PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خاطرات باشگاه



H I R B O D
۱۳۸۷-۱۲-۰۴, ۰۴:۵۳ بعد از ظهر
یاد یک خاطره از دورانی نه چندان دور ، دلیل ایجاد این تاپیک شد


دو سالی بود که بدنسازی رو شروع کرده بودم و اوایل تمرینات نسبتا سنگین اسکاتم بود .... فکر کنم وزنه حدود 120 کیلو بود ( که برای اون موقع وزنه راحتی نبود ) بعد از سه تکرار و در تکرار چهارم بعد از اینکه کمی از حالت 90 بالاتر اومدم نیاز به کمک پیدا کردم و یار تمرینیم هم که اصلا حواسش به من نبود کمی وزنه رو در همون حالات با زور زدن نگه داشتم .... اما بی انصاف بالا اومدن تو کارش نبود ( اصولا زیر وزنه خیلی سخت کوشم و به وزنه اجازه نمیدم در صورت سنگیم بودن به پایین برگرده و ضمناً همین عادت هم باعث آسیب کمرم شد ) نا خودآگاه دوتا دستم رو از هالتر آزاد کردم و گذاشتم روزی زانوهام و وزنه رو بلند کردم .... بعد از این بود که خدا رو شکر کردم زمانی که دستم به هالتر نبوده تعادل وزنه بهم نخورده و به خودم یا کس دیگه ای آسیب نزدم

از اون به بعد همیشه قبل از اینکه به وزنه دست بزنم خدا رو یاد میکنم و با نام اون شروع میکنم

پيمان صادقي پري
۱۳۸۷-۱۲-۰۴, ۰۵:۴۰ بعد از ظهر
ممنون بابت تاپيك زيبايي كه ايجاد كرديد .

منم يه خاطره خيلي باحال دارم .
يادمه پارسال كه هنوز با سيامك شيراوند كار ميكردم هميشه ميگفت كه خيلي جالب ميشه وقتي آدم ميره مسابقه بعد يه دفعه داوران ميگن شماره هايي كه جلو هستند بفرماين رختكن و همه هم ديگرو نگاه ميكنند .
امسال كه براي مسابقات آماده شده بودم . چون خودتون در جريان كارهام بوديد و ميدونستيد كه دير رژيم را شروع كردم و سوما هم نزده بودم طبيعتا با بدن پارسالم قابل قياس نبودم .
همين كه اومديم روي سكو (مسابقات پاكدشت ) داور يه گروهمون كرد ما ها كه خوب نبوديم . اورد پايين سكو . بعد 7 تا فيگور اجباري را گرفتيم . بعد داوران گفتند كه رديف جلويي بفرماين رختكن . من كه ميدونستم اوت ميشم . چون همشون رو توي رختكن ديده بودم خياليم نبود . اما ديدم اونهاي ديگه هي هم ديگرو نگاه ميكردن . بغل دستيم گفت با ماست ؟ گفتم آره ديگه پس با كيه ؟
گفت نه فكر نكنم با ما باشه . يك دفعه من از خنده روده بر شدم . اما سعي كردم قه قه نزنم .
:lol::lol::lol::lol:

Mohsen
۱۳۸۷-۱۲-۰۴, ۰۵:۴۱ بعد از ظهر
منم تغریبا 1.5 سال پیش داشتم سرشانه با هالتر از پشت میزدم ست اخرش 75 کیلو بود که چند وقتی بود همین وزنه را تا 9 تکرار خودم میزدم و دهمی را کم می اوردم گفتم خودم اینبار بدون کمک بزنم و اخرینش را از پای خودم کمک بگیرم ...دقیقا همانجور که فکر می کردم تا 9 تا زدم دهمی هم تا نصفه بردم بالا بعد امدم از پام کمک بگیرم پامو بیش از اندازه جلو بردم که ناگهان تعادلم بهم خورد و همین جور که وزنه بالای سرم بود از تاحیه کمر به عقب برگشتم!...خودم احساس میکنم که تونستم بعدش در اون شرایط به جلو برگردم اول خدا بعد کمر بندم باعث شد تا به جلو هدایتم کنه ! وگرنه الان اینجا نبودم!
خدارا شکر می کنم و از اون به بعد قبل از رفتن زیر وزنه یا علی میگم و سعی می کنم از کسی کمک بگیرم

bodyguard
۱۳۸۸-۰۶-۰۸, ۰۱:۳۰ قبل از ظهر
من خاطراتم همش تو سالنهای رزمی هست.چون رشته اصلیم رزمی هست.
یه سال تو یکی از محله های با کلاس یه کلاس آموزش کارته برداشته بودم.کلی بچه های مامانی و فیگیلی اومده بودن ثبت نام کرده بودن.از لحظه شروع کلاس تا پایان کلاس هم مامانا و خواهراشون به همراه کلیه دوستان و آشنایان و نزدیکانشون میومدن مینشستند اونجا و قربون صدقه بچه ها میرفتن.انگاری که دارن شاخ قول میشکنن.از آبمیوه و اینجور چیزا هم نگم که خودتون بهتر میدونید دیگه.
معمولا آخرای تمرین یه دفاع شخصی درپیت هم یاد بچه ها میدادیم تا ماماناشون بیشتر قربونشون برن.
یه بار داشتم آزد کردن دست رو وقتی که دستت رو گرفتن به اونا یاد میدادم.تو یه صف وایساده بودن و یکی یکی میومدن و من دستشون رو میگرفتم و اونا هم دسشون رو میکشیدن و آزاد میکردن و ماماناشون هم ازشون فیلم و عکس میگرفتند.انگتری که با آزاد شدن دستاشون کلیه قله های افتخار رو فتح کردن.
یکی از بچه ها پرسید که اگه خیلی محکم دستمو گرفتن چه کار کنم؟منم گفتم با لگد بزن وسط پاهاش.
اقا چشمتون روز بد نبینه.نوبت اون پسره که رسید دستشو گرفتم که یکدفعه با تمام توانش زد با لگد زد اونجایی که نباید بزنه.
داشتم میمردم.نفسم بالا نمییومد.با بدبختی خودمو رسوندم رختکن.وقتی حالم سر جاش اومد برگشتم و کلاسو تموم کردم.
جلسه بعدش همه مامانا شاکی بودن.میگفتن اینا چیه به اینا یاد میدی.اومدن خونه و باباشونو ناکار کردن.
از اون به بعد برا همیشه پشت دستمو داغ گذاشتم که دیگه این چیزا رو به بچه یاد ندم.

آقا تختی
۱۳۸۸-۰۶-۰۸, ۰۱:۳۷ قبل از ظهر
من خاطراتم همش تو سالنهای رزمی هست.چون رشته اصلیم رزمی هست.
یه سال تو یکی از محله های با کلاس یه کلاس آموزش کارته برداشته بودم.کلی بچه های مامانی و فیگیلی اومده بودن ثبت نام کرده بودن.از لحظه شروع کلاس تا پایان کلاس هم مامانا و خواهراشون به همراه کلیه دوستان و آشنایان و نزدیکانشون میومدن مینشستند اونجا و قربون صدقه بچه ها میرفتن.انگاری که دارن شاخ قول میشکنن.از آبمیوه و اینجور چیزا هم نگم که خودتون بهتر میدونید دیگه.
معمولا آخرای تمرین یه دفاع شخصی درپیت هم یاد بچه ها میدادیم تا ماماناشون بیشتر قربونشون برن.
یه بار داشتم آزد کردن دست رو وقتی که دستت رو گرفتن به اونا یاد میدادم.تو یه صف وایساده بودن و یکی یکی میومدن و من دستشون رو میگرفتم و اونا هم دسشون رو میکشیدن و آزاد میکردن و ماماناشون هم ازشون فیلم و عکس میگرفتند.انگتری که با آزاد شدن دستاشون کلیه قله های افتخار رو فتح کردن.
یکی از بچه ها پرسید که اگه خیلی محکم دستمو گرفتن چه کار کنم؟منم گفتم با لگد بزن وسط پاهاش.
اقا چشمتون روز بد نبینه.نوبت اون پسره که رسید دستشو گرفتم که یکدفعه با تمام توانش زد با لگد زد اونجایی که نباید بزنه.
داشتم میمردم.نفسم بالا نمییومد.با بدبختی خودمو رسوندم رختکن.وقتی حالم سر جاش اومد برگشتم و کلاسو تموم کردم.
جلسه بعدش همه مامانا شاکی بودن.میگفتن اینا چیه به اینا یاد میدی.اومدن خونه و باباشونو ناکار کردن.
از اون به بعد برا همیشه پشت دستمو داغ گذاشتم که دیگه این چیزا رو به بچه یاد ندم.
داداش دمت 20 ترکیدم از خنده:خنده::خنده::خنده::خنده:

Senior Manager
۱۳۸۸-۰۶-۰۸, ۱۱:۰۱ قبل از ظهر
مرسی رفقا عجب تاپیکی شد:خنده:
آقا من سالهای اول که بدنسازی کار میکردم خیلی سنگین کار میکردم اما سنگین الکی:پوزخند:
حالا جریان چی بود؟؟؟؟؟
من یه یار کمکی داشتم که بنده خدا هر وقت میخواست تو پرس بمن کمک بده جونش در میومد، اخه من مثلا130 کیلو وزنه میذاشتم اما 70 تاشو خودم میتونستم برم:خنده:
اما انقد التماسش میکردم که اون بیاد کمک بده تا همه فکر کنن خودم اون وزنه رو میزنم:خنده:
برحسب اتفاق که یروز یه نرِّه غول اومده بود باشگاه وقتی دید با یه بدن معمولی اون وزنه رو زدم شاخش درومد.......اومد گفت چی میخوری تو که انقد زور داری؟؟
بادی به غبغب انداختم و گفتم : من ذاتا زورم زیاده:پوزخند:
یارو کف کرد و کلی تشویقم کرد و منو به چشم یه حرفه ای نگاه میکرد.....و یار کمکیم هم پشت سرش بود و با ادا واشاره داشت بهم فحش میداد و کمرش رو از درد گرفته بود:خنده:

bodyguard
۱۳۸۸-۰۶-۱۴, ۱۲:۳۳ قبل از ظهر
یه بار خیلی بچه بودم.با مادرم رفته بودیم یکی از امازاده ها زیادت.کنار امام زاده یه زور خونه بود.من گفتم میخوام برم ببینم.بعد از کلی التماس و خواهش بالاخره مادرم اجازه داد.آقا با هزار تا شوق و ذوق رفتم داخل و همون اولا طرف در نشستم.چند تا آدم شکم گنده و پشمالو هم لخت شد بودند و یه لنگ بسته بودن دور خودشونو و وسط گود ورزش میکردند و مرشد هم حسابی ضرب گرفته بود و میخوند.
یه یارو اومد و یه دسته لنگ دستش بود و گرفت جلو من.منم فکر کردم همه باید بردارن.یه جور رسمه مثلا.منم یکی برداشتم.بعد از من جلو هر کی گرفت دیگه هیچکی برنداشت.جز یه آقای دیگه که دیدم داره لخت میشه تا بره تو گود.تازه فهمیده بودم که چه غلطی کردم و باید برم تو گود.مرشد هم به افتخارمون چند تا زنگ زد و همه هم برام صلوات فرستادند.هر کس هم بهم میرسید یه چیزی میگفت.داشتم از ترس و خجالت سکته میکردم.
آروم اومدم کنار اون آقایی که لنگو بهم داده بود گفتم آقا من الان نمیتونم بیام ورزش.کار دارم باید برم.
طرفم یه لبخند زدو گفت اشکالی نداره.
از اون موقع یاد گرفتم که دیگه هر جا رسیدم سرمو نندازم پایین و برم تو.

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۰۴, ۰۲:۳۴ بعد از ظهر
روزهاي عمرمون و بهتر بگم جوونيمون مثل برق و باد داره ميگذره...
انگار همين ديروز بود كه بصورت اتفاقي بدنساز شدم!! رفته بودم باشگاه كه ببينم چه ورزشي با ساعت كاري من جور در مياد و در كمال خوش شانسي ورزش زيباي بدنسازي خودشو تحميل كرد و الان از اون تاريخ دو سال و چهار ماه ميگذره،توي اين مدت دوستاي زيادي پيدا كردم وخيلي از مواقع هم توي باشگاه تنها بودم و سماجتم باعث شد كه به سمت كليدداري نائل شم،از اونجائي كه اين ورزش در بين خانوما مظلوم واقع شده اوايل پيدا كردن يه راهنماي خوب مثل يافتن سوزن توي انبار كاه بود و بازم بار ديگه بخت يارم بود و يكي از بهترين و باتجربه ترين مربي هاي اين شهر افتخار شاگرديش رو بمن داد...
از اونجائي كه بعضي ازخاطرات حيفه كه فراموش بشه،مناسب ديدم كه همچين فضائي رو داشته باشيم كه همديگه رو شريك لحظه هاي ناب ورزشيمون كنيم...:گل رز::گل رز::گل رز:
1181

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۰۴, ۰۲:۵۰ بعد از ظهر
اولين خاطره رو خودم تعريف ميكنم!!
ديروز كه طبق معمول زودتر از بقيه رفته بودم،مربيم تماس گرفت و گفت ستاره جان من امروز كمي دير تر ميام اگه خانومِ نميدونم چي چي بخش اومد بهش چند تا تمرين هوازي بده و كمي باهاش كار كن تا خودمو برسونم، از اونجائي كه من فوق العاده آدم حواس جمعي هستم و با زدن دو تا وزنه كلاً هنگ ميكنم،فاميل خانومه رو فراموش كردم، بعد از يه ربع دو تا خانوم با فاصله پنج دقيقه از هم اومدن و اولي گفت كه تازه ديروز ثبت نام كرده، بردمش روي ويبره و خانوم دومي خودش رفت سمت تردميل و شروع كرد!!
بعد از ده دقيقه از خانوم دومي پرسيدم كارت تموم نشد؟ گفت نه من يه ربع تردميل دارم،گفتم ايرادي نداره برو الاپتيكال تا اين خانوم كه تازه وارده!! بره كار كنه!! و به خانوم اولي تمرين دادم بعد از يه ساعت كه مربيم اومد معلوم شد اون خانوم اولي كلاً با يه مربي ديگه كار مي كرده و اشتباهاً توي تايم ما اومده...

Yakuza6236
۱۳۸۹-۰۸-۰۴, ۰۳:۳۲ بعد از ظهر
آره تاپیک خوبیه ... .

mankind
۱۳۸۹-۰۸-۰۴, ۰۴:۵۳ بعد از ظهر
امروز هالتر پرس سینه افتاد روی یه اقایی شانس اورد
دیوانه بعد از یه مدتی اومده بود کار کنه سنگین گذاشت نتونست کنترل کنه

Mohsen
۱۳۸۹-۰۸-۰۴, ۰۷:۲۹ بعد از ظهر
تاپیک خوبیه ولی تاپیک خاطرات ورزشی (http://forum.bodybuilder.ir/showthread.php?659-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%B4%DB%8C) رو هم در نظر داشته باشید

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۰۴, ۱۰:۱۸ بعد از ظهر
هاااا
درسته...
من اصلاً اونو نديده بودم،حالا چيكار كنيم؟انتقال بديم اونور يا حذف كنيم؟

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۰۴, ۱۰:۳۴ بعد از ظهر
فردا تمرين دارم...
حتي به تمرينات كششي هم كه فكر مي كنم پاهام درد ميگيره،اين اواخر مربيم خيلي خشن شده...
چند روز پيش،تا جائي كه تونستم پاهامو باز كردم و در همون حالت نشستم،فشار زيادي روي دو طرف كشاله ران احساس ميكردم و حتي زير زانوهامم درد داشت،يهو مربيم دستاشو گذاشت پشت كمرم و دماغمو چسبوند به زمين!!!اونوقت منم كه حساس... از يه طرف حالم از كف باشگاه بهم مي خورد و از طرف ديگه درد...واسه اولين بار جيغم درومد...
بعدش كه نوبت بار فيكس شد سه تا ست ده تائي در حال پا باز!! اونم چي؟ بعد از تمرين سنگين بالا تنه ،تو ست سوم نشستم روي شونه مربيم:خنده: اون كه تا اون موقع از يك تا ده رو با نازو تمأنينه ميشمرد، يهو از سه پريد واسه ده:سکوت عمیق:
1183

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۰۸-۰۵, ۱۲:۰۶ قبل از ظهر
ستاره این که خیلی ستمه:پوزخند:

ShaHiN.mY.LoVE
۱۳۸۹-۰۸-۰۵, ۱۱:۴۲ قبل از ظهر
من فکر میکردم خانوما فقط میرن باشگاه با موزیکش میرقصن و در میان عجب شکنجه ای میشید تو باشگاه :پوزخند:
......................................................................................................................................
من یبار ست ده تایی پرس سینمو زدم بعد تازه فهمیدم یه طرفش 5 کیلو بشتره . نامرد پایم اضاف نکرده بود :بیفایده: ، منم تلافیش موقعی که گفت بیا کمک وزنه رو پایین نگه داشتم نفسش که داشت بند میومد کمکش کردم .

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۸-۰۵, ۰۱:۵۸ بعد از ظهر
دیشب تا لخت از رختکن اومدم بیرون مربیم با شوق پرسید : امشب چی داری؟؟؟؟
گفتم سرشونه!!
یهو بیحال شد و گفت : کاش سینه داشتی....بخدا میکشتمت و جنازت و باید تحویل میگرفتن!!
یه پوزخند زدم و گفتم : من تو سینه خسته نمیشم بابا.....چی فکر کردی؟؟:پوزخند:
آقا گیر 3 پیچ داد باید امشبم سینه کار کنی تا یه خاطره برات بسازم تو ذهنت
یهو رنگم پرید :نمیبینم:
گفتم باشه....( با بی میلی تمام )
اقا فقط بگم که وسطای سینه من تو رختکن میخواستم یواشکی لباس بپوشم و فرار کنم و التماس میکردم که تمومش کنه:خنده:
ولی یکی از رفقا رو مامور کرد مواظب من باشه و از ست ها و تکرارها ندزدم :سوت:
*******************************************
حالا این برنامه تمرین رو که جهت شوک و رشد بینظیر برای عضله سینه هستش رو
عامیانه و روان براتون مینویسم تا شما هم یه شب باهاش کار کنید و برای شما هم خاطره ساز بشه :لبخند:

*f*
۱۳۸۹-۰۸-۰۶, ۰۹:۰۴ قبل از ظهر
با اين تعريفا من باشگاه نرم بهتره ! مخصوصا با اون بوی گند كه ازش تعريف می كنن!

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۰۸-۰۶, ۱۱:۰۲ قبل از ظهر
با اين تعريفا من باشگاه نرم بهتره ! مخصوصا با اون بوی گند كه ازش تعريف می كنن!
لیلی باشگاه نمیری مگه؟

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۰۶, ۰۱:۲۲ بعد از ظهر
با اين تعريفا من باشگاه نرم بهتره ! مخصوصا با اون بوی گند كه ازش تعريف می كنن!
شايد توي تايم ايروبيك و آمادگي جسماني و رقص بوگند باشه!!
اما توي تايم بدنسازي اِبداااا ...
اول اينكه بچه هاي بدنساز اصولاً آدماي تميسين،بعدشم از ما كمي بيشتر از خداتومن پول ميگيرن واسه همين هر كسي نمياد تو اين رشته،ثالثاً تعداد كمه،كار به بو نميرسه!!

*f*
۱۳۸۹-۰۸-۰۶, ۰۱:۳۰ بعد از ظهر
لیلی باشگاه نمیری مگه؟

نه هنوز ولی ميخوام برم ديگه:لبخند:


شايد توي تايم ايروبيك و آمادگي جسماني و رقص بوگند باشه!!
اما توي تايم بدنسازي اِبداااا ...
اول اينكه بچه هاي بدنساز اصولاً آدماي تميسين،بعدشم از ما كمي بيشتر از خداتومن پول ميگيرن واسه همين هر كسي نمياد تو اين رشته،ثالثاً تعداد كمه،كار به بو نميرسه!!

:پوزخند: آخه من از خيلی ها شنيدم باشگاه كه ميرن نميتونن از بوی گند تنفس كنن ..... ياده جورابای يكی از دوستام افتادم يادش بخير هميشه بو گندشون كلاسو برميداشت :نمیبینم:از رو هم نميرفت هرچی بهش ميگفتم پيف پيف

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۰۶, ۰۲:۱۰ بعد از ظهر
چند ماه پيش،با دو تا وزنه نسبتاً سنگين داشتم پلاور با هالتر انجام مي دادم،همچين كه هالتر رو بردم پشت سرم يه نفر بيخ گوشمْ چنان جيغي كشيد كه برق از سه فازم پريد،با خودم گفتم يحتمل كشتمش!! حالا اون جيغو زده و آخ و اوخ...
نيروم خالي شده بود،هالتر رو با بدبختي نگه داشتم،از كتفم صداهاي ناهنجاري به گوش مي رسيد و از درد و نگراني تقريباً من مُردم!! با هر بدبختي‌اي كه بود هالترو برگردوندم، زير تخته رو كه نگاه كردم، ديدم يه خانوم گردقلنبه تشك دراز نشستش رو تقريباً انداخته سه وجبي تخته!! ميله هالتر رو كه بردم پشت سرم ترسيده بود خواسته بود بره كنار دستش زير تنش گير كرده بود!!:متعجب::پریشان:(از اون روز تا چند روزي كتفم درد ميكرد ولي خوشبختانه جدي نبود و زود خوب شدم)
البته اين خانوم عزيز گرامي يبار ديگه هم بعد از اينكه دو تا دستگاه رو واژگون كرد با عصبانيت هشدار داد كه آخرين بارت باشه اين وزنه هاي سنگينو روي هالتر ول ميكني ميري!!
نتيجه گيري اخلاقي!!
در هنگام انجام هر گونه حركت با وزنه يك خط قرمز در اطراف خود رسم كنيد و يك تابلو ورود ممنوع همواره به همراه داشته باشيد...
حتي اگر زلزله شد،سيل آمد،صداي شيون و هل هله،حمله سرخ پوستي و هر چيز ديگري رخ داد به روي مبارك نياوريد...
براي ورزش كردن در مكان هاي عمومي اعصابي از فولاد داشته باشيد وگرنه قطعاً خواهيد مرد!!

mankind
۱۳۸۹-۰۸-۰۶, ۰۵:۰۴ بعد از ظهر
خانوما خیلی جیغ جیغو اند

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۰۸-۰۶, ۰۹:۱۱ بعد از ظهر
چند ماه پيش،با دو تا وزنه نسبتاً سنگين داشتم پلاور با هالتر انجام مي دادم،همچين كه هالتر رو بردم پشت سرم يه نفر بيخ گوشمْ چنان جيغي كشيد كه برق از سه فازم پريد،با خودم گفتم يحتمل كشتمش!! حالا اون جيغو زده و آخ و اوخ...
نيروم خالي شده بود،هالتر رو با بدبختي نگه داشتم،از كتفم صداهاي ناهنجاري به گوش مي رسيد و از درد و نگراني تقريباً من مُردم!! با هر بدبختي‌اي كه بود هالترو برگردوندم، زير تخته رو كه نگاه كردم، ديدم يه خانوم گردقلنبه تشك دراز نشستش رو تقريباً انداخته سه وجبي تخته!! ميله هالتر رو كه بردم پشت سرم ترسيده بود خواسته بود بره كنار دستش زير تنش گير كرده بود!!:متعجب::پریشان:(از اون روز تا چند روزي كتفم درد ميكرد ولي خوشبختانه جدي نبود و زود خوب شدم)
البته اين خانوم عزيز گرامي يبار ديگه هم بعد از اينكه دو تا دستگاه رو واژگون كرد با عصبانيت هشدار داد كه آخرين بارت باشه اين وزنه هاي سنگينو روي هالتر ول ميكني ميري!!
نتيجه گيري اخلاقي!!
در هنگام انجام هر گونه حركت با وزنه يك خط قرمز در اطراف خود رسم كنيد و يك تابلو ورود ممنوع همواره به همراه داشته باشيد...
حتي اگر زلزله شد،سيل آمد،صداي شيون و هل هله،حمله سرخ پوستي و هر چيز ديگري رخ داد به روي مبارك نياوريد...
براي ورزش كردن در مكان هاي عمومي اعصابي از فولاد داشته باشيد وگرنه قطعاً خواهيد مرد!!
ستاره از مشکل ها برای منم پیش اومده،یکیش که یادمه :داشتم نشر طرفین میزدم که یهو دیدم دمبل دست راستم خورد صورت یکی، دیدم از بچه تازه واردا هستش میخواسته از زیر پام وزنه 2.5کیلویی رو برداره،با عصبانیت گفتم چیکار میکنی بچه صبر کن حرکتو تموم کنم بعد بردار هر گوری میخوای ببر که یکی از دوستام اومد گفت ممد بیخیالش منم بیخیالش شدم.
یبارم داشتم سرشانه هالتر از پشت میزدم که دیدم یکی اومد کنارم واستاد (پشتش بهم بود)منم دیدم تا بیام بگم برو کنار دیر میشه وزنه سنگین بود هالتر رو سریع اوردم پایین خورد به سرش :پوزخند: تا 10 دقیقه دیدم به سرش دست میزنه:بامزه:

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۰۶, ۱۰:۰۶ بعد از ظهر
بابا موفق...
من انقدر دل و جگر ندارم،معمولاً خودمو مصدوم ميكنم

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۸-۰۶, ۱۰:۴۱ بعد از ظهر
الانم که اینو تعریف میکنم خجالت میکشم

یه شب تو باشگاه یه جفت دمبل 20 کیلوئی جلو پام بود
یکی از بچه های سن و سال دار باشگاه ( خیلی باهاش رودرواسی داشتم ) دنبال دمبل بود
گفتم دنبال چی میگردی؟؟
گفت دمبل 20
گفتم خب ایناهاش بردار برو
گف : مگه کار نمیکنی؟؟
گفتم نه بابا کارم تموم شده بردار برو
خلاصه کلی تشکر کرد و برداشت برد دمبل هارو
آقا موندم بدون دمبل و گفتم حالا چیکار کنم...برم یه دور بزنم ببینم گیر میارم یا نه!!!!
رفتم ته باشگاه دیدم به به...یه جفت دمبل 20 آماده هست :جشن:
اومدم بردارم یهو همون مرده گفت : آقا افشین خب میگفتی لازم داری بابا ( همون دمبل ها بود که بهش داده بودم )!!!!!!! :نمیبینم:
آقا من شدم مثل لبو :خجالت:
گفتم اااااااااااااااا
نه بابا فکر کردم اینا 30 کیلوئی هستن ( تابلو بود خودم رو به خریت زدم )
خلاصه خیلی ضایع شدم اونشب ....اون مرده هم فهمید توی رودرواسی مونده بودم و دمبل ها رو بهش داده بودم:پوزخند:

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۰۶, ۱۰:۴۸ بعد از ظهر
چه بچه هاي مؤدبي، توي باشگاه ما دمبل و هالترو رو هوا ميزنن،كار به تعارف نمي كشه!!اگه بخواي 5 ثانيه استراحت كني بايد اسمت رو روي وزنه يا دستگاه بنويسي و گرنه بايد كلاً حركت رو بي خيال بشي!! خصوصاً نزديك عيد كه ميشه ملت ياد ريخت و هيكلشون ميوفتن، پارسال مجبور بودم به صفشون كنم و اسمشون رو ياد داشت كنم،شده بوديم مثل بچه كلاس اولي ها،هر روز سر نوبت تردميل و ويبره دعوا بود!!

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۸-۰۶, ۱۰:۵۵ بعد از ظهر
خب باشگاه مردونه فرق میکنه
حالا من گاهی اوقات که شلوغ میشه
با یه قیافه حق به جانب و کلی دک و پز میرم کنار دستگاه تا حساب کاردستشون بیاد
یه روز هم 2 تا مبتدی رو گول زدم حال کردم :خنده:
رو میز پرس کار داشتن....ازینا بودن که هالتر رو وجب میگرفتن تا مثلا فاصله رعایت بشه و....
پرسیدم چند ست دارین؟؟؟ گفتن نفری 4 ست!!!!!!!
رفتم یه عالمه وزنه آوردم ریختم کنار میز پرس
یه ست هم با وزنه 60 کیلوئی گرم کردم ( که فکر کنن لابد من 200 کیلو پرس میزنم ) :پوزخند:
خودشون خجالت کشیدن رفتن سراغ یه چیز دیگه
منم با خیال راحت 5 کیلو 5 کیلو به وزنه ها اضافه کردم :خنده:

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۱۱, ۰۲:۲۸ بعد از ظهر
يه خانومي از پيشكسوتاي ورزشي، چند وقتي ميشه كه مياد و بدنسازي كار ميكنه،از اونجائي كه يه مقدار نسبت به بقيه سنش بالاتره و قبلاً مربي بوده(از 15 سالگي مربي ژيمناستيك بوده و بعد ها شده دبير ورزش) يه جورائي توي كار بقيه دخالت ميكنه و ظاهراً فقط من از اين قضيه فوق العاده خوشحالم!!
در حالي كه بادست يكي از ميله هاي كناري رو گرفته بودم داشتم به پاهام كشش ميدادم،يه دفعه با دستاي نيرومندش پامو از عقب بالا كشيد و با دست ديگه اشاره كرد كه سينه و گردنمو صاف بكشم به سمت بالا، و گفت به اين ميگن حركت فرشته نه اون كه تو باهاش كش و قوس مياري!!

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۱۳, ۱۱:۰۰ بعد از ظهر
گذشته از تمام مسائل و مشكلات تبعيض آميز موجود در جامعه در مورد زنان، ديدن صحنه اي كه امروز ديدم نه تنها متأثرم كرد كه به اين نتيجه رسيدم "از ماست كه بر ماست!!"
توي يه پاركينگ سرد بدون تهويه با بوي نا!! چيزي بنام پله نبود،فقط از اون سرعت گيراي مال سرپائيني پاركينگ كه اسمشو نمي دونم،اولين چيزي كه توي ذهنم اومد كله پا شدن،بعد از يخبندان بود!
بوي عرقِ تنِ بچه هاي تكواندو كار با بوي نا،ملغمه اي كمياب!! منشي كج وكوله كه دودستي سوئي شرتشو چسبيده بود و جيغ و داد بچه ها،قيمت ها هم،همه همونه كه توي دو تا از بهترين!باشگاه‌هاي شهره...
خواهر خانومي ميگه چطوره؟
مي گم واسه خودت ارزش قائل باش:لبخند:

Yakuza6236
۱۳۸۹-۰۸-۱۵, ۰۸:۴۴ قبل از ظهر
باشگاه های مردونه هم وضعیت چندان خوبی ندارند ! الان باشگاه ما نصف پنکه هاش رو خاموش کرده و هواکش ها رختکن رو هم خاموش کرده ! (ببین چقدر ستمکارند ! ) چرا ؟ چون باشگاه گرم بمونه و سرد نشه !!!

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۱۶, ۰۲:۰۳ بعد از ظهر
مدير باشگاه ما هفته اي يكبار، تازه اگه اعتراض كنيم،آستيناشو بالا مي زنه و باشگاه رو تميز ميكنه! از رختكن و سالن اصلي گرفته،تا آئينه ها و wc ،و البته هيچوقت نوبت دستگاه ها نشده(اگه اوضاشون خيلي خراب باشه خودمون با كهنه هاي گوشه كنار باشگاه تميز مي كنيم!)
ديروز وقتي بهش گفتم خسته نباشيد،گفت: واقعاً هم كه خسته نباشم،از ساعت نه صبح(تا ساعت 13) دارم مي شورم و مي سابم!!:لبخند:
(نصف بهاي چسان فيسانشونم هزينه كنن،هر روز باشگاه برق ميوفته!!)

rogera75
۱۳۸۹-۰۸-۱۷, ۱۱:۵۴ قبل از ظهر
مدير باشگاه ما هفته اي يكبار، تازه اگه اعتراض كنيم،آستيناشو بالا مي زنه و باشگاه رو تميز ميكنه! از رختكن و سالن اصلي گرفته،تا آئينه ها و wc ،و البته هيچوقت نوبت دستگاه ها نشده(اگه اوضاشون خيلي خراب باشه خودمون با كهنه هاي گوشه كنار باشگاه تميز مي كنيم!)
ديروز وقتي بهش گفتم خسته نباشيد،گفت: واقعاً هم كه خسته نباشم،از ساعت نه صبح(تا ساعت 13) دارم مي شورم و مي سابم!!:لبخند:
(نصف بهاي چسان فيسانشونم هزينه كنن،هر روز باشگاه برق ميوفته!!)

مگه باشگاتون خدمتکار نداره؟! مدیر خودش باشگاهو تمیز می کنه ؟! باشگاه ما رو تقریبا هر 1 ساعت یبار تمیز می کنن ! :D

rogera75
۱۳۸۹-۰۸-۱۷, ۱۲:۰۱ بعد از ظهر
منم یه خاطره از اوایل خودم بگم توو باشگاه . اولین جلساتی بود که پا می رفتم، رفتم سراغ دستگاه پرس پا، دستگاش ازین قدیمیاس، خلاصه همون اول با اون پاهای افتضاح ام 120 کیلو وزنه گذاشتم ، اومدم حرکت اولو برم پامو خم کردم دیگه زورم نرسید وزنه هارو بدم بالا ! به طرز مسخره ای مچاله شده بودم زیر پرس روم هم نمی شد از کسی کمک بخوام ( که کار احمقانه ای بود چون پای سلامتی در میونه ) خلاصه یکی از بچه های باشگاه منو دیدو کمک ام کرد ! هنوزم که هنوزه از دستگاه پرس پا می ترسم !

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۱۷, ۰۹:۳۹ بعد از ظهر
باشگاه ما نه خدمتكار داره و نه خيلي چيزاي ديگه...
اما... در کلبۀ ما رونق اگر نیست صفا هست، آنجا که صفا هست در آن نور خدا هست...
مدير باشگاه مي فرمايند:هر كسيو ميارم يا دزده!! يا همه جا رو به گند مي كشه(البته بحث اين حرفا نيست سركار خانم ، اسكروچ تشريف دارن)

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۸-۲۳, ۱۱:۵۸ قبل از ظهر
دیشب بین پاورکارهای باشگاه شرط بندی بود
البته حرکت غیر معمولی رو هم انتخاب کرده بودن
حالا شرط بندی سر چی بود؟؟؟؟ 1 دونه رانی مثلا!!!!!!
طرف جلو بازو لاری رو با 50 کیلو وزنه 15 تکرار زد:تشویق:
فلج شده بود دستاش.....اما خوشحال بود که یه رانی گرفته

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۲۳, ۰۲:۰۰ بعد از ظهر
یکی از بچه های باشگاه که قبلاً مربی رقص عربی و فارسی بود و به لطف بعضی از دوستاش کارشو از دست داد(جریانش مفصله و مربوط به این بخش نمی شه!)،مربیگری و داوری درجه سه بدمینتون داره و توی یکی دوتا دانشگاه به عنوان مربی بدمینتون بچه ها رو آموزش میده...
چهار ماه پیش با یه وضع داغون اومده بود باشگاه که پولایی که از بچه ها واسه ثبت نام گرفته بودن رو پس بدن،طبق معمول روزای زوج داشتم تنهایی کار می کردم که اومد پائین و سر درددلش باز شد،میگفت خیلی اذیتش کردن و به باشگاه ها سپردن که بهش تایم ندن(ظاهراً دوره مربیگری آمادگی جسمانی هم دیده)
داشتم قفسه سینه دمبل کار می کردم،اون حرف میزد و از اونجائی که اصلاً بدم میاد که وقتی کار می کنم با کسی حرف بزنم و نمی دونم چرا با زدن دو تا وزنه کلاً هنگ میکنم،ظاهراً جوابای پرت و پلائی بهش میدادم،از دو روز بعدش شد پای ثابت باشگاه،قبلاً دیده بودم که با وزنه های تکراری کار می کنه،اما حالا که وقتش آزادم شده،تصمیم گرفته بود حسابی رو بدنش کار کنه،از اونجائی که سابقه ورزشی داشت بدن کم چرب و نسبتاً متناسبی داره ولی بالاتنش نسبت به پائین تنه کوچیک تر بود،و این یکی بخاطر ژنتیک بود و علت دیگشم اینه که عربی روی پائین تنه تمرکز بیشتری داره،ازم خواست ایرادای بدنش رو بگم و منم بهش گفتم باید روی بالاتنه ش کار کنه، و به این ترتیب بود،که بنده شاگرددار شدم،با خوندن مقاله های توی سایت یه برنامه براش نوشتم و از سه ماه پیش تا الان داره با سه تا برنامه ای که براش نوشتم کار می کنه،چیزی که دیروز توجهم رو جلب کرد این بود که حسابی پیشرفت کرده و قفسه سینه ش از مال خودم بهتر شده!!حالا که این مطلب رو می نویسم میخوام بگم که چقدر خوشحالم که با این سایت آشنا شدم،چون حالا ایرادای برنامه خودم رو هم میدونم و بعضی از حرکتارو اضافه می کنم و واسه بعضی برنامه ها از مربیم توضیح میخوام...
یکی از هنگ کردنام این بود که دیروز یکی از بچه های خوش تعریف(بخوانید وراج) جریان سونوگرافی مثانه ش رو تعریف می کرد،می گفت یه رسوباتی توی مثانه ش جمع شده که دکتر گفته منجر به شن می شه،یکی دیگه پرسید چه آزمایشی داده؟بنده هم افاضات فرمودم آندوسکوپی!!

Mohsen
۱۳۸۹-۰۸-۲۳, ۰۲:۳۶ بعد از ظهر
دیشب بین پاورکارهای باشگاه شرط بندی بود
البته حرکت غیر معمولی رو هم انتخاب کرده بودن
حالا شرط بندی سر چی بود؟؟؟؟ 1 دونه رانی مثلا!!!!!!
طرف جلو بازو لاری رو با 50 کیلو وزنه 15 تکرار زد:تشویق:
فلج شده بود دستاش.....اما خوشحال بود که یه رانی گرفته
باز خوبه یک رانی گرفته من خیلی وقتا با اینکه نه پاور کارم نه چیزی و حجم بازوهام خیلیم زیاد نیس 12 تکرار با 60 کیلو وزنه میزنم بدون گرفتن حتی یک ساندیس هم خوشحالم

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۲۳, ۰۲:۴۴ بعد از ظهر
باز خوبه یک رانی گرفته من خیلی وقتا با اینکه نه پاور کارم نه چیزی و حجم بازوهام خیلیم زیاد نیس 12 تکرار با 60 کیلو وزنه میزنم بدون گرفتن حتی یک ساندیس هم خوشحالم
من جای شما باشم یه سر میرم باشگاه افشین جان اینا،هیچی ندن دیگه دو تا رانی رو شاخشه:چشمک:

Mohsen
۱۳۸۹-۰۸-۲۳, ۰۲:۴۷ بعد از ظهر
من جای شما باشم یه سر میرم باشگاه افشین جان اینا،هیچی ندن دیگه دو تا رانی رو شاخشه:چشمک:
افشین جان اگه تایید میکنی که آدرس باشگاه رو بده تا زودی پاشم بیام تهران:خنده:

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۸-۲۳, ۰۶:۱۶ بعد از ظهر
بابا ماشالااااااااااااااااااااا :تشویق:
خداوکیلی دیشب اونجا بودی رانی که هیچ....
روی تو دلستر خانواده شرط مبیبستن
اوه اوه اوه
چه وزنه هایی جابجا میکنید شماها:نمیبینم:

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۲۳, ۱۰:۰۳ بعد از ظهر
بیا محسن جان...
اگه انقدر عجله نمی کردی که با دو تا رانی راهی بشی الان بجای یه دلستر خانواده یه جعبه پپسی کولا برده بودی!

manson
۱۳۸۹-۰۸-۲۴, ۰۲:۰۴ بعد از ظهر
وزنه زدن داریم تا وزنه زدن بعضی اوقات تو باشگاه میبینم یه ریغو 40 کیلو داره جلو بازو میزنه ولی تنها اسمی که نمیشه رو حرکتی که اون میزنه گذاشت جلو بازو هستش اینکه وزنه رو پرتاب کنی بالا این هیچ فایده ای نداره جز مصدومیت مطمین باشین همه اونایی که میگن 50 60 کیلو جلو بازو میزنن حتی یه دونه تکرارشون هم صحیح نیست برای همینم هست که معیار قدرت و حرکاتی مثل اسکات و ددلیفت و پرس سینه گذاشتن حتی رونی کلمنم فیلمای تمرینشو ببینین هیچ وقت تو جلو بازو از یه حدی سنگین تر نمیکنه چون نمیخواد فرم صحیح حرکت و فدای خود نمایی تو باشگاه بکنه

Mohsen
۱۳۸۹-۰۸-۲۴, ۰۵:۱۵ بعد از ظهر
بیا محسن جان...
اگه انقدر عجله نمی کردی که با دو تا رانی راهی بشی الان بجای یه دلستر خانواده یه جعبه پپسی کولا برده بودی!
وای چرا زودتر نگفتی !؟ من وسط راه تهران بودم که این پیغام شما رو به من رسوندن! الان برگشتم و دارم به پیشنهاد های بهتری فکر میکنم!

در رابطه با حرف این دوست عزیز هم بله کسانی که یک وزنه رو با تقلب و با ضربه میزنن هیچ سودی که نداره هیچ فقط باید منتظر مصدومیت باشن. اما من سه برابر اون وزن 40 کیلویی که شما مثال زدی رو دارم (115 کیلو) ولی اینجور کسانی که مثال زدین زیاد دیدم. ولی کلا وزنه سنگین خطاش زیاد میشه ولی من باز 60 کیلو رو تغریبا بی خطا زدم وگرنه وزنه های بیشتری هم میشه زد

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۸-۲۴, ۰۵:۴۵ بعد از ظهر
دقیقا محسن جان
منم در اول حرفم به پاور کار بود بچه ها اشاره کردم
و اینکه یه حرکت غیر معمول رو انتخاب کرده بودن
و خاطر نشان میشم که فرم صحیح اجرای حرکت ، از شرایط اون شرط بندی بودش
طرف 130 کیلو وزنش بود

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۲۴, ۰۸:۰۴ بعد از ظهر
نمیدونم چرا بعضی از این تازه واردها انقدر واسه سوپرمانکن شدن عجله دارن! با ورود هر ورزشکار جدید حالم بد میشه چون میدونم که الانه که باید صد تا سوال تکراری رو جواب بدم...
ببخشید شما چند وقته کار می کنید؟ و بعد در کمال ناباوری می پرسن تغییری هم کردین؟!!یا اینکه شما برای چی میای باشگاه؟ شما که لاغری،مشکلی نداری،واسه چی انقدر با جدیت کار می کنی؟این سوالها رو تقریباً هر باری که یه تازه وارد میاد باید جواب بدیم و دیگه تقریباً حالم از سوالها و جواباش بهم می خوره!!یا بعضی ها که انقدر ریقو نیستن که نمی تونن جثه شونو تکون بدن و فکر می کنن که اگه مثلاً نیم ساعت رو ویبره دراز بکشن تمام سلولهای چربیشون از بین میره،یا تردمیل میترکوندشون،و این توی فقط یک ماه و حداکثر دوماه که اتفاق نمیوفته ورزش رو میبوسن،میذارن کنار بشقاب ناهار و شام و قاقا لی لی
ایکاش یه دوره اول هر کاری برامون میذاشتن،یه کلاس توجیهی شامل همه چیز:angry:

mankind
۱۳۸۹-۰۸-۲۴, ۱۱:۲۹ بعد از ظهر
اره عجله . خیلی ها تو تلویزیون یه هیکل رو می بینن فکر می کنن 2 ماه این هیکل اینجوری شده اینا میان باشگاه 1 ماه کار می کنن و میرن بعد که میگی چرا رفتی میگن نتیجه نمی گیریم . می بینین مردم چجورین . 1 ماهه می خوان بشن کاتلر یا جنیفر لوپز

من وقتی می خواستم شروع کنم یه نفر به من گفت 6 ماه اول تازه هیکلت فرم می گیره و این دلیل موندن من تو این ورزش بود چون ادمی هستم که همه چی رو ول می کردم ولی بعد که پیشرفت ها و تعریفها رو دیدم خوب به ادم بیشتر کمک می کنه تا ول نکنه چون بدنسازی خیلی ها رو زده می کنه حتی با سابقه 4 ساله

eiman
۱۳۸۹-۰۸-۲۷, ۰۷:۵۱ بعد از ظهر
یک خاطره از باشگاه خودم بگم:پوزخند:
هفته گذشته ضبطم رو بردم برای اپگرید کردن وقتی اوردم فلشم رو جا گذاشته بودم اهنگی هم رو کامپیوترنداشتم
رفتم بدون اهنگ گرم کردم یک دفعه یادم اومد رو گوشیم دارم با صدای گوشی انروز رو کار کردم برای خودم جالب بود:گل رز:

mankind
۱۳۸۹-۰۸-۲۸, ۱۰:۱۵ قبل از ظهر
یه اتفاق جالب برام افتاد رفته بودم اول مهر امسال شهریه رو بدم هر چی دنبال کارتن گشتم پیدا نشد خلاصه رفتم باشگاه یه پیرمرده که وزنه بردار بوده واسه وقت گذرونی میاد پشت میز میشینه گفتم کارتم رو گم کردم گفت عیب نداره اخرین بار کی پول دادی گفتم اولای شهریور دفتر رو نگاه کرد اقا مگه اسم من رو پیدا می کرد خلاصه اسم من توی تیر ماه بود ولی مرداد و شهریور نه در صورتی که اخرین باری که کارتم رو دیدم یادمه که شش ماه اول سال مهر و امضاء شده بود خلاصه بعد از بحث وجدل هر چی تو خونه گشتم کارت پیدا نشد رفتم باشگاه گفتم پیدا نشد پیرمرده گفت من تو رو میشناسم و ... کارت جدیدت اماده هست عیب نداره حتما" پول رو به کسی دیگه دادی اونم ننوشته ماجرا تموم شد ولی خودم ناراحتم چون ادمی نیستم که حق کسی رو ندم شاید مار اشتباهی کردم که خدا می خواست درس و عبرتی بگیرم اخه بد بختی کارت هم گم شده بود که بتونم ثابت کنم پول رو دادم

پرند
۱۳۸۹-۰۸-۲۸, ۰۲:۰۸ بعد از ظهر
یک خاطره از باشگاه خودم بگم:پوزخند:
هفته گذشته ضبطم رو بردم برای اپگرید کردن وقتی اوردم فلشم رو جا گذاشته بودم اهنگی هم رو کامپیوترنداشتم
رفتم بدون اهنگ گرم کردم یک دفعه یادم اومد رو گوشیم دارم با صدای گوشی انروز رو کار کردم برای خودم جالب بود:گل رز:

قبلنا کار هممون بود،از اینور اونور باشگاه صدای ویزویز آهنگ گوشی ها میومد،البته بردن گوشی داخل سالن واسه ماها ممنوعه اما چون تو تایم بدنسازی تعدادمون کمه و هَمَمون شناخته شده ایم کسی چیزی نمی گه،خصوصاً تازگی ها که باشگاه منشی دار هم شده،یه سی دی زدم که با خودم میبرم و مشکل چند صدایی حل شده...
این قضیه کارت گم کردن هم خیلی بده،واسه ما روی برنامه هامون یاد داشت می کنن،اما بدترین قسمت گم شدن کارت اینه که الکی سر آدم منت میره...

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۰۱, ۱۱:۵۴ بعد از ظهر
امروز مربیم می گفت که آدرس چند تا سایت بدنسازی تو نت رو بهش بدم،گمونم اونم متوجه تغییرات اون دوستم و خودم شده،تقریباً یه جورائی برنامه بچه ها رو دستکاری کردم، بهم سربسته و جوری که ناراحت نشم گفت که تمرینای خانوم ها با آقایون فرق میکنه،هنوز چیزی در مورد تغییر برنامه بچه ها نگفته،چون میدونه من کم حرفم و تو کار کسی دخالت نمی کنم،واسه همین مستقیم نمیگه،فقط برنامه بچه هائی رو تغییر دادم که ازم راهنمائی خواستن...
وقتی گاگول باشی روش دیگرونم واست جوریه که به گاگولیت بخوره،این روزا همش در حال مطالعه است،من عاشق رقابتم حتی اگه مربی با تجربه ام باشه،با اینکه من شاگردشم و همیشه شاگردش میمونم،اما گاهی کم کاری کرده هرچند خودش میگه وجدانش آسودست...

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۹-۰۲, ۱۲:۰۳ قبل از ظهر
از اونجایی که 3 روزه توی رژیمم
و تمرینات هوازی برام خیلی سخته و مثل شکنجه هستش
امروز یدونه از حرکات رو دزدیدم از برنامه و زودی در رفتم
تابلو بود زود تموم شده کارم
اقا از بالای رختکن داشتم تو باشگاه میدیدم که مربیم داره دنبالم میگرده :پوزخند:
خلاصه یهو چشمش خورد بهم و اول گفت : این تن بمیره راست بگو
دزدیدی یا نه؟؟ خندم گرفت.....سخته دروغ بگم :لبخند:
خلاصه با شرمندگیه تمام اومدم دوباره اون حرکته رو زدم :گریه:
تازه میگه الان شل گرفته برام
از هفته دیگه بدتر میشه
یاد بچگیا افتادم....همش دعا میکردیم فلان معلم که سختگیره نیاد!!!

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۰۲, ۱۲:۱۰ قبل از ظهر
مربی من هیچوقت سختگیر نبوده،روش جالبی داره هر وقت میگم فلان کارو نکنم میگه جاش اون حرکتو بزن و برنامه تا یکماه عوض میشه و ماه بعد دوباره همون حرکت رو مینویسه،مثلاً من از کوهنوردی ریتمی بیزارم،دستگاهش صدای بدی میده،هر ماه اینو مینوشت و من با یه بهونه ای دو در میکردم،و بعد ماه بعد روز از نو روزی از نو،خلاصه بعد از شیش ماه کوتاه اومدم،این سماجتش و حافظه اش منو کشته...

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۰۴, ۰۷:۴۲ بعد از ظهر
باشگاه ما در مقایسه با باشگاه هایی مثل مجموعه باغ شاطر یا آزادی یا کلاً باشگاه های مدرن و درجه یکی که تازگی ها دارن مثل قارچ زیاد میشن،مثل سوراخ جوراب مورچه در برابر فیله و اگه بخوام مختصری از وضعیتش بگم به این ترتیب میشه که یه سالن 130،40متری با دو تا تردمیل(که یکیش فقط به من اختصاص داره چون بقیه بلد نیستن باش کار کنن و بالای 50کیلو رو جواب میکنه)،2 تا دوچرخه ثابت،ویبره ایستاده، سیم کش(بدون صندلی)، تخته خرک دست ساز هم برای جلو و پشت پا و هم برای پرس و هم زیر بغل خوابیده،کوه نوردی ریتمی، الاپتیکال،اسکی فضائی(درب و داغون)، آبکینگ،گام زن(خراب)،از هر کدام یک عدد،سه تا میله واسه دمبل(قابل تنظیم)،و چند تا هم کم وزن،مقدار کمی وزنه های از 1 تا 10 کیلو (واسه حفظ آبرو نمیگم مثلا فقط 4 تا 10 کیلوئی داریم و زمانی که بخوام 50 کیلو بزنم نمیشه،الان 45 کیلو میزنم)،پارالل و بارفیکس(سرهم)
بگذریم!! هر زمانی که یکی از این دستگاه ها خراب بشه تا ماه ها درست نمیشن،مثلاً ویبره رو خودم چسب زدم،یا سیم کش تا ماه ها سیم بریده شدش وبال گردنش بود،الانم که مثلاً درستش کردن صندلی نداره و بچه ها بصورت ابتکاری از انواع تشک برای نشستن روی میله چند منظورش استفاده میکنن،این دستگاه های ما همشون چند کاره هستن چون دست سازن...
مدیر باشگاه میخواست بدونه تاپم رو از کجا خریدم با نیت شوم و کاملاً منظور دار بعد از اینکه آدرس رو بهش دادم گفتم،صندلی واسه سیم کش و طناب واسه دراز نشست و باطری واسه الپتیکال و روغن واسه بقیه دستگاه ها هم داره!!

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۰۶, ۰۷:۵۹ بعد از ظهر
مربیم گفت واسه دو روز میری تایلند؟؟
امروز توی تربیت بدنی واسه مسابقات آمادگی جسمانی یک نفر بالای 20 سال خواستن من گفتم که یه نفر دارم و اسم تو رو بردم!!یه تست داره که قبلاً ازت گرفتم و مشکلی نداری،مطمئنم اونجا هم مقام میاری!! طراح لباسشونم از بچه های خودمونه،طرحشو داده و تهران هم قبول کرده،یه ساق و یه بلوز بلند با کلاه،و بلندی بلوزشو با دست به بالای زانوش اشاره کرد،مشکلی ایجاد نمی کنه،می دونی که،باید محجبه باشین!! فقط یه مطلب خودت باید هزینشو بدی،یه چیزی حدود یه میلیون و دویست و پنجاه که با خرت و پرتاش گمونم دو میلیون باید داشته باشی!!
امشب بهت زنگ میزنم تا همه جزئیاتشو بهت بگم...
:سوت:(ولی من که پول ندارم!!)

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۹-۰۶, ۰۸:۳۳ بعد از ظهر
اگه تو پاتایا برگزار میشه برو :چشمک:

یه حساب کتاب کن ببین جایزش چقدر میشه
اگه ارزش داره که تو این اوضاع ورشکستگی از هیچی بهتره :صلح:

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۷, ۰۲:۱۴ بعد از ظهر
مربیم گفت واسه دو روز میری تایلند؟؟
امروز توی تربیت بدنی واسه مسابقات آمادگی جسمانی یک نفر بالای 20 سال خواستن من گفتم که یه نفر دارم و اسم تو رو بردم!!یه تست داره که قبلاً ازت گرفتم و مشکلی نداری،مطمئنم اونجا هم مقام میاری!! طراح لباسشونم از بچه های خودمونه،طرحشو داده و تهران هم قبول کرده،یه ساق و یه بلوز بلند با کلاه،و بلندی بلوزشو با دست به بالای زانوش اشاره کرد،مشکلی ایجاد نمی کنه،می دونی که،باید محجبه باشین!! فقط یه مطلب خودت باید هزینشو بدی،یه چیزی حدود یه میلیون و دویست و پنجاه که با خرت و پرتاش گمونم دو میلیون باید داشته باشی!!
امشب بهت زنگ میزنم تا همه جزئیاتشو بهت بگم...
:سوت:(ولی من که پول ندارم!!)

يه وقت رفتی مواظب باشی اونجا ليدی بوی زياد داره :پوزخند:

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۰۷, ۰۲:۱۷ بعد از ظهر
نمیرم،اینجا خیلی کار دارم،بجز مسائل مالیش...
اما این لیدی بوی چی هست؟ هم خانم هم آقا؟ چه ضرری دارن؟

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۰۷, ۰۲:۲۵ بعد از ظهر
نمیرم،اینجا خیلی کار دارم،بجز مسائل مالیش...
اما این لیدی بوی چی هست؟ هم خانم هم آقا؟ چه ضرری دارن؟

تايلندی ها بهش ميگن 2 ج ن س ه .......... قيافه هاشونم اصلا معلوم نميشه ....

ولی كشوره خوبيه يه نوع سالاد هست بهش ميگن بوفه رفتی اونجا بخور :صلح: مار هم ميخورن :پوزخند: پاتايا بری همه چی ارزون تره

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۲۰, ۰۸:۱۰ بعد از ظهر
امروز دستگاه سیم کش خراب شده بود و توفیق اجباری نصیبم شد که عضلات سینه رو به روش افشین خان با مقداری تغییرات بدلیل نداشتن کراس و اسمیت شکنجه کنم،از ساعت یازده و نیم تا یک ربع به یک طول کشید و بعدش دیگه نایی واسه انجام هیچ کاری نداشتم،اما از اونجائی که مجبور بودم بمونم تا بقیه بیان، هوازی کار کردم و بعدش تمرین های مربوط به پائین تنه،معمولاً بچه ها از یک و نیم سرو کله شون پیدا میشه،اما امروز که روز نبود لامصب بی دین،تا دو و نیم هیچکس نیومد،تا سه کار کردم بعدش شاگردم اومد و پدرشو دراوردم...
یه مربی واسه اروبیک هست که چش دیدن منو نداره و نمیدونم چرا؟!! با بقیه روابط خوبی دارم،دوستم میگه واسه گرفتن مربیگری اقدام کنم،میگه با این وضعیت تو مربی خوبی میشی!!!

Yakuza6236
۱۳۸۹-۰۹-۲۰, ۱۰:۵۵ بعد از ظهر
امروز هم سیمکش ما نصفش خراب بود ! بهتر از اون به جای اهنگ نوحه و سخنرانی دینی گذاشته بود ! داشتم دیوونه میشدم !

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۲۱, ۰۲:۵۷ بعد از ظهر
تو باشگاه ما که خبری از این چیزا نیست،تا قبل از تاسوعا که آهنگای بدنسازی و مجاز!! بعدشم که دو روز تعطیله و خلاص!!

mankind
۱۳۸۹-۰۹-۲۱, ۰۵:۱۹ بعد از ظهر
خدا کنه باشگاه ما بسته نباشه اخه روز عید هم باز یود

eiman
۱۳۸۹-۰۹-۲۱, ۰۷:۲۳ بعد از ظهر
تو باشگاه ما همه اهنگی مجازه:پوزخند:

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۲۱, ۱۰:۲۳ بعد از ظهر
چون توی باشگاهمون دستگاه پرس پا نداریم و چند روزیه من گیر دادم،مربیم گفت که یه تشک بندازم زیر دستگاه جلو پا و با کف پا وزنه ها رو پرس کنم،واسه این کار باید دستگاه رو نیم متر ببرم وسط و بچسبونمش به ستون،که ثابت بشه،جلسه اول مربی نشست روی تخته و مشکلی نبود،جلسه بعد که مربی نبودو میخواستم این کارو کنم چیزی نمونده بود دستگاه و وزنه هاش واژگون بشه!!
خداییش چرا بعضی از آقایون قدر امکاناتشون رو نمی دونن؟من ماهی چهل تومن پرداخت میکنم اینم از امکانات باشگاه...

hamidbarca
۱۳۸۹-۰۹-۲۱, ۱۰:۳۳ بعد از ظهر
چون توی باشگاهمون دستگاه پرس پا نداریم و چند روزیه من گیر دادم،مربیم گفت که یه تشک بندازم زیر دستگاه جلو پا و با کف پا وزنه ها رو پرس کنم،واسه این کار باید دستگاه رو نیم متر ببرم وسط و بچسبونمش به ستون،که ثابت بشه،جلسه اول مربی نشست روی تخته و مشکلی نبود،جلسه بعد که مربی نبودو میخواستم این کارو کنم چیزی نمونده بود دستگاه و وزنه هاش واژگون بشه!!
خداییش چرا بعضی از آقایون قدر امکاناتشون رو نمی دونن؟من ماهی چهل تومن پرداخت میکنم اینم از امکانات باشگاه...
بفرما ماهی 40 تومن پول میگیرن بعد این خدمات رو میدن ولی روزی که من گفتم باشگاه ما 70 تومنه بعضی از دوستان دهن منو مورد عنایت قرار دادن در حالی که یه دستگاه هایی ما داریم که تو باشگاه تمرین رونی کلمن هم نیست:پوزخند:
بگذریم...
یه نفر هست که میاد تمرین پسر 3-4 ساله اش هم همراهش میاد.این پسره از اون پسربچه های تخس و شیطون و شدیدا هم بامزه هست.خلاصه این بچه یه چوب برداشته بود افتاده بود دنبال من بدبخت:پوزخند:من هم که با این هیکلم نمیتونم با این بچه در بیافتم:خنده:خلاصه چوبو ازش گرفتم گفتم اگه مردی حالا بیا جلو که دیدم نامرد رفت یه زنجیر نمیدونم از کجا کند آورد حالا من با 90 کیلو و 182 قد در مقابل یه پسر بچه 3 ساله:خنده:دیگه باباش اومد بردش وگرنه خون راه میافتاد:خنده:

Yakuza6236
۱۳۸۹-۰۹-۲۱, ۱۰:۵۶ بعد از ظهر
نسبت به بعضی باشگاه ها باشگاهع حمید اینا تازه اروزن هم هست ! امروز هم باز نوحه گذاشته بودن ! نمی کنن یه شادش که هی حسین حسین میگن رو بزارن که آدم حس دی جی تیستو بهش دست بده !

mankind
۱۳۸۹-۰۹-۲۱, ۱۱:۱۷ بعد از ظهر
مسخره گیر اوردن تو باشگاه ما یه بار بندری گذاشته بودن پسره با هالتر داش می رقصید

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۲۱, ۱۱:۴۵ بعد از ظهر
چند ماه پیش علاوه بر تایم بدنسازی توی باشگاه ما کلاس آموزش رقص عربی هم برگزار می شد،ما تا ماه ها از چنین موهبتی برخوردار بودیم،دلتون آب!!

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۲۸, ۰۲:۱۶ بعد از ظهر
داستان شب نخوابی منِ منظم هم واسه خودش حکایتی داره، که هر وقت توفیق اجباری نصیبم شده تا چند هفته ای گریبانمو گرفته و تا این سیستم کوفتیم حالیش بشه که بابا جون من،یه شب بود،جون عزیزت بی خیال شو و هر شب،ما رو به گوسفند شماری و ستاره پروندن و تهی کردن ذهن نکشون!! حالا می خواد شب نخوابیه واسه رفتن به کلانتری بخاطر دسته گلی باشه که داداش کوچولو به آب داده ( همسایه عزیز "آنتن خان" رفته دَرو زده و دستشو با دوست دختر عزیزش "یکی از دانشجویان عزیز از خوابگاه فرار کردۀ نسبتاً محترم!! گذاشته تو دست اونائی که نباید بذاره!! ) یا هوار شدن نی نیِ "نوجوون هشت و نیم ساله!!" آبجی خانوم نصفه شبی از روی تخت،بر سر بندۀ حقیر پناه آورده به منزل آبجی خانوم!!
آره داشتم می گفتم تا این سیستم ساعت زیستی کوفتیم حالیش بشه دهنم ... شده!! حالا هی با خودت کلنجار برو که نرو!!! با شیکم گشنه و مخ تعطیل نرو باشگاه،کیه که بفهمه...
رفتم،یه ساعت زودترم رفتم.ساعت یازده ونیم تا یک جون کندم،همه ست ها رو بر اساس برنامه مربیم با تعداد کمتر زدم آخه یه لیوان شیر که نشد تغذیه!! بماند که چقدر بخودم غر زدم دست آخرم مثل اسب رو تردمیل دویدم که جبران بشه!! یعنی حداقل هوازیه رو کار کرده باشم!!
من که خودم از قبل مشکل داشتم حالا هم که میدونم بعضی از قسمت برنامم مشکل اساسی داره دیگه شده نور علی نور!! یه روز با برنامه کسائی یه روز با برنامه یاکوزا یه روز آقای قلندری یه روز جناب بندگان یه روزم تراوشات ذهنی خودم...
حالا فرض کن که تموم کارام رو انجام دادم انرژیم تخلیه نشده و هوازی و کششی و که هر کدوم انجام نشه تا دوباره نرم و پدر خودمو صلواتی نکنم رو مخم رژه میره که خیر سرت وقت میذاری که بری ورزش کنی؟؟
توی این یکی دوساله انقدر طولانی کار کردم که مخم بی خیال نمیشه و هر وقت کمتر از دو سه ساعت کار کنم انگار که نه انگار ...
تصمیم گرفتم یه ورزش دیگه تو روزای فرد انجام بدم که بتونم ساعت روزای زوج رو کم کنم،برخلاف تصور دیگرون بدنم زود چربی میاره،نمیدونم چیکار کنم...
و بدین وسیله از تموم افرادی که این نامه رو پیدا می کنن تقاضا می کنم که بگن چه ورزشی در کنار بدنسازی مفیده و میتونه کمک کنه که بهتر نتیجه بگیرم...
با تشکر
ستاره سابق،پرند امروز

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۹-۲۸, ۰۲:۵۶ بعد از ظهر
ابتدا بگم که خیلی پول حروم کن هستی که ماهی 40 تومن میدی میری تو اون آلونک ( تو بگو باشگاه ) کار میکنی!!!
تو پست بالایی که همش غرغر کردی و من نفهمیدم کلا حرف حسابت چی بود :لبخند:
حالا یکمم چاق بشی...چی میشه؟؟ :متفکر:

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۲۸, ۰۳:۰۹ بعد از ظهر
ابتدا بگم که خیلی پول حروم کن هستی که ماهی 40 تومن میدی میری تو اون آلونک ( تو بگو باشگاه ) کار میکنی!!!
تو پست بالایی که همش غرغر کردی و من نفهمیدم کلا حرف حسابت چی بود :لبخند:
حالا یکمم چاق بشی...چی میشه؟؟ :متفکر:
خب نرخش اینه داداش من،پول حروم کن نیستم هیچ خیلیم پول دوستم!!قبلاً گفته بودم که توی این ساعتی که من میرم باشگاه همه جا تعطیله(بین 12 تا 4)،یه جای دیگه هست که واسه من دوره، ساعتش از سه به بعده هر چند خیلی کامله و شهریه ش 50تومنه اما چون مدیر باشگاهش یه هاپوی پولکیه و بیشتر از دو ساعت حق نداری تو باشگاه باشی بمیرمم پا توش نمیذارم!! بقیه شونم به همین صورته...
یه بار دیگه با دقت بخون که بفهمی گلم!!
میگم این جمله از تو بعیده یکمم چاق بشم یعنی فاجعه،دوست دارم عضله هام بزرگ بشه اما نمیخوام شکم و پهلو بیارم،آب کردنش واسه خانوما خیلی سخته...
:نگاه عمیق:مثل پیرمردا حرف نزن که بهت نمیاد...

*f*
۱۳۸۹-۰۹-۲۸, ۰۳:۳۰ بعد از ظهر
خب نرخش اینه داداش من،پول حروم کن نیستم هیچ خیلیم پول دوستم!!قبلاً گفته بودم که توی این ساعتی که من میرم باشگاه همه جا تعطیله(بین 12 تا 4)،یه جای دیگه هست که واسه من دوره، ساعتش از سه به بعده هر چند خیلی کامله و شهریه ش 50تومنه اما چون مدیر باشگاهش یه هاپوی پولکیه و بیشتر از دو ساعت حق نداری تو باشگاه باشی بمیرمم پا توش نمیذارم!! بقیه شونم به همین صورته...
یه بار دیگه با دقت بخون که بفهمی گلم!!
میگم این جمله از تو بعیده یکمم چاق بشم یعنی فاجعه،دوست دارم عضله هام بزرگ بشه اما نمیخوام شکم و پهلو بیارم،آب کردنش واسه خانوما خیلی سخته...
:نگاه عمیق:مثل پیرمردا حرف نزن که بهت نمیاد...

من كه خيلي وقته ميخوام برم باش ولي همش تنبلي ميكنم :لبخند: ميخوام فقط روفرم بيام يعني نه چاق بشم نه لاغرتر از ايني كه هستم به دوستمم گفتم بياد با هم بريم كه گفت من خودم 40 و خوردي كيلو هستم اگه برم باشگاه ديگه مي ميرم ..... راستي پرند باشگاه رفتن خيلي سخته؟ خسته نميشي؟:متفکر: من كه بيشتر براي سرگرمي ميخوام برم ‌

...................

:خنده:واسه حرف آخرت بود :نمیبینم:

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۹-۲۸, ۰۹:۰۳ بعد از ظهر
تمرین کن نیستین بابا
بخدا حاضرم یه مستند از خودم درست کنم
حدود 1 ماه باشگاه نرم و با 1 جفت دمبل و دیگر اشیاء ، توی خونه همین بدن رو تو این مدت نگه دارم و حتی ورزیده ترش کنم

در عجبم که میخوای عضلات بزرگ و زیبا داشته باشی اونم بدون برنامه ریزی و تغذیه و هردمبیلی!!!
بعدشم چربی زدایی برای مرد و زن سخته.....منم دلم نمیخواد چربی داشته باشم
اما وقتی دلم میخواد سایز بگیرم و پهن تر و قطور تر بشم ، چربی رو به جون میخرم
ولی بعدشم میدونم چکار کنم:چشمک:
تجربه تمرینی و فوت و فنی که میدونم در حد یه پیرمرده:لبخند:

mankind
۱۳۸۹-۰۹-۲۸, ۱۱:۱۳ بعد از ظهر
اره مخصوصا" ادم تو دوره حجم شکم هم میاره ولی بعد اب می کنه

amin70
۱۳۸۹-۰۹-۳۰, ۱۱:۰۹ قبل از ظهر
سلام دوستان.
دیروز اولین روز باشگاه جدید من بود.قبلآ سابقه ی یک هفته تمرین در یک باشگاه دیگه رو داشتم.یک چیزی که خیلی برام جالب بود دیروز, تفاوت بسیار زیاد مربیا باهم هست.دیروز من حرکتی که آقا افشین برای کول توصیه کرده بودن رو که تمرین میکردم تمام باشگاه به چشم یک احمق به من نگاه میکردن!مربی اونجا هم وقتی برنامه ی من رو دید تعجب کرد!در باشگاه قبلی که با برنامه مربی خود اونجا تمرین میکردم جز عذاب هیچی نداشت.با برنامه ای که آقا افشین به من دادن من همین یک روز تفاوت رو در بدنم احساس کردم!این بشر فوق العادست.حیف که در این کشور استعداد اینجور آدمایی دیده نمیشه.
و یک سوال:
افزایش سایز سینه و بازو با فاصله ی طولانی خودشو نشون میده یا عواملی دخالت داره!؟
مثلآ من قبل دیروز سایز بازوم 29 بود,ولی الان 30 هست.و دور سینه قبل دیروز 96 بود ولی الان 98 هست!این پیشرفت ها همیشه همینجوریه؟
از این که یک قسمت پست من مربوط به این تاپیک نبود عذرخواهی میکنم و بازم از آقای افشین کسایی سپاسگذارم.:گل رز:

امین مشرقی
۱۳۸۹-۰۹-۳۰, ۱۲:۰۰ بعد از ظهر
سلام دوستان.
دیروز اولین روز باشگاه جدید من بود.قبلآ سابقه ی یک هفته تمرین در یک باشگاه دیگه رو داشتم.یک چیزی که خیلی برام جالب بود دیروز, تفاوت بسیار زیاد مربیا باهم هست.دیروز من حرکتی که آقا افشین برای کول توصیه کرده بودن رو که تمرین میکردم تمام باشگاه به چشم یک احمق به من نگاه میکردن!مربی اونجا هم وقتی برنامه ی من رو دید تعجب کرد!در باشگاه قبلی که با برنامه مربی خود اونجا تمرین میکردم جز عذاب هیچی نداشت.با برنامه ای که آقا افشین به من دادن من همین یک روز تفاوت رو در بدنم احساس کردم!این بشر فوق العادست.حیف که در این کشور استعداد اینجور آدمایی دیده نمیشه.
و یک سوال:
افزایش سایز سینه و بازو با فاصله ی طولانی خودشو نشون میده یا عواملی دخالت داره!؟
مثلآ من قبل دیروز سایز بازوم 29 بود,ولی الان 30 هست.و دور سینه قبل دیروز 96 بود ولی الان 98 هست!این پیشرفت ها همیشه همینجوریه؟
از این که یک قسمت پست من مربوط به این تاپیک نبود عذرخواهی میکنم و بازم از آقای افشین کسایی سپاسگذارم.:گل رز:

اگر چه جای این سوال اینجا نیست ولی :
افزایش سایز عضله (هر عضله ای) به عوامل زیادی بستگی داره مثلا چگونگی تغذیه- مناسب بودن برنامه تمرینی - ایجاد فشار کافی در تمرینات - استراحت کافی و مناسب که اینها در اختیار خود شخص هستن ولی عوامل دیگه هم دخالت دارن مثلا ژنتیک شخص مستعد بودن بدن. اوج سرعت پیشرفت یه بدنساز حدودا از ماه 5 تمرین به بعد ایجاد میشه البته معنیش این نیست که این 5ماه پیشرفت نمی کنی
خوب طبیعیه چون بدن شما دم افتاده ولی همیشه اینجوری نیست:چشمک: اگه اینجوری بود که الان رونی کلمن باید میشد اندازه بولدوزر!

yah
۱۳۸۹-۰۹-۳۰, ۱۲:۳۶ بعد از ظهر
اقا اینایی که دو سه نفره با هم میان باشگاه خیلی رو اعصاب منن پیش خودشون خیال میکنن دیگه باشگاه مال خودشونه یه دو سه تا دانشجو هستن میان باشگاه ما اقا از اول تمرین تا اخرش فقط زر میزنن از سیستم تمرین و ال و بل صحبت میکنن شاید اینا رو گفتم خیال کنید الان با دو تا رونی کلمن روبرو میشد ولی دور بازوش شاید29 سانتم نشه خدایی خیلی پر رو هستن یا رو هست مقام کشوری داره میرن از تمرین کردنش ایراد میگیرن فکر کنم همین روزاست کلام با اینا بره تو هم :پوزخند:

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۳۰, ۰۱:۵۴ بعد از ظهر
من كه خيلي وقته ميخوام برم باش ولي همش تنبلي ميكنم :لبخند: ميخوام فقط روفرم بيام يعني نه چاق بشم نه لاغرتر از ايني كه هستم به دوستمم گفتم بياد با هم بريم كه گفت من خودم 40 و خوردي كيلو هستم اگه برم باشگاه ديگه مي ميرم ..... راستي پرند باشگاه رفتن خيلي سخته؟ خسته نميشي؟:متفکر: من كه بيشتر براي سرگرمي ميخوام برم ‌


مزید اطلاع دوست گرامیت بعضیا میان باشگاه که چاق بشن و اگه درست عمل کنن خوبم جواب میگیرن،چون خیلی از لاغرها استرس دارن یا درست خوردن و فعالیت کردن رو بلد نیستن یا انقدر بی تحرکن که اصولاً گشنه نمی شن،یا تیروئید پرکار دارن که اون قضیه اش فرق میکنه و یا انگل دارن که بازم اونم جریان داره،یا مریضی باربی ایسم دارن!!! خلاصه اینکه این ورزشه بر هر درد بی درمان دواست...
لیلی جونم اصلاً سخت نیست خیلیم خوبه،چون ما طفلکی ها که بجز باشگاه،جائی واسه تخلیه انرژی و تفریح درست و حسابی نداریم اگه اونم از خودمون دریغ کنیم که باید غمباد بگیریم،من خودم یه بخش مهم از زندگیم همین باشگاهه که دوستامو می بینم و انرژیمو تخلیه میکنم وگرنه روزائی که به هر دلیل نرم باشگاه و از برنامه هفتگیم خارج بشم کلافه میشم احساس میکنم مثل یه اسبی قاطری چیزی باید برم بار کشی!! وگرنه تو پوست خودم جا نمی شم!!(گمونم بیش فعالم!!)

پرند
۱۳۸۹-۰۹-۳۰, ۰۲:۰۸ بعد از ظهر
تمرین کن نیستین بابا
بخدا حاضرم یه مستند از خودم درست کنم
حدود 1 ماه باشگاه نرم و با 1 جفت دمبل و دیگر اشیاء ، توی خونه همین بدن رو تو این مدت نگه دارم و حتی ورزیده ترش کنم

در عجبم که میخوای عضلات بزرگ و زیبا داشته باشی اونم بدون برنامه ریزی و تغذیه و هردمبیلی!!!
بعدشم چربی زدایی برای مرد و زن سخته.....منم دلم نمیخواد چربی داشته باشم
اما وقتی دلم میخواد سایز بگیرم و پهن تر و قطور تر بشم ، چربی رو به جون میخرم
ولی بعدشم میدونم چکار کنم:چشمک:
تجربه تمرینی و فوت و فنی که میدونم در حد یه پیرمرده:لبخند:
من به شدت تکذیب می کنم،این وصله پینه ها به ما نمی چسبه!!
قبول دارم که میشه با چهارتا دمبل و وزنه و هالتر هم کار کرد و خوبم کار کرد...
اما قضیه همون پوله هستش که وقتی بهای یه چیزی رو پرداخت می کنی در عوض خدمات میخوای مگه نه؟بعدشم،وقتی میتونی چرا استفاده نکنی؟مثلاً آدمی مثل من نیاز داره که دورو برش شلوغ باشه واسه همینم باشگاه رو ترجیح میدم یعنی دوست دارم کارمو توی جائی انجام بدم که باهاش راحتم واسه همینم بعد از کارم میرم باشگاه بعد از باشگاهم برمی گردم سر کار و غذامم همونجا می خورم!!!شاید خیلیا ترجیح بدن که آسون تر زندگی کنن اما من یکی نمی تونم باید تو باشگاه ورزش کنم،تو خونه تست کردم بعد از یه مدت توش وقفه میوفته و بوسیده میشه گذاشته میشه یه کنار!!
بدن آقایون اصولاً بصورت ذاتی کم چرب تره و بدلیل وجود هورمون مردانه عضلات کات میشن قطور میشن عضلانی میشن و بهتر شکل میگیرن در صورتی که واسه خانوم ها یه مقدار متفاوته بدلایلی که می دونم خودت بهتر میدونی...مثلاً تو خونواده ما مردا کم چرب و عضلانی و خانوم ها نسبتاً چاقن!!مثلاً ممکنه شما با 45 دقیقه وزنه و بیست دقیقه هوازی و رژیم بدن کم چربی داشته باشی و اصلاً شکم نداشته باشی در صورتی که من با اون روش هم شکم میارم هم پهلو(همه تمرینای با وزنۀ من هوازیه و بعد از هر جلسه تمرین با وزنه حداقل 45 دقیقه هوازی کار میکنم...)
تجربه تمرینی و فوت و فن هاتم که خودم دارم ازش بهره می برم و حرف نداره استاد،منظور بنده عقاید پدر بزرگِ پروار دوستم بود!!

Senior Manager
۱۳۸۹-۰۹-۳۰, ۰۲:۴۸ بعد از ظهر
پرند بخدا ریشه و هسته حرف منو نگرفتی
ولش کن......از دیشب سینم درد میکنه و دارم لذتشو میبرم :جشن:


اقا اینایی که دو سه نفره با هم میان باشگاه خیلی رو اعصاب منن پیش خودشون خیال میکنن دیگه باشگاه مال خودشونه یه دو سه تا دانشجو هستن میان باشگاه ما اقا از اول تمرین تا اخرش فقط زر میزنن از سیستم تمرین و ال و بل صحبت میکنن شاید اینا رو گفتم خیال کنید الان با دو تا رونی کلمن روبرو میشد ولی دور بازوش شاید29 سانتم نشه خدایی خیلی پر رو هستن یا رو هست مقام کشوری داره میرن از تمرین کردنش ایراد میگیرن فکر کنم همین روزاست کلام با اینا بره تو هم :پوزخند:

آی گفتی....حالا تو باشگاه ما 2-3 تا کراکی و شیشه ای میان تمرین
چون خودشون مثل چوب خشک هستن ، فکر میکنن همه بدناشون بادکنکی هستش
و این جمله کلیشه ای ( طرف آمپولیه ) میاد تو ذهنشون
جالبه که چون فکر میکنه زورش زیاده ، ابتدا وزنه های سنگین رو انتخاب میکنن
بعد متوجه میشن که مسجد جای....نیست!!!!

mankind
۱۳۸۹-۰۹-۳۰, ۰۴:۲۲ بعد از ظهر
اره یه یارویی هست ساقیه مواده خودش هم مصرف می کنه ولی هیکلش هم رو فرمه تازه پسر عموی من هم سیگاریه ولی هیکلش افت نکرده ایت جور ادما هم هستن ولی من هم خیلی از این جور ادمای پر رو دیدم تو باشگاه

پرند
۱۳۸۹-۱۰-۰۴, ۱۰:۵۰ بعد از ظهر
یکی از بچه های هم باشگاهیم،خانومیه با یه دختر بچه دبستانی،می گفت شوهرشو که کارمند بانکه انتقال دادن به شهرستان چند روزیه که میره به اون شهرستان و به درو دیوار میکوبه که بتونه برش گردونه. دوستم به شوهرش خیلی علاقه داشت و بلعکس!! همه می گفتن شوهره بهش سره،بجز خودش و شوهرش که فکر می کردن دوستم یه ملکه هست و برای شوهرش بود،با سختی یه خونه ساخته بودن،می گفت دیگه راحت شده و خوشحال بود،می گفت شوهرش دوست نداره رژیم بگیره و براش چیزای خوشمزۀ چاق کننده می خره!!
امروز مربیم گفت که شوهرش توی راه برگشت از اون شهرستان تصادف کرده و فوت شده:ناراحت:
احساس می کردم مربیم یه جورائی تحویلم نمی گیره! بعد از تمرین رفتم پیشش نشستم،بهم لبخند زد و گفت:دوست داری عضلانی بشی که با اون برنامه کار می کنی؟ گفت برنامۀ تو حداقل باید دوازده آیتم داشته باشه،با برنامه ات کار کن!! ماه دیگه هرمی میشه و ماه بعد سبک...
گفت نمی خوام بالاتنه ات بزرگ بشه و پائین تنه ات کوچیک!!

پرند
۱۳۸۹-۱۰-۱۳, ۰۹:۵۳ بعد از ظهر
مثل اینکه این منم که اینجا رو خیلی دوست داره!! یعنی واسه بقیه تو باشگاهشون هیچ اتفاقی نمیوفته؟
امروز آخرین روزی بود که توی این باشگاه ورزش کردم،تموم مدت به این فکر کردم که چطور قضیه رو به مربیم بگم که ناراحت نشه!! می گفت:این اواخر زانوهام خیلی درد می کنه،یه قرصی رو نشونم داد که واسه ترمیم مفاصل بود،حس خوبی نداشتم،نگاش کردم و به نشونه تأیید حرفاش سر تکون دادم،ولی اصلاً گوش ندادم،میدونم که ناراحت میشه و سعی می کنه پشیمونم کنه،بهش گفتم یه تصمیمی گرفتم کارم که تموم بشه باهاتون حرف میزنم،انگار فهمیده بود! روی تردمیل بودم، انقدر صغری کبری چیدم که بگم اینجا امکانات نداره ولی هر چی گفتم یه چیزی گفت که آخرشم راستشو نگفتم!! گفتم بریدم،مصدوم شدم،زانوها و مچ دستم آسیب دیده!! نگام کرد و دیگه هیچی نگفت،انگار تونستم فکرشو بخونم
خفه شو،تو که داری مثل ... میدوی و اگه ولت کنن جول و پلاستم همینجا پهن میکنی!!
آخرشم بالای پله ها ایستادمو با باشگاهم خداحافظی کردم. دو سال و نیم توی این باشگاه زندگی کردم و حالا باید کلیدارو تحویل بدم.انگار که جرأت خداحافظی با مدیر باشگاه رو هم ندارم،به منشی گفتم به دلایلی که به مربیم گفتم یه مدتی نمیام!! این کلیدارو بده به مدیر،واسه مدیر دست تکون دادم و زدم بیرون...
حس خوبی ندارم،به اونجا عادت کرده بودم...

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۰-۱۳, ۱۰:۴۳ بعد از ظهر
پرند من یه پیشنهاد بدم؟؟
میخوای همین باشگاهت بمون....بعضی روزا برو اون باشگاهه
یا مثل من باش
میرم یه باشگاه دیگه....اما مثلا روزهای پا رو میام باشگاهی که توش زندگی کردم!!!
برای همیشه ترکش نکن :چشمک:

hamidbarca
۱۳۸۹-۱۰-۱۳, ۱۱:۲۲ بعد از ظهر
خاطره که چه عرض کنم:پوزخند:امروز رفتم میبینم تو کمدم سوزن و دستمال کثیف ریخته رفتم به مسئولش میگم بابا سوزن میره تو دست آدم ایدز میگره:پوزخند:میگه توکلت به خدا باشه:سوت:

پرند
۱۳۸۹-۱۰-۱۴, ۰۳:۴۷ بعد از ظهر
همۀ کسانی که از سرنگ مشترک استفاده کردند و ایدز گرفتند، توکل کرده بودند!! میگی نه از خودشون بپرس...

m1982
۱۳۸۹-۱۰-۱۴, ۰۴:۰۱ بعد از ظهر
همۀ کسانی که از سرنگ مشترک استفاده کردند و ایدز گرفتند، توکل کرده بودند!! میگی نه از خودشون بپرس...

دقيقا همين بوده چون غير اينم نبود و نيست و نخواهد بود

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۰-۱۹, ۰۸:۵۷ بعد از ظهر
یه بنده خدایی هست که یکسال و اندی الکی با وزنه ها بازی میکرد و توقع پیشرفت داشت
مثلا با هالتر اسکوات جلو بازو میزد و با میله هالتر خم سرشونه میزد فکرمیکرد متفاوت میشه بدنش!!!
خلاصه الان 1 هفتس که داره با من تمرین میکنه و خودش قبول کرد که تا الان تمرین نمیکرده
بگذریم....
بالا سرش بودم تا ساعد بزنه ، هی لکی آه و ناله میکرد و میگفت خستم!!!
نمیذاشتم میله رو بذاره زمین، گفتم انقدر بزن تا مشتت باز بشه خودش بیفته
این وسط هی غر میزدم سرش که میله رو محکم مشت کن و انگشتات رو دورش بچرخون
دیدم داره کار خودش رو میکنه
اومدم انگشتش رو بگیرم و بگم : بابا جان اینو دور میله بچرخون
یهو دیدم انگشتش ناقص هستش و قبلا طی حادثه ای قطع شده
خیلی ناراحت شدم...
فکر میکردم انگشتش رو خم میکنه و دور میله نمیچرخونه!!!

پرند
۱۳۸۹-۱۰-۲۱, ۰۱:۵۹ بعد از ظهر
آی ی ی که اینجور مواقع چقدر حال آدم گرفته میشه.بعد از سه چهار ماه فهمیدم یکی از پاهای همکارم از اون یکی کوتاهتر و کوچیک تره،همیشه با خودم میگفتم این چطور کیف به این بزرگی رو میذاره جیب عقب و میشینه دردش نمی گیره!! تازه فکر می کردم موقع راه رفتن عشوه میاد!!:خجالت:

برگشتم به باشگاه قبلیم...
راست میگن که آواز دهل شنیدن از دور خوش است.
اسم مربیِ اون باشگاه،زیاد به گوشم خورده بود،روزی که واسه ثبت نام رفتم،بطور اتفاقی خودشم اومده بود،قرار نبود بیاد و انتظار دیدنشو نداشتم. بهم گفته بودن مربی از چهار به بعد میاد و من طبق معمول،ساعت یک تو باشگاه بودم...
بعد از یک ساعت حرف زدن رفتیم که رکوردا و سایزم رو یادداشت کنه...
یکی دو تا از شاگرداشم توی سالن بودن...
من کلاً آدم فضولی نیستم و تا جائی که امکان داشته باشه سعی میکنم توی کار کسی دخالت نکنم خصوصاً زمانی که مربی توی سالن باشه.اما اون روز روز من نبود.یکی از بچه ها داشت یه حرکتی میزد که برام عجیب بود روی میز شیب دار دمبل ها رو میبرد بالا و توی برگشت انقدر پائین میوورد که به قول مربیش سینه اش بیاد بالا!! ازش پرسیدم این چه حرکتیه؟گفت:بالا سینه دمبل موازی!! گفتم غلطه که.گفت شما مربی هستی؟ گفتم نه،اما میدونم کاری که انجام میدی هر چی که باشه پرس سینه نیست!! مربیه رو صدا کرد و بهش گفت! مربیه هم گفت این حرکتِ بالا سینه ست!! گفتم گمونم بیشتر دلتوئیده شایدم پشت بازو رو تمرین بده،البته جوری که این سینه رو بالا میاره لاتیسیموس ماژور!!
خلاصه بحث به جائی رسید که دیدم نصفه کمرشو چرخوند و دستشو گذاشت روی عضله های بلند زیر بغلش و گفت: این عضله ذوزنقه ای،به عضله دو سر گفت دلتوئید و به دلتوئید گفت پکتورالیس!!!
خلاصه اینکه اول پیاله و بد مستی...
لباسامو پوشیدمو سی تومن رو پس گرفتم و بر گشتم همون جائی که بودم!!
البته علاوه بر قضیه مربی،بعضی از دستگاه ها دکوری بودن! بعضیا خراب بودن. استفاده از تردمیل ده دقیقه هزار تومن...
مربی به شاگرداش گفته بود شکم دوازده متر روده داره پس طبیعیه اگه کمی بزرگ باشه!!!!

پرند
۱۳۸۹-۱۰-۲۲, ۱۰:۳۴ بعد از ظهر
هر چی سعی می کنم از حاشیه دور باشم لنگ آدمو میگیرن و می کشن وسط،یکی از دوستام که واسش برنامه می نوشتم سر همین حرف و حدیثا باشگاهشو عوض کرد هر چند که هنوزم با برنامه خودم کار می کنه اما چون جریانش مفصله و من حال تعریف خاله زنک بازیای بعضی از خانوما رو ندارم میرم سر اصل مطلب!!
از صبح حالم تعریفی نداشت و هر چیزی که فکر کردم بهم انرژی میده ریختم توی خندق بلا!! نون پنیرو گردو و کنجد،آب پرتقال،موز،قهوه با شکلات!! 7تا بادوم یه مولتی ویتامین مینرال چند تا ساقه طلایی...
خلاصه خودمو ترکوندم بس که هله هوله خوردم،دست آخر بازم دیدم نخیر امروز روز من نیست!!
آیتم پا و دراز نشست و هوازی...
به هوازی که رسیدم 10 دقیقه الاپتیکال ،25 دقیقه تردمیل اینتروال،احساس کردم الاپتیکاله کم بوده دو باره با وزنه و بی وزنه 20 دقیقه دیگه کار کردم آخرشم گفتم خوبه دیگه، با دوچرخه سرد کنم!! که دیدم مربیم اومد پائینو یه تخته کوچیکم با خودش آورد و رفت رو منبر،نشون به اون نشون که اون هی گفت و من هی سر تکون دادم!! با وزنه ،بی وزنه با سرعت، کم سرعت، شد 40 دقیقه!! آخرش چنان مستاصل شده بودم و نمیدونستم چه مرگمه که مربیم گفت اگه میخوای با دستگاه دیگه ای کار کنی بگو،میام همونجا باهات حرف میزنم!!!!!
شده بودم مثل موش آب کشیده،گمونم یه کیلو کم کردم..
بابا، به من چه که کی چی گفته و کی رفته به اون یکی گفته و کی پشیمون شده که چرا گفته و کی کیو بیرون کرده و رفته و چرا رفته!!!:احمقانه‌:

پرند
۱۳۸۹-۱۰-۲۶, ۰۳:۲۵ بعد از ظهر
گمونم باید از مدیران عزیز تقاضا کنم که اسم این بخش رو تغییر بدن و بذارن خاطرات پرند و دوستان!!:پوزخند:
فکر کنم واسه 180درجه زدن باید برم وشو یا ژیمناستیک!! بعد از شیش ماه آزگار خون دل خوردن بلاخره تونستم دو بار 180 باز کنم!! جلسه بعدش روم زیاد شد و بدون اینکه تمرینات مربوطه رو انجام بدم بعد از کمی گرم کردن(دویدن!!) نزدیک به 180 تا باز کردم اما یه چیزی اون کنار منارا صدا داد و حالا هم مدتیه که کشاله رانم درد می کنه،مربیم میگه دو ماهی بی خیال شو و الان یک ماهش گذشته گمونم الان دیگه حتی 110 هم باز نشه:پوزخند::گریه:
بچه خواهرم الان به نکته مهمی اشاره کرد!! میگه خاله بعضی از بچه ها فکر میکنن که خدا ما رو از خاک درست کرده،درست می گن؟ گفتم:نمیدونم از خودش بپرس.. گفت:خب معلومه که نه! اگه ما رو از خاک درست می کرد که توی دل مادرمون خراب می شدیم!! چیزی نگفتم.چون هرچی که بگم کل فامیل برای درست کردنش به زحمت میوفتن!!

دیروز به شدت وزنه زدم!! بعدشم 40 دقیقه هوازی...
یه چند مدتی هست که وقتی یه وزنه رو پرس میکنم کسی واسه کمک کردن نمیاد!! دیروز که بعد از بالا سینه میخواستم هالترو بذارم سر جاش چیزی نمونده بود کتفم آسیب ببینه،تا دیدم جاش درسته وزنه رو ول کردم،انقدر اوضاع تخته هه داغونه که گاهی که هالتر بلند میکنم میگم الانه که 180 بزنیم!! آخه استاندارد که نیست پام به زمین نمی رسه!!

پرند
۱۳۸۹-۱۱-۱۳, ۰۲:۰۶ بعد از ظهر
دیروز با مدیر باشگاه کنتاکت پیدا کردم...
بچه ها گفتن مربیم گفته اگه پرند ظهر میاد باشگاه(آخه من کلید دارم) شما هم بجای چهارشنبه که تعطیله بیاین...
اونا هم گفتن بیا تا ما هم بیایم...
خلاصه اینکه فکر میکردم هماهنگ شده و دیروز رفتم باشگاه،دو ساعت بعد،مدیر باشگاه با چند تا از شاگرداش اومدن!! واساد روی پله ها و گفت پرند؟!! شما اومدین من نباید بدونم؟ گفتم: بچه ها گفتن هماهنگ شده و مربی در جریانه! خلاصه اینکه قبلاً شنیده بودم این یارو کمی مشکل داره اما با چیزی که دیروز دیدم واسم مسجل شد که یه چیزیش میشه!!
چنان دچار لرزش شده بود که انگار با خیانت شوهرش مواجه شده!!
جواب سلام بچه ها رو نداده بود،بدون خداحافظی زدم بیرون و تلفنی به مربیم گله کردم!!
یه روزی مشتری مداری شعار هر موسسه ای بود ولی الان دوره عوض شده و گاو گرگ می خوره!!

Senior Manager
۱۳۸۹-۱۱-۱۴, ۱۰:۰۷ بعد از ظهر
امروز یکم زودتر رفتم باشگاه
دیدم اون پسره که بدن قشنگی داره و از من خیلی سرتره هم اومده
میخواست لیفت بکشه!
خلاصه 240 کیلو رو کشید و چند تکرار هم زد
منم میخواستم اسکوات بزنم و منتظر بودم کارش تموم بشه
خلاصه گفت بیا بزن و من میرم یکم عقبتر و ....
ست آخر رو که زد گفت : خیلی خسته شدم.
پرسیدم : امشب فقط لیفت میکشی؟ گفت : اره دوباره میخوام پاور کار کنم
گفت پارسال رژیم گرفته و امسال برج 4 توی مسابقات شرکت کرده
گفت 90 کیلو دوم شده!
و نگفت که کدوم مسابقه و کجا شرکت کرده ، گفت یه جایی رفتم شرکت کردم!
اخر تمرینش و تمرینم بود که لخت شد
متصدی باشگاه بهش گفت چنتا فیگور بگیر حال کنیم...
گفت من بلد نیستم بابا....تا حالا فیگور نگرفتم!!
جفت بازو اومد بگیره وسطاش خندش گرفت و نمیدونست دستاش باید چه شکلی باشه
اونوقت میگفت توی مسابقات فیگور دوم شده!!
از آدم دروغگو بدم میاد
فکر میکنن اگه عناوین و جایگاه های اینچنینی نداشته باشن یه خلاء بزرگ تو زندگیشون دارن

Yakuza6236
۱۳۸۹-۱۱-۱۴, ۱۱:۴۶ بعد از ظهر
گمونم باید از مدیران عزیز تقاضا کنم که اسم این بخش رو تغییر بدن و بذارن خاطرات پرند و دوستان!!
من در مورد خودم بگم : من 5 روز میرم باشگاه ... سرم رو میندازم پایین ، اول بلاسم رو عوض میکنم ، میرم دستشویی ، گرم میکنم ، تمرین میکنم ، لباسم رو عوض میکنم ، میرم خونه تخم مرغ می خورم ، دوش میگیریم ! این کل ماجراهای باشگاه منه ! هیچ اتفاق خاصی توش نمی افته !!! با کسی هم حرفی نمیزنم !

پرند
۱۳۸۹-۱۱-۱۵, ۱۰:۴۱ قبل از ظهر
من در مورد خودم بگم : من 5 روز میرم باشگاه ... سرم رو میندازم پایین ، اول بلاسم رو عوض میکنم ، میرم دستشویی ، گرم میکنم ، تمرین میکنم ، لباسم رو عوض میکنم ، میرم خونه تخم مرغ می خورم ، دوش میگیریم ! این کل ماجراهای باشگاه منه ! هیچ اتفاق خاصی توش نمی افته !!! با کسی هم حرفی نمیزنم !


خب اگه اینجوریه که منم سه روز میرم باشگاه،از سر کار میرم،تمرین می کنم با کسی هم معمولاً حرف نمیزنم،آب می خورم و البته دستشویی هم میرم،آهنگ گوش میکنم! بر میگردم سر کار و غذایی که صبح با خودم آوردم از تو یخچال کوچولوم در میارم گرمش می کنم و می خورم!!
تعدادمون توی باشگاه کمه،هرازگاهی یه اتفاقایی میوفته که سعی می کنم جمع بندیشو اینجا بنویسم،چیزایی که آزارم میده و نمیشه به کسی بگیشون،یا اتفاقاتی که نمیشه جلوشو گرفت حتی اگه بهشون توجهی هم نکنی،مطرح کردن یا نکردنش هیچ دردی رو دوا نمی کنه درست مثل علوم انسانی و هنر!!! اما...
واسه خالی نبودن عریضه یا هر چیزی که بشه اسمشو گذاشت!! بعضیامون به خاطره نویسی عادت کردیم،اِی ی بدم نیست،تستش کن ...

پرند
۱۳۸۹-۱۱-۲۱, ۰۱:۳۲ بعد از ظهر
با ديروز سه بار توي باشگاه جديد تمرين كردم،جاي همگيتون خالي!:پوزخند:
اين باشگاهه خيلي باحاله و حسابي شكل باشگاهه!! چند تا سالن مجزا واسه چند تا ورزش مجزا دارن،البته ديگه بايد بگم داريم!! يكيشم كه يه جورايي مخفيه،واسه رقصه...

ديروز ساعت 12.30 رفتم پايين ديدم صداي جن.س خشن مياد!! فكر كردم اشتباهي شده و امروز مردونه ست،اما نه،يكي از مربي ها هم بود.روي هره نشسته،پشتش به اونا و زانوشو بغل كرده بود.با خودم گفتم: جل الخالق فكر ميكنه ديده نميشه؟ نميدونم چرا فكر كردم واتو واتو بايد بهش كمك كنه.سلام كردم و پرسيدم چيزي نياز ندارين واستون بيارم؟گفت مثلاً چي؟:گیج:گفتم:چه ميدونم،چارقدي،چادري،چيزي؟ گفت نه جونم من تا الان اونور بودم خسته شدم اومدم اينجا نشستم،با خودم گفتم ايول روشنفكر بي باك!!

رفتم پائين چون ديگه چاره اي نبود،يا بايد منتظر رفتن آقايون ميشدم يا مثل مربي فمنيست،خودمو ميزدم به اون راه!! چند دقيقه اي توي شيش و بش چه كنم موندم كه ديدم يكي با صداي يوهاها گفت ياا... و بعد مثل جن غيب شد،يعني غيب كه نه،رفت توي اون بخش مخفي،رفتم بالا به مربيه گفتم رفتن؟ گفت برو راحت باش و كارتو بكن اون فقط يه شيشه بُر بود!! و از اون در ميره و ديگه به اين بخش بر نميگرده،محض احتياط تا يك ساعت با همون تيريپ آمادۀ فرار حلقه زدم و بعد كه باشگاه شلوغ شد و خيال من راحت،رفتم به رخت كن!
با آرايشگر باشگاه و مربي ايروبيك آشنا شديم،مربي عربي هم كه دوست خودمه،فقط مربي فمنيست كمي انر‍ژي منفي بهم ميده!! كه اونم تا چند وقت ديگه حلش مي كنم،يه دختر بچه فينقيلي هم هست كه توي دست و بال همه ميپلكه،بيشتر شبيه يه توله پيشيه كه همه جا سرك ميكشه،به شدت لهجه داره و به قول خودش از شَمَه تا تَنشَنبَه(شنبه تا پنج شنبه) توي باشگاه تايم اوگا(يوگا) داره،البته يه شخصيت خيالي به اسم پستي(هستي) هم داره...
توي اين باشگاه خودم واسه خودم برنامه مينويسم و پونزده تومن شهريه ميدم...:جشن:

amir26
۱۳۸۹-۱۱-۲۲, ۰۲:۳۸ بعد از ظهر
خوب بذارید منهم یه کمی تعریف کنم.
مدتی بود که تنهایی تمرین میکردم چون حریف تمرینیم که دوستم هم هست داشت برای امتحانات وکالت آماده میشد و نبود.منم معمولا زود با کسی جوش نمیخورم اما یه پسری بود که یه بدن کج کوله ای داشت و از همه ایراد میگرفت همیشه ادعا داشت که مدارک زیادی در زمینه ورزش داره و از این دری ورریها.شکل سینه هاش همیشه نظرمو جلب میکرد:نمیبینم: معلوم بود که زیادی از استروئید استفاده کرده چون آویزون بود اما اصرار داشت که حتی مکمل هم نخورده تا حالا.خودم چند بار دیدم که تو رختکن یواشکی یه پودری میخوره با آب.
چند روز پیش اومد پیش من گفت میخواهی با هم تمرین کنیم.گفتم من وقتم متغیره به شما نمیخوره!چیزی نگفت و رفت.فرداش تو پارکینگ باشگاه منو کنار ماشین دید.بی مقدمه گفت اینقدر از ماشینهای بزرگ بدم میاد!!!!والله منکه یادم نمیاد نظرشو پرسیده باشم در مورد ماشینم!تو باشگاه باز اومد گفت بیاشماره منو بگیر هر وقت داشتی میومدی بگو منهم همون موقع بیام!
شماره اشو گرفتم ولی بهش زنگ نزدم.تا اینکه دیروز اومد بهم گفت میشه یه کمی بهم پول قرض بدی؟! تازه فهمیدم چرا این چند روز همش دور بر من میگرده!!گفتم من پول ندارم همیشه کارت همراهم هست ببخش.و بلافاصله هم ازش فاصله گرفتم که یعنی دیگه نمیخوام ادامه بدم.
آخر تمرین صاحب باشگاه گفت فلانی ازت پول میخواست گفتم آره.گفت دادی؟گفتم نه!گفت اومد از من گرفت و رفت بیرون و بهم زنگ زد و گفت دیگه نمیام باشگاه شما چون از من شهریه گرفتی و این پولو هم دیگه بهت نمیدم.من در حد مربی تیم ملی هستم و نباید شهریه میدادم :متعجب::متعجب::متعجب:

پرند
۱۳۸۹-۱۱-۲۳, ۰۲:۰۶ بعد از ظهر
چند روز پيش كه يكي از بچه ها اومده بود و از مصدوميتش توي يه جاي نا مرتبط حرف زده بود،كمي ناراحت شدم و دري وري گفتم!! حالا بگذريم كه شايد ربطي نداره و من ربطش ميدم، چون گمون نكنم تصادفي باشه كه هر وقت يه كاري كردم خدا زد تو برجكم!!
چهارشنبه رفتم باشگاه،روز تمرينات پائين تنه،وقتي با اون هالتر بلند لانگز زدم احساس كردم رو قلبم سنگيني كرد. اما از اونجايي كه وزنه زيادم سنگين نبود به خودم گفتم چيزيش نميشه،بعدش از ميله بار فيكس آويزون شدم و يكي دو تا بارفيكس زدم و رفتم سراغ هاك پا،واسه اولين بار،هاك پا رو جايگزين ليفت پشت كردم،وزنه هاش سنگين نبود اما بازم قلبم زورش اومد...
تمرين خيلي خوبي بود،حسابي حال كردم با دستگاه ها و باشگاه و خودم!!
فرداش تا عصرم خوب بودم،اما توي دفتركارم كه بودم يهو سمت چپ كمرم زير شونه تير كشيد،بعدم قلبم شروع به تپش كرد،حالم بد شد و نفسم بند اومد!! فكر كردم واسه قهوه صبحه(قبلاً يبار كه نسكافه تاريخ گذشته خوردم تپش قلب شديدي گرفتم) رفتم خونه حالا ديگه رسماً قلبم درد مي كرد،يه پراپرانول،يه رانيتيدين،يه دمنوش گل گاوزبون خوردم و خوابيدم،خواب كه چه عرض كنم تا چهار صبح مثل مار به خودم پيچيدم،واسه اولين بار تو زندگيم يه ژلوفن خوردم و تا 9 خوابيدم...
فرداشم همينجور...
خواهرم ميگه توي كمرم همونجايي كه به اندازه يه گردو درد ميكنه و ضربان داره و وقتي حرف ميزنم نفسم بند مياد يه رگ آبي داره با يه رد كبودي،كمي هم ورم...
گمونم عصر برم ارتوپد يا يه متخصص طب ورزشي...
خدا كنه چيزي نباشه كه از تمرين بندازتم...
خدايا غلط كردم،بي خياااال:عبادت:

m1982
۱۳۸۹-۱۱-۲۳, ۰۲:۴۶ بعد از ظهر
پرند جان ان شا الله چيزي نشده و فقط فشار تمرينه به لطف خدا زود حالت خوب مي شه .

Mohammad.Reza
۱۳۸۹-۱۱-۲۳, ۰۳:۰۱ بعد از ظهر
پرند انشاالله خوب میشی،منم تقریبا چنین حالتی برام پیش اومده وقتی که لیفت دمبل سنگین میزدم قلبم تیر کشید و دیگه اصلا نتونستم ادامه بدم خیلی بد درد میکرد که رفتم بیرون ابو هوام عوض شد تقریبا تا یه ساعت درد ادامه داشت تا یکم بهتر شد،ولی بازم هر از گاهی نیش میکشه ولی زود استراحت میکنم تپش قلب هم که اکثر روزا با بنده هستش!:پوزخند:

mankind
۱۳۸۹-۱۱-۲۳, ۰۵:۴۱ بعد از ظهر
بابا شما یا همه مصدومین یا مریضین:خنده: ادم ورزش میکنه واسه چی ؟ زودتر خوب بشین دیگه

amir26
۱۳۸۹-۱۱-۲۳, ۱۰:۰۷ بعد از ظهر
پرند امیدوارم زودتر خوب بشی :عبادت:

بچه ها این حالتی که پرند گفت منهم گاهی البته خیلی کم دچارش میشم.یعنی زیر وزنه یکباره حس میکنم تو قلبم خالی میشه!این یعنی چی؟دارم میمیرم؟! :ناراحت:

ShaHiN.mY.LoVE
۱۳۸۹-۱۱-۲۳, ۱۰:۵۷ بعد از ظهر
چند روز پيش كه يكي از بچه ها اومده بود و از مصدوميتش توي يه جاي نا مرتبط حرف زده بود،كمي ناراحت شدم و دري وري گفتم!! حالا بگذريم كه شايد ربطي نداره و من ربطش ميدم، چون گمون نكنم تصادفي باشه كه هر وقت يه كاري كردم خدا زد تو برجكم!!

100% ربط داشته پرند جان . پشت بچه مردم حرف زدی میخواهی هیچی به هیچی :پوزخند:... ما 70 نسل گذشتمون یه رگشون سید بوده و جد و کمر و از اینچیزا ...:بامزه::سوت:
ولی بدون شوخی خیلی ناراحت شدم که مشکل برات پیش اومده . خدا هیچکسی رو مصدوم و محروم نکنه .
دردشو کشیدم میدونم چه حالی داری. شاید من اون عکس رو گذاشتم خیلیا گفتن این هیچ دردیش نیست اومده پستم گذاشته ولی خدا میدونه همون
شب با 2 تا بروفنم نتونستم تا صبح بخوابم چون اثر بی حسیه رفته بود و به شدت درد داشتم .
چون پشت پای راستم آسیب دیده نه میتونستم طرف راستم بخوابم نه پشت ، شاید خندتون بگیره تا امروز که میشه 11 روز کمرم رو هم رو زمین نزاشتم
و ادما اینجور جاهاست که قدر سلامتی رو حتی به اندازه یه حرکت ساده میدونن .
جواب سوالی که تو یه تاپیک دیگه کردیم همینجا میدم
امروز نوبت دکتر داشتم و کلی امیدوارم کرد . گفت ترمیم بافتت از حد معمول خیلی بیشتره ( یارو نمیدونست با معمولی نیستیم :پوزخند: ) . بافته همچی بهم چسبیده بود که نگو این استروئیدا اثر خودشون رو گذاشته بودن . فکر کنم بعد عید دیگه راحت بشم از این وضعیت .
شرمنده باز تو یه جای بی ربط جواب دادم ولی اینبار اگه پشت سرم چیزی گفتی ...:پوزخند:
امیدوارم هر چه زودتر خوب شی :گل رز:

پرند
۱۳۸۹-۱۱-۲۴, ۰۸:۵۵ قبل از ظهر
اگه بدوني پشت سرت چي گفتم!!:خنده::بوس:
ولي هالتري كه ناميزون گذاشتم رو شونه كار خودشو كرده و دنده ام از توي گويچه درومده،دكتر مي گفت اگه شكسته بود بهتر بود،دوا درمون خاصي نداره تا زماني كه خودش لطف كنه و برگرده سر جاش،خود دكترم بدنساز بود و ما هي هرچي گفتيم يه پوزخند نثارمون كرد!! گفت چند كيلويي؟ چند كيلو برداشتي؟ قيافش تموم مدت اين تيريپي بود:پوزخند:
گفت از ماساژور ويبره دار استفاده كنم،روي قسمتي كه درد دارم بخوابم(آخر خودآزاري) و يه آمپول پيروكسي كام و يه دِپو مدرول ويه عالمه قرص ناپروكسن وباكلوفن با يه چهارم رپيدم! گفت حداقل تا ده روز هيچ ورزشي نكن،فقط حق داري هفته اي سه بار بري استخر و در حالي كه مثل سربازا راه ميري دستاتو نظام نگه داري جلو جلو برو دور نزن و عقب عقب برگرد!!:مریض:
بعد از چهارده روز اگه بهتر نشدي بازم بيا...
گمونم بايد يه تاپيك بزنيم اسمشو بذاريم دوران مصدوميت!!

yah
۱۳۸۹-۱۱-۲۴, ۱۰:۱۴ قبل از ظهر
پرند امیدوارم زودتر خوب بشی :عبادت:

بچه ها این حالتی که پرند گفت منهم گاهی البته خیلی کم دچارش میشم.یعنی زیر وزنه یکباره حس میکنم تو قلبم خالی میشه!این یعنی چی؟دارم میمیرم؟! :ناراحت:
علت این امر میتونه حبس کردن نفس حین تمرین باشه حبس کردن نفس حین تمرین که به مانور والسالوا معروفه معمولا تکنیکیه که وزنه بردارا و پاور کارا به کار میبرن و بعضی حین اجرای این عمل دچار حالتی شبیه غش میشن و چششون سیاهی میره و ضربان قلبشون نامنظم میشه این تکنیکه خطرناکیه و یه جا خوندم به مرور زمان به خاطر فشاری که روی حدقه چشم میاره باعث ضعیف شدن چشم هم میشه

eiman
۱۳۸۹-۱۱-۲۴, ۱۰:۳۱ قبل از ظهر
یه دور روز تو سایت نبودیم بچه ها ناپرهیزی کردند پرند جان واقعا ناراحت شدم امیدوارم زودتر بهبود پیدا کنی.:گل رز:

پرند
۱۳۹۰-۰۳-۱۵, ۱۲:۱۸ بعد از ظهر
موضوع جالب اين بخش، علاوه بر جذابيت شخصيش واسه خودم،اخراجي بودن نفر اولشه:خنده:
بگذريم...
توي اين مدت سعي كردم هر چيزي كه واسه تنظيم برنامه بدنسازي لازم هست رو ياد بگيرم...
و حالا بعد از گذشت حدود سه ماه تونستم حداقل بدن خودم رو بشناسم و براش برنامه بنويسم،الان ديگه تقريباً مشكلي ندارم و دارم سعي مي كنم با يه روز بدنسازي و يه روز هوازي حجم بدون چربي بيشتري بگيرم...
سعي كردم مدرك مربيگريم رو بگيرم،كه بجز اون بخش معرفي نامه از هيات،با بقيه اش مشكلي ندارم...
كماكان با مربي فمينيست(الان ديگه بهتره بگم مردنماي حسود) مشكل دارم و روزايي كه توي باشگاهه به شدت بهم انرژي منفي ميده،توي آخرين مكالمه مون گفت،كسي رو راهنمايي نكن،با دوستات حرف نزن!!
ميخواد ايزوله ام كنه ولي مگه ميشه؟!! فكر كنم آرزوشه كه بتونه اخراجم كنه!!:پوزخند:

پرند
۱۳۹۰-۰۳-۱۶, ۱۱:۲۹ بعد از ظهر
توي اين باشگاه سه تا مربي اصلي هست و چند تا جوجه مربي واسه بقيه ورزش ها...
اوايل بجز منو منشي و نظافت چي و كوچولوش كسي توي باشگاه نبود،بعدها دوستم و چند تا از دوستاشم اضافه شدن و الان مربي فمنيست و چند تا از بچه هاي ديگه...
واسه خودم و دوستمو سه تا دوست ديگه‌مون(اين سه تا دوستاي دوستم بودن و الان دوستاي منن!) برنامه مينويسم و تا جايي كه امكان داشته باشه با بقيه حرف نميزنم...
يكي از دوستام اسمش ساراست،دختر قشنگ و خوبيه...
هفته پيش روي يه تخته دراز كشيده بود و داشت صليب مي زد (سعي مي كنم بين تمرينم و توي زمان استراحت حركتاشونو كنترل كنم) رفتم بالاي سرش و دو تا دستمو گذاشتم روي هالتري كه روي پايه بود،دست گذاشتن همان و سقوط ميله همان،حركت پشت پا هالترو نا خواسته و در كمال ناباوري انجام داده بودم،چشماي درشت سارا هنوزم كه با تعجب نگام ميكرد جلوي چشممه،انگار هيچ نيرويي نداشتم،گيج بودم،تعجب سارا به جيغ و جيغش به وحشت و وحشتش به بلند كردن اون هالتر لعنتي ختم شد و من هنوز اون هالتر توي دستم بود،مريم مثل فرشته نجات سارا رو با خودش برده بود و روي سرش يه قوطي باواريا گذاشته بود،من شوكه بودم،انتظار داشتم وقتي كه اون هالتر لعنتي رو بلند ميكنم! بجز يه شكاف و خوني كه به هوا فوران ميزنه چيزي نبينم،ولي خون نبود،شكستگي هم نبود،ساراي طفلكي بهم دلداري ميداد،پرند جون واست يه آبميوه بيارم؟! مثل جن زده ها باواريا رو از روي پيشونيش كنار زدم،قلنبه و قرمز بود،كمي ،يه كوچولو هم خون مرده...
مربي فمنيست گفت هيچ حرفي ندارم،جز اينكه برين بيمه ورزشيتونو بگيرين،فكر كنم گفتم آره بگيريم،مربي گفت: پرند هالترو انداخت روي سرش،مريم گفت: خودش افتاد،قرار بود نشنوم ولي شنيده بودم،گفتم: من بودم!! سارا گفت: من سگ جونم هيچيم نشده،يادم اومد كه قبل از صليبِ سارا و سقوط هالتر، اون هالتر لعنتي رو جابجا كردم،مربي فمنيست بازم اون هالتر لعنتي رو همونجا گذاشت و من هنوزم گيج بودم!!
الان يك هفته گذشته و سارا خوب خوب شده،هر چند كمي كبوده و ميگه نيست!!
اما خداييش بخير گذشت،هنوزم باورم نميشه كه يه هالتر داشت بدترين اتفاق زندگيم ميشد،اگه كمي سنگين تر از 14 كيلو بود،يا روي بيني يا دهان سارا فرود ميومد و يا حتي اگه من اون يكم نيرو رو از نا كجا آباد نيوورده بودم،چون وقتي افتاد توي مشتاي گره شدم بود و من انقدر سرعت عمل نداشتم كه مانعش بشم و شايد چون ميخواستم بهش تكيه كنم كه سارا رو از بالا ببينم كه روي تخته خوابيده وزنمم بهش اضافه شده بود،واقعا نميدونم!!!

:نمیدونم:

Senior Manager
۱۳۹۰-۰۳-۱۶, ۱۱:۴۹ بعد از ظهر
میله که روی 2 تا شاخک قرار میگیره و نمیفته!!!
بازم خدا بهش و بهت رحم کرد :لبخند:
حالا اون هفته یه بابایی گیر داده بود میخوام اسکوات رو بذارم زیر کولم و بزنم!!!
یعنی بذاره وسط کمرش میله رو و با دستاش نگهش داره...اصلا یه چیز نشدنی و من دراوردی!!!
خلاصه 180 کیلو هم بود، منم وایسادم پشتش ولی پاهامو خیلی با تنش فاصله دادم
این تا نشست هالتر از پشتش قل خورد ( خب طبیعی هم بود )
آقا طلبکار بود که چرا مواظب نبودی و گذاشتی که بیفته!!!
عقل هم خوب چیزیه والا....خوبه حالا من پاهامو داده ودم عقب...وگرنه جفت زانوهام میشکست!!

پرند
۱۳۹۰-۰۳-۱۷, ۱۲:۰۱ قبل از ظهر
اگه ميله مناسب براي اون گيره باشه،بعله نميوفته ولي تكليف ميله اي كه واسه گيره كوتاهه و اون بخش استوانه اي كه وزنه پشتش ميوفته اگه روي بقول شما شاخك باشه و يكي مثل من بي دقتم انتظار هر چيزي بجز كوتاه بودن اون هالترو داشته باشه،ميوفته ديگه! بدم ميوفته،ميگي نه؟ تست كن،يه هالتر كوتاه رو طوري انتخاب كن كه گردياي كنارش بيوفته صاف روي شاخك! حالا از پشت پايه،وزنتو بنداز روي هالتر ، اگه نيوفتاد بگو پينوكيو آدم شد و تو آدم نشدي!!!

Senior Manager
۱۳۹۰-۰۳-۱۷, ۱۲:۲۰ قبل از ظهر
ای بابا چه کاریه . سری که درد نمیکنه رو دستمال نمیبندن :لبخند:
ولی خداییش اتفاقات توی باشگاه بدنسازی خیلی وحشتناک هستن
امیدوارم برای کسی اتفاق نیفته

milad_70
۱۳۹۰-۰۳-۲۰, ۰۱:۱۷ بعد از ظهر
آقا چند روز پیش از خونه که میخواستم برو باشگاه هی احساس میکردم یه چیزی کمه و جا گذاشتم چیزی رو.هر چی فکر کردم دیدم نه همه چیزا رو بردم..خلاصه رفتیم باشگاه اون رو هم پا داشتم حالا نگاه میکنم میبینم کفش ها رو نیوردم:نمیبینم: خلاصه بعد از کلی فحش و بد گویی به زمینو زمان گفتم خوب چه اشکال داره بدون کفش تمرین میکنم..! بعد از اینکه گرم کردم داشتم دنبال وزنه می گشتم که یهوووو پام خورد به صفحه دو ونیم کیلویی ناخن پام از وسط دو نصف شدو خیلی خون اومد.دوباره یه چند تا بدو بیراه به کسی که صفحه رو انداخته بود اونجا گفتم و رفتم تا خونش بند اومد ولی باند پیچیش نکردم.مربیم گفت بیا چسب بزنش موکتو خونی نکنه گفتم بابا مگه چاقو خوردم یه خورده زخم شد حالا هم خوب شده.!رفتم سراغ وزنه ها ست آخر اسکات بود 170 کیلو وزنه گذاشتم و 6 تکرار داشتم.مربیم اومد کمکی باهام بیاد خلاصه 6 تکرار رو خودم رفتم طوری فشار بهم اومد که چشام داشت از حلقه میزد بیرون.وقتی هالتر رو گذاشتم روی خرک دیدم از پام 300 سی سی خون اومده و متوجه نشده بودم!!! مربیم با یه هالتر 20 کیلویی افتاد دنبالم:خنده: