Mohsen
۱۳۸۷-۰۹-۲۹, ۰۹:۱۷ قبل از ظهر
خواستگار انتقامجو وقتی از دختر مورد علاقه اش پاسخ منفی شنید ، او را در دام یک نقشه شیطانی گرفتار کرد.
ماجرای نقشه شوم این خواستگار جوان، روز گذشته پس از این که دختر 22 ساله ای به شعبه ششم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه 5 تهران مراجعه و از وی شکایت کرد، فاش شد.
شاکی در تشریح ماجرا به بازپرس یونسی گفت: چندی قبل برادرشوهر یکی از زنان همسایه، به خواستگاری ام آمد، اما پس از چند جلسه گفتگو به این نتیجه رسیدم که نمی توانم با وی زندگی مشترک تشکیل دهم بنابراین به مرد خواستگار پاسخ منفی دادم.
از او اطلاعی نداشتم تا این که روز 21 آذر امسال، مادرم غذای نذری پخت و آن را میان همسایه ها پخش کرد.
من نیز دست آخر یک بشقاب غذا به منزل همسایه مان (برادر جوان خواستگار) که در طبقه سوم مجتمع بودند، بردم. در را بهمن (مرد خواستگار) باز کرد و غذای نذری را گرفت و پس از چند لحظه گفت که همسر برادرش قصد دارد با من صحبت کند.
من هم به گمان این که گفته های وی صحت دارد، وارد آپارتمان شدم و چند مرتبه ای زن صاحبخانه را صدا زدم، اما پاسخی نشنیدم.
به اوضاع مشکوک شدم و قصد خروج از خانه را داشتم که وی به سویم حمله کرد و با زور و تهدید مرا به داخل یکی از اتاق های منزل کشاند و مورد آزار و اذیت قرار داد و بعد رهایم کرد.
شاکی ادامه داد: هراسان از آن آپارتمان خارج شدم و به خانه بازگشتم و از ترس آبروی خانوادگی، سکوت کردم و ماجرا را برای خانواده ام بازگو نکردم، تا این که خواستگار شرور چندین مرتبه تلفنی تهدیدم کرد اگر ماجرا را بازگو کنم، آبروی خانواده ام را می برد.
قهقهه کنان می گفت پلیس نمی تواند او را دستگیر کند و این کار سزای فردی است که به خواستگار ش پاسخ منفی داده است.
به دنبال این شکایت پرونده تشکیل و به اداره آگاهی تهران ارسال شد و جستجو برای دستگیری جوان شرور آغاز شد.
ماجرای نقشه شوم این خواستگار جوان، روز گذشته پس از این که دختر 22 ساله ای به شعبه ششم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه 5 تهران مراجعه و از وی شکایت کرد، فاش شد.
شاکی در تشریح ماجرا به بازپرس یونسی گفت: چندی قبل برادرشوهر یکی از زنان همسایه، به خواستگاری ام آمد، اما پس از چند جلسه گفتگو به این نتیجه رسیدم که نمی توانم با وی زندگی مشترک تشکیل دهم بنابراین به مرد خواستگار پاسخ منفی دادم.
از او اطلاعی نداشتم تا این که روز 21 آذر امسال، مادرم غذای نذری پخت و آن را میان همسایه ها پخش کرد.
من نیز دست آخر یک بشقاب غذا به منزل همسایه مان (برادر جوان خواستگار) که در طبقه سوم مجتمع بودند، بردم. در را بهمن (مرد خواستگار) باز کرد و غذای نذری را گرفت و پس از چند لحظه گفت که همسر برادرش قصد دارد با من صحبت کند.
من هم به گمان این که گفته های وی صحت دارد، وارد آپارتمان شدم و چند مرتبه ای زن صاحبخانه را صدا زدم، اما پاسخی نشنیدم.
به اوضاع مشکوک شدم و قصد خروج از خانه را داشتم که وی به سویم حمله کرد و با زور و تهدید مرا به داخل یکی از اتاق های منزل کشاند و مورد آزار و اذیت قرار داد و بعد رهایم کرد.
شاکی ادامه داد: هراسان از آن آپارتمان خارج شدم و به خانه بازگشتم و از ترس آبروی خانوادگی، سکوت کردم و ماجرا را برای خانواده ام بازگو نکردم، تا این که خواستگار شرور چندین مرتبه تلفنی تهدیدم کرد اگر ماجرا را بازگو کنم، آبروی خانواده ام را می برد.
قهقهه کنان می گفت پلیس نمی تواند او را دستگیر کند و این کار سزای فردی است که به خواستگار ش پاسخ منفی داده است.
به دنبال این شکایت پرونده تشکیل و به اداره آگاهی تهران ارسال شد و جستجو برای دستگیری جوان شرور آغاز شد.