاحمت ايجاد مي‌کنند و ما از ترس جرات نداريم وقتي هوا تاريک مي‌شود به تنهايي به خيابان برويم.

با افزايش اين شکايت‌ها، پليس وارد محله شد و با دريافت دستور قضايي وارد خانه 2 شرور شده و آنان را بازداشت کرد.

مجتبي معروف به عقرب و «سجاد» نيز از سوي پليس بازداشت شدند و براي بازجويي در برابر بازپرس مکرمي ايستادند.

اين 2 شرور با گريه مدعي شدند که بي‌گناه هستند. مجتبي گفت: پليس اشتباهي من و دوستم را دستگير کرده است. سرکرده و خلافکار، پسر شرور ديگري به نام «علي‌اکبر» است که وقتي ما را دستگير کردند فراري شده است. وي ادامه داد: ما هيچ وقت براي زنان و دختران محله‌مان مزاحمت ايجاد نکرديم. حتي زماني که علي‌اکبر با تهديد چاقو مي‌خواست دختري را بربايد و او را تسليم نيت شوم خود کند، ما با دعوا و درگيري اجازه نداديم که او نقشه سياه خود را اجرا کند. ما قصد داشتيم آرامش را به محله برگردانيم، قصد خلافکاري نداشتيم.

وي ادامه داد: از بچگي عاشق عقرب بودم، به همين خاطر همه مرا با نام عقرب صدا مي‌زدند، اين فقط يک صفت است، نه شرارت! سجاد نيز گريه مي‌کرد و او هم ادعا داشت که پليس به اشتباه او را دستگير کرده است.

وي گفت: باور کنيد آقاي بازپرس ما بي‌گناه هستيم و قسم مي‌خوريم که اشرار محله افراد ديگري هستند که فراري شده‌اند. بازپرس مکرمي پس از بازجويي از اين 2 جوان، دستور احضار شاکيان به دادسرا و تحقيقات بيشتر در اين زمينه را صادر کرد تا زواياي پنهان پرونده آشکار شود.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۹, ۰۲:۲۵ بعد از ظهر
پایان پرونده قتل دندانپزشک باردار


قدس: پرونده قتل «هاله دانشبدی» دندانپزشک زن که قربانی جنایتی خاموش شده بود پس از 9 سال مختومه شد.

قاضی دادگاه بعثت در حالی پرونده را بدون قاتل بست که خانواده هاله اصرار دارند دامادشان در قتل وی نقش اصلی را داشته است. 16 خردادماه سال 80 ماموران کلانتری 134 شهرک غرب و قاضی کشیک جنایی در جریان قتل یک زن در طبقه دوم برج شهریار واقع در خیابان بهزاد سعادت‌‌آباد قرار گرفتند که به طرز مرموزی از پای درآمده بود.

پلیس و قاضی با گذشتن از در چوبی شکسته مطب دندانپزشکی با پیکر بی‌جان «هاله دانشبدی» پزشک 28 ساله روبه‌رو شدند. دندانپزشک جوان در حالی که روپوش سفیدی به تن داشت کنار لوازم گرانقیمت پزشکی، کف مطب افتاده بود. روسری قهوه‌ای و گلدار هاله دور گلویش پیچیده شده بود و نشان می‌داد با آن خفه شده است. در اطراف قربانی چند تار موی بلند و کوتاه روی کف مطب ریخته بود و آثار جراحت روی صورت و بینی و خون‌آلود بودن انگشتان دو دست وی مشخص می‌کرد این زن از سوی عامل جنایت غافلگیر شده به گونه‌ای که تقلای زیادی برای خلاصی از دست جنایتکار کرده و با وی درگیر شده است.

کارآگاهان در نخستین قدم از بررسی‌ها دریافتند هاله که به همراه همسر پزشک و همکار خود در مطب کار می‌کرده، روزهای زوج به خاطر اشتغال همسر 32 ساله‌اش در یکی از درمانگاه‌های خیریه به تنهایی در مطب حاضر می‌شد، از سوی دیگر در صحنه جنایت آثار سرقت دیده نمی‌شد. همه لوازم گرانقیمت دندانپزشکی دست نخورده بود و با به دست آمدن خودکاری در کنار جسد و جوهری بودن دستان و آستین روپوش هاله نشان می‌داد این زن در حال نوشتن وقتی پشت به عامل جنایت داشت، مورد حمله قرار گرفته و سعی داشته با خودکار از خود دفاع کند.

کارآگاهان که برای به دست آوردن انگیزه عامل جنایت به بن‌بست رسیده بودند به بررسی دفاتر و کارت ویزیت بیماران پرداختند و پی بردند 2 مرد بیمار برای نخستین‌بار به مطب دندانپزشک زن مراجعه کرده و تشکیل پرونده داده‌اند. اما بازجویی از آنان به بن‌بست رسید و راز این جنایت را فاش نکرد.

قاضی کوه‌کمره‌ای در ادامه تحقیقات دستور بازداشت و تحقیق از «شهرام»، شوهر هاله را صادر کرد. این مرد که با به قتل رسیدن همسر باردارش بی‌تاب شده بود در بازجویی‌ها گفت: در این مطب من و هاله با هم کار می‌کردیم. روزهای زوج هفته همسرم به‌خاطر کار کردن من در درمانگاه خیریه به تنهایی در مطب بود و فقط به ویزیت بیماران می‌پرداخت. آن روز هاله را به مطب رساندم و خودم به درمانگاه رفتم و ساعت 10 شب به خانه‌ام در یوسف‌آباد رفتم. هیچ تماسی با همسرم نداشتم. وقتی در تاریکی شب به خانه‌مان رسیدم هاله در خانه نبود. ابتدا با مطب تماس گرفتم. کسی گوشی را برنداشت. به تصور اینکه همسرم به‌خاطر باردار بودن دچار ناراحتی شده و به خانه پدر‌زنم در نزدیکی مطب رفته است با خانه پدر‌زنم تماس گرفتم اما هاله آنجا نبود. نگران شدم. بلافاصله خود را به نزدیکی مطب رساندم دیدم که پدر‌زنم با ضربات لگد در چوبی را شکسته و وارد مطب شده است. باورم نمی‌شد هاله که قرار بود 4 ماه بعد مادر شود به قتل رسیده باشد.

این پزشک در همه مراحل بازجویی ادعا کرد از قتل همسرش اطلاعی نداشته است. این در حالی است که خانواده هاله اصرار داشتند که دامادشان راز قتل وی را می‌داند.

قاضی دادگاه شعبه 1157 دادگاه جنایی تهران این مرد را از اتهام قتل عمد تبرئه کرد و پرونده با اعتراض خانواده مقتول به دیوانعالی کشور فرستاده شد. با نقض حکم، پرونده بار دیگر برای رسیدگی به شعبه 1156 دادگاه بعثت فرستاده شد. تحقیقات در این زمینه آغاز شد اما ردی از قاتل به دست نیامد. خانواده مقتول همچنان اصرار داشتند دامادشان راز قتل را می‌داند، چون اصلا قتل همسرش را پیگیری نمی‌کند.

قاضی دادگاه بعثت نیز همسر هاله را تبرئه کرد و اعلام داشت که دیه از بیت‌المال پرداخت شود اما پرونده باز هم با اعتراض خانواده مقتول به دیوانعالی کشور فرستاده شد. اعتراض خانواده مقتول در دیوانعالی کشور پذیرفته نشد و بدین ترتیب پرونده قتل این دندانپزشک باردار پس از 9 سال بدون قاتل بسته شد.


منبع:tabnak.ir

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۱۹, ۰۳:۳۱ بعد از ظهر
فیلم برداری از آزار و اذیت دختر جوان


بعد از رفتن سر قرار، او مرا به باغي كه مي‌گفت مال يكي از بستگانش است برد و گفت اينجا جايي است كه مي‌توانيم با هم بدون وجود هيچ مزاحمي صحبت كنيم و از شرايط يكديگر براي ازدواج با خبر شويم.
تهران امروز: جواني كه دختر مورد علاقه‌اش را به باغي خلوت كشانده ومورد اذيت و‌آزار قرار داده بود پس از دستگيري به جرم خود اعتراف كرد.

هفته گذشته دختري جوان به دادسراي جنايي شيراز مراجعه كرده و به بازپرس كشيك گفت: اينجا آمده ام تا از سوءاستفاده ***ي يك پسر هوسران شكايت كنم.

وقتي بازپرس اين دختر را دعوت به‌آرامش كرد و از او خواست با اطمينان از محرمانه ماندن موضوع، شكايت خود را مطرح كند اين دختر سر حرف آمده و افزود: چندي پيش با پسر جواني آشنا شدم و او بعد از مدتي به من اظهار علاقه كرد و گفت بسيار مرا دوست دارد. او پيشنهاد ازدواج داد ولي من قبول نكردم و گفتم هنوز درست همديگر را نمي‌شناسيم. ارتباط تلفني ما ادامه داشت تا اينكه يك روز او پيشنهاد كرد با هم براي گردش بيرون برويم.

بعد از رفتن سر قرار، او مرا به باغي كه مي‌گفت مال يكي از بستگانش است برد و گفت اينجا جايي است كه مي‌توانيم با هم بدون وجود هيچ مزاحمي صحبت كنيم و از شرايط يكديگر براي ازدواج با خبر شويم.

مهدي مرا به يك گوشه خلوت باغ برده و يك مرتبه به من حمله ور شده و مرا مورد اذيت وآزار قرار داد.

من خيلي از اين اتفاق ضربه خوردم اما چون خودم را به خاطر اعتماد به اين پسر مقصر مي‌دانستم به كسي چيزي از اين ماجراي تلخ نگفتم و تصميم گرفتم آن‌را فراموش و ارتباطم را با مهدي به‌طور كامل قطع كنم.

اما اين گمان من درست از كار درنيامد چند روز بعد دوباره مهدي با من تماس گرفت و گفت بار ديگربه ملاقات او بروم. قصد قطع كردن تماس را داشتم كه يكمرتبه اين پسر شرور حرفي زد كه ته دلم خالي شد. مهدي گفت از صحنه تعرض به من فيلم تهيه كرده و در صورتي كه به ميل او رفتار نكنم آن را در سطح شهر پخش خواهد كرد و آبروي من و خانواده ام را خواهد برد.

من از تهديد او ترسيده و به خواسته او عمل كردم اما عذاب وجدان شديدي از بابت اين موضوع گرفته بودم.

يك روز از اين روزها او فيلمي را كه از من گرفته بود نشانم داد و من كه با مشاهده اين تصاوير انگار دنيا روي سرم خراب شده بود تصميم گرفتم به جاي باج دادن به اين جوان متجاوز از راه قانوني وارد شده و از وي به دستگاه قضايي شكايت كنم. پدر و مادرم را در جريان اين اتفاق تلخ قرار داده و آنها قول دادند بدون سرزنش كردنم با من به دادسرا آمده و عليه اين جوان بي‌بند و بار شكايت كنند.

با دلگرمي كه بازپرس پرونده به اين قرباني تعرض داد بلافاصله رسيدگي به اين موضوع در دستور پليس آگاهي شيراز قرار گرفت.به دستور بازپرس پليس آگاهي دست به كار شده و شناسايي و دستگيري متهم را در دستور قرار داد. هر چند مراجعه ماموران به منزل اين پسر حاكي از فرار وي داشت ولي مهدي چند روز بعد در مخفيگاه ديگري دستگير شد.

متهم كه به شدت ترسيده و به ماموران التماس مي‌كرد، در حضور بازجوي پرونده با اعتراف به اقدام ضدقانوني و غيراخلاقي خود گفت: من بعد از ديدن سايه به او علاقه‌مند شدم و خواستم با او رابطه برقرار كنم اما فهميدم كه اين دختر اهل اين حرف‌ها نيست و فقط در چارچوب ازدواج به اين رابطه تن خواهد داد.

براي رسيدن به خواسته خود با او در باغ دايي ام قرار گذاشته و دوربيني را هم در آنجا تعبيه كردم. وقتي سايه داخل شد به بهانه صحبت كردن وي را به محل نصب دوربين كشيده و مورد تعرض قرار دادم.

سايه گفت، از دستم شكايت مي‌كند ولي من فيلم را به رخ او كشيده و وادار به سكوتش كردم.بعد هم چون مطمئن بودم اگر اين فيلم را نگه ندارم سايه ديگر به خواسته‌هاي شوم من جواب مثبت نمي‌دهد اين فيلم را گوشه‌اي پنهان كرده و چند بار ديگر مورد استفاده قرار دادم.

با اقرار صورت گرفته اين متهم جوان تحويل دستگاه قضايي شد اما با توجه به اينكه فيلم مورد نظر بسيار حرفه‌اي تهيه شده است كارآگاه پرونده به سوءاستفاده ***ي مهدي از دختراني ديگر هم مشكوك شده و در حال انجام تحقيقات دامنه داري در اين باره است.

گفتني است تجاوز به عنف از جرايم بسيار سنگيني است كه در قانون مجازات اسلامي حتي يك مورد آن با اعدام مجرم همراه است.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۰, ۰۱:۵۹ بعد از ظهر
ناهار شوم براي 9 زن و دختر

پس از انتخاب طعمه‌هايم، با آنها طرح دوستي ريخته و به بهانه ازدواج، اعتمادشان را جلب مي‌كردم. سپس زنان و دختران را به محلي خلوت كشانده و با خوراندن غذاهاي مسموم، آنها را بيهوش مي‌كردم. پس از بيهوش شدن طعمه‌هايم، پول و طلاهايشان را سرقت مي‌كردم.
ایران: شيطان‌صفتي كه پس از بيهوش كردن دختران جوان با ناهار مسموم، نقشه جنايت‌هاي سياهش را اجرا مي‌كرد، با رديابي‌هاي پليسي به دام افتاد.
رسيدگي به اين پرونده از ابتداي تابستان امسال همزمان با طرح دو شكايت مشابه عليه مرد شيطان‌صفت در دستور كار مأموران پليس آگاهي سنندج قرار گرفت. نخستين شاكي دختر جواني بود كه تير امسال به شعبه پنجم بازپرسي دادسراي سنندج رفت. وي همزمان با طرح شكايتي گفت: ديروز براي رفتن به خانه سوار خودروي مسافربر شخصي شدم اما راننده بين راه مرا با غذاي مسموم بيهوش كرد. ساعاتي بعد كه به خود آمدم، متوجه سرقت طلا و جواهرات و پول‌هايم شدم. او پس از سرقت، مرا در محلي خلوت رها كرده بود.
پس از اين شكايت با دستور قاضي سيدوحيد حسين‌نژاد، بازپرس شعبه پنجم دادسراي سنندج، پرونده براي رسيدگي و دستگيري مرد تبهكار در اختيار كارآگاهان دايره چهارم پليس آگاهي قرار گرفت. همزمان با شروع تحقيقات، زن ديگري به كلانتري رفت و با طرح شكايت مشابه ديگري گفت: ديروز سوار خودروي مسافربر شخصي شدم كه در طول مسير، راننده با حرف‌هايش اعتمادم را جلب كرد و با دوغ مسموم بيهوشم كرد.
پس از چند ساعت وقتي به هوش آمدم، متوجه سرقت طلاهايم شدم! بدين ترتيب مأموران با كمك شاكي‌ها، به چهره‌نگاري رايانه‌اي از تبهكار پرداختند اما هيچ ردي از او به دست نيامد. با گذشت 6 ماه از ماجرا و در حالي كه تحقيقات در بن‌بست بود، دختر جواني در دادسرا با طرح شكايت مشابه ديگري، سرنخ دستگيري مرد شيطان‌صفت را اين گونه به پليس داد.
«دو ماه قبل با پسر جواني به نام كامران آشنا شدم كه از ازدواج حرف مي‌زد. چند جلسه با هم قرار ملاقات گذاشته و درباره آينده صحبت كرديم تا اين كه ديروز صبح كامران تماس گرفت و از من خواست براي ناهار به يكي از مناطق تفريحي شهر برويم كه با خوشحالي قبول كردم اما پس از صرف ناهار، در حالي كه سوار خودرو بودم، بيهوش شدم. وقتي به خودم آمدم، متوجه سرقت طلا و ناپديد شدن خواستگار تبهكار شدم.»
وي همچنين گفت: مطمئنم كه نام او «برزان» است. پس از اين شكايت، كارآگاهان با كشف شماره تلفن همراه متهم و تحقيقات تخصصي، دريافتند شماره تلفن متعلق به «برزان» است.
بدين ترتيب مخفيگاه متهم در شهرستان جوانرود استان كرمانشاه شناسايي شد و مأموران با دريافت نيابت قضايي، مرد شيطان‌صفت را در عملياتي غافلگيرانه دستگير كردند. او در نخستين بازجويي‌‌ها منكر هرگونه جرمي شد اما پس از روبه‌رو شدن با شاكي‌ها، لب به سخن گشود و گفت: صاحب يك مغازه فروش تلفن همراه در سنندج بودم اما حدود 6 ماه قبل به خاطر مشكلات مالي، ورشكسته شدم. پس از آن يك خودروي سواري خريده و در شهر مسافركشي مي‌كردم.
پس از انتخاب طعمه‌هايم، با آنها طرح دوستي ريخته و به بهانه ازدواج، اعتمادشان را جلب مي‌كردم. سپس زنان و دختران را به محلي خلوت كشانده و با خوراندن غذاهاي مسموم، آنها را بيهوش مي‌كردم. پس از بيهوش شدن طعمه‌هايم، پول و طلاهايشان را سرقت مي‌كردم. تاكنون نيز 9 زن را به همين شيوه فريب داده و هفت تن از آنان را پس از بيهوشي، مورد آزار و اذيت قرار دادم اما طعمه‌هايم به خاطر حفظ آبرويشان، به موضوع دوستي و آزار و اذيت اشاره نكرده‌اند.
مرد شيطان‌صفت درباره مدارك جعلي همراهش نيز گفت: يك بار مردي را در كرمانشاه به همين شيوه بيهوش كرده و مدارك شناسايي‌اش را سرقت كردم. بعد هم خودم را با مشخصات او به دختران معرفي مي‌كردم. متهم 24 ساله در ادامه به 17 فقره سرقت به عنف با همدستي يكي از دوستانش اعتراف كرد. بازپرس شعبه پنجم دادسراي سنندج با درخواست چاپ عكس بدون پوشش متهم، از مردم خواست در صورت شناسايي و شكايت از تبهكار چند چهره، به شعبه پنجم بازپرسي دادسراي عمومي و انقلاب سنندج يا دايره چهارم پليس آگاهي سنندج در خيابان فلسطين مراجعه نمايند.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۰, ۰۲:۰۰ بعد از ظهر
آشتي خانوادگي براي افشاي مرگ مرموز

مأموران با دريافت مجوز قضايي به خانه موردنظر رفته و پس از ورود به خانه با اسكلت مردي در يكي از اتاق‌ها مواجه شدند. چند تكه آجر و سنگ هم بالاي‌ سرش قرار داشت. نخستين تحقيقات پليس حاكي از آن بود جسد متعلق به پدر خانواده است اما از پسرش اثري به دست نيامد.
ایران: زن جوان كه به دنبال اختلاف‌هاي خانوادگي 2 سال از سرنوشت پدرش بي‌خبر بود تصور نمي‌كرد پس از مراجعه به خانه با اسكلت پدرش روبه‌رو شود.
دو روز قبل زن جواني به يكي از كلانتري‌هاي مشهد رفت و به پليس گفت: «2 سال قبل به دنبال يك اختلاف خانوادگي، با پدر و برادرم قطع رابطه كرده و ديگر خبري از آنها نداشتم، تا اين‌كه چند روز قبل براي آشتي با آنها به خانه‌شان رفتم اما هرچه در زدم كسي جواب نداد. در اين مدت دو سه بار ديگر هم به خانه آنها رفتم اما وقتي به نتيجه نرسيدم، تصميم گرفتم از پليس كمك بخواهم».
بدين‌ترتيب مأموران با دريافت مجوز قضايي به خانه موردنظر رفته و پس از ورود به خانه با اسكلت مردي در يكي از اتاق‌ها مواجه شدند. چند تكه آجر و سنگ هم بالاي‌ سرش قرار داشت. نخستين تحقيقات پليس حاكي از آن بود جسد متعلق به پدر خانواده است اما از پسرش اثري به دست نيامد.
بنابراين كارآگاهان با احتمال وقوع جنايت، تحقيق دراين‌باره را آغاز كردند. سرهنگ مجتبي شهسوار پور – رئيس مركز اطلاع‌رساني فرماندهي انتظامي استان خراسان رضوي – با اعلام اين خبر گفت: در حال حاضر تجسس‌هاي ويژه پليسي براي كشف راز مرگ مرموز اين مرد و افشاي سرنوشت پسرش ادامه دارد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۰, ۰۲:۰۷ بعد از ظهر
تماس‌های تلفنی برای اخاذی 2 میلیاردی


در پی اعلام شکایت مردی مبنی بر اینکه ناشناسی در تماس تلفنی با تهدید و بیان مطالب رعب‌انگیز از وی درخواست 2 میلیارد و 500 میلیون تومان پول کرده، رسیدگی به موضوع در دستور کار پلیس امنیت عمومی استان آذربایجان غربی قرار گرفت.
وطن امروز: یک زورگیر تلفنی با تهدید و ارعاب قصد اخاذی میلیاردی از یک خانواده تبریزی را داشت که به صورت غافلگیرانه دستگیر شد. در پی اعلام شکایت مردی مبنی بر اینکه ناشناسی در تماس تلفنی با تهدید و بیان مطالب رعب‌انگیز از وی درخواست 2 میلیارد و 500 میلیون تومان پول کرده، رسیدگی به موضوع در دستور کار پلیس امنیت عمومی استان آذربایجان غربی قرار گرفت.
وی ادامه داد: ماموران پلیس امنیت عمومی با انجام بررسی‌های اولیه پس از کسب اطمینان از صحت موضوع با دادن آموزش‌های لازم به شاکی و استفاده از شگردهای خاص پلیسی موفق شدند پس از مدتی مراقبت‌های ویژه خانه مرد تهدیدکننده را شناسایی کنند.
ماموران پلیس امنیت عمومی در یک عملیات غافلگیرانه این مرد را در حالی که سوار بر موتورسیکلت، صورت خود را پوشانده بود، شناسایی کردند. متهم در بازجویی‌ها با قبول اتهام وارده اقرار کرد که از قبل با مالباخته آشنایی داشته و از مرفه بودن وی مطلع بوده است.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۰, ۰۲:۰۹ بعد از ظهر
خواستگار سمج از دختر ربایی می گوید

ایسکانیوز : خواستگار عاشق پیشه ای که دختر مورد علاقه اش را ربوده و از او فیلم و عکس گرفته بود با تلاش پلیس اداره آگاهی تهران بازداشت شد.
به گزارش گروه حوادث ایسکانیوز : دختر 24 ساله ای که به شعبه سوم دادیاری دادسرای امور جنایی تهران بزرگ رفته بود شکایتی تسلیم کرد.
«نسترن» گفت : بیست و چهارم آذر 1388 در خیابان «میرداماد» با نامزدم قرار داشتم اما پسری به نام «مهرداد» که خواستگار سابقم بود به من حمله کرد.او پس از درگیری با نامزدم و شاهدانی که به کمک ما آمده بودند مرا با تهدید سوار پژو 206 خود کرد و به خانه پدرش کشاند.
وی ادامه داد : «مهرداد» پس از آن که از من فیلم و عکس گرفت مجبورم کرد برگه های سفید را امضا و انگشت بزنم.او ساعاتی بعد مرا در گوشه خیابان رها کرد و گریخت.
پرونده به دستور مقام قضایی به پایگاه یازدهم پلیس آگاهی سپرده و تحقیق ماموران آغاز شد.بررسی ها نشان می داد «مهرداد» از چند سال پیش به «نسترن» ابراز علاقه کرده و این موضوع را با خرید هدیه نشان داده بود.با پذیرش این دختر در دانشکده مهندسی یکی از شهرستانها ، ارتباط «مهرداد» و «نسترن» کم شد تا این که تحصیلات وی پایان یافت.همین که «نسترن» به تهران برگشت دوباره «مهرداد» ابراز علاقه کرد.پسر عاشق پیشه اما به خدمت سربازی نرفته بود و مسائل دیگری نیز پیش آمد که باعث شد «نسترن» با «مهرداد» قطع رابطه کند.
خانه پدر «مهرداد» فقط چند کوچه بالاتر از محل زندگی دختر مورد علاقه اش در خیابان «دیباجی» بود.این پسر ، شبانه «نسترن» را تعقیب کرد و به خیابان «میرداماد» رسید.او پس از آن که دختر مورد علاقه اش را با نامزدش در کنار خودروی گران قیمت دید از کوره در رفت.
«مهرداد» با تهدید و درگیری و شکستن یک بطری ، دست «نسترن» را گرفت و او را به پژو 206 خود کشاند.دیروز کارآگاهان با راهنمایی شاکیه به خانه پدر «مهرداد» رفتند و خواستگار سمج را
دستگیر کردند.سپس فیلم و عکسی که «نسترن» از آن گفته بود در بازرسی تلفن همراه و لپ تاپ پسر مزاحم کشف شد و وی تحت بازجویی قرار گرفت.
«مهرداد» در اداره آگاهی به ربودن دختر مورد علاقه اش اعتراف کرد و گفت : 10 سال پیش به «نسترن» علاقه پیدا کردم و این موضوع را خانواده هایمان نیز می دانستند.این دختر بارها و در حضور پدر و مادرم به خانه ما آمده بود و همه می دانستند که قرار است ازدواج کنیم.گزارش ایسکانیوز می افزاید ، خواستگار سمج اضافه کرد : عید پارسال پدر و مادرم به دوبی رفتند و من در خانه تنها بودم.مادر «نسترن» تقریبا هر روز برایم غذا می فرستاد ؛ حتی غذاهای مورد علاقه ام را از من می پرسید و آنها را برایم درست می کرد.در این مدت چند سال برای دخترشان هدیه های گران قیمت خریدم.«نسترن» هم به مناسبت های مختلف از جمله سالروز تولد ، عید و ... برای من هدیه می خرید و ابراز علاقه می کرد.
«مهرداد» با بیان این که «نسترن» با زندگی اش بازی کرده است اظهار داشت : چند ماه بود که او دائم بهانه می گرفت و می گفت «تو به سربازی نرفته ای و خانه نداری ؛ من می خواهم به خارج از کشور بروم و .....»
وی توضیح داد : مدتی بود که هرچه با تلفن خانه پدر «نسترن» یا موبایلش تماس می گرفتم او جوابم را نمی داد.شامگاه 24 آذر امسال با ماشینم از کنار ساختمان پدر «نسترن» می گذشتم که دیدم این دختر سوار تاکسی آژانس شد.او را تعقیب کردم و به «میرداماد» رسیدم.چند دقیقه بعد مردی حدودا 40 ساله که قیافه اش شبیه معتادان بود با ماشین مدل بالای خود آمد و می خواست «نسترن» را سوار کند که با هم درگیر شدیم.پس از سوار کردن «نسترن» به ماشین خودم ، او فقط گفت «شرمنده ام.»
در همین رابطه رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام کرد : متاسفانه وضعیت و سطح روابط پسر و دختر در جامعه ما به گونه ای است که گروهی از خانواده ها نظارت و حساسیت لازم را در این باره ندارند.برخی پدران و مادران تصور می کنند که فرزندانشان به تنهایی می توانند از دوران آسیب پذیر جوانی به سلامت بگذرند.این در حالی است که نظارت مستمر و همراه با مدیریت والدین در خصوص رفتار فرزندان به ویژه در زمینه ارتباط با *** مخالف می تواند مانع بروز مشکلات جدی شود.
سرهنگ «عباسعلی محمدیان» ادامه داد : آن دسته از خانواده هایی که نظارت مناسبی بر ارتباطات فرزندانشان به ویژه دختران ندارند باید منتظر عواقب ناخوشایندی باشند.بدون شک همواره در داخل جامعه گروهی از افراد هنجارشکن وجود دارند که به دنبال سوء استفاده هستند.از همین رو لازم است خانواده ها با ایجاد رابطه ای دوستانه با فرزندان خود ، تا حد نیاز از ارتباطات آنان در سطح جامعه اطلاع بیابند و نقش پشتیبان و مشاور مناسب را ایفا کنند.
وی تصریح کرد : ارتباط اجتماعی سازنده میان افراد جامعه به هیچ عنوان نفی نمی شود و حتی دین ما این موضوع را تبلیغ می کند.نکته ای که اما بر آن تاکید می شود این است که ارتباط دختر و پسر ، با توجه به شرایط سنی و آسیب های فردی و اجتماعی مرتبط با دوران جوانی ، باید به گونه ای باشد تا مانع از هرگونه آسیب به اعتقادات و ارزش های اجتماعی و دینی و در ادامه خود افراد شود.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۰, ۰۲:۱۱ بعد از ظهر
پسر هوسران به کشتن زن همسایه اعتراف کرد


به گزارش خبرنگار گروه حوادث ایسکانیوز : تلفن همراه بازپرس حسین اصغرزاده - کشیک وقت دادسرای امور جنایی پایتخت - ظهر 19 فروردین 1388 به صدا درآمد و از کلانتری 127 نارمک خبر رسید زن 25 ساله ای به نام «خدیجه» در یکی از آپارتمان های محله «وحیدیه»... گزارش ایسکانیوز از دادگاه کیفری تهران
پسر هوسران به کشتن زن همسایه اعتراف کرد
ایسکانیوز : پسری که اسیر وسوسه های شیطانی شد و یک زن جوان را مقابل چشمان نوزادش کشت امروز در دادگاه کیفری تهران محاکمه شد.
به گزارش خبرنگار گروه حوادث ایسکانیوز : تلفن همراه بازپرس حسین اصغرزاده - کشیک وقت دادسرای امور جنایی پایتخت - ظهر 19 فروردین 1388 به صدا درآمد و از کلانتری 127 نارمک خبر رسید زن 25 ساله ای به نام «خدیجه» در یکی از آپارتمان های محله «وحیدیه» قربانی جنایت تکان دهنده شده است.
این مقام قضایی به همراه پلیس دایره 10 اداره آگاهی مرکز به خانه مورد نظر رفت و رسیدگی به معما را دستور کار خود قرار داد.جنازه در آشپزخانه افتاده بود و گریه های بی امان دختر یک ساله بر روان ماموران ، سوهان می زد.شواهد نشان می داد «خدیجه» چند ساعت پیش تر در مقابل چشمان نوزادش خفه و طلاهایش دزدیده شده بود.
درآن بین ، شوهر «خدیجه» با چشمان گریان اظهار داشت : کارمند یکی از بیمارستان های تهران هستم.ساعت 10 صبح امروز (19 فروردین 88 ) از محل کارم با خانه و موبایل همسرم تماس گرفتم اما جواب نداد.به شدت دلواپس شدم ، مرخصی گرفتم و به خانه ام برگشتم.
وی ادامه داد : چند بار زنم را صدا زدم اما باز هم پاسخی نشنیدم.به محض این که وارد آشپزخانه شدم با جنازه همسرم روبه رو شدم.دخترم هم در حالی که از گوش هایش خون می آمد بالای سر او نشسته بود و گریه می کرد.
با اطلاعاتی که این مرد به کارآگاهان داد مشخص شد یک قطعه کارت اعتباری هم از قربانگاه دزدیده شده است.پلیس که احتمال می داد جانی از آشنایان خانواده نگون بخت باشد به تحقیق از ساکنان مجتمع پرداخت و بدین ترتیب معلوم شد پسر یکی از همسایگان معتاد است.
ماموران که به «رسول» 19 ساله مشکوک شده بودند وی را دستگیر کردند و به بازجویی پرداختند.پسر معتاد ، ابتدا خود را بی گناه خواند اما خراش های سر و صورتش که از درگیری حکایت داشت دستش را رو کرد.
«رسول» که می دانست هیچ شانسی برای گریز از قانون ندارد به ناچار لب به بیان حقیقت گشود و به کشتن زن همسایه و دزدیدن طلا و کارت عابر بانک او اعتراف کرد.گزارش ایسکانیوز می افزاید ، وی گفت : چند بار «خدیجه» را در راه پله های مجتمع دیده بودم.النگوهای زیادی به دست داشت و برق طلاهایش مرا وسوسه می کرد.
پسر عصیانگر اضافه کرد : صبح آن روز وقتی مطمئن شدم شوهر «خدیجه» از آپارتمان خارج شده و زن جوان و فرزندش تنها هستند اسیر هوس های شیطانی شدم.ساعت 9:30 زنگ آپارتمان «خدیجه» را زدم و در را به رویم باز کرد.به بهانه این که برایمان از شهرستان مهمان آمده از او خواستم چند بشقاب به من قرض بدهد که قبول کرد و به داخل آپارتمان برگشت.
«رسول» اظهار داشت : در فرصت مناسب وارد آپارتمان شدم و «خدیجه» را غافلگیر کردم.من پس از آزار او ، با دستانم خفه اش کردم و طلاهایش را به همراه یک کارت عابر بانک که روی میز آشپزخانه قرار داشت دزدیدم.هنگام فرار گوشواره های دختر بچه را هم درآوردم و ....
به دنبال تکمیل تحقیق در دادسرا و بازسازی صحنه جنایت ، پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه 113 دادگاه کیفری پایتخت فرستاده شد و امروز «رسول» پای میز محاکمه ایستاد.
در این نشست که به ریاست قاضی «محمد سلطان همتیار» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان ، کیفرخواست را خواند.
«معصومه فلاح» اعلام کرد : با توجه به مدرک های موجود و درخواست اولیای دم ، برای پسر جنایتکار اشد مجازات خواهانم.
سپس شوهر «خدیجه» در جایگاه ویژه قرار گرفت و گفت : قاتل شریک زندگی ام باید هر چه زودتر اعدام شود.
وقتی نوبت دفاع به «رسول» رسید آدمکشی را گردن گرفت و ابراز پشیمانی کرد.
*قاضی : انگیزه اصلی ات در جنایت ، دزدی بود؟
*مجرم : نه.
ادامه این محاکمه ، غیر علنی شد و در پایان ، هیئت قضایی به شور پرداخت تا رای صادر کند

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۰, ۰۲:۱۳ بعد از ظهر
آگهي استخدام، حيله زوج جنايتكار

روز حادثه «سوسن» هم براي استخدام به كارگاه مخروبه آمده بود كه شوهرم غلام او را با آبميوه مسموم بيهوش كرد و بعد هم دختر جوان را كشت و جسدش را مثله كرد. انگيزه قتل هم فقط سرقت اموال و طلاهاي مقتول و ترس از دستگيري بود.
ایران: دختر جوان زماني كه براي استخدام به كارگاه متروكه مي‌رفت گمان نمي‌كرد در دام زوج جنايتكار گرفتار شده است.
عصر سه‌شنبه – هفتم دي – خانواده دختر جواني به اداره آگاهي ورامين رفته و از ناپديد شدن مرموز او خبر دادند.
آنها به كارآگاهان گفتند: «سوسن» ساعاتي قبل از خانه خارج شده و ديگر بازنگشته است.
با طولاني شدن غيبتش به هر جا كه احتمال مي‌داديم رفته باشد سر زديم اما هيچ اثري نيافتيم!پس از اين شكايت تيمي از مأموران به تحقيق در اين‌باره پرداخت و در نخستين گام دو فرضيه فرار از خانه يا قتل دختر جوان را مطرح كرد.
وقتي در تحقيقات محلي مشخص شد «سوسن» داراي حسن شهرت بوده و هيچ انگيزه‌اي براي فرار از خانه نداشته احتمال فرار از خانه كمرنگ شد و فرضيه قتل قوت گرفت.
از سوي ديگر اعضاي تيم جنايي وقتي دريافتند روز حادثه «سوسن» از استخدام در يك كارگاه سخن گفته است، سرانجام مأموران كارگاه غيرفعال چرم‌سازي را در حاشيه ورامين يافتند.
بلافاصله نيز زن جواني را شناسايي كرده و تحت بازجويي قرار دادند. وي كه منكر آشنايي و اطلاعي از سرنوشت «سوسن» بود ابتدا سكوت كرد. اما در تحقيقات فني تخصصي گفت: همزمان با پخش آگهي استخدام در شهر، من و شوهرم به فكر سرقت از مراجعان افتاديم. روز حادثه «سوسن» هم براي استخدام به كارگاه مخروبه آمده بود كه شوهرم غلام او را با آبميوه مسموم بيهوش كرد و بعد هم دختر جوان را كشت و جسدش را مثله كرد. انگيزه قتل هم فقط سرقت اموال و طلاهاي مقتول و ترس از دستگيري بود.پس از اين اعترافات «غلام» نيز دستگير شد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۱, ۰۲:۴۰ بعد از ظهر
رفتارهای زنانه یک زن دلیل درخواست طلاق !

مردي كه از رفتارهاي زنانه همسرش ناراضي بود! براي جدايي از وي به دادگاه خانواده مراجعه كرد.

به گزارش ايسنا، در جلسه رسيدگي به دادخواست اين مرد كه در مجتمع قضايي خانواده شماره 2 برگزار شد، ابتدا زن 28 ساله با اظهار اينكه ديگر توان زندگي با همسرش را ندارد، گفت: چهار سال پيش در مسير آموزشگاه زبان با شوهرم آشنا شدم. وي وضع مالي بسيار مناسبي داشت و به همين دليل پس از چند ماه كه با هم در ارتباط بوديم، بدون هيچ تحقيق با او ازدواج كردم اما چند روزي از زندگي مشترك‌مان نگذشته بود كه متوجه رفتارهاي خاصي ‌شدم.

اين دختر جوان افزود: همسرم دائم از من ايراد مي‌گرفت و مي‌گفت دوست ندارد لباس‌هاي زنانه بپوشم و تمام حركاتم بايد مردانه باشد، اما من نمي‌توانم چنين كاري كنم.

قاضي پرونده پس از ثبت اظهارات اين زن از همسرش خواست اظهاراتش را مطرح كند. او گفت: از همان روزي كه من و همسرم آشنا شديم به او گفتم عاشق رفتارهاي مردانه هستم و دلم مي‌خواهد همسرم نيز مردانه حرف بزند و مردانه لباس بپوشد اما پس از اينكه زندگي مشترك‌مان را آغاز كرديم وي منكر تمام قول‌هايي شد كه به من قبل از ازدواج داده بود و حالا نمي‌خواهم با او زندگي كنم.

قاضي دادگاه نيز در نهايت پس از ثبت اظهارات طرفين رسيدگي به اين پرونده را به جلسه‌ي ديگري موكول كرد.

isna

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۱, ۰۲:۴۲ بعد از ظهر
جزییات سقوط هواپیما از زبان یکی از مسافران


بهنام اسماعیلی که هم‌اکنون در بیمارستان ارتش ارومیه بستری است، در گفتگو با «نسیم» با تشریح جزئیات سقوط این هواپیما گفت: در نزدیکی ارومیه وقتی ارتفاع هواپیما کم شد، تکان‌ها بیشتر شد و یکباره هواپیما اوج گرفت اما مجددا آرام آرام به سمت فرود آمدن بود که تکان ‌های شدیدی خورد و گویا هواپیما با شدت زمین برخورد کرد.

وی با بیان اینکه از ناحیه قفسه سینه و پا دچار شکستگی شده است گفت: در فرودگاه مهرآباد، 2 بار مسافرین پرواز تهران-ارومیه را به پای هواپیما برده و برگرداندند، اما در نهایت با یک ساعت تأخیر، هواپیما پرواز کرد و در نزدیکی‌های ارومیه تکان‌های شدید و غیر عادی داشت.

اسماعیلی افزود: وقتی ارتفاع هواپیما کم شد، تکان‌ها بیشتر شد و یکباره هواپیما اوج گرفت اما مجددا آرام آرام به سمت فرود آمدن بود که تکان ‌های شدیدی خورد و گویا هواپیما با شدت زمین برخورد کرد.

این مجروح سانحه هواپیمایی ارومیه گفت: بعد ازاین تکان‌ها من چیزی متوجه نشدم و یک‌دفعه خود را در میان انبوهی از برف دیدم که به زیر هواپیما افتاده بودم.

بهنام اسماعیلی تصریح کرد: بعد از دقایقی متوجه شدم که بنزین هواپیما به سر و صورت من می‌ریزد و خیلی تلاش کردم تا خود را از مهلکه نجات دهم، چراکه فکر می‌کردم هر لحظه امکان انفجار هواپیما وجود دارد.

وی تأکید کرد، با اینکه به شدت مجروح شدم، خود را در میان برف‌ها از هواپیما دور کردم و با موبایلی که همراه داشتم با یکی از بستگانم تماس گرفتم و موضوع را اطلاع دادم.

این مجروح تصریح کرد: همچنین چراغ موبایل خود را روشن کردم تا مردم عادی که برای امداد رسانی خود را به محل حادثه رسانده بودند متوجه زنده بودن من شوند.

اسماعیلی گفت: 45 دقیقه طول کشید تا مردم به کمک ما آمدند و من فکر می‌کردم که جان خود را از دست می‌دهم اما با کمک مردم زنده ماندم.

این مسافر هواپیمای ارومیه اضافه کرد: احتمالا برخی از مسئولین شهرستان ارومیه و کارمندان دولتی در این هواپیما بوده‌اند.
persianv.com

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۲, ۰۳:۲۳ بعد از ظهر
راننده نگونبخت در دام مرد زن‌نما

جام‌جم: 2 سارق كه یكی از آنها با پوشش زنانه با حمله به یك‌راننده اموال او را سرقت كرده‌اند، تحت تعقیب پلیس آگاهی قرار گرفتند.

شامگاه روز دوشنبه راننده یك‌دستگاه خودروی عبوری در خیابان مطهری تهران با مشاهده زن و مردی كه در زیر بارش برف ایستاده بودند، تصمیم گرفت به آنها كمك كند. دقایقی بعد از سوار كردن زن و مرد مسافر، مردی كه در پشت صندلی راننده نشسته بود با انداختن طناب به گردن راننده، از وی خواست وارد یك خیابان خلوت شود.

در پی این ماجرا مرد راننده وقتی وارد یك خیابان شد، زنی كه همراه مرد سارق بود، خواستار توقف خودرو از سوی راننده شد. پس از توقف خودرو، زن در صندلی جلو نشست و در ا ین هنگام راننده نگونبخت كه هر لحظه نفس كشیدن برایش سخت‌تر می‌شد، دریافت زن همدست سارق در واقع یك مرد است كه لباس زنانه پوشیده است.

دقایقی بعد سارقان با سرقت مقادیری پول، تلفن همراه و دیگر اموال باارزش راننده از خودرو پیاده شدند و او را تهدید كردند در صورتی كه تعقیبشان كند، از او انتقام خواهند گرفت.

با فرار سارقان و تماس مرد مالباخته با مركز فوریت‌های پلیسی 110، پرونده‌ای در این ارتباط تشكیل و به دستور دادیار جمشیدی در دادسرای جنایی تهران، برای پیگیری و شناسایی سارقان به پایگاه سوم پلیس آگاهی ارجاع شد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۳, ۱۰:۵۱ قبل از ظهر
نقص فنی در هواپیمای اصفهان -بندرعباس


هواپیمای اصفهان -بندرعباس پس از چند دقیقه پرواز مجددا به فرودگاه اصفهان بازگشت و به زمین نشست ...

به گزارش واحد مرکزی خبر ، مدیرعامل فرودگاه بین المللی شهید بهشتی اصفهان با بیان اینکه این هواپیما از نوع فوکر 100 که100 نفرمسافر داشت ، گفت: خلبان این هواپیما برای رفع نقص فنی به زمین نشسته ولی حالت اضطراری اعلام نکرده است.

قاسم زاده افزود:این هواپیما پس از رفع نقص احتمالی دوباره به سمت بندرعباس پروازمیکند.

پرواز393 هواپیمائی ایران ایرقرار بود ، ساعت پرواز 19:20 به سمت بندرعباس پرواز کند.


منبع:iribnews.ir

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۳, ۰۲:۱۸ بعد از ظهر
مرگ مرموز 2 نوزاد با مصرف دارو

دختری 1/5 ساله بوده علاوه بر داروهای معمول قطره «متوکلو پر آمید» که ضدتهوع بوده و استفاده از آن برای کودکان بایستی با احتیاط صورت بگیرد تجویز شد و مورد استفاده قرار گرفت و درمورد دوم نیز مطابق همین الگو همین دارو به پسر 2 ساله خورانده شد که پس از مدتی و بازگشت به خانه حال هر دو کودک رو به وخامت رفت
وطن امروز: مرگ مرموز یک پسر و دختر نوزاد، پلیس و دستگاه قضایی را با یک گره کور روبه‌رو کرده است.
در واقعه‌ای تکان‌دهنده در شهرستان زرین‌شهر اصفهان دو کودک خردسال 1/5 و 2 ساله در اثر تجویز و استفاده نادرست از داروی «متو کلو پر آمید» یا پلازیل به حالت اغما رفته و زمانی که به بیمارستان شهدای لنجان منتقل شدند، علی‌رغم تلاش‌های فراوان تیم اورژانس این بیمارستان جان باختند.
عصر روز پنجشنبه هفته پیش، دو خانواده به مراکز درمانی هلال‌احمر زرین‌شهر و درمانگاه امام صادق این شهر مراجعه کرده و خواستار ویزیت فرزندانشان به‌علت سرماخوردگی شدید و همچنین تهوع هم‌زمان شدند که درمورد نخست که دختری 1/5 ساله بوده علاوه بر داروهای معمول قطره «متوکلو پر آمید» که ضدتهوع بوده و استفاده از آن برای کودکان بایستی با احتیاط صورت بگیرد تجویز شد و مورد استفاده قرار گرفت و درمورد دوم نیز مطابق همین الگو همین دارو به پسر 2 ساله خورانده شد که پس از مدتی و بازگشت به خانه حال هر دو کودک رو به وخامت رفته و خانواده‌ها برای نجات جان بیماران به بیمارستان شهدای لنجان مراجعه كردند و در این مرکز درمانی نیز اقدامات فوری برای نجات جان آنها صورت گرفت اما پس از مدت زمانی دختر بچه به علت شدت مشکلات تنفسی و افزایش مشکلات، دچار ایست شده و علی‌رغم اقدامات احیایی به کام مرگ فرو رفت و دقایقی بعد و در همان زمان پسربچه 2 ساله نیز به حالت اغما رفته و تلاش‌های تیم پزشکی نیز نتیجه بخش نبود و او نیز جان باخت.
به دنبال این رخداد تلخ شاه‌محمدی، دادستان زرین‌شهر با اطلاع از مرگ مرموز 2 نوزاد موضوع را پیگیری و دستوراتی را جهت بررسی فوری کشف ماهیت داروهای مورد استفاده قرار گرفته صادر کرد و تحقیق از پزشکان و کادر درمانی برای جلوگیری و پیشگیری از مشکلات مشابه را در دستور کار قرار داده و خواستار روشن شدن این مساله شد. شاه‌محمدی گفت: به ادارات و دستگاه‌های مسؤول دستور قضایی داده شده تا مساله را با شرح دقیق و مدارک و مستندات به مرجع قضایی تحویل بدهند و پلیس نیز تحقیقات خود را برای افشای معمای مرگ 2 نوزاد آغاز کرده است تا زوایای پنهان آشکار شود.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۳, ۰۲:۲۰ بعد از ظهر
تسویه‌حساب خونین مردان افیونی




برای خرید شیشه به منطقه دولت‌آباد رفته بودیم که ناگهان مهدی را در خیابان دیدیم. مهدی و اکبر از قدیم اختلاف مالی داشتند، وقتی اکبر اصرار مهدی را برای دریافت پولش دید، گفت برای تحویل پولت باید به محله ما بیایی...
وطن امروز: تبهکاری‌های مردان افیونی در تسویه‌حساب خونین به بن‌بست رسید. شامگاه 29 مهرماه سال جاری ماموران کلانتری 131 شهرری در جریان یک درگیری خونین در اتوبان شهید آوینی قرار گرفتند.تحقیقات نشان می‌داد قربانی با ضربات چاقو در فضای سبز روبه‌روی پمپ گاز به کام مرگ فرورفته است. با مخابره این گزارش، تیمی از ماموران آگاهی و بازپرس کشیک دادسرای عمومی و انقلاب شهرری به محل حادثه اعزام شدند.
بررسی‌های میدانی مشخص کرد «مهدی» 35 ساله قربانی این جنایت خونین با 2 مرد مرموز به نام‌های «اکبر» و «محسن» در تاریکی شب درگیر شده است. وقتی این مردان با انگیزه نامعلومی دست به این جنایت هولناک زدند، با دیدن رهگذران فرار کردند که از ترس موتوسیکلت خود را در قتلگاه جا گذاشتند. با این سرنخ، کارآگاهان دست به اقدامات اطلاعاتی زدند و پی بردند این 2 مرد مرموز از اراذل و اوباش منطقه شهرری هستند که به خاطر جرائم مختلف بارها پشت میله‌های زندان را تجربه کرده‌اند. مردان جنایتکار که از قاچاقچیان معروف شهرری نیز هستند در کارنامه سیاه خود جرائم زورگیری و چاقوکشی نیز داشته‌اند که با این روش خریداران مواد مخدر را به بهانه تحویل مواد به نقاط خلوت و تپه‌ماهورهای اطراف شهرری کشانده و با تهدید چاقو و قمه به اخاذی از طعمه‌های خود دست می‌زدند. هیچ سرنخی از 2 تبهکار حرفه‌ای در دست نبود تا اینکه در 18 دی‌ماه سال جاری ماموران کلانتری 131 شهرری در اجرای طرح مبارزه با سوداگران مرگ در تپه‌ماهور اطراف شهرری اقدام به دستگیری مردان افیونی کردند که محسن نیز در میان این سوداگران دستگیر شد.
وقتی محسن در اداره دهم پلیس آگاهی تحت بازجویی‌های تخصصی پلیس قضایی قرار گرفت و به جرم خود اعتراف کرد، گفت: برای خرید شیشه به منطقه دولت‌آباد رفته بودیم که ناگهان مهدی را در خیابان دیدیم. مهدی و اکبر از قدیم اختلاف مالی داشتند، وقتی اکبر اصرار مهدی را برای دریافت پولش دید، گفت برای تحویل پولت باید به محله ما بیایی. مهدی همراه ما آمد، وقتی به فضای سبز روبه‌روی پمپ بنزین رسیدیم اکبر و مهدی درباره اختلاف مالی‌شان بحث کردند که ناگهان با یکدیگر درگیر شدند و اکبر چاقویی را به سینه مهدی زد. من نیز که شاهد درگیری میان آن دو بودم در حمایت از اکبر چندین ضربه چاقو به مهدی زدم و از ترس شاهدان موتوسیکلتم را رها کردیم و پا به فرار گذاشتیم.
بازپرس پرونده با تقاضای چاپ بدون پوشش چهره اکبر، جنایتکار فراری از کسانی که اطلاعی از پاتوق وی دارند خواست به اداره دهم آگاهی مراجعه کنند یا با شماره تلفن 51055510 و 55389048 تماس بگیرند.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۳, ۰۲:۲۲ بعد از ظهر
" اکرم .م " دختر اسیدپاش دستگیر شد


به گزارش آخرین نیوز به نقل از برنا، ۱۷ شهریور ماه امسال، ساعت ۸ صبح ماموران کلانتری نامجو از طریق مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ در جریان اسیدپاشی به صورت یک پسر جوان در سه راه طالقانی قرار گرفتند. مأموران پس از حضور در محل حادثه مطلع شدند که جوان مصدوم توسط شهروندان به بیمارستان منتقل شده است؛ با حضور مأموران در محل و بررسی های مقدماتی مشخص شد که مصدوم توسط سرنشین یک دستگاه موتورسیکلت هوندا ۱۲۵ قرمز رنگ مورد اسیدپاشی قرار گرفته است. با تشکیل پرونده و به دستور عموزاد، بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران، پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت .



http://persianload.com/wp-content/uploads/2011/01/6318_634303487746843224_m.jpg (http://www.persianv.com/)
مسعود، پسری که مورد اسیدپاشی قرار گرفته بود گفت: صبح روز حادثه به قصد عزیمت به محل کار ، از منزل خارج شدم،ناگهان فردی از پشت سر مرا صدا زد و به محض برگشتن اسید به صورتم پاشید و به سرعت از محل متواری شد ، من اطمینان دارم که اکرم در این کار نقش دارد .
وی درباره اکرم نیز اظهار داشت: از فرودین با خانمی به نام اکرم آشنا شدم . در ابتدا آشنایی ما بسیار محدود بود اما پس از مدتی اطلاع پیدا کردم که اکرم ضمن ارتباط با مادرم ، او را راضی کرده تا به خواستگاری اش برود و مادرم نیز اصرار داشت که این دختر همان دختری است که می تواند مرا خوشبخت کند؛ اما من به هیچ عنوان قصد نداشتم اکرم همسر آینده باشد سرانجام به رغم میل باطنی به خواستگاری رفته و در آنجا بود که متوجه تفاوت سطح فرهنگی و اجتماعی خود با خانواده اکرم شدم و اطمینان پیدا کردم که این ازدواج یک اشتباه است.
مسعود ادامه داد: به همین علت بود که تصمیم گرفتم تا حرف آخر را به اکرم بزنم و به او گفتم که هیچ علاقه ای به ازدواج با او ندارم . پس از به هم خوردن موضوع ازدواج و برای پس دادن وسایل اکرم و گرفتن مدارکی که پیش او داشتم با او تماس گرفتم و در شهر ری با او قرار گذاشتم اما ناگهان در داخل پارک محل ملاقات چند جوان قوی هیکل به سراغم آمده و مرا به زیر مشت و لگد گرفتند. من از آنها شکایت کردم . بعد از مدتی تماس های تهدید آمیز از سوی افراد ناشناس آغاز شد تا اینکه در روز حادثه سرنشین یک دستگاه موتورسیکلت به رویم اسید پاشید.
با توجه به اظهارات شاکی اکرم . م ، ۲۳ ساله به پلیس آگاهی احضار شد. وی در اظهارات اولیه منکر هرگونه قصد و نیت خود برای انتقام گیری از مسعود شد و خود را از موضوع اسیدپاشی بی اطلاع نشان داد با این وجود کارآگاهان اداره شانزدهم تحقیقات خود را ادامه دادند و در طول تحقیقات اطلاع پیدا کردند که جوان ۲۷ ساله ای به نام محمد . پ قصد ازدواج با اکرم را دارد.
کارآگاهان در چهره نگاری چهره جوان اسیدپاش متوجه شدند که چهره اسیدپاش با مشخصات ظاهری محمد . پ، شباهت دارد وی دستگیر و در اداره آگاهی در اعترافات خود گفت:« به درخواست اکرم مقداری اسید تهیه کردم و با مراقبت از محل سکونت مسعود ، در فرصت بدست آمده اسید به صورتش پاشیدم.
اکرم نیز به کارآگاهان گفت: چندی قبل با محمد . پ آشنا شدم و او نیز به شدت خواستار ازدواج با من بود. من نیز مشکلات پیش آمده با مسعود را با او در میان گذاشته و سرانجام با تحریک من، محمد قبول کرد تا اقدام به پاشیدن اسید به صورت مسعود کنم.
سرهنگ عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: در حال حاضر با توجه به اعترافات صریح متهمان، هر دو متهم با صدور قرارهای صادره به ندامتگاه معرفی شده اند .

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۳, ۰۲:۲۵ بعد از ظهر
حل معمای کثیف نو عروس



داماد جوان در دايره اجتماعي کلانتري ۱۲مشهد افزود: من و همسرم که عقد کرديم از همان لحظه اول با پدر و مادرم اختلاف پيدا کرديم چون والدينم از نوع حرکات و رفتار و حتي لباس پوشيدن او در خانه نيز ايراد مي گرفتند. پدرم مي گفت به صلاح نيست که همسر تو در حضور برادران و شوهر خواهرت شرم و حيا را کنار بگذارد و با لباس هاي زننده ظاهر بشود اما افسوس که هرچه او بيشتر جوش مي زد و حرص مي خورد، لج بازي هايم بيشتر مي شد و با خودم تصور مي کردم چون والدينم از روز اول با ازدواج ما موافق نبوده اند مي خواهند ناهيد را در حضورم ضايع کنند.
ميلاد اشک هايش را پاک کرد و افزود: هنوز ۳ماه از مراسم عقدکنان ما نگذشته بود که يک روز شوهر خواهرم مرا صدا زد و خيلي خودماني گفت: ناهيد مثل خواهرم مي باشد ولي مثل اين که اشتباهي بلوتوث بسيار زننده اي را برايم ارسال کرده است بهتر است او را نصيحت کني تا از اين تصاوير زشت دوري کند.
من با عصبانيت به سراغ نامزدم رفتم و موضوع را از او جويا شدم. ناهيد با زباني چرب و نرم گفت: شوهر خواهرت آدم بد چشم و هوسراني است و چون به او کم توجهي کرده ام مي خواهد مرا پيش تو خراب کند و ...
با شنيدن اين حرف ها از کوره در رفتم و دامادمان را مورد ضرب و شتم قرار دادم. مدتي از اين ماجرا گذشت و اين بار برادرم از حرکات و رفتار نامزدم گلايه داشت که من با غرور به او گفتم احترام خودت را حفظ کن در غير اين صورت بلايي به سرت مي آورم که زن و بچه ات تا ابد لباس سياه بپوشند و برايت عزاداري کنند.
با اين وضعيت برادر بزرگم و شوهر خواهرم کمتر به خانه پدري ام رفت و آمد مي کردند اما چند روز قبل مادرم مرا صدا زد و گفت: اين سي دي را ناهيد براي خواهرت آورده است و گويا مي خواهد اين بچه را از راه به در کند. با تعجب سي دي را گرفتم و به داخل اتاقم رفتم. متاسفانه وقتي که تصاوير آن را چک کردم متوجه شدم سي دي مستهجن است در اين لحظه سرم سوت کشيد و از مادرم خواستم در اين باره به کسي چيزي نگويد تا اين معماي کثيف را خودم حل کنم.
من چند روز ناهيد را به طور نامحسوس زيرنظر گرفتم و فهميدم که نامزدم زمينه ارتباط خياباني خواهرم با پسري جوان را فراهم کرده است و ...!
با روشن شدن اين واقعيت تلخ، سرم به سنگ زمانه خورد و با گريه از پدر و مادرم خواستم کمکم کنند. ما زماني که موضوع را بسيار دوستانه با خواهر کوچکم درميان گذاشتيم اعتراف کرد که ناهيد با پسري جوان دوست است و او را نيز فريب داده تا با پسري ارتباط برقرار کند.
داماد جوان افزود: مي خواهم همسرم را طلاق بدهم ولي به دليل اشتباهي که در انتخاب همسر داشته ام و شکست عاطفي که خورده ام خيلي پشيمان هستم. در پايان به تمام پسرهاي همسن و سال خودم مي گويم در زمان انتخاب همسر به عفت، نجابت، حجاب و خانواده دختر مورد نظر توجه کنيد چرا که هرکس شرم و حيا را زيرپا بگذارد از ارتکاب هيچ گناهي ترس نخواهد داشت!

niksalehi.com

eiman
۱۳۸۹-۱۰-۲۵, ۰۷:۵۱ بعد از ظهر
ناگفته های سقوط هواپیمای بویینگ 727 ارومیه از زبان بازماندگان
چهار روز از سانحه هوایی بویینگ 727 تهران - ارومیه گذشته اما با وجود انتشار اخبار و اظهار نظر های فراوان از سوی مسئولان هنوز ناگفته های زیادی باقی است که بازماندگان این سانحه آن لحظات را بهتر روایت می کنند.
چهار روز از سانحه هوایی بویینگ 727 تهران - ارومیه گذشته اما با وجود انتشار اخبار و اظهار نظر های فراوان از سوی مسئولان هنوز ناگفته های زیادی باقی است که بازماندگان این سانحه آن لحظات را بهتر روایت می کنند.

به گزارش مهر از ارومیه، حوالی ساعت 17 عصر روز 21 دی ماه سال جاری با اطلاع روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی استان برای عیادت از حال مجروحان بازمانده از سانحه هوایی ارومیه راهی بیمارستانهای عارفیان، امام رضا(ع)، آذربایجان، ارتش و امام خمینی (ره) ارومیه همراه با رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان شدم.
در طول سه روز این حادثه هر چند بارها برای مصاحبه با مجروحان راهی بیمارستانهای مذکور شده بودم اما هر بار به بهانه و دلیلی موفق به صحبت با مجروحان نشدم ولی این بار فرصت مناسبی بود تا ضمن آشنایی از وضعیت خدمات رسانی به حادثه دیدگان ناگفته هایی از این سانحه هوایی را از زبان بازماندگان بشنوم.
آنچه در ذیل می خوانید خلاصه ای از صحبت های تنی چند از مجروحان سانحه هوایی بویینگ 727 تهران- ارومیه است:
تخلیه بنزین هواپیما توسط خلبان ما را نجات داد
بهنام اسماعیلی از مصدومانی که در این سانحه جان سالم به در برده است در گفتگو بامهر در تشریح جزئیات این سانحه می گوید: من در ردیف 19 بغل پنجره نشسته بودم، قرار بود ساعت چهار عصر پرواز صورت بگیرد ولی با وجود اینکه دو بار مسافران به دلیل بدی وضعیت آب و هوای ارومیه پای هواپیما رفتند و برگشتند پس از دو ساعت تاخیر سوار شدیم.
وی که در بیمارستان ارتش ارومیه بستری است ادامه می دهد: با وجود تاخیر دو ساعته پرواز اولیه از فرودگاه تهران به خوبی انجام شد، پنج تا شش دقیقه مانده به فرودگاه ارومیه مهماندار اعلام کرد، کمربندها را ببندید تا دقایقی دیگر در فرودگاه ارومیه به زمین خواهیم نشست.
اسماعیلی می افزاید: ولی چند لحظه بعد از صحبت های مهماندار هواپیما لرزش شدیدی کرد، احساس کردم هواپیما بر زمین نشست و خاموش شد، اما دوباره چند ثانیه بعد هواپیما با سرعت هر چه تمام اوج گرفت به گونه ای که تقریباً همه مضطرب و دچار حالت تهوع شدیم.
وی با تقدیر از تلاشهای نهایی خلبان هواپیما می گوید: خدا رحمت کند خلبان شجاع و کار کشته ای بود چون در لحظه اوج هواپیما تمام بنزین هواپیما را در هوا تخلیه کرد، شاید چون می دانست سقوط خواهیم کرد با این اقدام می خواست بعد از سقوط دچار آتش سوزی نشویم.
اسماعیلی می افزاید: چند ثانیه بعد از اوج گیری هواپیما دچار سقوط شدیم و حس کردم شیئی با سرم برخورد کرد و دیگر چیزی نفهمیدم.
این بازمانده سانحه هوایی ارومیه ادامه می دهد: چند دقیقه بعد از سانحه دچار خونریزی شدید شدم کمی به خودم که آمدم دیدم روی برف ها افتاده ام، متوجه امداد رسانی اولیه اهالی ساکن منطقه شدم، با چراغ موبایلم محل حضورم را به نیروهای امدادی نشان دادم و با آمبولانس ارتش راهی بیمارستان شدم.
تلاش روستاییان برای امدادرسانی اولیه قابل قدردانی است
مجروح سانحه هواپیمای بویینگ 727 مسیر تهران - ارومیه از تلاش روستاییان که به موقع برای نجات مصدومان این حادثه شتافتند، قدردانی کرد.
مجید باقری فرد نجات یافته سانحه هوایی ارومیه که در بیمارستان عارفیان بستری است در گفتگو بامهر می گوید: روستاییانی که در آن شرایط بد جوی و هوای برفی و کولاک برای نجات مسافران سانحه دیده آمده بودند در امدادرسانی اولیه سنگ تمام گذشتند.
وی یادآور شد: روستاییان در دقایق اولیه وقوع سانحه با تمام سختی هایش و تلاش مضاعف، مجروحان حادثه دیده را از داخل هواپیما خارج کرده و آنها را در یک مسافت طولانی بر دوش خود گرفته و زمینه انتقالشان را به بیمارستان ها فراهم کردند.
این مسافر جان به در برده از سانحه هواپیمای بویینگ 727 می افزاید: اگر تلاش روستاییان همجوار حادثه در اولین دقایق سقوط نبود شاید بسیاری از مجروحان نیز به جان باختگان این حادثه افزوده می شدند.
باقری فرد در ادامه همچنین از تلاش های تیم های پزشکی بیمارستان های ارومیه نیز قدردانی کرده و ادامه می دهد: پزشکان و کادر پرستاری در این چند روز، شبانه روز برای نجات مجروحان حادثه دیده تلاش کرده و می کنند.
وی در خصوص جزئیات حوادث قبل از سانحه هوایی می گوید: همه اتفاقات به غیر از تاخیر دو ساعته تا چند دقیقه مانده به فرودگاه ارومیه عادی بود ولی تنها چند دقیقه مانده به فرود در ارومیه احساس کردم در قسمت چپ هواپیما آسیبی رخ داده و حدس زدم موتور هواپیما خراب شده است.
وی با اشاره به تدبیر مناسب خلبان این هواپیما گفت: یک لحظه بدون هیچ گونه اطلاع رسانی از سوی مهماندار مبنی بر بروز مشکل پس از اعلام مهماندار هواپیما برای بستن کمربند هواپیما اوج شدیدی گرفت پس از اوج گیری خلبان خواست هواپیما را بنشاند که به نظرم انتخاب بهتر نیز همین بود که متاسفانه دچار سانحه شدیم.
باقری فرد به حال و هوای مسافران در چند لحظه اضطراب انگیز قبل از سقوط هواپیما اشاره می کند و می افزاید: همه اتفاقات در عرض چند دقیقه رخ داد هیچ کس چیزی متوجه نشد ولی به دلیل لرزش های هواپیما همه در حال دعا بودند.
این مجروح که از مسئولان کارخانه سیمان ارومیه است، می گوید: مجروحان حادثه زنده بودن خود را مدیون خداوند و همه عواملی اعم از روستاییان، امدادگران، تیم پزشکی و مسوولان استان هستند که به موقع به یاری حادثه دیدگان شتافتند و زمینه نجات تعدادی را فراهم کردند.
وی گفت: ما چیزی در مقابل این زحمت ها نداریم جبران کنیم فقط می توانیم از آنها قدردانی نماییم، حتماً اجرشان با خداوند خواهد بود.
مسئولان باید این پرواز را مانند پرواز های صبح ارومیه کنسل می کردند
مریم سقا تربتی از مجروحان سانحه هوایی ارومیه که مشهدی ساکن زاهدان است در گفتگو با مهر با چشمان اشک بار می گوید: قرار بود ساعت چهار بعد از ظهر پرواز کنیم اما مسئولان فرودگاه تهران مدام پرواز را به دلیل بدی هوای ارومیه به تاخیر می انداختند.
وی ادامه می دهد: دو بار با اتوبوس فرودگاه پای هواپیما رفتیم و برگشتیم اما بالاخره با بیش از دو ساعت تاخیر پرواز کردیم همه چیز تا لحظه سقوط عادی بود اما چند دقیقه مانده به فرود در ارومیه پس از اعلام بستن کمربند توسط مهماندار هواپیما لرزش های شدیدی به دلیل رگبار هوا خورد من روزنامه می خواندم که در عرض چند ثانیه چراغ ها خاموش شد و دیگر چیزی نفهمیدم.
سقا تربتی می افزاید: وقتی چند دقیقه بعد از سقوط به هوش آمدم دیدم سرم میان دو صندلی و پاهایم در عقب صندلی گیر کرده است، وضعیت واقعا غیرقابل توصیف است. وی می گوید: وقتی مسئولان پرواز های صبح ارومیه را به دلیل بدی آب و هوا کنسل کرده بودند چرا این پرواز را هم کنسل نکردند.
سقا تربتی با چشمان اشک بار نجات یافتن از این سانحه هوایی را تنها معجره و عنایت خداوند دانسته و ادامه می دهد: تنها می توانم به درگاه خداوند شاکر باشم.
وی با تقدیر از تلاشهای پرسنل بیمارستان عارفیان تنها خواستار حضور خواهرش که از زاهدان برای ملاقاتش آمده می شود.
با مسئولان دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان غربی راهی سر بالین مجروح دیگری می شوم غلام پناهی اصانلو دیگر مجروحی است که از سانحه هوایی بویینگ 727 جان سالم به در برده است بر اساس اعلام مسئولان پناهی اولین مجروحی است که از هواپیما خارج شده است.
به دلیل مساعد نبودن حال این مجروح موفق به شنیدن حرفایش نمی شوم و تنها در دل برایش آرزوی سلامتی می کنم.
راهی بیمارستان آذربایجان، امام رضا(ع) و امام خمینی (ره) ارومیه می شویم تا جویای حال سایر مجروحان شویم.
حال مجروحان مهدی رضایی، شیرزاد حسن زاده، محمد سنگی، امیر رشگی، رها جبارپور و... بقیه مجروحان گرچه بنا به اعلام پزشکان و مسئولان مساعد است ولی هیچ کدام به جز نسرین فتاح زاده، حسین حقیقی و مریم کمالی نای حرف زدن ندارند.
از 300 مسافر این پرواز فقط 94 نفر ماندیم/ هواپیما مشکل فنی داشت
سراغ نسرین فتاح زاده می روم هم مثل مجروحان قبلی همان حرف ها را تکرار می کند، بستن کمربند، اوج گیری هواپیما و درایت خلبان اما در عین حال می گوید: با وضعیت بد آب و هوای ارومیه مسئولان نباید ریسک می کردند، باید پرواز کنسل می شد.
وی با ابراز گلایه از خبرهای درج شده از زبان وی توسط یکی از خبرگزاری ها می افزاید: متاسفانه یکی از خبرگزاری ها از زبان من نقل قول کرده من به مسئولان فرودگاه تذکر دادم پرواز نکنید در حالی که من اصلا این حرف را نزده ام چرا که در حوزه اختیار من نیست.
وی با اشاره به اینکه هواپیما نقض فنی داشت ادامه می دهد: از300 مسافر این پرواز تنها ما 94 نفر با خدمه پرواز باقی ماندیم شاید آنها از نقض فنی اطلاع داشته و از پرواز منصرف شده بودند.
فتاح زاده در پاسخ به این سوالکه آیا از نقض فنی هواپیمااطلاع داشت جواب داد: نه نمی دانستم ولی از شواهد پیداست که هواپیما دچار مشکل است.
این مجروح با مقایسه تدابیر پروازی کشورهای خارجی با ایران می افزاید: مسئولان نباید با جان مردم بازی کنند چون با توجه به تابلوی نصب شده در فرودگاه تهران و اعلام لحظه به لحظه اینکه به دلیل بدی وضعیت آب و هوا پرواز به تاخیر افتاده چرا اجازه پرواز به این هواپیما داده شد.
کادر امنیت پروازی بویینگ 727: از نقض فنی اطلاع نداشتم
بر سر بالین محسن عسگرزاده از کادر امنیت پروازی هواپیمای بویینگ 727 حاضر می شوم چیزی برای گفتن ندارد تنها در برابر سوالاتم می گوید: از نقض فنی اطلاع نداشتم.
اما بالین زهرا آهویی خدمه پرواز هواپیمای سانحه دیده ارومیه شلوغ است اعضای خانواده اش حضور دارند به محض دیدن مسئولان دانشگاه علوم پزشکی از درج خبر فوت وی توسط برخی خبرگزاری ها گلایه دارند.
برادر زهرا آهویی می گوید: داغ جراحات وی برای ما کافی است رسانه ها با این اقدام احساسات ما را بیشتر جریحه دار می کنند.
وی می افزاید: ما شدیدا نگران حال خواهرم هستیم ولی در اثر خبر کذب رسانه ها مداوم دوستان و آشنایان از طریق تماس و پیامک فوت وی را به ما تسلیت می گویند در حالی که خودمان شاهد نفس کشیدن خواهرم هستیم.
وی با ابراز رضایت کامل از روند خدمات رسانی پزشکان می گوید: حال وی رو به بهبودی است و ما امیدواریم با دعای خیر مردم ایران وی هرچه سریعتر به آغوش گرم خانواده بازگردد.
مریم کمالی دانشجوی کارشناسی ارشد بافت جنین در ارومیه ولی اهل اراک، و حامد گنجعلی از دیگر دانشجویان تیزهوش کشور که اولی اهل اراک و دومی دزفول از دیگر مجروحان این سانحه هستند که از حال و روز تقریباً خوبی برخوردار هستند.
حوالی ساعت 21 شب است با رئیس دانشگاه علوم پزشکی و برخی از خبرنگاران سر بالین تمام مجروحان حاضر شدیم، دیدن حال مجروحان و حال و هوای بیمارستان خستگی چند روز را بر تنم سنگینی می کند، اما از اینکه حال همه 27 نفر از مجروحان خوب و روبه بهبودی است امیدواری توام با خوشحالی را در دلم زنده می کند.
رضایت از روند خدمات رسانی را می شد در حرفها و لبخندهای همراهان و خانواده های این افراد را دید اما برخی از همراهان مجروحان که از نقاط دور کشور آمده بودند از وضعیت اسکان و بی توجهی مسئولان گلایه داشتند.
الان ساعت 22 شب است در راه بازگشت به خانه هستم به همراه انبوهی از سوالات بی جواب درباره این سانحه و وضعیت ناوگان هوایی کشور و تدبیر مسئولان مربوطه در ذهن و اندوه عظیم از جان باختگان این حادثه هوایی...
چیزی که برایم از همه جالب تر بود تقدیر و تشکر مجروحان از خلبان این هواپیما بود اما در طول چند روز حرف های ضد و نقیض از مسئولان کشوری در خصوص اقدام خلبان این هواپیما شنیده بودم و به قول یکی از روزنامه ها در مواقع بروز سانحه هوایی در صورت فوت خلبان اشتباه وی تنها بهانه دم دستی مسئولان برای توجیه کم توجهی هاست.
ببین نیوز (http://www.bebinnews.com/)

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۶, ۰۸:۵۵ بعد از ظهر
فرار زن جوان از ارابه شيطان

ابتدا فكر كردم فقط قصد سرقت دارد، اما وقتي بار ديگر چاقو را زير گلويم گذاشت، به نيت شومش پي بردم و در يك لحظه در خودرو را باز كرده و خودم را بيرون انداختم. راننده نيز پا به فرار گذاشت، اما همان موقع با عجله شماره پلاك را با دست روي خاك نوشتم.
ایران: زن جوان كه براي نجات از چنگ راننده مسافربرنما خود را از خودروي در حال حركت بيرون انداخته بود، با نوشتن شماره پلاك خودرو روي خاك، سرنخ دستگيري پسر شرور را به پليس داد.
چندي قبل زن جواني با سر و وضع آشفته و لباس‌هاي خاك‌آلود خود را به كلانتري 166 لشگرك رساند و به مأموران گفت: «ساعت هفت و نيم صبح امروز در سه راه افسريه سوار يك خودروي پرايد سفيد شدم تا به تهرانپارس بروم، اما دقايقي بعد راننده ناگهان به طرف جاده لشگرك تغيير مسير داد و وقتي اعتراض كردم، با تهديد چاقو مرا وادار به سكوت كرد و به زور 50 هزار تومان پول و حدود 2 ميليون تومان طلا و جواهراتم را گرفت.
ابتدا فكر كردم فقط قصد سرقت دارد، اما وقتي بار ديگر چاقو را زير گلويم گذاشت، به نيت شومش پي بردم و در يك لحظه در خودرو را باز كرده و خودم را بيرون انداختم. راننده نيز پا به فرار گذاشت، اما همان موقع با عجله شماره پلاك را با دست روي خاك نوشتم.
پس از اين شكايت، پرونده براي رسيدگي در اختيار كارآگاهان پايگاه يكم پليس آگاهي قرار گرفت و با توجه به شماره پلاك خودرو، تحقيقات گسترده در اين‌باره آغاز شد و سرانجام حسن - مالك خودرو - در جنوب تهران شناسايي و در عملياتي غافلگيرانه دستگير شد.
پسر شرور پس از انتقال به پليس آگاهي در بازجويي‌ها چاره‌اي جز اعتراف نديد.سرهنگ كارآگاه علي‌اكبر اسدي - رئيس پايگاه يكم پليس آگاهي تهران - با اعلام اين خبر گفت: در حال حاضر تحقيقات پليسي براي بررسي سوابق متهم و شناسايي ديگر شاكي‌ها در پايگاه يكم پليس آگاهي تهران ادامه دارد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۶, ۰۸:۵۸ بعد از ظهر
گربه خارجي 2 دختر را به دادسرا كشاند

از آنجا كه گربه خارجي را خيلي دوست دارم از دوستم خواستم آن را به من بفروشد. چرا كه بشدت به اين حيوان علاقه‌مند شده‌ام اما او حاضر به اين كار نشد اما حالا كه شكايت كرده گربه‌اش را باز مي‌گردانم.بدين ترتيب با اعلام رضايت شاكي پرونده بسته شد.
ایران: كشمكش بر سر تصاحب گربه خارجي دو دختر جوان را به دادسرا كشاند.
اين پرونده چندي قبل با مراجعه يك دختر ثروتمند به دادسرا، كه از دوستش به اتهام خيانت در امانت شكايت داشت در دستور كار بازپرس دادسراي شميرانات –الهيه- قرار گرفت.
شاكي به بازپرس گفت: سال گذشته در جريان سفر به آلمان يك بچه گربه دو هزار يورويي خريدم و آن را با خود به ايران آوردم. چندي بعد يكي از دوستانم از من خواست گربه‌ام را چند روزي به او بسپارم.اما وقتي با گذشت حدود دو ماه متوجه شدم به هيچ عنوان حاضر به بازگرداندن گربه‌ام نيست تصميم به شكايت گرفتم.
بازپرس پس از شنيدن اظهارات شاكي، متهم را به اتهام خيانت در امانت به دادسرا احضار كرد.
دختر جوان در بازجويي‌ها گفت: از آنجا كه گربه خارجي را خيلي دوست دارم از دوستم خواستم آن را به من بفروشد. چرا كه بشدت به اين حيوان علاقه‌مند شده‌ام اما او حاضر به اين كار نشد اما حالا كه شكايت كرده گربه‌اش را باز مي‌گردانم.بدين ترتيب با اعلام رضايت شاكي پرونده بسته شد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۶, ۰۸:۵۹ بعد از ظهر
سکوت 20 ماهه قاتل دختر جوان شکست

ایران: مرد افغان كه در جنايتي سياه، دختر جواني را در يكي از باغ‌هاي اطراف شهر كرج به قتل رسانده بود پس از 20 ماه سكوتش را شكست.
شامگاه 23 ارديبهشت 88 كارگر كارخانه‌اي هنگام بازگشت به خانه‌اش با پيكر دختر جواني كنار ديوار باغ اناري روبه‌رو شد. او سراسيمه خود را به مأموران كلانتري 25 محمدشهر رساند.
ساعتي بعد با حضور «يوسف رضايي» - بازپرس شعبه21 دادسراي جنايي كرج و تيم جنايي، تجسس براي افشاي معماي قتل آغاز شد.
نخستين بررسي‌ها حاكي از آن بود دختر ناشناس خفه شده است، بنابراين پس از طرح فرضيه قتل باانگيزه سرقت يا تجاوز، جسد براي تعيين علت اصلي مرگ و شناسايي هويت مقتول به پزشكي قانوني منتقل شد.
يك هفته بعد، نيز خانواده «زينت»- 19 ساله- جسد را در پزشكي قانوني شناسايي كردند.
مادر مقتول به كارآگاهان گفت: صبح روز 22 ارديبهشت «زينت» براي خريد از خانه‌مان در تهران خارج شد و ديگر بازنگشت. تلاش‌هاي ما نيز براي يافتن او بي‌نتيجه ماند تا اينكه جسدش را پيدا كرديم. بدين ترتيب با شناسايي هويت مقتول روند رسيدگي به پرونده وارد مرحله تازه‌اي شد.
كارآگاهان در شاخه ديگر تحقيقات، با رديابي گوشي سرقت شده قرباني، به يك تبعه افغان به نام «آصف» مظنون شده و او را دستگير كردند.
وي در بازجويي‌ها منكر قتل شد و ادعا كرد گوشي تلفن همراه را در خيابان پيدا كرده است.اما كارآگاهان كه متوجه تناقض گويي‌هايش شده بودند به بازجويي‌ها ادامه دادند تا اينكه مرد جوان پس از 20 ماه سكوت سرانجام لب به اعتراف گشود و جزئيات قتل دختر جوان را فاش كرد.
«آصف» به بازپرس «رضايي» گفت: «كارگر يك گاوداري در كرج بودم كه اوايل سال گذشته، با مقتول آشنا شدم. اوايل به صورت تلفني با هم ارتباط داشتيم تا اينكه شب حادثه او را به خانه يكي از دوستانم برده و پس از آزار و اذيت از او خواستم به خانه‌شان برگردد. اما او با تهديد از من خواست با هم ازدواج كنيم. ولي من كه به دختر ديگري علاقه داشتم و زينت را سد راهم مي‌ديدم، تصميم به قتلش گرفتم.
بنابراين او را به بهانه‌اي به نزديكي باغ انار برده و با روسري خفه‌اش كردم. سپس طلاهايش را داخل جوي آبي انداختم. در حالي كه پس از چندي فكر مي‌كردم آب‌ها از آسياب افتاده در كمال ناباوري دستگير شدم. مرد جنايتكار پس از اعتراف و بازسازي صحنه قتل با قرار قانوني راهي زندان شد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۷, ۰۲:۵۰ بعد از ظهر
ارتباط پنهاني خواهر مرگ برادر را رقم زد



جام‌جم: مرد جوان، برادر دختر مورد علاقه‌اش را كه مانع ارتباط پنهاني‌ خواهرش با او شده بود، در درگيري خياباني كشت.

ظهر روز سه‌شنبه هفته گذشته زني با مركز فوريت‌هاي پليسي 110 صباشهر از توابع شهرستان شهريار تماس گرفت و از كشف جسد مردي جوان مقابل خانه‌اش خبر داد.

دقايقي بعد از اين تماس، كارآگاهان جنايي آگاهي شهريار به محل حادثه اعزام و با جسد مردي جوان مواجه شدند كه با ضربات چاقو به قتل رسيده بود.

كارآگاهان جنايي موضوع را به احمدي، بازپرس كشيك ويژه قتل دادسراي عمومي و انقلاب شهريار اطلاع دادند و جسد به پزشكي قانوني منتقل شد.

كارآگاهان جنايي، زوج صاحبخانه را كه جسد مقابل خانه‌شان پيدا شده بود، براي تحقيقات به مركز پليس احضار كردند.

قاتل مرد افغان ‌نبود

مرد صاحبخانه در اظهاراتش به پليس گفت: مقتول را نمي‌شناسم. روز حادثه من و همسرم با شنيدن صداي مشاجره از خانه بيرون آمده و مشاهده كرديم يك مرد افغان با چاقو ضربه‌اي به مرد جوان (مقتول) زد و متواري شد.

وي اضافه كرد: متهم را تعقيب كرديم ولي او بسرعت فرار كرد. وقتي به محل بازگشتيم ديديم مرد جوان مرده است.

صاحبخانه از هويت قاتل اطلاع داشت

در حالي كه تحقيقات از اين زوج ادامه داشت، مرد صاحبخانه به تناقض گويي پرداخت تا اين‌كه شامگاه چهارشنبه اعتراف كرد و از ماجراي قتل خبر داد.

او مدعي شد عامل جنايت يك مرد ايراني به نام حسين است.

تهديد به قتل از سوي قاتل فراري

مرد بازداشت شده در اظهاراتش به پليس گفت: مقتول و عامل جنايت هر دو معتاد بودند و گاهي براي مصرف مواد مخدر به خانه‌ام مي‌آمدند. روز حادثه حسين ـ متهم به قتل ـ با غلام (مقتول)‌ تماس گرفت و از او خواست به خانه من بيايد. او بيرون از خانه منتظر غلام ماند و در آنجا با هم درگير شدند كه درپي اين درگيري غلام به قتل رسيد.

متهم يادآور شد: عامل جنايت من و اعضاي خانواده‌ام را تهديد كرد اگر ماجراي قتل را به كسي اطلاع دهيم ما را خواهد كشت. من نيز از ترس تهديدهايش، هويت قاتل را فاش نكردم.

دستگيري متهم

به اين ترتيب، جستجوها براي دستگيري متهم به قتل ادامه يافت تا اين‌كه روز پنجشنبه گذشته كارآگاهان جنايي شهرستان شهريار عامل جنايت را كه براي گرفتن موتورسيكلت به محل حادثه آمده بود، محاصره و دستگير كردند.

با انتقال حسين ـ متهم به قتل ـ به اداره جنايي آگاهي شهرستان شهريار، وي در بازجويي اعتراف كرد كه با تصميم قبلي جنايت را رقم زده است.

متهم براي ادامه تحقيقات به شعبه هشتم بازپرسي دادسراي عمومي و انقلاب شهريار منتقل شد.

متهم: مقتول سد راه ارتباط پنهاني‌مان بود

عامل جنايت در اظهاراتش به بازپرس احمدي گفت:‌يك هفته پيش خواهر مقتول را در يكي از محله‌هاي شهر ديدم و تصميم گرفتم با او ارتباط پنهاني برقرار كنم.بعد از اولين ملاقات، او وقتي فهميد من با برادرش (غلام)‌ آشنايي دارم، به من اعتماد كرد.

متهم به قتل يادآور شد: وقتي غلام پي به ارتباط من و خواهرش برد، در خيابان با من درگير شد و مرا كتك زد. من نيز كينه او را به دل گرفتم و با طراحي نقشه قتل، او را به بهانه پايان دادن به اختلاف‌هايمان، به خانه دوستمان حميد دعوت كردم . وقتي او نزديك خانه حميد رسيد، با چاقو او را كشتم سپس با تهديد اعضاي خانواده حميد (صاحبخانه)‌ متواري شدم.

بنابر اين گزارش، متهم به قتل با قرار قانوني روانه بازداشتگاه پليس شد.

با دستور قضايي خواهر مقتول نيز براي ادامه تحقيقات به مركز پليس احضار شد. تحقيقات از متهم ادامه دارد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۷, ۰۸:۳۶ بعد از ظهر
جدال سگ قهرمان و گرگ‌ها براي نجات 2 پسر جوان

ایران: سگ نگهبان پس از نجات دو كارگر جوان از محاصره گرگ‌هاي گرسنه كشته شد.
سيدمهدي جعفري - 21 ساله - كارگر يك گلخانه در روستاي امان‌‌آباد - 20 كيلومتري جاده خمين - درباره اين حادثه، گفت: صبح چهارشنبه در هواي سرد و برفي وارد گلخانه شده بودم كه ناگهان دو گرگ گرسنه به طرفم حمله‌ور شدند.
همان موقع من و نگهبان گلخانه در حالي كه وحشتزده بوديم با چوب به مبارزه با گرگ‌ها پرداختيم اما تلاش‌هايمان فايده نداشت. همزمان كه مرگ را مقابل چشمانمان مي‌ديديم ناگهان سگ نگهبان به نام «الماس» كه خود را به گلخانه رسانده بود به سوي گرگ‌ها حمله‌ور شد.
سرانجام پس از حدود 20 دقيقه مبارزه و در حالي كه از چند ناحيه بشدت مجروح شده بود، گرگ‌ها را از گلخانه بيرون راند اما سگ‌ باوفا پس از نجات ما به دليل شدت جراحات و خونريزي شديد كشته شد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۷, ۰۸:۳۸ بعد از ظهر
کودک‌ربایی عجیب در شیراز

2 مرد و یک زن در این ماجرای آدم‌ربایی نقش داشتند که تحقیقات برای شناسایی و طراح اصلی کودک‌ربایی در حال انجام است.
وطن امروز: جانشین فرمانده انتظامی استان فارس از ربوده شدن یک کودک 7 ساله در شیراز خبر داد.
سردارسجادیان در تشریح این خبر گفت: ‌آدم‌ربایان دریکی از خیابان‌های واقع در شمال شیراز با صحنه تصادف ساختگی، سرویس مدرسه‌ای را که این کودک در آن بوده متوقف کردند و با تهدید چاقو، سرویس مدرسه و این کودک را ربودند.
جانشین فرمانده انتظامی فارس ادامه داد: با اعلام شکایت، پرونده برای بررسی بیشتر در اختیار کارآگاهان قرار گرفت، پس از گذشت 6 ساعت آدم‌ربایان، این کودک 7 ساله را در یکی از خیابان‌های شهر رها کردند.
وی اظهار کرد: 2 مرد و یک زن در این ماجرای آدم‌ربایی نقش داشتند که تحقیقات برای شناسایی و طراح اصلی کودک‌ربایی در حال انجام است.
سردار سجادیان از دستگیری یک فرد شرور در شیراز خبر داد و گفت: ‌اقدام بموقع ماموران شیراز در دستگیری یک شرور باعث ابراز خشنودی و رضایت شهروندان شد.
وی گفت: 3 پلیس در خیابان حضرتی شیراز در حال حرکت بودند که متوجه تجمع تعدادی از مردم در یک محل شدند.
جانشین فرمانده انتظامی فارس افزود: ‌نیروهای پلیس با مراجعه به محل متوجه شدند یک تن در حالی که چاقوی آغشته به خون را در یک دست دارد و مردی را با دست دیگر خود گرفته با عربده‌کشی،‌ اقدام به تهدید و مجروح کردن آن مرد کرده است.
وی ادامه داد: یکی از ماموران با استفاده از اصل غافلگیری این شرور را دستگیر کرد و به مقر انتظامی انتقال دادند.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۷, ۰۸:۴۰ بعد از ظهر
مرگ پسر جوان در پارتي شبانه خيابان الهيه تهران


ایران: پارتي شبانه در يكي از محله‌هاي شمال تهران با مرگ دلخراش پسر جواني پايان يافت.
ساعت يك بامداد جمعه- 24 دي- مأموران كلانتري 101 تجريش از مرگ پسر جواني در خيابان الهيه باخبر شده و راهي محل حادثه شدند.
مأموران پس از حضور در محل حادثه، با مشاهده چند تن از مأموران مبارزه با مفاسد اجتماعي و چندين دختر و پسر جوان، دريافتند در طبقه سوم ساختمان مورد نظر يك ميهماني مختلط برپا بوده كه مأموران با اطلاع از موضوع و با دستور قاضي دادسراي ارشاد، خود را به محل مورد نظر رسانده و ميهمانان را دستگير كرده‌اند.
اما در اين ميان مرتضي - 28 ساله - كه با مشاهده مأموران قصد فرار از پنجره طبقه سوم را داشته، ناگهان سقوط كرده و جان باخته است. با اعلام موضوع به قاضي شاهنگيان، بازپرس كشيك ويژه قتل، تحقيقات در اين باره آغاز و دستور انتقال جسد به پزشكي قانوني براي تعيين علت اصلي مرگ صادر شد. همچنين از آنجا كه پدر و مادر مرتضي مرگ پسرشان را مشكوك دانسته‌اند، پرونده براي تحقيقات بيشتر به كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران سپرده شد.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۷, ۰۸:۴۶ بعد از ظهر
جنايت دو پسرخاله عليه خاله‌ها


تهران امروز: دو پسر خاله بر سر مقداري طلب از يكي از خاله‌هاي خود دست به انتقامي سخت زدند.
ماموران آتش نشاني تلاش زيادي كردند تا موفق به خاموش كردن آتش شديدي شدند كه خانه‌اي ويلايي در شهرستان « قيروكارزين» استان فارس را در ميان گرفته بود.
آنها پس از اطفاي اين حريق به داخل ساختمان رفته و بدن نيمه جان و تمام سوخته دو قرباني اين حادثه را از داخل دود و حرارت بيرون آوردند.
بلافاصله اين مصدومين كه شهلا و شهين نام داشتند به بيمارستان انتقال پيدا كرده و اقدامات پزشكي براي نجات جان اين دوخواهر آغاز شد.
از آن طرف هم كارشناسان آتش نشاني به بررسي صحنه حريق پرداخته و عمدي بودن آنرا تاييد كردند.
با مرگ شهين حادثه بعد جدي‌تري به خود گرفت و تحقيقات كارآگاهان ويژه قتل درباره ابعاد اين جنايت با پرس و جو از همسايگان و فاميل قربانيان كليد خورد.
همسايه‌ها به ماموران كاركشته پليس گفتند: مرحومه شهين از مدتها پيش در اين خانه تنهايي زندگي مي‌كرد و با كسي هم رفت و آمدي نداشت. چند ماه قبل هم شيرين خواهر وي پيش او آمد و در اين منزل ساكن شد.
اطلاع خاصي از چند و چون زندگي اين دو خواهر نداشتيم و فقط مي‌توانيم بگوييم كه آدم‌هاي ساكتي بودند و در اين مدت همسايگي كسي بدي از آنها نديده بود. اما اينكه چه كسي ممكن است خانه آنها را به آتش كشيده باشد چيزي نمي‌دانيم چرا كه اصلا اطلاعي از زندگي خصوصي آنها نداريم. تحقيقات پليس به‌رغم اين بي‌خبري‌ها ادامه يافت تا اينكه افسر پرونده با به دست آوردن سرنخ‌هايي تازه دستور بازداشت دو خواهرزاده قربانيان حادثه را داد.
اين كارآگاه كه اخباري مبني بر اختلاف مالي اين دو پسرخاله با خاله هايشان دريافت كرده بود بازجويي از اين افراد را در دستور كار قرار داد.
هر چند سعيد و امير در ابتدا سعي مي‌كردند خود را در اين ماجراي جنايي كاملا بي‌گناه نشان دهند اما سرانجام سعيد پرده از راز اين آتش سوزي برداشت: من و پسرخاله امير از چندي پيش مبلغي پول از خاله شهين طلبكار بوديم و چند بار هم طلب خودرا از او خواسته بوديم كه با پاسخ منفي او روبه‌رو شده بوديم. اصرار ما بي‌فايده بود و شهين قصد بازگرداندن بدهي خود را نداشت به همين خاطر ما تصميم گرفتيم از وي انتقام سختي بگيريم.
نيمه شب بود كه طبق نقشه با يك ظرف بنزين در خانه او آمده و با كليدي كه از قبل ساخته بوديم وارد شده و همه جا را آغشته به بنزين كرديم. خاله‌ها آن‌قدر عميق به خواب رفته بودند كه متوجه حضور ما نشده واز خواب بيدار نشدند. موقع خروج كبريتي را روشن كرده و روي فرش انداخته و به سرعت آنجا را ترك كرديم.
ما قصد قتل خاله‌ها را نداشتيم و فكرمي‌كرديم آنها در نهايت دچار سوختگي مي‌شوند اما پس از اينكه خبر مرگ خاله شهين را شنيديم خيلي پكر شديم و اكنون هم به شدت از كرده خود پشيمانيم.
تحقيقات درباره اين جنايت در حالي ادامه دارد كه از بيمارستان خبر مي‌رسد كه وضعيت جسماني شيرين ديگر قرباني اين حادثه عمدي نيز رو به وخامت گذاشته است

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۷, ۰۸:۴۸ بعد از ظهر
معمای پیچیده مرگ یک زن با قرص برنج

قدس: معمای مرگ یک زن با قرص برنج وقتی حکم تبرئه شوهرش از اتهام قتل وی توسط قضات دیوانعالی کشور نقض شد در مرحله پیچیده‌ای قرار گرفت.
صبح 12 شهریور سال 86 مرد جوانی با حضور در دادسرای جنایی تهران، مدعی شد خواهرش به طرز مرموزی در بیمارستان جان باخته است. این مرد جوان گفت که به شوهرخواهر خود در رابطه با مرگ خواهرش مشکوک است.
وی مدعی بود که دامادشان، با استفاده از قرص برنج، خواهرش را به قتل رسانده است. شوهر این زن بازداشت شد ولی با نپذیرفتن دخالت در قتل همسرش مدعی شد همسرش خودکشی کرده و پیش از آن، وی را از اقدامش باخبر کرده است.
دادسرای جنایی تهران با توجه به مدارک موجود، قرار منع تعقیب وی را صادر کرد اما با شکایت اولیای‌دم، پرونده به دادگاه عمومی ارسال شد و قضات این دادگاه، شوهر این زن را به علت تأخیر در انتقال همسرش به بیمارستان مجرم شناختند و حکم به بازداشت او دادند.
با صدور قرار مجرمیت برای متهم، پرونده به شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد که روز 7 تیر ماه سال جاری در این شعبه و به ریاست قاضی حسن تردست مورد بررسي قرار گرفت.
اولیای‌دم نیز درخواست قصاص دامادشان را کردند. مادرزن متهم مدعی بود دامادش رفتار مناسبی با دخترش نداشته و بارها او را مورد ضرب و شتم قرار داده است.
در ادامه جلسه متهم در جایگاه قرار گرفت و با انکار اتهام قتل همسرش گفت: من هیچ نقشی در مرگ همسرم نداشتم و زمان خودکشی او در محل کارم بودم.
وی ادامه داد: او به خاطر موضوعی نزد من اعتراف تلخی داشت. همسرم پیش از روز حادثه نیز اقدام به خودکشی کرده بود ولی خوشبختانه زنده ماند و علت این کار خود را پشیمانی از رفتار خود عنوان کرد.
روز حادثه نیز وقتی به من پیامک داد فهمیدم امکان دارد دوباره دست به کار خطرناکی بزند ولی وقتی خودم را به خانه رساندم او جان باخته بود.
بعد از اظهارات متهم، قاضی تردست با توجه به کافی نبودن مدارک و شواهد علیه متهم، خطاب به متهم گفت: آیا حاضر هستی با قسم خوردن به قرآن‌کریم خود را بی‌گناه معرفی کنی که متهم پذیرفت و با قسم خوردن به قرآن‌کریم مدعی شد که نقشی در مرگ همسرش نداشته است.
قاضی تردست ختم جلسه را اعلام و بعد از مشورت با مستشاران دادگاه، متهم را از اتهام قتل همسرش، تبرئه کرد اما بعد از اینکه پرونده به دیوانعالی کشور ارجاع داده شد، قضات دیوانعالی کشور بعد از مشورت و بررسی پرونده با بیان اینکه شبهاتی در پرونده وجود دارد، رأی صادره را نقض و پرونده را برای رسیدگی مجدد به دادگاه کیفری ارسال کردند.

*f*
۱۳۸۹-۱۰-۲۷, ۰۸:۵۰ بعد از ظهر
ربودن دختر 19 ساله برای انتقام از پدر

وطن امروز: دختر 19 ساله‌ در نقشه انتقام‌گیری دوست پدرش به‌خاطر طلب 50 میلیونی گرفتار شد. این دختر وحشت‌زده به مرد گروگانگیر التماس می‌کرد تا اینکه شنید انگیزه وی شیطانی نیست.
صبح روز 26 مهر‌ماه سال‌جاری، دختر جوانی برای رفتن به کلاس کنکور از خانه‌شان بیرون رفت تا اینکه در نزدیکی میدان راه‌آهن سوار پراید نقره‌ای رنگی شد. هنوز چند متری حرکت نکرده بودند که ناگهان راننده خودرو که چهره‌ای پخته داشت مسیرش را تغییر داد، دختر جوان هنوز اعتراضی نکرده بود که چاقویی را جلوی چشمانش دید، مرد خشمگین فریاد زد برای زنده ماندن باید سکوت کند.
در حالی‌که دختر جوان، از ترس دست و پایش می‌لرزید آرام در صندلی نشست و تسلیم خواسته راننده مرموز شد.
خودروی نقره‌ای پس از اینکه به سمت اتوبان بهشت‌زهرا رفت، وارد یک جاده فرعی و خاکی شد تا اینکه در نقطه خلوت و بیابانی راننده پا روی ترمز گذاشت و با صدای بلندی از دختر جوان خواست پیاده شود.
انگیزه مرد گروگانگیر هنوز مشخص نبود، دختر جوان به التماس افتاد، وی تصور می‌کرد در دام یک مرد هوسران افتاده است تا اینکه راننده خشمگین اسم پدر این دختر را به زبان آورد و گفت ربودن وی یک انتقام کوچکی بوده و همه‌اش به‌خاطر بدهی 50 میلیونی بین 2 دوست قدیمی است.
وقتی مرد انتقامجو،‌ دختر جوان را در بیابان رها کرد و سوار خودرویش به سمت تهران برگشت، این دختر که بشدت ترسیده بود به سختی خود را به کنار اتوبان رساند و با اجاره خودرویی دربستی به خانه‌شان بازگشت.
48 ساعت بعد دختر و پدر با مراجعه به شعبه اول دادسرای ناحیه 11 تهران خواستار ردیابی گروگانگیر آشنا شدند.
این دختر به بازپرس گفت: «در مسیر احساس می‌کردم مرد خشن را می‌شناسم وقتی فهمیدم دوست پدرم است با رسیدن به خانه‌مان می‌ترسیدم ماجرا را به خانواده‌ام بگویم، با خود فکر می‌کردم اگر به پدرم بگویم دردسر می‌شود و درگیری به وجود می‌آید اما شب با دیدن پدرم گریه‌ام گرفت و وی که دوستش را شناخته بود خواست طرح شکایت کنیم.»
پدر این دختر نیز گفت: «من در خیابان ولیعصر‌(عج)، تابلوفروشی می‌کنم تا اینکه با یکی از دوستانم اختلاف مالی پیدا کردم، او می‌گفت 50 میلیون تومان به او بدهکارم در حالی‌که چنین چیزی درست نبود، همیشه تماس می‌گرفت و تهدید می‌کرد تا اینکه دخترم را ربود و نمی‌توانم به‌خاطر این کارش او را ببخشم.»
با ادعای این پدر و دختر، مرد 35 ساله به نام حسن، بازداشت شد و در حالی‌که خودش را بی‌گناه می‌دانست، گفت: من در شمال تهران مغازه تابلوفروشی دارم و با پدر این دختر همکاری می‌کردم تا اینکه وی 50 میلیون تومان به من بدهکار شد و نمی‌‌خواست بدهی‌اش را بدهد، خیلی ناراحت بودم به‌خاطر همین دخترش را ربودم و در بیابان کتکش زدم اصلا تصور نمی‌کردم شکایت کنند.

m1982
۱۳۸۹-۱۰-۲۸, ۱۰:۵۸ قبل از ظهر
تعقیب و گریز مرگبار در اتوبان قم


تعقیب و گریز پلیس و یك قاچاقچی در اتوبان قم، با كشته شدن یك نفر و زخمی شدن سه نفر دیگر پایان یافت.

به گزارش مشرق، حدود ساعت 14:30 دقیقه روز شنبه – دیروز – یكدستگاه خودروی زانتیا حامل كالای قاچاق كه با سرعت 180 كیلومتر در ساعت در حال فرار از دست مأموران پلیس در كیلومتر 50 اتوبان قم – تهران، پس از برخورد با یكدستگاه خودروی پروتون و گارد ریل حاشیه اتوبان، واژگون و راننده آن در دم كشته شد.

همچنین مأمورین پس از بی توجهی راننده به هشدارهای پلیس، در حین تعقیب اقدام به تیراندازی به سوی خودروی زانتیا كردند. سه سرنشین خودروی پروتون كه یك آقا و دو خانم بودند نیز بشدت زخمی شدند كه نیروهای امدادی با حضور به موقع، آنها را به بیمارستان منتقل كردند.


(http://www.asriran.com/)http://salijoon.info/mail/891028/ghom/162929_685.jpg (http://salijoon.info/)

(http://www.asriran.com/)http://salijoon.info/mail/891028/ghom/162930_315.jpg (http://salijoon.info/)
(http://www.asriran.com/)

پس از برخورد خودروی زانتیا با پروتون، سرنشینان آن كه بشدت زخمی شده بودند داخل خودرو محبوس شدند كه با توجه به احتمال آتش گرفتن خودرو، با كمك مردم و نیروهای انتظامی حاضر در صحنه، از خودرو خارج شدند.



http://salijoon.info/mail/891028/ghom/162931_912.jpg (http://salijoon.info/)

سه سرنشین خودروی پروتون



http://salijoon.info/mail/891028/ghom/162932_254.jpg (http://salijoon.info/)
(http://www.asriran.com/)



خودروی زانتیا و بخشی از اجناس قاچاق در كنار خودرو

http://salijoon.info/mail/891028/ghom/162933_974.jpg (http://salijoon.info/)
(http://www.asriran.com/)

(http://www.asriran.com/)


(http://www.asriran.com/)
http://salijoon.info/mail/891028/ghom/162934_201.jpg (http://salijoon.info/)

(http://www.asriran.com/)

http://salijoon.info/mail/891028/ghom/162935_608.jpg (http://salijoon.info/)
(http://www.asriran.com/)

(http://www.asriran.com/)

برخی از اجناس قاچاق كه در خودرو جاسازی شده بود.

http://salijoon.info/mail/891028/ghom/162932_254.jpg (http://salijoon.info/)

(http://www.asriran.com/)

http://salijoon.info/mail/891028/ghom/162937_871.jpg (http://salijoon.info/)

*f*
۱۳۸۹-۱۱-۰۱, ۰۱:۵۶ بعد از ظهر
رهایی «فرحناز» از چوبه دار

وطن امروز: زن جوان که متهم بود با همدستی شوهرش یک راننده را به قتل رسانده است، از اعدام رهایی یافت.
روز11 اسفند 85، از طریق مرکز فوریت‌های پلیس، کشف جسد مردی میانسال در یکی از خیابان‌های رباط‌کریم مخابره شد. ماموران با حضور در محل حادثه، متوجه شدند که جسد متعلق به مردی 45 ساله به نام «علی» است که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده و در کنار خیابان رها شده است.
تحقیقات در این باره آغاز شد و سرانجام قاتل این مرد که قصد فروش خودروی مقتول را داشت، شناسایی و دستگیر شد. «یاسر»، متهم به قتل، پس از شناسایی و دستگیري ضمن اعتراف به قتل، مدعی شد که به همراه همسرش، فرحناز، راننده خودرو را به قتل رسانده است. جلسه رسیدگی به این پرونده، بهمن‌ماه سال گذشته در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران و به ریاست قاضی حسن تردست برگزار شد.
«یاسر» درباره جزئیات قتل گفت: قبل از ارتکاب قتل، با همسرم به شمال رفته بودیم که آنجا تصمیم گرفتیم از یک موبایل‌فروشی سرقت کنیم. وارد یک موبایل‌فروشی شدیم و با نشان دادن اسپری، به صاحب آن خواستیم از او سرقت کنیم که او مقاومت کرد و در نهایت من و همسرم دستگیر شدیم. ما به دادسرای آن شهر اعزام شدیم ولی وقتی به جرم خود اعتراف نکردیم، آزاد شدیم و تصمیم گرفتیم به سرعت به تهران بازگردیم.
وی ادامه داد: به یک راننده پیشنهاد دربست دادیم و قرار شد با مبلغ 50 هزار تومان ما را به تهران بیاورد. در راه نقشه قتل او را کشیدیم و زمانی که به رباط‌‌کریم رسیدیم، نقشه خود را عملی کردیم. ابتدا طنابی را دور گردن مقتول انداختم و به همسرم هم گفتم از سر دیگر طناب، آن را بکشد. بعد از آن، با چاقو 2 ضربه به او زدم که خودرو را نگه داشت و پیاده شد. بعد از او، ما هم از ماشین پیاده شدیم و من یک ضربه و همسرم هم چند ضربه با چاقو به او وارد کرد.
بعد از اظهارات «یاسر»،‌ همسرش در جایگاه قرار گرفت و با رد گفته‌های شوهرش گفت: من آن روز با اتوبوس به تهران برگشتم و از ترمینال به خانه پدرم رفتم و از ماجرای قتل اطلاعی نداشتم.
قاضی تردست و مستشاران دادگاه وارد شور شدند و زن جوان به خاطر شرکت در سرقت منجر به قتل، به 5 سال حبس و به علت مشارکت در قتل عمدی به قصاص محکوم شد. «یاسر» که از خانواده مقتول رضایت گرفته بود نیز از جنبه عمومی (مشارکت در قتل عمدی و مشارکت در سرقت منجر به قتل) به تحمل 20 سال حبس محکوم شد.
پرونده به دیوان عالی کشور رفت، حکم صادره به جز حکم قصاص فرحناز نقض شد و برای رسیدگی دوباره به دادگاه کیفری و شعبه 71 فرستاده شد. صبح دیروز جلسه محاکمه در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران و به ریاست قاضی نورالله عزیزمحمدی برگزار شد.
روشن، نماینده دادستان با اشاره به کیفرخواست صادره، خواستار مجازات متهم شد. اولیای‌دم نیز همچنان بر خواسته خود مبنی بر قصاص پافشاری داشتند.
در ادامه جلسه متهم (فرحناز) در جایگاه قرار گرفت و گفت: آن روز ياسر با چاقو چند ضربه به او زد، همچنین طناب را دور گردن راننده انداخت و کشید. اظهارات متهم درباره کشیدن طناب توسط همسرش و از سمت چپ راننده در حالی بود که نظریه پزشکی قانونی کاملا مخالف این اظهارات بود و نشان می‌داد طناب از سمت راست راننده و از جایی که یاسر نشسته بود، کشیده شده است.
در نهایت بعد از اظهارات متهمان،‌ قاضی عزیزمحمدی و مستشاران دادگاه وارد شور شدند و فرحناز را از اتهام مشارکت در قتل عمدی تبرئه و وی را به اتهام معاونت در قتل عمد به حبس محکوم کردند.

*f*
۱۳۸۹-۱۱-۰۱, ۰۲:۲۳ بعد از ظهر
رابطه پيش از ازدواج "صبا" با سامان دردسرساز شد

من زندگي خوبي دارم اما سامان مدام برايم ايجاد مزاحمت مي کند و مي گويد تصاويري از تو در حافظه گوشي تلفن همراهم ضبط کرده ام که اگر شوهرت آن را ببيند طلاقت خواهد داد. او مي خواهد با اين تهديدها از من اخاذي کند
خراسان: او با اين که مي داند ازدواج کرده ام و شوهر دارم هر روز زنگ مي زند و تهديدم مي کند که مي خواهد حقيقت هاي پنهان را به همسرم بگويد و زندگي ام را خراب کند.
زن جوان که براي مشاوره به دايره اجتماعي کلانتري سجاد مشهد مراجعه کرده بود، اشک هايش را پاک کرد و افزود: من و سامان ۲ سال با هم دوست بوديم و قصد داشتيم ازدواج کنيم اما او پس از آن که با حيله و نيرنگ به خواسته هاي پليد خود رسيد، به قول و قرارهايي که گذاشته بوديم پشت پا زد و گفت مي خواهد با دختر ديگري ازدواج کند.
«صبا» در مورد نحوه آشنايي خود با سامان گفت: يک روز اين پسر جوان براي نصب سيستم ماهواره به خانه ما آمده بود. او به بهانه اين که براي تنظيمات بعدي سيستم نياز به هماهنگي دوباره مي باشد شماره تلفن خانه را گرفت و لحظه اي که مي خواست از منزل بيرون برود دور از چشم پدر و مادرم گفت: کارت مغاز ه ام را روي تلويزيون گذاشتم، منتظر تماس تو هستم.
زن جوان افزود: من که آن موقع دانش آموز سال آخر دبيرستان بودم يک دل نه صد دل شيفته چشم و ابروي سامان شدم و فريب لبخندهايش را خوردم، براي همين هم حماقت کردم و با بهانه اي که براي تنظيم سيستم ماهواره در دست داشتم با او تماس گرفتم. متاسفانه رابطه تلفني ما خيلي زود به قول و قرار ازدواج ختم شد و سامان با سوءاستفاده از فرصت هايي که من در خانه تنها بودم به ديدنم مي آمد و با هم پاي برنامه هاي ماهواره مي نشستيم و به باوري غلط خوشگذراني مي کرديم.
متاسفانه تماشاي تصاوير و فيلم هاي ماهواره اي به سوءاستفاده ختم شد و سامان پس از آن که به خواسته هاي شيطاني اش رسيد فراموش کرد که چه قراري براي ازدواج گذاشته ايم. او مرا رها کرد و به دنبال عياشي هايش رفت و من نيز که از اين بابت شکست عاطفي سختي ديده بودم به اولين خواستگاري که برايم آمد جواب بله گفتم و ازدواج کردم.
من زندگي خوبي دارم اما سامان مدام برايم ايجاد مزاحمت مي کند و مي گويد تصاويري از تو در حافظه گوشي تلفن همراهم ضبط کرده ام که اگر شوهرت آن را ببيند طلاقت خواهد داد. او مي خواهد با اين تهديدها از من اخاذي کند و با تماس هاي وقت و بي وقت خود عذابم مي دهد. در اين شرايط افسوس مي خورم که چرا چنين حماقتي کردم. کاش پدر و مادرم که از صبح تا شب سر کار هستند کمي بيشتر برايم وقت مي گذاشتند. آن ها مي خواستند جاي خالي خودشان را با ماهواره براي من پر کنند.

*f*
۱۳۸۹-۱۱-۰۳, ۰۲:۰۳ بعد از ظهر
قتل سمانه عروس 19 ساله تهراني به دست برادر شوهرش

مردي كه همسر برادر خود را به قتل رسانده بود، در دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شد.
به گزارش خبرنگار حوادث فارس، عصر روز 17 مهر ماه سال 87، مأموران كلانتري 17 مارليك كرج، از مرگ مشكوك زن جواني به نام سمانه در يكي از بيمارستان‌هاي اين شهر باخبر شدند.
مأموران با حضور در بيمارستان مورد نظر، با جسد زن جواني رو به رو شدند كه به گفته پزشكان بعد از اينكه خفه شده بود، به بيمارستان منتقل شده بود.
شوهر اين زن به مأموران پليس گفت: وقتي بعد از ظهر، به خانه برگشتم با جسد بي‌جان همسرم رو به رو شدم و با توجه به اينكه علت مرگ را متوجه نشده بودم، او را به بيمارستان رساندم اما فهميدم كه فوت كرده است.
با توجه به محرز شدن قتل سمانه، پرونده در اختيار مأموران آگاهي قرار گرفت و بعد از حدود يك سال از وقوع قتل، مرد جواني به نام رامين كه برادر شوهر مقتول بود دستگير شد و به ارتكاب قتل اعتراف كرد.
رامين در اولين تحقيقات وقتي مقابل شواهد غيرقابل انكار قرار گرفت، به ارتكاب قتل اعتراف كرد و مدعي شد همسر برادرش را به خاطر مسائل اخلاقي به قتل رسانده است.
بعد از اعتراف متهم به ارتكاب قتل، قرار مجرميت وي از سوي دادسراي جنايي صادر و پرونده به دادگاه كيفري استان تهران ارسال شد كه صبح امروز جلسه محاكمه در شعبه 113 دادگاه كيفري استان تهران و به رياست قاضي محمدسلطان همتيار برگزار شد.
در ابتداي جلسه، اصغري‌روشن، نماينده دادستان ضمن قرائت كيفرخواست صادره، بزه انتسابي به متهم را محرز دانست و خواستار مجازات متهم شد؛ اولياي‌دم نيز خواسته خود را قصاص متهم عنوان كرد.
در ادامه رامين، متهم به قتل در جايگاه قرار گرفت و با بيان اينكه اتهام را قبول دارد، گفت: متوجه برخي مشكلات اخلاقي همسر برادرم شده بودم كه خواستم اين موضوع را با خودش مطرح كنم.
وي افزود: روز حادثه به خانه برادرم رفتم و بعد از اينكه شماره افرادي كه با وي رابطه دارند را به او نشان دادم، درگيري بين ما رخ داد كه در يك لحظه او را خفه كردم.
در نهايت، قاضي همتيار ختم جلسه را اعلام و صدور حكم را به بعد از مشورت با مستشاران دادگاه موكول كرد.

پرشين وی

*f*
۱۳۸۹-۱۱-۰۳, ۰۲:۲۵ بعد از ظهر
2 زن قربانی جنايت های خانوادگی در تهرانپارس و محله خزانه

در نخستين حادثه پسري به نام مجيد شامگاه پنجشنبه در اقدامي جنون‌آميز، مادر، پدر و دوستش را در محله خزانه با ضربه‌هاي كارد مجروح كرد كه در اين ميان «نادره» - 60 ساله - بر اثر شدت جراحات جان سپرد.
ایران: دو پسر در جنايت‌هاي جنون‌آميز طي كمتر از هفت ساعت مادران‌شان را به قتل رساندند.
در نخستين حادثه پسري به نام مجيد شامگاه پنجشنبه در اقدامي جنون‌آميز، مادر، پدر و دوستش را در محله خزانه با ضربه‌هاي كارد مجروح كرد كه در اين ميان «نادره» - 60 ساله - بر اثر شدت جراحات جان سپرد.
هفت ساعت پس از اين جنايت، مأموران كلانتري 144 جواديه تهرانپارس از قتل زن 47 ساله‌اي باخبر شدند. و یک تیم به سرپرستی سرهنگ خوش بین ـ رئیس کلانتری ـ با حضور در محل دريافتند محمد - 24 ساله - با ضربه‌هاي كارد مادرش را به قتل رسانده و پدرخوانده‌‌اش را هم مجروح كرده است.
دو جنايتكار پس از دستگيري با دستور قاضي محمد شهرياري - بازپرس كشيك قتل - براي تحقيقات بيشتر در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفتند.

3tare
۱۳۸۹-۱۱-۱۸, ۱۰:۱۶ بعد از ظهر
زن چاق و مرگ همسرش

پارسینه - این زن ۱۳۶ کیلویی روز حادثه بعد از درگیری بر روی شوهرش که فقط ۵۵ کیلو وزن داشت، نشست و او را له کرد و به قتل رساند. این حادثه در تابستان گذشته، زمانی که این زن و شوهر با هم درگیر شده بودند، رخ داد. آنها ۳ فرزند دارند.



http://parsine.com/files/fa/news/1389/7/19/18461_187.jpg



زن آمریکایی در دادگاه از اینکه پدر فرزندانش را له کرده بود، ابراز تاسف کرد و گفت: می‌خواهم این را فقط بگویم که به راستی متاسف هستم.

قاضی دادگاه پس از بررسی این پرونده اعلام کرد: زن آمریکایی ۳ سال تحت نظر خواهد بود. همچنین او باید ۱۰۰ ساعت کار اجتماعی انجام دهد.




http://parsine.com/files/fa/news/1389/7/19/18460_917.jpg

خانواده مقتول خشم و غضب خود را نسبت به تصمیم قاضی ابراز کردند. یکی از خواهران مقتول در این باره گفت: احساس می‌کنم در اینجا عدالتی وجود ندارد.

3tare
۱۳۸۹-۱۱-۱۹, ۱۰:۰۴ بعد از ظهر
عابر بانک جان دختربچه را گرفت!

پزشکان گفتند یک دختربچه 10 ساله در ویتنام به خاطر تماس دستش با باجه عابربانک دچار برق گرفتگی شده و جانش را از دست داده است.

به گزارش بانکی همشهری آنلاین گزارش داد، روزنامه توئوی تره (Tuoi Tre) نوشت چائو لین یوین روز پنجشنبه پس از تماس با بدنه فلزی یک دستگاه عابربانک که در پنج متری دروازه دبستان محل تحصیلش قرار داشت، جان باخت. یوین در پیاده‌رو منتظر والدینش نشسته بود تا او را به منزل ببرند.

این دستگاه عابربانک متعلق به آگریبانک (Agribank)، بزرگ‌ترین بانک تجاری ويتنام است. پلیس و مقامات آگریبانک از اظهارنظر درباره این حادثه خودداری کردند.







http://banki.ir/images/stories/picture/ab.jpg



تران دانگ، رییس شرکت برقی سایگون که تکنسین‌هایی را پس از حادثه به صحنه اعزام کرد، گفت این باجه به خاطر سیم‌ كشي ضعیف برق‌دار شده بود.





http://banki.ir/images/stories/picture/ab1.jpg

این حادثه صفحه نخست بسیاری از روزنامه‌های سراسر ویتنام را به خود اختصاص داد، کشوری که ضعیف بودن ایمنی وسایل برقی در آن به عاملی برای نگرانی فزاینده افکار عمومی تبدیل شده است.

در فاصله ماه‌های ژوئن تا ژانویه، سه بچه مدرسه‌ای دیگر هم بر اثر برق‌گرفتگی در پیاده‌روها و سایت‌های ساختمان‌سازی در شهر هو چی مینه جان خود را از دست دادند.

eiman
۱۳۸۹-۱۱-۲۰, ۰۷:۴۰ بعد از ظهر
راستی قرار هست طرح برق دار نمودن عابر بانکها تو ایران اجرائی بشه البته تا این طرح تا سه هفته بعد از واریز یارانه ها غیر فعال و تا دوره بعد استندبای میماند:پوزخند:

m1982
۱۳۸۹-۱۱-۲۳, ۱۲:۴۴ بعد از ظهر
مبارزه 18 روزه مردم مصر به حکومت 29 ساله حسنی مبارک پایان داد .
سرانجام در هجدهمین روز از قیام مردم مصر ، حسنی مبارک از قدرت کناره گیری کرد.
این در حالی است که دیکتاتور مصر روز گذشته در یک نطق تلویزیونی گفته بود اختیاراتش را به معاونش عمر سلیمان واگذار می کند ولی تا سپتامبر آینده(شهرویر 90) به عنوان رئیس جمهور مصر باقی خواهد ماند.

این سخنرانی ، مانند بنزینی بر آتش خشم مردم بود زیرا آنان انتظار داشتند مبارک در سخنرانی اش کناره گیری اش را از قدرت اعلام کند.
از این رو ، مردم به سمت مراکز حکومتی مانند رایو و تلویزیون دولتی و کاخ ریاست جمهوری حرکت کردند.

ارتش نیز با صدور بیانیه ای از مردم خواست به خانه های خود باز گردند اما معترضان به حرکت خود ادامه دادند تا این که عصر امروز ، عمر سلیمان از کناره گیری مبارک از قدرت خبر داد.
همچنین منابع خبری از خروج مبارک و خانواده اش از قاهره خبر دادند.از بندر شرم الشیخ به عنوان مقصد احتمالی مبارک یاد می شود.

در پی اعلام خبر سقوط مبارک ، موجی از شادمانی در قاهره و سایر شهرهای مصر پدید آمد و میلیون ها مصری در خیابان ها و میدان های این کشور ، به شادمانی و پایکوبی پرداختند.
http://iranto.ca/Fa/images/stories/news7/egypt-11-2.jpg (http://salijoon.info/)
تلویزیون دولتی مصر اعلام کرده است که حسنی مبارک از مقام ریاست جمهوری استعفا کرد.
عمرسلیمان، معاون رییس جمهوری مصر با قرائت بیانیه ای در تلویزیون مصر، خبر کناره گیری آقای مبارک را از قدرت اعلام کرد.
به گفته آقای سلیمان، اختیارات حسنی مبارک به شورای عالی ارتش واگذار می شود.
صدها هزار نفر که از هجده روز قبل در مرکز قاهره دست به تظاهرات زده اند، با خوشحالی از استعفای آقای مبارک استقبال کردند. در قاهره مردم با تکان دادن پرچم و به صدا درآوردن بوق ماشین ها خوشحالی خود را از استعفای آقای مبارک نشان دادند.

در شهر اسکندریه نیز صحنه های شادمانی مردم به چشم می خورد.

http://salijoon.info/mail/891123/messr/mubarak00.jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891123/messr/11-2-12-238463.jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891123/messr/11-2-12-239194.jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891123/messr/11-2-12-240326.jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891123/messr/mubarak3.jpg (http://salijoon.info/)

http://salijoon.info/mail/891123/messr/mubarak4.jpg (http://salijoon.info/)

http://salijoon.info/mail/891123/messr/mubarak5.jpg (http://salijoon.info/)

http://salijoon.info/mail/891123/messr/mubarak6.jpg (http://salijoon.info/)

http://salijoon.info/mail/891123/messr/mubarak7.jpg (http://salijoon.info/)

http://salijoon.info/mail/891123/messr/mubarak8.jpg (http://salijoon.info/)

http://salijoon.info/mail/891123/messr/mubarak9.jpg (http://salijoon.info/)

http://salijoon.info/mail/891123/messr/mubarak10.jpg (http://salijoon.info/)


آقای مبارک کمتر از بیست و چهار ساعت قبل گفته بود که حاضر نیست استعفا دهد.
اینکه اختیار امور در مصر در دست ارتش باشد، با قانون اساسی این کشور مغایرت دارد. خبرنگار بی بی سی در قاهره می گوید مشخص نیست که آیا در راس قدرت بودن شورای عالی نظامی، معترضانی را که خواهان یک دولت غیرنظامی جدید هستند، قانع خواهد کرد یا نه.
به گفته خبرنگار بی بی سی، وضعیت مصر در حال حاضر بسیار شبیه به یک کودتای نظامی است و مصر به سوی آینده ای بسیار نامطمئن پیش می رود.
پیشتر اعلام شده بود که حسنی مبارک قاهره را به مقصد استراحتگاه ساحلی شرم الشیخ ترک کرده است.
تلویزیون دولتی اعلام کرده بود که اطلاعیه ای مهم از سوی رئیس جمهوری منتشر خواهد شد.
در همین حال، حسام بدراوی، دبیرکل حزب دموکراتیک ملی، حزب حاکم مصر گفت که پیش از نطق تلویزیونی آقای مبارک در شامگاه پنجشنبه از این مقام استعفا داده بود.
آقای بدراوی به بی بی سی گفت که اقدام درست برای رئیس جمهوری این است که کناره گیری کند.

در اسکندریه و سوئز نیز امروز تظاهرات برگزار شد.

http://salijoon.info/mail/891123/messr/mubarak1.jpg (http://salijoon.info/)

اوایل روز جمعه، تلویزیون دولتی مصر متن بیانیه رهبران ارتش را پخش کرد.
در این بیانیه آمده بود که ارتش تضمین می کند اگر وضعیت کنونی در کشور خاتمه یابد، وضعیت فوق العاده در مصر را لغو کند.
در این بیانیه همچنین آمده بود که به دنبال تغییرات لازم در قانون اساسی مصر، ارتش تضمین می کند که انتخابات آزاد و عادلانه برگزار کند تا مصر بتواند جامعه ای آزاد و دموکراتیک شود.
ارتش در بیانیه خود افزود که کسانی که به فساد اعتراض کرده و خواستار اصلاحات بوده اند، تحت تعقیب قرار نخواهند گرفت.
آقای مبارک در نطقی تلویزیونی که پنجشنبه شب (دهم فوریه)، ایراد کرد، گفته بود قصد دارد تا انتخابات ریاست جمهوری در ماه سپتامیر در راس قدرت بماند اما بخشی از اختیارات خود را به عمر سلیمان، معاونش و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت، واگذار می کند.
سمیر رضوان، وزیر دارایی مصر، صبح جمعه به بی بی سی گفت که وضعیت کنونی نمی تواند ادامه یابد و اعضای شورای عالی ارتش در همین ارتباط جلسه داشته اند.
تحلیلگران می گویند تا ایراد نطق آقای مبارک در شامگاه پنجشنبه، انتظار عمومی بر این بود که او کناره گیری کند ولی به جای آن، سخنرانی رئیس جمهوری باعث شده که مصر در بلاتکلیفی و سردرگمی قرار بگیرد.

http://salijoon.info/mail/891123/messr/mubarak2.jpg (http://salijoon.info/)

m1982
۱۳۸۹-۱۱-۲۳, ۱۲:۴۵ بعد از ظهر
شادمانی ملت ها ، واکنش دولت ها
در الجزایر و بحرین، پلیس مانع از برگزاری تجمع و راهپیمایی شادی و سرور از کناره گیری مبارک شد.
بیروت ، تونس و غزه نیز شاهد جشن های خیابانی مردم است.

http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/11/22/165832_821.jpg سخنگوی وزارت خارجه ایران از کناره گیری مبارک استقبال کرد.

سوئیس اعلام کرد حساب های بانکی احتمالی مبارک را در این کشور توقیف می کند.

جو بایدن معاون رئیس جمهور آمریکا امروز را روز تاریخی برای ملت مصر توصیف کرد.

عمروموسی دبیر کل اتحادیه عرب و وزیر خارجه پیشین مصر با استقبال از کناره گیری مبارک،‌ تحولات مصر را انقلاب سفید مردم توصیف کرد.

ترکیه ابراز امیداری کرد دولت جدید مصر به خواسته های مردم این کشور جواب دهد.

اسرائیل در بیانیه ای اعلام کرد امیدوار است شاهد دوره انتقال روان قدرت در مصر باشد و روابط میان دو طرف همچنان ادامه یابد.سفارت اسرائیل در قاهره تعطیل شده اما سفیر اسرائیل همچنان در این شهر مستقر است.

نخست وزیر جمهوری چک روز جمعه اظهار امیدواری کرد انتخابات آزاد و دموکراتیک در این کشور برگزار شود.

دولت اردن در بیانیه ای اعلام کرد این کشور به ملت مصر و خواسته های انان احترام می گذارد .

وزارت خارجه برزیل با انتشار بیانیه‌ای ضمن اعلام همبستگی با مردم مصر، خواستار انتقال قدرت سیاسی در این کشور در فضایی آرام و مسالمت آمیز شد.

جنبش حماس در فلسطین در بیانیه ای کناره گیری مبارک را به انقلابیون مصر تبریک گفت.

محمد البرادعی فعال سیاسی مصر کناره گیری مبارک را آزادسازی مصر توصیف کرد.

استقبال نخست وزیر ژاپن از برکناری مبارک : نائوتو کان نخست وزیر ژاپن که کشورش یکی از کشورهای عمده کمک کننده به مصر محسوب می شود ، امروز شنبه از برکناری حسنی مبارک دیکتاتور سابق مصر استقبال کرد.
نائوتو کان امروز با اشاره به تازه ترین تحولات مصر به خبرنگاران گفت:من به خواست و اراده ملت مصر در تغییر مسالمت امیز قدرت احترام می گذارم و امیدوارم دولت جدید به گونه ای دمکراتیک بر مسند قدرت بیاید .

نخست وزیر ژاپن خاطر نشان کرد ما خواهان حفظ مناسبات دیرین دوستانه میان ژاپن و مصر هستیم و من می خواهم مصر به ایفای نقش سازنده در خاورمیانه ادامه دهد .به گزارش خبرگزاری فرانسه ژاپن که خود از منابع طبیعی اندکی برخوردار است ، تقریبا برای تامین منابع نفتی مورد نیاز خود کاملا به خاورمیانه از جمله مصر وابسته است .
ژاپن همچنین از کشورهای عمده کمک کننده به مصر محسوب می شود و در مجموع یکصد و چهل و پنج میلیارد ین معادل یک میلیارد و هشتصد میلیون دلار در قالب کمکهای اهدایی و پانصد و سی و نه میلیارد ین در قالب وام در اختیار قاهره قرار داده است .
کره جنوبی خواستار برگزاری انتخابات آزاد وعادلانه در مصر شد: وزارت خارجه کره جنوبی روز شنبه در پی برکناری حسنی مبارک از قدرت در مصر خواستار برگزاری انتخاباتی عادلانه و آزاد در این کشور شد. وزارت خارجه کره جنوبی در بیانیه ای اعلام کرد:دولت کره جنوبی انتظار دارد انتخاباتی عادلانه و آزاد مطابق با خواسته ها و آرمانهای مردم مصر برگزار شد.این وزارتخانه افزود تصمیم مبارک برای کناره گیری از سمت را محترم می شمارد و با دولت مصر همکاری نزدیک خواهد داشت.
چین :‌ امیدواریم ثبات در مصر برقرار شود:به گزارش خبرگزاری فرانسه وزارت امور خارجه چین امروز شنبه با انتشار بیانیه ای با اشاره به تازه ترین تحولات در مصر و برکناری حسنی مبارک از قدرت ، ابراز امیدواری کرد ثبات و نظم عمومی در مصر برقرار شود. 
استقبال دولت سودان از برکناری حسنی مبارک: دولت سودان از کناره گیری حسنی مبارک دیکتاتور سابق مصر استقبال و تاکید کرد به انتخاب و اراده مردم مصر و تحقق خواسته های انان برای دستیابی به کرامت، آزادی ، ثبات و صلح احترام می گذارد . وزارت امور خارجه سودان در بیانیه ای تاکید کرد دولت سودان به این مسئله تاکید دارد که انتقال مسالمت آمیز قدرت به شورای عالی نیروهای مسلح مصر بیانگر اراده ملی ملت مصر است .

دولت سودان ابراز امیدواری کرد با انتقال قدرت ، خواسته های ملت مصر تحقق یابد . در بیانیه وزارت امور خارجه سودان آمده است ، سودان به این مسئله مهم تاکید دارد که تغییرات فعلی در مصر صفحه جدیدی در تاریخ این کشور رقم بزند و رفاه اقتصادی ، ثبات سیاسی و اجتماعی برای این کشور به ارمغان داشته باشد و این کشور بتواند همچنان نقش حساس خود را در منطقه ایفا کند .
انگلستان: مصر باید به سوی دموکراسی حرکت کند : دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس در واکنش به کناره گیری حسنی مبارک از ریاست جمهوری مصر، بر ضرورت حرکت به سوی حکومت غیرنظامی و دموکراتیک در مصر تاکید کرد و گفت آنچه روز جمعه در مصر روی داد، صرفا یک آغاز بود. به گزارش شبکه تلویزیونی بی بی سی عربی، کامرون گفت: مصر اکنون فرصت خوبی در اختیار دارد تا دولتی تشکیل دهد که بتواند شهروندان این کشور را متحد سازد.
انگلیس آماده ارائه هرگونه کمکی به مصر و مصریها است.دولت مصر باید تلاش برای ایجاد نظام آزاد و دموکراتیک را آغاز کند.کامرون افزود: آنچه امروز (جمعه) روی داد باید صرفا یک نقطه آغاز باشد.
اتحادیه اروپا : رئیس اتحادیه اروپا از کناره گیری مبارک استقبال کرد: در پی برکناری حسنی مبارک از قدرت در مصر، هرمن فان رومپوی رئیس اتحادیه اروپا روز جمعه از تصمیم مبارک استقبال کرد.
وی با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد مبارک با استعفای خود نشان داد صدای مردم مصر را شنیده است و راه‌ را برای اصلاحات سریع‌تر و عمیق‌تر در این کشور باز کرده است. در این بیانیه از جسارت مردم مصر که در آرامش تظاهرات خود را برای اجرای تغییرات دموکراتیک برگزار کردند، استقبال شده است. به گزارش خبرگزاری فرانسه در این بیانیه تصریح شده است آینده مصر در دستان مردم این کشور است و ارتش باید به شیوه‌ای مسئولانه و طوری عمل کند که تغییرات دموکراتیک به شیوه‌ای مسالمت آمیز در این کشور اجرا شود.


شورای عالی نیروهای مسلح مسئول اداره مصرhttp://www.asriran.com/files/fa/news/1389/11/22/165836_992.jpg

مبارک پس از استعفا، مسئولیت های خود را به شورای عالی نیروهای مسلح واگذار کرد. المشیر طنطاوی وزیر دفاع مصر ریاست این شورا را برعهده گرفته است.

شورای عالی نیروهای مسلح هم اکنون کنترل مصر را در دست دارد.


خبر سقوط مبارک را معاونش داد

تلوزیون دولتی مصر جمعه شب (امروز) اعلام کردند محمد حسنی مبارک رئیس جمهور مصر رسما از سمت خود کناره گیری کرد.

عمر سلیمان معاون رئیس جمهور مصر در سخنانی این مطلب را اعلام کرد.



http://www.asriran.com/files/fa/news/1389/11/22/165834_360.jpg (http://salijoon.info/)




یک منبع آگاه در حزب حاکم مصر نیز گفت که مبارک به همراه خانواده اش قاهره را به سمت بندر شرم الشیخ در شمال این کشور ترک کرده است.

تمام خیابان های قاهره و دیگر شهرهای مصر غرق شادی و سرور مردم است. مردم مصر غرق در شادی و سرور از کناره گیری مبارک شعار می دهند :"الشعب اسقط النظام" (ملت حکومت را سرنگون کرد). آنها قبل از این شعار می دادند " الشعب یرید اسقاط النظام " (ملت خواهان سرنگونی حکومت است).

قطر به عنوان اولین کشور تبریک گفت

قطر به عنوان اولین کشور جهان از کناره گیری مبارک استقبال کرد. دفتر امیر قطر با صدور بیانیه ای ضمن اظهار خرسندی از کناره گیری مبارک بر گشودن صفحه جدیدی از روابط میان قاهره و دوحه تاکید شده است.


حالا مبارك است!
http://salijoon.info/mail/891123/messr/165839_174.jpg (http://salijoon.info/)

*f*
۱۳۸۹-۱۱-۲۶, ۰۸:۳۳ بعد از ظهر
فرجام تلخ دختر جوياي كار



http://www.news.niksalehi.com/khabar/100835374729.jpg


چندي پيش پليس استان تهران، قاتلاني كه با درج آگهي استخدام كذايي، طعمه خود را به قربانگاه كشانده و جسد وي را تكه تكه كرده بودند دستگير كردند. ماجرا از اين قرار است كه به دنبال ناپديد شدن دختر جواني به نام سوسن، در بعدازظهر روز 7 دي ماه امسال، مشخص شد خانواده سوسن داراي حسن شهرت در محل بوده و هيچ‌انگيزه فراري براي فرزند اين خانواده وجود نداشته است. به دليل احتمال وقوع جنايت، كارآگاهان پليس آگاهي مأمور رسيدگي به اين پرونده شدند. آنها متوجه شدند كه دختر گمشده روز حادثه با مشاهده اعلاميه آگهي استخدام كه به صورت تك برگ در محل آنها پخش شده بود از منزل خارج و ديگر باز نگشته است.
شماره تلفن مربوط به آگهي استخدام رديابي شد و كارآگاهان دريافتند تلفن مربوط به يك كارگاه متروكه است. با حضور پليس و بازرسي از محلي كه شبيه كارگاه چرم‌سازي بود، زن جواني دستگير شد. او ابتدا از حضور سوسن اظهار بي‌اطلاعي كرد ولي سرانجام طي بازجويي‌هاي پليسي لب به اعتراف گشود و از وقوع جنايتي هولناك در آن خرابه خبر داد. با اعترافات متهم، مشخص شد كه زن جوان به همراه همسرش غلام با طرح يك نقشه قبلي، آگهي استخدام چند كارگر خانم را در شهر پخش و هنگامي كه سوسن جهت كار به كارگاه مراجعه مي‌كند، غلام با همدستي همسر خود او را با خوراندن 6 عدد قرص خواب‌آور بيهوش و سپس تكه تكه كرده و اموال و جواهرات او را به سرقت مي‌برند. به دنبال اعترافات زن جوان، در كمتر از نيم ساعت تمامي مخفيگاه‌هاي متهم فراري تحت كنترل قرار گرفت و هنگامي كه وي قصد فرار از روي پشت بام را داشت دستگير و با راهنمايي‌هاي او تكه‌هاي جسد دختر جوان كشف شد.
فهيمه علي بيگي، وكيل
بدون شك بررسي و صدور حكم در هر پرونده‌اي بر عهده مقامات قضايي است. هرگز به قطعيت نمي‌توان گفت كه حكم نهايي پرونده‌اي چيست. وظيفه وكلا اين است كه قانون را به دقت مورد بررسي قرار دهند و تشخيص دهند كه با استناد به كدام مواد قانون موكل آنها مرتكب جرم شده يا بزه ديده تا بدانند چه طور بايد از حقوق او دفاع كنند.در قانون مجازات اسلامي، قتل نفس بر 3 نوع تقسيم بندي شده است: عمد، شبه عمد و خطا.
ماده 205 قانون مجازات اسلامي مي‌گويد كه قتل عمد موجب قصاص است و اولياي‌دم مي‌توانند با اذن ولي امر قاتل را با رعايت شرايط، قصاص نمايند.ماده 206 موارد قتل عمد را تشريح مي‌كند: الف) مواردي كه قاتل با انجام كاري قصد كشتن شخص معين يا فرد يا افرادي غير معين از يك جمع را دارد خواه آن كار نوعا كشنده باشد خواه نباشد ولي در عمل سبب قتل شود. ب) مواردي كه قاتل عمدا كاري را انجام دهد كه نوعا كشنده باشد هر چند قصد كشتن شخص را نداشته باشد. ج) مواردي كه قاتل قصد كشتن را ندارد و كاري را كه انجام مي‌دهد نوعا كشنده نيست ولي نسبت به طرف بر اثر بيماري يا پيري يا ناتواني يا كودكي و امثال آنها نوعا كشنده باشد و قاتل نيز به آن آگاه باشد. همچنين در ماده 207 تصريح شده كه هرگاه مسلماني كشته شود قاتل قصاص مي‌شود و معاون در قتل عمد به 3 تا 15سال حبس محكوم مي‌شود. در قوانين در مورد شركت در قتل اين توضيحات داده شده است: هرگاه دو يا چند مرد مسلمان مشتركا مرد مسلماني را بكشند ولي‌دم مي‌تواند با اذن ولي امر همه آنها را قصاص كند و در صورتي كه قاتل 2 نفر باشند بايد به هركدام از آنها نصف ديه و اگر 3 نفر باشند بايد به هركدام از آنها 2 ثلث ديه و اگر4 نفر باشند بايد به هر كدام از آنها سه ربع ديه را بپردازد و به همين نسبت در افراد بيشتر. ولي دم مي‌تواند برخي از شركاي در قتل را با پرداخت ديه مذكور در اين ماده قصاص نمايد و از بقيه شركا نسبت به سهم ديه اخذ نمايد. شركت در قتل، زماني تحقق پيدا مي‌كند كه كسي در اثر ضرب و جرح عده‌اي كشته شود و مرگ او مستند به عمل همه آنها باشد خواه عمل هر يك به تنهايي براي قتل كافي باشد خواه نباشد و خواه اثر كار آنها مساوي باشد خواه متفاوت. در ماده 216 تصريح شده هرگاه كسي جراحتي به شخصي وارد كند و بعد از آن ديگري او را به قتل برساند قاتل همان دومي است اگرچه جراحت سابق به تنهايي موجب مرگ مي‌گرديد و اولي فقط محكوم به قصاص طرف يا ديه جراحتي است كه وارد كرده مگر مواردي كه در قصاص جراحت خطر مرگ باشد كه در اين صورت فقط محكوم به ديه است.ماده 217 مي‌گويد هرگاه جراحتي كه نفر اول وارد كرده مجروح را در حكم مرده قرار داده و تنها آخرين رمق حيات در او باقي بماند و در اين حال ديگري كاري را انجام دهد كه به حيات او پايان بخشد اولي قصاص مي‌شود و دومي تنها ديه جنايت بر مرده را مي‌پردازد. حال بايد اين پرونده و اعترافات دو متهم به دقت بررسي شود تا بتوان قاتل، مشاركت‌كننده يا معاون در قتل را شناسايي كرد.
عليرضا ميلاني، جرم شناس
عليرضا ميلاني، جرم شناس درباره علل بروز چنين رفتارهاي خشونت‌آميزي به سوالات ما پاسخ داده است.
ـ هدف نهايي اين افراد از نقشه‌اي كه كشيده‌اند و جنايت هولناكي كه انجام داده‌اند سرقت بوده، حال آن‌كه سرقت از يك دختر تنها توسط 2 نفر به نظر نمي‌رسد كه نياز به قتل ،آن هم اين قتل فجيع داشته باشد. به نظر شما چرا متهمان در نخستين جرم خود اين سطح از خشونت را از خود بروز داده‌اند؟
ـ به اعتقاد من آنچه در مورد اين افراد بايد مدنظر قرار داد اين است كه اين افراد به دنبال قتل خشونت‌آميز نبوده‌اند. به اعتقاد من آنها به دنبال امحاي آثار جسد بوده‌اند.
با شنيدن و خواندن مطالبي پيرامون جرايم خشونت‌بار، افرادي كه بزهكار بالقوه هستند با خود مي‌گويند ما مي‌توانيم از اين روش استفاده كنيم. يكي از سرچشمه‌ها هم زندان است. اگر سابقه اين افراد را بررسي كنيم به احتمال زياد مي‌توانيم كسي را از بستگان يا دوستانشان پيدا كنيم كه سابقه زندان داشته است. از زندان بيرون آمده و از خاطرات و تجربيات خود براي آنها گفته است. در زندان‌ها معمولا از داستان‌هاي اينچنيني زياد به گوش مي‌رسد.
يعني اين افراد قاتلان بالفطره هستند؟
اين افراد در ابتدا براي سرقت اقدام كرده‌اند اما براي اين‌كه شناخته نشوند طعمه خود را كشته‌اند و براي اين‌كه جسد او كشف نشود و سرنخي به دست پليس ندهند، جسد او را تكه تكه و تكه‌ها را پنهان كرده‌اند. اين متفاوت از قاتل سريالي است كه كارش خرد كردن افراد است. اين دو بي‌شك حرفه‌اي بوده‌اند.
اگر حرفه‌اي نبودند، بار اول دستگير نمي‌شدند. اما اينها هم قطعا اختلالات رواني دارند. خواهيم ديد كه سابقه زندگي گذشته آنها كامل نبوده و آنها به طور كامل جامعه‌پذير نبوده‌اند. اين افراد هر چند مقصر هستند و بعد از احراز مسووليت كيفري حتما مجازات مي‌شوند ولي يك قسمت از مسووليت آنها را هم ما به عنوان جامعه بايد به گردن بگيريم چون اينها در دوران رشد دچار كمبودهاي جدي بوده‌اند و از سوي جامعه هيچ كمكي نديده‌اند.
اما با اين حال ممكن است اين حد از خشونت براي بسياري قابل توجيه نباشد.
همين طور است. يك مصاحبه‌گر ممكن است جلوي دوربينش بگويد پس هر كس كه سختي كشيده بايد دزد و قاتل بشود؟ پاسخ ما اين است كه هر كسي كه جامعه پذيري درستي نداشته باشد پتانسيلش براي قاتل شدن نسبت به افراد عادي بسيار بيشتر است و اگر فرصت ارتكاب جرم فراهم بشود، هم احتمال وقوع جرم به شدت بالا مي‌رود و هم ميزان خشونتي كه در جرم هست بيشتر خواهد بود.
سرهنگ مهدي يارندي، معاون اجتماعي ناجا در استان تهران
كارشناسان معتقدند اطلاع رساني نقشي مهم و غير قابل انكار در پيشگيري از وقوع جرايم دارد، به شرط آن‌كه همواره با توصيه‌هايي از كارشناسان همراه باشد وگرنه ابزاري خواهد شد براي ترساندن مردم بي‌آن‌كه فايده‌اي داشته باشد و به آنها بگويد چه بايد بكنند.
حال توصيه پليس به افرادي جوياي كار چيست؟ سرهنگ مهدي يارندي، معاون اجتماعي استان تهران مي‌گويد: متاسفانه به خاطر عدم توجه شهروندان به توصيه‌هاي پليسي تاكنون افراد زيادي قرباني حسن اعتماد به آگهي و اعلاميه‌هاي استخدام كذايي شده‌اند و افراد فرصت طلب و سودجو تحت عناوين شركتهاي خدماتي، تجاري، سرمايه‌گذاري، كاريابي و... بدون اخذ مجوز رسمي از مراجع ذي صلاح شروع به فعاليت كرده‌اند.
آنها در پوشش شركت‌هاي كاريابي با تبليغات و عده‌هاي دروغين از حسن اعتماد مردم سوءاستفاده كرده و قدام به كلاهبرداري‌هاي كلان، جعل اسناد، اغفال نوجوانان و جوانان خصوصا دختران جوان، فروش اجناس تقلبي و جرايم
ديگر مي‌كنند.او به افراد جوياي كار توصيه مي‌كند براي يافتن كار به شركت‌هايي مراجعه كنند كه حتما ثبت شده باشند: ضروري است در اين‌گونه موارد شهروندان جوياي كار مخصوصا بانوان هوشيارانه‌تر عمل كرده و به هنگام مراجعه به شركت‌هايي كه از طرق مختلف درخواست استخدام نيرو كرده‌اند سعي كنند بررسي‌هاي لازم را درخصوص صحت و سقم آگهي استخدام و معتبر بودن شركت يا كارگاه مورد نظر انجام دهند.
همچنين نبايد تنها به اين اماكن بروند و حتي‌المقدور به همراه يكي از بستگان نزديك خود در آنجا حضور يابند و از مراجعه انفرادي و بدون اطلاع بستگان خودداري كنند و در صورت بروز هرگونه موارد مشكوك موضوع را به پليس 110 اطلاع دهند.اما در مورد آگهي‌هاي استخدام چطور؟ روزانه هزاران آگهي استخدام در سراسر كشور به چاپ مي‌رسد و توزيع مي‌شود كه بي‌شك همه آنها قابل اعتماد نيستند.
بعضي از آنها كه در روزنامه چاپ شده‌اند تا حدودي قابل اعتمادترهستند اما حتي در مورد آنها هم ترديد وجود دارد.
سرهنگ يارندي درباره آگهي‌هاي استخدام نيز به شهروندان توصيه مي‌كند كه به هر آگهي اعتماد نكنندشهروندان به آگهي‌هاي غير معتبر كه به صورت غيررسمي در سطح شهر مي‌بينند اعتماد نكنند و هوشيار باشند. ممكن است اعتماد كردن به اين آگهي‌هاي دروغين، آنها را به ورطه نابودي بكشاند.
niksalehi.com

*f*
۱۳۸۹-۱۱-۲۹, ۰۹:۱۶ بعد از ظهر
اغفال دختر همدانشگاهي با تهديد‌هاي شيطاني

تهران امروز: دختر دانشجوي از يكي از هم دانشگاهي‌هاي پسر خود به اتهام سوءاستفاده شكايت كرد.
با شكايت دختري در دادسراي هاشمي به جريان افتاد.
اين دختر كه دانشجو مهندسي عمران دانشگاه يكي از شهرستان‌هاي غرب تهران بود از يكي از هم دانشگاهي‌هاي خود شكايت كرد.
اين دختر جوان كه نسيم نام دارد به قاضي پرونده گفت: 3 سال پيش از طريق تلفن با پسري به نام مهرداد كه مكانيك مي‌خواند آشنا شدم.
ارتباط ما به صورت تلفني و ديدار در شهر ادامه پيدا كرد و چند وقتي هم به همين منوال گذشت. ما هر دو اهل تهران بوديم يكروز موقعي كه مهرداد داشت با اتومبيل شخصي خود براي سپري كردن تعطيلات آخر هفته به تهران برمي‌گشت به من پيشنهاد كرد همراه او بروم.
من هم كه قصد رفتن به خانه مان را داشتم با اين پيشنهاد موافقت كرده و سوار ماشين وي شدم اما به محض رسيدن به تهران مهرداد مرا به بهانه‌اي به خانه خود برده و با من رابطه شيطاني برقرار كرد.
پس از گذشت يك‌روز من كه مي‌خواستم به ارتباطم با وي پايان دهم از او خواستم ديگر با من تماس نگيرد اما مهرداد با عصبانيت گفت: اگر اين رابطه تمام شود آبرو براي تو نخواهم گذاشت و با تلفن منزلتان تماس گرفته و ماجراي رابطه ام با تو را به پدر و مادرت خواهم گفت.
من هم به شدت از پيامدهاي اين كار وي مي‌ترسيدم چاره‌اي جز تبعيت از خواسته‌هاي شيطاني وي را نداشتم. وي نزديك 2 سال از من سوء استفاده كرد و من روز به روز افسرده و گوشه گير تر مي‌شدم.
هرچه هم به راه حلي كه مي‌تواند مرا از اين مشكل نجات دهد فكر مي‌كردم فايده‌اي نداشت و من كه برخلاف ميل خود اسير يك رابطه شيطاني شده بودم مفري جلوي راه خود نمي‌ديدم.
مادرم هم كه به رفتارهاي عزلت جويانه من مشكوك شده بود بارها از من درباره علت ناراحتي ام سوال كرده بود اما از ترس برملا شدن اين موضوع پيش وي موضوع را از وي مخفي كرده و از گفتن آنچه به سرم رفته بود طفره مي‌رفتم اما پس از مدتي تصميم به بيان واقعيت به مادرم گرفتم و شرح ماجرا را براي او گفتم. مادرم برخلاف توقع من با اين موضوع منطقي برخورد كرد و آن‌را به پدرم نيز گفت.
آنها با مهرداد تماس گرفته و از وي درباره رفتار شيطاني وي سوال كرده بودند و به وي پيشنهاد كردند با من ازدواج كند و اين قضيه را به شكل شرعي حل كند.
اما مهرداد با كمال وقاحت به آنها گفت به شرطي حاضر به ازدواج با دخترتان هستم كه براي من يك خانه، يك اتومبيل و تمام وسايل خانه را فراهم كنيد.اگر اين مواردي را كه گفتم براي من تهيه نكنيد با دخترتان ازدواج نمي‌كنم و با اقوام و خويشاوندان شما تماس گرفته و داستان رابطه ام با دختران را براي آنها هم خواهم گفت. حالا با مادرم آمده‌ايم تا از اين پسر شكايت كنيم.
در حال حاضر اين پرونده در دادسراي هاشمي جريان دارد وقرار است با احضار مهرداد و چند شاهد به اتهامات وي از جمله اغفال، تهديد و... رسيدگي شود.

*f*
۱۳۸۹-۱۱-۲۹, ۰۹:۲۰ بعد از ظهر
كشف راز فجيع ترين قتل در شيراز


تهران امروز: فرمانده انتظامي فارس ظهر ديروز در حضور خبرنگاران و اساتيد روانشناس دانشگاه شيراز به واكاوي اين حادثه فجيع و سرعت عمل پليس در كشف قتل پرداخت.

سردار «علي مويدي» فرمانده انتظامي استان فارس گفت: فجيع‌ترين قتل رخ داده شده در سال جاري به گونه‌اي بازتاب نگران كننده‌اي درجامعه داشت و امنيت و روان اجتماع را تحت تاثير خود قرار داده بود كه با تلاش‌هاي پيچيده و استفاده از ابزار علمي و فني در كمترين زمان ممكن پرده از راز اين جنايت هولناك برداشته شد.

فرمانده انتظامي فارس در تشريح اين خبر با فراخواندن قاتل به نشست خبري در برابر بهت و حيرت خبرنگاران به تشريح چگونگي اين رويداد پرداخت.

قاتل خانمي ميانسال به نام «فرنگيس» است كه در حالتي نا متعادل از نظر روحي و رواني به سوالات فرمانده انتظامي فارس جواب مي‌داد.

فرمانده انتظامي فارس با واكاوي اين حادثه دلخراش افزود: اين قاتل قصي القلب با كشتن و سلاخي كردن جسد مقتول به نام «زهرا» با تهيه يك چمدان مسافرتي بخشي از جسد را در خيابان رها مي‌نمايد و در دفعات بعدي ديگر اجزاي بدن وي را در نقاط مختلف شهر پراكنده كرده است. وي گفت: قاتل كه سابقه دوستي با مقتول را دارد طلا و جواهرات وي را نيز به فروش رسانده و بخشي از زيورآلات مقتول نيز در منزل قاتل كشف شده است.

سردار «مويدي» افزود: قاتل بعد از كشتن مقتول جسد را يك شبانه روز دور از چشم شوهر و تنها فرزندش در حمام خانه خود نگهداري وسپس با تكه تكه كردن جسد مبادرت به انتقال قطعات بدن مقتول در بسته‌هاي مختلف به نقاط مختلف شهر كرده است.

اولياي دم نيز با حضور در اين نشست خبري، با حزن و اندوه از عملكرد به موقع پليس در كشف راز اين جنايت هولناك تشكر كردند. دكتر«بهرام جوكار» روانشناس و استاد دانشگاه شيراز نيز در بررسي اين جنايت هولناك گفت: شخص قاتل در يك بستر تعريف شده از خشونت و عادي بودن خشونت رشد يافته و هوشمندي وي در زمان ارتكاب به قتل و اقدامات بعدي نشان دهنده حساب و كتاب در كار قاتل است.

دكتر جوكار با نگاه اجتماعي از مادر بودن شخص قاتل به عنوان پديده‌اي مخرب‌تر ياد كرد و از تاثيرات سوء تربيتي توسط قاتل بر فرزندش سخن گفت.

استاد روانشناسي دانشگاه شيراز از نهادهاي اجتماعي مرتبط با خانواده خواست تا بررسي صلاحيت ورود به كانون خانواده را همانند ديگر آزمايش‌هاي ازدواج مد نظر و در اولويت قرار دهند. فرمانده انتظامي فارس در تشريح خبر دستگيري باند سرقت به عنف نيز با فراخواندن سه متهم اين پرونده به بررسي دلايل بروز و شيوه ارتكاب به جرم و نيز عملكرد پليس در دستگيري اين باند پرداخت. سردار «مويدي» گفت: از چند ماه قبل شاهد بروز يكسري جرايم تجاوز به عنف در شيراز بوديم كه با توجه به حساسيت موضوع، بلافاصله كار‌هاي پليس آغاز و خوشبختانه بسيار زود به نتيجه رسيد. وي با خطاب قرار دادن متهمان از آنان خواست تا علت ارتكاب به اعمال مجرمانه خود را بازگو نمايند كه هرسه متهم پرونده با گريه و ندامت به سوالات حضار پاسخ گفتند.

«س – د» جوان 21 ساله فوق ديپلم است كه علت جرايم خود را وسوسه شيطان، غرور و جواني مي‌داند.

« ع – ب» دومين عضو اين گروه شيطاني است. او جواني 20 ساله و دانشجو حسابداري است كه علت اعمال مجرمانه خود را هوس و...ع دانست.

وي با گريه و زاري گفت: از خدا مي‌خواهم فقط توبه‌ام را بپذيرد و آزادي نمي‌خواهم.

نفر سوم اين باند « ش- ن» است كه عدم آگاهي از قانون را علت اعمال مجرمانه خود دانست.

رئيس اين باند « س – د» با عجز و ناله در حالي كه

به شدت گريه مي‌كرد گفت: فقط از خدا يك بار ديگر آزادي مي‌خواهم...!

در اين نشست خبري كه به ابتكار فرماندهي انتظامي فارس و به شيوه‌هاي پيشين با دعوت از مردم و كارشناسان اجتماعي و خبرنگاران انجام مي‌شود، جنبه‌هاي گوناگون بروز جرايم در جامعه مورد كنكاش و موشكافي قرار مي‌گيرد تا تاثيرات مثبت و رواني خود را در جامعه به جاي بگذارد.

سردار « مويدي» از خبرنگاران رسانه‌ها خواست تا همانگونه كه به انعكاس رويداد‌هاي اجتماع بر اساس رسالت ذاتي خود مي‌پردازند امروز نيز با ارائه به هنگام و شايسته عملكرد پليس در كشف علمي جرايم وظيفه خود را انجام دهند.

*f*
۱۳۸۹-۱۱-۲۹, ۰۹:۲۱ بعد از ظهر
دختر حسابدار در دام 4 شیطان‌صفت

چند ساعت بعد آنها اتومبيل را جلوي ساختماني متوقف كرده و مرا به داخل يكي از اتاق‌ها برده و مورد اذيت و آزار قرار دادند. هر چه التماس كردم كه به من رحم كنند قبول نكردند. سرانجام پس از 3 روز يكي از آنها مرا با چشم بسته بيرون برده ودر نقطه‌اي به حال خود رها كرد.
تهران امروز: از 4 متهم به اذيت و آزار حسابدار يك رستوران در شمال تهران 3 نفر محكوم به اعدام و يكي از آنها از اين اتهام تبرئه شد.
روز 2 آذر امسال، دختري جوان به نام پونه به دادسراي جنايي تهران آمده و با حال نزاري گفت: چند شب پيش در حال برگشتن از محل كارم در شمال تهران يك ماشين پ‍ژو مقابلم توقف كرده و چند مرد مسلح از آن پياده شدند. اين افراد كه لباس موجهي بر تن داشتند با اسلحه مقابل من آمده و با معرفي خود به عنوان مامور در حالي كه به نظر مي‌رسيد مشغول هماهنگ كردن موضوعي هستند به وضعيت پوشش من ايراد گرفته و از من خواستند همراه آنها به مركز فرماندهي شان بروم.من كه وضع حجابم بد نبود از ترس سوار اتومبيل پژو شدم. چند ساعت بعد آنها اتومبيل را جلوي ساختماني متوقف كرده و مرا به داخل يكي از اتاق‌ها برده و مورد اذيت و آزار قرار دادند. هر چه التماس كردم كه به من رحم كنند قبول نكردند. سرانجام پس از 3 روز يكي از آنها مرا با چشم بسته بيرون برده ودر نقطه‌اي به حال خود رها كرد.
با ارجاع اين پرونده به پليس و در اولين استعلام از پايگاه‌ها اين كشف صورت گرفت كه اصلا پايگاهي با اين نام وجود ندارد و تمامي افرادي كه خود را مامور معرفي كرده بودند درواقع ماموران قلابي بوده‌اند كه قصد سوءاستفاده از اين عنوان را داشته اند.از طرفي به خاطر اينكه دختر جوان كه حسابدار يك رستوران بود با چشم بسته به محل جنايت انتقال داده شده بود هيچ سرنخي جز چند رقم از شماره پلاك خودرو اين افراد شرور در اختيار كارآگاهان نبود.
به همين منظور پليس براي دستيابي به متهمان تمامي اتومبيل‌هايي كه شماره پلاك آنها به اتومبيل مورد نظر شباهت داشت تحت كنترل قرار داده و سرانجام پس از چند هفته هر چهار متهم اين پرونده در اسلامشهر دستگير شدند.
با انتقال اين چهار جوان به اداره آگاهي يكي از آنها گفت: اسلحه‌اي كه دست ما بود تفنگ پلاستيكي بود و ما ابتدا قصد اذيت و آزار اين دختر را نداشته و فقط مي‌خواستيم او را بترسانيم.حتي قصد سوار كردن و ربودن وي را هم نداشتيم اما وقتي ديديم اين دختر خيلي ترسيده تصميم به دزيدن اوگرفتيم.بعد هم كه سوار ماشين شد باز به خاطر ترس زيادش فكري شيطاني به سرمان زد و نقشه تعرض به وي را طراحي كرديم.
با كامل شدن تحقيقات، پرونده به دادگاه كيفري استان تهران ارسال شد كه در تاريخ 17 بهمن، آخرين جلسه دادگاه در شعبه 77 و به رياست قاضي اكبر ساعي برگزار شد.
در اين جلسه، پونه بعد از شناسايي تمام متهمين مدعي شد كه فقط يك نفر از آنها، وي را مورد آزار و اذيت قرار نداده است.
متهمان نيز با انكار اتهام آزار و اذيت شاكي، مدعي شدند كه دختر جوان در كار قاچاق و عرضه مواد مخدر مخصوصاً شيشه بوده است و به خاطر مشكلاتي كه در اين زمينه با آنها داشته است، او را ربوده‌اند ولي اين ادعاي متهمين با به دست نيامدن دلايل مستند رد شد.
با پايان دادگاه قاضي ساعي گفت به زودي حكم متهمين را صادر خواهد كرد كه صبح امروزاين اتفاق افتاد و ميزان محكوميت متهمين اعلام شد:
-اعدام براي هر 3 متهم اصلي پرونده به اتهام تجاوزبه عنف.
14- سال حبس براي هر كدام از3متهم اصلي پرونده به خاطر شركت در آدم‌ربايي و سرقت خودرو.
- يك سال حبس به خاطر جعل عنوان مامور.

*f*
۱۳۸۹-۱۲-۱۱, ۰۸:۱۱ بعد از ظهر
كلاهبردار در خانه ويلايي جا خوش كرده بود

سه سال قبل با مردي به نام «اكبري» آشنا شدم كه او يك قطعه زمين به ارزش دو ميليارد ريال به من فروخت. اما بعد از مدتي فهميدم سند جعلي بوده است. بنابراين مدت‌ها به جست‌وجويش پرداختم تا اينكه بالاخره او را يافتم.
ایران: زن ميانسال مقيم خارج وقتي براي سركشي به خانه قديمي شمال تهران رفت با مشاهده خانه بازسازي شده و ساكنان ناشناس شوكه شد.
چندي قبل زن ميانسالي به پايگاه سوم پليس آگاهي تهران رفت و با تسليم شكايتي گفت:‌ از چند سال قبل مقيم اروپا هستم و سالي يك بار نيز براي سركشي و بررسي وضعيت املاكم به تهران مي‌آيم. اما امروز كه به خانه قديمي‌ام در محله قيطريه رفته بودم متوجه شدم قفل در عوض شده است. وقتي زنگ خانه را زدم مرد ميانسالي كه خود را صاحبخانه معرفي مي‌كرد مدعي شد چند ماه قبل خانه را از مردي به نام «اكبري» خريده است.
وي افزود: آنها خانه مرا بازسازي كرده و بسياري از كتاب‌هاي خطي و اموال باارزشم نيز سرقت شده بود.
مرد خريدار در بازجويي‌ها گفت: سه سال قبل با مردي به نام «اكبري» آشنا شدم كه او يك قطعه زمين به ارزش دو ميليارد ريال به من فروخت. اما بعد از مدتي فهميدم سند جعلي بوده است. بنابراين مدت‌ها به جست‌وجويش پرداختم تا اينكه بالاخره او را يافتم. تصميم داشتم از او شكايت كنم اما او در مقابل پولم اين خانه را به من داد و قرار شد يك ماه ديگر نيز با پرداخت100 ميليون تومان سندش را به نام من بزند.
سرهنگ كارآگاه محمدرضا ذاكر استقامتي با اعلام اين خبر گفت: بدين ترتيب همزمان با شروع تحقيقات كارآگاهان دريافتند خريدار خانه از جاعلان حرفه‌اي است كه دو فقره سابقه كلاهبرداري و جعل نيز دارد. او مدتي هم در بنگاه مشاور املاك كار كرده بود. بنابراين با توجه به دلايل و مدارك به دست آمده او را بازداشت كردند.
سرانجام متهم كه چاره‌اي جز بيان حقيقت نداشت لب به اعتراف گشود و گفت: به خاطر نياز شديد مالي مجبور به اين كار شدم. از آنجا كه مدت‌ها در يك بنگاه معاملات ملكي در شمال تهران كار مي‌كردم خانه‌هاي خالي از سكنه را شناسايي كرده و با تهيه اسناد جعلي آنها را مي‌فروختم.

*f*
۱۳۸۹-۱۲-۱۱, ۰۸:۱۶ بعد از ظهر
شكايت همسر از بی وفايی خانم دكتر

قدس: من بازاری و دارای وضع مالی بسیار خوبی بودم که به پیشنهاد مادرم با او که تازه به 15 سالگی رسیده و تا سیکل بیشتر سواد نداشت ازدواج کردم تا... .

من از نوجوانی‌ام وارد بازار شدم و به شاگردی در حجره پرداختم تا اینکه با کمک استادم و حمایت‌های او که از من خیلی راضی بود زود توانستم خودم را جمع و جور کرده و از شاگردی دربیایم و مغازه‌ای برای خودم اجاره کنم و بعد از گذشت مدتی کوتاه برای خودم در بازار بروبیایی داشته باشم.

مدتی گذشت تا توانستم یک مغازه بخرم و به کسب وکارم برکت بیشتری بدهم و وضع مالی خیلی خوب و روبه‌راهی را برای خودم و خانواده‌ام مهیا کنم.

بعد از این مدت به پیشنهاد مادرم با دختر مورد علاقه‌اش که خیلی وقت بود دوست داشت تا او عروسش شود ازدواج کردم. او در حالی که 15 ساله بود، وضع مالی خانواده‌شان تعریفی نداشت که با من ازدواج کرد، در آن زمان بنا به دلایلی از جمله مشکلات مالی و تنگدستی، پدرش او را از مدرسه بیرون آورده بود و او تنها تا سیکل بیشتر سواد نداشت. ناگفته نماند که سیکل را هم کامل نخوانده بود و ترک تحصیل کرده بود. پس از آن به خواسته من که خیلی او را دوست داشتم و به او عشق می‌ورزیدم برای ادامه تحصیل در مدرسه ثبت‌نام کرد و ادامه تحصیل داد. با هزینه‌های من او دیپلم گرفت و در کنکور شرکت کرد و در رشته دندانپزشکی وارد دانشگاه شد.

در مدتی که او در دانشگاه درس می‌خواند من جدا از پرداخت شهریه دانشگاه و هزینه رفت و آمد و هزینه‌های کتاب، زحمت نگهداری از 2 بچه خردسالمان را نیز به دوش می‌کشیدم. در آن زمان من یک مغازه دیگر نیز خریده بودم و وضع مالی‌ام خیلی بهتر از سابق شده بود و حتی به خانواده همسرم نیز کمک مالی می‌کردم تا اینکه این اواخر همسرم از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده و حالا چند سالی است با افتتاح مطب به طبابت می‌پردازد و برای خود بروبیایی پیدا کرده است.

این درحالی است که من به دلیل ورشکستگی با مشکل مالی مواجه شده و مجبور شدم یکی از مغازه‌ها را بفروشم و بدهکاری‌هایم را بپردازم. او که از محل طبابتش درآمد بسیار خوبی به دست آورده بود، وقتی کمک مالی خواستم در حالی که دارای حساب‌های بانکی گوناگون و پس‌اندازهای بسیار خوبی است، نه‌تنها هیچگونه کمک مالی به من نکرد بلکه از من به عنوان یک مرد امل و بی‌سوادی یاد می‌کند که عرضه هیچگونه کاری را ندارد. او پس از ورشکستگی‌ام حالا که همه او را خانم دکتر صدا می‌زنند نه‌تنها فرزندانمان را که در حال حاضر در سنین بلوغ قرار دارند علیه پدرشان تحریک می‌کند بلکه از من می‌خواهد که او را طلاق دهم، به‌خاطر همین وقتی متوجه شده که من مخالف طلاقش هستم مهریه‌اش را به اجرا گذاشته است.

من که به هیچ‌وجه او را طلاق نمی‌دهم اما صرفا برای درد دل با شما و تخلیه خودم می گویم، آیا این انصافه که یک زن جواب خوبی‌های همسرش را که او را از فرش به عرش رسانده اینجوری بدهد؟ من مرد بازارم و بازار یک روز می‌آورد و یک روز می‌برد، هر زمانی که باشد من دوباره برای خودم همان کسی خواهم بود که بوده‌ام حتی با مغازه اجاره‌ای، ولی ای کاش می‌شد به همه زنان و مردان سرنوشت زندگی من و همسر بی‌وفا و نامهربانم را گوشزد کرد تا درس عبرتی برای زن و شوهرهای دیگر، بویژه جوانان باشد. به همه زن و شوهر‌ها بگویید که وجدانا زندگی این قدر ارزش ندارد که بخواهند تا این حد با یکدیگر نامهربان باشند. من مانند سابق همسرم را دوست دارم و عاشق خانواده‌ام هستم و به هیچ‌وجه او را طلاق نمی‌دهم، ای کاش او به یاد آورد وقتی که به خانه من آمده بود دختری کم‌سواد و از خانواده‌ای فقیر بود نه خانم دکتر دندان پزشک مدعی طلاق از همسر.

*f*
۱۳۸۹-۱۲-۱۱, ۰۸:۱۹ بعد از ظهر
سايه شيطان بر سر 15 زن

همزمان با بررسي عکس سعيد و اظهارات شاهدان، بازپرس جنايي ورامين مطمئن شد سعيد، پسر تبهکار تحت تعقيب است. با اين وجود پسر 25 ساله که پليس را در تعقيب خود مي‌ديد به محل نامشخصي گريخت. با اين حال او همچنان به حمله و سرقت از زنان ادامه مي‌داد. اما سرانجام با رديابي‌هاي تخصصي پليسي، پنجشنبه گذشته مخفيگاهش در تهران شناسايي و در عملياتي غافلگيرانه به دام افتاد.
ایران: پسر شرور که با شناسايي و شكار زنان تنها، نقشه‌هاي شوم و شيطاني‌اش را اجرا مي‌كرد با هوشياري يکي از طعمه‌هايش قبل از شب دامادي دستگير شد.
رسيدگي به اين پرونده از آذر امسال همزمان با طرح چند شکايت‌ مشابه در دستور کار پليس قرار گرفت.
نخستين شاکي زن بارداري بود که در پي حمله پسر شيطان صفت جنينش آسيب جدي ديده بود. او به بازپرس «کوهپايه» از شعبه دوم دادسراي ورامين گفت: «من و همسرم در يک ساختمان نيمه کاره زندگي مي‌کنيم.ديروز مرد جواني به خانه ما آمد و مدعي شد براي شوهرم مصالح ساختماني آورده است. او وقتي فهميد در خانه تنها هستم با کارد به طرفم حمله‌ور شد و
20 هزار تومان پولي که به سختي پس‌انداز کرده بودم را به سرقت برد.
يکي ديگر از شاکي‌ها که موفق به فرار از چنگال مرد شرور شده بود نيز گفت: همراه يك كارگر زن سرگرم شست‌وشوي فرش‌هاي خانه‌ بوديم که پسر جواني زنگ زد. وقتي در را بازکردم او خود را محسن و از دوستان شوهرم معرفي کرد و مدعي شد از او يک چک دارد. اما زماني که مطمئن شد شوهرم در خانه نيست از من خواست برگه‌اي بياورم تا شماره‌ تلفنش را براي همسرم روي آن بنويسد. اما به محض ورود به اتاق سايه سنگيني پشت سرم حس كردم. ناگهان پسر جوان در حالي که کاردي در دست داشت تهديد کرد اگر سر و صدا کنم مرا مي‌کشد. با اين حال براي رهايي از دام شيطاني‌اش به داد و فرياد پرداختم که او از ترس دستگيري با عجله گريخت.
شکايت‌ها از متهم در حال افزايش بود كه تيمي از کارآگاهان اداره پنجم پليس آگاهي ورامين تجسس‌هاي گسترده براي شناسايي و دستگيري پسر تبهكار را آغاز کردند. مأموران در نخستين تحقيقات با کمک شاکي‌ها به چهره‌نگاري از پسر شيطان‌صفت پرداخته و مشخصات او براي شناسايي در اختيار گشتي‌هاي پليس قرار گرفت.
اظهارات شاهدان نيز حاكي از آن بود پسر شرور با يك دستگاه موتوسيکلت قرمز تردد مي‌كند. پسر تبهکار چندي بعد نيز با حمله به دو زن آنها را مورد آزار و اذيت قرار داده و با تهديد کارد طلاهايشان را سرقت كرده بود. او در صورت مقاومت طعمه‌هايش، آنها را بشدت مجروح مي‌کرد.
با اين حال سرانجام يکي از قربانيان با ارائه شماره پلاك خودروي پيكاني کليد دستگيري پسر شيطان صفت را به تيم پليسي داد. با کشف اين سرنخ روند رسيدگي به پرونده وارد مرحله تازه‌اي شد و کارآگاهان مالک خودرو را شناسايي و تحت بازجويي قرار دادند. اما او ضمن اظهار بي‌اطلاعي از ماجرا گفت: روز حادثه خودرو در اختيار برادر کوچکترم «سعيد» بود.
همزمان با بررسي عکس سعيد و اظهارات شاهدان، بازپرس جنايي ورامين مطمئن شد سعيد، پسر تبهکار تحت تعقيب است. با اين وجود پسر 25 ساله که پليس را در تعقيب خود مي‌ديد به محل نامشخصي گريخت. با اين حال او همچنان به حمله و سرقت از زنان ادامه مي‌داد. اما سرانجام با رديابي‌هاي تخصصي پليسي، پنجشنبه گذشته مخفيگاهش در تهران شناسايي و در عملياتي غافلگيرانه به دام افتاد.
سعيد پس از انتقال به اداره آگاهي منکر هرگونه جرمي شد اما پس از روبه‌رو شدن با چند تن از شاكي‌ها لب به اعتراف گشود. وي همچنين گفت: «قرار بود چند روز ديگر ازدواج كنم كه ...»
بازپرس کوهپايه رئيس شعبه دوم دادسراي ورامين با اشاره به اين خبر گفت: متهم كه داراي يک فقره سرقت به عنف خودرو نيز مي‌باشد. از 15 ماه قبل اقدامات مجرمانه‌اش را آغاز کرده و تاکنون نيز 15 زن با مراجعه به دادسرا شناسايي‌اش کرده و عليه او شکايت کرده‌اند.
وي افزود: پسر تبهكار علاوه بر ورامين در شريف‌آباد، پيشوا و پاکدشت نيز مرتکب جرم شده است که با توجه به احتمال افزايش شاکي‌ها درخواست مي‌شود عکس بدون پوشش او منتشر شود تا ساير قربانيان نيز به اداره آگاهي يا شعبه دوم بازپرسي دادسراي ورامين مراجعه کنند.
بازپرس جنايي ورامين در پايان به زنان و دختران هشدار داد: به هيچ عنوان بدون شناخت افراد در را به روي آنان باز نکنند و زماني که تنها هستند در صورت مراجعه مأموران شرکت‌هاي خدماتي براي قرائت کنتور از رفتن آنان و بسته بودن در اطمينان حاصل کنند. در ايام پايان سال نيز سوءاستفاده با اين شگرد‌ها افزايش يافته که همه بايد هوشيارتر باشند.

m1982
۱۳۸۹-۱۲-۲۱, ۰۱:۰۱ بعد از ظهر
بدترین زلزله و سونامی تاریخ ژاپن


زمين لرزه روز جمعه به اندازه 8.9 ريشتر يکي از بزرگترين زمين لرزه هاي سال هاي اخير در منطقه است و در پي وقوع آن، هشدار وقوع سونامي با امواجي به ارتفاع 10متر در مناطق ساحلي ژاپن، فيليپين، هاوايي، اندونزي، تايوان و سواحل روسيه در اقيانوس آرام انتشار يافت.
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(42).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j.jpg (http://salijoon.info/) شدیدترین زلزله در 140 سال اخیر ژاپن علاوه بر اینکه تاکنون حداقل 700 کشته بر جا گذاشته ، تمامی فعالیتهای طبیعی در شهرهای مختلف این کشور را فلج کرده است.
این در حالی است که ساعتی پیش 200 جسد در سواحل شمالی ژاپن کشف شد که مشخص نیست این تعداد به آمار اضافه شده باشد.
این زمین لرزه 8.9 ریشتری، 19 پس لرزه داشت كه بزرگترین آن‌ها شش ریشتر قدرت داشته است. علاوه براین، این پس لرزه‌ها تا شعاع دو هزار و 100 كیلومتری سواحل شرقی ژاپن را دربرگرفت و باعث قطعی گسترده برق و وقوع حریق در كارخانه تولید مواد شیمیایی در "ایچیكاوا" در نزدیكی توكیو پایتخت ژاپن شد.

با اشاره به اینکه زلزله امروز در ژاپن طی 140 سال اخیر بی سابقه بوده است، تاکید کرد: هم اکنون فعالیت در بنادر، پالایشگاههای نفتی، کارخانجات مختلف و نیروگاههای ژاپن کاملا تعلیق شده است.
همچنین مقامات ژاپن فعالیت تمامی نیروگاههای هسته ای در این کشور را به علت نگرانی از انتشار تشعشعات رادیو اکتیو متوقف کرده اند. این در حالی است که آتش سوزی در نیروگاه هسته ای اوناگاوا در شمال شرقی ژاپن احتمال وقوع نشت مواد هسته ای را ایجاد کرده است.
بنابر اعلام منابع آگاه زلزله شدید 8.9 ریشتری در ژاپن به مدت دو دقیقه ادامه داشته است که موجبات ویرانی بسیاری از تاسیسات زیربنایی و آتش سوزی در مناطق مختلف را ایجاد کرده است.
از سوی دیگر، امواج سونامی پس از درنوردیدن ژاپن به سوی سواحل روسیه، تایوان، فیلیپین، اندونزی، هاوایی و سواحل غربی آمریکا حرکت کرده است. اما به نظر می رسد با توجه به کاهش شدت آن تلفات چندانی در پی نداشته باشد.
خاطر نشان می شود کشورهای ژاپن، اندونزی و تایوان همگی در کرانه های اقیانوس آرام قرار دارند که مرکز زمین لرزه و شکل گیری امواج سونامی بوده است.

http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(12).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(13).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(14).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(15).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(17).jpg (http://salijoon.info/)

فرودگاه Sendai ژاپن، قبل و بعد از زلزله و سونامی
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(19).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(18).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(26).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(27).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(28).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(30).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(31).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(47).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(48).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(49).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(50).jpg (http://salijoon.info/)
http://salijoon.info/mail/891221/japon/j-(51).jpg (http://salijoon.info/)
8.9 ریشتر یعنی چقدر؟!

امروز زلزله ای به قدرت 8.9 در مقیاس ریشتر در ژاپن اتفاق افتاد. شاید اگر چنین زلزله ای در یکی از مناطق خاورمیانه رخ میداد، کمتر از ۱۰% مردم جان سالم به در می بردند. اما برای ما که از دور نظاره گر چنین زلزله ای هستیم، فارغ از تصاویر دردناک تلویزیونی و مشاهده حجم عظیم ویرانی ها، این سوال پیش می آید که 8.9 ریشتر یعنی چقدر؟
از آنجا که شاید ویرانی های زلزله امروز ژاپن، کمتر از زلزله های ۶-۷ ریشتری منطقه خودمان باشد، یک بررسی تحلیلی، عمق فاجعه را بیشتر آشکار می کند.
مقدارِ ریشترِ یک زلزله، از محاسبه لگاریتمِ اندازه امواج ثبت شده در یک لرزه نگار بدست می آید. بنابراین اندازه امواجی که منجر به زلزله ای به اندازه ۵ در مقیاس ریشتر می شود، ۱۰ برابر اندازه امواجی است که یک زلزله ی ۴ ریشتری ایجاد می کند.
میزان انرژی ای که توسط یک زلزله آزاد می گردد، می تواند بسیار بسیار زیاد باشد! انرژی ای که از یک زلزله ی ۵ ریشتری آزاد می گردد، ۳۱٫۶ برابر انرژی آزاد شده از یک زلزله ی ۴ ریشتری است (۳۱٫۶، جذر عدد ۱۰۰۰ می باشد. جهت محاسبه رابطه ی بین اندازه امواج و انرژی زلزله!).
حال به سوال اساسی میرسیم! ۸٫۹ ریشتر یعنی چقدر؟!
زلزله ای به اندازه 8.9 در مقیاس ریشتر، انرژی ای معادل http://30na.net/wp-content/plugins/wpmathpub/phpmathpublisher/img/math_995.5_1ccbe31853f56a7ede25bc326a94e2e9.png ژول آزاد می کند! یعنی ۱۴۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ژول! بمب اتمی ای که در ۶ آگوست سال ۱۹۴۵ بر روی هیروشیما منفجر شد، فقط ۶۳ تراژول انرژی آزاد کرده بود! بنابراین انرژی ای که طی این زلزله آزاد شده، چیزی معادل ۲۲۳۸۰ برابر آن بمب اتمی است. همچنین این انرژی معادل انفجار ۳۳۶ میلیون تن TNT است. برای اینکه تصور بهتری از این مقدار TNT داشته باشید، خوب است بدانید که این مقدار TNT به قدری است که با آن بتوان تمام سطح کشور ایران را به ارتفاع ۱۲ سانتیمتر با TNT پوشاند!
حتماً برای شما هم وسعت فاجعه ملموس تر شده است! تنها شانس مردم ژاپن این بوده است که زلزله در عمق ۲۴٫۴ کیلومتری زمین رخ داده و احتمالاً بخش قابل توجهی از انرژی خود را در لایه های درونی زمین از دست داده است.
آیا زلزله ای با این قدرت ممکن است هر لحظه اتفاق بیافتد؟
احتمالاً بله … ولی نه در هر جایی! … و نه در هر زمانی! در جهان روزانه حدود ۸۰۰۰ زلزله ی کمتر از ۲ ریشتر رخ میدهد! اما زلزله هایی با قدرت حدود ۹ ریشتر، چند سال یک بار در کره زمین رخ میدهند! البته این آمار تنها آمار هستند! مثال نقضش، زلزله ۸٫۸ ریشتری شیلی است که سال گذشته رخ داد! همچنین ۲ زلزله ۸٫۵ و ۸٫۷ ریشتری که در سال های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۵ (با فاصله زمانی ۲ سال!) و در یک محل! (اندونزی) اتفاق افتاد.
خب! ما چه کار باید بکنیم؟
بدیهی است که اوضاع ما بسیار وخیم است! یک زلزله ۶-۷ ریشتری در تهران می تواند ماه ها زندگی مردم را مختل کند. لحظه ای درنگ در این مورد جایز نیست. زلزله در تهران منجر به فاجعه انسانی خواهد شد. کافیست یک لحظه تهرانی را تصور کنید که مردم آن قصد فرار از شهری را دارند که ساختارهای ارتباطی و بسترهای انرژی آن از هم پاشیده است … اگر فرض کنیم هیچ لوله ی گازی منفجر نشده و هیچ پل و خیابانی فرو نریخته است!