منم بد ندیدم خاطرات مزخرف دوران خدمت سربازیمو بگم من اموزشی پادگان تکاور لشگرک بودم و گروهان 4 عمار که یک فرمانده مدعی و عقده ای به اسم رسول ناطقی داشت که جز تعریف کردن از خودش و خانوادش و گفتن خاطرات دوران دانشکده افسری هنری دیگر نداشت یکی نبود بهش بگه بابا فهمیدیم تو هم دانشگاه رفتی بی شرفا حتی به سرباز اجازه نمیدادن یک ساعت در اختیار خودش باشه از صبح تا شب سربازای بد بختو مانور میکردن به جرم خندیدن مانور میشدی به جرم حرف زدن مانور میشدی خلاصه خیلی جو بدی داشت اون پادگان اون موقع ما دوتا سرگروهبان وظیفه داشتیم که خیلی عقده ای تشریف داشتن یکشون اسمش سینکایی بود نمیدونم سیکمایی بود چه کفتی بود دایم به سربازا الفاظ و القابی رو که لایق خونوادش بودن نسبت میداد که اگر من روزی روزگاری این بشر و ببینم میدونم چه طور از خجالتش در بیام ولی متاسفانه یا خوشبختانه تا حالا ندیدمش از کادریهاش بگم که همه از هم عقده ای تشریف داشتن و اگر میفهمیدن کسی بچه تهرانه ازارشون رو اون بدبخت بیشر میشداین پادگان به قدری بد بختو بیچاره بود که بخاریاش هنوز نفتی و مال دوران شاهنشاه بود و سر همین اخر دوره اکثر بچه ها ناراحتی ریه گرفته بودن خود من تا یکی دو ماه که از اون جا اومدم بیرون قلبم درد میگرفت بس که این بخاری ها دود میکرد خلاصش کنم بعد از رفتن به سربازی از هرچی ارتشو کادری ارتشه متنفر شدم و کینه عجیبی ازشون به دل گرفتم البته الان دیگه مدت ها از اون روزا میگذره ولی با خودم تعهد کردم اگر روزی روزگاری گذر اون افراد که تو اون پادگان مزخرف بودن گذرشون به من افتاد دمار از روزگارشون در بیارم
نتیجه گیری اخلاقی 1-سعی کنید سربازی نرید و یه معافیتی چیزی جور کنین به خدا کارتش مفتم ارزش نداره من الان چند وقته اصلا کارتم گم و گور شده و اصلا هیچ جا بدرد نمیخورد حتی تو بانکم چک باهاش نقد نمیکردن فقط اگر قصد خارج رفتن دارین برین دنبال کارت اونم تازه راه داره میشه پیچوند بخدا بعضی اوقات حسرت اون دو سالی رو که تو خدمت هدر دادم میخورم2-اگر قصد دارین برین سربازی حاقل با یه فوق دیپلم برین بهتون اسون تر میگرن با دیپلم یا زیر دیپلم برین سربازی به معنای واقعی کلمه خورد میشین جالبه خود کادریهشون حتی یه سریشون سیکلم نداشتن ولی سربازای دیپلم و زیر دیپلم رو به شدت تحقیر میکردن3-سربازی چیزی جز تلف کردن عمر و وقت نیست تازه شانس بیاری بری اونجا سالم برگردی و گرفتار اعتیادو هزار کوفت و زهر مار دیگه نشه
این چیزی بود که ماتجربه کردیم شاید تجربه های شما متفاوت باشدولی من به کل از ارتش تنفر خاصی پیدا کردم