به شیطان گفتم : «لعنت بر تو»! لبخند زد . پرسیدم: «چرا می خندی؟» پاسخ داد : «از حماقت تو خنده ام می گیرد» پرسیدم : «مگر چه کرده ام؟» گفت : «مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام» با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!» جواب داد : «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای . نفس تو هنوز وحشی است ؛ تو را زمین می زند .» پرسیدم : «پس تو چه کاره ای؟» پاسخ داد : «هر وقت سواری آموختی ، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد ؛ فعلاً برو سواری بیاموز !!!